در آیین مقدس اسلام، برنامه تربیت نسل جوان، براساس احیای تمام تمایلات فطری، و هدایت همه خواهش های طبیعی استوار است.به عقیده روان شناسان، دوران جوانی و بلوغ، دوره بروز احساسات مذهبی و شكفته شدن تمایلات ایمانی و اخلاقی است.
شناختن تمایلات طبیعی و تمنیات فطری جوانان و ارضای صحیح و معتدل هر یك از آن تمایلات، اساسی ترین پایه تربیت نسل جوان است.
مربی لایق كسی است كه ابتدا، ساختمان طبیعی جوانان را مورد مطالعه دقیق قرار دهد و با بررسی كامل و همه جانبه، تمام خواهش های درون آنان را بشناسد و سپس هركدام را در جای خود و با اندازه گیری صحیح و عاقلانه ارضاء نماید. چنین تربیتی هم آهنگ با نظام حكیمانه خلقت و بر وفق قانون آفرینش است. چنین تربیتی بهترین و پایدارترین تربیت ها است و می تواند جوانان را به شایستگی بسازد و موجبات خوش بختی و سعادت آنان را فراهم سازد.
در آیین مقدس اسلام، برنامه تربیت نسل جوان، براساس احیای تمام تمایلات فطری، و هدایت همه خواهش های طبیعی استوار است.به عقیده روان شناسان، دوران جوانی و بلوغ، دوره بروز احساسات مذهبی و شكفته شدن تمایلات ایمانی و اخلاقی است.
جوانان از هر ملت و نژادی، به طور فطری، خواهان معرفت الهی و سجایای اخلاقی اند. این خواهش عمیق طبیعی باعث شده است كه دانشمندان روان شناس، دوران بلوغ و جوانی را سنین ماورای طبیعی بنامند و در مباحث «روان شناسی جوان» مستقلا درباره آن گفت وگو كنند. حتی كودكانی كه در خانواده های دور از مذهب و ایمان پرورش یافته اند، در دوران بلوغ علاقه بیش تری از خود نسبت به مسائل مذهبی نشان می دهند؛ اما متأسفانه از آن جا كه بشر به مصداق كلام گهربار امیرمؤمنان علی (علیه السلام): لا تری الجاهل الا مفرطاً أو مفرطاً، همیشه در برداشت ها و استنباط ها و در نتیجه در عمل كردها گرفتار افراط ها و تفریط ها یا تندوری ها و كندروی ها است، در این وادی نیز بسیاری به خطا رفته اند.
دسته ای جوانان را یكسره قشری جاهل، ناشی، نافهم، بی تجربه و اصولا غیرقابل اعتماد می دانند، این عده جوانان را برای هیچ امری از امور فردی و اجتماعی لایق و طرف مشاوره و… نمی دانند. به اعتقاد آن ها، جوان باید هم چون موجودی صم و بكم و چشم و گوش بسته به بزرگ ترها توجه كرده و مقلد بی چون و چرای آن ها باشد، و از طرف دیگر، گروهی نیز آن قدر دم از جوان و جوانی می زنند و آن قدر تعابیر عجیب و غریبی درباره آنان به كار می برند كه گاه امر بر خود جوانان نیز مشوه و مشكوك می شود.
این جاست كه جوان در وادی حیرانی و سرگردانی، دچار اوهام، تخیلات و در نهایت بی هویتی و سرخوردگی و دل زدگی نسبت به تمام امور حتی خود می شود و همیشه از خود می پرسد كه آیا به واقع من كیستم؟ در كجای دایره هستی واقع شده ام؟ چه ارزشی دارم؟ چه آینده ای در انتظار من است؟ آیا كسی هست كه مرا درك كند؟
اگر موفق نشوم چه؟ اگر شكست بخورم چه خواهد شد؟ فریاد جوان مسلمان در این هیاهوی قرن این است كه: هان! ای رهبران! ای متولیان امر دین! ای دل سوختگان، ای بزرگان و اساتید حوزه و دانشگاه! ای كسانی كه داغ دین بر سینه دارید! مرا دریابید! مرا، دینم را، اندیشه ام را، تفكراتم را، گذشته ام را، آینده ام را، فرهنگم راه، ارزش هایم را، میراث پربهای اسلامی و ملی ام را و بالاخره من و تمام تعلقات پرارزشم را دریابید.
مگر نمی بینید كه چگونه عده ای تمام آن را به حراج ابتذال فرهنگی گذاشته و حاضرند آن را به ثمن بخس معامله كنند؟ مگر نمی بینید كه چگونه دشمن برای همه این ارزش ها، دندان طمع تیز كرده است؟
مگر نه این است كه ما جوانان مسلمان ایرانی، افتخارآفرینان روزهای پرشكوه انقلاب ۵۷ و هشت سال دفاع مقدس در دهه ۶۰ بوده ایم؟ كام تشنه جوان، منتظر سیراب شدن توسط یك جواب قانع كننده مطابق با فطریات و طبیعیات اوست. پاسخی از سر صدق و صفا.
جوان در این وادی، همیشه به سراغ كسی می گردد كه خارج از هیاهوی شعاری و بدون آن كه بخواهد از او كالایی بسازد و برای مواقعی خاص استفاده ببرد، بدون آن كه در پس پرده شعار حمایت از جوان و جوانان بر موج این شعارها سوار و به اهداف شوم خود برسد، به واقع، او و تمایلات فطری او و دردهای نهفته در درون او و سؤالات پاسخ نگفته او و هزاران خواسته به حق و مشروع او را درك كند و او را بیابد تا مرهمی هرچند مختصر بر دردهای كهنه اش بگذارد. و چه خوش گفت آن پیر جوان دل و آن ره رو راه علی و آن امید دل تمام جوانان مسلمان ایران زمین كه: بی توجهی به دغدغه های واقعی جوانان و استفاده از آنان به عنوان كالایی كه تنها در مواقع خاص نظیر انتخابات مورد استفاده دارد، امری كاملا غلط و بی انصافی به جوانان است.
او جوانان ایرانی مسلمان را، رادمردانی می داند كه توانستند در دهه ۵۰، سرنوشت یك ملت را تغییر داده و در آن هیاهوی فساد و فحشای حاكم بر جامعه آن روز ایران، معجزه انقلاب اسلامی را بیافرینند، و در دهه شصت، دشمن تا دندان مسلح و متكی به قدرت های بزرگ را با شجاعت و فداكاری به زانو درآورد و اكنون نیز نسل جوان ایران می تواند در دهه ۸۰ و ۹۰ كارهای بسیار بزرگی انجام دهد و خود را به عنوان الگوی جوانان جهان و افكار عمومی ملت ها معرفی نماید.