چكيده تحقيق:
عنوان تحقيق «راهكارهاي توسعه نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزها» است كه با روش فراتحليل (Meta-Analysis) انجام شده است.
هدف فراتحليل حاضر نيل به نتايج كلي و كاربردي از طريق تركيب منابع و مطالعاتي است كه در داخل كشور در زمينة « توسعه نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزها» صورت گرفته است.
اين فراتحليل كه از طريق بررسي و ارزيابي 48 اثر علمي انجام شد دو بُعد روش شناختي و محتوايي را مد نظر قرار داد. در بُعد روش شناختي نتايج نشان داد كه مطالعات مورد بررسي در عين حال كه انباشت خوبي از ايدههاي نظري و راهكارهاي عملي را ارائه ميكنند داراي اشكالات و نواقص متعددي هستند از جمله: عدم سازگاري بين اهداف، چارچوب نظري، روش تحقيق، نتايج و راهكارها- بديهي بودن بسياري از فرضيهها- عدم استفاده از تكنيكهاي پيشرفتة تجزيه و تحليل- مناسب نبودن حجم نمونه – اتكا به روشهاي نظري و …
از جنبة محتوايي نيز اين فراتحليل پس از آسيب شناسي مختصر مطالعات و مشخص نمودن مشكلاتي چون عدم تناسب نتايج با اهداف پژوهش، ضعف ارتباط و تناسب راهكارها با هدف تحقيق و … در جستجوي تئوري مشترك و بنيادين تحقيق برآمد. در اين بررسي مشخص گرديد 6/39 آثار مبتني بر تئوري جاذبه- دافعه و 4/37 درصد مبتنيبر آموزههاي نظري مشابه و مرتبط با آن بودهاند. در درجه سوم 6/16 درصد آثار به ساير تئوريها تكيه كردهاند كه آنها نيز عمدتاً تعارضي با گروه اول و دوم نداشته و به دليل وسعت و قابليت فراگيري كه تئوري جاذبه- دافعه دارد ميتوان از آموزههاي آنها چون مبحث «چرخش مغزها» به عنوان مكمل بهره گرفت.
در زمينة راهكارهاي پيشنهادي، اين تحقيق نشان داد كه 72% از 255 پيشنهاد ارائه شده، غير شفاف و كلي و تنها 28% آنها قابل اجرا و شفافاند.
سپس اين راهكارها به چهار سطح بينالمللي، ملي (كلان) مياني ( سازماني) و خُرد (بازيگران) تقسيم گرديد. در اين ميان تأكيد اصلي محققان بر راهكارهاي سطح ملي (جامعه – كشور- دولت) بوده است.
در بخش پيشنهادات تلاش شد ضمن استفاده از پيشنهادات محققان، الزامات اجرايي تئوري محوري تحقيق را در قالب پيشنهاد هفت سياست و 9 برنامة عملي بيان كنيم.
مقدمه:
در سالهاي اخير گرايشها و اقدامات جديدي به منظور حفظ سرمايه انساني نخبگان در كشور ظهور يافته است. از آنجا كه نگاه غالب در اين موارد نگاه دستگاهي و بخشي بوده است، برنامهريزيها در اين زمينه فاقد جامعنگري است. موضوع تحقيق حاضر بررسي راهكارهاي توسعه منابع انساني نخبه و پيشگيري از مهاجرت نخبگان است. در حقيقت هم وجه ايجابي (جذب و توسعه منابع انساني نخبه) و هم وجه سلبي پديده (مهاجرت نخبگان) مورد نظر قرار گرفته است. از آنجا كه اين مسأله داراي ابعاد فرهنگي، اجتماعي سياسي و اقتصادي و مديريتي و حقوقي و… است پژوهش حاضر تلاش دارد با نگاهي همه سونگر ضمن بهرهگيري از مطالعات انجام شده در همة حوزههاي تخصصي به مجموعهاي از راهكارهاي معين دست پيدا كند.
هدف تحقيق:
استخراج و تدوين خطوط راهنماي عملي و روشن براي حفظ و جذب نخبگان و بهرهگيري از سرمايه انساني نخبگان از درون مطالعات انجام شده و فراتحليل مطالعات موجود در كشور از جمله مطالعات مرتبط با تدوين سند فرابخشي «حفظ و استفاده بهينه از نخبگان» هدف اصلي اين تحقيق است.
نوع تحقيق:
در اين تحقيق از كلية انواع تحقيقات بنيادين و كاربردي بهرهبرداري ميشود اما با عنايت به اينكه در نظر است راهكارهاي جذب منابع انساني نخبه و پيشگيري از مهاجرت نخبگان با رويكردي كاربردي دستهبندي و تركيب شوند اين تحقيق از نوع «كاربردي » تلقي ميشود و ميتواند مبناي تصميمسازي و تصميمگيري قرار گيرد. از نظر سطح تحليل نيز اين تحقيق توصيفي است و به علتيابي نميپردازد. ضمن آنكه اين تحقيق بصورت مقطعي و براي يك بار انجام ميشود.
روش تحقيق
روش تحقيق حاضر كيفي است و در آن از فراتحليل (Meta Analysis) استفاده شده است. دادههاي كيفي به صورت توصيفي طبقهبندي و ارائه شدهاند. همچنين تلاش شده است تصوير كلان فراتحليل از طريق استخراج و تدوين برخي نكات به صورت دادههاي كمّي توصيفي بيان شوند.
فراتحليل روشي است كه به كمك آن ميتوان تفاوتهاي موجود در تحقيقات انجام شده را استنتاج كرد و در رسيدن به نتايج كلي و كاربردي از آن بهره جست… در روش فراتحليل ابتدا از طريق شكستن اجزاي كل به ماوراء و فراتر از كل اوليه ميرسيم، سپس تحليل اوليه را به نحوي منتقل يا تبديل ميكنيم كه يافتههاي نامناسب در چارچوبي قابل قبول قرار گيرند و سرانجام، تحليلهاي تركيب شده اطلاعاتي را نشان دهند كه اطلاعات اوليه نشان نداده باشند. در عمل، ابتدا اطلاعات از منابع اوليه استخراج و سپس با يكديگر تركيب ميشوند و سرانجام يك كل جديد را تشكيل ميدهند. (دلاور، علي: 288)
قلمرو تحقيق:
قلمرو تحقيق حاضر كلية يافتههاي علمي و پژوهشي داخل كشور در خصوص حفظ و جذب سرمايه انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزهاست. از آنجا كه اين تحقيق در جستجوي راهكارهاي تجويزي است لذا به مطالعات داخل كشور اتكا دارد.
نخست در بين بانكهاي اطلاعاتي از قبيل بانك اطلاعاتي مركز اسناد و مدارك علمي كشور و كتابخانههاي دانشگاهي و برخي مؤسسات تحقيقاتي، كليد واژگاني چون: منابع انساني نخبه – نيروي انساني نخبه – نيروي انساني متخصص – منابع انساني متخصص – متخصصين – نخبه- فرار مغزها – مهاجرت مغزها – مهاجرت نخبگان و… جستجو و بازيابي شد.
پس از اين مرحله متن حدود 200 مقاله، گزارش، طرح پژوهشي، پاياننامه در دسترس قرار گرفت.
برخي منابع ياد شده كه پيرامون موضوعاتي چون نخبگان سياسي عصر پهلوي يا نخبگان ورزشي بود از فهرست منابع حذف گرديد. منابع فراوان ديگري نيز وجود داشت كه پيرامون دانشآموزان تيزهوش و نخبه بود اعم از پيشرفت تحصيلي، ضريب هوشي و… اين گروه از منابع نيز از دستوركار اين طرح خارج شد.
گروه ديگري از مقالات نيز وجود داشت كه فاقد چارچوب علمي بود و شكل ژورناليستي و انشايي (عمدتاً بدون ارزش تحليلي و ذكر منابع و مأخذ) داشت. اين دسته از منابع نيز به دليل احتمال خدشه وارد شدن به نتايج علمي طرح و تأكيدي كه بر «آثار علمي» در طرح حاضر داريم حذف گرديد.
در نهايت 19 طرح پژوهشي و پايان نامه، 6 عنوان كتاب فارسي منتشر شده در زمينة نخبگان و فرار مغزها و 23 مقاله انتخاب و گزينش گرديدند كه جمعاً 48 اثر علمي را تشكيل ميدهند. دسترسي به اصل برخي طرحهاي پژوهشي و پاياننامه ها ضمن وجود موانع اداري وقت فراواني را از محقق به خود اختصاص داد. عليرغم اين خوشبختانه با مطالعه و تلخيص اين آثار، انباشت زيادي از ايدهها و آموزهها در حدي كه مورد نياز طرح بود فراهم آمد.
سئوال تحقيق:
پرسش نخست تحقيق اين است كه فراتحليل آثار علمي و مطالعات داخل كشور چه ايدهها و نكات جديدي را بدست ميدهد؟ سئوال ديگر تحقيق حاضر اين است كه: با توجه به مطالعات انجام شده در داخل كشور، چه راهكارهايي براي حفظ و جذب سرمايه انساني نخبة كشور و پيشگيري از مهاجرت بيروية نخبگان ميتوان پيشنهاد كرد؟
كاربران تحقيق:
كاربران اصلي اين تحقيق عبارتند از:
- وزارت علوم، تحقيقات و فنّاوري و وزارت بهداشت، درمان و آموزش كشور
- كليه دستگاههاي اجرايي و توليدي كه متكي به مغزافزار و نيروي انساني نخبه هستند
- رياست جمهوري بويژه بنياد نخبگان
- شوراي عالي انقلاب فرهنگي
- مجلس شوراي اسلامي و قوة قضائيه
روش گردآوري اطلاعات
روش گردآوري اطلاعات كتابخانهاي است و تلاش شده است كلية آثار علمي داخل كشور مرتبط با موضوع تحقيق اعم از كتاب، پايان نامه، طرح پژوهشي و مقاله گردآوري تلخيص و فراتحليل شوند.
ابزار گردآوري اطلاعات
ابزار گردآوري اطلاعات تعداد دو پرسشنامه بوده است كه به منظور گردآوري اطلاعات اسنادي از آنها استفاده شده است. پرسشنامه نخست به طرحهاي پژوهشي و پايان نامه اختصاص داشته است. از آنجا كه در بخش مقالات و كتابها عمدتاً مؤلفههايي چون فرضيه، جامعه آماري و … وجود نداشت پرسشنامه مستقل ديگري براي اين آثار تهيه شد. اين پرسشنامه ابتدا در اختيار هشت نفر از اعضاي هيأت علمي و محققان مؤسسه پژوهش و برنامهريزي آموزشعالي قرار گرفت تا روايي (Validity) آنها بررسي شود. در اين مرحله اصلاحات مورد نظر در اين پرسشنامه به عمل آمد.
جامعه آماري و حجم نمونه
اين تحقيق فاقد نمونهگيري است.
محدوديتهاي تحقيق
- مفهوم فرار مغزها و جذب نخبگان از مفاهيم پيچيده، چند وجهي با متغيرهاي فراوان فرهنگي، اقتصادي و سياسي است از اين رو تحقيقات انجام شده در اين زمينه يكدست نبوده و از نظر روش و رويكرد و قلمرو رشتهاي متنوعاند. اين مسأله كار فراتحليل را مشكلتر ميكند.
- برخي پژوهشهاي موجود در اين زمينه داراي طبقهبندي محرمانه بوده و محقق نتوانست به آنها دست پيدا كند ازجمله پژوهشهاي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري و…
- دست يابي به متن كامل پايان نامهها با توجه به پراكنده بودن آنها در دانشگاههاي مختلف تهران و شهرستانها وقت زيادي را مصروف خود نمود.
- استاندارد نبودن برخي از گزارشات، در ورود اطلاعات آنها به فراتحليل مشكلاتي را ايجاد نمود.
طرح مسأله
موضوع نخبگان و جذب و بهرهبرداري از سرمايه انساني آنان موضوعي پيچيده و چند وجهي است. اين موضوع به دلايل زير ابعاد مهمي پيدا كرده كه آن را به يك موضوع علمي پژوهشي تبديل نموده است:
- مبحث جذب نخبگان و كم و كيف بهرهمندي از خدمات آنان تحت تأثير حجم فراواني از مؤلفههاي درهم تنيدة فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي است.
- اين موضوع مستقيماً با خود نخبگان و تصميمات فردي آنان گره ميخورد. از آنجا كه نخبگان كنشگراني آگاه و هوشمندند، موضوعات مربوط به رفتار و كنش آنان موضوعاتي پيچيده است.
- جذب يا عدم جذب نخبگان در نظام اجتماعي داراي اثرات و پيآمدهاي مهمي است. اين اثرات و پيآمدها هم نظام علم و فنّاوري را تحت تأثير قرار ميدهد و هم كل ساختار نظام اجتماعي را متأثر ميكند.
- براي كشورهاي در حال توسعهاي چون ايران، كه در مرحلة رشد و خيز اقتصادي قرار دارند نياز به توسعه منابع انساني نخبه و بكارگيري متخصصان علمي و فني نياز حياتي و مضاعف است.
- طبق آمارهاي منتشر شده در ايالات متحده آمريكا دربارة گستردگي مهاجرت نخبگان به كشورهاي عضو OECD ايران، كره جنوبي و فيليپين وضعيتي قابل تأمل دارند. براساس اين گزارش، جمعيتي از ايرانيان كه داراي تحصيلات دانشگاهي بوده و در كشورهاي عضو OECD مقيم هستند، 25 درصد كل افراد داراي تحصيلات عالي هستند كه در داخل ايران زندگي ميكنند. به نظر برخي پژوهشگران، شمار متخصصان ايراني كه در كشورهاي خارجي مقيم بوده و در مراكز علمي و پژوهشي آنها مشغول كار هستند (حداقل در برخي رشتهها) به دو برابر متخصصان (همان رشته) در داخل كشور ميرسد. براي نمونه در رشتة فيزيك، حدود 400 فيزيكدان ايراني در خارج از كشور به سر ميبرند كه اين رقم دو برابر فيزيكدانان داخل ايران است. (منصوري، 1371)
- در مرحله تكامل سازمانهاي توليدي و خدماتي و اجتماعي، نقش نخبگان كه به عنوان مغزافزار در اين نظامها عمل ميكنند نقشي حساس و شكلدهنده است.
- در كشور ما هنوز نظام مدون و مطالعه شده و رسمي براي توسعه بكارگيري نخبگان اعم از نخبگان بالقوه (استعدادهاي درخشان) و نخبگان بالفعل، بويژه نخبگان علمي و فني در دست نيست. بديهي است در اين نظام ميبايست، اهداف و وظايف نهادهاي متولي و حامي و پشتيبان به تفكيك و روشني مدون شده باشد و در آن انواع حمايتهاي معنوي و منزلتي، قانوني و مالي به صورت نظام يافته پيشبيني شده باشد. هم اكنون حدود 36 نظام و سازوكار مرتبط با نخبگان در كشور وجود دارد كه بعضاً به موازي كاري و فعاليتهاي پراكنده مشغولند.
- آنچه كه آمارهاي بينالمللي نشان ميدهد موج مهاجرت نخبگان ايراني به كشورهاي اروپايي، ايالات متحده آمريكا و اخيراً كشورهاي حاشيه خليج فارس هنوز مهار نشده است. مشكل مهمتر اين است كه سامانه مشخص آماري – اطلاعاتي، تصميم سازي و تصميمگيري در زمينه حفظ و جذب نيروي انساني نخبه موجود نيست.
موارد ياده شده در بالا ضرورت انجام يك مطالعه جامعنگر كه بتواند راهكارهاي فراگيري را ارائه نمايد احساس ميشود. اين مطالعه ميتواند لزوماً مطالعه موازي ديگري نبوده بلكه با تلفيق مطالعات و تجارب انجام شده، نكات مهم و اساسي و ايدههاي كاربردي را استخراج و در قالب مجموعهاي هماهنگ ارائه نمايد.
1. مفهوم شناسي نخبگان
نظريههاي نخبگان[1] چارچوبي براي توصيف و تحليل پيدايي و برآمدن نخبگان و نيز جايگاه و نقش آنها در جامعه به دست ميدهد. همان طور كه نظريه طبقات اجتماعي[2]، همين كار را دربارهي «طبقات» انجام ميدهد و اتفاقاً اين دو نظريه، باهم ديگر ارتباط نزديكي دارند و براي همين، در پارهاي مطالعات، دركنار هم مورد بحث قرار ميگيرند ( Arsalan, 2003b).
قبل از مروري بر نظريههاي نخبگان، لازم به ذكر است كه نظريههاي نخبگان، لزوماً به معناي «نخبهگرايي[3]» نيست، زيرا حداقل براساس تلقي مدرن از علم (درمقايسه با فلسفهي علم پسامدرن) بناي كار علم بر توصيف بيطرفانه است بنابراين در اين نظريه نيز فرض بر اين است كه مفهوم نخبه، «مفهومي خنثي[4]» تلقي ميشود و بارمعنايي ايدئولوژيك به آن داده نميشود. حتي نظريهي نخبگان، لزوماً نخبهها را سرشير جامعه[5] نميداند (Arsalan, 2003 a). تنها برخي از رويكردهاي موجود در مجموعه نظريات نخبگان، به طور مشخص، متمايل به نخبهگرايي هستند كه در سطور بعدي به عنوان مروري بر پيشينهي آرا و نظريات به آنها اشاره خواهد شد.
چهار رويكرد عمده در مجموعه نظريات نخبگان از هم متمايز ميشوند كه عبارتند از:
- نظريهي كثرتگرايانهي نخبگان[6]
- نظريه نخبهگرايي[7]
- نظريه دمكراتيك نخبگان[8]
- ديدگاه مردم – نخبگان[9]
ابتدا مفهوم نخبه و تعاريف مختلفي كه از آن به عمل آمده است مورد بحث قرار ميگيرد و سپس هر يك از 4 رويكرد نظري فوق به اجمال ذكر ميشود. مفهوم نخبگان (Elite)مفهوم خاصي در مقابل مفهوم عامّ ٍتوده / عموم (mass/pablic) است.بدين ترتيب ملاحظه ميشود كه نخبگان درتقابل معنايي با گروه ديگر يعني نانخبگان (Non-elite) قرار ندارد بلكه زير مجموعهاي از مفهوم عموم مردم است.
نخبگان در عامترين كار بست معنايي خود به «تعدادي چند[10]» در ميان «تعدادي بسيار[11]» اطلاق ميشود كه مهمترين ويژگيآنان دسترسيدرسطح برتربه منابع[12] است(Word iQ , 2004)
منابع ياد شده در اين تعريف عام از نخبگان، متنوع است و نوعشناسيهاي متعددي از آن به عمل آمده كه از جمله ميتوان به سنخشناسي زير اشاره كرد (Etzioni-Halevy, 1997) :
- منابع فيزيكي مانند وسايل توليد و …
- منابع اقتصادي مثل سرمايه
- منابع نمادين همچون دانش، ايده، اطلاعات، هنر و …
- منابع روانشناختي – شخصي مانند استعداد، فرهمندي[13]، انگيزش، انرژي، مهارت، ورزيدگي
- منابع سازماني و اداري و منابع مربوط به ساختار قدرت و تصميمگيري
- منابع منزلت[14]، نفوذ[15]، تبار[16]، طبقه[17]
در تعريف نخبگان بايد مفهوم عام آن از گرايشها و ديدگاههاي خاص تفكيك دده شود. بهعنوان مثال بايد تعريف عمومي نخبگان را از تعريف نژادپرستانه متمايز كنيم همانگونه كه ملاحظه ميشود افراد داراي استعداد درخشان[18] به دليل دسترسي به رديف چهارم از منابع فوق و از همين طريق به دليل دسترسي به ساير رديفها مانند رديف سوم و غير آن، جزو نخبگان محسوب ميشوند اما اينكه نخبگان داراي برتري موروثي و نژادي[19] هستند (word ia, 2004)، ربطي به تعريف نخبگان ندارد و از ايدئولوژي خاصي ناشي ميشود و لزوماً در تعريف عمومي نخبگان مندرج نيست و تنها برخي ديدگاهها و گرايشهاي خاص به آن تمايل دارند.
همانطور كه در آغاز بحث به آن اشاره شد يكي از نظريات مرتبط با نظريه نخبگان، نظريه طبقات اجتماعي است و در سنخشناسي منابع هم ملاحظه ميشود كه بسياري از منابع با عوامل طبقاتي ارتباط دارد. دورويكرد پايه در نظريهي طبقات، رويكرد ماركس و وبر است كه به ترتيب وضعيت طبقاتي را براساس سازمان توليد و مناسبات بازار تبيين ميكنند. گيدنز با پس زمينهاي از سنت ماركسي و وبري، تكوين طبقات اجتماعي را دررابطه با عواملي همچون دارايي، شرايط آموزشي[20] و مهارتهاي حرفهاي[21] توضيح ميدهد بدين ترتيب كه طبقات بالا[22]، غالباً براساس دارايي شكل ميگيرند، طبقات متوسط[23] بيشتر از طريق شرايط آموزشي و مهارتي پديد ميآيند و سپس نوبت به طبقهاي ميرسد كه نيرويكار مزدبگير[24] هستند. (Giddens and Stanworth, 1998)
درنظريات جديدتر باتوجه به تحولات زندگي مبتني بر دانش و ظهور اقتصادي دانش، منبع دانايي اهميت بيش از پيش پيدا كرده و درنتيجه درنظريهپردازي طبقات اجتماعي نيز از «طبقهي دانش» سخن ميرود. به هر صورت، در نظريههاي طبقات اجتماعي، كوشش بر اين است كه فرايند به صحنه آمدن نخبگان، در چارچوب الگوي طبقاتي توضيح داده شود و معمولاً نخبگان در ميان طبقات بالا و متوسط جستجو ميشود هرچند كه فرايند جابجايي طبقاتي موجب ميشود كه كساني از طبقات پايين به طبقات متوسط و بالا انتقال يابند. اما نظريهي طبقات اجتماعي و حتي جابجايي طبقات تنها يكي از نظريات پايه در توصيف و تحليل شكلگيري نخبگان محسوب ميشود و همانطور كه در عبارتهاي قبلي ملاحظه شد، «دسترسي برتر به منابع»، الگويي اعم از مدل طبقاتي براي توضيح پديدآمدن نخبگان به دست ميدهد. برهمين اساس ميتوان فهميد كه چگونه كساني درطبقات بالا و متوسط هستند و نخبه نيستند و چگونه ممكن است افرادي از طبقات پايين خود را به سطح نخبه بودن برسانند.
درتعاريف مختلفي كه نظريهپردازان از «نخبگان» به دست دادهاند، مصاديقي براي آنان ذكر كردهاند. «هويت[25]» آنان را در فهرستي از نخبگان كسب و كار، سياست (اعم از حاكمان و اپوزيسيون)، ديوانسالاري و يقه سفيدان توضيح داده است. «ميلز[26]» جامعهشناسي آمريكايي نخبگان را در سه دستهي سياسي، كسب وكار و نظامي تعريف كرده است (Giddens and Stanworth, 1998) شومپيتر با عطف توجه بيشتر به نخبگان خارج از دولت، از نخبگان آكادميك، حقوقي، رسانهاي و مديريتي سخن گفته است (Schumpeter, 1999) آرون به پنج دستهينخبگان سياسي، اقتصادي،كارگري، مديريتيونظامي اشارهكردهاست (Arsalan, 2003 –a).
مجموعهي اين نظريات را ميتوان در ارتباط با منابعي كه دسترسي درسطح برتر به آنها به عنوان مهمترين ويژگي نخبگان است و در آغاز بحث به آن اشاره كرديم، به صورت زير دستهبندي كرد.
رديف | نخبگان | منابع* |
1 | كسب و كار(كارآفرينان، سرمايهگذاران، رهبران كارگري و …) | 2 و 1 و … |
2 | سياست ((كنشگران سياسي در داخل حكومت و بيرون آن، رهبران اپوزيسيون، جامعهي مدني …) | 5 و 6 و … |
3 | مديريت (ديوانسالاران، يقه سفيدان، مديران بنگاهها و …) | 5 و 2 و … |
4 | دانشگاهي (اعضاي هيأت علمي بارتبهي بالا، كارشناسان و متخصصين داراي شايستگيهاي برجسته و …) | 3 و … |
5 | رسانهها و ارتباطات و اطلاعرساني (روزنامهنگاران و …) | 3 و … |
6 | توليد معنا (نويسندگان، هنرمندان، عالمان، عارفان و …) | 3 و 6 و … |
7 | فرماندهان ارشد نظامي و پليس | 4 و 5 و … |
8 | افراد داراي استعدادهاي درخشان (دانشآموزان، دانشجويان و …) | 4 و … |
9 | نيرويكار خلاق و داراي مهارتهاي حرفهاي برجسته و نيز نخبگان ورزشي و … | 4 و … |
* شمارهها در اين ستون اشاره به رديف مربوط به منابع دارد كه در آغاز بحث فهرست شده است.
مفهوم نخبگان را از منظر جامعهشناختي، ميتوان در چارچوب نظريهي «عامليت انساني[27]»، توضيح دادكه در آن، دگرگونيهاي اجتماعي باتوجه به نقش واسطههاي انساني (مانند عاملان تغيير[28] و …) توصيف و تحليل ميشود (ريتزر 1379) فراستخواه،1380 برهمين اساس در سرمشق توسعه[29] و براي جوامع درحال گذار كه شرايط آنها بدون مفهوم تغيير قابل تبيين نيست، ميتوان نخبگان را عاملان انساني و كنشگران و واسطههاي تغيير با سطح اثرگذاري و اهميت بالا تعريف كرد. بدين ترتيب باتوجه به پيشينهي مفاهيم و نظرياتي كه ذكر شد شايد بتوان الگوي مفهومي زير را براي نخبگان در جامع درحال گذار و در حال توسعه همچون ايران پيشنهاد كرد.
برترينها از حيثايده و معنا، دانش، مهارت، هنر، شايستگيهاي حرفهاي، تخصص، كارشناسي، نقد و نظر، نـوآوري، اكتشاف، اختراع، كارآفـريني، كارگـزاري اجتماعي، استعداد، هوش و خلاقيت و …،
مهمترين و مؤثرترين عاملان انساني و كنشگران و واسطههاي تغيير (بالقوه / بالفعل، از ايرانيان داخل يا خارج از كشور
تغيير و توسعه جامعهي ايران
در ادامهي بحث، در چهار رويكرد مطرح ازمجموعه نظريههاي نخبگان كه پيش از اين درآغاز بحث ذكر شد، مرور ميشود:
- 1- نظريهي كثرتگرايانهي نخبگان
اين نظريه در سنّت فكري ليبرالي تكوين يافته است، از آراي افرادي همچون دال[30]، ليندبلوم[31]، ريسمن[32]، گالبرايث[33] مشروب شده و كساني همچون ترومن[34] (1971)، بيلي[35] (1988)، پلسبي[36] (1985) و سارتوري[37] (1987) دربارهاش به تفصيل سخن گفتهاند. دراين رويكرد از نظريه نخبگان، بر تعددّ گروههاي ذينفعي كه نخبگان به آنها تعلق دارند، تأكيد به عمل ميآيدو رقابت آزاد ميان آنان، زمينهاي تلقي ميشود كه ميتواند نوعي تعادل پويا و توازن[38] در جامعه به وجود بياورد (Etzioni – Halevy 1997).
1-2- نظريه نخبهگرايي
از پيشگامان نظريهپرداز در اين رويكرد ميتوان به «ويلفر دوپارتو[39]»، «رابرت ميشل[40]» و «گائتانو موسكا[41]» اشاره كرد. موسكا در نظريهي نخبگان خود از «سن سيمون[42]» متأثر است وي توضيح ميدهد كه چگونه همواره طيف معدودي نخبگان، نقش اصلي را در جامعه بازي ميكنند به نظر موسكا، اينها از طريق گزينش طبيعي[43] (باسازوكارهايي مانند مسابقات، انتخابات و …) از اكثريت غربال ميشوندو غالباً تأثير تعيينكنندهاي درشرايط اجتماعي اقتصادي فرهنگي و سياسي دارند. باوجود اينكه نظر موسكا به روشهاي دمكراسي قرابت دارد اما درمجموع ميتوان گفت كه برخلاف رويكرد كثرتگرا، در اين رويكرد، تمايل به آن وجود داردكه نخبگان نقش مركزي درجامعه داشته باشند. ((Arsalan , 2003
1-3- نظريه دمكراتيك نخبگان
در اين ديدگاه، تأكيد بر آن است كه دمكراسي درمعرض تقليل به تودهگرايي[44] قرار دارد، مگر اينكه تلقي از دمكراسي اين باشد كه فرصتهاي برابري را براي دسترسي به منابع فراهم آورد تا نخبگان با استفاده ازسازوكارهاي دمكراتيكي همچون انتخابات آزاد، آزادي بيان و تشكيل انجمنها، به صحنه بيايند و فعال شدن آنها درصحنه مانع ازفروكاسته شدن دمكراسي به عوام سالاري و غوغاسالاري بشود. بدين ترتيب ميتوان فهميد كه چرا اين رويكرد با دمكراسي نمايندگي[45]، قرابت بيشتري دارد جوزف شومپيتر و ريمون آرون از مدافعان اين رويكرد نظري هستند (Schumpeter , 1999) .
1-4- ديدگاه مردم – نخبگان
اين ديدگاه با رويكرد دمكراتيك، قرابت بسياري دارد ولي بيش از آن به پس زمينههاي اجتماعي نخبگان تأكيد ميكند. به عبارت ديگر در اين رويكرد، جريان ظهور نخبگان از جامعه، جرياني پويا تلقي ميشود به طوري كه فرايند گردش نخبگان[46] درجامعه، فرايندي درونزا و گشوده است. درواقع نخبگان از يك سو به پشتگرمي پسزمينههاي اجتماعي[47] و از سوي ديگر برحسب تواناييهاي فردي و شخصيتي خود[48] تكوين پيدا ميكنند و بنابراين پايهي عمومي پيدايش نخبگان اهميت بسيار دارد و علاوه بر اين، نخبگان نه صرفاً در يك چارچوب محدود طبقاتي يا غير آن بلكه در طي فرايندي از حلقههايي ظاهر ميشوند كه يك طرف اين حلقهها از متن عموم جامعه[49] برميخيزد و طرف ديگر آن به اوج سطح نخبگان ميرسد. براي همين است كه در اين نظريه علاوه بر مفهوم نخبگان، يك مفهوم تازه ميان نخبگان و عموم مردم، مطرح شده است كه عنوان آن «نخبهي سطح دوم[50]» است و بدين ترتيب تقسيمبندي دوتايي[51] يعني (نخبگان و مردم) به تقسيمبندي سهتايي[52] يعني (نخبگان سطح 1، نخبهي سطح 2 و مردم) توسعه پيدا ميكند. مفهوم نخبگان سطح دوم كه عمدتاً در ميان طبقه متوسط قراردارند نشان ميدهد كه گروه نخبگان نه يك هرم بسته بلكه فرايندي باز و پويا است و علاوه بر اين، رابطهي مردم و نخبگان مردم نه درالگوي صفر و يك بلكه در منطق فازي توصيف و تحليل ميشود بر همين اساس، همواره درجامعه، طيفي از نخبگان بالقوه و نخبگان سايه[53] وجود دارد و نيز افراد مستعدي كه در واقع داوطلبان نخبه بودن[54] هستند (Arsalan, 2003 a).
باتوجه به مباحث نظري ذكر شده، ميتوان تعريف كلّي زيرا را براي نخبگان در جامعهي ايران درنظر گرفت
« نخبگان ايراني، طيف گستردهاي از زنان و مردان ايراني داخل و خارج كشور را دربر ميگيرد كه از طريق دسترسي به منابع عمومي و با اتّكا به استعدادها و خلاقيتها و يادگيري شخصي، به مرتبهي بالايي از دانش، تواناييها و مهارتهاي حرفهاي نايل ميآيند. به طوري كه قادر ميشوند در حدّ بسيار مؤثّر و تعيين كنندهاي، عهدهدار كنشگري و عامليت « تغيير و توسعهي جامعهي ايراني» بشوند. ويژگيهاي برجسته و نوآورانهي نخبگان در زمينههاي متنوعي به قرار زير خود را نشان ميدهد: ايده و معنا، دانش، مهارت، هنر، شايستگيهاي حرفهاي، تخصص، كارشناسي، نقد و نظر، اكتشاف، اختراع، كارآفريني، كارگزاري، استعداد، هوش و خلاقيّت و …»
- گردش مغزها و مهاجرت نخبگان
شايد بتوان گفت درست از همان زمان كه «سرمايهي انساني» (به شرحي كه در بخش قبلي گذشت) مورد توجه اقتصاد توسعه قرار گرفت، مسألهشناسي جريانهاي مهاجرتِ[55] سرمايههاي انساني (مهاجرت مغزها) اهميّت پيدا كرد. مروري در پيشينهي مباحث و ادبيات نشان ميدهد كه مفهوم فرار مغزها از دههي 60 در انگلستان و به دليل مهاجرت روشنفكران و دانشمندان انگليسي به ايالات متحده مطرح شد (Gaillard & Gaillard, 1997).
از آن دهه تا به امروز، مسألهي مهاجرت مغزها به صورت مسألهاي جهاني مطرح بوده است. اين مسأله البته اختصاص به كشورهاي در حال توسعه و جنوبي نداشت بلكه در سطح جوامع توسعه يافته و شمالي نيز مسألهي كشورهاي فرستنده و دريافتكنندهي[56] مغزها وجود داشت و چنانكه اشاره شد مهاجرت مغزها بين اروپا يا كانادا و ايالات متحده نيز بحث انگيز و مسألهدار بود و بيشترين صدمه و زيان را در اين خصوص، كشورهاي در حال توسعه تحمّل ميكردند و حتي در ميان اين كشورها نيز، مسير مهاجرت كاركنان داراي شايستگيهاي حرفهاي برتر[57]معمولاً از كشورهاي بمراتب كمتر توسعهيافته به كشورهاي نسبتاً در حال توسعه بود(Chalamwong, 2004).
براساس تحقيقات انجام گرفته ميان مهاجرت و تحصيلات، در طي چند دههي گذشته رابطهي معنيدار مثبتي وجود داشت (Carington & Detragiache, 1998 / Adams, 2003). در سال 2002 يك سوم () جمعيت خارجي ايالات متحده، آسيايي بودند كه 32% آنها از آسياي شرقي، 25% آسياي جنوبي و 35% آسياي شمالي بوده است و سطح آموزشي در ميان سنين 25 سال به بالاي اين جمعيت خارجي، هم بيشتر از سطح آموزشي همان سنين در جمعيت ايالات متحده و هم بيشتر از سطح آموزشي همان سنين در مهاجران غيرآسيايي بود. (U. S. Census Bureau, 2002)
البته وضعيت و جريان معيوب مهاجرت مغزها، با وجود داشتن ابعاد زيانبار (كاهش رشد اقتصادي و…) براي كشورهاي فرستندهي مغز، جنبههاي مثبتي نيز داشت. مثلاً انگيزهي تحصيلات عاليه را در مهاجران براي كسب موفقيت در كشورهاي مقصد، تحريك ميكرد[58] و اين به نحوي از انحا موجب ميشد كه بخشي از دانش و تكنولوژي آنها از طريق شبكهها به كشورهاي مبدأ بازميگشت (Chalamwong, 2004) همينطور آنان وجوهي را به خانوادههاي خود در كشور مبدأ ارسال ميكردند و اين وجوه ارسالي[59]موجب شكل دادن نوعي جريان سرمايه[60]به سمت كشورهاي فرستنده ميشد. به طوري كه برآورد شده است حجم وجوه ارسالي در جهان، سالانه 100 ميليارد دلار آمريكايي بوده كه 60% آنها به كشورهاي در حال توسعه ارسال ميشد.(Lowell & Findlay, 2001 / Lucus, 2001 / OECD, 2002) با وجود اين، در مجموع مهاجرت مغزها به زيان كشورهاي فرستنده (كه بيشترين و آسيبپذيرترين آنها جزو كشورهاي جنوبي و در حال توسعه بود) تمام ميشد.
با مروري بر ادبيات ميتوان نتيجه گرفت كه مهاجرت مغزها، پديدهاي پيچيده و چند عاملي[61]است براي مثال عوامل كشش را ميتوان بدين صورت دستهبندي كرد:
(Thielemann, 2003)
- عوامل اقتصادي[62]
- پيوندهاي شبكهاي و تاريخي[63]
- عوامل سياسي[64]
- عوامل جغرافيايي[65]
- عوامل خط مشيي[66]
در عوامل اقتصادي، ابتدا عمدتاً بحث «بيشينهسازي درآمد»[67]مطرح بود. كانون توجه در اين مباحث، تفاوتهايي بود كه در ميان كشورها، از حيث سطح ثروت[68]وجود داشت. در همين راستا دوگانگي بازارهاي كار از حيث وضعيت عرضه و تقاضاي نيروي كار[69]و تفاوتهاي موجود در سطح دستمزدها[70]مطرح شد. كشورهاي فرستنده مغز، كشورهايي با سطح دستمزدي پايين[71]و كشورهاي گيرنده مغز داراي سطح دستمزدي بالا[72]بودند. در نظريات جديدتر، بحث «بهينهسازي سطح مطلوبيت»[73]مطرح شد در اين آراء، تأكيد بر آن بود كه انسانها بازيگران عاقلي[74] هستند و همواره درصدد آن هستند كه به بيشترين سطح مطلوبيت نايل بيايند و درجهي مخاطره (ريسك) را به حداقّل معقول برسانند[75](Zolberg etall, 1995).
در سطح شبكهاي – تاريخي از عواملي مانند زبان، ايدئولوژي، شبكههاي فرهنگي، سابقهي تاريخي روابط و مهاجرتها و ارتباطهاي دوستي و خويشاوندي با نسلهاي پيشين مهاجران و مانند آن به ميان ميآيد. براي مثال پاكستانيها و بنگلادشيها، در سيستمهاي انگليسي آموزش ديدهاند و زمينهي مهاجرت آنها به انگلستان بيشتر بوده است. (Pierson, 2000)
در سطح سياسي، ارزشهاي آزاديخواهانه و استانداردهاي استقراريافته نويني مانند حقوق بشر و امنيت شخصي و مانند آن، از عوامل مهم مهاجرت بود در سطح جغرافيايي، عواملي مانند همجواري، دسترسي و ارتباطات دخالت داشت و در سطح خط مشيي، نظامات سياستگذاري، قانوني، مقررات، فرصتهاي آموزشي، تأمين اجتماعي و جز آن در زمينهي مهاجرت نقش تعيينكننده داشتند. (Thielemann, 2003)
براساس اين مدل تحليلي، كشورهاي فرستندهي مغز براي مواجهه با پديدهي فرار مغزها بايد به عوامل انگيزشي[76]اعّم از انگيزشهاي مالي[77]، زيرساختي[78]، آموزشي، امنيّتي و جز آن روي بياورند. (Kabayan, 2004)
از مجموع اين مباحث ميتوان عوامل مندرج در جدول 1 را به عنوان عوامل مؤثّر در مهاجرت مغزها دستهبندي كرد.
عوامل |
||||
اقتصادي | شبكههاي تاريخي | سياسي | جغرافيايي | خط مشي |
زمينههاي كارو فعاليت و بهرهوري | سابقهي روابط | نهادينه شدن حقوق بشر | همجواري | جريان آزاد ارتباطات و مبادله اطلاعات |
زمينههاي كارآفريني | سابقهي استعماري | ساختار دولت و قدرت (حكومت خوب) | دسترسي | قابليت انعطاف و انسانگرايي مقررات |
درآمد | پيوندهاي زباني | آزادي رسانهها | مسير تزانزيتي | مقرراتزدايي و تحول اداري |
رضايت شغلي، حرفهاي | روابط مذهبي | محيط حقوقي مساعد | – | استفاده از اوقات فراغت |
درجهي تسهيلات و حمايتها | عامل ايدئولوژي | زمينههاي مساعد براي نهادهاي مدني | موقعيت و تحوّلات منطقهاي | امكان تحصيلات فرزندان |
دستمزدها | شبكهي فرهنگي سابقهي مهاجرت | زمينههاي مساعد براي سازمانهاي غيرحكومتي | پيآمدهاي جنگ و… | – |
تأمين اجتماعي | نسبت دوستي و خويشاوندي با مهاجران اوّل | آزاديهاي ديني و اجتماعي و فرهنگي | نظام وظيفه | |
فرصتهاي شغلي براي فرزندان | – | سياست خارجي مثبت و بدون تنش | سهولت رفت و آمد | |
كيفيت زندگي | رابطهي نظامهاي آموزشي در ميان كشورها | امكان مشاركت سياسي | سياستهاي فرهنگي دولت | |
تقاضا براي نيروي انساني متخصص | تكثّرگرايي | – | ||
اقتصاد مبتني بر دانش | آزادي قلم و بيان و ارتباطات | سياستهاي آموزش عالي دولت | ||
مالكيت | آزادي علمي | سياستهاي پژوهشي دولت | ||
امكان فعاليت بخش خصوصي | استقلال دانشگاهي | سياستهاي فنّاوري اطلاعات | ||
آزادسازي | حريم خصوصي و سبك زندگي | نظام خط مشيگذاري عمومي |
ادامه جدول
عوامل |
||||
اقتصادي | شبكههاي تاريخي | سياسي | جغرافيايي | خط مشي |
– | نهادينه شدن عرصهي عمومي | – | ||
سطح عقلاني ريسك | ثبات سياسي | فراهم بودن زيرساختهاي لازم براي توليد و ترويج و تبديل دانش | ||
امكان بهينهسازي مطلوبيت | اعتماد و همدلي | – | ||
– | عدم بيگانگي | همكاريهاي بينالمللي | ||
امنيت | – | |||
مالكيت معنوي | منزلت | سهولت مبادلات | ||
حقوق اقليتها و مخالفان |
جدول 1 عوامل مؤثّر در مهاجرت نخبگان
با تحوّلات جهاني شدن و ظهور اقتصاد دانش، الگوي تحليلي سنّتي در ذيل مفهوم «فرار مغزها» يا «از دست دادن مغزها[79]» جاي خود را به الگوي تحليلي نوين تحت عنوان «گردش مغزها[80]» و «سودآوري مغزها[81]» داد (Martin, 2002).
نخبگان در سطحي از شايستگيهاي دانش و فناوري و مهارتهاي حرفهاي هستند كه از آنها انتظار ميرود شهروندي در مقياس بينالمللي باشند و حق دارند در فراسوي مغزها، رفت و آمد و تحرّك[82] داشته باشند. اين ديگر برعهدهي مديريت جوامع ملّي است كه با خط مشيگذاريهاي صحيح، زمينههايي را فراهم آورند كه نخبگان ضمن اينكه به عنوان يك كنشگر عاقل در سطح بالا، برحسب محاسبهي سود و زيان و بهينهسازي سطح مطلوبيت خود، درصورت نياز به خارج از مرزها بروند و در مراكز مختلف توليد و انتقال و تبديل دانش حضور و مشاركت و فعاليت داشته باشند امّا بليت آنها براي هميشه، يك طرفه[83] و بليت «رفت» (فرار) نباشد بلكه غالباً به صورت «رفت و برگشت» حركت كنند و اقامت آنها در خارج به معناي قطع رابطهي همكاري با جامعهي ملّي، و قهر از مديريت كشور خود و انصراف از ايفاي نقش ملّي نباشد. در چنين شرايطي از تردّد نخبگان ملّي در سطح بينالمللي و حتّي اقامتهاي آنها در اينجا و آنجا، نه تنها يك كشور ضرر نميكند بلكه منفعت نيز ميبرد:
- آنها موجب ميشوند كه كشورشان هرچه بيشتر در شبكهي جهاني علم و فناوري سهيم و از عايدات آن (بويژه در اقتصاد دانش) برخوردار بشوند.
- آنها محيط همكاريهاي علمي و توسعهاي جامعهي خود را در سطح بينالمللي گسترش ميبخشند.
- آنان عامل مؤثّري براي مبادلهي فرهنگي و تمدني كشور خود در مقياس جهاني ميشوند.
- آنها جريان سرمايهي دانش و نيز سرمايه و وجوه نقدي از محيط جهاني به درون كشور را به نوبهي خود تقويت ميكنند.
اينكه جريان مهاجرت نخبگان در فراسوي مرزها براي يك جامعه يك تهديد باشد (فرار مغزها) يا فرصت (سودآوري مغزها)، بستگي كامل به ساخت دولت و ساختار خط مشيگذاري آن جامعه دارد. در واقع پرسش نخبگان پرسشي بشدّت وابسته به سياست و سياستگذاري است[84].
در صورتي كه يك كشور بتواند امكان تحرّك و تردّد نخبگان خود را در سطح بينالمللي تسهيل بكند، منزلت، استقلال و خودگرداني آنها را اعمّ از اينكه در درون مرزهاي ملّي يا بيرون از آن باشند، به رسميت بشناسد تسهيلات لازم حقوقي و اقتصادي و فعاليتي براي آنها فراهم بياورد و حقوق و آزاديهايشان را رعايت بكند، در اين صورت بديل فرارمغزها يعني اجتماعات و شبكههاي پراكنده مغزها[85] در سطح جهان اتفاق ميافتد و بدون اينكه نخبگان يك جامعه لزوماً در درون مرزهاي آن، تختهبند بشوند در اين اجتماعات و شبكههاي پراكنده در مقياس جهاني، حضور و مشاركت ميكنند و مطمئناً، جامعه ملي نيز از آثار و بركات آن، بهرهمند ميشوند (Chalamwong, 2004). و بدين ترتيب جريان تردّد نخبگان در جهان، به يك بازي برنده ـ برنده[86] تبديل ميشود. چيزي كه در كشورهايي مانند مالزي، سنگاپور و تايلند كم و بيش تجربه شدهاست (Kabayan, 2004).
بنابراين بهبود جريان مهاجرت[87] و تبديل آن به تحرّك و تردّدي[88] كه هم براي كشور مبدأ و هم براي كشور مقصد، منفعت آميز است، به ساختار مديريت كلان جوامع بستگي دارد. آنها ميتوانند با سياستهاي دمكراتيك، آزاد منشانه، حمايتي، تسهيلي، انگيزشي، مسير بازده سرمايهي انساني نخبگان خود را ـ صرفنظر از اينكه نخبگان هركجا باشند ـ به سمت منافع ملّي معطوف سازند، در اين صورت نه تنها نسل اوّل نخبگان ملّي بلكه نسلهاي بعدي آنها (فرزندان و نوادگان) در هرجاي دنيا كه باشند و طبعاً هرجا هم از موقعيت علمي، اداري و اقتصادي بالايي برخوردار هستند، به دليل علايق و پيوندهاي ملّي و فرهنگي خويش، عامل مؤثّري براي ارتقا و توسعهي فرهنگ و جامعهي خود ميشوند و در فرصتها و موقعيتهاي جهاني مربوط به توليد و انتقال و اشاعه و تبديل دانش و فناوري، خود را سهيم ميسازند.
خط مشيهايي كه كشورهاي آسياي شرقي در همكاري با كشورهاي سازمان همكاريهاي
اقتصادي و توسعه[89]، در پيش گرفتهاند سبب شده كه پديدهي «مركزيتٍ پراكنده[90]» كم و بيش براي اين كشورها اتفاق بيفتد به عبارت ديگر بخشي از نخبگان آنها در عين حال كه در بيرون از مرزهايشان نيز هستند به آنها منفعت ميرسانند. اين كشورها ميكوشند زمينههايي را فراهم بياورند كه جرياني بينالمللي و بين منطقهاي از سرمايه، تكنولوژي و نيروي كار[91] در جهت منافع خود به وجود بياورند، به مبادلهاي استعدادها و دانش[92] بپردازند و در عين حال كه نخبگانشان درحال رفتوآمد درفراسوي مغزها هستند، ريشهكني[93] سرزمينينيز نميشوند( Fukasaku, 2004).
در مجموع ميتوان گفت كه با تحوّلات جهاني شدن و ظهور جامعهي شبكهاي، موضوع فرارمغزها، تحوّل مفهومي پيدا كرده است. اين لزوماً يك تهديد براي جوامع درحال توسعهي جنوبي نيست بلكه اتفاقاً ميتواند فرصتي نيز باشد تا آنها با درك مفهوم شبكه و شراكتي شدن[94] جريان دانش، با بهرهوري از سرمايه انساني نخبگان خود در اين جريان شراكتي، مساهمت[95] بورزند و اين هيچ نيازي به مقيم شدن نخبگان در حصار مرزهاي ملّي نيست بلكه ميتوان زمينههاي نهاديني را فراهم آورد كه انسانها و مغزها و استعدادها و دانشها به سهولت در ميان مرزها[96] در تحرّك باشند و اينجا و آنجا فعاليت بكنند و از افزايش بهرهوري آنها در شبكهي جهاني ـ محلّي دانش[97]، جامعهي ملّي نيز نصيب خود را ببرد ( Sexton, 2003).
اين موضوع اختصاص به جوامع درحال توسعه ندارد، حتّي اروپاييها نيز به جاي نگريستن به نخبگان خود از ديدگاه فرارمغزها، ميكوشند به موضوع از ديدگاه تحرّك فرامغزي نخبگان و تلاش هر كشور براي سهيمشدن از شبكهي شراكتي دانش در جهان بنگرند. كميسيون اروپايي، برنامهاي را تحت عنوان «علم ماورا بحار»[98] تدارك ديده كه از اهداف آن، زمينهسازي براي تحرّك ماوراي بجار پژوهشگران[99] و نيز ساختن و نگهداري شبكهي علمي بينالمللي[100] است. آنها با توسعه مسير شغلي[101] نخبگان خود (يعني محدود و محصور نساختن آن به درون مرزها) آنها را در شبكهي اجتماعات بينالمللي[102] فعال بكنند به طوري كه نخبگان با وجود تردّد، از مسيرهاي شغلي خود در جامعه ملّي محروم نشوند. طرحهايي مثل اراسموس، ماريكوري و درگاه پان اروپايي تحرّك محققان از جملهي اين برنامههاست ( Sexton, 2003)
نظريههاي توضيحدهنده جذب، نگهداشت و مهاجرت نخبگان
در ارتباط با موضوع جذب و نگهداشت نخبگان و مهاجرت آنان نظريههاي مختلفي ارائه شده است هر يك از اين نظريات تنها ميتواند بخشي از ابعاد موضوع را توضيح داده و تبيين نمايد. ارائه اين نظريات در كنار يكديگر ميتواند امكان تلفيق و تركيب عناصر و مفاهيم سازگار آنان را فراهم نموده ما را در دستيابي در يك نظرية جامعتر ياري رساند لازم به توضيح است كه برخي از نظريههاي موجود حاصل تجارب مشخص اجتماعي است و ممكن است قابل تعميم نباشد. ضمن آنكه بعضي از اين آموزهها، جنبة ايجابي (جذب و نگهداشت) و برخي موضوع مهاجرت نخبگان را تبيين نمودهاند.
- نظرية سرمايه انساني
اين نظريه كه در دهة 60 توسط برخي اقتصاددانان مطرح شد از ديدگاه برخي تحليلگران، براي نيروي انساني متخصص بسيار مناسب شناخته شد. اين نگرش با تلقي مهارت و تخصص انسان به عنوان كالايي در بازار عرضه و تقاضاي كار، به تحليل مهاجرت ميپردازند. منظور آن است كه نيروي انساني متخصص براي دستاوردهاي بهتر، از جايي به جاي ديگر ميرود تا بيشترين بازدهي را داشته باشد (از سازماني به سازماني يا از كشوري به كشوري ديگر). بنابراين تصميمگيري افراد متخصص به كوچ، به مثابه نوعي تصميمگيري براي سرمايهگذاري و بهرهبرداري از آن تلقي ميشود. اين نگرش چون مهارت انساني را صرفاً به عنوان كالايي اقتصادي ميانگارد، در تبيين جنبههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي جذب و بكارگيري نخبگان و جابجايي نيروي انساني نخبه بازميماند، بويژه اين كه مهاجرت را تنها در سطح جامعهشناسي خرد مينگرد و جنبههاي كلان جامعهشناختي را مورد توجه قرار نميدهد. (ارشاد، 1380)
2- نظرية سرمايه اجتماعي
منظور از سرمايه اجتماعي، سرمايه و منابعي است كه افراد و گروهها از طريق پيوند با يكديگر ميتوانند بدست آورند (كلمن، 1988) براساس تعريف بورديو، سرمايه اجتماعي، حاصل جمع منابع بالقوه و بالفعلي است كه نتيجة مالكيت شبكة با دوامي از روابط نهادي شدة بين افراد و به عبارت سادهتر، عضويت در يك گروه است. پيوندهاي شبكهاي نيز ميبايست از نوع خاصي باشند يعني مثبت و مبتني بر اعتماد.
سرمايه اجتماعي داراي دو جزء است:
الف- پيوندهاي عيني بين افراد: نوعي ساختار شبكهاي عيني، ميبايست برقراركنندة ارتباط بين افراد باشد. اين بخش از سرماية اجتماعي حكايت از آن دارد كه افراد در فضاي اجتماعي، با يكديگر پيوند دارند.
ب- پيوند ذهني- پيوندهاي بين افراد ميبايست داراي ماهيت متقابل، مبتني بر اعتماد و داراي هيجانات مثبت باشد.
لذا ميتوان گفت كه سرمايه اجتماعي داراي دو جزء اعتماد[103]و پيوند[104]است. (شارعپور، 1380) نخبگان به عنوان بخشي از جامعه كه بيشترين ميزان مشاركت اجتماعي را دارند به دليل شرايط شغلي و حرفهاي خود نيازمند اين دو عنصر كليدي يعني اعتماد و پيوندهاي اجتماعي هستند. مطالعات مرتبط در ايران نشان داده است كه سرماية اجتماعي در سالهاي اخير در حال فرسايش بوده و اين فرسايش در ارتباط با تحصيلكردگان و متخصصان جامعه بيشتر بوده است. (مرجايي، 1383
- نظرية انتقال معكوس فنّاوري
نگرش ديگر تلقي فرار مغزها به مثابه “انتقال معكوس فنّاوري”[105]است. تحليلگران آنكتاد (كنفرانس بازرگاني و توسعهي سازمان ملل متحد) در سال 1974 قضيهي فرار مغزها را به صورت پارادايم “انتقال معكوس فنّاوري” بازشناسي كردند. روشن است كه منظور كارشناسان سازمان ملل متحد اين است كه كشورهاي پيشرفته صنعتي در برابر دستگاههاي ماشيني و كالاهاي فني كه به كشورهاي جهان سوم ميفروشند، گرانبهاترين پاداشي كه به دست ميآورند مغزهاي پرورده و نيروهاي ماهر اين كشورها است. اين فرضيه در حالي كه نقادانه و واقعبينانه به نظر ميرسد و گوشه چشمي به روابط نابرابر و غيرعادي كشورهاي ثروتمند با كشورهاي كمتر توسعه يافته دارد، و به طور مستقيم بر پيچيدهتر شدن محروميت كشورهاي فرستندهي نيروي انساني آزموده توجه ميكند نميتواند تبيين كنندهي همه الگوهاي فرار مغزها باشد كه اكنون در جهان جريان دارد. مثلاً حضور پزشكان هندي در ايران و مهندسان آموزش ديدهي سوداني در عربستان را چگونه ميتوان در قالب پارادايم انتقال معكوس فنّاوري تبيين كرد، در حالي كه كشورهاي فرستندهي نيروي آموزش ديده، خود به آن احتياج دارند؟ همان گونه ه در مقدمه اشاره شد، عامل اصلي و مقدم در تحقق فرار مغزها، محروم ماندن كشورهاي فرستندهي نيروي انساني ماهر از همان سرمايهاي است كه براي حل معضلات توسعهي بومي و شكستن حلقههاي شوم وابستگي خود به آن نياز دارند. بنابراين، شايد شگفتانگيز نباشد كه بگوييم چگونگي خروج عملي از كشور و عبور از مرزها و حتي مقصدي كه برميگزينند در مقايسه با محروميت و نياز كشور فرستندهي به نيروي انساني ماهر در درجهي بعدي اهميت قرار دارند.
- نظرية دوگانگي ساختار
تبيين تازهاي كه گروهي از صاحبنظران ارايه دادهاند، دنبالهروي از نظريهي “دوگانگي ساختار”[106]آنتوني گيدنز و استفاده از آن در تبيين مهاجرت بينالمللي و فرار مغزهاست (رابينسون و كري، 2000). وي چنين ميانديشد كه ساختارهاي كلان اجتماعي در شكل دادن عمل كارگزاري انساني تأثير دارد و كارگزار انساني در ساختن جامعه، به عنوان گستردهترين ساختار اجتماعي، مؤثر است. چكيدهاي نظر گيدنز عبارت است از:
- حيطهي كارگزار انساني، مرزبندي شده است. انسانها جامعه را ميسازند. اما به عنوان كنشگران واقع در تاريخ عمل ميكنند و شرايطي كه بر آنها احاطه دارد گزينش خود آنها نيست. بين سلوك[107]كه به عنوان كنش نيتدار بررسي ميشود و رفتار[108]كه به عنوان مجموعهاي از “اتفاقهاي” قانونمند تجزيه و تحليل ميشود، مرز ثابتي وجود ندارد. با توجه به موضوع جامعهشناسي، وظيفهي بسيار مهم تجزيه و تحليل را بايد بر مبناي تبيين خصوصيت ساختارها انجام داد.
- ساختارها را نبايد فقط موانعي در راه كارگزار انساني تصور كرد، بلكه ياريدهنده هم هستند. اين همان است كه من آن را دوگانگي ساختار مينامم. ساختارها را همواره ميتوان برحسب شكلگيريشان، به عنوان مجموعهي اعمال باز توليد شده، بررسي كرد. كندوكاو دربارهي ساخته شدن و شكلگيري اعمال اجتماعي، عبارت از كوشش در تشريح شكلگيري ساختارها از طريق كنش و چگونگي شكلگيري متقابل كنش به طور ساختاري است.
- فرآيند شكلگيري، شامل تأثير متقابل معناها، هنجارها و قدرت است. اين سه مفهوم از نظر تحليلي معادل “ابتدايي” اصطلاح علوم اجتماعي است و بطور مستقيم دلالت بر پندار “كنش متقابل و ساختار آن دارد: هر نظمِ شناختي و اخلاقي در آن واحد، نظام قدرتي است كه شامل “افق مشروعيت” ميشود. (ارشاد، 1380)
تحليلگران كه مهاجرت بينالمللي پزشكان هندي به بريتانيا را براساس رهنمودهاي سه گانهي گيدنز تشريح ميكنند عقيده دارند كه طبق قاعدهي اول، ساختارهاي اقتصادي و حقوقي هستند كه مهاجرت پزشكان هندي به بريتانيا را برميانگيزند. در قاعدهي اول تأكيد بر عامل اقتصادي، گوياي آن است كه وجوه مشتركي كه بين مهاجرت پزشكان هندي و ديگر كارگزاران انساني ماهر و پرورده به بريتانيا و از بريتانيا به جاهاي ديگر وجود دارد، خود باعث شكلگيري ساختار كارگزار انساني مهاجرت ميشود. به پيروي از قاعدهي دوم، مهاجرت، رتبهبندي، اهميت و خصوصيات ويژهي خودش را ميگيرد و به شكلگيري كارگزاري انساني ميانجامد. طبق قاعدهي سوم (و براساس گفتهي گيدنز كه بشر در تاريخ زندگي ميكند و زندگي اجتماعي منبع دانش او است، وافراد به عنوان كنشگران آگاه عمل ميكنند) به دنبال درك و آگاهي كارگزاران انساني، شبكهي ساختاري مهاجرت به عنوان كارگزاري انساني شكل ميگيرد و به اين ترتيب خصوصيت دوگانگي ساختار آشكار ميگردد. (همان منبع)
- نظرية محروميت نسبي
منگالام و شوارز وللر معتقدند كه مهاجران براساس سلسله مراتبي از ارزشها يا هدفهاي با ارزش براي مهاجرت تصميم ميگيرند. وقتي وضعيت اجتماعي موجود نتواند نيازهاي فرد را در حداقل مقدار برآورده كند، افراد فكر حركت به مكانهاي ديگر را در سر ميپرورانند. به جاهايي كه به نظر آنان، شانس بهتري براي برآوردن نيازهاي برآورده نشده و رفع محروميت محسوس خود خواهند داشت. همه مردم دچار نوعي محروميت هستند، از اين رو صرف وجود برخي محروميتها لزوماً موجب مهاجرت نميشود. منگالام و شوارز وللر ميگويند: اولاً اين محروميت بايد از هدفهاي بسيار باارزش باشد. ثانياً مانع موجود براي رسيدن به اين هدفها بايد ذاتي نظام محلي باشد تا محروميت نسبي به عامل مهاجرت تبديل شود. ثالثاً فرد احساس كند منابع لازم براي رفع محروميتهايش در خارج از سازمان اجتماعي او قرار دارد. در اين صورت محتملاً مهاجرت ميكند. (لهساييزاده، 1368)
استارك و ونگ نيز از همين نظريه براي توضيح مهاجرت استفاده كردهاند. اين دو معتقدند، نارضايتي تنها هنگامي كه دستمزدها پايين است، بروز نميكند. بلكه هنگامي كه دستمزد فردي نسبت به ديگري كمتر است نيز بروز ميكند. (لهساييزاده، همان)
- نظرية مركز – پيرامون
طبق اين نظريه، مهاجرت، معلول ماهيت و ساختار در حال گسترش بازار جهاني است. اين امر نتيجة طبيعي جدايي و جابهجايي است كه به طور اجتنابناپذيري در فرآيند توسعه سرمايهداري اتفاق ميافتد. ريشة اين پديده به نوعي مرتبط با ناموزوني در انباشت سرمايه و درجة توسعه است.
طبق نظر ساسن و ديگر نظريهپردازان، مهاجرت به وسيلة سرمايهگذاري مستقيم خارجي در كشورهاي در حال توسعه و تجزيه و اختلافاتي كه چنين سرمايههايي به بار ميآورد ايجاد ميشوند. بنابراين بايد بگوييم كه جريانهاي ورودي سرمايهداري نواحي پيراموني با جريانهاي خروجي متناظر مهاجران همراه ميشود.
اين فرآيند اساسي مهاجرت نيروي انساني ماهر و غيرماهر به وسيلة وجود وابستگيهاي عقيدتي و مادي كه استعمار قبلي ايجاد كرده و همچنين فرآيندهاي مداوم و نفوذ بازار، افزايش مييابد. (مسي و ديگران، 1364)
به عقيدة محسني، در اين گونه سيستمها، سرمايهگذاري روي تخصصهاي سطح بالا، منجر به خلق تقاضاهايي ميشود كه چون در داخل برآوردني نيست، به بيرون انتقال مييابد و ما شاهد مهاجرت گستردة نيروهاي متخصص به سمت كشورهاي متروپل هستيم. ديگر عامل آن گسستگي رابطه تحقيق و توسعه (R a D) با توليد در اين كشورهاست. (محسني، 1381)
- نظريه بازار كار دوگانه[109]
اين ديدگاه، مهاجرتهاي بينالمللي را ناشي از تقاضاي دروني نيروي كار در جوامع نوين صنعتي ميداند. «پيور» يكي از مدافعان اين نظريه است. او استدلال ميكند كه مهاجرت بينالمللي، به وسيلة تقاضاي دائمي براي نيروي كار مهاجر ايجاد ميشود، كه با ساختار اقتصادي ملتهاي توسعه يافته در ارتباط است. طبق نظر پيور، مهاجرت به وسيلة عامل فشار موجود در كشورهاي فرستنده ايجاد نميشود. بلكه عوامل كشش موجود در كشورهاي پذيرنده (نيازهاي مزمن و گريزناپذير به نيروي كارگران خارجي) موجد آن است. (مسي و ديگران: 1364)
از ديدگاه اين نظريه يكي از علل جذب مهاجران به كشور توسعه يافته اين است كه ساكنان و بوميهاي كشورهاي توسعه يافته از شغلهاي يدي و طاقتفرسا يا مناصبي كه به سرمايهگذاري و صرف وقت زيادي احتياج دارند، تا حدودي گريزان هستند. اين عدم تمايل و جهتگيري نتيجة سياستهاي حاكم بر كشور پذيرنده است. سياستها و تفكراني كه رفاه و راحتي را تا حدودي مقبول داشتهاند و به همين خاطر مهاجرت را قبول و حتي تشويق كردهاند. به مهاجران امكان مهاجرت و پيدا كردن شغل داده و تسهيلاتي براي آنها در نظر گرفتهاند. (Smith: 1995)
- نظرية تحصيل مغزها[110]
براون و ميير معتقدند كه مهاجرت متخصصان ممكن است به معني سرمايهگذاري بالقوه باشد و نه از دست دادن آنها. مهندسان و دانشمنداني كه به خارج مهاجرت ميكنند به عنوان منابع انساني آموزش ديده، در فعاليت حرفهاي و در شرايط بهتر از آنچه كه در كشور مبدأ به آنها ارائه ميشده، مشغول ميشوند. اگر كشور مبدأ بتواند از اين منابع كه به وسيلة سرمايهگذاريهاي ديگران شگل گرفته و كامل شده استفاده كند، نسبت به قبل، چيزهاي بيشتري به دست خواهد آورد. (Brown and Meyer: 1999) نظرية چرخة مغزها به اين نظريه نزديك است و از معقتدان به اين نظريه، ساكسنين[111]ميباشد. او معتقد است كه در اين مهاجرتها، به جاي تخليه اقتصاد بومي از مهارتها و منابع انساني، مهاجران با كسب تجارت ارزشمند و دانشافزايي، آنها را به كشور خود كسب تجارت ارزشـمند و دانشافزايي، آنها را به كشور خود برميگردانند و مورد استفاده قرار ميدهند. (Saxenian: 2000)
- نظرية شكار مغزها:
مطالعات متفكران روسي به نامهاي آواكف و گاوريلوكف عمدتاً بر نقش استعمار نو در تبيين پدبيده مهاجرت مغزها تأكيد نموده و به همين دليل در روسيه از اصطلاح شكار مغزها
(Hunting for Brain) بجاي فرار مغزها و در شكل افراطي آن از تعابيري همچون سرقت مغزها و قاچاق سلولهاي خاكستري استفاده ميشود. در اين تحليل براساس نوع مناسبات توليدي كشورها و نظريههاي مربوط به توسعه نظامهاي اقتصادي و اجتماعي در قالب سرمايهداري و در اوج خود، امپرياليسم، عوامل برونزاي خروج نيروهاي متخصص، محوريت بيشتري مييابد. به طوري كه فشار استعمار نو، مداخلههاي امپرياليستي، كودتاهاي برونزا، چرخها و دگرگونيهاي غيرمنتظره ناشي از روابط داخلي قدرت و… همه از زمره عوامل بيثباتي سياسي به شمار ميروند كه روشنفكر و فعاليت او را مختل ميكند. چنانكه وي با روي آوردن به كار در كشورهاي امپرياليستي احساس امنيت نسبي بيشتر ميكند. (Zoltan, 1976)
- نظريه اجتماعات پژوهشي:
اين نظريه بيان ميكند كه دانش در يك فرآيند گروهي با شكلگيري مناسبات منحصر به فرد، خلق و توليد ميشود. اين مناسبات از آنجا كه در پيوند با مجموعههاي انساني و تكنولوژيك خاص متولد ميشوند، موجب ميشود اجتماعات پژوهشي (Research Communities) قابل مشابهسازي نباشند. لذا پژوهشگران در صورت فقدان شكلگيري اين مناسبات به سمت فضاها و مجامع علمي بيرون كشانده ميشوند تا هويت خود را حفظ كرده و استمرار بخشند. (ذاكر صالحي؛ 1379)
از اين اجتماعات برخيها به دانشكدة نامريي و برخي ديگر به جوامع اجتماعي – شناختي تعبير كردهاند (بپتيست ميير و ديگران، 1999)
- جهاني شدن:
اين نظريه بيان ميكند كه “حركت” خصيصة جوامع انساني است. روند جهاني شدن مشتمل بر به حركت درآمدن آزاد سرمايه، اطلاعات، كالا و نيروي كار و تحول در مكانيزم اين حركتهاست. (مجتهدزاده: 1380).
در عصر جهاني شدن، با فشرده شدن زمان و مكان، متخصصان در هر نقطه از عالم ميتوانند مرزهاي سياسي و جغرافيايي را پشت سر گذاشته، با ورود به شبكهها، به استخدام شركتهاي بينالمللي درآمده در توليد علم جهاني شريك شوند و تخصص خود را در اختيار پروژههاي مختلف قرار دهند. از آثار اين پديده، كم رنگ شدن احساس ملّيت و شكلگيري “شهروندي جهاني” است. توسعه فنّاوري اطلاعات و ارتباطات و تشديد روند جهاني شدن هم در بعد اقتصادي و هم فرهنگي، به باز تعريف و تغيير شكل فرار مغزها انجاميده است.
اين رويكرد، پديده فرار مغزها را امري واقعي، طبيعي و انكاناپذير ميداند و به هر دو گروه از عوامل كششي و رانشي توجه دارد و از سويي ماهيت پديده را بينالمللي و فراگير ميداند و به عوامل اجتماعي و فرهنگي توجه ويژه دارد. جامعنگري و پويايي اين رويكرد هم اكنون مورد توحه محافل علمي، اقتصادي و سياسي قرار گرفته است. در اين رويكرد، ايدهها و راهبردهايي چون تقويت و صدور مغزها – جابجايي مغزها – جايگزيني مغزها – توليد علم جهاني و… مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
- نظريه نظام آموزش اقتباسي:
احساس نراقي (1356) نخستين علت فرار مغزها از كشورهاي در حال رشد را به نظام آموزشي آنها مربوط ميداند. او مينويسد: در بيشتر كشورهاي در حال رشد، يك نظام آموزشي به تقليد از الگوهاي آموزشي كشورهاي اروپايي به وجود آمده است. نه تنها كشورهايي كه جزو مستعمرات سابق اروپائيها بودند، عيناً به تقليد از كشورهاي استعماري پرداختند بلكه كشورهاي ديگر، مانند كشورهاي آمريكاي لاتين و خاورميانه نيز به اين تقليد گراييدند. مثلاً كشورهاي هند و پاكستان و مستعمرات سابق انگليس در آفريقا مانند نيجريه و غنا و غيره، به پيروري از الگوهاي آموزشي انگلستان پرداختند. كشورهايي مانند مراكش و الجزاير و تونس و ديگر مستعمرات سابق فرانسه در آفريقا، سيستم آموزشي فرانسه را اقتباس كردند. هنگامي كه اين كشورها به استقلغل رسيدند باز هم از اين تقليد دست برنداشتند. زيرا رهبران اين كشورها خود مطابق همين سيستم آموزشي، پرورش يافته بودند و يا در مدارس انگليسي و فرانسوي تحصيل كرده بودند. اينان اين تقليد محض را يكي از نشانههاي استقلال سياسي و علمي و اجتماعي كشور خود پنداشتند.
گذشته از اينكه نظام آموزشي انگلستان و فرانسه از بسياري جهات كهنه و محتاج اصلاح بود، اين نظام آموزشي در اصل، مطابق احتياجات و سوابق فرهنگي و مدني و اجتماعي خاصي به وجود آمده بود و تقليد از آن براي كشورهايي كه داراي اين سوابق نبودند نميتوانست سودمند باشد. نراقي اذعان ميكند چنين تقليدي باعث ميشود كه توجه جوانان اين كشورها به كشورهايي معطوف گردد كه به وجودآورندة اين نظام آموزشي بودهاند. به عبارت ديگر محصولي كه چنن نظام اقتباس شدهاي به بار ميآورد، اب بازار كشورهايي بود كه در اصل، اين نظام را به وجود آورده بودند
- نظريه بحران منزلتي:
اين رويكرد يك رويكرد فرهنگي – اجتماعي به مقوله مهاجرت نخبگان است. تصميم به مهاجرت در اين رويكرد محصول نوع نگاه نخبگان به شأن و منزلت اجتماعي Social Status خود در جامعه است. منزلت اجتماعي نيز داراي دو جنبه است: الف- جنبه عيني كه به رفاه و معيشت و سبك زندگي و ميزان برخورداري آنها از مواهب و مزاياي اجتماعي مربوط ميشود. ب- جنبههاي ذهني و ادراكي كه به برداشت نخبگان و جامعه از شأن و منزلت و جايگاه آنان برميگردد و به اين مقوله حالت نسبي ميدهد.
چنانچه از نظر شاخصهاي عيني، اين گروه واقعاً در رفاه نباشند و منزلت و جايگاه واقعي و در خور شأن نداشته باشند و نگرش و برداشت عمومي نيز اين چنين باشد، فرد نخبه ممكن است تصميم به مهاجرت به مكاني بگيرد كه فضاي عمومي اجتماعي در آن جايگاه و منزلت بالاتري براي فرهيختگان و متخصصان قائل است.
چالش منزلت نخبگان هم اكنون در دستور كار نظامهاي مديريتي است تا بتوانند نخبگان متخصص را حفظ كنند. سازمانهاي بزرگ و بروكراسيهاي ناتوان، سرآمدان را تحقير ميكنند و امنيت شغلي آنها را به خطر مياندازد.
جان كوتر در كتاب قواعد جديد، نتايج بررسيهايي را كه در فاصله بيست سال (از 1974 تا 1994) روي فارغالتحصيلان دانشكده بازرگاني دانشگاه هاروارد انجام داده، منعكس كرده است. براساس اين بررسيها، ميزان رضايت شغلي و درآمد كساني كه در واحدهاي كوچكتر كار كردهاند، بيش از كساني بوده كه در واحدهاي بزرگتر كار كردهاند. در سراسر دنيا، شمار رهبران و متخصصان (فني) جواني كه از كار در سازمانهاي بزرگ اكراه دارند، زيادتر ميشود و برعكس، علاقة آنها به كار در محيطهاي كوچك و پرمخاطره، اما قدرشناس، بيشتر ميشود. (هسلبين، فرانسيس و ديگران: 1996)
هسلبين در جاي ديگر توضيح ميدهد كه مهمترين ابراز حفظ نخبگان، ايجاد شرايطي است كه بالندگي آنها را تضمين كند. اگر قرار باشد كار رهبران در دنياي آينده سودمند و ثمربخش باشد، بايد در چشم پيروان خود از جمله نخبگان شاغل در سازمانها مقبول جلوه كنند. مقبوليت، مجموعهاي از شش خصلت است: ايمان راسخ، سرشت و منش، مراقبت و توجه، شهامت، خويشتنداري و لياقت. چنانچه مجموعه رهبري يك سازمان نزد كاركنان، بياعتبار شود، مسلماً نخبگان به فكر كار ديگري ميافتند. نخبگان همواره گزينههاي ديگري دارند و از وجود اين فرصتها باخبرند. علاوه بر اين، معمولاً اشخاص معتبر، تمايلي به كار با افراد بياعتبار ندارند. (هسلبين، فرانسيس، 1996)
اصولاً در كشورهايي كه داراي نظام اداري متصلي و عقب مانده هستند، وجود نخبگان در داخل نظام اداري، اين نظامها را با يك ناسازه (پارادوكس) مواجه ميكند. براي حل اين ناسازه، نظام اداري مجبور است خود را انعطافپذير و مشاركتي كند و گرنه فشار ناشي از حضور نيروهاي علمي و نخبه و عدم بكارگيري آنان، كل ساختار اداري را با چالش عدم كارآمدي روبهرو ميكند.
بديهي است در سازمانهاي توليدي و اداري در اكثر كشورهاي جهان سوم، عدم رضايت شغلي بالاست و به تعبير هسلبين قدرناشناسي حاكم است. شرايط بالندگي مهيا نيست و مديران فاقد مقبوليتاند. يكپارچه بودن اين وضعيت در سراسر كشور موجب مشود هيچگونه گزينه داخلي براي اشتغال وجود نداشته باشد. در نتيجه تصميم به مهاجرت به خارج از كشور جوانه ميزند.
از نظر گلداسميت چند راهكار براي رفع اين معضل وجود دارد:
1- كوچك كردن سازمانها و بيرون راندن بيخاصيتها 2- اصلاع نخبگان از اينكه نظام مديريت خواهان ماندن آنهاست. 3- قدرشناسي از سرآمدان 4- مهيا كردن فرصت جنب و جوش و پيشرفت 5- تجديدنظر در نظام پرداختها 6- تسامح فرهنگي 7- ايجاد فرصت تهور (گلداسميت، مارشال، 1996)
- نظريه جاذبه – دافعه (Pull – Push)
مطابق اين ديدگاه چهار دسته از عوامل، بر مهاجرت و از جمله مهاجرت متخصصان تأثيرگذار هستند:
- عواملي كه با حوزه مبدأ ارتباط دارند. (عوامل دافعه)
- عواملي كه با حوزه مقصد ارتباط دارند. (عوامل جاذبه)
- عوامل شخصي
- موانع بازدارنده
برآيند اين چهار دسته عوامل، تصميم شخص را براي مهاجرت رقم ميزند. افرادي كه در يك حوزه زندگي ميكنند آشنايي بلاواسطه و غالباً بلندمدتي را با حوزه زندگي خويش دارند و معمولاً قادرند كه داوريهاي صبورانهاي را در مورد آنها در نظر داشته و رسيدگي كنند. براي برخي تخصصها كه تقاضا براي آنها در مبدأ كم ولي در مناطق بزرگ بسيار است، مهاجرت يك اجبار ميشود. بابراين مهندسين و اساتيد نيز مهاجرت ميكنند. (لهسايي زاده، 1368) پرتز سه دسته از عوامل را برشمرده است: 1- عوامل جذب كشور پذيرنده 2- عوامل دفع كشور مبدء 3- عوامل فردي. دو عامل اول در سطح كلان و عامل سوم در سطح خرد ميباشد. اين نظريه به دليل فراگيري و شمولي كه دارد ميتواند همة نظريات ياد شده را در خود جاي دهد. از طرفي برخي از رويكردهاي ذكر شده مانند بازار كار دوگانه يا نظام آموزش اقتباسي يا بحران منزلتي تنها قادر است پديدة فرار مغزها را براي كشورهاي جهان سوم توضيح دهد و مسئلة مهاجرت متخصصان از كشورهاي توسعهيافتهاي چون كانادا، انگلستان و فرانسه به ايالات متحده بيپاسخ ميماند.
جدول 2- مدل جاذبه – دافعه در جذب و نگهداشت و مهاجرت نخبگان
عوامل كشش (جذب) | عوامل رانش (دفع) | عوامل فردي |
m فرصت ادامه تحصيل
m رفاه اجتماعي بهتر m تعادل هزينه و درآمد m وجود فرصتهاي شغلي و توجه به مهارت و شايستگي m سيستم آموزشي كارآمد m رفاه اقتصادي m آزادي سياسي و اجتماعي m ارتباط با جامعة حرفهاي m امنيت اجتماعي m مقبوليت |
m عدم تعادل درآمد و هزينه
m شكاف طبقاتي m ضعف آزادي فردي و اجتماعي m نبود امكانات ادامه تحصيل m عدم استفاده از متخصصان m فرصت شغلي محدود و تبعيض در استخدام m بيعدالتي و پارتي بازي m عدم اطمينان به آينده خود و فرزندان m فقدان امكانات تحقيقاتي m ناسازگاري فرهنگي و ايدئولوژيك |
m تشويق اقوام و دوستان
m داشتن تخصص غيرمرتبط با نيازهاي بومي m مشكلات فرزندان و خانواده m پيوندهاي دولتي m وابستگي به والدين و همسر m احساسات ميهن دوستي m مسئوليتهاي اجتماعي m بيگانگي فرهنگي |
در فصل نخست، تعريف فراتحليل و نحوة آن بيان شد. آنچه كه بر اهميت و كاربرد اين روش تحقيق افزوده است، نقش آن در تركيب و يكپارچه سازي پژوهشهايي است كه به صورت انفرادي و پراكنده انجام گرفته است. از نقطه نظر روش شناختي نيز فراتحليل ميتواند به روشني خلاءها و مشكلات و نواقص پژوهشها و مطالعات انجام شده را نشان دهد. در حقيقت پايايي[112] اين نوع تحقيقات از طريق تقابل يافتههاي پژوهشي و روايي[113] آنها از طريق آزمون سازگاري آنها با واقعيتها بدست ميآيد و هر دو اينها مرهون انباشت دانش و توسعه آن در فراتحليل است. (Scherpenzeel,1997)
باتوجه به نكات يادشده، يافتههاي پژوهشي حاضر نيز نتيجة انباشت، تركيب و تلفيق نتايج تك تك پژوهشهاي انجام شده در قلمرو موضوع معيّن تحقيق يعني «راهكارهاي توسعه نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزها» است.
براي ساماندهي اين تحقيق 48 اثر علمي داخل كشور شامل كتاب ، طرح پژوهشي و پايان نامه- مقاله انتخاب گرديد. ابزار فراتحليل پرسشنامهاي است كه مشتمل بر ده مؤلفه روششناختي و چهار مؤلفه محتوايي است. پس از تلخيص اين آثار در قالب پرسشنامهها نسبت به كد گذاري و حاشيه نويسي آنها اقدام و سپس نسبت به ارزيابي و فراتحليل آثار در مؤلفههاي گوناگون اقدام گرديد. اكنون يافتههاي توصيفي در دو بخش ارائه ميشود:
الف- ارزيابي و فراتحليل قالب و روش شناسي آثار
ابتداي دورنماي كلي 19 طرح پژوهشي و پايان نامه را مرور ميكنيم. همانگونه كه در جدول آتي ملاحظه ميشود. نقطه قوت اين پژوهشها در دسترس قراردادن حجم خوبي از ايدهها، آموزههاي نظري، فرضيهها، نتايج و راهكارهاست. نكات ضعف اين پژوهشها نيز موارد گوناگوني را شامل ميشود از جمله:
- عدم سازگاري بين اهداف تحقيق، چارچوب نظري، روش تحقيق، نتايج و راهكارها در بسياري از اين پژوهشها
- بديهي بودن بسياري از فرضيهها (رك به : سند 108)
- عدم استفاده از تكنيكهاي پيشرفتة تجزيه و تحليل بجز موارد معدودي از پژوهشها
- مناسب نبودن حجم نمونه. براي مثال در پژوهش آقاي علي طايفي كه موضوع آن بررسي
علل خروج متخصصين از كشور است تنها 33 نفر از متخصصين ايراني مقيم خارج و 98 نفر از متخصصين با قصد عزيمت مشاركت داشتهاند. همچنين حجم نمونة پژوهش خانم امير لطيفي و سيما كلاهدوز كه موضوع عام «فرار مغزها» را يدك ميكشد تنها 100 نفر دانشجو از دانشگاه تهران تشكيل ميدهد كه اين تعداد نميتواند حتي معرف دانشجويان دانشگاه تهران با 35000 دانشجو باشد.
- از ديگر مشكلات روششناسي برخي از اين پژوهشها عدم بيان تكنيكهاي نمونهگيري يا تكنيكهاي تجزيه و تحليل است (رك : سند 110 و سند 115)
- برخي از اين پژوهشها نيز بدون ارائه راهكار و پيشنهادات هستند. حداقل آن است كه چنانچه ماهيت پروژه، تجويز راهكار اجرايي را طلب نميكند، راهكارهاي پژوهشي توسط پژوهشگر پيشنهاد شود.
دورنماي وضعيت روششناسي پژوهشها
تكنيك تجزيه و تحليل | تكنيك جمعآوري اطلاعات | تكنيك نمونهگيري | ميدان مطالعه | حجم نمونه (نفر) | تعداد فرضيه | روش تحقيق | قلمرو رشتهاي | موضوع تحقيق | كد |
ـ بررسي آمار توصيفي
ـ تحليل كارشناسي |
– آمار وزارت بهداي
ـ جلسات بحث و تبادل نظر |
تمام شماري | فارغالتحصيلان دانشكدههاي پزشكي دانشگاه تهران و اصفهان | فارغالتحصيلان ده سال دانشكده پزشكي دانشگاه تهران و پنچ سال دانشكده پزشكي دانشگاه اصفهان | – | بررسي آماري | علوم پزشكي (بهداشت) | بررسي علل مهاجرت پزشكان | 101 |
ـ مراجعه به اسناد و مدارك
ـ مصاحبه با مديران ـ پرسشنامه |
انتخابي (نمونه از كل جامعه آماري) | كارمندان متخصص شركت برق منطقهاي گيلان | 65 | 8 | پيمايش | مديريت | راهكارهاي جذب و نگهداري متخصصين | 102 | |
ـ تجزيه و تحليل واريانس
ـ روش دوجملهاي Binominal – ميانگينگيري ـ ضريب F |
پرسشنامه | طبقهبندي تصادفي | 365 نفر | 54 | 2 | پيمايش | مديريت | بررسي مشكلات جذب و نگهداري متخصصان | 103 |
دورنماي وضعيت روششناسي پژوهشها (ادامه)
تكنيك تجزيه و تحليل | تكنيك جمعآوري اطلاعات | تكنيك نمونهگيري | ميدان مطالعه | حجم نمونه (نفر) | تعداد فرضيه | روش تحقيق | قلمرو رشتهاي | موضوع تحقيق | كد |
تحليل واريانس
آزمون T آزمون F آزمون شفه تحليل چند متغيره |
پرسشنامه | تصادفي | اعضاي هيأت علمي دانشگاه شيراز | 192 | 20 | پيمايشي | جامعهشناسي | سنجش نگرش نسبت به مهاجرت مغزها | 104 |
آزمون نسبت P | 1ـ مصاحبه
2ـ پرسشنامه |
تصادفي ساده | نيروهاي متخصص جهاد سازندگي استان سيستان و بلوچستان (1007 نفر) | 50 | 8 | ـ كتابخانهاي
ـميداني (توصيفي) |
مديريت | بررسي عوامل مؤثر در جذب و نگهداري نيروي انساني متخصص | 105 |
ـ ضريب همبستگي
ـ آزمون معناداري كندال ـ رگرسيون ساده |
پرسشنامه | تصادفي خوشهاي بين 7 دانشكده دانشگاه | دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف كه در سال 1380 مشغول به تحصيل ميباشند 8686 نفر | 350 نفر | 2 | پيمايشي | جامعهشناسي | بررسي گرايش به مهاجرت از كشور | 106 |
دورنماي وضعيت روششناسي پژوهشها (ادامه)
تكنيك تجزيه و تحليل | تكنيك جمعآوري اطلاعات | تكنيك نمونهگيري | ميدان مطالعه | حجم نمونه (نفر) | تعداد فرضيه | روش تحقيق | قلمرو رشتهاي | موضوع تحقيق | كد |
آمار توصيفي ـ كاي دو آزمون + آزمون اعتبارسنجي پرسشنامه | ـ كتابخانهاي
ـ مصاحبه همراه با پرسشنامه |
نمونهگيري تصادفي | كاركنان دانشگاه تهران | 7 | پيمايش | مديريت | نگهداشت نيروي انساني متخصص | 107 | |
درصد ـ فراواني مطلق و نسبي ـ آزمون همگوني كاي (x2) | پرسشنامه | تصادفي طبقهبندي در چهار گروه كارشناس ارشد كارشناس سرپرست تكنسين | كاركنان متخصص شركت صنايع مس شهيد باهنر كرمان
(247 نفر) |
108 | 5 | پيمايش | مديريت | بررسي عوامل مؤثر بر پيشرفت شغلي متخصصان | 108 |
ـ آزمون T گروههاي مستقل
ـ مجذور كا ـ تجزيه و تحليل فرضية عام و مجموع بيانيههاي دو قطبي (مثبت و منفي) در دو مرحله ـ تجزيه و تحليل تكتك بيانيهها از طريق مجذور كا (x2) |
پرسشنامه نگرشسنج محقق ساخته 20 بيانيهاي در مقياس ليكرت | تمام شماري | 1ـ استادان رشته تعليم و تربيت دانشگاههاي تهران
2ـ كارشناسان آموزش و پرورش مرتبط با استعدادهاي درخشان |
180
90 نفر استادان تعليم و تربيت و 90 نفر طراحان و مجريان آموزش و پرورش |
7 | زمينهاي (پيمايش) | روانشناسي | بررسي نگرش نسبت به پديدة نخبهپروري | 109 |
دورنماي وضعيت روششناسي پژوهشها (ادامه)
تكنيك تجزيه و تحليل | تكنيك جمعآوري اطلاعات | تكنيك نمونهگيري | ميدان مطالعه | حجم نمونه (نفر) | تعداد فرضيه | روش تحقيق | قلمرو رشتهاي | موضوع تحقيق | كد |
بررسي توصيفي دادههاي آماري | پرسشنامه
مصاحبه |
ايرانيان متخصص مقيم خارج از كشور در چهار كشور انگلستان، استراليا، امريكا و كانادا و متخصصين ايراني كه قصد مهاجرت به خارج از كشور را دارند | 1ـ متخصصين ايراني مقيم خارج 33 نفر
2ـ متخصصين با قصد عزيمت 98 نفر 3ـ صاحبنظران 6 نفر |
ـ | ـ اسنادي
ـ پيمايش |
جامعهشناسي | بررسي علل خروج متخصصين از كشور | 111 | |
همبستگي كندال
همبستگي پيرسون تحليل عاملي تحليل محتوا |
پرسشنامه | تصادفي | اعضاي هيأت علمي فارغالتحصيل خارج از كشور شاغل در مراكز آموزش عالي وابسته به وزارت علوم | 480 | 5 | پيمايش | مديريت | بررسي رابطه بين رضايت شغلي و عوامل مهاجرت اعضاي هيأت علمي فارغالتحصيل خارج از كشور | 112 |
مصاحبة باز | ـ | نخبگان علمي ايران | 70 | ـ | كيفي | جامعهشناسي | بررسي نظريات محققان نخبه در مورد اجتماع علمي | 113 |
دورنماي وضعيت روششناسي پژوهشها (ادامه)
تكنيك تجزيه و تحليل | تكنيك جمعآوري اطلاعات | تكنيك نمونهگيري | ميدان مطالعه | حجم نمونه (نفر) | تعداد فرضيه | روش تحقيق | قلمرو رشتهاي | موضوع تحقيق | كد |
ـ | فيشبرداري | ـ | نوشتهها و سخنرانيهاي امام خميني، قرآن كريم، قانون اساسي | ـ | ـ | نظري و كتابخانهاي (استنباطي) | علوم سياسي | بررسي ديدگاههاي امام خميني در مورد نخبگان | 114 |
روش ديناميكي موجودي – جريان | آمار منتشره توسط مركز آمار ايران و وزارت علوم | ـ | فارغالتحصيلان مراكز دانشگاهي كشور طي سالهاي 1375ـ1365 | ـ | ـ | بررسي آماري | اقتصاد | بررسي ابعاد كمي مهاجرت متخصصان | 115 |
ـ | فيشبرداري | ـ | ـ | ـ | ـ | نظري، كتابخانهاي | ميان رشتهاي | بررسي علل مهاجرت نخبگان به خارج | 116 |
ـ آزمون ناپارامتري x2 يك بعدي (كاي اسكوئر)
ـ در بخش توصيف دادهها از فراواني و درصد و نمودار |
پرسشنامه و مصاحبه | انتخابي | 650 نفر اعضاي هيأت علمي و مديران و كارشناسان دانشگاه گيلان | 94 | 9 | پيمايش | علوم تربيتي | بررسي نقش دانشگاهها در كاهش مهاجرت نخبگان از ديدگاه اعضاي هيأت علمي، مديران و كارشناسان | 117 |
دورنماي وضعيت روششناسي پژوهشها (ادامه)
تكنيك تجزيه و تحليل | تكنيك جمعآوري اطلاعات | تكنيك نمونهگيري | ميدان مطالعه | حجم نمونه (نفر) | تعداد فرضيه | روش تحقيق | قلمرو رشتهاي | موضوع تحقيق | كد |
آمارهاي توصيفي (فراواني – درصد ـ ميانگين و …) | پرسشنامه | تصادفي طبقهاي | كليه دانشجويان رشتههاي برق و كامپيوتر دانشگاه تهران و صنعتي شريف | 203 | پيمايش | اقتصاد | بررسي تمايل دانشجويان به خروج از كشور | 118 | |
ضريب همبستگي | پرسشنامه | تصادفي ساده | دانشجويان دانشگاه تهران | 100 | 2 | پيمايش | ميان رشتهاي | بررسي تمايل دانشجويان براي خروج از كشور | 119 |
معرفي قالب آثار علمي
آثار مورد مطالعه مشتمل بر 19 پژوهش ، 23 مقاله و 6 كتاب است. به نظر ميرسد نسبت موجود نسبتي منطقي باشد. لازم به توضيح است كه تعداد مقالات منتشره در زمينة موضوع تحقيق چندين برابر آثار مورد مطالعه است. اما سه گروه از اين آثار در حوزههاي نخبگان سياسي دورة پهلوي، نخبگان ورزشي و هنري و تيزهوشان از ميدان مطالعه خارج شدند. هم چنين مقالات با كيفيت پايين كه حداقل چارچوبهاي علمي لازم را نداشتند حذف گرديدند.
جدول 1 معرفي قالب آثار علمي
درصد تجمعي | درصد | فراواني | قالب اثر |
39% | 39% | 19 | پژوهش |
87% | 48% | 23 | مقاله |
100% | 13% | 6 | كتاب |
0 | 100% | 48 | جمع |
2- پراكندگي موضوعي آثار علمي
در اين بخش با عدم توازن در موضوعاتي كه محققان به آنها علاقه نشان دادهاند مواجهايم. 2/56 درصد آثار علمي به بررسي «علل فرار مغزها و آثار اين پديده» اختصاص يافته است. در مرتبة دوم با شكاف زياد، 6/16 درصد آثار علمي مسأله « جذب و نگهداري نيروي انساني متخصص» را به عنوان موضوع مورد توجه قرار دادهاند.
جدول 2 ـ پراكندگي موضوعي آثار علمي
درصد تجمعي | درصد | فراواني | موضوع تحقيق | رديف |
2/56 | 2/56% | 27 | بررسي علل فرار مغزها و آثار آن | 1 |
8/72 | 6/16% | 8 | جذب و نگهداري نيروي انساني متخصص | 2 |
1/81 | 3/8% | 4 | بررسي نگرش يا گرايش به مهاجرت (نخبگان) | 3 |
2/85 | 1/4% | 2 | اجتماع علمي و رابطه آن با نخبگان | 4 |
3/89 | 1/4% | 2 | بررسي نگرش نسبت به نخبهپروري، نخبگان | 5 |
3/91 | 2% | 1 | بررسي ابعاد كمي مهاجرت نخبگان | 6 |
100 | 3/8% | 4 | نقش و رابطه دولت، قوانين، دانشگاهها با نخبگان | 7 |
100% | 48 | جمع |
3- دورة زماني انتشار تحقيق و اثر علمي
روند تاريخي پديدة مهاجرت نخبگان در كشور ما شامل سه دورة مشخص است:
- دهة 40 و 50 تا پيروزي انقلاب اسلامي كه مقارن با باز شدن باب مراوده با غرب، سياستهاي اقتصادي و فرهنگي رژيم گذشته، رشد ثروتهاي نفتي و …. بود.
- مقطع سالهاي 1357 و 1358 تا ابتداي جنگ تحميلي كه به طور عمده طيف ناراضيان از انقلاب اسلامي را شامل ميشد و با تعطيل شدن دانشگاهها در دورة انقلاب فرهنگي تشديد گرديد.
- موج جديد مهاجرت نخبگان كه از سال 1367 آغاز شد و از سال 1377 تاكنون شتاب بيشتري گرفته است (ذاكر صالحي، غلامرضا، 1379)
نكته جالب در اين است كه اكثريت قريب به اتفاق آثار علمي داخل كشور در اين زمينه، همزمان با موج سوم مهاجرت نخبگان به رشتة تحرير درآمده است. علت آن ميتواند گستردهتر بودن موج جديد از نظر كمّي و كيفي و همچنين تربيت طيف وسيعي از تحصيلكردگان، قلم بدستان و پژوهشگران علوم انساني باشد.
جدول 3ـ دورة زماني انتشار تحقيق و اثر علمي
درصد تجمعي | درصد | فراواني | دوره زماني |
1/4 | 1/4% | 2 | 1357 – 1320 |
ــ | ــ | 0 | 1366 ـ 1357 |
3/10 | 2/6% | 3 | 1375 ـ 1367 |
100 | 5/89% | 43 | 1384 ـ 1376 |
100 | 48 | جمع |
4- ميزان همكاري محققان در تهية اثر
حاكميت روحية فردگرايي در توليد آثار علمي مربوط به جذب يا مهاجرت نخبگان كاملاً مشهود است. زيرا 3/83 درصد اين آثار تنها توسط يك پديد آورنده توليد شده است. ميزان هم پژوهي و همنويسي در اين آثار تنها 2/6% (براي آثار داراي بيش از دو نفر نويسنده و محقق) است. اين نسبت تقريباً با تحقيقات قبلي در اين زمينه مشابهت و سنخيت دارد. در تحقيق دكتر صديق سروستاني كه در سال 1380 انجام پذيرفته است ميزان همنويسي كتاب در ايران در سال 1363، 4/8% ، در سال 1373، 3/10% و در سال 1379، 4/15% بوده است.
جدول 4ـ ميزان همكاري محققان در تهية اثر (ميزان هم پژوهي و همنويسي)
درصد تجمعي | درصد | فراواني | تعداد محقق |
3/83 | 3/83 | 40 | يك نفر |
7/93 | 4/10 | 5 | دو نفر |
100 | 2/6 | 3 | بيش از دو نفر |
100 | 48 | جمع |
5- قلمرو رشتهاي آثار علمي
با توجه به يافتههاي جدول شماره 5 به راحتي ميتوان به ماهيت ميان رشتهاي و چند وجهي پديدة مورد مطالعه پيبرد. نخست آنكه 25% اين آثار مستقلاً تعلق به رشته و ديسيپلين علمي خاصي ندارند و ثانياً بقية اين آثار در 9 شاخه و رشته مختلف علوم انساني، فلسفه و پزشكي پراكندهاند. اين تنوع هم ميتواند بر ماهيت ميان رشتهاي و متضلع اين موضوع مطالعاتي گواهي دهد و هم علاقهمندي محققان مختلف را به كنكاش در اين پديده نشان دهد.
جدول 5 ـ قلمرو رشتهاي آثار علمي
درصد تجمعي | درصد | فراواني | قلمرو رشتهاي | رديف |
25 | 25 | 12 | ميان رشتهاي | 1 |
6/47 | 9/22 | 11 | مديريت | 2 |
8/70 | 9/22 | 11 | جامعهشناسي | 3 |
3/83 | 5/12 | 6 | اقتصاد | 4 |
4/87 | 1/4 | 2 | علوم سياسي | 5 |
5/91 | 1/4 | 2 | علوم تربيتي و روانشناسي | 6 |
5/93 | 2 | 1 | فلسفه | 7 |
5/95 | 2 | 1 | حقوق | 8 |
5/97 | 2 | 1 | جغرافيا | 9 |
100 | 2 | 1 | پزشكي و بهداشت | 10 |
100 | 48 | جمع |
6- روش تحقيق
روش تحقيق انتخاب شده در آثار، در بيش از 60 درصد موارد با فراواني 29 اثر روش نظري و كتابخانهاي است. اين وضعيت در بيشتر آثار علوم انساني در ايران مشاهده ميشود. چنانچه پژوهشهاي نظري در اين زمينه داراي استاندارد، كيفي و عميق باشند اين وضعيت في نفسه نميتواند منفي تلقي شود. اما متأسفانه عمدة پژوهشها و مقالات نظري از عمق و تازگي برخوردار نيستند. همچنانكه پژوهشهاي ميداني و تجربي نيز، عمدتاً سطحي، آسان طلب و بعضاً تكرارياند! بررسيهاي آماري نيز 1/ 4 درصد آثار را به خود اختصاص دادهاند. در حالي كه مسأله مورد بحث به نوعي از مسايل نيروي انساني تلقي ميشود و نيازمند بررسيهاي عميق آماري است. بدون بررسيهاي عميق آماري اصولاً وجه مسألهاي و پروبلماتيك قضيه مبهم ميماند و معلوم نيست چه تعداد نيروي انساني نخبه در كشور داريم و چه تخصصهايي دارند و كشور به چه تعداد از اين تخصصها و با چه كيفيتي نياز دارد و يا وضعيت كمّي ورود و خروج نخبگان چگونه است و ….
در مجموع ميزان پژوهشهاي آماري در اين زمينه بسيار اندك است. فقدان آمار بهنگام در اين زمينه هرگونه پژوهش در اين باب را نيز بي اثر يا كم اثر ميسازد.
جدول 6 ـ روش تحقيق اتخاذ شده در آثار علمي
درصد تجمعي | درصد | فراواني | روش تحقيق |
4/60 | 4/60 | 29 | نظري، كتابخانهاي |
5/89 | 1/29 | 14 | پيمايش |
7/95 | 2/6 | 3 | بررسي آماري |
100 | 1/4 | 2 | تركيب نظري كتابخانهاي و پيمايش |
100% | 48 | جمع |
7- ميدان مطالعه
4/60 درصد مطالعات به صورت اسنادي و نظري بوده و ميدان مطالعه آنها «اسناد و مدارك» است. در رتبة دوم با سهم 27 درصد مطالعاتي قرار دارد كه ميدان مطالعه خود را « سازمان / نهاد/ دانشگاه» قرار دادهاند. رتبة سوم با 4/10 درصد به مطالعات در سطح ملي (كشور) اختصاص دارد. در قلمرو استاني متأسفانه هيچ مطالعهاي توسط محقق يافت نشده است.
جدول 7 ـ ميدان مطالعه آثار علمي
درصد تجمعي | درصد | فراواني | ميدان مطالعه |
2 | 2 | 1 | خاورميانه |
4/12 | 4/10 | 5 | سطح ملي (كشور ايران) |
– | سطح استاني | ||
4/39 | 27 | 13 | نهاد / سازمان / دانشگاه |
100 | 4/60 | 29 | غيرميداني (مطالعه اسناد و مدارك علمي) |
100% | 48 | جمع |
8- تكنيكهاي جمعآوري اطلاعات
مطالعه و فيشبرداري با 4/60 درصد متداول ترين تكنيك جمعآوري اطلاعات و در رتبه دوم پرسشنامه با 7/18 درصد قرارداد. استفاده توأم از پرسشنامه و مصاحبه با 5/12 درصد در رتبه سوم قرارداد. عليرغم نقش مؤثر مصاحبه در مطالعات اجتماعي و كيفي تنها در يك مورد از مصاحبه به عنوان روش جمعآوري اطلاعات استفاده به عمل آمده است.
جدول 8 ـ پراكندگي تكنيكهاي مورد استفاده براي جمعآوري اطلاعات
درصد تجمعي | درصد | فراواني | تكنيك مورد استفاده |
4/60 | 4/60 | 29 | مطالعه و فيشبرداري اسناد و مدارك |
1/79 | 7/18 | 9 | پرسشنامه |
6/91 | 5/12 | 6 | پرسشنامه و مصاحبه |
8/97 | 2/6 | 3 | گردآوري آمار |
100 | 2/0 | 1 | مصاحبه |
100% | 48 | جمع |
9- وضعيت فرضيهها در 19 طرح پژوهشي
از 19 پژوهش مورد بررسي، 6 مورد آنها (6/31 درصد) فاقد فرضيهسازي بوده است كه اهتمام كم محققان را به داشتن فرضيه در پژوهشها نشان ميدهد.
مجموع فرضيههاي كل پژوهشها 94 فرضيه بوده است كه از اين تعداد فقط 4 فرضيه اثبات نشده است. يعني 96% فرضيههاي پژوهشي اثبات شدهاند. اين ميزان ميتواند بيانگر دو مسئله باشد:
الف- اين مطالعات به پشتوانة يك چارچوب نظري قوي شكل گرفتهاند و فرضيهها عمدتاً از درون آن چارچوب مشخص استخراج شدهاند لذا مصاديق متنوع آن آموزة نظري مكرراً تأييد شده است. اين آموزة نظري در موضوع نخبگان نظرية جاذبه- دافعه بوده است. فرضيههاي ناظر به تأثير عوامل جاذبه در مقصد و عوامل دافعه در مبدأ همگي اثبات شده است.
ب – پژوهشها فرضيههاي خود را به صورت تقليدي از مطالعات ديگران اخذ و اقتباس كرده و فرضيهها تكراري است. در پژوهشهاي حاضر اين مشكل تا حدي وجود دارد. بويژه در مطالعات مربوط به بررسي علل و عوامل مهاجرت نخبگان و مبحث جذب و نگهداري نيروي انساني متخصص برخي فرضيهها تكرار شده است.
جدول 9 ـ وضعيت فرضيهها در 19 طرح پژوهشي
درصد | فرضيههاي رد شده | درصد | فرضيههاي اثبات شده | تعداد فرضيهها | كد طرح |
– | – | – | – | – | 101 |
– | – | 10% | 8 | 8 | 102 |
– | – | 100% | 2 | 2 | 103 |
10% | 2 | 90% | 18 | 20 | 104 |
– | – | 100% | 8 | 8 | 105 |
– | – | 100% | 2 | 2 | 106 |
– | – | 100% | 7 | 7 | 107 |
– | – | 100% | 5 | 5 | 108 |
– | – | 100% | 7 | 7 | 109 |
– | – | 100% | 2 | 2 | 110 |
– | – | – | – | – | 111 |
– | – | 100% | 5 | 5 | 112 |
– | – | – | – | – | 113 |
– | – | – | – | – | 114 |
– | – | – | – | – | 115 |
– | – | – | – | – | 116 |
2/22% | 2 | 77% | 7 | 9 | 117 |
– | – | 100% | 17 | 17 | 118 |
– | – | 100% | 2 | 2 | 119 |
4% | 4 | 96% | 90 | 94 | جمع |
10- تكنيكهاي تجزيه و تحليل
تكنيكهاي تجزيه و تحليل را ميتوان به سه گروه عمده تقسيم نمود.
الف- تكنيكهاي آمار توصيفي:
در هشت مورد از پژوهشها از تكنيكهاي توصيفي چون فراواني، درصد، ميانگين و … استفاده شده است.
ب – تكنيكهاي آمار استنباطي و تبييني معمولي:
در اين تكنيكها محقق رابطه بين متغيرها را دو به دو و به صورت ساده بررسي و رابطه سنجي ميكند. در مـطالعات مورد بـررسي در 16 مورد از ضرائب همبستگي F و T و كندال و پيرسون آزمون في دو – تجزيه و تحليل واريانس- تحليل عاملي و … استفاده شده است.
ج – تكنيكهاي پيشرفتهتر:
در گروه سوم محقق مجموعهاي از متغيرها را به طور همزمان بررسي و كنترل ميكند مانند رگرسيون و تحليل مسير.
متأسفانه تنها در 2 مورد، محققان از اين تكنيكها استفاده نمودهاند. يك مورد رگرسيون ساده و يك مورد رگرسيون چند متغيره. اين نكته نشان ميدهد روشهاي تجزيه و تحليل اطلاعات در اين مطالعات از تكامل و بلوغ لازم برخوردار نبوده است.
جدول 10 ـ چگونگي استفاده محققان از تكنيكهاي تجزيه و تحليل در 19 طرح پژوهشي و پاياننامه
درصد تجمعي | درصد نسبت به تعداد طرح پژوهشي | فراواني | تكنيك |
– | 42 | 8 | تكنيكهاي آمار توصيفي |
– | 84 | 16 | تكنيكهاي آمار استنباطي و تبييني معمولي |
– | 10 | 2 | تكنيكهاي پيشرفته آمار استنباطي و تبييني |
– | 3/26 | 5 | ذكر نشده |
– | – | 38 | جمع |
* افزايش تعداد تكنيكها نسبت به تعداد آثار به اين دليل است كه عمدتاً از بيش از يك تكنيك در يك پژوهش استفاده شده است.
ب – بررسي جنبههاي محتوايي
در اين بررسي چهار مؤلفة اساسي محتوايي آثار علمي مورد ارزيابي قرار ميگيرند: 1- اهداف تحقيق 2- مباني نظري 3- نتايج 4- راهكارها
در فراتحليل كيفي آنچه بيش از همه مهم است كشف تئوري بنيادين مشترك در اكثر مطالعات است. از اين رو توجه ويژهاي به اين نكته خواهيم داشت.
از سوي ديگر پس از استخراج و كشف اين تئوري بايد لوازم اجرايي تحقق آن را كه با اصل تئوري سنخيت داشته باشد تدوين نمود. بنابراين در ترسيم راهكارهاي پيشنهادي خود اين مسأله نيز بايد مورد عنايت قرار گيرد.
اكنون شش مبحث كليدي را در ارتباط با فراتحليل محتواي آثار در قالب جداول آينده مورد بحث قرار ميدهيم.
11 – تناسب نتايج با اهداف پژوهش
معمولاً محققان در بيان اهداف، گرفتار عبارات كلي و پر جاذبهاي ميشوند كه در عمل، چارچوبها و محدوديتهاي تحقيق، اجازة نيل به آن اهداف را نميدهد. بيان چنين اهداف دست نيافتني موجب عدم سازگاري نتايج و ساير اجزاء تحقيق با هدف تحقيق شده و به اعتبار و ا نسجام پژوهش لطمه ميزند.
در مطالعات مورد بررسي نيز متأسفانه در 53 درصد موارد اين معضل به چشم ميخورد. تنها در 37 درصد پژوهشها اين انطباق و سازگاري وجود دارد.
جدول 11- ميزان تناسب و انطباق بين نتايج با اهداف پژوهش در 19 طرح پژوهشي و پايان نامه
درصد تجمعي | درصد نسبت به تعداد طرح پژوهشي | فراواني | تكنيك |
37% | 37% | 7 | متناسب |
90% | 53% | 10 | نامتناسب |
100% | 10% | 2 | تا حدودي متناسب |
100 | 19 | جمع |
12- بررسي ميزان اشتراك در تئوري و آموزههاي نظري
اساسيترين اقدام در فراتحليل كيفي كشف و استخراج تئوري مشترك در مطالعات مورد بررسي است. در برخي از آثار به صورت شفاف با يك تئوري به عنوان پشتوانة تحقيق برخورد نكرديم اما آموزهها و مطالبي وجود داشت كه جنبة تئوريك داشت از اين رو اين آموزهها را نيز گردآوري و تلخيص نموديم زيرا در اين آثار محقق با طرح اين ايدههاي نظري بگونهاي در فرآيند كارعلمي خود آنها را دخالت داده است.
6% از آثار مورد مطالعه فاقد تئوري و حتي هرگونه آموزة نظري بودهاند. بقية آثار را از حيث اين مؤلفه ميتوان به سه گروه تقسيم نمود:
الف- آثاري كه مستقيماً از تئوري جاذبه- دافعه[114] استفاده و به آن تأكيد نمودهاند. اين آثار 6/39 درصد مجموعه را تشكيل ميدهند.
ب – آثاري كه ميتوان آنها را به تئوري جاذبه- دافعه تحويل نمود. در اين آثار از اين تئوري مستقيماً نام برده نشده است اما آموزههاي آن مبتنيبر توسعه جاذبههاي اجتماعي و فرهنگي و شغلي در كشور و ايجاد ظرفيت براي جذب نخبگان و متخصصان در سازمانها و فعاليتهاي اجتماعي و اقتصادي است. اين آثار به شكافها، عدم تعادلها و مشكلات اجتماعي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي در داخل كشور پرداخته و به نوعي بيان ميكنند كه زيست بوم مناسب براي نخبگان و نيروي انساني متخصص در كشور فراهم نيست.
تئوري جاذبه- دافعه به دليل ويژگي شمول و فراگيري كه دارد ميتواند كلية اين آموزههاي نظري را در دل خود جاي دهد.
ج – آثاري كه به ساير تئوريها و آموزههاي نظري گرايش دارند. مانند سند 109 كه به نقد نظرية نخبهپروري و مشكلات آن در ايجاد عدم تعادل در نظام قشربندي پرداخته است. در سند 202 و 211 نيز موضوع نخبگان از زاويه نگرش به اجتماع علمي و هنجارهاي حاكم بر آن مورد بررسي قرار گرفته و پديده مهاجرت نخبگان با ميزان نهادينه شدن علم همبسته تلقي شده است.
همانگونه كه در جدول شماره 12 ملاحظه ميشود، 6/39 درصد آثار مبتنيبر تئوري جاذبه- دافعه و 4/37 درصد مبتنيبر آموزههاي نظري مشابه و مرتبط با آن بودهاند. در درجه سوم 6/16 درصد آثار به ساير تئوريها تكيه كردهاند. بنابراين اكثريت قابل توجهي از آثار علمي مورد بررسي يعني 77 درصد درتئوري جاذبه- دافعه به گونهاي اشتراك محتوايي دارند. لذا ميتوان نتيجه گرفت اين تئوري در مطالعات موردنظر جنبة «بنيادين» دارد.
جدول 12 بررسي ميزان اشتراك در تئوري و آموزة نظري
فاقد نظريه | ساير | آموزههاي مشابه و مرتبط با تئوري جاذبه – دافعه | تئوري جاذبه-دافعه | كد سند | فاقد نظريه | ساير | آموزههاي مشابه و مرتبط با تئوري جاذبه – دافعه | تئوري جاذبه-دافعه | كد سند | |
+ | – | – | – | 209 | – | – | + | 101 | ||
– | + | – | 210 | – | + | – | 102 | |||
+ | – | – | 211 | – | – | + | 103 | |||
+ | – | – | 212 | – | – | + | 104 | |||
– | + | – | 213 | + | – | – | – | 105 | ||
– | – | + | 214 | – | – | + | 106 | |||
– | – | + | 215 | – | – | + | 107 | |||
– | – | + | 216 | – | + | – | 108 | |||
– | + | – | 217 | + | – | – | 109 | |||
– | + | – | 218 | – | – | + | 110 | |||
– | + | – | 219 | – | + | – | 111 | |||
+ | – | – | 220 | – | + | – | 112 | |||
– | – | + | 221 | – | + | – | 113 | |||
– | + | – | 222 | + | – | – | 114 | |||
– | + | – | 223 | – | + | – | 115 | |||
– | – | + | 301 | – | + | – | 116 | |||
– | + | – | 302 | – | – | + | 117 | |||
+ | – | – | 303 | – | – | + | 118 | |||
– | – | + | 304 | – | – | + | 119 | |||
– | – | + | 305 | + | – | – | 201 | |||
– | + | – | 306 | – | + | – | 202 | |||
3 | 8 | 18 | 19 | جمع فراواني | + | – | – | – | 203 | |
+ | – | – | 204 | |||||||
2/6 | 6/16 | 4/37 | 6/39 | درصد | – | – | + | 205 | ||
– | + | – | 206 | |||||||
– | – | + | 207 | |||||||
– | – | + | 208 |
13- آموزههاي نظري تازه:
همانگونه كه در جدول شمارة 13 ملاحظه ميشود در هشت مورد از آثار علمي، آموزههاي نظري جالب توجهي مشاهده ميشود كه تلاش ميكنيم تا جايي كه تعارض و منافاتي وجود نداشته باشد در مبحث تدوين راهكارها به عنوان مكمل از آنها استفاده كنيم.
تئوري بنيادين ما تئوري جاذبه- دافعه است اما در كنار آن ميتوان از تئوري چرخش مغزها كه در سندهاي 111 و 210 . 305 از جدول زير به آنها تأكيد شده است بهره گرفت. چرخش مغزها از طريق تسهيل مراودات علمي و فني به نوعي ميتواند جاذبه آفرين بوده و از دافعههاي موجود بكاهد. بنابراين آموزه چرخش مغزها ميتواند در راهكارها مورد توجه ويژه قرار گيرد. ساير آموزههاي ذكر شده نيز منافاتي با روح كلي تئوري بنيادين اتخاذ شده ندارند.
جدول13- ميزان آموزههاي نظري تازهتر و نكات مورد تأكيد آنها
شماره سند | پديد آورنده | آموزه نظري |
109 | تيموري، عباس- 1379 | نقد نظريه و پديدة نخبه پروري |
111 | طايفي، علي- 1380 | نظريه چرخش مغزها مبتنيبر جهاني شدن |
113 | خسروخاور، فرهاد-1383 | شكلگيري يا عدم شكلگيري اجتماع علمي و رابطه آن با جذب يا مهاجرت بازيگران علم |
202 | قانعيراد، محمدامين،1381 | ارتباط مهاجرت نخبگان با ميازن نهاديته شدن علم در جامعه |
207 | زلفيگل، محمدعلي،1383 | مهاجرت ژنهاي هوشمند و بهم ريخته شدن تعادل جهاني ژنهاي هوشمند |
210 | داوري، رضا، 1382 | جهان وطني بودن علم و مهاجرت دانش به موطن اصلي
تمركز و درهم آميختگي علم و تكنولوژي |
220 | قانعيراد، محمدامين،1383 | عدم توازن بين توسعه آموزشعالي و توسعة اقتصادي، توزيع نامتوازن آموزشعالي |
305 | اميرخاني، رضا، 1384 | فرار مغزها به مثابه يك فرآيند تكويني و طبيعي مشابه نشت نشاء |
14- ميزان ارتباط و تناسب راهكارها وپيشنهادات
راهكارها و پيشنهادات در فراتحليل حاضر حاوي ايدهها و نكات جالبي هستند در عين حال كه از منطق و يكدستي لازم برخوردار نيستند. آنچه پيشنهاد شده است گاهي هدف و گاهي سياست و در مواردي يك اقدام اجرايي است. هم چنين در اين رابطه چند نقيصه مشهود است:
- اكثر راهكارها متخذ از دورن تحقيق ونتايج آن نيست.
- تعداد راهكارها زياد است و رابطه منطقي و منظومهاي بين آنها وجود ندارد.
- بسياري از راهكارها و پيشنهادات ربطي به هدف تحقيق ندارد.
- راهكارها عموماً كلي، مبهم وغيرقابل اجرا هستند.
در جدول شماره 14 ملاحظه ميشود كه 30 درصد راهكارها غير مرتبط با هدف تحقيق بوده و تناسبي با آن ندارند. 12% مطالعات نيز راهكار و پيشنهادي ارائه نكردهاند.
جدول 14- ميزان ارتباط و تناسب راهكارها و پيشنهادات
وضعيت راهكارها | فراواني | درصد | درصد تجمعي |
مرتبط با هدف تحقيق | 28 | 58 | 58 |
غير مرتبط | 14 | 30 | 88 |
فاقد راهكار | 6 | 12 | 100 |
جمع | 48 | 100 |
15- ميزان شفافيت و قابل اجرا بودن راهكارها و پيشنهادات
در مجموعه اين مطالعات 255 راهكار و پيشنهاد ارائه شده است. با عنايت به كدبندي صورت گرفته 72 درصد اين مجموعه پيشنهادات از قابليت اجرايي اندكي برخوردار بوده و به صورت كلي و غير شفاف ارائه شدهاند. 28 درصد پيشنهادات نيز قابل اجرا و شفاف و عملياتي بودهاند.
جدول 15- ميزان شفافيت و قابل اجرا بودن راهكارها و پيشنهادات
نوع راهكارها | تعداد | درصد | درصد تجمعي |
قابل اجرا و شفاف | 70 | 28 | 28 |
كلي | 185 | 72 | 100 |
جمع راهكارها و پيشنهادات | 255 | 100 |
16- طبقه بندي سطوح پيشنهادات و راهكارها
رتبه بندي پيشنهادات از نظر سطح اجراي پيشنهاد به ترتيب عبارت است از سطح ملي و كلان، سطح مياني (سازمانها و نهادها)، سطح بينالمللي و سطح خُرد (بازيگران).
چنانچه بخواهيم نتايج جمعبندي راهكارهاي ارائه شده در مطالعات مورد بررسي را ملاك تدوين راهكار قرار دهيم ميبايست بر سطح ملي يعني هدف گيري مسايل داخل كشور اعم از سياسي، فرهنگي و اقتصادي و مسايل مربوط به جامعه و دولت، تمركز كنيم و اولويت نخست را به آنها اختصاص دهيم. سپس در مرتبة دوم ميبايست رفع مشكلات سازمانها و ارتقاء ظرفيت جذب نخبگان در سازمانها و دستگاههاي اجرايي را هدف گيري نماييم.
جدول 16- طبقهبندي سطوح پيشنهادات و راهكارها
سطح | تعدادپيشنهاد | نمونه پيشنهادات |
بينالمللي | 6 | l كاهش تفاوت فاحش اقتصادي، اجتماعي و علمي بين كشورها
l پيشنهاد دفتر بينالمللي كار مبنيبر انعقاد موافقت نامه بين كشورهاي مبدء و مقصد l تبديل همكاري دولتها به همكاري بين دانشگاهها l انتقال دانش از طريق اتباع مهاجر در قالب طرح توسعة سازمان ملل |
ملي- كلان | 190 | l ترميم ساختار مديريتي كشور
l ارتقاء سطح درآمدي نخبگان علمي در مقايسه با گروههاي پولساز l احترام به آزاديهاي فردي و حفظ منزلت علم و عالم l ايجاد ثبات و آرامش و نهادينه شدن قانونگرايي l تأسيس سازمان متوّلي امور نخبگان l ايجاد تناسب بين شغل، تحصيل و درآمد افراد متخصص و نخبه و حاكميت شايسته گزيني l ايجاد پيوند بين دانشگاهها و متخصصان مراكز علمي با دستگاههاي اجرايي و صنعتي l و ……… |
پمياني (سطحسازماني) | 54 | l متعادل و منطقي سازي پرداخت حقوق و مزايا
l ارتقاي سطوح انگيزشي مشاغل تخصصي مانند توسعه قلمرو شغل، غنيسازي شغلي و گردش شغلي l انجام ارزشيابي عملكرد صحيح و مستمر و تقدير از عملكرد مطلوب كاركنان l تلطيف و مناسب سازي محيط هاي كاري براي متخصصان l ارتقاء كيفي سطح خدمات رفاهي، بهداشتي، ورزشي l تلاش براي افزايش سطح رضايت شغلي كاركنان متخصص l و ……… |
خُرد (بازيگران) | 5 | l مبارزه با روحية فردگرايي و ارتقاء همكاري بين محققان
l رفع احساس از خود بيگانگي در دانشمندان جوان و ارتقاء كنشگري آنان در سطح اجتماعي l توسعه درك متقابل بين پژوهشگران و نخبگان و سياستمداران و جامعه l ارتقاء هنجارهاي اجتماع علمي در بين دانشمندان از قبيل بيطرفي، شك سازمان يافته ، عام گرايي و اشتراك گرايي |
جمع | 255 |
نتيجه گيري:
هدف فراتحليل حاضر نيل به نتايج كلي و كاربردي از طريق تركيب منابع و مطالعاتي است كه در داخل كشور در زمينة «جذب نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزها» صورت گرفته است.
اين فراتحليل كه از طريق بررسي و ارزيابي 48 اثر علمي انجام شد دو بُعد روش شناختي و محتوايي را مد نظر قرار داد. در بُعد روش شناختي نتايج نشان داد كه مطالعات مورد بررسي در عين حال كه انباشت خوبي از ايدههاي نظري و راهكارهاي عملي را ارائه ميكنند داراي اشكالات و نواقص متعددي هستند از جمله: عدم سازگاري بين اهداف، چارچوب نظري، روش تحقيق، نتايج و راهكارها- بديهي بودن بسياري از فرضيهها- عدم استفاده از تكنيكهاي پيشرفتة تجزيه و تحليل- مناسب نبودن حجم نمونه – اتكا به روشهاي نظري و …
از جنبة محتوايي نيز اين فراتحليل پس از آسيب شناسي مختصر مطالعات و مشخص نمودن مشكلاتي چون عدم تناسب نتايج با اهداف پژوهش، ضعف ارتباط و تناسب راهكارها با هدف تحقيق و … در جستجوي تئوري مشترك و بنيادين تحقيق برآمد. در اين بررسي مشخص گرديد 6/39 آثار مبتني بر تئوري جاذبه- دافعه و 4/37 درصد مبتنيبر آموزههاي نظري مشابه و مرتبط با آن بودهاند. در درجه سوم 6/16 درصد آثار به ساير تئوريها تكيه كردهاند كه آنها نيز عمدتاً تعارضي با گروه اول و دوم نداشته و به دليل وسعت و قابليت فراگيري كه تئوري جاذبه- دافعه دارد ميتوان از آموزههاي آنها چون مبحث «چرخش مغزها» به عنوان مكمل بهره گرفت.
در زمينة راهكارهاي پيشنهادي، اين تحقيق نشان داد كه 72% از 255 پيشنهاد ارائه شده، غير شفاف و كلي و تنها 28% آنها قابل اجرا و شفافاند.
سپس اين راهكارها به چهار سطح بينالمللي، ملي (كلان) مياني ( سازماني) و خُرد (بازيگران) تقسيم گرديد. در اين ميان تأكيد اصلي محققان بر راهكارهاي سطح ملي (جامعه – كشور- دولت) بوده است.
در بخش پيشنهادات تلاش ميكنيم ضمن استفاده از اين پيشنهادات الزامات اجرايي تئوري محوري تحقيق را در قالب پيشنهاد سياستهاي معين بيان كنيم.
راهكارها و پيشنهادات:
كشورهاي مختلف به منظور جذب سرمايه انساني نخبه و پيشگيري از مهاجرت آنان تاكنون راهكارهاي مختلفي را به مورد اجرا گذاشتهاند. تا اواخر دهة 1980 سياستهاي ملي و بينالمللي در برابر فرار مغزها، عمدتاً اقدامات متقابل بوده است، يعني جلوگيري يا كنترل جريان خروج متخصص و يا كم رنگ ساختن تأثيرات منفي آن از طريق ماليات بندي. اگر چه اين طرحها غالباً با بررسي دقيق صورت ميگرفت، اما در عمل راه حل مؤثري يافت نميشد.
امروزه به نظر ميرسد كه اين ناكاميهاي پي در پي عمدتاً به اين علت است كه سياستهاي اعمال شده، بر فرضيههايي مبتني بوده كه بخشي از آن نادرست است. اين فرضيهها اساساً به رويكردهايي اشاره دارند كه به انسان به عنوان سرمايه مينگرند.
به عبارت ديگر، فرد متخصص، دارايي اقتصادي به حساب ميآيد كه همه ويژگيها و تجربههاي حرفهاي فرد را كه نتيجه سرمايه گذاريهاي قبلي است در بر ميگيرد. براي مقابله با از دست رفتن سرمايه انساني[115] از شيوههاي مسدود كردن راه عبور از طريق محملهاي فيزيكي يا قانوني ونيز بالابردن هزينه مهاجرت و برآورد بار مالي و دريافت غرامت استفاده ميشد. كاملاً آشكار است كه اين اقدامات نتيجهاي به بار نخواهد آورد، چرا كه رويكرد سرمايهاي به انسان تنها بخش ناچيزي از اين پديده را بازتاب ميدهد.
در طول دو دهه گذشته، جامعه شناسي علم و فناوري مفهوم تازهاي را از فرايند خلق، انتقال و كاربرد دانش ارائه داده است و بر ماهيت جمعي چنين فرايندي با تأكيد بر نقش جوامع علمي اصرار دارد. (سند 306 و 301 و 202)
جامعهشناسي علم و فناوري نشان ميدهد كه جوامع علمي، جوامع شناختي اجتماعي[116] هستند. نه صرفاً جوامع اجتماعي يا سازماني. اين شناخت اجتماعي بسيار اختصاصي است و بنابراين در شرايط بومي كه به آساني تكرار پذير نيست ظهور مييابد و تا حدودي دانش ناخودآگاه جمعي را كه به واسطه فعاليت گروهي روزانه به وجود ميآيد در برميگيرد و فرهنگپذيري فردي را نيز ميطلبد.
فعاليتها و تواناييهاي فردي تنها باتوجه به پيوندهاي او با هستي انساني و غير انساني است كه معنا مي يابد و به ثمر مينشيند. رويكردهاي شرح داده شده نشان ميدهد كه قالب اقتصادي دانش فرد (سرمايه انساني) تنها يك منبع در ميان منابع بسيار ديگر است و ارزش و كارآيي آن بستگي به تلفيق با منابع ديگر دارد. شاهد عيني امر، موارد متعددي است كه از مهندسان و دانشمندان با استعدادي كه وقتي به وطن خود باز ميگردند، از آنجا كه پيوندشان با آنچه آنها را قدرتمند ميسازد، قطع ميشود، به درستي مورد استفاده قرار نميگيرند يا كمتر از توان واقعيشان از آنها استفاده ميشود. همين مسأله به رويكردي رهنمون ميشود كه بر پيوند و ارتباط تكيه دارد و از فرضيههاي سنتي فرار مغزها فاصله ميگيرد.
در طول دو دهه گذشته نگاه به خروج متخصصين تحول يافته و بيشتر تأكيد به بهرهگيري از مغزها بوده است. يعني جمعيت متخصص دارايي بالقوه به حساب آمده است. دانشمندان و مهندسان خارج از كشور منابع انساني تحصيلكردهاي هستند كه به واسطة فعاليتهاي حرفهاي آموزش ديدهاند و در شرايط بسيار بهتري نسبت به شرايط كشور خودشان مشغول به كار هستند. اگر چنين كشوري قادر باشد از اين منابع كه عمدتاً با سرمايه ديگران شكل يافته است بهرهگيرد، سود بسيار برده است. تحقق بهرهگيري از مغزها دو راه دارد؛ يكي بازگشت مهاجران به وطن (گزينه بازگشت)[117] و ديگري بسيج كردن و همراه نمودن آنها با توسعه در كشور از راه دور (گزينه استفاده از مهاجران)[118] .
گزينه بازگشت در چند كشور تازه صنعتي شده چون سنگاپور و كره جنوبي يا كشورهاي بزرگ در حال توسعه نظير هند و چين با موفقيت به سامان رسيده است. در اين كشورها برنامههاي همه جانبهاي از سال 1980 به اجرا گذاشته شد، تا بسياري از متخصصان به وطن باز گردند و شبكههايي تدارك ديده شد تا بازگشت كنندگان به نحو مطلوبي جايگاه خود را يافته و مثمر ثمر واقع شوند. اما در كمال تعجب اين كشورها، كشورهايي نيستند كه توان سرمايهگذاري مطلوب در بخش علوم و فناوري از نظر امكانات مادي و زير ساختهاي انساني را داشته باشند. آنها شروع به تشكيل شبكههاي تحقيقاتي و فناوري و صنعتي كردهاند تا به نحوي شايسته به فعاليتهاي خود در زمينه تحقيق و توسعه ادامه دهند و از دانشمندان و مهندسان بازگشته سود جويند. واضح است كه موفقيت اين گزينه به همين ظرفيت وابسته است. چنين شرط لازمي را بسياري از كشورهاي رو به رشد به آساني به دست نميآورند.
گزينه استفاده از مهاجران جديدتر است و راهبردي متفاوت دارد. در اين گزينه اين مسئله كه امكان بازگشت بسياري از مهاجران ضعيف است، بديهي فرض ميشود مهاجران غالباً در خارج تثبيت شدهاند و زندگي حرفهاي و شخصي خود را در آنجا تشكيل دادهاند. با اين همه ممكن است هنوز به دليل پيوندهاي فرهنگي و خانوادگي دغدغه توسعه كشور خود را داشته باشند. بنابراين، هدف اين است كه پيوندهايي برقرار شود تا آنها بتوانند بدون بازگشت دائمي يا موقتي به نحوي مفيد و ثمربخش در توسعه كشور سهيم شوند.
امروزه چنان كه پروژههاي بينالمللي تحقيقاتي يا فعاليتهاي روزانه شركتهاي چند مليتي پيش از اين به روشني نشان داده، اين نوع همكاريها از دور دست امكانپذير است. بعلاوه رابطه بين انديشمندان مهاجر و موطن آنها در گذشته نيز وجود داشته است. مهم، تغيير اين پيوندهاي پراكنده و موردي و محدود، به پيوندهاي چند جانبه و عميق و نظاممند است. امتياز مهم گزينه استفاده از مهاجران اين است كه بر سرمايه گذاريهاي عظيم زير ساختي كه مستلزم بهرهبرداري از منابع از پيش موجود است متكي نيست.
به اين ترتيب هر كشوري كه بخواهد از نظر فناوري، سازماني، سياسي و اجتماعي براي به حركت درآوردن چنين نيروهاي پراكندهاي تلاش كند. اين گزينه را در دسترس دارد. چشمانداز نويد بخش اين راهبرد آن است كه كشور نه تنها به دانش فرد به عنوان سرمايه دسترسي مييابد، بلكه به واسطه آنها از شبكههاي حرفهاي و اجتماعي كه مهاجران در آن سوي مرزها در آنها قرار گرفتهاند، استفاده ميكنند. گزينة استفاده از مهاجران شكل جامع رويكرد ارتباطي[119] است. در عمل نيز تعداد قابل توجهي از كشورهاي جهان به گزينه پراكندگي روي آوردهاند. تاكنون 41 شبكه علمي مهاجران در سراسر جهان شناسايي شده و تنها شبكههايي را شامل ميشود كه مشخصاً هدفشان ارتباط مهاجران با هم و با وطنشان و ترغيب به مبادله دانش و مهارتهاست. ( رك: سند 306 ايضاً سند301)
در مجموع به نظر ميرسد جهتگيري منطقي در شرايط فعلي ملي و بينالمللي ميبايست تركيبي از مدل «جاذبه- دافعه» و حفظ آمادگي در روند جهاني شدن به منظور بهرهمندي مؤثر از چرخش مغزها باشد. از اين رو كه شكلگيري پديدة چرخش مغزها نيز نيازمند ايجاد جاذبه و انگيزه براي ارائه خدمات علمي به كشور مبدء است.
سه ركن اين جهتگيري عمده عبارتند از:
- تقويت جاذبههاي اجتماعي و شغلي در كشور و كاهش دافعههاي موجود از طريق ايجاد و توسعه زير ساختها، تدوين قوانين حمايتي و فعاليتهاي فرهنگي
- تقويت روند چرخش مغزها از طريق توسعه ارتباطات علمي- بينالمللي
- تلاش براي نيل به جايگاه مناسب علمي كشور در روند جهاني شدن از طريق تقويت زير ساختهاي علمي (رك به: سند 301)
به منظور عملياتيتر شدن حوزة پيشنهادات با بهرهگيري از سند چشمانداز 20 سالة كشور و سياستهاي كلي برنامة چهارم توسعه (ابلاغي مقام معظم رهبري) سه هدف آرماني[120] و هفت هدف كيفي[121] را پيشنهاد ميكنيم. سپس متناظر با اهداف كيفي سياست[122]هايي به منظور ارتقاء جاذبه در مـحيط بومي و ظرفيت سازي براي جذب نخبگان ارائه ميكنيم. به نظر محقق، راه چاره براي كاهش دافعههاي موجود در مسير جذب و بكارگيري سرمايه انساني نخبه، ظرفيتسازي (Capacity building) در زمينهةاي مختلف اقتصادي، فني،مديريتي، سازماني، فرهنگي و سياسي است. اين مجموعه در قالب جدول پيوست سازماندهي شده است. در اين مجموعه تلاش شده است اولاً- اهداف آرماني، كيفي و سياستها به صورت متناظر آورده شود. ثانياً- ايدههاي مشترك مطالعات داخل كشور ادغام و تلخيص و از بيان پيشنهادات مشابه و پراكنده خودداري شود.
آخرين حلقة راهكارها ارائه و پيشنهاد هفت سياست و 9 برنامة عملي به منظور جذب نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزهاست. سياستهاي پيشنهادي عبارتند از:
- توسعه زير ساختها و ظرفيتهاي علمي و فني و سرمايهگذاري ويژه در زمينهي علوم و تحقيقات براي جلب همكاري و فعاليت نخبگان
- ايجاد محيط مناسب اجتماعي و فرهنگي براي بهرهبرداري بهينه از نخبگان و افزايش اعتماد بين نخبگان، جامعه و حكومت
- حمايت مالي و اقتصادي از نخبگان علمي و فني و كارآفرينان
- ارتقاي امنيت اجتماعي و ايجاد محيط حقوقي مناسب
- ارتقاي ظرفيتهاي اداري و مديريتي و توسعهي ساختارها
- توسعهي نظامهاي شناسايي و پرورش استعدادهاي درخشان
- توسعهي همكاريهاي بينالمللي و زمينهسازي براي تبديل پديدة مهاجرت مغزها به روند سازندة گردش مغزها
اهداف و سياستها
رديف | اهداف آرماني | اهداف كيفي | سياستها |
1
|
افزايش بهرهوري منابع و سرمايههاي انساني نخبگان با فراهم كردن محيط رشد فكري و علمي | – پشتيباني از كارآفريني، نوآوري و استعدادهاي فني و پژوهشي نخبگان بالفعل
– مشاركت مؤثر نخبگان به منظور تقويت نهضت نرمافزاري و ترويج پژوهش، افزايش سهم كشور در توليدات علمي جهان و تلاش براي دستيابي به اقتصاد متنوع و متكي بر منابع دانش و آگاهي، سرمايه انساني و فناوري نوين (مأخوذ از بندهاي 9 و 36 سياستهاي كلي) |
توسعه زير ساختها و ظرفيتهاي علمي و فني و سرمايهگذاري ويژه در زمينهي علوم و تحقيقات براي جلب همكاري و فعاليت نخبگان
|
تحقق عدالت اجتماعي و ايجاد فرصتهاي برابر، استحكام مباني مردم سالاري ديني و نهادينه كردن آزاديهاي مشروع براي مشاركت مؤثر نخبگان
(مأخوذ از بندهاي 12 و 11 سياستهاي كلي) |
ايجاد محيط مناسب اجتماعي و فرهنگي براي بهرهبرداري بهينه از نخبگان و افزايش اعتماد بين نخبگان، جامعه و حكومت | ||
جذب متخصصان ايراني داخل و خارج از كشور (از ماده 2 قانون جديد وزارت علوم)
رشد بهرهوري نخبگان درتوليد ملي (مأخوذ ازبند 37 سياستهاي كلي) حمايت از حقوق ايرانيان خارج از كشور و تسهيل مشاركت آنان در توسعهي ملي (بند 33 سياستهاي كلي) توانمندسازي بخشهاي خصوصي و تعاوني نخبگان (مأخوذ از بند 47 سياستهاي كلي) |
حمايت مالي و اقتصادي از نخبگان علمي و فني و كارآفرينان |
رديف | اهداف آرماني | اهداف كيفي | سياستها |
2 | – ارتقاي سرمايه اجتماعي نخبگان و سهم برتر منابع انساني نخبه در توليد ملي و برخورداري از دانش پيشرفته
|
ايجاد فرصتهاي برابر به منظور تحقق عدالت اجتماعي لازم براي افزايش بهرهوري سرمايههاي انساني نخبگان از طريق اصلاح نظام اداري و قضايي
(مأخوذ ازبندهاي 17 و 12 سياستهاي كلي)
|
ارتقاي امنيت اجتماعي و ايجاد محيط حقوقي مناسب
|
تأكيد بر تمركززدايي در حوزههاي اداري و اجرايي، تأمين كرامت و معيشت كاركنان و توسعهي نظام ملي نوآوري به منظور افزايش بهرهوري سرمايههاي انساني نخبگان
(مأخوذ از بند 17 سياستهاي كلي) |
ارتقاي ظرفيتهاي اداري و مديريتي و توسعهي ساختارها | ||
– زمينهسازي براي بهرهبرداري از نخبگان بالفعل و بالقوه با هدف برخورداري از دانش پيشرفته و بهرهوري از منابع انساني در توليد ملي(مأخوذ ازبند دوم چشمانداز)
– شناسايي و حمايت از شكوفايي استعدادهاي درخشان و هدايت آنها به سمت اولويتهاي راهبردي كشور در زمينهي علوم، تحقيقات و فناوري (قانون جديد وزارت علوم، ماده 2) فراهم كردن محيط رشد فكري و علمي نخبگان بالقوه |
توسعهي نظامهاي شناسايي و پرورش استعدادهاي درخشان | ||
3 | زمينهسازي براي بهرهگيري از گردش نخبگان ايراني در محيط بينالملل از طريق تعامل سازنده و مؤثر با جهان براساس اصول عزت، حكمت و مصلحت
(بند هشتم چشمانداز) |
توسعه همكاريهاي علمي بينالمللي و اتخاذ تدابير لازم به منظور نهادينه كردن همكاريها و مبادلات علمي بين مراكز علمي – تحقيقاتي داخل كشور با مراكز علمي – تحقيقاتي منطقهاي و بينالمللي با تأكيد بر ايجاد زمينههاي مساعد براي گردش سازندهي نخبگان ايراني در محيط بينالملل
(مأخوذ از قانون جديد وزارت علوم ماده 2، بند 14) |
توسعهي همكاريهاي بينالمللي و زمينهسازي براي تبديل پديدة مهاجرت مغزها به روند سازندة گردش مغزها |
منابع فارسي:
- ارشاد، فرهنگ، (1380) – مباني نظري فرار مغزها برحسب شكلهاي مختلف آن در شرايط كنوني، مقالات دومين همايش مسايل اجتماعي ايران.
- ارشاد، فرهنگ (1380)- مباني نظري فرار مغزها برحسب شكلهاي مختلف آن در شرايط كنوني، فصلنامه انجمن جامعهشناسي ايران- شماره5
- الهيان، علوان – بررسي شيوههاي جذب و نگهداري جهادگران متخصص- پايان نامه كارشناسيارشد رشته مديريت
- آراسته ، حميدرضا (1380) – بررسي رضايت شغلي و عوامل مهاجرت اعضاي هيأت علمي فارغالتحصيل خارج از كشور و راهكارهاي كاهش آن – وزارت علوم، تحقيقات و فناوري
- آراسته، حميدرضا (1379)- جمعيت يك تا دو ميليوني مهاجران ايراني در ايالت متحده آمريكا و جذب نيروهاي متخصص- همايش بررسي و شناخت مسايل ايرانيان مقيم خارج ازكشور
- آراسته، حميدرضا (1378)- عوامل مؤثر در جذب و دفع نيروهاي متخصص- مجموعه مقالات همايش بررسي مشكلات و چشمانداز اشتغال دانشآموختگان آموزشعالي- پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي
- ابراهيمي، يزدان (1380)- بررسي تمايل دانشجويان دانشگاههاي تهران و صنعتي شريف در رشتههاي برق و كامپيوتر به خروج از كشور – مؤسسه پژوهش و برنامهريزي آموزشعالي
- ابراهيمي، يزدان (1383)- اقتصاد و خروج دانش آموختگان – نامه آموزشعالي شماره2
- احمدي گلشاني، خديجه (1379)- كنكاشي پيرامون علل و پيامدهاي فرار مغزها در ايران- مجموعه مقالات همايش بررسي مشكلات و چشمانداز اشتغال دانش آموختگان آموزشعالي- پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي
- اميرخاني ، رضا (1384)- نشت نشاء، جستاري در پديده فرار مغزها- انتشارات قدياني
- اميرلطفي، الهام و كلاهدوز، سيما (1381) – فرار مغزها- مركز آموزش فرزانگان گرگان
- افتـخاري، اصغر (1381) – ظهور دانشگاه شبكهاي، بررسي ابعاد تحول فرهنگي نخبگان در قرن 21- پژوهشكده مطالعات راهبردي
- اصفهانيان، محمد (1381)- چرا بايد با استعدادترين افراد براي شما كار كنند؟ فصلنامه علم و آينده- سال اول – شماره 1
- بپتيـسيت، مييـر و ديگران، مهاجرتهاي علمي رويكردي جديد به مسأله فرار مغزها، مترجم فتحالله پورموسوي ، فصلنامه مطالعات راهبردي، شمارة 14، زمستان 80.
- تيموري درشكي، عباس (1379)- بررسي و مقايسه نگرش متخصصان تعليم و تربيت و مجريان «آپ» نسبت به پديدة نخبـه پـروري پايان نامه كارشناسي ارشد رشته روان شناسي دانشگاه تربيت معلم
- جان بخش، جواد (1353)- علل مهاجرت پزشكان به خارج از كشور از سال 1321 لغايت 1353- پايان نامه كارشناسيارشد دانشكده بهداشت دانشگاه تهران
- حسين عباسي و همكاران (1380)- بررسي پديدة فرار مغزها، برآورد ابعاد كمي مهاجرت متخصصان – مؤسسه پژوهش و برنامهريزي آموزشعالي
- حسنزاده، محمد – بررسي عوامل مؤثر بر كسب موفقيت و پيشرفت شغلي كارمندان متخصص- پايان نامه كارشناسيارشد – دانشگاه آزاد اسلامي كرمان
- خسرو خاور، فرهاد و همكاران (1383)- بررسي جامعهشناختي كنشگران علمي در ايران- مركز تحقيقات سياست علمي كشور
- خدادوست، علي اصغر (1379)- مقولهاي در كمك به بازگشت سرمايههاي ملي- مجموعه مقالات همايش بررسي و شناخت مسايل ايرانيان مقيم خارج از كشور- انتشارات كميل
- مسي و ديگران، (1364) نظريههاي مهاجرت بينالمللي، بازنگري و ارزشيابي، ترجمه پريدخت وحيدي، گزيدة مسايل سياسي، اقتصادي، اجتماعي، شمارة 143.
- راجرز دانيل سي. و راچلين هرش اس. (1370) اقتصاد آموزش و پرورش. ابوالقاسم حسينيون، آستان قدس رضوي.
- رشنو، نبيا… (1382)- ژئوپولتيك نخبگان- انتشارات كوير
- زارع، بيژن (1380)- فرار مغزها و چگونگي جذب مجدد آنها- د انشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تربيت معلم
- زلفي گل، محمد (1383)- مهاجرت ژنها- فصلنامه رهيافت – شماره 24
- زند ، حبيب اله (1374)- اجتماع علمي- فصلنامه راهبرد- شماره 8- مركز تحقيقات استراتژيك
- هيكس ان ال (1380)- آموزش و درآمد. پريدخت وحيدي. در عبدالحسين نفيسي، دانشنامه اقتصاد آموزش و پرورش، ج اوّل، پژوهشكدهي تعليم و تربيت.
- هسلبين، فرانسيس و گلداسميت، مارشال (1996) سازمان فردا، جلد دوم، مترجم، فضل الله اميني، نشر فرا، 1378.
- دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي (1380)- علل مهاجرت نخبگان به خارج
- داوري اردكاني، رضا (1382)- مهاجرت دانشمندان بياهميت نيست- نامة فرهنگ- شماره 48
- دلاور، علي (1374)- مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي – انتشارات رشد
- ذاكرصالحي، غلامرضا (1379)- مهاجرت نخبگان، دفتر مطالعات فرهنگي وزارت علوم، تحقيقات و فنّاوري.
- ريتزر، جورج (1379)- نظريه جامعهشناسي در دوران معاصر به انضمام دو فصل تازه. ترجمهي محسن ثلاثي، علمي.
- سبحانيان، محمد (1381)- چگونه از پديده جريان معكوس استعدادها استفاده كنيم. مجموعه مقالات اولين همايش ملي استعدادهاي درخشان- دانشگاه شيراز
- سرگزي ، حميدرضا ((1376)- بررسي عوامل مؤثر در جذب و نگهداري نيروهاي انساني متخصص در سازمان جهاد سازندگي – پايان نامه كارشناسي ارشد- دانشگاه آزاداسلامي كرمان
- سهراب پور، سعيد و دوامي، پرويز (1380)- نقش توسعه علمي در جلوگيري از مهاجرت نخبگان- مجموعه مقالات چهل و چهارمين نشست رؤساي دانشگاهها و مراكز علمي تحقيقاتي كشور
- شارعپور، محمود (1380) فرسايش سرمايه اجتماعي و پيآمدهاي آن، نامه انجمن جامعهشناسي ايران، شماره 3
- شعبانلو، رحيم (1380)- بررسي گرايش دانشجويان به مهاجرت از كشور – پايان نامه كارشناسيارشد – دانشكده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس
- صانعي ، احمد (1375)- بررسي مشكلات روشهاي جذب و نگهداري نيروي انساني متخصص در بخش عمليات پرواز هواپيمايي جهوري اسلامي – پايان نامه كارشناسي ارشد دانشكده علوم اداري دانشگاه تهران
- صادقي، عباس و افقي، نادر (1383)- نقش دانشگاهها در كاهش مهاجرت نخبگان – گروه علوم تربيتي دانشگاه گيلان
- صديق سروستاني، رحمتالله (1380)- هم پژوهي و هم نويسي در ايران- فصلنامه نامة علوم اجتماعي- شماره 18 – دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران
- طايفي، علي و فراهاني راد، مجيد (1380)- بررسي علل خروج نيروهاي متخصص از كشور و راهكارهاي كاهش آن – وزارت علوم، تحقيقات و فناوري
- طباطبايي، سيدمحمد (1382)- فرار مغزها تهديد يا فرصت- فصلنامه علم و آينده- شماره 6
- طيبي نيا، موسي (1380)- بررسي نگرش اعضاي هيأت علمي نسبت به مهاجرت مغزها: مطالعه موردي دانشگاه شيراز – پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه شيراز
- فاضل، ايرج (1379)- فرار مغزها- مجموعه مقالات همايش بررسي و شناخت مسايل ايرانيان مقيم خارج از كشور- انتشارات كميل
- فريدمن ميلتون ورز (1368)- آزادي انتخاب. حسين حكيمزاده. جهرمي، پارسي.
- فراستخواه مقصود (1380)- اصلاحات و سنگلاخهاي ساختاري، در همايش آسيبشناسي فرايند اصلاحات از نظر جامعهشناسي. دانشگاه تهران، دانشكده علوم اجتماعي
- فراستخواه مقصود (1382) بررسي افزايش دسترسي به آموزش عالي. وزارت علوم، تحقيقات و
فنّاوري، مؤسسه پژوهش و برنامهريزي آموزش عالي.
- فرار مغزها، انتقال معكوس تكنولوژي، عسكري، كامينگز، شيائوهانگ، هابرس و … (1376) ترجمه مجيد محمدي، انتشارات قطره ، 1376
- فكور، بهمن (1383)- حفاظت و مديريت دارايي فكري- فصلنامه رهيافت- شماره 33
- قاسمي، معصومه (1378)- سيستم نگهداشت نيروي انساني متخصص دانشگاه تهران و بهسازي آن – پايان نامه كارشناسيارشد – دانشگاه تهران
- قانعيراد، محمد امين (1383)- توسعه ناموزون آموزشعالي، بيكاري دانش آموختگان و مهاجرت نخبگان – مرگز تحقيقات سياست علمي كشور
- قانعيراد، محمدامين (1381)- نهادينه شدن علم، نگهداري و استقرار مغزها- فصلنامه رهيافت- شماره 28
- قليزاده، احد- دولت و قوانين مربوط به نخبگان – فصلنامه رهيافت- شماره 24
- كاظمي پور،شهلا (1379)- زمينهها و بسترهاي علمي فرار مغزها، بررسي آثار و پيامدهاي آن- مجموعه مقالات همايش بررسي مشكلات و چشماندازاشتغال دانش آموختگان – پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي
- كارنوي ام (1380)- دانشنامهي اقتصاد آموزش و پرورش. مرتضي امينفر، پژوهشكدهي تعليم و تربيت.
- كوشكي، محمد صادق (1376)- نخبگان از ديدگاه امام خميني (ره)- پايان نامه كارشناسيارشد دانشگاه امام صادق (ع)
- لهساييزاده، عبدالعلي (1368)- نظريات مهاجرت، انتشارات نويد شيراز
- محسني، رضاعلي (1381)- پديدة مهاجرت و فرار مغزها، علل و جنبههاي آسيبشناختي آن، اطلاعات سياسي اقتصادي شماره 176-175.
- مشرف جوادي، محمدحسين (1382)- فرار مغزها ماهنامه تدبير- شماره 132
- محمدي، علي (1373)- جذب و نگهداري نيروي انساني متخصص در شركت منطقهاي گيلان- پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مديريت- دانشگاه تهران
- مرجايي، سيدهادي (1383)- نقش محوري سرمايه و شرايط اجتماعي در حفظ و نگهداشت نخبگان، منوگراف
- منصوري، رضا، (1375) – توسعه علمي ايران
- وقوفي، حسن (1380)- فرار مغزها ، بررسي مهاجرت نخبگان از زواياي گوناگون- انتشارت زهد
- وود هال ام (1380)- گذشته و حال اقتصاد آموزش و پرورش. ترجمه مرتضي امينفر. در عبدالسين نفيسي، دانشنامهي اقتصاد آموزش و پرورش. ج اوّل. پژوهشكدهي تعليم و تربيت.
- نايبي، محمدمهدي و برقعي فاطمه (1381)- مهاجرت مغزها و اثر عوامل فرهنگي و سياسي- مجموعه مقالات اولين همايش ملي استعدادهاي درخشان – دانشگاه شيراز
- نراقي، احسان، (1356) جامعه، جوانان، دانشگاه، شركت سهامي كتابهاي جيبي، چاپ سوم.
منابع لاتين:
– Aspelmeier Jeff (2004) Psychology of Diversity. Psychology Department, Radford University.
– Adams, Richard (2003) International Migration, Remittanees and the Brain Drain: A Study of 24 Labor-exporting Countries. World Bank Policy Research working Paper 3069, Werld Bank, Washington, DC, June.
– Arsalan Ali (2003 a ) Elite Teory. Guildford: University of Surrey . Department of Sociology.
– Arsalan Ali (2003 b) The Thories on Inequality; Class Theory. International Journal of Human Sciences. ISSN: 1303-5139.
– Boeree, C., George (1999) Personality Theories, Erich Fromm. Psychology Department, Shippensburg University.
– Broder Michael (2004) Self-Actualization, Achieving Your Full Potential. Achievement Library. U. S. A.
– Carrington, willian J. & Enrica Detragiache (1998) How big is the Brain Drain? IMF Working Paper wp/98/102 , International Monetary Fund, Washington, DC, July.
– Chalamwong Yongyouth (2004) The Migration of Highly Skilled Asian Workers in OECD Member Countries & its Effects on Economic Development in East Asia. Thailand Develpoment Research Institute Foundation.
– Etzioni – Halevy E.(1997) Class & Elites in Democrdcy and Democrdtisation. New York, Garland Publishing.
– Fourie, M. J. and R. Joubert (1998) Emigration’s Influence on South Africa: A Human Capital Theory Approrach. University of South Africa.
– Fu Kasaku Ki (2004) Overview: Miracle Crisis & Beyond, OECD, Development Centre, Paris.
– Gaillard, J. and A. Gaillard (1997) Introdution: The International Mobility of Brain, Exodus or Circulation. Science, Technology and Society, Vol 2.
– Giddens A. & Stanworth (1998) Elites & Power in British Society. London. Cambridge University press.
– Kabayan Unlad (2004) A Perspective on Migration & Development. Parliamentary Copyright. U. K. Cross National Labor Market.
– Kritz MM., L.L. Lim & H. Zlotnik(eds) (1992) International migration Systems. A Global Approach. New York: Oup.
– Lowell, Lindsay & Allan Findlay (2001) Migration of Highly Skilled Persons from Developing Countries: Impact and Policy Responses. International Migration Papers 44, C Geneva: International Labour Office, December.
– Lucus, Robert E.B. (2001) Diaspora & Development: Highly Skilled Migrants from East Asia, A Report prepared for the world Bank, November.
– Martin, Philip (2002) Highly Skilled Asian Workers in the US, A Paper Prepared for the workshop on International Migration of Highly Skiled Workers: Its Current Situation, Problems & Future Prospects in Asia, Tokyo, 4-5 Februry.
– Massey, D. et al (1993) Theories of International Migration: A Review & Appraisal, Population & Development Review. Vol. 19, No 3.
– Meyer, J and Mercy, Brown (1999) Scientific Siasporas a new Approach to the Brain Drain. UNESCO, ISCU.
– Meyers, Eyta, (2000) Theories of International Immigration Policy-A Comparative Analysis, International Migration Review, Vol. 34, No.4.
– OECD (1996) Measuring what People Know: Human Capital Accounting for the Knowledge Economy.
– OECD (2002) Migration and the Labour Market in Asia: Trends & Policies, Paris, OECD.
– Pescitelli Dagmer (1996) An Analysis of Carl Rogers’ Theory of Personality. Book store. Amazon. Com
– Rosenbaum, J. etal (1990) Market & Network Theories of the Transition from High School to work: Their Application to Industrial Societies. Annual Review of Sociology, Vol. 16.
- Sayenian, A. (2000) Brain Drain or Brain Circulation, Modern Asia Series, Harvard University. Asia Center.
- Scherpenzeel,A.(1997) “ The Validity and Reliability of Survey Question: A meta- analysis of MTMM Stvdies”, Sociological Methods and Reseaech. Vol. 25, No.3.
– Schumpeter J (1999) Capitalism, Socialism & Democracy, Londun, Routledge
– Sexton John (2003) Brain Circulation: Promoting Transatlantic Science. Rocke fleller university.
– Smith, T. (1995) How Well Does Economic Theory Explain International Migration? Conference of Immigration, New York.
– Thielemann Eikor (2003) Does Policy Matter? On Governments’ Attempts to Control unxanted Migration. Department of Government European institute. London, Scholl of Economics.
– United States Census Bureau (2002) Current Population Survey. March.
– Word iQ (2004) Encyclopedia – Update. GNU Free Documentation License. U.S.
– Zoltan, Vas P. (1976). The Brain Drain an Anomaly of International Relations. Leden Akademia Kiado, Budapest.
پی نوشتها:
[1] – Elite Theory
[2] – Social Class Theory
[3] – Elitism
[4] – Neutral Concept
[5] – Cream of Society
[6] – Pluralist Elite Theory
[7] – Elitist Elite Theory
[8] – Democratic Elite Theory
[9] – Demo – Elite Perspective
[10] – The Few
[11] – The Many
[12] – Superior access to the resourses
[13] – Talent
[14] – Esteem
[15] – Influence
[16] – Extraction
[17] – Class
[18] – Talented individuals
[19] – Genetic of racial superiority
[20] – Educational qualifications
[21] – Professional Skills
[22] – Upper Class
[23] – Midle Class
[24] – Working Class/wage Laboures
[25] – Hewit
[26] – C.W.Mills
[27] – Agency
[28] – Change Agent
[29] – Development paradigm
[30] – Dahl
[31] – Lindblom
[32] – Riesman
[33] – Galbraith
[34] – Truman
[35] – Bealey
[36] – Polsby
[37] – Sartori
[38] – Balance
[39] – Vilfredo pareto
[40] – Robertto Michels
[41] – Gaetano Mosca
[42] – Saint Simon
[43] – Natural Selection
[44] – Populism
[45] – Representative Democracy
[46] – Elite Circulation Proceds
[47] – Social backgrouns
[48] – Personal abilities & Personalties
[49] – The Public
[50] – Sub – Elite
[51] – Dichotomous
[52] – Trichotomous
[53] – Shadow and Potential Elites
[54] – Aspirtant Elites
3-Aspirant Elites
[55] – Migration Flows
[56]- Sending & Receiving Countries
[57] . Highly Qualified Workers
[58] . Stimulating The Pursuit of Higher Education
[59] . Remittances
[60] . Capital Flow
[61] . Multifactorail
[62] . Economic Factors
[63] . Network / historic ties
[64] . Political Factors
[65] . Geographic Factors
[66] . Policy related Factors
[67] . Income Maximization
[68] . Wealthe differentials
[69] . Suply & Demand of Labour
[70] . Wage differentials
[71] . Low – Wage Countries
[72] . High – Wage Countries
[73] . Utility Optimization
[74] . Rational Actors
[75] . Risk Minimisation
[79] . Brain Waste
[80] . Brain Circulation
[81] . Brain Gain
[82] . Mobility
[83] . One-Way ticket
[84] . Political & Policy Coherence Question
[85] . Diaspora Networks & Communities
[86] . Migration as a win-win game
[87] . Migration Flow Improvment
[88] . Mobility
[89] . OECE
[90] . Diaspora Cetre
[91] . International / Regional Flow of Capital, Technology & Labour
[92] . Talent & Knowledge Exchange
[93] . Uprooting
[94] . Sharing
[95] . Contribution
[96] . Across Boundaries
[97] . Glocal Network of Knowledge
[98] . Transatlantic Science
[99] . Transatlantic Mobility of Researchers
[100] . Building & Maintaining an International Scientific Network
[101] . Career Development
[102] . International Communities Network
[103]- Trust
[104] – Association
[105] – Revers Transfer Technology
[106] – Duality of Structure
[107] – Conduct
[108] – Behaviour
[109]- Dual Labour Market.
[110] – Brain Gain.
[111] – Sexenain
[112]-Reliability
[113] -Validity
[114] – Pull- Push Theory
[115] -Human Capital
[116] – Socio-Cognitive Communities.
[117] – return Option
[118] – diaspora Optin
[119] – Connectivity approach
[120] – اهداف آرماني را ميتوان معادل مقاصد (ends) يا اهداف مرتبط با چشمانداز (Visionary Objectives) و يا وضع مطلوب آرماني (Superordinate) تلفي كرد.
[121] – اهداف كيفي معادل با goals در نظر گرفته ميشود.
[122] – سياست مجموعه اقدامات هدفدار است كه به وسيلة يك بازيگر يا مجموعهاي از بازيگران براي برخورد با مشكل يا مسألة مورد توجه در نظر گرفته ميشود.