تاثير جو عاطفي خانواده بر اعتماد به نفس فرزندان

در پژوهش  حاضر  با عنوان  : بررسي  تاثير جو عاطفي  خانواده  براعتماد  به نفس  فرزندان ( دختران  وپسران  19-13 سال شهر تهران  ) تست  استاندارد  عزت نفس  كوير اسميت  بر 50 دختر و 50 پسر اجراشد  ، وبا استفاده  از آزمون  T استودنت  نتايج زير  بدست آمد :

  • اعتماد به نفس دختراني  كه جو عاطفي  مناسب در خانواده دارند بيشتر از دختراني  است كه جو عاطفي نامناسبي  درخانواده  دارند .
  • اعتماد به نفس پسراني  كه جو عاطفي  نا مناسب در خانواده دارند بيشتر از پسراني  نيست كه جو عاطفي مناسبي  درخانواده  دارند .

بيان كلي مسئله

خانواده ازمهمترين  نهاد واز نيرومند ترين ارگان  اجتماعي است  زيرا پايه هاي  خوشبختي  وبدبختي  انسان در آنجا به وجود  مي آيد .

انسانيت  واخلاق  آدمي درمحيط  خانواده شكل مي گيرد وعواطف  نيك وبد در آنجابه وجود  مي آيد . وقتي سخن  از خانواده به ميان  مي آيد بحث  از محيطي است  كه در آن دوكانون  مهر وانضباط  ، دوانسان  يادومسئوليت  وشيوه رفتار  وخلق وخوي  جداگانه  آغوش  گشوده  و فرزند را  دركنار خود گرفته اند . سخن از دامنها ي پاكي است  كه نسلي را در خود  مي پروراند  و آنها را براي حيات شرافتمندانه  آماده مي سازد . 

طبيعي است كه اگراين دو عنصر ،  يعني پدر ومادر  درمسير ثواب باشند  خانواده براي طفل  سعادت آفرين است واگراين  دو آلوده باشند  كودك جزنگون بختي  وسيه روزي  بدست نخواهد  آورد . ( قائمي  ، 1381 ، ص 269) كودك ازخانواده  ووالدين  خودتاثير مي پذيرد  همانگونه كه گياه  ونهالي از زمين  ، آب وغذا  اوازخورشيد  نور مي گيرد . عوامل خانوادگي  ازعقايد  وافكار ، مذهب واخلاق ، عاطفه  وخلق وخوي  دركودك بعد وميزاني است  كه برخي  از روان شناسان رابه اظهار اين  انديشه واداشته است كه طفل  آئينه تمام نماي  وجود والدين است .

برخورد كودك  باالگوها  وسرمشق هاي خانوادگي درتكوين  شخصيت او چنان  اثر دارند  كه به زحمت  مي توان بخشي  از آن را ازصفحه  ذهن  وروان كودك زدود . او معيارهاي  اخلاقي والدين  وجنبه هاي  الگوئي آنان  رابه گونه اي  جذب مي كند  ودرخود نفوذ مي دهد كه تقريباً مي توان گفت  جزء سرشت وطبيعت  اواست .  القاآت  والدين ، امر ونهي آنها ، هدايت وموعظه  وارشادشان ،منع  وردشان  همه دركودك  مؤثراست .

تذكرات  وهدايتهاي  پدر بزرگ  ومادربزرگ ، القاآت  ورهنمودهاي برادران وخواهران  ارشد ، سخنان وتذكرات  خدمتكار وكلفت  ونوكر ، وبالاخره  رهنمودهاي  همه كساني  كه درعرصه حيات  خانواده با كودك درارتباطند  درسازندگي  ياويراني  بناي اخلاقي  كودك اثر دارند  والدين در طريق تربيت  صحيح  كودكان  به اين مسائل بايد آگاه  باشند ( همان منبع ، ص 177) نوجوان وجوان  امروز كودك گذشته است  خصايص  ورفتارهاي  وي نيز وابسته  به دوره كودكي  وي بوده اند  كه آن را از اوليا وخانواده  خود كسب نموده  است . پدر ومادر اولين  كساني هستند  كه زير بناي شخصيت سالم يك نوجوان  رامي سازند  وپايه گذار ارزش ها ومعيارهاي  فكري وي هستند  نوجوان  دراين دوره بيش از هر زمان ديگر نياز به مراقبت  وهمراهي  والدين  خود دارد ، لذا قطع رابطه  با نوجوان  ويا رابطه  نادرست بانوجوان ممكن است تاثيرات مخربي  بر او بگذارد  ( اكبري  ، 1381، ص 321) .

ازنيازهاي مهم  واساسي انسان  كه زمينه ساز حيات اجتماعي  وشرافتمندانه  است نياز به اعتماد به نفس  است معني ومفهوم  آن اين است كه آدمي بااستفاده  ازمددرساني  خداوند  وبا قرار دادن  امور درمسير  سنت او  وبازمينه سازي هايي كه براي  موفقيت درانجام هر كاري  ضروري است بتواند  ترديد ودودلي  رااز خود دورسازد  وبا اعتماد  واطمينان  پيش رود . انتظار  آن رانداشته  باشدكه ديگران  براي انجام كارها  ورفع نيازش  اقدام كنند  ويا والدين  ومربيان  درخدمت او  قرار گيرند  خود به اتكاي  توان وامكانش  ازجاي برخيزد  وبه اقدام  بپردازد  چنين  امري هم موردنياز  شخصي فرد  ولازمه عزت  نفس اوست  وهم از نظر  اجتماعي وتداوم حيات  براي اوضرورت دارد  اودراين  اعتماد نياز دارد  از اطمينان  استفاده  كند و آن را  قابل تبعيت  واجرا بداند  باجرأت  وصبارت تصميم  گيرد  وبه  پيش رود  نه با تزلزل  وترديد  قدش راست وگامش  استوار و اعتقادش  درانجام  دادن امور  راسخ باشد  ( قائمي ، 1370 ، ص 245)

سؤال پژوهشي

آيا جوعاطفي  خانواده بر اعتماد به نفس  فرزندان  تاثير دارد ؟

فرضيه ها :

اعتماد به نفس دختراني  كه جوعاطفي  مناسبي درخانواده دارند بيشتر از  دختراني است كه جو عاطفي  نامناسبي  درخانواده  دارند .

اعتماد به نفس پسراني  كه جوعاطفي  مناسب درخانواده دارندبيشتراز پسراني است  كه جو عاطفي  نامناسبي  درخانواده دارند .

تعريف  اصطلاحات

  • جوعاطفي خانواده

الف: تعريف نظري :

منظور ازجوعاطفي خانواده نحوه ارتباط  وطرز برخورد  افراد يك خانواده  باهم ، نظر افراد  خانواده  نسبت به هم ، احساس وعلاقه  آنها به يكديگر است ( شريعتمداري  ، 1376،ص211)

ب : تعريف عملي سنجش (ايستا ) :

جو عاطفي  خانواده آن است  كه پرسشنامه  پژوهش حاضر مي سنجد .

ج: تعريف عملي آزمايشي ( پويا ) :

جوعاطفي مي تواند به صورت ديكتاتور  ومدارگروآزاد منش  باشد كه درخانواده  هاي ديكتاتور  بچه ها سركوب مي شوند  وگاه طرد  مي شوند  احساسات  وعواطفشان  توجه نمي شود  درخانواده هاي  مداراگر  بچه ها لوس  وپرخاشگر بارمي آيند ومسئوليت  پذيرنيستند  وهرگزديگران  رامورد پذيرش  قرار نمي دهند خانواده هاي  آزاد منش  كودكان را كنترل  مي كنند با بچه ها  به طورمنطقي  ومهربان  برخوردمي كنند وبه نظرات خود احترام مي گذارند  ، آن بچه ها  نيز در آينده ديگران  رامحترم  مي شمارند وبا افراد  اجتماع  صميمانه  كنار مي آيند .

  • اعتماد به نفس

الف : تعريف نظري  :

اعتماد به نفس آن است كه فردشخصيت خودرا  به هما ن گونه  كه هست  قبول مي كند  واز خصومت  وكشمكش باخود  درپرهيز است واگرمسئوليتي درحدتوان  اوبه او واگذار شوداز آن نمي گريزد  ومي كوشد  باكوشش  وتوانش  آنرا پذيرا گردد  وبه مقصدش  مي رساند  ( قائمي ، 1370، ص 253)

ب : تعريف عملي سنجش ( ايستا )

اعتماد به نفس آن است كه پرسشنامه پژوهش  حاضر كه تست  عزت نفس كوپراسميت است مي سنجد .

ج : تعريف  عملي آزمايشي ( پويا )

افرادي كه داراي  اعتمادبه نفس  هستند داراي  صفات وويژگيهائي هستند كه برخي  از آنها بدين قرار است.

كارهاي خود  راسعي دارند  شخصي انجام دهند  ومي كوشند  از ديگران كمتر استمداد كنند  ودر انجام  كارها وبرنامه هاي  خود دچار  ترديد و تزلزل نيستند ؟ مستقيم  وباجرأت در آن واردمي شوند  واگر شكستي  درمسير زندگيشان  پديد آيد  خود را نمي بازند  ومي كوشند .

راه خودرا  از سرگيرنده  وبه موفقيت نائل آيند وهرگز سعي ندارند  ازراه  خودستائي  وخودنمائي ، فخر فروشي  وخود پرستي  خود را به نوائي  برسانند .

  • توانايي

مهارت موجود وكنوني  مشخص ، مثل مهارت  دردوچرخه سواري  ياماشين  نويسي ياازبرخواندن  يك شعر ولي منظور  از ظرفيت اعمالي  است كه فرد پس از ديد ن آموزش مناسب ، انجام خواهد  داد ( مان ، 1378، ص 640)

4) درك  كردن

تشخيص دادن  ،تميز دادن  ،مشاهده  كردن وفهميدن  معني اشياء وامور ( همان منبع  بالا ، ص 644)

  • صفات

جنبه هاي  نسبتا  ثابت ، خصوصيات  ياابعادرفتار ، معمولا  ازاين اصطلاح  برا ي نشان دادن شخصيت  استفاده  مي شود وبا اصطلاحاتي  مانند درون  گرايي ، تسلط  جويي ، جامعه پذيري  ،مداومت  شرافت و… نشان داده  مي شود ( همان منبع ، ص 650)

6) عادات

حالت  خاصي از رفتار  كه كسب  يا تحصيل مي شود ، مثل مهارتهاي حركتي ياكلامي ،روش  يانحوه  انجام  اعمال خاصي يا روش  خاصي فكر كرد( همان منبع بالا ،  ص 650)

7) يادگيري

تغيير كم وبيش دائمي  رفتار كه درنتيجه فعاليت ، آموزش  خاص يا مشاهده  بوجودمي آيد ( همان منبع بالا ، ص 660)

بيان اهداف  پژوهش

خانواده مي تواند عامل سازندگي  جسمي ، رواني ،عاطفي ، ذهني و… كودك باشد يا عامل ويراني ، نابودي  آن ، مي تواند  شرافت  وملامت ايجادكند  ياانحراف  واختلال  تاثير مستقيم  آن دررشد  ونمو قواي مادي  يا معنوي  كودك امري است  كه آن را نمي توان  به سادگي  منكرشد .

خانواده  درتهذيب  اخلاق وجهت  دادن افراد  به سوي انسانيت  وپرورش  وتكوين شخصيت آنان مي تواند نقش  فوق العاده اي  ايفاكند وخطوط اصلي واساس رفتار آنان را  پديد آورد  آنها را در برابر مسائل  وامور به مقاومت  واداشته  ويا سبب پيدايش افتشاشات  واختلالات  عصبي و حتي بيماري  رواني اوگردد اعتبار اخلاقي  وفرهنگي  خانواده  درتوانايي  كودكان  وپرورش  آنها ازاهميت  فوق العاده اي  برخورداراست ودرصورت انجام وظيفه  خانواده  مي تواند  كانون كار وعبادت ومركز  تربيت وكانون ايجاد تعالي و رشدباشد . كودك درس زندگي  وانسانيت  را در خانواده  مي آموزد ووالدين  ا زاين بابت  مي تواند همچون  كارگزاران  الهي درخدمت  كودك باشند  محيط خانواده  وشرايط  تربيتي  آن ازمسائل سرنوشت ساز  واز جنبه هائي است كه نمي تواند  مسكوت عنه بماند . تنها  اعلانات  ، آموزشها  والقاآت  والدين  نيست كه دركودك  اثرمي گذارد  بلكه جريانات  عاطفي  ،اخلاقي ، انضباطي  ودركل تربيت  خانواده نيز دركود ك اثر مي گذارد  واين خود سبب  بسياري از سازگاريها ونابسامانيها است شرايط  اخلاقي وعاطفي  خانواده ممكن است  بگونه اي  باشد كه طفل  رابراي بهتر  زيستن آماده كند ،  درامرتحصيل  وپيشرفت اومفيد وموثر باشد  ويا برعكس  او را از تحصيل رشد  وپيشرفت  باز دارد . اين خود هشداري  براي والدين  درزمينه سازي  شرايط  مساعد براي رشد است .

«بررسي  پيشينه  وادبيات  پژوهش »

  • بررسي آخرين پژوهشهاي انجام شده  درزمينه  پژوهش حاضر
  • بررسي كلي نظريه ها وتئوريها  درزمينه پژوهش حاضر
  • ضرورت ، اهميت وفايده  پژوهش  حاضر

بررسي آخرين  پژوهشها ي انجام شده درزمينه  پژوهش حاضر :

خانواده كوچكترين  واحديانهاد ، اجتماعي  به حساب مي آيد  وسلول اوليه  واساس تشكيل  دهنده جامعه است  سلولهاي  سالم ، جامعه سالم ، پويا و بانشاط  رابه وجود مي آورند  تحقيقات  انجام شده  روشن كرده است كه بيش از 50 درصد شخصيت  افراد درخانواده شكل مي گيرد  وپدر ومادر  واعضاي  خانواده الگوهاي  رفتار ي كودك به شمار مي روند  وبه عبارت ديگر  افراد طرز رفتار  باديگران ، چگونگي  برخوردبا مشكلات  ، شيوه كنترل عواطف  ، بهره گيري  ازمعنويت  وموازين  اعتقادي ، امور ديني ،  باورها ، وارزشها ، نحوه نگرش  به امور از جمله كاروتلاش  وبسياري  امورديگر  راازخانواده  فرا مي گيرند  آموزش  روحيه تلاشگري  ،اهميت  دادن به كار واشتغال  مولد وسازنده  يكي ازمهمترين  رسالتهاي  نهاد خانواده است كودكان پيش دبستاني  پدر ومادر  راالگوهاي  اصلي خويش در پذيرش  رفتارهاوشيوه ها ي زندگي به مي شمارند  واز رفتارهاي  پدر ومادرتقليد والگو برداري  مي نمايند . باچنين استدلالي  پدر ومادر  بيشترين  تاثير را  در ايجاد رفتارهاي مطلوب درنهاد خانواده  به عهده دارند . بنابراين  چنانچه  پدر ومادر  خود به ارزش  وقداست  كار باورداشته باشند وبطور  عملي دررفتارهاي  خود ،احترام  به كار ، درست انجام دادن  كار ونظم  وانضباط  درانجام كار  رانشان دهد ، بيشترين  تاثير را بر فرزندان  خويش به جاي  مي گذارند  وفرزندان  ارزشهاي  اكتسابي  را دروني مي كنند  تا در آينده  به عنوان يك  شهروند  ، چنين  ارزشهايي  رادرزندگي اجتماعي خويش به نمايش بگذارند  ( كريم  آبادي ، 1376، ص 15)

كرباسي  درسال 1374 از مطالعه  بر روي  1100 دانش آموز مشغول به تحصيل  درمدارس  راهنمائي  استان همدان  نتيجه گرفت  كه تاثير اين روابط  از ساير عوامل خانوادگي  ،شخصي  وتحصيلي  در بروزكليه مشكلات  رفتاري  اعم ازمشكلات  بيروني شامل تقلب  ،دروغگوئي ،  دزدي ، عصبانيت ، وواكنشهاي  مربوط به  آن ، فرار ازمنزل  ومدرسه برهمه  مشكلات  دروني شامل وسواس  ،اضطراب انزوا طلبي ، وافسردگي بيشتر است مطالعات  انجام شده  برروي چگونگي روابط والدين  باكودكان  ونوجوانان  دو بعد رفتار والدين  رانسبت به آنهامشخص مي سازد .  بعد پذيرش ، طرد وبعد آزاد گذاشتن  ،محدود كردن  پدر ومادر پذيرنده  نسبت به كودك  ،ازخود عاطفه ، تاييد گرمي ودرك نشان داد  كمتراز تنبيه بدني  استفاده مي كنند  درعوض والدين  طرد كننده  با كودكانشان  سردهستند  و آنها راتاييد  نمي كنند  آنهاهمچنين  براي برقراري  نظم ازتنبيه  بدني استفاده  مي نمايند . بعد آزادگذاشتن  ،محدود كردن به ميزان  خودمختاري  و آزادي  عملي گفته مي شود  كه والدين  براي كودكان  قائلند . والدين معتقد به آزاد گذاشتن  به كودك  آزادمنش اجازه مي دادند  كه نوجوان  درباره مسائل خودبا آنها بحث  نمايد وحتي  خود ، بانظر والدين  ،تصميم  بگيرد . والدين  تساوي خواه  در تصميم گيري  درباره نوجوان به اندازه  خود او سهيم  بودند والدين  درصورتيكه  تصميمي مي گرفتند ، نوجوان  مي توانست آنرا ناديده  بگيرد  وبالاخره  والدين  غفلت  كننده  بطوركلي  نوجوان  رابه حال خودرها  مي ساختند .  دراين مطالعه  پدران درمقايسه  با مادران  بيشتر متسبد  ومقتدر تلقي شده  بودندواين  بايافته  ساير مطالعات  كه نشان مي دهدنوجوانان  بهنجار پدرانشان ار بيشتر منضبط  ومادرانشان  را بيشتر عاطفي  ، كودك  محور وحامي مي دانند  وموافق است .

درخانواده هاي پر جمعيت  نسبت به كم  جمعيت ، والدين بيشتر  ازنوع مستبد ومقتدر  بودند وقتي  ازنوجوانان خواسته  شد تادرباره  احساس خود  از ناخواسته  بودن پاسخ  گويند  درصد بيشتري  ازنوجوانان  والدين مستبد  وسهل انگار وغفلت  كننده ، پاسخ مثبت  دادند  تانوجوانان  والدين  آزادمنش  ،تساوي خواه مجاز  دهنده نسبت  40 درصد به  10 درصد  بود نتيجه  اينكه شيوه هاي فرزند  پروري ،  دردوانتهاي  اين طيف  ،نارضايتي بيشتر رادرفرزند  سبب مي گردد  همچنين  ملاحظه مي شود كه آزاد گذاشتن  نوجوان وغفلت  از حال او نمي تواند  موجب  رضايت  خاطرش  گردد  ونظارت  وكنترل والدين  ،توجه  ومحبت آنها رانسبت به وي نشان مي دهد  كنترل بيش از حد  نيز موجب  انزجار مي گردد ( مرنجوئيد  ، 1376، ص 12و11)

آقاي مكارجي  باهمكاري  ديگران ،  درتحقيقي  تحت عنوان « بررسي  چگونگي همبستگي  بين تجارب  عاطفي  دردوران كودكي  خانواده  بابلوغ 364 نفر از دانش آموزان دختر  وپسر  چهارم دبيرستان شهر شيراز  رابا استفاده ازيك پرسشنامه 58 سوالي موردمطالعه قراردارند  محقق درمجموعه  چنين نتيجه گيري كرد  كه روابط خانوادگي دوران كودكي  بابلوغ همبستگي وتاثير متقابل دارد .

همچنين درخانواده هايي كه روابط  دموكراتيك  بر آنهاحاكم  است نوجوانشان  دردوران بلوغ بيشتر  به والدين خودنزديك هستند.

درحاليكه دررفتارهاي  فرزندان  والدين سختگير  وديكتاتور  دوران بلوغ نزاع  وجدال بيشتري  ديده مي شود  ( اميري ، 74، ص 17)

درباره  خواسته هاي  نوجوانان  ازوالدينشان  پژوهشي  بانمونه  170 نفر در دبيرستان  هاي تهران با ابزار  پرسشنامه  صورت گرفته است درباره اين  سوال كه از پدر ومادرخويش چه وقعاتي  داريد ؟ پاسخهايي  متفاوت  به شرح زير ثبت گرديده است . 70 درصد انتظار  داشتند  كه پدر ومادر  ها در برابر راهنمائي  ونظارت  بركارها  ورفت و آمدهايشان  به آنان  آزادي  فكرواستقلال  دهند تا در مواردي كه ازهرجهت  به آنها مربوط است،حق اظهار  نظر ،انتخاب  واقدام داشته  باشند آنها  توقع داشتند  كه والدين  آنان را درك كنند و به ايشان  اعتماد نمايند  وازاعمال  محدوديت ها وفشارهاي  شديد  خودداري  نمايند .

13 درصد ، ازتبعيض پدران  ومادران بين فرزندانشان  گله داشتند  واز اينكه  والدين نزد آشنا وبيگانه  آنها را سرزنش  وبي حرمت مي كنند  وياهمواره ايشان  راباساير  افرادخانواده  وخويشان  ودوستان مقايسه مي نمايند  بدون اينكه به نقاط  مثبت فرزندان  خوش توجه داشته باشند  ، در رنج  بودند 12 درصد  ، اظهار  داشتند  كه از مشاجرات وگفتگوهاي  خصمانه بين والدين  مي ترسند  واز بيم اينكه روزي  خانواده هايشان  ازهم بپاشند  هميشه نگران  وآشفته  هستند  وبه همين جهت آرزو دارند  كه هيچ  پدر ومادري  ،لااقل  درحضور فرزندانشان  بايكديگر  دعوا ونزاع  نكنند  وحرفهاي  زشت رد وبدل نكنند .

5درصد ازوجودفاصله  سني زياد وبين  خودوپدر  مادرشان  ايرادگرفتند  ومعتقد  بودند كه هر چه فاصله سني بين  والدين  وفرزندان  بيشترباشد ،  داشتن درك  درست ازهمديگر  مشكل تر وتفاهم  ودوستي كمتر  خواهد بود . بنابراين  درخانوده هاي  كه والدين  عرصه را بر فرزندان  خودتنگ  مي كنند واز هر سخن وكارشان  خرده مي گيرند  ودرهمه موارد  نسبت به آنها  بي اعتمادي نشان ميدهند  وهمواره مي خواهند  كه تمام نقطه نظرها  ودستورهايشان  بدون توجيه  قبلي وچون وچرا اجرا گردد .  بايدمنتظر  عواقب  ناخوشايند  اين طرز فكر خود باشند به هر حال  چنين فرزنداني در آينده  ،اگر هم به سلامت رواني  آنها آسيب جدي وارد  نشودفاقد  استقلال راي ، قدرت  تصميم گيري  وشهامت اجرائي  خواهند بود ( اكبري  ، 1381 ، ص 324)

هومن درسال ( 1979) براساس مطالعات به عمل آمده در دوگروه  فرزندان  از نظرميزان  اعتمادبه نفس  اشاره كرد  كه فرزنداني  كه اتكاء  به نفس بالايي  داشتند  وازنظر عاطفي  باشهامت  تر ، داراي رفتار متعادل بوده اند  متعلق  به والديني  بوده اند كه اعتماد  به نفس خوبي  داشته اند ، والدين  93% از اين كودكان  از اعتماد به نفس  بالايي  برخوردار بودند  وهمچنين كودكان ناموفق  كساني بودند  كه فقط  7/9 درصد ازوالدين  آنها اعتماد به نفس  بالايي  داشته اند  ( اسلامي نسب ، 1373 ، ص 145)

بر طبق  اداره سرشماري  امريكا درسال  ( 1985) 23% از5/62 ميليون  كودك  زير 11 سال  درخانواده هاي  يك والديني به سر مي برند . خصوصا  والديني  كه سرپرستي  كودكي  را برعهده  مي گيرند  ياپدر ومادر  اينگونه  خانواده ها  نيز بامشكلاتي مواجه هستند چنانچه كودك باپدرزندگي  كندخواه ناخواه  كمبودي  دردرون خوداحساس مي كند . اعتماد  به نفس  پدران مجرداغلب  بستگي دارد  به اين كه  تاچه حد  بتوانند  ارزشهاي  شخصي خود را  باوظيفه اي  كه براي  پرورش  فرزند دارند وفق بدهند  ،پدر شايسته  بوده وتربيت فرزندان  موفق ومتكي  به نفس درزندگي  مي تواند بسيار  دشوار باشد  بنابراين  در بسياري  از موارد پدران  مجردبايد تصميمي عاقلانه  گرفته ورفاه  فرزندان  خودرا  دردرجه اول  اهميت  قرار دهند .  برطبق  سرشماري  دكترگريف 65% تا 87% مرداني  كه سرپرستي  فرزندان  رابه عهده  دارند انجام كارهاي خانه  تاحدود زيادي  برايشان ناآشنا ست .

احساس راحتي  مي كردند به علاوه  بيش از 4نفر از 5نفراين  پدران  مجرد از  روابط خود  بافرزندانشان نيزرضايت داشتند  وبه عنوان نگهدارنده واولين  پرورش دهنده كودك ازاعتماد  به نفس قابل  توجهي  برخوردار  بودندوهمچنين بسياري  از پدران اين حقيقت را درتجربيات خودكشف كردند  ( همان منبع  ، ص 212و210)

پك هاويك هرست وهوشتاين  درتحقيقات  خودازميان  52 خانواده  ازقشر  متوسط 13 ساله آنها  راموردمطالعه  قرار دادند  وبه اين نتيجه  رسيدند  كه كودكاني  كه والدينشان  ، آنها را به هنگام  بحث جرأت  وصبارت مي بخشند  وبراي عقايدشان  احترام  قائل هستند  ، بطور  متوسط در مراحل  بالاتررشد  اخلاقي قرار  مي گرفتند  تاكودكاني  كه والدينشان  فاقدچنين  عملكردي بودند . طرفداران  نظريه  يادگيري  معتقدند  كه شكل گيري  وجدان وارزشهاي اخلاقي مانند  سايررفتارها  طبق اصول  يادگيري واز طريق پاداش  وتنبيه  ويا سرمشق  والگو قراردادن  ديگران شكل  مي گيرد  اگرخانواده  كودك به عنوان  نماينده  جامعه از همان آغاز كودكي ،  رفتارهاي اخلاقي (يعني رفتارهايي  كه از سوي جامعه به عنوان اخلاقي نامگذاري شده وموردقبول است) راپاداش دهد ودربرابر رفتارهاي  غير اخلاقي  واكنشهاي منفي نشا ن دهد ، كودك رفتارهاي  اخلاقي را خواهد آموخت وباوجدان خواهد شدوازرفتارهاي  غير اخلاقي به علت تداعي  شدن آنها با تنبيه  يا سرزنش اجتناب خواهدكرد  حال اگر جامعه نيز باخانواده  هماهنگ  بوده ورفتارهاي اخلاقي يكساني  راتشويق  كند درمجموع  افرادآن جامعه به سوي  آن رفتارها گرايش خواهندداشت ( كريم آبادي  ، 1376 ، ص 29و28)

تحقيقات متعددي  درباره اختلالات  حاصله از تغذيه  دركودكان  صورت گرفته  است دريكي  از اين بررسيها  ، اسكولونا  طرز غذا خوردن  عده اي   ازكودكان سنين 10 روزه تا24 ماه را تحت  مشاهده  قرار داد . اين تحقيق  درشيرخوارگاه زندان زنان صورت  گرفت  وقسمتي ازدلايل  اختلال تغذيه  درنوزادان  وكودكان روشن  شد اصولي  ترين دليل  براي امتناع  از خوردن  ، دراين اطفال  بنود محيط  امن عاطفي  درهنگام غذا خوردن  بود اسكالوناگزارش داد كه  10 نفر  ازنوزادان  مذكور  ازگرفتن  پستان  امتناع  مي كردند . باوجودا ينكه  هيچ مانع جسماني وجود نداشت  مادران  8نفر ازاين اطفال ، بسيار  عصباني  ومشوش  بودند واين  حالت ظاهرا روي نوزاد  تاثير مي گذاشت  در6 نفر از آنها  مشاهده شد كه حاضرند پرستار  به آنها  بابطري غذا  بدهدولي هنگامي  كه مادر عصباني  ومضطرب  آنها  مي خواست  غذا  بدهد ازخوردن  غذا حتي به وسيله بطري نيزامتناع مي ورزيدند ازتحقيق مذكور ، اسكالوناچنين نتيجه مي گيرد كه هنگامي  كه كودك دچار  مشكلات  عاطفي  باشد ،تا حدامكان از خوردن  غذا امتناع مي ورزد . ( شاملو، 1380 ، ص  43)

دردنيا تحقيقات  دامنه داري  درموردتاثير  خانواده  هاي  گسسته  بر روي كودكان  انجام شده است  ونتيجه اين تحقيقات نشان  مي دهدكه زندگي  اجتماعي  وعاطفي وحتي  فكري اين اطفال تحت تاثير سوء  اين نوع  خانواده ها  قرار مي گيرد .

دريكي از اين پژوهشها محققي به نام  تورانس  تعداد  514 پسر را  براي اين موضوع  انتخاب كرد  اين پسرها  دانشجويان  دانشگاه  نظامي  واغلب آنها از طبقه  متوسلي بودند  از اين عده  182 نفر خانواده  هاي گسسته داشتند  هر كدام ازاين 182 نفر با يك  پسرديگر  كه ازلحاظ  هوش وسن  مساوي  بودوازخانواده گسسته نبود ،  مقايسه شد تورانس  به اين نتيجه  رسيد كه  گروه خانواده  گسسته  4/2 برابر عقب  ماندگي هوش  3برابر  موارد ديگر  عقب ماندگي  ، 1/2  برابر مشكلات  رفتاري  ، 30/1 برابر مسائل  اجتماعي و 75/3 برابرمشكلات  بهداشتي بيشتري نسبت  به گروه دوم  داشتند  درگروهي  كه ازخانواده  معمولي بودند نسبت افرادي  كه هيچ گونه  مشكلات رواني واجتماعي  شديد نداشتند  5/2 برابرگروه  خانواده  گسسته بود . تورانس  اضافه مي كند  كه پسري  كه اولياي  اواز هم جدا شده  ياطلاق  گرفته اند  درمقايسه  با پسري كه والدينش  فوت كرده اند  مشكلات  بيشتري دارد  دراغلب  موارد اختلالات  رفتار دركودك  ،مصادف  با ازهم  جداشدن  اولياست  ( همان منبع  ، ص  54)

به اعتقاد  پژوهشگران  براي اينكه  يك كودك  بتواندمراحل  مختلف رشد  وكمال را  به راحتي  سپري نموده ودراين امر  موفق شود لازم است  برموانعي  كه برسرراه  اين تكامل  وجود دارد  فائق آيد تا اوا زنظر  رشدجسمي ، عاطفي وغيره  تكامل طبيعي  يابد  كودك سن مدرسه درصورتيكه  اين مرحله را  باموفقيت بگذراند  وتصوير ذهني خوبي از خود  داشته باشد  دربرقراري  ارتباط با  همسالانش  موفق شده درجامعه  براي خود جايي مشخص  پيداكرده وبرمشكلات  فايق آمده  مي تواند  صاحب اعتمادبه نفس  واقعي درزندگي گردد ( اسلامي نسب ، 1373 ، ص 145)

برانفن برنر  ( 1985) اظهار داشته  است كه افراد  طبقه اجتماعي  پائين  كودكانشان  را محدود بار مي آورند  واستقلال  كمتري  براي فرزندان  خودقائل  هستند . حس وشيمن ( 1968 ) عقيده  دارندكه اين شيوه  محدودكننده  به كودك  مي آموزد  كه به جاي تامل وتعمق  دركارها بي اختيار عمل مي كند  به جاي طرح  ريزي براي آينده تنهاره آموز  زودگذر  بپردازد  وبه جاي  جستجو براي پيداكردن  راههاي مختلف انجام اين كار  شكايت  وبهانه بگيرد  براساس مطالعه  هر سوف فراراز مدرسه دركودكان متعلق به طبقه اجتماعي  پايين بيشتر است .

گفته شده است كه اين امر ناشي ازاختلافي است كه طبقه  اجتماعي  انها با معيارهاي جامعه دار  كه آنها نمي توانند  خود را با آن وفق بدهند امربخواهيد، 1376، ص 15)

ايلنگورت  (1986) گزارش مي كند كه بزهكاران  از خانواده  هايي هستند  كه به طبقه  اجتماعي – اقتصادي  پايين وهمسايگي فقيرانه  تعلق دارند  ،جائي  كه جمعيت  زياد ، خانواده هاي  پر جمعيت  ، استانداردهاي  تحصيلي  پايين  ، بيكاري موجود است  خانواده هاي  غفلت  كننده  وازهم گسيخته  اند  والدين  الگوهاي  نامناسبي  هستند  وبه نادرستي  كودكان خود  افتخار مي كنند ، بي انضباطي  قانون است ، اماگاه نيز انضباط  بسيار سخت وتنبيه  بدني وجود دارد .

درواقع  شرم وحياي  اجتماعي باعث مي شودكه مردم  به وظايف  خود عمل  كنند  ووقتي  كه از بين  برود افراد  درانجام  عمل غير  اجتماعي  خود گستاخ  ترمي شوند .

ارتكاب گناه بخصوص درحضور ديگران موجب اشاعه  آن مي گردد  به عقيده چكمبليس ( 1977) وقتي كه نوجواني  توسط مردم يا پليس گرفتارميشود  به او بر چسب  « دردسر آفرين »  مي خورده است  كه آن حرفه  وي قرار مي گيرد . برنامه  خانوادگي  نيزيكي ازعوامل  موجه  احساس حقارت  است كه سبب  مي گردد  فرداز سوزش  مردم دروجود خود احساس  ناراحتي  نمايد .

فارينگتون  ( 1983) نيز گزارش  نمود نوجوانان  بزهكار  از خانواده هايي بصورت خانوادگي وجود داشته  است .

( مرنجوئيد  1376،ص 16)

بررسي كلي  نظريه ها  وتئوريها درزمينه  پژوهش حاضر :

مهم ترين نظريه  درموردخانواده  ابتدا  ازطرف دوركيه ارائه شد  دوركيه  درمقاله اي  تحت عنوان  «مقدمه اي  بر جامعه شناسي  خانواده  »  وهم چنين دراثر معروف  خود « خودكشي »  درمورد خانواده  بحث كرده است  ازديد او ،  خانواده  داراي نوعي  تكامل خطي  بود كه درطي  آن خانواده  دچار « انقباض » شد  واولين شكل  خانواده يك گروه سياسي  خانوادگي  با نام « كلان بي شكل  برون همسري  » بود ، اين شكل  باگذشتن  ازمراحل  مختلف تبديل  به خانواده  پدر سالار  روم قديم شد  وباتغييراتي  به شكل « خانواده  زن وشوهري »  معاصر درآمده خانواده  زن وشوهري  دوركيه  كه مي توان  آن را باخانواده  هسته اي  متداول  امروزي  برابر دانست  نتيجه قانون  انقباض  تدريجي ونمايشگر  تحويل خانواده  است . دراثر تحول ناشي ازانقباض  ، گروه  خانگي به تدريج  از گروه سياسي  جدا شد ،  زيرا در اثر  تفكيكهاي  اجتماعي  خانواده  از يك واحد بزرگ  كه داراي كار كردهاي  اقتصادي  وحاكميتي  بود ،خارج  گشته وبه شكل  گروه صميمي خانواده  زن وشوهري  در آمده است .

دوركيه  مطرح مي كند كه هرچند  خانواده  دراثر انقباض  داراي انزواي  اجتماعي مي گردد  اما به علت وجودصميمت درروابط  زن وشوهر خانواده  داراي ابعاد  جديدي  براي برقراري  رابطه باخارج  (جامعه ) مي گردد ( اعزازي ، 1376، ص 16)

آدار بيش ازهر عامل ديگري  كليدگشايش  مسائل تربيتي  كودك را مادرمي داند  ومقتدر  است كه حسن رابطه  با اوست  كه سهم  بزرگي  رادراحساس  همبستگي  آدمي  به وجود مي آورد  وبنيان فرهنگ  رابنا مي نهد.

جان باولي كه فرضيه وابستگي  رامطرح نموده است  عقيده دارد كه مراقبتهاي  محبت آميز  مادركه تاسن هجده  سالگي باعث مي شود  كه كودك  به وي احساس  تعلق پيدا  كند ، سبب مي گردد كه كودك باتقليد  ازمادرجنبه هاي  مهم حياتي  وزندگي  اجتماعي رابياموزد  . هربرت رشد و جدان اخلاقي  رادركودك ازطريق  رابطه او با مادر ميسر مي داند اواظهار مي دارد  كه وقتي مادر كودك پرخاشگرراتنبيه مي نمايد  ورفتار او را « بد ن مي نامد  ، بعدها حتي  درغياب وي انجا م  آن رفتار  كودك را مضطرب  خواهد نمود  حتي بابكار گيري  شيوه هاي ملاغير پرورش  ،دركودك  شماري از اين عكس  العملهاي  عاطفي درمقابل  رفتاراي  ممنوعه شكل خواهد گرفت .  چنين رفتارهايي  نه تنها از جانب  مادريا  ديگران برچسب  « غلط » مي خورد  ، بلكه حتي  نداي دروني  او يعني وجدانش آنرا زشت  خواهد دانست  ( مربجوئيد ، 1377 ، ص 23)

اولين كسي  كه درزمينه  اعتماد به نفس  سخن گفت  زيگموند  فرويد بود  به اعتقاد او اگر اعتماد  به نفس آسيب ببيند  امراض رواني  بسياري متوجه انسان  مي شود اولين بيماري  كه فرويد  از آن نام  برد اسكيزوفرني است  اسكيزوفرني  به عنوان بيماري  اعتماد به نفس قلمداد شده است .  زماني كه اعتمادبه نفس  آسيب مي بيند  چهار چوب  شخصيت آدمي ازهم فرو مي پاشد  ( اسلامي نسب ،  1373 ،  ص 284)

هور لوك  معتقد است  كه اعتماد به نفس  كودك  به عوامل بسياري  بستگي دارد  كه عبارت از نگرش  افراد فاميل  نسبت به كودك ، وضعيت تحصيل كودك ، انتظارات  مدرسه از كودك  اعتقادات مذهبي  وي ، روابط اوبا همسالان  ،مشكلات  خانوادگي  هاي روابط اوبا همسالان است  ( همان منبع ،  ص 144) .

به نظر هورلوك ( 1972) اعتماد به نفس كودك به عواملي  بسياري بستگي دارد  كه عبارتند از  نگرش افراد  فاميل نسبت  به كودك ، وضعيت سلامتي  كودك ، تكامل فيزيولوژيك كودك وانتظارات  مدرسه ازكودك  ،تاثيرات  راديو وتلويزيون  بر روي او ،  وضعيت تحصيلي  كودك ،اعتقادات مذهبي  وي ،روابط او با همسالان ،  مشكلات خانوادگي  وي ،مشكلات مالي  وبرخورد  كودك باهمسالان  است ( همان منبع  ، ص 60)

هرلوك معتقد است  كه همه افراد  جامعه به يك  ارزشيابي  ثابت واستوار  از خودياعزت  نفس نيازمند  هستند ارضاي نيازبه عزت نفس  با احساساتي ازقبيل اعتماد به نفس  ،ارزش  ،قدرت ،  لياقت ، كفايت  ومقيد ومثمرثمربودن  درجهان  منتهي است ، اما بي اعتنايي  به اين نيازها  موجب احساساتي  از قبيل حقارت  ، صنف ودرماندگي  است اين احساسات به نوبه خود  به وجود آورنده  دلسردي  وياس خواهد بود  ويا اينكه  گرايشهاي روان نثرندانه را به وجود  وخواهد آورد  ( همان منبع  ،ص 46)

عوامل تعيين كننده  جوعاطفي  خانواده

  • ارتباط كودك باوالدين : نخستين  فرد درخانواده  كه باكودك رابطه مستقيم  داردمادر است  وزندگي  با ارتباط  زيستن ميان اوومادرش  آغازمي شود مطالعاتي  كه روان شناسان  كودك درباره  ناراحتيها واختلالات كودكان  به عمل آورده اند نشان مي دهد كه علت بيشتر  آنهامحروميت  ازمادراست  به عبارت ديگر  وقتي نياز  به تعلق  خاطركودك ارضا نشود به  اضطراب  و آشفتگي  دچار مي شود  واكنشهاي  ناسازگار  ا زاوبروز مي كند علت اينكه  دربحث تاثير  والدين درشخصيت  كودك ، كمتراز پدر  صحبت ميگردد  اين است كه پدر نخستين روزهاي  تولدنقش  كمي دارد .ولي مطالعات  چندسال اخير  نشان داده است  كه نقش پدر  دررشد وتكامل  شخصيت

كودك  كمترازمادر نيست .

مخصوصا درموردپسران ، حضورپدر درخانه اهميت  خاصي دارد .

  • موضع اقتصادي  واجتماعي خانواده  : اوضاع اقتصادي  خانواده ممكن است بطورمستقيم  درشخصت كودكان تاثير بگذارد ترس ازگرسنگي  ونداشتن پوشاك وپناهنده  ،اثر  عميقي دررشد  كودك دارد كودكاني  كه از تمام  وسايل زندگي  برخوردارند . نسبت به به زندگي خويشتن  بوده وكمتر دچار اضطراب  ودلهره مي شوند  كودكي كه درخانه  فقير پرورش مي يابد ،همواره درعدم اطمينان خاطر  واحساس حقارت  رشدمي كند  بنابراين  مي توان گفت  كه عقايد ونظرات  كودك از وضع اقتصادي  والدينش  متاثراست .

تعلق داشتن  به يك خانواده  ثروتمند رضايت خاطر را دركسب  شهرت اجتماعي  بيمه مي كند درصورتيكه  تعلق به يك خانواده  فقيرمي تواند  شهرت اجتماعي  پستي رابراي كوددربرداشته باشندزندگي اقتصادي  – اجتماعي  خانواده  كودك  نه تنها درتعيين  آنچه بايددوست  بدارد  موثراست . بلكه چگونگي  ارضاي اين نيازها  را نيزتعيين ميكند  وضع اجتماعي  خانواده همچنين  درميل حرفه  اي كودكان نيز تاثيردارد  بدين معني كه بعضي خانواده  هاشهرت شغل  رامهمتر از ميل فرزند خود  مي دانند از اينرو  اورابه كار تشويق مي كنند  شهرت داشته باشند اگر چه وي رغبتي  بر آن نداشته  باشد .

  • وضع رواني افراد خانواده : اوضاع احوال  رواني افراد خانواده ، موجب  اضطراب  وناراحتي كودكان  شده و آنان را از رشد  سالم وطبيعي  باز مي دارد وخانواده  اي كه براي كوچكترين  موضوعي عصباني مي شوند  وبه كينه ورزي  بامردم  مي پردازند  وبه انتقام  راغب مي شوند ، جز يك عده افراد  بيمار كه همواره با اضطراب شديدوناراحتيهاي  رواني ديگرزندگي  مي كنند به جامعه تحويل  نمي دهند . مادران و پدراني  كه به علت تجارت قبلي  دروان كودكي  خود را انجام دادن  وظيفه  والدين ، تزلزل  دارند وعدم اطمينان  خاطر احساس  مي كنند ، ثبات عاطفي  ندارند ، به فرزندان  خودنظرمساعدي  ندارند  يادرباره  روش تربيت  بايكديگر  موافق نيستند  ( شعاري  نژاد ، 1376 ، ص 371)

رابطه پدر ومادر  بافرزندان

مناسبات پدرومادر  بافرزندان ، تعيين كننده چگونگي  روابط اعضاي  خانواده است  روابط والدين  بافرزندان  پيوسته  درحال دگرگوني  است وبر تمامي  اعضاي خانواده  است كه  ازبه وجود آمدن دگرگونيهاي  نامطلوب وناگوار پيشگيري  كنند .

باافزايش  سن فرزندان ، ازسويي ، آنان خواستار  دگرگونيهاي  دررفتاروالدين  خودهستند ، واز سوي ديگر  ،والدين نيز از فرزندان  انتظا ردارند  كه ارزشهاي  معتبر خانوادگي  رااحترام گذاشته  ، آنها را به كار ببرند . اين امر موجب كنشهاي  واكنشهاي  مداوم  رواني درروابط  ميان والدين  وفرزندان  است هر گونه  عاملي كه تعادل  وآرامش عاطفي  يكي از اعضاي  خانواده را مختل  سازد ، تعادل و آرامش  عاطفي تمامي  اعضاي  خانواده  رانيزبرهم خواهد زد . به طوركلي  درتعيين  كيفيت  روابط والدين  بافرزندان  عوامل گوناگون  ومتعددي  دخالت دارند  كه از آن جمله :

عامل فرهنگي

درسالهاي اخير ، روان شناسان  ودانشمندان  كوشيده اند  تا با بيان نظرات  وافكار  مستدل وروشن  ، رفتار  وشيوه برخوردوالدين  بافرزندانشان  راسمت وسويي  مشخص بخشند . فرويد  روان شناسان  نامي اطريش ،  براين باور  است كه درمحبتها  ودلسوزيهاي  بيش از  حدوالدين  ،موجب  حساسيت  وبلوغ  وكمال  جنسي زودرس  دركودكان شده  ،از آنان شخصيتيي مي سازد  كه درزندگي  آينده نتوانند  بامهرومحبت  مادري براي حفظ سلامت  رواني كودك  معتقدند .

به نظراين گروه  والدين مي بايست  باكودك به خصوص  درسالهاي خردسالي  ، به دليل  ناتوانيها  ونيازهاي  فراوانش  ، رفتارها  محبت آميز ومهربانانه  داشته باشند . به هر حال ، آنچه ميتوان گفت  اين است كه مهر  ومحبت براي كودك  لازم است ، اماافراط درابراز آن تا دوره نوجواني  موجب عقب  ماندگي كودك درتكامل عاطفي  واجتماعي است واين امر سازگاري وي را باشرايط  زندگي بزرگسالي  مختل مي سازد ( احدي ونبي جمالي  ، 1373 ، ص 98)

عامل شخصيت  پدر ومادر

بايدتوجه داشت  كه والدين گوناگون  ،رفتارهاي  گوناگوني  با فرزندان خود دارند  وحتي يك پدرومادر  مشخص ممكن است درسالهاي  مختلف ، رفتارهاي  گوناگوني داشته  باشد براي نمونه ،  ممكن است  پدرومادري  گاه سهل  انگارو آسانگير  وگاه بي اندازه  وسختگير باشند  اين ناپايداري رفتاري درنزد والدين  معمولا ارتباطي  به رفتاركودك ندارد  بيشترمعلول  وضعيت جسماني ورواني  آنان است خاطرات  پدرومادر ازانواع  رفتاري كه درشرايط مشابه ،  دردوران كودكي  ، با آن برخورد داشته  اند ، دگرگونيهاي  ناشي از تولد  كودك دروضعيت  خانواده وهمچنين  ميزان محدوديتي  كه كودك درآزادي  والدين ايجاد  كرده است  نيز درناپايداري  احساسات  ورفتارهاي  آنان  بافرزند انشان موثر است  ( همان منبع  ، ص 99)

عامل سن  كودك

سن كودك درشيوه رفتارپدرومادر  با اوموثر است باافزايش سن كودك ،  معمولا  ازميزا ن  گرمي ومحبت  والدين به او  كاسته مي شود  وسختگيري  ومحدوديت  جايگزين  آن مي گردد  اينامر ، به خصوص  هنگامي كه  پاي نوزاد  محبوبي  نيز درميان باشد .

دو چندان مي گردد  كه خود افزايش  سختگيري والدين  رادرپي دارد  وباافزايش  سن ، احساس  وطرز تفكر  كودك نسبت به  محبتهاي والدين  نيز دگرگون  مي گردد  ( همان منبع  ، ص 100)

عامل سن پدر ومادر

پدران  ومادران  جوان دررفتار خود بافرزندان  شكيبايي  وآرامش  بيشتري  دارند ، درحاليكه والدين سالمند  باعصبانيت  بيشتري  نسبت به فرزندان  رفتارميكنند  وهمين امر  موجب بروز  اختلاف  ميان آنان  برسرچگونگي  رفتاربافرزند شود . ( همان منبع  ، ص 101)

عامل تحصيلات  پدر ومادر

پدران ومادراني كه ازتحصيلات  عالي تر  وعميقتري برخوردارند  ،درمقايسه  باوالدين معمولي  ، رفتار  دوستانه  وآزادانه تري  بافرزندان  خود دارند ( همان منبع  ، ص 101)

الگوهاي  تربيت فرزندان

خانواده  هارا ازمنظر  برخورد  والدين با فرزندان  ميتوان  به سه گروه  كلي تقسيم نمود :

1) خانواده مستبد  ( خودكامه )   2) خانواده  مداراگر  3) خانواده  آزادمنش

1- خانواده  مستبد ( خودكامه ) داراي ويژگي هاي خاص هستند  ازجمله :

– بررعايت  انضباط  سخت ومقررات  تاكيددارند .

– تنبيه  بدني را مجاز  مي دانند .

– فرزندان را درتصميم گيريهاي مسائل  جاري خانواده  مشاركت نمي دهند .

– اجراي دستورات  رابدون درنظر گرفتن شرايط  ازفرزندان  انتظار دارند .

– احترام به شخصيت  فرزندان راموجب  كاهش سلطه  والدين  مي پندارند .

– به احساسات  وعواطف فرزندان توجهي  نمي نمايند .

– اجازه اظهار  نظر به  فرزندان  رانمي دهند .

اين گروه  خانواده ها  فرزنداني كه پرورش  مي دهند عموما  داراي ويژگيهاي  زير هستند .

  • احساس حقارت وكوچك بودن  مي نمايند .
  • شخصيت مستقل  ندارند .
  • از خود باوري واعتماد به نفس  كمتري برخوردارند .
  • به توانمنديهاي خودواقف نيستند .
  • افكار منفي نسبت به ديگران  دارند .
  • داراي روحيه حساس ودوجانبه ( پرخاشگري  يا مطيع  بي چون وچرا ) مي باشند .
  • كمتر به خود متكي هستند .
  • نمي توانند تصميم بگيرند  .
  • استعداد درخلاقيت  كمتري  ازخودنشان مي دهند .
  • از نظر اخلاقي رشد  كمتري دارند .
  • از انجام يك وظيفه  به خوبي بر نمي آيند .
  • داراي اختلالات رواني خواهند شد .
  • 2- خانواده هاي مدارا گر نيزويژگي هاي خاصي  دارندازجمله :
  • فرزندان آزادي  عمل دارند  بطوريكه  به هرچه اراده كنند دست  مي يابند .
  • والدين همواره تسليم  خواسته هاي  فرزندان  هستند .
  • والدين سعي در برآوردن كامل  نيازها وخواهش هاي فرزندان  دارند .
  • تصميم ها براساس تمايلات  فرزندان  گرفته مي شود .
  • ناكامي ومحروميت  براي فرزندان  وجود ندارد .
  • اين گروه خانواده ها وزنداني  كه پرورش مي دهند  عموما داراي  ويژگيهاي  زير هستند .
  • احترام گذاري  به والدين ندارند .
  • وابستگي شديدبه والدين  دارند .
  • ازرشد عاطفي واجتماعي  بسيار پايين  برخوردارند .
  • هنگام ورود  به جامعه  پرخاشگرند .
  • لوس ونُنُر  پرورش مي يابند .
  • اگردرگروه پرخاشگر  قرارگيرند  احتمال  بزهكاري  آنها زياد است .
  • رفتارهاي ديگران رامورد  پذيرش قرارنمي دهند .
  • خود را مهم ترازديگران  پنداشته  ودچارخود بزرگ بيني هستند .

3-خانواده  هاي آزادمنش  نيز داراي  ويژگيهاي  خاصي هستند ازجمله :

– نظارت وكنترل  دقيق بررفتارهاي فرزندان  دارند .

– تكريم  به فرزندان  دريغ ندارند .

– اجازه اظهارنظر  وتصميم گيري  به فرزندان  مي دهند اما به او فهمانده  اند كه  تصميم گيري  نهايي  بعهده  خانواده است .

– درامور  خانه با فرزندان مشورت مي كنند .

– با فرزندان برخورد  منطقي ومستدل  مي كنند .

– از تنبيه بدني  پرهيز مي كنند .

– فرزندان  راباهمه  نقاط ضعف  وقدرت آنها  مورد پذيرش  قرارمي دهند .

– هميشه  گوش شنوايي براي حرفهاي فرزندان  دارند .

– زمان مناسب  براي هر يك  ازفرزندان  دربرنامه هاي  والدين وجوددارد .

– به توانمنديهاي  فرزندان احترام  مي گذارند .

-ابراز  توجه ومحبت  به فرزندان  دارند .

اين گروه  ازخانواده ها يي كه فرزنداني  كه پرورش  مي دهند عموما  داراي ويژگيهاي  زير هستند .

  • داراي اعتماد به نفس لازم هستند .
  • براي كسب استقلال خودتلاش مي كنند .
  • داراي خلاقيت وابتكار وسازندگي  هستند .
  • براي ارضاء حس كنجكاوي خود انگيزه  لازم را دارند .
  • مي توانند مسئوليت  پذير  باشند .
  • معمولا تضادي باوالدين  ندارند .
  • نگران ومضطرب نيستند .
  • ازوالدين حرف شنوي  لازم را دارند .
  • پذيرش احساس وعواطف  ديگرا ن رادارند .
  • فردي آرام باخلق وخوي معتدل هستند ( انجمن  اولياء ومربيان  ، 1383 ، ص 1)

رابطه  اعتماد به نفس  وروابط  دوستانه  والدين  باكودك

رابطه دوستانه والدين  باكودك  ، اعتماد به نفس بالا ايجاد  مي كند اما  دربسياري از موارد به علت  تشويق هاي  نامناسب و  نابجا ، وكودكان اعتماد به نفس كاذب  بالا پيدا مي كنند ، زيرا آنها جاي مناسب  تشويق وتنبيه  را نمي دانند . اين تيپ  والدين در صورتي  كه اطلاعات پيدا مي كنند  و آموزش بگيرند  ،خواهند  توانست مايه  هاي پيدايش اعتماد به نفس حقيقي  را براي فرزندان  خودبه ارمغان  بياورند ، زيرانسبت به فرزندان  خود ديدگاه  مثبتي دارند .  ( برخلاف  والدين مقتدر  وديكتاتور )  درارتباط  دوستانه ، جداي ازشكل  خوب رابطه  ووجودتشويق ونزديكي  عاطفي ، كودكان بايد  استقلال شخصي خودرا به دست آورند  والدين حق ندارند  به صرف اينكه  دارند ،  روابط دوستانه  برقرار ميكنند  استقلال  كودك را  به بهانه رابطه  نزديك نابود  كنند افراد  بسيار مهربان  تمام كارها  راخود صورت  مي دهندحكم  اينكه دارند  لطف مي كنند .  درحاليكه اين يك خيانت  ازروي جهل است  كودك بايد  تجربه شخصي  داشته باشد  تا بتوانند  درزندگي آتي  روي پاي خود بايستد .

درخانواده هايي كه والدين نه مقتدر  هستند نه ديكتاتور  ،وضعيت  بدتري وجود دارد  ، چرا كه بچه هاحكومت  را دردست دارند  وقيام ، غزل نصب وكودتا دراختيار تمام  آنها است .  درحالتي كه بچه ها  رئيس  هستند ووالدين  مرئوس  دست آخر كودكان ، شخصيت  ضد اجتماعي  پيدا مي كنند  اين بچه ها  نظم مقام  بالاوپايين  ورعايت  احوال شخصيت  را ياد نگرفته اند ودرنتيجه  اعتماد به نفس كاذب بالا  خواهند داشت .  اينان تصور  مي كنند  كه كسي هستند وچون  درتجربه زندگي و واقعيات سلسه مراتب  راياد ندارند  ، متوجه هستند  كه كسي نيستند  وبه بن بستهاي  واقعي برخورد  خواهند كرد .  اين كودكان تصور  مي كنند  كه اجتماع  نيز مانند  والدين  ومنزل  بي دروپيكر است  ولي درعمل  سرشان  به سنگ اصابت  مي كند وبزرگترين  خيانت  راوالديني  ، درحق بچه هاي  خود صورت  مي دهند كه اقتدار  ومهرباني  ونظم زندگي  رافاقدهستند  وكودكاني  ضد اجتماعي  بار مي آورند .  و بايدبه والدين  هشدار داد  كه به هيچ  شكل وكيفيتي  حق تنبيه  كودك راندارند .  وقتي كودك  موردتنبيه  قرارمي گيردساختمان  اعتماد به نفس ويراني پيدا  ميكندبهترين  ميراث ، اعتماد به نفس  بالاست . كسي كه اعتماد به نفس پاييني  دارد بيشترين  طلا رانيز  به ارث دريافت  كند ، فايده اي  ندارند ،  زيرا قدرت  حفظ آنرا ندارد  وبزودي  آن راازدست  خواهد داد .

( اسلامي  نسب ، 1373 ، ص 262و261)

مسئوليت  هاي والدين  ورابطه  باايجاد  اعتماد به نفس

دررابطه با ايجاد  اعتماد به نفس ، سازندگي  كودك دراين  جهت والدين  كودك  مسئوليت  فوق العاده اي  دارند وگاهي مسائلي  بنظر كوچك  وناچيز وجود دارد  كه تخلف  از آن موجب  وارد آمدن  لطمه  برشخصيت  ودرنتيجه  بر اعتماد به نفس كودك را فراهم خواهد  آورد  ومادراين  زمينه مواردي  بسيار داريم  كه ازجمله آن  عدم پذيرش  كودك واهمال  درحمايت  وپشتيباني  از اوست . برخوردها  باكودك  درخانه خود  ازعواملي  است كه اعتماد به نفس كودك را دچارخدشه  مي سازد . مثل قفل كردن  تمام كمدهاي  خانه وگنجه  هاوقفسه ها  كه خود حكايت ازعدم اعتماد دارد  وياعدم مشاركت  دادن طفل  درامورخانه  تنها بخاطر لغزشي  كه طفل گاهي  درحين انجام وظيفه  ازخود بروز  داده است .  هربرخوردي  كه والدين  باكودك  دارندبايد  درمسير ايجاد  وتقويت اعتمادبه نفس  باشدوموجبات  رشد واستقلال  بيشتر رافراهم  مي آورد .  ازبرخوردهاي  ساده وسقوط  ها وزمين خودنماي  كودك نبايد به  بيمي به خود راه  وترس ونگراني  دردل اوبوجود  آورد  كه اين موجب  لطمه بر اعتماد به نفس اوست هرگز  كودك را  وانداريد  كه براي كسب  تحسين وتاييد  شما به دروغ  متوسل شود  كه اين خود  از عوامل بسيار مهم در لطمه  زدن به اعتماد به نفس  است  همه گاه  اين زمينه رادركودك فراهم  سازيد  كه طفل مقررات  خود را بسنجد  ،نقاط  قوت وضعف خود را بيطرفانه  تجزيه وتحليل  كندوبه ميزان  توان واستعداد ش  تصميم بگيرد  وعمل كند مداخله  دركار كودك  وتحت نظر  داشتن آنها امري ناروا ونامطلوب  نيست ولي  به حد واندازه  اي نباشد  كه اولا  به استبداد  بكوشدوثانيا  (اعتماد به نفس راازكودك  زائل  سازد، قائمي ، 1370 ، ص 252)

علائم  ونشانه هاي  اختلال  در اعتماد به نفس عبارتنداز :

  • احساس بي ارزش
  • ديدمنفي  – بدبينانه
  • رابطه بين  فردي ناموفق
  • با ايجاد اهداف غير منطقي  خود رادرمعرض  شكست  قرار دادن
  • عدم توانايي  درشناسايي  موقعيتهاي  خود .
  • ترس از شكست
  • قضاوت بدوانتقاد  شديد ازخودوديگران
  • انزواي اجتماعي .
  • فقدان ياكاهش تماس  چشمي .
  • رفتار مبني بر خود  تخريبي
  • عدم قبول مسئوليتهاي  مراقبت ازخود .
  • تقويت مثبت را مشكل  مي پذيرد .
  • گفته هاي مضر ومكرر   وانتقاد  عليه خود .
  • ناقص كردن خود  (بريدن  وسوزاندن ) به منظور  مطمئن  شدن ازوجود  خود .
  • سوءظن شديد .
  • براي كسب امتيازات خاص ،از ايجاد  درگيري  ميان افراد  باكي ندارد .
  • باتعين اهداف غير منطقي  خودرا درمعرض  ناكامي  قرار دادن .
  • فرد به دليل ترس از شكست  باشك  ودودلي  وظايف  خودرا انجام  مي دهد .
  • براي افزايش  احساس ارزش  به خود ، ديگران  راحقير  وكوچك شمردن
  • عدم توانايي درتحمل تنهايي
  • دنبال نكردن كارها ، چون اعتماد  ندارند  امور رانيمه كاره  رها مي كند .
  • سخنان تحقير كننده عليه ديگران
  • رفتار تهاجمي ، چون به بن بست  مي رسد چاره اي  جز خشم وتهاجم  ندارد 
  • احساس دگرگوني وشخصيت وغير واقعي بودن
  • استفاده افراطي از برون فكني
  • تصوير ذهني مبهم از خويشتن( اسلامي نسب ، 1373، ص 102و103)

اعتماد به نفس پائين دراثر عوامل زير انجام مي شود :

  • تاخير دررشد « من » .
  • عدم رضايت در روابط والده – فرزندي ( دركودكان )
  • نظام خانوادگي معيوب
  • كاهش بازخورد هاي مثبت
  • عدم وجود نظم وانضباط از طرف والدين ويا درصورت وجود بي ثباتي وعجيب وغريب بودن آن
  • احساس ترد شدن توسط افراد بااهميت .
  • انتظارات غير منطقي از خود وديگران
  • تثبت در مرحله اوليه رشد
  • فقر شديد
  • تكرار بازخوردهاي منفي كه منجر به از بين رفتن احساس ارزش به خود است .
  • والدين ناتوان دراعتماد بخشي
  • اختلال شناسي ،داشتن ديد منفي ازخود
  • اضطراب درحدشديد يا اضطراب واپس زده شده
  • « من » رشد نكرده و « من برتر » تعيين كننده .
  • ا زدست دادن برقراري ارتباط كلامي
  • ازدست دادن عملكردهاي مستقل
  • از دست دادن ظرفيت به خاطر آوردن
  • بازخورد منفي مكرر در نتيجه كاهش حس ارزشمندي
  • شكستهاي متعدد
  • نيازهاي وابستگي كامياب نشده
  • عقب ماندگي ذهني يا متوسط ( كودكان )
  • اختلالات عصبي خاص نظير صرع و برخي انواع فلج مغزي
  • الگوي نقش منفي
  • عدم توانايي درانجام مهارتهاي مربوط به مرحله جدايي – يگانگي رشد وتكامل
  • درك شكستها ( اسلامي نسب ، 1373 ، ص 100)

نشانه هاي اعتماد به نفس درافراد

افرادي كه داراي اعتماد به نفس هستند داراي صفات وويژگيهايي هستند  كه برخي  از آنها بدين قرار هستند .

  • كارهاي خود را  سعي دارند  شخصا انجام  دهند ومي كوشند  از ديگران  كمتراستمداد  كنند.
  • درانجام كارها وبرنامه هاي  خود دچار  تردي وتزلزل  نيستند ، مستقيم  وبا جرأت درآن وارد  مي شوند .
  • اگر شكستي درمسير زندگي  شان پديد آمد خودرا نمي بازند ، مي كوشند  راه خود را از سر گيرند  وبه موفقيت  نائل  آيند .
  • هرگز سعي ندارند از راه  خودستائي  وخودنمائي  ، فخر فروشي  وخودپرستي  خودرا به نوائي  برسانند .
  • براي اثبات شخصيت وقدر خود از راه تحقير  وبدگويي  ديگران اقدام  نمي كنند .
  • اصرار زياد ي ندارند كه وابسته  به ديگران باشند  واگردست  او را رها  كنيم خود  را نمي  بازد .
  • شخصيت خود را همان گونه  كه هست قبول  مي كند  واز خصومت  وكشمكش  باخود درپرهيز است .
  • اگرمسئوليتي درحد توان  او به او واگذار  شود از آن  نمي گريزد  ومي كوشد  با كوشش  وتوانش  آنرا  پذيرا  گردد  وبه مقصدش  مي رساند . (قائمي  ،  1379،  ص 353)

ضرورت اهميت وفايده  پژوهش

وجوداعتماد  به نفس  در افراد به ويژه پايگذاري  آن از همان  دوران كودكي  ضروري است  واين ضرورت  هم دررابطه باگذراندن  امورمربوط  به حيات روزمره است وهم رابطه  باسلامت  رواني  ورشد  وامكان  كسب كمال  واين سلامت  رشد رواني  را انسان درسايه  آرامش  ومحيطي  امن به دست مي آورد  كه اين همبستگي  به محيط  خانوادگي  هرشخصي دارد كه درآن  زيست مي كند .  بنابراين فرزندان  مانيازمند  به اعتماد به نفس هستند  تا درسايه آن بتوانند  راه خوشبختي  خودرا هموار كنند  به هر ميزان  كه كودكان  مابيشتر رشد  كنند وبيشتر  بامسائل  ودشواريهاي زندگي مواجه  گردند  نياز آنها به اعتماد  به نفس بيشتر  خواهد شد  ومقدمات  اين امر  ازهم اكنون  بايد فراهم گردد .

ودرايجاد  آن علاوه  بر تقويت  جنبه هاي  ايماني ضروي است حركات  ورفتار وعملكردهاي  كودك را تحت رهبري والدين  ومربيان  مطمئن  قرار دهيم  تا آنها در ضمن هدايت  بتوانند  خصايص اخلاقي  مطلوب رادر آنها به وجود آورند واو را بسوي  قصد موردنظر  جهت دهند  خانواده اولين  محيطي است  كه كودك در آن چشم  به دنيا مي گشايد  وشخصيت كودك  رشدذهني  وجسمي ،  عاطفي واجتماعي  او در آن شكل ميگيرد .  محيطي است  كه موجب  نشو ونماي  فضائلي اخلاقي ،  همكاري  تعاون ،  درپس فداكاري  واستقامت  وعشق را  درآنجا  مي آموزد   به عبارت بهتر لطيف ترين و پاكترين  احساسات  بشري در آن  تجلي مي نمايد  واما ازبررسي  پيشينه  پژوهش  دريافتم  كه پژوهشگران  حاضر اولين شخص وبراي  اولين بار است  كه درايران  رابطه ( بررسي  تاثيرجوي  خانواده  بر اعتماد به نفس  فرزندان ،  دختران  وپسران ( 19 تا13 سال  شهر تهران ) به روش  علمي وسيستماتيك  بررسي  مي كندواميد  واراست كه اين تحقيق  راهبردي  هر چندكوچك وناچيز براي بهينه  شدن وضع اعتماد به نفس مي باشد .

  • تعريف جامعه آماري وتعداد  نمونه
  • روش نمونه گيري
  • انواع متغيرها
  • روش گرد آوري داده ها
  • معرفي ابزار پژوهش
  • روش مطالعه
  • مدل آماري

تعريف جامعه آماري وتعداد  نمونه

جامعه آماري شامل دختران وپسران شهر تهران  درگروه سني  19-13 سال هستند  كه درمهر  1385 درشهر مورد  نظر زندگي  وتحصيل مي كنندونمونه  حاضر تعداد  50 نفر ازهر جنس است .

روش نمونه گيري

دراين تحقيق روش نمونه گيري  انتخاب شده  روش نمونه گيري  تصادفي  ساده است .

انواع متغيرها

متغيير مستقل :  جوعاطفي  خانواده 

متغيير  وابسته : اعتماد به نفس

متغيير  كنترل : سن

روش گرد آوري اطلاعات

 به صورت  تصادفي واتفاقي  ازميان تعداد ي ازدانش آموزان  19-13 شهر تهران  درمدرسه  دخترانه  وپسرانه  فراست ومنطقه 4 دبيرستان  دانشجو صبح  با پرسشنامه اي كه  اين چنين  شروع مي شد  در اولين ساعات با پرسش  اين جملات   كه آيا خانواده  تان با شما  مشورت  مي كند نسبت  به شما با محبت  هستند  ودرصورت لزوم  باشما همكاري  مي كنند  واز شما  حمايت  مي كنند ؟

توانستيم  برحسب جو عاطفي  خانواده گروه ها را  جداكنيم  وسپس آزمون  كوپراسميت  رااجرا كنيم .

معرفي  ابزار پژوهش 

آزمون  عزت نفس  كوپراسميت

 كوپراسميت  ( 1967 ) مقياس  عزت نفس خودرا براساس  تجديدنظري كه  برروي مقياس  راجرز ديموند  ( 1954) انجام داد تهيه  وتدوين  كرداين  مقياس  داراي  58 ماده است  كه 8ماده آن يعني شماره  هاي  6-13-20-27-34-41-48-55 دروغ  سنج است .

درمجموع  50 ماده آن بر 4 خرده مقياس  عزت نفس  كلي ،عزت  نفس اجتماعي ( همسالان ) عزت نفس  خانوادگي والدين  وعزت نفس  تحصيلي  ( آموزشگاه  ) تقسيم شده است  ماده هاي اين مقياس  ازنطر لغوي  براي كودكان  10-8 ساله نوشته  شده است  ولي مي توان  با دوباره  نويسي  وتغييرات  لغوي  آن رابراي  سنين مختلف  مورد استفاده  قرار داد .

شيوه نمره  گذاري  آزمون  عزت نفس  كوپراسميت

شيوه  نمره گذاري  اين آزمون به صورت  صفر ويك است به اين معنا  كه ماده هاي  شماره  14-18-19-21-23-24-28-29-30-32-36-45-47-57-2-4-5-10 پاسخ بلي  يك نمره  وپاسخ خير  صفرمي گيرد  وبقيه  سوالات  بصورت معكوس است  يعني پاسخهاي  خير آنها يك نمره  وپاسخهاي بلي  صفرمي گيرد .

بديهي است  كه حداقل نمره اي كه يك  فردممكن است  بگيرد صفر  وحداكثر  50 خواهد بود .

چنانچه  پاسخ دهنده  از 8 ماده  دروغ سنج  بيش از 4 نمره بياورد  بدان معني است  كه اعتبار آزمون  پايين است  و آزمودني  سعي كرده  است خودرابهتر  از آن چيزي  كه هست جلوه  دهد .

درتحقيقي  كه بر روي 230 نفر در سال  ( 1370 ) بر روي  دانش آموزان  سال سوم دبيرستانهاي  شهر تهران  انجام شده  است ،ميانگين  بدست آمده  4/25 است لذا افرادي  كه دراين آزمون بيشتر  از ميانگين نمره بگيرند  داراي عزت  نفس بالا و افرادي  كه كمتر از آن نمره  بگيرند داراي  عزت نفس  پايين خواهند  بود .

روايي  واعتبار

اين آزمون هم اعتبار وهم  ازروايي  برخوردار است  كه چرا  كه كوپراسميت  آزمون  مقياس عزت نفس را  بر اساس مقياس  راجزر ديموند ( 1954) تهيه وتدوين  كرد واين  آزمون قبلا  بر روي افراد  مختلف انجام شده  است واعتبار  روايي  آن مشخص شده است  ودركشورهاي  ديگر فرم  شده واز  تستهاي  استاندارد  شده  محسوب ميشود  اين پرسشنامه  درشش  گروه طبقه بندي  مي شود :

گروه 1-  اين سوالات  بعدعزت نفس عمومي  رامي سنجد  وشامل  سوالات  1-7-12-19-25-31-37-42-49-55 مي شود .

گروه  2- Academic بعدتحصيلي  وعلمي را مي سنجد  شامل سوالات  2-8-14-20-26-23-38-46-50-56- مي شود .

گروه 3-  Body بعدجسماني  عزت نفس  را مي سنجد  شامل سوالات  3-9-15-21-27-32-39-45-51-57 مي شود .

گروه 4- Family بعدخانوادگي  رامي سنجد  وشامل  سوالات  4-10-16-22-28-34-40-46-52-58

گروه 5- Social بعد اجتماعي  عزت نفس  رامي سنجد  وشامل  سوالات  5-11-17-29-32-35-47-52

گروه 6- Liescale باحرف L مشخص  مي شود ودروغ سنج ها  هستند اين  بعد جزء ابعادعزت نفس  نيست وصرفا  برا ي حذف آزمودنيهاي  است كه نمره 8 به بالا  رادراين گروه نمرات  بياورند .  اين سوالات  عبارتنداز : 6-12-18-24-30-36-42-48-54 جراي تست  رجوع شود  به پيوست )

روش مطالعه :

روش مطالعه دراين پژوهش  ازنوع توصيفي  ومقطعي  ( كراس  سكشنال  ) همراه  با آناليز آماري  است .

مدل  آماري :

دراين پژوهش  پس ازطي  مراحل توصيف  آماري براي  به دست آوردن  دقيق مشخصات  آماري نمونه  هامانند  (x) ميانگين  (S) انحراف  استاندارد  و (S2) واريانس  از مدل آماري T استمودنت  ( X<30) وسطوح اطمينان 95-99 درصد  استفاده  مي شود .

« تجزيه  وتحليل داده ها »

  • رسم جدول
  • مراحل توصيف  آماري
  • مراحل استنباط آماري
  • تفسير  وبررسي

باتوجه به اينكه ازتست عزت نفس  (اعتماد به نفس)  كوپراسميت  دراين تست  استفاده شده است  واين تست  به ما نمره  مي دهد كه اين نمرات  از نوع تفسيرهاي  فاصله اي  است درضمن  دوگروه دختران  وپسران درپژوهش  حاضر  وجود  دارد .

پس ازطي مراحل آمار توصيفي  يعني محاسبه  دقيق ميانگين ، انحراف  استاندارد  واريانس  ازمدل آماري T  استودنت  وسطوح اطمينان  95و 99  درصدي براي  ازمون  فرضيه ها  استفاده  مي شود .

جدول  شماره يك نمرات  اعتمادبه نفس  افراديكه  جو عاطفي  نامناسب  درخانواده دارند  (A)وافراديكه  جو عاطفي  مناسب دارند  (B)

دختران                                               پسران

B A   B A
27 25 45 23
25 29 27 22
39 18 29 24
40 25 36 24
38 24 34 27
38 24 27 33
36 34 30 28
33 37 27 24
42 26 31 23
32 24 35 32
35   27 33
25   36 26
27   46 24
41   47 27
49   45 29
35   42 22
45   26 21
28   39 22
38   32 24
40   35  
33   35  
49   30  
44   37  
50   34  
38   27  
34   30  
39   24  
49   25  
39   34  
4      
36      
38      
36      
32      
29      
34      
33      
33      

مراحل توصيف  آماري  براي گروه  دختران

دراين قسمت  ازفرمول هاي  مربوط به ميانگين  واريانس  وانحراف  استاندارد  استفاده شده  ونتايج  درجدول زير  ثبت شده است  .

جدول شماره  ( د و ) مشخصات آماري نمرات  اعتماد به نفس  دختراني  كه جوعاطفي  نامناسب  درخانواده  دارند (A) ودختراني  كه جو عاطفي مناسب  د رخانواده  دارند (B)

S2 S N مشخصات آماري

گروه ها

40/29 42/5 11/14 10 A
91/48 99/6 75/36 40 B

مراحل  استنباط  آماري براي  گروه دختران

دراين قسمت  از آزمون t استودنت  استفاده مي شود تا فرضيه  ازلحاظ آماري مورد  آزمون قرار گيرد .

HA : اعتماد به نفس  دختراني  كه جو عاطفي مناسب  درخانواده  دارند بيشتر از دختراني است  كه جو عاطفي  نامناسبي درخانواده  دارند .

HO: اعتمادبه نفس  دختراني كه جوعاطفي  مناسب درخانواده  دارند بيشتر نيست  ازدختراني  كه جو عاطفي نامناسبي  درخانواده دارند .

تفسير : چون t به دست آمده ( 09/11) بزرگتر از t جدول دردوسطوح  اطمينان  95و99 درصدي  است پس فرض HO ردمي شود  وفرضيه  خلاف  ( فرضيه اصلي A H ) تاييدمي شود  بنابراين ، اعتماد به نفس دختراني  كه جوعاطفي  مناسب درخانواده  دارند  بيشتر ازدختراني  است كه جوعاطفي  نامناسبي  درخانواده  دارند .

مراحل  توصيف آماري براي گروه پسران :

دراين قسمت از فرمول  هاي مربوط  به ميانگين  ،واريانس  وانحراف  استاندارد  استفاده  شده است  ونتايج  درجدول زير ثبت شده است  .

جدول  شماره (سه ) مشخصات  آماري نمرات  اعتماد به نفس پسراني  كه جو عاطفي  نامناسب  درخانواده  دارند (A)  وپسراني كه جوعاطفي  مناسب درخانواده  دارند. (B)

S2 S N مشخصات آماري

گروه ها

52/64 03/8 18/33 19 A
13/56 49/7 28/33 31 B

مراحل  استنباط  آماري براي  گروه پسران

دراين قسمت  از آزمون t استودنت  استفاده مي شود تا فرضيه صفرزير ازلحاظ آماري تاييد وردشود .

HA :.

HO:.

تفسير :

 چون t به دست آمده 04/0) كوچكتر  از t استاندارد  دردوسطوح  اطمينان  95و99 درصدي  است پس فرض HO تاييد مي شود  وفرضيه  خلاف  ( فرضيه اصلي  HA ) رد مي شود  بنابراين ، اعتماد به نفس پسراني   كه جوعاطفي  مناسب درخانواده  دارند  بيشتر ازپسراني  نيست كه جوعاطفي  نامناسبي  درخانواده  دارند .

تفسير وبررسي

همان طور كه آزمون  آماري  پارامتري T  استودنت  نشان داد  ودو سطح  اطمينان  95و99 درصدي  به نتايج  زير دست  يافته شد :

  • اعتماد به نفس دختراني كه جو عاطفي  مناسب درخانواده  دارند بيشتر ازدختراني است كه جو عاطفي  نامناسبي  در خانواده  دارند .
  • اعتماد به نفس پسراني كه جو عاطفي  نامناسب درخانواده  دارند بيشتر ازپسراني نيست كه جو عاطفي  نامناسبي  در خانواده  دارند.

« بحث ونتيجه گيري »

  • بحث وبررسي نتايج
  • محدوديت ها
  • پيشنهادها
  • خلاصه پژوهش

بررسي وبحث  درباره نتايج :

در تحقيق تحت عنوان  « بررسي وچگونگي  همبستگي  بين تجارب عاطفي  دوران كودكي ( خانواده  ) بابلوغ  كه توسط آقاي مكارجي  انجام شد  ، 364 نفر دانش آموز دختروپسر  سالچهارم دبيرستان  شهر شيراز  رابا استفاده از يك پرسشنامه  58سوالي  موردمطالعه قرار داد . محقق درمجموعه  چنين نتيجه گيري  كرد كه  روابط خانوادگي  دوران كودكي  بابلوغ  همبستگي  وتاثير  متقابل  داردهمچنين درخانواده هايي  كه روابط  ( دموكراتيك ) بر آنهاحاكم است.

نوجوانشان دردوران بلوغ  بيشتربه والدين  خودنزديك  هستند درحاليكه  دررفتارهاي  فرزندان والدين سختگير  وديكتاتور  دوران بلوغ  نزاع وجدال  بيشتري  ديده مي شود  درپژوهش  ديگري كه توسط  درسال ( 1979) انجام  گرفته  دردو گروه  فرزندان  ازنظر ميزان  اعتماد به نفس  اشاره كرد كه فرزنداني  كه اتكاء  به نفس بالايي داشتند  واز نظر عاطفي باشهامت تر وداراي  رفتار متعادل  بوده اند متعلق  به والديني  بوده اند كه اعتماد به نفس   خوبي داشته اند  ، والدين  93% ازاين كودكان  از اعتماد به نفس   بالايي برخوردار بودندوهمچنين  كودكان ناموفق  كساني بودند كه فقط 7/9 درصداز والدين آنها اعتماد به نفس   بالايي داشته اند ودر پژوهش  حاضر به نتايج  زير دست  يافته شد .

1-اعتماد به نفس  دختراني كه جو عاطفي  مناسب درخانواده  دارند بيشتر ازدختراني است كه جو عاطفي  نامناسبي  در خانواده  دارند .

2-اعتماد به نفس  پسراني كه جو عاطفي  نامناسب درخانواده  دارند بيشتر ازپسراني نيست كه جو عاطفي  نامناسبي  در خانواده  دارند.

محدوديت  هاي پژوهش

دراين پژوهش به علت وجودبرخي  كمبودها ، محدوديتهاي  زماني ومكاني  بامشكلاتي  چند روبه رو شديم كه مشكلات  ومحدوديتهاي  اين پژوهش  عبارت  بوداز :

  • عدم همكاري  گروه هاي  موردمطالعه  ومقاومت  كردن آنها درجواب  دادن به سوالات .
  • مشكل دسترسي به منابع  جديد به علت عدم  همكاري .
  • كمبود وقت .
  • لازمه انجام هر تحقيقي  تامين  هزينه هاي مربوط به آن است كه متاسفانه  باتوجه به  گراني وبالابودن هزينه  از جمله چاپ  وتكثير پرسشنامه  ها مشكلاتي  رادراين زمينه  بوجود آورد  كه با شرايط  دانشجويي  اصلا  سازگاري  نداشت .

پيشنهادات :

  • فرزندانتان را آن طوري كه هستند  بپذيرند  نه آنگونه  كه مي خواهيد  باشند .
  • دربرخورد با كودكان ونوجوانان  ملايم ومنطقي  باشيد .
  • اجازه ابراز  وجودبه فرزندانتان  بدهيد وبه نظرات  آنان احترام  بگذاريد .
  • ازمقايسه كردن فرزندانتان  بايكديگر  جدا بپرهيزيد .
  • درحد توانمندي به فرزندانتان  مسئوليت  دهيدواز آنها انتظارات  غير واقعي  نداشته باشيد .
  • همواره توانمنديهاي فرزندانتان  را مدنظر  قرار دهيد  وضعفها يشان  رابه رخشان  نكشيد .
  • با فرزندان خود صادق باشيد وسعي كنيد  بين آنها عدالت را رعايت نماييد .
  • درفعاليتهاي مجاز به فرزندانتان  آزادي عمل بدهيد .
  • سعي كنيد تجارب موفقيت آميز آنها را افزايش دهيد  تاازاين  طريق اعتماد  به نفس آنها را افزايش دهيد .

10)كودك  يانوجوان  خودرا با الگوهاي  رفتار مطلوب  آشنا كنيد .

11) اعتماد به  خرافات  رادرفرزند  خود ازبين  ببريد .

12) به تمام  درخواستهاي  فرزند خود  بدون قيدوشرط  جواب مثبت  ندهيد .

13) به فرزندانتان فرصت  دهيدتا ارزش  به دست آوردن ولذت  استحقاق  داشتن را درك كند .

14) نسبت به  احساسات  وعواطف  فرزند تان  بي تفاوت  نباشيد  وبه اونشان  دهيد كه  بااواحساس  همدردي  مي كنيد .واورا  تا حدامكان  ياري مي دهيد .

15) هيچ گاه  فرزندانتان  را با القاب  نامناسب  صدا نزنيد .

16) ازمسخره كردن  فرزندانتان  به هر شكل  جدابپرهيزيد .

17) استعدادهاي  فرزندانتان  را بشناسيد  و آنها را ازاين استعداد  آگاه كنيد  تا درپرورش  آن بكوشند .

18) به والدين  بايد آموخت  كه درمنزل بايد  احساس مالكيت  ، محبت ، حسن تفاهم ، گذشت نسبت به بالاتر هاواحترام متقابل  وجود داشته باشد .

19) والدين  وخانواده ها  رابايد با برنامه  هاي وسيع وپيگير از طريق وسايل  ارتباط جمعي  به وظايف  پرورش  نوجوان  وبهداشت  رواني آنان  برطبق اصول  علمي آگاه ساخت .

20) توصيه  به خانواده ها كه ساعات كار خود را به نحوي تنظيم  مي كنند  كه فرصت كافي  براي رسيدگي  به فرزند  فراهم  آيد  .

21) تشويق  ومهر ورزي  به شرط  لياقت  ، به اندازه  به موقع  به صورت  غير مستقيم  وحدود  واستنباط  كودك بايد  موردنظر  قرارگيرد .

22) والدين  بايدبدانند  كه تنبيه  وسيله تربيت نيست بدون آن هم مي توان كودك راتربيت كرد ولي دراين  امركمتر كسي  موفق مي شود ، زيرا اصول  به آن ،اگاهيهاي  بالنسبه وسيعي لازم است معمولا درخانوادده هاي خوب وانديشمندتنبيه  وجودندارد  ولي بسياري از خانواده ها هم هستند  كه بدون تنبيه  امكان ادامه زندگي  وجودندارد . اغلب سيستمهاي  جديدتربيتي  تنبيه  رامنع كرده اندومدعي  شدند كه بدون آن  مي توانند  موفق به تربيت  فرزندان واصلاح كجرويهاي  آن شوند ، نتيجه اعمال  نظر آنها  وجود نسلي  خودنما وبي قيداست  كه احساس  آزادي  وسيع وپردامنه  دارد وبه شخصيت  ديگران بي اعتنا  است.

راههاي  ايجاد اعتماد  به نفس

  • برنامه ريزي براي انجام  مهارتهاي  عملي ورهايي  ازنقص وبي  كفايتي  او به گونه اي  كه بداند  اوهم  مي تواندكاري را انجام  دهد .
  • زمينه سازي براي اينكه  ازحاصل كاروتلاش  او به وجهي  نيكو لذت ببرد .
  • تمرينهاي ورزش زمينه رابراي موفقيتها ودرنتيجه  اعتماد به نفس  فراهم مي آورد .
  • تشويق وتشجيع كودك براي  پيشروي  به سوي عملي  كه مطمئنيم او درآن كار  موفق خواهدشد .
  • تاييد وتحسين  اوبراي  ارضاء غرور وسر بلندي  اوبهنگام  كه سرپاي  خودمي ايستد.
  • تكيه بر دانائي وتوانائي  او درتسلط  برخود وانجام  امور وخواستار ي فائق  آمدن  اوبر مسائل  ومشكلات ( قائمي  ، 1370، ص 251)

خلاصه پژوهش

دراين پژوهش باعنوان  بررسي تاثير  جو عاطفي  خانواده  براعتماد به نفس  فرزندان  دختران وپسران  19-13 سال شهر تهران است كه تست استاندارد  وعزت نفس  كوپراسميت  90 دختر و پسر  كه بطور تصادفي انتخاب شده  بودند اجرا شد  .

بااستفاده از آزمون آماري  T استودنت  وسطوح اطمينان  95- و99 درصدي  فرضيه ها  آزمون شد ونتايج  زير به دست  آمد .

  • اعتماد به نفس دختراني  كه  جو عاطفي مناسب درخانواده  دارند بيشتر از دختراني است كه جو عاطفي  نامناسبي  درخانواده دارند.
  • اعتماد به نفس پسراني  كه  جو عاطفي نامناسب درخانواده  دارند بيشتر از پسراني نيست كه جو عاطفي  نامناسبي  درخانواده دارند.

پيوست: پرسشنامه  وتست استاندارد  عزت نفس  كوپراسميت

پاسخ دهندگان  گرامي:

اين پرسشنامه  به منظور  يك پژوهش  علمي  دانشجويي  تنظيم شده است  خواهشمند است به تمام سوالات  اين پرسشنامه  بادقت پاسخ دهيد  . براي آنكه درپاسخگويي  به سوالات  از ازادي كامل  برخوردار باشيد پرسشنامه  را بدون ذكر  نام خود  پر كنيد  ازپاسخهاي  صحيحي  كه به سؤالات اين پرسشنامه  مي دهيد  صميمانه  متشكريم .

سن     جنسيت                   پايه تحصيلي             آخرين معدل             تحصيلات پدر     تحصيلات  مادر 

لطفا درچندسوال  زيرفقط  يك گزينه  راانتخاب فرماييد :

1- آياوالدينتان  اغلب با شما  مشورت مي كنند ؟                  بله               خير

2- آياافراد  خانواده  بامحبت  وصميمت  باشمار فتار  مي كنند؟ بله                 خير

3- آيا افراد  خانواده تان  درصورت لزوم  از شما حمايت مي كنند؟  بله              خير

4- آياافراد  خانواده تان  دركارهاي مختلف با شما  همكاري مي كنند ؟ بله        خير

مقياس كوپر اسميت

                                                                                      بلي / خير

  • بيشتر اوقات دررويا  بسير مي برم .                       
  • ازخود بسيار مطمئن  هستم .
  • اغلب آرزو مي كنم  اي كاش فرد ديگري بودم .

              بلي / خير

  • من دوست داشتني هستم .
  • با والدينم اوقات خوشي را مي گذارم .
  • هيچ وقت درموردچيزي نگران نمي شوم.
  • صحبت كردن درمقابل كلاس برايم سخت است .
  • آرزو مي كردم اي كاش جوانتر بودم .
  • چيزهاي زيادي درمن وجود دارد  كه دوست دارم .درصورت توانايي آنها را تغيير دهم .
  • بدون درد سر مي توانم تصميم بگيرم .
  • ديگران ازبودن  با من  لذت مي برند .
  • درخانه به آساني ناراحت  مي شوم .
  • هميشه كارهاي درست  انجام مي دهم .
  • به امور تحصيلي  خود افتخار مي كنم .
  • هميشه كسي بايد باد كه به من بگويد  كه چكار كنم .
  • انجام هر كار جديدي وقت زيادي از من مي گيرد .
  • اغلب از آنچه انجام داده ام  متاسفم .
  • بين همسن وسال خود مشهور هستم .
  • معمولا والدينم به احساسات  من توجه  مي كنند .
  • هيچ گاه ناراحت نيستم .

بلي /خير

  • تا آنجا كه بتوانم هركاري  رابه نحو احسن  انجام  مي دهم .
  • من به راحتي  تسليم  مي شوم .
  • من مي توانم از خودم مراقبت كنم .
  • من خيلي خوشحال هستم .
  • من ترجيح مي دهم باافراد  كوچكتر  ازخودبازي كنم .
  • والدينم انتظارت بيش از حدي ازمن دارند .
  • من تمام كساني راكه مي شناسم  دوست دارم .
  • دوست دارم دركلاس  براي جواب دادن  درس صدا زده شوم .
  • من خود را درك مي كنم .
  • مثل من بودن خيلي  سخت است .
  • همه چيز درزندگي  من گره  خورده است .
  • بچه هاي همسن وسال  من معمولا  از عقيده  من پيروي مي كنند .
  • هيچ كس درخانه به من توجه  نمي كند .
  • هرگز سرزنش نمي شوم .
  • آنطوري كه دوست دارم نمي توانم  تكاليف  مدرسه ام  راانجام  دهم

  • من مي توانم تصميم بگيرم  وبر آن پا فشاري  كنم .
  • من واقعا شبيه افراد  همجنس  خودنيستم .

بلي / خير

  • من خودم را دست كم  مي گيرم .
  • دوست ندارم با ديگران باشم .
  • خيلي وقتها دوست دارم خانه راترك  كنم .
  • من هيچ وقت شرمگين  وخجالت  زده نيستم .
  • من اغلب اوقات  درمدرسه  احساس  درماندگي  مي كنم .
  • من اغلب ازخود شرمنده ام.
  • من به خوش بيني نگران نيستم
  • اگر چيزي براي گفتن داشته باشم  حتما آنرا خواهم گفت.
  • دوستانم اغلب از من  عيب جويي مي كنند .
  • والدينم مرا درك مي كنند .
  • آدم صريح وركي هستم .
  • معلمين درمن احساس  ناخوشايند  بي كفايتي  رابه وجود  مي آورند .
  • برايم مهم نيست كه برمن چه مي گذرد .
  • من فردي شسكت خورده هستم .
  • هنگام سرزنش  به آساني  ناراحت مي شوم .
  • مردم ديگران رابيشتر از من دوست دارند .
  • اغلب اوقات اين احساس  را دارم كه والدينم  مراتحت فشار  قرار مي دهند .

بلي /خير

  • هميشه مي دانم كه به مردم چه بگويم .
  • اغلب درمدرسه دلسرد مي شوم .
  • معمولا چيزي  مرا آزار نمي دهد .
  • من نمي توانم  وابسته باشم .

فهرست  منابع  فارسي  برحسب حروف الفبا :

  • اسلامي نسب ، علي ،روان شناسي اعتماد به نفس ،انتشارات  امير كبير : 1376
  • احدي ،حسن – نبي جمالي  ، شكوه السادات  ،روان شناسي رشد ، انتشارات  رشد :1373
  • اعزازي ، شهلا ، جامعه شناسي خانواده ،  انتشارات  روشنگران ومطالعات  زنان 1376.
  • افروز ، غلامعلي ، روشهاي  پرورش  احسا س مسئوليت  دركودكان  ، پيوند  1381
  • اكبري ، ابوالقاسم ، مشكلات  نوجواني وجواني  ،انتشارت  ساوالان : 1381
  • شاملو ، سعيد ، بهداشت رواني ،انتشارات  رشد : 1380
  • شريعتمداري ،علي ، روان شناسي  تربيتي ،  انتشارات  امير كبير : 1376
  • شعاري نژاد  ،علي اكبر  ، روان شناسي  رشد،تهران ،  چاپ اول  ، 1370
  • قائمي،علي ،خانواده ونيازمنديهاي  كودكان  ،انتشارات  اميري : 1370
  • قائمي ،علي  ،كودك  وخانواده نابسامان  ،انتشارات  انجمن اوليا ء  مربيان :1381
  • مان ، اصول روانشناسي ،  ترجمه محمود  ساعتچي  ،انتشارات  اميركبير  1378
  • نشريه انجمن اولياء  ومربيان  : 1383
  • ويليام پراكتور ،  جين  پودر، كودك  متكي به نفس  ،ترجمه مهوش  نوابي ،  انتشارات  زيرقلم  1373
  • بررسي تاثير جوي  عاطفي  خانواده  در رشد جنبه اجتماعي  شخصيت  نوجوانان ( 16-14) سال تحصيلي  75-74 خانم اورانوس  اميري .
  • بررسي تاثير نوع جو  عاطفي  خانواده  بر راهبردهاي  علمي  وجدان كاري  وانضباط  اجتماعي  نوجوانان  14-12 ساله  شهرستان تنكابن  سال تحصيلي  77-76 خانم  مژده  كريم آبادي
  • بررسي رابطه راهبردهاي  علمي وجدان  كاري  وانضباط  اجتماعي  والدين  درخانواده  باعزت  نفس كودكان  ونوجوانان  دختروپسر  19-9 ساله شهرتهران  ،سال  تحصيلي  77-76 خانم  طاهره  شريار  مربجودئيد .
  • نقش مشاوره گروهي با روش  عقلاني – عاطفي – رفتاري – درتقويت اعتماد  به نفس دانشجويان  دانشگاه  الزهراء  ( زهرا نيك منش )
  • مقايسه عملكردهاي  خانواده  دردو گروه  دانش آموزان  دختر مستقل ووابسته  به ديگران  ( فريده  اميني )

منابع خارجی:

Research summary

It is as a research for studying the effect of sentimental

Family atmosphoere on  self – confidence with teenagers.

Cooper Smiyhs self – confidence standard test was done for 90- girls

Fifty boys that had been chosen by chance . These hypothesizes were tested by using t student statistical test and confidence levels in 99 and 95 percent.

And these results earn:

1- If the girls have a sentimental suitable atmosphere in family , self – confidence is more than the girls have a sentimental unsuitable atmosphere.

2 If the boys have a sentimental unsuitable atmosphere in family , their self – confidence isnt more than the boys have a sentimental unsuitable atmosphere in family.-

 

اعتمادبه نفس فرزندانتاثير جو عاطفي خانواده براعتماد به نفس فرزندان
Comments (0)
Add Comment