مقدمه :
پهنه حوزه استحفاظي شهرداري منطقه 1 كرج شامل مناطق عظيميه – جهانشهر – بيلقان – جوادآباد و حصار مي باشد و از جمله مناطقي است كه فاصله طبقاتي و جدائي قشر ثروتمند و فقير را در آن مي توان به وضوح مشاهده نمود . از سوئي مناطق برخوردار و مرفه نشين عظيميه و جهانشهر را مي توان مشاهده نمود و از سوي ديگر منطقه حاشيه اي و فقير حصار بالا را مي توان مشاهده نمود .
طبق مادتين 99 و 100 قانون شهرداريها ساخت و ساز غيرمجاز (بدون دريافت پروانه ساخت از شهرداري ) در حريم و محدوده قانوني شهر ممنوع بوده و بايد به هر نحو ممكن جلو آن گرفته شود .
منطقه حصار بالا (خط چهارم حصار) خارج ازمحدوده قانوني شهر و در حريم آن قرار دارد و ازحدود دهه 50 ساخت و ساز در آن شروع شده است . اين منطقه كه تا چند دهه پيش دره ها و كوهپايه هاي آن از چراگاههاي كرج بوده و توسط كشاورزان مناطق روستايي اطراف جاده چالوس بويژه بيلقان مورد استفاده قرار مي گرفته است .
در حال حاضر به علت رشد بي رويه و غيرمجاز يكي از معضلات كرج تبديل گرديده و وضعيت فاجعه باري از لحاظ امكانات بهداشتي – درماني – فرهنگي – هنري – ورزشي و ديگر امكانات رفاهي دارد ووجود اين مسائل مديريت شهري را به فكر ساماندهي وضعيت موجود آن انداخته است . هر چند با وجود گسترش ساخت و ساز غيرمجاز و جري تر شدن مردم و ايستادگي آنها در برابر انجام وظيفه پرسنل شهرداري تلاش فراوان و انرژي مضاعفي را مي طلبد .
بيان مسئله:
اجراي برنامه هاي نو استعماري در كشورهاي جهان سوم تحت عنوان برنامه هاي توسعه پيشرفت در راستاي شكست ساختار اجتماعي و اقتصادي سنتي اينگونه كشورها عمل كرده و به همراه خود پديده شوم حاشيه نشيني را به ارمغان آورده است .
بررسي هاي انجام گرفته در سطح جهاني حاكي از آن است كه در صد زاغه نشيني و حاشين نشيني به جمعيت شهرهاي مهم دنيا متغير مي باشد ؛ بطور متوسط حدود 33 درصد جمعيت شهرهاي بزرگ به صورت حاشيه نشيني زندگي مي كنند . در ايران نيز پس از ورود و استقرار سرمايه داري وابسته ابتدا قطبهاي متمركز در تهران و چند شهر ديگر شكل گرفت . پس از آن روابط و مناسبات بهم خورد و قطبهاي جاذبه و دافعه در شهرها نمودار شد . فعاليت هاي تجاري – اقتصادي و خدماتي در شهرهاي بزرگ رونق گرفت و بدنبال آن مهاجرت بسوي قطبهاي جاذب آغاز شد . پس از اشباع بخش اشتغال شهرها از يك سو و از سوي ديگر لبريز شدن شهرها از مهاجرين پديده حاشيه نشيني به خصوص از دهه بيست بوجود آمد .
پس از بروز تغييرات عمده بخصوص از دهه 40 به بعد (بالاخص بعد از اصلاات ارضي) رشد حاشيه نشيني شديدتر شد . پس از انقلاب اسلامي نيز بر اثر تحولات صورت گرفته در اين دوران از جمله تبعات ناشي انقلاب ، پديده جنگ تحميلي ، و مسائل و مشكلات ناشي از تبعات آن و خشكسالي و … در كنار عوامل قبلي باعث تشديد معضل حاشيه نشين شد آنهم در كشورهايي نظير ايران كه در يك مرحله خاص انتقالي قرار گرفته اند .
مراد از منطقه حاشين نشين شهرها مناطقي خواهد بود كه داراي ويژگيهاي زير باشد :
1-واحدهاي مسكوني رو به ويراني ؛ فرسوده با استفاده از مصالح نامرغوب و بناهاي سست بنياد .
2-تسلط فرهنگ فقر و انعكاس آن در رفتارهاي اجتماعي مردم به صورت معضل اعتياد ؛ بيكاري و مشكلات رواني و جسمي .
3-فقر اقتصادي مردم و عدم توانايي برآوردن نيازهاي جسمي و روحي و مشكلات ناشي از آن به صورت هاي مختلف بزهكاري اجتماعي و رفتارهاي نابهنجار .
4-ايجاد مرزهاي پردوام در اطراف محله و جدائي گزيني مردم از ساير طبقات شهري و زندگي در محلات به صورت عشيره اي و قومي .
5-عدم توجه و بي اعتنايي سازمانهاي مسئول به احتياجات محله .
6-زندگي در حاشيه استانداردهاي زندگي شهري و گوشه گيري مردم از همه جريانات شهري .
شهروند حاشين نشيني پديده اي است كه در كنار ساير پديده هاي تاثير گذار در شهرها بر مشكلات شهري افزوده است و اين معضل سيماي شهري را زشت نمود ، و باعث تشديد دوگانگي در جامعه شهري و افزايش فاصله طبقاتي شده و منبع اصلي بسياري از بزهكاري ها و جرمهاي آشكار و نهان مي باشد .
افراد حاشيه نشين از ساخت قدرت سياست عمومي جامعه جدا افتاده و بعنوان گروه پست اجتماعي كه از نظر اجتماعي داراي موقعيت ضعيف بوده و محسوب مي شوند . اين افراد بعنوان مزاحميني كه حق بهره گيري از بازار كسب و كار را ندارد ، زندگي انگل واردارند. نحوه رفتار مسئولان شهري و ديگر شهروندان با آنها طبيعي نبوده و متقابلاً رفتار آنها نيز مانند رفتار طبيعي ساكنان ديگر شهر نمي باشد .
وضعيت اقتصادي حاشيه نشينان ؛ شدت و ضعف سيستم نظارت و كنترل مديريت شهر بر ساخت و سازها و حريم شهر ؛ بورس بازان ؛ دلالان و واسطه گران سودجوي زمين ؛ عوامل تفكيك و فروش زمينها و سندسازان و زمين خواران از عوامل موثر در انتخاب مكان زيست حاشيه نشينان مي باشد .
مساكن حاشيه نشينان :
مساكن حاشيه نشينان در شهرها و مناطق مختلف به صورت كپر ؛ كوره هاي متروك (قمير) و ديواره هاي با مصالح ساختماني نامرغوب و جمع آوري شده از مراكز تخليه نخاله ساختماني و اتاقهاي نمور و تاريك و با مصالح سست و فاقد دوام لازم در مقابل عوامل جوي و محيطي مي باشد .
بدين ترتيب مي توان گفت كه در مناطق حاشين نشين اكثر واحدهاي مسكوني از مواد و مصالخ ساختماني كم دوام ، ناپايدار و غيرفني ساخته شده اند و بطور كلي فرم معماري مساكن داراي شك خود ساخته و متاثر از فرهنگ و سنت خاستگاه اوليه ساكنين و مهاجرين مي باشد و بافت مسكوني به صورت كوچه هاي تنگ و پرپيچ و خم و نيازمند ساماندهي مجدد ، حاكي از يك برنامه ريزي خودجوش و مردمي مي باشد .
در مجموع از منظر شهري چهره اي بيمار گونه و پژمرده در منطقه حاشيه نشين شهر ظاهر مي گردد .
اغلب اتاقها بر اثر تنگي جا و كمي مساحت كوچك و داراي شكل غير متناسب مي باشند. اتاقها گاهاً فاقد پنجره بوده و تاريك و نمور مي باشند .
توسعه و گسترش اكثر مساكن به خارج بدليل ترس ازهجوم ماموران تخريب و بكندي صورت مي پذيرد و حاشيه نشينان هميشه نگران مسكن خود بوده و ترس از اقدام مامورين شهرداري براي تخريب مسكن خويش هميشه در آنها وجود دارد و به همين خاطر تمايلي از خود براي بهبود مسكن خويش از لحاظ بافت ، نما و وضعيت بهداشتي نشان نمي دهند . ساكنين اين مساكن براي جلوگيري از تخريب بنا توسط مامورين شهرداري در مراحل ابتدائي كار در آنها سكني گزيده و بطور پنهاني به امر ساخت و ساز مبادرت نموده و اغلب در شب و ساعات پاياني روز كار كرده و در مجموع حاشيه نشينان براي مساكن خويش اهميت و ارزش زيادي قائلند و آنان براي فرار از اجاره خانه و يا بيخانماني به اين حداقل ها نيز راضي بوده و زندگي در آنجا را به دلايل گوناگون بر زندگي در خاستگاه اوليه خويش ترجيح مي دهند .
ساختار جمعيتي مناطق حاشيه نشين :
مناطق حاشيه نشين داراي بعد خانوار ؛ تراكم و درصد رشد بالاي جمعيت نسبت به ساير مناطق شهري مي باشند و هر خانواده ازتعداد زيادي تشكيل شده و به صورت خانواده گسترده بوده كه همگي در زير يك سقف در فضائي محدود زندگي مي كنند .
طبق يك نمونه بررسي شده در ايران 63 درصد از اين خانوارها در يك اتاق بازيربناي متوسط 5/12 مترمربع زندگي مي كنند . در اين مناطق اكثر جمعيت را جوانان تشكيل مي دهند كه باقت جمعيتي جوان مسائل و مشكلات فراواني به بار آورده و از طرف ديگر باعث گسترش روز افزون اين مناطق مي شود .
ويژگي هاي فرهنگي حاشيه نشينان :
غالباً فرهنگ حاشيه نشيني منشا روستايي دارد و معمولاً همه خويشان و دوستان در يك محل مشخص زندگي مي كنند . مردم اين قبيل محله ها علاقه خاصي به قانون شكني دارند و بي علاقگي ساكنان اينگونه محلات در راه اصلاح شرايط ناهنجار محيط از ويژگي هاي بارز فرهنگي حاشيه نشين هاست .
اين مردم تن به زندگي به صورت جدائي گزيني داده اند و اين جدائي گزيني و انزوا عامل مهمي در ايجاد سوء ظن در بين آنها نسبات به ساير مردم شهر گرديده است .
بطور كلي عمده ترين ويژگيهاي فرهنگي حاشيه نشينان را مي توان به صورت زير ذكر نمود :
1-پايبندي به هويت قومي و سنتها و ارزشهاي اوليه و حفظ خانواده به صورت گسترده .
2-ترس از سازمانها و مديريت شهري به سبب پائين بودن سطح فرهنگ و درآمد و عدم امكان تماس با اين سازمانها و عدم امكان بهره گيري از امكانات آنها .
3-علاقه به نيرومندي و نشان دادن خشونت ؛ خريد و فروش مواد مخدر ؛ خيابان گردي و باج گيري و سرقت .
4-اعتقاد به سرنوشت بدليل عدم توانائي در مقابله با سختيها و ناملايمات زندگي .
5-گوشه گيري و جدائي گزيني بدليل فقر مادي و فرهنگي و اعتقادات گاهاً توام با خرافات و سطح سواد و تحصيلات پائين .
6-بي اعتنايي به مسائل بهداشتي و درماني و وضعيت نامطلوب و پائين محيط زندگي از لحاظ تاسيسات و تجهيزات شهري .
7-گرايش به شغلهاي كاذب و حاشيه اي مانند دوره گردي ، جمع آوري زباله ، توقف سرچهارراه ها و معابر اصلي براي كسب درآمد مانند سيگار فروشي و دستفروشي ، كارگري غيرماهر ساختماني و كشاورزي تكديگري و …
8-عكس العمل سريع حاشيه نشينان به ناآرامي هاي سياسي و اجتماعي و آسيب پذيري فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي آنها .
نگاهي اجمالي به كرج:
در گذشته اي نه چندان دور روستائي سرسبز و خرم وجود داشته كه امروز آنرا كلانشهر كرج مي خوانند . كرج ميعادگاه گرمازده گان پايتخت در تابستان و دروازه جادوئي سرزمين شمالي در آبرفتهاي كوهپايه هاي جنوب البرز مركزي در 41 كيلومتر تهران واقع شده است . وسعت شهرستان كرج حدود 6700 كيلومتر مربع مي باشد كه از يك سو به كوهستان بلند البرز و از سوي ديگر به دشتهاي داخلي فلات ايران در جنوب محدود مي شود و تقريباً در عرض هاي مياني يعني در منطقه معتدل زمين قرار دارد ولي دو عامل ارتفاع و فاصله از دريا اثر عرض جغرافيائي را تحت شعاع خود قرار داده اند . بادهاي غربي عامل اصلي بارندگي در منطقه هستند و معمولاً در فصل سرد سال مي وزند ولي بعلت وجود كوهستان هاب بلند مغرب كشور مقدار كمي از رطوبت به آن مي رسد و بادهاي گرم و خشك جنوب شرق كه از داخل كوير مركزي ايران به سوي كرج مي وزد موجب افزايش گرما و گرد و غبار و آلودگي هوا مي شود .
كلا كرج دو نوع آب و هواي مشخص دارد ؛ آب و هواي كوهستاني در قسمتهاي شمالي و آب و هواي نيمه بياباني در كوهپايه و دشت هاي جنوب .
از نظر توپوگرافي منطقه شهري كرج در دامنه رشته كوههاي البرز و در ارتفاعات بين 1500 – 900 متر قرار گرفته است . كرج شهري كه خود را پاره تن غول بزرگ تهران ميداند در هياهوي بي وقفه مهاجرانش هيچ گونه اصالت و هويتي براي خود نمي شناسد . از قديم اين منطقه يك مكان خوش آب و هوا با باغات بسيار خوب بوده و مركز تفريحي مردم تهران بوده است و از لحاظ اقتصادي وابسته به زمين بوده است و در سالهاي قبل از 1300 مانند مناطق همجوار خود قصبه اي نسبتاً حاصلخيز بود كه بعلت جريان رودخانه كرج و مرغوبيت اطراف آن عملكرد زراعتي داشت . كرج از نظر جمعيتي سرريز تهران است و دومين منطقه شهري استان تهران و ششمين شهر پرجمعيت كشور و در عين حال نزديك ترين آنها به مركز كشور محسوب مي شود . فرايند شهري شدن اين منطقه سرعتي شتابان داشته و به واسطه تمركز واحدهاي صنعتي در تهران و اطراف آن ، كرج ناهمگون با شهرهاي ديگر رشد نموده است . تراكم جمعيت در اين شهر حدود 50 نفر در هكتار مي باشد و نرخ رشد جمعيت حدود 4% مي باشد كه خيلي از ميانگين رشد جمعيت كشور يعني 4/1 % بيشتر مي باشد . جمعيت كرج حدود 5/1 ميليون نفر است حدود 80% مردم كرج مهاجر هستند و از مناطقي چون استانهاي شمالي و غربي كشور و اصفهان و يزد به اين منطقه مهاجرت كرده اند و نيز اتباع خارجي كه از اتباع كشورهاي افغانستان ، پاكستان و عراق هستند .
كرج جاي عجيبي است بعضي مناطقش ويلائي و مرفه نشين است و كمي دورتر از آن مردم فقير و حاشيه نشين هستند . بافت كنوني كرج در بر گيرنده بافت قديم و مناطق جديد است و همانند بسياري از نقاط بعلت عدم وجود فرهنگ معماري و عدم توجه به مسائل علمي نه بافت آن كاملاً قديمي است و نه بافت آن امروزي و نو است . امروزه هدف از احداث بنا در كرج عموماً بهره برداري مالي است كه همين امر منجر به ايجاد چهره كسل كننده در اين شهر شده است . پديدار شدن ساختمان هائي با نماهاي بدون روح و هويت نشانگر عدم توجه به اصول معماري است .
يكي از مسائلي كه در بدو ورود به هر شهري توجه را جلي مي كند سيماي شهري آن است كه متاسفانه در مورد كرج اين امر بدلايل مختلف تاكنون رعايت نشده است . با وجود زمين هاي خالي و ساخت و سازهاي فراوان در اين شهر بعلت وجود ساخت و سازهاي غيرمجاز سيماي شهري كرج اگر چه تنوع بسياري برخوردار است اما سيماي شهري جهان سومي با مشكلات فراوان آنرا بياد مي آورد . كرج شهري است كه نه تنها معضلات اجتماعي خاص خود را به دليل هجوم فرهنگهاي مختلف از اقصي نقاط كشور دارد بلكه شهري است كه شهرداري آن براي حفظ موقعيت و وضعيت فعلي تامين امكانات و خدمات شهري بايد به سرعت بيش از ديگر شهرها گام بردارد تا به شهروندان خود خدمات ارائه كند و در كنار آن هزينه هاي لازم را تامين نمايد . شيوه هاي رايج و مقررات جاري بيشتر بر ابعاد عملكردي و اقتصادي ساختمان تاكيد داشته و به مسائلي مانند كيفيت فضا و عوامل فرهنگي موثر بر آن توجه چنداني نكرده است . موسسات مسئول از جمله شهرداري ها بيشتر وارد بحثهاي استدلالي در مورد عملكرد بناها و سطوح ساخته شده زمين و تراكم مي شوند و پروانه هاي ساختماني نيز بر اساس ارزيابي هاي كمي مانند درصد اشتغال زمين و تراكم صادر مي گردد و اين نشان دهنده اين وضعيت است كه طراحي محيطي هنوز در جامعه ما داراي حساسيت لازم نشده است و در اغلب موارد حفظ منافع آني و شخصي جاي تفكر در منافع عمومي و بهره دهي بلند مدت محيطي را گرفته است بطوريكه حتي جرائم و تخلفات ساختمان حتماً بايد پس از عبور از كانالهاي رسمي دولتي مورد بررسي قرار گيرند تا عوامل مختلف به ناهمگوني سيماي شهري بيش از پيش لطمه نزند .
دلايل رشد كرج :
1-اختلاف ميزان درآمد خانوار در نقاط شهري با روستائي و مهاجرت روستائيان به منطقه
2-گسترش فعاليت هاي ساختماني در كرج و نياز به جذب كارگر غيرماهر روستائي
3-پائين بودن قيمت مسكن در كرج در مقايسه با شهر تهران
4-افزايش جمعيتا فعغال و رشديابي بخش صنعغت و خدمات شهر
5-وجود فرصتهاي اشتغال در صنايع در حال رشد در حوالي و اطراف كرج
6-موقعيت جغرافيائي و قرارگيري بر سر راه ارتباطي تهران و مناطق شمال و غربي كشور
7-ملايمت هواي منطقه و ييلاقي بودن آن
8-كنترل بيشتر ساخت و سازها در داخل محدوده شهري در تهران و فشار جمعيتي آن بر كرج
9-انقلاب اسلامي و تغييرات بنيادين اجتماعي و اقتصادي تابع آن و تاثير فراوان آن بر كرج
10-مهاجرت جنگ زدگان و مهاجران خارجي به اين منطقه
معرفي محله :
حصار بالا
در فاصله اي نزديك از مركز كرج در شرق اين شهر محله اي واقع شده است كه به آن حصار مي گويند . حصار بالا تا چند دهه پيش يكي از چراگاههاي كرج بوده و توسط كشاورزان قريه حصار و مناطق روستائي اطراف جاده چالوس بويژه اهالي روستاي بيلقان مورد استفاده قرار مي گرفته است بعلت وجود رودخانه كرج ، قسمت پائين حصار در سالهاي پيش مسكوني شده و با وجود باغهاي بسيار و آب فراوان كشاورزي و دامداري در آن بصرفه بوده و به ويژه نزديكي به مركز كرج در اين ميان نقش عملي داشته است . باغهاي زندي ، انگوران ، پوستي ، آلماني و مناطق باغي وئسيه و سرجوب از مهمترين و باصفاترين مناطق آن مي باشد و حتي اكنون نيز در ايام تعطيل مورد استفاده خانواده هاي ساكن كرج قرار مي گيرد . در اواخر دهه 50 و اوايل دهه 60 و بويژه سالهاي مياني دهه 60 همزمان با هجوم مهاجرين روستائي و شهري از نقاط مختلف كشور بسوي كرج اين منطقه نيز از هجوم بي آسيب نماند . بويژه بعد از اشباع تپه مرداب از جمعيت اين منطقه شاهد ساخت خانه هاي كوچكي شد كه با بلوك و گل و چوب ساخته مي شد و بعلت اينكه بصورت غيرمجاز ساخته مي شدند بديهي ترين اصول معماري نيز در آن رعايت نشده و بعلت ترس از تخريب بوسيله مامورين شهرداري در كوتاهترين زمان ممكن و غالباً يك شبه ساخته مي شوند و در طول حدود دو دهه حدود 70 هكتار از فضاي سبز منطقه كه توسط شهرداري بعنوان پارك جنگلي ساخته شده بود مسكوني شد . حصار بالا حتي از داشتن اولين ساختار هاي شهري بي بهره است و اهالي محل تنها تحولي را شاهد هستند سر از خك بيرون آوردن يك شبه خانه هاي اطرافشان است كمه مشخص نيست با چه معيار شهري ساخته شده اند .
جنگل مصنوعي احداث شده در اين منطقه علاوه بر دليل مهم جلوگيري از هجوم جمعيت به آن دلايل ديگري نيز داشته است . نخست اينكه با احداث جنگل مصنوعي دامنه هاي جنوبي كوه هاي البرز سرسبز و زيبا مي گردد و طراوت خاصي به منظره چهر كرج ميبخشد و دوم آنكه ساكنان مناطق اطراف بويژه گردش گران تابستاني مسافر شمال تا حدودي چند از زيبائي آن لذت برده و با توقف در آن خستگي راه را بدر خواهند كرد و قبل از رسيدن به مناظر زيباي شمال در جلوي خود منظره اي سرسبز و خرم خواهند ديد .
علاوه بر اين دو دليل مي توانست يكي از بزرگترين و زيباترين مراكز تفريحي حوالي تهران جلئع كند و حتي مي شد با احداث پارك و تاسيسات تفريحي بر روي اين تپه ها و احداث جاده و پله از كوهستان درآمد بيشتري كسب نمود . منطقه حصار بالا بيشتر از طرف سه گروه مورد سكونت قرار گرفت نخست از طرف اهالي روستاهاي شمال كرج به جهت اينكه هم در كرج سكونت داشته و نيز به زادگاه خويش نزديك باشند و بتوانند در فصول كشاورزي به كار در زمين هاي خود نيز بپردازند دوم از طرف كساني كه بعد از شروع طرح ساماندهي مراد آب منازل خود را به آن فروخته و چون در جاي ديگري نمي توانستند براي خود مسكن بيابند به اين منطقه هجوم آورده و با مبالغي كه از طرح ساماندهي گرفته بودند اقدام به ساخت و ساز در آن نمودند . سوم از طرف مهاجرين تازه وارد شهرها و روستاهاي دور به شهر كرج .
موقعيت طبيعي و جغرافيائي :
حصار در شرق كرج در نزديكترين فاصله ممكن از مركز كرج واقع شده است و در موقعيت جغرافيائي خاصي قرار گرفته است ، از جهت جنوبي از پل قديمي كرج و خيابان تهران شروع شده و از جهت شمالي به تونل بيلقان محدود است از جهت غرب به رودخانه كرج و بلوار جديدالاحداث شورا محدود شده و از جهت شرقي به دامنه هاي جنوبي البرز مركزي منتهي مي شود .
محله حصار بالا از جاده كمربندي كرج – بيلقان به طرف دامنه كوههاي البزر گسترده شده است و شامل دره هاي عباس آباد و دره معروف به الموت و تپه معروف به الله اكبر و چندين تپه كوچك و بزرگ ديگر است كه بيشتر مساحت آنها مسكوني شده است .
بافت زمين منطقه زير لايه نازكي از خاك سطحي بصورت توده سنگي يكپارچه اي ميباشد كه از سنگهاي رسوبي و صخره هاي سنگي تشكيل شده است بعلت وجود كوهستان هاي البرز در موقع بارندگي آب در شيارهاي كوچك جاري شده تا به دره هاي محله برسد و به جويهاي آبي ختم مي شود كه به رودخانه كرج مي ريزند .
خاك منطقه صخامت بسيار كمي دارد و فقط جنگل و فضاي سبز مصنوعي منطقه مانع از شستشوي كامل خاك سطحي مي شود . بافت سنگي منطقه در لايه فوقاني بسيار شكننده بوده و به راحتي با اولين ضربه خرد شده و ريزش مي كند ، به همين علت سكونت در اين محله بسيار خطرناك مي باشد و بعلت نفوذ نكردن آب در زمين در زمان بارندگي به راحتي بر روي بافت سنگي جاري مي شود در زير بعضي از منازل منطقه بصورت چشمه بيرون مي زند . وقتي كه انسان بطور طبيعي در منطقه عبور مي كند بايد بسيار مواظب باشد تا نلغزد حال آنكه در فصول بارندگي و سردسال اين مشكل مشهودتر است .
حصاريها از برف زمستان بسيار مي ترسند كه علت آن علاوه بر سخت تر شدن شرايط براي ساخت و ساز عبور و مرور در خيابانها و كوچه هاي آن در اين فصل مي باشد .
آب و هواي آن با تبعيت از آب و هواي كرج در زمستانها بسيار سرد مي باشد و بويژه چون در دامنه كوهستان واقع شده است مقدار ريزشهاي جوي در آن بسيار زياد مي باشد و همين امر در زميتان باعث يخ بستن خيابتنها و لغزندگي آنها مي شود ، خطر مهم ديگر آن ريزش و خطر رانش زمين در منطقه و خسارت ديدن ديوارهاي مناطل و تخريب آنهاست . يكي ديگر از مشكلات اهالي دفع فاضلاب منازل است كه بعلت بافت سنگي منطقه زمين از فاضلابها اشباع شده و آب به لايه هاي زيرين نفوذ نمي كند و خطر رانش زمين جدي تر مي شود .
زلزله و زمين لرزه با شدت بسيار پائين نيز براي منطقه خطرناك بوده و اگر اتفاق بيافتد بعلت اينكه منازل در كوتاهترين زمان ممكن و با كمترين شناژبندي و فونداسيون و با يك كرسي چيني مختصر آنهم با مصالح نامرغوب ساخته شده اند ، خسارت بسيار فراوان جاني و مالي در بر خواهد داشت .
بررسي ساختار فيزيكي وكالبدي محله :
از نظر فيزيكي و كالبدي معيارهاي مختلف فيزيكي و غيرفيزيكي در انتخاب مبلمان شهري و چيدمان عوامل متنوع در كنار هم تاثير گذار هستند . از نظر فيزيكي ، رنگ ، شكل بنا و پوشش خارجي ، اتصالات فلزي و غيرفلزي ، مواد مصرفي و مصالح ، صرفهجوئي اقتصادي و قيمت مناسب مصالح مصرف شده تاثيرگذار و تعيين كننده هستند.
از نظر معيارهاي غيرفيزيكي عوامل زير تاثيرگذار هستند :
1-هماهنگي با محيط اطراف كه در غير اين صورت اغتشاش بصري و محيطي (سدمعبر) ايجاد و موجب بلااستفاده شدن يا استفاده نامناسب آن مي شود
2-ايمن بودن براي استفاده كنندگان از ساختمانها
3-ايجاد حداكثر راحتي و آسايش
4-سهولت ساخت ، تعمير و نگهداري بنا
5-دوام و استحكام سازه ساختمان كه تابع مواد مناسب و اتصالات قوي و پوشش حفاظتي كامل و پيش بيني عوامل تخريبي چون سيل و زلزله و … و روشهاي جلوگيري از آن است.
با مقدمه بيان شده در بالا به بررسي ساختار فيزيكي و كالبدي محله حصار بالا مي پردازيم:
از نظر معيارهاي خاص فيزيكي اهالي اين محله در گذشته اصلاً اين معيارها را رعايت ننموده و در ساختمانهاي جديدي كه يك شبه از زمين سربر مي آورند نيز اين مساله رعايت نمي شود و ساختمانهاي احداثي خيلي زود به تخريب گذشته بويژه اينكه ساختمانها گاهي اوقات با سقف چوبي ساخته مي شوند و خيلي زود بايد بازسازي شوند . اولين مساله اي كه در نظر بيننده بيان كننده و نشان دهنده كالبد و نماي ساختمانهاي اين محله است بافت ناهمگون و هرج و مرج موجود در آن مي باشد و شمالي و جنوبي بودن مساكن هيچ محلي از اعراب ندارند و هر شخصي بنا به ذهنيت خود و اصالت روستائي و وقت و مبلغي كه براي ساخت مسكن صرف نموده است اقدام به استقرار بنا در محيط نموده است و بعضي از مساكن چنان هستند كه ساكنين آن فقط مي توانند آسمان را ببينند.
مصالح بكار رفته در ساختمان سازي منطقه در گذشته بيشتر از بلوك و ملات گل بوده است و سقف بيشتر آنها با چوب ساخته مي شد و چند سالي بيشتر نيست كه استفاده از اتصالات فلزي و آجر آنهم براي سقف منازل رايج شده است . اكنون نيز سقف بسياري از مساكن را با چوب و گل يا چوب و مشمع مي سازند كه علت آن بيشتر بدليل استفاده راحت و ساخت سريع ديوار با بلوك مي باشد .
نماي ساختمان هاي احداثي بسيار بي شكل و قواره و بي هويت بوده و حكايت از سابقه روستائي بودن اهالي دارد . مصالح مصرفي اهالي در ساختمان سازي بعلت ممنوعيت ساخت و ساز در منطقه و اين زمين و عرصه بنا متعلق به دولت و جزء اموال شهرداري ميباشد و اهالي به صورت غيرمجاز در آن اقدام به ساخت و ساز مي نمايند اولاً گران و بابهاي بيشتري به سر ساختمان مي رسد و ثانياً نامرغوب و با حداقل استحكام لازم ميباشد.
از نظر ساير معيارها فضاي منطقه بسيار مغشوش مي باشد و همين اغتشاش باعث بي هويتي و نمابندي نامناسب ساختمان هاي محله و عدم احساس آسايش و آرامش كافي از زندگي در آنهاست . خيلي از منازل منطقه داراي ديوار كوتاه بوده يا اصلاً فاقد ديوار مي باشند .
لازمه استفاده از ساختمانهاي منطقه تعمير آنها در كوتاهترين مدت از زمان ساخت آنهاست كه علت آن به استفاده از مصالح نامرغوب و ساخت و ساز بدون رعايت اصول معماري بر مي گردد . دوام آنها بسيار كم بوده و بعلت ساخت و ساز بر روي سازه سنگي و احتمال رانش و ريزش و لغزش آن از استحكام كافي برخوردار نيستند .
در اين ميان ساخت و ساز در ميان دره ها با تپه ها و دامنه كوهها منطقه متفاوت است . در خيابان انقلاب 13 (شهيد بهشتي) بعلت عقب نشيني و ساماندهي صورت گرفته در آن و مرغوبيت زمين آن مساحت مساكن بيشتر از جاهاي ديگر است . جدول گذاري و خيابان كشي صورت گرفته در آن كه از طرف شوراي شهر كرج انجام شده باعث ايجاد موقعيت مناسب براي ساخت واحدهاي تجاري در آن شد . واحدهائي كه با ساخت آنها امكانات بيشتري براي اهالي ايجاد گرديد و منبع درآمدي براي بعضي از اهالي ايجاد نموده و علاوه بر آن باعث هجوم بيشتر مردم براي ساخت و ساز دي اين خيابان گرديده است .
در خيابانهاي انقلاب 10 و 11 و 12 ، دره شير آب و تپه الله اكبر بر ساماني و آشفتگي خيلي زود به چشم مي آيد و كوچه ها بسيار باريك و شيبدار مي باشند و رفت و آمد در آنها بسيار سخت و مشكل مي باشد . خيابانهاي انقلاب 10 و 11 باريك و پر دست انداز مي باشند و اين مساله هم بدليل حرص و طمع اهالي بوده كه فقط به فكر ساخت و ساز و گرفتن زمين بيشتر بوده و در ذهنيت آنها اين مساله وجود نداشته كه از اين خيابانها خانواده خودشان استفاده خواهند نمود. كوچه هائي را در اين محله مي توان مشاهده نمود كه كمتر از يك متر پهنا دارند و عبور و مرور در آنها سخت بوده و بويژه بعلت شيب دار بودن در زمستان زجرآور است.
منازل بصورت بسيار نامناسب و بي قواره ساخته شده اند و از نظر ريخت شناسي منظره تپه مرادآب را براي بينندگان بياد مي آورند. بعضي از منازل يا فاقد حيات بوده يا حياط آنها بسيار كوچك مي باشد. اين مساله و وضعيت فقط در حصار بالا قابل مشاهده نيست بلكه در حصار پائين و محله هاي ديگر نيز مي توان منظره مساكن ناهماهنگ و با متراژ پائين را ديد كه با عجله ساخته شده اند و بدون هيچگونه دورانديشي و آينده نگري و رعايت اصول معماري در آنها و براي نجات از اجاره نشيني و صرفاً براي داشتن يك سرپناه احداث گرديده اند.
انتهاي خيابانها و كوچه هاي محله به تپه ها و ارتفاعات ختم مي شود و كلاً محله حصار بالا فاقد سيستم شبكه منظم ارتباطي مناسب مي باشد و وضعيت نامناسب و تاسف باري دارند.
ساختار فرهنگي و اجتماعي محله:
در محله حصار بالا بين 2000-1500 خانوار زندگي مي كنند و متوسط بعد خانوار در آن 7/5 نفر مي باشد و جمعيت آن بين 12000-10000 نفر برآورد مي شود. با توجه به رشد 4 % جمعيت كرج كه آثار اين رشد را در اين محله مي توان مشاهده نمود و نيز با توجه به جوان بودن جمعيت محله مي توان شاهد رشد بي رويه در سالهاي آينده بود.
تركيب سني جمعيت بيانگر جوان بودن آن است و جمعيت باسواد آن حدود 80% مي باشد. جوان بودن جمعيت اين منطقه به تبعيت از جمعيت جوان كشور و شهر كرج نياز به مسكن و اشتغال، ازدواج، آموزش، ورزش و…… را نشان مي دهد و از جوانب امر چنين بر مي آيد كه بايد منتظر مشكلات بيشتر و ساخت و ساز بيشتر در آينده بود.
جمعيت مهاجر جديد از روستاها و مهاجرين سابق كه بعد از طرح ساماندهي تپه مرادآب و فروختن منازلشان از طرف طرح باقي مانده و آنرا با خود آورده بودند و در جستجوي يافتن سرپناه متوجه حصار بالا شده و با اسكان در دره هاي محله كه بعداً خيابان كشي شده و اسامي خيابانهاي انقلاب 13-10 را به خود گرفتند، اقدام به ساخت و ساز غيرمجاز در اراضي دولتي نمودند. با اشباع دره ها از جمعيت مهاجرين متوجه مناطق مشجر دامنه تپه ها شده و مساحت زيادي از فضاي سبز منطقه كه بصورت مصنوعي از طرف شهرداري ايجاد شده بودند را تصرف نمود و به ساخت و ساز مبادرت نمودند.
گسترش ساخت و ساز در منطقه با هجوم مهاجرين جديد و ادامه مهاجرت بيشتر شده و با هجوم زمين خواران به منطقه و تصرف زمينها و تفكيك و فروش آنها كنترل ساخت و ساز را در آن سخت تر از گذشته گرديد. بويژه اينكه مهاجرين اكثراً از خانواده هاي گسترده بوده و با آمدن يك خانواده از هر روستا خانواده هاي وابسته بيشتري به جمع آنها پيوسته و بصورت دسته جمعي اقدام به ساخت و ساز نموده و با جدا شدن هر خانواده هسته اي از خانواده گسترده مسكن جديدي مورد نياز بوده و ساخته مي شود. بعلت بافت عشيره اي و قومي حاكم بر منطقه و وضعيت اسفناك آنها از نظر اقتصادي، فرهنگي و زندگي شهروندي و اينكه اهالي از روي ناچاري و براي رهايي از زندگي بصورت اجاره نشيني در منطقه ساكن شده و همچنين بعلت اينكه زمين در اين منطقه با كمترين بها و در بيشتر اوقات رايگان تصرف شده، اهالي آن با حداكثر توان خود در مقابل انجام وظيفه مامورين شهرداري براي تخريب منازل غير قانوني آنها مقاومت مي كنند.
افراد با فرهنگهاي متفاوتي در حصار در كنار هم زندگي مي نمايند بدون اينكه باهم سازگاري يافته باشند و همين امر گاهي موجب درگيري ميان افراد و خانواده ها مي شود.
در خيابان انقلاب 10 يا دره عباس آباد ترك زبانان از گروههاي ديگر بيشتر مي باشند. در خيابان انقلاب 11(آيت اله طالقاني) كلوانيها( مهاجرين از روستائي نزديك كرج) اكثريت دارند. در خيابان انقلاب 12 كرد زبانها و لرها اكثريت دارند و بيشتر از مناطق كرمانشاه، كردستان و لرستان به اين منطقه مهاجرت نموده اند. در خيابان انقلاب 13 (آيت اله بهشتي) الموتيها اكثريت دارند و به همين علت به دره الموت نيزمعروف است و بيشترين تمركز آنها در كوچه شهيد كريمي (شيرآب) است و از اولين كساني هستند كه به محله حصار بالا مهاجرت نموده و اقدام به تصرف زمين و فروش و ساخت آن همراه با اهالي بومي حصار نمودند.
در تپه الله اكبر دروانيها و كساني كه از روستاهاي حاشيه جاده چالوس به اين نقطه مهاجرت نموده اند اكثريت دارند. جمعيت فعال منطقه اكثراً كارگر بوده و در شركتهاي واقع در حد فاصل كرج ـ تهران مشغول بكار بوده يا به مشاغل كاذبي مانند دستفروشي، دوره گردي، سيگارفروشي و كارگري ساده ساختمان اشتغال دارند. بيكاري و عدم درآمد مناسب در منطقه باعث بسياري از آسيبها از جمله اعتياد، ولگردي و……. ميگردد. در انتهاي خيابان انقلاب 12 منبع آبي جهت تامين آب اهالي نصب شده كه يكي از مراكز اصلي تهيه و خريد و فروش مواد مخدر در كرج مي باشد و افراد زيادي را مي توان مشاهده نمود كه بعلت اعتياد و رانده شدن از خانواده در اين محل سرگردان هستند.
در منطقه حصار بالا امكانات فرهنگي از قبيل خانه فرهنگ، كتابخانه، كيوسك روزنامه فروشي و كتاب فروشي و …. وجود ندارد ولي بعلت نزديكي به كرج استفاده از اين امكانات براي اهالي محل براحتي امكان پذير مي باشد. در اين منطقه 5 مجتمع آموزشي داير مي باشد كه يكي از آنها در محله حصار بالا واقع شده است.
ـ بررسي اقتصادي و امكانات رفاهي و تاسيسات زير بنائي شهري محله:
در بررسي وضع اقتصادي مردم محله حصار بالا آنچه كه در اولين برخورد مشهود است همانا قرار داشتن اكثريت آنها در زير خط فقر مي باشد. اين منطقه فقير نشين چون زائده شهري در كرج خودنمائي مي نمايد كه مهاجرت از روستا و دل كندن از زادگاه خويش عامل اصلي بوجود آمدن آن است. اين منطقه كارگر نشين و فقيرنشين از نظر درآمد وضع مناسبي ندارد. ظاهر كودكان آنها نشان دهندة سوء تغذيه و عدم تغذيه مناسب مي باشد و بخوبي سيماي ظاهري كودكان جهان سومي را يادآوري مي نمايد. كودكاني كه در فصل تعطيلي مدارس به كارهاي دستفروشي و پادوئي مشغول شده و يا در كوچه هاي تنگ و باريك آن به بازي كودكانه خود مشغول ميباشند. بيكاري و نداشتن شغل و اعتياد به مواد مخدر و نداشتن امكانات رفاهي از اصلي ترين عوامل فقر و تنگدستي مردم محله مي باشند.
حصار بالا از نظر تاسيسات زيربنائي شهري داراي آب و برق مي باشد و طبق گفته اهالي محله اولين خانواده هائي كه در منطقه ساكن شده اند بعد از مدت كوتاهي داراي برق شده اند و برق كشي محلات آن بطور كامل انجام شده است و هر مسكني كه ساخته مي شود بدون اينكه داراي ديوار حياط باشد و صرفاً با داشتن يك پايه كنتور برق دار مي شود. بعضي از اهالي ساكن شده در محله كنتور دولتي دريافت نكرده و از طريق انداختن سيم بر روي سيمهاي برق بصورت غير مجاز از برق دولتي استفاده مي نمايند. همانگونه كه ذكر شد اين محله از نظر ارتباطي داراي مشكلات جدي مي باشد و اكثر خانواده ها فاقد تلفن هستند از نظر تاسيسات آبرساني اهالي محله تا يك دهه پيش براي بدست آوردن آب زحمت فراواني متحمل شده و از طريق شيرهاي آب نصب شده در ابتداي خيابانها، آب مورد نياز خود را تامين مي نمودند. بعد از نصب منبع آب هوايي در بالاي يكي از تپه هاي محله آبرساني به محله شروع شده و حتي در جاهاي صعب العبور آن نيز از طريق نصب لوله هاي پلاستيكي هوائي آبرساني صورت گرفته است. سازندگان بنا براي احداث بناي خود از طريق گرفتن آب از اقوام و همسايگان آب مورد نياز خود را تامين مي نمايند. از نظر شبكه ارتباطي بجز خيابان شهيد بهشتي بقيه خيابانها ساماندهي نشده و هر چند كه داراي آسفالت مي باشند ولي نياز به تعريض و جدول گذاري دارند. فاضلاب محله در خيابانها و كوچه ها جاري شده و مشكلات بهداشتي ايجاد مي كند. از نظر امكانات بهداشتي و درماني محله كاملاً وابسته به كرج مي باشد و بغير از يك پزشك و ماما در محله امكانات درماني ديگري مشاهده نمي شود. شهرداري منطقه يك زباله اهالي را جمع آوري مي كند ولي با وجود اين بعضي از اهالي با انداختن زباله بر روي تپه ها و گذرگاهها علاوه بر مشكلات بهداشتي باعث سخت تر شدن عبور و مرور مي شوند.
مساله اي كه لازم به ذكر است صدور مجوز حفاري منطقه براي گازكشي محله از طرف شهرداري كرج مي باشد.
ـ بررسي چگونگي اقدام به ساخت و سازغير مجاز در خط چهارم حصار و عوامل تاثير گذار بر آن و عملكرد پليس ساختماني منطقه حصار:
همانگونه كه در صفحات پيشين ذكر شده ساخت و ساز غير مجاز در خط چهارم حصار بصورت گسترده اي از سالهاي گذشته وجود داشته و هنوز نيز كمابيش ادامه دارد. براي جلوگيري از ساخت وساز غير مجاز در منطقه كه در حريم شهر واقع شده و ساخت و ساز در آن ممنوع مي باشد از سالها پيش پاسگاهي در ابتداي خط چهارم تاسيس شده تا جلوي ساخت و ساز را بگيرد و در ابتداي امر پاسگاه تحت اختيار نيروي انتظامي قرار داشت تا با همكاري پرسنل شهرداري مانع تخريب فضاي سبز مصنوعي منطقه و اقدام به ساخت و ساز در آن شوند و اين همكاري ادامه داشت تا سالهاي ابتداي دهه هفتاد كه بعلت درگيري شديد نيروي انتظامي با اهالي محل تصميم بر اين گرفته شد كه پاسگاه از طرف نيروي انتظامي تخليه و در اختيار عوامل شهرداري قرار گيرد و قرار بر اين شد ه عوامل شهرداري با همكاري مامورين انتظامي در قالب ستاد اجرائيات كنترل و نظارت مركز شهرداري كرج و در معيت آنها اقدام به كنترل ساخت و ساز در منطقه نمايند. ماموريني كه ديگر مسلح نبوده و بدون هيچگونه ابزار پليسي و صرفاً در اوقات استراحت خود براي چند ساعت در اختيار شهرداري قرار مي گيرند. همانگونه كه بيان شد با مهاجرت يك خانواده به منطقه و ساخت و ساز توسط آنها، بستگان آنها نيز تحريك شده تا با مهاجرت به منطقه و اقدام به ساخت و ساز در كنار آنها ساكن شده و بصورت دسته جمعي در مقابل تخريب بنا مقاومت نمايند.
مامورين پليس ساختماني مستقر در منطقه در دو قالب گشت موتوري در معيت نيروي اجرائيات و گشت پياده اقدام به گشت زني در سطح منطقه و كنترل ساخت و ساز غير مجاز در آن مي نمايند. بعلت صعب العبور بودن منطقه نيروي گشت پياده مورد نياز بوده و مي باشد تا بطور متناوب و در دو شيفت كاري شبانه روز در سطح منطقه گشت زني نمايند و مانع از گسترش ساخت و ساز در آن شوند. اين نيروها در جهت انجام وظيفه به گشت زني در منطقه پرداخته و موظفند با مشاهده هر گونه ساخت و ساز در چند مرحله به انجام ماموريت محوله خود بپردازند. در ابتدا مامورين پليس ساختماني با مشاهده ساخت و ساز با دادن اخطاريه به مالك كار را تعطيل مي نمايند و اگر پي كني يا ديوار كشي صورت گرفته باشد پي را پر نموده و ديوار كشي را تخريب مي نمايند و اگر در اين مرحله مالك سماجت نمايد و مانع انجام وظيفه آنها شود بايد با اطلاع به مسئولين پاسگاه اقدام به جمع آوري وسايل موجود در محل نمايند و ساخت و ساز صورت گرفته را تخريب نمايند. در مراحل بعدي كه ساخت و ساز ادامه پيدا كند و مالك اقدام به ديوار كشي و طاق زني نمايد بايد با اخذ حكم قضائي بر طبق ماده 99 قانون شهرداريها و در معيت نيروي اجرائيات و گشت كلانتري منطقه اقدام به تخريب ساخت و ساز غير مجاز نمايند.
به علل گوناگون از جمله بعلت اينكه مردم ساكن در منطقه مهاجر بوده و همچنين بعلت مسائل و مشكلات ديگر در جاي ديگري نتوانسته اند براي خود سرپناهي فراهم نمايند، در مقابل تخريب بناي خود توسط پرسنل پليس ساختماني منطقه مقاومت نموده و با ايجاد درگيري و تهديد آنها سعي در جلوگيري از اين كار دارند. برخي از اهالي در هنگام تخريب بنا به ضرب و شتم عوامل شهرداري پرداخت و يا با خسارت وارد نمودن به خودرو گشت منطقه و حتي گاهي اقدام به آتش زدن آن مانع انجام وظيفه مامورين ميشوند. اقدام به خود زني و مجروح نمودن فرزندان و نشستن در پاي ديوار و زير سقف از جمله اقدامات ديگر اهالي براي ممانعت از تخريب ساخت و ساز غير مجاز در منطقه مي باشد. بعلت عدم پشتيباني كافي مقامات قضائي و انتظامي از پرسنل شهرداري و همكاري ننمودن كلانتري منطقه با آنها در هنگام تخريب بنا مامورين پليس ساختماني از درگيري شديد با اهالي خودداري نموده و از ترس اقدامات قضائي بعدي اهالي با قدرت كافي نمي توانند به انجام وظيفه بپردازند.
ملكي كه در اين منطقه ساخته مي شود و طاق زني آن صورت مي گيرد تا مدتي به اصطلاح بايد نگهداري شده و مالك با جمع نمودن خانواده و اقوام و همسايگان خود در ملك و با ايجاد اغتشاش و جوسازي و توهين به مامورين و ضرب و شتم آنها مانع اجراي جكم و تخريب بنا مي شود و حتي كساني در منطقه حضور دارند كه بصورت حرفه اي با گرفتن مبالغي از مالك اقدام به سكونت در ملك نموده و در هنگام تخريب با پرتاب سنگ و نخاله هاي ساختماني بطرف مامورين و اقدام به جوازي و گاهي اوقات با خود زني و تمارض به غش كردن و مجروح شدن توسط مامورين پليس ساختماني مانع رفع آثار ساخت و ساز غير مجاز مي شوند و حتي گاهي اوقات پيش دستي نموده و با استفاده از همين عامل از مامورين شكايت نموده و باعث گرفتاري آنها شده و حتي گاهي اوقات مطالبه خسارت نموده و باعث جبران ضرر و زيان وارده به خود مي شوند و گاهي اوقات نيز اقدام به اخذ ديه و زنداني نمودن مامورين مي نمايند.
با بررسيهاي صورت گرفته بطور كلي عوامل مؤثر بر ساخت و ساز غير مجاز صورت گرفته در سطح منطقه را مي توان بشرح ذيل بيان كرد:
اولاً مالك با برخي از پرسنل شهرداري مورد را در ميان نهاده و بعد از تطميع و هماهنگي با آنها اقدام به ساخت و ساز مي نمايد.
ثانياً مالك با جوسازي و اغتشاش و ايجاد درگيري با مامورين و هوچيگري و زورگوئي اقدام به ساخت و ساز نموده و مانع تخريب آن مي شود.
ثالثاً مالك بصورت پنهاني و دور از چشم مامورين و غالباً بصورت استتار بنا و كشيدن برزنت و پارچه بر روي آن و بصورت تدريجي اقدام به ساخت و ساز در زير آن مي نمايد و گاهي اوقات نيز با بستن معابر ورودي بطرف ملك و محصور كردن آن و گذاشتن درب ورودي اقدام به اينكار مي نمايد كه براي تخريب آن علاوه بر حكم تخريب نياز به حكم ورود و نيز شكستن قفل مي باشد.
بعلت اينكه ساخت و ساز در منطقه غالباً بوسيله بلوك و ملات انجام مي گيرد، بناهايي در سطح منطقه حضور دارند كه با مهارت بسيار در طول چند ساعت اقدام به ديوار كشي ونيز زدن طاق و گاهي اوقات حتي سيمانكاري و خاك ريزي و قيرگوني سقف اتاق نموده و اتاق ساخته شده را تحويل مالك مي دهند.
شاغل بودن بعضي از اهالي محل در مناطق مختلف شهرداري كرج نيز از عوامل موثر بر ساخت و ساز در منطقه مي باشد چه توسط خود آنها صورت گيرد و چه با همكاري آنها.
بعلت اينكه شهرداري كرج از دادن مسكن و تهيه آن براي عوامل خود كوتاهي مي كند، بعضي از پرسنل شاغل در مناطق مختلف شهرداري كرج با خريدن زمين در اين منطقه و ساخت و ساز در آن بر مشكلات پليس ساختماني منطقه مي افزايند و در هنگام ساخت و ساز با عنوان نمودن مساله همكار بودن مانع تخريب بنا مي شوند و گاهي اوقات نيز با قول همكاري به اهالي محل و اينكه با مامورين منطقه هماهنگي مي كنيم بر ساخت و ساز توسط اهالي افزوده و مانع جدي در تخريب آن هستند كه در مورد اين مساله بايد متذكر شد كه شهرداري كرج براي جلوگيري از سكونت بيشتر پرسنل خود در سطح منطقه بادي در فكر تامين مسكن مناسب براي آنها باشد.
از عوامل مهم ديگر بر ساخت و ساز در سطح منطقه بنايان و كارگرهاي حرفه اي و كاركشته اي هستند كه بصورت حرفه اي اقدام به ساخت و ساز بنا براي اهالي نموده و با كنترات بنا و تقبل جبران ضرر و زيان وارده به آن اقدام به ساخت و ساز بنا مي نمايند كه در قسمتهاي ديگر معرفي مي شوند.
از ديگر عوامل بايد به مصالح فروشيهاي سطح منطقه اشاره كرد كه در گذشته با ايجاد اتاقكي در ابتداي هر خيابان مانع حمل مصالح توسط آنها ميشدند ولي با تخريب آنها كنترل حمل و نقل مصالح در سطح منطقه سخت تراز گذشته شده است و هنگامي كه جهت ضبط مصالح آنها توسط عوامل شهرداري صورت مي گيرد با ضرب و شتم مامورين مانع انجام وظيفه آنها مي شوند كه از جمله آنها مي توان م.ك، م.م، ح.ج اشاره كرد كه با خودرو خود اقدام به حمل مصالح و تخليه نخاله ساختماني اهالي مي نمايند و آنقدر جري شده اند كه گاهي اوقات با خودروي خود قصد آسيب رساندن به مامورين پليس ساختماني منطقه را دارند. از جمله عوامل مؤثر بر ساخت و ساز در منطقه بايد به بنگاه هاي مشاور املاك اشاره كرد كه با دسيسه چيني و سند سازي اقدام به تفكيك و فروش زمينهاي مشجر منطقه نموده و با دست به دست كردن آن با قيمتهاي گزافي به اهالي محل مي فروشند و سودهاي كلاني به جيب مي زنند.
بررسي بافت مسكوني شده در خط چهارم حصار به تفكيك خيابانهاي منطقه و فضاي سبز باقيمانده منطقه:
در مدخل ورودي خيابان خط چهارم حصار( جاده كمربندي كرج ـ بيلقان) تابلوئي نصب شده از طرف فضاي سبز منطقه وجود دارد كه اعلام مي نمايد حدود 100 هكتار از زمينهاي منطقه توسط شهرداري بطور مصنوعي مشجر شده است كه ديدن آن براي هر ناظري مي تواند مسرت بخش باشد ولي ديدن ساخت و ساز صورت گرفته در آن و بافت ناهمگون و بي قواره ساخت و سازها باعث تاسف فراوان است.
خيابان انقلاب 10( دره عباس آباد)
در ابتدا خيابان انقلاب 10 يا دره عباس آباد را مشاهده مي كنيم كه در آن ساخت و ساز غير مجاز صورت گرفته است و يك تپه در وسط آن و دو تپه در اطراف آنرا به دو شاخه سمت راست و كوچه ارشاد در سمت چپ تقسيم مي كند.
در شاخه سمت راست كه بين دو تپه قرار گرفته است و در دو طرف آن ساخت و ساز صورت گرفته است چهار معبر باريك بطرف فضاي سبز ايجاد شده و يك معبر بطرف تپه سمت چپ كه به نوك تپه منتهي مي شود و انتهاي اين شاخه به زمين فوتبال و مسجد حضرت فاطمه (س) ختم مي شود. در قسمت راست شاخه كه ساخت و ساز به تازگي در آن گسترش پيدا كرده است، يكي از عوامل مهم ساخت و ساز منطقه و بويژه خيابان انقلاب 10 بنام م ـ و زندگي مي كند و بجز چند قطعه كوچك و اواسط آن در بقيه جاها ساخت و ساز صورت گرفته است. در قسمت چپ شاخه سمت راست بجز بالاي تپه حدود 700 متر و پشت پلاك 50 حدود 700 متر زمين محصور شده در بقيه جاها ساخت و ساز صورت گرفته است و احتمال ساخت و ساز در زمينهاي فوق نيز بسيار زياد مي باشد در كوچه ارشاد كه در سمت چپ خيابان بين دو تپه قرار گرفته است و در قسمت راست كوچه كه به بالاي تپه ختم مي شود بجز حدود 1000 متر بقيه تپه مسكوني شده است و قسمت چپ كوچه كه به تپه بالاي پاسگاه حصار ختم مي شود نيز احتمال ساخت و ساز در زمينهاي خالي وجود دارد.
خ انقلاب 11 ( آيت الله طالقاني):
دومين و كوتاهترين خيابان خط چهارم حصار اين خيابان ميباشد كه بجز قسمتهاي كوچكي از اواسط خيابان در سمت چپ مسجد فاطمه كه بصورت زمين محصور مي باشد در بقيه جاها ساخت و ساز صورت گرفته است و فقط احتمال تعويض سقف چوبي به فلزي مي باشد و جائي براي ساخت و ساز باقي نمانده است.
در اين خيابان همانطور كه ذكر شد بيشتر كلوانيها سكونت دارند و خيابان داراي چهار معبر مي باشد كه يكي بطرف تپه بالاي پاسگاه حصار و ديگري در انتهاي خيابان بطرف خيابان انقلاب 12 بنام كوچه لاله 10 و يك كوچه باريك كمربندي بطرف لاله 10 و يك كوچه باريك ديگر كه بطرف زمين فوتبال امتداد مي يابد.
خيابان انقلاب 12 :
اين خيابان ازخيابان خط چهارم منشعب شده و از پشت نانوائي بربري شروع شده و مابين دو تپه قرار گرفته است و از اواسط خيابان به دو شاخه تقسيم مي شود. اين خيابان داراي پيچ و خم فراواني بوده و باريك و صعب العبور مي باشد و در اين خيابان كوچه هاي بسيار باريك و شيبدار وجود دارد.
در ابتداي خيابان و در سمت چپ آن كوچه اي بطرف تپه وسط كه مابين خيابانهاي انقلاب 12 و 13 قرار گرفته است امتداد مي يابد كه در طرفين اين كوچه ساخت و ساز صوت گرفته است و به ابتداي تپه ختم مي شود. ساخت و ساز در دامنه هاي جنوبي و شمالي تپه صورت گرفته است و ابتداي تپه بطرف خط چهارم ساخت و سازي بجز چند ملك تجاري صورت نگرفته است و بجز دو نقطه كه بطرف خيابان انقلاب 13 تا نوك تپه ساخت و ساز صورت گرفته و براي گشت زدن در آن بايد از پشت بام اهالي عبور كرد. در بقيه دامنه شمالي تپه كه تا منبع آب و فضاي سبز امتداد مي يابد ساخت و سازي صورت نگرفته است البته بايد خاطر نشان كرد كه در خيابان انقلاب 13 و پائين دامنه شمالي تپه تا انتها ساخت و ساز صورت گرفته است كه بجز كوچه مسجد و چند كوچه بن بست ديگر در بقيه خيابان يك رديف ساختمان تا انتها احداث شده است. اما در دامنه جنوبي تپه وسط به طرف خيابان انقلاب 12 تا نوك تپه ساخت و ساز صورت گرفته است و بغير از چند قطعه كوچك جائي براي ساخت و ساز باقي نمانده است و فقط گاهي تعويض سقف چوبي به فلزي صورت مي گيرد اگر كمي از ابتداي خ جلوتر برويم چندين كوچه بن بست شيبدار ملاحظه مي كنيم كه هيچ زمين خالي در آنها به چشم نمي خورد و تماماً ساخته شده اند.
خيابان انقلاب 12 از اواسط آن به دو شاخه تقسيم مي شود:
شاخه سمت راست كه بطرف زمين فوتبال و منبع آب امتداد مي يابد و از طريق دو كوچه به خيابان انقلاب 11 متصل مي شود. اين شاخه خود به دو قسمت تقسيم مي شود: يك قسمت بطرف زمين فوتبال و مرغداري امتداد مي يابد و به تپه اي در بالاي مرغداري منتهي مي شود و نيز زمين فوتبال ختم مي شود كه فقط در دامنه شمالي تپه و قسمت شمال زمين فوتبال ساخت و ساز صورت گرفته است و بالاي تپه كه به منبع آب ختم مي شود فضاي سبز تخريب نشده است ولي احتمال ساخت و ساز در آن بسيار است.
يك قسمت كه بن بست است و به زير منبع آب و فضاي سبز منتهي مي شود و در دو طرف آن ساخت و ساز صورت گرفته است كه يك طرف آن همان دامنه جنوبي تپه بالاي مرغداري است و طرف ديگر آن در زير منبع آب واقع شده است. روبروي مرغداري كوچه باريكي احداث شده كه در دو طرف آن ساخت و ساز صورت گرفته و به كوچه زاهدانيها معروف است كه به منبع آب ختم مي شود و اهالي ساكن شده در آن اكثراً در كار توزيع مواد مخدر دست داشته و به آن مشغول هستند و منبع آب نيز محل جمع شدن افراد معتاد مي باشد كه علاوه بر مزاحمت براي اهالي، نقطه اي بسيار خطرناك براي گشت زدن پرسنل ساختماني منطقه مي باشد. ساختمان فضاي سبز منطقه كمي جلوتر از منبع آب قرارگرفته است و محل اسكان محافظين فضاي سبز منطقه مي باشد كه مانع قطع اشجار توسط اهالي محل شده چون اهالي با كندن درختان به تسطيح زمين پرداخته و در آن اقدام به ساخت و ساز مي نمايند.
شاخه سمت چپ نيز بطرف منبع آب امتداد دارد و بجز چند كوچه باريك بن بست، معبري به قسمتهاي ديگر ندارد و دو طرف شاخه تماماً ساخته شده است و همانطور كه توضيح داده شد فقط در پشت منازل احداثي در دامنه جنوبي تپه وسط و بطرف خيابان انقلاب 13 فضاي سبز مشجر شده هنوز باقي است و در قسمت اعظم آن ساخت و سازي صورت نگرفته است، كه براي گشت زدن در آن بايد از ابتداي خط چهارم به بالاي تپه وسط رفت و از خروجي آن در منبع آب بيرون آمد و راه ورود و خروج ديگري به خيابانهاي انقلاب 12 و 13 ندارد و همانطور كه ذكر شد براي گشت زدن گاهي اوقات بايد از بالاي پشت بام اهالي عبور نمود. انتهاي اين شاخه به تپه اي كه منبع آب در بالاي آن قرار گرفته ختم مي شود و بجز نوار باريكي از آن در انقلاب 13 بقيه فضاي سبز تپه باقي مانده است.
خ انقلاب 13 ( خ شهيد بهشتي):
خيابان انقلاب 13 طولاني ترين خ منطقه مي باشد كه از خط چهارم شروع شده و در انتها به ابتداي جاده كمربندي تپه الله اكبر و مخزن 5000 متر مكعبي درحال احداث ختم مي شود. اين خيابان بعلت اسكان الموتيها در آن به دره الموت معروف مي باشد و ساماندهي و عقب نشيني منازل و جدول گذاري آن چند سال پيش صورت گرفته است و متراژ منازل احداثي بالا بوده و در حين ساماندهي آن چند واحد تجاري كوچك در آن احداث شده است و در اين خيابان يكي از عوامل مهم ساخت و ساز منطقه بنام الف زندگي مي كند.
در ابتداي خيابان و در سمت چپ آن كوچه شيرآب (كوچه شهيد كريمي ) قرار دارد كه به تپه الله اكبر منتهي مي شود و اين كوچه داراي چند كوچه فرعي مي باشد كه در دو طرف آنها ساخت و ساز صورت گرفته است. فضاي سبز باقيمانده در تپه هاي اطراف كوچه زياد بوده و احتمال ساخت و ساز در آنها زياد مي باشد و بيشتر ساكنين كوچه با همديگر خويشاوند هستند و در هنگام ساخت و ساز و تخريب از هم پشتيباني نموده و مانع از انجام وظيفه مامورين مي شوند. بالاتر از كوچه شيرآب، كوچه مسجد در سمت راست خ قرار دارد كه به تپه وسط منتهي مي شود و در آن ساخت و ساز زيادي صورت گرفته است. در اين خيابان بطرف بالا چندين كوچه بن بست ديگر قرار گرفته است كه مسكوني شده اند و بصورت نوار باريكي ساخت و ساز صورت گرفته است تا كوچه شهيد گودرزي.
كوچه شهيد گودرزي در سمت چپ خيابان بطرف تپه الله اكبر امتداد يافته و احتمال ساخت و ساز بيشتر در آن به چشم مي خورد. البته بعد از كوچه شهيد گودرزي كوچه باريك ديگري نيز وجود دارد كه در آن نيز ساخت و ساز صورت گرفته است و در اين كوچه ها اهالي اقدام به كندن درختان و تسطيح زمين و ساخت و ساز مي نمايند و يكي از عوامل ساخت و ساز بنام گ.س در انتهاي كوچه شهيد گودرزي زندگي مي كند و بعد از اين كوچه، كوچه شهيد علي اصغر انگوران با دو شاخه و چندين كوچه واقع شده است كه در آنها ساخت و ساز بسياري صورت گرفته و تا نزديكي جاده الله اكبر مسكوني شده است و انتهاي هر دو شاخه به فضاي سبز باقي مانده ختم مي شود. بعد از كوچه انگوران در پائين دكل فشار قوي برق نيز در دو طرف دره ساخت و ساز صورت گرفته است و در آن يكي از عوامل شرور ساخت و ساز منطقه بنام س زندگي مي كند.
در شاخه سمت راست خيابان انقلاب 13 همانطور كه ذكر شد منازل بصورت ويلائي و با متراژ بالا بصورت نواري از ساخت و ساز بچشم مي خورند و پشت خانه ها به فضاي سبز تپه وسط ختم مي شود كه احتمال ساخت و ساز در پشت آنها بسيار زياد است و بجز انتهاي آن معبري بطرف تپه وسط و فضاي سبز باقيمانده آن ندارد و فقط چند قطعه زمين خالي وجود دارد.
تپه الله اكبر:
بيشترين ساكنين تپه مهاجرين از روستاهاي اطراف جاده چالوس هستند. بين خط چهارم حصار و جاده كمربندي تپه ساخت و ساز زيادي صورت گرفته است و احتمال ساخت و ساز در آينده نيز بسيار بالاست و متراژ منازل كم و كوچه ها باريك بوده ووضعيت تپه بسيار نابسامان مي باشد. درسمت راست ابتداي تپه چون احتمال ساخت و ساز زياد بوده چندين بار با لودر پي كني ها پر شده و با ريختن نخاله مانع از ساخت و ساز اهالي شده اند.
همانطور كه درقسمتهاي قبلي آمد بايد با جدا كردن ساخت و سازهاي صورت گرفته درتپه با فضاي سبز بوسيله ديوار يا فنس مانع تخريب بيشتر فضاي سبز منطقه و ساخت و ساز در آن شد.
پيشنهادات:
رشد بي رويه مهاجرين به شهر كرج و نيز ايجاد شركهاي اقماري بي حساب و كتاب در سالهاي آتي اين شهر را با بحران مواجه مي كند. اين بحران در زمينه هاي تامين آب، برق، خدمات شهري و بهداشت، آموزش و اشتغال و …. متبلور مي شود و همچنين رشد بي رويه مهاجرين و به تبع آن ساخت و سازهاي غير قانوني در سالهاي اخير مخصوصاً سير جهشي آن بعد از انقلاب اسلامي و بروز مشكلات كنوني از جمله كمبود آب، برق و …. ناشي از عدم برنامه ريزي و عاقبت انديشي در گذشته و حادتر شدن موضوع در آينده مي باشد. در خصوص ساخت وسازهاي غير مجاز كه خارج از ضوابط و اصول ايمني ساخته مي شوند مسئولين بايد با اشكال مختلف ساخت و ساز غير مجاز چه به صورت متمركز و چه در نقاط حاشيه اي شهر يا غير متمركز در سطح و ارتفاع خارج از پروانه هاي صادره ساختماني مقابله كنند:
1ـ شهرداريها در ارتباط با اراضي قولنامه اي مطابق قانون عمل كنند.
2ـ ادارات آب، برق، گاز و مخابرات به هنگام انشعاب دهي از شهرداريها استعلام نمايند.
3ـ بررسي قوانين مربوط به نحوه برخورد با ساخت و سازهاي غير مجاز درحوزه هاي مختلف و ارائه راهكارهاي مناسب و قابل اجراي قانوني.
درمورد مناطق حاشيه اي مانند حصار بالا كه بصورت غير مجاز ساخته مي شوند چند راه حل قابل ارائه است:
1ـ تخريب كامل ساخت و ساز صورت گرفته در منطقه
2ـ رها سازي به حال خود
3ـ بهسازي منطقه
در مورد منطقه حصار بالا با توجه به اينكه از ابتدا كنترل كافي بر روي ساخت وسازها اعمال نشده و بعلت مشكلات انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي مسئولين از آن غفلت نموده و وقتي به خود آمدند كه با اسكان خانواده هاي فراوان ديگر امكان تخريب كامل مساكن ساخته شده وجود نداشت و عليرغم تلاشهاي فراوان بعدي براي جلوگيري از مهاجرت افراد و ساخت و ساز در منطقه بازهم روند رو به رشد خود را حفظ نموده و هنوز نيز كنترل كامل ساخت و ساز امكان پذير نشده است. پس نتيجه مي گيريم كه تخريب كامل محله با توجه به سكونت حدود 2000 خانوار در آن غير ممكن ميباشد مگر اينكه در جاي ديگري مساكن مناسبي براي آنها در نظر گرفته شود كه با توجه به موقعيت منطقه و نزديك بودن به كرج و جاده مهم ارتباطي كرج ـ بيلقان اين امر نيز مشكلات خاص خود و همچنين هزينه هنگفتي را مي طلبد و راضي كردن اهالي محل به اين امر بسيار مشكل مي باشد.
در مورد رها سازي محله بايد گفت كه حتي چند ساعت رها سازي باعث مي شود ساخت و ساز روند معمولي گرفته و ديگر قابل كنترل نباشد و اين امر بهيچوجه ممكن نيست و هم اكنون نيز عليرغم كنترل شديد بر روي ساخت و سازها و تلاش فراوان باز هم اهالي محل اقدام به ساخت و ساز جديد مي نمايند و با تمام نيرو در مقابل مامورين كنترل و نظارت منطقه ايستادگي مي نمايند و مسلم است با رها سازي، اسلام آباد ديگري دركرج سربر خواهد آورد كه هنوز هم طرح ساماندهي آن بطور كامل صورت نگرفته و مشكلات خاص خود را دارد.
در مورد بهسازي و ساماندهي محله بايد گفت كه اين به آنچه مجموعه مديريت شهري تصميم بگيرد بستگي دارد. اما بطور خلاصه مي توان گفت كه با محصور نمودن محله و جلوگيري از تخريب فضاي سبز ايجاد شده در آن مي توان تا حدودي ساخت و ساز را در آن كنترل نمود.
راه حل
راه حل هاي زير جهت اطلاع و اقدام مسئولين محترم ارائه مي شود كه در كوتاه مدت قابل اجراست:
1ـ محصور نمودن فضاي سبز باقيمانده منطقه بوسيله ديوارهاي بلند يا فنس كشي براي جلوگيري از گسترش آن.
2ـ استقرار پاسگاه نيروي انتظامي جهت دسترسي سريعتر به مامورين نيروي انتظامي و جلوگيري از ساخت و ساز در معيت آنها و بازداشت افرادي كه اقدام به ساخت و ساز غير مجاز نموده و تخريب و رفع آثار ساخت و ساز صورت گرفته از طرف آنها.
3ـ شناسائي و جلب نمودن عوامل تفكيك و فروش زمينهاي منطقه و عوامل ساخت و ساز در آن.
4ـ جلوگيري از فعاليت مصالح فروشيهاي غير مجاز منطقه و گرفتن تعهد محضري از مصالح فروشيهاي مجاز تا به اهالي محله حصار بالا مصالح نفروشند و دسترسي آنها به مصالح مورد نياز را دشوارتر نمايند.
5ـ استقرار مامورين پليس ساختمان در مدخل ورودي محله و خيابانهاي آن كه از قبل هم وجود داشته و اكنون جمع آوري شده اند تا جلوي حمل مصالح ساختماني را به منطقه بگيرند و در صورت مشاهده، ضبط آن با كمك نيروي اجرائيات.
6ـ گسترش مجدد فضاي سبز منطقه با توجه به اينكه اهالي محل اقدام به انهدام تجهيزات آبياري فضاي سبز نموده اند و اعزام نيروي بيشتر براي محافظت از آن و نيز افزايش جريمة قطع اشجار و نيز دخالت دادن سازمان حفاظت محيط زيست در اين قضيه.