حوريان بهشتي

اوصاف حوریان بهشتی از نظر آیات و روایات

در قرآن مجید آنچه درباره اُنس با حورالعین آمده و ذكر شده از همه جالبتر است. و شاید علّتش این باشد كه انسان بیشتر به انس و گفتگو و مُسامره میل دارد تا به خوردن و آشامیدن. در «تفسیر عیّاشی » از جَمیل بن دَرّاج از حضرت صادق علیه السلام آورده است كه: «إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّه مَا یَتَلَذَّذُونَ بِشَیْءٍ فِی الْجَنَّه أَشْهَی عِنْدَهُمْ مِنَ النِّكَاحِ، لاَ طَعَامٍ وَ لاَ شَرَابٍ؛ اهل بهشت در بهشت از هیچ چیز مانند نكاح لذّت نمی برند، نه غذا خوردن و نه آشامیدن» («بحار الانوار» طبع حروفی، ج 8، ص 139).  و معلوم است كه حورالعین موجب اُنس، و رفع غربت، و ائتلاف و استیناس است به همین خاطر داریم كه: «كَذَلِكَ وَ زَوَّجْنَـ’هُم بِحُورٍ عِینٍ؛ همچنین است ای پیامبر كه ما متّقین را با حورالعین تزویج می نمائیم» (آیه 54، از سوره الدّخان).
حُور جمع حَوراء است، و حوراء زن سیاه چشم را گویند كه سیاهیش بسیار، و سپیدی آن نیز شدید باشد. و عِین جمع عَیناء است، و آن زن سیاه چشمی است كه سیاهی چشمش در عین حال درشت باشد، و بنابراین معنای عیناء زن درشت چشم و مشكین چشم است. و حورُ العین زنانی را گویند كه چشمهایشان سیاه و درشت، و سیاهی چشم در سپیدی آن خوش و نمایان باشد، یعنی سیاهیش شدید و سپیدیش نیز شدید باشد. و در سوره واقعه داریم :« وَ حُورٌ عِینٌ * كَأَمْثَـالِ اللُؤْلُوءِ الْمَكْنُونِ؛ برای بهشتیان حور العین هستند كه آنان مانند لؤلؤی می باشند كه در صدف خود باقی است و هنوز دست نخورده است» ( آیه 22 و 23، از سوره الواقعه ).
خداوند در سوره الرحمن آیات 72 تا 75 می فرماید:«حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ* فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ* لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ*فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ؛ و در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند نیكو خلق و زیبا. پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟ حوریانى كه در خیمه هاى بهشتى مستورند. پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟ زنانى كه هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته (و دوشیزه اند). پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟
در ادامه توصیف این زنان بهشتى اضافه مى كند:” آنها حوریانى هستند كه در خیمه هاى بهشتى مستورند.” حور” جمع” حوراء” و” احور” به كسى مى گویند كه سیاهى چشمش كاملا مشكى و سفیدى آن كاملا شفاف است، و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق شده است. تعبیر به” مقصورات” اشاره به این است كه آنها تنها تعلق به همسرانشان دارند و از دیگران مستور و پنهانند. ” خیام” جمع” خیمه” است، ولى به طورى كه در روایات اسلامى آمده خیمه هاى بهشتى شباهتى به خیمه هاى این جهان ندارند، از نظر گستردگى و وسعت و زیبایى. این نكته نیز قابل توجه است كه” خیمه” طبق آنچه علماى لغت و بعضى از مفسران گفته اند تنها به معنى خیمه هاى پارچه اى كه در میان ما معروف است نمى باشد، بلكه به خانه هاى چوبى و یا حتى هر خانه مدورى كلمه” خیمه” اطلاق مى شود، و گاه گفته شده” خیمه” عبارت است از هر خانه اى كه از سنگ و مانند ساخته نشده است. و بار دیگر همان سؤال پر معنى را تكرار كرده مى گوید:” كدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید”؟
آیه بعد توصیف دیگرى است در باره حوریان بهشتى، مى فرماید: هرگز پیش از این جن و انس دیگرى با آنها تماس نگرفته، و دوشیزه اند. نه یک زن هر جایی که گاهی پیش این، گاهی پیش آن، هیچ انسی و جنی با او تماس پیدا نکرده است. «کانهن الیاقوت و المرجان، الرحمن ،58» گویی در صفا یاقوت یا مرارید هستند یعنی بدنهای اینها این طور با صفاست. علاوه بر اینها باز «حور مقصورات فی الخیام» حورالعین هایی که منحصرا در خیمه هایی هستند. همان مفهوم «قاصرات الطرف لم یطمثهن انس قبلهم و لا جان» را با تعبیر دیگر گفته است، یعنی ” نه هر جایی “.
این «حور مقصورات فی الخیام» باز مفهوم ” نه هر جاییی ” را می دهد. همان کلمه «لم یطمثهن انس قبلهم و لا جان» تکرار شده. معلوم است که قرآن به جنبه طهارت و عفاف و پاکی خیلی عنایت دارد یعنی این را برای بشر یک ارزش اصیل می داند. «متکئین علی رفرف خضر و عبقری حسان» ترجمه: این در حالى است كه بهشتیان بر تختهایى تكیه زده اند كه با بهترین و زیباترین پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده است. (الرحمن،76). درباره آنها هم داشتیم: «متکئین علی فرش بطائنها من استبرق و جنا الجنتین دان» ترجمه: این در حالى است كه آنها بر فرشهایى تكیه كرده اند با آسترهایى از دیبا و ابریشم، و میوه هاى رسیده آن دو باغ بهشتى در دسترس است! (الرحمن،54). درباره اینها داریم: «متکئین» تکیه زن ها هستند « علی رفرف خضر» بر متکاهای سبز و بر بساطهای بسیار قیمتی و بسیار نیک «فبای الاء ربکما تکذبان» پس چه نعمتی را شما می توانید تکذیب کنید؟

زنان بهشتي

در سوره مبارکه « الرّحمن » می خوانیم:

«فیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرفِ لَم یَطمِثهُنَّ اِنسٌ قَبلَهُم وَ لا جانٌّ »

« در این قصرهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود چشم ندوخته، و جز به آنها عشق نمی ورزند و هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است.»

از « ابوذر » نقل شده است که« همسر بهشتی به شوهرش می گوید: سوگند به عزّت پروردگارم که چیزی را بهتر از تو نمی یابم، سپاس مخصوص خداوندی است که مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد.»

سپس به توصیف بیشتری از این همسران بهشتی پرداخته، می گوید:

…« کَاَنَّهُنَّ الیاقوتُ و المَرجان»…

به سرخی و صفا و درخشندگی« یاقوت» و به سفیدی و زیبائی شاخه«مرجان» هستند که هنگامی که این دو رنگ(یعنی سفید وسرخ شفاف) به هم می آمیزند زیباترین رنگ را به آنها می دهند.

باز هم در آیه 70 می فرماید:

…« فیهِنَّ خَیراتٌ حِسانٌ»…

در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است:« دو بهشت از طلا برای مقربان است و دو بهشت از نقره برای اصحاب یمین.»

«خَیراتٌ حِسان» زنانی هستند که جمع میان «حُسن سیرت» و «حُسن صورت» کرده اند و در این  بهشت به  سر می برند.

آنان زنانی هستند که تمام صفات کمال و جمالی که در یک همسر مطلوب است در آنها جمع است و آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند .

« حُورٌ مَقصوُراتٌ فی الخِیام»

«حور» جمع « حَوراء»  است و «احور» به کسی می گویند که سیاهی چشمش کاملاً مشکی و سفیدی آن کاملاً شفاف است و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق می شود.

تعبیر به «مقصورات» اشاره به این است که آنها تنها به همسرانشان تعلق دارند و از دیگران مستور و پنهانند.

البته چنانکه از آیات دیگر قرآن استفاده میشود که زنان و مردانی که در این دنیا همسر یکدیگرند، هرگاه هر دو با ایمان و بهشتی باشند در آنجا به هم ملحق می شوند، و با هم در بهترین شرائط و حالات زندگی می کنند و حتی از روایات استفاده می شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است؛ به خاطر عبادات و اعمال صالحی که در این جهان انجام داده اند.

در سوره واقعه در مورد این زنان میخوانیم:

…«وَ حورٌ عین* کَاَمثالِ اللؤلؤ المکنون»

« همسرانی از حورالعین دارند* و همچون مروارید در صدف پنهان»

«مکنون» به معنی پوشیده است و در اینجا منظور پوشیده بودن در صدف است؛ زیرا مروارید به هنگامی که در صدف قرار دارد و هیچ دستی به آن نرسیده از همیشه شفافتر و زیباتر است. به علاوه ممکن است اشاره به این معنی باشد که آنها از چشم دیگران کاملا مستورند، نه دستی به آنها رسیده و نه چشمی بر آنها افتاده است!

… «اِنّا اِنشاءناهُنَّ اِنشاءاً »…

در این آیه به اوصاف دیگری از همسران بهشتی پرداخته، میگوید:« ما آنها را آفرینشی نوین بخشیده ایم».

این جمله ممکن است اشاره به همسران مؤمنان در این دنیا باشد که خداوند آفرینش تازه ای در قیامت به آنها می دهد، و همگی در نهایت جوانی و طراوت و جمال و کمال ظاهر و باطن وارد بهشت می شوند که طبیعت بهشت تکامل و خروج از هرگونه عیب و نقص است.

و اگر منظور حوریان باشد خداوند آنها را آفرینش نوینی بخشیده به گونه ای که هرگز گرد و غبار پیری و ناتوانی بر دامان آنها نمی نشیند.

سپس می فرماید:

« فَجَعَلناهُنَّ اَبکاراً» …

« ما همگی آنها را بکر قرار دادیم.»

و شاید این وصف همیشه برای آنها باقی باشد، چنانکه بسیاری از مفسران به آن تصریح کرده اند و در روایات نیز به آن اشاره شده، یعنی با آمیزش، وضع آنها دگرگون نمی شود.

وصف دیگرشان این است که « آنها هم سن و سال با همسرانشان هستند و همگی در خوبی و جمال ظاهر و باطن همانندند و یک از یک بهتر»

زنان بهشتی در سن و سال نسبت به همسرانشان شبیه و برابرند و به اصطلاح، احساسات یکدیگر را کاملاً درک می کنند و زندگی با هم برای آنها لذّت بخش تر است….

و در آخر می فرماید: « همه این نعمتها برای اصحاب الیمین است».

بهشت اين مومنين” چهارپايه”را ببين!تهوع آور است! دنيايي است دنياي “بيعاري” ،”عياشي” و “مصرف”.انبار “طعام”و “جماع” و دگر هيچ !
جويبارهاي بهشتي شان چيست؟شير و عسل!همدم همدلشان كيست؟حور و غلمان!زن هاي عظيم الكپل دمبه دار خوش كله پاچه.فاصله ي ميان دو پله ي نشيمن گاهشان به اندازه ي فاصله ي ميان مشرق تا مغرب!و براي مقدسيني هم كه داراي انحرافات جنسي هستند غلمان آماده اند!
بچه خوشگل هاي سبزخط و سيه خال زيرابرو برداشته ي عشوه گر !طول مدت هر جماعي هفتصد و هفتاد و هفت هزار سال و هفت ماه و هفت روز و هفت ساعت و هفت دقيقه و هفت ثانيه!آن هم نه از اين سال هاي اين دنيا ،از سال هاي قيامت كه هر روزش هفتصد و هفتاد و هفت هزارسال و …!!
چه اشتهاي كثيف و متعفني!

“دكتر علي شريعتي”

هميشه ي خدا از اين حوريان بهشتي بدم ميومده.ميون اون همه وعده اي كه خدا به مردان و زنان مومن داده اين يكي واقعا حرصمو در مياره.هرچند كار خدا بي حكمت نيست .شايد براي اين انسان هاي پست “چهارپايه” اي كه فقط دنيا و لذاتش براشون مهمه اين وعده وعيدهاي مزخرف لازم بوده تا مثلا به خدا بپيوندند و اهل بشند و بفهمند كه اگه تو اين دنيا لذت هست ،اون دنيا قشنگ تره.
ولي خدايي از حوريا بدم مياد .احساس مي كنم كه حضورشون يه جورايي توهين به شخصيت زنه.
آخه چرا ما آدما بايد اينقدر احمق باشيم كه خدا براي اهل كردن ما از باغ ها و نهرهاي زيباي بهشت و حورياني كه دست هيچ بشري به آنها نرسيده استفاده كنه…
واقعا مايي كه مسلمونيم بايد دنبال اين مسائل باشيم؟واقعا چيزي كه ما مي خوايم و تو اين دنيا پيدا نمي شه اين لذات زودگذره؟
د آخه مسلمونااين چيزا رو كه تو همين دنيا هم داريم.حالا با شدت كمتر…
كجاست اوني كه داد بزنه و بگه چيزي كه مي خواد” حوري” نيست.باغ انار و نهر و رودخونه نيست؟…

توصیف بهشت از دیدگاه قرآن

هدف‌ نهایی‌ هر مسلمانی‌ رسیدن‌ به‌ بهشت‌ است‌. با توجه‌ به‌ تمام‌ جوانب‌ غیر مشهود، بهشت‌، فقط‌ از طریق‌ شبیه‌ سازی‌ ذهنی‌ امکان‌ تصورش‌ وجود دارد. اما باید توجه‌ داشت‌ که‌ حقیقت‌ بهشت‌، در فراسوی‌ توصیف‌ زبان‌ و اندیشه‌ هر انسانی‌ است‌ و خداوند سبحان‌ الله‌ و تعالی‌، آن‌ را برای‌ بندگانش‌ فراهم‌ آورده‌ است‌ (آنچه‌ که‌، هیچ‌ چشمی‌ نمی‌تواند نمی‌بیند و هیچ‌ گوشی‌ نمی‌تواند بشنود و هرگز در قلب‌ انسان‌ به‌ وقوع‌ نپیوسته‌ است‌). «کتاب‌ البخاری‌، مسلمان‌ و دیگران‌» البخاری‌ در کتابش‌ می‌گوید این‌ سر منزل‌ ابدی‌، به‌ آنچه‌ در لذت‌های‌ مادی‌ و معنوی‌ که‌ توصیف‌ شده‌، محدود نیست‌، زیرا بهشت‌ شامل‌ تمام‌ ارواح‌ انسانی‌ در طول‌ زمان‌ می‌شود و سرانجام‌ بزرگترین‌ و کامل‌ترین‌ لذت‌های‌ فوق‌ تصور است‌ یعنی‌ درک‌ حضور و قرب‌ انسان‌ به‌ خالق‌.در قرآن‌ آمده‌ است‌ که‌: هرکس‌ کار خطایی‌ بکند به‌ خاطر آن‌ کارش‌ مجازات‌ خواهد شد و او کس‌ دیگری‌ را غیر از خدا، به‌ عنوان‌ حامی‌ و یاور نخواهد داشت‌.

حال‌ سؤال‌ این‌ است‌ که‌ چه‌ کسانی‌ وارث‌ یک‌ چنین‌ خیر و برکتی‌ هستند؟ و ارواحی‌ که‌ ارزش‌ چنین‌ پاداشی‌ را دارند کدامند؟ یک‌ باور عمومی‌ در بین‌ مسلمانان‌ وجود دارد مبنی‌ بر اینکه‌: هر کسی‌ اقرار کند یا «لا اله‌ الا الله‌ محمد رسول‌ الله‌» به‌ زبان‌ بیاورد وارد بهشت‌ می‌شود. اما این‌ شهادتین‌ چیزی‌ بیشتر از یک‌ بیان‌ لفظی‌ است‌، این‌ یک‌ عهد است‌، عهدی‌ که‌ باید تکمیل‌ شود، این‌ عهد دارای‌ شرایط‌ و لوازمی‌ است‌ که‌ بر تمامی‌ جنبه‌های‌ زندگی‌ تأثیر می‌گذارد، این‌ عهد متمرکز بر اقتدار فرد است‌ یعنی‌ آن‌ چیزی‌ که‌ حقیقتاً رفتار و کردار ما را در اختیار خودش‌ می‌گیرد.

اعراب‌ قریش‌ که‌ از ادای‌ این‌ کلمه‌ امتناع‌ می‌کردند به‌ این‌ دلیل‌ بود که‌ کاملاً التزامش‌ را درک‌ می‌کردند. اما امروزه‌، مسلمانان‌ هر روز چند بار آن‌ را تکرار می‌کنند، بدون‌ اینکه‌ هیچ‌ فکری‌ در خصوص‌ چگونگی‌ عمل‌ به‌ آن‌ داشته‌ باشند. رفتارشان‌، عملشان‌ و شیوه‌ زندگیشان‌ به‌ چیز دیگری‌ که‌ کاملاً متفاوت‌ با عبارت‌ شهادتین‌ است‌، شهادت‌ می‌دهد و همچنین‌ آنها بهشت‌ را استثناء می‌کنند.

در قرآن‌، الله‌ آگاه‌ هست‌ از آنچه‌ که‌ مقابل‌ رضای‌ اوست‌. به‌ عنوان‌ مثال‌ در مذاهبی‌ مانند یهودیت‌ و مسیحیت‌ پیروانش‌ به‌ اشتباه‌ ادعا می‌کنند خداوند آنها را بر دیگران‌ برگزیده‌ است‌ و بهشت‌ تنها متعلق‌ به‌ آنهاست‌.

در قرآن‌ آمده‌ است‌ که‌: هرکس‌ کار خطایی‌ بکند به‌ خاطر آن‌ کارش‌ مجازات‌ خواهد شد و او کس‌ دیگری‌ را غیر از خدا، به‌ عنوان‌ حامی‌ و یاور نخواهد داشت‌. اما، امروزه‌ بسیاری‌ از مسلمانان‌ خودشان‌ را به‌ عنوان‌ افراد برگزیده‌ در نظر می‌گیرند در حالیکه‌ فرمان‌های‌ پروردگارشان‌ را نادیده‌ می‌گیرند و پشت‌ می‌کنند به‌ سنت‌ پیامبرشان‌ (ص‌) و به‌ یک‌ زندگی‌ دنیوی‌ دور از برکات‌ قانون‌ الهی‌ پافشاری‌ می‌کنند و شاید تا جایی‌ پیش‌ بروند که‌ جنبه‌های‌ یقینی‌ آن‌ قانون‌ را انکار کنند.

آداب‌ و سنن‌، دنیا گرایی‌، نظام‌های‌ اجتماعی‌ ساخته‌ دست‌ بشر، رهبران‌ و حتی‌ تعهداتشان‌ را با خداوند یکتا شریک‌ می‌کنند یا به‌ عبارتی‌ برای‌ خداوند شریک‌ قائل‌ می‌شوند.

پاداش‌ بهشت‌، بسیار عظیم‌ است‌. خدائی‌ که‌ بهاء داشته‌ باشد، بهای‌ واقعی‌ نیست‌، بهای‌ واقعی‌ بهشت‌، بهایی‌ است‌ که‌ با فرمانبرداری‌ از خداوند و پیامبرش‌ ثابت‌ می‌شود. قرآن‌ می‌فرماید: آن‌ کسانی‌ که‌ آخرت‌ را می‌خواهند و در آن‌ جهت‌ تلاش‌ می‌کنند اینان‌ معتقدانی‌ هستند که‌ خداوند از تلاششان‌ قدردانی‌ می‌کنند. سوره‌ 17، آیه‌ 19

در هر حال‌، ما باید بازگشت‌ به‌ قرآن‌ داشته‌ باشیم‌ نه‌ به‌ راحتی‌ یک‌ روش‌ احساسی‌ و آکادمیک‌، بلکه‌ با حس‌ فراگیری‌ برای‌ فرمانبرداری‌ و اطاعت‌، باید درک‌ کنیم‌ که‌ رضایت‌ خداوند از ما در چیست‌؟ و بعد آنگونه‌ شویم‌ که‌ مورد رضای‌ خداوند است‌ و…. این‌ راه‌ بهشت‌ است‌.

بهشت اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفه‌ی کارهای نیک‌شان از کفه‌ی بدی‌هاشان سنگین‌تر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نام‌ها و صفت‌هایی همچون اصحاب الیمین و اصحاب الجنه خوانده می‌شوند.
بهشت معادل واژه «الجنّة» است و در قرآن مجید با این اسامی و اوصاف به کار رفته است:
جنة المأموی، جنّات المأوی، جنة النعیم، جنات الخلد، دار السلام، دارالمتقین، دار المقامة، عدن، الفردوس.
توصیف بهشت در سه سوره الرحمن، واقعه و دهر به صورت مفصل و در برخی از سوره های دیگر قرآن به صورت گذرا و مجمل بیان شده است و به بسیاری از نعمت های بهشتی همچون میوه‌ها و باغها و چشمه‌ساران و زنان پری‌رو با لباس‌های حریر و … و نیز نعمت‌های معنوی همچون رضوان خداوند و … اشاره گردیده است.
در اینکه آیا آن بهشت موعود، اکنون نیز موجود است یا نه، میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر است. اکثر دانشمندان معتقدند که بهشت هم اکنون وجود خارجی دارد و برای اثبات ادعای خود به ظواهر برخی از آیات استدلال می‌کنند.
در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانه‌های روشنی از این موضوع دیده می‌شود. بنابراین می‌گویند بهشت در درون و باطن این جهان است اما برای ما قابل دید و درک نیست؛ به عبارت دیگر عالم آخرت و بهشت و دوزخ، بر این عالم احاطه دارد و این جهان همانند جنین در درون آن جهان قرار دارد.
آیات قرآن و روایات اسلامی دلالت دارد که بهشت نیز همانند جهنم، درهایی دارد.
امام باقر علیه السلام فرمود:
«بهشت دارای هشت در است که عرض هر در، به اندازه چهل سال راه است.»
و در قرآن آمده است که جهنم هفت در دارد.
شیخ صدوق، از علمای بزرگ شیعه، می‌نویسد:

اعتقاد ما درباره بهشت این است که بهشت دارالبقاء و دارالسلام است. مرگ و پیری، بیماری و ناخوشی، زوال و زمین گیری، غم، فقر و خستگی و فرسودگی در آن نیست.

درجات در بهشت

درجات در بهشت متفاوت است:
بعضی‌ از بهشتیان از تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند بهره‌مندند
بعضی از انواع خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، میوه‌ها، لباس‌های زربفت، حریر و سندس و همنشینی با حور العین
منابع:
تفسیر نمونه المیزان؛ مجمع البیان؛ دایرةالمعارف الشیعه العامه، ج 7، ‌ص 36؛ قرآن پژوهی، ‌ص 572
الجنّة و أهل الجنّة
1- الجنّة خیر مال، و النّار شرّ مقیل 1765.
بهشت بهترین عاقبت، و آتش بدترین خوابگاه است
2- ألا و إنّی لم أر کالجنّة نام طالبها، و لا کالنّار نام هاربها 2761.
آگاه باشید که من ندیدم مثل بهشت، که طلب کننده‏اش در خواب باشد، و نه مانند آتش دوزخ، که گریزان از آن در خواب باشد.
3- إنّ أهل الجنّة کلّ مؤمن هین لین 3400.
به راستى که اهل بهشت، هر مؤمن نرمخوى هموارى است
4- إنّ اللّه تعالى یدخل بحسن النّیّة و صالح السّریرة من یشاء من عباده الجنّة 3544.
به راستى که خداى تعالى بواسطه حسن نیت، و شایستگى سریره و نهان، از بندگانش هر که را که خواهد داخل بهشت مى‏نماید (یعنى هر چند کارى که استحقاق بهشت را برساند نکرده باشد).
5- الجنّة دار الأمان 397.
بهشت سراى امان است.
ص 194

7- الجنّة جزاء المطیع 417.

8- الجنّة دار الأتقیاء 438.

9- الجنة غایة السّابقین 478.

10- الجنّة أفضل غایة 1024.

11- الجنّة مال الفائز 1074.

12- الجنّة جزاء کلّ مؤمن محسن 1431.

13- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المأثم 9953.

14- إنّک لن تلج الجنّة حتّى تزدجر عن غیّک، و تنتهی، و ترتدع عن …..
7- بهشت پاداش فرمانبر است.

8- بهشت سراى پرهیز کاران است.

9- بهشت آخرین هدف سبقت گیرندگان، و آتش سرانجام افراط کنندگان است.

10- بهشت افزونترین غرض و مقصود است.

11- بهشت سرانجام کار پیروزمند است.

12- بهشت پاداش هر مؤمن احسان کننده است.

13- رسیدن به بهشت با پاکیزگى، و دورى از گناهانست.

14- به راستى که تو داخل بهشت نخواهى شد، تا آنکه از گمراهى خود باز

ص 195

معاصیک، و ترعوی 3795.

15- إذا آمنت باللّه و اتّقیت محارمه أحلّک دار الأمان، و إذا أرضیته تغمّدک بالرّضوان 4146.

16- ثمن الجنّة العمل الصّالح 4698.

17- ثمن الجنّة الزّهد فی الدّنیا 4700.

18- سادة أهل الجنّة الأسخیاء، و المتّقون 5584.

19- سادة أهل الجنّة المخلصون 5591.

20- سادة أهل الجنّة الأتقیاء الأبرار 5599.

21- طلب الجنّة بلا عمل حمق 5991.

22- لا تحصل الجنّة بالتّمنّی 10566.
ایستاده و دور شوى، و از گناهان خود دست کشى و باز گردى.

15- هر گاه به خدا ایمان آورده‏اى، و از حرامهایش دورى نمائى تو را در خانه امان فرود آورده چون او را خوشنود گردانى تو را بخوشنودى فرو پوشاند. (شکى نیست در این که خوشنودى خدا از نعمتى بالاتر خواهد، رزقنا اللّه و إیاکم بمحمد و آله الطاهرین صلوات اللّه علیهم أجمعین).

16- بهاى بهشت عمل صالح است. (یعنى هر که بهشت خواهد باید عمل صالح انجام دهد).

17- بهاى بهشت بى‏رغبتى در دنیاست.

18- بزرگان اهل بهشت سخاوتمندان، و خویشتن داران است.

19- بزرگان اهل بهشت افراد مخلصند.

20- مهتران اهل بهشت خویشتن‏داران نیکو کار است.

21- طلب کردن بهشت بدون عمل حماقت است.

22- بهشت با آرزو کردن حاصل نخواهد شد (بلکه نیازمند به عمل است).
ص 196

23- لا یدخل الجنّة خبّ و لا منّان 10792.

24- لا یفوز بالجنّة إلّا من حسنت سریرته و خلصت نیّته 10868.

25- کلّ نعیم دون الجنّة محقور 6867.

26- لن یفوز بالجنّة إلّا السّاعی لها 7403.

27- لن یحوز الجنّة إلّا من جاهد نفسه 7421.

28- من اشتاق إلى الجنّة سلا عن الشّهوات 8591.

29- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المآثم 9953.

30- نال الجنّة من اتّقى عن المحارم 9954.

31- هیهات لا یخدع اللّه عن جنّته، و لا ینال ما عنده إلّا بمرضاته 10043.

23- بسیار مکر کننده، و بسیار منّت گذارنده وارد بهشت نخواهند شد.

24- به بهشت پیروز نخواهد گردید مگر کسى که نهان او نیکو بوده، و نیّتش خالص باشد.

25- هر نعمتى غیر از بهشت کوچک است.

26- هرگز به بهشت پیروزى حاصل نکند، مگر سعى کننده و کوشا براى آن.

27- هرگز بهشت را حیازت نخواهد نمود، مگر کسى که با نفس خود پیکار کند.

28- هر که مشتاق بهشت باشد، شهوتها را فراموش نماید.

29- رسیدن به بهشت، به پاکیزگى از گناهان است.

30- به بهشت رسیده است، هر که از حرامها پرهیز نماید.

31- (تتمه کلامى است از خطبه 129 نهج البلاغه که در باره وزن وکیل بیان داشته) چه دور است (اندیشه شما) خداوند از بهشت او فریب داده نشده، و به آنچه در نزد اوست رسیده نمى‏شود مگر به خشنودى او.

گروه های سه گانه در بهشت
بعد از سوره الرحمن دوّمین سوره ای كه ذكر آیات بهشت در آن بسیار آمده است، سوره واقعه است كه پس از آنكه مردم را به سه دسته: سابقون و اصحاب مَیمنه و اصحاب مَشأمه تقسیم میكند می فرماید: «وَالسَّـ’بِقُونَ السَّـ’بِقُونَ * أُولَـ’´نءِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِی جَنَّـ’تِ النَّعِیمِ * ثُلَّةٌ مِنَ الاْوَّلِینَ * وَ قَلِیلٌ مِنَ ا لاْ خِرِینَ؛ «و سبقت گیرندگان به أعمال صالحه، سبقت گیرندگان به مغفرت و رحمت هستند. آنان مقرّبان درگاه خدا می باشند كه در بهشت های نعیم هستند. جماعتی از آنها از پیشینیان هستند، و گروه كمی از پسینیان» (آیه 10 تا 14 سوره واقعه).

بهشت نعیم، بهشت ولایت است. و منظور از اوّلین، امّت های گذشته، و منظور از آخرین، امّت پیامبر آخر الزّمان است. و البتّه تعداد افراد مقرّبین در این امّت، نسبت به امّت های گذشته كم است ـ گرچه از جهت قوّت و مقدار كمال مقدّم هستند ـ ولیكن تعداد افراد أصحاب الیمین در این امّت همانند امّتهای گذشته زیاد است، چنانكه خواهد آمد. ثُلَّة ـ به ضمّ ثاء ـ به معنای جماعت كثیر مردم، و ثَلَّة ـ به فتح آن ـ به معنای گله و جماعت گوسفند است. و در مثل است كه: فُلانٌ لایُفَرِّقُ بَیْنَ الثَّلَّةِ وَ الثُّلَّةِ؛ فلان كس بین گله گوسفند و جماعت انسان فرق نمی گذارد».

وصف جایگاه و نوشیدنی های بهشتیان
«
َعلَی ‘ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ * مُتَّكِـِینَ عَلَیْهَا مُتَقَـ’بِلِینَ؛ بر روی تخت های بافته شده هستند. و در حالیكه تكیه بر آنها زده اند همه روبروی یكدیگر قرار گرفته اند» (واقعه/15 و 16). سَریر به معنای تخت است، و غالباً درباره تخت پادشاه استعمال می شود، و جمع آن سُرُر و أسِرَّة می باشد. و وَضَنَ یَضِنُ وَضْنًا به معنای بافتن است، و مَوْضُونَة یعنی بافته شده از الیاف، و این، استعاره از استحكام است و تقابل بهشتیان در جلوس و نشست، كنایه از كمال اُنس و حسن معاشرت و صفاء باطن آنهاست، كه هیچگاه به پشت سر و قفای یكدگر ننگرند، و با عیبجوئی و غیبت نمودن، باطن خود را بر خلاف ظاهر آلوده ننمایند.

«یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَ ‘ نٌ مُخَلَّدُونَ * بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِیقَ وَ كَأْسٍ مِن مَعِینٍ * لاَ یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَ لاَ یُنزِفُونَ؛ پیوسته اطفال نابالغِ نورس و تازه، گرداگرد آنان برای خدمت درگردش آیند، اطفالی كه پیوسته و جاودان به همان حالت حداثتِ سنّ می مانند (و یا اطفالی كه گوشواره بر گوش دارند). با كوزه ها و ابریق ها و كاسه ای مملوّ از شراب مَعین كه بیاشامند و بیارامند؛ ولی برای آنان در اثر خماری ای كه از خمر پیدا می شود هیچگونه صُداع و سردردی پیدا نمی شود، و هیچگاه بواسطه سُكر حاصل از آن، عقلشان از دست نمیرود» (17 تا 19).

وِلْدان جمع وَلید است به معنای پسر نورس. مُخَلّد یا از خُلود و خُلْد و خَلْد است به معنای دوام و بقاء، و یا از خُلْد و خَلَدَة است ـ با دو فتحه ـ به معنای گوشواره. أكْواب جمع كُوب است، و آن ظرفی است كه نه دسته دارد و نه لوله، چون كوزه بدون دسته. و أباریق جمع إبْریق است و آن ظرفی است كه لوله دارد چون آفتابه. و كَأْس مفرد است و جمع نیست، و كاسه است، و آن ظرفی است كه نه دسته دارد و نه لوله، و به شكل پهن و گسترده است به خلاف كوزه. و علّت اینكه كأس را مفرد آورده است، آنستكه كأس به كاسه پر از مایع گفته می شود، پس كأس به تنهائی درحكم أباریق و أكْواب است. صُداع به معنای سردرد است. لاَ یُصَدَّعُونَ عَنْهَا یعنی از آن خمرهای بهشتی سردرد پیدا نمی كنند. و أنْزَفَ از باب إفعال، فعل لازم و به معنای ذَهاب عقل و مستی است. و بنابراین وَ لاَ یُنزِفُونَ معنایش اینستكه در اثر خوردن آن شراب ها، عقلشان زائل نمی گردد.

«وَ فَـ’كِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ * وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ * وَ حُورٌ عِینٌ * كَأَمْثَـ’لِ اللُؤْلُوءِ الْمَكْنُونِ * جَزَآءَ بِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ؛ و هر نوع میوه ای كه اختیار و انتخاب كنند، و گوشت پرنده از آنچه اشتها كنند و میل بدان داشته باشند، و حورالعین كه مانند لُؤلؤ مختفی و پنهان در صدف، هیچگونه طراوت و تازگی شان زائل نشده است. تمام اینها پاداشی است كه در اثر آنچه در دنیا بجا می آوردند به آنها داده می شود» (آیات 20 تا 24 سوره واقعه).

«لاَ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَ لاَ تَأْثِیمًا * إِلاَّ قِیلاً سَلَـ’مًا سَلَـ’مًا؛ آنان در آن بهشت های نعیم هیچگونه سخن لغو و بیهوده ای، و هیچگونه سخنی كه رابطه با گناه داشته باشد نمی شنوند، مگر گفتار پی درپی سَلام، سَلام» (آیات 25 و 26 سوره واقعه). لَغْو گفتار بی فائده است، و إثْم گناه، و تأْثِیم سخنی است كه انسان را به گناه اندازد. قِیل مانند قَوْل مصدر است. و سَلام نیز مصدر است و معنایش گذشت.

وصف درختان و میوه های بهشتی
«
وَ أَصْحَـ’بُ الْیَمِینِ مَآ أَصْحَـ’بُ الْیَمِینِ * فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ* وَ طَلْحٍ مَنضُودٍ * وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ * وَ مَآءٍ مَسْكُوبٍ * وَ فَـ’كِهَةٍ كَثِیرَةٍ * لاَ مَقْطُوعَةٍ وَ لاَ مَمْنُوعَة؛ و اصحاب یمین و اهل سعادت؛ نمیدانی چه مقام و درجه ای دارند اصحاب یمین! در درخت سدری كه خارهایش گرفته شده است، و درخت موزی كه میوه اش از پائین تا بالا چیده شده است، و سایه كشیده و گسترده ای كه هیچوقت كم و كوتاه و زائل نگردد، و آبی كه پیوسته بدون انقطاع جاری شود و ریخته گردد، و میوه های بسیاری كه هیچگاه (بواسطه زمستان و امثال آن ) مقطوع نشود، و انسان (به واسطه سیری و یا دوری و یا خاری و یا مرضی ) از خوردن آن ممنوع نگردد» (واقعه/27 تا 33). سِدْر درخت معروفی است. و خَضَدَ یَخْضِدُ خَضْدًا فعل متعدّی و به معنای قطع كردن و از بین بردن خارهای درخت است. و مَخْضود یعنی سِدری كه خارهایش گرفته شده است؛ چون درخت سِدر خار دارد.

در تفسیر «الدّرّ المنثور» حاكم تخریج و تصحیح كرده، و بیهقی در بحث «بعث » از أبوأمامه روایت كرده است كه اصحاب رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم می گفتند: ما از عَرب های بدوی و سؤالاتشان استفاده می بریم. یك روز یك مرد أعرابی پیش آمد و به رسول خدا گفت: یارَسولَ الله! در قرآن نام درختی برده شده است كه اذیّت میرساند؛ و من چنین نمی بینم كه در بهشت درختی باشد كه صاحبش را آزار برساند! رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم گفتند: آن درخت كدام است؟ اعرابی گفت: درخت سدر، چون خار دارد! رسول الله گفتند: مگر خدا نمی فرماید: «فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ؛ سدری كه خارش گرفته شده است »؟! خداوند آن را از هر خاری كه دارد پاك میكند و بجای محلّ هر خار یك میوه ای قرار میدهد كه از آن میوه، میوه هائی روئیده می شود، و هر یك از آن میوه ها شكافته می شود و هفتاد و دو رنگ از طعام پدید می آید كه هیچیك از طعامها مشابه دیگری نیست! و طَلْح درخت موز است. و گفته شده است كه موز نیست بلكه درختی است كه سایه خنك و تازه ای دارد. و نَضَدَ یَنْضِدُ نَضْدًا فعل متعدّی است، یعنی متاع را بهم متّصل كرد و بعضی را به بعضی چسبانید و یا روی هم ریخت. یعنی درخت موزی كه ثمرش از پائین تا بالا روی هم چیده شده است.

و در «مجمع البیان » وارد است كه عامّه از أمیرالمؤمنین علیه السّلام روایت كرده اند كه: مردی در نزد آنحضرت «وَ طَلْحٍ مَنضُودٍ» قرائت كرد. حضرت گفتند: «مَاشَأْنُ الطَّلْحِ؟ إنَّمَا هُوَ «وَطَلْعٍ» كَقَوْلِهِ: وَ نَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ؛ طَلْح چه معنی دارد؟! «طَلْع » است؛ مثل گفتار خداوند: وَ نَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ، یعنی درخت خرمائی كه غلاف میوه اش شكسته شده و خرماها در درون آن، رو به رشد كردن آورده است». به حضرت گفته شد: آیا تغییر نمیدهید این كلمه را؟ حضرت فرمود: «إِنَّ الْقُرْءَانَ لاَ یُهَاجُ الْیَوْمَ وَ لاَ یُحَرَّكُ؛ در امروز قرآن، تحرّك پیدا نمی كند و جابجا نمی شود و دگرگونی پیدا نمی كند». و این روایت را از آنحضرت، فرزندش حسن علیه السّلام و قَیس بن سَعد روایت كرده اند.

«وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ * إِنَّآ أَنشَأْنَـ’هُنَّ إِنشَآءً * فَجَعَلْنَـ’هُنَّ أَبْكَارًا * عُرُبًا أَتْرَابًا؛ و فرش های عالی! ما آن حوریّه ها را البتّه آفریدیم، و آنان را باكره قرار دادیم! و دارای غَنج و ناز، و عاشق و مایل به شوهران خود نمودیم. و همگی همانند هم در سنّ و جوانی و شادابی هستند» (آیات 34 تا 37 سوره واقعه). فُرُش جمع فِراش است به معنای فرشی كه می گسترند و برروی آن می نشینند، ولیكن ممكن است در اینجا مراد از فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ زنان عالیقدر باشند كه در عقول و جمال و كمالشان رفیع القدر بوده باشند؛ و شاهد آنكه زن را فِراش میگویند، و مناسب این معنی است كه بلافاصله می فرماید: «إِنَّآ أَنشَأْنَـ’هُنَّ إِنشَآءً؛ ما آن زنان را خود آفریدیم و باكره قرار دادیم». و عُرُب جمع عَروب است، و عَروب به زنی گویند كه به شوهرش پر مهر و محبّت و پر عاطفه باشد، و یا دارای ناز و كرشمه باشد. و أتراب جمع تِرْب ـ با كسر و سكون ـ به معنای مثل و شبیه است.

«لاِصْحَـ’بِ الْیَمِینِ * ثُلَّةٌ مِنَ الاْوَّلِینَ * وَ ثُلَّةٌ مِنَ ا لاْ خِرِینَ؛ آنچه گفته شد، برای اصحاب یمین و اهل سعادت است كه جماعت كثیری از آنها از پیشینیان بوده اند، و جماعت كثیری از پسینیان» (آیات 38 تا 40 سوره واقعه). باید دانست كه آنچه از گفتار خدا: فِی سِدرٍ مَخْضُودٍ * وَ طَلْحٍ مَنضُودٍ * وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ تا اینجا كه میرسد: فَجَعَلْنَـ’هُنَّ أَبْكَارًا، عُرُبًا أَتْرَابًا بیان شده است، همه متعلّق به خوبان و اصحاب یمین است؛ و آنچه سابقاً بیان شد از گفتار خدا كه می فرماید: فِی جَنَّـ’تِ النَّعِیمِ تا گفتارش كه: إِلاَّ قِیلاً سَلَـ’مًا سَلَـ’مًا، همه آنها متعلّق به سابقون و مقرّبون است. و با دقّت در خصوصیّات آن مزایا، و خصوصیّات آنچه را كه برای اصحاب یمین بیان فرموده است، أشرفیّت و أفضلیّت سابقین از اصحاب یمین مشهود میگردد.

توصیف بهشت متقیان
و در سوره قمر، مقام متّقیان را مَقْعَدِ صِدْق در نزد مالك علی الاءطلاق و حكمران با اقتدار معیّن كرده است: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّـ’تٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیكٍ مُقْتَدِرٍ؛ محققا پارسایان در باغ ها و (کنار) نهرهایند. در جایگاه صدق، نزد پادشاهی با اقتدار» (آیه 54 و 55 سوره قمر).

و در سوره بیّنه، آن پاداش ها را كه حتّی شامل رضایت طرفینی است، بر اساس خشیت و احترام از عِزّ جلال و مقام و موقف حضرت پروردگار معیّن فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّـ’لِحَـ’تِ أُولَـ’´نءِكَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ* جَزَآؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّـ’تُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاْنْهَـ’رُ خَـ’لِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا رَضِیَ اللَهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَ ‘ لِكَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ؛ آنانكه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، ایشانند فقط بهترین خلائق. پاداش آنان در نزد پروردگارشان بهشت هائی است كه از زیر درختان آنها نهرهائی در جریان است، و ایشان در آن بهشت ها جاودانه زیست می كنند. خدا از ایشان راضی است و ایشان از خدا راضی هستند؛ این است مزد و ثواب كسی كه از پروردگار خود در خشیت است» (آیه 7 و 8 سوره البینة).

و در سوره نبأ وارد است كه: «إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا * حَدَآنءِقَ وَ أَعْنَـ’بًا * وَ كَوَاعِبَ أَتْرَابًا * وَ كَأْسًا دِهَاقًا * لاَ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَ لاَ كِذَّ ‘ بًا * جَزَآءً مِن رَبِّكَ عَطَآءً حِسَابًا؛ در قیامت برای پرهیزگاران محلّ فوز و سِعه و آسایش است: باغهائی و درختهای انگوری است، و نیز دختران جوان نورس كه تازه پستان در می آورند، و همگی مثل و شبیه و قرین یكدگرند، و نیز كاسه های مملوّ از شراب بهشتی است. در آنجا أبداً سخن لغو و بیهوده و سخن دروغ نمی شنوند. اینها در مقام پاداش از جانب پروردگار تو ای پیغمبر، در محاسبه به آنان عطا میگردد» (آیات 31 و 36 سوره نبا). دَهَقَ یَدْهَقُ دَهْقاً به معنای پر كردن و سرشار و مملوّ نمودن است، و دِهَاق به معنای سرشار و پر است. و كِذَّاب یكی از مصادر كَذَبَ یَكْذِبُ می باشد، یعنی دروغ گفتن.

از این آیات استفاده می شود كه بهشت مقام صدق و امانت و تقوی و برداشتن گلایه از آثار و مظاهر عالم آفرینش كه مخلوق خداست، و حفظ مقام جلال و عظمت و ابّهت حضرت ذوالجلال است. در آنجا بطلان و لغو و دروغ و گناه نیست، و فتور و نقصان و عیب راه ندارد. شرابش مست میكند ولی مست جمال خدا و صفات خدا و افعال خدا؛ و سردرد نمی آورد، و عقل را هم نمی برد. و آن را شراب طَهور گویند كه در سوره دهر ذكر شده است. غذای آن ثقل و سنگینی نمی آورد، و نكاح آن فتور و سستی ندارد، همه عشق است و لذّت و سُرور و حُبور. و علّتش اینستكه در آنجا نقصان و عدم و نیستی راه ندارد. در دنیا كه نكاح و یا خوردن طعامهای لذیذ و یا آشامیدن نوشابه های لذیذ، لذّتش و اثرش ضعیف می شود و از بین میرود، به جهت نقصان این عالم است. و اگر فرض كنید جهات نقیصه در اینجا نباشد، هیچگاه بهجت و سرورش تبدیل به گرفتگی و بدی احوال نمی شود، و هر لذّت و كیف و عیشی كه پیدا شود همان جاودان خواهد ماند؛ بدون ذرّه ای قصور و فتور و كمی و كاستی.

توصيف بهشت در برخي سوره ها مانند «واقعه و صافات» به طور مشروح بيان شده كه به برخي از آن موارد و راه هاي وورد به بهشت اشاره مي كنيم.
اولاً: معيار رستگارى در آخرت و رفتن به بهشت ايمان و اعمال انسان است. هر كس كه عمل صالح داشته باشد ان شاء الله وارد بهشت مى‏شود. … « الذين آمنوا و عملوا الصالحات».
ثانيا: شفاعت يامبر اكرم(ص) و امامان(ع) و اولياى الهى نيز شامل تعداد زيادى از مسلمانان و مؤمنان خواهد شد و آنان نيز وارد بهشت مى‏شوند.
ثالثا: همه اهل ايمان حتى كسانيكه احيانا مشكل داشته باشند در نهايت وارد بهشت خواهند شد و اگر هم عذاب و سختى ببينند براى مدتى موقت است. اما بعد از مدتى آنها نيز به بهشت مى‏روند.
رابعا: مى‏دانيد كه بهشت هشت درب دارد و جهنم هفت و اين نشانه آن است كه راه هاي ورودي بهشت بيش از جهنم است. به طور مثال اگر حواس پنجگانه و شهوت و غضب انسان راه ورودي جهنم است اين هفت در به اضافه عقل راه ورودي به بهشت مي باشند.
خامسا: خداوند متعال كه آفريدگار بندگان است آنها را هم دوست دارد لذا در نعمت‏هاى خود آنها را بهره‏مند مى‏كند مگر كسانى كه خيلى شقاوتمند و نا صالح ند. با توجه به اينمطالب و مطالب بسيارى ديگر كه از قرآن و روايات استفاده مى‏شود. هيچ دليلى بر اينكه اهل جهنم بيشتر از اهل بهشت هستند نداريم. بله همه بهشتيان در يك مقام و مرتبه نيستند چنان كه دوزخيان نيز همه در يك مرتبه از عذاب نيستند.
دوست گرامي! آنچه که در اينجا به اجمال مي توان آورد اين است:
1- آنچه از نظر فرآن کريم و روايات اسلامي مسلم است اين که همانطوري که اهل جهنم به تناسب بديهايشان سختي و عذابشان گوناگون است، اهل بهشت هم به فراخور اعمالشان داراي درجات و کمالات مختلف هستند. از اين رو بهشت داراي مراتب و درجات متفاوت است: «فأولئک لهم الدرجات العلي» (اهل ايمان و عمل صالح داراي درجات عالي هستند)(طه (20)، آيه 75)؛ «والآخره اکبر درجات» (درجات آخرت و برتريهايش از اين هم بيشتر است)(اسراء (17)، آيه 22)
2- با عنايت به مطلب نخست، در بهشت نعمتهاي گوناگوني وجود دارد که اهل ايمان و عمل صالح از آن بهره مند مي شوند. اما برترين و بهترين لذت ها محبت و خشنودي خداوند متعال مي باشد، و به تعبير ديگر هيچ لذتي در بهشت به درجه خشنودي و محبت الهي براي انسان بهشتي شادي بخش نيست و حتي لذتهاي ديگر در پرتو اين لذت ارزشمند مي نمايد. قرآن در آيات متعددي بدان اشاره مي کند که در اينجا به ذکر يک آيه مي پردازيم: «وعد الله المؤمنين و المؤمنات جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و مساکن طيبه و جنات عدن و رضوان من الله الکبر ذلک هو الفوز العظيم؛ خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهائي از بهشت وعده داده که نهرها از زير درختانش جاري است، جاودانه در آن خواهند ماند، و مسکن هاي پاکيزه اي در بهشت هاي جاويدان (نصيب آنها ساخته) و (خوشنودي) و رضاي خدا (از همه اينها) برتر است، و پيروزي بزرگ همين است››(توبه (19)، آيه 72) البته اين لذت و رضوان الهي از آن کساني است که در دنيا همه اعمال خود را بر پايه رضاي خداوند قرار داده باشند يعني عباداتشان بر اصل حب و حمد الهي استوار شده است. چنان که در کلام نوراني امير مؤمنان (عليه السلام) آمده است: «ان قوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلک عباده العبيد، و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار؛ همانا گروهي خدا را به انگيزه بهشت مي پرستند که اين عبادت تاجران و سودگران است، و گروهي نيز خدا را به خاطر هراس و عذاب جهنم عبادت مي کنند که اين شيوه بردگان است، و نيز گروهي خدا را به خاطر شکر و سپاسش مي پرستند که اين شيوه عبادت آزادگان است››(نهج البلاغه، حکمت 237؛ اصول کافي، ج2، ص68، ح5) امام علي عبادت خود را از نوع گروه سوم مي داند و مي فرمايد: «الهي ما عبدتک خوفا من عقابک و لا طممعا في ثوابک و لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ معبودا! هيچگاه تو را به خاطر ترس از عذاب و يا طمع به پاداش نپرستيدم، بلکه چون تو را شايسته عبادت يافتم، بندگي مي کنم››(بحار، ج41، ص14) در روايات امامان معصوم نيز محبت و خوشنودي خداوند به عنوان پاکترين و زيباترين لذت اهل بهشت خوانده شده است. امير مؤمنان -عليه السلام- در بيان علت آن مي فرمايد: اهل بهشت هنگامي که با نعمت هاي گوناگون در بهشت روبرو مي شوند دلهايشان چنان از وجد و سرور افروخته مي گردد که زبان به سپاس و شکر الهي مي گشايند و همه آن نعمتها را در برابر رضوان خداوند ناچيز مي نگرند و هدف نهائي را در اين مي دانند که قرآن بازگو مي فرمايد: «و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين» (و آخرين سخنان اهل بهشت اين است که حمد مخصوص پروردگار عالميان است)(يونس (10) آيه 10) امام سجاد نيز با تکيه بر بيان قرآن مي فرمايد: خداوند به اهل بهشت در بهشت مي فرمايد: بهترين لذت براي شما، رضايت و محبت من است.(ميزان الحکمه، ج1، ص433، باب 557، ح2613)
نکته پاياني آن که قرب الهي که موجب رضا و رضوان عظيم خداوند است در واقع بالاترين کمالي است که فطرت انسان در پي آن مي رود. پس همان طوري که ارتباط با خدا در دنيا زندگي آدمي را در همه ابعادش آرامش بخش مي کند در آخرت که سراي ابدي به شمار مي آيد برترين آرزوها همين رضايت الهي است که هر نعمت ديگري در پرتو آن لذت آفرين خواهد بود.

حکایت هفت در صد(7%) بهشت وجهنم

یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: “خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟”

خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: “تو جهنم را دیدی!”

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!

افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: “نمی فهمم!”

خداوند جواب داد: “ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!”

(تخمین زده شده که ۹۳% از مردم این متن را برای دیگران بازگو نخواهند کرد، من جزء آن ۷% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم!)

حوریان و دختران بهشتی

حور جمع حوراء است و حوراء به دخترجوان و باکره و سفید و بسیار زیبا و سیاه چشم گفته می شود که دارای پستانهای بسیارزیبایی که گرد و تازه رسیده و کمی برآمده اند می باشند.

قرآن می فرماید:

    ” (برای پرهیزگاران)، دخترانی بسیار جوان و هم سنّ وسال و جامهایی لبریز و پیاپی(ازشراب طهور). ”   (سوره نبأ، آیه 33)

    ” (بهشتیان) همسرانی از حورالعین (سیاه چشم وبسیارزیبا) دارند همچون مروارید درصدف پنهان. اینها پادشی است که در برابر اعمال که انجام می دادند. ” (سوره

واقعه آیه 22)

    ” نزد بهشتیان همسرانی زیباچشم است که جز به شوهران خود عشق نمی ورزند، گویی(ازلطافت وسفیدی)همچون تخم مرغهایی هستندکه (درزیر بال وپرمرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آنرا لمس نکرده است ونزدیکی نکرده است). ” (سوره

صافات،آیه 48)

     پیامبراکرم(ص) فرمودند: “همانا بهشتیان به چیزی بیشتراز نکاح اشتها ندارند و لذت نمی برند.”  (کتاب لثالی، ص 503)

   درحدیثی بدین مضمون آمده است که:” بهترین چیزهایی که مردم در دنیا وآخرت ازآنها لذّت می برند، لذت آمیزش و بهره برداری از زنان می

باشد.” (کتاب وسائل، جلد14، ص 468)

  “(دربهشت)توان بدنی انسان درکامیابی اززنان به اندازه صد نفر می گردد.” (کتاب کنزالعمال، جلد14، ص 468)

حضرت علی(ع) فرمودند:” هریک ازآن حوریان، هفتاد حلّه پوشیده اند و سفیدی ساق ایشان از زیر هفتاد حلّه معلوم است. از جماع باهریک ازآن حوریان لذّت صد مرد را می یابد که هریک چهل سال خواهش مجامعت داشته باشندو برایشان میسّرنشده باشد. ” (بحارالانوار،ج 8، ح 205)

درجای دیگرحضرت علی(ع)فرمودند: ” پس آن مؤمن با قوّت صد جوان باآن حوری جماع کند و یک معانقه با او هفتادسال طول می کشد.  مؤمن متحیّر می باشد که نظر به کدام عضو حوری بکند، بر روی او یا برپُشت او  یا بر ساق او. برهرعضو اوکه نگاه

می کند از شدّت نور وصفا، روی خودرا درآن مشاهده می نماید. پس دراین حال زن دیگری براو مشرف میگردد که خوشروتر و خوشبویتر از اوّلی است. ” (بحارالانوار،ج 8، ح 205)

حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:” هیچ مؤمنی داخل بهشت نمی شود مگر آنکه خداوندِغنیّ ، پانصد حوری به او عطا می فرمایدکه با هر حوری هفتاد غلام وهفتاد کنیز نیز می باشدکه هریک مانند لؤلؤ منثور و لؤلؤ مکنون می باشند. ” (بحارالانوار،ج 8، ح 205)

رسول اکرم(ص) می فرماید: ” حوری از خیمه خود بیرون آیدو روی به تخت مؤمن خرامد و چون به نزد مؤمن می آید با پانصد سال ازسالهای دنیا همدیگر را می بوسند که برای هیچ کدامشان ، خستگی و ملال حاصل نمی گردد. ”

  امام صادق(ع) فرمودند: ” زنانِ بهشت حسد نمی برند و حائض نمی شوند و بدخویی نمی کنند.”

رسول اکرم(ص) فرمودند: ” هرمؤمنی را هفتاد زوجه از حوران می دهند و چهار زن

از آدمیان، که ساعتی با حوریّه صحبت می دارد و ساعتی با زن دنیا و ساعتی باخود خلوت می کند و بر کُرسیها تکیه زده اند و بایکدیگر صحبت می دارند. ” (بحارالانوار،ج 8، ص 157، ح 98)

حوریانحوریان بهشتی
Comments (0)
Add Comment