حيات خارج از جو زمين

براي گذشتگان ما هرگز چنين سؤالي پيش نمي‌آمد كه من در جهان تنها زندگي مي‌كنم يا نه؟ دنياي آنها از يك بستر محدود به نام خاك و آسماني مملو از ستارگان شناخته شده تشكيل مي‌شد.

آنها به اين احتمال كه ممكن است منظومه‌ها و سيارات ديگري وجود داشته باشند كه نتيجه آن زندگي موجودات غير زميني است. اهميت نمي‌دادند. شيپارلي اولين كسي بود كه تصور مي‌‌كرد شيارهايي بر روي مريخ ديده‌است. پرسيال لول همين فرضيه شيار را به صورت كانالهايي كه توسط مريخي‌ها به منظور آبياري كردن محصولات كشاورزي‌شان احداث شده‌ است، بيان كرد. نتيجه اين فرضيات اين بود كه قدرت و بينش انسان به اين سمت كه ما در جهان تنها نيستيم سوق داده‌شده است. همان‌طور كه در فصل 5 اشاره شد. تحقيق خاص ما در مورد مريخ به نتايج منفي منجر شده‌ است.

در صورتي كه ما با زندگي در سطح مريخ مواجه شويم قطعاً اين نظريه به بقاي موجوادت غير زميني منتج مي شود. البته بايستي بدانيم كه واژه extraterres trial به معني وجود داشتن موجوداتي متفاوت از آن چه در زمين مشاهده مي‌كنيم، است. ما حرفهاي مخفف ET را براي واژه  Life  Extraterres trial به معني زندگي غير زميني و حرف L را براي كلمه Life و حرف I  در ETI براي واژه intelligence به معني هوشمند در نظر مي‌گيريم كه به زبان ساده ETI به معني موجودات هوشمند غير زميني است. ما هم اكنون سرگرم تحقيق در مورد زندگي موجودات هوشمند غير زميني هستيم كه به صورت مخفف SETI نوشته مي‌شود. كه s مخفف serch به معني تحقيق است.

اولين SETI پروژه‌اي بود كه OZMA ناميده مي شد. و در سال 1960 آغاز شده است و تلاشي بود كه براي  يافتن سيگنالهاي راديويي از دو ستاره نزديك به هم انجام گرفته بود. اين دو ستاره تائوستي و اپيسيلون اريداني نام داشتند.

در حقيقت ما هيچ‌گونه علائمي از ETI يا ETL در سطح كره مريخ يا ماه و يا در ابرهاي مشتري و يا در تيتان (قمر زحل) نيافيتم. اين موضوع هرگز روحيه محقيقن را تضعيف نكرده‌است. بلكه آنها را تشويق به تحقيق در خارج از منظومه شمسي كرده‌است.

 تحقيقات ما بايستي به صورت گسترده‌تر و فراتر از منظومه شمسي انجام مي‌شد و  اين در حالي ممكن بود كه ما مي توانستنيم به يك ستاره ديگر سفر كنيم و بر روي يك يا چند سياره آن فرود بياييم و در آنجا اتراق كنيم. تا بتوانيم پيرامون حيات در آنجا تحقيق كنيم.

البته چندان عجيب نيست كه اين نظريه به طور قطع انجام‌ناپذير است. با توجه به محدوديتهايي كه در مورد فاصله و سرعتي كه بتوانيم ماهواره‌مان را به آن ستاره انتقال دهيم، سراغ داريم.در صورتي كه ما بتوانيم با 1/0 سرعت نور سفر كنيم 90 سال طول مي كشد تا  بتوانيم به نزديكترين ستاره كه همان آلفا قنطورس است برسيم. حال ستاره‌اي را در نظر بگيريد كه 100 سال نوري با ما فاصله داشته‌باشد. آنگاه ما بايستي 2000 سال در سفر باشيم تا به آن ستاره برسيم و برگرديم. ونسلهاي زيادي بايد در سفر همراه ما باشند، عده‌اي بميرند و عده‌اي به راهشان ادامه دهند.

حقيقت جالبي كه ما مي توانيم از قانون نسبيت ياد بگيريم. اين است كه آيا صنعت ما مي‌تواند آن قدر پيشرفت داشته‌باشد كه به ما اجازه دهد كه به 98% سرعت نور برسيم. زمان براي ما در داخل ماهواره بسيار كند‌تر مي‌گذرد و با در نظر داشتن اين موضوع كه سفر رفت و برگشت به ستاره آلفا كمتر از 40 سال طول مي‌كشد. اما اين مدت در زمين 200 سال طول مي‌كشد و هنگامي كه ما برگرديم تمام دوستانمان مرده‌اند. اما ما اميدواريم كه اطلاعات مورد نياز كه توسط دوستانمان به دست آمد توسط نسلهاي بعد تكميل شود.

بيشترين سرعتي كه بشر توانسته به آن دست يابد mi/h 100000 يا معادل mi/s 28 مي‌باشد كه اين سرعت فقط از 1/0 سرعت نور مي باشد. همان‌طور كه مي‌بينيد اين ارقام بسيار نااميد‌كننده هستند. ولي ما نبايد اميدمان را از دست بدهيم و بايستي بتوانيم منبعي از انرژي پيدا كنيم كه سرعت ماهواره‌مان را به اندازه اولين نيمه سفر تا ستاره دور دستي كه مورد نظرمان است به درصد قابل قبولي از سرعت نور برساند. نظريه‌هايي كه براي چنين  سيستم حركتي وجود دارد، عبارتند از: همجوشي هيدروژن و پادماده، سيستم تعويض يون و غيره.

سيگنالهاي راديويي در خلأ با سرعت نور حركت مي‌كنند. اما در چه طول موجي بايد شنيده شوند؟ محدوده كامل طول موجها خيلي وسيع است. ولي كمتر از اندازه‌اي است كه ما به آن نياز داريم. مقداري از اين محدوده، از تابش زمينه كيهان كه توسط الكترونهاي شتاب يافته تأمين مي‌شود، نشأت مي‌گيرد.

ما با امواج راديويي با طول موج بيشتر نياز نداريم. خوشبختانه محتمل‌ترين محدوده طول موجها كه ما به آن نياز داريم طيف 18 تا 21 سانتي‌متر است(در واقع كمي بيشتر). چرا اين طول موجها ويژه به نظر مي‌رسند؟

در فصل 15 ما ديديم كه چرا سيگنال cm 21 معتبر است. اين سيگنالي است كه توسط بيشترين عنصر موجود در جهان يعني هيدروژن ساطع مي‌شود.

هر ETI بدون ترديد اين حقيقت را مي‌داند كه بايد هر طول موجي را براي منظوري خاص انتخاب كند. با توجه به دلايلي كه گفته شد اين طول موج براي پروژه SETI كه OZMA ناميده شد انتخاب مي‌شود.

البته بيشتر ذكر شده است كه طول موج cm 18 براي تشعشع هيدروكسيل تعريف شده است. هيدروكسيل همان راديكال OH ‌مي‌باشد كه در فضاي سيال ميان ستاره‌اي يافت  مي شود.هنگامي كه شما يك راديكال OH را نزديك يك اتم  هيدروژن قرار مي‌دهيد.خيلي به HOH يا مولكول آب نزديك مي‌شويد. هنگامي كه اين استدلال چيزي را ثابت نكند محدوده طول موجهاي 18 تا 21 سانتي‌متر را حفره آب مي‌ناميم جايي كه ETS ها داستان فعاليت متهورانه ما را نشان مي‌دهند. با توجه به اين كه ما آب را براي پايدار بودن موقعيت‌هاي زندگي غير زميني در نظر داريم.  اين طور فكر مي‌كنيم كه شايد در تمام جهان آب موجب بقاي موجودات زنده است و اگر آب وجود داشته باشدETS ممكن است اين منطق ما را معطوف به انتشار امواج مختلف در اين زمينه بكنند. ما قابليت انتشار سيگنالهاي راديويي قوي را در هر جهت داريم و مي‌توانيم همزمان طول موجهاي مختلف را نيز بشنويم.

آيا تلاش كردن پيرامون اين مسأله هيچ موثر واقع مي‌شود؟

چه شانسهايي وجود دارد كه ETI وجود داشته باشد؟

براي پاسخ به اين سوالات و همچنين طرح سوالات بيشتر در اين زمينه بيابيم به كنفرانسي كه توسط دانشمندان در سال 1968 در مركز راديويي ملي در گرين بنك در ويرجينيا انجام شد برگريدم. حدس اين كه چه مقدار از جوامع ETI در كهكشان راه شيري وجود دارد توسط فرمول زير كه به فرمول دريك معروف است به دست مي‌آيد:

كه در آن

N= تعداد تمدن‌هاي فرازميني در كهكشان ما كه مي‌توانيم با آنها ارتباط برقرار كنيم.

R= آهنگ شكل‌گيري ستاره‌ها در كهكشان ما

FP = كسري از اين ستاره‌ها كه منظومه سياره‌اي دارند.

ne  = تعداد متوسط سياره‌هاي دور  آن ستاره‌ها كه محيط مناسب براي حيات دارند.

fL =كسري از متغير بالا كه عملاً حيات را پرورش مي دهند.

fi=كسري از متغير بالا كه مايل و قادر به برقراري ارتباط باشند.

L= طول عمر و بقاي چنين تمدني

براي ديدن اين كه اين فرمول چگونه كار مي‌كند بياييد اعداد را در آن جاي گذاري كنيم.

R=10 ستاره در سال (200 ميليون  ستاره كه در 20 ميليون سال شكل گرفتند)

1/0 FP =(فقط يك ستاره از ده ستاره داراي سياره).

2= ne     = (يك نمونه ستاره كه داراي 2 سياره‌ي واجد شرايط براي زندگي است)

1/0= fL =(9 تا از 10 زندگي هوشمند را مورد حمايت قرار مي‌دهند)

5/0 = fi=(نيمي از آنهايي كه زندگي هوشمند را مورد حمايت قرار مي‌دهند.)

9/0=fc= (9 تا از 10 زندگي هوشمند كه ما مي‌خواهيم با آنها ارتباط برقرار كنيم)

1000سال=L (توانايي و اميد به اين كه اين ارتباط 10000 سال طول بكشد)

جامعه 900 = (1000)(9/0)(5/0)(1/0)(2)(1/0)10 =N  

به دليل اين كه ما بسيار بد بين هستيم عدد 900 در بدبينانه‌ترين حالت ممكن است. به طور كلي محدوده N از عدد 1(ما تنها هستيم) تا عدد 100 ميليون جامعه ET مي‌تواند متغير باشد. حالا هدف ما براي نشان دادن چگونگي ارزش هر يك از فاكتورها معين شد و شما بهتر است يك اعتبار براي N تخصيص بدهيد يعني اين كه N حداقل برابر يك است چون ما وجود داريم.

يك مقدار برايR، براي آگاهي شما باقي مي ماند: مقدار كلي ستارگان در كهكشان و مدت زماني كه طول مي كشد تا آنها شكل بگيرند(منظور سن كهكشان است)

ارزش fPمبين احتمال ستارگاني غير از خورشيد كه داراي سياره هستند مي‌باشند. اما شكل‌گيري سيارات تا چه  اندازه‌اي مستقل از شكل‌‌گيري  ستارگان هستند؟ مثلاً منظومه شمسي خودمان را در نظر بگيريم كه اعتقاد داريم سيارات از ماده خورشيد شكل گرفته‌اند. كه ابتدا به صورت توده بزرگي از گاز بود كه چگال شد كه چرخش آنها در حركت زاويه‌اي لحظه‌اي آنها موثر بودند. مقداري از مواد كه به صورت ديسك اطراف خورشيد اوليه بوده‌اند سيارات را به وجود آوردند. شواهدي وجود دارد كه نشان مي‌دهد اين موضوع در مورد ستاره Beta pictoris اتفاق افتاده است. كه اين موضوع در شكل 1-18 نشان داده  شده است. اين اتفاق ممكن است به نظر برسد كه در هر ستاره‌اي رخ مي دهد. ما معتقديم كه با اين وجود ستارگان بسيار سنگين و داغ اين فرم ديسكي شكل را پيش از آغاز شكل‌گيري سيارات داشته‌اند. ما فكر مي‌كنيم كه ستارگان دو تايي شايد سياره موجود در سيستم منظومه‌اي‌شان را رانده‌اند. اگر اين دو احتمال برقرار باشد احتمال كاهش سيگنال ستارگاند هنگامي كه ستاره 2 تايي باشد بيشتر است. بنابراين اعتبار و ارزش fpمي‌تواند در محدوده‌اي بين 5/0 و 001/0 باشد.

منجمين به طور فعال درگير تحقيق پيرامون منظومه‌هايي خورشيدي هستند. مخصوصاً آنهايي كه نزديك ستاره‌هاي خورشيد مانند وجود دارند(شكل‌هاي صفحه 299 رامشاهده كنيد)

تلسكوپ‌هاي انكساري با فاصله كانوني زياد براي اينكار مناسب مي باشند. و به اين  خاطر نيست كه منجم به طور واقعي ستارگان را مورد تحقيق و كاووش قرار دهد. بلكه با در نظر گرفتن اثر جاذبه‌اي كه بين  آن ستاره و سيارات موجود در مدار آن ستاره و جود دارد مطالعه خود را انجام مي‌دهد. نتايج مثبتي هم  براي سه ستاره نزديك به هم بارنارد، لالاند 21185 و cygni61 مشاهده شده است كه ما را در مورد فاكتور fPاميدوارتر مي‌كند. به طور قطع تلسكوپهاي انكساري براي تلاش و تحقيق مورد نياز مي‌باشد.

ارزشي كه براي neدر نظر گرفته مي‌شود نمايانگر شمار سياراتي است كه بايستي حيات را در منظومه شمسي مورد حمايت قرار دهند.

سيستم منظومه شمسي ما به عنوان يك مدل نشان مي‌دهد كه neچه ارزش و اعتباري دارد. تا جايي كه ما مي‌دانيم سياره زمين تنها سياره‌ اي در منظومه شمسي مي‌باشد كه داراي شرايط حيات است. آيا ديگر سيارات منظومه شمسي اين شرايط را دارند؟ عطارد و زهره خيلي گرم هستند. مشتري و آنهايي كه دورتر هستند. خيلي سرد مي باشند بنابراين مريخ به تنهايي يك احتمال حيات در نظر گرفته مي‌شود. فاكتوري كه در مريخ مورد كاوش قرار مي‌‌گيرد حرارت آن است. ولي آيا جو آن از حيات حمايت مي‌كند. جرم مريخ براي نگه‌داشتن جو آن كافي نيست. دماي آن از زمين كمتر است. علاوه بر اين اتمسفر آن داراي گاز كربنيك است كه براي تنفس مضر است. در اين بحث ما به تعدادي از فاكتورهايي كه از حيات در سيستمهاي سياره‌اي جلوگيري مي كنند رسيده‌ايم.

فاصله از خورشيد  و در نتيجه حرارت آن، جرم سياره كه باعث نگه‌داري جو آن مي‌شود كه خود جو هم به صورت اثر گلخانه‌اي بر دماي سياره تأثير مي‌گذارد. و بالاخره تركيب مناسب اتمسفر. براي در نظر گرفتن حيات در يك سياره وجود دو عامل ضروري است اتمسفر و خاك آن كه حيات را ممكن مي‌كنند. اين مدل سياره‌اي را پيشنهاد مي‌كند از موادي ابر مانند كه عناصر سنگين‌تر از هليوم در آن وجود داشته‌باشند تشكيل شده باشد. كه اين عناصر در انفجار ابر نواختري به وجود آمدند. ما مي‌دانيم كه اتمهاي كربن به طور طبيعي تمايل دارند با اتمهاي هيدروژن، اكسيژن، نيتروژن، وگوگرد تركيب شوند و اسيدهاي آمينه را به وجود بياورند كه اين ساده‌ترين شكل تركيبات شيميايي است. اين‌ها تركيباتي هستند كه به طور كامل حيات را تحت پوشش قرار نمي‌دهند. ولي براي زندگي مورد نياز هستند. يكي از اساسي‌ترين تفاوتهاي بين مولكولهاي مرده و ارگانيزم زنده در صد احيا كردن سلولهاي ارگانيزم زنده است(به شكل 2-18 توجه شود)

اين ضرورت دارد كه ما فرضياتمان در مورد EST را مشابه خودمان در نظر بگيريم و اگر اين فرضيات را در نظر نگيريم از خيلي از مشاهداتمان صرفنظر كرده‌ايم.

مقداري كه براي fL بيان مي‌شود احتمال وجود حيات هوشمند در جايي كه زندگي وجود دارد، است.

دانشمندان شواهد خود را به سمت مولكولهاي مرده سوق نمي‌دهند بلكه به سمت اركان حيات‌دار سوق مي دهند. بنابراين مقداري كه شما به fL نسبت مي دهيد به فلسفه شما از مبدأ حيات بستگي دارد.

ممكن است اين عدد از 1(به معني اين كه حيات در محلي مناسب وجود داشته باشد) تا 001/0 يا كمتر (به اين معني كه احتمال اين كه حيات رخ دهد خيلي كم است) در نوسان باشد.

واژة fi به آن معني است كه هم حيات وهم هوشمندي با هم وجود دارند. هوشمندي فراتر از غريزه‌اي است كه به طور ذاتي در تمام موجودات وجود دارد(به طور مثال دلفين و شامپانزه)

هوشمندي به توانايي فكر كردن در مورد گزينه‌هاي مختلف و انتخاب يك گزينه بهتر از همه، اطلاق مي‌شود. بنابراين هشياري سطح انتظارات را بالا مي‌برد.

محدودة ارزشهاي مناسب براي اين فاكتور فقط محدود به fLمي‌باشد و ممكن است باز هم به فلسفه شما در مورد ريشه هوشمندي بستگي داشته‌باشد.

واژة fc تفكر ما را در مورد ارتباط بين زندگي وهوشمندي منعكس مي‌كند. و اندازه آن احتمالاً اين است كه هر ETI بخواهد با دوستان مورد نظر خود راتباط برقرار كند. آيا سوال براي ETI ها هم پيش مي‌آيد كه آنها هم تنها هستند يا نه؟ به نظر مي‌رسد كه فقط انسانها به دانستن اين موضوع علاقمند هستند.

من فكر مي‌كنم بايد ارزش بيشتري به اين مسئله داد زيرا به نظر من هوش  آنها توسط كنجكاوي‌شان بيشتر خواهد شد. شما چه ارزشهايي را در نظر مي‌گيريد.

واژه L طول زمان ارتباطي كه آن جامعه مي‌تواند با فرازميني‌ها داشته‌ باشد،است. براي اندازه‌گيري L ما بايستي زمان را  از 50 سال قبل در نظر بگيريم براي زماني كه ما تكنولوژي مورد نظر آن را نداشتيم كه هم امواج راديويي بفرستيم و هم آن را دريافت كنيم تا بتوانيم با ETLهاي هوشمند ارتباط برقرار كنيم.

حال ما فرستنده‌هاي بسيار پرتوان و حساس چند كاناله داريم و سوال اين است كه آيا انسان آن ‌قدر بقا دارد كه بتواند از علاقه خود به تحقيق در اين مورد حمايت كند. به عنوان مثال ما 10000 سال را انتخاب مي‌كنيم شما ممكن است اين عدد را از مشاهدات خود حدس زده باشيد.

قبل از اين كه صحبت در مورد فاكتور L را به پايان برسانيم بياييد اين سوال را به آهستگي و به صورتهاي مختلف مطرح كنيم. زيرا نزديكترين ETI به راحتي 1000 سال نوري با ما فاصله دارد و ما از سوالمان دو روش ارتباط را برداشت مي‌كنيم.

به عنوان مثال اگر ما يك پيام به صورت راديويي(با سرعت نور) براي ETIها بفرستيم اين پيام هزاران سال طول مي‌كشد كه به آنها برسد اگر فرض كنيم كه مساله‌اي به نام هوشمندي در آنجا وجود دارد و آنها پيام ما را دريافت مي‌‌كنند، پاسخ آنها هزاران سال طول مي‌كشد كه به ما برسد. حتي ممكن است اين پيام طولاني هم نباشد. باز هم فرض مي‌كنيم كه صنعت در آنجا وجود داشته باشد و آنها بتوانند با ما ارتباط برقرار كنند (حداقل پيام ما را بشنوند) اگر تكنولوژي آنها به اندازه 10000 سال پيش ما بوده باشد اين پيام بايستي هزاران سال ديگر در آنجا باقي بماند. اگر آنها به مزاياي پيشرفت بسيار صنعت فكر نكرده باشند اين فرآنيد ماندن پيام همچنان ادامه خواهد داشت بسيار واضح است كه اگر ارتباط ما با جامعه  ET ادامه داشته باشد (اعتبار بيشتر براي L)شانس بيشتري براي تماس در زمانهاي پيشرفت صنعت وجود خواهد داشت.

با توجه به اينكه چقدر اين فاكتورها در اين معادله نامطمئن هستند شما مي توانيد به اهميت  امكان‌پذير بودن N فكر كنيد.

براي آنچه كه اعتبار N فرض مي‌شود(شما فكر مي‌كنيد كه N از 1 بزرگ‌تر است) سرمايه بسيار زيادي جهت حمايت از تحقيق در مورد ETI احساس مي‌شود.

چه زباني استفاده خواهيدكرد؟

واضح است كه ارتباط ما با ETIها به انگليسي يا فرانسوي يا روسي نمي‌باشد اگر چه اين زبانها وهمچنين زبانهاي ديگري نيز در  ضبط سفينه  وويجر وجود دارند.  در واقع يك زبان وجود دارد كه مورد  قبول همه مردم كره زمين مي باشد و شايد به زبان ETI نزديك‌تر باشد و آن زبان، زبان رياضي است. به مفهوم واقعي رياضي  يك زبان است و اين زباني است كه ما به وسيله آن با كامپيوتر ارتباط برقرار مي‌كنيم. به وسيله اين زبان كامپيوتر را كنترل مي‌كنيم، اطلاعات به كامپيوتر مي‌دهيم و اطلاعاتي از آن دريافت مي‌كنيم. درك مشترك با ETIها آسان‌تر مي‌شود. بنابراين آنها و خود ما انگيزه بيشتري براي انجام كار پيدا مي‌كنيم.

چه چيزي بايد به ETI ها بگوئيم؟

به يك مفهوم ما بعضي وقتها شايد به طور غير عمدي در حال صحبت با آنها هستيم كه اينها همان سيگنالهاي راديويي وتلويزيوني هستند از مدت 50 سال پيش در فضا منتشر مي‌شوند. و اين به آن مفهوم است كه يك كره به شعاع 50 سال نوري از تشعشع راديويي زمين را احاطه كرده است. كه اين تشعشعات مملو از سيگنالهاي راديويي و تلويزيوني است. كه اين كره به نسبت يك سال نوري در هر سال است. و 50 سال بعد ما ETI ها را با 100 نوري از امواج راديويي مورد پوشش قرار مي دهيم آنها مي توانند «رابينسون كروزو» يا « عمو ميلتي» يا «روزهاي زندگي» ما را پيدا كنند.

من مطمئن نيستم كه حتماً بخواهيم وجودشان را بيان كنيم.  نظر شما چيست؟

همچنين ما 2 دستگاه از آن چه خودمان ساختيم را سوار بر ماهواره كرديم كه منظومه شمسي را ترك كردند يا به زودي ترك خواهند كرد اگر يك ETI در يك نقطه از فضا و در يك زمان خاص رخ مي‌داد توسط پايونير 10 يا 11 پيدا مي‌شد و به ما گفت كه در چه موقعيتي و در كدام نقطه از جهان هستيم.

در دو سفينه وويجر يك ويديوي مدرن تعبيه شده بود كه در آن از شصت كشور جهان احوالپرسي و خوشامد وجود داشت(البته هر كدام به زبان خودشان) و در آن تصاويري از زمين و خودمان و 90 دقيقه از مهمترين و برگزيده‌ترين موسيقي‌هاي جهان وجودداشته است. فرض مي‌كنيم كه اين پيغام يك طرفه است و نمي‌توانيم با آنها صحبت كنيم. پيغامي كه شما براي ETI ها فرستاده‌ايد چيست؟ شما دوست داريد چه پيغامي از آنها دريافت كنيد؟ اين امر  چگونه امكان‌پذير خواهد بود؟

اگر پول به اندازه كافي داشتيم كه البته مورد نياز هم مي‌باشد من مطمئنم كه ما به طرح چيزي مانند طرح Cyclops كه براي همين منظور در ساليان قبل در نظر گرفته شده بود ترغيب مي‌شديم. شكل 3-18 به شما ايده هاي جديدي مي دهد. تعداد بسيار زيادي از آنتن‌هاي راديويي بايد طوري مرتب شوند كه يك مقدار مشخصي از انرژي را كه مورد نياز است جذب كنند. اما اين طرح 10 ميليارد دلار هزينه در بردارد. يك گروه از فضانور دان روسي يك آنتن خيلي بزرگ گردان را در مدار زمين قرار دارند كه قابليت نقشه‌برداري از جهان به صورت سه بعدي را دارد. كه مي‌تواند  سيگنالهاي تصادفي ETI را كاووش كند. ما حالا مهارت صنعتي براي دريافت هزاران طول موج همزمان را داريم. در حقيقت مقدار داده‌هايي كه دريافت مي‌شود مي تواند صدها دفترچه تلفن را در هر ثانيه پر كند. و انسان مي‌تواند يك كار نشدني را انجام دهد. با اين حال كامپيوترها طوري برنامه‌ريزي شده‌اند كه اين سيگنالها را كشف كنند و بفهمند كه كداميك با مغزهاي هوشمند فرستاده شده‌اند. آسمان قابل رويت در حالت سيستماتيك مورد تحقيق واقع مي‌شود و ممكن است فقط چند سال طول بكشد. بنابراين تا زماني كه ما به سوالمان جواب بدهيم آيا ما در جهان تنها خواهيم بود؟

نکته آخر:

به نظر مي‌رسد بشر مجبور است بپرسد كه من در جهان تنها هستم يا نه؟ ما هم اكنون درگير تحقيق SETI هستيم كه ممكن است به ما كمك كند پاسخ را بيابيم. بسيار مشكل است كه تصور كنيم شرايط ارتباط با دوستان هوشمند به سادگي مهياست البته اگر آنها وجود داشته‌باشند. در اين فصل احتمال اين كه چنين تحليلهايي در مورد تجارب و آگاهيهاي بشر وجود دارد، بحث شده‌است. اما شايد فرضيات غلط باشند شايد شما بتوانيد طرز فكر جديدي ارائه بدهيد. فكر كردن پيرامون محتواي يك پيام كه شما به فضا مي‌فرستيد ممكن است موجب شود كه همان جواب مورد دلخواهتان به شما برگردد. البته با در نظر گرفتن ارزش وجودي خودتان متن پيام را در نظر مي‌گيريد و اين يك تلاش قابل تقدير است.

سوالها

          1.چرا به نظر منطقي مي‌رسد كه فرض كنيم در كهکشان راه شيري منظومه‌هاي ديگري وجوددارد.

  1. اگر احتمال ستارگاني كه داراي سياره هستند يك در ميليون باشد پس احتمال آن چه كه شما فكر مي‌كرديد در جاهاي ديگر وجود دارد چقدر است؟ عقيده خود را واضح تر توضيح دهيد.
  2. نقش مولكول DNA در سلولهاي حياتي چه مي‌باشد.
  3. فرض كنيد كه زندگي هوشمند در يك سياره وجود داشته باشد كه هزاران سال نوري از ما فاصله دارد و داراي صنعت كامل راديويي باشد كه با صنعت ما هماهنگي داشته‌باشد چگونه زمان تلف شده در اثر رفت و برگشت را حل خواهيد كرد؟
  4. چرا امواج راديويي بين 18 تا 21 سانتي‌متر از همه مناسب تر هستند؟
  5. يك كد زباني مطرح كنيد كه انسان بتواند به طور احتمالي با ETIها تماس بگيرد.
حیات خارج از جوحیات خارج از جو زمین
Comments (0)
Add Comment