1: دوران کودکي تا رحلت
سيد روحالله مصطفوي موسوي خميني (۲۰ جماديالثاني ۱۳۲۰ قمري – ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ شمسي)، روحاني و مرجع تقليد شيعه ايراني با مرتبه آيتالله رهبر انقلاب ۱۳۵۷/انقلاب اسلامي ايران.
نام پدرش آيتالله سيد مصطفي موسوي و نام مادرش هاجر احمدي بود. وي در پنج ماهگي پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستي مادر و عمهاش پرورش يافت.
گرچه سال ولادت وي طبق شناسنامه سال ۱۲۷۹ است، اما خود تصريح کردهاست، که تاريخ صحيح آن ۳۰ شهريور ماه ۱۲۸۱ است.وي در ساعات پاياني روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در سن ۸۷ سالگي بر اثر بيماري سرطان از دنيا رفت.
فرزندان وي مصطفي، صديقه، فريده، لطيفه، فهميه، سعيده، و احمد هستند.
نسب شناسي
بر پايه خاطرات آيت الله پسنديده که در روزنامه شرق سال دوم – شماره۵۴۷ به تاريخ پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۴ – – ۱۱ اوت 2005 مقدمه آن آورده شده است ايشان هندي زاده بوده اند اين مطلب پيش تر در روزنامه اطلاعات دوران پهلوي نيز چاپ شده بود:
“براى مقدمه مى نگارم؛ با اين كه من سيد مرتضى هندى سابق و پسنديده فعلى در نظر نداشتم و ندارم در عداد نويسندگان و يا گويندگان درآيم و در خودم صلاحيت و لياقت مطلب نگارى را نيافته ام ولى بر حسب ضرورت و لزوم و شايد تكليف الهى و شرعى موظف باشم مختصرى از نسب نامه خودم و بالاخص برادر كوچك و گرامم حضرت امام خمينى مرجع عالى قدر تقليد اكثريت قاطع تشيع و رهبر عالى مقام مسلمين ايران و ممالك و ملل اسلامى و مستضعفين دنيا را تا آنجا كه در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعيه و شواهد موجود دريافته ام يا با قرائن و شواهد و همچنين امارات برايم ظن حاصل شده با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قباله ها و مهرنامه ها و نوشته هاى موجود و اطلاعات و گفتارهاى بزرگ ترهاى فاميل و اقوام كه در حافظه ام مانده بدون تعريف و تمجيد يا تنفيذ و تكذيب و يا اغراق و طرفدارى از اقوام و اقارب يا طرد و رد افراد ناموافق يعنى مخالفين و احياناً دشمنان احتمالى و يا يقينى، از روى نهايت صحت و حقيقت براى ضبط در تاريخ بنويسم و خداوند را به شهادت مى طلبم كه علاقه و دوستى با اشخاص و يا كدورت و نقار با افراد و جماعت در احوال من سال هاى سال است تأثير خلاف گويى را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستى و عدل و حق و انصاف طريق ديگرى در پيش ندارم.”
دوران کودکي و نوجواني
روحالله به گفته خود در روز ۳۰ شهريـور ۱۲۸۱ هجري شمسي (بيستم جمادي الثاني ۱۳۲۰ (قمري)/۲۱ سپتامپر ۱۹۰۲ (ميلادي)) در شهرستان خمين از توابع اراک ايران ديده به جهان گشود. وي کوچکترين فرزند خانوادهاش بود. او يک دو برادر و يک خواهر بزرگتر داشت، که عبارتاند از مرتضي، نورالدين- که در نوجواني فوت نمود- و آغازاده خانم.
شرايط تربيتي
پـدرش آيت الله سيد مصطفي مـوسـوي از معاصريـن آيت الله العظمـي ميرزاي شيـرازي بود. سيد مطصفي پـس از آنکه چنـد سال در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـي را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نايل آمـد، بـه ايـران بازگشت و در خمـيـن پناه مردم و مرجع آنان در امـور دينـي بـود. در حـالـي که بيـش از ۵ مـاه از ولادت روحالله نميگذشت، خوانين خمين سيد مصطفي را که با زورگويي آنان مبارزه ميکرد، در مـسير خمـيـن به اراک با گلوله کشتند. بستگان او بـراى اجراى حكـم قصاص به تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزيدند تا قاتل قصاص گردد.
وي دوران کـودکـي و نـوجـواني را تحت سرپرستي مادرش «بانـو هاجر»، عمهاش «صاحبـه خانم» که بانـويي شجاع و حقجـو بـود و دايهاش «ننه خاور» سپري کرد. عمادالدين باقي درباره آنها ميگويد:
«روح الله که آخرين و کوچک ترين فرزند بود، تحت تربيت عمه اش صاحب خانم قرار گرفت و گويا بارها خاطرات مربوط به زندگي و شهادت پدرش را از زبان او شنيده بود… ننه خاور دايه روح الله نيز از زنان نادر روزگار بود. او که در شير دادن به روح الله به هاجر ياري ميرساند، اسب سواري ماهر بود و حتي از روي اسب تيراندازي ميکرد و به هدف ميزد.»
روحالله در خانوادهاي اهل علم و دين و نسبتاً متمول بزرگ شد. همچنين با توجه به جايگاه خانوادگي روحالله، وي از کودکي مورد توجه و احترام مردم خمين و کمره بود.
تحصيلات ابتدايي
در قرن سيزدهم خورشيدي در بيشتر مناطق ايران و از جمله خمين تقريباً مدرسه به شکل امروزي وجود نداشت و آن گروه از مردم که به تربيت و تحصيلات فرزندان خود اهميت ميدادند، آنها را به مکتب خانه ميفرستادند، تا خواندن و نوشتن و قرآن و ادبيات فارسي بياموزند. تبعاً روحالله نيز به مکتب فرستاده شد و نزد «ملا ابوالقاسم» به فراگيري «عم جز»، گلستان و بوستان سعدي و چند کتاب ادبي ديگر پرداخت.
پس از اتمام اين دروس کساني که ميخواستند به تحصيل ادامه دهند، به اراک ميرفتند. اما با توجه به وقوع جنگ جهاني اول و اوضاع آشفته کشور، ديگر امکان مسافرت به اراک براي نوجوانان وجود نداشت. لذا بزرگان خمين تصميم گرفتند، مدرسهاي به سبک مدارس جديد ايجاد کنند. اين مدرسه سه معلم داشت، که يکي مدير بود و سر کلاس درس هم ميرفت و يکي ديگر از آنها به نام ميرزاعلي خان، معلم زبان فرانسه و يک فرد معمم نيز معلم زبان فارسي بود. «آقا شيخ فضلالله» عموي مادر روحالله نيز معلم شرعيات بود. روحالله نيز به اين مدرسه رفت. علاوه بر آن خانواده وي که از وضع مالي خوبي برخوردار بودند، برايش معلم سرخانه گرفتند. نام اين معلم «افتخارالعلما» بود و در غياب او مادرش به شاگردان درس ميداد. آيت الله پسنديده برادر بزرگ روحالله ميگويد سواد مادرش بيشتر از خود افتخارالعلما بود و من نزد مادرش هيات، نجوم و حساب ميخواندم. روح الله پس از آن که مقطع ابتدايي را نزد افتخارالعلما تمام کرد، درس مقدمات را نزد «محمدمهدي داعي» شروع کرد. «حاج ميرزا نجفي» شوهر خواهر روحالله نيز منطق را به او تدريس کرد.
شرايط سياسي و اجتماعي
شرايط اجتماعي و سياسي ايران و خمين در سالهاي ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ که همزمان با نوجواني روحالله بود، بسيار آشفته بود. حکومت مرکزي ضعيف شده بود و خوانين محلي قدرت يافته بودند و بر مردم بسيار ستم ميکردند و پدر روحالله نيز قرباني همين خوانين شد. علاوه بر آن در جاي جاي کشور اشرار دستجات مختلفي تشکيل داده و به شهرها و آباديها حمله کرده و مردم را غارت ميکردند. لذا مردم از کودکي و نوجواني روحيه سلحشوري يافته، ميآموختند که براي حفاظت از خود با اشرار و بيگانگان مبارزه کنند. امام خميني خود درباره دوران کودکي و نوجواني اش ميگويد:
من از بچگي در جنگ بودم… ما مورد هجوم «زلقيها» بوديم، مورد[هجوم] «رجبعليها» بوديم و خودمان تفنگ داشتيم و من در عين حال که تقريباً شايد اوايل بلوغم بود، بچه بودم، دور اين سنگرهايي که بسته بودند در محل ما و اينها ميخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا ميرفتيم، سنگرها را سرکشي ميکرديم… ما در همان محلي که بوديم يعني خمين که بوديم، سنگربندي ميکرديم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگي ام. بچه شانزده هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعليم و تعلم هم ميکرديم… ما سنگر ميگرفتيم و با اين اشراري که بودند و حمله ميکردند و ميخواستند بگيرند و چه کنند [مقابله ميکرديم]. هرج و مرج بود… يک دفعه هم يک محله خمين را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند. ما هم جزء آنها بوديم.»
روحالله سيزده سال داشت که جنگ جهاني اول آغاز شد و هرچند ايران اعلام بيطرفي کرده بود، لشکريان روسيه، انگلستان و عثماني از شمال، جنوب و غرب وارد ايران شدند و کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند و وي شاهد بود، چگونه در نبود حکومت مقتدر مرکزي فوجي از سپاه روس در مسير خود خمين را مورد تاخت و تاز قرار دادند.وي خود خاطره جنگ جهاني اول را به ياد ميآورد. او ميگويد::
«من هر دو جنگ بين المللي را يادم هست… من کوچک بودم لکن مدرسه ميرفتم و سربازهاي شوروي[روسيه تزاري] را در همان مرکزي که ما داشتيم، در خمين، من آنها را آنجا ميديدم. ما مورد تاخت و تاز واقع شديم در جنگ بين المللي اول.»
روحالله پانزده سال داشت، که وبا در ايران شايع شد و عمه و سپس مادرش فوت کردند.
دوران جواني و تحصيلات حوزوي
تحصيلات مقدماتي در خمين
روحالله نزد «محمد مهدي (دايي)» دروس تحصيل مقدماتي را شروع نمود و نزد «حاج ميرزا نجفي خميني» مقدمات منطق و نزد برادر بزرگش مرتضي سيوطي و شرح باب حادي عشر و منطق و مقداري از مطول را در خمين آموخت. [4]
کوچ کشيدن به اراک
در سال ۱۲۹۸ ه.ش. در حالي که روحالله ۱۹ سال داشت براي ادامه تحصيل علوم ديني به حوزه اراک ميرود و در مدرسه سپهداري اقامت ميکند. در آن زمان علماي بزرگي همچون آيت الله العظمي شيخ عبدالکريم حائري يزدي مرجع تقليد در اين مدرسه تدريس ميکردهاند و غير از روحالله خميني طلابي نظير سيدمحمدرضا گلپايگاني و احمد خوانساري به دانش افزايي مشغول بودهاند. وي باوجود آن که قبلاً مقداري از منطق، مطول و سيوطي را در خمين نزد برادر بزرگش مرتضي خوانده بود، اما در اراک ابتدا به درس شيخ محمد گلپايگاني ميرود تا دوباره منطق بياموزد و در اين فن تبحر بيشتري يابد. و نيز نزد «شيخ محمدعلي بروجردي» رفته و مطول را فرا ميگيرد و نزد آقاي شيخ عباس اراکي شرح لمعه را ميخواند. روح الله در اين ايام در اراک منبر هم ميرفتهاست.
کوچ کشيدن به قم
در نوروز سال ۱۳۰۰ ه.ش. آيت الله شيخ عبدالکريم حائري آماده کوچ کشيدن به قم بود و ميخواست در کنار بارگاه حضرت معصومه مدرسه علميهاي داير کند که اساس حوزه علميه قم شد. در قم عدهاي از علما بويژه آيت الله شيخ محمدتقي بافقي گرد ايشان ميآيند و ميخواهند که وي در قم ماندگار شود. تبعاً وقتي او به قم ميآمد، شاگردان او و طلاب حوزه اراک هم غالباً روانه قم ميشوند.
اندکـي پـس از کوچ کشيدن آيه الله العظمـي عبد الکريـم حايري يزدي روحالله نيز رهـسپار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تکميلي علوم حـوزوي را نزد اسـاتيد حـوزه قـم طـي کرد. وي باقيمانده مباحث کـتاب مطـول (در علـم معاني و بيان) را نزد آقا مـيـرزا «محمـد علـي اديب تهرانـي» و دروس سطح را نزد آيتالله سيد محمد تقـي خـوانساري و بيشتر نزد آيتالله سـيـد عـلي يثربي کاشاني و دروس خارج فـقـه و اصـول را نزد آيتالله العظمي عبدالکريـم حايري يزدي ميآموزد.[5] همچنين فلسفه را از حاج سيد ابوالحسن قزويني و رياضيات (هيئت، حساب) را نزد ايشان و آقا ميرزا علي اکبر يزدي آموخت و عمده علوم معنوي و عرفاني را به مدت هفت سال از آقاميرزا محمد علي شاهآبادي بوده فراگرفت.
دوران بزرگسالي
زندگي خانوادگي
روحالله در سال ۱۳۰۸ خورشيدي با خانم «خديجه ثقفي» معروف به «قدس ايران»، دختر محمد ثقفي تهراني ازدواج نمود.
فعاليتهاي علمي
روحالله خميني در بيان خاطراتش ميگويد:
«از مدتها قبل از آمدن آقاي بروجردي عمده اشتغال به تدريس معقول و عرفان و سطوح عاليه اصول و فقه بود پس از آمدن ايشان به تقاضاي آقايان مثل مرحوم آقاي مطهري به تدريس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقليه بازماندم و اين اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود.»
فعاليتهاي سياسي
هر چند فعاليتهاي علمي و سياسي روحالله خميني به هم پيوستهاست و مباحث درسي فقهي وي نيز آميخته با مباحث سياسي بودهاست، اما در اين بخش به فعاليتهاي مشخصاً سياسي وي پرداخته ميشود و مباحث نظري سياسي در بخش ولايت فقيه آورده شدهاست.
روحالله خميني از کودکي و نوجواني به علت شرايط خاص سياسي و اجتماعي با مسأله حکومت و قدرت سياسي درگير بودهاست. او با تمام وجود ستم قدرتهاي محلي خمين به مردم و بخصوص خانواده خود را چشيد. همچنين اشغال ايران را در خلال دو جنگ جهاني توسط قواي روسيه و انگليس از نزديک مشاهده کرد. لذا تبعا امر سياست، قدرت و حکومت براي او اهميت ويژهاي يافتهاست.
اما به ظاهر نخستين بار طي سالهاي ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۶ با امر سياست و حکومت در معناي خاص آن مواجه شد. وي هر چند در قم به تحصيل اشتغال داشت، اما درشکه کرايه ميکرد و به تهران ميآمد، تا به نطقهاي مدرس در مجلس شوراي ملي گوش فرا دهد و بشدت تحت تأثير شخصيت مدرس بود. بخصوص او شاهد درگيري سياسي بين مدرس و رضا شاه بود.
ولايت فقيه
خميني و انقلاب ايران
در زمان سلطنت محمدرضا پهلوي، آيت الله خميني همواره ضد حکومت شاه سخنراني و مردم را تشويق به شورش ميکرد. در سال۱۳۴۳ به خاطر مخالفت با حق راي دادن زنان و انقلاب اصلاحات ارضي به خارج از ايران (ترکيه، عراق و در نهايت فرانسه) تبعيد شد و پس از ۱۴ سال در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ايران بازگشت. وي در ۱۲ بهمن و روز بازگشتش به ايران در ميان هواداران خود در بهشت زهرا به سخنراني پرداخت و مسئولين نظام پادشاهي را به چالش کشيد و در عين حال وعدههاي خيالي و غير قابل اجرا به مردم داد. به عنوان مثال برق و آب را مجاني اعلام کرد و پول نفت را به عنوان جيرهٔ ماهانه براي همه ايرانيان مقرر کرد، اما بعد از انفلاب و در عمل نتوانست به وعده هاي خود عمل کند، و در مقابل آمار تورم دهها برابر شد و در آمد سرانه مردم کاهش جشمگيري يافت. ده روز بعد انقلاب ايران به طور رسمي پيروز اعلام شد و او به عنوان رهبر اين انقلاب زمام امور را در دست گرفت. با دستور وي در 24 بهمن 1357 دادگاههاي انقلاب مسئول محاکمه فعالان سياسي و اجرايي نظام پادشاهي گشتند و عدهٔ زيادي با حمايت آيت الله خميني در روزهاي نخستين اعدام شدند. در پاسخ به سازمانها و نهادهاي حقوق بشر،آيت الله خميني اينگونه پاسخ داد: “اينها،متهم نيستند بلکه محکومند و بايد به عنوان محاربه از روي زمين برداشته شوند.اصل اين است که ما اينها را محاکمه نکنيم چون اينها محکومند.”انحلال مجلس سنا، دستور به تشکيل مجلس مؤسسان براي نوشتن قانون اساسي جديد، برگزاري همهپرسي فروردين ۱۳۵۸ براي برقراري نظام جمهوري اسلامي, تقريباً به ابتکار او, بلافاصله در دستور کار قرار گرفت.
خميني و برخورد با مخالفان
نوشتار اصلي: اعدامهاي سياسي در دوران خميني
پس از انقلاب ايران به دستور آيتالله خميني، براي محاکمه عوامل رژيم شاه صادق خلخالي به عنوان حاکم شرع دادگاههاي انقلاب منصوب شد
آيت الله خميني در يک سخنراني دو روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي- که طي آن بهشتي و ۷۲ تن ديگر از وزرا، نمايندگان و شخصيتهاي برجسته نظام جمهوري اسلامي ايران به قتل رسيدند- در تاريخ ۹/۴/۱۳۶۰ چنين ميگويد: «من يک کلمه به برادران دادگاه و کساني که رئيس زندان هستند و اشخاصي که زندانبان هستند ميگويم و آن اينکه اينطور نباشد که يک جنايتي واقع شد، اينها آرامش خودشان را از دست بدهند و خداي ناخواسته با زندانياني که الان هستند، ولو اين زندانيان از همين گروههاي فاسد باشند، با خشونت غير انساني عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. لکن دادگاهها احکام را با دقت بررسي کنند، آنها را بر محکمهها بنشانند و ازشان استفسار کنند. با قاطعيت هرچه بايد بکنند، عمل کنند، لکن اين طور نباشد که حالا از باب اينکه يک دسته از ما به وسيله همين گروهها از بين رفته، حالا ما در حبس با اشخاصي که محبوس هستند خداي ناخواسته به خلاف موازين اسلام رفتار کنند و من ميدانم نميکنند، گرچه آنهايي که بايد به شما تهمت بزنند، تهمت را ميزنند.
از جمله کارهاي وي صدور حکم ارتداد(خروج از دين اسلام)و مهدوالدم بودن سلمان رشدي به جرم نگارش کتاب آيات شيطاني،در سال 1367 است.
محاکمه زندانيان سياسي در تابستان ۱۳۶۷
نوشتار اصلي: اعدام زندانيان سياسي در تابستان ۱۳۶۷
در تابستان سال ۱۳۶۷ خورشيدي، و با فاصله کوتاهي پس از پايان جنگ ايران و عراق، تعداد زيادي از زندانيان سياسي مخالف جمهوري اسلامي در زندانهاي ايران به صورتي گسترده اعدام شدند. دستور اعدام گسترده مخالفان به وسيله آيتالله خميني صادر و اجراي آن به کميته اي سه نفره سپرده شد.
آثار خميني
- شرح دعاي سحر
- شرح حديث رأس الجالوت
- حاشيه امام بر شرح حديث رأس الجالوت
- التعليقه علي الفوائد الرضويه
- شرح حديث جنود عقل و جهل
- مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية
- تعليقات علي شرح فصوص الحکم و مصباح الانس
- شرح چهل حديث (اربعين حديث)
- سرالصلوة
- آداب نماز (آداب الصلوة)
- رساله لقاءالله
- حاشيه بر اسفار
- کشف الاسرار
- انوار الهدايه في التعليقه علي الکفايه ۲ جلد
- بدايع الدرر في قاعده نفي الضرر
- الرسائل العشره
- رساله الاستصحاب
- رساله في التعادل و التراجيح
- رساله الاجتهاد و التقليد
- مناهج الوصول الي علم الاصول ۲ جلدي
- رساله في الطلب و الاراده
- رساله في التقيه
- رساله في قاعده من ملک
- رسالة في تعيين الفجر في الليالي المقمره
- کتاب الطهارة – ۴ جلد
- تعليقة علي العروة الوثقي
- المکاسب المحرمه ۲ جلد
- تعليقه علي وسيلة النجاة
- رساله نجاة العباد
- حاشيه بر رساله ارث
- تقريرات درس اصول آية الله العظمي بروجردي
- تحرير الوسيله ۲ جلد
- ترجمه تحرير الوسيله ۴ جلد
- ترجمه تحرير الوسيله ۴ جلد
- کتاب البيع – ۵ جلد
- حکومت اسلامي يا ولايت فقيه
- کتاب الخلل في الصلوة
- جهاد اکبر يا مبارزه با نفس
- رساله توضيح المسائل
- مناسک حج «احکام مطابق با فتاواي حضرت امام خميني (س)»
- تفسير سوره حمد
- استفتائات ۳ جلد
- ديوان شعر امام
- سبوي عشق
- ره عشق
- باده عشق
- نقطه عطف
- محرم راز
- مقام رهبري در فقه اسلامي با استفاده از کتاب البيع
- مسائل امر به معروف و نهي از منکر از تحرير الوسيله
- مسئله قضاوت از کتاب تحرير الوسيله
- جهاد نفس از کتاب اربعين حديث
- رابطه نيت و اخلاص از کتاب اربعين حديث
- صحيفه امام «مجموعه آثار امام خميني (س)» ۲۲ جلد
- صحيفه نور
- وصيتنامه
- لمحات الاصول
- کوثر ۳ جلد
- منشور روحانيت
- وعده ديدار
- فرياد برائت
- آواي توحيد
پانويس
برگرفته از سايت روحالله خميني
رضايي شريف آبادي، مسعود و عباس سليمي نمين، پاسداشت حقيقت، تهران: دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، چاپ سوم:۱۳۸۱، ص ۱۴۸
منابع
- يادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۸۴
- پايگاه اطلاعرساني امام خميني
- ر.ک. باقي، عمادالدين، کودکي امام، يادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴
پيوند به بيرون
- راه توده -بنيادگرائي مذهبي
- پايگاه اطلاعرساني امام خميني
- پايگاه پژوهشي انقلاب اسلامي
- روحالله الموسوي الخميني نوشتههايي درباره آيتالله خميني
- پايگاه موسسه تنظيم و نشر آثار (امام) خميني
- راه توده در مورد اعدامهاي زندانيان سياسي در سال ۱۳۶۷
- گزارش سازمان عفو بينالملل در مورد اعدامهاي زندانيان سياسي در سال ۱۳۶۷
در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله عليها، روح الـلـه المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد .
او وارث سجاياى آباء و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هـدايـت مردم وكسب مـعارف الهى كـوشيـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمينـى مرحوم آيه الـله سيد مصطفى مـوسـوى از معاصريـن مرحـوم آيه الـلـه العظمـى ميرزاى شيـرازى (رض)، پـس از آنكه ساليانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نايل آمـده بـود بـه ايـران بازگشت و در خميـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دينـى بـود. در حـاليكه بيـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه نمى گذشت، طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئيهايشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسير خميـن به اراك وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهيـد بـراى اجراى حكـم الهى قصاص به .تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد
بديـن ترتبيب امام خـميـنى از اوان كـودكى با رنج يـتيـمى آشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانيف ) بوده است. همچنيـن نزد عمه مـكـرمه اش ( صاحبـه خانم ) كه بانـويى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد.
هجرت به قـم، تحصيل دروس تكميلى وتدريس علوم اسلامى
اندكـى پـس از هجرت آيه الله العظمـى حاج شيخ عبد الكريـم حايرى يزدى ـ رحـمه الله عليه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمينى نيز رهـسپار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتيد حـوزه قـم طـى كرد. كه مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث كـتاب مطـول ( در علـم معانى و بيان ) نزد مرحوم آقا ميـرزا محمـد علـى اديب تهرانـى و تكميل دروس سطح نزد مرحـوم آيه الـله سيد محمد تقـى خـوانسارى، و بيشتر نزد مرحـوم آيه الـله سيـد عـلى يثربى كاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعيـم حـوزه قـم آيـه الـله العظمى حاج شيخ عبدالكريـم حايرى يزدى ـ رضـوان الـلـه عليهـم نام برد .
پـس از رحلت آيه الله العظمـى حـايـرى يزدى تلاش امـام خمينـى به همراه جمعى ديگر از مجتهديـن حـوزه علميه قـم به نـتيچـه رسيـد و آيه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعيـم حـوزه عـلميـه عازم قـــم گـرديـد. در اين زمان، امام خمينـى به عـنـوان يـكـى از مـدرسيـن و مجتهديـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علميه قـم به تدريـس چنديـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فيضيه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـديه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و … همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجـد شيخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بيت و فـقـه را در عاليترين سطـوح تدريـس نمود و در نجف بـود كه بـراى نخـستيـن بار .مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولايت فـقيه بازگـو نمود.
امـام خمينـى در سنگـر مبـارزه و قيــام
روحيه مبارزه و جهاد در راه خـدا ريـشـه در بينـش اعـتـقـادى و تربيت و محيط خانـوادگى و شرايط سيـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ايـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سيـر تكاملى آن به مـوازات تكـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ايـشان از يكـسـو و اوضاع و احـوال سياسـى و اجتماعى ايـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى ديگـر در اشكـال مخـتـلف ادامـه يـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ايالـتى و ولايـتى فرصـتـى پـديـد آورد تا ايـشان در رهبـريت قيام و روحـانيـت ايـفاى نقـش كنـد و بـديـن تـرتيـب قيـام سراسرى روحانيت و ملت ايـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ويـژگـى برجستـه يعنى رهـبرى واحد امام خميـنى و اسلامـى بـودن انگيـزه ها، و شعارها و هدفهـاى قيام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـويـن مـبارزات مـلـت ايران كه بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خميـنـى خاطـره خـويـش از جنـگ بيـن المـلل اول را در حاليكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنين ياد مـى كند : مـن هـر دو جـنـگ بيـن المللـى را يادم هست … مـن كـوچـك بـودم لكـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مركزى كه ما داشـتيـم در خـميـن، مـن آنجا آنهـا را مى ديـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـديـم در جـنـگ بيـن المـلـل اول. حضـرت امام در جايى ديگر با ياد آورى اسامى بـرخى از خوانيـن واشـرار سـتمگر كه در پناه حكـومت مـركـزى بـه غـارت اموال و نواميـس مردم مى پرداختند مى فـرمايد : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم … ما مـورد زلقـى هـا بـوديـم، مـورد هـجـوم رجـبعليـهـا بــوديـم و خـودمان تفنگ داشتيـم و مـن در عيـن حالى كه تـقـريـبا شـايـد اوايـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ايـن سنگـرهايى كه بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اينها مى خـواسـتند هجـوم كـنند و غـارت كـنند، آنجا مى رفـتيــم سنگرها را سركشـى مى كرديـم كـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسـناد و مدارك تاريخـى و غير قابـل خـدشـه بـوسيله انگليـسها حـمايت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد كـه بـه سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حـدودى حكـومت مـلوك الطـوايـفـى خـوانيـن و اشـرار پـاركنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان ديكتاتـورى پديد آورد كه در سايـه آن هـزار فاميـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ايـران حاكـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهايى عهـده دار نقـش سابق خوانين و اشرار گرديد .
در چنينـى شرايطـى روحانيت ايران كه پـس از وقايع نهـضـت مشروطيت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگليسى از يكـسو و دشمـنيهاى غرب باختگان روشنفـكر مـآب از سـوى ديگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـوديت خـويـش بـه تكاپـو افـتاد. آيه الـلـه العظمى حاج شيخ عـبدالـكريـم حايرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراك به ايـن شهـر هجرت كرد واندكـى پـس از آن امـام خـميـنى كه با بـهـره گيرى از استعداد فـوق العاده خـويـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علميه را در خـميـن و ارا ك با سـرعـت طى كرده بود به قـم هجرت كـرد و عملا در تـحكيـم موقعيت حـوزه نـو تاسيـس قـم مـشاركـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته اين حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آيـه اللـه العظمى حايرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علميه قـم را خطر انحلال تهـديد مى كرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جويى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علميـه قـم را آيات عـظـام :
سيد محمد حجت، سيد صدر الديـن صدر و سيـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه عليهـم ـ بر عهده گرفتند. در ايـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهـم گرديد. آيه الله العظمى بروجردى شخصيت علمى برجسته اى بـود كـه مـى تـوانست جانشين مناسبـى براى مـرحوم حايرى و حفـظ كيان حـوزه بـاشـد. ايـن پيشنهاد از سـوى شاگردان آيـه الـلـه حايرى و از جمله امام خـميـنـى به سرعت تعقيب شـد. شخص امام در دعـوت از آيـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.
امام خمينـى كه با دقـت شـرايط سياسـى جامعه و وضعيـت حـوزه ها را زير نظر داشت و اطـلاعات خـويش را از طريق مطالـعه مـستمر كتب تاريخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درك محضر بزرگانى همچون آيـه الـلـه مـدرس تكـميل مى كرد دريافـته بـود كه تـنها نقـطـه اميـد بـه رهـايـى و نجات از شـرايط ذلت بارى كه پـس از شكست مشروطيت و بخصـوص پـس از روى كار آوردن رضا خان پديد آمده است، بيدارى حوزه هاى عـلميـه و پيش از آن تضـميـن حيات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانيت مـى بـاشـد.
امام خمينى در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علميه را با هـمـكارى آيـه الـلـه مـرتضـى حايـرى تهيـه كرد و بـه آيـه الـلـه بـروجردى ( ره) پيشـنهاد داد. ايـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمير حـوزه مـورد اسـتقبال و حمايت قرار گرفت .
اما رژيـم در محاسباتـش اشـتـبـاه كرده بـود. لايحه انجـمـنـهاى ايالتى و ولايتى كـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن كريـم و مرد بـودن انـتخاب كـنـنـدگان و كانديـداها تغيير مـى يافت در 16 مهـر 1341 ه – ش به تصـويب كـابيـنـه اميـر اسـد الـلـه علـم رسيـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى ديگر بـود.
حذف و تغيير دو شـرط نخـست دقيـقا بـه منظور قانـونـى كـردن حضـور عناصر بهايـى در مصـادر كـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانكه قـبـلا نيـز اشاره شد پـشتيـبـانى شـاه از رژيـم صهيـونيـستـى در تـوسعه مناسبات ايران و اسرائيل شرط حمايـتهاى آمـريـكـا از شـاه بـود. نـفـوذ پيـروان مـسـلك استعـمـارى بهـائيت در قـواى سه گانه ايران ايـن شرط را تحقق مـى بخشيد. امام خميـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژيـم شـاه و گوشـزد كـردن رسالت خطير علما و حـوزه هاى علميـه در ايـن شـرايـط بـسيـار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـا سرگـشـاده اعـتـراض آميز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمايـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگيخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خميـنـى به شاه و نخست وزير تند و هشـدار دهنده بود. در يكـى از ايـن تلگرافها آمده بـود :
اينجانب مجددا به شما نصيحت مى كنـم كه بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهيد واز عواقب وخيـمـه تخلف از قـرآن و احـكام علماى ملت و زعماى مسلميـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسيد وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلكت را به خطـر نيـنـدازيد و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقيـده خـوددارى نخـواهنـد كـرد .
بديـن ترتيـب ماجراى انجـمنهاى ايـالـتى و ولايـتـى تجربـه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايران بـويژه از آنجهـت بـود كـه طى آن ويـژگيـهـاى شخصيتـى را شناخـتـنـد كه از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شايسته بـود. باو جـود شكست شـاه در ماجـراى انجـمـنها، فـشـار آمريكـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه يافت. شـاه در ديـماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خويـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمينى بار ديگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جويى دوباره فراخواند .
با پيشنهاد امام خمينى عيـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژيم تحريـم شد. در اعلاميه حضـرت امام از انـقـلاب سـفيـد شاه بـه انقـلاب سيـاه تعـبيـر و هـمـسـويـى شـاه بـا اهـداف آمريكا و اسرائيل افـشا شده بود . از سـوى ديگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ايـران بـراى انجام اصلاحات آمـريكا به مـقامات واشـنگـتـن اطـميـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفيـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسيار گران مىآمد .
امام خميـنى در اجـتماع مردم، بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنايات و هـمـپيـمان بـا اسـرائيـل ياد مـى كـرد و مـردم را بـه قيام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـرورديـن 1342 شديـدا از سـكـوت عـلماى قـم و نجف و ديگر بلاد اسلامى در مقابل جنايات تازه رژيـم انـتـقـاد كرد و فـرمـود : امـروز سكـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فرورديـن 42 ) اعلاميـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تاءثير شگـفت پيـام امام و كـلام امـام در روان مخاطـبيـنـش كه تا مرز جانـبازى پيـش مـى رفت را بايـد در هـميـن اصـالت انـديشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد .
سال 1342 با تحريـم مراسـم عيـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـوميـن فيضيه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـريكـا اصـرار مـى ورزيـد و امام خـميـنى بر آگاه كردن مردم و قيـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـريكـا و خيـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فرورديـن 1342 آيـه الله العظمـى حكيـم از نجف طـى تلگـرافـهـايى بـه علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفـظ جان عـلما و كيان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ايـن تهـديـدها، پاسخ تلگـراف آيـه الـلـه العـظـمى حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تاكيـد كرده بـود كـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست .
امام خميـنـى در پيامـى( بـه تايخ 12 / 2 / 1342 ) بـمناسـبـت چهـلـم فاجعـه فيـضيـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ايران در رويارويـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائيل غاصب تـاكيد ورزيد وپيمانهاى شـاه و اسـرائيل را محكـوم كرد .
قيام 15 خرداد
ماه محرم 1342 كه مـصادف با خرداد بـود فـرا رسيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهـايت اسـتفاده را در تحـريك مردم بـه قيام عـليـه رژيـم مستبد شاه بعمل آورد .
امام خمينى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342شمسى ) در مـدرسه فيضيـه نطق تاريخـى خـويـش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد .
در هميـن سخنرانى بـود كه امام خميـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصيحت مـى كنـم، اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نيصحت مى كـنم دسـت بـردار از اين كارها، آقا اغـفـال مى كنند تو را. مـن ميل ندارم كـه يـك روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شكر كـنند … اگر ديكـته مى دهند دسـتت و مى گـويند بخـوان، در اطـرافـش فكـر كـن …. نصيحت مرا بـشـنـو … ربط ما بيـن شـاه و اسرائيل چيست كه سازمان امنيت مـى گـويد از اسرائيـل حرف نزنيـد … مگر شاه اسـرائيلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قيـام را صادر كـرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينـى در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعـزامـى از مركز، منزل حضرت امـام را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بـود دستگيـر و سـراسيـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد . صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگيرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـى مشـابه قـم پـديد آورد .
نزديكترين نديم هميشگى شاه، تيمـسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبـده ترين ماموريـن سياسى و امـنيـتى آمريكا براى سركـوب قيام و هـمچنيـن از سراسيمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواك در ايـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضيح داده است كه چگـونه شـاه و ژنـرالهـايـش ديـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند .
امام خمينـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .
با دستگيرى رهبـر نهـضـت و كـشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قيام ظاهرا سركوب شد. امـام خمينى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـويان، با شهـامت و اعلام ايـنكه هيـئـت حاكمه در ايـران و قـوه قضائيه آنرا غير قـانـونـى وفـاقـد صلاحيت مـى داند، اجتـناب ورزيـد. در شامگاه 18 فـرورديـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشكـوهى در مـدرسه فيـضيـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود . اوليـن سالگـرد قيام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مـشتـرك امام خميـنـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علميه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمينـى در هـميـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بيانيـه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشـت : دنيا بـدانـد كه هر گرفـتارى اى كـه ملـت ايـران و مـلـل مسلميـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـريكاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است … آمـريكـاست كه از اسـرائيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى كنـد. آمريكاست كه به اسرائيل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون، ايران را در آبان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد .
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خميـنى در قـم را محاصره كـردنـد. شگـفـت آنـكه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود .حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نيروهاى امـنيـتى مـستقيما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا يك فـرونـد هـواپيـماى نظامى كـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوريـن امـنيـتى و نظامى بـه آنكارا پـرواز كـرد. عـصـر آنـروز سـاواك خـبـر تـبـعيـد امـام را بـه اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.
عليرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بيـن المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در اين مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شكـست و در غياب امام خمينى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـركيـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند.
تبعيـد امـام خمينـى از تـركيه به عراق
روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آيه الله حاج آقا مصطفـى از تركيه به تبعيدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند . امام خمينى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زيارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظميـن، سامـرا و كـربلا شتـافت ويك هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمت كرد.
دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمينى در نجف در شرايطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديـتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و كارشكـنيها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رويارو بـلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود كه امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرايط مبارزه در ايـن سالها بـه تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيـك از ايـن مصـائب و دشـواريها نـتـوانـست او را از مـسيــرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد .
امام خمينى سلسله درسهاى خارج فـقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت . حوزه درسى ايشان به عنـوان يكى از برجسته تريـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد .
امام خمينـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پيكـهايى بـه ايران، ارتباط خويـش را بـا مـبارزيـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قيام 15 خـرداد فـرا مى خواند .
امام خمينى در تمام دوران پـس از تـبـعيد، عليرغـم دشواريهاى پديد آمـده، هيچگاه دست از مبارزه نـكـشيـد، وبـا سخنـرانيها و پيامهـاى خـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .
امام خمينى در گفتگـويى با نمانيده سازمان الفـتـح فـلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خويش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در همين مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد .
اوايل سال 1348 اختلافات بيـن رژيـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادى از ايـرانيان مقيـم اين كشـور را در بـدتريـن شرايط اخراج كرد. حزب بـعث بـسيار كوشيد تا از دشمـنى امام خميـنى با رژيـم ايـران در آن شرايط بـهـره گيرد .
چهار سال تـدريس، تلاش و روشنگرى امام خميـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينـك در سال 1348 علاوه بر مبارزين بيـشمار داخل كشور مخاطبين زيادى در عراق، لبـنان و ديگر بـلاد اسلامـى بـودنـد كه نهـضت امام خمينى را الگـوى خويـش مى دانستند .
امـام خمينـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 )
نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينى طـى تلگرافى به رئيـس جمهور عراق شديدا اقدامات ايـن رژيـم را محكـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرايط پيـش آمـده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بـغداد بـا آگـاهـى از پيـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرايط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد، مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلاب انقلابـى بـود. فريادهاى درود بر خمينـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهـاى چـريكـى متلاشـى شـده وشخصيتهاى مذهى و سياسى بارز گرفـتار زندانهاى رژيم بودند .
شاه در ادامه سياستهاى مذهـب ستيز خود در اسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـى كشـور را از مـبداء هجرت پيامـبـر اسلام بـه مبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغيير داد. امام خمينى در واكنيشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاريخ بـى پايـه شاهنشاهـى داد. تحريـم اسـتفـاده از ايـن مبداء موهـوم تاريخى هـمانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوى مردم ايران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقـب نشينـى و لغو تـاريخ شاهنشاهى شد .
اوجگيرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قيام مـردم
امام خمينـى كه بـه دقت تحـولات جارى جهان و ايـران را زيـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـايت بـهـره بـردارى را كـرد. او در مرداد 1356 طـى پيامى اعلام كرد : اكنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـكاس جنايات رژيـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جايـى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خيزند .
شهادت آيه الله حاج آقا مصطفى خمينى در اول آبان 1356 و مراسم پر شكـوهـى كه در ايران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خيزش دوباره حـوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهـبى ايران بـود. امام خمينى در همان زمان به گـونه اى شگفت ايـن واقعه را از الطـاف خفيـه الهى ناميده بـود. رژيـم شاه با درج مقاله اى تـوهيـن آميـز عـليـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ايـن مـقـاله، بـه قيام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد كـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاك و خـون كشيـده شـدند . شاه عليـرغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش كند .
او بسيج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بـعنــــوان تنها راه باقيمانـده در شرايط دست زدن آمريكا بـه كـودتاى نظامـى ارزيـابـى مى كرد .
هجرت امام خمينى از عراق به پاريس
در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نيـويـورك تصـميـم به اخراج امام خمينـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسيله قـواى بعثـى محاصره گرديـدانعكاس ايـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران، عراق و ديگـر كشـورها مـواجه شـد .
روز 12 مهر ،امام خمينى نجف را به قصد مرز كـويت ترك گـفـت. دولت كويـت با اشاره رژيـم ايـران از ورود امـام بـه ايـن كـشـور جلوگيـرى كـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و يا سـوريه بـود امـا ايشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سيـد احمـد خمينـى ) تصميـم بـه هجـرت به پاريـس گرفت. در روز 14 مهـر ايشان وارد پاريس شدند .
و دو روز بعد در منزل يكى از ايرانيـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاريـس ) مستقـر شـدنـد. ماءمـوريـن كاخ اليزه نظر رئيـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـاليـت سياسـى بـه امام ابلاغ كـردنـد. ايـشـان نيز در واكـنـشــى تنـد تصـريح كـرده بـود كه ايـنگونـه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شـود تا از ايـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ايـن كـشـور بـه آن كـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهايـش نخـواهـد كشيـد .
امام خميـنى در ديـماه 57 شـوراى انقلاب را تكشيل داد. شاه نيز پـس از تشكيل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى كـابينه بختيار در روز 26 ديـماه از كشـور فـرار كـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ايران پيجيد و مردم در خيابانها به جشـن و پايكـوبى پرداختند
بازگشت امام خمينى به ايران پس از 14 سال تبعيـد
اوايل بهمـن 57 خبر تصميم امام در بازگشت بـه كـشور منتشر شد. هر كس كه مى شنيد اشك شوق فرو مى ريخت. مردم 14 سال انتظار كشيده بـودنـد. اما در عيـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ايشان بـودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميـم خويـش را گرفته و طى پيامـهـايى به مردم ايران گـفـته بـود مى خـواهد در ايـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطير در كنار مردمـش باشد. دولت بخـتيار با هماهنگى ژنرال هايزر فـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
دولت بختيار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نيـاورد و ناگزيـر از پذيرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمينـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد . استقبال بـى سـابـقـه مـردم ايـران چنـان عـظيـم و غيـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاريهاى غربـى نيز ناگزير از اعـتـراف شـده و مستـقـبـليـن را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد كردند .
رحلت امام خمينىوصال يار، فراق ياران
امام خمينى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايــست ابـلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود . اينك در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش ، فـرا مـى رسيد . او خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت اميدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند .
شگفت آنكه امام خمينـى در يكـى از غزلياتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم . سالها مى گذرد حادثه ها مى آيد.
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احياء كرده بـود . بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست . لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد . وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است ، بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همـه كانـونهايـى كـه در جـهان بـا نام و پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد يــكپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد . هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصيف كند.
مـردم ايـران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتـند اينـچنيـن ضجه كـنند و صحنه هايى پديد آورند كه در تاريخ نمونه اى بـديـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداريـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـايمال شـده شان را بـاز گـردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمريكايى و غربـى را از سرزمينشان كـوتاه كرده بود ، اسلام را احياء كـرده بــود ، مسلميـن را عــزت بـخـشيـده بـــود ، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود ، رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شيـطانـى دنيا ايستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مـى شـد . مردم ،رهبر محبـوب و مرجع دينـى خـود و منادى اسلام راستيـن را از دست داده بـودند .
شايـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ايـن مفاهيـم نيستنـد ، اگـر حالات مردم را در فيـلمهاى مـراسـم توديع و تشييع و خاكسپارى پيكر مطهر امام خمينـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگينـى ايـن حادثه تاب تحمـل نيـاورده و قـلبـشان از كار ايستـاده بـود را بشنـوند و پيكرهايى كه يكـى پـس از ديـگرى از شـدت تـاثـر بيهوش شـده ، بر روى دسـتها در امـواج جمعيت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فيلمها و عكسها ببيننـد ، در تفسير ايـن واقعيتها درمانده شوند .
امـا آنـانكه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد ، مشكلـى نـخواهند داشت . حقيقـتا مردم ايران عاشق امام خمينى بـودند و چـه شعار زيبا و گـويايى در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه :
عشق به خمينـى عشق به همه خوبيهاست .
روز چهاردهم 1368 ، مجلس خبرگان رهـبـر تشكيل گرديـد و پـس از قرائت وصيتنامه امـام خمينى تـوسـط حضرت آيـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نيـم طـول كشيد ، بحث و تبـادل نظر براى تعييـن جانشينـى امام خمينـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چنديـن ساعت سـرانجام حضرت آيـه الله خامنه اى ( رئيـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمينـى ـ سلام الله عليه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از يـاوران قيـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشيبها در جـمع ديگـر يــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى ايـن رسالـت خطير بـرگـزيده شد . سالها بـود كه غـربيـها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امـام ماءيـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند .
اما هـوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خـبرگان و حمايـت فـرزنـدان و پيـروان امـام همه اميدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پايان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمينـى در پهـنه اى وسيعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود . مگر انديشه و خـوبى و معنويت و حقيقت مى ميرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 ميلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـريـن بـار با پيكر مطهر مـردى كه بـا قيـامش قـامت خميـده ارزشها و كرامتها را در عصر سياه ستـم استـوار كرده و در دنيا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود ، وداع كنند.
هيچ اثرى از تشريـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چيز، بسيجى و مردمى وعاشقانه بـود. پيـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه ميليـونها نفـر از جمعيت مـاتـم زده چـون نگينى مى درخشيد . هر كس به زبان خويـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ريخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جميعت سياهپوش بود .
پـرچمهاى عزا بـر در و ديـورا شهر آويخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسيـد . شـب كـه فـرا رسيـد هزاران شمع بياد مشعلـى كه امـام افـروخـته است ، در بيابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .
فرياد يا حسيـن بسيجيان كه احساس يتيمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سينه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورايـى كرده بـود . بـاور اينـكـه ديـگر صداى دلنشيـن امام خمينـى را در حسينيه جماران نخـواهند شنيد ، طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در كـنار پيـكـر امـام بـه صبـح رسانيدند . در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد ، ميـلـونهـا تـن به امامت آيت الله العظمـى گلپايگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپيكر امام نماز گذاردند .
انبـوهى جمعيت و شكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمينى به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تـكـرار گسـتـرده تـر ايـن حماسـه در مـراسـم تشييع پيكر امام ، از شگفـتيهاى تـاريخ اسـت . خـبرگـزاريهاى رسمـى جهـانـى جمعيت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 ميليـون نفر و جمعيت حاضـر در مــراسـم تشييـع را تا 9 ميليـون نفر تخميـن زدند و ايـن در حالى بـود كه طى دوران 11 سـاله حكومت امام خمينى بـواسطه اتحـاد كشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحميل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه ديـگـر آنـان ، مردم ايـران سخـتيها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزيزان بى شمارى را در ايـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـايـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اينچنيـن نشـد . نسل پرورش يـافـته در مكتب الـهى امام خمينى به ايـن فرمـوده امام ايـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداكاريها و جان نثـاريها ومحروميتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفيـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكان ادامـه نيافت ، طـى اطلاعيه هاى مـكرر از راديـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانه هايشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براى مسئوليـن تـرديـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان ديگر امـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننـده افـزوده خـواهـد شـد ، ناگزير در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفين بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـايـى از اين مـراسـم بـوسيـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدين سان رحلت امام خمينـى نيز همچـون حياتـش منـشاء بيـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كـه او حقيـقت بـود و حقيقت هميشه زنـده است و فناناپذير .
امام خميني با هنر
شخصيت عظيـم و افکار بلند حضرت امام خميني از يک سـو ، گستردگـى مباحث مـربـوط به هنـر و شاخه هاى مختلف آن از سـوىديگـر ، و محـدوديت صفحات خاص ايـن موضوع از سوى سـوم ، پرداختـن به مـوضـوع امام خميني و هنر را دشوار مى ساز. ما از آنجـا که جـامعيت شخصيت امـام راحل و ديـدگـاههاى نـو و مترقى حضرت او نسبت به مسايل گوناگون از جمله هنر ، پرداختـن به ايـن موضوع را ضرورى مـى سازد ، هر چند گذرا به مـوضـوع ياد شـده مىپردازيم.
گستـره بحث دامنه مبـاحث و شـاخه هاى مـربـوط به هنر ، بسـى گسترده است. از نـويسنـدگـى ، شعر ، قصه ، طنز ، نقاشـى ، مـوسيقـى ، خطـابه و سخنـورى گـرفته ، تـا وادى فيلـم و سينمـا و تـإتـر و برنامه هاى هنرى راديو وتلـويزيون و کاريکاتـور ، نمايشنامه ها و فيلمهاى عروسکى و کارتـون کودکان و طراحي و گرافيک و خـوشنويسى و آهنگ و آواز و .. . را شـامل مـى شـود. در مقـوله هنر ، زيباشناسى و زيبايي آفرينى از عناصر مهم به شمار مى رود. تخيل و ذهـن خلاق هنرمند ، به کمک احساس بالنده و قـدرت تعبيـر و ظرافت انـديشه و نکته شنـاسـى و نکته سنجـــــى و خيال انگيزى ، جلـوه هاى مانـدگارى از هنر را پـديـد مـىآورد. آنکه روحـى لطيف و درکـى زيبا و زبانى نافذ و بيانـى رسا دارد ، در شاخه هاى مختلف هنر ، بهتر مى تـواند انـديشه و احساس و پيامـى رابـر بـال هنـر بنشانـد و در آفاق انـديشه هاى بشـرى و در قلمـرو دل و جـان انسـانها به پـرواز آورد. امام امت ، با برخـوردارى از مايه هاى اصلـى و عمـده هنر ، در حـد بالايى ايـن عناصر را در وجـود خـويـش فراهـم آورده بـود. نيروى خطابه و سخنـورى امام امت ، زيبايـى قلـم و قدرت نگارش و تعبيرى او ، تـوان تإثيـرگذارى عميق بـر دلهاى مخاطبيـن ، قـدرت انگيزش نسبت به جـوانان ، ذوق لطيف شعرى ، خط پخته و زيبـا ، مايه هاى طنز و کنايه و استعاره و صناعات ادبـى در گفتار و نـوشتار ، زيبايـى روح و رفتار ، جمال ظاهر و باطن و حسن صورت و حسـن سيرت و حسـن سريرت ، همه و همه در امام امت جمع بـود. هنر رفتارى و جاذبه فـوق العاده او و هنـر ايجاد تغييـر در رفتار و ساختـار فرد و جامعه نيز از او چهره اى به عنوان معمار حکـومت اسلامى ساخته است. هـم او بود که هنر بسيج توده ها را عليه ستـم در سطح جهان داشت و ايـن کـم هنـرى نيست. خـــــــــداى متعال ، که زيبايـىآفـرين پهنه خلقت است ، هنـرهاى متعددى را در وجـود ايـن انسان پيامبرگـون ، مسيح وار ، ابراهيـمآسا ، على وش يکجا گرد آورده است.
در بحث از امام و هنر ، هـم مى تـوان به جلـوه هاى هنرى که در وجـود و فکـر و بيان و قلـم و شعر و ادبيات و ذوقيات امام راحل نهفته است پرداخت ، هـم مى تـوان ديدگاههاى او را در باره هنرهاى مختلفـى چـون: قلـم ، شعر ، مـوسيقـى ، فيلـم و سينمـا ، راديــو و تلويزيون ، هنرهاى نمايشى و تصـويرى و … بررسى کرد. دو مقـوله جدا از هـم ، و دو بررسى که هر يک ميدانى متفاوت از ديگرى دارد.
هنـر بـرتـر
پيـش از آنکه به مطالعه ديـدگاههاى امام درباره مقـوله هاى هنـرى بپـردازيـم ، گفتنـى است که هنـر ، مبتنـى بــر زيبايـى است ، چه در مرحله درک و شناخت ، چه در مـرتبه خلاقيت و آفرينش هنرى. همچنان که جمال و زيبايـى تنها جمال صـورى و ظاهـرى و حسـى نيست و جمال برترى به نام جمال معنوى داريـم ، هنر نيز ، غير از شـاخه ها و مقـوله هاى محسـوس و مادى و قالبهاى عينـى ، نـوع بـرتـر هـم دارد که به همان زيباييهاى روح و زيباييهاى عمل و رفتار باز مى گردد. آراستگـى به اخلاق حسنه هنرى است دشـوار ، ارزشمنـد و مهم. به فـرمـوده حضـرت اميرعليهالسلام:
<<زينه البـواطـن اجمل مـن زينه الظواهر>>
آراستگـى درونها ، زيباتر از آراستگى ظاهرهاست.
و در سخن ديگرى فرموده است:
<<حسن الصـوره جمال ظاهر و حسـن العمل جمال باطـن>>
زيبايـى چهره ، جمال آشکار است ، ولـى زيبايـى کار و عمل ، جمال و زيبايـى باطنى است.
در سخنـان ديگـرى از آن امـام بزرگـوار و معصـومعليهالسلام ، خصلتهايـى همچـون حلـم و بردبارى ، وقار ، طاعت ، پرهيز از ننگ و زشتـى ، عمل به علـم ، خردمندى و … به عنوان <<جمال>> براى يک فرد به شمار آمـده است.(3) اينها نشان دهنـده آن است که زيبايـى (و در نتيجه هنر مبتنـى و متکـى بر زيبايى) به زيبايـى حسـى خلاصه نمـى شـود.<<جمـال بـريـن>> و <<هنـر بـرتـر>> هـم وجـود دارد.
امام خميني ، با تـوجه به ايـن ديـدگاه و عنايت به هنر بـرتـر ، جلـوه هاى ايثار و شهادت طلبـى و جهاد حماسهآفرينان دفاع مقدس را برتريـن هنرى مـى داند که حتـى قابل ترسيم و تجسيـم و ثبت و ضبط نيستنـد. در پيـام سـالگـرد انقلاب ، مـى فـرمـايـد: گيرم که قلمفرسايان هنرمند ، بتـواننـد ميـدانهاى شجاعت ودلاورى آنـان و قـدرت و جسـارت فـوق العاده آنها را در زيـر آتـش مسلسلها و تـوپها و تانکها ترسيـم نمايند و نقاشان و هنرپيشگان بتـواننـد پيـروزيهاى هنـرمنـدانه آنان را در آن شبهاى تـار در مقابل مـوشکها و بمب افکنهاى دشمـن غدار و عبـور از پيچ و خمهاى سيمهاى خاردار و کـوههاى سر به فلک کشيده و بيرون کشيدن دشمنان خـدا از سنگـرهاى بتـونـى و مجهز به جهازهاى پيشـرفته را مجسـم نمايند ، لکـن آن بعد الهى عرفانى و آن جلـوه هاى معنوى ربانى که جانها را به سـوى خـود پـرواز مـى دهـد و آن قلبهاى ذوب شـده در تجليات الهى را با چه قلـم و چه هنر و چه بيانى مى تـوان ترسيـم کرد در ايـن سخـن ، هـم برخـى جلـوه هاى ويژه مطرح شـده که فراتر از قلمرو هنر معمـولـى است و نمى تـوان به بيان هنرى آنها پـرداخت ، هـم کار شگفت و زيباى حماسهآفرينان را <<هنرمنـدانه>> بيان کرده است.
پيام به هنرمندان
در راستـاى همان ديـدگـاه و ارج گذارى ، پيـامـى که امـام امت در تجليل از «هنـرمندان متعهد» دادنـد ، آکنـده از هميـن تـوجه و عنايت و ديـد «فـرا حسـى» است. در اينجـا متـن کـامل آن پيام آورده مى شود ، تا هم تإکيدى بر مطالب يادشده باشد ، هـم زمينه اى بـراى مبـاحث بعدى و «عنصـر تعهد» در کارهاى هنـرى که از نظر امام ، بسيار مهم و تعيين کننده است. جالب توجه است که ايـن پيام را که ترسيـم کننـده خطـوط هنر مکتبـى و متعهد است ، امام امت در آستانه سالگـرد هفته دفاع مقـدس (67/6/30) در آخـريـن سال عمـر پـربـرکت خـويـش و پـس از خـاتمه جنگ تحميلـى صـادر کـرده است:
بسم الله الرحمن الرحيم
“خـون پاک صـدها هنرمنـد فرزانه در جبهه هاى عشق و شهادت و شرف و عزت ، سـرمايه زوال ناپذير آن گـونه هنـرى است که بايـد به تناسب عظمت و زيبايـى انقلاب اسلامـى ، هميشه مشام جان زيباپسنـد طالبان جمال حق را معطر کند”.
تنها هنـرى مـورد قبـول قـرآن است که صيقل دهنـدهاسلام نــــاب محمـدىصلياللهعليهوآلهوسلم ، اسلام ائمه هـدىعليهالسلام ، اسلام فقـرإ دردمنــــــد ، اسلام پابرهنگان ، اسلام تازيانه خـوردگان تاريخ تلخ و شرمآور محروميتها باشـد. هنـرى زيبـا و پاک است که کـوبنـده سـرمايه دارى مـدرن و کمـونيسـم خـونآشـام و نـابـود کننـده اسلام رفـاه و تجمل ، اسلام التقاط ، اسلام سازش و فـرومايگـى ، اسلام مـرفهيـن بـى درد و در يک کلمه اسلام آمريکايـى باشـد. هنر در مـدرسه عشق ، نشان دهنده نقاط کـور و مبهم معضلات اجتماعى ، اقتصادى ، سياسى ، نظامى است. هنر در عرفـان اسلامـى تـرسيـم روشـن عدالت و شـرافت و انصـاف و تجسيـم تلخکامـى گرسنگان مغضـوب قدرت و پـول است. هنر در جايگاه واقعى خود ، تصوير زالوصفتانى است که از مکيدن خـون فرهنگ اصيل اسلامى ، فرهنگ عدالت و صفا لذت مـى برنـد. تنها به هنرى بايـد پرداخت که راه ستيز بـا جهانخـواران شـرق و غرب و در رإس نان آمـريکا و شوروى را بياموزد.
هنرمندان ما تنها زمانى مى تـوانند بى دغدغه کـوله بار مسـووليت و امانتشان را زميـن بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بـدون اتکإ به غيـر ، تنها و تنها در چـارچـوب مکتبشـان به حيـات جـاويـدان رسيـده اند و هنرمنـدان ما در جبهه هاى دفاع مقـدسمان ايـن گـونه بـودنـد ، تـا به ملا اعلا شتـافتنـد و بـراى خــدا و عزت و سعادت مردمشان جنگيدنـد و در راه پيروزى اسلام عزيز ، تمام مـدعيان هنر بى درد را رسـوا نمودند. خدايشان در جـوار رحمتخـويـش محشورشان گرداند.
روح الله الموسوى الخمينى”
هنر در خدمت تعهد
از ديدگاه امام امت ، هنرى ستـوده و ارجمنـد و قابل دفاع است که از عنصر <<تعهد>> و جـوهر <<پيام>> و بعد <<سازندگـى و تربيت>> بـرخـوردار باشـد ، هنـرى که ارزشهاى مقـدس را تـرسيـم کنـد ، به انسانها ايـده و اميـد و اعتماد بـدهـد ، و از فساد و هـرزگـى و بـدآمـوزى و تحـريک غرايز حيـوانى و شهوانـى دور و منزه باشـد. هنرى که وسيله اى در خـدمت فساد و حکـومت جـور و برآوردن اهـداف سياسى بيگانگان باشد و مايه غفلت و بى خبرى و بى دردى و بـى تحرکى باشد ، ناپسند است. ايـن تإکيد را در مـورد همه شاخه هاى هنر ، و مهمتر از همه در زمينه سينما و فيلـم و راديو و تلويزيون بيشتر فرموده اند. درپيام هفته دفاع مقـدس ، در دعوت از نـويسندگان و هنرمنـدان و نقـاشـان به ثبت حمـاسه هـاى رزمنـدگـان ، مـى فـرمـايد:
” امروز ، همه از تصـوير ايـن صحنه هاى معنـوى ـ انسانى عاجزند و اينجانب که به نويسندگان و گـويندگان وتحليل گران و هنرمندان و نقاشان و همه و همه پيشنهاد مـى کنـم تا هميشه و بخصـوص درايـن هفته آنچه در تـوان دارنـد ، در طبق اخلاص گذاشته و تقـديـم ايـن سلحشـوران عظمتآفريـن و ملت ايران و اسلام بزرگ نمايند ، براى آن است که به گـوشه اى از وظيفه اسلامـى ، انسانى ، ملـى ، ميهنى هرچند کـوچک خـود عمل نمـايـد ، و الا خـداونـد شکـور است که نـام ايـن عظمتآفـرينان را در جهان ، بلنـد و مقامشان را در ملکـوت اعلا به نمايش مى گذارد:
همه انتقادهايى که امام امت به شدت متـوجه راديو و تلـويزيون و فيلمها و سينمـاها و تـإتـرهـاى پيـش از انقلاب داشت ، به لحـاظ محتـواى فاسـد و اغراضآلـوده و آثار زيانبـار اخلاقـى و اجتماعى آنان بـود. امـام مـى کـوشيـد تـا ايـن هنـرها از <<ابتذال>> به <<تعهد>> و از <<غفلتآفرينـى>> به <<بيـدارگرى>> تحـول يابـد و مکرر در مصاحبه هاى پيـش از انقلاب ، وقتـى ديـدگاه او را در باره سينما و هنر و … مـى پـرسيدنـد ، تإکيـد داشت که ما با هنـر و سينما مخالف نيستيم ، بلکه با فساد مخالفيم. ايـن دقيقا تـرسيـم کننـده خط تعهد در هنـرى است که امام از آن دم مـى زد. از سخنان اوست:
اختـن تئاترى که مطابق با اخلاق انسانـى ـ اسلامـى باشـد ، زحمت دارد و سينما هـم اگر بخـواهد چنيـن باشد ، نيازمند به صرف مدتها وقت است و هرگز در متـن سينما و تإتر ، نـوشته نشـده است که بايد مرکز فساد باشنـد و هنر آنها هـم عبارت بـود از چيزهاى مبتذل ، جز ايـن نبـود که افراد و جـوانان ما را در دانشگاهها و خارج و داخل طـورى تربيت کنند که همه را منحرف سازد
حتـى در مورد شعرايـن زبان زيبا و نافذ هنرى ، هم از شاعران وابسته به دربار طاغوت و قلـم بدستان مزدور انتقاد مـى کند و هـم <<اهل قلـم>> را تشويق مى کند که هنر خـويـش را در خدمت ايمان و آرمان مـردم انقلابـى به کـار گيـرنـد. مـى فـرمـايـد:
بـدانيـد که بـى انگيزه نبـوده است که رژيـم سابق از شاعران و نـويسنـدگان و سخنگـويان و شايعه سـازان و روزنامه نگاران وابسته بـراى تفـرقه بيـن ايـن دو گـروه (روحـانيـون و دانـشآمـوزان و دانشجـويان) استفاده مى کردند.>>(8) و مى فرمايد: <<همه شماها که نـويسنـده هستيد و خصـوصا شعرا که لسان شعر بالاتريـن لسان است ، بايـد مـردم را آگاه کنيـد ، نسلهاى فعلـى را ، نسلهاى آينـده را و نيز در عرصه هنـر دفـاع مقــدس:
لازم است ملت شريف ايران عموما و خصـوصا دولتمردان و گويندگان ونويسندگان و شاعران و هنرمندان از ايـن قشر فداکار ، هر يک به سهم خـود قـدردانـى نمـاينـد و مـراحل مختلف پيـروزى ايــــــن حماسهآفرينان را با گفتار و نوشتار وکردار خود در معرض نمايـش بگذارنـد
امـام امت ، نامه اى تقـديـرآميز از شعر يکـى از شـاعران متعهد آن روزگـاران (که بعد از انقلاب منحـرف شــد و به دامـن ضـد انقلاب افتاد) نـوشته و خطاب به استاد محمدرضا حکيمـى مىنويسد:
اينک نيز پيـام بلنـدپـايه را ديـده و از ايشـان تقـديـر مى کنـم. و در هميـن نامه ، اظهار اميدوارى مـى کند که طبقه جوان با هر وسيله اى که بتـوانند ، ملتها را بيدار کنند ، با شعر ، نثر ، خطابه ، کتاب و آنچه مـوجب آگاهى جامعه است. شعر از ديدگاه امام ، وقتى که نغز و حکمتآميز باشد ، مورد تمجيد است. از ايـن رو در پاسخ به همسـر حاج احمـدآقا که از امام امت شعر خـواسته است ، در نـامه عارفـانه اش خطـاب به وى از جمله چنين آوردهاست
شاعر اگر سعدى شيرازى است بافته هاى من و تو بازى است دروصيتنامه سياسى ـ الهى خويـش نيز ضمـن مهم دانستـن اثرگذارى رسانه ها و مطبـوعات وهنر ، درجهتدهى به ايـن ابزار هنرى و ترسيـم آثار تخريبـى هنرهاىوابسته و در خدمت فساد ، مـى نـويسد:
راديـو تلـويزيـون و مطبـوعات و سينماها و تـإتـرها ، از ابزارهاى موثر تباهى و تخدير ملتها خصوصا نسل جـوان بـوده است. در ايـن صد سال اخير ، بـويژه در نيمه دوم آن ، چه نقشه هاى بزرگى از ايـن ابزار ، چه در تبليغ ضد اسلام و ضـد روحانيت خـدمتگزار و چه در تبليغ استعمـارگـران غرب و شـرق کشيـده شد …
فيلمهاى تلويزيون از فراورده هاى غرب يا شرق بـود که طبقه جـوان زن و مرد را از مسير عادى زندگى و کار و صنعت و تـوليد و دانـش منحرف و به سـوى بـى خبرى از خويـش و شخصيت خـود و يا بدبينـى و بدگمانى به همه چيز کشـور خـود ، حتى فرهنگ و ادب و مآثر پرارزش که بسيارى از آن بـا دست خيانتکار سـودجـويان به کتـابخانه ها و مـوزه هاى غرب و شرق منتقل گرديده است پـس تباهى و تخدير و بـى خبـرى ، رهاورد هنرهاى فاسـد است ، و جهت داشتـن و تـربيت و بيـدارسـازى ، محصـول هنـرهاى متعهد است.
هنر پيش از انقلاب
شايد برخى جـوانترها به لحاظ فاصله زمانى ،دقيقا در جريان آنچه که پيـش از انقلاب اسلامى در کشـور ما جارى و سارى بـود و به نام هنر ، ابتذال و فساد و گناه ترويج مـى شد ، نباشند. امام راحل ، با تـوجه دقيق و شناخت عميق ، در مصاحبه ها ، پيامها و سخنـرانيهايـش انگشت روى مفسده هاى هنر پيـش از انقلاب گذاشته و آنها را به نقد مـى کشـد. اگـر دستگاههاى راديو تلـويزيـون و مطبـوعات و مجلات و سينماهاى آن دوره ستـم شاهـى رامـراکزفسادپـرورمـى دانـد ، بيراهه نيست. اينک به نمـونه هايـى از ديـدگاههاى حضـرت امام به مقـوله هاى هنـرى آن دوره ، بـويژه در زمينه فيلـم و سينما اشاره مى کنيم .ما با سينماهايـى که برنامه هاى آنها فاسد کننده اخلاق جـوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامى ما باشد مخالفيـم ، اما با برنامه هايى که تربيت کننده و به نفع رشد سالـم اخلاقى و عالى جامعه باشد ، موافق هستيـم ايـن فسادهايـى که در ايران هست ، اينها را جزء فـرهنگ حساب مـى کننـد؟ سينماها جزء فـرهنگ است؟ اينها از ثبـات فـرهنگ است؟ کـدام سينماها؟همينهايـى که همه جـوانها و نيـروى جوان ما را از بيـن برده است؟
شاه ، تمام آثار تمدن را به صورت فاسد کننده در آورد.سينما به صورت ترويج فساد شد. اخلاق جـوانها را فاسد کرد. سينماى ما مرکز فحشاست. ما با سينما مخالف نيستيـم ، با مـرکز فحشإ مخالفيـم. ما بـا راديـومخـالف نيستيـم ، مـا بـا فحشـإ مخالفيم. ما با تلـويزيـون مخالف نيستيـم ، ما با آن چيزى که در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتـن جوانان ما و از دست دادن نيروىانسانى ماست ، با آن مخالف هستيـم راديو و تلـويزيـون، اکثـر اوقـات جـوانهاى مـا را به گـوش کـردن ايـن طـور چيزهــا وامى داشت. ازطريق چشـم ، جوانهاى ما را فاسد مى کردند ممکـن است که کسـى در سينما ، نمايشهايـى که مـى دهد ، نمايشهاى اخلاقـى باشـد ، نمايشهاى آمـوزنـده باشـد ، که آن را هيچ کـس منع نکرده ، و اما سينمايـى که براى فساد اخلاق جـوانهاى ماست ، و اگر چنـد روز جـوانهاى ما در اين سينماهايـى که در ايـن عصرمتعارف بـود و در زمان شاه متعارف است ، اگر چنـد وقت يک جـوان برود در آنجـا ،فـاسـد بيـرون مـىآيـد ، ديگـر به درد نمـى خـورد و اينها مى خواهند همين بشود … مى خواهند ايـن جوانها به طرق مختلفه يا بيکاره و بيعار بـاشنـد که ديگـر در مقابل ايـن استفـاده جـوهاى خارجـى نتـوانند کارى بکنند ، يعنى بـى تفاوت باشند
روشـن است که ديـدگاه امام ، بـر نفـى مطلق و کلـى هنر و سينما نيست و جنبه اخلاقـى و آمـوزنـده سينمـاى متعهد را هـم مـى پذيرد. ما نقـد او متـوجه وضعيتـى است که در سينماى پيـش از انقلاب در کشورمان حاکـم بـود و نسل جوان را بى انگيزه ، فاقد هويت ، لاابالى و فاسـد مـى ساخت. بازهـم از زبان امام ، ايـن روايتگـر صادق آن روزگار تاريک و شوم بشنويم:
ايـن سينماهايى که الان جوانهاى ما را دارند به فساد مى کشند و به فحشإ مى کشند ، اينها مى گـويند ايـن فرم نباشـد ، مـى خـواهنـد سينما باشد ، سينماى آمـوزنده باشد ، سينماى اخلاقى باشد ، با فساد اسلام مخـالف است ، بـا فساد کشيـدن جـوانان ، مسلميـن را به فساد کشيدن مخالف است . سينماها کارشان از بيـن بردن روحيه مقاومت در نسل جـوان کشور بـوده است. امروزه ايـن امر مـورد اقـرارگرداننـدگان دستگاههاى تبليغاتـى خـود رژيـم نيزهست . در رژيـم سابق ، تمام چيزها خصوصا فرهنگ و هنر محتـوايـش عوض شـده بـود ، يعنـى کسـى که نام سينما را مى شنيد ، خيال مـى کرد که آنجا بايـد مـرکز فساد و سـوء اخلاق و مـرکز مخالفت بـا همه چيز باشد و يا کلمه تإتر ، در ذهـن انسان چيز مبتذلى بـود که از آن بهره فساد برده مى شدايـن نيز گـوياى تغيير ماهيت ومسخ هـويت هنـر است ، اگـر در خـدمت انسـانهاى فـاسـد يـــا انـديشه هـاى خـراب و حکـومتهاى تبـاهـىآفـريـن قـرار گيــــرد.
افغانستان در هفته اي كه گذشت
تهيه كننده: گروه سياسي شبكه دري تاريخ: 84/3/21
شرکت کنندگان:
- سيد عيسي حسيني مزاري رئيس خبرگزاري صداي افغان
- سالار عزيزپور، از شاعران و نويسندگان افغان
- آقاي سلطان احمد بهين، نطاق دفتر تنظيم مشترک انتخابات پارلماني افغانستان
- سيد نجيب ا… هاشمي، مسئول خبرگزاري هندوکش افغانستان
- آقاي سيدحامد نوري، رئيس اتحاديه خبرنگاران افغانستان
- آقاي عبدالقهار سروري، مدير مسئول نشريه پيام ملت
- آقاي دلجو حسيني، ديپلمات سابق واز تحليلگران افغان
- آقاي نويد معز، نطاق وزارت خارجه افغانستان و
- آقاي جاويد کوهستاني، يکي از شخصيت هاي سياسي افغان
به نام خدا و با سلام
در اين برنامه نگاهي اجمالي خواهيم داشت به مهمترين رخدادها و تحولات مرتبط با افغانستان طي 7 روز گذشته و از نظرات و ديدگاه هاي کارشناسان امور بهره خواهيم گرفت.
عناوين:
– برپائي آئين ها و مراسم سالگرد ارتحال ملکوتي رهبر جهان اسلام حضرت امام خميني (رض) در نقاط مختلف افغانستان
– اعلام اسامي کانديداهاي انتخابات پارلماني افغانستان بمنظور جلب ديدگاهها و اعتراضات احتمالي مردم اين کشور درباره ويژگيهاي نامزدها
– صدور فرمان هايي از سوي آقاي حامد کرزي، رئيس جمهور افغانستان درخصوص انتخابات پارلماني و جمع آوري سلاح
– امضاء اعلاميه مشترک ميان وزارت امور خارجه افغانستان و سازمان ملل متحد
– تهديد به تحريم انتخابات پارلماني افغانستان از سوي شوراي تفاهم ملي و برخي از احزاب
– تغييرات در سطح رهبري چند ولايت و فرماندهان امنيتي افغانستان
– سفر معاون وزير خارجه انگلستان به کابل و گفتگوي وي با مقامات افغان پيرامون مسائل مختلف از جمله مواد مخدر
– نگراني از روند کند جمع آوري مين هاي کاشته شده در نقاط مختلف افغان
– افزايش ناامني هاي جديد و نگران کننده در افغانستان و
– آزادي خانم کانتوني امدادگر ربوده شده ايتاليائي
در اوايل هفته گذشته، مردم مسلمان افغانستان در کنار ساير ملت هاي اسلامي در سوگ و ماتم رهبر کبير انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني (رض) اشک ماتم ريختند.
شهرها و نقاط مختلف افغانستان طي اين مدت، شاهد برپائي آئين هاي سوگواري و مجالس عزاداري سالروز ارتحال ملکوتي ابرمرد تاريخ معاصر جهان اسلام بود. شخصيتي که با رهنمودها و انقلاب عظيمش، باعث بيداري امت اسلامي گرديد و تصويري نو و کامل از اسلام به جهانيان عرضه نمود.
رهبري که پس از سالها مجاهدت و به پيروزي رساندن اسلام در مقابل جهاني و ايادي آنها ، سرانجام در 14 ماه جوزاي سال 1368 دار فاني را وداع گفت و به لقاء ا… پيوست.
درباره شخصيت حضرت امام (ره) وويژگي هاي فردي و اجتماعي آن رهبر عزيز صحبت هاي زيادي شنيده ايم و بخصوص پس از رحلت ايشان، صاحبنظران و ياران نزديک امام از ويژگيها و خصوصياتي درباره امام راحل سخن گفتند که اين خصوصيات را تنها در اولياء و اوصياء الهي مي توان سراغ گرفت. در اين برنامه اظهارات دو تن از شخصيت هاي سياسي و فرهنگي افغان را پيرامون شخصيت فردي و سياسي حضرت امام خميني (رض) خواهيم شنيد.
آقاي سيد عيسي حسيني مزاري، رئيس خبرگزاري صداي افغان در بيان ابعاد شخصيتي حضرت امام (رض) مي گويد:
” ويژگي هايي که مي توان درباره حضرت امام برشمرد بايد بگويم که اولاً حضرت امام خميني (ره) يک شخصيت اساطير گونه اي داشت که بعد از ائمه معصومين (ع) کاملاً نادر و کم نظير است. بهرحال خصوصيات و ويژگي هاي بارزي که در وجود ايشان قابل ملاحظه و احساس بود کمتر مي توان در وجود بقيه شخصيت ها و افراد سراغ گرفت. از عبادت و تهجد حضرت امام خميني، از عمل به قرآن در زندگي ايشان و شجاعت اخلاقي و روحي ايشان و از همه مهمتر مصلحگري و احياگري ايشان مي توان به عنوان شاخصه هاي برتر زندگي و وجود حضرت امام خميني (ره) نام برد و آنچه که ايشان را به عنوان يک شخصيت ماندگار تا هنوز در اذهان و خاطره ها باقي گذاشت اين بود که تمامي فعاليت ها و خصوصيات ها و تمام شخصيت حضرت امام مبتني و متکي بر انديشه ديني و احکام و برنامه هاي اسلام بود.”
حضرت آيت ا… العظمي خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب تحت رهبري حضرت امام خميني مي فرمايند: انقلاب اسلامي بي نام خميني در هيچ جاي جهان شناخته شده نيست.
کارشناسان وتحليلگران مسائل سياسي نيز هرگاه که از امام ياد مي کنند، به انقلاب عظيم او مي پردازند و هرگاه که از انقلاب اسلامي سخن به ميان مي آيد، طبيعتاً نام و نقش حضرت امام (ره) به اذهان متبادر مي شود.
با توجه به همين حقيقت آقاي سالار عزيزپور، از شاعران و نويسندگان افغان پيرامون شخصيت و انقلاب رهبر کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) مي گويد:
” بهترين حرفي را که مي توان در مورد انقلاب اسلامي ايران گفت به ويژه در مورد شخصيت امام خميني (ره) و تأثيرگذاري شخصيت ايشان در رهبري انقلاب، طرح مسئله هويت ملت ها است در داربست نظام و سيستم امروزي جهان، نظامي که زيادتردر جهت يکدست شدن پيش مي رود و خواهان يکپارچه ساختن انسان هاست و انسان ها را مي خواهند در يک قالب يک فرهنگ جابجا نمايند که بيشتر اين مسئله را مي خواهند تحميل کنند، اما انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) پيام ارزنده و محوري که داشت اين بود که تنوع فرهنگي را مطرح کرد و در رهبري اين تنوع فکري و باورها پيروز و موفق بود. به نظر من اين مسئله هنوزهم به قوت خويش باقي است در داربست جوامع گذشته و معاصر. ما بايد اين تنوع فرهنگي و باورها را در نظام جهاني بطور جدي مطرح کنيم تا در اين نظامي که روز بروز انسان ها و جامعه انساني بيشتر بسوي ماديات حرکت مي کنند و جايگاه تنوع فرهنگي و داد و ستد فرهنگي، جايگاه طرح هويت ملت ها و جايگاه طرح باورهاي متعدد بشدت خالي مي باشد و انقلاب اسلامي ايران از همين زاويه و ديدگاه تا به امروز براي من مي تواند مطرح و مورد توجه باشد.”
هفته گذشته دفتر تنظيم مشترک انتخابات افغانستان اعلام کرد که اسامي کانديداهاي انتخابات پارلماني در دفاتر اين کميسيون در 34 ولايت افغانستان انتشار پيدا کرده است.
مقامات مسئول در دفتر تنظيم مشترک انتخابات افغانستان هدف از اين کار را آگاهي از نظرات مردم و شخصيت ها و جريان هاي موجود درکشور اعلام کردند که اگر از افراد ثبت شده شکايتي دارند ابراز کنند.
کميسيون انتخابات پارلماني افغانستان همچنين اعلام کرد آن دسته از مردم اين کشور که موفق به دريافت کارت رأي دهي نشده اند، مي توانند طي مدت يک ماه آينده براي گرفتن کارت شناسايي اقدام نمايند تا بتوانند در انتخابات شرکت نمايند و نمايندگان خود را انتخاب کنند.
کارشناسان مسائل سياسي معتقدند که اگرچه اعلام اسامي کانديداهاي انتخابات پارلماني موضوع قابل قبولي است و مزيت هايي مي تواند داشته باشد، اما از طرف ديگر ممکن است دريچه اي باشد به سوي تصفيه حسابهاي شخصي.
اظهارات آقاي سلطان احمد بهين، نطاق دفتر تنظيم مشترک انتخابات پارلماني افغانستان درباره اعلام اسامي کانديداها را مي شنويم:
” در همه دفاتر و مراکز انتخاباتي در 34 استان افغانستان ليست اسامي همه کساني که خود را براي انتخابات پارلماني يا شوراي ولايتي کانديد کرده اند در معرض ديد مردم قرار گرفته واعلام شده است و هدف از آن اين است که تا تاريخ 19 ماه جوزا (خرداد ماه) همه افراد و نهادها وقت دارند تا اگر نسبت به اين کانديداها شکايت و اعتراضي دارند به کميسيون مشترک انتخابات پارلماني ارائه دهند و تا تاريخ يازدهم سرطان (تيرماه) به اين شکايات رسيدگي خواهد شد و يا افرادي که صلاحيت کافي و شرايط لازم براي کانديدشدن را نداشته باشند اسامي شان را اعلام خواهيم نمود و اين افراد پس از آن به مدت يک هفته فرصت خواهند داشت دفاعيات خويش را مطرح کنند و يا دلايل رد صلاحيت شدن خود را جويا شوند.”
هفته گذشته همچنين اعلام شد که آقاي حامد کرزي، رئيس جمهور افغانستان با صدور فرماني، درباره صلاحيت ها و نحوه عملکرد کميسيون انتخابات دستوراتي را ابلاغ کرده و آقاي سلطان احمد بهين درباره جزئيات اين فرمان اظهار داشته است:
” جناب رئيس جمهور افغانستان فرماني را در رابطه با برگزاري انتخابات شوراي ملي و شوراهاي ولايتي صادرکردند که در اين فرمان راجع به کل صلاحيت ها و کارکردهايي که بايد دفتر مشترک تنظيم انتخابات انجام دهد تذکر داده شده است و اين فرمان رئيس جمهور هم مطابق با قانون اساسي و براي پيشرفت درست کارهاي انتخاباتي صادر شده است.”
در آستانه انتخابات پارلماني افغانستان که در اواخر ماه سنبله سالجاري در اين کشور برگزار خواهد شد، نگراني هاي امنيتي به يکي از چالش هاي عمده در برابر آن مبدل شده است چرا که طي هفته هاي اخير، بقاياي طالبان و گروه هايي که مخالف سياست هاي دولت افغانستان و آمريکا هستند، با تحرکاتي از قبيل درگيري و وقوع انفجارهايي در نقاطي ازاين کشور، ناامني ها را تشديد کرده اند. اين معضل درکنار مشکلات ديگري که وجود دارد، کانديداها و مسئولين افغان را در آستانه انتخابات پارلماني به شدت نگران کرده است و کارشناسان و مفسران مسائل سياسي – نظامي نيز درباره دلايل و علت هاي بروز ناامني هاي جديد، نظريات و ديدگاه هايي را بيان مي کنند.
از آن جمله آقاي سيد نجيب ا… هاشمي، مسئول خبرگزاري هندوکش افغانستان، با انتقاد از وضعيت موجود و با اشاره به ناآرامي هاي اخير در کشورش مي گويد:
” افزايش ناامني ها در اين اواخر نشان داد که چقدر امنيت افغانستان شکننده است و چقدر گروهها و نيروهاي حفاظتي و امنيتي شهر کابل و سراسر کشور آسيب پذير هستند. با توجه به اين که در آستانه انتخابات پارلماني افغانستان قرار داريم حملات تروريستي در افغانستان افزايش يافته است و يکي ديگر از دلايل ايجاد ناامني ها و حملات تروريستي در برخي از مناطق افغانستان ناشي از توافقنامه اي است که در رابطه با روابط استراتژيک و طولاني مدت بين افغانستان و آمريکا به امضاء رسيده است.
از طرفي هم تحليلگران سياسي افغان براين عقيده اند که طالبان از يک طرف مي خواهند برگزاري انتخابات پارلماني را با چالش امنيتي مواجه کنند و مانع گام برداشتن مردم افغانستان براي ايجاد يک دولت قانونمند شوند واز طرفي هم طالبان و برخي حمايت کنندگان آنان با براه انداختن ناامني ها در کشور گويا تلاش دارند توجيهي بدست آورند براي حضور طالبان در پارلمان به اين معني که بگويند اگر براي حضور نيروهاي طالبان در انتخابات پارلماني مانعي و مشکلي وجود داشته باشد اين ناامني ها همچنان ادامه خواهد داشت. اين از يک طرف و از طرفي هم مبحث ناامني ها توجيه خوبي است براي حضور مداوم برخي نيروهايي که خواهان ماندن در افغانستان هستند، اما مبحث مذاکره با طالبان هم که مطرح است يکي از همين پروژه هاست. با توجه به چندگانگي هايي که درسياست کشورهاي دوست و همکار افغانستان وجود دارد و باتوجه به يک سلسله تنش ها و تشتت ها و پراکندگي که در سطح مديريت دولت افغانستان وجود دارد، کشورهاي خارجي جرأت پيدا مي کنند بيشتر از اين ضعف دولت به نفع خود استفاده کنند و به آرايش بيشتر نيروهايشان در افغانستان دست بزنند و حضور خويش را توجيه نمايند.
اما اين مسائل راه بجاي نخواهد برد و کشور را به يک بن بست خواهد کشاند وترس اين مي رود که مبادا مجدداً افغانستان گرفتار جنگ هاي داخلي و ناامني هاي بيشتر گردد و همه آنچه که به عنوان دستآورد دوران بعد ازجنگ محسوب مي شود ضايع خواهد شد وکشور را آبستن حوادث بسيار ناگوار وتلخي خواهد کرد.”
در اين امر شکي نيست که نيروهاي خارجي به بهانه مقابله با طالبان و القاعده به افغانستان وارد شده بودند اما اين هم يک واقعيت است که آنها اهداف بلند مدت ديگري در منطقه داشتند و دارند و به همين دليل با طالبان به مقابله جدي دست نزده اند و به نظر بسياري از کارشناسان از جمله آقاي سيدحامد نوري رئيس اتحاديه خبرنگاران افغانستان اعمال سياستهاي دوگانه آمريکا و دولت افغانستان در برابر طالبان و مسائل موجود در کشور، يکي از عوامل اصلي بروز ناامني هاي جديد به شمار مي رود.
آقاي نوري مي گويد:
” دولت افغانستان يک نوع سياست دوگانه را دنبال مي کند از يک سو به افرادي از گروه طالبان که دستشان بخون ملت آغشته است و مردم افغانستان از سوي آنان مورد ظلم وجور بسيار قرار گرفته اند اجازه مي دهد که خود را براي انتخابات پارلماني کانديد نمايند مثل مولوي قلم الدين رئيس امر بمعروف و نهي از منکر طالبان و از سوي ديگر کوشش و تلاش مي کند با همکاري نيروهاي بين المللي نيروهاي طالبان را نابود نمايد. مي توان گفت که امروز دولت افغانستان فاقد يک استراتژي روشن است و اصلاً دولت راه را گم کرده است و نمي داند به کدام جهت و براي چه حرکت مي کند. آيا با طالبان کنار بيايد يا با نيروهايي که به بهانه مبارزه با تروريسم در افغانستان آمده اند و خواهان ايجاد پايگاه نظامي دائمي در افغانستان هم هستند همکاري نمايند و طالبان را ريشه کن کنند؟ و اصلاً کميسيون مستقل انتخابات پارلماني روش روشني ندارد.
بايد معيار مشخص مي شد و کساني که دست شان بخون ملت آغشته است براي آنان مجدداً ميدان داده نشود و ازحضور آنان در انتخابات جلوگيري شود، اما متأسفانه شاهد هستيم که سياست هاي چندگانه اي اعمال مي شود نه دولت خود مي داند که چه مي خواهد بکند و نه مردم مي دانند که دولت چه برنامه هايي در اين رابطه دارد و خدا نکند که اين سردرگمي دوامدار باشد و مردم احساس خستگي بکنند و خدا نخواسته باشد که دوباره وضعيت افغانستان بحراني شود، اما اين يک امر مسلم و آشکار است که مردم ديگر به هيچ وجه نمي خواهند ببينند که تبهکاراني چون افراد طالبان را در سطح بالاي جامعه قرار گيرند و به قدرت برسند زيرا که خاطرات تلخي را که از دوران حکومت ظالمانه آنان دارند، فراموش نکرده و نخواهند نمود.”
با اين حال در بيان علت ها و عوامل درگيري ها و ناآرامي هاي روزها و هفته هاي گذشته در افغانستان، کارشناسان امور مسائل ديگري را نيز دخيل مي دانند. يکي از اين عوامل عدم خواست کشورهايي مانند پاکستان و آمريکا عنوان مي گردد.
آقاي عبدالقهار سروري، مدير مسئول نشريه پيام ملت چاپ کابل اين مسئله را بيشتر شکافته و مي گويد:
” اين جسارت و جرأت بي مورد و احمقانه حکومت پاکستان و سياستمداران اين کشور که هرگز نخواسته اند يک همسايه آرام و داراي يک زندگي آبرومند داشته باشند ريشه دارد در عدم صداقت آمريکا در قبال همکاري هايش با افغانستان طي سالهاي گذشته چون پاکستان يکي از هم پيمانان و شرکاي استراتژيک و تحت نفوذ آمريکا در منطقه است وهرگاه آمريکا اراده کند مي تواند به شدت جلو حرکات خودسرانه پاکستان را بگيرد اما اين کار را نکرده است و همواره از آن به عنوان يک عامل فشار عليه افغانستان استفاده شده است که اين خودنشان مي دهد آمريکا در عرصه همکاري هايش با افغانستان صادق نبوده است. از طرفي هم حضور غيرقانوني و شفاف نبودن حضور نيروهاي آمريکائي در افغانستان و روند کاري آنان نيز ابهام بر انگيز است. اطلاع داريد که اخيراً در توافقنامه اي که بين کرزي و بوش رؤساي جمهوري افغانستان و آمريکا به امضاء رسيد و در آن تصريح شد که سربازان آمريکائي از آزادي عمل برخوردارند و اين مسائل بشدت مخالف خواسته هاي مردم افغانستان مي باشد و بي ثباتي را در کشور دامن مي زند.
از جانب ديگر جريان سازي آمريکا است که هم در سطح دولت و هم در ميان مردم روي دست گرفته و دو دولت مي خواهد مهره هاي موردنظر خودش را جابجا کند و همين طور در رابطه با پارلمان هم شايعاتي وجود دارد که برخي حلقات نزديک به آمريکا پول و امکانات را دراختيار افراد خاص و موردنظر قرار مي دهند تا به پارلمان آينده راه يابند و يا در بين مردم به نفع آنان تبليغ کنند که اين خود عملاً مقابله با خواست مردم افغانستان و عليه مردم مي باشد. بنابراين مي توان گفت که آمريکا در برجسته ساختن ناامني ها و تشنجات در افغانستان نقش بسيار جدي دارد و اگر آمريکا بخواهد واقعاً صادقانه با مردم افغانستان همکاري نمايد و به خواست و نظريات مردم افغانستان ارزش قائل شود و براساس خواست مردم کار بکند مي تواند همکاري هاي بزرگي را در اين عرصه با افغانستان داشته باشد، اما متأسفانه چون آنان برنامه ها و اهداف کاري خود را دنبال مي کنند و نمي خواهند که واقعاً صميمانه وصادقانه با مردم افغانستان همکاري کنند و همين دنبال کردن اهدافشان در افغانستان و بي توجهي به خواستهاي مردم افغانستان باعث شده است که تشنجات در افغانستان بيشتر گردد وناامني ها افزايش يابد.”
در هفته گذشته نمايندگان بيش از 25 کشور عضو سازمان پيمان ناتو گردهم آمدند تا درباره مسائل و موضوعاتي از جمله چگونگي فائق آمدن بر مشکلات امنيتي در افغانستان وکشورهاي ديگري مانند عراق بحث و تبادل نظر کنند.
در افغانستان هم اکنون نيروهاي کمک به تأمين امنيت (آيساف) تحت فرماندهي سازمان ناتو استقرار دارند و ناامني هاي موجود در افغانستان انتقادهايي را متوجه اين سازمان کرده است.
آقاي دلجو حسيني، ديپلمات سابق و يکي از تحليلگران افغان با بررسي چند و چون عدم توفيق ناظران امنيتي براي حفظ وحراست و استحکام امنيت در افغانستان مي گويد:” با تأسف بايد گفت که حوادث و رويدادهاي اخير در کشورهاي افغانستان، ازبکستان و عراق با اختتاف، بمب گذاري و حملات تروريستي و شکستن امنيت عمومي نشان داد که متأسفانه نيروهاي ناتو که پاسدار امنيت در اين کشورها هستند موفقيت چنداني نداشته اند.
در گذشته هم اينها از کمبود پرسنل و کمبود امکانات هميشه شاکي بودند و يکي از عوامل اصلي عدم موفقيتشان را در تأمين امنيت و پيشگيري از حملات تروريستي و بمب گذاري و اختتاف را نبودن امکانات فراوان مي دانستند. در افغانستان هم اگرچه همه سازمان ها موافق و معارض همه با اين موضوع موافقند که تا زماني که درکشور امنيت برقرار نشده باشد و بازسازي کشور بطور جدي آغاز نشده و مداخلات بيروني قطع نشده باشد و دولت افغانستان به اقتدار کامل نرسيده و همينطور انتخابات پارلماني در امنيت برگزار نشده باشد نيروهاي آيساف و ناتو در کشور ضرورت دارد، اما متأسفانه بايدگفت که نيروهاي آيساف به تنهايي اين توانايي را ندارند که امنيت افغانستان را تأمين کنند و ازطرف ديگر در کشور بزرگي مثل افغانستان با مرزهاي بسيار گسترده و باز و وجود نيروهاي خارجي درکشور من فکر مي کنم تا زماني که ارگان هاي امنيتي کشور به درستي تشکيل نشوند و خود نيروهاي امنيتي افغانستان مسئوليت تأمين امنيت را بدوش نگيرند و در مرزهاي کشور نيروهاي مسلح ارتش افغانستان پياده نشوند نبايد انتظار امنيت کامل را در افغانستان داشت. من فکر مي کنم که بايد اولويت اساسي در کشور ايجاد يک ارتش قدرتمند و تقويت و آموزش و تجهيز اين نيروها باشد، در صورتي که پليس ملي افغانستان هم حمايت شود و امکانات لازم را کشورهاي کمک کننده به افغانستان در اختيارش بگذارد و در کنار اين مسائل بازسازي کشور در همه زمينه ها فراگير شود و معضل مواد مخدر هم حل شود در آن صورت است که امنيت کشور تأمين خواهد شد.”
در حالي که موضوع اعلاميه مشترک کرزي- بوش هنوز از سوي محافل مطبوعاتي و رسانه اي دنبال مي شود – دکتر عبدالله عبدالله، وزير امور خارجه افغانستان از امضاء اعلاميه راهبردي و همکاريهاي طولاني مدت ميان افغانستان و سازمان ملل متحد خبرداده است.
دکتر عبدالله که به اتفاق جان آرنوار، نماينده ويژه دبيرکل سازمان ملل متحد در افغانستان در جمع خبرنگاران سخن مي گفت اظهار داشت: با وجود آن که اجراي معاهده بن با برگزاري انتخابات پارلماني در افغانستان به اتمام خواهد رسيد، اما افغانستان و دولت کابل براي ادامه روند بازسازي اين کشور به همکاري هاي جامعه جهاني نياز دارد.
دکتر عبدالله يادآور شد که سازمان ملل متحد پس از اين هم همانند چند سال گذشته به همکاري هاي خود با افغانستان ادامه خواهد داد.
اگرچه اعلاميه راهبردي افغانستان و سازمان ملل متحد بعضاً با واکنش هاي منفي در داخل افغانستان مواجه گرديد، اما مقامات نزديک به دولت آقاي کرزي از آن استقبال و حمايت مي کنند.
آقاي نويد معز، نطاق وزارت خارجه افغانستان درباره اين اعلاميه مي گويد:
” از طرف دولت افغانستان وسازمان ملل متحد اعلاميه مشترکي منتشر شده است که دراين اعلاميه بر تداوم همکاري هاي دوجانبه تأکيد شده است که براساس آن سازمان ملل متحد در قسمت ساختارهاي نهادهاي دولتي همکاري خواهد کرد.
بر اثر بيش از دو دهه جنگي که در افغانستان وجود داشت نهادهاي دولتي و نهادهايي که در عرصه خدمات رساني به مردم فعال بودند آسيب جدي ديده اند و به همين خاطر دولت توجه بيشتري را به ساختار بنيادهاي اساسي کشور معطوف کرده است. من فکر مي کنم که افغانستان با درنظرداشت امکانات موجود خود مي تواند گام هاي مؤثري را در اين جهت بردارد و همکاري سازمان هاي بين المللي در اين عرصه ها را نيز ضروري مي داند و بدون اين همکاري ها در شرايط کنوني براي کشوري مثل افغانستان بسيار مشکل خواهد بود که به وضعيت کشور خصوصاً در بخش هاي اداري سروسامان ببخشد.”
همان گونه که قبلاً نيز اشاره شد، امضاء اعلاميه مشترک راهبردي سازمان ملل متحد و افغانستان از سوي تعدادي از کارشناسان افغان مورد انتقاد قرار گرفته است.
آقاي جاويد کوهستاني، يکي از شخصيت هاي سياسي افغان در اين باره مي گويد مي گويد:
” من فکر مي کنم که در رابطه با مفاد اين توافقنامه يا قرارداد هيچ گونه مشورتي با جريان هاي سياسي افغانستان صورت نگرفته است و نمي دانيم که اين قرارداد برچه اساسي و مطابق با کدام قانون قبل ازتشکيل پارلمان افغانستان به امضاء مي رسد.
به اين سئوال که کليات يا متن اين قرارداد شامل چگونه کمک هايي است و اين کمکها به چه نوع انجام خواهد گرفت، توضيحي داده نشده است که اين خود نگراني هايي را بوجود مي آورد درحالي که امضاي چنين توافقنامه هايي که همکاري هاي استراتژيک طولاني مدت را با کشورها يا سازمانهاي بين المللي برقرار مي کند قطعاً تا زماني که پارلمان افغانستان بوجود نيايد در صلاحيت هيچ ارگان يا فرد و نهادي نمي باشد.