دستبافته های قشقايی

به طور کلی بافته های قشقایی را میتوان به دو دسته کلی پرزدار(قالی ، گبه ) و بدون پرز(گلیم ، سوزنی ، پلاس و …)  و بافته های کاربردی( جل ، خورجین ، نمکدان و …)تقسیم بندی نمود . 

بعد از اسلام بر اساس مستندات تاریخی فرشبافی در خطه فارس چنان رواج داشته که نمیتوان بدون پشتوانه قرنها تجربه بدان رسیده باشد ، این هنر دیرین و این ارزش وزین فرهنگی قدمتش در این خطه از 2500 سال فراتر خواهد رفت .

 چرا که زادگاه تمدن پارس و فخر ایران کورش کبیر بوده است . بر اساس مطالعاتی که سیروس پرهام در اینباره داشته است وی مناطق فرشبافی فارس را به سه دسته تقسیم نموده  ناحیه اول مناطق بارونقتر ، که شهرهای بزرگ و توانگر تر را شامل میشده و ایشان از دارابگرد یا داراب امروزی ، فسا و جهرم نام برده است .

ناحیه دوم کوره  بیشابور که تا حاشیه ارجان و سرزمین لر نشین کهکیلویه  امتداد داشته و شاپور ، کازرون ، توج (توز ) و شهر گمشده نهنجان شهرهای عمده آن بوده که این هر دو ناحیه از آباد ترین و پر رونقترین مراکز تمدن ساسانی بوده است .

 ناحیه سوم بوانات و قونقری ( از کوره استخر ) که دژ خمره حصار آن بوده است .

اولین سند تاریخی که درباره فرشبافی این خطه به دست آمده از خراج و مالیات این سرزمین در قرن دوم هجری به خلیفه زمان بوده و در کتاب آل بویه و زمان ایشان از چند هزار تخته فرش دابجرد (داراب) در خزانه انبار یاد میکند.

 در کتاب حدود العالم من الشرق الی الغرب آمده است که از پارس ، بساطها و فرشها ، گلیمها و زیلوهای باقیمت خیزد

این سخن وجه تمامی بافته های پرز دار و بدون پرز را در نام نیز روشن میسازد و بکاربردن مولف از بساط و فرش  در کنار گلیمها و زیلوها حکایت از این امر دارد . 

 و نیرز آمده است که :

” در جهرم جامه های منقش عالی میبافتند ، اما گلیم  و جاجیم دراز و سجاده نماز و زلالی جهرم که در دنیا جهرمی معروف است نظیر ندارد و در همین کتاب آمده است که : در غندجان (50) گلیم و پرده … و در داربجرد فرشهای خوب مانند طبری به عمل می آمد .

و مقدسی بشاری سیاح عرب گفته که در سرزمین فارس فرشهای خوب بافته میشود و نیز آورده که از این منطقه انواع فرش به سایر بلاد ارسال میشود 

پوپPope)) در کتاب Ackerman A Survey of Persian   آ ورده است : در زمان ایل خانیان که تبریز یکی از مراکز فرشبافی بوده است ، غازان خان کاخهای خود را به بافندگان فارس سفارش میداد 

سیروس پرهام  با دلیلی دیگر فارس را صاحب فرشبافی کهن میداند و وجود قبایل بافنده ای مثل عربها که مهجران حجازی مقیم در فارس هستند را  فاقد فرشبافی کهن دانسته و فراگیری این فن را از اقوام پارسی و در این سرزمین میداند . 

و اما در سده نهم و دهم هجری با گام نهادن طلایه داران مردم ترک زبان قشقایی به فارس هنر و صنعت فرشبافی این خطه رونق تازه یافت و این صنعت بیش از پیش در مناطق ایل نشین تمرکز یافت .

اما این اقوام تازه کوچ که مسکنت دائم هم نداشتند برای مورخان و سیاحان چنان نا آشنا بودند ، که صنعت دستشان به نام دیگران به ثبت رسیده است . و شاید این دلیلی باشد بر این سخن که در متون کهن از فرشبافی ایلیاتی یاد نشده است .

اما این ومضوع نمی تواند ما را بدان راه منحرف سازد که فرشبافی فارس را در مناطق شهری جستجو کنیم . طوایف و تیره های بافنده در میان قشقایی ها :

پرهام از طایفه کشکولی ، طایفه شش بلوکی ، طایفه عمله ، تیره صفی خانی ، تیره ایگدر ، تیره چنگی و طایفه دره شوری را به عنوان طایفه و تیره های بافنده فارس نام برده است 

اما در برسی های انجام شده طایفه فارسی مدان را نیز باید به این طوایف افزود 

برای آشنایی بیشتر با طوایف قشقایی به بخش مردم شناسی ایل مراجعه نمایید.

نگاهی به قالیبافی قشقایی از دید سیسل ادواردز:

سیسل ادواردز قالی فارس را به چهار دسته زیر تقسیم میکند :

نام چادرنشين يا تخت قاپو زبان درصد تخميني قاليچه هاي فارس
(1) قشقايي تقريباً همه چادرنشين اند تركي 15
(2) خمسه چادرنشين و تخت قاپو عربي وتركي 40
(3) ممسني و هلاكو اغاب تخت قاپو لري 1
(4) روستاي

ايراني

تخت پاپو فارسي 44

100

قشقايي ها  كه قبيله اي ترك نژاد هستند مهمترين ، پيشرفته ترين و كاميلترين ايلات فارس محسوب مي شوند. مهمترين قاليبافان را نيز بين افراد اين ايل مي توان يافت. 

اين موضوع كه چه وقت و تحت چه شرايطي قشقاييها وارد فارس شدند معلوم نيست. ولي چنين استباط مي شود كه قبايلي ترك نژاد ( شايد از تركان سلجوقي) هستند كه در زمينة تاخت وتاز مغولها به قسمت جنوب رانده شده اند و تا زمان كريمخان زند كه درسال 1779 درگذشت، پيوستگي نيافتند.

كريم خان زند رياست ايل شاهيلو را به عنوان نخستين ايلخاني قشقايي پذيرفت . اين لقب از آن زمان تاكنون در خانواده موروثي شده است. 

در قرن نوزدهم قشقائيها تحت حكومت ايلخاني پرقدرت خود به تدريج نقش مهمي در سياست فارس عهده دار شدند. در جنگ جهاني اول به پشتيباني آلمانيها برخاستند، ولي توسط قواي مشترك هندوستان و سربازان انگليس تحت فرماندهي سرپرسي سايكس مغلوب گرديدند.

سياست اسكان و استقرار قبايل و درصوت لزوم باتوسل به زور كه ( درسالها 1930 تا 1934 براي ايل قشقايي مصيبت و بدبختي به همراه داشت ) جاده هايي كه افراد اين ايل هنگام كوچ كردن از آنها عبور مي كردند قطع گرديد، و بعضي از اين ايلات مجبور شدند در نقاط كوهستاني، كه درآنها هيچ گونه سوخت يافت نمي شد وسرماي زمستان بسيار شديد بود مستقر شوند، و برخي ديگر تابستان را نيز در نقاط قشلاقي باقي ماندند درحالي كه شدّت گرما در اين نقاط به حدّي مي رسد كه علف را خشك مي كند. هزاران رأس از احشام آنها از بين رفت.

استعفاي رضاشاه در سال 1941 در قواي نظامي ايران ايجاد تفرقه كرد. قشقاييها فوراً از اين فرصت استفاده كردند وافراد ارتش را مجبور ساختند از زمينهاي آنها خارج شوند. خوانين تبعيد شدة آنها از تهران فرار كردند و به پيروان خود پيوستند و بلافاصله قدرت و نفوذ خود را از نو به دست آوردند. ايلات به زندگي چادرنشيني خود بازگشتند و بارديگر به پرورش گلّه و رمة خود، كه تعداد زيادي از آنها از بين رفته بود ،پرداختند. درحال حاضر(1948) در وضع آنها بهبود قابل توجهّي پديدامده و همچنان درحال پيشرفت هستند.

سیسیلس ادوارز براين عقيده است كه قشقاييها از لحاظ جسمي جذّابترين ايلات فارس به شمار مي رود. افرادي بلند قد با استخوان بندي محكم و خوش قيافه هستند. چهرة آنها قدري متمايل به لاغري است به طوري كه استخوان گونه شان بالا امده و بيني عقابي دارند. جامه هايي بلند در بر مي كنند كه رنگ آنها روشن و اغلب خاكستري است و آستين جامه ها عموماً چاك دار است. دركمر خود حمايل بزرگي مي بندند كه تفنگداران آنها بر روي آن سينة خود را مثل زره با قطار فشنگ مي پوشانند. كلاههاي آنها جالب توجّه است. كلاه نمدي خاكستري رنگي برسر مي گذارند كه قسمت بالاي آن مدورّ است با دولبه كه رو به بالا رفته است كه با صورت هاي استخواني و مطبوع آنها هم آهنگي دارد. زبان آنها نوعي تركي شبيه تركي آذربايجاني است. هركس به زبان تركي اسلامبولي آشنا باشد به سهولت مي تواند باآنها گفتگو كند.

قشقاييها مسلمان شيعه هستند، ولي با وجود ايمان واخلاص ، تعصّب مذهبي ندارند

تيره هاي اصلي ايل قشقائي

كشكولي

شش بلوكي

دره شوري

فارسي مدان

 گلّه زن

رحيمي

اقدار

صفي خاني

اين موضوع در ايران به صورت قانون كلّي درآمده كه در بين ايلات قاليباف طايفه اي هستند كه از ديگران نظيف تر و منظّمتر و مرفّه تر است بهترين نوع قاليچه را نيز تهيه مي كند. در واقع هنگامي كه شخص قدم به كلبة روستايي مي گذارد بايك نظر مي تواند دريابد كه بانوي خانه بافندة خوبي است يا خير.

به اين ترتيب قشقاييها كه پيشرفته ترين ايلات فارس به شمار مي روند بهترين ايل قاليباف را در اين استان نيز تشكيل مي دهند. هم اينها هستند كه قاليچه هاي معروف به ترك شيراز را ( كه بعضي اوقات دركشورهاي مغرب زمين، بدون هيچ گونه دليل خاص، آنها را مكة شيراز مي نامند) تهيه مي كنند و مثل تمام قاليبافان فارس، خواه ايل چادرنشين باشد يا افرادي كه در شهرها و روستاها مستقر شده اند، ( قاليچه هاي خود را برروي دارهاي افقي كه چند اينچ از زمين فاصله دارد( هنگامي كه با گله و رمة خود ازنقطه اي به نقطة ديگر حركت مي كنند دار را باخود برمي دارند و درمنزلگاه بعدي آن رااز نو برپا مي كنند.)

قاليچه بافي نزد قشقاييها برخلاف ايل خمسه جنبة تجاري ندارد. زنان آنها از قاليچه هايي كه تهيه مي نمايند درخود احساس غرور مي كنند. در كلية مراحل كار يعني شستن و رشتن و رنگ كردن پشم و انتخاب رنگهاي شفاف و نشاط آور دقت فراوان به خرج مي دهند، چه فرآورده هاي آنان مانند قاليچه هاي خمسه تيره رنگ نيست.

 رنگ مايه اي كه درتهية آن شهرت دارند زرد طلايي است. روش تهيه آن را با احتياط و محافظه كاري نزد افراد ديگر فاش مي سازند و معتقدند كه در اين زمينه اسرار نهايي در اختيار دارند كه داري ارزش زياد است، در حالي كه رمز و ابهامي در آن وجود ندارد.( مادة رنگي كه ازآن بهره مي گيرند اسپرك است كه آن را (( كاوشك)) مي نامند كه به طور وحشي دركوههاي مي رويد. مقدار كمي روناس نيز به آن مي افزايند تاماية پررنگتري به دست آورند. و براي اين كه رنگ كلافها ثابت بماند طبق معمول از زاج سفيد استفاده مي كنند . لواردوزي يا سردوزي قاليچه هاي آنان بسيار جالب توجه است، چه با سرريشه هايي مركب از چندين رنگ آن را زينت مي دهند واين كار بسيار خوب و بادقت انجام مي گيرد.

نظربه اين كه قشقائيها ترك نژاد هستد در بافته هاي خود از گرة تركي بهره مي گيرند. ولي كارگاه قاليچه هائي مشاهده مي شود كه با گرة فارسي بافته شده است و اين كار نتيجة ازدواج يكي از مردان ايل قشقائي با زني ايراني يا عرب است

قاليچه هاي قشقائي مانند كلية فرآورده هاي ايلاتي يا روستائي فارس، داراي تاروپود پشمين است، ولي از ويژگي اي برخورد است كه آن را از ديگر قاليچه هاي فارس متمايز مي سازد و آن دو پوده بودن آن است.

طرحي كه به كار مي برند، مانند ايلات و عشاير ايران، ازنوع شكسته است. دو نگاره مشخص و متمايز ، مكرر در اين نوع قاليچه ها ظاهرمي شود كه افراد ايل خمسه و همچنين قاليبافان روستائي نيز آن را تقليدمي كنند .طرح نخست يك طرح كاملاً هندسي است ودومين طرح قدري بيش از آن است. احتمالاً از تخته پوست گستردة گوسفند و يا لاك پشت و ياخرچنگ و يانوعي حيوان خزنده الهام گرفته شده كه طبق آئين و رسوم در آورده اند. ولي اين اشكال با تكرار مداوم تغيير يافته است، به طوري كه آنهائي كه اين نگاره ها را پديد مي آورند از معني و مفهوم آن آگاه نيستند.

متاسفانه ميزان فرآورده هاي ايل قشقايي از ميزان محصول رقباي آننها در ايل خمسه كمتر است. برآورد 15 درصد كل ميزان فرآورده هاي فارس كه درجدول صفحة 316 به آنها نسبت داده شده شامل فرآوردة بعضي از ايلات كوچك تخت قاپوست . ميزان محصول اين ايلات قابل توجه است. ولي جنس قاليچه ها مرغوب نيست. ميزان فرآوردة ايل قشقايي به تنهايي شايد 6 يا 7 درصد كل ميزان فرآوردة استان باشد.

در زمان سیسل ادواردز به قول خود او گه میگوید ” اينها يا خيلي كوچك اند يا در زمينة قاليبافي در بازار شيراز ناشناخته اند.”

این مطلب از کتاب قالی ایران گرفته شده است 

آشنایی با دار و ابزار بافت در قالی قشقایی :

الف) دار مورد استفاده در قالی قشقایی :

دار مورد استفاده در میان این ایل دار افقی کماندار است .

این دار را که میتوان از اولین ابداعات بشر برای بافت منسوجات پرز دار و بدون پرز نامید در میان ایل قشقایی کاربرد دارد .

سیسیل ادواردز در اینباره میگوید تمام قالی بافان فارس خواه چادر نشین باشند و یا افرادی که به شهر آمده اند از دارهای افقی استفاده میکنند 

دو بخش اصلی این دارها  سردار و زیر دار است که چله ها به دور آنها تابیده میشود 

در گذشته و تا حدودی اکنون این دارها فاقد راست رو و چپ رو بود ولی اکنون در بیشتر موارد مشاهده شد که راست رو و چپ رو خاصه برای تولیدات سفارشی به دارها اضافه شده است 

البته تورج ژوله دارهایی را که دارای راست رو و چپ رو میباشند جز دارهای عمودی میداند

فواید راست رو و چپ رو در دارهای زمینی :

1)باعث ایجاد تعادل و استحکام در دارها میشود

2)باعث کمتر شدن ایراد کجی در فرش میشود 

عناصر فرعی این دارها عبارتند از :

1)میخهای مهار :که در زمین قرار میگیرند و وظیفه آن نگهداری دار قالی است

2)چوب هاف: جابجا شدن تارهای زیر و رو را در قالی به عهده دارد

3)چوب کوجی وظیفه اش جدایی تارهای زیر و رو از یکدیگر است

4)سه پایه : که نگهداری چوب کوجی را به عهده دارد

5)تخته: که در زیر قسمت بافته شده قرار میگیرد تا بر اثر نشستن بافنده بر روی قسمت بافته شده فرش فرش ضربه نبیند .

6)شاخ : که چوب هاف را جا بجا میکند و طی یک سنت قدیمی از آن استفاده میشود .)

ب)ابزار مورد استفاده در قالی قشقایی

قالی بافی قشقایی نیز بسان قالی هر منطقه دیگر دارای ابزاری برای بافت میباشد این ابزار مانند تمامی نقاط کشور دارای ویژگی و نامی خاص هستند .(کرکیت و کارد و قاشن و شاخ در بافندگی این سرزمین رواج دارند ای ن ابزار را کولی ها یا غربتها میسازند در مجله فرهنگ و مردم آمده است : تيره اي از قشقائيها كه «غُربتي» نام دارند كارشان ساختن وسائل مورد نياز مردم ايل مانند چكش، بيل، كلنگ، داس، تيشه، اره و جز آن است براي اين كار از كوره هاي زميني و دمهاي پوستي استفاده مي‌كنند. قشقائيها غربتي‌ها را پست‌ترين طبقة جامعة خود مي‌شمارند. بدين جهت هميشه با ديدة حقارت به آنان مي‌نگرند تا جائي كه با اين طايفة زحمتكش ازدواج نمي‌كنند.

 با این مقدمه نگاهی اجمالی به ابزار بافت در میان قشقایی ها میپردازیم :

1)دفتین قشقایی که به لفظ خودشان کرکیت است به نظر میرسد واژهای ترکی باشد چرا که در دیگر نقاط ترک زبان نیز رواج دارد به سبب اهمیت آن و جایگاه خاص آن این ابزار بافت  را بیشتر تشریح میکنیم :

كركيت قشقايي يادآور كوچ

كركيت، دفه ، دفتين واژه هايي است براي نام نهادن وسيلهاي كه كوبيدن گره ها و خواباندن پودها را عهده دار است .

در هر منطقه اي بر اساس زبان و گويش آن ناحيه به نامي خوانده ميشود در بين ايل قشقايي و در ميان تمامي طوايف اين ايل بزرگ كه از بزرگترين ايلات كوچ رو ايران نيز ميباشد اين ابزار قالي بافي به نام كركيت شهرت دارد كركيت واژه اي تركي است كه در اكثر مناطق ترك زبان متداول است اين واژه را انگليسي زبانها beater   يا ضربه زن مينامند .

دفه قشقايي ( كركيت قشقاييي) داراي وزن تقريبي          است و طول آن به طور متوسط 34سانتيمتر ميباشد .

كركيت قشقايي را اگر از نظر ظاهري تقسيم بندي نماييم 4 بخش متفاوت با 4 كارايي گونگون اين ابزار بافت را در بر گرفته است :
1)تيغه هاي فلزي

2)دسته چوبي

3)بخش مياني(اتصال دسته و تيغه)

4)بخش تزييني

تيغه هاي فلزي : تعداد تيغه ها بر اساس رجشمار در انواع دفه متفاوت است و در حوزه هاي بافت مناطق مختلف اين تعداد بر اساس ويژگي بافت تغيير ميكند چرايي اين مطلب به تراكم پرز باز ميگردد با توجه به اين مطلب كه رجشمار قالي و گبه قشقايي پايين است تعداد تيغه ها در اين نمونه دفه 10 تا 12 عدد بيشتر نميباشد .

فواصل بين تيغه ها 5 ميليمتر تا 7 ميليمتر متغير است و اين تعداد تيغه در محدوده 60 ميليمتر تا 65 ميليمتر واقع شده اند . بلندي اين تيغه ها 110 ميليمتر تا 115 ميليمتر متغير است .

در انتهاي قسمت پاييني تيغه ها با زاويه تقريبي 20 درجه مشاهده ميشود كه تا حدود نصف اندازه تيغه امتداد دارد كه در كمترين عرض 5 ميايمتر و در بيشترين عرض 20 ميليمتر پهنا دارد .

تيغه ها ( شانه ها ) در قياس با تمام دفه هايي كه در حوزه هاي قالي بافي ايران مشهود است بلندتر ميباشد .

و وجه تمايز ديگراين تيغه ها زاويه زيرين تيغه ها است كه در دفه هاي مناطق ديگر در بخش زبرين واقع شده است .

دسته كركيت: قسمتي از دقه است كه دست بافنده با آن در تماس است دسته دفه در اين ناحيه عمدتا از چوب ساخته شده و در دو بخش انتها و ابتدا پهن ميشود اما در قسمت سر دسته حالت تزييني داشته گر چه جايگاه انگشت شصت نيز ميباشد در قسمت سر دسته پهنا و قطر دسته نسبت عكس دارند و هر چه به سر دفه نزديك ميشويم پهنا بيشتر ولي قطر كمتر ميشود.

بخش مياني( نگهدارنده ): اين بخش كه وظيفه اش اتصال تيغه ها به دسته دفه است از دو بخش چوبي و فلزي تشكيل شده است بخش چوبي آن كه به دسته نتصل است و تيغه ها در شكافهايي كه در آن قرار دارد واقع شده اند و بخش فلزي شامل ورقه حلبي و مفتولهاي نگهدارنده است براي اينكه تيغه ها جا بجا نشوند سه سوراخ در عرض آنها ايجاد ميشود و مفتولهاي فلزي بخش چوبي و تيغه ها را به يكديگر متصل ميكنند براي اينكه استحكام بهتر شود از ورقه هاي فلزي ( حلبي ) بهره ميگيرند و دور قسمت چوبي و فلزي را ميپوشانند.

بخش تزييني : اين قسمت هم بر قسمت پهن دفه و هم در حد فاصل تيغه و دسته دفه واقع شده است بخش اول كه شامل خراطي هايي است كه روي بخش پهن دسته قرار گرفته و بخش دوم شامل حلقه هايي ميباشد كه بالا و پهلوي بخش نگهدارنده تيغه ها واقع شده اند اين حلقه ها كه قطر تقريبي 150ميليمتر دارند شش عدد ميباشند كه چهار تاي آنها در روي بخش نگهدارنده و دو تاي آن در پهلوي آن واقع شده اند .

اين حلقه ها عناصر صدا ساز كركيت قشقا يي هستند كه با صداي شانه ها و تار و پود هم آوا شده و هاموني زيباي حركت و جنبش گوسفندان را در چرا و كوچ زمزمه ميكند .

زن قشقايي در انتظار آمدن شوهرش از چراي گوسفندان قالي ميبافد و با هم اوايي صداي كركيت با زنگوله گوسفندان ساز زندگي خود را براي كوچي ديگر كوك مي كند و مي بافد و مي با فد و مي بافد … ترانه ي بي همتاي كوچ !(74)

2)قاشن :این وسیله که برای پیش کشی ( محکم کردن گره ها و خارج نمودن پرزهای اضافی) استفاده میشد امروز دیگر کاربرد اولیه خود را ندارد . قاشن که از دو بخش فلزی و چوبی تشکیل شده است و قسمت فلزی این وسیله اره ای شکل است همین ویژگی باعث میشود که  در میان پرز ها گیر کرده و هنگام کشیدن گره ها را محکم کند .  ولی امروزه این وسیله از جهت ضربه ای که به پشم میزند و استحکام آن را از بین میبرد دیگر از آن استفاده نمیشود .(

3)تیغ که بیشتر همان کاتر معمولی و یا چاقوی آشپز خانه است و برای بریدن خامه از آن استفاده میشود . 

4) این وسیله که از شاخ حیوانات ایل استفاده میشود باری جابجایی چوب هاف و دسترسی به آن هنگام پود کشی استفاده میشود .

5) سیخ پود کش وسیله ای است برای عبور دادن پود از میان چله ها که در این منطقه کمتر از آن استفاده میشد .

دوره ها نقش پردازی در قالی قشقایی

فرشهای تاریخی که در موزه ها و مجموعه های خصوصی نگهداری شده اند از دو جهت برای آنها اتفاق افتاده است .

1)نفاست فرش از جهت طرح و نقش

2) تعلق آن به بقعه یا مکان متبرکه ای

قالیهای قشقایی که اکثر آنها با رج شمار بالا بافته میشوند از این داستان دور مانده اند عمر فرشهای کهن قشقایی از سیصدست سال فراتر نمیرود و همین امر مطالعه بر روی این بافته ها را باری ما مشکلتر کرده است .

1)دوره اول مشتمل بر نقشهایی است که قشقایی ها به هنگام کوچ به نواحی شمال غربی و مرکزی ایران با خود آورده اند .

شباهت این دست بافته ها با فرشهای آناتولی و قفقاز و نقوش مشترک آنها که محدودند مانند مرغ آکاستافا ، پنجه عقاب و چند نگاره جا پر کن ، این نمونه نگاره ها در قالیهای شکر لو دیده میشود.

2) دوره دوم مشتمل بر نگاره هایی است که زنان قشقایی  در مدت اقامت خود در شمال و شمال غربی ایران از آذربایجان و کردستان و لرستان تا حدود ساوه و اراک و گذشتن تدریجی از چراگاههای زاگرس آموخته اند .شاید نقش ناظم و طرح گل شاه عباسی و نقش مایه های کردی از این دسته باشند .

3) دسته سوم نقشها مربوط به زمانی است که قشقایی ها وارد سرزمین فارس شدند و با نگاره های این اقوام و آثار باستانی ساسانی و هخامنشی و نگاره های باستانی آشنا گشتند .

البته پیش از قشقایی ها ترکان ترکان بهار لو و اینالو و عربهای فارس از این گنج شایگان مغتنم شده بودند .

4) فارس سرزمین طرحها و نقوش باستانی است و این مردم پس از اقامت در این سرزمین باز از این کوچانده شدند و و به خراسان و کرمان و .. .سرزمین کوچانده شدند  و این مردم خلاق طرحهایی را مانند ماهی در هم و بته قباد خانی را از در این مرحله وارد فرش خود نمودند .

البته در پژوهشی که انجام شد گروهی دیگر از نقشمایه های مدرن نیز وارد فرش این سرزمین خاصه در گبه ها شده است که با مطالعه و بازار یابی به انجام میرسد .

تقسیمبندی طرحهای قالی قشقایی :

1)طرحهای اشکالی ؛ نقوشی که کمتر مورد تغییر قرار گرفته است و توسط قشقایی های ساکن و یا ملتهای تاثیر گرفته از انها بافته میشود این گروه از نقشها کاملا ذهنی باف هستند و بافنده از قرینه سازی اجتناب می ورزد و جز در ترنجها (آن هم نه کاملا ) و حاشیه ها قرینه سازی در طرح وجود ندارد.

2)طرحهای منظم اینگونه طرحها عملا از مناطق شهری الها گرفته شده است  بته ای / شاه عباسی / ماهی در هم و …

3)طرحهای خاص مثل قالیهای آدمکی و شیری و …

اسلوب بافت در میان قشقایی ها :

گره : از دو نوع گره فارسی و ترکی استفاده میشود گر چه مغلوب بودن گره فارسی (متقارن ) در بین این اقوام مشاهده میشود .

نوع بافت : بافتهای تخت و لول را هر دو دارند و آمار دقیقی از این ویژگی به دست نیاوردیم .

شیرازه : اکثر شیرازه ها دو رنگ است و ساده ولی شیرازه های تک رنگ نیز جایگاه خاص خود را دارد . ولی شیرازه های مرکب دو تایی و سه تایی جرز در یکی دو مورد در تحقیقات میدانی یافت نشد .

کیفیت بافت  :در فرشبافی این ایل گر چه کیفیت بافت متفاوت است ولی آ نچه در قالیهای بزرگتر ( که با جند بافنده بافته میشود ) چیزی که جلب توجه میکند حاشیه سمت راست فرش است که از نظر تکنیک بافت و کیفیت از حاشیه سمت چپ با مهارت بیشتری بافته شده است . و این موضوع حکایت از آن دارد که بافندهای که از قدرت و تبهر بیشتری برخوردار است در این قسمت مینشسته !

ترنج در قالی قشقایی :

بسان دیگر فرشهای ایرانی ترنج در این قالی نیز نقش بسته است . ترنجها که در این قالی به صورت انفرادی آمده اند و یا اگر جمع هستند عددی مفرد را تداعی میکنند (3،5،7)و خلاف این حالت استثنا و بدعت است و سیروس پرهام عقیده دارد که زوج کردن بیش از دو ترنج در قالی قشقایی سابقه ندارد.

ترنج قشقایی که میگوویند نخستین مرحله انتقال آن از بافته های لری در سرحد 4 دانگه بوده و توسط قشقایی ها به قالی قشقایی راه یاقته 

این ترنج که بعضی ها آن را نقش خرچنگی مینامند و عده ای دیگر آن را عقرب و حشره ای صحرایی 

هنگامی که به ترنجهای لری دقت میکنیم این ترنجها در زایده خد یک حالت دایره دارد ولی هنگامی که به فرش قشقایی راه یاقته این دایره ها تبدیل به نقشی شبیه قوچ شده است ، حیوانی که در میان چهار پایان این ایل ارزش زیادی دارد و گاه شده که مرد ایل برای یافتن قوچ گله اش ده به ده و بنکو به بنکو برای خریداری قوچ دلخواه گله اش بپیماید و آن را به گله خود بیافزاید. 

… و این قوچ نیز در این طرح بسان دیگر باورهای این فوم در هنر افسانه ای ایشان  جای گرفته و نقشی را ساخته که یاد آور باورها و عقاید مردم این سرزمین است با اینکه آن را از دیگری گرفته اند ولی نقشی را با باورهای خود ساخته اند !

معرفی نقش ناظم :

فرش بافي فارس از براي مفاهيم نمادين نقوش و رنگهاي زيباي نباتات و وحوش ،هميشه شهره عالم بوده و هنوز نيز رنگ ديرين را نباخته است .

بافته هاي فارس كه به طور كلي به سه دسته شهري ،روستايي و ايلياتي باف تقسيم ميشوند؛ و در اين ميان از همه نامورتر مفروشات ايلياتي و خاصه ايل قشقايي است و طرح ناظم  نسبت به ديگر طرح ها از شهرتي دو چندان برخوردار است .

در اين چند خط بر آنيم تا كه از قالي ناظم بگوييم مفروشي درخشان كه بسان هور بر بافته هاي قشقايي ميدرخشد .

معرفي طرح ناظم:

اين طرح را در بازار وكيل شيراز ناظم گويند طرحي كه به گفته سيروس پرهام در بازار تهران به حاج خانومي شهرت يافته ؛(97)اين مفروش كه در اندازه هاي 6و 9 و حتي 12 متري بافته ميشود عده اي از محققان و پژوهشگران مغرب زمين ان را در دسته طرحهاي سجاده اي آورده اند

گر چه اين قالي شباهتهايي به قالي سجاده اي دارد اما سيروس پرهام به دليل عدم تناسبات اندازه و همچنين چيدمان نقش مايه ها آن را از اين دسته جدا نموده و اين قالي را از دسته قاليهاي سجاده اي نميدانداين بافته از دو لچكي كه پيوستگي آنها محراب را ساخته و دو نيم سرو كه به لچكي ها پيوند خورده اند تشكيل شده است

البته طرحي ديگر مشابه همين كه به دو سر ناظم مشهور است ؛ در بازار وكيل شيراز مشاهده شد كه با دو گلدان و چهار لچكي منقوش شده است.

اينكه طرح ناظم از كجا آمده در جايي ديگر به آن خواهيم پرداخت.

طرح محراب و ارتباطش با ناظم :

طرح محرابي ريشه و سابقه اش به قرنها  پيش  از اسلام باز ميگردد  در سده هايي كه مغگري به جاي زرتشتيگري و آيين اسلام مردم را به نيكي رهنمود ميكرد ؛ دكتر علي حصوري معتقد است كه واژه محراب به املاي مهراب بوده و مهراب از مهرابه آمده و محرابه عبادتگاهي بوده كه پيروان آيين مهري يا ميترايي در آن به عبادت خداي خدايان مينشستند  و هفت گام سلوك را سالكان اين آيين در مهرابه ها  ميگذراندند و چون مدخل و درون اين اماكن محراب سان بوده  به عنوان نمادي براي عبادت به كرات در ساليان بعد نيز بيامده .

اما پرويز تناولي سخن ديگري دارد وي اين نقش را برگرفته از پوست حيواناتي كه شكار شده و زير پاي انداخته اند دانسته و آن را بي ربط با اين موضوع نميداند

ولي سيروس پرهام نقش محراب را در قاليهاي ناظم بررسي نموده و آن را پرده اي دانسته كه به دو سوي دري گره خورده …و تورج ژوله هر سه اين آرا را پذيرفته و در جاي خود محترم دانسته است 

طرح ناظم قشقايي( كشكولي) و طرح ناظم هند و ايران:

طرح ناظم هند و ايران كه سيروس پرهام از آن به عنوان شبه ناظم هند و ايران ياد كرده وجه تمايزش با ناظم قشقايي دو سر ترنجي است كه به دو نيم سروها ي دو سوي محراب (پرده ) متصل شده است ؛ همچنين شاخه هاي نيمه گردان در باغستان گلدان مياني طرح وجه تمايز ديگري است كه طرح شبه ناظم هند و ايران با ناظم كشكولي دارد .

اما رنگبندي تفاوت ديگري است كه اين دو بافته را زا يكديگر جدا ميسازد ؛ رنگ زرد به كار رفته در ناظم هند و ايراني نمونه رنگي است كه كمتر در بافته هاي قشقايي ديده ميشود .

قياس اين رنگبندي با رنگبندي مينياتورهاي هند و ايران ما را به دلايل سليقه اي اين دو حوزه بافت نزديكتر خواهد نمود .

داستاني ديگر براي طرح ناظم:

طرحهاي قاليهاي ايلياتي هميشه داستاني را به همراه داشته است و اگر قاليها سفارشي و به صورت مصرفي باشد اين داستان در آن چشمگير تر است .

گبه و حكايت كوچ ؛ قالي شيري و مرد خانه ايل ، طرح شور باخ يا شور باخارلو و داستان رخ آمال .

اما نقش ناظم گلستان خيال زنان قشقايي سرزميني پرگل و نعمت براي سكونت دايم ، او خسته از كوچ است و رنجيده از سفر و خانه بدوشي و جاي امن ميخواهد براي آرامش و مسكنت .

سرزمينهاي خشك جنوب گل و گياه و سبزه را طلب ميكند او خانه اي ميخواهد كه از درگاهش پرده اي آويزد و دو سويش را به ريسماني به ستونهايش گره دهد و نظاره گر برون باشد و ببيند از اندروني گلستان پر گل برون را به حالي كه بر قالي بافته خود نشسته و بيرون را نظاره گر است . 

اين موضوع را بسياري از دست اند كاران فرش فارس پذيرفته اند و با مهارت تمام براي مشتريانشان تعريف ميكنند .

نتيجه گيري كلي :

1)در اينكه اين طرح ريشه محرابي دارد ولي سجاده اي نيست هيچ شكي نيست .

2)نقش ناظم به عنوان يكي از آرزوهاي زنان قشقايي بر قالي ناظم كشكولي نقش بسته است.

3)شبه ناظم هند و ايران و ناظم قشقايي كشكولي از لحاظ طرح و رنگ با يكديگر متفاوتند .

 طرح بته ای :

بته این سرو سر کج ریشه در تاریخ ، این سمبل و نماد کهن ایرانی اسلامی و این جادوی نقوش ایرانی ریشه ای کهن دارد در یادمان خاطره دلانگیز تاریخ سرزمین کهن ایران .

این سرو سر کج را به حکایتها روایت کرده اند گه آن را آتش مقدس پارسی خوانده اند و گاه ان را سرو به رکوع رفته نزد خداوند پنداشته اند . روزگاری آن را جای مهر مشتان گره خورده دانسته اند و در روزی دگر دخترک مهجوب مسلمان را به این نقش شبیه کرده اند ، القصه یکی آن را مرغ سر به سینه بر ده دانسته و دیگری آن را سرو خمیده و…

حکایتها و روایتها در این باب بسیارند و تعابیر و تدبیر ها فراوان این نقشمایه ایرانی اسلامی یکی از زینتهای زیبای فرش سرزمین مهر است که خرامان و دلنشین به رقص آمده اند در هزار توی رنگارنگ فرش این سرزمین.

فرش قشقایی این حکایت بی چون و چرای کوچ نیز بسان دیگر مفروشات این سرزمین دیرین از این تزیین زیبا جدا نمانده است .

بته نقشی است زنده و پویا که در طول حیات خود در اعصار و قرون متمادی بسان محل زندگی  مردمان که به سبب جایگاه اقامتشان در هر محل به گویشی سخن میگویند به شکلی و حالتی نمایان شده است ، گروهی از فرش شناسان این نقش را بر این اساس تقسیمبندی کرده اند ، از آن میان میتوان به بته قشقایی ، بته مغان ، بته سنه و … اشاره نمود 

گروهی دیگر بته ها را به اساس مفهوم نمادین آنها طبقه بندی نموده اند ؛ مانند: بته قهر و اشتی ، بته درخت زندگی ، بته مادر و بچه و …

و دیگر فرش شناسان آن را به سبب اندازه و جای گرفتن آن در کل طرح تقسیمبندی کرده اند ؛ مانند بته میری ، یا بته جوجه ای که به سبب اندازه کوچکترین نوع بته است و بعد از آن بته ترمه قرار دارد که بر حسب اندازه در درجه دوم است و عده ای آن را برگرفته از ترمه های یزد میدانند (نقش ترمه ای در پارچه بافی این سامان یکی از نقشهای ماندگار است که هنوز نیز تکرار میشود ) و از نظر اندازه بزرگترین بته بته خرقه ای است .

بته ها معمولا در جایگاه شش و هشت گوش جای میگیرند و در فرشبافی قشقایی ها این نقش هم به صورت نقشه سراسری و هم به صورت تک موتیف بین نقش مایه های بی همتای قشقایی آمده است .

سیروس پرهام معتقد است که این نقش مایه که در ابتدا سرو بوده و در طی فرایندی طولانی ولی منسجم به نگاره بته تبدیل شده است . 

این سرو ریشه در در تاریخ نزد ایرانیان بسیار مقدس است . تورج ژوله نقل میکند که زرتشت پیامبر دو طالع اختیار کرد و فرمود تا بدان دو طالع دو درخت سرو بکارند یکی در روستای کشمیر و یکی در روستای فریمند از توابع توس اندازه  و ساق درخت کشمیر به حدی بزرگ شد که در حدود ده هزار گوسفند در سایه آن قرار میگرفتند . حتی حیوانات وحشی و زنده هم در زیر این درخت ارام و قرار داشتند . همچنین هزاران پرنده در میان شاخه های آن ماوی داشتند . وصف این درخت به متوکل رسید و دستور داد به عامل نیشابور که آن درخت را قطع کرده به بغداد فرستند تا در عمارت جعفریه که مشغول ساخت آن بودند به کار رود .

مومنان و پیشوایان زرتشت گفتند که پنجاه هزار دینار به خلیفه میدهیم تا از این کار در گذرد ، اما موفق نشدند و سر انجام درخت قطع گردید و با هزارو دویست شتر به بغداد فرستاده شد و هنوز به دروازه های بغداد نرسیده متوکل کشته شد و هیچگاه درخت را ندید …!

اینکه بته نماد برگرفته از سرو است و سرو نزد ایرانیان باستان نمادی مقدس و پاک هیچ شکی در آن نیست .

اما همانگونه که مطلع هستید آیین پیشین ایرانیان قبل از زرتشتیگری آیین میتراییسم یا آیین مهری بوده است به موجب برخی نقوش مهری میترا از کاج زاده میشود ، درخت کاج یا سرو درختی است که ویژه خورشید میباشد ، درختی که همیشه سبز و با طراوت است …

پرهام سیر تطور نقش سرو را سه مرحله میداند و مرحله اول پیش از اسلام است که جنبه مقدس و نمادین دارد و برای این سخن برهان تک درخت بودن سرو در بنای سترگ تخت جمشید را آورده است. 

مرحله دوم تطور سرو همزمان با نفوذ تمدن اسلامی و به طبع آن جدا شدن سرو از ریشه باستانی خود است و در این مرحله سرو کم کم به نطفه بته بدل میشود و نقش بته جقه از سرو استوار میترایی و زرتشتی متولد میشود و کهن ترین این سرو را کاسه سفالین سده چهاردهم موجود در موزه لوور میداند. 

مرحله سوم دگر دیسی سرو همان سده ششم هجری به بعد است که نگا ره ها و ریزه کاریهای نگار گری بدان متصل میشود .

گر چه استاد بزرگوار سیروس پرهام سیر تطور بته را به سه مرحله تقسیم نموده است  ولی نگارندگان بر ان عقیده اند که درگر دیسی این نقشمایه مراحل 5 گانه ای را در خود داشته و آن :

1: در روزگار آیین مهری و تولد این نقشمایه  در باورهای قومی

2: از آمدن زرتشت تا ساسانی و تقدیس آن در این دین کهن پارسی

3: از آمدن اسلام تا سده 6 هجری

4: سده 6 هجری تا افشار و زندیه 

5: از افشار و زندیه تا به امروز

اما بته از کدام ناحیه به فرشبافی قشقایی انتقال یافته هنوز اثبات  قطعی در این داستان صورت نگرفته است گر چه اشاراتی شده است.

 عده ای بر این عقیده اند که بته از خراسان و هنگام اقامت این ایل در این خطه برداشت شده است این در حالی است که ریشه ایل قشقایی را قفقاز میدانیم و در قفقاز نیز بته مشهود است .

و عده ای دیگر این نقشمایه  را بته های ترمه یزد و کرمان میدانند و… 

آرا ها و نظرات پیرامون این مبحث زیاد است و کار ریشه یابی تخصصی را به سبب اهمیت بسزای آن طلب میکند که آن را به مجال دیگر میدهیم .

نقش بته در قالی های قشقایی چونان ناظم در میان کشکولیها رواج دارد با این وجه تمایز که در انحصار کشکولیها نیست و طوایف دیگر نیز جسته و گریخته از این طرح استفاده میکنند .

چیدمان بته در قالی قسقایی :

1)سراسری به حالت محرمات افقی

2)سراسری با بته های ریز

3)سراسری لچک دار با بته های درشت.

نقش محرمات:

عده ای بر این عقیده اند که این نقش از کشمیر وارد ایران شده است  اگر املا و تلفظ این واژه محرمات باشد میتواند از پارچه های راه راه سبز و سیاه که در مراسم عزا داری ماه محرم بکار میرفت گرفته شده باشد و اگر مهرمت درست باشد کندو کاو بیشتری باید کرد  اما هنگام مطالعه میدانی و قیاس با بز پلاسهای دو رنگ این یافته ها را برای ما پرسش ساز کرد. 

البته سفالهای ایران نیز در جای جای خود این طرح را تکرار میکند که این موضوع نیز جای بحث دارد.

پرهام بر این عقیده است که این طرح به دو رنگ و چند رنگ و نیز پهن و باریک تقسیم میشود و نوع دو رنگ آن که معمولا یک رنگ آن سفید است و رنگ دیگر آن مشکی ، سرمه ای یا یشمی معمولا به صورت نوارهای باریک  چسبیده به هم بافته میشود و به همان شیوه ترمه محرمات . و البته این نمونه کمتر در میان دستبافته های قشقایی رواج دارد .

گروه چند رنگ این گروه که در ایل قشقایی هم از نوع پهن و هم از نوع باریک آن بافته میشود در میان طایفه کشکولی رواج دارد. 

گروهی دیگر از کشکولیها هم نوعی دیگر محرمات را به نام محرمات جناقی تولید کرده اند  قیاس این طرح ها با جا جیمهای قشقایی اقتباس کلی طرح را از جاجیمها نمایان میسازد .

ماهی در هم :

آقاي فصل الله حشمتي رضوي در كتاب فرشنامه ايران ويژگي هاي طرح ماهي درهم را به شرح زير ارائه نموده است:

ماهي درهم:

 نقشه اي ايلي و بومي و ذهني بافت. از جمله ظريفترين و زيباترين طرحهاي ريزنقش و مكرر، ماهيهاي ريز كه يا در سراسر متن و يا به دور نگاره هاي هندسي نقش شده است. اين نگاره هاي يا ترنج هندسي است (هراتيهاي ترنج دار به طور معمول لچك ندارد) و يا گلي مانند الماس و يا شكلي لوزي مانند كه ماهيهايي به صورت برگ و گل تزئين شده در هر سوي آن نقش شده است.

در خصوص اين نقش علي حصوي معتقد است: «هراتي از جمله نقوش ايراني است كه ريشه در تاريخ و ايران باستان دارد. بر اساس مطالعات انجام شده بر روي آثار موجود، اين نقش از اواخر دوره تيموري و در تمام دوران صفوي مورد استفاده بافندگان قرار داشته و بعدها نيز تأثير عميقي بر تعدادي از نقشه هاي ايراني داشته است. معروفترين و يكي از انواع نقش هراتي به ماهي درهم شهرت يافته است كه البته اين امر فقط بيان كننده رواج اين نقش در هرات و در دوره تيموريان است، به ويژه آنكه طراحان مكتب هرات آن را به شكل دلخواه در آورده اند. بنياد نقشه هاي هراتي دو برگ خميده مي باشد كه گل بزرگي مانند يك گل شاه عباسي يا گل نيلوفر را در ميان گرفته است. شواهدي موجود است كه آن دو برگ اساسا دو ماهي بوده اند و بعدا تبديل به دو برگ شده اند و نام ماهي درهم نيز همين نكته را تأييد مي كند. اما براي يافتن نخستين نقش از اين نوع و خاستگاه اوليه آن بايد به مطالعات تاريخي اقدام نمود و در جريان تاريخ به عقب بازگشت. مطالعات تاريخي نشان مي‌دهد كه نقش هراتي هم به ايران باستان و آيين مهر رهنمون مي شود كه در آن برخي از روايات و مناسك و آثار با آب ارتباط دارد. در برخي از آثار مهري نشان داده مي شود كه مهر در آب متولد شده است و مجسمه هايي كه در اين زمينه موجود است مهر را با مادرش كه پيكر برهنه اي دارد نشان مي دهد. مهر در آب متولده مي شود و روي يك گل نيلوفر قرار مي گيرد. و به همين دليل است كه بعدها نيلوفر آبي در فرش ايران تبديل به شاه عباسي شده است و جايگاه خاصي را در نقوش

سنتي ما به ويژه نقشه هاي فرش يافته است. مهر را ماهي از آب بيرون مي آورد و اين ماهي احتمالا دلفين است يعني يك ماهي بزرگ. در نقشه هاي ايراني به ويژه در ماهي درهم ها نيز ماهي را به صورت بزرگ به تصوير مي كشند كه اين ماهي در واقع همان دلفين است. در تعدادي از آثار مهري، مادري به همراه يك دلفين و در عده ديگر مادر و كودكي به همراه دلفين ديده مي شود. به اين ترتيب ريشه اصلي نقش هاي هراتي پيدا مي شود.

بررسي كليه قالي هايي كه در حال حاضر با نقش ماهي درهم شناخته مي شوند نيز واقعيت ديگري را مشخص مي كند و آن اينكه از شرق به غرب اندازه و ابعاد اين ماهي ها در قالي ايران به تدريج از بزرگ به كوچك است. به نحوي كه بزرگترين نوعي ماهي هاي اين طرح ر ا درشرقي ايران به ويژه در قاين و تربت جام و تربت حيدريه مي توان ديد و كوچكترين نمونه هاي آن را در مركز و غرب ايران يعني كردستان. نمونه ي منحصر به فرد و شيوه يافته اي از ماهي درهم نيز، البته به مقدار كمتر و تا همين اواخر در اطراف اراك بافته مي شده است كه امروز به فراموشي سپرده شده و آن را مرغ و ماهي مي نامند. در اين نوع دو مرغ به جاي ماهي، يا همراه با آن ها به دور يك حوض در حال حركت هستند. بررسي هاي تاريخي نيز نشان داده است كه بر روي تاجي تيگران (ملقب به كبير، پادشاه ارمنستان در سال هاي 89-86 قبل از ميلاد) نقش دو پرنده وجوددارد كه يك گل هشت پر وسط آن قرار گرفته است. اين نقش در زماني بر روي سكه نيز ضرب شده است كه او اعتلاي رواج آيين مهر بوده است.) 

ژیلا در یایی بر این عقیده است که  در ايران ما از دوران مهر پرستي بيشتر منابعي مكتوب و فقط يك نقش برجسته داريم اما در غرب ما بيشتر با تنديس ها و نقش هاي برجسته مربوط به اين آئين روبه روي هستيم كه اين تنديس ها مهر را در  هيبت نوجواني نشان مي دهد كه از دل يك صخره خارج شده كه در يك دست دشنه اي دارد و در دست ديگر مشعل نوري كه دنيا را به وسيله آن نوراني مي كنددارد. و اين دشنه همان دشنه اي مي باشد كه بعدها به وسيله آن گاو اسطوره ای را قرباني مي كند، خون آن كه نماد پليدي است دنيا را در بر مي گيرد، و مهر زمين را از اين پليدي پاك مي كند، و زمين براي حضور زن ومرد آماده مي شود، تا اينكه زماني مي رسد كه مهر به عالم بالا صعود مي كند و مهر همواره همراه با طلوع خورشيد در زمين ظاهر مي شود. از اين رو بعدها خورشيد نماد و ياد آورنده مهر مي شود كه هر دو به ترتيب نمادي از آب و بركت خواهي هستند.

 همچنين در جای  ديگري امده است كه مهر از مادرش كه از آب درياچه هامون بار برداشته بود در آب دريا متولد مي شود و مادرش او را بر روي گل نيلوفر ( كه نمادي از عشق مي باشد قرار مي دهد كه گل نيلوفر داراي دو نوع نر و ماده مي باشد كه گل ماده بر روي آب است و گل نر در اعماق دريا و براي اينكه جفتگيري كنند گل نر بايد از ساقه خود جدا شود و به سطح آب برود و بعد از بارور كرد گل ماده گل نر از بين مي رود.) و بعد از آن دلفين كه بزرگترين ماهي و داراي بيشترين شباعت به انسان از لحاظ احساسات مي باشد مهر را به خشكي مي رساند.

 دلفين، نماينده ماهي ها و غادي از بارانخواهي و بركت از جانب دريا مي باشد كه فرم دو برگ كه قبلاتصویر ماهي بوده نشان دهنده همان دلفين است و گل وسط تغيير شكل يافته همان گل نيلوفر است .

نقطه آغاز عقيده آقاي لمل، لفظ سوما (با هوما مقايسه شود) است كه به نظر ايشان خداي زندگي است. اين خدا در واقع تجسد باران است كه از ماه به زمين ميريزد و باعث رشد گياهان مي شود، و غذای انسان و حيوان را فراهم مي آورد. نزد موجودات نرينه شيره نباتات تبديل به دانه مي شود و نزد موجودات مادينه تبديل به شير. با مرگ موجود زنده، جوهر حيات به ماه بر مي گردد، وقتي ماه پر مي شود.سوما همچون شرابی که در ساغر ریزند در ماه ریخته میشود. پس سوما آب زندگاني است و خدايان هر گاه از آن مي نوشند.

 در اين داستان، سوما كه باران است، در عين حال تخم گاو آسماني است كه زمين را زايا مي كند و شير گاه آسماني است كه به مردمان غذا مي رساند.» البته سوما انسان را از مرگ جسماني رها نمي كند، فقط خدايان از اين نوع مرگ هم معاف هستند.

غرض از آوردن اين مطالب آشنايي بيشتر با مذهب و عقايد ميتراسيم بوده است كه در اینجا به طور شخصی مورد بررسي قرار مي گيرد.

اما ماهی در هم در میان قشقایی ها سیروس پرهام بر این عقیده است که یحتمل زمانی که قشقا ییها کوچ اجباری به مناطق خراسان داشته اند این نقش را از آن اقوام بر داشت کرده اند .

ماهی در هم شهری ترین نقش قالی قشقایی است که حوزه بافت آن به طوایف کشکولی منحصر میشود ، این طرح که  سنجیدگی طراحی و نظم هندسی و توازن ریاضی را به کمال دارد به لحاظ همین انتظام نقشپردازی و طراحی منضبط نگاره های سر به سر و مکرر است  که رنگ آمیزی مقید و محدود میگردد، حال آنکه نقشهایی مانند محرمات و بته قباد خانی – که همان قدر مبتنی بر تکرار نقشمایه های مکرر است و همان قدر مقید به نظام طراحی هندسی – در مقایسه با این نقش امکان رنگ آمیزی کم و بیش نامحدود دارد . برای رها شدن از همین تنگنا است که برخی از بافندگان قشقایی – همچنان که در مورد دیگر نقشهای اقتباسی- از نگاره های مختلف و پراکنده اشکالی مدد گرفته و با گسیختن زنجیره نقشمایه ماهی در هم ، این طرح سر به سر و متصل را به صورت یک نگاره جدا شده از شبکه منسجم طراحی در آورده و آن را همراه و همپایه با دیگر نگاره های اشکالی بکار برده اند .

یافته های تحقیق :

1)یافته های قومی و قبیله ای :

برای شناخت هر جامعه ای موقعیت زیستی و تاثیرات محیطی در تکامل حیاتی آن اهمیت بسزایی دارد . برای این منظور پرسشنامه ای تهیه شد و از تعداد 100 نفر از طوایف گوناگون قشقایی که نیمی از آنها را جنسیت مذکر و نیمی دیگر را جمعیت مونث تشکیل میدادند ÷رسیده شد تعدادی از این سوالات و نتایج آن در ذیل آمده است :

*آیا از کوچ و زندگی کوچ نشینی رضایت دارید ؟

زن مرد
آری 0% 25%
خیر 100% 75%

 چنانکه مشهد است رضایت زنان و دختران از کوچ (0%) بوده که این مسئله نشان میدهد که مقدار بار زیادی از کوچ به عهده این گروه است .

*آیا در ییلاق زندگی راحتتر است یا قشلاق ؟

زن مرد
ییلاق 100% 100%
قشلاق 0% 0%

*چرا ساکن نمیشوید ؟

زن مرد
تابع خانواده ایم 100% 0%
قشقایی یعنی کوچ 25% 0%
چرای دامها 0% 75%

*آیا ترجیح میدهید به شهر بروید ؟

زن مرد
آری 75% 20%
خیر 25% 80%

2) یافته های مواد اولیه :

در مورد مواد اولیه مورد استفاده در فرش قشقایی 400 نمونه از کارگاههای تولیدی گرفتیم و در مناطق مختلف این موضوع را بررسی کردیم .

نوع مواد اولیه پرز
کرک مرینوس 10%
پشم دستریس 80%
پشم ماشینی 10%
اکلریک 0%
نوع مواد اولیه در پود زیر
پشم 70%
پنبه 30%
پلی استر 0%
پود رو

 

پنبه 100%

یافته های اسلوب بافت

نوع گره
متقارن 40%
نامتقارن 60%
جفتی بافی ندارد
نوع تاب در تار
S 90%
Z 10%
نوع تاب در پرز
S 10%
Z 90%
نوع تاب در پود نازک
S 0%
Z 100%
نوع تاب در پود کلفت
S 12%
Z 88%
در کتاب سیروس پرهام

 

تار 100% S تاب هستند
پود 100% Z تاب هستند
پرز 98% S تاب هستند
گره متقارن 2%
گره نامتقارن 98%

این بررسی نشان میدهد که رشد گره متقارن در میان ایل قشقایی بیشتر شده است و نتیجه قیاسی درصدهای گره متقارن و نا متقارن این موضوع را برای ما روشن میکند.

یافته های طرح و نقش :

گر چه به علت محدودیت وقت و نیاز به بررسی های بیشتر در باب طرح و نقش قشقایی یافته های ما تکرار سخنان نقل شده است ولی چند نکته در باب این طرحها ضرورت دارد که نقل شود  :

1)ریشه معنایی طرحها با آرزوهای زنان ایل ( نگاه کنید به نقش ناظم )

2)آمیزش فرهنگی این طرحها ی قشقایی با نقشمایه های ایرانی

3)اگر طرحی برداشت شود بنا به سلیقه خود مردم ایل تغییر خواهد کرد .

در بررسی های انجام شده اکثر تولیدکنندگان به تولید گبه روی آورده بودند و طرح های اصیلی چون ناظم و ماهی در هم و… بافته نمیشد به گونه ای که ما حتی یک طرح ماهی در هم قشقایی هم در حال بافت ندیدیم.

دید مبانی در نقوش اشکالی :

 در این نقوش چنانچه که شاهد هستید تقارن به معنای واقعی وجود ندارد ولی توازن زیبایی چشم را به گردش در سراسر قالی دعوت میکند نظمی که آمیخته با بی نظمی است و این پاردکس زیبا گر چه بسان غزل حافظ ریتم معنایی ندارد ولی بمانند شعر نیما حکایت دیگری دارد که هم شیرین است و هم دیده نواز .

نقش ناظم و دید های مبانی در آن:

نقش بته: در این نقش چنان که مشهود است نقطه تمرکز در میان گل وسط است .

ماهی در هم :

این نقش که همانگونه که گفته شد از خراسان بر داشت شده است و گر چه نواحی در آن خطه از بزرگترین ماهی در هم  ها بر خوردار هستند ولی باهی در هم قشقایی به سبب خاصیت هندسی و همچنین اندازه از آنها متمایز شده است .

دست بافتهدست بافته قشقایی
Comments (0)
Add Comment