افسردگى چیست؟
افسردگى یکى از رایجترین بیماریهاى روانى است که باعث مراجعه به روانپزشکان، روانشناسان و سایر متخصصان بهداشت روان میگردد. در هر لحظه از زمان حداقل ١٥ تا ٢٠ درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانههاى افسردگى شدید را از خود نشان بدهند و میلیونها نفر در هر لحظه در جهان تحت درمان افسردگى قرار میگیرند.
در زبان روزمره براى توصیف افسردگى از احساسات غمگینى، ناکامى، ناامیدى و شاید هم رخوت و بیحالى استفاده میشود. معمولاً مردم تصور میکنند که افراد افسرده تنپرور ، خودخواه و یا اهل تمارضند و سعى میکنند آنها را با عباراتى همچون «سعى کن خودت را جمعوجور کنی» نصیحت نمایند.در طول زندگى همه ما دورههاى کوتاه و بلند احساس داشتن غم، عدم خوشحالى و یا نظایر آن خصوصاً در هنگام از دست دادن همسر و یا نزدیکان، هنگام کار و یا از دست دادن کار را تجربه میکنیم و همه ما قادر به مقابله با این حوادث هستیم.
احساس افسردگى معمولاً به عنوان «اندوه» و «سوگ یا داغدیدگی» شناخته میشوند. یعنى در موقعیتهایى که انتظار میرود شادیبخش باشد به احساس اندوه ختم میشود مثلاً در هواى بارانى، پس از تولد فرزند، پس از نقلمکان به یک منزل جدید، منازعه اى که در مصاحبت با دوست و یا همسر بهوجود میآید. اما این احساس اندوه بهسرعت با از بین رفتن موقعیت برطرف میگردد.همچنین پس از از دست دادن یکى از نزدیکان، پایان یافتن یک رابطه مهم، معمولاً افراد چیزى را تجربه میکنند که سوگ نامیده میشود.
ویژگیها و نشانههاى سوگ با افسردگى مشابه میباشد. این دو پدیده کاملاً طبیعى بوده و حتى فقدان آنها در هر فردى ممکن است در درازمدت براى فرد مضر باشد. در هر دو مورد پس از طى فرآیند مربوطه فرد به زندگى عادى خود بر میگردد. ولى در عدهاى از ما این احساس داشتن غم براى زمان بیشترى ادامه پیدا کرده و احتیاج به مراقبتهاى ویژه بهداشتى ضرورت مییابد.افسردگى کلینیکى در صورت ادامه داشتن میتواند منجر به بروز فعالیتهاى خطرناک اجتماعى مثل دست زدن به خودکشى و یا نظایر آن شود و این در واقع اقدامات فورى پزشکى و بهداشتى را طلب میکند. اختلالات مربوط به افسردگى میلیونها نفر را در سال مبتلا میکند. این عده هزینه بسیار سنگینى را بر خود، خانواده، جامعه و سیستم بهداشتى کشورشان تحمیل میکنند.
شواهد بهدست آمده از علم عصبشناسى و ژنتیک و تحقیقات کلینیکى نشان میدهد که افسردگى در واقع یک اختلال در مغز میباشد. تکنیکهاى تصویربردارى مدرن از مغز روشن ساخته است که در افسردگى مدارهاى عصبى که مسؤول تنظیم افکار، خُلق، فکر کردن، خوابیدن، اشتها و رفتار هستند از حالت طبیعى خارج شده و ارتباطات صحیحى بین این مناطق وجود ندارد. از همین شواهد بدست آمده در بهدست آوردن داروهاى مناسب استفاده شایانى میشود.
علائم و نشانه هاى افسردگى
دو ویژگى اختصاصى افسردگى که براى تشخیص افسردگى حتماً یکى از آنها باید وجود داشته باشد، یکى خلق ناشاد (غم، اندوه، ناراحتى یا نگرانی) و دیگرى فقدان علاقه و لذت تقریباً در همه فعالیتهاى عادى و سرگرمیهاى فرد میباشد. هر دو این علائم باید در اکثر مواقع روز وجود داشته باشند. سایر نشانههاى افسردگى شامل از دست دادن توجه و سرخوشى در فعالیتهاى روزانه، اختلال و تغییر عمده در اشتها و وزن بدن، اختلال در خواب بهصورت کمخوابى یا پرخوابى، اختلال در تفکر و تمرکز فکر، وجود اضطراب و کندى حرکات، احساس بى ارزشى و یا احساس گناه، فقدان نیرو یا فقدان انرژى و خستگى، افکار تکرارشونده، مرگ و یا خودکشى میباشند.دانشمندان ارتباط نزدیکى بین خودکشى و افسردگى ذکر میکنند بهطوریکه دوسوم بیماران افسرده به خودکشى فکر میکنند و ١٠ تا ١٥ درصد آنها به زندگى خود خاتمه میدهند. اگر یک بیمار ۵ مورد از علائم بالا را بهمدت ۲ هفته مداوم داشته باشد به اختلال افسردگى شدید (عمده) مبتلا میباشد. مطالعات اخیر در ایالات متحده آمریکا نشان میدهد که افسردگى سردسته علتهاى ناتوانى در انسان بهشمار میرود. چنین مطالعات آمارى در بقیه کشورها نیز موجود میباشد.
افسردگى در گروههاى مختلف
افسردگى در دانشجویان
دانشجویان از هوشمندترین و مستعدترین اقشار هر جامعه بوده و آینده سازان هر کشور هستند. از این رو توجه به سلامت روانى آنان از اهمیت ویژهاى برخوردار است، زیرا دانشجو هنگامى میتواند آفرینشگر، فعال و سازنده باشد که شاداب، امیدوار و متعهد باشد. افسردگى یکى از شایعترین اختلالات روانى است که با علائم کاهش انرژى و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بى اشتهایى و افکار مرگ و خودکشى در شخص همراه است. از علائم شاخص افسردگى کاهش انرژى، بى حوصلگى و عدم تمرکز مى باشد، که در افرادى که داراى فعالیتهاى فکرى هستند بخصوص دانشجویان منجر به بروز اختلال در امور تحصیلى و شغلى، اشکال در تکمیل تکالیف، و کاهش انگیزه براى انجام طرحهاى تازه مى گردد.میزان افسردگى دانشجویان میتواند به عنوان شاخص اساسى سلامت روانى آنان به شمار آید، بنابراین دانشجوى مبتلا به اختلال افسردگى ممکن است علاقه به امور درسى و آموزشى را از دست بدهد و احساس پوچى و بى ارزشى و بى اهمیتى به وى دست دهد. لذا در چنین شرایطى نمى توان تلاش ذهنى هدفمند و جهتدار و در عین حال خلاق را از آنها انتظار داشت. همچنین به معیارهاى این گروه سنى یعنى توانمندى، سلامتى، هوش، جذابیت و … بى علاقه شده و احساس ناتوانى مى کنند. از طرف دیگر در توانایى تحلیل که لازمه فعالیتهاى آموزشى است دچار ضعف عمده مى گردند، که منجر به نارضایتى از خود در جوان دانشجو گشته و باعث شدت بیمارى مى گردد. مطالعات زیادى در مورد شیوع افسردگى در دانشجویان صورت گرفته است. در اینجا به نتایج بعضى از مطالعات انجام شده در ایران اشاره میشود که بر اساس یافته هاى یکى از این مطالعات، حدود ٣/٢١ دانشجویان مورد مطالعه مبتلا به افسردگى خفیف تا متوسط بوده اند. این میزان در بین دانشجویان دختر ٢/٢٢ درصد و دانشجویان پسر ٤/١٧ درصد گزارش شده است (کوشان و واحدیان، ١٣٧٣). این مطالعه هم چنین نشان داده است که در بین دانشجویان مجرد (١/٢٢ درصد) افسردگى بیشترى نسبت به دانشجویان متاهل (٢/١٩ درصد) وجود داشته است. ٥٢ درصد دانشجویان زن و ٣٨ درصد دانشجویان مرد دچار افسردگى خفیف تا شدید هستند. در این مطالعه میانگین افسردگى دانشجویان مجرد ٤٢/١٠ درصد و دانشجویان متاهل ٩٧/٧ درصد گزارش شده است. یافتههاى این مطالعه همچنین نشان میدهد که ١١ درصد دانشجویان مرد و ٢٠ درصد دانشجویان زن نسبت به آینده ناامید بودند. علاوه بر آن ٨ درصد دانشجویان مرد و ٧ درصد دانشجویان زن داراى افکار خودکشى بودند.
شایعترین مشکلاتى که در این مطالعه توسط خود دانشجویان نیز مطرح شده است شامل مواردزیرمیباشد:
حجم زیاد دروس پزشکى، فعالیتهاى زیاد در بخشهاى بالینى، وجود دروس غیر ضرورى، طولانى بودن دوره تحصیل پزشکى، کافى نبودن امکانات رفاهى، کم بودن مدت زمان استراحت، کشیکهاى زیاد و انتظارات بیش از حد برخى از کادر پزشکى از دانشجویان میباشد.
نتایج مطالعه کوشان و واحدیان نشان داده است که در دانشجویانى که از رشته تحصیلى خود رضایت نداشته و بى علاقه بودند (٥/٤٥ درصد)، و کسانیکه حداقل از یک واحد درسى نمره قبولى نیاورده اند، افرادى که بحرانهاى عمده اى در زندگى داشتند، دانشجویانى که مایلند اوقات فراغت خود را به تنهائى بگذرانند، و مشکل خانوادگى، جسمانى و یا روانى دارند و یا سابقه بیمارى اعصاب در خانواده آنها وجود دارد، میزان افسردگى بیشترى نسبت به سایر دانشجویان وجود دارد. اما دانشجویانى که علاقمند به فعالیتهاى ورزشى و گروهى بودند میزان افسردگى در آنها کمتر گزارش شده است.مطالعات دیگر نیز به نتایج مشابهى اشاره نمودند از جمله: یزدى و همکاران (١٣٧٤) در مطالعه خود بر روى دانشجویان تازه وارد دانشگاه تهران، میزان افسردگى را ٣٠ درصد گزارش نمودند. در مطالعه مشابه ناصری (١٣٧٤)، بر روى دانشجویان دانشگاه آزاد واحد رودهن، این میزان ٥٨ درصد ذکر گردید. در سال ١٣٧٤ باز هم ترکان در مطالعه خود بر روى دانشجویان رشته پزشکى دانشگاه زاهدان، افـــسردگـــی بیشترى را در دانشجویان زن (٦٥ درصد) نسبت به دانـــشــــجـــویان مرد (٤١ درصد) گزارش نموده است. شایعترین علائمى که خود دانشجویان در مطالعات مختلف گزارش نمودند شامل موارد زیر مى شود: بى حوصلگى، کاهش قدرت تمرکز و یادآورى، احساس از دست دادن علاقه، احساس غمگینى، کاهش توانائیهاى جسمانى، نا امیدى نسبت به آینده، سخت بیدار شدن در صبح، احساس خستگى دائم، خسته کننده بودن کارهاى روزمره.در نتیجه با توجه به اثرات ناخوشایند و مخرب بیمار افسردگى در روند زندگى و عملکرد قشر جوان و دانشجو توصیه مى شود که با مشاهده علائم اولیه که در این سایت ارائه شده است براى فعالیتهاى درمانى و جلوگیرى از شدت علائم اقدام نمایند.
افسردگى در کودکان و نوجوانان
مطالعات و بررسیهاى انجام شده نشان داده است که افسردگى در کودکان و نوجوانان نیز وجود دارد که با افسردگى در بزرگسالان شباهت دارد. تفاوت عمده افسردگى در کودکان و نوجوانان با بزرگسالان در دو مورد است: به جاى خلق افسرده ممکن است در کودکان و نوجوانان خلق تحریکپذیر باشد، و نرسیدن به وزن مورد انتظار (کاهش و یا افزایش وزن) در آنها دیده شود. کاهش اعتماد به نفس، بیتفاوتى، سطح پایین انرژى، گوشهگیرى اجتماعى، آشفتگیهاى خوردن و خوابیدن، دیدگاه بدبینانه آشکار در مورد آینده و اعتقاد و اقدام به خودکشى از دیگر علائم و نشانههاى افسردگى در این گروه سنى میباشد. در نوجوانان رفتارهاى ضداجتماعى و منفیکارانه، مصرف الکل و دارو و مواد مخدر ممکن است مشاهده گردد. افسردگى در کودکان و نوجوانان بیشتر از بقیه سنین با خودکشى همراه میباشد. فقط در سال ١٩٩٦ خودکشى بهعنوان سومین عامل مرگ و میر در افراد ٢٤-١٥ ساله و چهارمین علت مرگ و میر در افراد ١٤-١٠ سال بوده است. علاوه بر عوامل ژنتیک و فیزیولوژیک چندین عامل استرسزاى اجتماعى میتواند بر خلق کودک تاثیر بگذارد، از قبیل ناهماهنگ بودن و آشفتگى در خانواده، طلاق، مورد آزار و بیتوجهى واقع شدن، شکست تحصیلى، وضعیت اجتماعی و اقتصادى ضعیف و داغدیدگى. اختلال افسردگى در کودکانى که قبل از سن مدرسه هستند بسیار نادر میباشد. اما در ۲ درصد بچههاى دبستانى اختلال افسردگى شدید (عمده) شیوع دارد و این میزان براى نوجوانان حدود ۵ درصد در جامعه میباشد. مطالعات معدودى وجود دارد که دلالت بر مفید بودن داروهاى ضدافسردگى در کودکان و نوجوانان داشته باشد. مصرف داروهاى ضدافسردگى در این گروه سنى بر پایه استانداردهاى درمانى بالینى استوار است. یک تحقیق بهطرز روشنى گفته است که فلوکستینFluxetin داروى بسیار مؤثرى در درمان افسردگى در کودکان و نوجوانان می باشد. بهنظر میرسد که درمان دارویى همراه با روشهاى مخصوص روان درمانى در کودکان و نوجوانان ارزش بسیارى داشته و پیشگیرى مؤثرترى در خودکشى آنان در سنین بعدى مى باشد، بخصوص رواندرمانى خانواده براى آموزش به خانواده در مورد اختلالات افسردگى مهم و ضرورى است.
خانم ها و افسردگى
افسردگى نزد بانوان چیزى حدود ۲ برابر بیشتر از آقایان دیده میشود. در طول زندگى حداقل ٢٠ درصد بانوان حداقل یک بار تجربه افسردگى کوتاه مدت را داشتهاند. اگرچه به نظر میرسد که افسردگى ارتباط تنگاتنگى با سن یائسگى دارد.ولى در حقیقت این سنین بارورى و سنین قبل از یائسگى هستند که بیشترین میزان آمار افسردگى در بانوان را تشکیل میدهند. از طرفى آنالیزهاى آمارى افسردگى در بانوان نشان میدهد که استرسهاى متفاوت، زایمان، تفاوتهاى هورمونى، نقشهاى اجتماعى و رفتارهاى مورد انتظار از زنان بیشتر از مردان روان آنها را به سمت بیمارى افسردگى سوق میدهد.افسردگى پس از زایمان همچنین بیمارى شایعى در میان بانوان بوده و جستجوها و مطالعات در پى علت دقیق آن میباشند.
انواع افسردگى
از افسردگى تقسیمبندى متعددى شده است که چند نوع مهم آن عبارتند از:
افسردگى شدید (عمده) (Major Depression)
نوعى از افسردگى که بیش از هفتهها و یا ماهها طول میکشد و شامل نشانهها و رفتارهاى عمیقى است که عملکرد شغلى، روابط بین فردى و رفتارهاى اجتماعى را تحت تأثیر قرار داده و شخص را بهطور کلى از محیط خود دور میسازد.
اختلال افسرده خویى (Dysthymia)
این اختلال خفیفتر از افسردگى شدید (عمده) میباشد و با خلق افسرده (تحریکپذیر در کودکان و نوجوانان) همراه است که در بخش عمده روز دوام دارد و اکثر روزها وجود دارد. معمولاً مردم این افراد را بهعنوان افرادى بداخلاق، ترشرو و ملالآور تلقى میکنند. این گروه قادر به برقرارى ارتباط بین فردى مناسب با دیگران نیستند و افرادى جدى، کجخلق و درونگرا هستند.
اختلال افسردگى جزئى (Minor Depression)
در این اختلال علائم افسردگى با شدتى کمتر از دو مورد فوق و با دورههاى محدودتر همراه است. این نوع افسردگى در همه گروههاى سنى دیده میشود و تأثیر کمترى درزندگى فرد میگذارد.
افسردگى فصلى
به نوعی از افسردگى گفته میشود که در طول یک دوره خاص از سال (عموماً زمستان) اتفاق میافتد و قابل پیشگیرى است ولى میتواند بسیار خطرناک و جدى باشد. سستى مفرط، روحیه پایین و خوابآلودگى زیاد از علائم عمده آن میباشد. کمبود نور علت عمده این اختلال محسوب شده و براى درمان آن از نوردرمانى استفاده میکنند
علل افسردگى
علل افسردگى ترکیبى از عوامل ژنتیکى، بیولوژیکى و محیطى (روانى ـ اجتماعی) میباشد.
در بسیارى از مردم نیز، علت افسردگى ناشناخته باقى میماند. بهطور کلى مشخص شده است که افسردگى در نتیجه یکسرى از فعل و انفعالات شیمیایى در مغز اتفاق میافتد.
این فعل و انفعالات که نورو ترانسمیتر نامیده میشود در تمامى اعمال و رفتارهاى بدن بهطور بیولوژیکى وجود دارد.
عوامل ژنتیکى
ثابت شده است که در بعضى از اقوام و خانوادهها افسردگى شایعتر بوده ولى وجود یک فرد افسرده در یک خانواده لزوماً دلیل بر وقوع این امر در بقیه اعضاء خانواده نمیباشد.اما هرچه درجه خویشاوندى نزدیکتر باشد، به همان نسبتآسیبپذیرى براى افسردگى بیشتر میشود.
عوامل بیولوژیکى
تغییرات زیستى متعددى در مغز افراد روى میدهد. این تغییرات شامل تغییر در ارتباطات عصبى سیستم غدد درونریز و هورمونها، تغییر در سیستم انتقالدهندههاى شیمیایى و تغییر در فعالیتهاى الکتریکى مغز است.
عوامل محیطى (روانى – اجتماعی)
فاکتورهاى استرسزاى اجتماعى و روانى بهعنوان ریسک فاکتورهاى بروز افسردگى شناخته میشوند.استرس در فرم فقدان یکى از اقوام نزدیک مثل پدر و مادر و دوستان بهعنوان ماشهاى براى بروز افسردگى در افراد آسیبپذیر، بهشمار میرود. بهطور کلى تحقیقات ژنتیک ثابت کرده است که عوامل استرسزاى محیطى فرصت بروز آسیبپذیرى یک ژن بخصوص را افزایش داده و آنها را به سوى یک بیمارى پیشرفته افسردگى هدایت میکند.
با این حال در برخى از افراد این افسردگى بدون عوامل استرسزاى محیطى بهوجود میآید. تحقیقات دیگرى در این زمینه مشخص کرده است که عوامل استرسزا در قالب ایزوله بودن در اجتماع و یا محرومیت دوران کودکى منجر به تغییرات پایدار در فعالیت مغز شده و باعث افزایش حساسیت نسبت به بروز علائم افسردگى میشود.
٭ رویدادهاى زندگى و استرسهاى محیطى
استرسها و موقعیتهاى زندگى میتوانند نقش اولیه را در ایجاد افسردگى داشته باشند، هر چند که در این مورد اختلافنظر بین دانشمندان وجود دارد.عدهاى معتقدند که سوگ و از دست دادن عزیزى میتواند منجر به افسردگى گردد. مطالعات نشان داده است که مرگ همسر بیشترین نقش را به عهده دارد. همچنین به دنیا آوردن فرزند، بازنشستگى، یائسگى و استرسهاى عمده دیگر میتوانند در ایجاد افسردگى نقش عمده داشته باشند.
٭ عوامل شخصیتى
همه افراد با تیپها و خصوصیتهاى شخصیتى مختلف ممکن است دچار افسردگى گردند، اما افرادى با انواع شخصیتى وسواس، و شخصیت نمایشى بیشتر ممکن است دچار افسردگى گردند.
٭ عوامل یاد گرفته شده
بر اساس این عامل ارتباطات اجتماعى ناخوشایند که منجر به ارزیابى منفى فرد از خود میشود باعث ایجاد افسردگى است. زیرا این افراد با توجه به خصوصیات خاص خود نمیتوانند محبت، همدردى و ارتباط عاطفى لازم را از دیگران به دست آورند.بنابراین این افراد هم در مورد خودشان ارزیابى منفى داشته و هم دیگران را صادق نمیدانند و بهتدریج آزرده و ناکام شده و افسردگى در آنان پدید میآید
٭ تفکر منفى
افرادى که داراى افکار منفى در مورد خود، زندگى و آینده هستند، دچار افسردگى میگردند. این افراد به جنبه منفى هر چیزى فکر میکنند و به نقایص خود خیلى توجه نموده و بطور مداوم خودشان را با دیگران مقایسه میکنند. نکته مهم اینکه این افراد هر نوع اطلاعات را سوء تعبیر میکنند.
مصرف داروها
٭ بعضى از داروها مثل داروهایى که در تنظیم فشار خون بالا مصرف میشوند و داروهاى خواب آور باعث بهوجود آمدن افسردگى میشوند.
٭ کمبود مواد غذایى مثل کمبود اسید فولیک و بعضى ویتامینها مثل ب١٢ باعث کاهش اثرات داروهاى ضداضطراب شده و درمان را با مشکل روبرو میکند.
ارتباط افسردگى با بیماریهاى دیگرودرمان افسردگى
افسردگى اغلب بهطور همزمان با بسیارى از بیماریها مثل بیمارى قلبى، سکته مغزى، سرطان و دیابت میتواند بروز پیدا کند.افسردگى موجود همراه این بیماریها اغلب فراموش شده و درمان نمیشود. مطالعات اخیر تأکید بر این نکته دارد که براى حصول نتیجه خوب از بیماریهاى ناتوانکننده بالا باید افسردگى و زمینه آن را بهدرستى تشخیص و درمان کرد.
افسردگى و بیماریهاى قلبى
شواهد قوى وجود دارد که وجود افسردگى ریسک بیمارى قلبى را در افراد افزایش میدهد. آنالیزهاى آمارى ثابت کردند که وجود افسردگى شدید (عمده) در افراد ۴ برابر آنها را در مقابل انفارکتوس قلبى در یک دوره ١٣-١٢ ساله آسیبپذیرتر میکند.
حتى در افرادى که افسردگى خفیف دارند، احتمال ابتلا به بیمارى قلبى دو برابر بیشتر است. اکنون سؤال اینجاست که آیا درمان افسردگى احتمال ابتلا به بیمارى قلبى را کاهش مى دهد یا خیر؟ سؤالى که تحقیقات آینده جواب آنراخواهد یافت
افسردگى و دیابت
افسردگى در طول زندگى هر شخص را میتواند هدف قرار دهد. ولى وقتى شخص دچار دیابت است مشکل بسیار حادتر است.
این اتفاق در میان ١٦ میلیون آمریکایى روى داده است. درمان بیمارى افسردگى در بیماران دیابتیک بهطور قابل توجهى به بهبود کیفیت زندگى و همچنین کنترل دیابت کمک میکند. از طرفى مطالعات زیادى در کالیفرنیا و واشنگتن نشان داده است که وجود دیابت احتمال افسردگى در شخص را دو برابر میکند.
علت زمینهاى که بین دیابت و افسردگى وجود دارد هنوز ناشناخته است. افرادى که دچار دیابت هستند و همزمان اختلالات افسردگى را از خود بروز میدهند، بهطور قابل توجهى عوارض دیابت در آنها بیشتر است.
افسردگى و اضطراب
تحقیقات دانشمندان نشان میدهد که افسردگى اغلب با اختلالات اضطرابى مثل (ترس، وسواس، ترس از اجتماع یا …) همراه است.اما هنوز مشخص نیست که آیا افرادى که علائم این دو اختلال را دارند به دو بیمارى مجزا مبتلا هستند و یا اینکه یک بیمارى واحد است که علائم هر دو اختلال را با هم دارا میباشد. مطالعات نشان داده است که ٢٠ تا ٩٠ درصد مبتلایان به هراس، دورههاى اختلال افسردگى عمده دارند.
درمان افسردگى
درمان غیردارویی
١ـ نور درمانى
این نوع درمان براى معالجه افسردگى فصلى بهکار برده میشود. اما اگر افسردگى فصلى شدید باشد نور درمانى باید با دارو درمانى همراه گردد.
۲ـ شوک درمانى
این شیوه در موارد زیر براى درمان بیماران افسرده بهکار میرود:
٭ افسردگى بیمار با درمان دارویى از بین نرفته باشد.
٭ بیمار قادر به تحمل داروهاى ضدافسردگى نباشد.
٭ بیمارى چنان شدید باشد که به بهبود سریع نیاز باشد مثلاً بیمار افکار خودکشى خیلى شدید داشته باشد.در این روش جریان الکتریکى را به سر شخص وارد میکنند و یک حمله تشنجى ایجاد میشود.ECTبیخطر و بدون درد بوده و میزان عارضه آن کم و در حافظه کوتاهمدت میباشد. در این روش جریان الکتریکى را به سر شخص وارد میکنند و یک حمله تشنجى ایجاد میشود.ECTبیخطر و بدون درد بوده و میزان عارضه آن کم و در حافظه کوتاهمدت میباشد.
۳ـ روان درمانى
این نوع درمان شامل درمانهایى است که از دارو استفاده نمیشود. موارد زیر از جمله موفقترین شیوههاى روان درمانى در درمان افسردگى است:
شناخت درمانى، روان درمانى بین فردى، رفتار درمانى، روانکاوى و روان درمانى خانواده
نقش دین در بهداشت روان
در سالهای اخیر، توجه به روانشناسی دین و روانشناسی دینی در غرب افزایش چشمگیری داشته است که میتوان انجام پژوهشهای تجربی، نشر مقالهها و کتابها، تأسیس انجمنها، برگزاری نشستهای علمی و عضویت در مجامع تخصصی مربوط را نشانههای این رویکرد دانست. مثلاً اعضای انجمن آمریکایی مشاوران مسیحی در سالهای 1995 ـ 1993م، از 200 عضو به 16000 عضو رسیده است و اعضای بسیار دیگری از انجمنهای تخصصی، مانند انجمن مسیحی مطالعات روانشناختی، جامعه بررسیهای علمی مذهب، انجمن پژوهشهای مذهبی دستکم سه برابر شدهاند و تقاضا برای شرکت در کنفرانسها و کارگاههای آموزشی روانشناسیِ مذهب، رشد چشمگیری داشته است. این امر، شگفتی ناظران را برانگیخته است و دلیل آن برخوردهای منفی شدید و رو به تزایدی است که دانشمندان علوم و روانشناسان، در گذشتهای نهچندان دور، با دین داشتهاند. البته روانشناسی، در آغاز دوران پیدایش خود، نظر مثبتی به دین داشته است. در این مرحله ـ که حدود 30 سال طول کشید ـ روانشناسان آمریکایی و اروپایی با نگرشی مثبت، از روشهای تجربی برای مطالعه درباره دین بهره جستند. رواج روانشناسی مذهب در ربع اول قرن بیستم، بدان حد بود که رشته الهیات را در برخی مراکز دانشگاهی دینی تحت الشعاع قرار داد؛ اما دیری نپایید (در حدود سال 1930 و پس از جنگ جهانی اول) که این روند رو به افول گذاشت. از نیمه دوم قرن بیستم، پژوهش در ابعاد روانشناختی مذهب، بار دیگر، مورد توجه بسیاری از روانشناسان غربی قرار گرفت و همین اقبال شدید، پس از آن انکار شدیدتر، شگفتی و حیرت ناظران را برانگیخت. پژوهشهای روانشناسان در غرب، بر چند محور استوار است:
الف. انگیزه های دینداری
ب. انواع جهت گیریهای دینداری (درونی یا بیرونی)
ج. علت انتخاب یک دین خاص
د. انواع تجربههای دینی (عارفانه، صوفیانه و…)
هـ. دینداری و شخصیت
و. دینداری و سلامت روان
ز. دینداری و درمان
ح. دینداری و شادکامی
ط. دینداری و جرمشناسی
رابطه میان میزان اعتقادات دینی و میزان اضطراب،دانشجویان
این پژوهش به منظور بررسی چگونگی رابطه میان میزان اعتقادات دینی و میزان اضطراب دانشجویان دانشگاههای تهران صورت پذیرفته است. بدین منظور، پرسشنامه معبد (برای اندازه گیری میزان اعتقادات مذهبی) و پرسشنامه اضطراب به وسیله 200 تن از دانشجویان دانشگاههای تهران تکمیل شده است. یافتهها حاکی از آن است که میان میزان اعتقادات مذهبی و میزان اضطراب، رابطه عکس برقرار است؛ یعنی، در گروهی که میانگین نمره اضطراب بالا بود، میانگین نمره اعتقادات مذهبی بسیار پایین بوده و در گروهی که میانگین نمره اعتقادات مذهبی بالا بود، میانگین نمره اضطراب پایین بوده است.
روانشناسی و دین در ایران
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، روانشناسان ایرانی توجهی به قلمرو مذهب نداشتند و بی اقبالی آنان، شاید به دلیل همعصربودن با دوره دوم روانشناسی غربی بوده، که با دین و مذهب به شدت سر ستیز داشته است؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی رویکرد جدیدی به وجود آمد و تلاشهای نوینی آغاز گشت. این تلاشها، هرچند تاکنون فراز و نشیب فراوانی را پشت سر گذاشته است، اما به نظر میرسد رفتهرفته راه خود را پیدا کرده است. گذشته از پدیده انقلاب اسلامی، شاید بتوان جهتگیری جدید روانشناسی غرب را در رویکرد دوباره به دین عامل گسترش پژوهشهای روانشناختی روانشناسان ایرانی در قلمرو دین دانست. به هر حال، آنچه مهم است این است که انسانهای فرهیخته بسیاری در گوشه و کنار ایران اسلامی، چه در حوزه و چه در دانشگاه وجود دارند که به طور عمده از نسل جدید حوزه و دانشگاه هستند و با انگیزههای قوی و پاک در این راه تلاش میکنند و یا آماده همکاری هستند. تشکیل گروههای پژوهشی حوزوی و دانشگاهی، ارائه پژوهشهای روانشناختی در قلمرو مذهب، برگزاری نشستهای تخصصی و همایشهای داخلی و بین المللی و بسیاری حرکتهای ناشناخته دیگر، همگی نشانههایی از این توجه و رویکرد است. البته درباره پژوهشهای روانشناختی در قلمرو دین، نکاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد تا این حرکت مبارک از مسیر صحیح خود خارج نشود. اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- روانشناسی در مفهوم دانشگاهی آن، علمی است تجربی که مدار نفی و اثبات خود را بر پایه مشاهده و تجربه قرار داده است.اگر بخواهیم با این پیش فرض به سراغ دین برویم، قطعاً بسیاری از گزارههای دینی مردود شمرده میشود؛ چرا که به نظر میرسد دست کم برخی از مفاهیم دینی و امور معنوی قابل مشاهده و اندازهگیری نیستند. در چنین وضعیتی، اگر روانشناسی را داور قرار دهیم، بدون تردید به ابطال پارهای از آموزههای دینی و معنوی منجر خواهد شد. بنابراین، اگر نخواهیم در پیش فرضهای روانشناسی تصرف کنیم، باید این را بدانیم که تنها برخی آموزههای دینی، موضوع روانشناسیاند و روانشناسی تجربی صلاحیت بررسی همه آنها را ندارد.
- در همان قلمرویی که روانشناسی تجربی فعالیت میکند، باید به این نکته توجه داشت که اگر بر فرض، یافتههای یک پژوهش، خلاف مسلّمات و قطعیات دین باشد، باید در صحت پژوهش تردید کرد. روانشناسی میتواند به تبیین و تحلیل برخی معارف دینی کمک کند؛ اما نمیتواند داورِ نفی و اثبات قرار گیرد البته پیدا شدن پرسش و سؤال منعی ندارد، ولی باید توجه داشت که نمیتوان روانشناسی را ملاک حقانیت دین دانست.
- بسیاری از پژوهشهایی که در این زمینه انجام شده است، نگاهی درمانی و ابزاری به دین داشتهاند. این امر در پژوهشهای غربی از شدّت بیشتری برخوردار است و در پژوهشهای داخلی کمتر به چشم میخورد؛ ولی به هر حال، باید توجه داشت که نباید در این راه، نگاه ابزاری به دین داشت و آن را تا حد یک راه درمان در کنار راههای دیگر تنزل داد. این سخن به معنای نفی تأثیرات درمانی دین نیست. دین و معارف دینی تأثیر شفابخشی هم دارند؛ امّا این، همه کارکرد دین نیست. بسیار تفاوت است میان اینکه مثلاً در هوای گرم، وضو بگیریم تا خنک شویم و اینکه وضو بگیریم و خنک هم بشویم.
- در پژوهشهایی که تاکنون انجام شده است، معمولاً یا تنها به قرآن اکتفا شده است و یا برخی از ترجمه فارسی حدیث نیز مورد توجه قرار گرفته است؛ اما اگر بنا است که پژوهش معتبر و با قوتی در قلمرو دین صورت پذیرد و یافتههای آن متقن و اطمینانآور باشد، باید گذشته از قرآن، خانواده حدیث را هم دید و با استفاده از قواعد فقه الحدیث، به فهم درستی از احادیث دست یافت و نتایج به دستآمده را جمعبندی کرد. در غیر اینصورت، نمیتوان تلقی درستی از موضوع پیدا کرد و در نتیجه، پژوهش روانشناختی ما نیز بی اعتبار خواهد بود. روانشناسی اسلامی با رویکرد شیعی به دلیل برخورداری از احادیث معصومان (علیهم السلام) از غنای بیشتری برخوردار است. این ویژگی نباید در اثر بیتوجهی، بدون استفاده بماند و ما را در عین برخورداری از این گنجینه ارزشمند، همتای دیگران قرار دهد. باید توجه داشت که فهم حدیث نیز آسان و پیش پاافتاده نبوده و نیازمند کارشناسی است، که (فقه الحدیث) متکفل آن است.
- در بیشتر پژوهشهای اسلامیِ روانشناسی، برای سنجش میزان تأثیر دین و یا یکی از آموزههای دینی، از آزمونهای روانشناسان غربی در زمینه (شخصیت)، (سلامت روانی)، (بیماری روانی)، (اضطراب)، (افسردگی) و… استفاده میشود. این روش، درجه اعتبار و اطمینان نتیجه پژوهش را تحت تأثیر قرار میدهد؛ چرا که پیش از هر چیز باید مشخص شود که شخصیت سالم، سلامت روانی، بیماری روانی، اضطراب، افسردگی و دیگر مفاهیم روانشناسی، از دیدگاه اسلام چه تعریف و چه نشانههایی دارد و سپس آزمونهای مربوط را تهیه نموده و آنگاه، از آنها به عنوان میزان سنجش استفاده کرد. چه بسا حالتی در فرهنگ غربی نشانه افسردگی باشد، ولی در اسلام چنین نباشد و یا اتخاذ روشی نشانه شادی باشد، ولی اسلام آن را موجب فساد روح بداند و… . بنابراین، استفاده از این آزمونها نتیجه تحقیق را کماعتبار میسازد، هرچند یافتههای همین پژوهشها نشان داده که دین و آموزههای دینی با شخصیت سالم و سلامت روان، رابطه مثبت و با افسردگی، بیماری روانی و اضطراب، رابطه منفی داشته است. به هر حال، یافتههای پژوهشهایی از این دست، میتواند روحانیت و حوزههای علمیه را در تبلیغ و تبیین بهتر معارف دینی یاری دهد و بر جذابیت آن بیفزاید.
رابطه نحوه برپاداری نمازباافسردگی
افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی در بزرگسالان می باشد که از علائم آن خلق افسرده و فقدان علاقه یا عدم احساس لذت می باشد با توجه به شیوع آن در میان دانشجویان که سرمایه های آینده اند اگر بتوان با تدابیری از برئز چنین اختلالاتی پیشگیری کرد به مراتب بهره برداری بیشتری خواهیم داشت این پژوهش بر روی 270 نفر از دانشجویان دانشجویان دانشکده سبزوار که 6/19 % آقایان و 4/80% خانمهابودند بطور تصادفی با پر کردن پرشنامه در رشته تحصیلی ( پرستاری مامایی بهداشت خانواده تکنسین هوشبری تکنسین اتاق عمل وبهداشت مبارزه با بیماریها ) انجام شد و ارتباط چگونگی نماز خواندن و افسردگی مورد بررسی قرار گرفت نتایج نشان داد که 9/59%دانشجویان نماز می خوانند و 1/1% نماز نمی خوانند. همچنین با استفاده از تست استاندارد شده بک مشخص شد میزان افسردگی در دانشجویان پسر 2/30% و در دختران 1/28% بوده است بنابراین دلیل این انتخاب باید در نحوه به جا آوردن نماز باشد بطوریکه می توان نتیجه گرفت کیفیت نماز خواندن در خانمها بهتر از آقایان بوده است .
منابع:
http://www.ravanyar.com/
http://www.hadith.ac.ir/