راه كار هاي مناسب براي مقابله با تهاجم فرهنگي

مقدمه:

مجموعه ئ دستاوردهاي مادي و معنوي بشر در طول تاريخ را فرهنگ مي نامند. تبادل فرهنگي ملت ها نيز كه در طول تاريخ در بستري طبيعي ادامه داشته براي تازه ماندن معرف و حيات فرهنگ بشر، امري ضروري است و جامعه انساني را در مسير سعادت واقعي پيش مي برد.

اما آنچه امروزه مشكل ساز شده، تهاجم فرهنگي يا غلبه يك فرهنگ بر ساير فرهنگ هاست كه نمونه ئ بارز آن روند رو به گسترش تسلط فرهنگ غرب بر ساير فرهنگ ها(به ويژه فرهنگ اسلامي) در يكصد سال اخير است. تفاوت عمده ئ تهاجم فرهنگي با تبادل فرهنگي در اين است كه در تهاجم براي فرهنگ مورد هجوم امكان انتخاب وجود ندارد.

جلوه هاي تهاجم فرهنگي را مي توان به دو دسته ئ بيروني همچون:

تلاش براي دين زايي، ايجاد روحيه خودباختگي فرهنگي، ترويج افكار و انديشه هاي غربي و… و دروني، همچون:

عقب ماندگي علمي و صنعتي، فقر اقتصادي، غفلت كارگزاران فرهنگي و… تقسيم كرد.

ملتي كه فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مرده محسوب مي شود!

يك فرهنگ بالنده فرهنگي است كه براي تكامل خود بايد توانايي تبادل با ساير فرهنگ ها و جذب عناصر مثبت آن را داشته باشد؛ بنابر اين، تمام فرهنگ ها بايد در تعامل با يكديگر باشند، تا بتوانند در مجموع، بشر را به پيشرفت مطلوب برسانند.

در عصر حاضر كه نظام سرمايه داري به سرپرستي آمريكا، با تك قطبي شدن جهان و فروپاشي رژيم شوروي سابق، يكه تاز عرصه ئ جهاني شده است، به شكل هاي مختلف مي كوشد تا نظرات سياسي، اجتماعي و اقتصادي خود را به تمام كشورهاي جهان تحميل كند و فرهنگ واحدي متناسب با منافع دراز مدت خود بر جهان حاكم سازد. از طرف ديگر ساير ملت ها نيز در برابر اين زياده خواهي آمريكا براي حفظ و پاسداري از فرهنگ ملي و بومي خود مقاومت مي كنند.

در اين ميان فرهنگ اسلامي توانسته است در صد سال اخير در برابر اين هجوم مقاومت و اصالت خود را حفظ كند.

بديهي است طراحان نظم نوين جهاني كه با هزاران ترفند توانسته اند يك ابر قدرت نظامي، نظير شوروي سابق را از سر راه خود بردارند و سبب فروپاشي كمونيسم در سطح جهاني شوند، مايل نيستند با قدرت جديدي در برابر منافع خود مواجه گردند.

پيروزي انقلاب اسلامي در ايران سبب شده است كه سلطه گران، بيش تر از آن جهن ترسناك باشند كه قدرت جديدي مقابل مناع نامشروع آنان، به نام جهان اسلام باشد؛ قدرتي كه از نظر فرهنگي با داشتن ارزش هاي قوي، نظير خدا پرستي، ظلم ستيزي، نوع دوستي، برادري، مسائات و عدل، مي تواند در برابر فرهنگ غربي قد علم كند؛ لذا چون مي دانن كه از مقابله ئ مستقيم ايدئولوژي اسلامي طرفينخواهند بست، مي كشود با ترفندي قديمي، به طور غير مستقيم، در اركان جوامع اسلامي، از جمله جامعه ئ ما رخنه كنند و آن ترفند چيزي جز تهاجم فرهنگي نيست.

تعريف واژه ئ فرهنگ:

براي فرهنگ در حدود دويست و پنجاه تعريف ارائه كرده اند؛ از جمله:

  • كليه ئ دستاوردهاي مادي و معنوي هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقيات، قواعد، آداب و رسوم، عبادات و ديگر قابليت هاي اكتسابي، كه از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد.
  • مجموعه ئ باورها، بينش ها، ارزش ها، آداب و سنن، اخلاق و انديشه هاي پذيرفته شده و حاكم بر يك جامعه.
  • مجموعه پيچيده اي كه در برگيرنده ئ دانستني ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقيات، قوانين، عادات و هرگونه توانايي كه بوسيله انسان، به عنوان عضو جامعه، كسب شده است.
  • فرهنگ مجموعه اي از آگاهي ها(شناخت ها) و رفتارهاي فني، اقتصادي، آييني(شعاير)، مذهبي، اجتماعي و غيره است كه جامعه انساني معيني را مشخص مي كند.

فرهنگ مادي و فرهنگ معنوي:

فرهنگ را مي توان در دو سطح مادي و معنوي دسته بندي كرد؛ فرهنگ مادي عبارت است از تمامي آنچه كه عيني و ملموس است. مانند آثار هنري، دستاوردهاي صنعتي، بناهاي تاريخي، خط و موسيقي و…

ولي فرهنگ غير مادي يا معنوي عبارت است از عقايد، انديشه ها، اخلاقيات، دانستني ها و…

فرهنگ مادي معمولا تحت تاثير فرهنگ معنوي رشد مي كند. زيرا نوع نگرش به هستي و جهان، و ارزشهاي حاكم بر جوامع، در ساخت ابزار جديد براي امور زندگي و رفاه اجتماعي به زندگي انسان جهت مي دهد.

براي مثال، طرز نگرش، نوع ارتباطات و معاشرت انسان ها، آنان را به ساختاري خاص در معماري سوق مي دهد.

و يا نوع نگرش زنان به حقوقشان، آنان را در انتخاب نوع لباس يا رفتار رهنمون مي سازد.

از طرف ديگر فرهنگ مادي نيز در فرهنگ معنوي تاثير مي گذارد.

براي مثال، وارد شدن و جاي گرفتن يك تكنولوژي جديد كه در شمار فرهنگ مادي است، بالطبع ارزش هاي جديدي را با خود خواهد آورد و ارزش هايي را نيز متزلزل خواهد ساخت.

خصوصيات فرهنگ:

  1. آموختني و اكتسابي است: افراد هر نسل، ميراث فرهنگي را از نسل گذشته دريافت مي كنند و به نسل بعدي مي سپارند.
  2. زنده است: جنبه پذيرندگي فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوي با مرگ آن است.
  3. فطرت ثانوي انسان است: يعني به خودي خود عمل مي كند؛ بر اين اساس است كه ارزش ها، بايد ها و نبايد ها و اهداف و عادات، پايه هاي فرهنگ را مي سازند.
  4. خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحله غريزي به رفتار آموخته است كه الگو هاي آن مي تواند از يك شخص يا نسل به شخص يا نسل ديگر منتقل شود؛ در واقع مفهومي تجربي از مشاهده ئ رفتار انسان هاست.

نتيجه:

تبادل فرهنگي و تهاجم فرهنگي در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگي فرايندي متقابل و طبيعي استو با رضايت طرفين صورت مي گيرد؛ ولي تهاجم فرهنگي يك طرفه، غير داوطلبانه و سلطه گرانه است و اهداف سياسي، اقتصادي، اجتماعي و حتي نظامي دارد.

معرفي، انتقال و جايگزيني ارزش ها در تهاجم فرهنگي طبيعتا تحميلي است.

منابع:

  1. قيصي زاده، 1363
  2. روح الاميني، 1372، ص17 به نقل از ادوارد تايلورا، فرهنگ ابتدايي
  3. روسك 3، 1369 ص10 و روح الاميني ص24
  4. فصلنامه ئ فرهنگيان بسيجي، سال چهارم، شماره ئ 10
تهاجم فرهنگيراه کارهای مقابله
Comments (0)
Add Comment