رضاشاه پهلوی؛ در زمان سردار سپهی
رضا پهلوی، شاه ایران از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ و بنیانگذار دودمان پهلوی بود[۱]
نامها
رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل مختلف به نامهائی چند خوانده شده است. در جوانی به نام ناحیهای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده میشد.[3] با ورود به نظامیگری به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامیاش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دستگرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا، او را «سردار سپه» میخواندند. پس از رسیدن به سلطنت و انتخاب نام خانوادگی پهلوی به «رضاشاه پهلوی» شناخته شد. در سال ۱۳۲۸ با تصویب مجلس شورای ملی به او لقب «کبیر» داده شد و از آن پس هوادارانش او را «رضاشاه کبیر» میخوانند.
زندگی
آغاز زندگی و جوانی
رضا در ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ (ربیعالاول ۱۲۹۵ هجری قمری) در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران زاده شد. پدرش عباسعلی، سرهنگ فوج سوادکوه، و مادرش زهرا (نوشآفرین) که جزو مهاجرین از قفقاز بود. پس از مرگ پدرش در چهل روزگی وی، با مادرش برای پیوستن به دایی خود به تهران آمد. در این سفر رضای نوزاد به شدت بیمار شد و حتی برای یک شب اورا مرده پنداشتند.[۲] و در محله سنگلج در فقر و تهیدستی زندگی کردند
خانواده
بریگاد قزاق
در سن ۱۲ سالگی توسط ابوالحسن خان سرتیپ (صمصام) از بستگان خود وارد فوج سوادکوه (از ابواجمعی علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم) و تابین (سرباز) شد. سال ۱۳۱۳ هجری قمری پس از قتل ناصرالدین شاه قاجار، فوج سوادکوه برای حفاظت از سفارتخانه و مراکز دولتی به تهران فراخوانده میشود. وی در دوران خدمت در قزاقخانه به سرعت رشد کرد و در سال ۱۳۱۸ هجری قمری، به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیلباشی گروهان شصت تیر منصوب شد. گروهان شصتتیری که رضاشاه آینده به فرماندهی آن رسید نخستین گروهان شصتتیرانداز در ایران بود که در حصر تبریز نیز در دورهٔ استبداد کوچک همراه بود. در این دوره رضا شاه به دلیل استفاده از یکی از معدود مسلسلهای ماکسیم آن زمان، به رضا ماکسیم معروف شد.
بعد از فتح تهران در سال ۱۳۲۴ هجری قمری به همراه گروه محافظین عینالدوله که تبعید میشد، به فریمان اعزام شد. رضاخان نزد عینالدوله تقرب یافت و به آموختن خواندن و نوشتن پرداخت.
در سال ۱۲۸۸ خورشیدی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورشها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.
گیلان
در سال ۱۲۹۹ خورشیدی برای شرکت در سرکوبی قیام میرزا کوچکخان جنگلی به گیلان اعزام شد.
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
در نتیجه مذاکرات و هماهنگیهای به عمل آمده بین سیدضیاءالدین طباطبایی (مدیر روزنامه رعد) و رضاخان، در روز سوم حوت(اسفند)، کودتای ۱۲۹۹ صورت گرفت و قوای قزاق وارد تهران شدند و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از رجال، سرشناسان و روحانیون بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرحآباد گریختند و فتحالله خان سپهدار رشتی (نخستوزیر) به سفارت بریتانیا در تهران پناهنده شد.
نظر برخی از تاریخنویسان (مانند سیروس غنی و همایون کاتوزیان)
گفته میشد دولت بریتانیا برای کنترل اوضاع ایران اقدام به کودتای نظامی کرد. از دید برخی از تاریخنویسان،[۳][۴] اکنون با باز شدن اسناد طبقه بندی شده وزارت امور خارجه بریتانیا مشخص گردیده است که دولت بریتانیا (مانند لرد کرزن، وزیر امور خارجه) کاملاً از برنامهریزی برای کودتا بیخبر بوده است. البته برخی از ماموران بریتانیایی در ایران، مانند آرونساید و نرمن (سفیر وقت بریتانیا در ایران)، چند روز قبل از کودتا از آن خبر داشتهاند.
نمونهای از روایت تاریخنویسان دیگر (مانند عبدالله شهبازی)
پس از خروج نیروهای روسیه از ایران، دولت بریتانیا برای کنترل اوضاع ایران اقدام به کودتای نظامی کرد. برای اجرای این طرح ژنرال ادموند آیرونساید (فرمانده قوای بریتانیایی در ایران)، اردشیر جی (رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران و روزنامه نگار زرتشتی)، رضاخان فرمانده آتریاد تهران و سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد مذاکراتی در روستای آق بابا نزدیک قزوین انجام دادند. در کودتای ۱۲۹۹ و حوادث بعدی آن شبکه مفصل اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، که از سال ۱۸۹۳ میلادی/ ۱۳۱۰ ق. یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالدین شاه، به وسیله سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) اداره میشد، نقش اصلی و تعیین کننده داشت. این شبکه بود که رضاخان را برکشید و پرورش داشت و تمامی مقدمات کودتا را فراهم آورد و سپس مسیر دشوار او را در تأسیس سلطنت پهلوی هدایت و هموار کرد.
البته در کودتا سرلشگر سر ادموند آیرونساید (بعدها: بارون آیرونساید اول)، فرمانده نیروهای نظامی بریتانیا مستقر در شمال ایران (نورپرفورس)، نیز نقش داشت. ولی باید توجه نمود که این نقش محدود بود. آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ایران بود. او از ۴ ا کتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهارماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشویکها را به عهده داشت. وی در طول زندگیاش نیز ارتباطی با ایران نداشت و بنابراین نقش او در کودتا نمیتواند همسنگ و حتی قابل مقایسه با نقش اردشیر ریپورتر باشد که به عنوان رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ا یران تا زمان کودتا ۲۸ سال در ایران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود. البته آیرونساید به عنوان فرمانده نیروهای نظامی بریتانیا در شمال ایران سهم معینی در کودتا داشت ولی او مجری دستورات وزیر جنگ وقت بریتانیا، یعنی سِر وینستون چرچیل، بود. بعدها همین چرچیل، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا، نقش سرنوشت سازی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایفا کرد.
نخستوزیری
سرانجام رضاخان با صدور فرمان احمدشاه به فرماندهی دیویزیون قزاق و وزارت جنگ و سیدضیاءالدین طباطبایی به نخستوزیری منصوب شدند. کابینه سید ضیاء (معروف به کابینه صدروزه) بزودی ساقط شد و سردار سپه از احمدشاه فرمان نخستوزیری گرفت.
پادشاهی
پس از خروج احمدشاه، عوامل رضاخان اندیشه الغای سلطنت و رئیس جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. با مخالفت و مقاومت شدید روشنفکران و روحانیان و مردم طرح جمهوری با شکست روبرو شد[نیازمند منبع].
بالاخره نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی با فشارهای سردار سپه در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحدهای را مطرح کردند که به موجب آن احمدشاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «اعلیحضرت رضا پهلوی» واگذار شد. مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.
رضاشاه و خانوادهاش
«در بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۰۴ خورشیدی، در پی یک کودتا، رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت. هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند سلطنت نشست، جهان در میانه دو جنگ جهانی نفسی میکشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گستردهای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. ایران فاقد نظام اداری، ارتش منسجم، راه، نظام بانکی و اقتصادی مدرن بود و شیوه ملوکالطوایفی جایی برای قدرت مرکزی نگذاشته بود.
از منظر بینالمللی نیز شرایط، چندان آرام نبود. ایران در محاصره نیروهای بزرگ، روسیه در شمال و بریتانیا در جنوب بود. بریتانیا میکوشید از ایران به عنوان راهی برای سلطهجوییهای خود در هند و خاور دور بهره بگیرد.
رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر تکوین دولت مدرن در ایران بود. در همین هنگامهها آلمان به رهبری آدولف هیتلر آتش جنگ جهانی دوم را افروخت.»[4]
رضاشاه در دوره پادشاهی خود با قدرت سلطنت کرد و تمام امور مملکتی را در دست خود داشت. آزادیهایی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در دوره او از بین رفت و هیچ جریان مخالف را تحمل نمیکرد. بسیاری از رقبا و مخالفان خود در دستگاه حکومتی را کشت یا ساکت کرد. در زمینه نفت قرارداد دارسی را به ظاهر لغو کرد ولی عملاً آن را با قرارداد ۱۹۳۳ تمدید کرد. مجلس شورای ملی در دوره او جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرستهایی از نمایندگان مورد تائید او انجام میشد.
همچنین با نگاه به گذشتهٔ او و داراییهای خاندان پهلوی پس از درگذشتش از تهمت زراندوزی به دور نیست. او زمینهای بسیاری را تا پایان پادشاهیاش در سراسر ایران، بهویژه در شمال ایران را به نام خویش کرد و در اواخر سلطنت بیش از ۵۰۰۰ ملک به نام او ثبت شده بود.[نیازمند منبع]
برنامههای توسعه کشور
در عین حال در راستای برنامهٔ گستردهای که برای سامان اداری و اقتصادی کشور در سر داشت، برای نوسازی ساخت فرسوده جامعه ایران کارهای فروانی کرد که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
تصویر رسمی رضا شاه پهلوی در هنگام جلوس به سلطنت. بر روی کلاه وی الماس معروف دریای نور دیده می شود
- یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران
- فرستادن دانشجویان ایرانی به خارج جهت تحصیل
- پایهگذاری بانک ملی ایران
- ساخت راهآهن سراسری ایران
- جادهسازی در سراسر کشور؛ از مهمترین ودشوارترین میتوان جاده چالوس وفیروز کوه را نام برد .
- لغو کاپیتولاسیون
- کشف حجاب
- تأسیس رادیو و خبرگزاری پارس
- تأسیس دانشگاه تهران
- گسترش صنایع مادر
- تأسیس فرهنگستان ایران
- جایگزین کردن تقویم خورشیدی جلالی بجای تقویم هجری قمری بهعنوان تقویم رسمی ایران
- از بین بردن کامل یاغیان منطقهای و قبیلهای که هرکدام خود را «خان» میخواندند و مانعی برای قدرت مرکزی حکومت بودند
- عزل شیخ خزئل از حکومت استان خوزستان و تحکیم قدرت دولت مرکزی در آن منطقه
شهریور ۲۰
در روز سوم شهریور ۱۳۲۰، علیرغم بیطرفی دولت ایران در جنگ، نیروهای شوروی از شمال و نیروهای بریتانیا از جنوب به ایران حمله کردند. پانزده لشکر ارتش رضاشاه تقریبا بدون هیچ مقاومتی در مقابل یورش خارجی تسلیم شدند، و شهرهای اصلی ایران از جمله تهران به اشغال درآمدند. اهداف مهم متفقین از این عملیات عبارت بود از:
- اطمینان از عدم استفاده نیروهای آلمان نازی از خاک ایران برای حمله به مرزهای جنوبی اتحاد شوروی
- اطمینان از امنیت جریان نفت جنوب ایران که سوخت بخش بزرگی از ناوگان نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا را تامین میکرد.
- اطمینان از عدم استفاده آلمان از نفت ایران
- تکمیل و استفاده از راهآهن سراسری ایران برای ارسال مهمات و تسلیحات به جبهه شوروی از طریق خلیج فارس، ایران و دریای خزر
به علت اهمیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم، متفقین به ایران لقب «پل پیروزی» داده بودند.
تبعید و مرگ
پس از اشغال ایران، بریتانیا پیامی به این مضمون به رضاشاه ارسال کرد:[۵]
«ممکن است اعلیحضرت لطفا از سلطنت کنارهگیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راهحل دیگری وجود دارد.»
رضاشاه سپس تحت نظر نیروهای بریتانیایی از بندرعباس با کشتی از ایران خارج شد. ابتدا او را به سمت هند بردند. بعد به جزیره موریس منتقل شد و بالاخره در آفریقای جنوبی در شهر ژوهانسبورگ تحت نظر قرار گرفت. [۶] روز ۴ مرداد ۱۳۲۳ در همان شهر چشم از جهان فروبست. پیکر او را به مصر بردند و در آنجا به امانت گذاشتند تا در اردیبهشت ۱۳۲۹ با تشریفات رسمی به حضرت عبدالعظیم منتقل شد و در آرامگاه ویژه او دفن شد. درآستانه انقلاب سال ۵۷ پیکر وی بار دیگر به همراه پیکر پسرش علیرضا پهلوی به مسجدالرفاعی مصر منتقل شد. اندکی پس از پیروزی انقلاب، مقبره رضاشاه به کلی ویران شد.
میراث او
محمدقلی مجد تاریخ نویس، بر اساس اسناد دولتی آمریکا[نیازمند منبع] مدعی است که رضاشاه در زمان برکنار شدن از سلطنت (۱۹۴۱) حدود ۲۰۰ میلیون دلار در حسابهای بانکیاش در لندن و نیویورک و تورنتو ذخیره پولی داشته است.[۷] بنابر ادعای وی، این رقم به غیر از معادل ۵۰ میلیون دلاری است که در بانک ملی تهران و حدود ۷۰۰۰ روستای ششدانگ و کارخانههایی است که وی در ایران داشته است.[۸][۹]
بنا به ادعای مسعود کاظم زاده واکنشها نسبت به ادعاهای محمدقلی مجد در برخی از محافل دانشگاهی آمریکا و به خصوص بریتانیا فوقالعاده خصمانه بود. آن طور که کاظم زاده میگوید تعدادی از تاریخنویسان بریتانیایی و آمریکایی به ویژه افرادی همچون استفانی کرونین، پاتریک کلاوسون، ونسا مارتین، و مایکل زرینسکی در نقدهایی بر کارهای ایشان، کار وی را حکومتی و غیر قابل استناد خواندند. [۱۰]
پانویس
- ↑ نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی، نشر ثالث، ۷۸۶ صفحه، چاپ سوم، ۱۳۸۲، ISBN 964-6404-20-0.
- ↑ نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی، نشر ثالث، ۷۸۶ صفحه، چاپ سوم، ۱۳۸۲، ISBN 964-6404-20-0.
- ↑ Ghani, Cyrus (2001). Iran and the Rise of the Reza Shah: From Qajar Collapse to Pahlavi Power. B. Tauris. ISBN 1860646298.
- ↑ Katouzian, Homa (2000). State and Society in Iran: The Eclipse of the Qajars and the Emergence of the Pahlavis (Library of Modern Middle East Studies). B. Tauris. ISBN 1860643590.
- ↑ Kapuscinski, Ryszard (2006). Shah of Shahs. Penguin Books, 25. ISBN 978-0141188041.
- ↑ شترها باید بروند. ترجمه حسن ابوترابیان. نشر نو. تهران. ۱۳۶۳
- ↑ (مسعود بهنود: این سه زن، ص.۳۶۸- ۳۶۹).مسعود بهنود: کشته شدگان بر سر قدرت، ص. ۵۳۵ – ۵۵۸)
- ↑ دکتر محمدقلی مجد.«اسناد علنی شده دولت آمریکا، تاریخ پهلوی و لابی سانسور- بایکوت در تاریخنگاری معاصر ایران». فصلنامه تاریخ معاصر ایران. بهار ۱۳۸۲، ۲۵،صص ۱۸۱-۲۰۰.
- ↑ محمدقلی مجد. اسناد علنی شده دولت آمریکا، تاریخ پهلوی و لابی سانسور- بایکوت در تاریخنگاری معاصر ایران. بازدید در تاریخ ۱۳۸۶/۰۲/۳۰.
- ↑ [1] [2]
منابع
- بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ^.
- اسناد علنی شده دولت آمریکا و تاریخ پهلوی
- تقوی، سید مصطفی، تبار رضاشاه، وبگاه موسسهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران. ^
- رضا شاه. در مصاحب، غلامحسین (سرپرست)، دایرةالمعارف فارسی، صص ۱۵۸۷ تا ۱۵۸۹.
برای مطالعهٔ بیشتر
زندگینامه و خاطرات
کیوان پهلوان، رضاشاه “از الشتر تا الاشت” نیای لر رضاشاه، آرون، ۹۲۰ صفحه، چاپ دوم، ۱۳۸۴، ISBN 964-7217-67-6.
نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی، نشر ثالث، ۷۸۶ صفحه، چاپ سوم، ۱۳۸۲، ISBN 964-6404-20-0.
سلیمان بهبودی، رضاشاه، خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی علی ایزدی، طرح نو، ۶۰۷ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۲.
اسکندر دلدم، زندگی پرماجرای رضاشاه، نشر بهآفرین و گلفام، ۶۵۸ صفحه، ۱۳۷۷.
تورج انصاری و دیگران، خاطرات تاج الملوک آیراملو همسر اول رضا شاه، نشر بهآفرین، ۴۶۲ صفحه، چاپ اول، ۱۳۸۰، ISBN 964-6760-33-3.
تاریخنگاری
- فرهاد رستمی، پهلویها: خاندان پهلوی به روایت اسناد: رضا شاه، موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر، ۴۲۸ صفحه، ۱۳۷۸، ISBN 964-6357-14-8.
- داوود امینی، چالشهای روحانیت با رضا شاه (بررسی علل چالشهای سنتگرایی با نوگرایی عصر رضا شاه)، نشر سپاس، ۳۸۴ صفحه، چاپ اول، ۱۳۸۲، ISBN 964-94954-1-X.
- کاوه بیات و دیگران، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضا شاه، معین، ۴۸۴ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۲.
- احممد نقیبزاده، دولت رضا شاه و نظام ایلی (تأثیر ساختار دولت مطلقه رضا شاه بر نفوذ قبایل و عشایر)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۲۸۴ صفحه، چاپ اول، ۱۳۸۰، ISBN 964-6196-99-3.
- یعقوب آژند و دیگران، نفت در دوره رضا شاه: تجدیدنظر در امتیازنامه دارسی (قرارداد 1933)…،سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۶۲۸ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۸، ISBN 964-422-046-3.
- کرونین، استفانی، رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر، جامی، چاپ اول، ۱۳۸۳.
- Stephanie Cronin (Editor), The Army and Creation of the Pahlavi State in Iran, 1921-1926, I.B.Tauris (March 15, 1997), 224 Pages, ISBN 186-064-105-9.
- Stephanie Cronin (Editor), The Making of Modern Iran: State and Society under Riza Shah, 1921-1941, Routledge/Curzon; 1 edition (June 1, 2003), 288 Pages, ISBN 041-530-284-6.
- Mohammad Gholi Majd, Great Britain & Reza Shah: The Plunder of Iran, 1921-1941, University Press of Florida (September 1, 2001), 429 Pages, ISBN 081-302-111-1.
- Nikki R. Keddie, Qajar Iran and the Rise of Reza Khan 1796-1925, Mazda Publishers (March 1, 1999), 134 Pages, ISBN 156-859-084-9.
- Touraj Atabaki & Erik J. Zurcher, Men of Order: Authoritarian Modernization Under Ataturk and Reza Shah, B. Tauris (January 3, 2003), 234 Pages, ISBN 186-064-426-0.
- تبارشناسی دودمان پهلوی (به انگلیسی)
- شاه خودساخته (از ایرانین.کام، به انگلیسی)
اسناد
- مرضیه یزدانی، اسناد پست و تلگراف و تلفن در دوره رضا شاه، سازمان اسناد ملی ایران، ۴۸۰ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۸، ISBN 964-6189-27-X.
- سید محمد خاتمی، رضاخان در مطبوعات دیروز، مدبر، ۲۲۴ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ISBN 964-6631-02-9