سیاست مذهبی هخامنشیان

هخامنشیان از سال (331-559) قبل از میلاد مسیح تقریبا 230 سال بر قسمت بزرگی از دنیای قدیم حکومت میکردند . کوروش پسر جوان داریوش دوم که از( 404-423) قبل از میلاد و برادرش به نام آرتاسکلس دوم از ( 359-404 ) قبل از میلاد مسیح بر سرزمینی حکومت میکردند که به نظر کسنفون در امپراطوری پدرشان شمال سرزمین اش بسیار سرد و جنوب اش گرم طاقت فرسا که قابل تحمل نبود حاکم بودند. سیاست مذهبی هخامنشیان که بر امپراطوری وسیعی حکومت می کردند و تمدن های مختلفی را در بر میگرفتند متفاوت بود .

کوروش کبیر که از سال ( 529-559 ) قبل از میلاد مسیح امپراطوری بزرگ هخامنشیان را از شرق وغرب گسترش داد این گسترش بدین ترتیب صورت گرفت که ابتدا کشورهای لیدی و آسیای صغیر و بابل و بین النهرین را تحت فرمان خود در آورد . در مورد مذهب شخصی کوروش سندی در دست نیست به همین خاطر در این مورد ما به نوشته هایی که یونانیان به یهودی ها ارائه می دهند اکتفا می کنیم .

کسنفون ( مورخ ) ادعا می کند که کوروش خدایان یونان را عبادت می کرده و آنها را قبول داشته است . اما سیاست مذهبی او بدون شک در این جهت حرکت میکرده که حکومت خود را در شرق وغرب و شمال و جنوب گسترده نگه دارد . بعد از این که او در سال ( 538 – 539 ) بابل را از میان برداشته و آنها را منقرض نمود از طرف مردم بابل و رهبران مذهبی در قلعه مردوک با احترام وجشن استقبال شد . او خدایان نابویند را به علت تنفری که از آنها داشت نابود کرد . او دستور داد عکس های این خدایان را از معبد دور کند و قانونی به نام طومارکوروش به جای آنها قرار دهد . در این اوقات مردوک بزرگترین خدایی که باقی مانده بود از طرف کوروش مورد احترام قرار گرفت وکوروش اجازه داد او را به معبد شهر خودش منتقل کند .

با این احوال کوروش مردوک را به عنوان یک دوست یاری دهنده و نزدیک خود اعلام کرد .بعد از تسخیر با شکوه بابل کوروش به لشگر خود دستور دادکه سربازان ازقلعه ها نگهبانی کنند به این خاطر که کسی نتواند ادوات جنگی موجود در هر قلعه را بیرون ببرد.بعد از آنکه یهودیها به فرمان کوروش کبیر از زندانهای بابل آزاد شدند کوروش به آنها اجازه داد که به اورشلیم بروند و معابد خود را دوباره بر پا سازند و انها تحت حمایت کوروش قرار میگیرند و هرچه از این معابد دزدیده شده بود جمع آوری و به آنها برگردانده شد.

کوروش به رهبر یهودیان به نام سیس باسار دستور داد هر آنچه که بابلیها ازآنها به غنیمت گرفته اند پس گرفته و به اورشلیم منتقل کند.خود کوروش نیز هر آنچه از ظروف طلا ونقره داشت به یهودیها هدیه کرد که با خود به اورشلیم ببرند.آنچنان که پیداست کوروش جوامعی را که فتح میکرد به مذاهب آنها کاری نداشت وآنه را به خاطر داشتن این مذاهب مختلف اذیت و آزار نمیکرد.در برخی از منابع آمده است که کوروش در حرم خودش زنان یهودی داشته و دختر فرمانروای مصر را به نام آمیاس به زنی گرفته بوده است.علاوه بر اینها کوروش یک چشم پزشک مصری به نام امیاس داشته که همواره همراه او بوده است. کوروش با تجدید ساختمانها و معابد یهودیهاآرزوی یاهورا رابرآورده کرد.کوروش نزد مردوک بسیار عزیز و گرامی بود به این خاطر که کشورهایی را که فتح میکرد به مذهب آنها کاری نداشت ومذهب آنها را مورد احترام قرار میداد همین طور کامبیز دوم که از سال(522-559)قبل از میلاد مسیح که بر امپراطوری پارسها حکومت میکرد اخلاق و رفتاری شبیه به کوروش داشت. کامبیز دوم به عنوان ولیعهد کوروش در بابل در معبد نابوس مورد احترام و تکریم قرار گرفت.

مطابق با قوانین بابلی او تمام کشیشهای مذهبی را در معبد جمع کرده و به آنها هدایای متفاوت میداد و همانطور که از قدیم در بابل مرسوم بوده دستور داد کاروان مذهبی در خیابانها بیافتند و به او به عنوان امپراطور بابل احترام بگذارند.بعد از مرگ کوروش مدارک بابلی که مطابق آن کامبیز جانشین وی است موجود میباشد.525 سالقبل از میلاد مسیح لشگر ایران به امپراطوری کامبیز مصر را فتح کردند. بنا بر نظر هرودت مورخ یونانی ایرانیان فاتح رهبران مذهبی مصری را کشتند که این بر خلاف روش هخامنشیان بود.علاوه بر این برای معابد مصریان مالیات سنگین وضع کردند و هدایای مصریان را آنچنان که مرسوم بود قبول نکردند.

در زمان حکومت ایرانیان بر مصر فقط سه معبد توانستند تحت این شرایط باقی بمانند و از خراب شدن دور باشند که دو تا از این معابد عبارتند از ممفیس و ترموپولیس با همه اینها ما میتوانیم بنا به گفته های هرودت متوجه شویم که کامبیز سریع بعد از فتح مصر معبد نایت را پیدا کرده و برای آن قربانی داده است و همینطور رفتار مناسب کامبیز با یهودیها در مصر در مورد او در تاریخ ثبت شده است.کوروش و کامبیز  این دو امپراطور هخامنشی از طرف یهودیها مورد احترام قرار داشتند.

داریوش اول که از سال(522-486) قبل از میلاد مسیح سومین پادشاه هخامنشی دستور داد در تمام نوشته ها این مطلب درج شود که او از طرف اهوراء مزدا به پادشاهی رسیده است.داریوش اول مانند پادشاه قبل از خود یعنی کامبیز در مصر به عنوان پسر خورشید شناخته شد و مورد احترام بود شبیه همین سرنوشت برای اسکندر کبیر نیز اتفاق افتاده و او را پسر خورشید نامیده اند. در هر حال در بعضی از نوشته ها آمده است که داریوش اول اهوراءمزدا را خدای خدایان می دانسته است.در اینکه مذهب داریوش زرتشتی بوده جایی نوشته یا کتیبه ای دیده نشده. داریوش نیز مانند زمان کوروش برای ساخت و مرمت معبد اورشلیم دستورات اکیدی در تاریخ صادر نموده است. داریوش کشورهای آسیای صغیر (ترکیه) ، یونان و مصر را فتح کرد. داریوش سردار خود به نام داتیس را برای تسخیر جزیره دلوس فرستاد پس از تسخیر جزیره  داریوش فرمان میدهد دو خدایی را که در جزیره وجود داشته عبادت نکنند. بعد از اینکه داتیس متوجه شد که مجسمه آپولون که از طلا ساخته شده بود در جزیره نیست و مفقود شده است دستور عمومی صادر کرد که همه مردم جزیره برای یافتن آپولون جزیره را جستجو کنند اما مجسمه پیدا نشد تا وقتی داتیس خواب دید و شخصی در خواب به اوگفت مجسمه را باید در کشتی ها یا قایقهایی که کنار بندر جزیره لنگر انداخته اند پیدا کنی. داتیس به بندر رفت و مجسمه را در یک قایق فینقی پیدا کرد و آن را به جزیره آورد و در معبد سر جایش قرار داد.

نکات جالبی از نامه داریوش به جانشین خود گاداتاس:

داریوش شاه،پسر ویشتاسب به زیر دست خود گاداتاس مطالب ذیل را اعلام میدارد:

من اطلاع پیدا کرده ام که تو دستورات من را به طور کامل انجام نمیدهی. چون تو سرزمین من را آباد میکنی به طوریکه درخت های میوه را از بین النهرین به آسیای صغیر می آوری و آنها را میکاری من این کار تو را تحسین میکنم و به خاطر آن در قصر پادشاهی من جای مخصوص داری اما از آنجایی که تو مخالف با دستور من با خدایان رفتار ناشایست داری و به آنها احترام نمیگذاری مطمئن باس که اگر رفتار خود را تغییر ندهی به راحتی تو را سرنگون میکنم.

داریوش در مصر گذاشت که او را پسر خورشید بنامند و ستایش کنند. زمانیکه داریوش در مصر بود ساتراپهای داریوش از سرزمینهای تحت فرمان او گزارش میدادند. کمی بعد داریوش در مراسم با شکوه عزاداری برای گاو مقدس گم شده (آپیسس) شرکت کرد و اعلام کرد هر که گاو مقدس را پیدا کند 100 درهم صلا پاداش میدهد. در مصر تندیسی از داریوش روی یک قربانگاه سنگی دیده میشود که در آن داریوش قربانی برای خدای بزرگ مصریان به نام آمون قربانی میکند.داریوش در مصر دستور داد معابدی از قبیل پات،نیت و چند معبد دیگر را بازسازی کنند.

خشایارشاه(465-486) ابتدا با خشونت با مصر و بابل رفتار کرد،نخست شورش هایی را که در مصر و بابل به وجود آمده بودند به شدت سرکوب کرد.بابل با اطاعت از ساترپهای هخامنشی کاملا” آرام گردید و هر مقاومتی در هم شکسته شد. این آرامش در پایتخت بابل (نینوا) که مذهب بیشتر در آنجا نفوذ داشت نیز کاملا” حکمفرما بود. بعد از این آرامش بنا به دستور معابد ویران و گنجهای آن به غارت

رفت و یک راهب بزرگ معبد به قتل رسید چون میخواست از ویرانی معبد جلوگیری کند.بنا بر کفته های هرودت مورخ یونانی خشایارشاه درباره یونانیان چنین گفته است:

من میخواهم یونان را درنوردم و از آنجا به اروپا لشگرکشی کنم تا انتقام هر آنچه که آتنی ها با ایرانیها و پدر من کردند را بگیرم. پدرم میخواست دوباره با آتنی ها بجنگد ام اجل مهلتش نداد اما من میخواهم به خاطر او و همه ایرانیهایی که در آن جنگ کشته شدند بدون از دست دادن وقت به زودی آتن را از پای درآورم.

آتنی ها از حمله ایرانیان به شهرشان آگاه شده بودند . ابتدا به دستور آریستوگوراس دروازه های شهر را بستند و تمام هدایا و جواهرات را از معابد جمع آوری کردند و پنهان نمودند و سپس تمام آتنی ها به معابد پناه بردند.خشایارشاه بهد از اینکه شهر را تسخیر کرد تمام ساختمانها را به آتش کشید و جواهرات را پیدا نمود و مجسمه های خدایان معابد را سرنگون کرد.هرودت این وقایع را از زاویه دیگر بررسی کرده و می نویسد:

یک روز بعد از فتح شهر خشایارشاه معابد و ساختمانها را به آتش کشید اما معابدمذهبی را کمتر آتش میزد و در اعلامیه ای که بعدا”در پرسپولیس منتشر کرد متذکر شد گه به خاطر اهوراء مزدا و احترام به او از به آتش کشیدن معابد و خدایان کوچک در آتن صرفنظر کرده است.

آرتاسرکس اول(424-465) که پسر و جانشین خشایارشاه بود بعد از رسیدن به پادشاهی برای تعمیر و توسعه معبد اورشلیم در بابل همت گماشت.همان معبدی که قبل از او در زمان کوروش و داریوش در آن تعمیرات اساسی صورت گرفته بود.

بنا به نوشته کتاب هفتم اسرا آرتاسرکس دستور داد خدایان را به معبد اورشلیم منتقل کنند و آنها را در در جای مخصوص در معبد قرار دهند و جشن بگیرند. او دستور داد  سر مجسمه از آناهیتا درست کنند و آنها را در پایتختهای هخامنشیان که عبارت بودند از شوش،اکباتان و بابل قرار دهند. در هر حال آرتاسرکس در اعلامیه خود مینویسد اهوراءمزدا را خدای  خدایان و خالق همه خدایان می داند و در کنار نام او از خدایان :میترا (خدای محافظت کننده) و آناهیتا (خدای محصول و میوه) نام میبرد.

همچنین در اعلامیه خود در پرسپولیس احترام به اهوراءمزدا را واجب دانسته و احترا وتکریم میترا و آناهیتا را دستور داده است.

اگر به دوران کوروش و داریوش نظرافکنیم هنگامیکه کوروش با برادرش می جنگید تا تاج شاهی را بر سر گذارد در پیروزی خود به خدای زئوس قسم خورده بود تا بعد از آن به آتن حمله کند .بعد از آن نیز کامبیز دوم در سخنان خود که ناشی از ترس برگشت مدر برای برای بدست آوردن امپراطوری داشت به زئوس قسم خورده بود .

در هر حال میتوان گفت که هخامنشیان به مذاهب ملتهای تسخیر شده کاری نداشتند و خودشان خدایان متعدد داشتند که بزرگترین و مهمترین آنها اهوراءمزدا بود که در کنار او آناهیتا و میترا قرار داشتند.

 

ایرانایران باستانهخامنشیان
Comments (0)
Add Comment