عوامل به وجود آورنده غرور در دانش آموز و راهکار مقابله با آن

وابستگي كودك به عوامل كنترل بيرون از خود .

– كند شدن محرك هاي دروني (‌از بين رفتن رغبت هاي خود به خودي و جايگزيني رغبت هاي تصنعي) .

– تشويق بدون دقت ممكن است به صورت رشوه در آيد و اعمال كودك به پاداش وابسته شود و پرتوقع و طلبكار پرورش يابد و در همه جا انتظار پاداش عملي يا معنوي داشته باشد، از همه كس طلبكار شود ولي خودش احساس مسئوليت نكند . گاهي حتي در برابر انجام وظايف قانوني يا اجتماعي يا شرعي خود نيز توقع پاداش خواهد داشت .

– تشويق و تحسين بيش از حد ، كودك را به غرور و خودبيني مبتلا مي سازد. اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد : ” چه بسا افرادي كه به سبب تعريف و تمجيد مغرور مي شوند ” و ” در مدح كسي زياده روي و مبالغه مكن “.

نتايج تحقيقات اخير نشان داده است كه اگر رفتار كودك و رشد او را از طريق عوامل تشويق بيروني مانند جايزه ، پول ، كارت صدآفرين ، ‌تحسين هاي لفظي مكرر و ساير عوامل بيروني شرطي كنيم ، آزادي و رشد طبيعي را از او سلب و رفتار او را با ضوابط و معيارهاي از پيش تعيين شده قالب سازي كرده ايم .

– تشويق بيش از حد در دراز مدت مانع پيشرفت خود به خودي كودك مي شود .

– تكيه بر تشويق بيروني بدون همسويي با تقويت هاي دروني كودك ، مانع تحول طبيعي او مي شود.

نكاتي كه در تشويق بايد رعايت گردد :

– علت تشويق بايستي مشخص باشد تا كودك بفهمد كه به چه سببي مورد تشويق قرار گرفته است.

– نفس عملكرد كودك بايد مورد تشويق قرار گيرد ( مستقيماً به رفتار كودك مربوط باشد ) نه شخصيت او.

– تشويق بايد با تقويت دروني كودك همسو باشد ( اول تقويت دروني و بعد تشويق) .

– تشويق بايد گاه به گاه و در برابر كارهاي ممتاز باشد ، نه به صورت دايم و براي هر كار ؛ زيرا اگر چنين شد ارزش و تأثير تربيتي خود را از دست خواهد داد .

– وقتي كودك را تشويق و تحسين مي كنيم نبايد او را با بچه ي ديگري مقايسه كنيم . مثلاً صحيح نيست كه پدري به فرزندش بگويد آفرين بر تو كه خوب درس مي خواني و مانند حسن تنبل نيستي ، زيرا در اين صورت ، كودك ديگر ، تحقير و مذمت مي شود. از سوي ديگر اين عمل مضر است و بدآموزي دارد .

– تشويق در بين همسالان و دوستان مؤثرتر از تشويق به تنهايي است .

– تشويق بايد با سن كودك ، نيازهاي او و شرايط و موقعيت مكاني ، شخصيتي ، رواني و … تناسب داشته باشد .

– تشويق هاي ملموس در مقاطع سني پايين مؤثرتر است .

– تشويق  بايد با كار كودك متناسب باشد . صلاح نيست كه در برابر يك كار كوچك و كم اهميت تشويق هاي بزرگي انجام بگيرد . پاداش هاي بزرگ را بايد براي كارهاي بزرگتر قرار داد ، بهتر است پاداش همگام با موفقيت هاي تدريجي كودك بزرگ شود .

– بايد پاداش ها و تشويق ها ، در برابر فعاليت ها و جديت هاي كودك انجام بگيرد . نه در برابر موهبت هاي ذاتي او . يك كودك كم هوش كه در اثر جديت و تلاش ، رفته رفته به موفقيت هايي نايل مي گردد  و نمره پنج او به هشت ترقي مي كند نيز قابل ستايش و تشويق است .

– تشويق بايد طبيعي ، واقعي و به دور از فريب و ريا باشد .

– تشويق بايد بلافاصله اعمال گردد ( به خصوص برا ي سنين پايين )‌.

– اگر تشويق بيش از حد انتظار طبيعي كودك و يا كمتر از حد انتظار او باشد اثر نامطلوبي دارد.

چگونه دانش آموز مغرور را وادار به گوش دادن کنیم ؟

” اين سئوالی است که غالبا آنرا مطرح می نمايند . بچه ها به طور کلی مخالف گوش دادن نيستند ؛ نوزاد صداهايي با زير و بم خاص را ترجيح می دهد و نسبت به آنها عکس العمل نشان می دهد . اگر پدر با لحن آرام مردانه با او صحبت کند ممکن است توجه کند ؛ اما مسلما به سمت صدای مادرش برمی گردد . اين موضوع شايد به اين دليل باشد که او ، در رحم ، نسبت به صدای مادرش شرطی شده است. اين صدای زير مادرانه ، همان صدايي است که همه ما موقع صحبت با نوزادان و بچه های کوچک به کار می بريم . آنچه اين ” صدای خاص ” به يک بچه می گويد ، اين است : ” حالا ، من فقط با تو صحبت می کنم . ” با اين کار ما احتمال گوش دادن را افزايش می دهيم . توجه کردن کودک حالتی آهنگين دارد . يعنی بين زمانهايي که او در خودش فرو می رود ” نت پايين ” و مواقعی که حواسش با دقت کافی متوجه ماست ” نت بالا ” ، هماهنگی وجود دارد . محققين با استفاده از نوار مغزی ” g.e.e ” نشان داده اند که مغز کودکان در تمام طول روز يک چرخه را – بالا و سپس پايين برای بازسازی – طی می کند و يکی از دلايل بی توجهی پی در پی آنها به توصيه های والدين همين است. پس اگر می خواهيد کودک شما به آنچه می گوييد ، توجه کند اين نکته را به خاطر بسپاريد : يک دستور وقتی با سکوت محاصره شده باشد ، بسيار قدرتمند است . به عبارت ديگر به دانش آموزگير ندهيد. دانش آموز از شکست ناشی از اشتباه کردن و امتحان راه حل های مختلف ، بسيار بيشتر از زمانيکه تحت نظارت يا راه گشايي مستقيم بزرگسال قرار داد ياد می گيرد . وقتيکه او تلاش می کند و با آزمون و خطا به سمت هدفش می رود ، موفقيت نهايی نيز به خود او تعلق دارد ” من انجامش دادم ! خودم انجامش دادم. ” دوره هايي در دانش آموز وجود دارد که او نمی تواند به حرف پدر يا مادرش گوش کند و آن زمانی است که انگيزه سبقت جويانه در کودک قوی تر از انگيزه های پدر يا مادری است. برای کودکان يک ساله ای که در حال يادگيری ، ايستادن ، راه رفتن و جرات کشف کردن هستند ، گوش سپردن به اخطارهای شما غير ممکن است . ” مواظب باش ” تنها دروازه اي در انتهای راه است که می تواند مانعی بر سر راه ميل قوی او برای فتح دنيايش باشد . در دو سالگی غوغای درونی بر سر انجام دادن يا ندادن کارها – ” اين کار را بکنم يا نه ؟ ” ، بد خلقی را به تنها راه حل عملی تبديل می کند. وقتی کودک چهار يا پنج ساله است ، شکايت معمول مادرها اين است : ” گوشش بدهکار حرف های من نيست انگار اصلا آنجا نيستم ، اما وقتی پدرش می آيد ، طوری رفتار می کند که انگار يک پادشاه حرف می زند ! ” فرويد اين مسئله را ” کشمکش اديپ ” می نامد. کودک آنچه را که می تواند محبت او را جلب کند ، می آموزد ؛ او به سمت مادرش برمی گردد و سعی می کند تا همه چيز را از او بياموزد. قبل از ده سالگی ، کشمکش های درونی ديگری با مهارت های شنيداری کودک 9 يا ده سال همراه مي شود . سردرد ، دل درد و ترس از رفتن به مدرسه ، اغلب نشانه های ظاهری همين تعارض است. در اين دوران بهترين و سخت ترين کاری که می توانيد انجام دهيد ، اين است که گوش دهيد. در نوجوانان پس از پايان هر جدال لفظی ، گوش دادن جای زيادی ندارد. تلاش يک نوجوان برای استقلال ، آن چنان قدرتمند است که مانع او برای شنيدن می شود . به جای نشان دادن هر گونه عکس العملي ، با او با صدای آرام صحبت کنيد. ” عزيزم ، متاسفانه توی خانه ما وضع اينجوريه ، شايد دوستانت نيمه شب به رختخواب بروند اما اينجا ساعت يازده وقت خاموشيه . اگر نمی تونی خودت رو باهاش هماهنگ کنی ، شايد بتوانيم معامله ای بکنيم امتيازاتی را که ما در اوقات ديگه به تو می دهيم ، نخواهی داشت. ” احتمال اين که صدای آرام شما راه حل مثبتی باشد بی اندازه زياد است ، در اين صورت اعتماد به نفس شما نيز در برابر او از دست نمی رود . يک صدای آرام هميشه قدرتمندتر از يک صدای بلند است. روش ديگری را نيز می توان در مورد نوجوانان اتخاذ کرد و آن اين است که به جای يک پيام انتقادی ، با يک پيام تعارف آميز آغاز کنيد. هر زمان که می خواهيد فرزندتان به حرف شما گوش بدهد ، سعی کنيد با يک رويکرد مثبت مراحل کارتان را پيش ببريد . اين کار آسانی نيست اما برای هر دوی شما دستاورد خوبی به همراه خواهد داشت .

تربيت از جهات مختلف به کار کشاورزي شباهت دارد، با اين تمايز که کشاورز دانه و درخت مي پرورد و مربي انسان. مربي حداقل کاري که بايد در تربيت ” آدم” انجام دهد، همان است که يک کشاورز در پرورش يک گياه انجام مي دهد. مباد که يک مربي در تربيت فرزند، از حکمتي که يک کشاورز در عمل پرورش گياه از آن برخوردار است بي بهره باشد! براي آن که به محصول تربيت خويش ، يعني کودکان و نوجوانان آسيب نزنيم لازم است دست کم حکمت هاي زير را از کار کشاورز بياموزيم و به کار گيريم: 1- هر کشاورز در کار خويش اين نکته را به خوبي مي داند که او فراهم آورنده زمين و زمينه مناسب براي پرورش گياه است، نه رشد دهنده آن. يعني کشاورز تلاش مي کند با انتخاب زمين مناسب، آب کافي و آبياري به موقع و کود مناسب و به اندازه، زمينه اي فراهم کند تا دانه يا نهال او در آن زمينه بتواند رشد کند. او به خوبي مي داند که وظيفه اش فراهم کردن اين زمينه است و گياه در چنين زمينه اي استعدادهاي بالقوه خويش را به تدريج به منصه ي (مرحله ) ظهور رسانده، به رشد لايق خويش مي رسد. کشاورز مي داند که اگر نتواند دانه مستعدي را به محصولي پر ثمر تبديل کند، او مقصر است، نه دانه و نهال. کشاورز دانا، هرگز سستي و کاستي خويش را به گردن گياه نمي اندازد، زيرا مي داند که اگر او زمينه مناسب را فراهم آورد، گياه خود به خود و به قاعده رشد دروني، از درون شروع به شکفتگي و شکوفايي مي کند. اين اولين حکمتي است که در کار تربيت بايد از کشاورز آموخت. مربيان کودک و نوجوان پيش از هر چيز بايد خود را مسئول فراهم آوردن زمينه مناسب تربيتي بدانند و اگر در اين زمينه سستي کردند، نبايد کينه بي کفايتي خويش را با سرزنش و تنبيه نابجاي متربي بر سر او خالي کنند و سوء عمل تربيتي خويش را تکرار کنند. پدر و مادري که محيط زندگي را براي اميال و هواهاي خويش ترتيب مي دهند و از رفت و آمدها، نشست و برخاست ها، ديدن و شنيدن ها و خوردن و آشاميدن ها در جهت تلذذ خويش به هر شکل ممکن بهره مي گيرند، اگر فرزندي بي کفايت و ضد تربيت و اخلاق پرورش داده اند، بدانند که محيط را براي تربيت فرزند خويش آماده نکرده بودند و نبايد انتظاري مثبت از کار خويش داشته باشند. 2- هر کشاورز نگاهي حکيمانه به ” زمان” دارد. او مي داند که کارش در طي زمان معني مي يابد. هر عملي زمان مناسب خويش را مي طلبد. بهار و تابستان و پايير و زمستان، هر يک براي انجام کار خاصي مناسب است. کار تابستان را در بهار نمي توان انجام داد و کار زمستان را در پاييز. براي کشاورزان علاوه بر فصول، روزها و ايام نيز معنايي خاص دارد. علاوه بر توجه به زمان هاي مناسب، توجه به عمر يک گياه نيز از امور اجتناب ناپذير کشت و زرع است. هر دانه اي که کاشته مي شود، هر نهالي که غرس مي گردد، زماني بايد بر آن بگذرد تا به محصول بنشيند. کشاورز در محصول گرفتن از گياهان عجله نمي کند. هيچ کشاورزي را نمي توان يافت بخواهد که نهالي را با “کشيدن” سريع تر به رشد برساند. اگر کشاورزان کسي را ببينند که مشغول کشيدن نهالي است، اين کار او را سوء نيت مي دانند. يعني نمي گويند چنين فردي مي خواهد اين نهال را بيشتر و بهتر پرورش دهد، بلکه مي گويند او مي خواهد اين گياه را ريشه کن و نابود کند. توجه به زمان ، از همين دو جهت، در کار تربيت نيز حائز اهميت است. هر مربي بايد توجه به زمان مناسب داشته باشد. نه از يک سو زمان را از دست بدهد و نه از سويي ديگر در تربيت ، عجله بيهوده به خرج دهد. توجه به مراحل تربيت گواه همين ويژگي است. آنچه در دوره پيش از دبستان بايد انجام داد، با آنچه در دبستان، راهنمايي و دبيرستان بايد انجام شود، متفاوت است. اين مطلب تنها در انجام تکاليف درسي خلاصه نمي شود، بلکه هر زمان ، رفتارهاي مناسب خود را مي طلبد. زمان هاي حساس نبايد از دست بروند. آن گاه که مي توان به کودک زبان آموخت، زمان خاصي است، اگر آن زمان از دست برود، جبران آن به سادگي ممکن نخواهد بود. همچنين در مورد تربيت بدني، اجتماعي، عقلاني، ديني و … اين زمان هاي حساس وجود دارند که بايد هر يک از آنها غنيمت شمرده شوند. عجله نکردن در تربيت نيز وجه ديگر توجه به زمان است. همان گونه که کشاورز، هرچند که عجول باشد، گياه خود را مجبور به ثمر دادن نمي کند، مربي نيز نبايد کودک و نوجوان را به چنين عملي مجبور کند. کساني که از کودکي پنج ساله انتظار رفتار کودکي ده ساله را دارند، کساني که از يک نوجوان انتظار رفتار يک بزرگسال را دارند، چنين عجله اي را به کار گرفته اند. کساني که اصرار بر جهش فرزند خويش دارند، به اندازه يک کشاورز درکار تربيت حکمت نمي ورزند. 3- هر کشاورزي وقتي بخواهد محصولي بهتر به دست آورد، علاوه بر وظيفه اي که خود در زمينه سازي براي پرورش گياه دارد، به دانه و نهالي که براي کشت انتخاب کرده نيز به خوبي توجه دارد و در حد توان خود بهترين را برمي گزيند. او هر بذر و نهالي را قابل کشت نمي داند. او بذر و نهال خويش را از هر کوي و بر زني جمع نمي کند، او به سراغ کساني مي رود که بذرهاي مناسب پرورش داده اند. چنين کاري در تربيت فرزندان، در هنگام انتخاب همسر انجام مي شود. همسر انسان، چه زن و چه مرد، حامل بذر مناسب تربيت است. اين بذر در يکايک سلول هاي بدن زن و مرد از يک سو و در ذهن و روان او از سوي ديگر به وديعت گذاشته شده است. وراثت هاي پاک و سالم ، تأمين کننده ويژگي جسماني انسان هاست و تربيت ها و فرهنگ هاي مناسب، تأمين کننده ويژگي هاي رواني و ذهني آنان است. انسان در انتخاب همسر بايد به اين دو ويژگي به خوبي نظر کند. کساني که مي خواهند حداقلي از تربيت صحيح را براي نسل آتي خود تامين کنند، بايد در انتخاب همسر خويش به حکم عاقلان و خيرخواهان دورانديش توجه کنند. کساني که همسران خويش را از کوچه و خيابان و از لا به لاي رفتارهاي شهواني و حيواني بر مي گزينند، به اندازه يک کشاورز بي سواد نيز حکمت ندارند، هر چند که به ظاهر ، خود را آگاه و باسواد و به روز معرفي مي کنند. چنين نسلي ممکن است علم داشته باشد، ولي عقل ندارد. 4- هر کشاورز به خوبي مي داند که چه چيزي را بايد پرورش دهد و چه چيزي را پرورش ندهد. کدام گياهي را نگه دارد و کدام گياه را ريشه کن کند. او در کنار گياه مطلوب خويش، علف هاي هرز و گياهان طفيلي را نيز مي شناسد و اجازه رشد به آنها نمي دهد. او با بصيرت و هشياري ، و به موقع علف هاي زايد و هرز را از ريشه بيرون مي آورد و اجازه رشد به آنها نمي دهد. باغباني که مدتي از وجين زمين خود غفلت کند، علف هاي هرز چنان زمين او را اشغال مي کنند که پاک سازي آن را به جد دچار مشکل مي سازد. کشاورز نه تنها مراقب علف هاي زايد است، که مراقب رشد شاخه هاي زايد و نابجا در گياهان مطلوب خود نيز هست. اگر شاخه اي از درختي در جهتي نامطلوب رشد پيدا کند، با اره باغبان مواجه خواهد شد. اگر بوته هايي چنان در هم فرو رفته باشند که امکان رشد را از يکديگر سلب نمايند، کشاورز با بيرون آوردن تعدادي از آنها، زمين را براي رشد ديگر بوته ها مناسب مي سازد. اين اعمال ، همه در تربيت معناي خاص خود را مي يابد. وجين در تربيت، پاک کردن محيط از عوامل مزاحم، به خصوص انسان هاي مضراست. مربي بايد مراقب انسان هايي باشد که در اطراف متربي او قرار گرفته اند. رشد دوستان نامناسب در اطراف متربي، حکم علف هاي هرزي را دارد که اگر به موقع از گياه مطلوب ما دور نشوند مي توانند به او لطمه بزنند. بريدن شاخه هاي اضافي نيز جلوگيري از رشد صفات و عادات نامطلوب در متربي است. بايد با بصيرتِ تربيتي ، از رشد صفات و رفتارهاي نامطلوب در متربي جلوگيري کرد. در ضمن بايد توجه داشت در زميني که در اختيار داريم، امکان پرورش چند فرزند را داريم. وقتي امکانات محدودي در اختيار داريم، از کثرت فرزندان و شاگردان اجتناب کنيم. امکانات محدود لطمه به همه افراد مي زند. انسان ها را نمي توان پس از به وجود آمدن ريشه کن کرد ولي مي توان قبل از به وجود آمدن آنها اقدام نمود. مربيان بايد به ظرفيت خويش براي پرورش متربي به خوبي واقف باشند و در همان حد ، متربي بپذيرند. پدران و مادران از طريق کنترل و برنامه ريزي براي فرزندآوري ، و مسئولان مدارس نيز از راه محدود ساختن شمار دانش آموزاني که مي توانند پرورش دهند، دراين زمينه مي توانند اقدام کنند. در مجموع بايد بدانيم که بصيرت و حکمت يک کشاورز در پرورش گياهان، حداقل بصيرت و حکمتي است که مي تواند در تربيت صحيح فرزندان به کار آيد.

ما بایستی دانش آموزان مغرور را راهنمایی کنیم مثلا به آنها بیاموزیم که فروتن باشند چرا که کسی افراد خودخواه و مغرور را دوست ندارد. حتی اگر بدانید و مطمئن باشید که نظر شما بهترین است، اگر خودبین و خودخواه باشید دیگر کسی به حرفهایتان گوش نخواهد داد. هیچ وقت هم فکر نکنید که خیلی زود موفق به متقاعد کردن آنها خواهید شد، واقع بین باشید و همیشه این احتمال را بدهید که شکست بخورید.

یکی از موفق ترین سیاست مداران، اندرو یانگ، می گوید: “تاثیر گذاری مثل یک حساب پس انداز است. هرچه کمتر از آن بردارید، سود بیشتری رویش می آید.” بدانید که قدرت خود را کجا و چطور استفاده کنید. با کمی تمرین خواهید توانست که خیلی خوب تصمیم گیریهای افراد تاثیر گذاشته و آنها را متقاعد کنید. يکی از ارکان شخصيتی افراد، از ديدگاه خيلی از افراد دينه. برای بسياری از افراد ملاک خوب يا بد بودن مردم، دينداری اون‌هاست. حتما بار‌ها با افرادی برخورد کردين که برای توصيف ديگران جملاتی از قبيل طرف آدم خوب و دينداريه رو به کار می‌برن. يعنی ملاک خوب يا بد بودن ديگران رو، اعتقادش به دين قرار می‌دن. اين باور توی جامعه ما به حدی جا افتاده که بسياری نمی‌تونن تصور کنن که امکان اين وجود داره که کسی بی‌دين باشه اما در کنارش آدم خوب و مثبتی باشه. به نظر من بهترين شيوه نگرش به افراد به جای دين، می‌تونه اخلاقيات باشه. در طول تاريخ تحريف در دين و روايات مختلفی که از اون عرضه شده، ممکنه که به مذاق عده زيادی خوشايند نباشه. اين معضل باعث می‌شه که نوعی ستيزه جويی با دين و عدم اعتقاد به خدا.

فهرست منابع

ماهنامه پيوند لينک هاي مرتبط – نکته ها و توصيه هاي تربيتي كودكان( قسمت اول ) ، ( قسمت دوم ) ، ( قسمت سوم ) ، ( قسمت چهارم ) ، (قسمت پنجم) – از دخالت ناشيانه در تربيت بازايستيم – آيا مي دانيد محبت كردن بهترين راه تربيت است؟ – 11 روش ساده و مؤثر براي تربيت و پرورش كودكي شاد – تربيت و آموزش ديني كودكان ( قسمت اول ) ، ( قسمت دوم) ، ( قسمت سوم ) ، ( قسمت چهارم ) ، ( قسمت پنجم) ، (قسمت ششم) – تربيت و جرئت اخلاقي ( قسمت اول ) ، ( قسمت دوم ) ، ( قسمت سوم ) ، ( قسمت چهارم ) – لحظه هاي موفق در تربيت فرزند – تشويق و تنبيه ، اصلي مهم در تربيت اسلامي

دانش آموزغرور
Comments (0)
Add Comment