غم و شادی در اسلام

جايگاه غم و شادي در اسلام

اسلام ديني است که به روابط اجتماعي و چگونه حاضر شدن دراجتماع وخوشرو وخنده رو بودن درجامعه وزدودن غبار غم از چهره دوستان بوسيله شادابي وخندان بودن تأکيد بسياري کرده است. واز مؤمنان خواسته است تا از اخمو بودن و تلخي کردن وغمگين بودن دوري کنند چرا که هم در زندگي خود آنها وهم بر اطرافيان آنها اثر منفي مي گذارد.

شادي وغم درفرهنگ اسلامي

فرهنگ اسلامي يک فرهنگ غني وبسيار کهن است وفرهنگي کامل که در تمام ابعاد آن سخن به ميان آمده است ودين اسلام کاملترين دين است که به تمام امور در زندگي توجه کرده است واينکه اگر بگوييم دين اسلام و فرهنگ اسلامي مساوي است با نشاط ، اميد،شادي سخني به گزاف نگفته ايم .

 تمام سخنان و سفارشاتي که در قرآن و دين اسلام براي انسانها گفته شده است منطبق بر خواسته هاي فطر ي آنهاست وبراي درست زندگي کردن و سعادتمند شدن هم دراين دنيا و هم درجهان آخرت است .دين منظمي که براي تمام امور زندگي برنامه و راه کار به ما نشان داده است.1

شادي کردن ودوري ازغم منفي واحساس خوشبختي کردن از اصلي ترين برنامه هاي اين فرهنگ غني و دين کامل است . دقت در سخنان ائمه و پيامبرصلي الله عليه واله اهميت فوق العاده شادي و تبسم و خوشرويي را نشان مي دهد و در جمله اي  پيامبر صلي الله عليه واله فرمودند: اگر دو روز شما با هم مساوي باشد ضرر کرده ايد.2

 منظوراينکه زندگي بايد هميشه در حال تازه ونوشدن باشد. البته در اين فرهنگ غني جايي براي غم و اندوه نيز باز مانده است و آن غم و اندوه بر فراق محبوب واندوه بر گناهان و اشتباهات زندگي و غيره است و همچنين احساس همدردي با دوستان و خانواده در دنياست.

 شادي و غم در عرفان اسلامی

 سؤالي برايم پيش آمد و آن اينکه اگر اسلام دين شادي است و در آن شادماني و شادمانگي يک ارزش و باعث سعادت دنيا وعقبي است پس چرا عرفاء واهل سير سلوک غم را يک فضيلت شمرده اند؟ و براي زندگي تعبيرهايي سوزناک و وصفهايي غم انگيز بکار برده اند؟

چرا غم را گوهر گرانبها ناميده اند؟

 جواب سؤالم را جستجو کردم درمجلات وکتابهاي بسيار وحتي از افرادي نيز پرسيدم تا اينکه يک روزمقداري مطلب در رابطه با سؤالم درکتاب زندگي شادمانه صمد وليزاده يافتم که مفهوم آن را مي نويسم.

لازم به توضيح است که در عرفان اسلامي غم مساوي و معادل با شادي و حتي شادي  وصف ناپذير ،مي باشد. و منظور ازغم يک رهايي دروني ،تخليه کامل ذهني واحساس سرخوشي وسرزندگي و پرواز روحاني است. شايد اين حالت براي شما هم پيش آمده باشد که بعد از دعا و مصيبت اهل بيت واشک ريختن از روي صدق وصفا يک احساس سبکي روح به شما هم دست داده باشد ويک خوشحالي وشادماني که خودتان هم دليل اين شادي را نفهميده ايد. بله اين شادي نيست مگر بخاطرسبکي روح.

اين غم از نظر روانشناسي يک شامانگي واقعي است . و حافظ که  واژه غم را در

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق                    هر دم از نو غمي آمد به مبارك بادم

استفاده کرده است منظور افسردگي و بن بست فکري نيست بلکه اين غم نشانه تابش نور عشق الهي ، غمي که هر دم و هر لحظه به خاطر حلقه بگوش در میخانه عشق بودن به سراغ حافظ مي آيد. دري ازدرهاي آسماني ، شادي ومستي عاشقانه است که تمام ذرات وجود يک عارف را در برمي گيرد ومملو از شور وعشق و لذت مي کند. شادماني واقعي يعني لذت بردن از لحظه لحظه زندگي . پس در عرفان اسلامي غم هجران معشوق و دوری یار، مقدمه شادي و غم رسیدن به محبوب و یار زيباترين وبا شکوه ترین شادمانگي است ولذتي وصف ناپذیردارد.

سخن پيشوايان اسلامي در غم و شادي

پيشوايان و ائمه ديني ما در مورد غم و شادي واقعي و غم و شادي منفي سخنان گهرباري گفته اند که ماحصل آنها ونتيجه آن را درزير مي نويسم .

شادي کردن مؤمنان خود يک عمل پسنديده وخوب است که زدودن غم واندوه از چهره مؤمن باعث شاد شدن دل او درقيامت مي شود وبهشت براي کساني که دل مؤمن را شاد مي کنند مباح شمرده شده است و بعد از سلامتي و تندرستي بزرگترين نعمت خنده است و اينکه شادي مايه آرامش روان است و غم واندوه نفس را در تنگنا قرار مي دهد و آرامش را از بين مي برد .

امام علي (عليه السلام) فرمودند

همانا انسان گاهي خوشنود می شود به چيزي که هرگزاز دستش نمي رود و ناراحت مي شود براي از دست دادن چيزي که هرگز به آن نخواهد رسيد ، ابن عباس خوشحالي تواز چه چيز مي باشد که در آخرت براي تومفيد باشد و اندوه تو براي ازد ست دادن چيزي ازآخرت باشد، آنچه از دنيا به دست مي آوري تو را خشنود نسازد، آنچه در دنيا از دست مي دهي زاري کنان تأسف مخور، و همت خويش را به دنياي پس از مرگ واگذار.

همچنين در جايي ديگر امام علي (عليه السلام ) فرمودند :

با به دست آوردن مالي از دنيا شادمان مي گرديد ومتاع بسيار آخرت را از دست مي دهيد واندوهناک نمي شويد.

که اشاره به شادي منفي و آن خشنودي به اموال دنيا است  که گذراست و ارزشي ندارد و عدم توجه به آخرت و آنچه گريبان انسان را خواهد گرفت و گناهان که بايد انسان اندوهناک شود و غم خورد ولي نمي خورد.

در جايي حضرت علي در ارزش تداوم در کار و شادابي در آن مي فرمايند:

چيزاندک که با اشتياق تداوم يابد بهتر از فراواني که رنج آور باشد.

و در جايي ديگر حضرت علي مي فرمايند:

اندوه جسم را تباه مي کند وکسي که غم او بسيار باشد اندوه او به درازا مي کشد.

و اينکه درمورد بهداشت و رعايت آن و رابطه آن با غم و شادي حضرت فرمودند:

«غسل الثياب يذهب الهمّ و الحزن؛ شستن لباسها غم واندوه را دور مي سازد. »

و اينکه

« الهمّ والهزم ــــــ الهمّ نصف الهزم ؛ اندوه نيمي از پيري است . »

اسلام دين شادي ، نشاط ، تحرک

در اسلام دستوراتي است که از آنها بوي شادمانگي استشمام مي شود و عمل کردن به اين دستورات باعث تحرک و نشاط آور است و سرور و شادي باعث مي شود انسان تحرک بيشتري از خود نشان دهد وفعاليت بيشتري کند وکارهايش را به نحواحسن انجام دهد حالااين کار فعاليت بدني باشد يا روحي وفکري .

وهمچنين دراسلام اعياد بسياري است مثل عيد فطر و عيد قربان و عيد غدير و همچنين روزهاي تولد امامان (عليه السلام ) که در اين روزها توصيه به ديد وبازديد و در بعضي آنها نماز وغيره شده است که همگي نشانه شادي و  جشن و سرور است واينکه اسلام موافق جشن و سرور است و اين ديد وباز ديد اقوام و فاميل و همسايه و همچنين توجه به همسايه وحق او باعث احساس محبت و شادي در انسان و تأثير اين شادي بر جامعه که همه در زندگي کردن در جامعه اي شاد و پر از محبت احساس خوشحالي وخوشبختي مي کنند.

وهمچنين انسانهايي که اجتماعي ترند ودر اجتماعات و فعاليت هاي اجتماعي بيشتر شرکت دارند انسانهاي شادتر وموفق ترند تا انسانهاي گوشه نشين که در فعاليتهاي اجتماعي نيز شرکت نمي کنند. واسلام ديني است که از تنبلي و کاهلي وسستي بيزار است و از تحرک و نشاط خشنود مي شود.

شادي ، جوان، دينداري

بايد در هر امري حد اعتدال آن را رعايت کرد واز افراط و تفريط دوري کرد . مخصوصاً درميان قشر جوان نبايد متدين بودن را مخالف با شاد بودن به آنها معرفي کرد بطوريکه هر وقت صحبت از دين ودينداري مي شود جوان فکر کند که بايد شادي راکنار بگذارد و دين به معناي غمگين بودن و هميشه گريه کردن و افسرده بودن است. اگر چنين تصوري را به جوانان و مردم القا کنيم به دين و جوانان جفا و ظلم روا داشته ايم . دين شادي حقيقي و پايدار است .

ما بايد بدانيم که هر افراطي موجب تفريط مي شود . افراط در غم موجب افراط در شادي خواهد شد…

ممکن است فضايي ايجاد کرد که هم اين مرزها محفوظ بماند و هم آن فضا با شادي همراه باشد.

جايگاه غم وشادي درکتب آسماني

شادي امري غريزي و طبيعي است ومسلم است که تمام اديان در اين رابطه به نکاتي اشاره کرده باشند . کتاب آسماني ما قرآن که به بعضي از آيات آن در اين زمينه اشاره شده و در واقع تمام مطالبي که تاکنون بيان شده است به گونه اي همه بازگشتشان به قرآن ومعني قرآن است حتي سخنان اهل بيت تفسيري از قرآن است واما براي نمونه به برخي از مطالب گفته شده در کتاب هاي ديگر اشاره مي کنيم .

زبور

درکتاب زبورحضرت داود (عليه السلام ) مي خوانيم (غم هاي شديد بسيار مي باشد اما هر که به خداوند توکل دارد، رحمت اورا احاطه خواهد کرد،اي صالحان در خداوند شادي ووجد کنيد و اي همه راست دلان ترنم کنيد،جان منتظر خداوند مي باشد او اعانت و سپر ماست زيرا که دل ما در او شادي مي کند ودرنام قدس او توکل داريم، اي خداوند رحمت توبر ما باد .

انجيل

در انجيل مي خوانيم : (اي برادران مسيحي من شما را خيلي دوست دارم و دلم براي شما تنگ شده چون شادي من و پاداش زحمات من هستيد ،عزيزان به خدا وفادار بمانيد و هميشه در راه خداوند شاد باشيد.)

اوستا

در اوستا مي خوانيم («اي فردا» مرا از بهترين کردارها و گفتارها بياگاهان و مرا با توانايي خود از آن ستايش که باغ بندگان است آگاه ساز تا زندگي به خواست شما شاد وخرم و تازه گردد.

راه لذت از درون دان نه از برون           ابهلي دان جستن از قصر و حصون

آن يکي در کنج مسجد،مست وشاد           و آن دگر درباغ، ترش و بي مراد.

مولوي  

نتيجه

در قرآن در آياتي پراکنده عوامل متعددي که موجب شادي ودوري از غم است بيان شده است . که به ذکر چند نمونه بسنده مي کنيم .

1 . ايمان: مهمترين عامل شادي ايمان به خداست.

«الا بذکر الله تطمئن القلوب »

2 . رضايت :

قل بفضل الله  وبرحمته فبذلک فليفرحوا هو خير ممّا يجمعون 

اي رسول به خلق بگو شما بايد منحصراً بفضل و رحمت خدا شادمان شويد که آنها بهتر ومفيد تر از ثروتي است که برخود اندوخته ايد .انسانها با راضي بودن به مشيت الهي مي توانند عميق ترني شاديها را ايجاد کنند.

3 . کمک به مسکين (انفاق ) :

« ويطعمون الطعام علي حبه مسکيناً و يتيماً و اسيراً »

و طعامشان را به سبب دوستي خدا به مسکين و يتيم و اسير مي دهند وبراي رضاي خدا و خداوند در روز قيامت ، روز حساب از آنها استقبال مي کند در حاليکه شادمانند و مسرورند .

4 . شادي هاي بيجا و آثار شوم آن (غم) :

« و إذا اذقنا الناس رحمة فرحوا بها إن تصبهم سيئة بما قدّمت ايديهم إذا هم يقنطون»

و مردم بر آنند که هرگاه ما به لطف خود رحمتي به آنها چشانديم شاد شده واگر رنج و بلائي از کرده خودشان ببينند درآن حال از خداوند نوميد مي شوند.

يعني اگر ما امور را واگذاربه خداوند کنيم دردرونمان شاد خواهيم بود و عوامل ديگر…

چگونه شاد باشيم؟

راهها و روش هاي مختلفي براي چگونه زيستن وشاد زيستن وجود دارد که برخي اين روش را مي توان نام برد…

1 . توکل به خداود که در همه امور زندگي بايد صورت گيرد وزندگي راشادمانه مي کند.

2 . راضي بودن از زندگي و شرايطي که در آن قرار داريم و استفاده کردن از آن شرايط به نحو خوب واحسن.

3 . عشق ورزيدن و عاشقانه زندگي کردن و بخاطر عشق با مشکلات مبارزه کردن.

4 . فروتني و تواضع .

5 . شجاعت در زندگي و هدفمندي در زندگي .

6 . زندگي درزمان حال ودوري از خاطرات منفي .

7 . انعطاف پذيري ، در مقابل مسائل و شرايط زندگي .

8 . کرامت نفس و بزرگ داشتن نفس و عدم وابستگي .

9 . داشتن جسم سالم و ورزش کردن.

10 . اعتدال و ميانه روي در زندگي و فعال و مشغول بودن.

11. صداقت و راستي .

12 . خوشبختي خود را باور داشتن و فراموش نکردن در زندگي .

13. بخشش وگذشت و اجتماعي بودن در زندگي .

14. برنامه ريزي و نظم در زندگي ، ابتکار وخلاقيت داشتن .

15. اعتقاد به ارزشها…

عوامل نام برده شده و صدها عوامل ديگر که من نمي دانم و درجايي نخوانده ام عواملي هستند که تا حدودي به شادمانه زندگي کردن کمک مي کنند.

سخن پاياني

و بلاخره کوتاه سخن اينکه به نظر من انساني مي تواند بهشتي باشد که دنياي او نيز بهشت باشد. به اين معنا انسان بايد موقعيت ها وقدر آنها را بشناسد و سعي در ساختن آنها و نگرش مثبت در آنها داشته باشد. چرا که اگر ما نگرشمان به هر چيز و اتفاقي مثبت شود خواهي نخواهي زندگي خواهيم داشت سرشار از اميد و اميد نيز عين شايد و شادمانگي ونظر به اينکه

بني آدم اعضاي يکديگرند                     که در آفرينش زيک گوهرند

انسان اگر خود را در غم ديگران ومشکلات آنها شريک کند در واقع اين غم، پايان آن شادي و عين شادمانگي است چرا که او خود محبت را گسترش داده و چه چيز شيرين تر از محبت. و با محبت است که زندگي انسان و دنياي او تبديل به بهشتي مي شود که هر روز تازه تر و شاداب تر و نو به نو تر از ديروز است ونفس کشيدن در چنين جامعه و بهتر بگويم بهشتي کمال شادماني است.

اسلامشادیغم
Comments (0)
Add Comment