فرانك لويدرايت

«رايت» و بسط معماري در آمريكا

بي ترديد «فرانك لويدرايت» از ميان تمام معماران معاصري كه كارشان از قرن نوزدهم آغاز شد دور انديش تر بود.

وي نابغه اي بود كه چشمه ي فياض قريحه اش هرگز به خشكي نگرائيد و استعدادش به وصف نمي آيد. كار وي از اعصار مختلف به خصوص از معماري ديرين خاور دور متاثر بود. اما نه به شيوه ي ديگر معماران قرن نوزدهم كه تقليد را بهانه ي عدم ابتكار كرده بودند بلكه مانند «ماتيس» نقاش فرانسوي كه از هنر زنگي الهام گرفت و اين الهام با درك و تاثري عميق همراه بود. با اين همه كار »رايت» بيشتر از كار هر معمار آمريكائي ديگر روحيه ي سرزمين خود را داشت. فهميدن كارهاي «رايت» محتاج مطالعه اي دقيق و عميق است و درك شخصيت قوي وي كه در هر نكته اي از كارهايش تجلي داشت به آساني ممكن نيست.

اثرات قرن نوزدهم هنوز در «رايت» باقي بود اما وي به تنهايي به آن كه نقاشان و مجسمه سازان معاصر وي او را ياري كرده باشند تصوري نو در معماري آفريد.

تاثير معماران آمريكايي بر «رايت»:

به سال 1887 هنگامي كه «رايت» در شيكاگو آغاز كار كرد اين شهر سر چشمه ي معماري جديد بود. وي در كارگاه دو نفر از بهترين معماران و مهندسان آن زمان «لوئي سالون» و «دنكمارادلر» كه اولي را «استاد محبوب » و دومي را «كهن سرور بزرگ» مي ناميد، در زماني كه اين دو در كمال قدرت خلاقه ي خود ساختمان (اديتوريوم) را مي ساختند شاگردي كرد.

بدين ترتيب مكتب معماري شيكاگو در شكفته ترين ايام خود بر جواني وي تاثير گذاشت؛ با اين همه «رايت» مستقيماً دنبال كارهاي اين مكتب را نگرفت. استفاده از امكانات ساختماني جديد و مصالح تازه به عرصه ي معماري «رايت» خانه سازي، سال ها بعد وارد شد.

از اين رو شايد بتوان گفت وي محافظه كار بود و بيشتر دنباله ي راهي را گرفت كه «ريجارسن» رفته بود تا »سالون» تازه در دهه ي سوم قرن بيستم وقتي كه استفاده از بتن مسلح در اروپا رواج كامل يافته بود وي – چنان كه خود گفته است – براي نخستين بار اين ماده را (به اندازه اي كه به حساب آيد) در يكي از خانه هائي كه ساخت بكار برد. دليل اين مطلب عدم كفايت «رايت» نبود؛ بلكه تمايل و اراده شخصي او بود.

آن دسته از معماران اروپائي كه رهبري نهضت نو را در آن قاره به عهده داشتند به سرعت معناي كارهاي «رايت» را دريافتند و آن را پذيرفتند. به سال 1908 «كونوفرانكه» استادي آلماني كه جزء برنامه ي مبادلات فرهنگي دو كشور آلمان و آمريكا در دانشگاه هاروارد زيبايي شناسي تدريس مي كرد «رايت» را ملاقات كرد . نتيجه ي اين ديدار كتابي قطور درباره ي «رايت» به زبان آلماني شد كه به سال 1910 در آلمان منتشر گشت 

فرانك لويدرايت

كتاب كوچكتر ديگري از همين نويسنده به سال 1911 به دنبال كتاب نخستين در آلمان طبع شد كه تعداد فراواني از آن به فروش رسيد. اين دو كتاب مقدمه ي آشنايي اروپائيان با كار «رايت» شد. بي مناسبت نيست ياد آور شويم كتاب نخستين به دليل جامع بودن خود تاكنون بي نظير مانده است.

دليل اين كه «رايت» به تنهايي از همه معماران هم دوره ي خود پيشتر بود چيست؟ و چرا ساختمان هاي وي حتي آنها كه در دم واپسين ساخت بر معماري تأثير فوق العاده دارند؟ پاسخ به اين دو سوال چندان مشكل نيست. در ستيز با كهنه پرستي، مشكلات «رايت» در مقايسه با مشكلات معماران اروپائي كمتر بود. وي در ناحيه ي غرب مركزي آمريكا زاده شد و در سايه ي حمايت شهري چون شيكاگو بود كه مركز رفيع ترين كارهاي آن زمان بود.

خانواده لويد رايت (1889)

فرانک ايستاده در کنار در ورودي (متولد 1867)- پايين سمت راست پدر – در ميان درگاه مادر بزرگ – در وسط عکس مادر فرانک لويد رايت .

 بي ترديد فرانک لويد رايت از ميان تمام معماراني که کارشان را قرن نوزدهم آغاز شد دور انديش تر بود وي نابغه اي بود که چشمه فياض قريحه اش هرگز به خشکي نگراييد واستعدادش به وصف نمي آيد کار وي از اعصار مختلف به خصوص از معماري ديرين خاور دور متاثر بود اما نه به شيوه ديگر معماران قرن نوزدهم که تقليد را بهانه عدم ابتکار کرده بودند بلکه مانند ماتيس نقاش فرانسوي که از هنر  و زندگي ايراني الهام گرفت و اين الهام با درک و تاثير عميق بود .

با اينهمه کار رايت بيشتر از کار هر معمار امريکايي ديگر روحيه  سرزمين خود را داشت .فهميدن کارهاي رايت محتاج مطالعه دقيق وعميق است ودرک شخصيت قوي وي که در هر نکته اي از کارهايش تجلي داشت به آساني ممکن نيست اثارت قرن نوزدهم هنوز در رايت باقي بود اما وي به تنهايي بي آنکه نقاشان و مجسمه سازان معاصر وي اورا ياري کنند تصوري نو در معماري آفريد.

به سال 1887 هنگامي که راست در شيکاگو آغاز به کار کرد اين شهر سرچشمه معماري جديد بود وي در کارگاه دونفر از معماران و مهندسان آن زمان “لوئي ساليوان “و ” دنکلمار ادلر” که اولي را استاد محبوب و دومي را کهن سرور بزرگ مي ناميد در زماني که اين دو در کمال قدرت خلاقه ساختمان (اديتوريم ) را مي ساختند شاگردي مي کرد .

 فرانك لويدرايت

به اين تريسب مکتب شيکاگو در شکفته ترين ايام خود بر جوان وي تاثير گذاشت با اين همه رايت مستقيما دنبال کارهاي اين مکتب را نگرفت استفاده از امکاات ساختماني جديد و مصالح تازه به عرصه معماري رايت –خانه يازي – سالها بعد وارد شد .

از اين رو مي توان گفت که وي محافظه کار بود و و بيشتر ئنباله روي راهي بود که ريچاردسن رفتهبود تا ساليوان تازه در دهمه سوم قرن بيستم که بتن مسلح به طور کامل در اروپا رواج يافته بود وي – چنانچه که خودگفته است –براي نخستين بار اين ماده را در يکي از خانه هايي کهساخت به کار برد دليل اين مطلب عدم کفايت رايت نبود بلکه تمايل و اراده شخصي وي بود .

اولگنا لويد رايت (همسر فرانک لويد رايت)

آن دسته از معماران اروپايي که رهبري نهضت نو را در آن قاره به عهده داشتند به سرعت معناي کارهاي رايت را يافتند به سال 1908 ” کونو فرانکه ”  استادي آلماني که جز برنامه مبادلات فرهنگي دو کشور آلمان و آمريکا در دانشگاه هاروارد زيبايي شناسي تدريس ميکرد رايت را ملاقات کرد و نتيجه اين ديدار کتاب قطوري در باره رايت به زبان آلماني شد . که به سال 1910 در آلمان منتشر شد کتاب کوچکتر ديگري از همين نويسنده به سال  چاپ شد که 1 تعداد فراواني از اين  کتاب به فروش رسيد و اين دو کتاب مقدمه آشنايي اروپائيان با کار رايت شد بي مناسبت نيسا که ياد آور شويم که کتاب نخستين به دليل جامع بودن خود تاکنون بي نظير مانده است .

دليل انکه رايت بيشتر از معماران هم دوره خود  بود چيست ؟ چرا ساختمانهاي وي حتي آنهايي که در دم واپسين ساخت بر معماري تاثير فوق العاده دارند پاسخ اين دو سوال چندان مشکل نيست  در ستيز با کهنه پرستي مشکل رايت در مقايسه با مشکلات دگر معمارن اروپايي کمتر بود  وي در ناحيه غرب مرکزي آمريکا زاده شد و وي در سايه حمايت شهري چون شيکاگو که مرکز رفيع ترين کارهاي آن زمان بود.

از آعاز توجه رايت معطوف مسئله اي شد که سراسر عمر مورد توجه وي بود ساختن خانه بعنوان ماوايي براي زندگي .

سنت عمومي امريکاييان در اين مورد متالهايي که ” سالون ” بوجود آورده بود و روح هنرمندانه اي ريچاردسن به خانه سازي داده بود در اختيار رايت قرار گرفت اما راز کار وي در اين است که در سنت خانه سازي امريکاييان عواملي را که براي اساس معماري آينده اهميت داشت باز شناخت و نسبت به اين عوامل اساسي بي تفاوت نماند بلکه به قدرت نبوغ خويش بر انها عوامل تازه تر افزود و انچه را که به وي رسيده بود وي پيشتر برد .   

هر چهل سال يکبار يا چيزي در اين حدود معماران مدرن خود را با مفاهيم وسبک هاي زيست محيطي در گير ميکنند رايت تلاش فراواني در اين زمينه کرد تا جايي که دريک سخنراني پنجاه و دو تعريف از معماري ارگانيک ارائه نمود آن را با تعابيري نظير پلان آزاد – فضاي ازاد – آزادي از قيد و بندها – و در لحظات احساسي خود عشق ازاد معرفي ميکرد معماري ارگانيک خردگرا در قرن نوزدهم در ميان مهندسان ومعماران آرت نو مبلغان و طرفداراني داشت در قرن بيستم توسط معماراني نظير هوگو- هرينگ آلماني در لبه مدرنيسم جاي گرفت ولي هرگز تنوانست در سنت مدرن نفوذ کند به طوري که حتي انسان گراياني چون آلوار آلتو  سيستم ابراز گرايانه خود را تنها به عنوان عنصر کوچکي در زيبايي کلي کارهايشان حفظ نمود .

قوس ها فرم ها و موج هاي طبيعي به زير سيگاري ها دستگيرههاي در و در بعضي از مواقع  فرم هاي اکوستيکي که از لحاظ منطقي و اقتصادي قابل توجيه باشند محدود بود به طور کلي ذهنيت غالب يک ذهنيت جبرگرايانه بود .  

 

فرانكلويدرايت
Comments (0)
Add Comment