مديريت در تاريخ پرفراز و نشيب حيات بشري در اغلب به سه دوره تكامل تقسيم ميشود:
1) عهد قديم (دوره باستان)
2) عصر قرون وسطي
3) دوره انقلاب صنعتي يا مقطع آگاهي اداري
عهد قديم
مديريت در عهد قديم به صورت آزمايش و خطا بوده است و هيچ شگرد خاصي جهت تبادل نظر افكار و تجارب نداشته است؛ بلكه به گونهام خام و پرورش نايافته موجوديت داشته است.
پيشنوينگرايي از زمان حضرت آدم و حوا شروع ميشود. توليد مثل، آموزش تغذيه، بهداشت و حفظ آنها و حاكميت در آن دوره بيشتر سنتي بوده و تغيير در آن بسيار اندك روي ميداده است.
سومريها
يكي از قديميترين نوشتههاي بشري در زمينه مديريت را ميتوان در آثار سومريان يافت.
سومريها در 5000 سال قبل از ميلاد از روشهاي مديريت براي اداره و كنترل منابع مالي استفاده ميكردند، و به ثبت و ضبط عملكرد مالي خود ميپرداختند.
بيشترين تأكيد در تمدن سومريها بر اداره امور به وسيله كشيشها و معابد و انجام امور كشاورزي استوار است. در انديشه رامسس سوم و سلاطين تولمي اشاراتي به مسايل مديريت شده است.
مصر باستان
مصريان نيز تمدن عظيمي را رقم زدند. ساختمان اهرام، با توجه به ابزار و تكنولوژي زمان خود يكي از بهترين نشانههاي توان مديريت و سازماندهي در 5000 سال پيش از ميلاد است.
چين باستان
بدين طريق چينيان در بيش از سه هزار سال قبل با برخي از مفاهيم مديريت نظير سازماندهي، تشريح وظايف، همكاري، روشهاي ايجاد كارايي و كنترل آشنا بودهاند.
تخصص به وسيله چينيان باستاني مورد تأكيد قرار ميگرفت؛ بنابراين مشاغل جنبه ارثي داشت. چينيان براي اولين بار انتخاب افراد و نيروي انساني را به وسيله امتحانات در 120 سال قبل از ميلاد آغاز كردهاند. آموزش در اين تمدن كهن بر محور انديشههاي دو شخصيت بزرگ استوار بوده است: يكي لائوتسه[1] كه آموزش و پرورش را ثمره انديشه و تعقل ميدانست و بر زندگي روحي و شيوه فكري مناسب تأكيد ميكرد،و ديگر كنفوسيوس[2] است كه آموزش و پرورش را فرآيندي در جهت محافظت از جامعه و نهادهاي آن ميدانست.
يونان باستان
آنان بيش از ساير ملل انديشه خود را معطوف به مسايل مديريتي نمودند.
در يونان نيز مانند ساير تمدنهاي باستاني، مشاغل ارثي بوده و تخصص مورد توجه بسيار قرار ميگرفته است. پايههاي اوليه برنامه درسي امروز را بايد در شيوه تعليم و تربيت يونان قديم جستجو كرد.
سقراط
در مورد سقراط غير از مكالمات او با شاگردش افلاطون، اطلاعات زيادي در دست نيست.
افلاطون
به نظر افلاطون كمال اجتماعي مردم در پناه دولت و جامعه مدني است و حكومت ويژه متفكران است. افلاطون در كتاب جمهوريت، جالبترين توجيه نظري را از بحث تخصص و تقسيم كار ارائه داده است. به اعتقاد او وقتي شخصي يك كار ميكند، آسانتر و بهتر و دقيقتر آن را انجام ميدهد (صادقپور، 1374).
ارسطو
ارسطو سعادت انسان را در پناه زندگي اجتماعي ميداند. نظريات ارسطو - شاگرد افلاطون- مكمل ديدگاه افلاطون نسبت به آموزش و پرورش است. ارسطو در كتابهاي هفتم و هشتم خود به نام سياست بر اين باور است كه آموزش و پرورش آزاد بايد به رشد فردي توجه كند و در اين مسير گام بردارد. پرورش افراد توانا با نهايت به پيشرفت جامعهاي پيشرفته و توانمندي كشور ميانجامد. از ديدگاه ارسطو سعادت خير اعلي است.
ايران باستان
براي ساختن كاخهايي همچون پرسپوليس و نظاير آن و احداث هزاران كيلومتر راه شوسه به منظور ايجاد ارتباط بين پايتخت و نقاط مهم مملكت براي لشكركشيها، نياز به وجود مهندسان،كارشناسان، راهدارها، متخصصان و كارگران ماهر و نيمه ماهر بوده است كه براي استخدام اين نيروي انساني و به كارگيري آنان و فراهم آوردن وسايل و امكانات، قطعاً سازمانهاي متعدد با وظايف مختلف وجود داشته است.
مديريت بعد از اسلام
در دين اسلام، قرآن كريم، مهمترين و معتبرترين منبع اداره و رهبري امور است كه روشنگر خطمشيهاي تصميمگيري است. بعد از قرآن كريم، از منابع معتبر اسلامي براي درك شيوه اداره امور سازمانها، از عهدنامهاي كه حضرت علي(ع) براي مالك اشتر نخعي فرماندار مصر نوشته است، ميتوان نام برد.
جمعبندي ويژگيهاي دوره پيشنوينگرايي
براساس آنچه گفته شد، مديريت پديده نويني كه منشأ و مبدأ پيدايش آن اروپا يا آمريكا باشد،نيست؛ بلكه پديدهاي است كه جامعه بشري از ابتداي پيدايش با آن
روبهرو بوده و تمدنهاي گذشتته در تكوين آن نقش سازندهاي داشتهاند.
از ويژگيهاي مديريت در گذشته، ميتوان موارد زير را نام برد:
1- توجه به طبيعت و طبيعتگرايي
2- متكي بر فردگرايي
3- محوريت داشتن كشاورزي
4- قابل برگشت نبودن زمان
5- جهتگيري قبيلهاي
6- بسته عمل كردن فرهنگها
7- حاكم بودن اشرافيگري
8- متكي بودن بر آموزش توسط خانواده
9- اعمال كردن تنبيهات سخت و جدي در آموزش
10- اتكا بر آزمايش و خطا در مديريت
11- نابرابري حقوق زن و مرد
12- مديريت نظامي
13- مديريت آتني (سقراط، ارسطو) كه باعث شد مدرنيسم روي آن استوار شود.
14- مديريت طبيعت گرايانه (زميني). نگاه به عقاب و حيوانات و آنچه خداوند در طبيعت ساخته است.
15- تجسم فضايي آنان ضعيف بود.
16- مديريت فئوداليه يا كشاورزي قبيلهاي حاكم بود. بين فضا و زمان انفكاك وجود داشت.
17- جهتگيري بيشتر محلي بود.
18- فرهنگها بيشتر بسته عمل ميكردند و ريشهدار بودند.
19- غيرعلمي بودن مديريت (قورچيان، 1380).
[1] – Lao – Tse
[2] – Cobfucius
ببخشید ولی وقتی نشه از این مطالب استفاده کرد به چه دردی میخوره ؟ چرا نمیشه کپی کرد ؟