چکیده
هدف از تحقیق حاضر مقایسه اضطراب در بین کودکان دارای شب ادراری و کودکان عادی حدو د 5-4 ساله منطقه 11 شهر تهران است .که در فرضیه عنوان شده بررسی و مقلسه اضطراب در بین کودکان دارای شب ادراری و کودکان عادی است که جامعه است که جامعه آماری کود کان که در حدود سنی 5-4 ساله در مهد کودک منطقه 11 هستند که جمعاً 1000 نفر هستند که 1400 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که روش نمونه گیری به صورت طبقه ای بوده است و روش تحقیق استفاده شده از طریق علی و مقایسه ای بوده است .که بعد از اجرای آزمون اضطراب بر روی کودکان وبه دست آوردن نمرات خام آنها از طریق روش x2و مقایسه اضطراب در دو گروه دارای شب ادراری و کودکان عاری بوده است و سطح معنی داری آن برابر 5% pjبوده است
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
اضطراب همان آگاهی نسبت به کشمکشهای حل و فصل نشده میان عوامل ساختاری شخصیت است برای نمونه ،کشمکش میان تمایلات نا خود آگاه و هنجارهای سر کوبگر ،تضاد میان تمایلات متفاوتی که هر یک سعی دارد. بر شخصیت فرد مسلط شود میان عوالم خیلاتی و تجربه جهان واقعی ،میان روند های معطوف به بزرگی و کمال و تجربه حقارت و کوچکی و نقص خویش میان آرزوی پذیرفته شدن از .جانب دیگران جامعه یا جهان هستی و احساس طرد شدن از جانب دیگران ، میان اراده معطوف بودن و سنگینی با وجود که برای فرد غیر قابل تحمل می نماید و آرزوی آشکار و پنهان نبودن را بر می انگیزد . تمام این کشمکش ها اعم از نا خود آگاه و نیز نیمه خود آگاه ،تصدیق شده یا نشده در لحظات نا گهانی یا مداوم اضطراب بروز می کند (تیلش به نقل از فرهاد پور -1379)بنابراین چون رشد روانی و فعالیتهای عضلانی یا حسی و حرکتی افراد با یکدیگر تفاوت فاحش دارند علل ابتدایی آنها به اطراب نیز نمی تواند یکسان باشد ثانیاًیک حالت عاطفی نظیر اضطراب نمی تواند نزد همه یکنواخت عمل کند بلکه با توجه به پیشینه و تربیت و خصوصیات خلقی و تجربیات فردی و هم چنین شرایط و موقعیتهای خاص مربوط به اولین تجربه ها شیوه انطباق یافتن عاطفه تغییرمی کند. که اینها می تواند در دوره کودکی باعث ایجاد عواملی مثل مکیدن و یا شب ادراری در کودک حضور پیدا کند که تمام این مسائل می تواند نشاًت گرفته از محیط خانه و یا طرز برخورد افراد دو خانواده در برقراری ارتباط با یک دیگر باشند . که اصطراب قانونی روانی است که براثر کش و قوس در زندگی چه برروی کودک و نوجوان و جوان و……پیش میآید .
بيان مساله
درمورد ايجاد اضطراب در بين كودكان كه داراي شب ادراري مي توان با قاطعيت گفت كه شواهدي دارد كه استعداد به اضطراب در دوران شد قبل از تولد پيدا مي شود طوري كه اتورانگ ضربه تولد را علت اوليه اضطراب تلقي مي كردو نظريه رونكاري بر مسئله جدا شدن از مادر به عنوان منبع اضطراب تاكيد مي كند هنر به هيجاني حاصل از جداديها نيز منبع اصلي اضطراب تلقي مي شود كه اين اضطراب بايد نيا آمدن فرزند ديگر و يا روابط بر والدين خودش را مي تواند به چهره هاي مختلف را نشان بدهند كه اين نام برخي حالات عاطفي كه فقط يك علت با يالا امل يك علت مسط دارند كه باعث اضطراب مي شود كودك كم تجربه به خيلي ساده تر از يك نزرگسال با تجربه اضطراب خودرا آشكار مي كند علاوه بر تجربه عوالم متعددي در كتمان يا اظهار اضطراب دخالت دارند كه اضطراب كودك به شكلهاي گوناگون ضاهر مي شود كه خوابيدن بردن احساس خستگي ، گونه ديگري ، ………. وشب اداري كه مي تواند مسئله مهم باشد.
سوال مسئله
آيا رابطه ميان اضطراب و شب اداراي در مقايسه با كودكان عادي وجود دارد؟
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر مقایسه اضطراب در بین کودکان دارای شب ادراری و کودکان عادی است به این صورت است که کودکانی که شب ادراری دارند آیا اصطراب و ترس و دلهره شان بیشتر از کودکان عادی است یا نه هیچ تفاوتی ندارند و اصلاً عامل شب ادراری می تواند اضطراب نباشد .
اهمیت وضرورت تحقیق
امروزه سهم بسیاری از بودجه دولتها در کشور های پیشرفته صرف امور تحقیقاتی می شود مرکز فراوانی دست اندکار این امر خطیر بوده و بخش عظیمی از سرمایه گذاریهای این جوامع را به خود اختصاص داده است و به صورت دراز مدت ،میان مدت و کوتاه مدت نتایج حاصل از توسعه مغز ها به بار می نشیند سهم تحقیقات آموزشی در این میان از اهمیت فراوان برخوردار است. و محور اساسی آن رشد استعدادها آنها و آشنایی باوضعیت روانی ،هدایت و بهسازی و بهداشت روانی که انسانها را وادار کرد تا توسعه را درک کنند و از عواملی که باعث اصطراب می شوند چه در زمان کودکی و چه در زمان نوجوانی و جوانی که خود می تواند تاًثیر بسزایی بگذارد که امید است با راه حل اصولی بتوان این مشکلات روحی را در کودکان کم و کمتر کنیم .
فصل دوم
«ادبيات و پيشينه تحقيق»
فرضیه تحقیق
بین اضطراب کودکان دارای شب ادراری و کودکان عادی تفاوت وجود دارد.
متغییرهاو واژها و مفاهیم
شب ادراری کودکان عادی اضطراب
تعاريف عملیاتی و نظر ی واژ ها و مفاهیم
شب ادراری به لغت به معنای ادرار کردن در جای خود در هنگام شب بدون اطلاع داشتن و یا حس کنتل که تعریف عملیاتی آن عبارتند از نمره ای است که آزمودنی ها از آزمون اضطراب بدست آورده اند .
کودکان عادی عبارتند از کودکانی هستند که هیچ مشکلی بخصوص در دفع ادرار خود در هنگام شب ندارند و به طور عادی شب را سپری می کند و عبارتند از نمره ای که آزمودنی ها از آزمون اضطراب بدست آورده اند .
اضطراب : عبارتند از یک حالت درونی روانی است که اضطراب در کودکان خود را با خوابیدن بدون احساس خستگی ، گوشه گیری ،پناه بردن به خیابانهاو دست زدن به کارهای بدون فکر و موارد دیگر که توام با لرزش و نا هماهنگی در بین افکار و اعمال و بالاخره عبارتند از نمره ای است که آزمودنی از آزمون اضطراب بدست آورده است .
مقدمه فصل دوم :
در دوران بلوغ ، نوجوان بيش از هر دوره ديگر از زندگي اش دستخوش هجوم احساسات است و دگرگونيها ، التهابها ، اضطرابها و جلو هاي غير معمول و ظا هراً غير عادي در او ظاهر مي شود . اما هيچ جلو هاي نوجواني بي معني ، بي هدف و بيهوده نيست و اگر بزرگسالان را دچار خشم و ناراحتي مي كند . دليلش عدم آشنايي آنان با فلسفه وجود اين گونه رفتار هاي نوجوان است ؛ در حالي كه بسياري از اين رفتار ها نيازمند عكس العمل پسنديده و مناسب از سوي والدين و مربيان مي باشد . اگر علل وجودي جلو هاي بلوغ را به درستي بشناسيم و آنها را به نوجوان بشنا سانيم ، هيچگاه در بر قراري ارتباط ، رهبري و ارشاد او دچار مشكل نخواهيم شد .
الف : اضطراب
1- تعريف اضطراب
اضطراب يك احساس منتشر ، بسيار نا خوشايند و اغلب مبهم دلواپسي است كه خبر از خطر ي ناگهاني و قريب الو قوع مي دهد و شخص را براي مقابله با تهديد آماده مي سازد ( كاپلان و سادوك به نقل از پور افكاري 1371 ) و نيز عبارت از يك ناراحتي دردناك ذهني در باره پيش بيني يك تهديد و نا خوشي در آينده است ( نوابي نژاد 1371 )
همچنين به عنوان يكي از حالتهاي هيجاني يا عاطفه شناخته شده است ( راجرز به نقل از سرمد 1375 )كه پاسخي غاطفي و فيزيو لو ژيكي به احساس خطرهمه جانبه دروني مي باشد (اخمدي 1369) چاپ سوم فرهنگ و بستر اضطراب را چنين تعريف مي كند : حالت مضطرب بودن يا احساس تر كيبي نيرو مند يا مستو لي از عدم يقين ، بيتايي ، بيم و ترس ريشه دار و عميق درباره يك اتفاق احتمالي و بالاخره از نظر رو انپزشكي اضطراب عبارت است از : نا آرامي ، هراس و ترس نا خوشايند و منتشر با احساس خطر قريب الو قوع كه منبع آن قابل شناختن نيست ( راو به نقل از وهاب زاده 1370) و در آن عامل مبهمي از ترس ناشي از پيش بيني حوادث نا مطبوع در آينده وجود دارد . اين حالت در فرد حتي قبل از آنكه محرك واقعي ترس زا حضور داشته باشد اتفاق مي افتد . ( نوايي نژاد 1371) .
اضطراب همان آ گاهي نسبت به كشمكش هاي حل و فصل نشده ميان عوامل ساختاري شخصيت است . براي نمونه ، كشمكش ميان تمايلات نا خو د آگاه و هنجار هاي سر كوب گر ، تضاد ميان تمايلات متفاوتي كه هر يك سعي دارد بر شخصيت فرد مسلط شود ، ميان عوالم خيالي و تجربه جهان واقعي ، ميان رو ندهاي معطوف به بزرگي و كمال و تجربه حقارت و كوچكي و نقص خويش ، ميان آرزوي پذيرفته شدن از جانب ديگران جامعه ، يا جهان هستي و احساس طرد شدن از جانب ديگران ،ميان اراده معطوف به بودن و سنگيني بار وجود كه براي فرد غير قابل تحمل مي نمايد و آرزوي آشكار يا پنهان نبودن را بر مي انگيرد . تمام اين كشمكش ها ، اعم از ناخود آگاه و نيز نيمه خود آگاه ، تصديق شده يا نشده ، در لحظات نا گهاني يا مداوم اضطراب بروز مي كند .( تيلش به نقل از فرهاد پور 1366 )
2- علل بروز و ریشه های اضطراب
در مورد علل ایجاد اضطراب می توان با قاطعیت سخن گفت، شواهدی وجود دارد که استعداد به اضطراب در دوران رشد قبل از تولد پیدا می شود. اوتورانک ضربه تولد را علت اولیه اضطراب تلقی می کرد. نظریه روانکاوی بر مسئله جدا شدن از مادر به عنوان منبع اضطراب تاکید می کند . ضربه هیجانی حاصل از جداییها نیز منبع اصلی اضطراب تلقی شده است. پاسخ اضطراب را برخی از محققان به عنوان پاسخی یاد گرفته تلقی می کنند.(راو به نقل از وهاب زاده 1370)
اما آنچه که مسلم به نظر می رسد سن، جنس،موقعیت اجتماعی،اقتصادی،شرایط خاص زمانی و مکانی ،فرهنگ عمومی و خرده فرهنگ و ده ها عامل دیگر در این پدیده دخالت دارد . از سوی دیگر ، هر چند در تمدن امروزی تشویش به افزایش ورم مفاصل و بیماریهای مشابه و کاهش خلاقیت منجر می شود ، در حالی که تعارض شدید به پیشرفت فکر بشر کمک می کند ،(راجرز به نقل از سرمد 1375) اما واقعیت این است که اولاً عوامل موثر در پیدایش حالات عاطفی و طرز ابراز عواطف به رشد روانی و فعالیتهای عضلانی مربوط است (شریعتمداری 1369)
بنابر این چون رشد روانی و فعالیتهای اعضلانی یا حسی – حرکتی افراد با یکدیگر تفاوت فاحش دارد ، علل ابتلای آنها به اضطراب نیز نمی تواند یکسان باشد. ثانیاً یک حالت عاطفی نظیر اضطراب نمی تواند رد نزد همه یکنواخت عمل کند بلکه با توجه به پیشینه،تربیت،خصوصیات خلقی و تجریبات فردی و همچنین شرایط و موقعیتهای خاص مربوط به اولین تجرب ها ….. شیوه انطباق یافتن عاطفه تغییر می کند.(احدی و محسنی 1370). به این دلیل شایسته است بر خلاف برخی از حالات عاطفی که فقط یک علت یا لااقل یک علت مسلط دارند ، در مورداضطراب به دنبال علت بگردیم.
3- آثار علایم و اضطراب
اضطراب هم جسم هم ذهن انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. در واقع اعم از اینکه اضطراب به کودک و بزرگسال ، مرد یا زن، انسان شاغل یا بیکار، و مانند آن مربوط باشد ، آثار و علائم آن تقریبا نزده همه یکسان است با این تفاوت که هر کس با توجه به ویژگیهای شخصیت خود را د ر ابراز این علایم با دیگر تفاوت دارد.
بعضی از افراد فقط عکس العملهای رفتاری نشان می دهند . مثل مواظبت بیش از حد ،تحریک پذیری،بیقرای ، وابستگی مفرط،شتغال خاطر یا محدود شدن فعالیت و تمرکز حواس و بعضیها بیشتر واکنشهای احشایی در یک یا چند دستگاه بدنی دارد (راو به نقل از وهاب زاده 1370)
یک کودک کم تجربه خیلی ساده تر از یک بزرگسال با تجربه اضطراب خود را آشکار می سازد علاوه بر تجربه عوالم متعددی در کتمان یا اظهار اضطراب دخالت دارد . برای روان شدن مطلب ،آثار و علایم اضطراب را از سه زاویه بررسی می کنیم. گفته اند اضطراب کودک به شکلهای مختلف ظاهر می شود : خوابیدن بدون احساس خستگی ،گوشه گیری و پناه بردن به خیالبافی ،دست زدن به اعمال کودکانه پائین از سن خود، تشویش و ناتوانی در تصمیم گیری، رنجاندن بی دلیل دیگران و احساس عدم شایستگی .(راجرز به نقل از سرمد 1375)
بدون شک این آثار و علایم در نزد همه کودکان یکسان دیده نمی شود ختی در ادوار مختلف کودکی در نزد همه کودکان یکسان نیست و در یک کودک واحد هم تفاوت دارد ، پسر و دختر به یک اندازه هر کدام از این واکنشها را نشان نمی دهند و خلاصه تفاوتهای فردی کودکان مانع از آن است که بتوان چنین علایمی را کلی تلقی کرد. به علاوه در مورد نوجوانان و تجلی اضطراب در نزد آنها فراوان سخن گفته و نو شته اند . ( راجرز به نقل از سرمد 1373)
اما آنچه مهم است اینکه این دوره علایم و خصوصیات خاص خود را دارا می باشد که آن را از دیگر سطوح زندگی کاملاً متمایز می کند.
3-1- علایم جسمانی
اضطراب اغلب با یک یا چند مورد از احساسهای جسمی همراه می گردد. مثل احساس خالی شدن سردل ، تنگی قفس سینه ،تپش قلب،تعریق، سردرد ، میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار ، بیقرای و میل برای حرکت ، لرزش ( کاپلان و سادوک به نقل از پور افکاری 1371) درد عضلانی ، کش در عضلات ، خشکش دهان ، سرگیجه ، ناراختی معده، لرزش دست و بدن و دل درد از جمله علایم جسمی شایع در اضطراب می باشند.
همچنین اضطراب باعث به وجود آمدن تغییرات فیزیولوژیک در بدن می گردد که ضمن آن بدن خود را گوش به زنگ و اماده برای فعالیت شدید جسمانی می نماید. در طول اضطراب بعضی از فرآیند های بدنی تحریک و بعضی دیگر مهار می شوند .
دستگاه قلب و عروق تحریک می شود، قلب تندتر می زند، فشار خون ثابت می ماند و یا برای راندن خون بیشتری به عضلات افزایش می یابد . کبد قند ترشح می کند و غدد فوق کلیوی اپی نفرین تولید می کنند. دستگاه معدی روده ای مهار می شود و ترشحات و فعالیت دودی ان کاهش پیدا می کند. این تطابقهای بدنی موجو زنده را آماده فعالیت می سازد. خونی که موقتا ً از دستگاهای دیگر بیرون رانده شدن در اختیار دستگاه عضلانی قرار می گیرد . تظاهر بدنی یا حرکتی- احشایی اضطراب نتیجه پاسخهای فیزیولوژی دستگاههای مختلف بدن به افزایش اپی نفرین است. پاسخ پوستی شامل رنگ پریدگی ، تعریق، راست شدن موها و لرزیدن عضلات سطحی می باشد.پاسخ قلبی عروقی معمولاًشامل تا کیکاردی و تپش قلب ، افزایش فشار خون سیستو لیک و انقباضهای قلبی زود رس است گاهی عکس العمل سیستم قلبی عروقی از نوع کاستی فعالیت است که منجر به ضعف و سستی می شود در پاسخ گوارشی ،خشکی دهان به علت مهار غدد بزاقی وجود دارد ،علاوه براین احساس مزه بد در دهان ،بی اشتهایی ،تهوع ، استفراغ زور وپیچ ،اتساع معده و احساس چیزی متحرک در معده ،اسهال یا یبوست ممکن است عارض گردد . پاسخ تنفسی ممکن شامل تنفس تند و سریع ،آه کشیدن یا تهویه سریع باشد .پاسخ اداری تناسلی شامل فوریت برای ادرار کردن ،تکرار ادرار نا توانی جنسی و درد لگنی می باشد و واکنش عضلانی استخوانی ممکن است به صورت رعشه عضلانی ،گشادی سور اخهای بینی ،سر درد تنشی کششی ،انقباض و کشیدگی پشت گردن ،لرزش صدا ،شکایت از ورم مفاصل یا آرتریت یا درد مفاصل و یا انواع علایم دیگر در عضلات و مفاصل نمایان گردد . واکنش مردمک چشم گشادی آن است .(راو به نقل از وهاب زاده 1370 )
3-2-علایم روانی
علایم ادراکی اضطراب شامل نگرانی ،ترس حواس پاتی ،بیخوابی ،بی حوصلگی و تحرک پذیری می باشد (احمدی 1369 )و تظاهرات روانی اضطراب عبارتند از :احساس تشویق و درک این ناراحتی توسط قشر مخ ،بنابراین شامل شناخت پاسخهای فیزیولوژیک و نیز با خبر شدن از تشویق است .(راو به نقل از وهاب زاده 1370 )
اضطراب همچنین دگرگونی ادراک را در ارتباط با زمان و مکان و افراد و معانی حوادث تسهیل می کند . این دگر گونیها با پایین آوردن سطح تمرکز ،کاهش فیرا خوانی خاطرات و ایجاد اختلال در توانایی ربط دادن یک عبارت با عبارتی دیگر همراه است . (کاپلان و سادوک به نقل از پور افکاری 1371)
اضطراب بی شک در موارد شدید به تجلی احساس گناه نیز می انجامد . یک وجه دیگر از تفکر هیجانی ، از جمله تفکر مضطرابانه ،انتخابی بودن آن است . بیمار مضطرب مستعد انتخاب بعضی از اقلام در محیط خود . چشم پوشی از اقلام دیگر بوده و به ترتیب سعی میکند ثابت کند که در ترسناک تلقی نمودن یک موقعیت و ابراز واکنش متناسب با آن حق دارد و یا برعکس اضطراب او نابجا و غیر ضروری است . اگر او اشتباهاًترس خود را توجیه نماید اضطراب های او به وسیله واکنش انتخابی شدت خواهد یافت و به ترتیب حلقهای معیوب از اضطراب ،دگر گونی ادراک و افزایش اضطراب به وجود خواهد آمد (کاپلان و سادوک به نقل از پور افکاری 1371).
4-انواع اضطراب
اگر چه در تعریف اضطراب مشکلاتی وجود دارد که به سادگی نمی توان آن را حل کرد ،اما در تقسیم بندی اضطراب تقریباً توافق نظر همگانی وجود دارد در واقع روانشناسان و دیگر متخصصان علوم رفتاری اضطراب و سایر حالات عاطفی را به دو نوع خفیف و شدید یا طبیعی و بیمار گونه تقسیم می کنند .
4-1- اضطراب طبیعی
متخصصان عقیده دارند که حالت خفیف هر یک از هیجانهای انسان نه فقط الزاماً بد و مخرب نیست ،بلکه می تواند سود مند باشد . برای مثال گفته اند : هیجانها در زندگی آدمی دارای اهمیت فراوانی می باشد. به این جهت وظیفه اصلی پرورشکاران، آموختن واکنش های هیجانی بیاد گیرندگان است(پارسا 1368)
با توجه به نکته اخیر، باید گفت که : بندرت می توان باور کرد کسی هیچ وقت دچار اضطراب نشود زیرا زندگانی در هر مرحله و دوره و مکان و زمانی سر شار از انواع فراز و نشیب و مملو از تجربیات تلخ و شیرین انتظارات مطلوب و دلواپسی های متعدد است که هر کدام به دلیل یا به طریقی می تواند اضطراب آور باشد. به این دلیل هرکس در هر زمان ممکن است تا حدودی دستخوش اضطراب شود و رفتارهایی گاه نا معقول از او سر بزند، اما همیشه به این رفتار نابهنجار نمی گویند و چنین کسی را ناسازگار نمی خوانند در واقع این مسئله که آیا اضطراب به هنجار است یا نابهنجار بستگی بعلت شدت مدت آن دارد (راو بنقل از وهاب زاده1370)
اضطراب طبیعی و بهنجار شامل آن لحظات اضطراب آوریست که برای مثال شخص قبل از ورود به جلسه امتحان تجربه می کند یک احساس درماندگی که هیچ کس قادر نیست برای مشکل پیچیده و مبهم خویش راه حلی بیابد.مقداربهنجاری از اضطراب ، مانند دیگر تنشهای عاطفی می تواند خود یک انگیزه برای رفتار باشد مثلاً دانش اموزی که درسی را خوب یادنگرفته است ممکن با اضطراب واکتش نشان دهد و همین اضطراب مانع از داو طلب شدن او برای پاسخگویی به درس در کلاس باشد ،در عین حال این اضطراب می تواند او را برانگیزد تادرس را به خوبی یاد بگیرد تا برآن حالت خویش غلبه کند (نوابی نژاد 1371 ).
2-4-اضطراب بیمار گونه
مثل درد جسمانی ،اضطراب می تواند جنبه مرضی داشته باشد به این ترتیب :وقتی که بدون علت معلوم و یا به سبب یک اتفاق جزئی و کوچک عارض گردد و بدون جهت پایا و شدید باشد (راوبه نقل از وها ب زاده 1370) چنانچه اضطراب شدید باشد و تا مدتها ادامه پیدا کند ، به طور معمول حالت خاص عصبی ایجاد می کند و در فعالیت طبیعی و روزمره زندگی اختلال می کند . زیرا افراد مضطرب خطاهای بیشتری مرتکب می شوند . اضطراب نا هنجار به درجات مختلف وفراوانیهای متفاوت متجلی می گردد اما در نهایت شامل احساسات و رفتاری است که از کارآیی عمل شخص ،جلوگیری به عمل می آورد و در اضطراب شدید و مزمن ، شخص در یک حالت فشار و تنیدگی ناشی از تعارضات درونی قرار می گیرد که با وجود به کار گرفتن انواع مکانیز مهای دفاعی نیزقادر به تخفیف آن نخواهد بود . چنین فردی معمولاً از سر درد ،پشت درد و دل به هم خوردگی شکایت دارد ،بدون آنکه بداند از چه می ترسد . این حالت ترس می تواند ازچند دقیقه تا چندین روز و ماه دوام یابد (نوایی نژاد 1371).
5- نقش اضطراب
اضطراب در پویایی تمام اعمال انطباق بشری مقام اصلی را اشغال می کند به طوری که :
1-اضطراب پاسخ طبیعی است در مقابل تهدید
2-اضطراب نیروی محرکه که بسیاری از اعمال تطابقی ماست .به عنوان مثال اضطراب ناشی از نگرانی از امنیت مالی ممکن است )الف) فردی را وادار به جمع کردن ثروت فراوان نماید (ب) فردی دیگر را وادار به طرح واقع بینانه در سرمایه گذاری بیمه و برنامه دوره بازنشستگی نماید ؛(ج) از طرفی در فرد ثالث موجب وابستگی کامل گردد.
3- الگوی پیدایش اضطراب همیشه موجود و امری فطری است . شاهد این مدعا مشاهدات روانپزشکان اطفال است که به شرح و توصیف اضطرابهای همگانی زیر بنایی در اطفال پرداخته اند که به طور طبیعی با وابستگی اتکایی به مادر همراه است .
– مکانیسمهایی که شخص به وسیله آنها از عمده اضطراب بر آمد ه و در برابر آن از خود دفاع می کند پایه و اساس پیسکو دینامیک و پیسکو پاتو لو ژی را تشکیل می دهد .
– استفاده مستمر از مکانیسمهای دفاعی خاص ،منتهی به ایجاد خصوصیات شخصیتی یا صفات منشی می شود .(راو به نقل از وهاب زاده 1370)
6- ترس و اضطراب
اضطراب یک علامت هشدار دهنده است ، خبر از خطری قریب الو قوع می دهد و شخص را برای مقابله با تهدید آماده می سازد . ترس ، علامت هشدار دهنده مشابه ، از اضطراب با خصو صیات زیر تفکیک می شود : ترس واکنش به تهدیدی معلوم ، خارجی ، قطعی و از نظر منشأ همراه با تعارض است . تفکیک بین ترس و اضطراب به طور اتفاقی صورت گرفت . متر جمین اولیه آثار فرو ید [1]کلمه آنگست 2آلمانی را که به معنی ترس است ، به عنوان اضطراب با موضوعی سر کوب شده و نا خود آگاه و ترس با مو ضوعی معلوم و خارجی مربوط است ، نا دیده گرفته است و به وضوح ، ترس نیز ممکن است به موضو عی نا خود آگاه ، سر کوب شده و درونی مربوط باشد که به شیئی در دنیای خارج انتقال یافته باشد . مثلاً پسر بچه ای ممکن است از سگها بترسد ،چون در واقع از پدر خود می ترسد و به طور نا خود آگاه بین پدر خود و سگها تداعی ایجاد می کند ( کاپلان و سادوک به نقل از پور افکاری 1371 )
7 – رابطه اضطراب با جنس
هر چند تحولات متعدد قرن بیستم در اکثر الگو های ارتباطی تغییرات مهمی به وجود آورده و برای مثال نقش زن ومرد را در خانه و جامعه به یکدیگر نزدیکتر کرده اما هنوز هم دنیای دو جنس ،مذکر و مونث یکسان نیست و تقریباً در کلیه جوامع برای هر جنس ، دنیای جداگانه ای وجود دارد . طبعاً هر چه از جامعه صنعتی و دارای زنان شاغل در کنار مردان و نیز دارای عده بسیار معدودی فرزند ، به جوامع کمتر صنعتی و بیشتر سنتی با زنان بیشتر خانه دار و عده بسیار زیادتری فرزند نزدیک شویم بین دو دنیای یاد شده فاصله زیادتری مشاهده می شود تا در نهایت زن و مرد در دو قطب دیده شوند به عنوان یک نمونه کوچک از این طرز تفکر قطبی در جامعه خودمان می توان به تر کیب ((جنس مخالف )) اشاره کرد که هر چند مثلاًدر زبان انگلیسی نیز عیناً همین تر کیب وجود دارد ،اما مفاهیم این دو ترکیب یکسان نیست . در واقع هنگامی که یک انگلیس زبان اصطلاح ((جنس مخالف )) را به کار می برد فقط از لحاظ زن یا مرد بودن یک نفر را در طرف مخالف دیگری قرار می دهد تا خواننده یا شنونده دقیقاً بداند به کدام جنس تعلق دارد اما در زبان فارسی اصطلاح ((جنس مخالف )) فقط به عدم تشابه زن ومرد اشاره ندارد بلکه در اغلب مواقع مخالفت نقشها و رفتارهای دو جنس از آن مستفاد می شود . همچنین در کتب روان شناسی نکته هایی از ابن قبیل عنوان می شود که تحول عاطفی دختر متفارت از پسر است . دختر جوان مدت زمان طو لانی تری با رو یا های خود زندگی می کند ( احدی و محسنی 1370 )
ولی معمولاً به ریشه های این تفاوت اشاره نمی کنند یا صرفاً در برش عرضی زمان آن را می بینند در حالی که واقعیت این است که تفاو تهای عاطفی دو جنس با توجه به سن آنها متفاوت است و عواطف کلاً یا اکثر به عوامل اجتماعی بستگی دارد ( راجر به نقل از سرمد 1375 ) .
با توجه به آنچه گذشت ،می توان گفت که دو جنس از لحاظ عاطفی با یکدیگر اختلاف دارند اما این اختلاف بیش از آنچه صرفاً به جنس مربو ط باشد ،معلول آموزشهای است که به فرزندان خود می دهیم . ما چه در لباس پدر و مادر چه در نقش عاطفی پسران دختران را براساس ، آنچه از دختر یا پسر خوب یا ایده آل در ذهن داریم ، شکل دهیم و این فقط مخصوص جامعه ما نیست ، به بیان دیگر تقریباً درهمه جا به دختر ها یاد می دهند جهان را ترس آور ببینند همچنین اینکه آنها جنس ضعیف هستند و به هر جهت مردها ازآنها حمایت خواهند کرد ( راجر به نقل از سرمد 1375 ) .
تصادفاً در خصوص آنچه به موضوع بحث ما مربوط می شود یعنی تفاوت اضطراب دو جنس نیز حکم کلی فوق که به عاطفه به مفهوم عام کلمه مربوط می شود صادق است و بررسیهای انجام شده این مطلب را تأ یید می کند .
8- دید گاهای نظری درباره اضطراب
8-1 – دیدگاه روان تحلیلگری
زیگموند فروید اضطراب را هشداری برای ایگو معرفی می کند که از فشار یک سائق نا مطبوع و نا مقبول برای تظاهر آگاهانه و تخلیه خبر می دهد اضطراب به عنوان یک هشدار ، ایگو را برای اقدامات دفاعی در مقابل فشار های درونی تحریک می کند . اگر سطح اضطراب بالاتر از آنچه به عنوان هشدار لازم است نرود ، ممکن است با شدت یک حمله هراس خود نمایی کند . در بهترین شرایط ، استفاده از واپس زدن به تنهایی ،باید بدون پیدایش علائم ،به بازگشت تعادل روانی منجر شود ، چون واپس زدن موثر تمام انگیزه ها و عواطف همراه آنها و خیالات را با راندن به خود آگاه در بر می گیرد . اگر واپس زدن در مقام دفاع نا موفق باشد سایر مکانیسمهای دفاعی ممکن است موجب پیدایش علائم گردند . اضطراب در دوران تحلیلگری ،بسته به ماهیت نتایج ترسناک ،به چهار طبقه عمده تقسیم می شود :
اضطراب سور پرایگو ،اضطراب اختگی ، اضطراب جدایی و اضطراب اید یا تکانه چنین تصور می شود که انواع مختلف اضطراب در طول طیف رشد و نمو اولیه در نقاط متفاوتی به وجود می آیند . اضطراب اید یا تکانه چنین فرض می شود که به ناراحتی ابتدایی و منتشر نوزاد به هنگام احساس مغلوب شدن در مقابل نیازهاو محرکهایی که خود هیچ کنترلی بر انها ندارد پدید می آید . اضطراب جدایی به مر حله ای کمی دیرتر اما هنوز قبل از دوره ادیپال مربوط می گردد ، که در آن کودک از اینکه نتواند تکانه های خود را کنترل نموده و با معیارها و تقاضا های والدین هماهنگ سازد نگران بوده و می ترسد که محبت آنها را از دست بدهد یا از جانب آنها طرد شود خیالات اختگی که از مشخصات کودک به ویژه ادیپال است ،به خصوص در ارتباط با تکانه های جنسی در حال رشد او ،در اضطراب اختگی بزرگسالی تجلی می کند . اضطراب سوپرایگو نتیجه مستقیم رشد انتهایی سوپرایگواست که سپری شدن عقده ادیپ و ظهوردوره پیش از بلوغ نهفتگی را خبر می دهد . در مورد منبع و ماهیت اضطراب در دوران تحلیلگری اختلاف عقیده وجود دارد . مثلاً اوتورانک ،پیدایش اضطراب را به فرآیندهای مربوط به ضربه تولد مربوط می سازد ،هاری استک سالیوان [2]روی روابط اولیه مادر و کودک و انتقال اضطراب مادر به کودک تاکید نموده است درمان اختلالات اضطرابی در محدوده این مدل معمولاً مستلزم روان درمانی دراز مدت بینش گرایا روانکاوی معطوف به پیدایش انتقال است تجربه مجدد مسایل مربوط به رشد و انحلال علائم نورو تیک را امکان پذیر می سازد ( کاپلان و سادوک به نقل از پور افکاری 1371 )
8-2- دیدگاه رفتار گرایی
طبق نظریهای رفتاری اضطراب یک واکنش شرطی در مقابل محیطی خاص است . در یک مدل شرطی سازی کلاسیک ، مثلاً کسی که هیچ نوع حساسیت غذایی ندارد ، پس از خوردن حلزون صدف دار در یک رستوران دچار ناراحتی شدید می گردد . مواجه شدن بعدی با حلزون ممکن است سبب شود که شخص احساس ناراحتی کند امکان دارد که چنین فردی از طریق تعمیم نسبت به هر غذایی که خودش آماده نکرده باشد حساسیت و سوءظن پیدا کند . یک احتمال دیگر در سبب شناسی این است که شخص با تقلید واکنشهای اضطرابی والدین خود ممکن است واکنش درونی اضطراب را یاد بگیرد . در سالهای اخیر طرفداران نظریه های رفتاری علاقه فزاینده ای به روشهای شناختی فهم و دمان اختلالات اضطرابی نشان داده اند و نظریه پردازان شناختی جانشینهای بالقوه مفید تری برای مد لهای.
اختلالهای اضطراب تعمیم یافته و هراس
گسترةنخست :قلمرو ، تعریف ،شیو های بیان و طبقه بندی اختلالهای اضطرابی
1- تاریخچه و قلمرو
تا سالهای اخیر ،اختلالهای اضطرابی(اختلالهای بدنی شکل) و اختلالهای تفٌرقی )2[3]
را در مقوله روان آزردگیها قرار می دادند . این اصطلاح در قرن هجدهم توسط پزشک اسکاتلندی ،ویلیام کولن 3به کار برده شده بود و یک اختلال عصب شناختی را که به انواع متعددی از اختلالهای رفتاری منجر می شد ، مشخص می کرد (بوتزین ،4 1988 )..
در خلال قرن نوردهم ،کسانی را که به رغم سلامت ظاهری جسمانی ، دارا ی رفتارهای انعطاف ناپذیر و خود –تخریب گر بودند ،با عنوان ((روان آزرده )) متمایز می کردند و این گونه تصور می شد که این اشخاصاز نارسا کنش وری نا شناخته ای رنج می برند . سپس در جریان سالهای پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیشتم ،دیدکاه مبتنی بر پدید آیی زیست شناختی روان آزردگی ،جای خود را به دیدگاه فرویدی مبتنی بر پدید براین نکته تاًکید کرد که این اختلال از علل جسمانی ناشی نمی شود ،بلکه ریشه در اضطراب دارد . بدین معنا که وقتی خاطرات و امیال سر کوب شدةنا هشیار کوشش می کنند تا از سطح نا هشیار به سطح هشیاری راه یابند ، اضطراب به منزلة علامت هشدار دهندظپایگاه ((من ))آشکار می شود و رفتارهای نورزی به عنوان شیوةبیان اضطراب و یا دفاع علیه آن قلمداد می شوند .
تین نظریةفروید به صورت گسترده ای مورد پذیرش قرار گرفت و مبنای طبقه بندی روان آزردگیها را در طبقه بندی تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی امریکاDSM تشکیل داد. به عنوان مثال ، در دومین طبقه بندی این مجموعةتشخیصی و آماری DSM II ، روان آزردگی بدین گونه تعریف شده است : «اضطراب به منزلة خصیصه اصلی روان آزرد گیهاست و می تواند به گونه ای مستقیم بیان شود یا آنکه نا هشیارانه و خود به خود ، بر اساس مکانیزمهای رواشناختی مختلف مهار گردد ))
( DSMII 1968. ( آشکارا مشاهده می شود که این تعریف به طور دقیق با دیدگاه فرویدمطابقت دارد (همان منبع ) .
در دهه های اخیر ،نظریه پردازان مختلف و بخصوص نظریه پردازان رفتاری نگر ،به مخالفت با این دیدگاه پرداخته اند . انتقاد اصلی آنها متوجه این نکته است که روان آزردگی به گستردهای
وسیعتر از آنچه در وضع کنونی ،تحت عنوان اختلالهای اضطرابی مشخص می شود پوشش می دهد . به عنوان مثال ،در آنچه اختلال تبدیل نامیده می شود ،اختلالی که مبین از دست دادن غیر ارادی پاره ای از کنشهای حسی یا حرکتی (مانند دیدن ،شنیدن یا راه رفتن ) است ، فرد به هیچ وجه دچار حالت درماندگی نمی شود ، در صورتی که از دیدگاه روان – پویشی ،این تبدیلها به عنوان مکانیزمهای دفاعی اضطرابی تلقی می شوند ، موضعی که به رغم تبیین بازخور((بی تفاوتی تمام عیار )) این بیماران ، جنبه استنباطی دارد و بر داده های قابل مشاهده مبتنی نیست . در حالی که ((یک نظام طبقه بندی قابل اعتماد نمی تواند بر استنباط متکی باشد )) (اولمن و کراسنر ، 1975 ) .
مسلم است كه انتقادهاي ديگري نيز در اين باره عنوان شده اند پاره اي مؤلفان ، اضطراب را مانند هوش ، سازه اي استنباطي مي دانند كه بر اساس گزارشهاي فاعلي ،رفتار هاي اجتنابي و علايم فيزيو لوژيكي سنجيده ميشود ،در حالي كه هنوز دربارة شيو هاي سنجش اين نشانه هاي اضطرابي و چگونگي بروز آنها در افراد متفاوت، اتفاق نظر وجود ندارد (لانگ[4] ،1970؛راچمن2 ، 1978). مشكل اصلي اين است كه اضطراب در افراد مختلف به گونه هاي متفاوت بيان ميشود . به عنوان مثال ،پاره اي از بيماران مضطرب ،علايم آشكار فيزيو لوژيكي را نشان مي دهند بي آنكه از حالات هيجاني شاكي باشند و بالعكس ،پاره اي ديگر به برانگيختهاي هيجاني اشاره دارند . بنابراين ،در حال حاضر هنگامي كه دو پژوهشگر دربارةاضطراب سخن مي گويند ممكن است پديدهاي متفاوتي را در نظر داشته باشند ؛ مثلاًيكي از آنها به سنجشهاي فيزيو لوژيكي استناد كند و ديگري مبناي كار خود را برگزارشهاي فاعلي قرار دهد از اينجاست كه به كار بردن اصطلاح كلي اضطراب ، بدون مشخص كردن معناي خاصي كه از ان برداشت مي شود بيش از آنكه به پيشرفت تحقيقات در اين زمينه منجر شود تاًخير يا كندي آن را در پي دارد .
و بالاخره بايد گفت كه اضطراب را نمي توان در قلمرو آنچه تحت عنوان روان آزردگي مشخص مي شود ، محدود كرد . چرا كه چنين احساسي نه تنها در افراد بهنجار وجود دارد ، بلكه بيماران افسرده ، روان گسسته و منحرفان جنسي هم از اين حالت رنج مي برند (ناتان 3و همكاران ،1980). اين جنبةگستردةاضطراب نيز مشكلات بيشتري را در فراهم كردن ضوايط تشخيصي ،ايجاد مي كند . پس مي توان از خود پرسيد كه قلمرو اختلالهاي اضطرابي براساس چه ضوابطي متمايز كردني است ؟
در حد خطوط كلي مي توان گفت كه اختلالهاي اضطرابي به مجموعه اي از اختلالهاپوشش مي دهند كه اضطراب يكي از نشانه هاي اصلي آنهاست . وجه مشترك اين اختلالها ،رنج رواني و بخصوص حالت اضطرابي است كه به صورت محض يا همراه با نشانه هاي ديگر ،متجلي مي شود . بنابراين با در نظر گرفتن موضع گيريهاي مختلف منخصصان در اين زمينه و همچنين با توجه به وجه مشترك اين اختلالها ، مي توان پذيرفت كه هر اختلالي كه نشانة اصلي آن اضطراب است، خواه اين اضطراب به صورت حاد يا پراكنده و مبهم آشكار شود ،خواه مزمن يا متناوب باشد ،خواه به موقعيتهاي معين وابسته باشد يا اينكه در موقعيتهاي متنوع بروز كند ،مي توانددر قلمرو اختلالهاي اضطررابي قرار گيرد . با اين حال ،به منظور اجتناب از هر گونه سوءتفاهم ،در سطوري كه در پي مي آيند به ارائه تعاريف مختلف اضطراب ،شيوه هاي بيان و بررسي نشانه هاي آن در سطح باليني خواهيم پرداخت و سپس طبقه بندي اختلالهاي اضطرابي را مطرح خواهيم كرد.
2- تعريف اضطراب ،جنبه هاي و جلو هاي مختلف آن
اضطراب به منزلة بخشي از زندگي هر انسان ،در همةافراد در حدي اعتدال آميز وجود دارد و در اين حد ،به عنوان پاسخي سازش يافته تلقي مي شود به گونه اي كه مي توان گفت ((اگر اضطراب نبود ،همةما پشت ميزهايمان به خواب مي رفتيم )) (استيفن 1؛به نقل از كامر[5] ،1995). فقدان اضطراب ممكن است ما را با مشكلات و خطرات قابل ملاحظه اي مواجه كند :اضطراب است كه ما را وا مي دارد تا براي معاينه اي در يك جادةلغزنده با احتياط رانندگي كنيم ……و بدين ترتيب زند گي طولاني تر ،سازنده تر و بارورتري داشته باشيم . بنابراين اضطراب به منزلةبخشي از زندگي هر انسان ،يكي از مؤلفه هاي ساختار شخصيت وي را تشكيل مي دهد و از اين زاويه است كه پاره اي از اضطراب هاي دروان كودكي و نوجواني را مي توان بهنجار دانست و تاًثير مثبت آنها رابر فرايند تحول پذيرفت ؛چرا كه اين فرصت را براي افراد فراهم مي آورند تا مكانيزمهاي سازشي خود را در جهت مواجهه با منابع تنيدگي زا و اضطراب انگيز گسترش دهند . به عبارت ديگر ، مي توان گفت كه اضطراب در پاره اي از مواقع ، سازندگي و خلاقيت را در فرد ايجاد مي كند ، امكان تجسم موقعيتها و سلطه بر آنها را فراهم مي اورد و يا انكه وي را بر مي انگيزد تا به طور جدي با مسؤوليت مهمي مانند آماده شدن براي يك امتحان يا پذيرفتن يك وظيفة اجتماعي مواجه شود .
بالعكس ،اضطراب مرضي نيز وجود دارد ،چرا كه اگر حدي از اضطراب مي تواند سازنده ومفيد باشد و اگر اغلب مردم اضطراب را تجربه مي كنند ،اما اين حالت ممكن است جنبةمزمن و مداوم بيابد كه در اين صورت نه تنها نمي توان پاسخ را سازش يافته دانست بلكه بايد آن را به منزلة منبع شكست، سازش نا يافتگي و استي صال گسترده اي تبقي كرد كه فرد را از بخش عمده اي از امكاناتش محروم مي كند ،فقط بر اساس راهبرد هاي محدود كنندة آزادي و انعطاف فردي كاهش مي يابد و طيف گستردةاختلالهاي اضطرابي را كه از اختلالهاي شناختي و بدني تا تر سهاي غير موجه و وحشتزدگيها گسترده اند ،به وجود مي آورد. پيش از آنكه شيو هاي بيان و تظاهرات باليني اضطراب در جريان تحول را بررسي كنيم ،تعاريف عمد هاي را اين باب آورده شده اند ارائه مي دهيم :
الف )اضطراب ،عموماًيك انتظار به ستوه آوردنده است ،به منزلة چيزي است كه ممكن است در تنشي گسترده و موحش و اغلب بي نام ،اتفاق افتد . اين حالت كه به شكل احساس و تجربة كنوني مانند هر اغتشاش هيجاني در دو سطح همبستةرواني و بدني در فرد پديد مي آيد ،ممكن است به يك تهديد عيني ((اضطراب آور ))(تهديد مستقيم يا غير مستقيم مرگ ،حادثةشوم شخصي يا مجازات )نيز وابسته باشد (لافون 11973).
ب)اضطراب عبارت است از واكنش فرد در مقابل يك موقيعت ضربه آميز ،يعني موقعتي كه زير تاًثير بالا گرفتن تحركات اعم از بيروني واقع شده و فرد در مهار كردن آنها نا توان است (چاپلين 2،1975).
ج)ناراحتي در عين حال رواني و بدني كه بر اثر ترسي مبهم و احساس نا ايمني و تيره روزي قريب الوقوع در فرد آدمي به وجود مي آيد(پيه رون 1985).[6]
د)در چهار چوب ، رفتاري نگري تجربي ،اضطراب به منزلة يك كشانندةثانوي است كه در پاسخي اجتنابي را در بر مي گيرد مثلاًدر حضور يك محرك غير شرطي4(معمولاً يك شوك يا تكان ) ،رفتار هايي از حيوان سر مي زند كه در حكم نشانه هاي محرز اضطراب قلمداد مي شوند و دفع ادرار و مدفوع يا حمله به دستگاههاي آزمايش و جز آن در شمار آنها قرار مي گيرند (چاپلين ،1975 ).
ه) اضطراب به منزله حالت هيجاني توأم با هشياري مستقيم نسبت به بي معنا يي نقص و نابساماني جهاني است كه در آن زندگي مي كنيم (ربر 5، 1985).
و) نگراني پيشاپيش نسبت به خطرها يا بدبختيها ي آينده ،توأم با احساس بي لذتي 6يا نشانه هاي بدني تنش . منبع خطر پيش بيني شده مي تواند دروني يا بيروي باشد DSM IV)1994 ) .
در يك جمع بندي كلي ، شايد بتوان اضطراب را به عنوان احساس رنج آوري كه با يك موقعيت ضربه آميز كنوني يا با انتظار خطري كه به شيئي نا معين وابسته است ، تعريف كرد . در واقع ،بجز در پار ه اي از نظر يه هاي رفتار نگر ،از اصطلاح اضطراب معمولاًمعنايي وسيعتر از آنچه با تجربه هاي رنج آور فرد مرتبط است ، استباط مي شود.به عبارت ديگر ،اضطراب مسلتزم مفهوم نا ايمني يا تهديد ي است كه فرد منبع آن را بوضوح درك نمي كند ،در حالي كه اصطلاح ترس به احساسي پوشش مي دهد كه در مقابل يك شي ءكه به منزلةشيئي خطرناك محسوب مي شود ، به وجود مي آيد . از همين زاويه است كه اغلب روانشناسان ترس را از اضطراب متمايز كرده اند . بدين معنا كه ترس را واكنش در برابر خطري دانسته اند كه با ايجاد حالت احتياط ،اجتناب و گريز در فرد ، مي تواند از وي در برابر خطر ها حمايت كند ؛ در حالي كه اضطرابرا به عنوان احساسي توصيف كرد ه اند كه نشانه هاي آن مانند ترسب پراكنده و مبهم است و علت بروز آن نيز مشخص نبست . ضمن آنكه امكان بروز همزمان ترس و اصطراب در يك فرد وجود دارد .
اين نكته نيز قابل ذكر است كه اگر واقعي بود ن خطر مي تواند به عنوان معيار متمايز كنندة ترس از اضطراب در بزرگسالي در نظر گرفته شود ،استفاده از اين ضابطه در كودكان فقط جنبة نسبي دارد . چرا كه كودك هموارة نمي تواند خطر ناك را از بي خطر متمايز كند يا يك عمل منع شدة بي خطر را از عمل خطرناك تميز دهد.
بنابراين شايد بتوان از زاويه اي ديگر ،ترس را از اضطرابمتمايز كرد و ترسهاي شديد،مزمن و موجد مشكلات در زندگي كودك و والدين را در قلمرو اضطراب قرار داد و با در نظر گرفتن اين سه ضابطه ،آنها را ار ترس ها يا اضطرابهاي بهنجار دوران كودكي و نوجواني متمايز كرد .
3- شيو هاي بيان اضطراب و انواع آن
3-1شيو ه هاي بيان اضطراب
بيان اضطراب به عنوان يك اختلال هيجاني مي تواند محدود يا گسترده بتشد و در اين زمينه بايد چگونگي ادارك حالت اضطرابي از شيو ه هاي بيان متمايز شود
در بيشتر مواقع ، بزرگسالان اداراك جسماني خود را با استفاده از اصطلاحات ((دلشوره )) و يا بالعكس ((بيحالي و وارفتگي )) توصيف مي كنند . كودك نيز گاهي به طور مستقيم به بيان حالت خود مي پردازد ،اما اغلب ادراك جسماني وي در رفتارش آشكار مي شود ، بدين مهنا كه يا بزرگسال را جستجو مي كند تا در پناه وي بتواند برخود مسلط شود و يا بالعكس با توسل به برون ريزي هيجاني ،كوشش مي كند تا خود را از حالت ((دلشوره ))و فشار هاي ناشي از اضطراب برهاند .
براساس مشاهدات باليني مي توان شيو ه هاي مختلف بيان اضطراب در كودك را متمايز كرد : – در رفتار هاي ظاهري پار ه اي از كودكان هيچ ترس يا اضطرابي مشاهده نمي شود اما مكانيزمهاي دائم اجتناب و گريز ،مبين اضطراب عميق آنها هستند.
– پاره اي ديگر از كودكان ، اضطراب گسترده و ناراحتي بارزي را نشان مي دهند ، بدون آنكه بتوانند هيچ گونه دليلي براي اختلال هيجاني خود ذكر كنند .
– وبالاخره گروهي ديگر ، بلافاصله به بيان نگرانيها و تر سها يي كه به طور روز مره گريبانگير آنهاست مي پردازد و به آساني از جهان تخيلي خود كه زير سلطه خيالبافيهاي اضطراب انگيز و موحش است ،پرده بر مي دارند .
بنابراين وجود يا فقدان مطابقت بين ادراك حالات اضطرابي و چگونگي بيان اين حالات را مي توان در سطحمشاهدات باليني مشخص كرد (ژالنك1 و همكاران ،1991).[7]
3-2 انواع اضطراب
الف )زمينة اضطرابي مزمن
اضطراب مزمن به صورت يك ناراحتي كم و بيش دائم در سطح رواني ، جسماني و يا ارتباطي آشكار مي شود . در كودكاني كه داراي اين اختلال هستند حالت مراقبت مفرط و باز خورد هاي دفاعي مشاهده مي شود ، به آساني از جا مي جهند و تظاهرات بدني متعددي مانند اختلا لهاي خواب و بخصوص بيخوابي ، بي اشتهايي ،اختلالهاي هضمي ،تنفسي يا قلبي را نشان مي دهند و بندرت از احساس اضطراب شكايت مي كنند .
از ديدگاه اطرافيان ، اضطراب مزمن به صورت ((رفتار هاي امتناعي )) ويا (( بلهوسيهاي )) كم اهميتي جلوه گر مي شود كه مدتها معناي آن را بدرستي درك نمي كنند . اين حالت معمولاً هنگامي آشكار مي شوند كه كودك سر گرم نيست و به رغم تمايل ، نمي تواند بازي كند و يا برنامه هاي خود را تنظيم نمايد ؛ اما اگر بزرگسال به وي كمك كند به سازماندهي فعاليت او بپردازد و دركنار وي با قي بماند، معمولاًنا راحتي كودك كاهش مي يابد ، تحرك خود را بدست مي آورد و احساس شادي مي كند .
اضطراب مزمن مي تواند به شكل ظاهري احتراز از ديگران يا بي تو جهي نمايان شود؛ واكنشهايي كه بايد براي اطرافيانبه منزلةعلايم هشدار دهندة به حساب آيند . با اين حال ، غالباً كودك اضطراب ، بزرگسال يا همدم ديگري را جستجو مي كند و همين گريز از انزوا يكي از رگه هاي متمايز كنندة اضطراب از افسردگي است (ژالنك1 و همكاران ،1991).
احساس گناهكاري ، احساس درست انجام ندادن و يا بد انجام دادن كار ،احساس تأييد نشدن توسط و بخصوص بزرگسالان نيز از شيوه هاي معمول بيان اضطراب در كودك هستند . نگرانيهاي اضطراب آميز دربارة اطرافيان ،همراه با حدي از نشخوار فكري ، بفراواني مشاهده مي شوند . نگرانيهايي دربارةخود مي توانند جايگزين نگرانيها يي در بارة ديگران شوند و با احساس خطر بدبختي قريب الوقوع همراه باشند . كودك ممكن است از مرگ ويا هر چيز ديگر بترسد ، بدون آنكه هراسهاي واقعي سازمان يافته باشند . اين كودكان از آسيبهاي كه ممكن است توسط عوامل طبيعت بر آنها وارد شوند ( له شدن ، قطعه قطعه شدن ف خفه شدن و….) وحشت دارند ، از تصادف ، مرگ يا تجاوز مي ترسند و اطرافيان در برابر شدت اين خيالپردازي كه معمولاً با خونسردي نسبي كودك همراه است ، متعجب مي شوند .
اين حالات گاهي كودك را به اتخاذ بازخوردي تسليمي مي كشاند كه بي ترديد به منزلة آخرين دفاع عليه اضطراب حادي است كه در سطور بعد به توصيف آن مي پردازيم :
ب ) بحرانهاي اضطرابي حاد
كودكان مي توانند مانند بزرگسالان ، به بحرانهاي اضطرابي حاد دچار شوند . اين بحرانها چندين بار در روز يا گاه و بيگاه بروز مي كنند ، مدت آنها محدود و آغاز و پايانشان ناگهاني است ( كانر 1972). در اكثر مواقع ، اين واكنشها در برابر رويدادي نا گهاني يا موقعيتي خاص ( مانند مرگ يكي از خويشاو ندان يا دوستان ، تجربة جنسي ، مشكلات تحصيلي و جز آن ) و در زمينة اضطرابي مزمني بروز مي كنند . و اگر چه ممكن است چنين رويدادهايي بروز بحرانها را تسريع كنند ، اما فقط در چهار چوب نا ايمني كودك و پرخا شگري وي عليه خود ، مي توانند داراي نقشي باشند . در واقع ،بحراناضطرابي حادبه منزلة علامت يك ترس كم وبيش هشيار از رها شدن و از دست دادن محبت والدين يا از خطري جسماني (معلوليت يا مرگ ) است و بحران هنگامي آشكار ميشود كه كودك احساس نوعي محروميت كند، محروميتي كه مانع ارضايي مي شود كه در خور نياز هاي كشانند ه ا ي اوست .
– قبل از بروز بحران ، معمولاً شاهد افزايش تدريجي اضطراب و بروز ((دفا عهايي )) هستيم كه كودك براي مبارزه عليه آن به كار مي بندد ؛ اما عدم درك اطرافيان موجب مي شود تا راهبرد هاي دفاعي ، مؤثر واقع نشوند و بحرانهاي اضطرابي حاد به وجود آيند .
– در وهلة بروز بحران ، كودك توانايي مهار خود را از دست مي دهد و واقعيت دگر گون مي شود تا حدي كه گاهي ، به دليل تغيير ادراك واقعيت ، به علت هجوم چهر ه ها و مناظر كم وبيش ديداري به زمينة هشياري كودك از بين رفتن مر جهاي فضايي – درماني و بروز يك وهلة توهمي را مشاهده كرد . البته نمي توان اين حالات را معادل حالات توهمي بزرگسالان دانست بلكه بايد اذعان كرد كه چنين حالاتي در خانوادگي ،رنج برده اند . در اين مواقع معمولاً عمل كردن به صورت نا آرامي كم وبيش مهار نشدني جانشين بيان رواني اضطراب مي شود ، مگر آنكه بالعكس ، با يك باز داري رفتاري كه مشابه حالت بهت زدگي است (انقباض چهره ، وجود حالت ملتمسانه در چشمها و(( نقابي از ترس )) كه نشانگر تأثر كودك از عدم درك اطرافيان است ) مواجه شويم. غالباً در قلة بحران اضطرابي، حالت نا آرامي شديد و حركات نا منظم و زايدي مانند به هم ماليدن دستها يا باز كردن و بستن انگشتان مشاهده مي شود . كودك از نزديك شدن ديگران به خود ممانعت به عمل مي آورد و به نظر مي رسد كه نمي توان او را آرام كرد . علامتهاي بدني اضطراب مانند تعرق، لرزش ، تشنج ، اختلالهاي تنفسي و قلبي ، عارضه هاي امعايي و احشايي نيز ديده مي شوند .
تظاهرات شبانة اضطراب حاد به صورت كابوسها و يا وحشتز دگيهاي شبانگاهي بروز مي كنند .
– بعد از وقوع بحران ، كودك خود را رها مي كند ، خستگي شديدي بر وي مستولي مي شود وبه جستجوي پايگاهي ايمني بخش مي پردازد .
– ج) واكنشهاي اضطرابي موقت
اينگونه واكنشها مانند بحرانهاي اضطرابي حاد هستند بااينتفاوت كه جنبة موقت دارند ، در خلال بيما ريها ، جراحيها و يا پار هاي از عارضه هاي تو أم باتب ظاهر مي شوند معمولاً در اوج بيماري بروز مي كنند و پس از پايان بيماري و حتي پيش از پايان آن ( در صورتي كه بيماري طولاني باشد ) از بين مي روند . تداوم اضطراب به اضطراباطرافيان وابسته است و در معدودي از ريختهاي شخصيتي مشاهده مي شود .
4- بررسي باليني نشانه هاي اضطراب در سطوح مختلف
بررسي چگونگي بروز نشانه هاي اضطراب در سطوح مختلف الزامي است چرا كه تغيير پذيري آنها گاهي تا اندازه اي است كه نمي توان به آساني واكنشهاي كودك را به حالات اضطرابي نسبت داد . گر چه نشانه هايي را كه در سطور زير بررسي خواهيم كرد دراغلب مواقع بتنهايي جنبة مرضي ندارند ، با اين حال هموراه بايد از ديد گاه اطرافيان و متخصصان باليني به منزلة هشداري محسوب شوند.
4-1 اضطراب در سطح رفتار
الف ) اضطراب و خشم
خشم به عنوان يك شيوة بيان اضطراب بسيار فراوان است و در اثر مواقع ، وجود يك اضطراب شديد نه تنها كودك را دچار نا پايداري هيجاني شديد مي كند بلكه موجب مي شود تا در برابر جزئي ترين سرزنشها يا تذكرها ، حساسيت نشان دهد و به صورت مكرر دچار خشم شود . اين خشمها ي ناگهاني كه و هله هاي احساس گنهكاري را در پي دارند ، واكنشهاي منفي اطرافيان را بر مي انگيزيد و به همين دليل ، شيوة بر خورد آنها با كودك در چنين مواقعي به گونه اي است كه تنها آنچه را كه وي بيش از هر چيز نياز دارد يعني احساس ايمني و اطمينان خاطر را در او به وجود نمي آورد ، بلكه احساس گنهكاري وي را نيز تشديد مي كند .
ب) تخريبگري
هنگام بروز بحرانهاي اضطرابي ، كودك ممكن است به تخريبگري بپردازد از مهار كردن خود ناتوان باشد و اطرافيان را مجبور كند تا نقش مهار كننده را ايفا كنند .
اين بحرانها كه به منزلة ((فرياد كمك طلبي )) كودك هستند ، معمولاً با يك حالت در ماندگي شديد همراهند و اين نكته را بر جسته مي سازند كه اضطرابي عميق ، وجود كودك را فرا گرفته است . مانند آنچه بعد از بحرانهاي خشم ديده مي شود ، پس از يك بحران تخريبگري نيز ، كودك بشدت نيازمند است تا احساس گنهكاري خود را كاهش دهد و با پناه بردن به بزر گسال ، ايمني خود را دوباره به دست آورد.
ج) اضطراب ، فزون كنشي ،[8]1اختلال توجه
گر چه در مجموعه هاي تشخيصي اخير (DMS IV , ICD 10)اختلالهاي اضطرابي و فزون كنشي همراه با نارسايي توجه 2يا بدون آن ،دقيقاً از يكديگر متمايز شده اند اما در پاره اي از كودكان ، نشانه هاي اين دو گروه از اختلالها به صورت همزمان مشاهده مي شوند .فزون كشي و نا تواني در تمركز بر يك كار ، همراه با گريز نسبي افكار در پاره اي از موقعيتها ، نشانه هايي هستند كه روانشاس را در برابر يك جدول باليني نا منسجم و پراكنده قرار مي دهند . در اين مواقع ، رفتار كودك مغشوش و نا منظم است و گذار از يك فعاليت به فعاليت ديگر ديده مي شود . بدون آنكه هيچ يك از آنها رغبت وي را بر مي انگيزد يا انگيز ه اي را در او ايجاد كنند در اغلب مواقع كودك نسبت به اشيانيز نوعي برانگيخيگي نشان مي دهد و حركات خود را بخوبي مهار نمي كند .
تعدد رفتار هاي اجتنابي گوياي از هم پاشيدگي رفتار اوست . كودك مداوم به طرح سؤالاتي مي پردازد كه در چهار چوب فعاليت او قرار ندارند و از اضطراب انبوه و گستردة وي پرده بر مي دارند .
د) اضطراب و اختلالهاي حركتي
متعددي ممكن است به درجات مختلف با اضطراب توأم باشند . در بين اين تظاهرات حركتي اضطراب ، مي توان نا تواني مهار حركتي را قرار داد كه بر اساس بي نظمي حركات ، لرزش و جز آن مشاهده شدني است . ناتواني مهار حركتي گاهي با خنده يا گريه توأم است ، حالاتي كه از دست دادن مهار خود را به هنگام اضطراب حاد نشان مي دهند . در چهار چوب اين حركات توأم با اضطراب ،غالباً ناخن خايي ، كندن موهاي سر بدن يا ابرو و همچنين كشيدن موهاي سر را قرار داده اند .
4-2 نشانه هاي اضطراب در سطح بدني
الف ) شاخصهاي فيزيو لو ژيكي اضطراب
نخست بايد بر اين نكته تأكيد شود كه اضطراب برحسب تعريف ،مستلزم وجود پار هاي از علايم جسماني است چرا كه هر حالت هيجاني داراي يك مؤلفه رواني و يك مؤلفة بدني است . تحقيقاتي كه به بررسي شاخص هاي فيزيو لو ژيكي اختلالهاي اضطرابي پرداخته اند ،به اين نتيجه رسيد ه اند كه تغييرات مشاهده شده در كودكان مضطرب مشابه تغييراتي است كه بر اثر اضطراب در بزگسالان به وجود مي آيد . بدين ترتيب ، اضطراب در كودك نيز مانند بزرگسال به تغيير ضربان قلب افزايش فشار خون و بحرانهاي تنفسي منجر مي شود . تنگ شدن عروق موجب خشك شدن دهان و پريدگي رنگ مي گردد . انقباضهاي مري ، احساس وجود گلو له اي را در گلو ، ايجادمي كنند و گاهي بروز اختلال مي گردد .
1-اضطراب
مهمترین عاملی که بر اساس نظریه تحلیل روانی علت تمام بیماریهای روانی محسوب می شود ، اضطراب[9] است . مفهوم اضطراب در مکتب تحلیل روانی نقش بر جسته ای دارد . فروید اضطراب را درد روانی[10] نامیده است . یعنی به همان صورت که اگر بدن دچار زخم ، التهاب و بیماری گردد اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود ، اگر فرد از نظر روانی دچار مسئله و مشکل شود اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود . اضطراب هم علت محسوب می شود هم معلول . یعنی علت بسیاری از نا راحتیهای روانی اضطراب است ، همچنین هر گاه شخص با یک مسئله و مشکل روانی مواجه گردد که موجب به هم خوردن تعادل روانی وی گردد ، احساس اضطراب می کند .
فروید اضطراب را به سه نوع تقسیم کرده است : الف – اضطراب واقعی ، هنگامی تجربه می شود که شخص با خطرات یا تهدید های بیرونی مواجه باشد . ب – اضطراب نوروتیک[11] ، زمانی بروز می کند که «تکانه های نهاد[12] » موجب تهدید فرد در برابر قطع کنترلهای «من[13]» و ظهور رفتارهایی که منجر به تنبیه وی خواهنده گردید ، می شوند.ج- اضطراب اخلاقی[14] ،وقتی ظاهر می شود که فرد عملی بر خلاف وجدان اخلاقی یا ارزشهای اخلاقی خویش انجام داده یا حتی در نظر دارد انجام بدهد و به این دلیل احساس گناه بکند (کلمن[15] ،1972، 54).
منبع اضطراب هر چه باشد تجربه ای بسیار دردناک است و فرد برای آنکه آن را تجربه نکند تقربیاًً به هر عملی متوسل می شود که یکی از آنها مکانیزمهای دفاعی است که عبارت است از :مانورهای روان شناختی که افراد به منظور احتراز از اضطراب بدان دست می زنند(آزاد ،1368،662).
فروید معتقد است ، اضطراب بهائی است که بشر کنونی برای تمدن می |پردازد . به نظر می رسد که در این عصر به اصطلاح تمدن ، مشکلات انسان همواره رو به تزاید بوده است . جنگلها زندگی شخصی و خانوادگی بشر را به مخاطره انداخته او را اندوه و نا آرامی اجتماعی رها ساخته است .
جزر و مدهای اقتصادی و تغییرات تکنولوژیایی تأثیرات خود را به صورت بیکاری ، از دست دادن موقعیتهای شغلی ، و فقر و تنگدستی برای میلیونها از افراد تن از افراد بشر نمایان ساخته است . انفجار جمعیت ، مسائل و تنشهای اجتماعی خاصی را به همراه داشته است . تعصبهای نژادی همراه با احساس بی دلیل برتری جویی هم موجب خشم و کینه افراد و هم آسیبهای اجتماعی گردیده است . فقر فرساینده و تبعیض در کنار در آمدهای سر شار ،فشارهای روانی و اجتماعی بشر را افزایش داده است .آلودگی هوا و محیط زندگی و اجتماعی به طرزی خطرناک موجبات اضمحلال ، فساد و فرسودگی بشر را فراهم ساخته ، امنیت روانی آنان را به مخاطره انداخته است . جامعه شهری با تحرک زیاد و نامشخص خود ،نبود روابط خانوادگی نزدیک و وسیع ، فشار روانی فزایندهای را بر افراد تحمیل نموده است . ازدواجهای نا موفق و نا خشنود کننده ، از هم گسستگی خانوادگی ، طلاقها و داغهای هیجانی که بر والدین و کودکان باقی می گذارند ، ناراحتیهای بشر کنونی را افزایش داده اند . توجه به معنویات جای خود را به رقابتهای افراطی و جلوههای خیره کننده زندگی صنعتی بخشیده اضطراب بشر کنونی را عمیقتر ساخته است . تغییرات سریع اجتماعی ، از دست دادن ارزشها و اعتقادات سنتی و از همه مهمتر سست شد ن اعتقادات و نداشتن دین و ایمان تسلی بخش که می تواند پشتیبان و حامی بشر در برابر مسائل و مشکلات باشد ، اضطراب و ناراحتی بشر را افزایش داده است (کلمن ، 1972، 38 ).
آدلر عقیده دارد که اضطراب بهائی است کنونی برای بی تمدنی می پردازد
2- دستگاه روانی
ساختمان شخصیت هر فرد دارای سه قسمت است که عبارتند از : نهاد[16] ، من[17] ، و من برتر[18] . نهاد قسمتی از شخصیت است که سائقهای زیست شناختی فطری را شامل می شود و تابع اصل لذت جوئی[19] است . نهاد همواره به دنبال کسب لذت است و بدون توجه به واقعیت می خواهد به حداکثر لذت برسد . در حالی که من تابع اصل واقعیت[20] است و کوششهای آن در جهت رسیدن به لذت با توجه به واقعیت است . به عبارت دیگر نهاد خواهان بی چون و چرای لذتها ست و ارضای فوری خواستها را بدون توجه به واقعیت جستجو می کند (اسدارو[21] ، 199 ، 439 ).
وقتی که شخص با مسئله ای مواجه می شود در رابطه با من خویش آن را ادراک می کند ، درباره آن فکر می کند و نسبت بدان عمل می کند . به عبارت دیگر من هر فرد ، داننده ، کوشنده ، تصمیم گیرنده ، مضطرب شونده و انجام دهنده اصلی رفتارهای فرد محسوب می شود . اساس عملکردهای من پیش فرضهائی[22] است که فرد درباره خود و دنیای خود می سازد . این پیش فرضها بر پایه یاد گیری استوار بوده و بر سه نوع اند :
الف – پیش فرض واقعیت ، یعنی شخص نسبت به اشیا به صورتی که واقعاًً هستند ، نوع شخصیتی که دارد ، و ماهیت دنیائی که در آن زندگی می کند .
ج- پیش فرض ارزشها ، یعنی نظر شخص نسبت به اینکه اشیا و موارد چگونه باید باشند ، از قبیل درست و نا درست ، خوب و بد ، مطلوب و نا مطلوب . این پیش فرضها برای فرد به عنوان چهار چوب راهنما یا نقشه شناختی محسوب می شوند و به شخص اولاًً احساسی از هویت [23]، یعنی اینکه شخص کیست و چه توانائیهائی دارد ، می دهند . همچنین تصویری از من آرمانی ، یعنی اینکه فرد چه می تواند باشد و یا باید بشود ، به شخص ارائه می دهند
اگر هویت شخص نا معین باشد و یا فاصله بین آرمانی و یعنی اینکه فرد چه می تواند باشد و یا باید بشود ،به شخص ارائه می دهند .
اگر هویت شخص نامعین باشد و یا فاصله بین من آرمانی[24] و من واقعی[25] زیاد باشد شخص دچار تعارض درونی می گردد . ثانیاًً الگوهای شخص نسبت به این پیش فرضها روی احساس ، تفکر ، و عمل شخص به صورت یک خصیصه ثابت اثر می گذارند . ثانیاًً نه تنها راهنمای رفتار شخص هستند بلکه به عنوان کنترل داخلی نیز عمل می کنند . مثلاًً ممکن است شخص را از دزدی یا رفتارهائی که مورد پسند جامعه نیست ، باز دارند . این رفتارهای ارزشی وجدان اخلاقی[26] یا وجدان[27] نامیده می شوند . وقتی که کنترلهای داخلی قادر به اراده رفتار شخص طبق تجارب و نر مهای گروه باشند، شخص اجتماعی شده است . این پیش فرضها می توانند معتبر باشند یا اعتباری نداشته باشند و چون یاد گرفته شده اند دستخوش تغییر و اصلاح واقع شوند .
نتیجه اینکه شخص مایل است از این پیش فرضها دفاع کند و اطلاعات تازه را بپذیرد و اگر مخالف پیش فرضهای قبلی هستند ، رد نماید . سر انجام شخص دستگاهی برای دفاع از خود تشکیل می دهد تا بتواند کفایت و شایستگی خود را حفظ نماید ، دنیای خویش را محفوظ نگاه دارد و از آسیب رسیدن به ارزشهایش جلوگیری کند (کلمن ، 1972 ، 97 ).
3-رشد روانی جنسی
فروید معتقد است که رشد شخصیت بر تغییرات مربوط به نوزیع انرژی جنسی ، که وی آن را لیبیدو[28] نامیده ،استوار است . انرژی جنسی در هر مرحله در ناحیه ای از بدن که فروید آنها را مراکز شهوت زا نامیده است متمرکز می شود ؛ به نحوی که تحرک این نواحی موجب لذت می شود . شکست در پیشرفت آرام و یکنواخت یک مرحله ، خواه به دلیل ارضای بیش از حد یا منع و محرومیت از ارضا، موجب تثبیت در آن مرحله می شود . این مراحل عبارتند از : مرحله دهانی[29] ، مقعدی [30]، احلیلی [31]، نهفتگی[32] ، و تناسلی[33] .
مرحله دهانی بین تولد و یک سالگی است که مرکز لذت جوئی خردسال است .زیرا خردسال از فعالیتهائی مانند گاز گرفتن ، مکیدن ،وجویدن لذت می برد . مهمترین تعارض اجتماعی در این مرحله از شیر گرفتن است . از شیر گرفتن نامناسب کودک ممکن است موجب تثبیت در این مرحله شود . کودکی که رضایت خاطر دهانی بیش از اندازه کسب کند ممکن است واجد شخصیت وابسته دهانی گردد که ویژگی آن عبارت است از : فعل پذیری ،وابستگی و ساده لوحی . چنین کودکی در زندگی بعدی از خوردن و بلعیدن و مکیدن لذت می برد . بر عکس کودکی که در این مرحله ، ارضای دهانی خیلی کمی به دست بیاورد ممکن است شخصیت پرخاشگرانه دهانی را ظاهر سازد که به صورت بی رحمی ، کنایه زدن و گاز گرفتن جلوه گرشود .
مرحله مقعدی بین یک تا سه سالگی است . در این مرحله کودک از دفع فضولات لذت می برد . تعارض مهم در این مرحله مربوط به تعلیم توالت است . بر اساس ادعای فروید تعلیم نا مناسب توالت ،ممکن است منتهی به تثبیت در مرحله مقعدی گردد . تثبیت در مرحله مقعدی نیز موجب دو نوع شخصیت می گردد که یکی شخصیت نگهدارنده[34] محسوب شده و ویژگیهائی از قبیل نظم و پاکیزگی و وسواسی را شامل می شود و دیگری شخصیت اخراج[35] کننده نامیده شده و شخص بی تو جهی، آلودگی و بی نظمی را دوست دارد. بین سنین سه و پنج، کودک مرحله احلیلی را طی می کند که در آن مرکز لذت جویی آلت تناسلی است. در این مرحله در پسران عقده ادیپ به وجود می آید که عبارت است از: تمایل کودک به والد جنس مخالف و ترس از تنبیه توسط والد هم جنس خویش. حل این عقده منجر به همسان سازی با والد هم جنس می شود. پسر این تمایل به مادر خویش را به دلیل اضطراب اختگی- یعنی ترس از اینکه پدرش او را از طریق برداشتن آلت تناسلی تنبیه خواهد کرد- از دست خواهد داد. دختر به دلیل غبطه آلت تناسلی مردانه به سوی پدر خود جذب می شود که این حالت عقده الکترا نامیده شده است. ولی ترس مربوط به از دست دادن عشق مادری موجب می شود که دختر خود را با مادر خویش همسان سازد، ولی همچنان در آرزوی جلب پدر به سوی خویش باشد. از طریق جریان همسان سازی پسران و دختران ارزشهای والدین را می پذیرند و سو پرایگو (وجدان اخلاقی) رشد می یابد. فروید دوره پنج سالگی و بلوغ را مرحله نهفتگی نامیده است. او باور دارد که در خلال این مرحله کودک رشد روانی جنسی کمی تجربه می کند. در عوض در این مرحله مهارتهای اجتماعی و دوستی کودک توسعه می یابد. سر انجام در خلال نوجوانی کودک به مرحله تناسلی می رسد و از نظر جنسی جذبو جلب افراد دیگر می شود . بر اساس نظریه فروید سه مرحله نخست از لحاظ رشد شخصیت بسیار با اهمیت هستند و شخصیت هر فرد در پنج سال اول تثبیت می شود .
نوفرویدیها
آدلر و روان شناسی فردی
یکی از بانفوذترین پیروان فروید آلفرد آدلر (1937-1870)است . در 1902 آدلر یک پزشک وینی بود در بحثهای منظم فروید در باره تحلیل روانی که چهارشنبه شبها در خانه اش دائر بود شرکت کرده ، یک مرید فدائی وی گردید . ولی در سال 1911 آدلر فروید جدا شد و در تجدید نظرهائی که بر نظریه فروید کرد ، تأکید کمتری بر انگیزه جنسی و ذهن نا خود آگاه نمود . آدلر در سال 1927 نظریه خویش که آن را روان شناسی فردی نامیده ، ابراز نمود . شهرت نظریه آدلر موجب خشم فروید گردید و اظهار داشت :” من کوتوله ای را شخص بزرگی کردم “(هرجنهان [36]، 1984 ص 65).
تجربه های کودکی آدلر بر نظریه شخصیت وی تأثیر گذاشت . او کودکی بیمار بود که به دلیل نرمی استخوان می خزید و همواره از سینه پهلو در رنج بود . او همچنین خود را نسبت به برادر بزرگ ، سالمتر و قویتر می دید . آدلر چنین فرض نمود که چون کودکان احساس کوچکی ، ضعف و وابستگی به دیگران می کنند ، از بعضی جهات دچار عقده حقارت[37] می شوند . این موضوع آنان را بر می انگیزد تا برای جبران آن به سوی برتر جوئی[38] جد و جهد نمایند .
آدلر باور داشت که کوشش برای برتری جوئی که منتهی به فعالیت در جهت رفاه دیگران گردد ، سالمترین نوع محسوب می شود .
او این حالت را علاقه اجتماعی[39] نامید . هم یک پزشک و هم یک جنایتکار برای برتری جوئی تقلا می کنند ، ولی یک پزشک این انگیزه را به صورت سودمندی اجتماعی ابراز می نماید . کوشش برای برتری جوئی ممکن است منجر به جبران افراطی شود ، که آدلر آن را عصیان مردانگی[40] نامیده است . بدین معنی که مردان و زنان ممکن است بکوشند از طریق تسلط بر دیگران توانائی خود را به اثبات برسانند تا آنکه سعی کنند توانائیهای خود را توسعه دهند . نمونه بارز آن ناپلئون است که به علت کوتاهی قد کوشید تا دنیا را تحت سلطه خود در آورد که بالاترین عصیان مردانگی می تواند باشد .
بر اساس نظر آدلر در کوشش برای برتری جوئی شخص براساس غایت نگری تصوری[41] خویش ، یک سبک زندگی[42] تشکیل دهد . یعنی افراد به دلیل باورهائی که ممکن است درست نباشد برانگیخته می شوند .
خلاصه آنکه نوفروید یها و از جمله آدلر اهمیت انگیزه های نا خودآگاه را می پذیرند ولی تأکید بیشتری بر رابطه ایگو با اجتماع می ورزند تا بر ارضای خواستهای نهاد .
کارل یونگ و روان شناسی تحلیلی
کارل یونگ (1961- 1875 )مرید مورد توجه فروید بود . گرچه یونگ سوئدی بود یک خانواده مذهبی داشت . او از رویائی که وی را ترغیب به پزشکی می کرد پیروی نمود (بیرن[43] و کلی[44] 1981 ). او بعداًً پس از خواندن تعبیر رویاهای فروید تصمیم گرفت که یک روان شناس بشود . یونگ با فروید همکاری می کرد و فروید امید داشت که یونگ به عنوان رئیس جنبش تحلیل روانی جانشین وی گردد . ولی در 1914 به دلیل تجدید نظرهای یونگ بر نظریه فروید ، به ویژه تأکید کمتر بر انگیزه جنسی ، از یکدیگر جدا شدند . یونگ نقطه نظر خود درباره تحلیل روانی را روان شناسی تحلیلی[45] نامید .گر چه یونگ نظریه فروید را درباره نا خود آگاه پذیرفت ولی آن را به عنوان ناخود آگاه شخصی[46] نام برد و ادعا کرد که افراد دارای نا خود آگاه مشترکی نیز هستند که آنرا نا خود آگاه جمعی[47] نامید . بر اساس نظر یونگ ناخود آگاه جمعی شامل خاطراتی هستند که از یک نسل به نسل دیگر به ارث رسیده است . او این خاطرات را طرحهای باستانی[48] (کهن الگو ) نامید و تصوراتی هستند که جنبه های مهم تجربه های انباشته شده نوع انسان را نشان می دهند . یونگ ادعا کرد که طرحهای باستانی بر رویاها ،سمبلهای مذهبی ،و خلاقیتهای هنری تأثیر می گذارند . مثلاًً ویژگیهای فیلم “جنگلهای ستارگان “[49] این طرحهای باستانی را ارائه می دهند . ناخود آگاه شخصی اساساًً از چیزهائی که زمانی آگاه بوده اند ولی به دلیل فراموشی یا سر کوبی از خود آگاه ناپدید شده اند ،تشکیل شده است . ولی محتوی نا خود آگاه جمعی هرگز در خود آگاه نبوده ، و هر گز به صورت فردی به دست نیامده ، بلکه از طریق توارث به شخص رسیده است.
یونگ نمونه هائی از طرحهای باستانی خدا و مادر به دست داده است . دو طرح باستانی دیگر یعنی شخصیت محرمانه[50] و من[51] بر اساس نظر یونگ با یکدیگر در ارتباط اند.در حالی که« من» واقعی است ، شخصیت محرمانه تا حدودی “نقاب “اجتماعی کاذبی است که افراد در جامعه به خود زده اند . بر اساس نظر یونگ فرد سالم کسی است که بین شخصیت محرمانه و من وی ناهماهنگی زیادی نیست .
یونگ همچنین بین آنیما[52] (طرح باستانی مونث )و آنیموس[53] (طرح باستانی مذکر )تمایز قائل شده است. طبق نظر یونگ هر فرد تحت تأثیر هردو ،هم آنیما و هم آنیموس واقع است . یک شخص سالم از نظر روان شناسی خواه مرد و خواه زن ،باید بین این دو تعادل بر قرار سازد . یونگ از نظر تمایلات اجتماعی افراد بین دو تیپ شخصیتی برون گرا[54] و درون گرا[55] تفاوت قائل شد . بدین معنی که افراد برون گرا از نظر اجتماعی به بیرون و محیط اطراف خود توجه دارند ، در حالی که افراد درون گرا از نظر اجتماعی محتاط وکم حرف اند و توجه بیشتری به تجارب ذهنی و شخصی خویش دارند . یونگ بر اساس این دو مفهوم فروید را برون گرا و آدلر را درون گرا می دانست (مونث[56] ،1980).
کارن هارنی
کارن هارنی[57] (1952-1885) یک مهاجر آلمانی به ایالات متحد و اولین روان شناس برجسته زن بود . هارنی ادعا کرد که شخصیت کودک از کوششهای وی در جستجوی امنیت از طریق چیره شدن بر اضطراب اساسی[58] ناشی از احساس جداشدگی و بی پناهی در یک دنیای بالقوه خصومت آمیز به وجود می آید. بر اساس نظر هارنی (1937)انسان می کوشد تا این اضطراب اساسی را از نظر اجتماعی به صورت حرکت به سوی دیگران،حرکت بر علیه دیگران و جدا ساختن خویش از دیگران تسکین دهد . این حالات به صورت طبیعی موجب اجتماعی پذیری ، رقابت گری یا شرمگینی می شود . ولی در موارد افراطی موجب روندهای نوروتیک[59] می شود که در آن شخص ممکن است اضطراب اساسی خود را از طریق اطاعت پذیری ، پرخاشگری یا انزواجوئی آشکار سازد.هارنی همچنین نظر فروید را مورد انتقاد قرار داد که زنان به دلیل غبطه آلت تناسلی مردانه نسبت به مردان احساس کهتری می کنند ؛ برعکس او تأکید می ورزد که حسادت زنان نسبت به مردان مربوط به برتری سنتی حقوق و موقعیت آنان است .
هری استاک سالیوان 1
سالیوان (1949-1892)یکی از پیشوایان روانپزشکی جدید در آمریکاست . او دوران کودکی خود را در یک حالت تنهائی و نا شادی سپری نمود . این موضوع ممکن است تا اندازه ای در نظریه وی که تأکید بر اهمیت روابط اجتماعی سالم می ورزد ،تأثیر گذاشته باشد . سالیوان در 1953 ادعا نمود که انسان تمایلی برای پذیرش یا رد تجارب خود به عنوان جزئی از خویشتن دارد . اگر تجارب نا خوشایند خود را انکار کند و در نتیجه برای اصلاح روابط نا مناسبی که علت آنها بوده است دچار شکست شود . ممکن است از nیگران کناره گیری کند و به راههای ناسازگار برای رفع اضطراب متوسل شود .سالیوان
نظریه خود را در جریان روانپزشکی و راهای احتمالی حل مسائل و تنشهای بین المللی به کار بست .
اریک فرام
اریک فرام (1980-1900)یک مهاجر آلمانی بود که کتاب وی تحت عنوان “هنر عشق ورزیدن “(1956)،که مفاهیم تحلیل روانی را برای فهم عشق به کار می گیرد ،شهرت بسیار دارد.فرام نظریه خود را بر تعارض بین نیاز فرد برای آزادی و اضطرابی که آزادی پیش می آورد ،بنا نهاده است . در جوامع سرمایه داری افراد ممکن است اضطراب خود را با از دست دادن بعضی آزادیها ،از طریق توسعه یک جهت گیری بازاری[60] که خرد را برای دلخوشی افراد دیگر تغییر می دهند ،کاهش دهند . افراد ممکن است سبک مو ها ،علائق موسیقی ،و باورهای سیاسی خود را دقیقاًً برای حفظ روابطشان ،با دیگران تطبیق دهند . در کشور های توتالیتارین (دیکتاتوری )،افراد ممکن است اضطرابی را که آزادی برایشان پیش می آورد از طریق اجازه دادن به حکومت برای کنترل زندگی اجتماعی ، حر فه ای و سیاسی خویش ، کاهش دهند فرام این تمایل را در 1941 در کتاب خود تحت عنوان “فرار از آزادی “مورد بحث قرار داده است .
هینز هارتمن1
هارتمن تا کید بر نهاد را به ایگو و کنشهای آن تغییر داد . عقاید وی پایه روان شناسی ایگو و ایجاد پلی بین نظریه تحلیل روانی سنتی و روان شناسی شناختی گردید . چنا نکه قبلاً بحث شد فروید ایگو را دقیقاًدست پرورده نهاد می دانست . او معتقد بود که ایگو انرژی خود را از نهاد کسب می کند ،و نقش آن عبارت است از خدمت به نهاد از طریق یافتن راههای منطقی برای ارضای خواستهای نهاد هارتمن ( 1970-1894) بحث می کند که ایگو مستقل از نهاد رشد می کند و کنشهای مر بوط به خود را داشته و مستقلاً به عمل می کند . به عبارت دیگر ایگو برای ارضای خواستهایی از قبیل سازگاری با واقعیت عمل می کند نه برای خواستهای نهاد وسوپر ایگو ممکن است مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًًًدر مدرسه رفتن یک کودک موثر واقع شوند،ولی یک انگیزه بالنسه خالص ایگو می تواند تبیین کند که چگونه این کودک حل یک مسئله جبر را بیاموزد یا یک جمله رابه لاتین برگرداند تاثیر نظریه هارتمن موجب نزدیک ساختن تحلیل روانی به سایر شاخه های روان شناسی شده است چنانکه جریانهای شناختی در چند دهه گذشته همواره مورد عطف توجه بیشتری واقع شده است (بوتزین،اکوسلا،40،1988).
مارگارت ماهلر 2
حتی مهمتر از ایگو به عنوان یک سازمان دهنده جریان تحلیل روانی در سالها ی اخیر،مفهوم روابط فردی است یعنی افرادی که شخص از طریق گر ه های هیجانی قوی به آ نها وابسته است . آشکار است که برای کودک مهمترین فرد ، اولین مراقبت کننده یعنی مادر است . بنا براین ، طبق نظریه رو ابط فردی قو یترین تعیین کننده رشد روان شناختی تا ثیر و تاثر کودک با مادر است .
یک عضو بسیار موثر این مکتب مارگارت ماهلر( 1985-1897)است . چنانکه او در کتاب خود تحت عنوان “تولد روان شناختی خردسال انسان ” (1975) [61] اظهار داشته اسا ساًعلاقمند به نشان دادن جریانهائی بوده است که خردسالان از طریق آنها خود را از نظر روان شناختی از مادرانشان جدا می سازد . ماهلر ،نوزادان را به عنوان کسانی می نگرد که هیچ احساسی از وجود خود جدا از مادر ندارند . بعداً ،در حدود پنج ماهگی جریان طو لانی جدایی یا فردیت را آغاز می کنند . در اولین مرحله از چهار مرحله مهم یعنی مرحله تمایز 5 (پنج تا دوازده ماهگی )است که خردسال توسط توانائیهای شناختی هوشیارانه خود کمک شده , شروع به متمایز دانستن بدن خود از بدن مادر می کند . پس از آن به مرحله تمرین می رسد (دوازده تا هیجده ماهگی ) که در آن کودک قادر است راه برود از مادر فرار کند ،و هر تجربه ای که موجب احساسی ازلذت بردن از خود استقلالی می شود انجام دهد ؛ اما مکرراًبرای “تجدید نیروی هیجانی “6نزد مادر باز می گردد (ماهلر ،1979 )پس از آن لحظه ای دردناک از حقیقت فرا می رسد ،یعنی مرحله تجدید روابط 7(هیجده تا بیست ماهگی و چهار ماهگی ) . در این مرحله کودکان در می یابند که چه چیزی رخ داده است :آنان اتحاد قبلی با مادر را از دست داده اند – یا آنچه به نظرشان میرسد –یعنی مادر را از دست داده اند در عین حال دچار نوعی تناقص می شوند،زیرا به صورتی فزاینده به سوی استقلال رانده می شود . بدین ترتیب ،کودک بین فشار برای جدا شدن از مادر و نو میدانه به وی چسبیدن ،به سمت جلو و عقب شناور است . این احساس دو سویه 8به مرحله ثبات شیء9(بیست و چهار تا سی و شش ماهگی )می انجامد
فصل سوم
« روش تحقیق»
هدف از روش تحقیق حاضر از نوع علی و مقایسه ای است که هدف از روش علی و مقایسه ای یافتن علت های احتمالی یک الگو ی رفتاری است بدین منظور ، آزمودنی هایی که دارای رفتار مورد مطالعه هستند با آزمودنی هایی که این رفتار در آنها مشاهده نمی شود ، مقایسه می شوند این روش را غالباًً پس رویداد می نامند زیرا اشاره به مواردی دارد که در آنها علت از پش رخ داده است و مطالعۀ آن در حال حاضر از طریق اثری که بر متغییری دیگر – که معلول خوانده می شود – گذارده و بر جا مانده است ، امکان دارد . (علی دلاور – 1381-ص 393)
حجم نمونه
با توجه به جامعه آماری و از بین 1000 نفر 100 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده و آزمون اضطراب بر روی آن آزمودنی ها اجرا گردیده است.
روش نمونه گیری :
روش نمونه گیری استفاده شده در تحقیق حاضر از نوع روش طبقه بندی است در بسیاری از تحقیقات انسانی محقق مایل است نمونه تحقیقی را به گونه ای انتخاب کند که مطمئن شود زیر گروهها با همان نسبتی که در جامعه وجود دارد به عنوان نماینده جامعه در نمونه حضور داشته باشند این نمونه ها را نمونه های طبقه بندی شده گویند روش نمونه گیری طبقه ای در مطالعه هایی که محقق قصد مقایسه زیرگروههای مختلفی را داشته باشد مناسب است به طور خلاصه ، در روش نمونه گیری طبقه ای محقق مطمئن است که نمونه انتخاب شده بر اساس ویژگی ها و عواملی که اساس آن طبقه بندی بوده اند ، نماینده واقعی جامعه مورد نظر است (دلاور 1378).
ابزار تحقیق
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر پرسشنامه اضطراب کتل است که در سال 1976 طراحی شده است جهت سنجش اضطراب افراد که دارای 40 سوال سه گزینه ای که عبارتند از درست و بین ایندو ، نه است که نمره گذاری آن به صورت و از طریق کلید صورت می گیرد که اگر مطابق کلید باشد 2 نمره و مخالف 0 وبین ایندو 1 نمره تعلق می گیرد و جمع نمرات به عنوان نمره خام به حساب می آید و شیوۀ اجرای این آزمون هم به صورت فردی و هم به صورت گروهی است که در این تحقیق به صورت گروهی این آزمون اجرا گردیده است و طبق تحقیقات انجام شده در خرج و در داخل کشور رواایی این آزمون در حدود 67 درصد و در پایایی آن 70 درصد بوده است و طبق آمار بدست آمده اضطراب سنجیده شده توسط این آزمون معتبر استاندارد شده است . و محدودیت زمانی جهت اجرای آزمون 20 الی 30 دقیقه است.
فرضیه غلط رابطه بین این دوتا
فرضیه بین دختر وسر
روش تحقیق- چیستی میرانی – علی مقایسه ایاز طریق آزمون آماری که فی 2
بیان مسأله
در مورد ایجاد اضطراب در بین کودکان که دارای شب ادراری می توان با قاطعیت گفت که شواهدی دارد که استوار به اضطراب در دوران رشد قبل از تولد پیذا می شود طوری که اتورانگ ضربۀ تولد را علت اولیه اضطراب تلقی می کرد و نظریه روانکاوی بر مسئله جدا شدن از مادر به عنوان منبع اضطراب تاکید می کند و ضربه هیجانی حاصل از جداییها نیز منبع اضطراب تلقی می شود که این اضطراب با به دنیا آمدن فرزند دیگر و یا روابط بد والدین خودش را می تواند به چهره های مختلف را نشان بدهند که این را حل برخی از حالات عاطفی که فقط یک علت یا لااقل یک علت مسلط دارند که باعث اضطراب می شود. کودک کم تجربه خیلی ساده تر از یک بزرگسال با تجربه اضطراب خود را آشکار می کند . علاوه بر تخربه به عوالم متعددی در کتمان یا اظهار اضطراب دخالت دارند که اضطراب کودک به شکل های گوناگون ظاهر می شود که خوابیدن بدون احساس خستگی ، گوشه گیری ،… و شب ادراری که می تواند مسئله مهم باشد.
سوال مسئله
آیا رابطه میان اضطراب و شب ادراری در مقایسه با کودکان عادی وجود دارد؟
روش آماری
جهت آزمودن فرضیه تحقیق از روش آماری فی استفاده گردیده که نتایج کلی در فصل چهارم آورده شده است . و فرمول آن به شرح زیر است :
روش تحقیق
روش تحقیق استفاده شده در تحقیق حاضر از نوع علی و مقایسه ای است که هدف از روش تحقیق علی –مقایسه ای ، یافتن علت های احتمالی یک الگوی رفتاری است .بدین منظور ، آزمودنی هایی که دارای رفتار مورد مطالعه هستند با آزمودنی هایی که این رفتار در آنها مشاهده نمی شود مقایسه می کنند که در آنها این روش را غالباًً پس رویداد می گویند.
فصل چهارم
«یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها»
مقدمه
جهت آزمون فرضيه تحقيق و مقايسه اضطراب در بين كودكان داراي شب ادراي و كودكان عادي از روش استفاده گرديده و با توجه به نمرات خام در دو گروه كودكان و با استفاده از نمرات آنها به مقایسه این دو گروه پرداخته و بعد در جداول 1-4 و 2-4 فراوانیها و درصد فراوانی را ذکر کرده و با ترسیم نمودار اضطراب را اندازه گیری می کنیم و نتایج را بیان می کنیم.
جدول 1-4 :فراوانی و درصد فراوانی آزمودنیها در دو گروه کودکان دارای شب ادراری و کودکان عادی از پرسشنامه اضطراب کتل
ردیف |
کودکان شب ادراری |
کودکان عادی |
جمع |
فراوانی |
70 |
30 |
100 |
درصد فراوانی |
70 |
30 |
100 |
جدول 2-4: فراوانی های مشاهده شده و مورد انتظار در رابطه با فرضیه تحقیق فی2
ردیف |
کودکان شب ادراری |
کودکان عادی |
جمع |
Fo |
70 |
30 |
100 |
Fe |
50 |
50 |
100 |
Fo-Fe |
20 |
20- |
0 |
(Fo-Fe)2 |
400 |
400 |
800 |
X = (FO- Fe)2 =16 X2 = 11/61 Fe
همان طور كه جدول 2-4 نشان مي دهد چون x2 بدست آمده 16 از x2 جدول 61/11 بزرگتر است پس مي توان گفت كه فرض صفر تاييد شده است و سطح معني داري آن برابر 5% بوده است و نتيجه اينكه اين اضطراب كودكن شب اداري و كودكان عادي تفاوت وجود دارد وكودكان كه داراسي شب ادراري هستند به مراتب اظضظراب بالاتري نسبت به كودكان عادي دادند.
فصل پنجم
« بحث و نتیجه گیری»
در دوران کودکی و نوجوانی بیش از هر دوره دیگر از زندگی دستخوش هجوم احساسات است و دگرگونیها ، التهابها، اضطرابها و جلوه های غیر معمول و ظاهراً غیر عادی در او ظاهر می شود که این التهابها می تواند علل و عوامل دیگری هم داشته باشد که یکی از این علل می تواند شب ادراری و نحوه برخورد والدین با آنهاست که در تحقیق حاضر به بررسی و مقایسه اضطراب در بین کودکان دارای شب ادراری و کودکان عادی حدود سنی 4-5 ساله در مهدکودک منطقه 11 تهران که فرضیه عنوان شده به این صورت است که بین اضطراب کودکان دارای شب ادراری و کودکان عادی تفاوت وجود دارد که از بین 1000 نفر کودک در مهد کودک منطقه 11 ،100 نفر به عنوان نمونه که از طریق روش نمونه گیری انتخاب گردیده و آزمون اضطراب بر روی آنها اجرا گردیده که بعد از بدست آوردن نمرات خام آنها و جداکردن نمرات در دو گروه کودکان دارای شب ادراری و کودکان عادی و بدست آوردن درصد آنها و با استفاده از روش علی و مقایسه ای در روش آماری (فی دو) نتایج را بدست آورده که مشخص شده است که اضطراب در بین کودکان دارای شب ادراری بیشتر از کودکان عادی است و سطح معنی داری آن برابر p≥%5 است که نتایج تحقیق حاضر با تحقیق اردلان در سال 1369 که تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه اضطراب و مشکلات شب ادراری و حرف زدن در خواب و راه رفتن کودکان بالای 5 سال شهر بافق که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین اضطراب و این مشکلات رابطه وجود دارد که نتایج تحقیق حاضر با تحقیق اردلان هم خوان بوده است. و همین طور تحقیق منصوری در سال 1365 تحت عنوان بررسی رابطه اضطراب و از شب ادراری در کودکان بالای 10 سال شهرستان یزد که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین اضطراب و ترس از شب ادراری رابطه معنی داری وجود دارد.
و همین طور تحقیق فاطمی در سال 1370 تحت عنوان بررسی رابطه بین سلامت روانی و شب ادراری در بین کودکان 7 ساله شهرستان نطنز که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین سلامت روانی و شب ادراری رابطه معنی داری وجود دارد.
پيشنهادات
1- ارائه مطالب بهتر و جامع تر در رابطه با شب ادراري
2- بررسي و توضيح علل بو جود آورنده شب ادراري در كودكان
3- استفاده از پر سشنامه معتبر و جامع تر در رابطه با اضطراب كودكان
4- عموميت دادن موضوع تحقيق در كليه كودكان در مناطق مختلف
5- ارائه مطلب جامع در رابطه با ايجاد كننده اضطراب در كودكان
6- كمك از والدين در جوابگويي به سوالات مربوط به اضطراب كودكان
محدوديت ها
1- عدم استفاده از مطلب معتبر در رابطه با موضوع شب ادراري
2- محدود بودن آزمون اضطراب به يك آزمون
3- محدود بودن آزمودنيها در يك محدوده سني و در يك منطقه
4- عدم همكاري بعضي از كودكان در جوابگويي به سوالات
5- عدم دسترسي به مطالب نو و تازه در جهت ارائه تحقيق بهتر
منابع و ماخذ
آزاد – حسين 1381 – آسيب شناسي رواني (1) انتشارات بعثت – تهران
آزاد – حسين 1381 – آسيب شناسي رواني (2) – انتشارات بعثت – تهران
بياني – احمد – 1379 – روش تحقيق در علوم تربيتي – انتشارات فرهنگ تهران
سعيدي – مهدي 1380 – روان شناسي شخصيت – انتشارات نور – تهران
دادستان – پرسرخ 1382 – روان شناسي مرضي (1) – انتشارات بهار – تهران
دادستان – پرسرخ 1382 – روان شناسي مرضي (2) – انتشارات بهار – تهران
دلاور- علي 1380 – آماراستباطي – انتشارات رشد – تهران
دلاور – علي 1380 روش تحقيقها در علوم تربيتي – انتشارات رشد – تهران
كنجي – محزه 1371 – روان شناسي رشد – انتشارلات سمت – تهران
منصور – محمود 1379 – روان شناسي شخصيتي باليني – انتشارات رشد- تهران
[1] Sigmound freuid 2– ANGST
[2] SALIVAN
1[3] Somatoform disorders 3-Cullen w.
2-dissociative disorders 4- biitzin . R.R
[4] Lang .J.P. 3_Nathan .P.E
2– Rachman .s
[5]– Comer .R. J 1- Stephen
1-Lafon .A. 3-Pieron .H– 5 Reber .S.R
2-Chaplhn .J.P 4-Unconditioned Stimulus 6-Dysphoria
1- Jalenques
1–Hypera ctivity 2- attention deficit
[9] – anxiety
2- psychic pain
[11] –neurotic
[12] – id impulses
[13] – ego
[14]– moral anxiety
[15] – coleman
[16]– id
[17] -ego
[18] – super ego
[19] – pleasure principle
[20] -reality principle
[21] -sdorow
[22] – -assumption
[23] – identity
[24] -ideal self
[25] -real self
[26] – super ego
[27] -conscience
[28] -libido
[29] -oral
[30] – anal
[31] – phallic
[32] – latency
[33] – genital
[34]– retentive
[35] – expulisive
[36] – Hergenhan
[37] – inferiority complex
[38] – superiority
[39] – social interest
[40] – masculine protest
[41] – fictional finalism
[42] – style of life
[43] – Byren
[44] -Kelley
[45] – analytic psychology
[46] – personal unconsciousness
[47] – collective unconsciousness.
[48] – archetypes
[49] – star wars
[50] – persona
[51] – self
[52] – anima
[53] – animus
[54] -extroverts
[55] – introverts
[56] – monte
[57] – Karen Harney
[58] – basic anxiety
[59] -neurotic
[60] – marketing orientation
4- Thepsychological Birth of the HumanInfant 5differetiation
6emoyional refueling 7rapperentiationt
8ambivalance 9 object constansy