آلبرت بندورا
آلبرت بندورا در دهه 70 هنگامي كه با نظريه يادگيري اجتماعي خود انقلاب شناختي را فراگير كرد. با نظريه «يادگيري اجتماعي» (Social learning) خود به پرسشهايي كليدي در روان شناسي پاسخ گفت كه اكنون پس از چند دهه به يكي از پايههاي روان شناسي نوين بدل شده است.
جايزه سال 2008 روان شناسي گراوير در حالي به وي تعلق گرد كه از وي به عنوان برجسته ترين نظريه پرداز روان شناسي معاصر كه در قيد حيات است، ياد ميشود.
اين جايزه كه در سال 1984 در دانشگاه لوييز ويل در شرق آمريكا پايه گذاري شده است، به كساني كه در رشتههاي مختلف علوم انساني به گونه اي برجسته فعاليت داشته اند، اهدا ميشود. از جمله برندگان سالهاي پيشين اين جايزه ميتوان به آرون بك، پايه گذار مكتب شناخت درماني اشاره كرد كه 450 مقاله علمي و 17 كتاب در اين زمينه از وي منتشر شده است.
جايزه 200 هزار دلاري سال 2008 گراومير از ميان 31 نامزد از پنج كشور جهان به آلبرت بندورا روان شناس كانادايي كه بيش از نيم قرن است ساكن آمريكا است، تعلق گرفت. وي در رده بندي كه در سال 2002 انتشار يافت،چهارمين روان شناسي برجسته تاريخ اين علم پس از ب.اف.اسكينر، ژان پياژه و زيگموند فرويد نام گرفت.
آلبرت بندورا كه به خاطر ارائه نظريه يادگيري اجتماعي اش در دهه 70 شهرت يافت، با اين نظريه رفتار گرايي را به شناخت درماني كه به تازگي ارائه شده بود، پيوند زد و يكي از مهم ترين رويكردهاي روان شناسي در اواخر قرن بيستم را شكل داد كه پيدايش رفتار درماني شناختي را در پي آورد، مكتبي كه امروزه از هر سه روان شناس باليني در آمريكا، دو نفر خود را متكي به آن ميبينند.
به اعتقاد بندورا، آموزش و فراگيري رفتارهاي جديد در انسان، بيشتر از آن كه از طريق يادگيري مستقيم و كلاسيك رخ دهد، از طريق الگوسازي از روي رفتارهاي ديگران رخ ميدهد.
آزمايش مشهور او در دهه 60 با «عروسك بوبو» امروز به يكي از متون كلاسيك روان شناسي بدل شده است، او در اين سلسله آزمايشها،به كودكان فيلمي را نشان ميداد كه مربي مهد كودك، در حال كتك زدن عروسكي به نام بوبو بود. پس از تماشاي فيلم، كودكان در ضمن بازي خود، به طور مرتب همين عروسك را كتك ميزدند.
وي به اين ترتيب نظريه «يادگيري مشاهده اي» (observation learning) خود را مطرح كرد و گفت كه اين شيوه يادگيري، يكي از موثر ترين و فراگير ترين روشهاي يادگيري رفتاري است كه بويژه از طريق رسانههايي چون تلويزيون و سينما شكل ميگيرند.
بندورا بر خلاف رفتار گرايان، معتقد است كه يادگيري لزوماً منجر به تغيير رفتار نميشود. مردم ميتوانند اطلاعات جديدي را فرا بگيرند؛ بدون آنكه تغييري در رفتارهاي آشكارشان رخ بنمايد.
بسياري از روان شناسان معتقدند مقاله «خود- كارآيي به سوي يك نظريه همسان براي تغيير رفتار» آلبرت بندورا كه در سال 1977 منتشر شد، يكي از پايگاههاي انقلاب شناختي در روان شناسي در دهههاي 80 و 90 را بنا كرد.
بندورا در اين مقاله كه بعدها در كتابها و مقالات ديگري نيز شرح و بسط يافت، نظريه «خود كارآيي» (Self-Efficacy) خود را مطرح كرده است كه به گفته خودش، اعتقاد فرد به قابليتهاي خود در سازمان دهي و انجام يك رشته فعاليتهاي مورد نياز براي اداره ي خود در شرايط و وضعيتهاي مختلف است.
چگونگي يادگيري اجتماعي
با آنكه در دانش روان شناسي اصطلاح يادگيري اجتماعي براي همگان داراي معناي كاملاً روشني است و هر كسي در نخست به مفهوم و كاربرد آن پي ميبرد، اما براي توضيح بيشتر،يادگيري اجتماعي به آن گونه رفتارهايي گفته ميشود كه در ميان افراد جامعه و محيط داراي جنبه تعاملي باشد. بعضي از اين رفتارها ممكن است خوشايند و بعضي ديگر ناخوشايند جلوه كنند. مردم ميكوشند به فرزندانشان رفتارهايي را بياموزند كه مورد تاييد اكثر افراد جامعه باشند.
البته، رفتارهايي كه از لحاظ اجتماعي مورد پذيرش قرار ميگيرند، نه تنها در هر فرهنگي با هم تفاوت دارند، بلكه در هر گروهي در يك فرهنگ معين نيز با هم فرق ميكنند. چنانكه رفتارهاي مرسوم و مورد تاييد در هر شهر و منطقه اي با شهرها و منطقههاي ديگر يكسان نيستند. افزون بر اينها رفتارهاي قابل قبول اجتماعي با سن و جنس افراد نيز وابسته اند. رفتار بزرگسالان با كودكان و جنس مخالف و نيز كودكان با بزرگسالان و همتايان به گونه اي چشمگير با هم اختلاف دارد. به طور كلي بايد آموخت كه با هر جنس و دورههاي سني چه رفتاري شايسته و مورد پسند جامعه است.
نكته اصلي اين است كه يادگيري اجتماعي فقط يك رشته رفتارهاي جامعه پسند را شامل نميشود، بلكه به ما ميآموزد كه چه رفتارهايي در چه شرايطي قابل قبول نيستند. به سخن ديگر، يادگيري اجتماعي موثر با شمار بسياري از تعميم و تخصيص سر و كار پيدا ميكند.
شايد يكي از مهمترين كارهاي خانه و مدرسه در آغاز سن تحصيلي كودكان و سالهاي بعد از آن توجه به رشد و پرورش كودكان براي همنوايي و سازگاري با چشم داشتهاي اجتماعي باشد. اين فرايندها خواستها و ضابطههاي فرهنگ يك جامعه را متناسب با جنس و سن كودكان همراه با مسئوليتهايشان به آنان منتقل ميسازند.
اساس كار در انتقال آموزشهاي اجتماعي اين است كه كودك چگونه رفتارهاي قابل قبول جامعه را ميتواند بياموزد؟ روان شناسان يادگيري اجتماعي اغلب پاسخ ميدهند كه به وسيله تقليد يا نسخه برداري از رفتار ديگران ميتوان به چنين مهمي توفيق يافت. گاهي يادگيري از راه تقليد را يادگيري مشاهده اي نيز ناميده اند كه كودكان و نوجوانان به اين وسيله پاسخهاي جديدي به دست ميآورند يا آنكه پاسخهاي موجود خود را تغيير ميدهند. در واقع نظريههاي يادگيري اجتماعي پايههاي اين گونه رفتارها يا تغيير رفتارها را بيان ميكنند.
پيشينه نظريههاي يادگيري
جان دالرد و نيل ميلر دو تن از پژوهشگران روان شناسي در سالهاي 1950 در دانشگاه معروف بيل با همكاري يكديگر ميخواستند ميان روش كار فرويد و رفتار گرايي پيوند و تلفيقي به وجود آورند. براي دستيابي به چنين هدفي نخستين راه اين بود كه روش روان كاوي فرويد را با شيوه يادگيري كلاركهال مبني بر كاهش سابق ارتباط دهند. همانندي اين دو روش در اين است كه نظريههال يك نظريه كاهش تنش است. هر دو نظريه موجودهاي زنده را افرادي ميشناسند كه ميكوشند فشارها و ناراحتيهايي را كه بر اثر سايقهاي ارضا نشده ايجاد گرديده اند كاهش دهند. دوم آنكه، هر دو نظريه به اهميت يادگيري در آغاز رشد و تاثير آن در دوره پس از آن تاكيد ميورزند. گر چه هر دو نظريه براي توصيف روش كار خود واژههاي متفاوتي به كار ميبرند، اما به نتايج كار يكساني ميرسند، يعني كاستن از فشارهاي رواني.
ميلر (1944) براي پي بردن به بي تصميمي و كشاكشهاي رواني چهار اصل را به قرار زير تعيين كرده است:
1- هر چه به يك هدف مطلوب نزديكتر شويم گرايش براي دستيابي به آن بيشتر ميشود (شيب نزديكي).
2- گرايش به دور شدن از يك محل يا يك شي كه از آن ميترسيد چون هر چه به آن نزديكتر شويم اين ترس شديدتر ميشود (شيب دوري)
3- قدرت گرايش دوم (دوري) از گرايش نخست با سرعت بيشتري افزايش مييابد. به سخن ديگر، شيب دوري جويي از شيب نزديكي ممكن است تندتر باشد.
4- قدرت هر دو گرايش با قدرت سايقي كه گرايشها به آنها مبتني هستند تفاوت دارد. سطح بالاي سايق ممكن است به حد ارتفاع شيب كامل برسد.
دالرد و ميلر در سال 1950 درباره بنيادهاي يادگيري به اختصار اين گونه اظهار نظر ميكنند:
1- بايد سايق يا نيازي وجود داشته تا موجب تسريع عمل گردد.
2- وجود نشانههايي كه اطلاعات لازم را براي پاسخ موجود زنده فراهم ميآورند.
3- وجود خود پاسخ است كه در شرطي شدن عامل پيش از دريافت پاداش پديد ميآيد.
4- تاثير پاداش يا تقويت يك رفتار معين.
به طور كلي نظريه يادگيري اجتماعي بندورا و والترز ميكوشد كه ميان كاهش سايق كلاركهال كه به چگونگي و توصيف رويدادهاي بروني ميپردازد با روان كاوي فرويد كه براي درك رفتار آدمي به رويدادهاي دروني با وجدان نا آگاه توجه دارد ارتباطي برقرار سازد.
با توجه به زمينه و پيشينه ساخت اجتماعي، آن گونه كه بيان شد يادگيري در اين دسته از نظريهها بر اساس ارتباط فرد با ضابطهها و آداب و رسوم اجتماعي صورت ميپذيرد. با مشاهده افراد آدمي در محيط اجتماعي و تقليد ا ز آنهاست كه انسان ميآموزد مردم چگونه رفتار ميكنند و كارها و مهارتها و به طور كلي بيشتر امور زندگي چگونه انجام ميشوند.
بايد توجه داشت كه نظريه يادگيري اجتماعي عوامل تقويتي را در تثبيت يادگيري مهم ميشمارد، اما آنها را شرط لازم براي يادگيري نمي شناسد. چنانكه كودكان از راه مشاهده ميتوانند رفتارهاي پرخاشگرانه را بدون تمرين يا دريافت پاداش بياموزند. گر چه يادگيري بدون پاسخ آشكار انجام ميشود، اما نظريه پردازان يادگيري اجتماعي ادعا نمي كنند كه يادگيري بدون پاسخ آشكار مهمتر و كارآمدتر از پاسخ عيني و فعال در امر يادگيري است. حتي پژوهشهايي كه درباره سرمشق گيري صورت گرفته بيانگر اين واقعيت ميباشند كه ياد گيرنده بايد در عملكردهاي آشكار وارد شود تا نشان دهد كه يادگيري از راه مشاهده رخ داده است يا نه. با وجود اين، نظريه يادگيري اجتماعي مانند نظريه شناختي مدعي است كه يادگيري در يك سطح فكري انجام ميشود.
نظريه يادگيري اجتماعي بندورا
البرت بندورا در سال 1925 در شهر البرتا در كانادا ديده به جهان گشود، در سال 1952 دكتراي خود را از دانشگاه آيووا دريافت داشت و در همين دانشگاه به تدريس پرداخت و پس از گذراندن يكسال دوره فوق دكترا در روان شناسي باليني به دانشگاه استنفورد انتقال يافت. در آنجا با ريچارد والترز يكي از روان شناسان پژوهشگر آشنا شد.
چون كتاب يادگيري اجتماعي و تقليد نوشته ميلر ودالرد در سال (1941) در آنان تاثير فراواني به جاي گذاشت هر دو با همكاري يكديگر به يك رشته پژوهشهاي علمي دست زدند كه به گسترش نظريه يادگيري اجتماعي انجاميد.
مهمترين آثار علمي بندورا عبارتند از: يادگيري اجتماعي و رشد شخصيت با همكاري والترز (1963)، اصول تغيير رفتار (1969)پرخاشگري: تحليل يادگيري اجتماعي (1973) نظريه يادگيري اجتماعي (1977) و بنيادهاي انديشه و عمل: يك نظريه شناخت اجتماعي (1986)
در نظريه يادگيري اجتماعي بندورا، گفته شده است كه ياد گيرنده از طريق مشاهده رفتار ديگران به يادگيري ميپردازد. وقتي ياد گيرنده، يعني مشاهده كننده، رفتار شخص ديگري را مشاهده ميكند كه آن شخص براي انجام آن رفتار پاداش يا تقويت دريافت مينمايد آن رفتار توسط فرد مشاهده كننده آموخته ميشود. به اين نوع پاداش يا تقويت، تقويت جانشيني ميگويند مثلاً زماني كه معلم از دانش آموزان كلاس را براي حل كردن مسئله اي از راه تازه مورد تقويت قرار ميدهد، دانش آموزان ديگر روش اين دانش آموز را سرمشق قرار ميدهند و ميكوشند تا همان راه حل را در مسايل خود به كار بندند. اگر مامور راهنمايي راننده اي را به دليل سرعت زياد جريمه كند، رانندگان ديگر كه شاهد اين جريان هستند، آهسته تر خواهند راند اين يادگيري از راه مشاهده تنبيه جانشيني صورت گرفته است.
مراحل يادگيري از راه مشاهده
1-مرحله ي توجه يا مشاهده ي رفتار الگو: براي تقليد از يك الگو ابتدا بايد به الگو توجه كنيم. الگوها اغلب توجه ما را به خود جلب ميكنند چون از جذابيت، شهرت، شايستگي، مورد تحسين بودن، قدرت و … را دارا هستند. عواملي كه مربوط به ياد گيرنده است شامل: استعداد و آمادگي، علايق و اشتياق فرد ميباشد.
2-مرحله به ياد سپاري يا ياد داري
چون ما اغلب پس از سپري شدن مدت زماني از مشاهده ي الگوها از آنها تقليد ميكنيم، آنها را به شكل نمادين به خاطر ميسپاريم (مثلاً ما موتور سواري را تماشا ميكنيم كه مسير جديدي را ميرود اين مسير جديد را با كلمات مرتبط ميكنيم بعدها هنگامي كه ميخواهيم در اين مسير حركت كنيم رمزهاي كلامي به ما كمك ميكنند تا آن را به درستي طي كنيم) يادگيري طبق اصل مجاورت صورت ميگيرد.
عملكرد مورد مشاهده به دو صورت در ذهن ذخيره ميشود يا به صورت تجسمي يا به صورت كلامي
3-فرآيندهاي باز توليدي حركتي
در اين مرحله رمزهاي كلامي يا تجسمي ذخيره شده در حافظه به صورت اعمال آشكار در ميآيند، يعني يادگيرنده رفتار ياد گرفته شده را به عملكرد تبديل ميكند كه البته شخص بايد مهارتهاي حركتي ضروري را داشته باشد.
4-مرحله ي انگيزشي
تقويت و تنبيه در يادگيري اجتماعي، عوامل برانگيزاننده ي عملكرد هستند نه ايجاد كننده ي يادگيري. شخص ميتواند الگو را مشاهده كند دانش جديد را به دست آورد اما ممكن است به عملكرد تبديل نكند.
عملكردها به وسيله ي متغيرهاي تقويتي كنترل ميشوند كه شامل 1-تقويت مستقيم 2-تقويت جانشيني (مشاهده رفتار ديگران كه مورد تشويق واقع شود) 3-تقويت خود (ارزشيابي خودمان از رفتار خود) ميباشند.
تمايز تقليد و يادگيري
بندورا تقليد و يادگيري را متمايز از هم ميدانست. طبق نظريه ي بندورا، يادگيري مشاهده اي ممكن است شامل تقليد باشد يا نباشد. براي مثال، هنگام رانندگي در خيابان ممكن است مشاهده كنيم كه اتومبيلي به يك چاله ميافتد. بر اساس اين مشاهده ما مسير اتومبيل خود را تغيير ميدهيم.
در اين مثال، يادگيري انجام شده، اما آنچه مشاهده كرديم را تقليد نكرديم. پس اطلاعات به طور شناختي پردازش شده است. پس يادگيري مشاهده اي بسيار پيچيده تر از تقليد ساده است.
تمايز يادگيري و عملكرد
بندورا مانند تولمن اعتقاد داشت، يادگيري يك فرايند دائمي است كه به تقويت نيازي ندارد. تمايز بين يادگيري و عملكرد در مطالعات بندورا ديده ميشود.
چون افراد تمام آنچه را كه ياد ميگيرند به عمل در نمي آورند. تولمن يادگيري نهفته را مطرح نمود كه در آن به يادگيري اشاره ميكند كه در زمان يادگيري با عملكرد آشكار نشان داده نميشود. اين يادگيري نياز به تقويت يا پاداش ندارد اما بعد كه تقويت مناسب ظاهر ميشود به عمل در ميآيد.
بنابراين يادگيري ممكن است در غياب عوامل تقويتي صورت پذيرد اما تبديل آن به عملكرد قابل مشاهده نياز به عوامل انگيزشي يعني تقويت و پاداش دارد. بر طبق نظريه ي يادگيري بندورا، پيامدهاي مثبت و منفي رفتار عوامل برانگيزاننده عملكرد به حساب ميآيند نه عوامل ايجاد كننده يادگيري.
پرخاشگري
بندورا معتقد است كه پرخاشگري مثل ديگر رفتارها موضوع شرطي سازي كنشگر است مثلاً اگر كودك پرخاشگري خود را به روشهاي اجتماعي مناسب ابراز كرد به او پاداش داده شود و اگر به صورت غير قابل قبول از لحاظ اجتماعي اقدام كرد مورد تنبيه قرار گيرد. آزمايش عروسك بوبو[1] نشان داد تنبيه جانشيني فقط عملكرد پاسخهاي جديد و نه اكتساب آنها را منع ميكند. اشارههاي ضمني به پرخاشگري در تلويزيون و قهرمان شدن بازيگران پرخاشگر موجب الگو برداري كودكان ميگردد. الگوها بر عملكرد رفتارهاي آموخته شده نيز به دو صورت بازداري زدايي (احساس آزادي و انجام عمل پرخاشگرانه) و بازداري (كنترل پرخاشگري براي دوري از تنبيه) اثر ميگذارند.
نقشهاي جنسيتي
كودكان طي دورههاي اجتماعي شدن، ياد ميگيرند كه به شيوه ي جنسيت خود رفتار كنند جوامع پسران را تشويق ميكنند تا خصايص مردانه و دختران را ترغيب ميكنند تا خصايص زنانه را در خود رشد دهند. در يادگيري نقشهاي جنسيتي، تميز بين اكتساب و عملكرد اهميت دارد. آنها از دو جنس ميآموزند اما رفتار مناسب جنس خود را انجام ميدهند چون اين رفتار تقويت ميشود. (مانند مارگارت ميد در رابطه با خانه سازي اسكيموها[2]) پس تقويتهاي اجتماعي ممكن است به خودي خود فرايندهاي مشاهده اي را تحت تاثير قرار دهد.
رفتار جامعه پسند
رفتار جامعه پسند ميتواند از طريق قرار گرفتن در معرض الگوهاي مناسب تحت تاثير قرار گيرد. نهادهاي اجتماعي تنها از طريق ارائه سرمشق به كودكان نمي آموزند بلكه با موعظه و رفتارهاي پرهيز كارانه و صحيح نيز آموزش ميدهند. اما پند و اندرز اگر جنبه ي اجباري پيدا كند ممكن است نتيجه ي معكوس بدهد.
خود گرداني
افراد همپاي اجتماعي شدن خود، اتكا كمتري به پاداشها و تنبيههاي بيروني پيدا ميكنند و خودشان رفتارشان را تنظيم ميكنند. از روي معيارهاي دروني شكل ميدهند و به خود پاداش يا تنبيه ميدهند. بندورا فهميد افرادي كه در حال تلاش براي كسب موفقيت و پيشرفت هستند چگونه معياري براي ارزيابي دارند بعضي هدفهاي بسيار بالايي دارند بعضي بر عكس هدفهاي پايين دارند.
معيارهاي ارزيابي خود چگونه به وجود ميآيند؟ اين معيارها تا حدي محصول پاداشها و تنبيههاي مستقيم هستند (والدين بچهها را وقتي نمره بالا ميگيرند تشويق ميكنند) اما تاكيد ديگر بندورا بر تاثير الگوها در تعيين معيار ارزيابي است.
كودكان در معرض الگوهاي مختلفي مثل والدين، شخصيتهاي تلويزيوني و همسالان و …. هستند كودكان از كدام الگو پيروي خواهند كرد؟ همسالان خويش.
چون با تلاش كمتري ميتوانند به معيارهاي پايين همسالان برسند اما ميتوانيم كاري كنيم كه معيارهاي بالاتر را انتخاب كنند مثلاً كودكان را تشويق كنيم تا با همسالان موفق تر (آنها كه معيار ارزيابي كننده بالاتري دارند) رابطه داشته باشند و يا كودكان را در معرض الگوهايي قرار دهيم كه به دليل قبول معيارهاي بالا پاداش ميگيرند. يا براي كودك داستانهايي بخوانيم كه در آنها دانشمندان و ورزشكاراني كه در ابتدا برتري چنداني نداشته اند در نهايت به موفقيتهاي بزرگي رسيده و تحسين عمومي را بر ميانگيزند.
افرادي كه معيارهاي بالايي دارند سخت كار ميكنند و پاداشهاي واقعي ميگيرند اما چون رسيدن به هدف مشكل است مستعد ياس و افسردگي هستند بندورا ميگويد اين افراد ميتوانند با تمركز روي خرد، اهداف (گامهاي كوچك) از افسردگي دوري كنند يعني به جاي اندازه گيري با معيارهاي دور، هدفهاي قابل حصول واقعي را براي فعاليتهاي خود در نظر بگيرند و پاداش دهند.
خود كارآيي
مفهوم «خود-كارآيي» در مركز نظريه شناخت اجتماعي آلبرت بندورا، روانشناس معروف، قرار دارد. نظريه بندورا بر نقش يادگيري مشاهده اي، تجربيات اجتماعي و جبر گرايي تقابلي در رشد شخصيت تاكيد دارد.
بر اساس نظر بندورا، نگرشها، تواناييها و مهارتهاي شناختي هر فرد، تشكيل دهنده چيزي است كه «سيستم خود» (self-system) ناميده ميشود. اين سيستم در چگونگي درك ما از شرايط مختلف و چگونگي رفتار ما درواكنش به آنها،نقش عمده اي ايفا ميكند. خود-كارآيي، بخش مهمي از اين «سيستم خود»است.
خود-كارآيي چيست؟
به گفته آلبرت بندورا، خود-كارآيي عبارت است از: «اعتقاد يك نفر به قابليتهاي خود در سازماندهي و انجام يك رشته فعاليتهاي مورد نياز براي مديريت شرايط و وضعيتهاي مختلف» (1995) به عبارت ديگر، خود-كارآيي، اعتقاد يك فرد به توانايي خود جهت موفق شدن در يك وضعيت خاص است. به عقيده بندورا اين اعتقاد، عامل تعيين كننده چگونگي تفكر، رفتار و احساس افراد است (1994).
از سال 1977 كه بندورا مطالعه «خود-كارآيي» به سوي يك نظريه يكنواخت براي تغيير رفتار را منتشر نمود، اين موضوع به صورت يكي از موضوعات روز روان شناسي درآمده و مطالعات بسياري روي آن صورت گرفته است. چرا خود-كارآيي چنين موضوع مهمي در بين روان شناسان و آموزشگران شده است؟ همان گونه كه بندورا و ساير پژوهشگران نشان داده اند، خود-كارآيي ميتواند تقريباً بر روي همه چيز،از حالات رواني گرفته تا رفتارها و انگيزهها تاثير داشته باشد.
نقش خود-كارآيي
تقريباً همه افراد ميتوانند تشخيص دهند كه چه هدفهايي را ميخواهند به انجام رسانند، چه چيزهايي را ميخواهند تغيير دهند و به چيزهايي ميخواهند دست يابند. با وجود اين، اغلب افراد قبول دارند كه به مرحله عمل رساندن اين برنامهها كار ساده اي نيست. بندورا كشف كرد كه خود-كارآيي هر فرد، نقش عمده اي در چگونگي رويكرد و نگرش او به هدفها، وظايف و چالشها دارد.
افرادي كه داراي حس قوي خود-كارآيي باشند:
– به مسائل چالش برانگيز به صورت مشكلاتي كه بايد بر آنها غلبه كرد مينگرند.
– علاقه عميق تري به فعاليتهايي كه در آنها مشاركت دارند نشان ميدهند.
– تعهد بيشتري نسبت به علايق و فعاليتهايشان حس ميكنند.
– و به سرعت بر حس ياس و نوميدي چيره ميشوند.
كساني كه حس خود-كارآيي ضعيفي داشته باشند:
– از كارهاي چالش برانگيز اجتناب ميكنند.
– عقيده دارند كه شرايط و وظايف مشكل، خارج از حد توانايي و قابليت آنهاست.
– بر روي ناكاميهاي شخصي و نتايج منفي تمركز ميكنند.
– به سرعت اعتماد خود نسبت به قابليتها و تواناييهاي شخصي شان را از دست ميدهند. (بندورا 1994).
منابع خود-كارآيي
خود-كارآيي چگونه به وجود ميآيد؟ شكل گيري اين اعتقاد از اوايل دوران كودكي و زماني كه كودك با تجربيات، وظايف و شرايط مختلف برخورد ميكند، شروع ميشود. اما رشد خود-كارآيي در دوران جواني خاتمه نمي يابد و تكامل آن در تمام طول زندگي، همچنان كه افراد مهارتها، تجربيات و درك جديدي به دست ميآورند ادامه مييابد (بندورا، 1992).
به گفته بندورا چهار منبع عمده براي خود-كارآيي وجود دارد:
تجربيات موفق
«موثر ترين راه براي رشد يك حس قوي كارآيي، از طريق تجربيات موفق است.» (بندورا 1994)
انجام موفقيت آميز يك كار، حس خود-كارآيي ما را تقويت ميكند. از سوي ديگر، ناكامي در مواجهه با يك وظيفه يا چالش ميتواند به تضعيف حس خود-كارآيي منجر گردد.
مشاهده موفقيت ديگران در انجام يك كار، منبع مهم ديگري براي ايجاد حس خود-كارآيي است. به گفته بندورا: «مشاهده اين كه آدمهاي مشابه خودمان با تلاش پيگير به دستاوردهاي موفقي نائل ميشوند اين اعتقاد را در مشاهده گر تقويت ميكند كه او نيز داراي قابليتهايي است كه ميتواند از عهده فعاليتهاي مشابه به نحوه موفقيت آميزي برآيد.» (1994)
ترغيب اجتماعي
بندورا اظهار ميدارد كه افراد از طريق ترغيب و تشويق ديگران نيز ميتوانند متقاعد شوند كه داراي مهارتها و قابليتهاي لازم براي موفقيت ميباشند. زماني را به ياد آوريد كه گفتههاي مثبت و برانگيزاننده يك نفر به شما در دستيابي به هدفتان كمك كرده باشد. تشويق كلامي ديگران به فرد كمك ميكند كه شك و ترديد نسبت به تواناييهاي خود را كنار بگذارد و تمركز خود را بر تلاش جهت انجام كار مورد نظر معطوف نمايد.
واكنشهاي رواني
واكنشهايي هيجاني و رواني ما نسبت به شرايط و وضعيتهاي مختلف نيز نقش مهمي در خود-كارآيي ايفا ميكند. خلق و خو، حالتهاي هيجاني، واكنشهاي فيزيكي و سطح استرس، همگي ميتوانند بر چگونگي حس يك فرد نسبت به تواناييهاي شخصي خود در يك وضعيت خاص، تاثير بگذارند. فردي كه پيش از سخنراني در جلوي جمع، به شدت عصبي و نا آرام ميشود. داراي حس ضعيف خود-كارآيي در اين شرايط و وضعيت است. بندورا در اين زمينه ميگويد: «نه تنها شدت واكنشهاي هيجاني و فيزيكي بلكه چگونگي درك و تفسير آن نيز اهميت دارد.» (1994) با يادگيري به حداقل رساندن ميزان استرس به هنگام مواجهه با وظايف دشوار و چالش برانگيز، ميتوان حس خود-كارآيي را تقويت كرد.
بندورا و پياژه
پياژه معتقد بود يادگيري كودكان بيشتر به وسيله ي خودشان است و آنها بر اساس علاقه ي ذاتي و دروني به يادگيري ميپردازند و در اين فرايند تفكر آنها دستخوش برخي تغيير شكلهاي وسيع ميگردد كه مراحل ناميده ميشود.
بندورا:
1)شك دارد كه كودك بر اساس يك علاقه ي دروني ياد ميگيرند چون در اين حالت بايد هميشه مشغول يادگيري باشند ولي ما براي اينكه كودكان بياموزند بايد آنهار ا برانگيزيم و به آنها كمك كنيم، پاداش و تنبيه به كار ببريم و الگوهاي مناسب ارائه دهيم. بندورا معتقد بود علاقه ي دروني وجود دارد اما اين علاقه بعد از تعيين معيارهاي پيشرفت و احساس كارآمدي در وجودمان رشد ميكند.
2)بندورا اعتبار مراحل پياژه را زير سوال ميبرد. در نگاه اول مراحل معقولانه است چون كودكان به صورت متوالي تسلط مييابند اما دليل آن گرايش افراد به روي آوردن به مسائل ساده و بعد پيچيده ميباشد. او معتقد است مراحل پياژه مطلق نيست. پياژه تفكر را به صورت ساختارهاي يكپارچه و وسيع كه زيربناي تفكر كودك است ميداند اما بندورا ميگويد مرحله به چنين مفهومي وجود ندارد. تفكر شامل تعدادي از مهارتهاي مجزا است كه از يك زمينه ي شناختي به ديگري تفاوت دارد.
استدلال اخلاقي: بندورا مراحل خشك پياژه را كه شامل قضاوت بر اساس پيامد 2-قضاوت بر اساس نيات بود را قبول نداشت و معتقد بود اين مراحل در اثر الگو برداري قابل تغيير است پس غير ثابت ميباشند.
نگهداري ذهني: نظريه پردازان يادگيري اجتماعي سعي كردند نشان دهند نگهداري ذهني را از طريق الگو برداري ميتوان تغيير داد اما پيروان رشد روي مواردي كه در كودكان 4 ساله مورد تاييد واقع نشده تاكيد مينمودند.
خودكارآمدي جمعي: بندورا ميگفت در زمان بي هويتي جامعه فن آورانه خود كارآمدي بايد به خود كارآمدي جمعي تبديل شود و همه ي مردم براي ايجاد تحول و تغيير با هم كار كنند.
آلبرت بندورا در سال 1925 در كانادا به دنيا آمد. او نيز مانند اسكينر در شهري بسيار كوچك بزرگ شد.
و به عنوان دانشجوي دوره ليسانس در كلاس روان شناسي مقدماتي ثبت نام كرد و بلافاصله مجذوب اين موضوع گرديد و در اين رشته تخصص پيدا كرد.
بندورا در سال 1974 به عنوان رئيس انجمن روان شناسي آمريكا انتخاب شد و چندين درجه افتخار دريافت كرد. در نظريه ي اسكينر يادگيري به عنوان فرايندي تدريجي بود موجود زنده بايد عمل كند تا ياد بگيرد. اما بندورا معتقد بود افراد در موقعيتهاي اجتماعي اغلب تنها از طريق مشاهده رفتار ديگران سريع تر ياد ميگيرند براي مثال وقتي كودك بازي تازه والدين را مشاهده ميكند اغلب زنجيرههاي طولاني از رفتار جديد را بلافاصله باز توليد ميكند. بندورا اين يادگيري را يادگيري بدون-كوشش معرفي ميكند يعني رفتار تازه يكباره و تماماً از طريق مشاهده كسب ميشود ما از انواع الگوها تقليد ميكنيم كه شامل الگوهاي زنده كه رفتار را عملاً به ما نشان ميدهند. الگوهاي نمادين مانند الگوهايي كه در تلويزيون ميبينيم و ياد در كتابها در مورد آنها ميخوانيم و مطلب ميآموزيم. شكل ديگر الگوي نمادين، الگوي كلامي است، مانند وقتي مربي، اعمالي را كه براي رانندگي لازم است براي ما توصيف ميكند و ما ياد ميگيريم.
بندورا براي توصيف تعامل رفتار، محيط و عوامل شخصي اصل جبر گرايي دو سويه را مطرح كرد محيط ميتواند رفتار شخص را تعيين كند و شخص هم محيط را تغيير ميدهد. عوامل شخصي هم ميتوانند بر رفتار تاثير بگذارند و هم از آن تاثير بپذيرند.
مراحل يادگيري از راه مشاهده شامل مراحل زير است:
1-مرحله ي توجه يا مشاهده ي رفتار الگو: براي تقليد از يك الگو ابتدا بايد به الگو توجه كنيم. الگوها اغلب توجه ما را به خود جلب ميكنند چون از جذابيت، شهرت، شايستگي، مورد تحسين بودن، قدرت و … برخوردارند عواملي كه مربوط به خود يادگيرنده ميباشد شامل استعداد و آمادگي، علايق و اشتياق او ميباشد.
2-مرحله ي به ياد سپاري يا بارداري: چون ما اغلب پس از سپري شدن مدت زماني از مشاهده ي الگوها از آنها تقليد ميكنيم، آنها را به شكل نمادين به خاطر ميسپاريم (مثلاً ما موتور سواري را تماشا ميكنيم كه مسير جديدي را ميرود اين مسير جديد را با كلمات مرتبط ميكنيم بعداً هنگامي كه ميخواهيم در اين مسير حركت كنيم رمزهاي كلامي به ما كمك ميكنند تا آن را به درستي طي كنيم) يادگيري طبق اصل مجاورت صورت ميگيرد.
خود كارآمدي
به معني تصوري كه فرد از تواناييهاي خود دارد. ما بر اساس خود كارآمدي رفتارمان را نظم ميبخشيم و به عمل مشاهده خود ميپردازيم و پيامدهاي عملكردمان را بر حسب معيارها و اهدافمان ارزيابي ميكنيم. ارزيابي خود كارآمدي تاثير عميقي بر سطح نگرش ما دارد هنگامي كه اعتقاد داشته باشيم توانمند هستيم با پشتكار تلاش ميكنيم و بر عكس اگر در توانايي خود شك كنيم با انرژي كمتري فعاليت ميكنيم. از نظر بندورا رفتارهاي انسان جنبه خود نظم دهي دارد. اگر رفتار فرد مطابق با معيارهاي عملكردش باشد يا از آن فراتر برود مثبت ارزيابي ميشود و اگر رفتار فرد پايين تر از معيارهايش باشد منفي ارزيابي خواهد شد.
بندورا و پياژه
پياژه معتقد بود كه يادگيري كودكان بر اساس علاقه ذاتي و دروني است اما بندورا معتقد است اگر اينطور باشد همة ما هميشه بايد در حال يادگيري باشيم اما ميبينم كه بايد در آنها انگيزه ايجاد كنيم، آنها را تقويت كنيم و الگوي مناسب ارائه دهيم. البته بعداً كودكان به يادگيرندگاني خود انگيخته تبديل خواهند شد و اين به دليل افزايش معيارهاي دروني آنهاست كه محصول آموزشي اجتماعي است.
بندورا اعتبار مراحل پياژه را زير سوال ميبرد در نگاه اول مراحل معقولانه به نظر ميرسند چون اغلب كودكان به صورت متوالي بر موضوعات تسلط پيدا ميكنند اما اين تنها به اين دليل است كه افراد اغلب قبل از حل مسائل پيچيده به مسائل ساده روي ميآورند.
انتقادات وارد شده به بندورا
او اهميت متغيرهاي شناختي رشد را كمتر مورد توجه قرار داد و تا حد زيادي نسبت به اين موضوع كه الگو برداري تحت تاثير مراحل شناختي است بي توجه بود.
كاربردهاي نظريه يادگيري مشاهده اي
الگو برداري نوعي ابزار درماني مناسب است مثلاً براي از بين بردن ترس. بعضي شرايط اجتماعي باعث از بين رفتن خود كارآمدي ميشود مثل رتبه بندي در مدرسه و نمره رقابتي كه باعث ايجاد احساس بي كفايتي ميشود بهتر است دانش آموزان با مساعي با يكديگر كار كنند و بر اساس پيشرفت فردي خودشان ارزيابي شوند. بندورا اضافه كرد كه اگر معلمان احساس خود كارآمدي خوبي داشته باشند. هنگامي كه اعتقاد دارند كارشان اثر بخش است، اعتماد آنها براي دانش آموزان مثل الگويي عمل خواهد كرد.
بندورا در مورد بي هويتي جامعه فن آورانه ما و مشكلاتي كه هر شخص براي تغيير آن دارد، نگران بود و عنوان ميكرد كه در جريان جديد، خود كارآمدي بايد به خود كارآمدي جمعي تبديل شود يعني مردم براي ايجاد تغيير و تحول با يكديگر كار كنند. بندورا نظريه يادگيري را به ميزان زيادي وسعت بخشيد و در درك اين موضوع كه عوامل محيطي، رفتار ما را چگونه شكل ميدهند سهم زيادي داشت.
منابع و مآخذ
-هرگنهان بي آر، السون ميتواچ، ترجمه علي اكبر سيف، مقدمه اي بر نظريههاي يادگيري، نشر دوران، 1387
-كرين ويليام، ترجمه ي خويي نژاد، رجايي،نظريههاي رشد، انتشارات رشد، 1384
-سيف، علي اكبر، روانشناس پرورشي نوين، نشر دوران، 1387
-برك،لوراي، روان شناسي رشد،ترجمه ي يحيي سيد محمدي، تهران، نشر ارسباران،1384
-شولتز، دوان پي وشولتز، سيد ني الن، تاريخ روان شناسي نوين، ترجمه علي اكبر سيف و همكاران،تهران، نشر دوران، 1384
-حسن بيگلو،بهروز، روان شناسي يادگيري،انتشاراتي سرآمد كاوش، 1378
-دكتر پارسا، محمد، روان شناسي يادگيري بر بنياد نظريهها، گل سرخ،1376
-سايت پژوهشكده باقرالعلوم (ع)
-سايت رشد
-سايت روان شناسي
-British Columbia university
-Socical leaming and personality development
[1] -كرين ويليام، نظريههاي رشد
[2] -كرين ويليام، نظريههاي رشد