يادداشت‌برداري خلاصه نويسي و چكيده نويسي

مقدمه:

نگارش از جمله هنرهاي ظريفي است كه دارندة هر نوع ذوق و استعداد خداوندي به دانستن اين هنر ظريف نيازمند است. ورود به دقايق سخن و خروج از مضايق و تنگناهاي آن، مستلزم علم و اطلاع از فوت و فن سخنداني است و اين نكته‌اي است كه از عهدة هر كس بر نمي‌آيد. مسلم است كه نوشتن، قلم به چشم زدن است و به قول قدما «دود چراغ خوردن». تجربه‌ها در پناه همين رياضيت‌ها و تحمل مشقات فراچنگ مي‌آيند و هر علمي، بايد فراگيري نيز داشته باشد تا تجربه فراهم آيد. در كار نوشتن امن و آسايش بلا است و نگارنده، بايد به ترك امن و آسايش بپردازد تا آرامش روحي و امنيت خاطر و نشاط دل برايش ميسر گردد.

بر همه مسلم است كه شاعري و نويسندگي، صنايعي نيستند كه فردي بتواند در كلاس درس به دانش كامل آن دست يابد.

براي يادداشت‌برداري بايد از يك روش دقيق و منظم پيروي كرد تا بتوان مجددا آنها را براي مقاصد اصلي تحقيق و به مناسبتهاي ديگر، مرور كرد. اكنون به بيان چند نكته در اين زمينه مي‌پردازيم:

1- در يادداشت‌برداري و خلاصه‌نويسي، تشخيص نويسنده براي مفيد بودن مطالب قابل اهميت است تا بداند چه مطلبي را خلاصه و يادداشت كند و از چه مطالب اضافي بگذرد.

2- براي يادداشت‌برداري بهتر است از يك دسته فيش با اندازة استاندارد استفاده كرد. اگر هنگام مطالعه يا مشاهده در آزمايشگاه و طبيعت و جامعه، برداشتهاي خود را در دفتري به صورت جنگ درآورديم و جود اختلاط و پراكندگي در ثبت مطالب سبب مي‌شودكه دستيابي سريع به يك مطلب مشخص مقدور نباشد يا بسيار دشوار و وقت‌گير باشد و اگر از كاغذهاي پراكنده با اندازه‌هاي مختلف استفاده شود، كار طبقه‌بندي يادداشتها دشوار مي‌شود. اندازه‌هاي متعادلي كه در بيشتر موضوعها مورد استفاده قرار مي‌گيرند عبارتند از: 20 15، 1510 و 5/125.

3- هنگام يادداشت‌برداري بهتر است يادداشتها را با دقت نوشت تا به بازنويسي آن نياز نباشد.

4- هر موضوع را بايد روي يك طرف برگه نوشت تا امر طبقه‌بندي يادداشتها ممكن باشد.

5- در جريان يادداشت‌برداري تا آنجا كه ممكن است بايد مطالب مفصل را خلاصه كرد و شرط آن، درك درست نكته‌ها و تشخيص مفيد بودن مطال قابل اهميت است. يك نگاه كلي به مطالب موردنظر پيش از انتخاب براي ثبت، امكان درك درست مطالب را بهتر فراهم مي‌كند.

6- حاشيه برگه‌هاي تحقيق را بايد بازگذاشت تا محلي براي توضيحات شخصي نويسنده وجود داشته باشد.

7- يادداشتها را بايد رسا، كامل و قابل فهم نگاشت.

8- تاريخ نگارش يادداشت را بايد در برگة يادداشت ذكر كرد تا يادداشتها، اعتبار خود را حفظ كند.

9- در جريان يادداشت‌برداري بايد از علامتهايي كه نشانة «نقل قول مستقيم» يا «نقل قول مضمون» يا «خلاصه» يا «مطلب ناتمام» باشد استفاده كرد مثل «ق» براي «نقل قول مستقيم»، «خ» براي «خلاصه كردن» «ن» براي «مطلب ناتمام». همچنين بايد علائم نقطه‌گذاري مثل نقطه، ويرگول، پرانتز و جز آن را در متن يادداشت به كار برد تا يادداشتها در هنگام بهره‌گيري روان، و درست خوانده شود.

10- در برگه‌هاي يادداشت، بايد مآخذ يادداشت را با دقت نوشت تا آن را مستند و با اعتبار كند و امكان مراجعه به اصل منابع را هر زمان كه لازم باشد ميسر گرداند.

مشخصات منبع: شامل نام منبع، نام مؤلف، شمارة جلد، تاريخ نشر و شماره صفحه است. در صورتي كه منبع مشاهده باشد ذكر محل مشاهده، تاريخ مشاهده و موضوع مشاهده لازم است و چنانچه منبع، مصاحبه باشد نام مصاحبه شونده، تاريخ مصاحبه، موضوع مصاحبه، محل مصاحبه؛ و در صورتي كه منبع، سخنران باشد قيد نام سخنران، موضوع سخنراني، محل سخنراني و زمان سخنراني؛ و در صورتي كه منبع، مطبوعات باشد درج عنوان مقاله، نام جريده، سال، دوره، شماره مسلسل و شماره صفحه الزامي است.

11- براي يادداشتها بايد عنوان تعيين كرد تا استفاده كنندة از يادداشت، امكان يابد با ورق زدن سادة يادداشتها، موضوع موردنظر را كه به ترتيب الفبايي عناوين، نظام يافته است، جستجو و استخراج كند.

12- يادداشتها را بايد طبقه‌بندي كرد تا در موقع مناسب قابل استفاده باشند. طبقه‌بندي يادداشتها بر حسب نوع نياز نويسنده، انجام مي‌گيرد. بهترين شيوه، طبقه‌بندي موضوعي است.

براي طبقه‌بندي جزئي يادداشتها، از بند پلاستيكي يا لفاف كاغذي استفاده مي‌شود و براي طبقه‌بندي كلي از برگه دانهاي مخصوصي كه عنوان كلي مجموعة برگه‌ها را روي آن مي‌نويسد استفاده مي‌شود. برگه‌دان، محفظه چندكشويي و محل نگهداري و طبقه‌بندي برگه‌هاست. برگه‌دانهاي از جنس پلاستيك يا مقوا حجم كوچكي دارند و در كيفهاي دستي قابل حمل و نقل‌اند  اما برگه‌دانهاي چوبي يا فلزي كه گنجايش و وزن بيشتري دارند فقط براي نگهداري در منزل يا كتابخانه يا محل كار مورد استفاده قرار مي‌گيرند.

13- براي تفكيك برگه‌هاي مربوط به هر موضوع، بهتر است از طلق شفاف يعني برجستگيهاي پلاستيكي شفاف و ميان‌تهي استفاده كرد و آن را به قسمت بالاي يك برگة معمولي چسباند و اطلاعات لازم نظير عنوان اصلي يا فرعي و يا حروف الفبا را روي كاغذ كوچكي نوشت و از ميان دو لاية آن عبور داد.

انواع يادداشت

يادداشت به يكي از صورتهاي زير نوشته مي‌شود:

1- خلاصه‌نويسي: در اين نوع يادداشت، فشرده‌اي از يك بند يا يك صفحه يا فصلي از منبع مورد مطالعه كه براي منظور نويسنده كافي باشد در برگه نوشته مي‌شود. نويسنده با حذف كلمات و جملات طولاني و انتخاب جملات كوتاهتر و گزينش مهمترين جزء يا مفهوم اصلي در اين امر توفيق مي‌يابد.

2- نقل مستقيم: در اين صورت، عين جملات و عبارات مأخذ اصلي بازنويسي مي‌شود و درون علامت نقل قول «     » قرار مي‌گيرد.

3- نقل مستقيم با تغيير: در اين نوع يادداشت، عين جملات و عبارات مأخذ اصلي نقل مي‌شود اما به ضرورت با سه نقطه، مطلب زايد يا نامربوط به موضوع، حذف مي‌گردد و يا ضمائر به نام تبديل مي‌شوند و يا زمان فعلها تغيير مي‌يابند كه در اين دو مورد از قلاب ]        [ استفاده مي‌شود.

گاه در نقل مستقيم با تغيير، خواننده، واكنش خود را نسبت به مطلبي ثبت مي‌كند و در مواردي، مطلب نويسنده را تفسير مي‌كند و به اين ترتيب اظهارنظرهاي انتقادي و سازنده‌اي پديد مي‌آيد كه در اين صورت به آن، يادداشت ارزشيابي مي‌گويند.

4- تفسير يا ترجمة آزاد: نوعي از يادداشت‌برداري است كه خواننده، مطالب نويسنده يا گفتار گوينده را به زبان خودش مي‌نويسد به نحوي كه متوجه است معني را تغيير ندهد و يادداشتش، بيان معاني نويسنده يا گوينده باشد.

خلاصه نويسي

مقصود از خلاصه نويسي، استخراج جوهر مطالب يك اثر است به نحوي كه با درك درست محتواي اثر و تشخيص مفيد بودن مطالب قابل اهميت، نكته‌هاي اساسي و موضوع اصلي سخن از ميان نرود. يادداشت و تنظيم چكيدة مضمون يك كتاب، تهية يك مقالة تحقيقي از محتواي يك كتاب، كوتاه‌نويسي متن يك سخنراني يا يك مصاحبه يا يك رويداد و گزارش يك خبر، و همچنين چكيدة يك پروندة قطور حقوقي، قضايي، اداري، سياسي، مالياتي، بيان خطوط اصلي موضوع يك فيلم، نمايش و همانند اينها كه در يك يا چند برگ منظم مي‌شوند، خلاصه‌نويسي را تشكيل مي‌دهند و براي هر منظوري كه باشد بهره‌برداري مي‌شوند.

تلخيص كتابهاي گوناگون در زمينه‌هاي مختلف علوم و دانش بشري و خلاصه كردن و منتشر ساختن آثار كلاسيك بويژه داستانها در بسياري از كشورها مرسوم است و موجب صرفه‌جويي در وقت خوانندگان و جذب گروه بيشتري به سوي مطالعه و همچنين كاهش هزينه‌هاي زياد چاپ و نشر مي‌شود و نيز درك مطالب متون را كه به سبك نگارش و زبان امروز نوشته و چاپ مي‌شوند، بويژه براي غيراهل زبان، آسان مي‌گرداند.

خلاصه‌نويسي به دو طريق انجام مي‌شود: نخست مطالعة موضوع و بازنويسي آن به صورت كوتاهتر و در معيار كوچكتر؛ و ديگر، استخراج مفاهيم يك اثر و بررسي جنبه‌هاي آن، ضمن نوشتن خطوط اصلي و مهم آن. دقت كامل براي درك مطالب، كوشش دريافتن نكته‌هاي برجسته، پرهيز از هر گونه تحريف در متن و رعايت قواعد درست‌نويسي در خلاصه‌نويسي به هر روش كه انجام گيرد بسيار اهميت دارد. اگر در جريان مطالعه و يادداشت‌برداري دربارة برخي نكات، نظري داريم بايد آن را در حاشيه توضيح دهيم و با ذكر دليل بيان كنيم.

براي كساني كه در خلاصه‌نويسي از تجربه لازم برخوردار نيستند بايد علاوه بر صرف وقت و نشان دادن حوصلة لازم، متن را به كراتع مرور كنند تا موضوع سخن به تعريف آيد و مقصود نويسنده درك شود و مضمون و نكات دقيق مطالب فهميده شود. در غير اين صورت ممكن است تلخيص مطالب، فاقد اعتبار لازم شود و گاه زيانهايي پديد مي‌آورد كه جبران آن دشوار و بلكه غيرممكن باشد.

راز و رمز نوشتن

نوشتن براي خواندن

خواندن نيمة دوم نوشتن است. در آغاز خواندن شفاهي بود. آدمي نخست رمز گفتاري كلام را آفريد و سپس رمز نوشتاري آن را. به همين سبب راه تفهيم و تفاهم و اساس همه يادگيريها زماني بس دراز زبان سمعي يعني گفتن و شنيدن بود هنگامي كه آدمي رمز نوشتاري كلام را آفريد، تفهيم و تفاهم و يادگيري از راه زبان بصري، يعني نوشتن و خواندن، نيز برايش امكان‌پذير شد. در زبان بصري همان نشانه‌هاي زبان سمعي به صورت نشانه‌هاي بصري الفباء كه جانشين نشانه‌هاي صوتي هستند، به كار مي‌روند.

در ادبيات شفاهي، يا خواندن از راه گوش، هنگامي كه گوينده و شنونده رودرروي يكديگر باشند، ارتباطي مستقيم ميان آن دو برقرار مي‌شود. براي مثال، در صحنه تئاتر اين ارتباط ميان بازيگر و بينندة شنونده دوجانبه است. بازيگر احساسات و معني و مقصود نويسنده را درك كرده است و آن را بازگو و مجسم مي‌كند. در همان زمان احساسات و برداشت بيننده و شنونده را هم در مي‌يابد و نسبت به آنها واكنشي پيدا مي‌كند و به آنها پاسخ مي‌دهد.

وقتي كه نوشته به زندگي اجتماعي ما راه يافت، ديگر ارتباط گوينده و شنونده به صورتي كه پيش از آن بود امكان‌پذير نشد. هرگز نمي‌توانيم يقين داشته باشيم كه آنچه خواننده مي‌خواند همان قصد نويسنده است. هر خواننده از آنچه مي‌خواند برداشتي خاص خود دارد. نويسنده‌اي را موفق مي‌دانيم كه اين برداشت متفاوت را تا آنجا كه مي‌تواند به حداقل برساند. به همين سبب است كه مي‌گوئيم خواندن نيمه دوم نوشتن است. نوشتن وسيله‌اي است براي فرستادن و دريافت پيام. نوشته‌اي كه آسانتر خوانده شود، درست فهميده شود، و بيشتر خوانده شود، به هدف نزديكتر است.

 براي اينكه به اهميت و راز و رمز نوشتن پي ببريم، ناگزير بايد بدانيم نيمة دوم آن يعني خواندن، چگونه صورت مي‌گيرد و كمي دقيقتر و از ديدي علمي هنگام نوشتن به خواندن توجه داشته باشيم.

منظور از خواندن و مطالعه چيزي جز درك مطالب نوشته شده و شناخت ارزشها و معاني و مفاهيم كلمه‌ها و عبارتها و جمله‌ها و دريافت دانستنيها و معني و مقصود و پيامي كه نويسنده با رمز كلام نوشته است، نيست. قصد اين است كه خواننده به انديشه‌اي كه در نوشته پنهان است پي ببرد. اگر هنگامي كه مشغول مطالعه هستيد كتاب يا نوشته را كنار بگذاريد و اندكي به آنچه سبب شده است بتوانيد مطالعه كنيد بينديشيد، بهتر در خواهيد يافت كه چگونه بنويسيد.

هنگامي كه مشغول مطالعه هستيد، كاري بس پيچيده انجام مي‌دهيد كه حاصل سالها تجربه و دانش‌اندوزي است:

1- با يك نگاه واژه‌ها را باز مي‌شناسيد. چرا؟ چون هر يك را صدها بار پيش از آن شنيده‌ايد، ديده‌ايد، و شناخته‌ايد. شكل آن واژه در ذهنتان به صورت آواي واژه شناخته مي‌شود. زيرا با قراردادهاي رمز گفتاري زبان از پيش آشنا بوده‌ايد و رمز نوشتاري، كه در زبان بصري به جاي رمز گفتاري به كار مي‌رود، برايتان بيگانه نيست و ذهنتان به آساني كشف رمز مي‌كند.

2- معني هر واژه از ذهنتان مي‌گذرد. چرا؟ چون معني آن واژه را پيش از آن مي‌دانسته‌ايد.

3- از مجموعة معاني واژه‌هائي كه خوانده‌ايد معني تازه‌اي از ذهنتان مي‌گذرد. چرا؟ چون تجربه‌ها و دانشهاي قبلي شما براي يافتن اين معني تازه، كه در ضمير عبارت يا جمله است، به شما كمك مي‌كند تا پيام نويسنده را از مجموعة واژه‌هائي كه براي بيان انديشه‌اي بكار برده است دريابيد.

4- دربارة آنچه خوانده‌ايد واكنشي نشان دهيد. چرا؟ چون تجربه‌ها و دانشهاي قبلي شما را به تفكر وا مي‌دارد تا دربارة آنچه خوانده‌ايد انديشه كنيد و به داوري برخيزيد.

اين گونه خواندن پيشرفته‌ترين نوع مطالعه است، و نوشته‌اي ارزش خواندن دارد كه سرانجام خواننده را به انديشيدن و تفكر برانگيزد. اگر نوشته‌اي دست‌انداز و دشواري خواندن و فهم و درك نداشته باشد، و اگر خواننده‌اي راه درست خواندن را از كودكي آموخته باشد، و به تندخواني- يعني مهارت در خواندن- خو گرفته باشد، با ميدان ديد وسيعتري گروهي از واژه‌هاي يك جمله را يكجا خواهد ديد و خواهد توانست همة يك جمله يا قسمتي از يك جمله را ببيند و بخواند. چنين مهارتي در تندخواني يكسويه نمي‌تواند باشد. سوي ديگر دستيابي به اين گونه خواندن نوشتة نويسنده است كه راه را با دشواريهاي نوشته بر خواننده نبندد.

 گفتار تبديل انديشه است به نشانه‌هاي صوتي براي انتقال به ديگري. نوشتار هم تبديل انديشه است به نشانه‌هاي بصري براي انتقال به ديگري. آنها كه نوشتن را دشوار مي‌دانند، اگر ريزه‌كاريهاي تبديل انديشه به كلام مكتوب را بياموزند، امكان دارد كه جرئت نوشتن را از دست بدهند، ولي ديگر مي‌دانند كه در تاريكي قدم بر نمي‌دارند. نوشتن هم، چون گفتن، آن قدر لذتبخش است كه كمتر مي‌توان پس از پيروز شدن در نخستين نوشته دست از نوشتن برداشت. نوشتن گونه‌اي از خلق كردن است و انسان هميشه از خلق كردن لذت مي‌برد.

تفاوت ميان انديشيدن و گفتن، انديشيدن و نوشتن، همان نشانه‌هائي است كه براي بيان و تجسم انديشه به كار مي‌بريم. اگر نوشتن را دشوارتر از گفتن مي‌دانيمع به اين سبب است كه اين دو عمل را از دو مقولة جداگانه مي‌دانيم. حال آنكه نوشتن همان گفتن است

چند نكتة مهم دربارة آرايش سخن

نثر نوشتاري از مرسل ساده شروع مي‌شود و در مسير كمال خويشع به جانب شعر، به نثر مرسل عالي و سپس به نثر فني (هنري) مي‌رسد، و نيز گفتيم كه نثر فني يا هنري «نثري است كه هدف آن ايجاد تناسب لفظي و آرايش كلام و گسترش فضاي معنا باشد، با استفاده از آرايه‌هاي سخن و اركان زينتي.» اين آرايه‌ها و اركان‌ زينتي همان است كه در اصطلاح علوم ادبي بدان صناعات بديعي نام نهاده‌اند به اضافه مباحث و نكاتي كه به فن بيان و فن معاني ارتباط دارد.

اين صناعات و فنون عبارت است از وسايل زيبايي و آرايشي سخن كه در كلام فصيح و بليغ به كار مي‌رود

فصاحت چيست: فصاحت به معني گشاده‌زباني و روشن گفتاري است، اما در اصطلاح علوم ادبي فصاحت، يا صفت كلمه است، يا صفت كلام (سخن) و يا صفت متكلم (سخنور).

فصاحت كلمه: آن است كه لفظ از عيوبي چون تنافر حروف، غرابت و مخالفت قياس لغوي خالي باشد.

 تنافر حروف: يعني؛ آنكه حرفهاي كلمه چنان با يكديگر تركيب شوند، و يا در پي هم بيايند كه هم بر زبان راندن آن كلمه دشوار باشد، همه به گوش سنگين آيد. چنين كلمه‌هايي در زبان عربي فراوان يافته مي‌شود، اما خوشبختانه در زبان اصيل فارسي اين گونه كلمات نادر است و جاي بحث دربارة آنها باقي نمي‌ماند.

غرابت كلمه: يعني؛ دور بودن صورت و معناي كلمه از ذهن و نامأنوس بودن آن. و آن چنان است كه نويسنده يا گوينده كلمه‌يي را به كار ببرد كه در اثر گذشت زمان، ديگر مورد استعمال نداشته و متروك شده باشد، و بنابر قول زبانشناسان جزو كلمات مرده به شمار آيد، و اگر امروز آن را به كار ببريم نامفهوم و نامأنوس خواهد بود. مانند به كار بردن «نخجل» به جاي نيشگون (نشگون) و «نشكنج» و يا «چشم آغيل» (چشماغيل) به جاي خيره در كسي نگريستن يا با خشم به كسي نگاه كردن و يا «آزفنداك» و «سركيس» به جاي قوس قزح و جز آنها.

گاه از گويشهاي محلي كلمه‌يي ناشناخته را وارد زبان معيار مي‌كنند كه لفظ و معناي آن براي غيربوميان ناشناس و مهجور است.

مخالفت قياس لغوي: در صورتي است كه ساختار كلمه با فرنهادهاي دستور زبان موافقت نداشته باشد. مانند: تركيب اسم خاص با پسوند مصدري «يدن» براي ساختن مصدر و فعل، مثل «مكيدن» يعني؛ مكه رفتن، «پلنگيدن» يعني؛ خوي پلنگي داشتن.

فصاحت كلام: آن است كه كلمات (جمله، عبارت) از سه عيب خالي باشد؛ يكي تنافر كلمات، دوم ضعف تأليف و سوم تعقيد.

تنافر كلمات: آن است كه جمله از كلماتي تركيب شده باشد كه تركيب آنها موجب سختي تلفظ شود و گوينده در اداي پي در پي آنها دچار اشكال گردد، اگر چه تلفظ هر يك از اين كلمات به تنهايي بسيار ساده باشد. مانند:

«خواجه تو چه تجارت كني». يا «در لرستان نه لر است و هر يكي نه نره لر».

يا اين بيت:

آن شاه شجاع گر بكشد تير و كمان را               در يك كششش ششصد و شش تير بدوزد

ضعف تأليف: آن است كه در ساختار جمله رعايت فرنهادهاي دستور زبان نشده باشد.  مانند اينكه فعل مفرد براي فاعل جمع بياورند و بگويند: «حاضران از آن مجلس به اعتراض برخاست». يا آنكه اجزائ و اركان جمله در جاي خود قرار نگيرند مانند: «خواند دانشجو درسش را» يا «آن زن آزادي شوهرش از زندان را تقاضا كرد».

تعقيد: به معناي گره خوردن، پيچيدن، پيچيدگي و كلام پيچيده و غيرقابل فهم گفتن است. در جمله‌هاي پيچيده و دور از فهم گاه مفردات جمله يعني كلمه‌ها تعقيد دارند، و گاه تمامي جمله از نظر تركيب لفظي دچار تعقيد است، و آن را «تعقيد لفظي» گويند، و گاهي مي‌شود كه جمله از نظر معني پيچيده است، و آن را «تعقيد معنوي» گويند.

واژه شناسي

يكي از عوامل غلط نويسي، عدم شناخت و تشخيص صحيح واژه‌هاست. برخي كلمات مثل هم تلفظ مي‌شوند؛ ولي شكل مكتوب و معناي آنها متفاوت است. همين سبب مي‌شود تا نويسنده‌ي كم دقت به شكل املائي واژه‌اي توجه نكند و آن را غلط بنويسد.

«هم اكنون كه من مشغول نوشتن ستور مزبور ميباشم چندين عكس از آزمايشات مورلي مارتين مقابل چشمم نهاده است.

قطعا منظور مترجم محترم از «ستور»، «سطرها» بوده كه بايد «سطور» نوشته مي‌شد؛ اما به هر دليل ستور نوشته شده كه واژه‌اي منفرد و به معني چارپا (= اسب، استر، الاغ) است. قرينه‌ي موجود در جمله نيز همين را اثبات مي‌كند؛ زيرا آنچه را كه مي‌نويسد «سطور» است و «ستور» را مي‌چرانند! نمونه‌هاي مشابه اين غلط املائي فراوان است و هر روز در كتاب‌ها، روزنامه‌ها و نامه‌ها ديده مي‌شود و گاه سبب رسوايي نويسنده مي‌گردد.

«… الا و لله كه امروز بايد نها را با ما صرف كني …»

«نهار» را صرف نمي‌كنند؛ زيرا «نهار» واژه‌اي عربي و به معناي «روز» است؛ بلكه آنچه كه صرف مي‌شود «ناهار» است كه اصلا كلمه‌اي فارسي و به معني غذائي است كه وسط روز (= نهار) مي‌خورند.

 درست نويسي

يكي از اصلي‌ترين وظايفي كه نظام آموزشي هر كشور بر عهده دارد، آموزش «درست نويسي» است. در عمل به اين وظيفه است كه روزهاي نخست دبستان با تمرين خط آغاز مي‌شود و با نوشتن، تمرين واژه‌ها، املا، جمله‌سازي، شناخت ساختمان و نقش كلمه‌ها در جمله و سرانجام درس آزاد و شيرين انشان ادامه مي‌يابد. اينها همه براي آن است تا «درست نوشتن» در ما «نهادينه» شود.

درست نويسي، مهارتي است كه تنها با فراگيري، تمرين و دقت در به كار بردن اصول جمله‌نويسي به دست مي‌آيد. بر هر زباني قوانيني حاكم است و به كمك اين قوانين خواندن جمله‌ها و فهم آن براي مخاطب ممكن مي‌گردد. در اين بخش به برخي از اين قواعد اشاره مي‌شود و انتظار مي‌رود خوانندگان گرامي در نوشته‌هاي خود اين اصول و قواعد را رعايت كنند.

نشانه‌گذاري

نشانه‌هايي كه در جمله به كار مي‌رود در ايران سابقه‌ي زيادي ندارد و با تقليد از نوشته‌هاي اروپايي در خط فارسي وارد شده است. پيش از اروپايي‌ها، يونانيان اين نشانه‌ها را ابداع كرده بودند. البته اين به آن معنا نيست كه جمله‌ها بدون استفاده از هيچ علامتي نوشته مي‌شده‌اند؛ بلكه براي راحتي خواننده و فهم دقيق جمله از نشانه‌هايي استفاده مي‌شد كه پس از ورود صنعت چاپ به ايران و ترجمه يا آشنايي با كتاب‌هاي غربي نشانه‌هاي جديد جايگزين آن علامت‌ها شد. مثلا در گذشته‌ها نويسندگان ايراني و اسلامي هنگامي كه مكث را در جمله لازم مي‌ديدند بر روي حرف آخر كلمه نشانه‌ي «ساكن» قرار مي‌دادند. نيز براي تفهيم پرسشي بودن جمله قيد پرسش را كافي مي‌دانستند.

نشانه‌اي را هم به معني شروع پاراگراف به كار مي‌برده‌اند. از مركب رنگي نيز براي برجسته نشان دادن كلمه يا جمله استفاده مي‌كرده‌اند. بنابراين ساكن به جاي ويرگول (،) قيد پرسشي عوض علامت سؤال (؟) و رنگي بودن كلمه يا جمله به معني گيومه ( «») و با هدف تأكيد بر آن كلمه يا جمله به كار مي‌رفته است. پس آنچه بعد از ورود نشانه‌ها در خط فارسي رخ داد، يك جايگزيني بود نه چيزي ديگر. حال به اين دو جمله توجه كنيد:

الف-  خلاف اين را بيان مي‌كند و مفاد آن اين است كه چهارده بازار بورس- ظاهرا در سراسر كشور- وجود دارد كه اكنون چهاردهمين اين بازارهاي سيزده گانه در زنجان گشايش مي‌يابد.

وجود نشانه‌ها مي‌تواند در درك و فهم منظور نويسنده مهم وحياتي باشد؛ مثلا در قانون كار آمده است: «… در صورتي كه نماينده كارفرما خارج از اختيارات خود تعهدي بنمايد و كارفرما آن را نپذيرد در مقابل كارفرما ضامن است.»

كسي مي‌تواند متن بالا را چنين بخواند: «در مقابل، كارفرما ضامن است.» شخص ديگري نيز ممكن است آن را اين گونه بخواند: «در مقابل كارفرما، ضامن است.» اگر قانونگذار- شايد هم حروفچين!- در يكي از اين دو ويرگول قرار مي‌داد، مانع كژتابي جمله مي‌شد.

كاربردهاي نشانه‌هاي جمله‌نويسي تابع قاعده‌اي ثابت نيست؛ بلكه مي‌توان گفت معمولا و اغلب اين نشانه‌ها در موارد ياد شده به كار مي‌روند.

همچنين نبايد در استفاده از اين نشانه‌ها زياده‌روي كرد و بهتر است فقط در مواردي كه نبود يك يكي از اين نشانه‌ها فهم معناي جمله را مشكل يا ناممكن مي‌سازد، از علامت استفاده شود.

 آشنايي با حرفه‌ي ويراستاري

ويراستاري، در ايران ما، حرفه‌ي جواني است. پيش از آن كه اين حرفه، به معناي امروزي‌اش، در جهان كتاب و مطبوعات جا باز كند، كارهايي در جريان نسخه‌برداري يا چاپ انجام مي‌گرفت كه با پاره‌اي از عمليات ويرايشي مشابهت داشت. از جمله، نسخه‌ي خطي اثر را بر مؤلف مي‌خواندند و با نظر او تهذيب و تنقيح مي‌كردند و چنين نسخه‌اي طبعا اعتبار ديگري مي‌يافت. هم چنين، از اين نوع، كاري مي‌شد كه به آن تحبير مي‌گفتند كه، در لغت، به معني «آراستن و نيكو نوشتن» است.

ويراستاري، به معناي امروزي آن، در نزد ما ، نسبتا نوپاست و تنها چند سالي است كه در صنعت نشر ايران جايگاه شايسته‌ي خود را يافته است. برخي از مراكز انتشاراتي، با وارد كردن ويرايش در فرايند نشر كتاب، كسب اعتبار كردند. تا همين اواخر، ناشران خصوصي عموما، به رسم قديم، دست‌نويس مترجم يا مؤلف را، به همان صورت خام، به دست حروف‌چيني و چاپ مي‌سپردند.

نشر مجموعه‌ها و دانش نامه‌ها و آثار چند مؤلفي در حوزه‌ي واحد نيز در بالا بردن شأن ويراستاري نقش مؤثر داشته است. در اين گونه كارها، يكدستي و تناسب اجزا و نظم و نسق ساختاري و حتي سبك نگارش اهميت ديگري دارد. از اين رو، ناشران، براي تعهد اين امور، نياز مبرم به سازمان دادن دستگاهي نسبتا پيچيده و، در عين حال، منسجم و هم آهنگ و همچنين، به ناظر و سردبيري كارآمد و ذي‌صلاح را احساس كردند.

در برخي از مراكز، كه در سطح دانشگاهي عمل مي‌كردند، به حكم فعاليت انتشاراتي در رشته‌هاي گوناگون علمي و فني، تشكيل شعب تخصصي در بخش ويرايشي ضرورت يافت.

بدين سان، ويراستاري به صورت حرفه‌اي با دامنه‌ي وسيع خدماتي درآمد و در صنعت نشر خصلت نهادي پيدا كرد و حتي در طبقه‌بندي رسمي مشاغل منظور گشت و، براي آن، درجاتي معين و شرايط احراز هر درجه و حدود وظايف و اختيارات در هر يك از مراتب مشخص گرديد.

 ويرايش، ويراستار

دو لفظ ويرايش و ويراستار ظاهرا معادل editing و editor انگليسي اختيار شده است. اما، در عمل، لفظ editor، در صنعت نشر، معادل‌هاي متعدد دارد: ويراستار، مصحح، ناظر يا دبير مجموعه، سردبير مجله و نشريه. يك لفظ ديگر نيز در همين مقوله داريم و آن copy editor است كه نسخه‌پرداز يا ويراستار فني را براي آن اصطلاح كرده‌اند.

اين كه editor با چند اصطلاح حرفه‌اي در زبان فارسي متناظر شده است با  واقعيت وفق دارد و از آن حكايت مي‌كند كه يك معادل فارسي نمي‌توانسته است سراسر طيف معنايي لفظ فرنگي را، در مراتب گوناگون، زير پوشش بگيرد. برقراري تناظر يك به يك ميان لفظ انگليسي و برابر فارسي آن چندان حسني هم نداشت و ابهام‌آفرين مي‌شد. در حقيقت، اثر، از زماني كه به ناشر عرضه مي‌گردد، و گاهي پيش از آن، يعني از روزي كه به اثرآفرين سفارش داده مي‌شود، تا لحظه‌اي كه از چاپ بيرون مي‌آيد و حتي پس از آن، يعني هنگامي كه وارد بازار مي‌شود و ناقدان درباره‌ي آن اظهارنظر مي‌كنند، مسيري دراز و پر دست‌انداز را مي‌پيمايد كه ويراستار به معني وسيع آن را، در مراحل و مدارج متعدد، به صورت‌هاي گوناگون، و با دامنه و شدت متفاوت،  درگير مي‌سازد. عملياتي كه طي سراسر اين مسير انجام مي‌گيرد، در هر منزل، نامي پيدا مي‌كند كه مرتبه‌اي از مراتب ويراستاري را متمايز مي‌سازد.

انواع خدمات ويرايشي

انواع خدمات ويرايشي به چند اعتبار تعيين مي‌شود:

1- نوع ويرايش: تخصصي، محتوايي- ساختاري، زباني، فني؛

2- نوع اثر: ترجمه، تأليف، تصحيح؛

3- حوزه‌ي محتوايي اثر: علمي- تحقيقي، مطبوعاتي، دوقي- تخيلي؛

4- عرصه‌ي كاربردي اثر: مرجع، درسي، عام؛

5- حجم اثر: مقاله، رساله، كتاب، مجموعه؛

6- مخاطبان اثر: كودكان، نوجوانان و جوانان، دانشگاهيان، محافل علمي در سطح بالا.

به اعتبار نوع ويرايش

اثر علمي- تحقيقي در سطح دانشگاهي، اگر تأليفي باشد، به ويرايش تخصصي نياز دارد. ويراستار تخصصي، از نظر احاطه‌ي علمي بايد در حد نويسنده و حتي بالاتر از او باشد. ليكن ويرايش اين نوع اثر، اگر ترجمه باشد، از ويراستار زبان‌دان و اصطلاح‌شناس و بهره‌ور از  آشنايي نسبي به موضوع برمي‌آيد. در اين حالت، كار ويراستار منحصر خواهد بود به مقابله و ويرايش زباني و يكدست كردن اصطلاحات و افزودن توضيحات لازم براي خوانندگان ترجمه و، و در موارد ترديد، وارسي با استفاده از مراجع يا كمك گرفتن از اهل فن.

نوع ديگري از آثار علمي به اصطلاح تأليفي وجود دارد كه عمده‌ي مطالب آنها ترجمه يا اقتباس مستقيم از اثري به زبان بيگانه است. ويراستار متخصص، اگر به جهان كتاب در رشته‌ي خود آشنا باشد، مي‌تواند منبع اصلي «مؤلف» را بازشناسد و، در اين حالت، كار او به ويرايش اثر ترجمه‌اي بسيار نزديك مي‌گردد. اثر اقتباسي، هر قدر هم «مؤلف» بكوشد كه رد گم كند، هم از روي مطالب و هم از طرز بيان آنها، بازشناخته مي‌شود. در اين صورت، ويراستار بايد مصرانه معرفي منبع اصلي «تأليف» را خواستار گردد و ويرايش اثر را به آن منوط سازد.

فقطد ناشران معتبري كه دامنه‌ي كارشان فراخ است و رشته‌هاي متعدد علمي و فني را در بر مي‌گيرد به ويراستاران متخصص در شعب علوم و فنون نياز دارند و بنيه‌ي مالي آنها اجازه‌ي استفاده از آنان را مي‌دهد. در غير اين صورت، ناشر ناگزير است به ويراستار عمومي قناعت كند، هم چنان كه در اغلب مراكز جمعيتي كم اهميت پزشكان عمومي هستند كه خدمات درماني را در محل انجام مي‌دهند.

در ويرايش محتوايي- ساختاري، كارهايي از انواع زير ممكن است انجام گيرد:

– حذف يا تقليل و تلخيص مطالب؛

– تبديل،  اصلاح، تعديل، توضيح؛

– افزايش؛

– بازبيني و تصحيح؛

– برقرار ساختن نظم و ترتيب و اسلوب.

آيين نگارش و گزارش‌نويسي

 مقصود از نگارش: اگر نويسنده‌اي  بتواند آنچه را كه در ذهن دارد، بي‌كم و كاست روي كاغذ بياورد، به نگارش دست زده است. پس مقصود از نگارش، «رسانيدن پيام نويسنده است به خواننده» بنابراني رعايت هر نكته‌اي كه اين پيغام را درست‌تر و زودتر به خواننده برساند، شايسته خواهد بود، ليكن بايد توجه داشت كه رعايت سليقه‌هاي مختلف در كار نگارش، مشكلاتي را ببار مي‌آورد و حال آنكه هر سليقه‌اي بايد پيرو اصول و موازين علمي و پذيرفته شده باشد.

نگارش، يكي از وسايل مبادله اطلاعات و از مهمترين و مشكلترين آنهاست. چه بيشتر تصميم‌هايي كه مسؤولان سازمانها مي‌گيرند بر اساس گزارشهايي است كه دريافت مي‌كنند. حال اگر در تهيه و تنظيم آنها دقت نشود، چه بسا كه منشأ زيانهاي مادي و معنوي گردد.

هر نوشته‌اي كه بهتر بتواند افكار و هدفهاي نويسنده را به خواننده منتقل سازد، آن نوشته كاملتر و رساتر است. بكار بردن لغات، اصطلاحات، الفاظ و عبارات ساده و در خور فهم خواننده، به نوشته ارزش و اعتبار مي‌دهد. نويسنده نبايد اجازه دهد كه خواننده در طول گزارش- يعني مقدمه، متن و نتيجه يا پيشنهاد- دچار آشفتگي و سردرگمي شود و در گرفتن پيام درنگ كند.

اگر آنچه را كه در اعماق روحمان نهفته داريم و آنچه را كه در زندگي مي‌بينيم و احساس مي‌كنيم، بتوانيم همانگونه نشان دهيم، ما را گوينده يا نويسنده نامند؛ ولي شمار آنانكه داراي اين توانايي هستند، متأسفانه اندك از بسيار است و طبيعي است كه از همه مردم نمي‌توان انتظار داشت كه گوينده‌اي جادوگر يا نويسنده‌اي چيره‌دست بار آيند. با اينهمه از آنها كه تحصيلاتي دارند، تجربياتي اندوخته‌اند و منشأ خدماتي هستند، مي‌توان و بايد انتظار داشت كه با استفاده از شيوه‌هاي نگارش پيامهاي خود را بتوانند به روشني و رسايي به خواننده برسانند و اين كار به سادگي امكان‌پذير است.

وقتي ما مي‌توانيم هر نوع مقصودي داريم، شفاها به ديگري  بگوييم دليلي ندارد كه نتوانيم آن را روي كاغذ بياوريم، ليكن از آنجا كه «نوشتن» دشوارتر از «حرف زدن» است. بايد در اين مورد دقت بيشتري بكار برد.

با پيشرفت تكنولوژي و گسترش دامنه فرهنگ و تمدن بشري، امروزه نگارش از صورت يك امر ذوقي و تخصصي بيرون آمده، به عنوان يك فن مهم و ضروري و در رديف مهمترين ابزار كار، در همه سازمانهاي اداري و مراكز مهم آموزشي پذيرفته شده است. به عبارت ديگر امروز از استاد دانشگاه گرفته تا افراد فني و كاركنان ساده سازمانهاي دولتي و بخش خصوصي از فرا گرفتن شيوه‌هاي گزارش‌نويسي و نگارش- لااقل از نوع توضيحي آن- بي‌نياز نتوانند بود.

به دليل اين نياز روازفزون، سازمانهاي مختلف كشور- در جهت تحقق هر چه سريعتر اهداف خويش- براي آشنا ساختن كاركنان و مديران خود به شيوه‌هاي نگارش و گزارش‌نويسي، آنها را به دوره‌هاي ويژه مربوط كه به صورت كوتاه مدت (حداكثر سه هفته) در سازمانهاي آموزش مديريت و سرپرستي اجرا مي‌شود اعزام مي‌دارند و هر كسي مي‌تواند با ديدن چنين دوره‌اي، پيام خود را به سرعت، صحت و روشني به خواننده برساند.

تنها از رهگذر نگارشها و گزارشهاست كه مي‌توان آرشيو مرتب و بايگاني منظم را در سازمانهاي اداري و مراكز آموزشي بوجود آورد- و تنها بدين وسيله امكان ضبط و ثبت مطالب و استفاده از آنها به عنوان «سند» در مراجعه‌هاي بعدي فراهم مي‌آيد. از خلال گزارش‌هاست كه طرز فكر و حدود صلاحيت و مهارت مديران و گزارشگران را مي‌توان تشخيص داد.

نكته مهم

هر نوشته‌اي بايد پاسخگوي دو مطلب اساسي باشد:

– چه مي‌خواهيم بنويسيم؟                           – چگونه مي‌خواهيم بنويسيم؟

در مورد مطلب اول بايد بدانيم كه هدف ما چيست و چه فكرهايي را بايد براي رسيدن بدان هدف فراهم آوريم.

در مورد مطلب دوم،  لازم است شيوه نگارش را بياموزيم.

نوشته خوب و روشن، بازتاب طرح و نقشه‌اي است كه صرف وقت را براي خواننده به حداقل برساند. از اين رو هيچ نوشته خوب و روشني نيست كه از يك فكر روشن مدت نگرفته باشد و بر اساس يك طرح دقيق و منظمي پي‌ريزي نشده باشد. براي رسيدن بدين هدف ناگزير بايد مشكلات نگارش را شناخت و با طرح نقشه دقيقي كه از رهگذر مراحل چهارگانه گزارش‌نويسي امكان‌پذير است، آنها را برطرف ساخت.

مشكلات نگارش

– نحوه خط و ابهامي كه در بيشتر نوشته‌ها از نظر شيوه خط وجود دارد.

– املاي لغات

– رعايت قواعد دستور زبان

– خط خوردگيهاي احتمالي

– ناهماهنگي الفاظ و جمله‌ها

– انتخاب زمان مناسب

چند يادآوري به ويراستاران و نسخه‌پردازان

1- به منظور جلوگيري از ايجاد تشتت در نگارش، توصيه مي‌شود از يك شيوه‌نامه استفاده شود.

2- در متن نقل قول- حتي در حد علايم سجاوندي- تغييري داده نشود.

3- نقل قولها با منابع آن تطبيق داده شود تا نسبت به صحت آن اطمينان حاصل آيد.

4- مشخصات كامل منابع نقل قول در پانوشتها يا پي‌نوشتها درج شود.

5- از تغييرهاي غيرضروري و تفنني در انشاي اثر خودداري شود.

6- بديهي است حذف مترادفها، تصحيح و تنقيح و يكنواخت كردن انشاي اثر و كوتاه كردن جمله‌ها، از مقولة تغيير غيرضروري و تفنني نيست و امري لازم است، مگر در متون ادبي كه اين قبيل تغييرها بايد با اطلا ع و موافقت صاحب اثر باشد.

7- در انتخاب ميان دو كلمة درست، وجه متداولتر ميان اهل قلم و اديبان برگزيده شود.

8- نزديكي انشاي اثر با زبان زنده و جاري و متداول، با گرايش به زبان محاورة عاميانه اشتباه نشود.

9- از به كار گرفتن كلمه‌هاي من درآوردي و بي‌هويت و نادرست (مثل مستفرنگ به جاي فرنگي مآب) يا كلمه‌هاي بي‌ريشه و دساتيري (مثل مروند رود به جاي رود فرات) پرهيز شود.

10- از به كار بردن واژه‌هاي بيگانه (غيرفارسي) خودداري شود، مگر آنكه معادل فارسي كلمة بيگانه نامفهوم، نامتداول و دور از ذهن باشد.

11- متن ويرايش شده و نسخه‌پردازي شده، به رؤيت صاحب اثر برسد و اگر موافقت او حاصل نشد به مدير بخش آماده‌سازي و مشاور فرهنگي مؤسسه مراجعه شود.

12- صفحه‌هاي پيش از متن اثر (عنوان، شناسنامه، مقدمه و احيانا توضيح ناشر) تنظيم شود.

13- فهرست مطالب كتاب تنظيم شود.

14- تعيين حروف و دستور حروفچيني با مشورت و همكاري بخش آماده‌سازي مؤسسه صورت گيرد.

مراحل چهارگانه نگارش يا گزارش

براي رهايي از علل و موانع ياد شده و انتقال افكار و اطلاعات به روشني به خوانندهع ناگزير بايد مراحل چهارگانة زير را در تنظيم هر نوع نوشته يا گزارش رعايت كرد:

1- تهيه و تدارك

2- طرح ربط منطقي مطالب

3- نگارش

4- تجديدنظر و اصلاح

1- مرحله تهيه و تدارك: پيش از آنكه به نوشتن آغاز كنيم، بايد تمام اطلاعات، حقايق، علل و عوامل مربوط به موضوع نگارش را در نظر آوريم و براي اين كار انديشه را بكار گيريم و به نيكي دريابيم كه:

– هدف ما در اين نگارش يا گزارش چيست؟

– خواننده ما كيست؟ چه اطلاعاتي از مطلب مورد گزارش يا نگارش دارد كه در فهم مقصود، او را ياري مي‌دهد و چه اطلاعاتي بايد به او داده شود كه در نتيجه‌گيري‌هاي نهايي برايش سودمند است.

– آيا تمام اطلاعات و افكاري كه بايد در خلال نوشته گنجانيده شود، آمده است؟

– آيا نوشته، خود يك پيام ساده است، يا بايد به اجزاي اصلي و فرعي تقسيم شود.

 در اين مرحله با توجه به موارد ياد شده، لازم است:

– كليه مطالب و افكار مربوط به موضوع را كه بايد در طرح خود بگنجانيم، جمع‌آوري كنيم.

– افكار لازم را حفظ و مطالب زايد را حذف نماييم و چنانچه مطلبي فراموش شده است، بر آن بيفزاييم.

– آن افكار را با هدف و مقصد اصلي گزارش يا نگارش تطبيق دهيم.

– افكار اصلي و فرعي را مورد سنجش و ارزشيابي قرار دهيم و مرتبه آنها را از حيث تقدم و تأخر تعيين كنيم.

در مرحله تهيه و تدارك، تنها با فهرست افكار سروكار داريم و هنوز زمان نگارش فرا نرسيده است. براي تنظيم فهرست افكار كافي است براي بيان يك فكر يا نظريه كامل فقط يكي دو كلمه اساسي بياوريم.

2- طرح ربط منطقي مطالب: منظور از طرح ربط منطقي مطالب ترتيبي است كه بايد در بيان افكار و نظريات رعايت كنيم. در اين مرحله رؤوس مطالب كه در مرحله پيشين دقيقا مورد بررسي و ارزشيابي قرار گرفته و موارد زايد، مكرر و نامربوط آن پيراسته شده است، به ترتيب منطقي زير هم قرار مي‌گيرد و طرح اساسي ترسيم مي‌شود و اگر لازم باشد در اين طرح براي مقدمه، نتيجه يا پيشنهاد نيز جايي در نظر مي‌گيريم.

مقصود از ترتيب در اين مرحله آوردن افكار، مطالب و پيامهايي است به دنبال هم به نحوي كه ميان آنها از حيث توالي منطقي يا تقدم و تأخر، نسبت معقولي برقرار باشد.

نمونه يك طرح ساده

يكي از كاركنان، پيشنهاد تغيير يك مورد از مقررات انجام كار را نموده است. سرپرست مربوط از دريافت اين پيشنهاد خوشوقت و سپاسگزار است. پيشنهاد شامل نكات مفيدي است، ولي در آن عيب عمده‌اي هست كه بايد رفع شود.

سرپرست مي‌خواهد راجع به تغيير پيشنهاد، «كتبا» به كارمند جواب دهد، ولي ناچار است با اين پيشنهاد- به دليل داشتن يك عيب عمده- مخالفت كند، با اين اميد كه كارمند پيشنهاد خود را از نو دقيقا بررسي نموده، براي رفع كمبود آن چاره‌اي بينديشد.

چند نكته در مورد نگارش و شيوة خط

 نوآموزان در دبستان، براي سهولت، نوشتن را با خطي آغاز مي‌كنند كه نه نسخ است و نه نستعليق. بيشتر براي نوشتن از خطوط مستقيم استفاده مي‌شود. نوشتن خط نستعليق را كه كاري است هنرمندانه از سال دوم بتدريج شروع مي‌نمايند.

در املا و ديكته نويسي بايد اتصال حروف را به بچه‌ها ياد داد، تا در هنگام نوشتن براي حروف و كلمات، دندانه‌هاي زيادي ايجاد نشود. براي اين كار بايد معلم مراقبت زيادي بعمل آورد.

در نوشتن حروف نكات زير بايد مورد توجه قرار گيرد:

1- دو حرف (س – ش) را قبل از حروف زير بايد دندانه‌دار نوشت تا توليد مركز و دندانة زيادي نكند (ج-چ-ح-خ-ر-ز-ژ) مانند: سجل، سحر، سخاوت، سردار، سزاوار، سست، سمو(بلندي) سمنو، شهردار، كاشي، مواشي و مانند اينها.

2- دو حرف (ص-ض) نيز در موقع اتصال به حروف ياد شدة در بالا بايد مراكز مخصوص خود را داشته باشد؛ يا با دوري كه در موقع اتصال پيدا مي‌كند، مركز (ص و ض) حفظ شود. در كلماتي مانند:

صحيح- صحابه- صريح- صرير (آواز قلم در هنگام نوشتن) صب (ريختن آب) – صد – موصي (وصيت‌كننده)، مضئي (روشن‌كننده)، صهر (داماد)، صميم (خالص، ته دل، ميانة دل)، صميميت (يكرنگي و يكدلي در دوستي). صخره (سنگ سخت) و مانند اينها.

3- در اتصال حروفي مانند (بـ- تـ- ژ- ز- هـ- يـ) بايد دقت كرد در هنگام اتصال به حروفي مانند: جر- حر- خر- يد- مر- ر- ض-ص و حروفي مانند اينها مركز و دندانة زيادي ايجاد نشود: در كلماتي مانند: بخارا- نجار- بحر- بيجاده (كهربا- ياقوت) – تهران- نمي- بمي – بهر- بسي- بشتاشت (خنده‌رويي) – برادر- بنداد- بنياد – بقيه- نسخ- نهب (به يغما بردن) – سهو (فراموشكاري) تضمين- مترادف- سترگ – يمن- صحن- چشم و …

4- هر گاه دو حرف (س و ش) پهلوي هم قرار گرفتند؛ يا بايد حرف اول را دندانه‌دار و دومي را كشيده نوشت يا هر دو را دندانه‌دار نوشت تا ايجاد مركز و دندانة زيادي نكند؛ مانند: شش، كوشش و…

5- بايد از سالهاي اول تحصيل دقت كرد كه نوآموزان ديكته را با خط شكسته و ناخوانا ننويسند. تنها در سالهاي آخر دورة راهنمايي و دبيرستان با تمرين «مكتوب خواني» آنان را با خطوط مختلف و از جمله خطوط شكسته آشنا كرد: زيرا در زندگي اجتماعي، در آينده، بدان نيازمند خواهند بود.

6- تكاليف و تمرين دانش‌آموزان، در همة دروس، بويژه در درس ديكته بايد كم ولي با دقت زياد توأم باشد. ديكته را دانش‌آموزان بايد با خط خوانا و زيبايي پاكنويس كنند.

7- علائم نقطه‌گذاري را معلم مي‌تواند در ضمن القاء ديكته به نوآموزان ياد دهد تا بتدريج بدان عادت كنند و با جملة كامل، ناقص و ساير مواردي كه علامت نقطه‌گذاري بكار مي‌رود آشنا شوند.

در نقطه‌گذاري، حروف منقوطه (نقطه‌دار) هم، معلمان و همكاران عزير بايد تأكيد كافي كنند تا نوشتن ديكته و در نوشته‌هاي ديگر دانش‌آموزان با سهل‌انگاري همراه نباشد و از ابتدا عادت نيك آموزشي در آنان راسخ شود.

فنون نگارش

هدف كلي: آشنايي با متون نگارش و نشانه‌هاي رايج

شيوه نوشتن:

1- واژه‌بندي                        2- نشانه‌گذاري

تعريف جمله:

از جمع شدن منطقي چند كلمه يا واژه جمله ساخته مي‌شود.

تعريف پاراگراف:

تركيب معين از چند جمله يك بند يا پاراگراف را به وجود مي‌آورند كه اين بندها به وجود آورنده نامه و بخشنامه‌ها، دستورالعمل‌ها، صورت جلسه‌ها، گزارش‌ها، مقالات و كتابها مي‌شوند.

مراحل ساخت يك جمله:

1- انتخاب كلمات يا واژه‌ها

2- تنظيم واژه‌ها و كلمات و تركيبات جمله

3- تطبيق دادن جمله از نظر دستوري

تعريف واژه:

 واژه يا كلمه سخني است كه معني داشته باشد و از تركيب چند حرف بوجود آيد. واژه يا كلمات ممكن است با گذشت زمان تغيير كند. انتخاب واژه كلمه، با ميزان دانش، تجربه، شخصيت سليقه و مهارت نويسنده بستگي دارد و تا جايي كه امكان دارد بايد از واژه‌هاي فارسي استفاده شود و همچنين زيبايي كلمه مي‌تواند بر جذابيت نوشته بيفزايد.

فوايد نظام پاراگراف:

1- ايجاد سهولت در امر فهميدن يا فرمان دادن

2- كاهش خستگي چشم به هنگام مطالعه

3- زيبايي ظاهر نوشته

4- تفكيك مطالب و دسته‌بندي آنها براي اينكه خواننده مطالب را به همان صورتي كه موردنظر نويسنده است ياد بگيرد.

صفحه:

از جمع چند پاراگراف يا بند طبق قواعدي معين يك صفحه به وجود مي‌آيد. صفحه مي‌تواند يك نوشته كامل باشد كه هدف پيام دهنده را به طور كامل بيان كند يا مي‌تواند جزئي از كل نوشته باشد.

هنر نگارش چيست:

چنانچه پيوند حقيقي بين مطالب يك نامه وجود داشته باشد و اثر مثبت بر روي خواننده بگذارد و با ابتكار و دقت و جملات زيبا بيان شود «هنر نگارش» ناميده مي‌شود.

توضيح در رابطه با پاراگراف:

همانطور كه گفته شد كوتاهترين جزء يك نوشته كه بيانگر مطلب باشد بند و پاراگراف ناميده مي‌شود كه ممكن است 2 الي 12 سطر باشد. در ابتداي هر پاراگراف به اندازه يك كلمه 5 حرفي جاي خالي گذاشته مي‌شود و پايان پاراگراف هر كجا كه باشد بقيه سطر يك خط خالي گذاشته مي‌شود، سپس پاراگراف بعدي در يك يا دو سطر بعدي شروع مي‌شود.

نشانه‌گذاري چيست:

نشانه به علائمي گفته مي‌شود كه به خواننده كمك مي‌كند تا منظور نويسنده را بهتر دريابد. در ارتباط حضوري پيام دهنده با امكاناتي مانند حركت دست، اشاره با انگشتان، حركت در عضلات صورت و تغيير آهنگ صدا مي‌تواند منظور خود را به گيرنده بفهماند. بنابراين در نوشته بجاي اين حركات مي‌توان از نشانه‌ها و علائم كمك گرفت. نشانه‌گذاري در همه زبانها مورد استفاده بوده است.

نشانه‌گذاري در زبان فارسي:

تاريخچه بكار بردن علائم و نشانه‌هاي فارسي حدود صد سال است كه معمول شده است، در حالي كه قبل از آن نوشته‌هاي اروپايي مورد استفاده قرار مي‌گرفته به همين دليل نوشته‌هاي قديمي چون فاقد علائم و نشانه‌ها هستند خواندن آنها مشكل‌تر است. فوايد نشانه‌گذاري و ارزش به كار بردن نشانه به حدي است كه مي‌توان آن را با علائم راهنمايي به هنگام رانندگي مقايسه كرد. بكار بردن صحيح نشانه‌گذاري به نويسنده اين امكان را مي‌دهد كه نوشته‌اي مطلوب را تهيه كند. نشانه‌ها مي‌توانند مفهوم جمله را به كلي عوض كنند (علي از مشهد آمد. جمله خبري) (علي از مشهد آمده؟  جمله پرسشي) (علي از مشهد آمد! جمله تعجبي) (علي از مشهد آمد جمله ناتمام)

فوايد نشانه‌گذاري:

1- ايجاد سهولت در امر برقراري ارتباط از نظر فهميدن و فهماندن

2- انتقال صحيح پيام از پيام دهنده به پيام گيرنده

3- انتقال آهنگ گفته به نوشته

4- آراستن شكل ظاهري نوشته براي جاذبة لازم در نزد خواننده

5- اصلاح متون قديمي و تبديل آن به نوشته‌هاي روز

فرم اداري:

فرم كافيست داراي عنوان مخصوص كه بعضي قسمتهاي آن براي ثبت اطلاعاتي از قبيل نام، مشخصات، تاريخ و ساير جزئيات، خالي گذاشته مي‌شود.

نكاتي كه بايد يك نوشته خوب داشته باشد داراي مشخصات زير است:

1- تفكر و دقت

2- طرح

3- تهيه پيش نويس و آماده كردن آن براي پاك‌نويس

4- خوانا و درست

5- خودداري از تكرار واژه‌ها

6- رعايت ساده‌نويسي

7- رعايت عفت قلم و پاكي فكر

8- وحدت موضوع

9- حدود استفاده از صنايع ادبي و زيبايي كلام

10- طريقة نقل سخن ديگران

11- آگاهي و تسلط كافي به موضوع

12- رعايت اختصار

13- مقدمه

14- واژه‌هاي دشوار و بيگانه

15- املاء كلمات و لغات

16- نكات دستوري

17- رعايت قواعد نقطه‌گذاري

18- خوانا بودن خط و يا تايپ كردن

19- نظم و ترتيب و تفسير نامه

20- بيان هر يك از مطالب در پاراگراف جدا

تاريخچه مختصري از پيشرفت زبان فارسي:

اطلاعات دقيقي از ادبيات فارسي از زمان مادها و هخامنشيان نداريم، فقط سنگ نوشته‌هايي بنام زرين و سفين كه آن هم 400 واژه را در بر مي‌گيرد وجود دارد. با حملة اسكندر به ايران و پايان دادن به پادشاهي هخامنشيان فرهنگ و تمدن يوناني به ايران راه يافت. پس از اسكندر اشكانيان 500 سال در ايران حكومت كردند در اين دوره زبان پهلوي كه فارسي ميانه نام داشت، رواج پيدا كرد پس از آن بوسيلة اردشير بابكان سلسلة ساسانيان به وجود آمد كه 400 سال ادامه داشت. اطلاعاتي كه از اين دوره دربارة زبان فارسي وجود دارد پندنامه‌ها، شعرها، ترانه‌ها به زبان پهلوي ساساني است. پس از ساسانيان دوره آخرين پادشاه كه يزدگرد سوم بود توسط عمر مغلوب شد و از آن پس زبان عربي وارد زبان فارسي شد. در دورة سامانيان پايه‌گذاري اصلي ادبيات ايران شروع شد.

مراحل پيدايش خط و تكوين آن:

سه مرحله در به وجود آمدن خط نقش داشته‌اند:

1- تصويرنگاري           2- پندنگاري              3- الفبايي

بشر قبل از پيدايش زبان، براي بيان منظور خود از كشيدن تصوير بر روي سنگها كمك مي‌گرفت و از اشاره‌ها استفاده مي‌كرد پس از اين مرحله خط بابلي، خط عاشوري و خط نسبي مربوط به مرحله پندنگاري است. پس از آن بزرگترين اختراع بشر پديد آمد، كه «الفبا» بود و از 25 الي 40 حرف تشكيل مي‌شد. كه ابتدا فينيقي‌ها براي اولين بار خط ميخي را اختراع كردند.

دلايل اهميت نوشته:

 1- ويژگي نوشته

آسانترين، كم هزينه‌ترين، مطمئن‌ترين، بادوام‌ترين وسيله در ايجاد ارتباط در زمان گذشته و حال مي‌باشد.

2- بعد قانوني نوشته

نوشته در ايران جنبة سند دارد از طرفي به عنوان سابقة كارها نگهداري مي‌شود.

نوشته‌هاي سازمانها عبارتند از:

1- نامه                                        5- دستورالعمل

2- گزارش                                    6- تصويب‌نامه

3- صورت جلسه                                      7- آئين‌نامه

4- بخش نامه                                8- قوانين مختلف

اهميت و نقش مكاتبات اداري:

مكاتبات اداري داراي اثرات زير هستند:

1- اثرات مالي

2- اثرات حقوقي

3- راهنمايي آيندگان در مطالعه، ادامه و جريان كارها

4- براي ادارة جريان كارها

5- تاريخ و قضاوت آيندگان

به عنوان مثال يك نوشته ممكن است داراي اثرات مالي باشد به عنوان مثال دستور پرداخت پول حتما بايد به وسيله‌اي، نوشته شده باشد.

شناخت نامه‌هاي اداري:

نامه در لغت به معني نوشته و در عرف آن به مكاتبات اداري و در اصطلاح عبارت است مكاتباتي كه با هدف معين بين افراد حقيقي و حقوقي صادر مي‌گردد. به طور كلي نامه اداري را مي‌توان چنين تعريف كرد: «هر نوشته‌اي را كه شامل يك يا چند موضوع اداري بوده و به عنوان وسيلة ارتباط در داخل و خارج از وزارتخانه مورد استفاده قرار مي‌گيرد».

آيين نگارش

نياز و احتياج انسان به ايجاد ارتباط با ديگر همنوعانش، اهميت و ضرورت نگارش را مشخص مي‌كند؛ زيرا آدمي ناگزير است كه براي رفع احتياجات روزمره‌ي زندگي خويش با ديگران ارتباط حاصل نمايد و يكي از راه‌هاي عادي اين ارتباط به وسيله نوشتن صورت مي‌گيرد. اكثر مردم اگر چه بتوانند درست و خوب سخن بگويند، به سادگي از عهده‌ي نوشتن برنمي‌آيند، فن نويسندگي و نگارش از جمله فنوني است كه هر انسان با آن در زندگي سر و كار دارد و در اين صورت طبيعي بوده كه چنانچه در اين كار مهارت حاصل نكند اشكالات و خلل‌هايي بر امور زندگي او وارد خواهد شد؛ پس بر هيچ صاحب درك و معرفتي پوشيده نيست كه اگر آدمي فاقد اين نعمت بزرگ بوده چه مشكلات بر اثر تبادل افكار خويش با ديگران پيدا مي‌كرد. و روابط انسان به شكل بايسته و شايسته‌ي امروزي امكان‌پذير نبود و در كل شاهد بالندگي و رشد و ترقي كنوني وي اكنون نبوديم. پس با توجه به اين احساس نياز لازم است كه هر دانش پژوه و دانشجويي با اسلوب و شيوه‌ي نويسندگي آشنايي بيشتر پيدا كند تا از نوشتن باكي نداشته باشد. در اين بخش كتاب سعي گرديده به صورت اختصار و مفيد به قواعد درست‌نويسي در نگارش اشاره، و همچنين به شناخت انواع نوشته‌ها و خصوصيات آنها پرداخته شود.

در ابتدا بايد به ارزش انديشه و سخن پي برد؛ زيرا اگر آدمي انديشه نداشته باشد نمي‌تواند سخن بگويد و اگر سخن نباشد، نوشتن معنايي پيدا نمي‌كند؛ يعني

اين اصل را مدنظر قرار دهيم كه (انديشه  گفتار  نوشتار).

اما ارزش سخن بر كسي پوشيده نيست و آدمي نمي‌تواند شكر اين نعمت خدادادي را به جاي آورد.

بحث و مقوله گفتار پس از انديشه براي اكثر مردم زبان رد گرديده اما مشكل آن زماني است كه خواسته باشند اين سخن ارزشمند را به نوشتار تبديل نمايند كه ذكر شد گاهي دانشجويان و نسل تحصيلكرده را هم به مخاطره مي‌اندازد، اما اگر به مقوله و بحث نگارش به شكل جدي نگريسته شود افراد دچار اضطراب نوشتن نمي‌گردند؛ و اجتناب از نوشتن مي‌نمايند. جا دارد از استاد ارجمند نگارش و ادبيات كودكان، آقاي محمد عزيزي ياد كنيم و سخنان ايشان را از كتاب پنجره‌هاي زندگاني در خصوص گريزان بودن از نوشتن در اين قسمت بياوريم:

«تمام حرف همين است كه ما در سر كلاس‌هاي انشاء و آيين نگارش بايد كاري كنيم كه آتش دروني اشتياق دانش‌آموزان و دانشجويان لحظه به لحظه شعله‌ ورتر گردد و آنها را به سوي تكامل روحي هدايت كند، نه اين كه بر فرق استعداد و توانايي و خلاقيت‌هاي ادبي آنها خاكستر مرده بپاشيم و در عين حال از آنان انتظار داشته باشيم كه بي هيچ دغدغه‌ي خاطري قلم به دست گيرند و راحت بنويسند؛ معمولا مردم مي‌گويند: «هر سلامي عليكي دارد»؛ يعني به قول روان‌شناسان هر كنشي نوعي واكنش دارد و هر واكنش نتيجه‌ي كنشي خاص است؛ يعني ما بايد اول ببينيم كه به دانش‌آموز و دانشجو چه مي‌دهيم و بعد از او انتظار داشته باشيم كه چه كند و چه نكند.»

براي نويسندگي چه بايد كرد؟

گام‌هاي نخست در فراگيري نگارش و نويسندگي عبارتند از:

الف: اراده‌ي استوار و عزم راسخ براي يادگيري اصول وقوانين نگارش

ب: اختصاص ساعاتي جهت مطالعه و خواندن كتاب و مقالات لازم و مناسب در اين جهت

ج: از نوشتن هراس نداشته باشيم و لو كه نوشته‌ي ابتدايي ما كاري صحيح و مناسب نباشد

د: به موضوعي در نگارش توجه گردد كه مورد علاقه‌ي ماست. آن گاه كار در آن خصوص لذت‌بخش خواهد بود.

ه: انديشه و تفكر در مورد موضوع نگارش كه شالوده و اساس نگارش آن است.

آن چه ذكر شد، موضوعاتي بود در خصوص فراگيري نگارش و اما هر نوشته را دو موضوع كلي رهبري مي‌كند نخست موضوع و محتوي دروني آن، كه نتيجه صورت‌هاي ذهني و انديشه‌ي نويسنده است و موضوع ديگر فرم و يا قالب كلي نوشته مي‌باشد كه آن انديشه و موضوع دروني در آن ريخته مي‌شود؛ در اين خصوص در بخش انواع ادبي به صورت مفصل بحث گرديد، در اين قسمت به مثالي كفايت مي‌كنيم؛ مثلا يك نوشته از نظر محتوي گاه ادبي و هنري است و گاه تاريخي و يا موارد ديگر كه اين صورت و درون مايه براي خواننده مشخص باشد و داراي خصوصيات لازم بوده باشد؛ يعني اگر نوشته اخلاقي است، خصوصيات يك نوشته‌ي اخلاقي در آن وجود داشته و چنان‌چه نوشته، انتقادي و طنزي بوده، مشخصات نوشته‌ي طنزي در آن وجود داشته باشد.

ولي به طور كلي هر نوشته بايد داراي ويژگي و اختصاصات ذيل باشد:

الف: رعايت وحدت موضوع در كل نوشته، يعني از لحاظ معني و محتوي و پيام، تمام متن هدف واحدي را دنبال كرده و كلمات تناسب معنايي با يكديگر داشته باشند.

ب: از آوردن جملات طولاني يا داراي «اطناب» پرهيز شود؛ زيرا نوشته‌اي كه طولاني باشد خواننده را ملول و خسته مي‌سازد.

ج: رعايت آيين سجاوندي يا اصول نقطه‌گذاري از ويژگي‌هاي مهم ديگر بوده؛ زيرا چنانچه نوشته‌اي خالي از نقطه‌گذاري باشد امكان اشتباه خواندن خوانندگان فراوان است.

د: هر نوشته بايد از غلط‌هاي املايي مصون و عاري باشد و درست‌نويسي و انتخاب املايي درست و مناسب هر كلمه از موضوعات مهم نگارش است.

ه: مرتب و خوانا نوشتن هر نوشته موضوع قابل توجه ديگر بوده كه در هر نوشته بايستي رعايت شود.

و: اجتناب از كاربرد كلمات عاميانه و محلي در نوشته‌هاي محلي، همچنين استفاده از كلمات دشوار و بيگانه در نوشته امري ناپسند و مردود است.

ز: ساده و روان بودن هر نوشته از خصوصيات بارز آن نوشته محسوب مي‌شود، پس بايستي در اين موضوع دقت شود.

ح: با توجه به اين كه هر نوشته با آرايه‌هاي ادبي آرايش مي‌يابد. اما افراط در كاربرد آرايه‌هاي ادبي باعث ملول شدن خواننده از نوشته مي‌شود.

ط: همراه شدن با صداقت و راستي موضوع مهم ديگر هم نوشته است؛ زيرا نوشته‌اي داراي ارزش بوده كه تاثير وافر بر شنونده و خواننده بگذارد و چنانچه آن از روي اخلاص آورده شود، اين تاثير لازم و بايسته را خواهد گذشت.

آرايش كلام (كاربرد آرايه‌هاي ادبي در نگارش)

ذوق و سليقه‌ي انسان وي را واداشته كه او دنبال زيبايي‌ها و مظاهر پر رمز و راز طبيعت برود هر نويسنده و انديشمندي هم مي‌خواهد زيباترين قالب و مفاهيم را در نوشته خود به كار ببرد تا خوانندگان بيشتري را جذب كند و اين است كه از قريحه و ذوق و زيورها استفاده مي‌كند و نوشته‌اي پر رمز و راز و زيبا تهيه مي‌گردد، در اين قسمت به شناخت آرايه و آرايش‌هاي كلام مي‌پردازيم.

 در تبادل افكار و بيان معاني، تشبيه از ساده‌ترين موضوعاتي به شمار مي‌آيد كه از آن استفاده مي‌شود؛ زيرا برخي موارد را نمي‌توان تعريف كرد پس آنها را به موضوع‌هايي كه آشناتر و شناخته‌تر مي‌باشند، تشبيه مي‌كنند. در اين ابيات توجه گردد كه:

تو شبنمي، تو بهاري، سپيده سحري                 تو عطر پونه‌ي عشقيع نشاط گلهايي

(دكتر اشرف زاده)

شاعر از كوتاه‌ترين صورت تشبيه استفاده و معشوق را به آنها مانند و تشبيه كرده است.

استعاره

همان تشبيه است كه يكي از اركان آن (مشبه يا مشبه به) ذكر نشود و اين كه استعماره معني عاريت گرفتن هم مي‌دهد؛ زيرا كلمه‌اي در استعاره به كار گرفته مي‌شود كه مفهوم جديدي دارد و اين گونه هم تعريف شده است كه استعاره مجازي مي‌باشد كه در آن علاقه‌ي مشابهت وجود داشته باشد.

مثال: سرو من آمد، يعني دلبر قد بلند من كه مانند سرو است، آمد. كه در اين جا يكي از طرفين تشبيه حذف شده و تنها مشابه به آمده است.

و يا در اين مثال كه تيغ زمانه سر او را ربود، كه مشبه به حذف شده است؛ زمانه در اين جا به شمشيري تشبيه شده است كه لبه‌اي برنده دارد و سرها را مي‌برد.

مجاز:

به كار بردن كلمه‌اي در غير معني حقيقي خودش، شاعر و نويسنده در نوشته‌ي خويش كلمه‌هايي را به كار برد كه در غير معني اصلي كلمه آمده باشد مثلا گل من خنديد. گل در غير معني حقيقي خود به كار رفته است (آن كودك چون گل خنديد)، يا شير وارد كلاس شد. علي است كه به جاي او، كلمه‌ي شير را به كار برده‌اند.

كنايه

بيان مطالب و سخني را به طور پوشيده، «كنايه»، گويند و در اصطلاح فن بيان اين است كه مطلبي چنان بيان شود كه معني حقيقي آن موردنظر نباشد بلكه معني دوم و ديگر ملاك باشد مثلا در اين جمله كه «دست او كج است»، مقصود اصلي گوينده، معني مجازي آن مي‌باشد؛ يعني «او دزد است» كلاه او پشم ندارد؛ يعني «او ابهت و نفوذي ندارد» و … او فردي است كه زياد دود چراغ خورده است؛ به اين معنا كه «وي مطالعه زياد داشته».

ايهام

در معني به گمان و هم افكندن را گويند و آن كاربرد كلمه و جمله‌اي است كه از آن دو معني استفاده شود: مثلا حكايت شيرين را شنيده‌اي، معلوم و مشخص نيست كه آيا منظور نويسنده حكايت و داستان شيرين و خوب بودن آن است يا نه، منظور داستان خسرو و شيرين يا شيرين و فرهاد بوده است.

يا در اين بيت:

غرق خون بود و نمي‌مرد ز حسرت فرهاد            خواندم افسانه‌ي شيرين و به خوابش كردم

آيا افسانه‌ي شيرين و خوب را خوانده يا افسانه‌ي شيرين، معشوق فرهاد را گفته است.

تلميح (اشاره)

نويسنده در نوشته خويش اشاره به داستان، شعر، يا حكايت مي‌نمايد؛ مثلا در اين بيت، عطار نيشابوري اشاره دارد به داستان حضرت ابراهيم و موسي.

گاه گل بر روي آتش دسته كرد                      گاه پل بر روي دريا بسته كرد

يا اين بيت كه اشاره به داستان پيامبر اكرم (ص) در غار ثور دارد

عنكبوتي را به حكمت دام داد                        صدر عالم را در او آرام داد

حديث، آيات قرآن:

كاربرد آيات قرآن و روايات و احاديث در نوشته، از آرايه‌هاي ادبي محسوب مي‌شود؛ مثلا در ضمن نوشتن براي دعوت به صبر و شكيبايي آورده شود كه «يا ايهاالذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلاه آن الله مع الصابرين»

نكاتي پيرامون نگارش

در نوشتن نخست بايد انديشيد كه چه مي‌خواهيم بنويسيم؛ آنگاه بايد ديد كه چگونه بنويسيم!

«موضوع» انديشه‌هاي ما، از هر دستي كه باشد: «وصفي، انتقادي، علمي، تحقيقي، ادبي، طنز و … نياز به «طرح و نقشه» دارد؛ طرح براي ابلاغ عواطف، احساسات و انديشه‌هايمان به ديگران و ايجاد ارتباط معنوي و فكري، با كساني كه مانند ما نمي‌انديشند و احتمالا عواطف ما را ندارند!…

براي نوشتن يا بناي كاخ سخن، بايد مصالح ساختماني انديشه يعني «واژه‌ها» را شناخت و تركيب آفريني و جمله‌سازي را بشيوه بلغا، مطابق دستور زبان فارسي دانست … و توجه داشت كه شيوة نوشتن هر موضوع با موضوع ديگر متفاوت است لذا به طرح و نقشه و مصالح ساختماني و ابزار نوشتاري خاص نياز دارد، مثلا آنجا كه موضوع سخن تحقيق و پژوهشهاي علمي است نمي‌توان از نثر روزنامه‌اي كه ويژه مردم كم سواد است سود جست يا به طنز و هزل گراييد!… يا در نثرهاي ادبي روشني و شفافيت كلمات و شيوايي و رسايي كلام همراه با جمال آفرينيهاي خيال و صنايع بديعي و بياني مطمح نظر است نه پرداختن به استدلال و منطق علمي يا ديني و فلسفي!…

عفت بيان نويسنده به نوشته بها مي‌بخشد و كنايه‌ها و اشارات مضحك و مبتذل از ارج نوشته و شأن نويسنده مي‌كاهد…

كثرت تكرار چه در مفردات باشد چه در تركيبات و صور خيال، از عيوب فصاحت است همچنين پراكندگي تكرار و تشتت در موضوع، از اثربخشي نوشته كم مي‌كند و نداشتن نظم فكري و آداب نداني نويسنده را برملا مي‌سازد.

املاي درست واژه‌ها و رعايت قواعد نشانه‌گذاري، خواننده را به خواندن و درك بهتر مطالب ترغيب مي‌كند و خط زيبا و حداقل خواندن، درون وزيباي نويسنده را در برون، متجلي مي‌سازد.

رعايت ايجاز و پرهيز از اطناب و مباحث فرعي و خارج از موضوع نيز، موجب گيرايي و دلچسبي نوشته مي‌گردد… نوشته بايد از نظر «محتوا» متناسب با عواطف و احساسات مردم و جامعه باشد و ضمن بيدار كردن حس مسؤوليت در آنان، آگاهيها و همبستگي‌هاي نويسنده را بآنان منتقل نمايد.

گيرايي و جذابيت نوشته، موجب مي‌شود كه «پيام» نويسنده زودتر درك شود و در اين مورد لازم است كه نويسنده از بكار بردن واژه‌ها و تركيبات مبهم و دور از ذهن و غيرمعمول خودداري نمايد. تقريبا با چنين روشهايي است كه نويسندگان ژرف انديش ايراني كه علاوه بر استعدادهاي خداداد خويش، سالها عمر عزيز را در راه مطالعات گوناگون و درك ريزه‌كاريهاي زبان و ادب فارسي صرف كرده‌اند و بر رموز و قدرت نويسندگي وقوف يافته‌اند، توانسته‌اند با آثار خود فرهنگ ملي كشور ديرينه سال خويش را بپايند و بر ارزشهاي معنوي آن بيفزايند و شعله‌هاي عشق و ارادت به اين گرامي مأمن را با نوشته‌هايشان در جان مشتاقان بتابانند و در دورانهاي سياه بدبختي، شرف و شجاعت را تبليغ كنند و جوانان كشور را از سهل‌انگاري و مهمل‌گرايي و تنبلي بازدارند و جامعه را بسوي سعادت و خوشبختي رهنمون گردند.

منابع:

نام كتاب: آيين نگارش و ويرايش – محل انتشار: تهران- مؤلف احمد سميعي – ناشر: نشر سمت- سال انتشار : 1378

نام كتاب: آيين نگارش و روش آموزش- چاپ از مركز چاپ و نشر ايران- سال اول: مراكز چاپ و تربيت معلم

نام كتاب: آيين نگارش و سخنوري- مؤلف: دكتر احمد محمدي (ملايري) – چاپ: قيام

نام كتاب: آيين نگارش اداري- محل انتشار: تهران – مؤلف: جمشيد غلامي نهاد – ناشر: نيايش، سال انتشار: 1384

 نام كتاب: انواع خدمات ويرايشي: محل انتشار: تهران: ناشر: احمد سميعي سال 1380

نام كتاب: فارسي و نگارش (برگزيرده‌ي نظم و نثر فارسي) به اهتمام: مهدس ماحوزي-           چاپ اول: 1369- چاپ : صنوبر

نام كتاب: شيوه‌ي نگارش

تأليف: دكتر مرتضي كافي

چاپ و صحافي: چاپخانه سپهر- تهران

نام كتاب: نگارنده متون فارسي- مؤلف: محمدرضا باقري- ناشر: انتشارات مشاور توس – صفحه‌آرايي: كمال مظلوم

نام كتاب: چشمه‌ي خورشيدها- مؤلف: عباسعلي حلامي – ناشر: شهر فيروزه

 نام كتاب: گزيده‌ي متون ادب فارسي و آيين نگارش- تدوين‌كننده: دكتر حسين بهزادي اندوهجردي- ناشر: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي- واحد تهران مركزي- چاپ: آذروش

چكيده نويسييادداشت‌برداري
Comments (0)
Add Comment