کودکان دو زبانه و مشکلات و چالش های آموزشی آن ها

مقدمه

يكي از علل افت تحصيلي در مناطقي از كشورما پديده دوزبانگي است .متاسفانه در كشور ما به جاي اينكه با انتخاب محتوا وروشهاي تدريس مناسب،  موانع پيش پاي آموزش اين كودكانرابردارند، به حذف  لهجه ها وگويشهاي محلي پرداخته مي شود ،به طوري كه خانواده ها  باصرف هزينه هاي زياد  و مهاجرت از روستاها وشهرهايي كه گويش محلي دارندسعي دارند كه كودكانشان  درمعرض دوزبانگي قرار نگيرند .كه حاصل آن حذف گويشها ولهجه هاي محلي  مي باشد،بلايي كه برسر پوشش هاي محلي مارفته است. اولين قدم در آموزش اين كودكان انتخاب معلَََََََمان آشنا ومسلط به زبان مادري كودك مي باشد .زيرا آموزش بايد به كمك زبان مادري وبااستفاده از كلمات مشترك ميان زبان مادري وزبان معيارصورت گيرد . اماوظيفه مامعلمين به عنوان نزديكترين فرد ازنظام تعليم وتربيت به كودك اين است كه سعي كنيم ابتدا نگرشي مثبت درمورد زبان دوم در كودك ايجاد كنيم به طوري كه كودك يادگيري زبان دوم رايك مزيت ونياز بداندواين انگيزه رادر كودك تقويت كنيم كه دوست داشته باشدبا يادگيري زبان دوم  عضوي از اعضاي آن  جامعه زباني شود وبا توجه به اينكه دانش آموزي ميتواند زبان دوم رابهتر بياموزد كه شخصيت اجتماعي وبرونگرايي داشته باشدلذا باشركت دادن  دانش آموزان كمرو وخجالتي در بحث وگفتگويادگيري زبان دوم را براي اين كودكان شيرين وآسان كنيم . لذا براي آموزش اين كودكان  لازم است قبل از ورود دانش آموز به مدرسه به صورت غير مستقيم در كلاسهاي پيش دبستاني و با كمك زبان مادري ، زبان فارسي به صورت شفاهي به آنها آموزش داده شود تا زمان شروع آموزش به صورت رسمي با مشكلات كمتري مواجه شويم واكر دانش آموزي موفق به شركت در    دوره هاي پيش دبستاني نشد بايد يك ماه قبل از شروع سال تحصيلي در كلاسهاي آموزشي خاص اين كودكان نسبت به آموزش زبان فارسي به اين كودكان اقدام كرد. در آموزش چنين كودكاني بايد سعي شود به كمك زبان مادري و با استفاده از كلمات مشترك ميان زبان مادري و زبان معيار (فارسي) و با تلفيقي از روش هاي نمايشي و مكالمه و گفتگو وپرسش وپاسخ وبا استفاده از موضوعات ملموس مانند خريد از فروشكاه مواد غذايي وموضوعات مورد علاقه دانش آموز مانند پدر ومادر ، بازي و ورزش ، مسائل اجتماعي روز به زبان آموزي به اين كودكان پرداخت. بعد از استفاده از روش هاي فوق و آشنايي نسبي كودك با زبان فارسي از روش حل مسئله مانند انشاء وجمله نويسي وگفتن دكلمه و توصيف وقايع و حوادث زيان آموزي را در اين كودكان تقويت مي كنيم .

2-دوزبانه بودن يعني چه؟

مقاله خود را با يك جمله از گوته فيلسوف آلماني و توضيح  آن شروع  مي كنم.گوته فيلسوف آلماني مي گويد:((كسي كه فقط يك زبان ميداند درواقع با آن زبان آشنايي كامل ندارد.))

منظور گوته اين است كه كسي مي تواند به خوبي يك زبان را بشناسد كه با زبان هاي ديگر هم آشنايي داشته باشد چون كسي كه زبان ديگري غير از زبان خود را مخصوصا زبان هايي كه با زبان مادري وي برخورد و تاثير متقابل  داشته اند را نشناسد در نتيجه كلماتي كه از زبان هاي ديگر وارد زبان خود  شده اند را  نمي شناسد. مثلا كلمه ي بلوط كه در روستاهاي ما هم از اين واژه استفاده مي شود، يك واژه ي يوناني است كه وارد زبان ما شده است يا هزاران كلمه ي ديگر كه از زبان هاي عربي- انگليسي و يوناني وارد زبان ما شده اند. ضمنابراي سنجش هر چيزي بايد وسيله ومعياري وجود داشته باشد . و ما اگر با زبان هاي ديگر آشنايي داشته باشيم مي توانيم زبان خود را ارزشيابي كنيم  و به نقاط قوت و ضعف زبان خودمان پي ببريم. و موضوع ديگر اين كه يكي از كارهايي كه به فرهنگ و تمدن يك ملت خدمت مي كند ،انتشار آن فرهنگ به كشور ها و ملت هاي ديگر است و ما براي انتشار فرهنگ و آداب و رسوم و زبان خود نيازمند دانستن زبان هاي ديگر هستيم. اما براي اينكه به فهم بهتر موضوع كمك كنيم  سعي كرديم با طرح سوال و جواب هايي ذهن خوانندگان عزيز را بيشتر متوجه موضوع نماييم.

 دو زبانه بودن در واقع يك موقعيت است كه فرد براي يرقراري ارتباط با ديگران به طور متناوب ((بسته به موقعيت هاي خاص ))از دو يا چند زبان استفاده مي كند .(زندي)امروزه در جهان كودكان دو زبانه درحال افزايش هستنند و روز به به روز بر تعداد آنانها افزوده مي شود و دليل آن از بين رفتن مرزها و تبديل شدن جهان به يك دهكده ي جهاني است. مثلا با تشكيل اتحاديه اروپا و بر داشتن مرزهاي سياسي وجغرافيايي و مهاجرت بدون دردسر افراد جهت پيدا كردن كار از كشوري به كشور ديگر روز به روز برتعدادآمار كودكان دو زبانه در جهان افزوده مي شود

موضوعي كه در اينجا حائز اهميت است اين است كه آيا دو زبانه بودن براي فرد وكشور هاي پذيرنده ي كودكان دو زبانه مزيت است يا عيب؟

در هر دومورد بايد بگوييم مزيت است، معمولا هميشه كشور هايي كه در مسير رفت و آمد اقوام و كشورهاي گوناگون بوده اند بر اثر برخورد فرهنگ ها و   تمدن ها در اين كشورها و به دست آوردن وجذب نقاط مثبت فرهنگ ملت هاي ديگر و بر طرف كردن معايب فرهنگ و آداب ملت خود به پيشرفت هاي قابل ملاحظه اي رسيده اند . درمورد فرد نيز اين قضيه زماني به عنوان يك مزيت نمود خود را نشان مي دهد كه فرد به هر دو زبان تسلط كافي داشته باشد. ضمنا با توجه به پژوهش هايي كه بر روي كودكان دوزبانه انجام شده است درمقايسه با كودكان تك زبانه از لحاظ  عملكرد مغزي، برتري چشم گيري داشته اند به طوري كه براي پاسخ دادن به يك نوع سوال با دستگاهي كه عملكرد مغز را اندازه گيري مي كرد متوجه شدند كه مغز كودكان دوزبانه براي حل مسائل و سوالات نياز به فعاليت كمتري داشته است كه نشان دهنده ي مزيت دو زبانه بودن  است  .

موضوع ديگر اين كه آيا ما به عنوان مربي و معلم دانش آموز اين حق را داريم كه به كودكان تاكيد كنيم كه در مدرسه به زبان مادري خود صحبت نكنند؟

انسان ها نسبت به فرهنگ وآداب و رسوم و حتي زبان خود تعصب دارند و اگر با دانش  آموز چنين برخوردي شود در واقع ما به شخصيت وفرهنگ  دانش آموز توهين كرده و بي اعتنايي به زبان دانش آموز مساوي است با ناديده گرفتن خود دانش آموز و اين كه ما با اين رفتار خود به دانش آموز مي گوييم كه فرهنگ و زبان وهويت خود را پشت ديوار مدرسه بگذار و وارد مدرسه بشو! كه دانش آموز با اين حركت نسبت به درس و مدرسه  بي علاقه وبا اعتماد به نفس كمتري در مدرسه حاضر مي شود و غير فعالانه در كلاس شركت كرده  و احساس مي كند كه فرهنگ و هويت و زبان او فاقد ارزش است كه اين وظيفه ي سنگين را بر دوش ما مي اندازد كه مواظب برخورد ها و سخنان خود با افراد دو زبانه باشيم و در كلاس درس با استفاده از زبان آنان هم موجبات فعاليت و ايجاد علاقه در آنها را فراهم آوريم و هم اينكه دانش آموزان ديگر با واژه هاي  جديد تر آشنا شوند.

اما يك سوال هم در مورداولياي محترم مطرح است كه آيا يك فرد كرد يا لر يا عرب يا ترك از همان لحظه ي تولد بايد زبان فارسي را به عنوان زبان معيار به فرزندش بياموزد و براي جلو گيري از دو زبانه شدن بايد با زبان مادري خود كودك با او صحبت نكند؟

متاسفانه اين مورد در كشور ما رسم  شده است كه مردم صحبت كردن فرزندانشان را به زبان مادري عيب دانسته و سعي مي كنند از آغاز تولد با ايشان با زبان فارسي صحبت كنند و در معرض زبان مادري قرار نگيرند كه اين يك عيب بزرگ است. همه ساله مبالغ بسيار زيادي براي باز سازي بناها و كتيبه هاي تاريخي مصرف مي شود كه فرهنگ و آداب و رسوم و تاريخ ملت خود را بازسازي كنيم و به وجود آنها افتخار مي كنيم اما نسبت به بزرگترين سرمايه فرهنگي خود يعني زبانمان بي اهميت هستيم و سالانه مبالغ زيادي هزينه مي كنيم تا از شر آن خلاص شويم متاسفانه با روندي كه به پيش مي رود در چند سال آينده خيلي از  گويش ها و لهجه هاي موجود در كشور ما از بين مي روند و شايد لازم باشد مثل خيلي از زبان هاي دنيا كه فقط دو سه نفر به آن زبان در دنيا صحبت مي كنند فقط در موزه ها و آثار تاريخي به دنبال لهجه ها و گويش ها ي موجود در كشورمان بگرديم، بلايي  كه بر سر پوشش و لباس هاي محلي ما رفته است .

علت اين كه آموزش دروس عربي وانگليسي از مقطع راهنمايي واز سن 12 سالگي آغاز مي شود چيست؟

روانشناسان و زبان شناسان معتقدند كه 12 سال اول زندگي هر شخص از لحاظ فراگيري زبان دوران تطبيق محسوب مي شود و بعد از آن دوران ياد گيري  – يعني شخص در 12 سال  اول زندگي ضمن فراگيري زبان، با زبان فرا گرفــته شده خود را با محيط اطـــراف تطبيق  مي دهد و سيستم فكري اش شكل  مي گيرد و زماني اين تطبيق شكل مي گيرد كه  سواد آمــوزي شخص به زبان مادري تكميل گردد يعني علاوه بر   تكلم ، خواندن و نوشتن به زبان مادري را نيز ياد مي گيرد. اما در مناطق دو زبانه كودك شش ساله مثلا ترك زبان از همان روز اول بايستي به زباني غير از زبان مادري خودتحت تعليم قرار گيرد به عنوان مثال همان كودك ترك زبان كه كوچك ترين آشنايي با زبان فارسي ندارد و تنها به زبان مادري خود با طبيعت واطرافيان ارتباط برقرار مي كند بايد از همان روز اول به زباني غير از زبان مادري آموزش ببيند.

متاسفانه روش هاي تدريسي كه در مدارس ما از آن استفاده مي شود فقط مخصوص دانش آموزان فارس زبان مي باشد و قواعد و اصولي آموزشي كه  در سالهاي ابتدايي مدرسه نظير استفاده از عكس و تصوير و 000 براي تداعي مفاهيم انتزاعي استفاده ميشود ، فقط براي آموزش كودكان فارسي زبان كاربرد دارد و مفيد واقع مي شود چون اين اصول براي آموزش به زبان مادري فرد  پيشبيني و طراحي شده انــد مثــلا يك كــودك فارسـي زبان بـا ديدن تصويـر آب مفهوم آب در ذهــنش تــداعــي مي شود و هنـگامـي كــه كــلمه آب را نــيز كــنار آن مي بــيــند، بــا ايــن مــفهوم ارتبــاط بــر قرار كـرده ومطلب را درك مي كند.

 اما در مورد دانش آموز غير فارسي زبان و ضع متفاوت وبسيار دشوار است  مثلا همان  كودك ترك  زبان وقتي تصوير آب را مي بيند مفهوم ((سو )) در ذهن او تداعي مي شود درحالي كه ما مي خواهيم كلمه آب را آموزش دهيم و كلمه ي آب با معلومات و دانسته هاي قبلي او مغايرت داشته و از كلمه ي آب هيچ گونه شناختي ندارد و قادر به برقراري ارتباط وتطبيق اين كلمه با دانسته هاي قبلي خود نمي باشد كه اين مورد  از معضلات آموزش درمناطق دو زبانه مي باشد كه گاه باعث افت تحصيلي و پيامد آن فرار از مدرسه ودر مواردي  بزهكاري فرد  مي شود.

 لذا لازم است قبل از ورود دانش آموز به مدرسه به صورت غير مستقيم در كلاسهاي پيش دبستاني و با كمك زبان مادري ، زبان فارسي به صورت شفاهي به كودك آموزش داده شود تا زمان شروع آموزش به صورت رسمي با مشكلات كمتري مواجه شويم واكر دانش آموزي موفق به شركت در دوره هاي پيش دبستاني نشد بايد يك ماه قبل از شروع سال تحصيلي در كلاسهاي آموزشي خاص اين كودكان نسبت به آموزش زبان فارسي به اين كودكان اقدام كرد. در آموزش چنين كودكاني بايد سعي شود به كمك زبان مادري و با استفاده از كلمات مشترك ميان زبان مادري و زبان معيار (فارسي) و با تلفيقي از روش هاي نمايشي و مكالمه و گفتگو وپرسش وپاسخ وبا استفاده از موضوعات ملموس مانند خريد از فروشكاه مواد غذايي وموضوعات مورد علاقه دانش آموز مانند پدر ومادر ، بازي و ورزش ، مسائل اجتماعي روز به زبان آموزي به اين كودكان پرداخت. بعد از استفاده از روش هاي فوق و آشنايي نسبي كودك با زبان فارسي از روش حل مسئله مانند انشاء و جمله نويسي وگفتن دكلمه و توصيف وقايع و حوادث زيان آموزي را در اين كودكان تقويت مي كنيم .

 انواع دو زبانگي:

در يك نو تقسيم بندي دو زبانگي  به دو دسته تقسيم مي شود:

  • 3-طبيعي ((برابر)):

 در دو زبانگي برابر فرد از آغاز تولد در يك خانواده و يا جامعه ي دو زبانه زندگي مي كند،و در هر      دو زبان هم شفاها وهم كتبا قادر به برقراري ارتباط است.

2- 3-آموزشي ((نابرابر)):

در دوزبانگي نابرابر آموزشي فرد پس از يادگيري زبان مادري به صورت شفاهي به دلايل آموزشي يا فرهنگي با يك زبان ديگر تماس مي يابد و دو زبانه مي شود. دو زبانگي در كشور ما از اين نوع است.

اما در يك دسـته بـندي كـلي در كـشــورمــا كودكان دو زبانه بـه چهار گروه تقسيم مي شوند :

1-كودكاني كه زبانشان تا حد بسيار زيادي به فارسي معيار نزديك است.

2-كودكاني كه دارا ي لهجه هاي محلي فارسي هستنند مانند ساكنان يزد ،اصفهان ،كرمان ،مشهد و000

3- كودكان دو زبانه كه علاوه بر تسلط به زبان مادري به زبان فارسي مسلط هستنند.

4- كودكان مطلقا يك زبانه كه فقط به گويش محلي خود تسلط دارند.

آموزش به گروه هاي اول –دوم و سوم راحت است و با برنامه آموزش كه در مدارس ما رايج است مي شود با اتخاذ شيوه هاي علمي به تقويت مهارتهاي زباني ايشان پرداخت.

 اما گروه چهارم بايد از ابتدا با برنامه ي جداگانه و منظم مهارتهاي شفاهي زبان را به آنها بياموزيم چون شرط اساسي يادگيري تمام درسها از جمله رياضيات ،علوم،تاريخ و… داشتن مهارت زباني است .

4-عوامل موثر در يادگيري و آموزش زبان دوم :

  • 4-سن زبان آموز
  • 4-ويژگي هاي روانشناختي زبان آموز
  • 4-عوامل اجتماعي فرهنگي محيط زندگي  زبان آموز
  • 4-ويژگي هاي زبان مادري زبان آموز

1- سن زبان آموز:

معمولا زبان آموزان به دودسته تقسيم مي شوند :

1-1 :كودكان و نوجوانان

2-1 بزرگسالان

متخصصان روانشناسي زبان بهترين سن براي يادگيري زبان دوم را بين چهار تا شش سالگي تخمين زده اند و معتقدند كه تلفظ آواها و اداي صحيح آهنگ جمله هاي زبان دوم براي خردسالان آسانتراست و در بزرگسالان به دليل رسوخ زبان مادري در ذهن فرد يادگيري زبان دوم مشكل تر است.

دليل ديگر انعطاف پذيري مغز كودكان است چرا كه انعطاف پذيري مغز انسانها با بالاتر رفتن سن كاهش     مي يابد مورد ديگري كه يادگيري زبان دوم را در كودكان آسان تر مي كند مربوط به دلايل عاطفي است كودكان از اينكه در مقابل جمع مورد استهزا قرار گيرند باكي ندارند و در هنگام توليد عناصر زبان دوم هرچند كه ناقص باشند آماده خطر كردن هستند در حالي كه در بزرگسالان با موانعي چون خجالت و شرمندگي از توليد ناقص جـمله ها و تـلفــظ غلــط كـلمات روبه رو هستنــد ضـمنا در بزرگسالان حذف لهجه مادري براي استفاده از زبان دوم مشكل تر مي باشد و معمولا بزرگسالان زبان دوم را با لهجه زبان مادري صحبت    مي كنند.

2- ويژگي هاي روانشناختي زبان آموز

ويژگي هاي  روانشناختي دانش آموز مانند ويژگي هاي ذهني ((استعداد)) و ويژگي هاي عاطفي ((نگرش،انگيزه و شخصيت)) در يا د گيري و آموزش زبان دوم نقش دارند.

1-2- اسـتـعـداد

بعضي ها فكر مي كنند براي يادگيري زبان دوم قريحه يا استعداد خاصي لازم است در حالي كه تفاوت هاي فردي نه بر اساس استعداد خاص زباني بلكه بر اثر عوامل ديگر چون محيط يادگيري ،روشهايتدريس ، محتواي تدريس ، نگرش وانگيزه زبان آموز … به وجود مي آيد

2-2-نگرش:

نگرش فرد يعني عقايد و طرز فكر فردبه زبان دوم ،ميزان احساسات مثبت ومنفي شخص يا رفتار واقعي شخص نسبت به زبان دوم  ويادگيري آن است. مثلا فرد بگويد كه مگر پدربزرگ و پدران ما زبان انگليسي خوانده اند كه ما بايد انگليسي بخوانيم كه اين نگرش فرد باعث كاهش انگيزه فرد براي يادگيري زبان دوم مي شود و ما بايد با ايجاد نگرش مثبت در آنان ،آنان را از لحاظ رواني براي يادگيري زبان فارسي آماده سازيم.

3-2-انگيزه:

انگيزه ها به رفتار انسان نيرو وقدرت مي بخشند هرچه انگيزه ها قوي تر و منطقي تر باشند قدرت يادگيري بيشتر مي شود.ما بايد اين انگيزه را در كودك تقويت كنيم كه او علاقه مند شود عضوي از اعضاي جامعه زباني مورد نظر شود.

4-2- شخصيت:

شخصيت در يادگيري زبان دوم موثر است هرچه فرد توانايي سازگاري بيشتري داشته باشد يعني اين توانايي را داشته باشد كه به منظوردرك شخصيت فردي ديگر شخصيت خود را به درون او فرافكني بكند و بتواند حالات بازداري را در خود كاهش دهد در يادگيري زبان دوم موفق تر است چون در يادگيري زبان دوم خصوصا ازنظر تلفظ به ظرفيت بيشتر سازگاري نياز است .

و هر چه فرد برون گرا باشد چون يادگيري زبان دوم مستلزم تمرين و صحبت كردن دركلاس و محيط هاي خارج از كلاس است  و فرد برون گرا داراي صفاتي چون برخورد مناسب،جسارت و برقراري ارتباط با مردم و پرحرفي مي باشد موفق تر از دانش آموزان درون گرا هستند.

3-عوامل اجتماعي فرهنگي محيط زبان آموز :

در كنار توجه به ويژگي هاي ذهني زبان آموز بايد به بافت فرا زباني يادگيري زبان دوم هم توجه كرد بنابراين زبان آموز نه تنها با قواعد و ساختار زبان دوم آشنا مي شود بلكه بايد رفتار اجتماعي و فرهنگي آن جامعه ي زباني را نيز بياموزد كه اين مورد با توجه به هم بستگي تاريخي چند هزار ساله و دين مشترك ونظام اداري و رسانه هاي فراگير مانند راديوو تلويزيون در كشورما كمتر به چشم مي خورد.

4-زبان مادري زبان آموز((بازدارندگي- تداخل-خطاهاي زباني))

1-4-بازدارندگي:

زبان مادري و عناصر و قواعد آن در مواردي موانعي براي يادگيري زبان دوم مي شوند مانند فرايندهايي مثل ((تعميم هاي بي مورد)) و((ساده سازي قواعد)) مانند كاربرد سوزيدم به جاي سوختم و كاريدم به جاي كاشتم.

2-4- تداخل:

تداخل يعني تاثير مداوم زبان مادري يادگيرنده در كاربرد زبان دوم مانند سخنگويان گويش تركي آذري در زبان فارسي كه كلماتي مانند “شلوار” و “سواد”را “شالوار” و”ساواد”تلفظ مي كنند .

3-4- خطاهاي زباني :

منظور از خطاهاي زباني صحبت كردن هاي بي مورد و لغزش هاي زباني مي باشد  مثلا ممكن است دچار اشتباهات معنايي شويم و به جاي “قاشق”در جمله كلمه “چنگال” را به كار ببريم.

و يا با تركيب دو كلمه ي “دست كم” و” حداقل” واژه”دست اقل” را بگوييم.

5-آموزش كودكا ن دوزبانه

اما قبل از معرفي شيوه ها وفنون تدريس زبان دوم يك خاطره از يك همكار نقل مي كنم تا دراتخاذ روش تدريس  مناسب بهتر به ما  كمك  كند .يكي از  همكاران فارس زبان  مي گويد سال اول تدريس مرا به يكي از روستاهاي عرب زبان  كه كودكان آنها فقط به زبان عربي صحبت  مي كردند فرستادند. از قضاتدريس  پايه ي اول رابه من دادند.يكي از لوحه ها كه آموزش كلمات هم پايان بود را مي خواستم تدريس كنم چهار تصوير خانه –شانه –انگور-زنبوررابايد تدريس مي كردم ولي هرچه توضيح مي دادم كسي متوجه نمي شد چون اين كلمات رااصلا  نمي شناختند.عصرهمان روزازيكي از بچه هاي روستاعربي كلمه هاي مورد نظر راپرسيدم روز بعدچهار تصوير رادوباره به بچه ها آموزش دادم اما اين بار باكمك زبان عربي تدريس كردم. بااشاره به تصاوير  گفتم بچه ها(البيت يعني خانه) (المشيط  يعني شانه )  (العنب يعني انگور)متاسفانه عربي زنبوررافراموش كردم باعصبانيت گفتم (خوب اين هم عكس زنبور)دردلم داشتم به خودم مي خنديدم اما به روي خودم نياوردم.

از اين خاطره نتيجه مي گيريم كه اولا درآموزش كودكان دوزبانه بايد از زبان مادري كودك كمك بگيريم وسعي كنيم از آموزگاراني استفاده كنيم كه به زبان مادري كودك آشنا ومسلط باشند .

شيوه ها و فنون تدريس زبان دوم :

مهم ترين شيوه ها و فنون تدريس زبان دوم عبارت اند از:

  • شيوه ي رفتاري كامل
  • شيوه ي نمايشي
  • شيوه ي صامت
  • شيوه ي نمايش نامه اي ((ايفاي نقش))
  • شيوه ي بحث گروهي((مشاوره اي)
  • شيوه ي حفظ و تكرار
  • شيوه ي پرسش و پاسخ و
  • – شيوه ي باز آموزش
  • شيوه ي رفتاري كامل:

در واقع اجراي اين روش محدوديت هايي دارد كه فقط براي تعداد معدودي از واژگان و افعال زبان كاربرد دارد مثلا معلم با راه رفتن واژه(( راه رفتن)) را ياد مي دهد و از شاگرد مي خواهد راه برود سپس مي گوييد به طرف پنجره ((برو)) و آن را باز كن يعني فعل رفتن و وجه امري آن را در ساخت جمله اي عملا تدريس    مي كند .

  • شيوه ي نمايشي:

شيوه نمايشي بر مشاهده و ديدن استوار است و در آن افراد مهارت هاي خاصي را از طريق ديدن فرا مي گيرند اما تفاوت عمده شيوه ي نمايشي با شيوه ي رفتاري كامل در اين است كه در شيوه ي نمايشي علاوه بر حركات بدني از اشياء هم در امر تدريس استفاده مي شود البته اگر هنگام تدريس شي ياوسيله ي مورد نظر در دسترس نباشد يا دسترسي به آن مشكل باشد مي توان از نمونه ((مدل))استفاده كرد . مثلا با استفاده از مدل بدن انسان مي توان واژه هايي مثل دست ،پا، سر، چشم، گوش و… رابه دانش آموزان غير فارسي زبان آموزش داد .

3-شيوه ي صامت:

در اين روش شيوه ي تدريس معلم ساكت است و يادگيري از طريق تعامل زبان آموز با مواد آموزشي انجام مي گيرد در اين شيوه از يك وسيله آموزشي كه داراي دكمه هاي رنگي است و چارت هايي كه عناصر زباني به صورت رنگي در آن درج شده اند استفاده مي شوند و معلم با استفاده از اين(( چارت رنگ- صدا)) تدريس مي كند . او  زبان آموز را راهنمايي مي كند كه با فشاردادن دكمه ي آبي رنك تلفظ  كلمه ي قلم را بشنود و هم زمان روشن شدن فضاي كلمه كه آن هم آبي رنگ است در روي چارت آنرا ببيند سپس زبان آموزان با آن كلمه جمله مي سازند و مي نويسند .

   4-شيوه ي نمايش نامه اي ((ايفاي نقش)):

اين شيوه را مي توان براي تجسم عيني موضوعاتي كه براي نمايش مناسب هستنند به كار گرفت و دانش آموزان موضوعي را به صورت نمايش نامه اجرا مي كنند مانند مراجعه به پزشك يا خريد از فروشگاه.

5-شيوه ي بحث گروهي ((مشاوره اي)):

اين شيوه ي تدريس شاگرد محور است وبراي سطوح بالاتر از سطح پايه به كار مي رود و براي دانش اموزان ابتدايي مناسب نيست.دراين شيوه معلم دركنار صحنه مي ماند و  دانش آموزان باهم بحث وگفتگو مي كنندومعلم  گاهي به سوالهاي آنها پاسخ مي دهد.البته بايد سعي شودموضوع مورد بحث مورد علاقه شاگردان باشد ودانش آموز ان اطلاعات كافي در مورد آن داشته باشند.

6-شيوه حفظ وتكرار :

اين روش قديمي ترين شيوه آموزش است .از اين روش فقط به حفظ كردن معاني واژگان وهمچنين ساختن جملات كوتاه  مي شود استفاده كرد .چون استفاده بيش از حد از اين روش ميل ورغبت به يادگيري در كودكان را كم مي كند نياز است اين شيوه با تلفيفي از شيوه هاي ديگر آموزش داده شود .

7-شيوه پرسش وپاسخ :

در اين روش معلم باطرح سوالاتي زبان آموزان را به بيان يك مطلب در قالب عناصر زباني هدايت مي كند .در اين روش ابتدا معلم با طرح سؤالاتي دانش آموزان را به تفكر وا مي دارد

ودر مرحله دوم آنان را به صحبت كردن به زبان دوم وامي دارد  اين شيوه براي مرور مطالبي كه دانش آموزان قبلا آموخته اند ونيز ارزشيابي ميزان  يادگيري آنان بسيار مؤثر است

تمرين هاي ((ببين وبگو ))و ((بشنو وبگو )) تمرينهاي خوبي براي اين نوع آموزش هستند.

8-شيوه بازي آموزشي :

اين شيوه در قالب بازي وسرگرمي ويا انجام مسابقه بين دانش آموزان  روش بسيار خوبي براي تثبيت يادگيري هاي دانش آموز مي باشد .در اين شيوه مي شود  دانش آموزان رابه دو گروه تقسيم كرد  وبه آنها گفت  مثلا گروه اول كلماتي كه نام ميوه  هستند را تكرار كنند وگروه دوم كلماتي كه نام رنگها هستند را تكرار كنند وكلماتي كه نه ميوه هستند ونه رنگ هردو گروه سكوت كنند ودر پايان گروهي كه اشتبا ه كمتري داشته باشند، راتشويق مي كنيم .

منابع :

1- پاول ،اس،كاپلان ،روانشناسي رشد،سفر پرماجراي كودك،ترجمه مهرداد فيروز بخت ،  مؤسسه ي خدماتي فرهنگ،چاپ سوم،1384

2- زندي ،بهمن،روش تدريس زبان فارسي دردوره ابتدايي،انتشارات وزارت فرهنگ وارشاداسلامي، چاپ ششم،پاييز1383

3- زندي ،بهمن،زبان آموزي،انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي،چاپ اول1381

چالش هاکودکان دو زبانه
Comments (0)
Add Comment