در سال 1336 یعنی درست 14 سال قبل از تشکیل کشور امارات عربی متحده ، ایرانیان ساکن در شیخ نشین دبی از جناب شیخ راشد حاکم دبی تقاضا می کنند تا برای تحصیل فرزندانشان مدرسه ای ایرانی تاسیس شود.
پس از موافقت وی و صدور مجوز وزارت فرهنگ ایران مدرسه ای تحت عنوان دبستان ایرانیان دبی در این شیخ نشین تاسیس می شود. مدرسه در یک ساختمان کوچک و قدیمی از طرف یکی از تجار ایرانی ( آقای حاج عبداللّه کاظم) در اختیار هیات فرهنگی ایران قرار می گیرد، همزمان از طرف وزارت فرهنگ ایران کار احداث ساختمان مجهزی شروع و پس از اتمام آن در سال 1337 دبستان دبی به این مکان ( منطقه بردبی) منتقل می شود. این دبستان در اولین سال تاسیس 6 کلاسه بوده و در حدود 210 دانش آموز دختر و پسر در آن مشغول تحصیل بوده اند.
سر برگ کارنامه دانش آموزان ایرانی و مکاتبات اداری نشان می دهد تا سال 46-1345 آموزشگاه با نام مدرسه ایرانیان دبی زیر نظر اداره فرهنگ بنادر جنوب کشور (بوشهر) فعالیت می کرده است. با بررسی مکاتبات می توان دریافت که پس از سال 1349 ( سال تاسیس کشور امارات عربی متحده) سرپرستی مدارس ایران در امارات عربی متحده ایجاد و عهده دار اداره و توسعه مدارس ایرانی در شیخ نشینها شده است.
در چند سال آغاز فعالیت سرپرستی مدارس، مسئولیت فرهنگی کنسولگری نیز با سرپرستی مدارس ایرانی بوده است و پس از آن سرپرست مدارس جمهوری اسلامی ایران در امارات عربی متحده توسط وزارت آموزش و پرورش تعیین و اداره و توسعه مدارس ایرانی را در شیخ نشینها بر عهده گرفته است.
در سال 51-1350 با تغییر نظام آموزشی در ایران و ایجاد دوره راهنمایی تحصیلی نخستین کلاس راهنمایی به صورت ضمیمه مدرسه ایرانیان دبی تشکیل و شروع به فعالیت کرد. مدرسه راهنمایی و دبیرستان در یک مکان به فعالیت خود ادامه می دهند. دوره متوسطه نظری به تدریج جای نظام قدیم دبیرستان را می گیرد و در رشته های ریاضی فیزیک ، علوم تجربی ، اقتصاد و علوم اجتماعی ، خدمات بانکداری و بازرگانی دانش آموز می پذیرد.
از آن پس مدرسه راهنمایی تحصیلی و دبیرستان نظام جدید در یک واحد آموزشی ، تحت عنوان دبیرستان ایرانیان دبی به طور مختلط (دختر و پسر) فعالیت می کند. در سال 1359 پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی ، دبیرستان از نظر جنسی تفکیک شده و دبیرستان مستقل دخترانه نیز تاسیس می شود. دبیرستان از حدود 60-1359 با نام جدید شهید محمد باقر صدر به فعالیتهای خود ادامه می دهد. تا اینکه در سال 63-1362 مدرسه راهنمایی تحصیلی از آن منفک می شود و با عنوان مدرسه راهنمایی تحصیلی پسرانه ایرانیان دبی به کار خود ادامه می دهد.
دقیقاً معلوم نیست که از چه تاریخی مدرسه راهنمایی تحصیلی مذکور به مدرسه راهنمایی تحصیلی بوعلی سینا تغییر نام داده ولی به قرینه می توان دریافت که در همان فاصله در سالهای 62 الی 65 تغییر نام یافته است. با استقلال مدرسه راهنمایی تحصیلی، در دبیرستان شهید محمد باقر صدر در رشته اتومکانیک 32 هنرجو پذیرفته می شوند و با اینکار هنرستان ضمیمه در جوار دبیرستان به وجود می آید. هنرستان تا سال 68-67 فعالیت می کندوبافارغ التحصیل شدن90 هنرجو در سال چهارم، کلاسهای هنرستان تعطیل می شود.
دبیرستان و مدرسه راهنمایی تحصیلی فقط در سال 63-62 به مدت یک سال بطور مستقل با مدیر مستقل فعالیت می کنند و پس از آن تا سال تحصیلی 71-70 مجدداً با یک مدیر اداره می شوند. با تعطیل شدن کلاسهای هنرستان، فقط رشته های ریاضی فیزیک، علوم تجربی، فرهنگ و ادب و اقتصاد و علوم اجتماعی فعال باقی می ماند. در سال 75-74 با تکمیل ساختمان مجتمع سلمان این بخش به صورت مجتمع به فعالیتهای خود ادامه می دهد.
در سال 1359 پس از تفکیک دانش آموزان دختر و پسر و ایجاد دبیرستان دخترانه این دبیرستان با نام دبیرستان خدیجه کبری (س) فعالیت می کند تقریباً به طور همزمان مدرسه راهنمایی تحصیلی دخترانه با نام مدرسه راهنمایی زهرا (س) و دبیرستان خدیجه کبری(س) به صورت مجتمع و با عنوان مجتمع آموزشی خدیجه کبری (س) اداره می شود.
همراه با توسعه مدارس در دبی ، مجتمع آموزشی ابوظبی نیز در سال 1349 همزمان با تشکیل کشور امارات در ابوظبی تشکیل شد. 3 سال بعد مدرسه شارجه نیز در سال 1352 در نعیمیه شارجه تاسیس و تعلیم تربیت ایرانیان در شیخ نشین شارجه را به عهده گرفت. این سرپرستی هم اکنون امور برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت ، هماهنگی و نظارت 8 مجتمع آموزشی نمونه و بین الملل توحید پسران، نمونه توحید دختران، خدیجه کبری، سلمان فارسی، پسران و دختران شارجه، پسران و دختران حضرت امام خمینی(ره) ابوظبی، العین و غیرانتفاعی آداب پسران و دختران) را به عهده دارد و مجموعاً حدود 6000 نفر دانش آموز ایرانی را تحت پوشش دارد.
تاریخچه مدرسه در ایران و خراسان جنوبی
تشکیلات آموزش و پرورش در ایران از دوران باستان تا کنون تغییرات و دگرگونی های فراوانی داشته است.دردوران هخامنشیان آموزش بیشتر جنبه مذهبی و حکومتی داشت و به سه نوع تقسیم می شد.نخستین سازمان آموزشی خانواده بود، والدین هر طفل مسئولیت داشتند، فرزندان خود را براساس موازین دین زرتشت تربیت کنند.
پس از آن آموزش در آتشکده ها بود که به تدریج گسترش یافت ودر کنار این آتشکده ها فرهنگستان هایی هم به وجود آمد.
علاوه براین دو نوع آموزش که ویژه همگان بود سازمان های تربیتی و آموزشگاه های درباری بودند که در قلب کاخ ها قرار داشتند و ویژه شاهزادگان و بزرگان بود.
مسئولیت عمده این آموزشگاه ها در پرورش مدیران برای اداره مملکت و تربیت شاهزادگان برای به دست گرفتن حکومت خلاصه می شد و از آموزش علوم و فنون مختلف خبری نبود.
اما در زمان ساسانیان، سازمان های آموزشی گسترش یافت.آنان علوم دنیای متمدن آن زمان چون هندو و یونان را به قلمرو حکومت خود راه دادند، تا این که دانشگاه بزرگی مانند گندی شاپور (جندی شاپور) در قرن سوم میلادی توسط اردشیر تاسیس شد که در آن علوم تجربی و ادبیات مورد آموزش قرار می گرفت.در زمان انوشیروان این دانشگاه توسعه یافته و بیمارستانی برای تدریس علم طب به وجود آمد، این دانشگاه تا قرن سوم هجری دایر بود.با همه این ها نباید فراموش کرد که در دوران قبل از اسلام به ویژه در زمان ساسانیان تعلیم و تربیت و آموزش ویژه طبقه اشراف و مرفه بود و برای همگان امکان دسترسی به آن وجود نداشته است.پس از اسلام و به خصوص پس از سقوط بنی امیه به دست ایرانیان و روی کار آمدن عباسیان راه برای نفوذ فرهنگ ایرانی در دل فرهنگ اسلامی فراهم شد و مراکز علمی ایران در اواسط قرن دوم هجری اهمیت خود را باز یافتند.اما از آغاز قرن چهارم و در طول قرن پنجم تحولاتی در تشکیلات آموزش و پرورش ایران به وجود آمد و مساجد از شکل ساده خود خارج و در آن ها حوزه های علمیه و اتاق هایی برای سکونت طلبه ها به وجود آمد ، که از همه منظم تر مدارس بود با نام نظامیه که توسط خواجه نظام الملک توسی در سراسر کشور پهناور ایران با برنامه ای خاص و واحد اداره می شد.اما از عصر قاجاریه نظام آموزش و پرورش ایران دچار تحولات اساسی شد و به علت مبادلات سیاسی ایران با کشور های اروپایی مکتب خانه ها و مدارس سنتی جای خود را به مدارس نوین دادند که همه وارداتی و اروپایی بودند.با افتتاح دارالفنون در سال ۱۲۲۸ ه.ش توسط امیر کبیر تحولی بزرگ در ساختار آموزش و پرورش به وجود آمد.طبق دستور ناصر الدین شاه، معلمان دارالفنون موظف بودند در رشته مربوط به خود کتابی بنویسند و یا یک کتاب خارجی را به فارسی ترجمه کنند.این مدرسه تا سال ۱۳۲۰ از وضعیت بسیار خوبی برخوردار بود.بیشترین محصل را به دانشگاه فرستاد ولی در دهه های بعد به تدریج و به دلایل مختلف رو به افول نهاد.فارغ التحصیلان دار الفنون اکثرا به مشاغل وزارت، سفارت، استادی دانشگاه و… رسیدند.
اولین مدارس خراسان جنوبی
اولین موسسه آموزش در شهرستان بیرجند در سال۱۲۶۹ تحت عنوان حسینیه شوکتیه ساخته شد که در سال ۱۲۸۲ ه.ش تبدیل به مدرسه شد و پس از دار الفنون تهران و رشدیه تبریز آموزش به سبک جدید را در ایران آغاز کرد.مدارس شوکتیه به ترتیب در بیرجند، قاین، درخش، نهبندان ودشت بیاض دایر شد.در فاصله سال های ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۶ ه.ش مدارس بسیاری در سایر نقاط قاینات آن زمان دایرشد که از آن جمله مدارس زهان، آبیز، سده ، درمیان، گزیک سربیشه، خوسف و گل بودند.
اولین شاگردان مدرسه شوکتیه همان افرادی بودند که بعدا شغل معلمی برگزیدند و از پیشکسوتان فرهنگی منطقه شدند.آنان در امر تعلیم و تربیت منطقه نقش به سزایی ایفا کردند.فارغ التحصیلان مدرسه که درادارات دولتی به کار گرفته شدند مردم را به صرافت تحصیل انداخت و عده شاگردان رو به فزونی نهاد.از آن پس مدارس جدید هم روز به روز افزایش یافت.اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با توجه به تاکید اسلام برای تعلیم و تربیت مدارس زیادی به ویژه در روستاها و نقاط دور افتاده ساخته شد.به گونه ای که کمتر روستایی را می توان یافت که از نعمت داشتن مدرسه محروم باشد.
تاسیس دارالفنون، یكی از اقدامات چشمگیر میرزاتقیخان امیركبیر است كه حاصل آن، برآمدن نامدارترین چهرههای علمی، ادبی و هنری بوده. اما این مركز فرهنگی، بیستوچند سال است كه به صورت خاكدانی در خیابانی نهچندان خوشنام، به ایامی نه چندان دور میاندیشد كه پایهریز فرهنگ نوین كشور بود و خیابانی كه در آن جای گرفته و نام حكیم ناصرخسرو را كه از مفاخر فرهنگی ماست بر خود دارد، خیابانی بود كه مراكز متعدد فرهنگی و علمی در خود داشته كه امروزه جز كتابفروشیهای قدیمی، نشانی از آنها نیست ولی به عوض، در ضلع شرقی آن، صدای «دارو،دارو» یك لحظه قطع نمیشود! اینجا دارالفنون شده است و البته بر كسی پوشیده نیست كه دارو همیشه به معنای دوا نیست و بیشتر معادل drug به كار میرود اما در ضلع غربی، دارالفنون همچون پدری سالخورده و فرتوت، ابرو درهم كشیده، نگاهی عتابآلود به این نسل ازخودرمیده دارد. این ازخودرمیدهها در ضلع شرقی و با فاصلهای بعید، به دنبال متاعی هستند كه روح بنیانگذار دارالفنون از آن در عذاب است.
گویی از همین روست كه اهل دارو هرگز در حاشیه دارالفنون نمایان نمیشوند؛ بنایی كه به رغم فرسودگی، همچون لعلی درخشنده به چشم اهل نظر زیبا و دلنواز میآید.
سردر زیبای دارالفنون را لرزاده – معمار معروف – پدید آورده و خط چشمنواز بالای آن از عبدالحمید ملكالكلامی ملقب به امیرالكتاب است. دارالفنون در آغاز از چنان منزلتی برخوردار بود كه رضاقلیخان هدایت – مولف مجمعالفصحاء، ریاضالعارفین و انجمنآرای ناصری – به ریاست آن برگزیده شد و به این منظور، از شیراز به تهران كوچ كرد.
از دارالفنون تا سال 57 به عنوان مدرسه استفاده شد و بعد از آن به مركز تربیت معلم تبدیل گردید. سپس مدتی به مركز آموزش ضمن خدمت وزارت آموزشوپرورش اختصاص یافت تا آنكه در سال67 جزو فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید و تصمیم گرفته شد از این بنای ترد و شكننده كه دیگر توانایی ارائه خدمات آموزشی را نداشت، پس از مرمت و بازسازی، به عنوان گنجینه آموزشو پرورش استفاده شود و به این ترتیب، در ایران نیز همانند بسیاری از كشورهای دیگر، مركزی برای نگهداشت تاریخ مكتوب، عینی و شفاهی تعلیم و تربیت فراهم آید. اكنون سالهاست كه از تصویب این طرح میگذرد ولی دارالفنون سالخورده همچنان مهجور و تكیده – لابد به جرم دانشپروری – سر در گریبان فرو برده، در گوشهای از خیابان ناصرخسرو چمباتمه زده تا دستی از غیب برون آید و گره از كار فروبستهاش بگشاید، حال آنكه ساختوسازهایی بسیار بیمقدار با هزینههای كلان صورت میگیرد كه با آنها میشود چند بنای تاریخی نظیر دارالفنون را بازسازی كرد كه نشان از هویت فرهنگی كشور دارند.
فلك به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
بازسازی بنایی فرسوده و ازدسترفته نظیر دارالفنون، نیاز به عزمی ملی دارد. این وظیفهای نیست كه یك وزارتخانه بهتنهایی بتواند از عهده انجام آن برآید و نیاز به توجه مدیریت كلان فرهنگی دارد تا هزینه لازم را برای انجام سریع عملیات نوسازی آن تامین كند و كار را در اسرع وقت و در زمانی تعیینشده به سامان برساند؛ نه آنكه مرمت بنایی چنین عظیم به بودجه وزارتخانهای حوالت شود كه خود، چشم به همیاری مردم دارد! از این روست كه پس از گذشت سالهای متمادی، هرازگاهی خرجی اندك صرف مرمتهای جزئی و ناقص در این بنا میشود كه چون بودجهای برای پیگیری و ادامه كار بازسازی در پی ندارد، آنچه انجام یافته هم به دلیل نیمهكارهماندن، در معرض تخریب و فرسایش زمانی قرار میگیرد، كه گرفته است و باز كار به نقطه آغاز میرسد.
البته نباید پنداشت كه این جفا و بیتوجهی فقط در مورد دارالفنون صورت میگیرد بلكه این معضلی است كه متوجه غالب دستاوردها و میراث فرهنگی ماست. این معضل از دو علت نشأت میگیرد؛ یكی عدم وجود مدیریت كلان فرهنگی كه ضرورت دارد در قالب یك هیات یا شورا، مركب از عالیترین اعضای تصمیمگیرنده نهادهای ذیربط پدید آید و به مسائلی بیندیشد كه بازسازی و راهاندازی گنجینه دارالفنون میتواند نمونهای از آن باشد و دیگری عدم توجه یكسان اهل تحقیق به كل فرهنگ برآمده از این خاك است.
این، معضلی است كه باید آن را به منظور حفظ و پرورش میراث فرهنگی كشور، بسیار جدی گرفت.توجه به چهرههای تابناك فرهنگ بیگانه و غافلماندن از دیگر چهرهها را میتوان برابر گرفت با علاقهای كه كودكان به خامه روی شیرینی نشان میدهند و به دیگر قسمتهای آن توجهی ندارند. تفكر خامهای در حوزه فرهنگ نیز چنین است؛ یعنی فرهنگ را به صورت یك كل منسجم نمیبیند بلكه فقط چهرهها، دستاوردها و آثار دلپذیرتر را مورد توجه قرار میدهد و بقیه را به حال خود وامیگذارد تا بهتدریج مشمول فراموشی و فرسایش زمانی شوند؛ حال آنكه زیبایی یك آسمان پرستاره تنها به ماه و زهره و پروین نیست؛ زیبایی آن، در كل منجسم آن است.
در آسمان پرستاره میراث فرهنگی ایران، اگر فردوسی هست، دهخدایی هم هست. اگر حافظ هست، هلالی جغتایی هم هست. اگر عنصری هست، سعید طاعی هم هست. اگر مولوی هست، سنایی هم هست. اگر ملاصدرا هست، سهروردی هم هست و اگر ابنیه باشكوهی هست كه زیباییشان به گنبد آسمان پهلو میزند، دارالفنون هم هست. همه اینها میراث فرهنگی این سرزمیناند، میراثدار واقعی، كسی است كه به دور از تفكر خامهای، همه را عزیز بشمارد؛ بر یكی دست نوازش نكشد و دیگری را خوار بدارد. او به باغبانی میماند كه باید همه گلهای بوستانش را به یكسان پرورش دهد و بداند كه هر گلی بویی دارد.
منابع:
۱-شرح حال رجال ایران
۲-تاریخ تمدن جدید ایران و اروپا
۳-خواجه نظام الملک
۴-نشریات رشد
تاريخچه مدرسه دارالفنون