قرآن كريم، آفرينش آسمان و زمين و بقاء آنها را به شكل كنوني، محدود به وقت معيني كرده است و اين آيات حاكي از اين است كه در صورت تمام شدن آن مدت، بساط اين جهان برچيده مي شود، نظير آيه : «…و سخرالشمس و القمر كل يجري لاجل مسمي…» (خداوند خورشيد و ماه را براي بهره مندي شما، مسخر ساخته و همه آنها براي مدتي معين در جريان هستند(
بنابراين از همان ابتدا موقت بودن نظام كنوني خلقت با كلمه «اجل مسمي» اعلام شده است و آن اجل هنگامي است كه قرار است قيامت برپا شود و در آن هنگام همانگونه كه قبلا اشاره شد دو نفخ صور خواهد شد كه يكي به نام «نفخه اماته» و ديگري «نفخه احياء» مي باشد. (در شماره قبل شرح آنها گذشت(
اما در بيان كيفيت اين دو نفخه در قرآن كريم آيات زيادي وجود دارد. قرآن كريم در بيان وضعيت آسمان، خورشيد، ماه، كوه ها و دريا ها و… در زمان نفخه صور اول مي فرمايد:
»به محض اين كه يك بار در صور دميده شود و زمين و كوه ها از جا برداشته شوند و يك باره درهم كوبيده و متلاشي گردند در آن روز آن واقعه عظيم روي مي دهد و آسمان از هم مي شكافد و سست مي گردد و فرو مي ريزد«
) حاقه، آيات 13تا16 (
«روزي كه آسمان را چون طوماري درهم مي پيچيم. «
(انبيا، آيه 104)
»در آن هنگام كه زمين به شدت به لرزه در مي آيد و كوه ها در هم كوبيده مي شود و به صورت غبار پراكنده درمي آيد«
اين حوادث در يك لحظه، يك لحظه ناگهاني و غيرمنتظره صورت مي گيرد و هر كس در هر كاري در يك آن متوقف مي شود. در روايات نيز آمده:
»وقتي قيامت برپا مي شود كه مردم سرگرم كار و زندگي خود هستند و بساط كار و كسب خود را چيده و سرگرم آن مي باشند ولي قبل از آن كه بساط خود را جمع كنند قيامت شده است. و اي بسا كه اشخاص لقمه را برداشته به طرف دهان مي برند و قيامت در اين مدت كوتاه فرا مي رسد و از رسيدن لقمه به دهانشان جلوگيري مي كند و…» اما در اين مرگ همگاني عده اي را مستثني ساخته اند «…الامن شاءالله» كه آنها ذوات مقدسه رسول خدا(ص)، حضرت زهرا(س) و ائمه هدي(ع) مي باشند. در اين موت همگاني حتي خود اسرافيل هم مي ميرد.
رسول خدا(ص) فرمود: (وقتي كه قيامت فرا مي رسد خداوند عزوجل به ملك الموت مي فرمايد: اي ملك الموت، قسم به عزت و جلال و رفعت و برتريم، مرگ را بر تو مي چشانم همانطور كه به بندگانم چشانيدي.)
به هر حال پس از اين كه نظام فعلي حاكم بر جهان مادي متلاشي شد، جهان ديگري ساخته مي شود كه بحث خود را پيرامون آن ادامه مي دهيم.
با از بين رفتن نظام فعلي آفرينش، طرحي تازه در كائنات افكنده شده و نظامي جديد، جايگزين آنها مي شود، نظامي كه متناسب با سير تكاملي جهان در بازگشت به خالق ازلي خود باشد. نفخه دوم در واقع نفخ قيام و برپا گشتن قيامت است. خداوند در طي آياتي به حقيقت اين روز اشاره مي كند و مي فرمايد:«سپس بار ديگر در آن (صور) دميده مي شود و به ناگاه آنان برپاي ايستاده مي نگرند. «
(سوره زمر، آيه68)
«در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر و آسمان ها به آسمان هاي ديگر مبدل مي شوند. «
(سوره ابراهيم، آيه 48)
»و از تو درباره كوه ها سوال مي كنند، بگو: پروردگارم آنها را (متلاشي و پراكنده كرده) و بر باد مي دهد، سپس زمين را صاف و هموار و بي آب و گياه رها مي سازد، به گونه اي كه در آن هيچ پستي و بلندي نمي بيني. «
(سوره طه، آيات 105 تا 107)
«روزي كه از قبرهايشان به سرعت خارج مي شوند گويي به سوي علامت نصب شده و نشانداري روانه مي شوند. در حالي كه از چشمانشان خشوع و ترس مي بارد و بر روهايشان گرد ذلت نشسته است، آن است همان روزي كه به آنها وعده داده شده بود. «
(سوره معارج، آيات 43 و 44)
امام سجاد(ع) در روايتي پس از توصيف نفخ صور اول و لوازم آن، به نفخ دوم اشاره وبعضي از آثار آن را چنين بازگو مي فرمايد:«…خداوند جبار، خود در صور، يك نفخه مي دمد و از آن جهتي كه به سمت آسمان ها است، صدايي خارج مي شود كه هيچ كس در آسمان ها نمي ماند، مگر آنكه زنده مي شود و بر پاي مي ايستد و قيام مي كند، همان گونه كه بود و فرشتگان حامل عرش برمي گردند و بهشت و جهنم حاضر مي شوند و همه مخلوقات براي حسابرسي محشور مي گردند. «
راوي مي گويد: «امام سجاد(ع) هنگامي كه بدين جا رسيدند، گريه شديدي كردند. «
شيخ كليني نيز از امام صادق(ع) روايت كرده كه( مثل مردم، روز قيامت در وقتي كه ايستاده اند براي امر پروردگار عالمين، مانند تير است در تركش. يعني همچنان كه تيرها را دسته كرده در تركش جاي مي دهند به حدي كه از تنگي جا تكان نمي خورند، همين طور جاي آدمي نيز تنگ است در آن روز، به حدي كه نيست از براي او مگر موضع قدم او و قدرت ندارد كه از محل خود جدا شود ) .
نامهاي قيامت كبري
قرآن کریم که ما را از حادثه بزرگ قیامت آگاه کرده است ظهور این حادثه بزرگ را مقارن با خاموش شدن ستارگان، بی فروغ شدن خورشید، خشک شدن دریاها، هموار شدن ناهمواریها، متلاشی شدن کوهها و پیدایش لرزشها و غرشهای عالمگیر و دگرگونیها و انقلابات عظیم و بی مانند بیان کرده است. مطابق آنچه از قرآن کریم استفاده می شود تمامی عالم به سوی انهدام و خرابی می رود و همه چیز نابود می شود و بار دیگر جهان نوسازی می شود و تولیدی دیگر می یابد و با قوانین و نظامات دیگر که با قوانین و نظامات فعلی جهان تفاوتهای اساسی دارد، ادامه می یابد و برای همیشه باقی می ماند.
نامهای قرآنقیامت در قرآن کریم با نامها و عنوانهای مختلف خوانده شده است که هر کدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام مخصوص حاکم بر آن است. مثلا از آن جهت که همه اولین و آخرین در یک سطح قرار می گیرند و ترتیب زمانی آنها از بین می رود، روز حشر یا روز جمع یا روز تلاقی خوانده شده است و از آن جهت که باطنها آشکار و حقایق بسته و پیچیده باز می شوند، «یوم تبلی السرائر» یا روز نشور نامیده شده است و از آن جهت که فنا ناپذیر است و جاوید است، «یوم الخلود»، و از آن جهت که انسانهایی سخت در حسرت و ندامت فرو می روند و احساس غبن می کنند که چرا خود را برای چنین مرحله ای آماده نکرده اند، «یوم الحسرة» یا «یوم التغابن»، و از آن جهت که بزرگترین خبرها و عظیم ترین حادثه هاست «نبأ عظیم» خوانده شده است.
یکی از مراحل حیات جاوید، قیامت کبری است. قیامت کبری بر خلاف عالم برزخ که مربوط به فرد است و هر فردی بلافاصله وارد عالم برزخ می گردد، مربوط است به جمع، یعنی به همه افراد و همه عالم، حادثه ای است که همه اشیاء و همه انسانها را در بر می گیرد و واقعه ای است که برای کل جهان رخ می دهد، کل جهان وارد مرحله جدید و حیات جدید و نظام جدید می گردد.
قيامت کبري از منظر ملاصدرا
در باب قيامت کبري ، بسياري از عبارات ملاصدرا را مي توان يافت که ظاهر آنها مشعر به اين نکته است زمان قيامت کبري همان زمان دنياست. يعني ما همين اکنون در زمان قيامت قرار داريم و احوال و اتفاقات آن در حال اتفاق افتادن هستند در توضيح اين سخن لازم به ذکر است که وقتي مي گوييم الان در قيام قرار داريم مراد آن نسبتي نيست که بين دنيا و آخرت قائل شديم يعني نمي خواهيم بگوييم که زمان قيامت چون مرتبه اي بالاتر از دنيا است پس مي توان به يک معنا گفت که اکنون در قيامت هستيم(سخني که در باب آخرت گفته بوديم) بلکه منظور آن است که قيامت همين حالاو در همين زمان و مکان دنيوي در حال وقوع است. البته به نظر مي رسد تعبيرات دنيوي قرآن در خصوص قيامت، مانند افول ماه و خورشيد و امثال آن در چنين برداشتي بي تاثير نيست.
از جمله عباراتي که داراي چنين ظاهري هستند مي توان موارد زير را برشمرد:
ايشان در تفسير سوره واقعه آيه (اذا رجت الارض رجا و بست الجبال بسا فکانت هباء منبثا( )1) توضيحاتي در علوم طبيعي مي دهند تا نشان دهند که در طول زمان زمين در حال از بين رفتن و کوه ها نيز در حال از دست دادن مواد خود و متلاشي شدن هستند ولذا اگر از جهت چندين هزار سال زمان نگاه کنيم وقوع وعده هاي آيات فوق را در زمان حال (دنيوي) تصديق و تائيد خواهيم نمود و همچنين بدين جهت است که (رجت الارض) براي اهل يقين دائمي است و همواره آن را به عين اليقين مي بينند.(2)
در کتاب اسرار الايات نيز نسبت قيامت کبري به قيامت صغري؛ کليت و جزئيت معرفي شده است.(3) مي دانيم که پسوند مصدرساز (ميت) چه به کلمات (کل) و (جزء) و چه به کلمات (کلي ) و (جزيي) اضافه شود حاصل عبارات (کليت و جزئيت) خواهد بود و از آنجا که کلي و جزيي مربوط به مفاهيم و کل وجزء در ارتباط با اشياء خارجي هستند مي توان سخن فوق را به دو گونه تفسير کرد که البته در هر دو حال نتيجه آن چنين است که قيامت کبري به مجموعه زمان هاي خاص قيامت هاي صغري اطلاق مي گردد. چرا که اگر در خصوص مفهوم قيامت کبري و صغري صحبت کنيم بدين معنا خواهد بود که قيامت کبري مفهومي عام و کلي است که شامل تمام مصاديق قيامت صغري مي شود و اگر مراد قيامت کبري و صغري در خارج باشد معناي آن تشکيل يافتن قيامت کبري از مجموعه قيامت هاي صغري به عنوان اجزاي آن خواهد بود. اين معني دوم در کتاب مهم اسفار نيز چنين بيان شده است که نسبت اين دو قيامت نسبت يوم به ساعات است (که يوم از مجموع علت ها تشکيل مي يابد) و در توضيح آن آمده است که همه اشيا با حرکات جوهري و تبدلات خود به سوي غاياتشان در حرکتند اما زمان تبدل جزيي و متناهي، متناهي بوده و زمان تبدل کلي غيرمتناهي نيز غيرمتناهي است.
ولي سنخ ديگري از عبارات نيز در کلام صدرالمتالهين وجود دارند که مانند اعتقاد عامه زمان قيامت کبري را آخر دنيا دانسته اند که از جمله آنها مي توان به صفحه 381 از کتاب مبدا و معاد، 305 از کتاب شواهد و 172 از تفسير سوره طارق اشاره نمود.
اما در نهايت در چند مورد از اقوال شيخ صدرا توضيحات خاصي در اين خصوص ملاحظه مي شود که شايد بتوان ادعا کرد که هم سخن اصلي و نهايي ايشان است و هم به نوعي دو عبارت قبلي را با هم جمع و در خود حل مي کند يعني آنها را نيز دربرمي گيرد.
ديديم که ايشان نسبت قيامت کبري به قيامت صغري را نسبت کل و جزء (ياکلي و جزيي) و نسبت يوم و ساعت معرفي کردند. اما در کلامي که شايد مکمل اين توضيح باشد معتقد مي شوند که درست است که قيامت شامل تمام روزها و مکان هاست اما اين جمع جمعي عادي نيست چرا که مجموع زمان ها زمان ندارد(4) اين سخن تصريح در اين نکته است که مراد ملاصدرا آن نيست که قيامت به معاد جمع زمان هاي 1،t2t و … نبوده و خود خالي از زمان است. توجه داريم که استدلال مطوي دراين کلام شبيه استدلال مشهوري است که در بحث قدم و حدوث عالم و وجود زماني موهوم قبل از خلقت اولين مخلوق مطرح مي شود بدين ترتيب که اگر مجموع زمان ها داراي زمان باشد لازم مي آيد که خود اين زمان نيز در زمان ديگري واقع شود و همين طور هر کدام از اين زمان ها خود احتياج به زماني بالاتر دارند که اين امر تا بي نهايت ادامه داشته و بنابر استحاله تسلسل محال است. در نتيجه قيامت که مجموع زمان هاست خود داراي زمان نيست.
اين حقيقت در جاي ديگر بدين ترتيب ذکر شده است (5) که همه اشيا بنابر اصل حرکت جوهري در حرکتي هستند که به غايتي منتهي مي گردد اما اين غايات در نهايت امر به غايتي منجر مي شوند که همه غايات در آن جمع اند اين غايت (قيامت) يوم واحد الهي و بلکه لحظه يا حتي کمتر از لحظه اي است که حاوي جميع اوقات و ازمنه و آيات مي باشد که تمام نهايات در آن واقع مي گردند.
همچنين در کتاب اسفار (6) امر قيامت را به انبساط قواي نفس ناطقه به بدن و سپس رجوع اين انوار به همان ذات واحد بسيط و در آخر انبعاث دوباره قوا در درون ذات به نحو تقومي، تشبيه نموده اند که ظاهرا عبارت مشعر به اين معاس که خلق مثل انبساط قوا، قيامت معادل رجوع قوا به بدن و آخرت همچون انبعاث دوباره قواست.
از همه اين عبارات چنين استنباط مي شود که قيامت کبري مرتبه اي از مراتب هستي است که به نحو اطلاق سعي و وجودي شامل وحاوي همه ازمنه و امکنه مي باشد زيرا در نظام وجودي صدرايي تنها مراتب بالاتر هستي را مي توان شامل مرتبه پايين تر از خود دانست بدون اينکه لازم باشد وجوه عدمي يا نقصي مرتبه پاييني (مثل زمان) را نيز داشته باشد.
وجه جمع اين نظريه با نظر اول که قيامت را مجموع زمان ها معرفي مي کرد با توجه به اطلاق سعي قيامت نسبت به زمان و مکان دنيوي واضح است . اما درباره کيفيت جمع آن با نظر دوم يا ظاهر دين و اعتقاد عامه، مبني بر اينکه قيامت آخر دنياست بايد گفت که بنابر توضيحات فوق اين عبارات يا از باب مما شات با قوم مطرح شده اند (چنانکه اينچنين رويکردي در کتب ملاصدرا بسيار است) و يا اينکه اين عبارت ها ناظر به قيامت صغري طرح گرديده اند بدين معني که هر شيئي در نهايت عمر دنيوي خود وارد قيامت شده و به اصطلاح “قامت قيامته”، پس مي توان گفت که قيامت آخر دنياست.
اما شايد بهترين نحوه جمع اين دو قول با توجه به راي آخوند متاله ما در خصوص حدوث عالم ميسور باشد. وي در اين باره معتقد به حدوث زماني عالم است اما نه مثل متکلمين که قائل به خلق و ايجاد عالم و همين طور زمان در يک زمان موهوم (زيرا هنوز زمان تحقق نيافته است) مي باشند.
بلکه او مي گويد که چون کل عالم مابه ازاي علي حده اي از اجزاي آن ندارد پس با توجه به اينکه تک تک اشياي عالم وجودشان مسبوق به عدمشان است مي توان گفت که کل عالم (البته عالم خلق و نه عالم امر) وجود مسبوق به عدم داشته و حادث زماني است (7) با مقايسه اين نظريه با بحثي که در اين نوشتار مورد نظر است مي توان سخن ملاصدرا را در خصوص اينکه قيامت کبري آخر جهان است چنين تعبير و تفسير نمود که چون کل عالم غير از مجموع اجزاي آن نيست پس با توجه به اينکه قيامت هر جزء با مرگش واقع مي شود که همان آخر زندگي دنيوي است، قيامت کبري نيز همان آخر دنياست.
نکته آخر اينکه راجع به اين هماني يا غيريت بين آخرت و قيامت (که هر دو را مرتبه اي بالاتر از عالم مادي دانستيم بايد به اين موضوع توجه داشت که هم در لسان شروع و هم در آراي فوق الذکر ملاصدرا قيامت داراي جنبه هايي از ماديت که مربوط به همين عالم حاضر است مي باشد، در حالي که آخرت خالي از اين جنبه است .
مراد از اين جنبه ماديت وجود مباحث مربوط به ماکولات، حسيات و حور العين و امثال آن نيست چرا که اين امور در آخرت نيز متحققند هر چند که بنابر مباني صدرايي ماده آخرت با اينکه ماده است از سنخ مواد اين عالم نيست ولي در هر حال مي توان آن را مادي دانست (بنابر تعريف ماده به ذوالابعاد الثلاثه. ) آنچه که مختص بحث قيامت است اشاره به تغييراتي مادي در همين عالم حاضر محدوث مثل تغييرات حاصله در خورشيد و ماه، کوه ها ، زمين و … و به همين جهت بود که حکيم صدرالمتالهين قيامت را مجموع امکنه و ازمنه دانست و تنها اين مطلب را بر آن افزود که مجموع زمان ها زمان ندارد.
يعني با اينکه قيامت به دليل زمان مند نبودن مرتبه اي بالاتر از عالم مادي است اما مرتبه اي است که خود دربرگيرنده و شامل و حاوي اين عالم زمان مند است ولذا ادعاي نگارنده اين سطور آن است که در نظريه شيخ شيرازي ما قيامت کبري مرتبه اي از هستي است که بالاتر از جهان ماده و پايين تر از عالم آخرت واقع شده است و در نتيجه غير از آن دو است . پس از بعديت غيرزماني و از جهت پايين به بالارا در نظر بگيريم مي توانيم بگوييم که قيامت بعد از دنيا و آخرت نيز بعد از قيامت است و اين خود وجه جمعي بين تئوري صدرا در اين باره با ظاهر شريعت و اعتقاد عامه مسلمين مي باشد.
آخرالزمان
برای اثبات پذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است.
لطفاً با توجه به سیاست ویکی پدیا در قبال منابع با ارائهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید.
مطالب بی منبع ممکن است در آینده حذف شوند.
آخر الزمان اعتقادی است که در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا دیده میشود و در دینهای ابراهیمی از اهمیت و برجستگی ویژهای برخوردار است. عقاید آخر الزمان بخشی از مجموعه عقایدی است که به پایان این جهان و پیدایش جهان دیگر مربوط میشود و ادیان بزرگ درباره آن پیشگوئی کردهاند. آخرالزمان در دیدگاه مسلمانان دوره نبوت پیامبر اسلام تا ظهور امام زمان است و شیعیان بخصوص دوران غیبت کبری را آخرالزمان میخوانند.[نیازمند منبع]
در دین یهود
تصور آخر الزمان به معنی پایان دوره جهان وپیوستن آن به قیامت کبری در دین یهود از سدههای دوم و سوم قبل از میلاد پیدا شده، پیش از این زمان بنی اسرائیل که خود را قوم برگزیده خداوند میدانستند، در انتظار روزی بودند که در آن وعده الهی تحقق یابد و خداوند قوم برگزیده خود را در سرزمین موعود مستقر، و دشمنان آن را نابود کند، و عدل و احسان خود را بر سراسر جهان بگستراند. در دورههای بعد از حکومت داوود و سلیمان که این قوم از لحاظ دینی و اخلاقی گرفتار فساد و انحطاط شده و گرایش به شرک و الحاد در میان آنان شدت گرفته بود، غایت این آرزو و انتظار بازگشت قدرت و وحدت و خلوص دوران گذشته بود و انتظار زمانی میرفت که خداوند بار دیگر پیشوائی بفرستد و قوم را از تیره بختی نجات دهد.
در دین مسیح
نظریاتی که درباره آخر الزمان در چهار انجیل آمدهاست یکسان نیست. ولی به طور کلی وقوع آخر الزمان به صورتهای زیر بیان شدهاست: ۱-الیاس باید پیش از آمدن مسیح بیاید و ظهور وی وقوع داوری بزرگ را اعلام کند.
۲- بعد از مرگ مسیح و رستاخیز و صعود او، در هنگام رجعت او این واقعه محقق میگردد.
۳-رجعت عیسی و آغاز روز بزرگ و داوری نهائی، ناگهانی است وهیچ علامتی ندارد.
۴- حوادثی پیش از رجعت مسیح در جهان روی میدهد که از آن جمله جنگها و بلاهالی سخت و زلزلهاست.
در آیین زرتشت
در گاهان (گاثها) که سرودههای خود زرتشت است و در آنها میتوان عقاید وی را یافت اشاره چندانی به پایان جهان نشدهاست، اما چنین مینماید که در بندی از گاهان (یسن ۴۳ بند ۳) سخن از مردی است که در آینده میآید و راه نجات را مییابد، همچنین در گاهان چند بار به واژه سوشینت بر میخوریم که در ادبیات بعدی زرتشت به صورت سوشیانس در آمده و منجی نهائی زرتشتی به شمار میآید.
در آیین اسلام
در قرآن گفتار صریحی درباره آخرزمان نیست و این اصطلاحی است که در احادیث و مولفات مسلمانان به چشم میخورد. در فرهنگ عامه مسلمانان بخصوص شیعه، اصطلاح آخر الزمان عصر حاضر است که از زمان پیامبر اسلام شروع شدهاست. طبق اعتقادات شیعه ظهور مهدی موعود در این دوران اتفاق میافتد و تحولات ویژهای در جهان رخ دهد. طبق اعتقاد شیعه مبحث آخرالزمان با قیامت متفاوت است.
اعتقادات برخی از شیعیان
علمای مذهب شیعه معتقدند که مجموعهای از اتفاقات نظیر حمله مغول که در احادیث پیشگویی شدهاست.[نیازمند منبع]
که از میان این حوادث فقط پنج مورد به طور قطع با ظهور مهدی ارتباط دارد که عبارتاند از:
۱ – خروج سفیانی از شام(نام قدیم سوریه) که احتمالاً در روز ۱۰ ماه رجب اتفاق خواهد افتاد. این فرد پس از مسلط شدن بر اوضاع بیش از ۹ ماه حکومت نخواهد کرد و در نهایت به دست مهدی(ع) یا یاران ایشان کشته خواهد شد.
۲ – خروج یمانی از یمن که به پشتیبانی از اهل بیت بر علیه سفیانی قیام میکند. احتمالاً در همان ماه رجب.
۳ – صدای آسمانی در ماه رمضان (احتمالاً صحرگاه بیست و سوم). که صدای جبرئیل و در حمایت از اهل بیت پیامبر میباشد. به صورتی که هر انسانی در هر کجای زمین که باشد صدا را خواهد شنید و معنی آن را به زبان خود خواهد فهمید. (احتمالاً در همان روز صدایی دیگر شنیده خواهد شد که اینبار از طرف شیطان و در حمایت از سفیانی خواهد بود که باعث به شک افتادن مردم خواهد شد)
۴ – کشتن شدن نفس زکیه (انسان بیگناه) در خانه خدا (مسجد الحرام)و بینرکن و مقام ابراهیم. احتمالاً در تاریخ بیست و پنجم ذیالحجه. احتمالاً همزمان با کشته شدن این فرد پسرعمو و دخترعموی او هم در شهر مدینه کشته میشوند و جنازه آنها رو جلوی درب مسجد پیامبر(مسجد النبی) آویزان میکنند.
۵ – فرورفتن لشکری که سفیانی به عربستان فرستاده در بیابانی به نام بیداء که بین مکه و مدینه واقع شدهاست.
باقی موارد که وقوع آنها قطعی و صد در صد نمیباشد به شرح زیر میباشد:
۱ – خروج سفیانی (بنا به اعتقاد شیعه: سفیانی، یکی از طاغوتهای مقدّس مآب از نسل ابوسفیان است و در نهایت به دست سپاه مهدی شکست خورده و کشته میشود).
۲ – کشته شدن سیّدِ حسنی (بنا به اعتقاد شیعه: جوان خوش صورت از آل امام حسن با سپاهش به حمایت از امام مهدی برمی خیزد و سرانجام، کشته میشود).
۳ – اختلاف بنی عبّاس در ریاست دنیا. (قبلاً اتفاق افتاده)
۴ – گرفتن خورشید در نیمه ماه رمضان، برخلاف عادت (و نظم فلکی).
۵ – گرفتن ماه در آخر آن ماه، برخلاف عادت (و نظم فلکی).
۶ – فرو رفتن زمین بیداء (زمین بین مکّه و مدینه).
۷ – فرو رفتن زمین در نقطهای از مشرق و مغرب.
۸ – توقّف خورشید، هنگام اوّل ظهر تا وسط وقت عصر.
۹ – طلوع خورشید از مغرب. (این از نشانههای قیامت کبری است و مشخص نیست که قبل از ظهور مهدی(ع) باشد یا بعد از آن)
۱۰ – کشتن فردی که علیه سفیانی قیام کرده در پشت کوفه همراه هفتاد نفر از یارانش.
۱۱ – سر بریدن یک مرد هاشمی «نفس زکیّه» بین حجرالاسود و مقام ابراهیم.
۱۲ – ویران شدن دیوار مسجد کوفه.
۱۳ – به اهتزاز درآمدن پرچمهای سیاه از جانب خراسان. این سپاه در منطقهای نزدیک شیراز با سپاه سفیانی خواهد جنگید و اولین شکست را بر سپاه سفیانی تحمیل خواهد کرد. و این پرچمها تا زمانی که به قدس(بیت المقدس) برسند پایین آورده نخواهند شد.
۱۴ – خروج یمانی از یمن(بنا به اعتقاد شیعه: یمانی از مردان نیک و طرفدار امام زمان است) که به حمایت از مهدی، با سپاه خود برمی خیزد. (این سپاه در عراق با سپاهی که از خراسان آمده متحد میشوند).
۱۵ – ظهور مغربی در مصر و حکومت او بر مردم شام.
۱۶ – فرود ترکها به جزیره.
۱۷ – ورود رومیان به رمله.
۱۸ – طلوع ستاره درخشان در سمت مشرق که همچون ماه میدرخشد سپس دو جانب آن خم گردد که نزدیک شود که آن دو جانب به همدیگر متّصل شوند.
۱۹ – پدید آمدن سرخی در آسمان که در فضا پراکنده گردد.
۲۰ – آتشی در طول مشرق، آشکار شود و سه روز یا هفت روز در آسمانی باقی بماند.
۲۱ – آزادی عرب از اسارت خود را و حکومت عرب بر شهرها و کشورها.
۲۲ – بیرون رفتن عرب از تحت نفوذ سلطان عجم (غیر عرب).
۲۳ – کشتن امیر مصر، توسّط مردم مصر. این اتفاق قبلاً رخ داده: انور سادات رئیس جمهور مصر در آبان ماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی توسط شخصی به نام خالد اسلامبولی کشته شد.
۲۴ – خراب شدن شام.
۲۵ – کشمکش سه گروه در شام.
۲۶ – ورود دو گروه قیس و عرب به کشور مصر.
۲۷ – به اهتزاز درآمدن پرچمهای قبیله «کنده» در خراسان.
۲۸ – آمدن اسبهایی از جانب مغرب، تا اینکه در کنار حیره (نزدیک کوفه) بسته شوند.
۲۹ – برافراشته شدن پرچمهای سیاه از جانب مشرق به سوی حیره.
۳۰ – طغیان آب فرات، به طوری که سرازیر کوچههای کوفه گردد.
۳۱ – خروج شصت دروغگو که همه آنان ادّعای نبوت میکنند.
۳۲ – خروج دوازده نفر از نژاد ابوطالب که همه آنان ادّعای امامت برای خود دارند.
۳۳ – سوزاندن مردی بلند مقام از شیعیان بنی عبّاس بین سرزمین جلولاء (واقع در هفت فرسخی خانقین) و سرزمین خانقین.
۳۴ – بستن پلی نزدیک محله کرخ بغداد.
۳۵ – برخاستن باد سیاهی در بغداد، در آغاز روز.
۳۶ – زلزله شدید در بغداد.
۳۷ – فرو رفتن بیشتر شهر بغداد در زمین بر اثر زلزله.
۳۸ – ترس عمومی که عراق و بغداد را فراگیرد.
۳۹ – مرگهای سریع و عمومی در بغداد.
۴۰ – کم شدن اموال و انسانها و محصول کشاورزی.
۴۱ – پیدایش ملخ در فصل خود و در غیر فصل خود تا آنجا که زراعتها و غلاّت را از بین ببرد.
۴۲ – کم شدن غلاّت و محصولات گیاهی.
۴۳ – اختلاف و کشمکش در میان دو صنف از عجم(غیر عرب) و خونریزی بسیار بین آنان.
۴۴ – بیرون آمدن بردگان از زیر فرمان اربابان و کشتن اربابان.
۴۵ – مسخ شدن جمعی از بدعتگذاران، به صورت میمون و خوک.
۴۶ – پیروزی بردگان بر شهرهای اربابان.
۴۷ – ندای (غیرعادی) از آسمان بر همه جهان به طوری که هرکسی در هر زبانی باشد آن ندا را به زبان خودش میشنود. در کل ۵ صدا از آسمان شنیده خواهد شده که فقط مورد چهارم (که در ماه رمضان است)صد در صد و حتمی میباشد. ۳ صدای اول در ماه رجب و به این شکل خواهد بود: ندای اول: ألا لعنة الله علی القوم الظالمین؛ بدانید لعنت خدا شامل حال جمعیت ظالم و ستمکار میشود. ندای دوم: یا معاشرالمؤمنین أزفة الآزفة؛ ای گروه مؤمنان! قیامت (ظهور) نزدیک شده است. ندای سوم (که همراه با بدن آشکار و نمایانی است): ألا إن الله بعث مهدی آل محمد(ص) للقضاء علیالظالمین؛ بدانید که خداوند مهدی آل محمد(ص) را برای اجرای قضای خود بر ستمکاران برانگیخت و فرستاد.
صدای چهارم که در ماه رمضان (احتمالاً سحرگاه ۲۳) است و از طرف جبرئیل خواهد بود. در حمایت از اهل بیت شهادت خواهد داد. و صدای پنجم که از طرف شیطان است (احتمالاً هنگام غروب ۲۳) به طرفداری از سفیانی خواهد بود.
۴۸ – پیدایش صورت و سینه انسان در قرص خورشید. که همه او را خواهند شناخت. (بعضی میگویند این تصویر مربوط به علی (ع) و بعضی میگویند مربوط به عیسی (ع) است.
۴۹ – مردگانی زنده از قبرها بیرون آیند و به دنیا بازگردند و به دید و بازدید با همدیگر بپردازند. (این مورد مربوط به اصل رجعت میباشد و احتمالاً بعد از ظهور اتفاق خواهد افتاد)
۵۰ – در پایان همه، ۲۴ بار، باران پی در پی میآید و زمین خشک را پس از مرگش، زنده و سبز و خرّم میکند و به دنبال آن برکتهای زمین بروز مینماید و در دسترس قرار میگیرد. (این مورد احتمالاً بعد از ظهور اتفاق خواهد افتاد)
۵۱ – کشته شدن آخرین پادشاه عربستان به نام عبدالله.
همچنین در برخی روایات امامان شیعه آمده است که ابلیس در زمانی پس از ظهور مهدی به قتل خواهد رسید.[۱]
پي نوشت ها:
1 – تفسير سوره واقعه ، ص 139
2 – همان
3 – ملاصدرا، اسرار الايات ، تعليقات ملاعلي نوري ، ص 96
4 – تفسير سوره واقعه، ص 177
5- اسفار اربعه ،ج 9، ص 279
6- همان ، ص 280
7 – ملاصدرا، المشاعر ، ص 64
- ↑ بحارالانوار ج 53 ص 42، الرجعه ص34 ، الزام الناصب ص 218
منابع
- ۱-علامه حلی. نگاهی بر زندگی دوازده امام. ترجمهٔ محمد محمدی اشتهاردی
- ۲- منبع کلی بسیاری از مطالب ذکر شده در قسمت «حوادث و علایم قبل و در زمان آخرالزمان» ماهنامه موعود شماره ۲۹ الی ۴۱ میباشد.
- دائره المعارف بزرگ اسلامی