شناخت انواع هیجان و مهارتهای سازگاری با آنها

1,043

مقدمه:

هيجان كه ترجمه واژه  Emotion است سه مولفه اساسي  دارد : 1- مولفه هاي شناختي 2- مولفه هاي  فيزيولوژيكي و 3- مولفه هاي رفتاري .هيجانها در بشر بسيار و متنوع است تعدادي از آنها چون هيجان ترس ، عشق ، خشم ذاتي هستند ولي بقيه رفتارهاي هيجاني ناشي از يادگيري است و يادگيري هيجانها در بشر از طريق شرطي سازي سر مشق و امثله ، آزمايش و خطا و از راه اخذ تجربه شخصي صورت مي گيرد از جمله مهمترين رفتارهاي هيجاني كه از طريق يادگيري بدست مي آيد ، عبارتنداز تعجب ، اندوه ، انزجار ، شادي ، ترس ، خشم و…

هيجانها هم فايده دارند و هم مضر هستند . فوايد هيجانها عبارتنداز :.

فوايد هيجانها : 1- زندگي را روح مي بخشد .    2- ايجاد همبستگي اجتماعي مي كند 3-پايه كارهاي هنري هستند  4- نيروي بدني و فكري را زياد مي كند 5- خاصيت داروي مقوي دارند 6- ما را وادار مي سازد كه خود را براي مقبول افتادن آراسته سازيم .

مضرات هيجانات عبارتند از : 1- امكان واداشتن فرد به عمل ناشايست 2- امكان تحت الشعاع قرار دادن قواي عقلي 3- امكان گمراه كردن شخص به راههاي نامطلوب  4- امكان اتلاف وقت 5- امكان خطرات جاني .

براي اينكه بتوانيم باهيجانات سازگاري داشته باشيم بايد مهارتهاي سازگاري با هيجانات (بلوغ هيجاني ) را بدست آوريم : كه عبارتند از : 1- رها كردن رفتارهاي هيجاني نامطلوب 2- ايجاد كردن رفتارهاي هيجاني مطلوب در خود.  3- آگاهي از هيجانات خود . 4- استفاده مناسب از هيجانات

 5- كنترل تظاهرات هيجاني 6- برقراري توازن ميان هيجانات .

بنابراين لازم است آن نوع رفتارهاي هيجاني كه موجبات سعادت ما را فراهم مي سازد بياموزيم به عبارت ديگر سعي كنيم با هيجانات سازگاري داشته باشيم و تا به بلوغ هيجاني نايل شويم .

 هيجانها نقش مهمي در زندگي ما ايفا مي كنند . آنها به روياها ، خاطرها و ادراك هاي ما جان مي بخشند  و وقتي كه دچار اختلال شوند ،  مهم عمده اي در اختلالهاي رواني به عهده دارند . اما مقصود ما از واژه هيجان  چيست ؟ هيجانها معمولا” به احساسها و واكنشهاي عاطفي اشاره دارند و هر هيجان از سه مولفه اساسي برخوردار است :

1- مولفه شناختي : افكار ، باورها و انتظارهايي كه نوع و شدت پاسخ هيجاني را تعيين مي كنند . آن چه براي يك فرد فوق العاده لذتبخش است ، ممكن است براي ديگري كسل كننده يا آزارنده باشد

2-مولفه هاي فيزيولوژيكي :كه شامل تغييرات جسمي در بدن است براي مثال ، هنگامي كه بدن از نظر هيجاني به واسطه ترس يا خشم برانگيخته مي شود ، ضربان قلب فزوني مي گيرد ، مردمكها گشاده مي شوند و ميزان تنفس افزايش مي يابد .

3- مولفه هاي رفتاري : به حالتهاي مختلف تجلي هيجانها اشاره مي كند . جلوه هاي چهره اي حالتهاي اندام و حركتهاي بيانگر ، و آهنگ صدا همراه با خشم ، لذت ، غم و هيجانهاي ديگري تغيير مي كنند .

هيجان چيست ؟

 در زبان انگليسي و فرانسه كلمه هيجان ( emotion) مي باشد كه از اصل لاتين  emovere گرفته شده اند كه معني آن تحريك و تهييج است . هيجان ما را تحريك مي كند و گاه ما را وادار مي كند كه خود را تحريك كنيم . گاه نيز هيجان ما را مجبور مي كند كاري بكنيم يا چيزي بگوئيم  كه از عادات ما دور است در مورد تعاريف هيجان اختلاف نظريه هاي بيشتري وجود دارد و نظريه هاي مختلفي در مورد تعاريف هاي هيجان ارائه شده است كه عبارتند از :

 نظريه هاي رفتاري

  به نظر واتسون: هيجان(( يك طرح واكنش ارثي است كه متضمن تغييرات زيادي در مكانيزمهاي بدن به طور كلي و در سيستمهاي غددي و اشيايي به طور خاص مي باشد .))

به نظر تولمن : هيجان ((يك تمايل يا كشش به سوي نوع خاص از نتيجه رفتار و يا تمايل به نوع خاصي از پاسخ موثر بر محرك مي باشد .))

به نظر اسكيز :هيجان (( يك حالت خاص توانايي يا ضعف در يك يا چند پاسخ كه توسط يك عمل از يك مجموعه عمليات ايجاد مي شود .))

نظريه روانكاوي

به نظر فرويد هيجانات (( فرايندهاي تخليه رواني است كه آخرين حالت آن به عنوان احساس درك مي شود .))

به نظريه راپاپورت : هيجانات : تجلي تعارض غريزي است .

نظريه انگيزشي

به نظر يانگ :هيجان (( نوعي بر آشفتگي شديد در فرد به عنوان يك كل است كه در اصل ماهيت روانشناختي دارد و متضمن رفتار ، تجربه آگاهانه و تغييرات دروني است .))

به نظر ويليام جميز :هيجان : ((تغييرات جسمي مستقيما” به دنبال ادراك يك واقعيت هيجان انگيز حاصل مي شود ، و احساسات ما از اين تغييرات در حال انجام همان هيجان است .))

بالاخره با توجه به تعاريف ارائه شده هيجانها داراي مشخصات زيرهستند

1- هيجان ما در اثر يك نوع انگيزه اي به وقوع مي پيوندند .

2 -حالت شديد هيجاني با تغييرات بدني توام هستند .

3- يك نوع تظاهرات قابل مشاهده دارند.

4- معمولا” ما را آگاه مي سازد كه حالت انفعالي ما از صورت طبيعي و معمولي بطور ناگهان خارج شده اند .

  آيا هيجانات ذاتي هستند يا اكتسابي

بر اثر تحقيقات در مورد هيجانات مشخص شده است كه حدودا” نوزادان هيجان ذاتي دارند كه عبارتند از ترس ، خشم ، عشق  بقيه اعمال هيجاني انسان تابع يادگيري است كه از طريق ،شرطي شدن ،يادگرفتن بر حسب آزمايش و خطا و يادگرفتن از طريق تجارب ديگران ياد گرفته مي شود.

بنابراين بسياري ازهيجانات براثر يادگيري  به وجود مي آيد مي توان آنها را به صورت موثر تغيير داد.

انواع هيجانات اساسي

به طور كلي روشن است كه الگوهايي اصلي واكنش در انسان با چه نوع هيجاناتي همراه است . احتمالا” الگوي تخريب با هيجان خشم ، دفع با ترس ، دفاع با تنفر ، محروميت با غم و اندوه ، توليد مثل با لذت و جذب با پذيرش …

بنابراين هيجانها اساسي عبارتند از :   
1- تعجب : گذراترين هيجان است . از نظر عصب شناختي ، تعجب توسط افزايش سريع سرعت شليك عصبي برانگيخته مي شود . وقايع ناگهاني و غيرمنتظره مانند رعد و برق ، آتش بازي افزايش سريع شليك عصبي باعث تعجب مي شوند از اين رو تعجب را توليد مي كند به نظر و دينر و مندلر – تعجب بيشتر بعد از پيامدهاي غير منتظره و وقفه هايي كه در فعاليت جاري ايجاد مي شوند ، رخ مي دهد. چون مدت تعجب بسيار كوتاه است ، معمولا” سريعا” به هيجان ديگري تغيير مي يابد . تعجب ناشي از فراموش كردن قرار ملاقات سريعا” به اندوه تبديل مي شود يا تعجب ناشي از فراموش كردن قرار ملاقات با يك مقام مهم سريعا” به ترس تبديل مي شود . بنابراين اهميت كاركردن تعجب در اين است كه فرد را براي بر خورد با وقايع ناگهاني و غير منتظره و پيامدهاي آن آماده مي كند .

2- ترس :ادراك آسيب يا خطر ، ترس را برانگيخته مي سازد . ماهيت آسيب يا خطر ادراك شده مي تواند جسماني يا رواني باشد . بنابراين ، تهديد و خطر براي سلامت جسماني يا رواني ما ، ترس را بر مي انگيزد .درد نمونه اي از آسيب جسماني است كه از سوختن يا بيماري و يا غيره ناشي مي شود . ترس ، هشدار هيجان آسيب جسماني يا رواني آينده است . ترس ، مردم را به احساس تنفس عصبي براي حفاظت از خودشان مجهز مي كند . انگيزش حفاظت معمولا” توسط گريز يا كناره گيري از موضوع ترس يا توسط پاسخهاي كنار آمدن براي روبه رو شدن با موضوع ترسمان نشان داده مي شود .در حالت مثبت تر ، ترس ، يادگيري پاسخهاي جديدي كه شخص را از خطر دور مي كند  ، آسان مي سازد بنابراين ، ترس ، تلاشهاي كنار آمدن را برانگيخته نموده و يادگيري مهارتهاي كنار آمدن را آسان مي سازد .

 3- خشم :داغترين و پرشورترين هيجان است .خشم مي تواند به شيوه هاي متفاوتي برانگيخته شود ، اما پيشايند اصلي آن چه جسماني باشد يا رواني محدوديت است ، محدوديت جسماني توسط شخصي كه جلوي خواسته شمارا گرفته است نشان داده مي شود . محدوديت رواني به شكل قوانين ، مقررات يا بي كفايتي هاي شخصي  مان است . خشم به وسيله ناكامي ناشي از اختلال ايجاد شده بر سر راه رفتار هدف گرا نيز بر انگيخته مي شود . در سطح عصب شناختي ، خشم هيجاني پر تراكم است ، و ويژگي آن شليك عصبي بي وقفه با سرعت زياد است مثلا” ناتواني در حل كردن مسئله دشوار علارغم تلاش شناختي پيوسته ، خيلي زود ناراحت كننده مي شود و موجب خشم مي گردد بعضي از افراد در موقع خشم كنترل خود را از دست مي دهند فرياد مي زنند و دشنام مي دهند …

خشم به صورت بالقوه خطرناكترين هيجان است زيرا هدف كار گروهي آن نابود ، ساختن موانع موجود در محيط است .

 4- انزجار   disgust: انزجار پاسخ دوري يا خلاص شدن در حضورشيئي فاسديا گنديده است وقايع رواني مثل لطيفه هاي بي مزه و ارزشهاي اخلاقي نفرت انگيز، تكانه هاي تنفر و هيجان انزجاررا بر انگيخته مي سازد . اهميت كار كردي انزجار عدم پذيرش يا طرد است . شخص منزجر كسي است كه دوست دارد عادتها و صفات شخصي را نيز تغيير دهد ، زيرا منبع احساس انزجار در عادتها و صفات شخصي قرار دارد . بنابراين انزجار هيجان نگهدارنده سلامتي روحي و به وجود آورنده آن است زيرا تخليه افكار و ارزشها فاسد ، سلامت رواني ما را حفظ مي نمايد .

5- اندوه   distress :اندوه ،منفي ترين وآزارنده ترين هيجان است . دو فعال ساز اصلي اندوه – جدايي و شكست هستند . جدايي يا از دست دادن شخص مورد علاقه در اثر مرگ ، طلاق ، پيشامد يا مشاجره ، اندوهبار است شكست نيز اندوه را بر مي انگيزد مانند شكست در امتحان ، مسابقه بالاخره رنج و عذاب نيز اندوه را برانگيخته مي كند ، مانند درجه حرارت يا سرو صداي بيش از حد.

اندوه  خود را براي انجام هر نوع رفتار لازم جهت كاهش دادن موقعيتهاي اندوهبار بر مي انگيزد به عبارت ديگر ، اندوه فرد را براي باز گردانيدن محيط به حالت قبل از وقوع اندوه برانگيخته مي كند مثلا” ورزشكار به خاطر اندوه ناشي از شكست جديد براي برگرداندن اعتماد به نفس خود تمرين مي كند متاسفانه اغلب پيش مي آيد كه جدايي و شكست نمي تواند به حالت قبلي اش بر گردد . تحت چنين شرايطي اندوه ادامه مي يابد.اندوه طولاني به غصه مي انجامد ؛ مثلا” مرگ شخص مورد علاقه ، غالبا” پيشايندي براي غم و اندوه است . اندوه طولاني به آزارنده ترين تجربه هاي انسان ، يعني ، افسردگي مي انجامد .با نگاهي به اندوه به صورت مثبت تر ، مشاهده مي كنيم كه جنبه سودمند نيز

 دارد.اندوه همبستگي گروههاي اجتماعي راآسان مي كندچون جدايي افرادي كه درزندگي مهم هستند موجب اندوه مي شود پيش بيني آن مردم را براي همبستگي با اشخاص موردعلاقه اش بر مي انگيزد .

6- شادي joy :طبق نظر تام كنيز ، شادي از نظر عصب شناختي به وسيله كاهش سريع سرعت شليك عصبي فعال مي شود رهايي از درد جسمي ، رهايي از نگرانيها حل كردن مسئله اي دشوار نمونه هايي از الگوي كاهش برانگيختگي عصب شناختي شادي است . شادي علاوه بر آرامش ناشي از دستيابي به هدف ، به وسيله پيش بيني واقعه مثبت نظير قرار ملاقات ، و احساسهاي لذت بخش نوازش شدن نيز برانگيخته مي شود . اهميت كاركردي شادي دوگانه است . از يك طرف ، شادي احساس مثبتي است كه از حس ارضا و پيروزي به دست مي آيد . زماني كه بصورت درون احساس مثبت مي كنيم ، شادي زندگي را خوشايند مي كند. بنابراين خوشايندي شادي ، تجربه هاي زندگي غير قابل اجتناب ناكامي ،نااميدي و در مجموع عواطف منفي را بي اثر مي سازد . شادي ، اشتياق انسانها براي پرداختن به فعاليتهاي اجتماعي را نيز آسان مي كند . تعداد كمي از محركهاي اجتماعي ، قدرت و تقويت كنندگي لبخند انسان را دارند بنابراين ، شادي ابراز شده ، چسب اجتماعي است كه روابط را به يكديگر مي چسباند مانند رابطه عشاق ، مادر و كودك ، همبازيها

7- علاقه interest :علاقه رايجترين هيجان در عملكرد روزانه انسانهاست . تا وقتي كه فرد از سايقها ( گرسنگي )يا از هيجان  نيرومند ديگري ( مثل خشم ) آزاد است ، هميشه مقداري علاقه در هشياري حاضر است . در سطح عصب شناختي علاقه افزايش ملايم سرعت شليك عصبي را در بردارد و وقايع  محيطي ، افكار و اعمال اكتشافي فعاليت عصبي را آغاز نموده و علاقه را بر مي انگيزد اشخاص علاقه خود را هيچ موقع از دست نمي دهند،بلكه آن را از يك موضوع يا واقعه به موضوع يا واقعه ديگر هدايت مي كند.

علاقه ، هم رفتارهاي اكتشافي محيطي و هم شخصي را بر مي انگيزد . شايد اگر انسانها در دنياي يكنواخت و بدون تغيير زندگي مي كردند ، نياز كمي به هيجان علاقه بود . انسان در دنيايي زندگي مي كنند كه سرشار ازتازگي و تغيير است.تغيير،كنجكاوي رابرمي انگيزد و علاقه را پرورش مي دهد ، و علاقه ، شخص را براي پي گردي ، تحقيق و دستكاري محيطي ترغيب مي كند . و علاقه در تمايل ما به خلاق بودن ، يادگيري و پرورش دادن شايستگي و مهارتهايمان نهفته است يادگيري زبان خارجي بدون حمايت هيجاني از سوي علاقه ، كار دشواري است

فوايد هيجانات در زندگي :

1-زندگي راروح مي بخشد:اگر جذر و مد هيجانات نبود روزهاي گذران زندگي ما خسته كننده و يك نواخت بود . لحظات مسرت آميز و سعادت بخش ما آن لحظاتي است كه هيجانات مطبوع ما را سراب كرده اند و نيز ياس و حزن و اندوه كه در بعضي مواقع ما را احاطه مي كنند نتيجه هيجانات نامطبوع است .

مطالب مرتبط
1 از 218

2- وسيله همبستگي ميان افراد است :از آنجا كه همه افراد بشر داراي هيجانات هستند پس وجه مشتركي ميان آنان وجود دارد .هيجان خشم و ترس و محبت و نفرت و كينه و حسادت را همه دارند و همه مي دانند كه وقتي شخصي از فراق حرف مي زند چه احساسي دارد براي اينكه شما هم اينچنين هيجاني داريد .

3- پايه و اساس هنر است : از آنجائيكه هيجانات لازمه حيات است و هنر نيز به حيات روح مي دهد. اگر زيباييهاي هنر نباشد زندگي فاقد تحريكات و تهييجات است . هنر ما را با افراد انساني كه در گذشته صاحب يك نوع احساسات با ما بوده اند و يا افراد انساني كه در آينده داراي همين احساسات هستند متحد مي كند .   

4- نيروي اضافي مي بخشد : در موقع خطر هيجان موجب زيادشدن نيروي بدني مي شود ديده شده است كه بر اثر خشم و يا ترس چنان قدرتي در شخص ناتوان پيدا شده كه توانسته با حريفان بسيار نيرومند بجنگد و يا از موانع بسيار دشوار فرار كند.

5- باعث مي شود كه اعمال خوب انجام دهيم : هيجان محرك بسيار قوي است بسياري از كارها را از آنجهت انجام مي دهيم كه نيروي هيجان در پيش آنست اگر بخاطر هيجان نبود عشق به مادر و پدر و خويشان رابطه همين ميان افراد وجود نداشته ، سخاوت . رفاقت مهرباني همه بر اثر وجود هيجان است مثلا” اگر هيجان عشق از بشر بگيرند بقول معروف ((سنگ روي سنگ )) بند نمي شود . جنگها ، آدمكشي ها ، بي انصافي ها و تمام صفات مذموم جلوه مي كرد كه اگر اينگونه صفات در بشر ديده نمي شود به واسطه تقويت و تربيت هيجان عشق است .

زيانهاي هيجان :

در عين حالي كه هيجانات موجب مسرت خاطر و سعادت مي شوند متاسفانه سبب غم و اندوه و بدبختي و فلاكت نيز مي گردند در مواقعي بدترين دشمنان ماهيجانات ما هستند و موجب زيانهاي جبران ناپذيري مي شوند . كه مضرات هيجانها عبارتنداز :

1- موجب اعمال بد مي شوند:

علاوه براينكه هيجانات مارابه كارهاي خيروبافايده سوق مي دهندبشر رابه كارهاي واعمال بد نيزوامي دارند بر هيچكس پوشيده نيست كه چه زيانهاي تاسف آوري ازهيجان خودبرده اندهر روزدرصفحه حوادث روزنامه مي خوانيم كه فلان مر دزنش راكشت،فلان شخص به ناموس ديگري جسارت كرد،..اينهاهمه حسادت وكينه وعداوت است كه همه اينهاجزءهيجانات مي باشد.زيان هيجانات تنهادرموردشخصي به شخص ديگرنيست بلكه ممكن است به يك اجتماعي هم زيان برساند .

2- موجب اغفال مي شود :

اگر كسي نتواند با دلايل منطقي ديگري را به انجام دادن عملي وادار سازد با تحت تاثير قرار دادن او به وسيله كلمات ، حالت هيجان در او به وجود مي آورد و اين حالت هيجاني عملي را كه مناسب با آن كلمات است موجب مي شود .

3- عقل و منطق را تحت الشعاع  قرار مي دهد:

 خطر ديگر هيجان اين است كه وقتي بروز كرد موجب مي شود منطق صحيح بكار برده نشود و اين موضوع بخصوص در موقعي است كه هيجان بطور ناگهاني و شديد ظاهر شود .

4- موجب تلف شدن نيرو مي شود:

وقتي هيجانات شديدي چون ترس يا خشم در ما پيدا مي شود مقدار زيادتري از گلو گوژن وارد عروق خون مي شود تا سوخت زيادتري به عضلات بدن برساند . اگر شخص فعاليت بدن داشته باشد ، عضلات ، اين نيرو بكار مي برند ولي اگر فعاليت عضلاني نباشد قند خون به هدر مي رود و از راه كليه ها دفع مي شود و در واقع نيروي كه براي حفظ تندرستي لازم است تلف شده و غالبا” در موقع بروز هيجان شديد عمل هضم كاملا” از كار مي افتد و در بعضي مواقع عمل هضم مختل مي گردد  و در متابوليسم بدن اختلال رخ مي دهد و در نتيجه به سلامت لطمه وارد مي آورد .

روانشناسان معتقدند : كه بشر بايد شادابي خود را حفظ كند تا از بيماري كبدي و معدي و جسمي مصون باشيد . اكثرسوء هاضمه هاوسردردها و كوفتگي ها نتيجه وجود هيجانهاي نامطلوب مي باشد .

مهارتهاي سازگاري با هيجانات

ما هميشه در حول و حوش خود افرادي را مي بينيم كه خود را بدبخت فلك زده ، ناتوان بي سعادت و ناكامياب و محروم مي دانند . اگر اين دسته مربيان خوب و تجارب مطلوب در دوران كودكي داشتند و به ترتيب صحيح هيجانات آنها توجه بيشتر مي شد شايد اينهمه بدبختي براي آنها به وجود نمي آمد . و از آنجائيكه بشر هميشه قابل تغيير است و با استقامت و سر سختي و تعميم و اراده كافي قادر است خود را تغيير دهد يعني تربيت كند . ما وقتي توانستيم هيجانات خود را صحيح تربيت كنيم آنگاه مي توان ادعا كنيم كه متمدن هستيم .مهارتهاي سازگاري با هيجانات عبارتند از :

1- از بسياري از هيجانات نامطلوب بايد دست برداشت :

وقتي طفل بوديد در بسياري از موارد عصبي مي شديد ولي حالا كه بزرگ شده ايد آن موارد شما را ناراحت نمي كند . اين امر مي رساند كه شما رفتار هيجاني صحيحي در برابر خشم اتخاذ كرده ايد و به رشد و بلوغ هيجاني رسيده ايد مثلا” اگر سعي كنيد كه علت ترس خود را از تاريكي و از رعد و برق و امثال اينها در يابيد و با منطق صحيح آنها را از خود دور سازيد و يا هميشه در مباحثات به خود تلقين كنيد كه آرام باشيد نشانگر اين است كه به بلوغ هيجاني رسيده ايد .

2- بايد سعي كنيد رفتار هيجاني مطلوب در خود ايجاد كرد :

همانطور كه در بعضي مواقع نبايد بعضي اعمال هيجاني از خود نشان داد لازم است در برخي مواقع اعمال هيجاني مطلوب ابراز داشت .

الف – حس همدردي داشته باشيد بعضي از افراد بسيار خونسرد و به قول معروف بي هيجان هستند اين افراد معني اين شعر را كه بني آدم  اعضاي يكديگرند هميشه بخاطر داشته باشند و بكوشند به آنكه احتياج به همدردي دارند كمك كنند .

ب – از طبيعت و هر چه زيبا است لذت ببريد ، دنيا پر از زيبائيهاست به اين زبيائيها سرسري ننگريد از كوه و دشت لذت ببريد .

ج – گوش خود را به موسيقي عادت دهيد و از ورزش استقبال كنيد و وقايع ورزشي را با مسرت تلقي كنيد .

د – اگر شوخي خوشمزه شنيديد از ته دل بخنديد . خنده تندرستي مي آورد

هـ – درمواقع لازم فريادهاي خوشحالي را فراموش نكنيد تهييج شدن در مواقع شعف آور مفيد است.

3- از هيجانات خود با خبر باشيد:

 يكي از علائم بلوغ فكري آنستكه شخص بداند چه وقت حالت هيجاني به وي دست داده است مثلا” اگر شما افسرده و مايوس هستيد و زندگي بر شما غير قابل تحمل شده است بايد بدانيد كه اين حالات نتيجه هيجانات شما است والادنيا باآن بدي كه درنظرشماجلوه كرده نيست يكي از علائم بلوغ فكري اين است كه درهرعملي كه انجام مي دهيدازجنبه احساسات آن غافل نباشيدومتوجه باشيدچه ميزان ازآن روي عاطفه واحساسات صورت گرفته است واثرعاطفه روي اعمال شماچقدر است .

4- از هيجان بايد استفاده مناسب كرد:

بلوغ هيجاني اين است كه از هيجان استفاده مناسب كرد. مثلا” بايد هيجان همدردي داشت و براي رفاه اجتماعي بايد تا حدي فداكاري كرد ولي اگر شما ملاحظه كرديد كه افرادي به حقوق مردم تجاوز مي كنند و اگر در اين موارد زور و خشم بكار نبريد آن مناسب نيست . رسد پس با اينكه خشم نامطلوب است ولي در اين مورد بي فايده نيست .

5- تظاهرات هيجاني را بايد كنترل كرد:

عقل و منطق بايد شما را راهنمائي كند كه در چه مواقع بايد هيجان را ظاهر ساخت و در چه مواقع آنرا مخفي داشت ، شما ممكن است خشمناك باشيد ولي عصبانيت را بروز ندهيد . و يا ممكن است ناراحت شده باشيد ولي كلماتي كه موجب رنجانيدن ديگران شود به زبان نياوريد .

6- ميان هيجانات توازني بايد باشد .

ميزان هيجاني كه در هر جا بايد ابراز شود مشخص كنيد مثلا” براي دوست نبايد آنقدر محبت نثار كرد كه ذخيره هيجان عشق تمام شود پس بايد تعادلي در اعمال هيجاني وجود داشته باشد .            

7- موقعيت هيجان زا را دوباره تفسير كنيد :

هيجان نتيجه تفسير است  آنچه موجب يك واكنش هيجاني مي شود  نقش محرك به خودي خود نيست ، بلكه محرك آنگونه كه تعبير مي شود است براي مثال كارمندي كه از احضار شدن به اتاق رئيس ترسيده است با دانستن اينكه احضار او نه به خاطر عدم رضايت بلكه براي نياز به اطلاعات وي بوده است مي تواند هيجان خود را كاهش دهد . تفسيرهاي مجدد آسان نيست به تفكر عيني و تخيلي نيازمند است گاهي يك موفقيت فوريتر از آن است كه بتوان تفسير مجدد را مجاز شمرد . در اين قبيل موارد . توانايي ديدن موقعيت با شوخ طبعي يا بي خيالي مي تواند سودمند باشد و حتي خنده مي تواند تنش هاي هيجاني را تسكين دهد.

همانطوريكه گفته شد هركس مي تواند خود را تربيت كند و سازگاري بلوغ هيجاني را بدست آورد .     

 فقط اين قسمت را در نظر داشته باشيد كه سعي ما بايد در اين باشد كه ضعف و ناتواني خود را راجع به هيجانات خود بدانيم و بنابراين در تربيت هيجانات قدم برداريم و از آنها به نحو مطلوب استفاده نمائيم .

 نتيجه گيري

 براي اينكه بتوانيم با هيجانات سازگاري داشته باشيم ما بايد خود را از بسياري حالات هيجاني نامطلوب كه تجارب ناگوار بما مي دهند فارغ سازيم و بعوض حالات فرح بخش را در خود تقويت نمائيم . هر فرد بايد از چگونگي به حالات هيجاني خويش آگاه يابد و بداند كه در موقعيت هاي مختلف چگونه از آنها بهره برداري مفيد نمايد . به عبارت ديگر با بكار بردن نيروي عقلاني نظارت در حالات هيجان را هميشه داشته باشيم . اينكه پس از ابراز يك حالت هيجاني نامطلوب خود را سرزنش كنيم و نفس خويش را ناراحت نمائيم مضر است بلكه بايد آن حالت را در موقع مناسب تحليل نمائيم و براي آينده تجربه بدست آوريم . پس بنابراين خودشناسي و تامين سعادت از طريق توجه به نتايج مطلوب يا نامطلوب هيجانها همان ، بلوغ هيجاني است .بدست مي آيد .

 منابع :

1- آبراهام . اسپرلينك ، روانشناسي يا روش علمي در شناخت ماهيت آدمي ، ترجمه مهدي

 محي الدين  بناب ، نشر : روز تهران 1367

2- دكتر جلالي . مهدي ، روانشناسي (( براي زيستن )) نشر كبيري تهران 1348 

3- مان ، نرمان ، اصول روانشناسي ، ترجمه : محمد صناعي ، نشر انديشه 1449

4- پلاچيك ، روبرت ، هيجانها ، ترجمه :محمود رمضان زاده،نشر:آستانه قدس رضوي مشهد ، 1371

5- ريو . جان مارشال ، انگيزش و هيجان ، ترجمه : يحيي سيد محمدي ، نشر : ويرايش تهران 1376

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

9 − شش =