شيوه هاي تبليغي حضرت زينب (سلام الله علیه)

494

يكي از فضايل و خصايص حضرت زينب(س) مقام علمي اوست، او زني دانشمند، سخنور، فصيح و بليغ بود و نايب خاص امام حسين عليهالسلام در بيان حلال و حرام الهي بود و روايت است كه در اسارت هنگامي كه امام سجاد عليهالسلام بيمار بودند مردم در حلال و حرام به زينب(س) مراجعه ميكردند و او هم پاسخ آنان را ميداد.

دورنمايي از زندگي

حضرت زينب ـ سلام اللّه عليها ـ در پنجم ماه جمادي الاولي سال پنجم و يا ششم هجري ـ يعني دو يا سه سال پس از ولادت برادر بزرگوارش امام حسين عليهالسلام ـ در شهر مدينه ديده به جهان گشود، او سوّمين ثمرهي پيوند فرخندهي علي عليهالسلام و حضرت فاطمه عليهاالسلام بود، كنيهي آن حضرت. ام كلثوم و ام الحسن بوده است.
-لقبهاي حضرت زينب (س)
1ـ عقيله. عقيلهي بني هاشم. عقيلة الطالبين. عقيلة النساء. عقيلهي قريش
2ـ زينب كبري 3 ـ صديقه صغري 4 ـ عالمه غير معلمه 5 ـ عارفه 6 ـ عامله 7 ـ شريكة الحسين 8 ـ شجاعة 9 ـ محبوبه مصطفي 10 ـ زاهده 11 ـ باكيه
زينب كبري در سال هفدهم هجري با پسر عموي خود، عبداللّه بن جعفر بن ابي طالب ازدواج كرد و اين ازدواج بر اساس اشارهاي كه پيامبر خدا صلياللهعليهوآله داشت، صورت گرفت زيرا كه حضرت فرمود:“بناتنا لبنينا وبنونا لبناتنا”

و ثمره اين ازدواج چهار يا پنج فرزند به نامهاي محمد، جعفر، عون، علي و ام كلثوم بود كه دو تن از فرزندان آن حضرت به نامهاي “عون” و “محمد” در ركاب دايي گراميشان امام حسين عليهالسلام شهيد شدند.
حضرت زينب در طول سالهاي زندگي خود با حوادث و مصيبتهاي بسيار تلخي رو به رو شد تا آنجا كه به “ام المصائب” شهرت يافت.
برخي از آن حوادث عبارتند از:
ـ رحلت جد بزرگوارش، پيامبر خدا صلياللهعليهوآله ، در سال دهم هجري ـ در سن پنج سالگي ـ
ـ پيدايش اختلاف درباره جانشيني پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ، در سال دهم هجري كه اين خود از بزرگترين مصايب جهان اسلام است
ـ شهادت مادرش زهراي اطهر عليهاالسلام در سال دهم هجري
ـ مشكلات و مصايب دوران خلافت علي عليهالسلام (جنگ جمل، صفين و نهروان در سالهاي سي و پنج تا چهلم هجري)
ـ شهادت پدر بزرگوارش، علي عليهالسلام در سال چهلم هجري
ـ شهادت برادر بزرگوارش امام حسن عليهالسلام و جريان دفن آن حضرت در بقيع در سال پنجاهم هجري
ـ جريان عاشورا در سال شصت و يكم از هجرت و شهادت امام حسين عليهالسلام و يارانش و شهادت فرزندانش در كربلا
ـ اسارت
فضايل و مناقب حضرت زينب(س)
زينب كبري داراي فضايل و مناقب بسياري بود، برخي از القاب آن حضرت خود گوياي فضيلتهاي بيشمار آن بانوي بزرگوار است. تا آنجا كه يكي از بزرگان در اين باره ميگويد:

فان فضايلها وفواضلها وخصالها وجلالها وعلمها وعملها وعصمتها وعفتها ونورها وضيائها وشرفها وبهائها تالية امها صلوات اللّه عليها

فضائل و برتريهاي او و خصلتهاي جلالت قدر و علم و عمل و عصمت و عفت و نورانيت و روشنايي و شرف و زيبايياش همچون مادرش زهرا عليهاالسلام است.

 خطابه و سخنراني

هنگامي كه كاروان اسيران، در آن جوّ پر از ظلم و خفقان به كوفه رسيد، زنان، مردان و كودكان كوفه همه به معابر آمده تا مغلوبين و اسراء را تماشا كنند، برخي ناراحت و برخي بهت زده و گروهي از شدت تأثر اشك ميريختند.
حضرت زينب(س) موقعيت را تشخيص داد و نگاهي به مردم كرد و با اشاره خواست همه سكوت كنند و با انتخاب بهترين فرصتها و زيباترين كلمات و جملات و با شجاعتي بينظير و عليوار بر مسند خطابه ايستاد.
فرازهايي از خطبههاي آن مظلومه را در اين قسمت نقل نموده و به تحليل برخي از نكات آن ميپردازيم:

الحمد لِلّهِ والصلوة علي ابي محمد وآله الطيبين الاخيار، اما بعد يا اهل الكوفه، يا اَهْلَ الخَتْل والغَدْر اَتبكونَ؟ فَلا رَقَأَتِ الدَّمْعَهُ وَلا هَدَأَتِ الرَّنَّة، اِنَّما مَثَلُكُمْ كَمَثلِ الّتي نقضَتْ غَزْلَها مِن بَعْدِ قُوّةٍ اَنكاثا تَتَّخِذُونَ اَيمانكُمْ دخلاً بينكم، اَلا وَهْلْ فيكم الا الصَّلَفُ والنَطَفُ وَالصَّدْرُ الشَّنَفِ وَمَلَقُ الاماء وغَمْزُ الاعداء وهل انتم الا كمرعيّ علي دِمْنةٍ اَوْ كفضةٍ علي مَلْحُودة

حمد و سپاس مخصوص خداوند است و درود بر پدرم محمد و اهل بيت پاك و برگزيده او باد، اما بعد هان اي مردم كوفه اي اهل نيرنگ و فريب، گريه ميكنيد؟ اي كاش هيچ گاه اشك چشمهايتان تمام نشود و هرگز نالههايتان خاموش نگردد، همانا مثل شما مثل زني است كه رشتهي خويش را پس از خوب تابيدن، باز ميكرد، شما سوگندهاي خود را دست آويز فساد، در ميان خويش قرار دادهايد، آيا در شما جز چاپلوسي و آلودگي و سينههاي پركينه و تملقگويي كنيزان و خريدن ناز دشمنان دين، خصلتي هست؟ مَثَل شما، مَثَل گياه و علفي است كه در مزبله ميرويد يا نقرهاي آلايش قبيري به آن عوده ميشود…

او در ابتداي خطبه از پيامبر صلياللهعليهوآله تعبير به پدر ميكند و با انتخاب اين كلمه، ميخواهد خود و قافله اسيران را معرفي كند و نسبت خويش را با پيامبر روشن سازد تا همگان دريابند اهل اين قافله از كدام دودمان و قبيلهاند و از اين راه افكار و احساسات مردم را در اختيار بگيرد و مردم آنان را با ديده اسير ننگرند و سپس به بزرگترين نقطه ضعف كوفيان يعني سست عنصري و پيمان شكني آنان اشاره ميكند و با اين كلمات و جملات ميخواهد آنان را بر اين خصلت آگاه سازد.

و در فرازي ديگر از خطبه با نگرش دقيق و ظريف با صفاتي همچون “درمان دردها”، “چراغ راه امت”، “پناهگاه جمع” و… به معرفي شخصيّت امام عليهالسلام ميپردازد تا جاي شك و ترديدي براي آن قوم سست عهد باقي نماند. او همچنان با مردم سخن ميگفت و آنان را كشنده حسين عليهالسلام و خانواده پيامبر صلياللهعليهوآله معرفي ميكرد. سخنان او كاملاً صحنه را تغيير داد تا آنجا كه صداي مردم كوفه به گريه بلند شده بود. زنان موهاي خود را افشان كرده بودند و خاك بر سر و روي خود ميريختند.
او صحنهي ديگري از قيامت را در برابر مردم قرار داد، در آن روز مردم كوفه از شنيدن اين سخنان، همچون ستمكاران در قيامت، حيران و سرگردان شده و دستهاي خود را به دهان ميگزيدند.

آن استاد بيمعلم نه تنها با مردم كوفه سخن گفت و آنان را بر آن كار زشتي كه مرتكب شده بودند ملامت و سرزنش كرده، در دار الاماره ابن زياد نيز چنان نيرومندانه ايستاد و پرخاش گرانه سخن گفت و او را حقير و كوچك شمرد كه توان سخن گفتن را از او گرفت.
و پس از ورود به شام و حضور در مجلس يزيد با سخنان علي گونهاش چنان او را رسوا كرد و او را به گريه واداشت كه توان پاسخ گفتن از او سلب شد.
ـ سياه پوشي

يكي از عواملي كه سبب موفقيّت زينب(س) شد عقل و تدبير او بود، اصلاً قبل از اينكه عاشورايي و اسارتي در كار باشد، زينب به عقل و تدبير معروف و مشهور بود به طوري كه به او القاب، عقيله بني هاشم عقيلة النساء و… لقب دادهاند.
عقل و تدبير زينب به گونهاي بود كه توانست در كارهايش بيشتر موفق شود و در غير اين صورت نميتوانست در برابر يزيد و اطرافيان حيلهباز و مزوّرش موفق شود.
از جمله كارهاي مدبرانه حضرت زينب(س) برگزاري مجالس سوگواري و عزاداري در شام و مدينه و دستور وي مبني بر سياهپوش نمودن محملها بود كه فرمود:

اجعلوها سوداء حتي يعلم الناس، انّا في مصيبة وعزاء لقتل اولاد الزهراء(س)

“محملها را سياهپوش كنيد تا مردم بدانند كه ما در مصيبت و عزاداري براي كشته شدن فرزندان زهرا هستيم”

هر چند اين گونه امور از نظر دشمنان ساده و بيارزش بود ولي در حقيقت همين كارهاي باارزش زمينهساز قيام و انقلاب مردم عليه قاتلان امام حسين عليهالسلام بود كه توانست كاخ يزيديان را متزلزل كند.

مطالب مرتبط
1 از 218

رفتارهاي عالمانه

يكي از عوامل موفقيّت زينب(س) در رساندن پيام حسين عليهالسلام به جهانيان، تبليغ با عمل بوده است او همواره تلاش ميكرد كه به وظيفه الهي خود عمل كند و در رعايت حلال و حرام الهي هيچ گونه سهلانگاري نميكرد و از هيچ وظيفه شرعي فروگذار نميكرد
نقل است كه وقتي اسرا را وارد كوفه كردند، مردم كوفه از روي ترحم به اطفال و اسيران نان و خرما ميدادند، ام كلثوم فرياد ميزد: اي اهل كوفه! صدقه بر ما حرام است و آنان را از دست و دهان بچهها ميگرفت و به سوي مردم ميانداخت.
حتي حاضر ميشود نان و غذاي خود را بين بچهها تقسيم كند و سه روز يا بيشتر چيزي نخورد ولي اجازه نميدهد كه ذرهاي از صدقه را تناول كنند
يكي از موارد عملي تبليغ حضرت زينب(س) حفظ حجاب است، او نه تنها در حالت عادي، بلكه در بحرانيترين لحظات زندگي اهتمام زيادي در حفظ خود از انظار و ديدههاي مردم داشت.

راوي ميگويد: وقتي از حج برميگشتم، وارد كوفه شدم، ديدم اسرا را وارد كوفه كردهاند امام سجاد عليهالسلام را ديدم كه بر شتري بدون روپوش سوار بوده و از پاهايش خون جاري بود در اين هنگام بانويي را ديدم كه بر شتري برهنه سوار است، سؤال كردم، او كيست؟
گفتند: زينب كبري است. فرياد ميزد: اي مردم چشمهاي خود را از ما بپوشانيد آيا از خدا و رسولش حياء نميكنيد كه به حرم رسول خدا صلياللهعليهوآله در حالي كه پوششي ندارند مينگريد.
او ميخواهد با عمل و رفتار خود به جهانيان بفهماند كه حسين عليهالسلام و يارانش براي احياي احكام الهي شهيد شدهاند و زنان و كودكانش به همين دليل به اسارت ميروند و بنياميه و دستگاه حاكمه يزيد نسبت به احكام الهي نه تنها بياعتنا هستند بلكه احكام الهي را واژگون كردهاند

دعا و عبادت

يكي ديگر از شيوههاي تبليغي حضرت زينب ـ سلام اللّه عليها ـ دعا و عبادت است. او همواره ميدانست كه دشمنان در انتظارند تا كوچكترين واكنش يا كلامي را جستجو كنند كه نشانهاي از ضعف خاندان پيامبر صلياللهعليهوآله باشد و از اين رو او براي اين كه دشمنان را مأيوس كند در روز يازدهم وقتي كه در كنار جسد برادر آمد توقف كرد و با خلوصي خاص متوجه خدا گرديد و عرض كرد

“اللّهُمَّ تَقبَّل منا قليل القربان” خداوندا اين قرباني كوچك را از ما قبول كن

از دعايي كه حضرت زينب(س) نمود ميتوان دريافت كه با همه اين مصايب و مشكلات باز هم در برابر توفانهاي كوبنده ايستاده است و با خداي خود ميگويد:

“يا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ له ويا سند من لاسندَ له يا مَنْ سَجَدَ لك سوادُ الليل وبياض النّهار وشُعاعُ الشمس وحفيف الشَّجر ودَويّ الماء يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه”
اي پناهگاه آن كه جز تو پناهي ندارد، اي تكيهگاه آن كه جز تو پشتوانهاي نميشناسد، اي خدايي كه سياهي شب و سپيدي روز و روشنايي خورشيد و صداي آرام درخت و آب بر تو سجده ميكنند، اي خدا، اي خدا،اي خدا. و نيز در خطبهاي كه در مجلس يزيد بيان كرد اين گونه دعا ميكند:

…اللّهُمَّ خُذْ بحقنا وانتقم من ظالمنا واجعل غضبك علي مَنْ سفك دمائنا ونقض دماؤنا وقتل حماتنا وهتك عنا سدولنا”

خدايا حق ما را باز گير و از آن كس كه به ما ستم كرد انتقام بگير و خشم خود را بر كسي كه خونهاي ما را ريخت و عهد ما را شكست، و ياران ما را كشت و از ما پرده دري كرد فرود آر.

 بكارگيري اصول روانشناسی

لازم به ذكر است گرچه اصول روانشناسي در تبليغ به صورت كلاسيك از ابتكارات علوم معاصر است ولي در تبليغات اصيل آسماني نيز مورد توجه قرار گرفته است و سيره رهبران و ائمه اطهار عليهمالسلام نشان ميدهد كه آنان در تبليغ به اصول روانشناسي فردي و اجتماعي توجه كامل داشتهاند.
حضرت زينب(س) نيز، در امر رساندن پيام امام حسين عليهالسلام به جهانيان از اين اصول از جمله تحقير دشمنان، تكريم دوستان، تحريك عواطف و مخاطب شناسي استفاده نموده است.
وقتي كه با كوفيان سخن ميگويد، در آغاز خطبه بر اصالت خاندان خودش تأكيد ميورزد و از پيامبر صلياللهعليهوآله تعبير به پدر ميكند تا عواطف و احساسات مردم را در اختيار بگيرد و آنان خود بخود آماده قيام و شورش شوند
و در فراز اول خطابه خود به بزرگترين نقطه ضعف كوفيان يعني سست عنصري و عهد شكني اشاره ميكند و آنان را از اين راه تحقير ميكند.
و باز آن بانوي بزرگوار را ميبينيم كه در كاخ ابن زياد، او را “پسر مرجانه” ميخواند كه براي عبيداللّه توهين آميزترين و رسوا كنندهترين القاب است كه حاكي از نامشروع بودن وجود وي و بدنام بودن مادرش ميباشد و آن چنان ضربه بر پيكر لرزان عبيداللّه ميزند كه تصميم به قتل زينب(س) ميگيرد.

و در فرازي از خطبه آتشين خود در خطاب به يزيد به معرفي يزيد، پدر، جد و جدهاش ميپردازد و بر اصالت خاندان خود تأكيد ميورزد و ميفرمايد

…وكيف يُرتجي مُراقبة من لفظ فوه اكبادَ الاذكياء ونبت لحمُه من دماء الشهداء

و چگونه توقّع و اميد دلسوزي از آن كسي باشد كه دهانش جگر پاكان را جويد و بيرون انداخت و گوشتش از خون شهيدان روئيد

و نيز از مقايسه بين دو خطبهاي كه در كوفه و شام بيان فرمود به اين نتيجه ميرسيم كه اصل مخاطب شناسي را كاملاً رعايت كرده است، زيرا كه در كوفه اكثر مخاطبين او عموم مردمند كه در جهل و ناآگاهي به سرميبرند و به مقتضاي حال، سخن را در خور فهم مخاطبين بيان مينمايد. و آنان را از جنايتي كه مرتكب شدهاند و نيز از شخصيّت شهيدان آگاه ميسازد. ولي در شام در مجلس يزيد، چون خواص حضور دارند و همه داراي آگاهي نسبت
به امور هستند لحن خطاب فرق ميكند و در نتيجه به رسوا كردن و مأيوس نمودن يزيديان ميپردازد.
آنچه اشاره شد اجمالي از سياستها و شيوههاي تبليغي آن بزرگوار بود.

شيوههاي ديگري از قبيل شجاعت، شهامت، فصاحت و بلاغت و وقتشناسي از ديگر روشهاي تبليغي آن بزرگوار بوده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × 5 =