كتابخانه ها و مراكز اسناد در عصر هخامنشي

1,151

احداث كتابخانه هاي عظيمي را به ايانيان نسبت داده اند،از آن جمله اند:كتابخانه “دژ نپشت”يا گنجينه آثار و مواريث مكتوب در تخت جمشيد و ديگر”گنج شيپيكان”يا “آرشيو شيزيكان” در آذربايجان است. اين گنجينه ها محل نگهداري منابع آثار و مواريث فرهنگي و علمي ايرانيان بوده و در حفاظت و حراست از آنها همانند مراقبت از كاخ هاي سلطنتي و گنجينه هاي پولي هخامنشيان،كوشش و دقت مي شده است.در تاريخ از گنجينه يا آرشيوي به نام “اگره” در هگمتانه (همدان) نام برده شده است كه محل نگهداري نوشته ها،اسناد و دفاتر شاهي بوده است.روايت شده است در گنج دژ نپشت مخازن كتاب در زمينه هاي علوم مختلف همراه با نوشته هاي ديني ايرانيان نگه داري مي شده كه پس از بر افتادن ايران به دست اسكندر و سربازان مقدوني،اين گنجينه بر اثر آتش سوزي،به كلي نابود و به تلي از خاكستر تبديل شد.

هرودت نيز در تواريخ خود از وجود دفاتر دقيق شاهي در ايران سخن گفته است. كما اينكه كتزياس از دفاتر،اسناد و نوشته هايي كه در مخزن دربار بود استفاده كرد و تاريخ را نوشت.

وجود اين گنجينه هاي ذي قيمت علمي و فرهنگي در ايران توسط ديودور سيسيلي و پلو تارك نيز تاييد شده است.

داريوش يكم در دربار خود داراي يك بايگاني منظم و گسترده اي بوده است كه در آن اسناد مالي و فرهنگي پيش از وي نيز نگه داري مي شده است،از جمله اسناد مربوط به يازسازي معابد يهوديان در اورشليم و مناطق ديگر. از داريوش فهرستهاي به جاي مانده كه در آن از چگونگي ساختن بناها و اجرت كارگران و معماران  و نوع تغذيه آنها صحبت شده است.

طبق نظر باستان شناسان در گنجينه هاي اكباتان كه پيشينه آن به زمان مادها و شايد پيش از آن نيز ميرسد،تنها طلا،زيور آلات و نقدينه هاي دولتي در آن نگه داري نمي شده است بلكه انواع فرمان هاي شاهان،يادداشتهاي سياسي،پيمان نامه هاي نظامي و قرار دادهاي اقتصادي و تجاري،تشويق نامه ها و احكام و ابلاغ هاي مقامات نظامي و سياسي نيز نگه داري مي شده. با توجه به اهميت دوشهر شوش و اكباتان  در عصر هخامنشي،وجود بايگاني هاي گسترده و فراگير در اين دو پايتخت بيش از جاهاي ديگر قابل تصور است.در گنجينه هاي شيز و مانند آن بيشتر اسناد و مدارك فرهنگي و نوشته هاي ديني نگه داري ميشده و در بايگاني شوش و اكباتان اسناد و مدارك سياسي و امنيتي و اقتصادي و نظامي را حفظ مي كرده اند. بر اساس روايات يونانيان شاهدان پارسي نظارت مستقيم و دقيقي بر اين بايگاني ها داشته و احتمالا با توجه به نظر دندامايف در كتا تاريخ سياسي و اقتصادي هخامنشيان،شيوه حفظ و بهره برداري و نظام و ترتيب آنها د اين گنجينه ها بيشتر به وسيله عوامل عيلامي و بابلي صورت مي پذيرفته است.ازسويي ميدانيم كه در نظم ديواني هخامنشيان،عيلامي ها و بابليها محاسب و پارسي ها مراقب بر اجراي دقيق وظايف آنها بوده اند.پس از ساخته شدن كاخ هاي تشريفاتي تخت جمشيد، بسياري از الواح و اسناد و مدارك هخامنشيان از زمان داريوش يكم به بعد در بايگاني هاي متعدد تخت جمشيد نگه داري مي شده است.مكمل اين اسناد و مدارك كتيبه هاي شاهان هخامنشي در بيستون،تخت جمشيد،نقش رستم،شوش، مصر، تركيه، و… مي باشند.كتيبه ها در مقايسه با مدارك آرشيوي در بايگاني هاي نام برده اين برتري را دارند كه كمتر آسيب پذيرند و به همين دليل پس از گذشت دو هزاره و نيم كماكان قابل دسترسي و مطالعه صاحب نظران و علاقه مندان هستند.مزيت ديگري كه كتيبه ها نسبت به اسناد و مدارك موجود در بايگاني ها دارند اين است كه محتواي كتيبه ها قابل دخل و تصرف  نيستند،كما اينكه مثلا نوشته خداي نامه كه اصل آن متعلق به دوره هاي پيش از ساساني است،وقتي به دست ساسانيان رسيد،مورد دست خوردگي واقع شد و از نيمي از عمر دولت اشكاني كاسته گرديد.

بی تردید اساس ترقی و پیشرفت واقعی امروز را باید در ترویج فرهنگ و دانش جست وجو كرد كه امروزه رسیدن به این هدف از راه مطالعه كتب و آثار متفكران و اندیشمندان و بهره گرفتن از آن ها ممكن شده است، زیرا می توان در مدتی كوتاه ثمره و نتیجه یك عمر تلاش، تجربه و دانش بزرگان جهان را در هر رشته به دست آورد. از این رو مشخص می شود كه پیشرفت و تكامل ملی ارتباط مستقیم و نزدیك با انتشار كتب حاوی علوم و فنون دارد كه از گذشته دور به صورت های مختلف این امر میسر شده است.

شاید بتوان لوح های گلی را كه در بابل و آشور به دست آمده است قدیمی ترین نوع كتاب دانست، اما قدیمی ترین اطلاعات پیرامون كتابخانه در جهان مربوط به مجموعه لوح های گلی است كه 21 قرن قبل از میلاد نوشته شد. پس از آن كتابخانه های معابد مصریان و آشور بانی پال در شهر نینوا را باید نام برد. هم چنین در یونان از قرن ششم قبل از میلاد مراکز خصوصی برای نگهداری كتاب به وجود آمد و از اواسط قرن چهارم قبل از میلاد كتابخانه های عمومی سازمان یافت.

مشهورترین كتابخانه بزرگ قدیمی، كتابخانه اسكندریه است. در قرون وسطی نیز در دیرها و مؤسسات مذهبی كتابخانه هایی به وجود آمد.

در قرن 15 میلادی كتابخانه واتیكان كه قدیم ترین كتابخانه عمومی اروپاست، تأسیس شد. كتابخانه سوربن (Sorbonne) پاریس در سال 1257 میلادی بنیاد گرفت. چند كتابخانه بزرگ دیگر، وابسته به دانشگاه ها در قرن 14 میلادی، به وجود آمد. رفته رفته كتابخانه های زیادی در سراسر جهان تأسیس شد، از جمله كتابخانه ملی پاریس، كتابخانه موزه بریتانیایی لندن، كتابخانه بودلیان (Bodelian) آكسفورد، كتابخانه لنین مسكو، كتابخانه كنگره واشنگتن و كتابخانه عمومی نیویورك از دیگر كتابخانه هایی است كه برای ترویج علم و دانش به وجود آمد.

ایرانیان در تمام ادوار تاریخ، به امر كتاب و كتاب خوانی علاقه ای ویژه داشته اند. روزگاری در تخت جمشید كتابخانه بزرگی ترتیب داده شده بود. اسكندر مقدونی، پس از آتش زدن پایتخت سلاطین هخامنشی، قسمتی از این کتابخانه  را معدوم ساخت. حتی گفته می شود كه مقادیری از لوح ها و كتیبه ها را به كتابخانه اسكندریه منتقل كرد؛ اكنون مقداری از این لوح ها در موزه های دنیا موجود است. در عهد ساسانیان نیز توجه به كتب و به ویژه كتب مذهبی زیاد شد و خلفای عباسی نیز نسبت به كتاب و كتابخانه توجهی ویژه داشتند به گونه ای كه مأمون خلیفه عباسی، كتابخانه بزرگی در دارالحكمه ایجاد كرد.

صرف نظر از خرید و استنساخ كتاب، بسیاری از دانشمندان و علاقه مندان به فرهنگ، كتاب های خود را وقف مساجد و مدارسی می كردند تا به رایگان در دسترس طالبان علم و دانش قرار گیرد.

پاره ای از سلاطین ایران بعد از اسلام به امر تأسیس كتابخانه های عظیم راغب بودند. سلطان محمود غزنوی كتابخانه بزرگی ایجاد كرد، بهاء الدوله دیلمی در 381 هجری دارالكتب را بنیان نهاد، در خراسان و ماوراء النهر نیز كتابخانه های عظیمی به وجود آمد. ابوعلی سینا در وصف كتابخانه نوح بن منصور سامانی می گوید: روزی از او دستوری خواستم كه به كتابخانه بروم و آن چه از كتاب های پزشكی در آن جا هست، بخوانم. پس مرا دستوری داد و به سرایی اندر شدم كه خان های بسیار داشت و در هر حجره ای صندوق های كتاب بود كه روی هم نهاده بودند. در یك خانه كتاب های تازی و دیوان های شعرا، در حجره ای دیگر كتاب های دینی و فقه و بدین ترتیب هر خانه ای مشتمل بر كتاب هایی مربوط به دانش دیگر بود. پس بر كتاب های اوایل نظر كردم و هر چه از آن ها كه بدان نیاز داشتم، خواستم و كتاب هایی یافتم كه نام آن ها به بسیاری از مردم نرسیده بود و من هم پیش از آن ندیده بودم.

خواجه نظام الملك وزیر، در نیشابور و دیگر شهرها، مدارسی به نام نظامیه بنیان نهاد و در هر یك از آن ها معلمان و مدرسانی قرار داد و كتابخانه ای دایر كرد. هلاكوخان مغول، برای جبران حمله و لطماتی كه سپاهیان مغول به ایران وارد آورده بودند در مراغه كتابخانه ای مشتمل بر 400 هزار جلد کتاب تأسیس كرد. بعدها در ایران كتابخانه های عمومی زیادی دایر شد كه برخی از آن ها عبارت است: كتابخانه ملی در سال 1276، كتابخانه مجلس در سال 1302، كتابخانه مجلس سنا هم زمان با افتتاح مجلس سنا یعنی در سال 1329، كتابخانه موزه در سال 1315، كتابخانه دانشكده ادبیات در سال 1308، كتابخانه دانشكده حقوق در سال 1317، كتابخانه دانشكده پزشكی در سال 1308 و كتابخانه سلطنتی در زمان فتحعلی شاه قاجار. علاوه بر این ها بعضی از وزارت خانه ها و مؤسسات دولتی نیز اقدام به تأسیس كتابخانه هایی كردند كه مهم ترین آن ها عبارت است از: كتابخانه بانك ملی در سال 1317، كتابخانه وزارت دادگستری در سال 1316، كتابخانه مدرسه عالی سپهسالار در سال 1258، یكی دیگر از كتابخانه های معروف تهران كتابخانه ملی ملك بود كه در سال 1316 تأسیس و در همان سال وقف آستان قدس رضوی شد.

از آن جا كه كتابخانه، یكی از مهم ترین نهادهای پویای فرهنگی جامعه در تحولات فرهنگی و اجتماعی است و با توجه به این كه در فرهنگ شكوهمند اسلامی كتاب و كتاب خوانی و به تبع آن كتابخانه ها از اهمیت ویژه و پایگاه والایی برخوردار است، رسالت متولیان امر سنگین تر شده است و تلاش مضاعفی را می طلبد چرا كه توسعه كتابخانه ها در یك جامعه می تواند نشانه ای از رشد فكری و فرهنگی مردم آن جامعه باشد. هیئت دولت در دومین سفر استانی خود به خراسان شمالی با تصویب تجهیز و تكمیل 15 كتابخانه عمومی در این استان حركت ارزنده ای را به منظور توجه به این مؤلفه فرهنگی انجام داد. امید است مسئولان مرتبط با توجه به اهداف كتابخانه های عمومی بتوانند در فرآیند توسعه فرهنگی و اجتماعی جامعه بیش از پیش موفق باشند.

پس از فتح ايران، اين كشور يكي از پهناورترين و دانش پرورترين ايالات اسلامي آن دوران به حساب مي آمد. در طي قرون نخستين تاريخ اسلامي تنها در ايران بيش از 600 كتابخانه وجود داشته است كه برخي از آنها از شهرت و آوازه اي جهاني برخوردار بوده اند. «تامپسون» مورخ برجسته در حوزه كتابخانه هاي قرون وسطي درباره كتابخانه هاي ايران در آن دوران مي نويسد:
    در ايران هر شهر مهم داراي كتابخانه بوده است. مجموعه هاي بزرگ در نيشابور، اصفهان، غزنه، بصره، شيراز، مرو و موصل يافت مي شد.
    كتابخانه هاي مساجد در ايران سرنوشتي تقريبا مشابه با سرنوشت كتابخانه هاي مساجد در ديگر كشورهاي اسلامي داشته اند. پس از حمله اعراب و سقوط امپراتوري بزرگ ايران، ايرانيان از همان آغاز، دين اسلام را به عنوان دين رسمي خويش برگزيدند. در ابتدا مسلمانان فضاهاي موجودي كه در ايران وجود داشت و پيش از تصرف ايران براي انجام مراسم مذهبي مورد استفاده قرار مي گرفت را به عنوان محلي براي انجام فرائض مذهبي خود در نظر گرفتند. مثلاايوان مدائن واقع در كاخ ساسانيان (طاق كسري) را براي برگزاري نماز در نظر گرفتند و يا مسجد «بال» در قزوين همان سالن اجتماعات بزرگ در زمان هخامنشي بوده است كه تغيير كاربردي داده شده و به مسجد تبديل شده بود. سپس براي ساختن مسجدبزرگ از خود ابتكارات قابل توجهي نشان دادند به گونه اي كه تقليد و تبديل آثار هنري ايرانيان در ساخت مساجد يعني سردرهاي استثنايي و روبناهاي پرتلالو كه با كاشي هاي سراميك براق تزيين شده اند سبك جديد را در تاسيس مساجد پديد آورد.
    ايرانيان با تاسيس كتابخانه هاي مساجد و تشكيل جلسات بحث و گفتگو رونق خاصي به مساجد و كتابخانه هاي آن بخشيدند. ايرانيان كه خود همواره در كسب علم و دانش زبانزد عام و خاص بوده اند، از دانشمندان ديگر كشورها نيز به گرمي پذيرايي مي كردند. حمله مغول به ايران كه با آتش و ويراني همراه بود، عملاكتابخانه هاي مساجد را از بين برد. دانشمندان ايراني يا به ديگر كشورهاي اسلامي گريختند و يا در منازل خويش سكوني تلخ را به نظاره نشستند. به اين ترتيب دانش اندوزي و كتابخواني جاي خود را به تمجيد و ترس داد و از كتابخانه هاي مساجد چيزي جز خاطره اي در اذهان برجاي نماند.
    پس از حمله مغول و با شكل گيري دوباره حكومت هاي ايراني به ويژه از دوره صفويه به بعد مساجد رونق دوباره اي يافتند و به تدريج بر تعداد كتابخانه هاي مساجد نيز افزوده گشت. روند افزايش كتابخانه هاي مساجد پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران ادامه داشت. مساجد دوباره كانون توجه مردم به ويژه جوانان قرار گرفت. دولت نيز به امور مساجد توجه بيشتري معطوف داشت و براي توسعه مساجد و اهتمام به امور آن سازمان هاي مختلفي مثل «مركز رسيدگي به امور مساجد»، «مؤسسه عمران مساجد» و «ستاد عالي كانون هاي فرهنگي هنري مساجد» را تشكيل داد.

نماينده داريوش شاه در مصر مي‌گويد:«….به كتابخانه‌ها كتاب دادم و جوانان را بدانها داخل كردم….»

مطالب مرتبط
1 از 218

ابومعشر (بلخي) منجم نيز چنين مي گويد:

پادشاهان ايران بي‌اندازه به حفظ و نگاهداري دانشهاي بشري توجه و علاقه مبذول مي‌داشتند و به همين منظور براي نگاهداري آنها از گزند حوادث و آفات سماوي و ارضي اوراقي برگزيدند كه در برابر گذشت زمان ايستادگي مي‌كرد و از عفونت و پوسيدگي مصون مي‌ماند. اين اوراق پوست درخت خدنگ بود كه آن را توز مي‌ناميدند.

مردم كشورهاي هندوستان و چين و همچنين ديگر كشورهاي مجاور ايران زمين از ايشان در اين كار پيروي‌كردند و توز را براي نوشتن برگزيدند، پوست خدنگ بسيار نرم و انعطاف‌پذير بوده ضمناً محكم و بادوام است و مي‌تواند ساليان دراز پايدار بماند و از همين رهگذر است كه آن را در وتر كمان هم بكار مي‌برند.

پادشاهان ايران پس از اينكه دانشهاي گوناگون را بر روي پوست توز نوشتند، پي جوي آن شدند كه در روي زمين شهري و مكاني بيابند كه خاك آن به زودي فاسد نشود و زلزله‌خيز نباشد و از خسوف بركنار بماند، اين بود كه، پس از جستجوي فراوان سرانجام در زير آسمان شهري كه واجد اين خصوصيات بود يافتند و آن شهر اصفهان بود، و در اصفهان نيز، بخشي بهتر و پسنديده‌تر از بخش جي براي تأمين اين منظور بنظر نيامد.

از نوشته‌هاي ابومعشر بلخي و ابن نديم و حمزه اصفهاني مي‌توانيم نتيجه‌گيري كنيم كه:

در دوران هخامنشيان و حتي قبل از ايشان در ايران كتابخانه‌هايي به منظور حفظ افكار و انديشه دانشمندان وجود داشته و اين كتابخانه‌ها در اختيار بخردان و دانايان و دانش‌پژوهان قرار مي‌گرفته است.

با بدست آمدن لوح‌هاي گلي در كاخ‌آپادانا كه نشانه‌ايست از كتابخانه شاهنشاهي هخامنشي و توجه به مطالبي كه مورخان درباره ترجمه آثار ايراني وسيله اسكندر مقدوني  و نقل آنها به كتابخانه‌هاي اسكندريه نوشته‌اند همه مويد اينست كه در زمان هخامنشيان در ايران كتابخانه‌هاي بزرگ وجود داشته است.

بنابر اسنادي كه بدست آمده است بطور قطع و يقين در زمان پادشاهي داريوش بزرگ در شوش دانشگاهي عظيم برپا بوده است كه بعدها اين دانشگاه ويران شده و سپس در زمان پادشاهي انوشيروان بار ديگر احيا گرديده است، مستند ما در اين مورد توجه به نوشته‌ايست كه در زير پايه تنديس (مجسمه) اوزاهاريس نيتي2 وجود دارد.

اوزاهاريس نيتي در زمان كمبوجيه از مصر به ايران آمده ليكن داريوش بزرگ بار ديگر او را به مصر مي‌فرستد و به او مأموريت مي‌دهد كه معبد نيت را بسازد و در مصر به كتابخانه‌ها كتاب بدهد، اينك ترجمه مطالبي را كه در زير مجسمه مذكور نوشته شده است:

«شاهنشاه، پادشاه مصر بالا و پائين، داريوش شاه، به من فرمان داد كه به مصر بازگردم، او كه در اين هنگام پادشاه بزرگ مصر و كشورهاي ديگر است، در عيلام بسر مي‌برد، مأموريت من اين بود كه، ساختمان پر آن‌خا «قسمتي از معبد نيت» را كه ويران شده بود بسازم، آسيائيان، مرا از كشوري به كشور ديگر بردند تا آنچنانكه فرمان شاهنشاه بود به مصر رسانيدند، به اراده شاهنشاه رفتار كردم به كتابخانه‌ها كتاب دادم و جوانان را بدانها داخل كردم و آنها را به مردان آزموده سپردم و براي هر يك چيزي سودمند و ابزار كارهاي لازم برابر آنچه در كتاب‌هايشان آمده بود ساختم و فراهم آوردم، اين چنين بود فرمان شاهنشاه زيرا، او سود و بهره دانش پزشكي را مي‌دانست و مي‌خواست جان بيماران را از مرگ و بيماري رهايي بخشد».

اوزاهاريس نيتي متذكر است كه: «به اراده شاهنشاه رفتار كردم، به كتابخانه‌ها كتاب دادم و جوانان را در آنها داخل كردم و آنها را به مردان آزموده سپردم» اين گفته او مي‌تواند از روش كار كتابخانه‌هاي دوران هخامنشي براي ما نمونه‌اي گويا  و روشن بدست داده و نشان ‌دهد كه در ايران دوران هخامنشي به خصوص هنگام پادشاهي داريوش بزرگ جوانان را به كتابخانه‌ها مي‌سپردند تا در آنجا با سرپرستي مردان كارآزموده و دانش‌پژوه به تحقيق و مطالعه آثار برگزيدگان و فراگرفتن دانشهاي گوناگون بپردازند و كتابخانه‌ها نيز براي استفاده عامه مردم بوده است.

اطلاعات ناچيز و مختصري كه از فرهنگ و ادب دوران هخامنشي بدست ما رسيده است مي‌تواند مبين اين حقيقت باشد كه در دوران درخشان تمدن هخامنشي كشور پهناور ايران (ايرانشهر) مركز دانش و فرهنگ و هنر جهان آن روز بوده است و اين تمدن درخشان تا هجوم اسكندر كجستك در سراسر آسياي ميانه و شمال آفريقا پرتو افشاني مي‌كرده است و در اين دوران، در شهرهاي بزرگ ايران شهر كتابخانه‌ها و دانشگاهها وجود داشته و جوانان را به فرا گرفتن دانشهاي سودمند راهبري و راهنمايي مي‌كرده‌اند.

اسكندر مقدوني پس از دست يافتن به گنجينه‌هاي هخامنشي با خشم و نفرتي فراوان كه راييده حسد و بغض او بود بنا بود آثار گرانقدر هنر و ادبي ايران پرداخت و اين وقايع شرم‌آور و ننگين آنچنان در جهان آن روز منعكس شد كه مورخان يوناني نيز نتوانستند آنرا به فراموشي بسپارند و نديده انگارند و منكر شوند.

انگيزه اسكندر در نقل آثار ادبي و علمي ايران به اسكندريه و نابود ساختن و سوزاندن كتابخانه‌هاي ايران از آنجا سرچشمه مي‌گرفت كه به اعتراف مورخان يوناني تمدن خيره كننده هخامنشي او را گيج و مبهوت ساخته بود و نمي‌توانست آن همه جلال و شكوه و ادب و فرهنگ و هنر پيشرفته را ببيند و تحمل خواري و زبوني كند، اسكندر و همراهانش خود را غالب مي‌پنداشتند، ليكن آنگاه كه با تمدن و فرهنگ و هنر ايران تلاقي كردند خود را مغلوب ديدند و براي محو آن آثار به منظور تخفيف در خفت و خواري بنابودي و پراكندگي آن آثار دست يازيدند.

پیش از اسلام در جبره پايتخت كشورعربي يك مركز محصولات بازرگاني تاسيس شد كه اين مركز در بابل بود. در اين محل پادشاهان عرب، بازرگانان و ساير مسافرين اجناس بسياري را كه از دربار ساسانيان برداشت كرده بودند به شهرهاي شبه جزيره عربستان جابه‌جا مي كردند.
اين مسافرين در همين حال از كالاهاي ساخت ايران خريداري و با خود مي بردند و همچنين واژه و نامهاي ايراني اين اجناس درقديمي‌ترين ادبيات عرب نيز به كار رفته است.
مهمترين كالاهايي كه اعراب از ايران دريافت كردند كاغذ بود منصور خليفه عباسي دستو رداد كاغذ مصري موجود در انبار را افروخته و اعلام كرد پس از آن فقط كاغذ ساخت ايران را مصرف نمايند.
صنعت صحافي نيز همزمان با صنعت كاغذ سازي و تهيه كتاب بود و نظر به پيشرفت ايرانيان در صنعت دباغي چرم اين جنس براي جلد كتابها به كار مي رفت . صحافي و جلدسازي ايتاليا ا زهمان ابتداي نهضت اروپا تقليدي بود از سبكهاي ايراني.
در قرن پنجم هجري سلسله هاي ايراني بوسيله تركان سلجوقي منقرض برافتادند. آنها از قرن سوم به صورت سربازان مزدور در دنياي اسلام نفوذ و به سرعت فرهنگ اسلامي را برداشت كردند و حتي چيزهايي را از خود بر آن افزودند.
در داخل خانه ها نيز لوازم مختلف مانند نيزه و صندلي ، تشك ، پرده و فرش از ايران وارد مي شد در آشپزخانه هم به همين شكل بود آهن نرم و فولاد و نوعي برنز و نيز فيروزه از ايران صادر مي شد.
اسكندر وقتي به ايران حمله كرد علاوه بر درهم ريختن امور مملكت منابع علمي ايران را نيز نابود كرد در آن زمان آتشكده ها محل كتابخانه ها بود اسكندر با آتش زدن تخت جمشيد دستور داد مطالب مربوط به پزشكي و نجوم را از مجموعه اوستايي ترجمه و اصل آن را بسوزانند و درچنين شرايطي علوم و هويت علمي ايران از بين رفته و بعدها به اسم يونان جايگزين آن مي شود .
قرنها قبل از آنكه يونان تمدني داشته باشد در ميان‌رودان سرزميني كه زماني جزو ايران بوده است ، دانشهاي گوناگون از جمله پزشكي و دامپزشكي رواج داشته است حمله اسكندر، باعث شد تا بسياري از دانشمندان كشته شده و منابع علمي ويران به يونان انتقال يابد و در نتيجه علم در يونان شكوفا شد بعدها به ميراث خود ما را به عنوان ، هديه يوناني تحويلمان دادند در پيرامون يونان تمدنهايي بود، نظير مصر و بين النهرين كه يونان اركان صنعت ،‌علم و هنر خود را از آنها گرفت.
روح ايراني كه در همه مراحل دشوار توانست توانايي و اصالت خود را حفظ كند در برابر حمله مغول نيز، اين از پا نيفتاد و جنگجوياني كه به ايران حمله مي كردند غالباً تهاجم فرهنگي نداشتند و در تمدن ايران هضم مي شدند مغولان نيز در اندك زماني از هر نظر خواه دين و خواه اخلاقي و اجتماعي به لباس ايراني در آمدند.
قفقاز از جمله كشورهايي است كه ايرانيان قرنها بر آنها حكومت كرده و فنون آنها رنگ و مزاياي فنون ايراني به خود گرفته است فرهنگ و قانون‌مندي ايران با وجود اختلاف نژادي و آداب و رسوم موجود در آنجا گسترش يافته است بعضي از سازه هاي قفقازي تأثير گرفته از فن معماري و مهندسي ايران است و قاليها،‌ سفالها وكاشي هاي قفقازي اختلاف زيادي با موضوعات ايران نداشت همچنين صنايع فلزي قفقاز تفاوتي اندك با آنجه در اصفهان ساخته مي شد داشت.
ايران از دوران باستان مركز روشهاي فني و هنرهايي بود كه جز فنون يوناني نتوانسته اند با آن رقابت كنند ايران بعد از اسلام نيز اين مدنيت را از دست نداده و در تمام فنون سرآمد كشورهاي اسلامي شد و ايرانيان دردوره اسلامي نه تنها آموزگاران كشورهايي بودند كه بر آنها حكومت مي كردند بلكه نفوذ صنعتي آنها تا مصرو شام و اروپا گسترش يافته است .
برمكيان چون ايراني بودند ايرانيان را دور خود جمع كردند و كارهاي اداري و كشوري را به ايشان سپردند و به تقليد از مرزبانان عصر ساماني هر يك درباري داشتند كه در آن بسياري از آداب ايران باستان برگزار مي شد و در حقيقت به غير از مذاهب اسلام و زبان عربي در دستگاه بني عباس همه چيز ايراني بود.
دانش ستاره‌شناسي، مربوط به بابليان بوده كه مصرو منشاء، پيدايش آن بوده است بابليان از آن جهت در ستارگان مطالعه مي كردند تا از آينده مردم و سرنوشت آنها آگاه شوند نه اينكه مسيرهايي براي حركت كاروانها يا كشتيها ترسيم كنند از اينرو بيش از آنكه آنان را ستاره‌شناس بدانيم بايد دانشمندان ستاره‌شناسي بدانيم. بابليان توانستند نقشه آسمان را بردارند،‌ خسوف و كسوف را متوجه شوند و موضع ستارگان مختلف را در آسمان معين سازند از طرف ديگر علم ستاره‌شناسي يوناني به مقدار زيادي تحت تاثير ستاره‌شناسي بابلي بود.
كلدانيهاي بابل تجارت را رونق داده و به علم نجوم و شناخت سيارات اهميت زيادي مي دادند سيارات در اساطير مذهبي آنان وارد شده بود چنانكه قبلاً زهره را نشانه از خود گذشتگي و مشتري را مظهر خداي خدايان مي دانستند و در رصد ستارگان و شناخت خسوف و كسوف پيشرفت كرده بودند.
از زماني كه تاريخ ايران ثبت شده براي دانش در اين سرزمين ارزش بسيار قائل بوده اند و از خداوند درخواست دانش و بينش مي كردند بعد از ورود اسلام به ايران در دوره اسلامي نيز حضرت محمد مسلمانان را به دانش آموختن تشويق فرمودند نظر به سوابق علم مدتي ايرانيان قبل از اسلام و با توجه به ايماني‌كه مردم به دستورات ديني داشته اند جاي شگرف نيست از اين كشور هزاران دانشمند و صنعتگر در هر رشته برخاسته كه مايه سرافرازي ملت ايران هستند.
خيام شاعر محبوب ايراني در عين حال فيلسوفي اصيل و رياضي داني بزرگ بود كه معادلات درجه سوم زيادي را تشخيص داد از جمله بزرگترين رياضي دانان ايران خوارزمي است كه كلمه جبر از او به يادگار مانده است تاثير او در افكار رياضي دانان از هر يك از دانشمندان ديگر آن زمان بيشتر ااست خدمت اصلي او به كار بردن اعداد هندي در حل عددي معادلات بودبعدها ابن سينا روشهاي او را گسترش داد خوارزمي از بزرگترين رياضي دانان اسلام بود كه نه تنها د راسلام و مشرق بلكه در مغرب زمين نيز مشهورترين مي باشد خواجه نصيرالدين طوسي نيز د راين امر شهرت جهاني يافت.
چون سومريان نتوانستند كتاب اختراع كنند و به فكر ايجاد كتابخانه افتادند در كاخها ومعابد باستاني – مجموعه ها و طومارهاي بسياري وجود داشت و به طور خلاصه ميتوان گفت مصريان كتاب را اختراع كردند و مردم ميان‌رودان اداره هاي ضبط اسناد.
از كتابخانه هاي معروف هخامنشي كتابخانه دژنبشت در تخت جمشيد و گنج شپيگان در آذربايجان نام برده شده كه كتاب‌ها و اسناد ديني زرتشتيان در آنجانگهداري مي‌شد و در كل در جوار هر يك از آتشكده هاي بزرگ ايران كتابخانه اي وجود داشته ..
در عهد عباسيان دينار به عنوان پول محاسبه به نود وشش جو فارسي تقسيم مي شد و همواره نسبت ثابتي براي مبادله بين تامل چيني و درم پارسي وجود داشت به عبارت ديگر پول ايراني به حسب ارزش چنين مبادله مي شد صرافان ايراني نقره را كه از رم يا هند برايشان مي رسيد به درهم تبديل مي كردند و سودا گران ايراني آن را براي مبادله با كالاهاي چيني به چنين صادر مي كردند در دوره هخامنشيان اختراع پول و استفاده از آن در معادلات تجاري آسياي صغير رونق يافته بود داريوش اول نخستين پادشاهي است كه سكه زرين زرد و سكه‌اي را به نام در يك به كار برد ايرانيان به مناسبت به وجود آوردن امپراتوري بزرگ خود سكه را رواج عام دادند و وسيله معادلات بين المللي نمودند كه سهم بزرگي در گسترش سكه و پول در جهان دارند .
نخستين سكه اسلامي در عهد عبدالملك زده شد و پيش از اين پول رايج ايران همان سكه هاي ساساني بوده است .
سكه هاي ساساني ، بيشتر سيمين و به ندرت زرين درمبادلات تجارتي جريان داشت اين عهد دوره پيدايش حقيقي برات است،‌ بانكداران بابل و موسسات مشابه ايراني در جريان دادن برات نفوذ عمده داشتند از دوره ساساني برات به صورت سند ملكي در آمد و رسماً‌ آن را مي شناختند.
دانشكده پزشكي سائيس كه داريوش به دست يكي از پزشكان مصري داير نمود از دانشكده هاي معرف عهد باستان و يكي از مراكز مهم فرهنگي جهان بوده است از ديگر دانشكده هاي به نام هخامنشيان ، بوسيپا،‌آرشويي، مي باشد.
و اكنون مروري بر پيدايي سازو كارهاي رواني عناصر فرهنگي نفوذ يافته در ايران ميكنيم.
1- ايرانيان برتري غرب را باور كرده بودند.
2- ايرانيان دچار نوعي تمايل و شيفتگي به غرب شده بود ند.
3- ايرانيان در برابر غرب دچار خودباختگي و احساس كوچكي شده بودند.
4- حالات رواني ياد شده به عنوان ساز و كارهاي رواني نفوذ فرهنگي غرب در ايران عمل كردند.
5- فرهنگ ايراني در اين شرايط فاقد غرب پژوهي بود.
6- در فرهنگ ايراني با ساز و كارهاي ذكر شده گسترش انگيزيش عناصر فرهنگي غرب شكل گرفت .
در ساختار فرهنگي به آموزش جامعه گذشته ايران باور به سه اصل : محال بودن ترقي بودن فراگيري دانش جديد،‌ضرورت فراگيري اين دانش، مبتني بودن برنامه ريزي و سياست گذاري بر پايه دانش جديد آثار زير را در پي داشت .
1- ارزش هاي اجتماعي دگرگون شد يعني دانش طبيعي از دانش دين ارزشمند تر گرديد و به همين جهت دانش و فرهنگ غربي ارزشمند تر گرديد.
2- دانشوران علوم طبيعي در كنار دانشمندان علوم ديني، رياضيات و پزشكي قرار گرفته و مدرسه‌هاي علوم طبيعي (علوم جديد) تاسيس شد اين امر باعث تغيير در نظام فرهنگي و سازمان اجتماعي شد.
3- طبق فرهنگ اسلامي دانشمندان دين از گرفتن دستمزد و مزاياي مشخص به شكلي كه تعيين كننده قيمت كار علمي آنها باشد معذور بودند ولي دانشمندان علوم طبيعي در ازاي عرضه دانش خود احترام و اقتدار و در آمد را يكجا بدست مي آوردند.
4- اين تغييرات باعث بر قراري ارتباط ميان دانشمندان علوم طبيعي و دولتمردان شد.
هنگاميكه نخستين گروه از ايرانيان سفر كرده به اروپا وارد تعامل با آنها شدند و ارزش هاي آنان را پذيرفتند و پيوندهاي خود را با گذشتگان بريدند گروه بندي آنان نيز تغيير كرد تغيير باورها،‌ ارزش ها و هنجارها باعث شد در جامعه ايران در حوزه فرهنگ سنتي و غرب زده و دو گروه بندي شامل وفاداران به سنت هاي ايراني و غرب باوران پديد آيد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هفت − چهار =