مقدمه
در قرن هشتم و در عهد حكومت ايلخانان در سال 685 هجري ، اديب و مورخ و جغرافي داني برجسته به نام حمد الله مستوفي ديده به جهان گشود. وي از آغاز جواني بنابر سيرت آبادي و اجداد خود به خدمت ديواني اشتغال داشت. از آثار ارزندهي وي “كتاب تاريخ” گزيده است كه آن را در سال 730 هـ . در خلاصهي تاريخ عالم بنام خواجه غياث الدين محمد تاليف نمود . اين كتاب در تاريخ عمومي و تاريخ اسلام و تاريخ ايران تا عهد مولف ( دورهي ايلخانان ) است و در پايان آن دو باب در تاريخ علما و شعراي عرب و عجم و ديگري در تاريخ قزوين و ذكر تراجم رجال آن شهر بر كتاب افزوده شد كه خاص از باب اطلاع بر احوال و رجال و علم و ادب دارد.[1]
از مراتب اهميت اين كتاب آن است كه ادوارد برون [2]و نيكلسن [3] ترجمهي خلاصهيي از آن را به انگليسي ارائه داده اند و نيز ادوارد برون قسمت مربوط به احوال شعراي ايران را از اين كتاب جداگانه در سالهاي 1900-1901 به انگليسي ترجمه و در مجلهي انجمن پادشاهي انگليس منتشر كرد.
حمد الله مستوفي در آثار خويش در خصوص خود و خاندانش اطلاعات ارزنده اي ارائه داده است و در كتاب تاريخ گزيده شرح نسبتاً دقيقي در مورد اصل و خانوادهي خود بدست داده است و اصل خود را عرب معرفي مي كند و شجرهي خود را به حربن يزيد رياحي مي رساند.[4] وي از يك خاندان كهن مستوفيان قزوين بود كهيكي از اجداد او به نام فخرالدوله ابومنصور كوفي در سال 223 هجري به حكومت قزوين منصوب شد و از آن پس ، خاندانش در اين شهر باقي ماندند و همه به عنوان مستوفي قزوين ادامهي حيات دادند. پدر وي نيز با همين سمت مستوفي دستگاه ايلخانان بود. وي از حواشي رشيدالدين فضل الله بود و با سمت استيفاء كارهاي ديواني مي كرد و برادرانش متصدي مشاغل دولتي و صاحب ثروت و دستگاه بودند و چون استيفاء و مشاغل مهم ديواني در آن زمان نياز به داشتن تعليمات كافي در ادب و تاريخ بود پس افراد خانواده وي و خود او از چنين تربيت با ارزشي بهره مند بودند.
از وي سه اثر برجاي مانده كه در جاي خود به ويژگيهاي آنها اشاره مي شود ولي كتاب تاريخ گزيدهي وي يك اثر تاريخي و ادبي محسوب مي گردد كه در اين مقاله سعي شده است تا به صورت اجمالي مورد بررسي قرار گيرد .
وضعيت اجتماعي و ادبي عصر حمدالله مستوفي
دكتر ذبيح الله صفا وضع اجتماعي اين دوره را اينگونه بيان مي كند: “ وضع اجتماعي قرن هشتم هجري با اختلافات سران مغول در عهد ايلخانان و علي الخصوص بعد از مرگ ابوسعيد بهادر و كشاكش هاي پياپي امراي مختلف بر سر فرمانروايي نواحي ايران ،همراه بود .”[5]
البته بايد خاطر نشان نمود كه“ در عهد ايلخانان ، اگر چه برخي از آنان كوشش داشتند كه موجبات آرامش اوضاع را فراهم آورند ليكن چون سرداران و سپاهيان آنان همه از مغول بودند ، هر وقت و هر جا كه لازم مي دانستند شدت عمل سابق را تجديد ميكردند.
بنابراين استقرار حكومت ايلخانان در ايران كه به ظاهر دورهيي آرام تصور مي شد هم ، خالي از محنت هاي دوران حمله و هجوم مغول نبود . [6] دورهي حكومت ايلخانان[7] مغول از لحاظ ادبي و فرهنگي يكي از دوره هاي روشن حيات عقلي ايران است . هرچند در نتيجهي حملهي خونين مغول و انهدام آثار تمدن و فرهنگ، سطح علم و معرفت در ايران به صورت چشمگيري تنزل كرد ؛ اما ، براستي چراغ نبوغ ايراني حتي در آن روزگار هولناك خاموش نگرديد و پس از مدتي ركود و تنزل و بهت زدگي ، بار ديگر ادبا و علما در رشته هاي گوناگون شعر و ادب و ترجمه و تفسير و … استعداد خود را به كار گرفتند و در زمينه هاي مختلف درخشيدند تا جايي كه حتي خود را به دورهي پيش از مغول رساندند ، از آن جمله در زمينهي ادبي و تاريخي .
نگارش تاريخ در اين دوره امتيازات خاصي داشت زيرا كتب تاريخي زيادي به صورت محدود يا مفصل نوشته شد و تا به امروز بر جاي ماند. در اين دوره علوم ادبي در راه خلاصه كردن اثرهاي پيشينيان و تهيهي كتب درسي براي استفاده محصلان گام بر مي داشت. به همين علت اگرچه در اين “ دوره ( قرن هفت و هشت هجري ) كار زياد در دانش هاي ادبي انجام شد ، اما عمل ابتكاري تازه ، كم بود و باسقوط بغداد ، زبان عربي ديگر زبان حكومتي نبود ولي همچنان زبان علمي و ادبي محسوب مي شد و بيشتر تاليف هاي عالمان ايراني به آن زبان صورت مي گرفت.” [8]
هجوم مغول و اثرهاي آن مانند هر تغيير بزرگ اجتماعي نتيجهي خود را يكباره نشان نداد ، بلكه اثرهاي اين حمله را بايد از قرن هشتم به بعد كه عهد انحطاط علم و ادب در ايران است ، جستجو كرد. بعد از قرن هفت و هشت چون ديگر ايران با حملهي بنيان كن و خانه براندازي از نوع حملهي مغول مواجه نگشت اثرها و تاليف ها يي كه در اين دو قرن يا بعد از آن بوجود آمد ، تقريبا همگي بر جاي ماند و همين امر ممكن است محقق را به اشتباه اندازد تا تصور كند كه اين دو قرن از حيث ايجاد آثار و تربيت عالمان و اديبان، دورهي خوبي بوده است.
بنابراين ، تسلط مغول و ايلخانان بر حكومت ايران ، باعث يك انحطاط سريع در تمدن و فرهنگ ايراني و از آن جمله ادبيات فارسي گرديد كه نتيجه هاي آن از ميانهي قرن هشتم به بعد در تاريخ تمدن و فرهنگ ايراني آشكار شد .
علل برتري كتاب تاريخ گزيده
اكنون پس از آشنايي با اوضاع و احوال اجتماعي و ادبي اين دوره ، بهتر مي توان به بررسي افكار و آثار حمدالله مستوفي پرداخت. همانگونه كه اشاره گرديد ، نگارش متون تاريخي در اين دوره امتيازات خاصي داشت و از آن جمله مي توان به كتب تاريخي اين دوره اشاره نمود:
- تاريخ جهانگشاي جويني تاليف عطاملك جويني
- نظام التواريخ تاليف قاضي ناصر الدين ابوسعيد بيضاوي
- جامع التواريخ تاليف خواجه رشيدالدين فضل الله [9]
- تاريخ وصاف[10] تاليف عبدالله بن فضل الله شيرازي
- مجمع الانساب تاليف محمد بن علي بن محمد بن حسين شبانكاه
- شاهنشاه نامه [11] تاليف احمد تبريزي
- غازان نامه [12] تاليف نورالدين شمس الدين محمد
- تاريخ گزيده تاليف حمدالله مستوفي
اما از ميان كتب نامبرده ، كتاب اخير ازهر حيث ، كتابي كامل و اثري شگرف و بي مانند محسوب مي شود و علل اين امر را مي توان چنين بيان كرد :
- انشاء و نگارش اثر بسيار ساده ، روان و دلنشين است و به هيچ وجه در نگارش آن از انشاء مصنوع و سنگين كتبي مانند جهانگشاي جويني اثري ديده نمي شود.
- كتاب تاريخ گزيده به عنوان يك تاريخ عمومي محسوب مي گردد.
- در مقايسهي كتاب تاريخ گزيده با بعضي از كتب تاريخي كه پيش از اين نامبرده شد ، نسبت به حجم خود محتواي مطالب بسيار با ارزش است.
- به غير از جنبه هاي تاريخي ، اين كتاب داراي ارزش ادبي بسيار بالايي است و جزء كتب ادبي نيز محسوب مي گردد.
- مولف علاوه بر مباحث تاريخي به ذكر مشايخ و شعراي معاصر خود پرداخته است.
- حمدالله مستوفي به ذكر شعرا و ادبا و مشايخي اشاره نموده كه حتي ساير تذكره ها به اسامي آنان نپرداخته اند.
- مستوفي كتاب التدوين في تاريخ قزوين تاليف امام الدين رافعي را نيز تلخيص كرده و با اضافه نمودن مباحثي پر فايده به صورت بابي در كتاب خود آورده است.
- ديگر از ويژگيهاي قابل اهميت اين كتاب ارزش اطلاعاتي آن است كه در زمينههاي مختلف به آن پرداخته شده است.
و تمامي اين علل بيان كننده وجه تمايز تاريخ گزيده بر ساير كتب تاريخي اين دوره است.
مباحث و قسمت هاي تشكيل دهندة تاريخ گزيده
كتاب تاريخ گزيده شامل قسمت هاي ذيل است :
فاتحه ، شش باب و خاتمه .
موضوع فاتحه در آفرينش كاينات. باب اول : در ذكر پيغمبران و كساني كه پيش از دعوت حضرت خانم النبيين ( ص ) ، در كار دين سعي كرده اند. باب دوم : در ذكر پادشاهان كه پيش از اسلام بودند. باب سوم : در ذكر خاتم النبيين و سيد المرسلين و حبيب رب العالمين محمد مصطفي ( ص ) و خلفا و اصحاب و احفاد او. باب چهارم : در ذكر پادشاهان كه در صدر اسلام بودند . باب پنجم در ذكر ائمهي سنت و قراء و مشايخ و علماء دين . باب ششم : در ذكر احوال شهر باب الجنه قزوين كه مولد و منشا و مقام مولف است.
خاتمه : در ذكر انساب انبياء و پادشاهان و حكما و غير هم بر سبيل شجره[13]. هر كدام از بابهاي شش گانه كتاب شامل فصول [14] متعددي است . به عنوان مثال باب پنجم شامل شش فصل است :
فصل اول – در ذكر ائمه مجتهدان.
فصل دوم – در ذكر قراء كلام الله قديم.
فصل سوم – در ذكر محدثان.
فصل چهارم – در ذكر مشايخ.
فصل پنجم – در ذكر علما .
فصل ششم – در ذكر شعرا.
مآخذ كتاب تاريخ گزيده
حمدالله مستوفي در مقدمهي تاريخ گزيده ، مآخذي را كه براي تاليف كتاب خود مورد توجه وعنايت قرار داده است را چنين برشمرده است:
- سيره النبي 2- قصص الانبياء عليهم السلام 3- رسالهي قشيري 4- تذكره الاولياء 5- تجارب الامم و مشارب التجارب 6- ديوان النسب 7- تاريخ محمد بن جرير طبري 8- تاريخ حمزهي اصفهاني 9- تاريخ عزالدين علي بن الاثير جزري 10- زبده التواريخ 11- تاريخ جمال الدين ابوالقاسم كاشي 12- تاريخ نظام التواريخ قاضي ناصر الدين ابوسعيد بيضاوي 13- تاريخ عيون التواريخ ابو طالب علي بن انجب خازن بغدادي 14- معارف ابو محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبه الدينوري 15- جهانگشاي جويني 16- ترجمهي يميني ابي الشرف جربادقاني 17- سيرالملوك نظام الملكي 18- شاهنامهي فردوسي 19- سلجوق نامهي ظهيري نيشابوري 20- مجمع آثار الملوك قاضي ركن الدين خويي 21- استظهار الاخبار قاضي احمد دامغاني 22- جامع التواريخ.
كثرت منابع و مآخذ فوق ، خود اهميت كتاب تاريخ گزيده را به روشني بيان مي دارد.
نام و موضوع تاريخ گزيده
در مورد انتخاب نام كتاب و موضوع آن از زبان مولف آن نقل مي كنيم :
“ مجموع مصنفات [15] اين صناعت است گزين كرده ، در سلك كتابت منتظم گردانيد و اين كتاب را گزيده نام كرده ، مبني گردانيد بر ذكر انبياء و اولياء و پادشاهان و وزراء ايران زمين و آثاري كه از ايشان بازمانده از عهد آدم عليه السلام تا زمان تاليف اين مختصر كه سنهي ثلثين و سبعمايه هجري مصطفوي است .” [16]
چگونگي نثر تاريخ گزيده
حمد الله مستوفي اين اثر را به نام خواجه غياث الدين [17] تاليف نمود. نثر كتاب ساده ، روان و شيرين است به طور كلي از نثر مصنوع بر كنار بوده و كاملا قابل فهم ميباشد.در كتاب آيات ، احاديث و روايات ، ابيات فارسي و عربي به كرار به كار رفته است. مولف كه خود شاعر[18] نيز بوده ، نثر كتاب را در مواقعي موزون و آهنگين نموده است.
كتاب هم از لحاظ تاريخي و هم ازلحاظ يك نثر ادبي قابل تعمق و بررسي است . همان گونه كه اشاره شد وي به علت شغل استيفا ، و جيره خواري درگاه سلطان از مضمون مدح در اثر خود بارها استفاده نموده است . مراتب و پيوستگي اجزاء كلام نيز از موارد قابل تأمل كتاب وي است ، گويي هر مطلب را با مهارت سرجاي خود آورده است . تنوع مطالب و مضامين نيز باعث مي شود كه خواننده دچار ملالت نگردد .
تاليف وي ، مانند اكثر كتب با حمديه آغاز مي گردد و مولف به زيبايي هر چه تمامتر در مقدمهي اثر بعد از سپاس و ستايش حضرت دوست القاب و صفات وي را بر مي شمارد و نثر ، قالبي آهنگين به خود مي گيرد. مستوفي براي خداوند صفاتي از قبيل اول ، آخر ، ظاهر ، باطن ، قديم ، عظيم ، عليم ، حكيم ، موجود ، معبود ، جبار ، رزاق ، مقصود ، مقدر ، احد ، صمد ، رافع ، باسط ، فعال ، خلاق ، مختار را به زيبايي بيان ميدارد .“ سپاس و ستايش پادشاهي را كه ملك او بيزوال است و مملكت او بيانتقال، اولي پيش از ابتداء و آخري پيش از انتها. ظاهري ، مظهر جميع اشياء ، باطني چگونگي ذاتش بيش از دانش ما. قديمي كه قدم با وجودش محدث نمايد. عظيمي كه قلم از شرح وصفش قاصر آيد. عليمي كه بر او هيچ پوشيده نيست.”[19]
مولف كاملا با زبان عربي و صرف و نحو و لغت عربي آشنايي دارد در جاي جاي اثر مي توان به معناي آيهيا قسمتي از آن و يا خود آيات قرآن پي برد.
به عنوان نمونه :
“ مقدري كه قول قديمش بي آلت مقالت ، بيك لفظ دو گيتي ساخت ” اشاره دارد به آيه 117 سوره بقره” بديع السموات و الارض و اذا قضي امرا فانما يقول له كن فيكون . او آفرينندهي آسمانها و زمين است و چون ارادهي آفريدن چيزي كند به محض آنكه گويد موجود باش به فور موجود خواهد شد .
و يا آيهي 59 سوره آل عمران
ان مثل عيسي عند الله كمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون همانا مثل خلقت عيسي به امر خدا به مانند خلقت آدم است كه خدا او را از خاك بساخت سپس بدان خاك گفت بشري به حد كمال باش همان چنان گرديد.
و يا آيه 73 سورهي الانعام
و هو الذي خلق السموات و الارض بالحق و يوم يقول كن فيكون
و اوست خدايي كه آسمانها و زمين را به حق آفريد و روزي كه خطاب كند موجود باش آن چيز بي درنگ موجود خواهد شد .
اولي پيش از ابتدا و آخري بعد از انتها ظاهري مظهر اشياء، باطني چگونگي ذاتش بيش دانش ما.
به آيهي “ هو الاول و هو الاخر هو الظاهر و هو الباطن ” اشاره دارد
او ( خداي ) اول و آخر و ظاهر و باطن است .
“ علمي كه بر او هيچ پوشيده نيست ” به آيه ان الله علام الغيوب و نيز ان اللهيعلم سرهم و نجوئهم اشاره دارد.
صنايع ادبي شامل بديع لفظي و معنوي نيز در اثر او ديده مي شود اما نه به صورتي كه مفهوم كلام بوسيله آنها مشكل و ناممكن گردد.
از قبيل تسجيع :
قديمي كه قدم با وجودش محدث نمايد . عظيمي كه قلم از شرح وصفش قاصر آيد. تلميح ، تشبيه ، تضاد و … نيز در كلام وي ديده مي شود اما به گفته خود “ در سخن آرايي به مستشهدات آيات و اخبار و امثال و اشعار ، زيادت شروع نرفت ، تا سخن دراز نكشد و مقصود محبوب نشود و عموم خوانندگان را از آن حظي باشد و بواجبي ادراك كنند . ”[20]
كلام را به گونهاي ذكر ميكند كه هدف بازي با صنايع و عبارات و ايجاد كلام مصنوع نباشد.
بررسي اثر از لحاظ سبك شناسي
سبك و سياق كلام وي در كتابش مبين اين مطلب است كه وي از اطناب خودداري نموده و هرگز به دنبال چنين شيوه اي در نثر خود نبوده است . در قرن هشتم هجري نثر فارسي از حيث رواج و انتشار در وضعيت بسيار مطلوبي قرار گرفت و از علل عمده آن بود كه ايرانيان ارتباطشان با انقراض بني عباس و سقوط بغداد با زبان و فرهنگ و ادب عربي بسيار كاسته گرديد “ و با به قدرت رسيدن ايلخانان ، ايران به عنوان مركز حكومت در آمد و حاكمان و دبيران و مديران امور در عراق و الجزيره و روم از ايران تعيين شدند و يا تحت فرمانروايي دولتمردان ايراني درآمدند و ناگزير زبان ديوانهاي انشاء در اين نواحي ، پارسي شد . و نامه هاي فارسي جايگزين رسائل عربي گرديد . از طرف ديگر چون حاكمان اوليهي مغول هيچيك قدرت ادارهي امور ديواني و اداري مملكت هاي تابعهي خود را نداشتند مجبور شدند وزيران و مستوفيان ايراني را به كار بگمارند و در نتيجه نه تنها زبان فارسي و انشاء نامه ها بدان زبان از ميان نرفت بلكه احتياج بدان بيشتر از پيش احساس گرديد.[21] و اين مطلب را مي توان در تاريخ گزيده حمد الله مستوفي مشاهده كرد ، هر چند كه در اثر وي هم ابيات عربي ، هم لغات و القاب و اصطلاحات عربي مشاهده مي گردد اما با كمي مقايسه با عصر خود و وضعي كه از آغاز قرن ششم به بعد در ايران ايجاد شده بود كه زبان عربي ، زبان نوشتاري و ديواني محسوب مي گرديد اين مطلب قابل فهم ميگردد و ديگر اينكه حمد الله مستوفي در اصل يك فردي بود كه از نظر نژاد و تبار عرب محسوب مي گرديد
موضوع ها و انواع نثر فارسي در دوره ايلخانان
“ در اين دوره در انواع مختلفي از قبيل : ادب ، داستانهاي قهرماني ، رمان ها ، قصه ها و حكايت ها ، كتاب هاي رجال ادب و تصوف و سياست و علم و حكمت ، تاريخ هاي عمومي ، تاريخ هاي محلي ، جغرافيا ، تصوف و عرفان مسائل ديني ، منطق ، حكمت ، رياضيات ، نجوم ، موسيقي ، اخلاق ، فنون ادب و لغت كتابهاي متعدد تاليف شد .” [22]
از جمله كتابهاي معتبر در تاريخ عمومي [23]همين اثر حمد الله مستوفي در تاريخ گزيده است دربارهي سبك و نثر كتاب تاريخ گزيده بايد گفت كه مولف انشاء مرسل را براي كتاب خود برگزيد . نثري كه درقرن هفتم و هشتم به عدهاي از كتب تاريخ و علمي و قصه و حكايت اختصاص يافته بود . در اين شيوه به كار بردن لغت ها و تركيب هاي تازي معمول بود مولف گاه عين عبارت عربي را با اندك تغيير به فارسي ترجمه مي كرد . اما بايد دانست كه اين واژه هاي تازي با تحولي كه زبان پارسي در سدهي ششم يافته بود ، جزء زبان فارسي شد و جاي واژه هاي درسي را گرفته بود.
در كتاب تاريخ ادبيات دكتر ذبيح الله صفا در ذيل مبحث “ پارسي نويسان قرن هفتم و هشتم ” به نام حمد الله مستوفي برخورد مي كنيم [24] و پس از شرح احوال به اختصار به معرفي آثار او اشاره مي شود كه اين مطلب مبين چگونگي نثر و زبان كتاب مي باشد. بطور كلي در اتمام كلام در بحث سبك نثر كتاب تاريخ گزيده ، دكتر سيروس شميسا در كتاب سبك شناسي نثر خود در يك جمله مي گويد : “ نثر حمدالله مستوفي در اين دو كتاب [25] نثري ساده و روان است .” نمونه اي از نثر كتاب تاريخ گزيده : “ اين هفت كس و سگ در غاري شدند و بخفتند . ملك الموت روحشان قبض كرد . سيصد و نه سال مرده بودند . بعد از عيسي زنده شدند . از احوال روزگار خبر نداشتند . اما مردم از عيسي عليه السلام احوال ايشان شنيده بودند كه زنده خواهند شد . يكي ازيشان به شهر رفت تا طعام خرد . خباز چون درم او بنام دقيانوس ديد ، او را پيش ملك شهر برد . ملك احوال او تفحص نمود ، نشانها باز داد ملك و قوم شهر با او به در غار شدند تا ياران او را دريابند. او در غار رفت و احوال با ياران بگفت بجميعت دعا كردند تا حق تعالي ايشان را مرگ فرستاد . ملك و شهريان چون حال چنان ديدند . بر در غار مسجدي ساختند و بر در ديوار مسجد احوال بنوشتند.”[26]
مضامين و موضوعات تاريخ گزيده
از نكات مهم وقابل تامل اين كتاب كه بر محاسن و اهميت آن مي افزايد كثرت اسامي،اشخاص ، اماكن ، كتب ، اقوام و قبايل و خاندان ها است كه خود يكي از ويژگيهاي برجسته هر كتاب تاريخي است و نيز يك منبع اطلاعاتي بسيار مفيد در زمينه هاي تاريخي ، ادبي ، جغرافيايي و … به شمار ميرود. به عنوان مثال در اين كتاب، به نام 3526 نفر اشاره شده است و نيز به نام 431 اشاره رفته است . و يا در فصل ششم از باب پنجم كه در ذكر شعرا در دو گروه عرب و عجم مي باشد به نام 12 شاعر عرب و نمونه شعرهاي آنان به نام 86 تن از شعراي عجم و شرح حال مختصري همراه با نمونه اي چند از اشعارشان پرداخته شده است .
چه شعراي معروفي چون رودكي ، انوري ، خاقاني ، نظامي و چه شعرايي چون بنت البخاريه ، ملك محمود تبريزي ، كوتوال ، مبارك شاه غوري كه شايد نام آنها در كمتر تذكره اي آمده باشد، اشاره شده است.
معرفي او در باب شعرا كاملا به اجمال صورت گرفته و اكثر آنان را در حدود يك الي دو سطر معرفي مي كند و شعراي معروفتر را در چند سطر . و برخي از شعرا چون سنايي ، شمس سجاسي ، شمس الدين كاشي را به اختصار معرفي نمود. بدون آنكه نمونه اي از اشعار شان را ارائه بدهد . به عنوان مثال “ جمالالدين اشهري به تبريز در سنه ستمايه در گذشت و به معتبره الشعرا پرخاب مدفون شد. اشعار نيكو دارد.”[27]
درتاريخ گزيده در ذكر آفرينش كاينات به نكات نجوم و مباحث و سير و مراتب آفرينش نيز اشاره شده است :
“ هر دو عالم از صورت آفرينش عقل كل پيدا گشت كه از عقل كل ، نفس كل و هيولي پديد آمد و از آن چهار عنصر و به بالاي آن اطباق نه آسمان محيط شد و در خلقت به تقدم زمان هيچيك بر ديگر محتاج نشد . ” [28]
كتاب تاريخ گزيده را بايد هم تاريخ عمومي دانست و هم تاريخ مذهبي و هم تاريخ ادبيات و … در مورد پيامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم را ذكر نموده است كه بر روي هم نام 93 پيامبر را آورده و در مورد هر يك توضيحاتي آورده است . به عنوان مثال “ اسماعيل عليه السلام را خداي تعالي پيغمبري داد و به يمن مدت فرستاد. پنجاه سال ايشان را دعوت دين ابراهيم ميكرد. اندكي ايمان آوردند . چون عمرش به صد و سي سال رسيد، درگذشت . او را در جنب مادرش ، در حرم كعبه دفن كردند.”[29]
يكي ديگر از مضامين كتاب تاريخ گزيده در ذكر پادشاهان پيش از اسلام است در فصل اول آن در ذكر پيشوايان به ذكر يازده پادشاه ميپردازد كه گويي كاملا به شاهنامهي فردوسي توجه داشته است .
چند نكته در مورد تاريخ گزيده
به علت خدمات ديواني و استيفاء مي توان به راحتي نتيجه گرفت كه مولف تاريخ گزيده در اين كتاب ، زبانش از بيان حقايق بعضي مسائل به عنوان يك مورخ قاصر بوده است و اين مساله را در لابه لاي كتابش مي توان ملاحظه كرد ، زيرا وي معاصر و جيره خوار سلطان مغول بوده و نمي توانسته علت اصلي بعضي وقايع را ذكر نمايد از جمله :
“ با فرمانروايي ابو سعيد ايلخاني هرج و مرج ملوك طوايف بار ديگر به تخت برآمد و تا ظهور تيمور به درازا كشيد . وي كودك بود كه بر مسند ايلخانان تكيه زد و كارها بر دست امير چوپان مي رفت كه با پسرانش ممالك ايلخانان را در تصرف داشتند .”[30]
“ چون امير چوپان به خراسان رسيد ، پسر مهتر خود ، حسن ، را به ولايت زاول و كاول به جنگ ترمه شيرين فرستاد . ترمه شيرين منهزم شد و او در آن ولايت قتل و غارت عام كرد و در مزار سلطان غازي محمود سبكتگين رحمه الله به غزنين بي رسمي ها كردند و گور او بشكافتند و مصاحف پاره كردند . لاجرم حق تعالي هم در آن جنگ ، نكبت به خاندان ايشان فرستاد و در خاطر پادشاه اسلام افكند كه به تدارك كار ايشان مشغول گردد . چون ايشان در هر كس از امراي دولت و مقربان حضرت شوكتي يافتند ، به بهانهي آنكه قصد ايشان دارد ، تمامت را برداشتند و عرصهي مملكت خود را صافي پنداشتند و بقوت دولت مغرور شدند . پاد شاه در كار ايشان فرصتي مي طلبيد … ” .
اما علت واقعي اين حادثه را اكثر مورخين اين گونه بيان كرده اند كه چون ابوسعيد عاشق دختر امير چوپان به نام خاتون شد . اما اين زن در سال 723 به ازدواج امير حسن گوركان جلاير درآمده بود طبق ياساي مغول ، امير شيخ حسين به اجبار بايد زن خود را طلاق مي داد تا خدمت خان رود . اما امير چوپان از روي غيرت ، بدين امر رضا نداد و شيخ حسن را با زنش بقرا باغ فرستاد . ابو سعيد بسيار رنجيد و ركن الدين صائن نيز فرصتي يافته ، نفوذ فراوان امير چوپان و پسرش دمشق خواجه را به رخ سلطان كشيد . در موقعي كه امير چوپان در خراسان بود ، سلطان خبر يافت كه دمشق خواجه با قنقاي خاتون قماي سلطان اولجاتيو ، ارتباطي دارد . شبي كه دمشق خواجه كه شخصا شجاع و چابك بود ، خواست بگريزد ولي اسبش فرو ماند و دستگير شد و در پنجم شوال 727 به قتل رسيد و اموالش به غارت رفت . ” [31]
اين نمونه ذكر گرديد تا مشخص شود كه در اكثر كتب تاريخي چنين موردي يعني پوشاندن حقيقت بوده است . ديگر وجود بعضي اغلاط در تاريخ گزيده ، به عنوان مثال حمدالله مستوفي در فصل دوازدهم باب چهارم آورده :
“ در اواخر ربيع الاخر سنهي سبعين و ستمايه ، غزان خان كه خلاصهي پادشاهان دودمان بود و زبدهي شهرياران اين خاندان متولد شد در سنهي احدي و سبعين در بخارا خروج تارابي بود . خلقي بسيار جمع شدند و فتنهي او بالا گرفت … ”مستوفي قيام تارابي را به اشتباه سنهي احدي و سبعين آورده در حالي كه خروج تارابي در سال 630 بوده است . [32]
فهرست منابع و مآخذ
1 – قرآن كريم – ترجمه و تفسير الهي قمشه اي انتشارات صالحي و امير كبير ، تهران 1366 .
- آثار الباقيه ، ابوريحان بيروني ، ترجمه اكبر دانا سرشت ، اميركبير ، چاپ سوم 1363.
- تاريخ ادبيات ايران ، جلد دوم ، ذبيح الله صفا ، تلخيص محمد ترابي ، خلاصهي جلد سوم ، انتشارات بديهه ، تهران 1374 .
- تاريخ ادبيات ايران ، تاليف دكتر ذبيح الله صفا ، جلد سوم ، بخش دوم ، انتشارات فردوس ، چاپ نهم ، تهران 1372 .
- تاريخ گزيده ، تاليف حمدالله مستوفي باهتمام دكتر عبدالحسين نوائي ، موسسه امير كبير ، تهران 1381 .
- چهار مقاله نظامي عروضي سمرقندي ، مصحح دكتر محمد معين ، اميركبير چاپ نهم ، 1366 .
- حبيب السير ، تاليف غياث الدين بن همام الدين الحسيني ، زير نظر دكتر محمد دبير سياقي ، انتشارات خيام تهران 1353 هجري خورشيدي .
- روضه الصفا ، تاليف محمد بن خاوند شاه بلخي (مير خوند ) به تلخيص دكتر عباس زرياب ، انتشارات علمي ، تهران 1373 .
- سبك شناسي ملك الشعراي بهار – امير كبير ، چاپ دوم 1373 .
- سبك شناسي نثر – دكتر سيروس شميسا ، نشر ميترا تهران 1383 .
- سيري در شعر فارسي ، تاليف دكتر عبدالحسين زرين كوب ، انتشارات نوين، تهران 1367 .
- شاهنامه حكيم فردوسي به تصحيح و مقابله و همت محمد رمضاني، انتشارات پديده ( كلاله خاور ) ، چاپ اول تهران 1369.
- فرهنگ فارسي ، تاليف دكتر محمد معين جلد 5 ، انتشارات امير كبير ، تهران 1375.
- قصه هاي قرآن ، ترجمه استاد مصطفي زماني ، انتشارات فاطمه زهرا ، پاييز 1373 .
- مختصري در تاريخ تحول نظم و نثر فارسي ، دكتر ذبيح الله صفا ، امير كبير ، چاپ هشتم 1353 .
- هزار سال نثر فارسي ، كريم كشاورز ، سازمان كتاب هاي جيبي، 1345 .
[1] تاريخ ادبيات ايران ، ص 1277-1278.
[2] E.Brown
[3] Nicholson
[4] براي اطلاع بيشتر رجوع شود به مقدمه تاريخ گزيده به اهتمام دكتر عبدالحسين نوائي
[5] تاريخ ادبيات ايران، دكتر صفا ، تلخيص محمد ترابي، ص30.
[6] تاريخ ادبيات ايران ، ص 32
[7] يعني سالهاي بين 656 ( فتح بغداد و استقرار هولاكو در ايران ) تا سال 736 مرگ ابوسعيد بهادر آخرين ايلخان مغول.
[8]- تاريخ ادبيات ايران ،ص 69.
[9] – وي همان كسي است كه حمد الله مستوفي در اوايل عمر از طرف او به سمت مستوفي زنجان ، ابهر و طارم منسوب شد .
[10] – نام اصلي اين كتاب تجزيه الامصار و تزجيه الاعصار معروف به وصاف الحضره يا تاريخ وصاف مي باشد.
[11]- نام ديگر آن چنگيز نامه است كه در حقيقت منظومه ايست تاريخي.
[12]- اين كتاب نيز منظومه اي است مشتمل بر 9 تا 10 هزار بيت .
[13]- دكتر عبدالحسين نوايي مصحح كتاب تاريخ گزيده در قسمتي از تصحيح كتاب ذكر نموده اند كه “ از اين شجره در نسخي كه تا كنون ديده ام اثر نيافته ام .”
[14]- براي اطلاع بيشتر از نام تمامي فصول مراجعه شود به كتاب تاريخ گزيده ص 9 تا 14 .
[15] – منظور مآخذي است كه از آنها در تاليف تاريخ گزيده بهره برده است .
[16] – تاريخ گزيده ، ص 7 .
[17] – خواجه غياث الدين محمد ، فرزند خواجه رشيد الدين فضل الله بوده كه پس از قتل پدر به جاي وي بر مسند وزارت نشست .
[18]- در سال 735 هجري ، حمدالله مستوفي يك اثر معروف خود را به نظم جامهي كمال پوشانيد و آن منظومهي معروف “ ظفرنامه ” است به بحر متقارب . اين منظومه كه در تاريخ ايران بعد از اسلام است شامل 75 هزار بيت بوده و وي آن را به مدت 15 سال مي سروده ، تا جايي كه خود ميگويد
كشيدم درين پانزده سال رنج بگفتم سخن پانزده بار پنج
[19] – تاريخ گزيده ، ص 1
[20] – تاريخ گزيده ، ص 7.
[21] – تاريخ ادبيات ايران ، جلد دوم ، ص 199 .
[22] – تاريخ ابيات ايران ، جلد دوم ، ص 200 .
[23] – از جمله كتب ديگر در اين زمينه كتاب معروف طبقات ناصري از قاضي ابو عمرو منهاج الدين بن سراج الدين جوزجاني معروف به منهاج سراج و ديگر جامع التواريخ خواجه رشيد الدين فضل الله همداني در هفت مجلد كه به سال 710 هجري به پايان رسيد .
[24] – رجوع شود به تاريخ ادبيات ايران ، ص 1276- 1280 .
[25] – منظور از اين دو كتاب ، دو اثر نثر حمد الله مستوفي است يكي همين كتاب تاريخ گزيده و ديگري “ نزهه القلوب ” است كه آن را به سال 740 ه . در جغرافيا نوشت . اين اثر آخرين تاليف حمد الله مستوفي به شمار مي رود . اين كتاب علاوه بر جغرافيا مشتمل بر هيات، تاريخ طبيعي و فصلي در عجايب عالم است كه از كتب نفيس تاريخ و جغرافيايي قرن هشتم محسوب مي شود.
[26] – تاريخ گزيده ، ص 71 .
[27] – تاريخ گزيده ، ص 725
[28] – تاريخ گزيده ، ص 15 .
[29] – همان منبع ص 32 – 33 .
[30]- سيري در شعر فارسي ، ص 82-83 .
[31] رجوع شود به ذيل جامع التواريخ و روضه الصفا و حبيب السير.
[32] رجوع شود به جهانگشاي جويني و جامع التواريخ و روضه الصفا .