همايش علمي «ايران و جامعه اطلاعاتي در سال ۱۴۰۰ هجري شمسي»

824

بررسي و ارزيابي پيش‌بيني‌هاي برنامه سوم توسعه جمهوري اسلامي

در حرکت به سوي جامعه اطلاعاتي

مسئولان برنامه‌ريزي کشور با ارزيابي برنامه‌هاي توسعه پس از انقلاب (برنامه‌هاي اول و دوم توسعه) به اين جمع‌بندي رسيدند که توسعه در ايران بايد به صورت همه جانبه دنبال شود و تأکيد خاص بر يک جنبه از توسعه و غفلت از جنبه‌هاي ديگر، موجب عدم توفيق برنامه مي‌شود. حتي در جنبه خاص مورد نظر، دغدغه‌هاي آنان در تدوين برنامه سوم شامل «جواني جمعيت و مشارکت خواهي آنان در عرصه‌هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي به دليل توسعه سطوح آموزشي، رشد شهرنشيني، گسترش ارتباطات، افزايش نرخ بيکاري و عقب ماندگي علمي و فني کشور در عرصه‌هاي بين‌المللي» بوده است.

يکي از موضوعات مهم که در برنامه سوم توسعه بدان پرداخته شده، چگونگي رسيدن به «جامعه اطلاعاتي» است؛ زيرا اين موضوع از شاخص‌هاي اصلي رشد و توسعه، تثبيت جايگاه جهاني و رهايي کشور از اقتصادي نفتي به شمار رفته و مزيت‌هاي نسبي کشور در بخش‌هاي نرم‌افزاري و سخت‌افزاري مي‌تواند روند پيشرفت به سمت جامعه اطلاعاتي را سرعت بخشد.

با اين همه، روي ديگر سکه برنامه‌هاي توسعه نشان مي‌دهد چالش‌هاي موجود، بر سر راه جامعه اطلاعاتي، موجب بروز تناقض‌هاي جدي در نظام برنامه‌ريزي کشور شده است.

عمده‌ترين چالش‌هاي فراروي کشور، در زمينه جامعه اطلاعاتي، چنين برشمرده مي‌شود:

– ضعف نظام اداري و بورو کراتيک کشور به لحاظ نرم‌افزاري و سخت افزاري؛

– فقدان زير ساخت‌هاي مناسب علمي، فني و فن‌آورانه؛

– کمبود نيروي انساني متخصص و ورزيده؛

– وجود نظرگاه‌هاي متناقض در بخش‌هاي گوناگون برنامه، به ويژه در بخش‌هاي فرهنگ و فن‌آوري‌هاي ارتباطي؛

– برتري و تسلط ديدگاه‌هاي منفي نسبت به فن‌آوري‌هاي نوين ارتباطي، مانند اينترنت، ماهواره و … در برنامه سوم.

نويسندة اين مقاله مي‌کوشد، ابعاد گوناگون برنامه سوم توسعه را در خصوص چگونگي شکل‌گيري جامعه اطلاعاتي در ايران، چشم‌انداز‌هاي وضعيت فن‌آوري‌هاي نوين ارتباطي، سياست‌ها ياتخاذ شده و موانع و چالش‌هاي موجود، مورد بررسي قرار دهد و براي تدارک برنامة چهارم توسعه، چشم‌اندازهاي روشن‌تري را مطرح کند

انقلاب اطلاعاتي و توسعة سياسي

دکتر حسين حسيني

عضو هيئت علمي دانشگاه امام حسين(ع)

انقلاب اطلاعاتي با ترکيب رايانة شخصي و شبکة جهاني، چهرة جديدي از حيات را شکل داده است. (با عناويني همچون واقعيت مجازي و فضاي سايبري) که ابعاد مختلف زندگي فردي و اجتماعي بشر را تحت تأثير قرار مي‌دهد. در اين ميان تأثير انقلاب ياد شده بر زندگي سياسي، از اهميت ويژه و جنبه‌هاي متنوعي برخوردار است که در اين مقاله، تأثير بر جنبة خاصي از زندگي سياسي، يعني توسعة سياسي بررسي مي‌شود.

توسعة سياسي، مفهومي چند مؤلفه‌اي، پيچيده و با تفاسير مختلف است. با احتراز از وارد شدن در پيچيدگي‌هاي اين مفهوم، ما آن را مساوي با توسعة مشارکت سياسي فرض مي‌گيريم. از اين نظر، توسعة سياسي فرايندي است که در آن، شهروندان يک جامعه با سياست درگير مي‌شوند و اين درگيري، از درگيري ذهني و نگرشي(به عنوان حداقل سطح درگيري سياسي) شروع شده و تا نخبه‌گزيني تصدي مناصب سياسي(به عنوان حداکثر سطح درگيري سياسي) ادامه مي‌يابد.

با توجه به دو نکتة مقدماتي، سئوال اصلي مقاله اين است: انقلاب اطلاعاتي بر چه سطوحي از روند توسعة مشارکت سياسي مؤثر است و آيا اين تأثير، ايجابي و تقويتي است يا تضعيفي و تخريبي؟

هر چند اين سئوال دغدغة‌اغلب کشورهاي دستخوش جريان انقلاب اطلاعاتي، از کشورهاي پيشرفته گرفته تا کشورهاي جهان سومي، است اما براي کشورهايي همچون ايران که توسعة سياسي، بخش مهمي از دل مشغولي‌هاي ملي آنها محسوب مي‌شود، اهميت به مراتب بيشتري دارد. آنها با فقدان سابقة نهادهاي مدني و تجربة رفتارهاي سياسي مردم‌سالارانه و مشارکت‌جويانه، با دغدغه‌ها و سئوالاتي از اين قبيل روبه‌رو هستند: چگونه مي‌توان انگيزة مشارکت سياسي را در مردم افزايش داد؟ چگونه مي‌توان ابعاد کيفي و کمي مشارکت را تقويت کرد؟ چگونه علقه‌هاي ملي را جايگزين وفاداري‌هاي قومي و ناحيه‌اي ساخت؟ چگونه مي‌توان علقه‌هاي ملي را جايگزين وفاداري‌هاي قومي و ناحيه‌ايا سخت؟ چگونه مي‌توان شهروندان را به آگاهي يافتن از روندها و تحولات سياسي ترغيب کرد؟ چگونه مي‌توان شور و شوق رقابت سياسي با نشاط و در عين حال سالم را در ميان توده‌ها و نخبگان نقويت کرد؟ و…

انقلاب اطلاعاتي، به ويژه در قالب شبکة جهاني اطلاع‌رساني(اينترنت) و لوح‌ها يفشرده با کارکردهاي سياسي ذيل، تا حدي به دغدغه‌هاي فوق پاسخ مي‌دهند:

  1. شبکة جهاني اطلاع‌رساني با فراهم‌آوري امکان تماس بي‌واسطه‌تر شهروندان با نهادها و شخصيت‌هاي دخيل در تصميم‌گير‌ي‌هاي ملي، فرصت مشارکت مستقيم‌تر و بدون ميانجي‌هاي فيلترکنندة تقاضاي سياسي را ايجاد مي‌کند واين، بيشتر مساوي با توسعة کيفي مشارکت سياسي و جوامع مدني متکثر است.
  2. شبکة مذکور از طريق ممکن‌سازي دسترسي بي‌سابقة شهروندان به اطلاعات(از جمله اطلاعات سياسي)، با رهاسازي آنها از نظارت دروازه‌بان‌هاي خبري، باعث مي‌شود آنان احساس کنند که حضوري بي‌واسطة‌تر درعرصة عمومي جامعه دارند و همچنين با افزايش آگاهي‌ها، از يک سو مشارکت عقلايي‌تر مي‌شود و از سوي ديگر، اين امکان فراهم مي‌آوريد که شهروندان قدرت بيشتري پيدا کنند و در مقابل مجموعه‌هاي بستة تصميم‌گيري و نظارت‌هاي سياسي، مقاومت آگاهانة بيشتري به خرج دهند.
  3. اين شبکه با فراهم آوردن فضاي سياسي مجازي، در کشورهايي مانند ايران که نهادهاي مدني (مانند احزاب) رشد يافته و کارايي ندارند، با هزينة کمتر، هم امکان ارتباط‌‌گيري با اعضا و شهروندان را براي آنها ايجاد مي‌کند و هم امکان مشارکت غير فيزيکي و کم هزينه شهروندان را در فعاليت‌هاي حزبي و مدني فراهم مي‌سازد.
  4. شبکة مذکور با فراهم آوردن امکان انتخابات و رأگيري الکتروني، با کاهش موانع و هزينه‌هاي شرکت در انتخابات، معضل پايين بودن درصد تعداد رأي دهندگان و کيفيت آرا را نيز حل مي‌کند.
  5. و سرانجام اينکه شبکة جهاني اطلاع‌رساني، با فراهم آوردن امکان ارتباط دو سويه(به جاي ارتباط يک سوية اغلب رسانه‌هاي مرسوم)، اين فرصت را به شهروند داده است که بتواند برخوردي خودگزين با اطلاعات سياسي و مطالب ارائه شده در جريان مبارزات انتخاباتي داشته باشد و بدين ترتيب، آزادي بيشتري، حتي در عرصة اطلاع‌گيري سياسي به وجود مي‌آيد و شهروند در برابر تهاجم تبليغاتي بازيگران سياسي حرفه‌اي، مصونيت بيشتري مي‌يابد. در کشورهاي جهان سومي که نظام رسانه‌اي و ارتباطي کارامد و نهادينه شده ندارند و شهروندان از هنجارهاي ارتباطي پيشرفته و دروني شده بي‌بهره‌اند اين کارکرد شبکة جهاني اطلاع‌رساني، احتمالا اهميت ويژه‌اي دارد.

البته نقدهايي نيز ادعاهاي مطرح شده، وارد شده است که در مقاله به آنها مي‌پردازيم. از جمله اينکه فضاي سياسي مجازي، فاقد هويت فيزيکي و بنابراين فاقد محدوديت‌هاي دنياي واقعي سياست است و بدون آنها، جامعة دموکراسي اينترنتي معنايي ندارد؛ و يا اينکه اينترنت باعث آزادي بيش از حد مي‌شود و اين نوبة خود، باعث شده تا، محلي براي مباحثة عقلاني نباشد، بلکه مکاني براي تخليه هيجان‌هاي سياسي و گفت‌گوهاي غير عقلاني باشد.

در اين مقاله تلاش مي‌شود تا با نگاهي بيطرفانه به دو طرف (مخالف و موافق) موضوع، جمع‌بندي نهايي، با توجه به شرايط کشور ايران ارائه شود

انقلاب ديجيتال: فرصت‌ها و چالش‌هاي آن براي ايران

دکتر شهيندخت خوارزمي

عضو هيأت علمي سازمان مديريت صنعتي

انقلاب ديجيتالي شدن فن‌آوري‌هاي اطلاعات و ارتباطات آغاز شد و به دليل قابليت‌هاي بسيار بالا، به ويژه از نظر سرعت، کيفيت و کارايي خارق‌العاده، خيلي زود فراگير شد و باعث پيدايش روند پرشتاب ديجيتالي کردن محيط زندگي انسان گرديد و اکنون به مهم‌ترين عامل توسعة کليدي مفهوم در نظريه‌هاي اقتصادي نوين و توسعه پايدار تبديل شده است. اين تحول به دليل آثار گسترده و عميقي که بر ابعاد فردي و اجتماعي جامعه بشري دارد، به دگرگوني‌هاي گسست‌آفريني منجر شده که ضمن ايجاد فرصت‌هاي بسيار، دغدغه‌هاي ويژة خود را نيز به همراه آورده است.

در طول تاريخ بشر، به ويژه با پيدايش علم تجربي و آغاز دستکاري‌هاي جدي انسان در محيط طبيعي، علم و فن‌آوري به دو اهرم تحول اجتماعي تبديل شدند. از آن مهم‌تر جريان‌هاي موازي و گاه متعامل پيشرفت‌هاي علمي و فني از نيمه دوم قدن بيستم به اين سو، همواره عامل شکل‌گيري و نيروبخش تحولات اجتماعي بوده‌اند اما آنچه، به ويژه در يکي دو دهة اخير، چشم‌گير است همگرايي و ترکيب روندهاي تحول علمي- فني، به خصوص در چند حوزة اطلاعات، ارتباطات وراثت، زير فن‌آوري و علوم مواد است که به توان دستکاري انسان در اطلاعات موج، ژن، ماده و انرژي، ابعاد تازه‌اي بخشيده است و انقلاب ديجيتال با تأثيرگذاري گسترده و ژرف برهمة اين حوزه‌ها از يک سو، و فراهم آوردن امکانات حيرت‌انگيزي براي ترکيب قابليت‌ها و دستاوردهاي اين حوزه‌هاي علمي فني، از سوي ديگر، بر اين انديشه دامن زده است که انسان با انقلاب ديجيتال وارد عصر تازه‌اي از حيات خويش شده است؛ عصري که در آن بسياري از مفاهيم و انديشه‌ها و قواعد در همة حوزه‌ها، از جمله اقتصاد، سياست و فرهنگ، بايد از نو تعريف شوند.

با چنين فرضي است که گفتار حاضر و نوشتاري که برآن اساس تنظيم مي‌شود، ارائه مي‌گردد. در اين گفتار، ضمن معرفي انقلاب ديجيتال و مهم‌ترين روندهي تحولي که در اثر آن به راه افتاده است، سيماي عصر ديجيتال ترسيم مي شود و سپس با پرداختن به مهم‌ترين دغدغة اين عصر _ يعني شکاف ديجتال _ چالش‌ها و فرصت‌ها انقلاب ديجيتال براي جامعة ايران معرفي خواهد شد و بدين ترتيب، بحث‌ ما حول پرسش‌هاي زير شکل مي‌گيرد:

  1. انقلاب ديجيتال چيست و آثار تحول آفرين آن بر زندگي بشر کدام‌اند؟ سه پارة نظام اقتصاد، سياست و فرهنگ، چگونه از اين تحول تأثير پذيرفته‌اند؟
  2. شکاف ديجيتال چيست و مهم‌ترين شاخص‌هاي آن کدام‌اند؟
  3. ايران، در ارتباط با شکاف ديجيتال چه جايگاهي در جهان دارد؟
  4. انقلاب ديجيتال، براي توسعة ايران چه چالش‌ها و فرصت‌هايي را در بر دارد؟

عصر ارتباطات و جهاني سازي؛ لزوم تغيير در انگاره‌هاي توسعه

سيد نورالدين رضوي‌زاده

پژوهشگر ارشد مرکز تحقيقات روستايي وزارت جهاد کشاورزي

نيمه دوم قرن بيستم، به مثابه «دورة گذرا» در تاريخ حيات بشري است که با طرح گفتمان‌هايي چون: مدرنيته، توسعه، جهاني شدن، پايان تاريخ، برخورد تمدن‌ها و عصر ارتباطات، از دوره‌هاي شاخص در تاريخ تمدن بشري محسوب مي‌شود.«انقلاب ارتباطات» حتي بيش از «انقلاب صنعتي» تار و پود جامعه معاصر را دگرگون نموده و جهان را دچار شرايطي از تغيير ساخته که سرعت و عمق آن بي‌سابقه بوده است.

در دورة قبل، مجموع رنسانس، روشنگري و انقلاب علمي و تجاري که در اروپا به وقوع پيوست، توانست جوامعه دموکراتيک و توسعه يافته‌اي پديد آورد که با قرار دادن فرد در کانون مسئوليت اجتماعي، نگرش قبلي را متحول کرد. همزمان با اين روند، دگرگوني مشابه‌اي در ارتباطات رخ داد و صنعت چاپ، الگوي ارتباطات پيشين را متحول ساخت. در دورة کنوني رسانه‌ها يارتباطي با افزايش سرعت ارتباطات و روابط سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي، به نوعي زمان و مکان را فشرده و متراکم نموده و به کوچک شدن مکان، وابستگي واحدها در همة عرصه‌هاي سياسي، اقتصادي وادغام و يکپارچه‌سازي فرهنگي کمک نموده‌اند. دورة جديد، پيشرفت و گسترش رسانه‌هاي ارتباطي و وابستگي همة امور به ارتباطات و اطلاعات،«عصر ارتباطات» نام گرفته است.

اين وضعيت در ارتباط با کارکرد و نياز نظام سرمايه‌داري شکل گرفته است و به کلي با آنچه در عصر تمدن صنعتي ظهور يافته بود، تفاوت دارد. سرمايه‌داري عصر فراصنعتي، متکي به «ارتباطات و اطلاعات» بوده و از نوعي پويايي دروني برخوردار است که حد و مرزي بر نمي‌تابد و مدام به سمت مرزشکني و گذر از چارچوب‌هاي موجود پيش مي‌رود. در اين شرايط، سرمايه با سرعت و حجم زياد، از نقطه‌اي به نقطه ديگر منتقل مي‌شود و نظارت‌هاي محلي را کم‌اثر و گاهي بي‌اثر مي‌سازد.

بنابراين، شاهد شکل‌گيري يک «اقتصاد واحد جهاني» هستيم که در مقام يک واحد به هم وابسته، انواع اقدام‌هاي اقتصادي را در مقياس جهاني و در يک زمان به مورد اجرا در مي‌آورد. اقتصادهاي ملي، منطقه‌اي و محلي نيز متکي به پويايي و ساز و کار اين اقتصاد واحد جهاني هستند اما همة بخش‌هاي جهان و کشورها در اين اقتصاد مشارکت ندارند. خصلت اين اقتصاد جهاني چنان است که بخش‌ها و کشورها و افراد قوي و غني را به يکديگر متصل مي‌سازد و سايرين را از چرخة فعال توليد، تجارت و سودآوري، به حاشيه‌نشيني وا مي‌دارد.

اين اقتصاد جهاني را مي‌توان «اقتصاد اطلاعاتي» قلمداد نمود؛ زيرا به شدت به اطلاعات و فن‌آوري ارتباطي متکي و وابسته است و قدرت خود را براي به حاشيه نشاندن ديگران، از تسلط بر ابزار و رسانه‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي کسب نموده است.

اين شرايط سبب مي‌شود تا تصميمات اساسي سياسي و اقتصادي در سطوح جهاني اتخاذ شود؛ تصمياتي که بيرون از حوزة اختيار و ارادة دولت‌هاي ملي فاقد توانمندي‌ (ارتباطي، سياسي و اقتصادي) گرفته مي‌شوند و اين دولت‌ها هيچ تأثيري بر آن ندارند اما در مقابل، آن تصميم‌ها به شدت شرايط سياسي و اقتصادي و حتي فرهنگي اين کشورها را متأثر مي‌سازند. بنابراين، براي کشورهاي در حاشيه نشستة عصر ارتباطات، اتخاذ برنامه‌ها و تصميم‌هاي اساسي براي توسعه درونزا و محلي، مانند شرايط عصر صنعتي يا دورة قبل، امکان‌پذير نيست، چرا که روند جهاني‌سازي و يکپارچه شدن شبکة تعاملات اجماعي در سطح جهاني امکان اتخاذ هرگونه خط‌مشي يا تصميم‌گيري مستقل را در عرصه‌هاي سياسي اقتصادي از اين کشورها سلب مي‌کند.

جامعه اطلاعاتي و زمينه‌هاي کاربرد فن‌آوري اطلاعات در توسعة کشاورزي و توسعة روستايي ايران

دکتر محمد حسين عمادي

معاون وزير جهاد کشاورزي د رترويج و نظام بهره‌برداري

پيچيدگي عوامل انساني و غير منتظره بودن عوامل محيطي تأثيرگذار بر فعاليت‌هاي کشاورزي، از يک سو و حساسيت راهبردي امنيت غذايي و مقابله با فقر از سوي ديگر، “توسعة کشاورزي” را باچالش‌هاي عميق و گسترده‌اي در اين زمينه، چارچوب معادلات بازار را دگروگوني ساخته است و تمامي اجزاي “صنعت کشاورزي” را نيز دستخوش تحولات اساسي و ساختاري خواهد کرد. تأثير عوامل زيست محيطي و تغييرات آب و هوايي نيز تحولات اساسي را در کشاورزي ايجاد کرده و در آينده نزديک يقيناً بيشترين تأثير مخرب خود را بر فعاليت‌هاي کشاورزي خواهد گذاشت. با عنايت به اين دو مؤلفه، در دهه آينده، سياست‌گذاران و پژوهشگران عرصه کشاورزي به رغم عدم آمادگي، با چالش‌هاي فزاينده و غير قابل پيش‌بيني مواجه خواهند بود.

افزايش توان و آمادگي سياستگذاران، پژوهشگران ودست‌اندرکاران بخش کشاورزي، براي درک پيچيدگي‌هاي فراينده و ارائه راه حل‌هاي راهبردي، نيازمند شناختي”عالمانه” و “به هنگام” از رويدادهاي جهاني و ديدگاهاي نظري ديگر صاحب‌نظران است. همچنان که سرعت چشمگير روند جهاني شدن در عرصة بازار يک چالش جدي براي بهره‌برداران بخش کشاورزي است. جهاني شدن در عرصة اطلاعات و اطلاع‌رساني نيز يک فرصت طلايي براي پژوهشگران و سياستگذاران به منظور کسب آمادگي و پاسخگويي به چالش‌هاي مذکور فراهم نموده است.

اطلاعات در عرصه کشاورزي و توسعه روستايي، نه تنها به عنوان يکي از اصلي‌ترين نهاده‌ها وسرمايه‌ها تلقي مي‌گردد بلکه کاراترين”عامل ارتقاي راندمان” و اثر بخشي ديگر منابع توليد و توسعه به شمار مي‌آيد. فن‌آوري اطلاعات، به عنوان بستر‌ساز اطلاع‌رساني، شايد بزرگ‌ترين فرصت براي پژوهشگران و سياستگذاران بخش کشاورزي محسوب شود. بهره‌برداري از اين “فرصت” که نيازمند ابزار و دانش و مهارت است، در شرايط کنوني کشور ما يکي از اساسي‌ترين ضرورت‌ها است.

هدف اصلي اين مقاله، بررسي و ارزيابي توانايي‌ها و آمادگي‌هاي ايران در حرکت به سوي جامعه اطلاعاتي در بخش کشاورزي و توسعه روستايي است. در اين مقاله طرح استقرار شبکه نظام دانش و اطلاعات کشاورزي موسوم به نداک که به منظور بهره‌گيري از فن‌آوري اطلاعات (سخت‌افزاري و نرم‌افزاري) در فرايند توسعه کشاورزي و روستايي از سوي نويسنده ارائه گرديده و در حال اجرا است، عرضه خواهد شد.

ديدگاه‌هاي علمي درباره جهاني‌سازي اقتصادي،انقلاب ارتباطات و تأثير متقابل آنها

دکتر علي اصغر کياء_ دکتر رحمان سعيدي

اعضاي هيأت علمي گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي

جهاني شدن امروزه يکي از مهمترين مباحث موجود در حوزة علوم انساني ومخصوصاً علم سياست به شمار مي‌رود که اندک اندک به گفتماني براي تجزيه و تحليل مسائل مختلف زندگي انسان تبديل مي‌شود و تمامي امور سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مربوط به کشورهاي جهان نيز بر اساس همين گفتمان بررسي و تحليل مي‌شوند.

در عين حال، پيشرفت خيره کنندة فن‌آوري‌هاي جديد ارتباطي که سبب محو عامل محدوديت زمان و مکان در مراودات انساني و ارتباطات در سراسر کره خاکي شده است، مسئله انقلاب ارتباطات را به عنوان يک پديدة سرنوشت‌ساز در زندگي انسان‌ها مطرح مي کند.

در اين مقاله، نخست به بررسي ديدگاه‌هاي مختلف علمي در زمينة جهاني‌سازي با تأکيد بر جهاني‌سازي اقتصادي مي‌پردازيم، سپس به تشريح انقلاب ارتباطات و پديده‌هاي شگفت‌آوري چون رسانه‌هاي متعامل به عنوان فن‌آوري‌هاي جديد اطلاعات و ارتباطات خواهيم پرداخت، آنگاه به تجزيه و تحليل تعامل اين دو پديده، يعني جهاني شدن و انقلاب اطلاعات مي‌پردازيم، و در پايان با توجه به امر اطلاع‌رساني و نقش تعيين ‌کنندة ارتباطات و فن‌آوري‌هاي نوين ارتباطي در سرنوشت جامعة انساني و از جمله مردم کشورمان، پيشنهادهايي در زمينة نقش و جايگاه فرهيختگان، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالي در مسئلة حايز اهميت اطلاع‌رساني واثرهاي مثبت آن ارائه شده است.

بازتاب نظريه‌هاي توسعه در نظريه‌هاي جامعه اطلاعاتي با نگاهي به برنامه توسعه در ايران

احمد مير عابديني

مدرس و محقق علوم ارتباطات

جامعه اطلاعاتي، با وجود تصويرهاي متنوع و مختلفي که از آن ارائه مي‌شود، ميعادگاه نظريه‌هاي توسعه است و انواع و اشکال نظريه‌هاي توسعه اجتماعي را مي‌توان در آن باز يافت. تمرکز قدرت، ثروت و دانايي، که هر يک به تنهايي محورهاي اصلي نظريه‌هاي توسعه سياسي، اقتصادي و فرهنگي را شکل داده‌اند، در جامعه اطلاعاتي، ترکيب‌ها و مرکزيت‌هاي جديد به وجود آورده‌اند. اين مرکزيت‌هاي جديد که حول محورهاي نظريه‌هاي توسعه شکل گرفته‌اند، با توجه به بي‌تمرکزي ظاهري، کار بازشناسي نظريه‌هاي گوناگون را، که در واقع راهبردهاي اصلي حرکت جوامع اطلاعاتي به شمار مي‌روند، دشوار خواهد ساخت.

جست و جو در اين زمينه، با تکيه بر نظريه‌هاي‌ توسعه برون‌زا، که به شکل‌هاي جديدي باز توليد شده‌اندف مي‌تواند در بازشناسي رگه‌هاي نظريه‌هاي توسعه قبل از جامعه اطلاعاتي و شکل بازتاب آنها در نظريه‌هاي جامعه اطلاعاتي مفيد باشد.

همچنين، نگاهي به طرح ‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي در برنامه سوم توسعه در ايران، با توجه به اين بحث و همراه با نتايج بررسي اين نظريه‌ها بتواند براي راه‌گشايي برنامه چهارم توسعه در ايران سودمند و با توجه به برخي محدوديت‌هاي نظريه‌هاي توسعه و شرياط ويژه ايران، جاي نگاهي به برنامه‌هاي توسعه در زمينه فضاي عمومي ارتباطي واطلاعاتي در جامعه اطلاعاتي آينده ايران خالي باشد.

محور دوم: جامعه اطلاعاتي و آموزش نوين

نقش نهادهاي غير دولتي در ترويج فن‌آوري اطلاعات

محمدرضا شخم‌گر

مدير بخش شبکة مدرسه بنياد دانش هنر

فن‌آوري اطلاعات و انقلاب رايانه‌اي اينترنتي در چند سال اخير تغييرات گسترده‌اي در جنبه‌ها يمختلف زندگي، اعم از فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي پديد آورده است و به عنوان يک پدية قدرتمند موجب شده است تا يک فرصت استثنايي براي جبران عقب‌ماندگي‌هاي عصر صنعت و جهشي اساسي در ورود به عصر اطلاعات براي کشورهاي در حال توسعه، نظير ايران، فراهم ‌آورده شود. اين فرصت پيش آمده، هميشگي نيست و هر روز محدودتر مي‌شود چه بسا اگر چند سالي سپري شود و ما از آن استفاده نکنيم ناگزير با تهديد ناشي از پر نشدن فاصله بين خود و کشورهاي در حال توسعه روبه‌رو خواهيم شد. براي حصول نتيجه مطلوب، بايد فن‌آوري اطلاعات و به خصوص ابزار به کارگيري آن را به همگان و به ويژه جوانان شناساند و مدارس را مي‌توان يکي از بهترين بسترها براي اين منظور به شمار آورد. به نظر مي‌رسد آموزش و پرورش، به عنوان متولي آموزش در مدارس، به تنهايي توانايي رسيدگي به اين مهم را ندارد و يا اينکه نياز به حمايت و پشتيباني ساير مؤسسات توانمند در اين امر احساس مي‌شود.

از همين روي بنياد دانش و هنر (به نشاني الکتروني www.saf.ir) به جمع‌آوري کمک‌هاي نيکوکارانه و ايجاد مراکز رايانه‌اي در بيش از 110 دبيرستان و مراکز آموزشي در سطح کشور و علي‌الخصوص مناطق محروم و همچنين اتصال آنها به پايگاه‌هاي اينترنت و هدايت و رهبري دانش‌آموزان به فراگيري فن‌آوري جديد، توانسته است گام مؤثري بردارد.

در اين مقاله گزارشي از فعاليت‌هاي بنياد، به عنوان يک نهاد غير دولتي، و ميزان اثر‌گذاري آن ارائه مي‌شود.

دانشگاه‌هاي اينترنتي و دگرگوني‌هاي آموزش عالي

دکتر علي اصغر فرامرزيان

مسئول دانشگاه رايانه‌اي ايران

جهاني شدن، واقعيت روبه گسترشي است که همة عرصه‌هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جهان را تحت تأثير قرار داده و تمامي کشورها را به گونه‌اي با آن درگير کرده است. پديدة اينترنت در فرايند جهاني شدن پوياترين و جامع‌ترين تحولي است که به عنوان منبع بزرگ اطلاعات جهان، هيچ کس نتوانسته است آن را همچون يک موفقيت بزرگ فن‌شناختي، ناديده انگارد. به همين دليل، آثار و تبعات آن گستردة وسيعي را دربرگرفته و امروزه به عنوان فن‌آوري برتر، مهم‌ترين عامل پيشتيباني اطلاعات علمي و هماهنگ کنندة آهنگ آن در جهان کنوني شده است. جهش يکباره ابررسانة اينترنت در دهة اخير، راه قرن‌ها را پيموده و تابعي از مختصات همة علوم شده است. فرهنگ و علم در جهان امروز به علت فعل و انفعالات سرعت پيشرو اين رسانه، به صورت قابل ملاحظه‌ايي توسعه يافته و همة انديشمندان معاصر را به يک رقابت جهاني فراخوانده است.

در اين مقاله، در نظر دارم به بررسي بيشتر رابطة اينترنت با خلف‌ترين فرزند خود يعني آموزش بپردازم. اينترنت به عنوان ابزاري برتر در بسياري از مکان‌ها، راه دشوار آموزش را هموار ساخته، هزينه‌هاي آن کاهش داده، عوامل دست‌نيافتي را دست يافتني کرده و اهالي علم و تحقيق را به چالشي سودمند فراخوانده است. اين ابزار، در زمينة آموزش،امکان رابطه‌ايي سالم را بين همة انديشمندان جهان به وجود آورده، آنها را از بايگاني کردن علم قديمي خود منع و به روزآمد کردن آن تشويق مي‌کند.

رابطة علمي و روش‌مند دانشجو با معلم ودانشجو با دانشجو به علت وجود ابزار ومنابع غني علمي و با استفاده از قابليت حذف زمان و مکان، توان استفاده بيشتر در اين شيوه را افزايش خواهد داد. مسلماً با توجه به رشد روز‌افزون بهره‌گيري از اينترنت، جهان آموزش بدين دليل که با خبرنگان اجتماعي سروکار دارد، جزء اولين بهره‌وران از اين ابزار استثنايي خواهد بود.

فعاليت نظري اصحاب آموزش دراين پديده، بسيار قابل توجه است. بنيان‌گذاران آموزش‌هاي جديد و قديم در چالشي سخت قرار گرفته و مجبور شده‌اند تا در اين مشارکت و ساختار جديد اين شيوه، سهم قابل توجهي داشته باشد. توجه آنها به يک نظام آموزشي متناسب با ابزار فن‌شناختي، يکي از مهم‌ترين موضوع‌هاي آمزوش اينترنتي است. آنها سخت به دنبال شيوه‌هايي هستند که بهره‌وري از آموزش جديد را در سطوح مختلف ارتقا دهند.

نظام آموزشي مجازي، محدود به مقطع، سن و يا دورة خاص نيست و با توجه به گستره فعال خود در نظر دارد آموزش را در همة مقاطع فعال کند.

امکان دستيابي آسان فرامکاني به نيروهاي آموزش‌گيرنده و آموزش‌دهنده، باعث جهان شمولي اين صنعت آموزشي شده و گستره وسيعي از دانش‌پژوهان جهان را در خود مجتمع کرده است. اين واقعه، به علت پاسخگويي جديد تحقيقات نرم‌افزاري و سخت‌افزاري و پيش‌بيني موفق آن، سريع‌تر از ديگر تأثير‌هاي فن‌شناختي، اکثر سرمايه‌گذاران فرهنگي بزرگ جهان را قانع ساخته که سوددهي آيندة اين شيوه را مد نظر قرار دهند و در تحقيق و پژوهش آن، مشارکت و سرمايه‌گذاري کنند.

در اين مجموعه با توجه به ضعف آرمان‌شهري آموزش سنتي در اين شيوه، روستاها فراموش نمي‌شوند. آرمان شهري جزء، ويژگي‌هاي اين طرح نيست و نقاط دور و نزديک شمال و جنوب مي‌توانندآب سرمايه‌گذاري مساوي، در يک حد از نتايج آن بهره‌مند شوند.

دايرة‌المعارف الکتروني، ابزاري براي برقراري ارتباط در قرن بيست و يکم

دکتر مهشيد مشيري

معاون پژوهشي بنياد دانشنامة بزرگ فارسي

خصيصه‌هاي فني عصر جديد، جهان را به آموزشگاه کوچکي مبدل ساخته است که در آن، دانش و اطلاعاتي که روزگاري در طلبش به همه جا مي‌رفتند(ولوبالسين)، هم اکنون از سراسر دنيا و از طريق يک خط تلفن با سهولت و سرعت، و با حجم زياد و هزينة اندک د راختيار پژوهشگر و طالب علم قرار مي‌گيرد. در عصر جديد، با تحول شيوه‌هاي انتشار علم، الگوهاي ارائه اطلاعات دايرة‌المعارفي نيز متحول شده است.

مقالة حاضر به لزوم تدوين مجموعه‌هاي شناختي و معرفتي، خصوصاً يک دايرة‌المعارف الکترونيکي، اختصاص دارد که به نوبة خود از يک سو نياز ارتباطي و اطلاعاتي جامعة تشنة دانش قرن بيست و يکم را برطرف سازد، و از سوي ديگر ابزاري باشد براي حضور مؤثر ايرانيان در صحنة جهاني گفت و گوي تمدن‌ها. چرا که به شهادت تاريخ، اين دست مجموعه‌هاي شناختي و معرفتي، همواره بر مبناي جهان‌بيني خاص جوامع بشري طراحي و تدوين شده‌اند ودر واقع بازتابندة فرهنگ و تمدني بوده‌اند که در آن به وجود آمده‌اند ومهر بي‌چون و چراي همان فرهنگ و تمدن را بر خود دارند. خاصه آنگه پروپدي دانشنامة الکتروني مورد نظر، که «بنياد دانشنامة بزرگ فارسي» در دست تدوين دارد، با بهره‌گيري از شيوه‌هاي علمي و نوين دانشنامه‌نگاري به گونه‌اي طراحي شده است که جميع علوم و معراف بشري را در بر‌گيرد و در عين حال، بازتاب جهان‌بيني عرفاني و نمايانگر تصويري از فرهنگ و تمدن ايراني- اسلامي باشد.

محور سوم: مسايل حقوقي بين‌المللي جامعه اطلاعاتي و مشارکت ايران در کنفرانس عالي سران جهان درباره جامعه اطلاعاتي

مطالعه تطبيقي برنامه‌هاي نهادهاي بين‌المللي دربارة کاربرد فن‌آوري‌هاي اطلاعات وارتباطات در توسعة ملي کشورها

دکتر داود زارعيان

مدير کل روابط عمومي شرکت مخابرات ايران و عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي

در اين مقاله، نويسنده ابتدا مفهوم ICT(فن‌آوري‌هاي اطلاعات و ارتباطات) را تشريح مي‌کند، سپس برنامه‌هاي نهادهاي بين‌المللي دربارة کاربردهاي ICTرا در توسعة ملي کشورها در بخش‌هاي مختلف(مانند تجارت الکترونيک، آموزش از راه دور و دسترسي عمومي به دولت الکترونيک) مورد توجه قرار مي‌دهد و در پايان به اجمال طرح تکفا ( توسعة کاربرد فن‌آوري‌هاي ارتباطات و اطلاعات) را با آنها مقايسه مي‌کند.

به نظر نويسنده، مفهوم ICT را مي‌توان در دو عبارت فن‌آوري اطلاعات (IT) و فن‌آوري ارتباطات (ICT) خلاصه کرد. نهادهاي بين‌المللي مورد نظر نويسنده عبارت‌اند از: اتحادية بين‌المللي مخابرات (ITU)، اتحاديه جهاني پست(UPU)، سازمان تجارت جهاني(WTO)، جامعة مخابراتي آسيا و اقيانوس آرام(APT)، سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد(UNESCO)، بانک جهاني(WB)و اتحادية اروپا(EU).

طرح تکفا از سوي شوراي عالي اطلاع‌رساني وزارت پست و تلگراف و تلفن تهيه و توسط سازمان مديريت و برنامه‌ريزي کشور به هيأت دولت ارائه شده است.

به نظر نويسنده، چارچوب نظري اين طرح با برنامه‌هاي نهادهااي بين‌المللي دربارة کاربرد ICT منطبق است و اميد مي‌رود با اجراي آن، تحولات اساسي در حوزة اقتصاد و فرهنگ کشور به وجود آيد.

حقوق بين‌المللي عمومي و جامعه اطلاعاتي: تحول مفاهيم يا تحول مصاديق؟

دکتر عباسعلي کدخدايي

عضو هيأت علمي دانشکدة حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران

گسترش فن‌آوري اطلاع‌رساني و توسعة جامعة اطلاعاتي در دهة اخير موجب گرديده تا نظريه‌هاي نويني نزد صاحبان انديشة حقوقي – همانند ديگر ارباب خرد ساير رشته‌هاي علوم – جلوه‌گر شود. برخي، به جز تغيير شيوه‌ها و ابزارهاي اطلاع‌رساني، تغيير عمدة ديگري را که مستلزم تغيير در نوع بينش و در نتيجة تحول در نظريه‌پردازي حقوقي گردد درست نمي‌پندارند. در حالي که ديگران با طرح مسائلي چون ظهور جامعة مجازي اطلاعاتي و فرا ملي عمل کردن فن‌آوري اطلاع‌رساني، بر اين عقيده شده‌اند که جامعة اطلاعاتي امروزين نيازمند تحول در نگرش‌ها و بينش‌هاي حقوقي است ومتعاقب آن ضروري است تا با اصول و قواعد حقوقي متناسب و جديد، با آن مواجه شد.

آنچه مسلم است آن که تغييراتي در قلمرو فن‌آوري و ايجاد شيوه‌هاي نوين اطلاع‌رساني انجام پذيرفته و به عبارتي تحول در موضوع و مصداق گرفته است. اما اينکه تحول در موضوع هميشه مستلزم تغيير و تحول در اصول و قواعد حاکم بر آن نيز هست يا خير، امري است که در مظان ترديد واقع شده است و صاحبان انديشه پيرامون آن به اختلاف گرويده‌اند.

اين تغيير و تحول، در قلمرو حقوق بين‌المللي نيز مانند حقوق داخلي اتفاق افتاده و با رشد روز‌افزون فن‌آوري اطلاعات، درصدد است تا کاربرد اصول و قواعد سنتي حقوق بين‌المللي را حداقل دچار ترديد جدي نمايد. مسائلي چون حملة نظامي و دفاع مشروع، سياست خارجي و اقدامات متقابل دولت با توجه به ساختار نوين فن‌آوري اطلاعی‌رساني بايد به جديت و با دقت مورد مداقه قرار گيرد تا مبرهن شود که آيا تحول در جامعة اطلاعاتي (تحول موضوعي) مستلزم تحول در اصول و قواعد حقوق بين‌المللي نيز هست؟ و در هر صورت برخورد اين رشته از حقوق با تحولات جامعة اطلاعاتي چگونه است؟

در اين مقاله، نويسنده سعي خواهد کرد با بررسي اجمالي مسائل حقوق بين‌المللي عمومي در پرتو تحولات جامعة اطلاعاتي، به اين دو سئوال پاسخ گويد.

“آزادي بيان در جامعه اطلاعاتي”

دکتر رؤيا معتمدنژاد

عضو هيات علمي دانشکدة حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبايي

پيشرفت فن‌آوري‌هاي نوين اطلاعات و ارتباطات، امکانات ارتباط و تبادل اطلاعات را به صورت وسيعي، افزايش داده است به گونه‌اي گفته مي‌شود با کاربرد اين تکنولوژي‌هاي، مفهوم”شهروندي” مي‌تواند محتواي واقعي خود را پيدا کند.

اکنون”شهروند رايانه‌اي”به دنيايي برخوردار از اطلاعات بسيار گسترده دسترسي دارد و خود نيز مي‌تواند عقايد و افکار خويش را از طريق تکنولوژي نوين رايانه‌اي، پخش ومنتشر کند.

اين تکنولوژي‌ها، ابزارهاي مهمي در جهت پيشبرد آزادي بيان و اطلاعات، خلق آثار هنري، تبادل فرهنگ‌ها، آموزش و مشارکت افراد د رامور عمومي بشمار مي‌روند و مي‌توانند د رخدمت دموکراسي و ارزش‌هاي آساسي آن در آيند و شرايط تحقق يک جامعة اطلاعاتي مردمسالار را فراهم کنند.

براي نيل به چنين هدف‌هايي، توجه به قانون‌گذاري‌هاي مناسب براي حمايت از آزادي‌ها يعمومي و به ويژه آزادي بيان، از اهميت بسزايي برخوردار است.

با وجود اين، در زمينة قانونگذاري، ناگزير بايد محدوديت‌هايي براي اين آزادي پيش‌بيني کرد. زيرا در يک جامعة مردم سالار نيز نمي‌توان به بهانة آزادي بيان، آزادي‌ها و حقوق ديگران و عموم افراد جامعه را ناديده گرفت.

به طور کلي، اساس جامعة اطلاعاتي بايد بر آزادي بيان استوار باشد چرا که اين آزادي پايه و اساس تما آزادي‌هاست.

البته، نبايد از نظر دور داشت،که در هر جامعه‌اي به ويژه يک”جامعة اطلاعاتي” بايد شرايط برخورداري همگان از آزادي بيان و اطلاعات فراهم شوند و هيچ مانع و محدوديت اقتصادي، فرهنگي و سياسي براي تحقق آن، وجود نداشته باشد. امکان آزادي بيان بايد براي همه افراد انساني، اعم از زن و مرد، فقير و غني، کشورهاي پيشرفته و در حال توسعه، تأمين گردد.در اين زمينه دولت، مؤظفند، با “شکاف اطلاعات” و خصوصاً “شکاف ديجيتال” مقابله کنند.

بنابر اين، تنها پيش‌بيني آزادي بيان در قواني کافي نيست، و قانونگذار بايد براي از ميان برداشتن شکاف ياد شده، تدابير لازم را بيانديشد.

بررسي هدف‌هاي کنفرانس عالي سران جهان دربارة جامعه اطلاعاتي، پشتيباني از آرمان‌هاي نظم نوين جهاني اطلاعات و ارتباطات يا پيشبرد جهاني‌سازي جامعه وابسته به اطلاعات و ارتباطات

دکتر کاظم معتمدنژاد

عضو هيات علمي گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي و کميته ارتباطات کميسيون ملي يونسکو در ايران

ضرورت توجه به همکاري ايران در تهية مقدمات «کنفرانس عالي سران جهان دربارة جامعة اطلاعاتي» (ژنو:10 تا 12 دسامبر2003) و تدارک مشارکت فعال در مباحثات و مذاکرات اين گردهمايي بزرگ که از هدف‌هاي اصلي برگزاري همايش علمي «ايران و جامعة اطلاعاتي در سال 1400 هجري شمسي» به شمار مي‌رود، ايجاب مي‌کند که چگونگي تشکيل اين کنفرانس عالي و هدف‌ها ونتايج آن مورد بررسي و ارزيابي دقيق قرار گيرد.

برگزاري کنفرانس عالي مذکور- که دومين اجلاس آن در سال 2005 در تونس تشکيل خواهد شد – بدون ترديد يکي از رويدادهاي مهم آغاز قرن بيست و يکم است و به سبب آنکه تاکنون هيچ‌گاه دربارة موضوع‌ها و مسائل مربوط به اطلاعات و ارتباطات، گردهمايي بين‌المللي پرهميت و پر وسعتي در اين سطح بال و با اين دامنة گسترده، برگزار نشده است بايد به آن توجه ويژه‌اي مبذول شود.

برنامة تدارک برگزاري«کنفرانس عالي سران جهان دربارة جامعة اطلاعاتي» از چهار سال پيش، با سرپرستي دبير کل سازمان ملل متحد و همکاري «اتحادية بين‌المللي ارتباطات دور» و برخي از نهادهاي تخصصي ديگر ملل متحد و به ويژه يونسکو آغاز شده است. تصميم‌گيري براي تشکيل اين کنفرانس عالي، در شرايط خاص تلاش‌ها و اقدام‌هاي دولت‌هاي بزرگ صنعتي و برخي از سازمان‌هاي تخصصي جهاني دربارة پيشرفت‌ها و چالش‌هاي فن‌آوري‌هاي نوين اطلاعات و ارتباطات و تأثيرات آنها در اوضاع و احوال اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي جوامع ملي و جامعة بين‌المللي و مباحثه‌ها و مناقشه‌هاي مختلف راجع به «انقلاب ارتباطات»، «عصر اطلاعات»، «جهاني‌سازي» و «جامعة شبکه‌اي» و نظاير آنها، براي اولين بار در «کنفرانس نمايندگان تام الختيار کشورهاي عضو اتحادية بين‌المللي ارتباطات دور»، در دسامبر 1998 در شهر مينياپوليس ايالات متحدة امريکا، مطرح و پيشنهاد گرديد و پس از تأييد شوراي مديريت اتحادية يادشده در ژوئية 2000 و تصويب پنجاه و ششمين اجلاسية مجمع عمومي ملل متحد در دسامبر 2001، به مورد اجرا گذاشته شد. براساس تصميمات و مصوبات مذکور، در اين گردهمايي بزرگ بين‌المللي علاوه بر سران و مقامات عالي دولت‌ها، نمايندگان مؤسسات خصوصي و سازمان‌هاي غير دولتي معرف جامعة مدني ميز شرکت خواهند کرد.

بايد در نظر داشت که مباحثه‌هاي بين‌المللي جاري دربارة«جامعة اطلاعاتي»، اکنون در جهت عکس مباحثه‌هاي بين‌المللي مربوط به نظم «نظم‌نوين جهاني اطلاعات و ارتباطات» که در دهه‌هاي 1970 و 1980 در اجلاسيه‌هاي کنفرانس عمومي يونسکو و گردهمايي‌هاي تخصصي اين سازمان، به منظور طرفداري از خواسته‌هاي جهان سوم در مقابله با سلطة اطلاعاتي و ارتباطي کشورهاي بزرگ سرمايه‌داري غربي، صورت گرفتند، در قالب يک طرح از پيش آماده شدة کشورهاي اخير، براساس ليبراليسم اقتصادي و محافظه‌کاري سياسي جديد و اجراي سياست‌هاي مقررات‌زدايي، خصوصي‌سازي و آزادسازي فعاليت‌ها و خدمات ارتباطي واطلاعاتي در سراسر دنيا و ايجاد جوامع شبکه‌اي وابسته به اطلاعات و ارتباطات منطبق بر مقتضيات و منافع شرکت‌هاي عظيم فراملي و بازارهاي جهان شمول مورد نظر آنها، دنبال مي‌شوند.

نقطة آغاز توجه به «جامعة اطلاعاتي» را مي‌توان در برنامه‌هاي تبليغاتي حزب دموکرات در مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري ايالات متحدة امريکا در پاييز 1992، جست و جو کرد. در اين برنامه‌ها،«آلبرت گور» و «بيل‌کلينتون»، نامزدهاي معاونت و رياست جمهوري آن کشور، اهميت وضرورت ايجاد «بزرگراه اطلاعاتي» و «زير ساخت‌هاي اطلاعاتي ملي»، براي پيشرفت به سوي يک «جامعة اطلاعاتي» جانشين «جامعة صنعتي» را مورد تأکيد قرار دادند و چند ماه بعد، پس از استقرار در کاخ سفيد، در فورية 1993، برنامة خاصي براي اجراي سياست‌هاي جديد دربارة شالوده‌گذاري «جامعة اطلاعاتي ملي» در ايالات متحده و «جامعة اطلاعاتي جهاني» در سطح فراگير تمام کشورها، به تصويب رساندند. از بهار و تابستان همان سال، کشورهاي بزرگ اروپاي غربي و همچنين «اتحادية اروپايي» و نيز ژاپن و به دنبال آنها، کشورهاي ديگر جهان به پيروي از اين کشورها، به تدارک قوانين و سياست‌ها و برنامه‌هاي خاص گسترش بزرگراه‌هاي اطلاعاتي و حرکت سريع به سوي «جامعة اطلاعاتي» پرداختند و در سال‌هاي بعد، اصول اساسي سياست‌هاي ايالات متحده دربارة طرز ادراة يکسان ارتباطات دور در تمام کشورهاي دنيا را، که براي اولين بار به طور جامع در سخنراني معروف «آل گور»، معاون وقت رياست جمهوري امريکا، در جلسة افتتاحية نخستين کنفرانس نمايندگان تام‌ الختيار کشورهاي عضو اتحادية بين‌المللي ارتباطات دور دربارة نقش اين ارتباطات در توسعة کشورها، در تاريخ 21 مارس 1994، در بوئنوس آيرس، مطرح شده بود، به احجرا گذاشتند. در اين سخنراني، معاون رئيس جمهوري دولت امريکا، ضرورت تحقق 5 اصل اساسي، شامل خصوصي‌سازي ارتباطات دور، تأمين رقابت آزاد مؤسسات ارتباطي خصوصيف آزادسازي فعاليت‌ها و نرخ‌هاي ارتباطي، ايجاد اقتدار مستقل نظام دهي ارتباطات دور و تأمين خدمات ارتباطي همگاني را براي انتقال کشورهاي جهان به مرحلة پيشرفتة «جامعة اطلاعاتي» مورد تأکيد قرار داد. ضرورت توجه به اصول پنجگانة ياد شده، در بهار و تابستان آن سال در سخنراني‌هاي«پکاتريان»، مدير کل وقت اتحادية بين‌المللي ارتباطات دور، نيز تکرار گرديد و متعاقب آنها، با تجديد نظر در عهدنامه و اساسنامة اتحادية بين‌المللي ارتباطات دور، اصول مذکور به عنوان اصول اساسي سياست‌ها و برنامه‌هاي اين اتحاديه در تمام کشورهاي دنيا به اجرا درآمدند.

در چنين شرايطي، با توجه به هماهنگي کشورهاي بزرگ صنعتي و سازمان‌هاي بين‌المللي براي جهان شمول‌سازي برنامه‌هاي مربوط به گسترش بزرگراه‌ها و زير ساخت‌هاي اطلاعاتي و ايجاد جامعه‌هاي اطلاعاتي ملي و نيل به يک جامعة اطلاعاتي جهاني، حضور رهبران دولت‌هاي داراي ديدگاه‌هاي انتقادي و استقلال جويانه در «کنفرانس عالي سران جهان دربارة جامعة اطلاعاتي» مي‌تواند به دفاع از منافع کشورهاي در حال توسعه براي ايجاد جامعه‌هاي اطالعاتي همگاني عادلانه و برابرانه، کمک کند. شرکت فعال نمايندگان برخي از کشورهاي آسيايي و افريقايي و امريکاي لاتين و به ويژه حضور نمايندگان پر تلاش تعداد زيادي از سازمان‌هاي غيردولتي نمايندة جامعه‌هاي مدني کشورها در نخستين گردهمايي تدارک دهي کنفرانس عالي مذکور در ژوئن 2002 در ژنو و همچنين گردهمايي مکمل آن(ژنو: سپتامبر2002)، طرح‌هاي آنان براي ايجاد شرايط برخورداري همگاني از کاربرد‌هاي مثبت فن‌آوري‌هاي نوين اطلاعات و ارتباطات و شناخت حق دسترسي آزادانة همگاني به اطلاعات، به عنوان يک حق اساسي انساني در مجموعة حقوق بشر و مقابلة جدي با «شکاف اطلاعاتي» کنوني درجهان، اين اميد را پديد آورده است که براي حصول تفاهم و هماهنگي جهاني دربارة ديدگاه‌هاي مربوط به «جامعة اطلاعاتي» و کاربردهاي توسعه‌اي فن‌آوري‌هاي نوين اطلاعات و ارتباطات در راه تأمين نيازها و منافع و مصالح عمومي تمام کشورها، در کنفرانس عالي ژنو گام‌هاي مهمي برداشته شود.

حق دسترسي به اطلاعات، بنيان‌ها، روند جهاني و جايگاه ايران

حسن نمک‌دوست تهراني

روزنامه نگار و دانشجو دوره دکتري علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي

بنيادي‌ترين اصل در هر کشور مردم سالار آن است که شهروندان بتوانند به وارسي ونظارت بر رفتار دولت و مأموزان دولتي بپردازند، اما اين وارسي و نظارت در خلاء رخ نمي‌دهد و شرط اين کارء دسترسي آزادانه شهروندان به اطلاعات مورد نياز است.«حق دسترسي به اطلاعات»، دسترسي شهروندان را به اطلاعاتي که در اختيار دولت استف تضمين مي‌کند.

بنيان حق دسترسي به اطلاعات بر اين اصل استوار است: دولت نه مالک، بلکه امانت‌دار اطلاعات است. به بيان ديگر، در جوامع مردم‌سالار، شهروندان به نظام حکومتي خود اعتماد مي‌کنند تا اطلاعات را در جهت مصلحت و منفعت آنان مرتب و گرد‌آوري کند.

رو، در متن‌هاي مربوط به اين بحث، غالباً بر اين استدلال سهل و ممتنع تأکيد مي‌شود: اگر چيزي براي بيان وجود نداشته باشد، آزادي بيان بي‌معنا است.

گرچه از زمان تصويب نخستين قانون حق دسترسي به اطلاعات در کشور سوئد، 138 سال مي‌گذرد ليکن به ويژه در ربع پاياني قرن بيستم، تصويب قوانين تضمين کننده اين حق؛ مورد توجه قرار گرفت است. هم اکنون بيش از 45 کشور جهان داراي قانون ويژه حق دسترسي به اطلاعات هستند. بيش از 40 کشور نيز تصويب اين قانون را در دستور کار خود دارند. همچنين، بسياري از کشورها در قانون اساسي خود اين حق را به عنوان يکي از حقوق بنياد اين مردم به رسميت شناخته‌اند. حق دسترسي به اطلاعات در بسياري از اسناد بين‌المللي، به ويژه سازمان ملل و يونسکو، مورد تأکيد قرار گرفته است و نهادهاي مدني بين‌المللي نيز برضرورت آن تأکيد دارند.

در سال‌هاي اخير، با توجه به تحولات چشمگير در حوزه اطلاعات و ارتباطات و امکاناتي که از اين رهگذر در اختيار جوامع قرار گرفته، مباحث پيرامون حق دسترسي همگاني به اطلاعات و ضرورت برخورداري از آن، گستره و عمق بيشتري يافته است.

متأسفانه با وجود توجه جهاني به موضوع حق دسترسي به اطلاعات، هنوز در کشور ما بحثي جدي در اين‌باره صورت نگرفته است و حتي تدوين قانون تضمين کننده اين حق در دستور کارنهادهاي قانون‌گذاري کشور نيست.

با توجه به اهميت موضوع، در اين مقاله به موضوع‌هاي زير پرداخته شده است:

حق دسترسي به اطلاعات چيست؟

جايگاه حق دسترسي به اطلاعات در آزادي بيان چيست؟

بنيان‌هاي نظري ضرورت به رسميت شناخته شدن حق دسترسي به اطلاعات چيست؟

پيشينه يه رسميت شناخته شدن حق دسترسي به اطلاعات چيست؟

حق دسترسي به اطلاعات، در اسناد بين‌المللي چه جايگاهي دارد؟

رويکرد نهادهاي مدني به حق دسترسي به اطلاعات چگونه است؟

روند جهاني امروزين رويکرد به حق دسترسي به اطلاعات چيست؟

کدام کشورها اين حق را به رسميت شناخته‌اند و براي آن قانون ويژه تدوين کرده‌اند؟

کدام کشورها در آستانه و يا فرايند تصويب قانوني اين حق هستند؟

ويژگي‌هاي عمومي قواني در عرصه حق دسترسي به اطلاعات و محدوديت‌هاي آن چيست؟

تحولات نوين در عرصة فن‌آوري‌هاي اطلاعات و ارتباطات، چه تأثيري براي مباحث گذارده است؟

ضرورت تدوين قانون حق دسترسي به اطلاعات در ايران، به ويژه با توجه به تحولات شگرف در عرصه اطلاعات و ارتباطات، چيست؟

محور چهارم: ارتباطات و اطلاعات الکتروني و نهادهاي سياسي و اداري آينده

از دولت الکتروني تا حکومت الکتروني

هادي اسماعيل زاده ـ رحمان پوردهزاد

دانشجويان دوره کارشناسي ارشد رشته مديريت فن‌آوري اطلاعات دانشگاه علامه طباطبايي

طي ده سال گذشته پيشرفت‌هاي چشمگير در زمينه فن‌آوري ارتباطات و اطلاعات، جهان را به سوي عملي شدن ايده دهکده جهاني سوق داده است. در اين دوره زماني ـ بخصوص پنج سال گذشته ـ اينترنت و World Wide Web ، مهمترين عوامل ايجاد تغييرات در جهان بوده‌اند که بعد جديدي را به موضوعاتي از قبيل تجارت، آموزش و اخيراً به دولت افزوده‌اند اين بعد همان “e” مي باشد (مانند: E-government، E-commerce، E-learning، و…) طبق تعريف ارائه شده توسط انجمن مديريت عمومي آمريکا (ASPA)، دولت الکتروني عبارت است از ارائه اطلاعات و خدمات دولتي به شهروندان با استفاده از اينترنت و World Wide Web واضح است که رسيدن به دولت الکتروني اقدامي يکباره نبوده و مستلزم عبور از مراحل پنجگانه است.

از آنجايي که در حدود 88 درصد از کشورهاي عضو سازمان ملل(169 کشور) با درک مزيت‌هاي دولت الکتروني در تلاش‌اند تا به مرحله بالاتري از دولت الکتروني وارد شوند، لذا ضروري است تا پژوهشگران و دست‌اندرکاران ذيربط کشورمان نيز اهميت بيشتري به اين مقوله بدهند و با شناخت و درک جوانب مختلف آن، به ارائه راهکارها و پيشنهادهاي عملي در اين زمينه بپردازند.

در اين مقاله سعي بر آن است تا به تبيين مفاهيم اساسي و مزاياي دولت الکتروني و تشريح مراحل آن بپردازيم و همچنين پيش زمينه‌هاي لازم جهت ايجاد بستر مناسب براي دولت الکتروني را ارائه نماييم. در ادامه به منظور ملموس‌تر شدن بحث، به بيان نمونه‌هايي از ساير کشورها و همچنين عوامل اصلي موفقيت يا شکست طرح‌هاي دولت الکتروني در کشورهاي در حال توسعه اشاره خواهد شد.

در انتهاي مقاله نيز با توجه به شاخص دولت الکتروني (E-gov-Index) که توسط سازمان ملل ارائه شده است، به بررسي جايگاه فعلي کشورمان در مراحل پنجگانه دولت الکتروني مي‌پردازيم و بر اساس آن، راهکارها و پيشنهادهاي عملي براي رسيدن به مراحل بالاتر ارائه خواهند شد.

کار در سازماني به وسعت تمام زندگي(اشتغال در جامعة اطلاعاتي)

دکتر غلامرضا خاکي

عضو کميتة بهره‌وري شرکت ملي نفت ايران

رشد فن‌آوري اطلاعات، گذشته از تحولي که در الگوي ارتباطات ايجاد نموده، تغييرات شگرفي را در فرهنگ و رفتار ملت‌ها، نوع و شکل اشتغال، سياست و اجتماع و شکل سازمان‌ها نيز ايجاد کرده است. فن‌آوري‌هاي اطلاعات، فرصت‌هاي شغلي نامحدودي را در اختيار دولت‌ها و ملت‌ها قرار داده است که بايد به آنها توجه کرد.

تمرکز بر سرمايه‌گذاري در زمينة فن‌آوري اطلاعات و کسب سهم بيشتر در بازارهاي تقريباً به هدف اصلي بسياري از کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه تبديل شده و اکنون در جهان، «اقتصاد شبکه‌اي» جايگزين شکل سنتي اقتصاد گشته است.

در عصر ما که عصر نااطميناني‌ها و عدم قطعيت‌ها است، افراد مختلف، تلقي‌هاي متفاوتي از آينده دارند؛ و دست کم سه ديدگاه در اين رابطه وجود دارد:

  1. اشتغال کامل تجديد خواهد شد و استخدام (Employment) به عنوان روش غالب و طبيعي سازماندهي کار باقي خواهد ماند؛
  2. اشتغال کامل تجديد نخواهد شد و ما هم اکنون در آغاز انتقال به يک جامعة فراغت (Leisure) طلب هستيم که در آن براي تعداد زيادي از افراد فراغت به عنوان فعاليت محوري زندگي، جايگزين مشاغل خواهد شد؛
  3. اشتغال کامل تجديد نخواهد شد اما بسياري از مردم، خويشتن‌کاري (Ownwork) را جايگزين آن خواهند کرد.

شواهد و قرائن حاکي از آن است که پنج ارزش محوري انسان جديد، تأييد کنندة روند رو به افزايش تحقق ديدگاه سوم است. اين ارزش‌ها عبارتند از:

الف. تأکيد بر رشد دروني به جاي تأکيد بر نشانه‌هاي خارجي موفقيت؛

ب. زندگي در هماهنگي با طبيعت؛

ج. استقلال، در مقابل وابستگي به قدرت؛

د. لذت‌جويي؛ و

ه. اشتراکي زيستن.

پس مي‌توان گفت ديگر مفهوم «کارکرد» به معناي داشتن شغلي با شرح شغل مشخص، در يک اداره و مکاني خاص و با حقوق و مزاياي ويژه و ثابت، د رحال منسوخ شدن است و پديده‌اي به نام اشتغال را در قرن حاضر بايد در ظرفيت سازمان‌هاي جامعة اطلاعاتي براي فعاليت در يک شبکه مورد توجه قرار داد.

دو ساختار سازماني ويژه که با استفاده از فن‌آوري اطلاعات در ادبيات نوين مديريت مطرح گرديد عبارت است از: سازمان مجازي و ساختار سلولي.

سازمان مجازي، سازماني است که در مکان مشخص و توسط کارکنان رسمي اداره نمي‌شود بلکه در واقع يک نظام مديريتي و طراح و نظريه‌پرداز مرکزي است که عمليات مورد نياز را توسط سازمان‌ها واشخاص ثالثي طراحي و هدايت مي‌کند. فن‌آوري اطلاعات، با ايجاد امکان برقراري ملاقات‌هاي شبکه‌اي(Netmeeting) و تله همايش، سازمان‌ها را قادر مي‌سازد تا با کارکنان خود در نقاط مختلف دنيا به طور همزمان جلسات مشورتي برگزار نمايند و با هم از فاصله دور کار کنند(Teleworking).

ساختارهاي سلولي، نوعي سازمان‌هاي موقتي به شمار مي‌روند که اعضاي آنها مانند سلول‌هاي موجود زنده، به تنهايي و به طور مشتقل کار مي‌کنند و هر کدام يک سازمان زنده و مستقل هستند و در کنار هم بدن انسان را نيز شکل مي‌دهند. آنها نيز در دوره‌هاي زماني خاص، از طريق شبکة جهاني اطلاع‌رساني با يکديگر به تبادل اطلاعات مي‌پردازند. اين ساختارها در «سازمان‌هاي دانشي» که متکي بر «کارکنان دانشي» (دانشورزان)(Knowledge Worker) هستند، کاربرد زيادي دارند؛ چرا که اين افراد بسيار ارزشمند و کم هستند و به لحاظ هزينه و امکانات، سازمان‌ها قادر به استخدام آنها نيستند ولي مي‌توانند از طريق برگزاري نشست‌هاي علمي و جلسات الکتروني، آرا و نظريات اين دانشمندان را جويا شوند و از اين طريق بين آنها رابطة هم‌افزايانه(synergic) برقرار سازند.

دولت الکتروني در عمل

معصومه سراج القوم _ مهدي فهيمي

کارشناسان ارشد مهندسي مواد و فن‌آوري اطلاعات مؤسسه پژوهشي روشنگران انديشه

توسعة روز افزون فن‌آوري‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي و به ويژه ظهور پديدة اينترنت، تأثير شگرفي بر زندگي مردم و نيز رفتار و مناسبات اجتماعي آنان گذارنده است. امروزه دولت‌ها در تلاش‌اند تا با تکيه بر فن‌آوري‌هاي جديد اطلاعاتي، روش‌هاي حکومتي خود را به گونه‌اي تغيير دهند که “رسالت پاسخگويي” به مردم را در کم‌ترين زمان، با بهترين کيفيت و با‌کم‌ترين هزينه به انجام رسانند واينترنت بهترين راه ممکن براي رسيدن به اين مقصود است. دولت الکتروني، دولتي هوشمند است که مي‌تواند فن‌آوري‌هاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي را در جهت تقويت خدمات دولتي به اختيار درآورد.

دولت الکتروني به ارائه اطلاعات و خدمات پيوسته (On-line) از طريق اينترنت يا ساير روش‌هاي ديجيتال توسط دولت‌ها اطلاق مي‌گردد. انقلاب دولت الکترونيک، توان آن را دارد تا بخش دولتي را تغيير شکل دهد و رابطة ميان دولت و شهروندان را از نو پايه‌ريزي نمايد. دولت الکتروني تحقق شعار “دولت پاسخگو” است که ضمن پاسخگويي، امکان دسترسي شهروندان به اطلاعات مورد لزوم آنها را به بهترين نحو فراهم مي‌سازد. فعاليت‌ها و ابتکارات دولتي در رابطه با پياده‌سازي دولت الکتروني در سال‌هاي اخير در اکثر کشورها شتاب روز‌افزوني داشته است، ليکن چالش‌هاي موجود بر سر راه تحقق اين پديدة جديد که در جاي خود از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. از موانع عمده پيشرفت مطلوب کار محسوب مي‌شود.

در مقاله حاضر، ضمن اشاره‌اي مختصر به اهم موضوعات مطرح شده د رمقالة راهبردها و راهکارهاي عملي برخي از کشورهاي پيشرو در حوزة دولت الکترونيک ونيز عوامل موفقيت و ناکامي در تحقق اين هدف، بررسي مي‌شود.

تضمين ايمني اطلاعات در سال ۱۴۰۰ هجري شمسي

مريم طايفه محمودي

کارشناس ارشد کامپيوتر _ (نرم افزار)، دانشگاه علم و صنعت ايران

توسعة فن‌آوري اطلاعات و جهان‌گرايي به ويژه در شبکه‌هاي مخابراتي واينترنتي، از اواسط قرن گذشته منجر به رشد اقتصادي در اکثر کشورهاي دنيا و از جمله ايران گرديده است. هر چند افق تيره اين توسعه يعني افزايش آسيب‌پذيري فضاي سيبرنتيک را نمي‌توان ناديده انگاشت. وجود گروه‌هاي برخوردار از دانش وابزارهاي سيبرنتيک مکفي، هر روزه جوامع اطلاعاتي واز جمله بانک و بازار سهام را در معرض خطر قرار مي‌دهند. بدين منظور حفظ ايمني کشور، تجارت و زندگي شخصي‌مان در مقابل چنين تهديدهايي از جمله اهدافي است که در گستره بررسي فن‌آوري اطلاعات از اهميت در سازمان‌ها هستند و کمتر مورد توجه قرار مي‌گيرند بررسي مي‌شوند سپس با شناخت نيازها، محدوديت‌ها و اهداف سازمان در سه بعد منابع خارجي عملياتي، تجرت غير متمرکز و سازمان مجازي، امکان‌سنجي لازم صورت مي‌گيرد و در پايان راهکارهايي به منظور حمايت نظام از تهديد‌ها پيشنهاد مي‌گردد.

نقش شبکه‌هاي الکتروني در تعميق فعاليت سازمان‌هاي غير دولتي در ايران

سعيد نشاط

مدير اجرايي مرکز توانمندي‌سازي سازمان‌هاي جامعه مدني ايران

  1. شبکه، ابزار نيرومندي براي گسترش و تعميق فعاليت‌هاي سازمان‌هاي غيردولتي به حساي مي‌آيد. شبکه، سازماني است با کم‌ترين ساختار ه مجموعه‌اي از اجزاي حقيقتاً واگرا را منسجم مي‌سازد. هيچ آرايش ديگري نمي‌تواند حاوي تنوع راستيني باشد که به عنوا يک کل عمل مي‌کند.
  2. بايد پذيرفت که هنوز سازمان‌هاي غير دولتي ايراني از مزاياي شبکه‌سازي استفاده چنداني نکرده‌اندف ولي روند فعاليت سازمان‌هاي غير دولتي در شش سال گذشته نشان مي‌دهد که گرايش قدرتمندتري براي ايجاد اين‌گونه شبکه‌ها وجود دارد.(برخي از فعاليت‌هاي انجام شده ارائه، همراه با آمار پايگاه‌هاي سازمان‌هاي غير دولتي ايران در اينترنت خواهد شد.)
  3. شبکه جهاني اينترنت، بخش حياتي و غير قابل تفکيک جامعه جهاني. در واقع شبکه اينترنت ستون فقرات ارتباطات رايانه‌اي جهاني در دهه 1990 است؛ زيرا اساساً بيشتر شبکه‌ها را به هم متصل کرده است. علاوه بر نيازمندي‌هاي اوليه رباي يک سازمان غيردولتي براي اتصال به اين شبکه(شامل: يک خط تلفن، رايانه، مودم و دسترسي به اينترنت). سازمان‌هاي غير دولتي بايد دانش لازم را براي استفاده از اينترنت به منظور اطلاع‌‌رساني و اطلاع‌گيري و شبکه‌سازي، در اختيار داشته باشد.
  4. فهرست سرورها يا فهرست‌هاي مباحثه (اطلاع‌رساني) الکتروني، يکي از اشکال موفق و بسيار مفيد شبکه‌اي در اينترنت باشد. جوانب مثبت اين فعاليت اطلاعاتي، عبارت‌اند از: جريان سريع اطلاعات، هزينه‌هاي به حداقل رسيده، صرفه‌جويي در زمان، امکان بحث و مباحثه الکتروني، تبادل اطلاعات، ايجاد اعتماد ميان سازمان‌ها، اجراي طرح‌هاي مشترک، در دسترس بودن، جذب آسان‌تر منابع مالي، افزايش ظرفيت‌هاي سازمان‌هاي غيردولتي، امکان لابي و چاني زني. از طرفي اين امکان داراي جوانب منفي است که سازمان‌هاي غير دولتي بايد در نظر داشته باشند: شک نسبت به اطلاعات دريافت شده، استفاده از منابع غير موثق، تفسير بد از اطلاعات رسيده، شکل‌گيري عدم اعتماد، سرقت نظريه‌ها، نبود مهارت‌هاي حرفه‌اي د رکار با اطلاعات، تخريب آسان تصوير يک سازمان غير دولتي، فروش اطلاعات يا استفاده نا به جا از اطلاعات. با تمام اين تفاسير، فهرست سرورها امکان فوق‌العاده بي‌نظيري براي گسترش و تعميق فعاليت‌هاي سازمان‌هاي غيردولتي به حساب مي‌آيد و توان شبکه‌سازي آنها را چندين برابر مي‌کند.
  5. ريجارد فالک اعتقاد دارد که قرن بيست و يکم، قرن جهاني شدن«از پايين به بالا» است. اين به مفهوم نقش فزاينده سازمان‌هاي غيردولتي به عنوان نمايندگان عموم مردم در عرصه بين‌المللي است. اين امکان با دسترسي به اينترنت و استفاده از امکانات فوق‌العاده مؤثر اين ابزار ارتباطي تقويت شده است. بايد سازمان‌هاي غيردولتي به فن‌آوري اطلاعات آشنا شوند و بتوانند تمام توان خود را در اين عرصه به کار ببندند. ورود به شبکه‌هاي بين‌المللي نيز براي سازمان‌هاي عير دولتي ايراني، اهميت فوق‌العاده‌اي دارد و لذا بايد به تدريج با کارکردهاي اطلاعاتي اين سازوکار و از جمله با انواع شبکه‌هاي موجود از لحاظ ريخت‌شناسي و کارکرد (شبکه‌هاي موقت، شبکه‌هاي سازمان يافته توسط کمک دهنده‌ها، شبکه‌هاي پايدار، شبکه‌هاي مجازي و شبکه‌هاي ناهمگون) آشنا شوند. نخستين قدم، داشتن يک پايگاه است ( حداقل ويژگي‌هاي يک پايگاه خاص سازمان‌هاي غير دولتي چيست؟) و آخرين گام، ايجاد شبکه‌هاي عضور‌پذير و محرک‌هاي جست و جو و کتابخانه‌هاي مجازي براي استفاده همگان و تأثير‌گذاري در عرصه مورد علاقه است.

با توجه به مطالب ذکر شده، ضرورت دارد که سازمان‌هاي غيردولتي در ايران نقاط ضعف و قوت خود را در دسترسي به فن‌آوري اطلاعات، مورد بررسي قرار دهند و با بررسي فرصت‌ها و چالش‌هاي موجود، کوتاه‌ترين و ارزان‌ترين راه را براي ايجاد زير ساخت‌هاي ارتباطي و اطلاع‌رساني به منظور پيشبرد اهداف اطلاع‌رساني خود وتقويت همکاري‌هاي بين سازمان‌هاي غيردولتي تشخيص دهند. شناخت فعاليت شبکه‌اي، با توجه به امکانات موجود در فضاي اينترنت و ظرفيت‌هاي سازماني مي‌تواند کمک فراواني به تقويت فعاليت سازمان‌هاي غير دولتي در کشور نمايد.

محور پنجم: جامعه اطلاعاتي، روابط بين‌المللي و گفت‌وگوي تمدن‌ها

ضرورت اصلاح برخي رويّه‌هاي فرهنگي در ايران براي نيل به جامعة اطلاعاتي

دکتر عباس حرّي

عضو هيات علمي دانشکده علوم تربيتي دانشگاه تهران

از جامعة اطلاعاتي تبيين‌هاي گوناگون به دست داده‌اند: برخي شرط لازم براي جامعة اطلاعاتي را حضور فعال فنّ‌آوري اطلاعاتي دانسته‌اند؛ برخي انباشت اطلاعات؛ گروهي ميزان مصرف اطلاعات؛ و جمعي نيز دسترس‌پذيري اطلاعات را ملاک قرار داده‌اند. اما اين همه، “شرط لازم” براي چنين جامعه‌اي است و هيچ يک تنهايي قادر به ايجاد جامعة اطلاعاتي نيست. در عين صرورت اين‌گونه ويژگي‌ها، شرط پنهان ديگري وجود دارد تا بتواند اين عناصر را با يکديگر پيوندي معقول دهد و در عين حال ضرورت حضور يکايک آنها نيز حس شده و به تبع نياز، شکل گرفته باشد.

برخي رويّه‌هاي فرهنگي در ساختار اجتماعي، آموزشي و سازماني ايران وجود دارند که تا مسيري صحيح نيابند و اصلاح نشوند حضور همگي شرايط لازم نيز قادر به شکل‌ دهي جامعة شغلي و سازماني، نفوذي عميق و گسترده دارند و به سرعت سهولت نيز قابل نيز نيستند، بلکه اصلاح آنها برنامه‌ريزي بلندمدتي مي‌طلبد. بنابراين، هرگاه قرار باشد، در دو دهة آينده ايران به سمت جامعة اطلاعاتي پيش برود، بايد که برنامه‌ريزي‌هاي دقيقي در عرصه‌هاي مختلف اجتماعي صورت کيرد و اجراي آنها نيز در برنامه‌هاي توسعه‌اي لحاظ گردد.

مقالة حاضر مي‌کوشد به رويّه‌ها و عوامل بازدارندة فرهنگي اشاره کند و راهکاري‌هاي رفع آنها را نيز ارائه دهد.

گفت گوي تمدن‌ها و دموکراسي ديجيتال، افقي تازه در جامعه‌اي شبکه‌اي

دکتر هادي خانيکي

معاون فرهنگي، اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري و عضو هيأت علمي گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي

مطالعة زمينه‌هاي پيدايش «شبکه‌هاي جامعه‌اي» اين امکان را فراهم مي‌سازد که چگونگي تعامل عميق و رواج وسيع فنّ‌آوري‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي در درون جامعه‌ها و ميان جوامع کشف شود؛ اعم از آنکه اين جامعه‌ها جغرافياي و يا داراي گرايش‌ها و منافع مشترک باشند. در حقيقت مي‌توان استعاره «شبکه» را که زيربناي فنّ‌آوري‌هاي «عصر اطلاعات» را تشکيل مي‌دهد بسط داد تا همة سطوح زندگي اجتماعي و فرهنگي را دربربگيرد و امکان بررسي ويژگي‌هايي را که قوام‌دهنده شبکه‌هاي اجتماعي هستند فراهم کند. ويژگي‌هايي مانند گفت و گو، همبستگي، ديگرپذيري، تفاهم، تعامل و اعتماد، از اين جمله‌اند که مي‌توانند نسبت به ميزان کمکي که به شبکه‌هاي الکتروني در حفظ، تحکيم و توسعة آنها ارائه مي‌کنند، مد نظر باشند. به طور خلاصه، استعاره «شبکه» امکان مي‌دهد تا نقش فنّ‌آوري‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي در ايجاد و گسترش «سرمايه‌اجتماعي» مورد بررسي قرار گيرد.

اين که دگرگوني‌هاي عميق دهه‌هاي پاياني قرن بيستم، محصول چه فرايند‌هاي نظري و تحولات ساختاري است و چگونه در اين ميان جهان به سوي گفت و گو رفته است، اساساً موضوع مشترک پژوهش‌هاي متفاوت نرم‌افزاري و سخت‌افزاري است. نمي‌توان از نسبت ميان«عصر ارتباطات» و «عصر گفت و گو»، پيوند ميان «جامعة شبکه‌اي» و «جامعه ‌گرايي» و نيز رابطة ميان «انقلاب اطلاعات» و پيدايش «تمدن اطلاعاتي» با سادگي گذشت.«کاهش فاصله‌ها» در همة سطوح، احتمالاً مهم‌ترين نيروي شکل‌دهنده به اين برش تاريخي از جهان بوده است و در قلب انقلاب اطلاعات چيزي نهفته است که در اساس به نفع بشريت است:

انتشار جهاني دانش اطلاعات که روزي در دسترس عدة محدودي بوده است در اختيار بسياري از مردم به طور سريع و ارزان قرار خواهد گرفت. نتيجه اين کار که افکار و آراي نوف سريع‌تر انتشار مي‌‌يابند و از مرزها عبور مي‌کنند. کشورهاي فقير امکان دسترسي فوري به اطلاعات را خواهند داشت و اين چيزي است که روزي تنها به دنياي صنعتي اختصاص داشت و خيلي کند به آنها مي‌رسيد.

اين انقلاب فنّ‌آورانه با خود، الگوي تازه‌اي به وجود آورده است که بر همة عرصه‌هاي نظري سايه انداخته است و سرانجام اين تحول به تکوين جامعة شبکه‌اي انجاميده است که از خصوصيات آن فعال شدن جنبش‌هايي است که هويت‌هاي حذف شده يا به حاشيه رانده شده‌اي را مي‌جويند. در اين فرايند، کالاهاي فرهنگي به جاي کالاهاي مادي اهميت يافته و دفاع از منزلت انساني و کنش فرهنگي در برابر منطق بوروکراسي و بازار تا حدودي به جاي مبارزه‌هاي طبقاتي نشسته است. بدين ترتيب انقلابي به مراتب مؤثرتر از انقلاب صنعتي قرن هيجده شکل گرفته و در اقتصاد، جامعه و فرهنگ، ايجاد گسستگي کرده است. ويژگي بارز انقلاب آنها در يک چرخة بازخورد فزاينده ميان نوآوري و کاربردهاي نوآوري است.

الگوي جديدي ويژگي‌هايي دارد؛ نخست اين که مادة خام آن اطلاعات است، دوم اين که همة فرايندهاي حيات فردي و جمعي را فرا مي‌گيرد، سوم اين که معطوف به سيستم‌ها يا مجموعه‌هاي روابط شبکه‌ساز است که ريخت‌شناسي آن توأم با پيچيدگي فزايندة تعامل و اندرکنش است، چهارم اين که انعطاف‌پذيري دارد و فرايندهاي آن نه تنها برگشت‌پذير هستند بلکه سازمان‌ها و نهادها را نيز به اتکاي آنها مي‌توان با آرايش مجدد اجزاي آنها اصلاح کرد و حتي به طور اساسي تغيير داد. پنجم اين که فنّ‌آوري‌هاي خاص در درون يک سيستم بسيار منسجم همگرايي دارند.

در اين جامعه، جامعة شبکه‌اي با تحول بزرگ ديگري نيز همراه بوده است. ارتباطات (مکتوب شفاهي، ديداري و شنيداري) با هم به صورت يکپارچه عمل مي‌کنند. در شاهراه‌هاي اطلاعاتي، يکپارچگي بلاقوه متن، تصوير و صدا در يک سيستم، که از چندين نقطه و در زمان دلخواه (زمان واقعي يا با تأخير) و در شبکه‌اي جهاني و آزاد و قابل دسترس با يکديگر تعامل دارند سبب مي‌شود که ماهيت ارتباطات دچار دگرگوني‌هاي بنيادين بشود.

در جامعة شبکه‌اي، مخاطبان و مصرف‌کنندگان اطلاعات، صرفاً منفعل نيستند بلکه کنش‌گراني به حساب مي‌آيند که ارتباط متقابل برقرار مي‌کنند. شايد رسانه‌هاي نوين را ديگر نتوان به مفهوم سنتي کلمه، رسانه‌هاي همگاني دانست که پيام‌هاي محدودي را براي انبوهي از مخاطبان متجانس پخش کنند؛ زيرا به دليل تعدد پيام‌ها و منابع، مخاطبان قدرت انتخاب بيشتري پيدا مي‌کنند. در فرايند جهاني شدن و در دهکدة جهاني، مي‌توان اين واقعيت را نيز ديد که هرکس مي‌تواند کلبه‌هايي فراخور حال هر منطقه و محل داشته باشد.

جامعة شبکه‌اي، خانة الکتروني و فردگرايي را تقويت کرده است، از محيط امن خانه، فرد با سراسر جهان ارتباط برقرار مي‌کند.

به طور کلي در جهان ديجيتالي همة کارکردها، از بدترين تا بهترين و از نخبه‌‌اي‌ترين تا مردمي‌ترين، گردهم آمده است. در ابر متني بزرگ، گذشته و حال و آينده، به صورت بين‌اذهاني جلوه مي‌کند و زمينة تعامل را فراهم مي‌آورد. محيط فرهنگي نمادين يعني فرهنگ مجاز واقعي شکل گرفته است که همان واقعيت کاملاً درنمادها و مجازها غرق مي‌شود.

از مهم‌ترين آثار پيدايش جامعة اطلاعاتي، شکل‌گيري نوع خاصي از دموکراسي است؛ زيرا در دوره‌هاي پيش از آن مسبوق به سابقه‌اي نيست. اين دموکراسي که اکنون اصطلاحاً دموکراسي ديجيتالي نام گرفته است در حيطه تأثيرگذاري شبکه‌اي، انواع ديگر دموکراسي را نيز تحت تأثير قرار داده است.

مجموعه گسترده‌اي از انديشه‌هاي جديد بر اين باور هستند که تحولات اخير در فنّ‌آوري‌هاي اطلاعات و ارتباطات (ICT)از اين توانش برخوردار است که راه جهش‌هاي عظيم را در عرصة سياست دموکراتيک هموار کند.

در حال حاضر مفهوم دموکراسي ديجيتالي مي‌تواند به طيف بالنسبه وسيعي از کاربست‌هاي فنّ‌آوري و از جمله «پارلمان‌هاي مردمي» تلويزيون، و يا «هيأت‌هاي منصفه شهروندان» و دسترسي از طريق پست‌الکتروني به گروه‌هاي مباحثه الکتروني و باجه‌هاي اطلاعاتي عمومي، اشاره داشته باشد.

در اينجا مسئلة نخست اين است که يک «دموکراسي نيرومند» که بر استفاده گسترده از فنّ‌آوري‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي مبتني باشد، احتمالاً چه شکلي خواهد داشت؟ دوم اين که تأثيرات احتمالي وضعيت اقتصادي و سياسي، بر آن دموکراسي ديجيتالي‌اي که ما در عمل به آن دست مي‌يابيم چيست؟ سوم اين که تجارب جهاني در خصوص تأثيرهاي کنوني فنّ‌آوري‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي بر شيوه عمل دموکراتيک، فارغ از ادعاها و بيم و اميدها رايج چه بوده است؟ چهارم اين که چه موانعي بر سر راه تحقق «دموکراسي ديجيتالي» وجود داشته و دارد؟

براي پاسخگويي به اين پرسش‌ها، مناسب که ويژگي‌هاي اساسي رسانه‌هاي دوطرفه که براي توسعه نوع تازه‌اي از دموکراسي توانايي دارند، مورد اشاره قرار گيرد:

○ دو طرفه بودن: کاربران مي‌توانند با انبوه کاربران ديگر براساس دوطرفه بودن ارتباط‌ها تماس و ارتباط برقرار کنند.

شبکه جهاني: مرزهاي دولت- ملت‌ها مانعي بر سر راه ارتباطات برقرار نمي‌کنند.

آزادي بيان: کاربران شبکه مي‌توانند عقايدشان را ابراز کنند و در اين مورد سانسور دولتي محدود شده است.

آزادي ايجاد انجمن‌ها: کاربران شبکه مي‌توانند به جامعه‌ها و تشکيلات مجازي‌اي که منافع مشترکي را پي‌گيري مي‌کنند بپيوندند.

توليد و انتشار اطلاعات: کابران شبکه‌ها مي‌توانند اطلاعات توليد کنند و در اطلاعات سهيم شوند. اين اطلاعات مشمول بررسي و يا تأيير و تصديق رسمي نيست.

به چالش‌ کشيدن دستاوردهاي حرفه‌اي و رسمي: اطلاعات دولتي و حرفه‌اي را مي‌توان به چالش کشيد.

تضعيف نقش هويت دولت – ملت‌ها: کاربران مي‌توانند هويت‌هاي جهاني و محلي اختيار کنند.

از آنجا که دموکراسي فقط رأي دادن و يا تدارک اطلاعاتي عمومي بهتر براي شهروندان نيست؛ لذا همه‌پرسي‌هاي الکتروني و وجود باجه‌هاي اطلاعات عمومي نيز شرط کافي براي تأييد موجوديت دموکراسي ديجيتالي نيستند. حق تعيين سرنوشت، مشارکت، خودمختاري و اظهار نظر است که هسته اصلي دموکراسي را مي‌سازد. از اين رو دموکراسي، يک فرهنگ سياسي است که طيف بسيار وسيعي از ساخت‌ها را براي«خودافزايي» و بيان جمعي متقابل، شامل مي‌شود.

براي آنکه شکل پيشرفته‌اي از دموکراسي ديجيتالي پديدار شود، مي‌توان آن را به صورت قالبي در نظر گرفت که خود جمع‌کننده ميان عناصر اساسي نهفته در صورت‌بندي‌هاي دموکراسي مشارکتي و صورت‌بندي‌هاي دموکراسي نمايندگي است. مفهوم «خودمختاري دمکراتيک» در بسط دادن اين نوع استدلال، کارساز است.

در اين صورت «دموکراسي نيرومند» بايد براي مشارکت شهروندان در همه تصميم‌هاي مرتبط با مسائلي که بر آنان تأثير گذارند، فرصتي فراهم کند. اين فرصت مبتني بر وضعيتي است که در آن دموکراسي به عنوان پديده‌اي دوسويه دوباره طرح‌‌ريزي شود؛ پديده‌اي که در يک طرف به شکل‌دهي دوبارة قدرت دولت – به مفهوم عام آن – مربوط مي‌شود و از طرف ديرگ دغدغه باز‌سازي جامعه مدني را دارد.

در جامعة شبکه‌اي مي‌توان از امکان تحقق ابن نوع دموکراسي ديجيتالي سخن گفت، بي‌آنکه با شيفتگي از موانع سخت‌افزاري و نرم‌افزاري آن در جهان کنوني غفلت کرد. الگوي«گفت و گوي تمدن‌ها» که اساس آن «گفتمان» و گفت‌گو است، چارچوب مناسبي براي يافتن نسبت ميان«دموکراسي نيرومند» و «دموکراسي ديجيتالي» است که نويسندة اين مقاله به آن خواهد پرداخت.

ضرورت توجه به مقوله ارتباطات ميان فرهنگي در جامعه ايران به منظور مواجه صحيح با تحولات جامعه اطلاعاتي

دکتر مهدي محسنيان‌راد

عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق(ع) و کميته ارتباطات کميسيون ملي يونسکو در ايران

اگر ارتباطات ميان فرهنگي را ارتباط ميان افرادي تعريف کنيم که در يک حس فرهنگي (Cultural sense) خود را متمايز از ديگران مي‌دانند، زبان و مذهب، بخشي از عوامل شکل‌گيري تمايز مذکورند. از آن جا که در ايران در کنار زبان فارسي، زبان‌هاي عربي، ترکي، کردي و بلوچي، در بخشي از جمعيت، زبان مادري و به همين ترتيب، در کنار شيعيان، اهل تسنن، يکي از اقليت‌هاي مذهبي در جمعيت محسوب مي‌شوند، مي‌توان گفت که ايران از جمله کشورهايي است که در درون خود داراي مسائل ارتباطات ميان فرهنگي است. در اين مقاله پيش‌بيني مي‌شود که هر قدر جهاني –در حوزة ارتباطات – جبري‌تر شود، پيامدهاي عملکرد درون کشوري ما در حوزة ارتباطات ميان فرهنگي مواجه با مسائل جديدتري خواهد شد.

به نظر مي‌رسد تاکنون، در حوزه رسانه‌ها، ارتباطات ميان فرهنگي “درون کشوري” اين به دليل حضور نابرابر زبان فارسي در توليدات رسانه‌اي و همچنين حضور تقريباً انحصاري ارزش‌ها و اعتقادات شيعه، شرايطي را ايجاد کرده است که از نوع ارتباطات افقي نيست و تنها شباهت آن با ارتباطات افقي، مشابه همان ارتباطي است که در دهة 1970، در ادبيات مربوط به جريان يکسوية برنامه‌هاي تلويزيوني کشورهاي پيشرفته به سوي کشورهاي در حال توسعه، با اصطلاح “خيابان يک طرفه” توصيف مي‌شد. نويسنده در اين مقاله، بر اين باور است که تاکنون وضعيت ارتباطات ميان فرهنگي در حوزة مذکور، در ايران از نوع ارتباطات افقي نبوده و بيشتر شکل “ارتباطات عمودي” را داشته است.

به نظر مي‌رسد که ترکيب خيابان يک‌طرفه و ارتباط عمودي، ترکيب نادري است که مشابه آن را فقط مي‌توان در جوامعي يافت که اقليت‌هاي فرهنگي – از جمله زباني و مذهبي – بدون آنکه به منابع جايگزين دسترسي داشته باشند، در حصار چنين خيابان يک طرفة عمودي قرار بگيرند. به اين ترتيب، در چنين شرايطي، آنها را مي‌توان”مخاطبان ناخشنود” ناميد. مخاطباني که هرگاه قدرت گزينش‌گري آن بالا برود، مي‌توان انتظار داشت که به طور ارادي از مخاطب بودن منابع منشاء ناخشوندي خود کاملاً اجتناب کنند.

نويسنده مقاله بر اين تصور است که تا سال 1400 هجري شمسي، توسعة فنّ‌آوري‌هاي ارتباطات، همراه با گسترش توجه به ارتباطات ميان فرهنگي در کشورهاي ديگر و باور بر رعايت قواعد آن در جهان، ضمن شکل‌گيري بازار بسيار متنوع پيام، قدرت گزينش‌گري مخاطبان را بسيار افزايش خواهد داد و قطعاً اين قدرت سبب خواهد شد که مخاطبان ناخشنود ناشي از ارتباطات عمودي و يک طرفة درون‌کشوري، خود را در معرض پيام‌هايي قرار دهند که علاوه بر مشابهت زباني، فاقد تبليغ سياسي مذهبي ديگر و داراي نگاه ارزشي به مذهب آنان باشد. در اين مقاله ضمن توضيح درباره قواعد ارتباطات ميان فرهنگي، بر اين نکته تأکيد مي‌شود که اگر در ايران، از هم اکنون توجه به رعايت قواعد مذکور توسعه نيابد، در آينده، کشور با چالش‌هايي مواجه خواهد شد که متناسب و با وفاق ملي نيست.

انقلاب ارتباطات، جامعة شبکه‌اي و ذهنيت و هويت ناپايدار

سيد محمد مهديزاده

معاون آموزشي مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها و دانشجوي دورة دکتري علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي

انقلاب ارتباطات را در تاريخ مي‌توان به دوگونة متمايز «انقلاب فنّي ارتباطات» و «انقلاب ساختاري ارتباطات» تقسيم نمود. ويژگي انقلاب‌هاي ساختاري اين است که تغييرات بنيادي در تقارن و هماهنگي زمان و مکان ايجاد مي‌کنند؛ زيرا رسانه‌ها مي‌توانند ارتباط ثابت (تثبيت شده) را در مکان شکل بدهند و يااينکه ارتباط بين مکان‌هاي متفاوت را ممکن سازند به علاوه، رسانه‌ها مي‌توانند زمان ارتباط را با زمان معين ثابت نگه دارند و يا اينکه انسان را به پيوند و پل زدن زمان، قادر سازند. براين اساس، سه انقلاب ساختاري ارتباطات در تاريخ بشر، عبارت‌اند از:

  1. انتقال از ارتباطات ثابت در مکان و زمان به ارتباطات پيوند و پلي بين زمان و مکان، مانند فرستادن دود، زدن طبل و روشن‌کردن آتش براي ارسال پيام؛ 2.نوشتن و چاپ به عنوان مظهر تفوق انسان بر محدوديت‌هاي زمان و مکان؛ و 3.تازه‌ترين انقلاب ارتباطات که عمدتاً ساختاري است و نشانه‌هاي آن، پايان تمايز بين رسانه‌هاي ثبات در مکان و زمان و رسانه‌هاي پيونددهنده دو بعد زمان و مکان. رسانه‌هاي جديد مي‌توانند براي هر دو منظور مذکور، به کار گرفته شوند.

مشخصة جديدترين انقلاب فنّي ارتباطات، توليد حافظه‌ي مصنوعي ديجيتال(رقمي) و توليد و انتقال رقمي است که اصطلاح انقلاب ديجيتال براي آن مناسب است.

جوهر اين جديدترين انقلاب فنّي ارتباطات، در دو اصطلاح خلاصه مي‌شود: «ترکيب» و «تعامل». مهم‌ترين تغيير ساختاري، ترکيب ارتباطات دور، ارتباطات رايانه‌اي و ارتباطات جمعي در يک رسانه است که داراي فرايندي همگرا و متقارن است و لذا رسانه‌هاي جديد را چند رسانه‌اي مي‌نامند.

از ويژگي‌هاي جامعه شبکه‌اي اين است که ارتباطات رو به رو، جاي خود را به ارتباطات واسطه‌اي داده و يا به وسيله آن تکميل شده است. اشکال ارتباط بين ارتباطات جمعي و ميان فردي، به شکل‌گيري اجتماعات مجازي منجر مي‌شود.

ديگر ويژگي‌هاي جامعه شبکه‌اي، اقتصاد اطلاعاتي، اقتصاد جهاني، فعاليت‌هاي اقتصادي شبکه، تحول درنحوة انجام کار و در ساختار اشتغال، ظهور قطب‌هاي متقابل، فرهنگ واقعيت مجازي، زمان بي‌زمان و فضاي جريان‌ها است.

ارتباطات الکتروني، آن ذهنيت آشناي مدرن را از ميدان به در مي‌کند و ذهنيت ديگري را که بارور، منتشر شده و نامتمرکز است و به مثابه هويتي پايدار دايماً مورد استيضاح قرار مي‌گيرد، جايگزين آن مي‌نمايد. از جنبه‌هاي فرهنگي، اين ناپايداري مطرح کنندة خطرها و ستيز‌هايي است که اگر به بخشي از يک جنبش سياسي تبديل شود، امکان دارد که به ستيزي اساسي با بنيادها و ساختارهاي اجتماعي مدرن منجر گردد. فرهنگ الکتروني، ترويج دهندة نگرش به فرد به عنوان هويتي ناپايدار، به مثابه فرايندي مداوم از شکل‌گيري چندگانه هويت الکتروني، ترويج دهنة نظرياتي چون پسا ساختارگرايي است که تمرکزش بر نقش زبان در روند تثبيت ذهنيات است و تحليل برندة ديدگاه‌هايي است که خواننده و نويسنده را به ترتيب به عنوان مراکز پايدار نقد و اقتدار در نظر مي‌گيرد.

ارتباطات الکتروني، آشکار کنندة چشم‌انداز درک ذهنيت به مثابه پديده‌اي است که در صورت‌بندي‌هاي گفتمان و کردار، که از جنبة تاريخي محسوس‌اند، شکل‌ گيرد. اين ارتباطات، راه‌گشاي نگريستن به خويشتن انسان به عنوان پديده‌اي چندگونه، تغييرپذير و تکه تکه است. ذهنيت ناپايدار جامعة شبکه‌اي و عصر پست مدرن، با اسلام، هويت و چارچوب‌هاي ايدئولوژيک آن، که گفتمان غالب در انقلاب و نظام ايران است، وارد چالش خواهد شد و تعاريف و تعابيري مانند هويت فرهنگي و هويت ديني را دستخوش تغيير خواهد ساخت.

محور ششم: ارتباطات اجتماعي و جامعه اطلاعات

روابط عمومي در جامعه اطلاعاتي

دکتر مهدخت بروجردي علوي

عضو هيأت علمي گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي

از مهم‌ترين کار ويژه‌هاي جامعه اطلاعاتي، شفافيت و پاسخگويي است. شفافيت، مستلزم علنيت و عدم پنهان‌کاري، و پاسخ‌گويي به معناي به رسميت شناختن حق شهروندان در مورد نحوه ايفاي تکاليف نمايندگي اجزاي حکومت و پذيرش حق نظارت آنان بر نهادها و سازمان‌هاي حکومتي است.

روابط عمومي در جامعه اطلاعاتي، بيشترين نقش را در تحقق اين دو اصل اساسي جوامع دموکراتيک به عهده دارد. در يک حکومت مردمسالار، مردم بايد پيوسته در جريان چگونگي و چرايي تصميم‌گيري‌ها و جزئيات آنچه در دستگاه ديوانسالاري مي‌گذرد قرار گيرند و روابط عمومي، نخستين و مؤثرترين نهادي است که وظيفة شفاف‌سازي و پاسخگويي سازمان ذي‌ربط را به عهده دارد.

براي تحقق اين دو اصل، روابط عمومي در جامعة اطلاعاتي بايد از پيلة نظام بسته پنهان‌کار ارتباطي بيرون آيد و با پي‌ريزي نظام باز اطلاع‌رساني، امکان مراجعه، حضور و جست و جوي حقيقت توسط روزنامه‌نگاران را در لايه‌هاي مختلف سازمان فراهم آورد. اين امر مستلزم تغيير نگرش مديران از يک سو و دست‌اندرکاران روابط عمومي از سوي ديگر نسبت به مقوله اطلاعات، حقوق شهروندي و تکاليف و مسئوليت‌هاي حکومت است. در يک جامعة اطلاعات، ديگر نگرش سنتي به روابط عمومي و ساز و کارهاي ارتباط سازمان با جامعه نمي‌تواند کارآمد و پاسخگو باشد. در کنار اين تغيير ذهنيت فکري، ايجاد ساختارهاي مناسب براي ايفاي مسئوليت‌هاي جديد روابط عمومي، اجتناب‌ناپذير مي‌نمايد. مديريت و بدنه کارشناسي روابط عمومي بايد چنان تقويت شود و آنچنان مورد اعتماد مديران قرار گيرد که بتواند به سهولت به نيازهاي ارتقا يافته مخاطبان سازمان و تأمين حقوق شهروندي آنها پاسخ گويد.

استفاده از فنّ‌آوري نوين ارتباطي، از جمله ايجاد پايگاه اطلاعات سازمان و فراهم آوردن امکان دسترسي سريع و آسان روزنامه‌نگاران از سويي، و شهروندان و مخاطبان سازمان از سوي ديگر، به عنوان ضرورت تحول در روابط عمومي‌ها بايد مدنظر قرار گيرد. در چنين شبکه‌اي، علاوه بر قوانين و مقررات، آئين‌نامه‌ها و ضوابطي که سازمان براساس آنها عمل مي‌کند و يا شهروندان براي انجام امور خود در ارتباط با سازمان‌هاي ذي‌ربط بدان نازمندند، بايد که اطلاعات مربوط به فعاليت‌ها، عملکردها، برنامه‌ها و تصميم‌ها نيز قابل دسترسي باشد.

روابط عمومي د رجامعه اطلاعاتي، نه تنها زمينه شفاف‌سازي سازمان و امکان دسترسي همگان به اطلاعات مربوط به سازمان را فراهم مي‌کند، بلکه امکان نقد و ارزيابي برنامه‌ها و در نتيجه، نظارت عمومي بر‌سازمان را نيز به قصد بهسازي فرايند‌هاي جاري و کمک به تصميم‌گيري بهينه، فراهم مي‌سازد.

اين مقاله مي‌کوشد ضمن بررسي مقتضيات و ويژگي‌هاي جامعه اطلاعاتي، جايگاه، وظايف و مسئوليت‌هاي جديد روابط عمومي را در اين جامعه، مورد تحليل و ارزيابي قرار دهد تا روابط عمومي‌ها بتوانند با آينده‌نگري، تحولات لازم را در ساختار سازماني و محتواي فعاليت خود ايجاد کنند.

فن سالاري مستبدانه: جامعه اطلاعاتي و جامعه ايراني

دکتر محمدرضا تاجيک

رئيس مرکز بررسي‌هاي استراتژيک و عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي

زماني اريش فروم گفته بود:”تاريخ بشر گورستان فرهنگ‌هاي بزرگي است که پايان فاجعه‌آميز آن‌‌ها بدان سبب است که نتوانستند در برابر چالش، واکنش برنامه‌ريزي شده، بخردانه و ارادي بروز دهند.

“بي‌ترديد، انفجار اطلاعات و جامعه اطلاعاتي، چالش اصلي امروز و فرداي ما است. در عصر کنوني، انفجار اطلاعات و يا انقلاب اطلاعات، پيام‌آور فرهنگ و تمدن و جامعة جديد” شده است که نظام‌هاي ارزشي، ساختار‌ها، الگوهاي رفتاري، جهان‌بيني و فلسفه تاريخ خاص خود را به همراه دارد. پنداري که جهاني نوين در حال آفرينش است؛ جهاني که ديگر نه”مسطح” است و نه”کروي”، بلکه کاملاً شبکه‌اي است. در اين زمانه، فنّ‌آوري تبديل به شيوة هستي انسان‌ها، و يا (به تعبير ارنست يونگر) ما بعدالطبيعه حقيقي شده و بر بشر تسلط يافته است پستمن(Postman)، اين وضعيت را “انحصار فني” ناميد و به عنوان “فن‌سالاري مستبدانه” تعريف کرد.

در اين شرايط، جامعة ايراني از چه وضعيت و موقعيتي برخوردار است؟ چالش‌ها و فرصت‌هاي جامعة اطلاعاتي براي جامعه ايراني کدام‌اند؟ چه تصويري از آيندة جامعة اطلاعاتي و جامعة ايراني مي‌توان ارائه داد؟ چه بايد کرد و چه نبايد کرد تا در جهان اطلاعاتي آينده اسير شبکه‌هاي هزارتوي “فن‌سالاري مستبدانه” نگرديم و بتوانيم موجي را که با انفجار اطلاعات آغازيدن گرفته اسن، در جهت اعتلا و شکوفايي علمي و فرهنگي خود به تسخير آوريم؟

چالش‌هاي روزنامه‌نگاري الکتروني در برابر روزنامه‌نگاري مطبوعاتي، راديويي و تلويزيوني کنوني

يونس شکرخواه

مدرس روزنامه‌نگاري و عضو شوراي سردبيري کتاب هفته

با هر ديدگاهي که به جامعه اطلاعاتي نگريسته شود يکنکته غير قابل انکار در آن به چشم مي‌خورد و آن تحول نقش و کارکرد رسانه‌هاي همگاني در جامعه اطلاعاتي است؛ موضوعي که يکي از محورهاي همين همايش را نيز تشکيل مي‌دهد.

علي‌القاعده تحول نقش و کارکرد رسانه‌هاي همگاني در جامعه اطلاعاتي، روزنامه‌نگاري سنتي را در هر سه عرصه مطبوعاتي، راديويي و تلويزيوني به چالش طلبيده است. در اين مقاله تلاش مي‌شود تا تحولات کنوني عرصه موسوم به سايبرژورناليسم از طريق مستندات دانشگاهي و در عين حال با اتکا به تجراب شخصي در عرصه‌هاي روزنامه‌نگاري سايبر، به تصوير کشيده شود. همچنين چالش‌هاي برخاسته از عرصه اسيبرژورناليسم فهرست خواهد شد و علاوه بر آن، به پيامدهاي اين چالش‌ها اشاره خواهد شد.

در مقالة حاضر مزيت‌هاي سايبرژورناليسم نيز مورد توجه قرار مي‌گيرد. در فضاي سايبر، ميزان انعطاف بالا است و در هر لحظه مي‌توانيد تغييرات لازم را اجرا کنيد و با فضايي خشک طرف، نيستيد.

در روزنامه‌نگاري سايبر، يک مجموعة محدود براي اجتماعي گسترده مطلب توليد نمي‌کنند. بلکه اين مجموعة گسترده است که براي يک جمع گسترده به توليد مطلب مي‌پردازد و اين بزرگ‌ترين اتفاق چنين فضايي است. در يک شبکه تلويزيوني يا تحريرية يک روزنامه که براي يک کشور مطالبي توليد مي‌کنند، جمع کوچکي مشغول‌اند؛ اما در فضاي سايبر، هر فرد به تنهايي يک سردبير است. اين مسئله خود را بيشتر در وبلاگ‌ها(Weblogs) نشان مي‌دهد که تنها با فشردن يک دکمه، صفحه‌اي به ادبيات جهان سايبر اضافه مي‌شود.

در دنياي سايبر، دسترسي به ادبيات يک واژه، به علت وجود ابر متن امکان دارد. مضاف به اينکه چاپ يک متن براساس تقاضا نيز نشانه برتري دنياي سايبر است از مزاياي ديگر اينکه محصول نهايي روزنامه‌نگاري سايبر مي‌تواند روزنامه‌نگاري عمومي باشد.

نويسندة مقاله برآن است تا با نگاهي عميق‌تر به وبلاگ‌ها، به مثابه تازه‌ترين پديده اينترنتي، همچنين با نگاهي به بلاگرها(bloggers) به مثابه نخستين نشانه‌هاي روزنامه‌نگاري عمومي و آلتر ناتيو تصويري واقع گرايانه از آينده ارائه کند.

شبکه‌هاي ارتباطي نوين و نقش رسانه‌هاي همگاني؛ تقابل يا تعامل

دکتر محمد مهدي فرقاني

رئيس مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها و عضو هيأت علمي گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي

جهان، امروز بر قلّه يکي از نادرترين مقاطع تاريخ ايستاده است. مقطعي که به قول «مانوئل‌کاستلز» وجه مشخصة آن، دگرگوني فرهنگ مادي ما به آثار الگويي فنّ‌آورانه با فن‌شناختي (پاردايم تکنولوژيک) جديد است که بر محور فنّ‌آوري‌هاي اطلاعاتي، سازمان يافته است. ظهور و گسترش نظام چند رسانه‌اي، بارزترين نمود و نماد عصر اطلاعات و جامعة اطلاعاتي است که همة عرصه‌هاي زندگي را دگرگون ساخته است. به اين ترتيب مي‌توان درک کرد که رسانه‌هاي همگاني تحت تأثير تحولات انقلاب اسلامي و ظهور جامعة اطلاعاتي، در آستانة يک دگرديسي بزرگ و تعيين کننده‌اند. اين رسانه‌ها اگر نتوانند خود را با مقتضيات و شرايط جديد سازگار کنند، قطعاً با تهديدي ويران کننده رو به رو خواهند شد.

مقالة حاضر در پي تبيين اين فرايند، يعني ارزيابي تحول نقش‌ها و کارکردهاي رسانه‌هاي همگاني در تعامل با نظام چندرسانه‌اي است. تحليل نويسنده در اين مقاله بر اين فرض استوار است که رسانه‌هاي همگاني در رقابت و چالش‌ با شبکه‌هاي نوين ارتباطي، نه راه حذف را خواهند پيمود و نه مسير ادغام را. گزينة «تعامل» شايد مناسب‌ترين گزينه براي ادامة حيات و در عين حال ايفاي نقش‌هاي اختصاصي توسط رسانه‌هاي همگاني است.

سئوال اين است: اگر فراگيري و جامعيت، تمرکز‌زدايي، چند جانبه‌گرايي(تعامل)، انعطاف‌پذيري، فردگرايي، پيچيدگي و شبکه‌سازي را از ويژگي‌ها و کيفيت‌هاي تعيين کنندة فنّآوري‌هاي نوين ازتباطات و اطلاعات بدانيم، رسانه‌هاي همگاني چگونه در بازار رسانه‌اي جديد جاي خود را خواهند يافت؟ شايد بتوان پاسخي در وجهي به اين پرسش داد: از يک سو رسانه‌هاي همگاني نحولات کارکردي جديدي را تجربه مي ‌کنند که تعامل با مخاطب و نزديکي هرچه بيشتر به او براي پاسخگويي يه نيازهاي گروه‌هاي گوچک و حتي افراد، تنوع بيش از پيش محتوا، برخورداري از غنا و تدد منابع، بازشدن قلرو‌هاي قابل نفوذ براي کسب، جمع‌آوري و انتشار اطلاعات، استفاده از سبک‌ها و شيوه‌هاي غير رسمي‌تر و جذاب‌تر، از آن جمله‌اند؛ و از جانب ديگر، هم رسانه‌هاي همگاني و هم رسانه‌اي‌ها، هر کدام عرصه‌ها و حوزه‌هاي خالي و برون افتاده‌اي براي حضور و نفوذ دارند که بايد آنها را پر کنند. پوشش دادن مخاطبان عمومي يا انعکاس و پاسخگويي به نيازها و علايق همة کساني که نه تنها امروز، بلکه تا آينده‌ي قابل پيش‌بيني هم امکان و فرصت دسترسي به ارتباطات رايانه‌اي و شبکه‌اي را ندارند، از مهم‌ترين عرصه‌هاي انحصاري رسانه‌هاي همگاني است؛ زيرا به قول کاستلز،«ازتباطات رايانه‌اي، يک رسانه ارتباط عمومي نيست و برخلاف تلويزيون و ساير رسانه‌هاي همگاني، اکثريت بزرگي از انسان‌ها براي مدتي طولاني از آن محروم خواهند بود.»

در واقع، همان‌طور که کاستلز مي‌گويد ارتباطات رايانه‌اي، رسانة ارتباطي تحصيل کرده ترين و مرفه ترين بخش جمعيت در تحصيل کرده‌ترين ومرفه‌ترين کشورها خواهد بود. در عين حال، ارتباطات رايانه‌اي يا امکان پاسخگويي به نيازهاي تک‌تک مخاطبان، اعمل با آنها و بالا بردن حق انتخاب، مهم‌تريم تحول را در عرصه‌هاي فرهنگ، سرگرمي، اطلاعات و آموزش، به وجود آورده و نوعي تحرک فردي و اجتماعي جديد را دامن زده است. در اين شبکة ارتباطي، روزبه‌روز به شمار مخاطبان فعال افزوده و از تعداد مخاطبان منفعل کاسته مي‌شود.

بالاخره، نويسنده معتقد است در جامعة اطلاعاتي، هيچ رسانه‌اي اعم از نوشتاري، ديداري و شنيداري، حتي در قياس با شبکه‌هاي ارتباطي رايانه‌اي،«رسانة سنتي» نيست. فنّ‌آوري‌هاي نوين اطلاعات، محتوا، رفتار و ريخت‌شناسي رسانه‌هاي همگاني را نيز تغيير داده و بيشتر، عرصه تعامل و برهم‌افزايي را گشوده‌اند تا تنازع و تقابل را. زيرا، همان‌گونه که کاستلز مي‌گويد، «ظهور سيستم چند رسانه‌اي، به معناي پايان جدايي و تمايز ميان رسانه‌هاي شنيداري، ديداري و چاپي، فرهنگ عاميانه و فرهنگ فرهيختگان، سرگرمي و اطلاعات، آموزش و اغوا است.»

چشم‌انداز تبليغات بازرگاني در عصر اطلاعات

دکتر سيد رضا نقيب‌السادات

عضو هيأت علمي گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي

تحولات اخير فنّ‌آوري ارتباطات (CT)و فنّ‌آوري اطلاعات(IT)و شکل‌گيري زمينه‌هاي جديد فعاليت در کنار آموزش‌هاي نوين براي پيشبرد فعاليت‌هاي اجتماعي، توجه صاحب‌نظران را در عرصه‌هاي مختلف به خود جلب کرده است. فنّ‌آوري‌هاي جديد ارتباطي و فنّ‌آوري اطلاعات،جامعة اطلاعاتي به تعبير”دانيل بل” را شکل داده و ظهور اين نوع از جامعه، شرايط خاصي را پيش روي مخاطب قرار داده است. يکي از زمينه‌هاي مطرح، تبليغات بازرگاني است که با امکانات و فنّ‌آوري جديد داراي ويژگي‌هاي خاص براي تبليغ کالا و معرفي پديده‌هاي توليدي جديد شده است.

کارگزاران تبيلغات بازرگاني تلاش مي‌کنند تا در کنار استفاده از نمادها، ترکيب رنگ‌ها، با تأکيد بر اصول و شيوه‌ها نبليغ بازرگاني، از آخرين فن‌‌ّ‌آوري‌هاي ارتباطي و رسانه‌اي براي معرفي کالا بهره بگيرند تا تمايل مخاطب را نسبت به يک محصول با خدمت جلب کنند. ايشان مي‌کوشند تا با مخاطبان وسيع‌تري ارتباط برقرار کنند؛ با مخاطباني که از راه‌هاي مختلف، به خصوص شبکه، با علايق ايشان آشنا شده‌اند و در حال حاضر با همين امکان درصدد تبليغ محصولات هستند.

تمايل به گسترش اين امر به دليل سودآوري بالاي اين زمينة‌ فعاليت اقتصادي است. امروزه بيشترين درآمد اقتصادي کشورها، تابع تبليغات بازرگاني آنها است؛ سالانه بيش از 400 ميليارد دلار هزينه تبليغات در سطح دنيا مي‌شود که از اين ميان آمريکا، با حدود 50 درصد، بالاترين سهم و کشورهاي در حال توسعه، يا کمتر از 20 درصد از مبلغ مذکور، کمترين سهم را به خود اختصاص مي‌دهند.

امروزه فنّ‌آوري‌هاي نوين ارتباطي توانسته است در مقايسه با وسايل ارتباطي گذشته، فرايندهاي تجاري و کسب درآمد اقتصادي را بهبود ببخشد. براي مثال اينترنت، به عنوان يک پديدة فنّ‌آوري‌هاي قديمي ارتباطي را نيز يکجا در خود داشته باشد و لذا در فعاليت‌هاي اخير، به خصوص امور بازرگاني، نفوذ بيشتري پيدا کند.

از منظر تبليغ بازرگاني، چه از لحاظ نوع ارائه خدمات (يعني: پوشش جغرافيايي و يا حوزة دريافت مخاطب، از بعد زماني و همچنين تعداد راه‌هاي دسترسي به يک فنّ‌آوري جهاني، فراگير، شبانه‌روزي و چندکاناله)؛ و يا از نظر خصوصيات رسانه‌اي (به لحاظ کيفيت صدا، تصوير، متن، استفاده از قابليت‌هاي ترکيب صوت، تصوير، حرکت در قالب فيلم و نقاشي متحرک) بسيار برجسته است و ويژگي تعاملي و دو سويه‌اي بودن آن(Intractivity) وجه ممتاز اين فنّ‌آوري است که مخاطب را جذب استفاده از تبليغات بازرگاني نموده است.

در اين مقاله به دنبال معرفي وضعيت تبليغات بازرگاني در عصر اطلاعات هستيم و با نگاهي فنّآورانه و اجتماعي، موضوع را دنبال مي‌کنيم. بنابر اين مباحث ذيل مورد بحث قرار خواهد گرفت:

– اصول و شيوه‌هاي طراحي تبليغات بازرگاني در جامعة اطلاعاتي با تأکيد بر اينترنت؛

– ابزار و فنّ‌آوري اينترنتي تبليغ بازرگاني؛

– مشتري محوري در اينترنت؛

– تبليغات تعاملي؛

– مقررات و قوانين تبيلغ اينترنتي؛

– مرزهاي مجازي و نامحدود در کنار حمايت از حريم خصوصي افراد؛

– بازار سنجي از طريق تبليغات اينترنتي.

تأکيد نويسندة مقاله بر امکاناتي است که شبکه‌اي شدن جوامع با استفاده از رايانه‌هاي شخصي و خطوط تلفن، در اختيار تبيلغات بازرگاني قرار مي‌دهد و تبعاتي که اين‌گونه تبليغات براي جامعه به همراه مي‌آورد.

دموکراسي الکتروني، نقش‌ها و چالش‌ها

عباس حسني

کارشناس ارشد علوم سياسي دانشگاه عالي دفاع ملّي و روزنامه نگار

اگر تصميم‌گيري را «اتخاذ راهکار عملي» معني کنيم، در رابطه با فرد و اجتماع، دو نوع تصميم‌گيري جمعي و فردي وجود دارد، و دموکراسي نيز به نوع تصميم‌گيري جمعي تعلق دارد. «وجود دموکراسي، مستلزم دو اصل کلي نظارت همگاني بر تصميم‌گيري جمعي و داشتن حق برابر در اعمال اين نظارت» است.

دموکراسي يک انديشة سياسي و در عين حال يک رويکرد و رهيافت سياسي _ اجتماعي است که با ليبراليسم، رشد و بالندگي خود را پيموده است. امروزه دولت‌ها در تلاش‌اند فضيلت دموکراتيک بودن را به خود منتسب کنند. مبارزه براي استقرار دموکراسي به واسطه ارزش‌ها يا امتيازهاي اساسي، مانند برابري، آزادي، تحول اخلاقي شخصي، نفع عمومي، منافع خصوصي، مطلوبيت اجتماعي، ارضاي خواست‌ها و تصميم‌گيري‌هاي مؤثري است که در بطن آن نهفته است.

عصر ارتباطات که نطفه خود را با انتشار اولين نشريه‌ها در اروپاي بعد از رنسانس بست، دوران جنيني خود را در عصر روشنگري و انقلاب‌هاي صنعتي گذراند و با اختراع و همگاني شدن تلگراف و تلفن در قرن نوزدهم، به مرحله زايش رسيد. با پيدايش و توسعه راديو و تلويزيون در نيمه اول قرن بيستم، دوران کودکي خود را پشت‌‌سر گذاشت و در عصر ماهوراره، رايانه، اينترنت و فيبر نوري در نيمه دوم قرن بيستم، به مرحله بلوغ خود رسيد و وارد قرن بيست و يکم شد و از ميان اين عوامل ارتباطي، بعضي يک‌طرفه توزيع اطلاعات مي‌کنند، مانند راديو و تلويزيون و نشريات؛ بعضي هم دوسويه، مانند تلگراف و تلفن؛ و در اين ميان اينترنت با اتصال به شبکه‌هاي اطلاعاتي بي‌شمار و يا مساعدت ماهواره و فيبرنوري، شاهراه بزرگ ارتباطي_ اطلاعاتي به وجود آورده است که با استفاده از امکانات صدا، تصوير و متن مخاطب را به طور متقابل به واکنش وا ميدارد. اينترنت با مجموعه‌اي از نرم‌افزارها و سخت‌افزارها و نيروي انساني، با دادن و گرفتن اطلاعات مي‌تواند اثر بگذارد وتاثير بپذيرد. اين ابزارها و اين داد وستدهاي اطلاعاتي سبب شده است تا جامعه‌اي را به نام جامعه اطلاعاتي الکتروني تعريف کنند.

اين دنياي آزاد مجازي يا جامعه دموکراتيک الکتروني چالش‌هايي دارد؛ اول، اينکه به نظر مي‌رسد شهروندان اين جامعه، تاقته‌ا يجدا بافته باشند. زيرا افرادي مي‌توانند به عضويت اين جامعه در آيند که در پايين‌ترين حد، داراي درآمدي متوسط و قادر به تهيه حداقل يک رايانه، خط تلفن مودم باشند. به علاوه داراي حداقل دانش و معرفت اينترنتي و با زبان رايانه آشنا باشند. بنابر اين تنها قشر خاص و کچکي از جمعيت پنج ميلياردي جهان مي‌توانند از اين وسيله استفاده کنند و وارد اين جامعه اطلاعاتي شوند و از فضاي آزاد و دموکراتيک آن بهره ببرند.

از ديگر سو، همان ايرادهاي که به دموکراسي در گذشته گرفته شده بود_ که شامل نابرابري اقتصادي_ اجتماعي و در نتيجه فقدان آزادي انتخاب بود_ در اين جا به عنوان يک شکاف درون اجتماعي مطرح است. به قول مونتسکيو،«ناامني شهروندان در مقابل نابرابري چشمگير ثروت و قدرت»، در اين جامعه نيز آزادي انتخاب را از شهروندان جامعه الکتروني دموکراتيک سلب مي‌کند. آنها که سرمايه‌دارند به ميزاني که از سرمايه بيشتري برخوردار دارند و ديگران با سرمايه اندک خود عموماً مصرف‌کنندة فعالي بيش نيستند. بنابراين، درست است که همه مي‌توانند به اين جامعه وارد شوند اما همه به يک اندازه از آن بهره‌مند و برخوردار نمي‌شوند.

دولت الکتروني،مقصد بي‌پايان فرايند تحول در نظام اداري

نغمه حيات

عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي

در بيشتر کشورهاي جهان در پايان جنگ جهاني دوم، انديشه نوسازي نظام اقتصادي، اجتماعي و سياسي شکل گرفت و د رکنار آن ايجاد تحول در نظام اداري (administration development) دولت به عنوان زمينه‌ساز توسعه مطرح گرديد. مشاهدات حاکي از آن است که اجراي برنامه‌هاي توسعه در کشورهايي که از يک نظام اداري قوي و کارآمد برخوردار بوده‌اند، موفق‌تر بوده است.

تحول در نظام اداري اب هدف دگرگوني در ساختار سياسي، اقتصادي و اجتماعي و … جامعه صورت ميپذيرد. از بعد اقتصادي، هدف اصلي تحول همانا افزايش بهره‌وري از طريق کاهش هزينه‌ها، افزايش سرعت، کميت و کيفيت ارائه خدمات دولتي، و از بعد سياسي هدف اصلي آن، افزايش پاسخگويي(accountability) دولت به جامعه و نظام سياسي است.

با ظهور پديده جهاني شدن(globalization) و رشد و گسترش سريع فنّ‌آوري اطلاعات و همچنين افزايش مطالبات سياسي ملت‌ها، شکل و ماهيت پاسخگويي دولت‌ها نيز دستخوش تغيير و تحول گرديده است. به طوري که مي‌توان گفت: تکامل يافته‌ترين شکل پاسخگويي در برابر ملت‌ها را مي‌توان رد الگوي دولت الکتروني(Electronic Government) مشاهده کرد.

از دولت الکتروني به عنوان جديدترين و کارآمدترين شکل دولت، تعاريف متعددي ارائه شده است که در يک جمع‌بندي کلي مي‌توان گفت:

دولت الکتروني، دولتي است که در آن رابطه مردم با دولت در يک فضاي مبتني بر فنّ‌آوري اطلاعات صورت مي‌گيرد. در اين محيط الکتروني، مردم با نهادها و سازمان‌هاي توليد کنندة خدمات، در فرايندي بدون کاغذ(Paperless) تماس برقرار مي‌کنند و خدمات موردنظر خود را در کوتاه ترين زمان ممکن و با کمترين هزينه دريافت مي‌دارند. در واقع دولت الکتروني، دولتي است که در آن ارتباط بين دانشگاه‌ها و اداره‌ها از طريق خودبه‌خودي اداري(Office Automation) و مکانيزه کردن فرايندها به ساده‌ترين و سهل‌ترين شکل ممکن صورت مي‌پذيرد.

با توجه به چنين تعريفي است که مي‌توان گفت: ايجاد و تحقق دولت الکتروني، غايت و نهايت بي‌پايان فرايند اصلاح در نظام اداري هر کشوري در روزگار ما است؛ زيرا در نگاه دولتمردان امروزي که مردم ارزش والايي داشته و به عنوان يک مشتري و شهروند، صاحبان اصلي دولت هستند و حق آن را دارند که بهترين و بيشترين مطالبات را از دولت داشته باشند.

در برنامه‌ سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي کشور ايران، به برنامه تحول اداري در قالب 7 برنامه و 40 طرح ملي پرداخته شده است و سياست‌هاي اجرايي، براي ايجاد تحول در نظام اداري تدوين گرديده است. در زير مجموعه برنامه ششم تحول در نظام اداري، دو طرح«تحقق اهداف دولت الکتروني» و « تهيه و تدوين نرم‌افزارهاي مناسب ارائه خدمات عمومي» به بحث دولت الکتروني اختصاص يافته‌اند.

در اصل مقاله دستاوردهاي يک پژوهش که در نظام اداري پيرامون فرايند تحول صورت گرفته است تشريح و در نهايت الگويي براي ايجاد تحول در ساختار دولت به سوي تحقق يک دولت الکتروني با توجه به مقتضيات ايران ارائه مي‌شود.

جامعه اطلاعاتي ( دانش مدار) و آموزش نوين

محمد مهدي رشيدي _ عباسعلي قديريان _ غلامرضا اصيلي

از دير باز، آموزش از دير باز نقش اصلي را در توسعه زندگي بشري ايفا نموده و همواره در جنبه‌هاي مختلف اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، نظامي و … نمود و ظهور داشته است. نظام آموزشي، مجموعه برنامه‌ها را براي دستيابي به اهداف مشخص آموزش فراهم نموده و متخصصان علوم مديريت، برنامه‌ريزي و مهندسي آموزشي، تعاريف و تفاسير متعددي از ماهيت و اهداف آموزش ارائه داده‌اند، ولي مجموع نظريات آموزشي را مي‌توان در جهت يک راهبرد بنيادي و کلان دانست و آن نيز ايجاد “تغيير” است. بر اين اساس تحول اشخاص، مراکز و مؤسسات کوچک و بزرگ همه و همه وابسته به آموزش با هدف تغييرات سريع در سازمان‌هاي پويا با هدف انبايش، مشارکت و کاربرد سريع دانش جهت اصلاح جنبه‌هاي فرهنگي، فنّ‌آوري ساختاري و فرايندي است. اين امر با استفاده از دو عنصر به هم پيوسته يعني فنّ‌آوري و اطلاعات، صورت مي‌گيرد. فنّ‌آوري اطلاعات (IT) به دنبال ايجاد و تسهيل ارتباطات متقابل در يک جامعه و تبادل آن اطلاعات همراه با ساير منابع بين افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها است. از ويژگي‌هاي اين فنّ‌آوري نوين آن است که همه مراکز را (با هر ماهيتي که دارا باشند) قادر مي‌سازد تا فارغ از مکان، زمان و مرزهاي سازمان، به تبادل اطلاعات بپردازند. بحث مرزگستري و ايجاد سازمان‌هاي مجازي(Vortual Organization) از همين نقطه آغاز مي‌شود. توجه به رقابت‌پذيري بيشتر و توسعه سازمان‌هاي مجازي در خارج از مکان و زمان، منجر به ايجاد تغييرات شگرف در ساختار و ماهيت سازمان‌ها گرديده است. بنابراين لازمه پاسخگويي سريع به اين تغييرات صرفاً از طريق مشارکت دانش همگاني و توسعه فردي از طريق آموزش مجازي(online learning) به عنوان يکي از رهاوردهاي عمده فنّ‌آوري اطلاعات در جهان امکانپذير است. نتيجه و رهاورد اين فنّ‌آوري‌ها در جهان، به ويژه بين انديشمندان مکاتبات آموزشي، تغييرات اساسي را در نظريه‌هاي يادگيري و نيز روش‌هاي ارائه، به دنبال داشته است.

امروزه، نظريات يادگيري بر آموزش انفرادي تأکيد داشته که بازده اقتصادي بيشتر، افزايش کيفيت آموزش و کاهش زمان يادگيري را ه همراه داشته است. دستيابي به چنين هدف بزرگي در امر آموزش و تبديل سازمان به يک سازمان يادگيرنده(Learning Organization) که در آن کليه کارکنان به صورت فردي و جمعي به طور مستمر جهت افزايش ظرفيت ( از طريق اندوختن دانش) تلاش مي‌کنند، به ويژه از طريق آموزش فردي(Self directed learning) و از طريق شيوه‌هاي نوين مهندسي آموزش با تأکيد بر آموزش‌هاي مجازي به عنوان رهاورد فنّ‌آوري اطلاعات ميسر مي‌گردد.

در اين مقاله ضمن تبيين فنّ‌آوري اطلاعات، به مقايسه شيوه‌هاي آموزشي سنتي و نوين، نظريه‌هاي يادگيري، مديريت دانش، آموزش‌هاي فردي و نتيجتاً روش‌هاي نوين آموزشي همراه با مثال‌هاي کاربردي از سازمان‌هاي معتبر جهاني و تجربيات آنان پرداخته مي‌شود و در صورت فراهم بودن امکانات سخت‌افزاري و نرم‌افزاري به صورت مجازي، پايگاه‌هاي اينترنتي مرتبط ارائه مي‌گردد. به علاوه فهرست جامعي از منابع مرتبط در اينترنت جهت مطالعه تکميلي ارائه خواهد شد.

مديريت دانايي و فنّ‌آوري اطلاعات

محمدرضا نظري

کارشناس ارشد مديريت اجرايي(سازمان مديريت صنعتي) و مدير ارشد برنامه‌ريزي و سيستم‌هاي اطلاعاتي شرکت زيراکس ايران

هنگامي که موتور بخار در قرن هجدهم در انگليس ظاهر شد، هيچ کس حتي خواب هم نمي‌ديد که اين اسباب غريب، جزئي از تغييرات زودگذر تاريخي باشد(چيزي که اکنون به عنوان انقلاب صنعتي شناخته مي‌شود)، ولي ما امروزه در اينکه رايانه و مخابرات راه‌دور، يک انقلاب جديد به ارمغان آورده و اينکه اين تغيير جديد، زندگي بشر را بسيار عميق‌تر از سلف خود، تحت تأثير قرار خواهد داد، شک چنداني نداريم.

وظيفه ما اين است که از هم اکنون پيش‌بيني‌هايي براي جامعه سايبر که در حال حاضر توسعه مي‌يابد، انجام دهيم. اسن توسعه‌هاي امکان‌پذير به اعتقاد آقاي ادوارد کورنيس و بر اساس روندهاي موجود، محتمل يا حداقل باور کردني‌اند. از جمله پيش‌بيني‌هاي علمي براي جهان در چشم‌انداز سال 2025 مي‌توان به 4 مورد زير اشاره نمود:

  1. مشاغل بسيار تخصصي‌تر خواهد شد؛
  2. دانش‌ها ومهارت‌ها بسيار سريع‌تر از گذشته منسوخ مي‌شود؛
  3. فنّ‌آوري اطلاعات، کارهايي را که تاکنون به وسيله نيروي انساني انجام مي‌شد به عهده خواهد گرفت؛
  4. جامعه اطلاعاتي آينده، بستر مناسبي براي کارآفرينان خواهد بود

اين مجموعه، نقش و اثر ويژه مديريت دانايي را در سازمان‌ها و بالطبع کشورها بارز مي‌کند. تحقيقات نشان داده است که مديريت دانايي يکي از اصلي‌ترين چالش‌هاي مديريت در آينده خواهد بود و آن چيزي را که در حال حاضر با عدد و رقم مي‌توان در خصوص دانش شازماني بيان نمود حاکي از آن است که حدود 44% از دانش سازمان‌ها در ذهن کارکنان و مابقي(56% باقي مانده به صورت مستندات) به اشکال مختلف(55%اسناد کاغذي،45% اسناد ديجيتالي) نگه‌داري مي‌شوند.

ذکر پيش‌بيني‌هاي علمي مرتبط با اين بخش نيز خالي از لطف نيست:

  1. با توجه به رشد تصاعدي حجم مستندات در سازمان‌ها از سال 1990 به بعد و پيش‌بيني سال‌هاي آِينده، سهم فزاينده مستندات الکتروني در جمع کل مستندات سازماني بارز ميشود؛
  2. نرخ دسترسي افراد به اينترنت به شدت در حال افزايش است.(براساس مطالعه Giga Information Group در سال‌هاي اخير، روزانه 67000نفر در امريکا به کاربران اينترنت اضافه شده ‌اند.)

اين دومسئله، آينده‌اي را پيش روي سازمان‌ها و بالطبع کشورها متصور مي‌سازد که در آن سازمان دهي و ساختار دهي، يکپارچه‌سازي، سرعت و سهولت دسترسي، انتشار و حصول اطمينان از درک اطلاعات يا در يک جمله مديريت دانايي را به روشني مي‌توان ديد. با توجه به اينکه مديريت دانايي در آينده نزديک، از يک سو يک خط‌مشي مديريتي و از سوي ديگر هنر استفاده از فنّ‌آوري اطلاعات و راه حل‌هاي الکتروني است، نگارنده در اين مقاله سعي خواهد نمود ضمن ترسيم فضاي اطلاعاتي جامعه بشري و اهميت مديريت دانايي در رشد وتعالي سازمان‌ها و کشورها، نسبت به ارائه تحليل‌هاي محيطي در چارچوب جغرافيايي جمهوري اسلامي ايران اقدام نميد و با ترسيم فضاي اطلاعاتي مورد نياز کشور براي حضور موثر درعصر اطلاعاتي، پيشنهادهاي علمي مرتبط با فنّآوري اطلاعات و نقش آن در مديريت دانايي به عنوان يک مزيت محوري در جهاني شدن سازمان‌هاي ايراني ارائه کند؛ آن گونه که ان‌شاءالله سياست‌گذاري‌ها،برنامه‌ريزي‌ها، ايجاد زير ساخت‌ها و اقدامات مؤثر، کشور عزيزمان در آستانه قرن پانزدهم هجري شمسي، از جايگاه رفيعي در صحنه ارتباطات واطلاعات جهاني برخوردار سازد.

دانشگاه‌هاي مجازي: چالش‌ها و ضرورت‌ها

ميترا ديلمقاني

عضو هيأت علمي مجتمع دانشگاهي مهندسي صنايع دانشگاه مالک اشتر

کاربرد فنّ‌آوري‌هاي جديد اطلاعاتي و تغييرات سريع آن، موجب بروز تحولات بسيار در کليه جنبه‌هاي يادگيري و آموزش شده است. شبکه‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي، چهرة آموزش سنتي را در تمام سطوح آن، از پيش دبستاني تا دانشگاه‌هاي آينده را تشکيل مي‌دهند. در آينده بسيار نزديک، دانشگاه‌هاي سنتي کاملاً متحول خواهند شد. و به محيط‌هاي آموزشي و پژوهشي مجازي تبديل مي‌گردند. از جمله ويژگي‌هاي بارز و مهم عصر حاضر يعني عصر اطلاعات ( جامعه اطلاعاتي، سرعت توليد و اطلاعات ومنسوخ شدن آن، دسترسي سريع به مجموعه‌هاي عظيم اطلاعاتي، انباشتگي اطلاعات و …) است. مسلماً در چنين محيطي امر آموزش و يادگيري، بسيار معتبرتر و انعطاف‌پذيرتر از قبل پيش‌بيني مي‌شود. فنّ‌آوري‌هاي نوين اطلاعاتي، جايگاه بسيار مهمي را در اين امر به عهده دارند.

در واقع سر منشأ تمامي تحولات و تغييرات نظام‌هاي نوين دانشگاهي که از آن به عنوان دانشگاه‌هاي مجازي يا مؤسسات آموزش ار زاه دور نيز ياد مي‌شود، ظهور و به کارگيري گسترده ابزارهاي جديد فنّ‌آوري اطلاعاتي و ارتباطي است. در حال حاضر بسياري از کشورهاي پيشرو در زمينه ارتباط از راه دور، در حال ايجاد و راه‌اندازي دانشگاه‌ها و کلاس‌هاي مجازي همراه اب توسعه نظام‌هاي سنتي خود هستند. ايجاد و اداره اين مؤسسات علاوه بر فوايد بسيار آن از قبيل افزايش تعداد دانشجو، حذف بسياري از موانع فيزيکي و جغرافيايي، دسترسي سريع و مؤثر به منابع اطلاعاتي دنيا، امکان برقراري ارتباط بيشتر و گسترده‌تر بين اساتيد و دانشجويان، جذب استادان ونيروي انساني زبده و متخصص مورد نياز از سراسر دنيا، حذف با کاهش موانع و محدوديت‌هاي دست و پاگير اداري و…، مشکلات و چالش‌هايي را نيز به همراه خواهد داشت اما آنچه مسلّم است دانشگاه‌هاي مجازي محل مناسبي براي ظهور و بروز استعدادها، خلاقيت و نوآوري‌ها خواهند بود.

در اين مقاله با استفاده از منابع مختلف به بررسي فوايد، مضرّات ومشکلات نظام‌هاي آموزشي نوين پرداخته و به تجارت موفق ساير کشورها دراين زمينه اشاره خواهد شد. در ضمن مباحث مربوط به آموزش‌هاي مجازي در دنيا، روش‌هاي آموزش و ارزيابي آن، به همراه اجزاي آن بررسي و تحليل مي‌شود. سپس در پايان، راهکارهاي مناسب براي به کارگيري اين شيوه‌ها در کشور ارائه مي‌گردد.

+ نوشته شده توسط ریحانه عزیزی.حمیده عربی.زهرااسلامی در جمعه پانزدهم ارديبهشت 1385 و ساعت 12:13 | یک پيشنهاد سازنده  تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي

 باسمه تعالی

تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي

چكيده :

يكي از ويژگيهاي مهمي كه پديده فناوري اطلاعات و ارتباطات از آن برخوردار است ،‌اينست كه باعث مي‌شود ارتباط انسان با انسان ، همچنين انسان با محيط تسهيل يافته و ارتقاء يابد . فناوري اطلاعات و ارتباطات به دليل قدرت تحول‌پذيري و توانايي برقراري ارتباط پويا كه مي‌تواند با دانش‌آموزان داشته باشد ، از نقش مهمي در انتقال دانش برخوردار است . درباره تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات درحوزه تعليم و تربيت دو ديدگاه وجود دارد . رويكرد اول كه به رويكرد اصلاح‌گرا نام گرفته ، براين باور است كه اثر فناوريهاي جديد ( اطلاعات و ارتباطات ) بر آموزش و پرورش تدريجي بوده و اين پديده باعث مي‌شود كه آموزش به شيوه سنتي ، تنها به گونه‌اي كارآمدترانجام شود . بعبارت ديگر ICT باعث تسريع اصلاحات در آموزش و پرورش مي‌شود . در كنار اين رويكرد ، رويكرد تحول‌گرا مطرح است كه معتقد به تحول‌زايي ICT در آموزش و پرورش مي‌باشد و بر اين باور است كه فناوري اطلاعات و ارتباطات ، ابزارها و حتي خط‌مشي‌ها و اهداف تعليم و تربيت را به صورت اساسي تغيير داده و متحول مي‌كند . اين مقاله تلاش دارد با بيان نقش فناوري اطلاعات و ارتباطات در حوزه تعليم و تربيت ، به بررسي تاثير اين پديده بر روي برنامه درسي بپردازد . برنامه درسي را مي‌توان دستور كار آموزش دانست بكارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي فوايد فراواني به همراه دارد . از جمله اينكه امكان بهره‌گيري از يك برنامه درسي تلفيقي را براي معلم و دانش‌آموزان فراهم مي‌آورد . اين نوع برنامه درسي ، بيش از آنكه بخواهد دانش معيني را به دانش‌آموزان القاء كند ، زمينه‌اي را فراهم مي‌كند كه از طريق آن امكان شكوفايي قابليتهاي فردي دانش‌آموزان و گسترش تجربه‌هاي فردي و مستقل آنها افزايش مي‌يابد . در اين رابطه به تاثيرات ديگري مي‌توان اشاره كرد كه در مقاله به آنها پرداخته شده است .

كليد واژه‌ها : ICT ، برنامه درسي ، ICT در تعليم و تربيت ، ICT در برنامه درسي .

تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي

مقدمه

عصر حاضر كه عصر تغيير از جامعه صنعتي به جامعه فراصنعتي يا جامعه اطلاعاتي لقب گرفته است ، طبيعي است كه اطلاعات ، دانش و آگاهي بعنوان اساسي‌ترين دارائيها براي انسانها و جوامع بشري بحساب آيد . رشد و گسترش فناوري اطلاعات و ارتباطات(ICT) در جامعه امروز به حدي سرعت گرفته است كه ميزان توجه به آنرا بعنوان مهمترين شاخص توسعه‌يافتگي براي كشورهاي در حال توسعه در نظر گرفته‌اند ، و معتقدند كه عصر حاضر ، دنياي متفاوتي خواهد بود كه راهبري آنرا فناوري اطلاعات برعهده خواهد داشت . ويژگي مهمي كه پديده فناوري اطلاعات از آن برخوردار است اينست كه باعث مي‌شود ارتباط انسان با انسان و همچنين انسان با محيط تسهيل يافته و ارتقا يابد . فناوري اطلاعات به دليل تحول‌پذيري و قدرت تاثير فراواني كه در رشد آموزشي ، فرهنگي ، اقتصادي، امنيت ملي ،‌جهاني شدن و تعديل مشكلات اطلاع‌رساني سنتي دارد ، يكي از پويا‌ترين و بحث‌انگيزترين رشته‌هاي علم و فناوري محسوب مي‌شود . البته اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه فناوري اطلاعات(IT) به دليل ويژگيهاي خاصي كه از آنها برخوردار است ، همواره مورد سوءاستفاده‌هايي نيز قرار گرفته است كه اين سوءاستفاده‌ها ، سؤتعبيرهايي را در زمينه بكارگيري از اين پديده موجب شده است . با اين وجود بايد به اين مسئله اعتراف كرد كه فناوري اطلاعاتي داراي قابليتهاي فراواني به منظور انتقال دانش ، تسهيل ارتباطات و تعاملات و سرعت بخشيدن به روند رو به رشد توسعه دانش و اطلاعات مي‌باشد كه البته همه اينها در صورت بهره‌گيري صحيح از اين پديده امكان‌پذير است .

ماهيت فناوري اطلاعات و ارتباطات

فناوري اطلاعات ، واسطه‌اي است كه امكان بيان طيف گسترده‌اي از اطلاعات ، انديشه‌ها ، مفاهيم ، و پيام‌ها را فراهم مي‌كند . اين پديده به دليل برخورداري از ويژگيهاي متفاوت ، داراي تعاريف گوناگوني است.

فناوري اطلاعات به مجموعه‌اي از ابزار و روشها اطلاق مي‌شود كه به نحوي اطلاعات را در اشكال مختلف جمع‌آوري ، ذخيره ، بازيابي ، پردازش و توزيع مي‌كند . فناوري اطلاعات در جهت گسترش توانمنديهاي انديشه انسان تكوين يافته است1 . اصطلاح فناوري اطلاعات را مي‌توان از دو ديدگاه مورد مشاهده قرار داد . از ديدگاه اول ، اصطلاح فناوري اطلاعات براي توصيف فنوني بكار مي‌رود كه ما را در ضبط ، ذخيره‌سازي، پردازش ، بازاريابي ، انتقال و دريافت اطلاعات ياري مي‌كند . از ديدگاه دوم، فناوري اطلاعات به مجموعه‌اي از ابزارها و روش‌ها گفته مي‌شود كه امكان توليد ، پردازش و عرضه‌ي اطلاعات را براي كاربر انساني فراهم مي‏آورد.

همچنين فناوري را مي‌توان بعنوان يك فعاليت هدفمند بشري دانست كه براي طراحي و ساخت محصولات مختلف از آن بهره گرفته شده و نوع خاصي از دانش اطلاعاتي كه فناوري براي حل مسأله علمي به صورتي علمي به كار مي‌برد ، فناوري اطلاعات گفته مي‌شود . فناوري اطلاعات به دليل تحول‌پذيري و قدرت تاثير فراواني كه در رشد اقتصادي ، اجتماعي ، امنيت ملي ، جهاني شدن2 و تعديل مشكلات اطلاع‌رساني سنتي دارد ، يكي از پوياترين و بحث‌انگيزترين رشته‌هاي علم و فناوري محسوب مي‌شود . اهميت اين پديده در حدي است كه آنرا « همانند محور و مركز مجموعه‌اي از فعاليت‌هاي هدايت شده دانسته‎اند كه كنترل مديريت ، بهره‌وري ، توليد ، آموزش و ارتقاي يك سيستم را با يك مركزيت از به عهده دارد.»3 تعريف كرده‌اند در جاي ديگر و با افقي بالاتر در تعريف فناوري اطلاعات آورده شده است كه : فناوري اطلاعات بيشتر يك استراتژي ،‌انديشه ، فكر و ابزار در حوزه انسانها است كه با نوآوري همراه مي‌باشد .1

در كنار تعاريفي كه اين پديده را با نگاهي مثبت نگريسته‌اند بايد توجه شود كه آن از محدوديتهائي نيز برخوردار است . قرار گرفتن ويژگيهائي همچون شمول مفاهيم عمومي ، پيچيدگي ، سرعت ، رشد ، مقياس‌هاي تعيين‌پذيري و در عين حال انعطاف‌پذيري و … نشان دهنده برخي محدوديتهاي فناوري اطلاعات هستند كه در بهره‌گيري از آن نمي‌توان اين محدويتها را از نظر دور داشت .

فناوري اطلاعات و ارتباطات در حوزه تعليم و تربيت

فناوري اطلاعات و ارتباطات (ICT) را مي‌توان به باراني تشبيه كرد كه اگر در جاي مناسب ببارد مي‌توان باعث رويش و زنده شدن طبيعت شود ولي در صورتي كه در جاي نامناسب ببارد مي‌تواند سبب جاري شدن سيل يا منشاء شكل‌گيري باتلاق شود . ورود اين پديده به حوزه تعليم و تربيت نيز خالي از اين دو نقش نيست . بنابراين لازم است به اين نكته توجه شود كه پيش از فراهم كردن امكان آميختگي اين دو مقوله بايد زمينه‌سازي فرهنگي ـ علمي مناسب براي آن صورت گيرد . اگر اساس تعليم وتربيت انتقال دانش و آگاهي است و دانش نيز چيزي جز اطلاعات شناخته شده نمي‌باشد ، پس لازم است براي انتقال اطلاعات به مهارتهاي مناسب براي اين منظور توجه كرد . فناوري اطلاعات و ارتباطات در طي زماني كوتاه ، توانسته است به يكي از اجزاي اساسي تشكيل‌دهندة جوامع مدرن تبديل شود بگونه‌اي كه در بسياري از كشورها به موازات خواندن ، نوشتن و حساب كردن ، درك فناوري اطلاعات و ارتباطات و تسلط بر مهارتها و مفاهيم پايه فناوري اطلاعات و ارتباطات به عنوان بخشي از هسته مركزي آموزش و پرورش اين جوامع مورد توجه قرار گرفته است . ( به نقل از دانيل معاون مدير كل در امور آموزش و پرورش يونسكو ). در حوزه تعليم و تربيت، فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات مجموعه وسايل و تركيبات به كارگيري كامپيوتر و برقراري ارتباط است كه به اشكال مختلف معلمان، دانش‎آموزان، فرايند يادگيري و گستره بالايي از فعاليتهاي آموزشي را مورد حمايت قرار مي‎دهند.1

رويكردها :

به طور كلي درباره تاثير ورود فناوري اطلاعات و ارتباطات در حوزه تعليم وتربيت دو ديدگاه وجود دارد. در اين‏باره مي‌توان به گستره‌اي از آراء اشاره كرد كه همه آنها به اين نكته قائلند كه : اثر فناوري‌هاي جديد بر آموزش و پرورش ، تدريجي است و اين اثر سبب مي‌شود كه آموزش به شيوه سنتي به گونه‌اي كارآمدتر انجام شود . بر اين اساس ICT باعث تسريع اطلاعات در آموزش و پرورش مي‌شود. ( رويكرد اصلاح‌گرا ) در كنار اين رويكرد ، رويكرد ديگري وجود دارد كه معتقد به تحول‏زايي ICT در آموزش و پرورش بوده و بر اين باور است كه فناوريهاي جديد، ابزارها و حتي اهداف تعليم و تربيت را به صورت اساسي تغيير داده و آنها را متحول مي‌كند ( رويكرد تحول گرا )2. از جمله كساني كه ديدگاه اصلاح‌گرانه ICT را پذيرفته‌اند ، مي‌توان به ماسون 3 اشاره كرد . او تاريخ شكل‌گيري فناوري جديد را تاريخ يك انقلاب ناكام مي‌داند و ايده تحول بنيادي آموزش و پرورش بر اثر فناوري‌هاي جديد را رد مي‌كند . به عبارت ديگر او معتقد است كه فناوريهاي جديد فرايند تعليم وتربيت را تسريع مي‌كند و نه متحول . در مقابل راست4 در ديدگاه تحول‌گرانه خود ، معتقد است كه فناوري اطلاعات و ارتباطات بر مرزهاي ساختاري نظام آموزشي سنتي فائق آمده است . در اين رابطه بيگم و گرين5 نيز معتقدند كه ورود فناوري جديد به مدارس و محيطهاي آموزشي ، صرفاً منجر به كارآمد كردن روش انتقال دانش نشده ، بلكه موجب خلق زمينه‌هاي جديد اجتماعي ( و اطلاعاتي ) براي يادگيري شده است. همچنين رزنيك به سه ديدگاه درباره اينترنت (بعنوان جزئي از فناوري اطلاعات و ارتباطات) اشاره مي‎كند1: به زعم او عده‎اي اينترنت را به عنوان يك راه و روش جديدي براي آموزش مي‎دانند. (در اينجا با تأكيد بر رويكرد تحول گرايي ICI در آموزش و پرورش، اعتقاد بر اينست كه اينترنت، فرايند آموزش را متحول كرده و اهداف آموزشي و متناسب با آن روشهاي آموزش را تغيير مي‎دهد.)

عده‎اي ديگر اينترنت را بعنوان يك پايگاه اطلاعاتي وسيع مي‎دانند كه براي دانش‎آموزان فرصت كشف كردن را فراهم مي‎آورد. (اين ديدگاه با تأكيد بر دو رويكرد تحول‏گرانه و اصلاح‏گرانه ICI در آموزش و پرورش، اينترنت را ابزاري مي‎داند كه بوسيله آن دانش‎آموزان امكان خودآموزي و خودمحوري2را به دست مي‎آورد و در نتيجه آن امكان كشف پديده‎هاي علمي،براي آنها فراهم مي‎شود.

عده‎اي نيز آنرا بعنوان يك رسانه جديد مي‎بينند كه فرصت جديد را براي دانش‎آموزان به منظور بحث و گفتگو، مشاركت و همكاري بر روي ساخت‎ها و موضوعات علمي فراهم مي‎آورد. (اين ديدگاه با تأكيد بر رويكرد اصلاح گرانه ICI در آموزش و پرورش، معتقد بر اينست كه اينترنت، سبب مي‎شود كه آموزش به همان شيوه سنتي ولي با ابزاري جديد كه فرصت‎هاي مناسب‎تري را براي دانش‎آموزان فراهم مي‎كند، انجام پذيرد.) (Resnick,1996)

بنابر آنچه گفته شد، توجه به اين نكته حائز اهميت است كه در جهان امروز و با وضعيتي كه بر اثر حركت بسوي دهكده جهاني3 بوجود آمده است ، ديگر رويه‌هاي سنتي انتقال دانش از طريق متن ،‌ ورقه ، تمرين و مانند آنها نمي‌تواند توجه جواناني را كه در جهان اشباع شده از رسانه‌ها بسر مي‌برند را به خود معطوف كند . به نظر ضروري مي‌رسد كه عناصر اصلي نظامهاي آموزشي بويژه معلمان در معرض تحولات آموزشي متناسب با پيشرفتهاي جهان امروز قرار گيرند و آگاهي بيشتري از قابليت فناوري‌هاي جديد بيابند و به موازات آن راهبردهايي طرح شود كه به ورود فناوري‌هاي جديد به كلاسها و محيطهاي آموزشي، منجر به آموزش و يادگيري بهتر شود . و در عمل باعث شود كه نقش معلم به عنوان منبع قدرت كه اطلاعات در انحصار اوست از بين برود . و نقش او از ناشر اطلاعات به نقش تسهيل‌كننده فرايند كسب اطلاعات تغيير يابد .1

به موازات تغييراتي كه در عناصر نظام آموزشي در نتيجه ورود فناوري اطلاعات به وجود مي‌آيد ، تغييرات در سطح مدارس نيز قابل توجه است. در اين رابطه به هشت تغيير اساسي مي‌توان اشاره كرد :

  1. تغيير در بصيرت2 افراد درون مدرسه : بصيرت به آرزوها و آرمانهاي افراد درون مدرسه و درون نظام آموزشي به عنوان يك كل اشاره دارد .3 با ورود فناوريهاي جديد به مدرسه ، رسالت‌ها شفاف‌تر مي‌شود و مبناي روشن‌تري را براي تصميم‌گيري فراهم مي‌كنند . بيان واضح و روشن رسالتها به اعضاي جامعه يادگيري اين امكان را مي‌دهد تا آرمانهاي مدرسه را براي آينده و اقدام موزون و هماهنگ به طور مناسب‌تري تجسم نمايند .
  2. تغيير در فلسفه يادگيري و پداگوژي : نحوه تعامل معلمان و دانش‌آموزان و نحوه ادارة مدرسه براي يادگيري، بخشي از فلسفه يادگيري و پداگوژي مدرسه است . با ورود فناوري اطلاعات و ارتباطات به محيط مدرسه ، اين فلسفه دچار تغيير شده و محيطي كه در آن معلم به عنوان فراهم‌كننده اصلي محتواي آموزش شناخته مي‌شود ( فلسفه معلم محور ) به محيطي تبديل مي‌شود كه در آن معلم نقش تسهيل‌كننده فرايند كسب اطلاعات توسط دانش‌آموزان را بر عهده دارد ( فلسفه دانش‌آموز محور ).
  3. تغيير در تدوين طرحها و خط‌مشي‌ها : ورود فناوري اطلاعات به محيط مدرسه و تغييري كه در نتيجه آن در فلسفه آموزش و يادگيري در مدرسه بوجود مي‌آيد اين زمينه را فراهم مي‌كند كه خط‌مشي‌هاي آموزش نيز دچار تغيير شوند . با شكل‌گيري اين تغيير رويه‌هاي دستيابي به اهداف كلي و جزئي نيز تغيير مي‌كنند .
  4. تغيير در تسهيلات و منابع اطلاعات1 : علاوه بر تغييرات ساختاري كه جهت آنها بسوي طراحي ارگونوميك ( امنيت و مهندسي محيط كار ) مي‌باشد ورود فناوري‌هاي جديد به مدرسه اين امكان را فراهم مي‌آورد كه دانش‌آموزان و معلمان بتوانند از اطلاعات روز جهان در سطحي وسيع آگاهي يابند. همچنين ابزارهاي جانبي مانند ميكروسكوپ‌هاي ديجيتالي ، نرم‌افزارهاي مختلف تحقيقاتي و غيره اين امكان را فراهم مي‌كند كه دانش‌آموزان ارتباط نزديكتري با محتواي آموزشي برقرار نمايند .
  5. تغيير در توانائي‌هاي حرفه‌اي كاركنان مدرسه ، بويژه معلمان : به موازات توسعه فناوري‌هاي اطلاعات در مدرسه ، اين احساس نياز در كاركنان شكل مي‌گيرد كه توانائيهاي خود را بالا برده و به مهارتهاي اساسي در سطحي وسيع دست يابند .
  6. تغيير در ميزان مشاركت جامعه : همانطور كه مشخص است فناوري اطلاعات اين امكان را فراهم مي‌كند كه تعامل ميان مدرسه با جامعه ( والدين ، بنگاههاي علمي ، صنعت ، مؤسسات خصوصي ، سازمانهاي اجتماعي ، مذهبي و حرفه‌اي و همچنين ساير موسات آموزشي ) به طور چشم‌گيري افزايش يابد .
  7. تغيير در شيوه ارزيابي : ارزيابي هم شامل ارزيابي از دانش‌آموزان و هم ارزشيابي كلي نظام آموزشي بعنوان دو جنبه‌اي كه كاملاً در هم تنيده هستند ، مي‌باشد . ارزشيابي كلي نظام آموزشي از طريق بررسي حجم تعاملات ميان نظام آموزشي با ابعاد مختلف جامعه مانند صنعت ، دانشگاه و … سنجيده مي‌شود . فناوري اطلاعات اين امكان را هم فراهم مي‌كند كه ارزيابي دانش‌آموزان بجاي شيوه قلم و كاغذ ، روش تركيبي و تحولي باشد بگونه‌اي كه متناسب با ويژگيهاي هر دانش‌آموز تهيه گردد.

تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي

مقدمه :

اگرچه كه تعاريف متعددي در رابطه با برنامه درسي1 وجود دارد اما در تعريفي ابتدايي و ساده مي‌توان آنرا عبارت از موضوعات و مواد درسي دانست كه بايد توسط معلم به دانش‌آموزان تدريس شود . در اين رابطه الكساندر و سيلور2 برنامه درسي را نقشه‌اي دانسته‌آند كه در آن فرصت‌هاي مناسب يادگيري براي رسيدن به هدفهاي كلي و جزئي مربوط به آن براي جمعيت معين فراهم مي‌شود3 . دكتر شريعتمداري معتقد است كه كليه تجربيات ،‌ مطالعات ، بحث‌ها ، فعاليتهاي گروهي و فردي و ساير اعمالي كه شاگرد تحت سرپرستي و راهنمايي مدرسه انجام مي‌دهد ، برنامه درسي نام دارد .4 برنامه درسي را مي‌توان دستور كار آموزش دانست ، آن طرح كلي و كلان فعاليت آموزشي است كه محتواي دوره ،‌ انتظارات يا خواسته‌هاي فراگيران ،‌روش تدريس محتوا ، روشهاي تسهيل فرايند يادگيري ، نحوه ارزشيابي ميزان يادگيري و حتي چهارچوب زماني فعاليتهاي آموزش را مشخص مي‌كند5 . بطور كلي برنامه درسي مشخص مي‌كند كه چه مطالبي بايد آموزش داده شود و اين مهم ، چگونه و با چه روشي بايد انجام گيرد .

بررسي روند تحولات برنامه درسي حكايت از اين دارد كه توجه به برنامه درسي به عنوان يك حوزه تخصصي و بعنوان محصول فرايند برنامه‌ريزي درسي ، عملاً در اوايل قرن بيستم و با انتشار كتاب برنامه درسي توسط فرانكلين بوبيت6 آ‎غاز شد . در طول اين زمان تاكنون محتواي برنامه درسي در اثر تحولات گوناگون ، تغييرات بسياري را پذيرفته و همواره ، در خدمت نظامها و حكومتها براي دستيابي به اهداف و آرمانهايشان بوده است . تدوين برنامه‌ درسي از فرايندي پيروي مي‌كند كه اين فرايند شامل نه مرحله است :

مرحله اول ـ تعيين نيازهاي آموزشي : براي آنكه محتواي برنامه درسي بتواند از سوي فراگيران پذيرفته شود ،‌مي‌بايست يك تجزيه و تحليل مناسب از نيازها صورت گيرد . براي اين منظور مي‌توان به بررسي تفاوت و يا ناهمخواني ميان عملكرد مطلوب و عملرد واقعي فراگيران پرداخت تا در نتيجه آن نيازها جهت تكميل يا اصلاح برنامه درسي مشخص گردد .

مرحله دوم ـ تعيين اهداف آموزشي : پس از آنكه نيازهاي آموزشي مشخص شدند ، مورد تشريح قرار مي‌گيرند تا از طريق آن اهداف آموزش مشخص شوند . اهداف آموزشي تعيين‌كننده جهت فعاليتهاي آموزشي هستند تا از اين طريق بتوانند نيازهاي آموزشي را مرتفع سازند .

مرحله سوم ـ سازماندهي محتواي آموزشي : هريك از اهداف آموزشي داراي اطلاعات خاصي هستند كه برنامه‌ريز آموزشي مي‌تواند آنها را در فعاليت آموزشي منظور كندتا فراگيران بتوانند براي تحقق اهداف آموزشي ، براساس آنها عمل كنند . سازماندهي محتواي آموزشي اين امكان را فراهم مي‌آورد كه تك‌تك جزئيات درس مورد برنامه‌ريزي قرار گيرد .

مرحله چهارم ـ‌انتخاب فنون و روشهاي آموزشي : از طريق تعيين فنون و روشهاي مناسب آموزش ، زمينه‌هاي لازم براي يادگيري اثربخش محتواي آموزشي براي فراگيران فراهم مي‌شود . انتخاب فنون و روشهاي مناسب آموزش به معلم كمك مي‌كند تا بتواند يك رهيافت يا راهبرد مؤثر را براي اجراي آموزش مورد استفاده قرار دهد .

مرحله پنجم ـ شناسايي منابع آموزشي مورد نياز : در اين مرحله ، معلم بايد مشخص كند كه چه منابع و امكاناتي براي ارائه آموزش موردنياز است . بعلاوه او ، بايد هم نوع تسهيلات ، تجهيزات و مواد موردنياز را تعيين كند و هم بايد نوع پشتيباني موردنياز اداري و نيروي انساني را مشخص سازد .

مرحله ششم ـ تهيه طرح درس : بعبارت ديگر ، تنظيم يك طرح مناسب كه در آن اهداف آموزشي ، محتواي آموزش ، روشهاي آموزش و منابع آموزشي در كنار هم تنظيم شده‌اند . اين طرح بعنوان يك سند مكتوب است كه چگونگي برنامه‌ريزي براي هدايت روند آموزش را به معلم نشان مي‌دهد .

مرحله هفتم : تهيه مواد كمك آموزشي : مواد كمك آموزشي ، عبارت از هر آنچيزي است كه به معلم كمك مي‌كند تا درتدريس محتواي آموزشي به فراگير در يادگيري مطالب ، به نحو مؤثرتري عمل نمايد .

مرحله هشتم ـ تهيه آزمونها و روشهايي براي سنجش ميزان يادگيري فراگير : ارزيابي فراگيري محتواي آموزشي توسط فراگيران اين امكان را به معلم مي‌دهد كه بتواند اصلاحاتي در نحوه تدريس و روش كار خود بوجود آورد تا در نتيجه آن فرايند ياددهي ـ يادگيري به شيوه بهتري انجام گيرد .

مرحله نهم ـ آزمايش‌ و بازنگري آموزش : در اين مرحله ارزشيابي مناسبي از مواد آموزش و سنجش كيفي ميزان دقت فني آنها صورت مي‌گيرد و امكان بازنگري مجدد و انجام اصلاحات موردنياز را براي معلم فراهم مي‌سازد .

برنامه‎ريز آموزشي براي ادغام فنآوري‎ اطلاعات و ارتباطات در برنامه‎ريزي درسي به سه نوع فعاليت مي‎پردازد :1

1 – فعاليتهاي توسعه‎اي :

– با همكاران درون مدرسه درباره راهبردها و منابعي كه ICI را با فضاي كلاس درس هماهنگ مي‎كند، مشورت مي‎نمايد.

– از منابع و اطلاعات الكترونيكي به منظور برنامه‎ريزي جهت استفاده از ICI در كلاس درس كمك مي‎گيرد و در رابطه با آن به پژوهش مي‎پردازد.

– براي بهبود عملكرد معلمان در زمينه استفاده از استانداردهاي بكارگيري ICI در كلاس درس، بازخوردهائي را ايجاد مي‎كند.

– به منظور يكپارچه سازي (هماهنگ كردن) ICI با فعاليتهاي درون كلاس براي رسيدن به خورجيهاي علمي، برنامه‎ريزي مي‎كند.

– از رويكردهاي متنوعي (همچون حرفه‎اي كردن همكاران) براي دسترسي به منابع ICI در سطح كلاس درس استفاده مي‎كند.

– اثربخشي استفاده از ICI در واحدهاي كار كلاسي را مورد ارزشيابي قرار مي‎دهد.

– با نگرشي مثبت، اجازه مي‎دهد كه دانش‎آموزان، اطلاعات مربوط به نيازهايشان را جستجو كنند. (از طريق منابع ICI) و از ICI به صورتهاي مختلف در واحدهاي كار كلاسي استفاده مي‎كند.

2 – فعاليتهاي نوآورانه :

– گفتگوهاي تخصصي را با همكارانش فراهم مي‎كند تا از طريق راه‎اندازي اينگونه بحثهاي مؤثر، گروه منسجمي را در مدرسه بوجود آورد.

– در كارگاه‎‎هاي آموزشي مربوط به كاربردهاي ICI در برنامه درسي شركت فعال دارد.

– نيازها را شناسايي كرده و براساس آنها منابع شبكه اينترنت را تعيين مي‎كند و ميزان برخورداري آنها از واحدهاي كاركلاسي مناسب را ارزيابي مي‎كند.

-راهبردهاي مشاركت جويانه و متنوعي را براي ايجاد هماهنگي در بهره‎گيري از ICI بكار مي‎بندد.

– دانش‎آموزان را به فعاليتهاي چالش انگيز شناختي در زمينه بكارگيري مداوم ICI مشغول مي‎كند.

3 – فعاليتهاي رهبري :

– كارگاههاي آموزشي مربوط به ICI كه در آنها موضوعاتي چون نيازهاي يادگيري، برنامه‎ريزي درسي و مديريت كلاس درس هم رديف شده‎اند را رهبري مي‎كند.

– معلمان را در زمينه فعاليتهاي تخصصي، هدايت مي‎كند.

– بعنوان يك دوست منتقد كه اقدام پژوهي را لازمه استفاده از ICI در مدرسه مي‎داند، عمل مي‎كند.

– ادراكات سطح بالائي از ICT را پرورش مي‎دهد تا از اين طريق، تفكر توسعه يافته و منظم به همراه ادبياتي انتقادي مورد حمايت قرار گيرد.

ويژگيهاي برنامه درسي كه با فناوري اطلاعات و ارتباطات آميخته شده است :

پيش از آنكه به بررسي ويژگيهاي يك برنامه درسي كه با فناوري اطلاعات و ارتباطات آميخته شده است ، پرداخته شود ، لازم به اشاره است كه تحقق چنين برنامه‌اي بدون برنامه‌ريزي مناسب جهت توسعه مهارتها و بالندگي معلمان امكان‌پذير نيست . به عبارت ديگر ، پيش شرط بهره‌گيري از فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي اينست كه ابتدا معلمان از فنون بهره‌گيري از چنين پديده‌اي آگاهي يابند . در صورتي كه اين بسترسازي انجام نگيرد يا بطور ناقص انجام شود ، نمي‌توان اميد داشت كه ورود فناوريهاي جديد بتواند موجب تحول در برنامه درسي و بطور كل فرايند آموزش شود . بلكه ممكن است صدماتي همچون ايجاد فاصله هر چه بيشتر ميان معلمان و دانش‌آموزان را سبب شود . در ادامه به ويژگيهاي يك برنامه درسي كه بخوبي در آن از فناوري اطلاعات و ارتباطات استفاده شده است ، اشاره مي‌شود :

  1. امكان بهره‌گيري از يك برنامه درسي تلفيقي را فراهم مي‌آورد : منظور از برنامه درسي تلفيقي برنامه‌اي است كه به نحوي فرصت لازم براي يادگيري تلفيقي يا مطالعه تلفيقي توسط آن فراهم مي‌شود . در برنامه درسي تلفيقي ديوارهاي بلند و مستحكم ميان موضوعات و مواد درسي در رشته‌هاي مختلف كوتاه‌تر و منعطف‌تر مي‌گردد . اين نوع برنامه بيش از آنكه بخواهد دانش معيني را به دانش‌آموزان القا كند ، به دنبال فراهم كردن زمينه‌هاي لازم براي شكوفايي قابليت‌هاي فردي دانش‌آموزان و گسترش تجربه‌هاي فردي و مستقل آنها مي‌باشد .1
  2. ميزان اهميت و اعتبار محتواي برنامه درسي را افزايش مي‌دهد : گسترش روزافزون دانش در عصري كه تحت عنوان « انفجار دانش » ناميده شده است و قابليت فناوريهاي جديد اطلاعات و ارتباطات در انتقال دانش سبب شده است كه در هر لحظه نظريه‌هاي علمي جديدتري مطرح شود كه نسبت به دانش قبلي از اعتبار بيشتري برخوردارند . بنابراين بهره‌گيري از علوم و دانش‌ روز كه بواسطه فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات صورت مي‌پذيرد ، باعث مي‌شود كه محتواي برنامه درسي به گونه‌اي تنظيم شود كه از درجه اعتبار و اهميت بيشتري برخوردار باشد .
  3. افزايش ميزان علاقمندي فراگيران را به همراه دارد :‌ برنامه درسي كه براساس نيازهاي واقعي فراگيران تعيين شده است به گونه‌اي وافر ،‌علاقه آنها را جهت يادگيري بيشتر افزايش مي‌دهد . فناوريهاي جديد ، اين ويژگي را دارند كه به دليل متنوع بودن و برخورداري از حجم بالاي اطلاعات ،‌ بتوانند نيازهاي گوناگون فراگيران را تحت پوشش قرار داده و باعث افزايش علاقمندي آنان به محتواي برنامه درسي گردند .
  4. ارائه دانش با ساختاري مناسب : بهره‌گيري از فناوري اطلاعات و ارتباطات در تنظيم برنامه درسي ،‌ اين امكان را فراهم مي‌كند كه بتوان اطلاعات ، مفاهيم و اصول محتواي مورد يادگيري را به گونه‌اي در اختيار فراگيران قرار داد كه آنها اطلاعات علمي موضوع موردنظر خود را در حد مناسب در اختيار داشته باشند . به عبارت ديگر فناوريهاي جديد باعث مي‌شوند كه محتواي غني از دانش مورد يادگيري در برنامه درسي ، در اختيار فراگيران قرار گيرد .
  5. ميزان سودمندي برنامه درسي را افزايش مي‌دهد : ميزان كارايي و كاربرد برنامه درسي در حقيقت ،‌سودمندي آن برنامه را مشخص مي‌كند . برنامه درسي كه بتواند دانش و مهارتهاي به‏روز و اساسي فراگيران را جهت كسب مشاغل آينده فراهم كند ، يا آنان را در مهارت‌آموزي ياري كند، قطعاً از سودمندي بيشتري برخوردار است .
  6. افزايش ميزان يادگيري فراگيران را به همراه دارد : برنامه درسي كه متناسب با رشد ذهني ، جسمي ، رواني يا عاطفي فراگيران تنظيم شده باشد و در آن به تفاوتهاي فردي فراگيران توجه شده باشد ، مي‌تواند موجب افزايش يادگيري فردي فراگيران شود . فناوريهاي جديد اين امكان را فراهم مي‌آورد كه بتوان بوسيله آنها ، محتواي برنامه درسي را متناسب با ويژگيهاي فردي فراگيران تنظيم كرد . و از اين طريق باعث افزايش ميزان يادگيري آنها شد .
  7. فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات ،‌ انعطاف‌پذيري برنامه درسي را موجب مي‌شود : محتواي برنامه درسي بايد به گونه‌اي باشد كه فراگيران بتوانند براساس مهارتهاي مورد علاقه خود، به تسهيل و كسب دانش بپردازند . محتواي برنامه درسي كه در آن انواعي از امكانات به گونه‌اي استفاده شود كه باعث افزايش انگيزه و توانايي فراگيران شود ، بسيار مهم است . فناوريهاي جديد باعث مي‌شوند كه برنامه درسي از قدرت انعطاف‌پذيري مناسب برخوردار بوده و بتواند انگيزه و توجه تمام فراگيران را جهت يادگيري محتواي مورد آموزش جلب نمايد .

فنآوري تدريس بعنوان بخشي از برنامه‎ درسي :

فنآوري تدريس مكانيزم فرايندهاي آموزشي در موقعيت‎هاي كلاس درس، سطوح تدريس، تئوريهاي تدريس، عملكردهاي اصلي تدريس و تعيين روابط بين تئوريها و عملكردهاي تدريس را شامل مي‎شود.1

فناوري تدريس بعنوان يك مفهوم در چهار مؤلفه بخوبي طبقه‎بندي شده است. اين مؤلفه‎ها عبارت از : نيروي انساني[منابع انساني]، روشها، مواد و رسانه‎ها مي‎باشد. روش (متد)، دلالت بر استفاده از توصيه‎هاي مفيدي همچون يادگيري برنامه‎ريزي شده، تدريس گروهي، تدريس با موضوعات تخصصي، سيستم آموزش فردي (مبتني بر فرد) و … دارد. مواد، شامل مواد آموزشي، كتابهاي درسي برنامه‎ريزي شده، كتابهاي راهنما، مواد آموزشي متني كه محتواي منابع و مواد آموزشي را در معرض دسترسي يادگيرنده قرار مي‎دهد، مي‎شود. رسانه‎ها نيز شامل رسانه‎هاي شنيداري يا ديداري يا هر دوي آنها است، همچون راديو، كاست‎ها، فيلم‎ها، برنامه‎هاي آموزشي تلويزيوني، كه همه بعنوان مكمل‎هاي تدريس براي افزايش اثربخشي و ارتقاء بيشتر يادگيري محسوب مي‎شوند.

لازم به توجه است، هر جقدر روش‎ها، مواد يا رسانه‎ها وجود داشته باشند، آنها نيازمند نيروي انساني[منابع انساني] مناسب براي بكارگيري آنها در محيط يادگيري تدريس هستند. بنابراين چهار مؤلفه مورد نظر، تشكيل حلقه‎هاي متوالي و كاملي را از وروديها يا وسايل تسهيل كننده (تدريس) در فناوري تدريس مي‎دهند.

فناوري تدريس، بعنوان بخشي از فناوري برنامه‎ درسي، مي‎تواند نقش مهمي در اثر بخشي آموزش ايفا كند. تحولات صورت گرفته در چند دهه اخير بويژه توسعه فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات سبب شده است كه فناوري نوين تدريس از رويكردي متفاوت و توسعه يافته نسبت به فناوري سنتي تدريس برخوردار شود كه در ادامه به مقايسه آنها مي‎پردازيم.(J.C.Aggarwal,P.31-33)

فنآوري نوين تدريس فنآوري سنتي تدريس

1 – اساس آن بر روي اصول و اكتشافات علمي جديد است.

2 – تأكيد بر توسعه قدرت تفكر انتقادي يادگيرنده دارد.

3 – از تيم تدريس استفاده مي‎كند.

4 – دلالت بر فعاليتهاي گروهي دارد.

5 – از فنون آموزش متناسب با هر يك از يادگيرندگان استفاده مي‎كند.

6 – اهداف تدريس به وضوح تعيين مي‎شود.

7 – مواد تدريس به طور كامل فراهم شده‎اند.

8 – زمان مورد نياز براي مربي جهت بكارگيري مواد آموزشي بسيار مناسب با قابليتهاي دانش‏آموزان تعيين مي‎شود.

9 – نقش معلم در تدريس بعنوان عامل اصلي ارائه درس نيست، اما براي مديريت محيط آموزشي، شناخت دانش‎آموزان به استفاده مستقيم از منابع در دسترس، نقش اصلي دارد.

10 – مواد آموزشي بكارگرفته شده در كلاس درس شامل رسانه‎هاي جديد و فنون اندازه‏گيري نوين است كه آنها بخوبي هماهنگ شده‎اند.

11 – اهداف آموزشي در معرض بازنگري و مرور مداوم هستند.

12 – هدف از ارزشيابي دانش‎آموز كمك به دانش‎آموز از طريق فراهم كردن بازخوردهايي بر عملكرد، تشخيص نقاط قوت و ضعف و فراهم كردن اطلاعات براي تصميم‎گيريها است.

13 – تدريس به صورت دانش‎آموز محور است.

14 – محيط كلاس، آزاد وخودانگيز است. 1 – پايه آن بر روي تكنيكهاي (فن‎هاي) قديمي تدريس است.

2 – تأكيد آن بر حفظيات است.

3 – تدريس توسط شخص معلم(يك فرد) انجام مي‎شود.

4 – گوش كردن به سخنراني معلمان در كلاس مرسوم است.

5 – از يك فن عام براي تدريس به همه يادگيرندگان استفاده مي‎شود.

6 – اهداف تدريس معمولاً مبهم هستند.

7 – تداركات كمي از پيش صورت گرفته است.

8 – زمان براي انجام فعاليتها، براي همه‎ دانش‎آموزان مشابه است.

9 – معلم، مسئول اصلي همه مسائل در موضوعات است همچنين مي‎بايست آزمونها را فراهم كرده و اجرا كند بر تكاليف خانه نظارت داشته باشد.

10 – عموم هدايتها(خطوط راهنما) از سوي مدير ارائه مي‎شود.

11 – به طور كلي مرور بسيار كمي(بر روي اهداف درس) انجام مي‎گيرد.

12 – در حالي كه آزمونها(تستها) براي منظورهاي تشخيصي فرض شده‎اند، به طور كلي آنها فقط براي برقراري درجات آموزشي بكار گرفته مي‎شوند.

13 – تدريس، معلم محور است.

14 – محيط كلاس انعكاس دهنده نگرش مقتدرانه معلم است.

نتيجه‌گيري :

همانطور كه در تعاريف برنامه درسي اشاره شد ، برنامه درسي نقشه‌اي است كه در آن فرصت‌هاي مناسب يادگيري براي رسيدن به هدفهاي كلي و جزئي مشخص ، براي گروهي از فراگيران فراهم مي‌شود . همچنين اشاره شد كه برنامه درسي طرح كلان و كلي فعاليت آموزشي است كه محتواي دوره ، انتظارات يا خواسته‌هاي فراگيران ( متناسب با نيازها ) ، روش تدريس محتوا ،‌ روشهاي تسهيل فرايند يادگيري ، نحوه ارزشيابي ميزان يادگيري و حتي چهارچوب زماني فعاليت‌هاي آموزشي را مشخص مي‌كند . براي آنكه برنامه درسي از قابليت اثربخشي لازم برخوردار باشد ، عوامل مختلفي مي‌بايست در كنار هم قرار گيرند ، پديده فناوري اطلاعات و ارتباطات اين توانايي را دارد كه نه بعنوان يك ابزار بلكه بعنوان يك زمينه‌ساز تحول و نوآوري در كار آموزش مطرح شود . در جهاني كه بسوي دهكده جهاني حركت مي‌كند ، ديگر رويه‌هاي سنتي انتقال دانش همچون متن ،‌ ورقه ، تمرين و مانند آنها نمي‌توانند توجه جواناني را كه در جهان اشباع شده از رسانه‎ها به سر مي‎برند را به خود معطوف كنند. با اين وصف، به نظر ضروري مي‎رسد كه تعليم و تربيت و عناصر آن همچون برنامه درسي نيز متناسب با تحولات پيراموني دچار تحول شده و تغيير يابند . بهره‌گيري از پديده فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي داراي فوايد فراواني است .فناوري اطلاعات ، امكان بهره‌گيري از يك برنامه درسي تلفيقي را در آموزش فراگيران فراهم مي‌نمايد . همچنين اين پديده مي‌تواند دانش ساختارمندتري را در اختيار فراگيران قرار دهد . افزايش ميزان اهميت و اعتبار محتواي برنامه درسي از ديگر فوايد بهره‌گيري از فناوري‌هاي جديد در تنظيم برنامه درسي است . انعطاف‌بخشي به محتواي برنامه درسي ، افزايش ميزان علاقمندي فراگيران و افزايش سودمندي برنامه درسي از ديگر فوايدي هستند كه استفاده از فناوريهاي جديد ، رسيدن به آنها را ممكن مي‌سازد ، اما لازم به توجه است كه اين پديده محدوديتها و معايبي را نيز مي‎تواند به همراه داشته باشد . از جلمه اينكه بكارگيري فنارويهاي اطلاعات در آموزش مي‌تواند باعث ايجاد فاصله ميان معلم و دانش‌آموز گردد و … براي آنكه نظام تعليم وتربيت دچار چنين معايبي نگردد نيازمند بسترسازي علمي و فرهنگي مناسب جهت بهره‎گيري هر چه بيشتر و بهتر فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش مي‎باشد.

بنابراين ضروري است به موازات اينكه محتواي برنامه درسي در جهت بهره‌گيري بيشتر از فناوري اطلاعات و ارتباطات دچار تغيير مي‌شود، فرايند بسترسازي علمي و فرهنگي آن نيز به اجرا گذاشته شود .

فهرست منابع :

  1. ابراهيمي ، علي . برنامه‌ريزي درسي ( راهبردهاي نوين ) . تهران : فكر نو ،‌1377
  2. انجمن اولياء و مربيان . خانواده و پيامدهاي فناوري اطلاعات . تهران : انتشارات انجمن اولياء و مربيان ، 1382
  3. زرگر ، محمود . اصول و مفاهيم فناوري اطلاعات . تهران : بهينه ، 1380
  4. سركار آراني ، محمدرضا . فرهنگ آموزش در ژاپن . تهران : روزنگار ،‌ 1381 .
  5. عطاران ، محمود . جهاني شدن ، فناوري اطلاعات و تعليم و تربيت . تهران : آفتاب مهر ، 1381
  6. قورچيان ، نادرقلي . فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش . تهران : فراشناختي انديشه . 1382
  7. ونتلينگ ،‌ تيم . برنامه‌ريزي براي آموزش اثربخش . ترجمه مجمد چندري . تهران : دانشگاه تربيت مدرس ، 1375

8 – Aggarwal.j.C, Principles, Methods and Technigues of Teaching, Second Revised Edition, 2001.

9 – Garrison.D.R & Anderson.T, E-Learning in the 21st Century, First Published , 2003.

10- Without Name ; Globalization and pedagogy ;[ on-line] http://www.handong.edu/english/introduction/globalization.asp.

11 – http://safety . ngfl. gov.uk/schools/glossary.php3? mode = kw & GL = 43

12 – without name; ICT and curriculum Integration,

http://www.hornislass.eq.edu.au/home/mtann4/docs/icts – for – learning/continua-examples.doc

+ نوشته شده توسط ریحانه عزیزی.حمیده عربی.زهرااسلامی در جمعه پانزدهم ارديبهشت 1385 و ساعت 12:5 | پيشنهادات سازنده وبلاگي بهتر جهاني‌شدن دنياي اطلاعات

مفهوم «جهاني شدن» به فرآيندي اطلاق مي‌شود كه طي آن جريان آزاد انديشه، انسان، كالا، خدمات، و سرمايه در دنيا ميسر گردد. تأثير اين مفهوم، دگرگوني متغيرهاي زمان و مكان را پديد آورده و گسترش ارتباطات در سطح بين‌المللي قابليت وقوع يافته است. بر اين قرار، داده‌هاي كمي اطلاعات در صحنه جهاني ابعاد وسيعي يافته و موجب رشد شبكه ارتباطات در صحنه بين‌المللي از نظر روابط فردي و اجتماعي شده است. در مقاله حاضر، ضمن توجه به جهاني‌شدن گستره اطلاعاتي در جهان معاصر، به ارزيابي موضوعات مذكور مبادرت شده، و در نهايت به نتيجه‌گيري درباره تأثيرات آن بر كتابداري و اطلاع‌رساني پرداخته مي‌شود.

مقدمه

پديده جهاني‌شدن در چند سال اخير به نحوي گسترده منابع چاپي و الكترونيكي زبان فارسي را تحت‌الشعاع قرار داده است. نگاهي به مواد كتابي در اين حوزه (به‌خصوص علوم اجتماعي) نشانگر توجه انديشمندان ايراني به موضوع جهاني‌شدن در رشته‌هاي مختلف مي‌باشد[1]. آنچه از دهه شصت ميلادي و در بطن انديشه «مك‌لوهان» براي ارائه يك تصوير وسيع ارتباطي به جامعه جهاني عرضه شد، تا به امروز كه در هزاره سوم ميلادي به ارزيابي اطلاعات ديجيتال پرداخته مي‌شود، مبتني بر رابطه انسان و ابزارهاي فناوري است. بر اين مبنا، در گستره كنوني جهاني‌شدن، سعي مي‌شود محدوده اين تغيير و دگرگوني در حوزه اطلاعات مورد توجه قرار گيرد.

هدف اين مقاله آن است كه مباحث موضوعي جهاني شدن را در عرصه اطلاع‌رساني مورد شناسايي قرار دهد و با مطالعه اهم مقالات اين حوزه در منابع چاپي و الكترونيكي، عرصه اطلاعات و اطلاع‌رساني را در چارچوب جهاني‌شدن بررسي نمايد.

  1. مفهوم جهاني‌شدن

از ديدگاه زبانشناختي مفهوم «جهاني‌شدن» واژه‌اي است معادل Globalization،‌ كه بار معنايي ويژه‌اي را در چارچوب اجتماعي، اقتصادي، و فرهنگي دارد. هر چند در متون متنوع علمي از اين واژه با احتياط سخن رفته و آن را مغاير با جامعه جهاني (World society)، نظام جهاني (World system)، بين‌المللي‌شدن (Internationalization)، و جهان‌گرايي (Globality) دانسته‌اند، ولي توصيف مشابهي از اين واژه در بين عالمان رشته‌هاي مختلف علوم انساني موجود است كه به فرآيند و جريان آزاد تفكر و سرمايه مرتبط مي‌شود. در تعريف مادي از واژه جهاني‌شدن «ادوارد آني‌تات» از كارمندان ارشد «صندوق بين‌المللي پول» مي‌گويد: «جهاني شدن به فرآيندي اطلاق مي‌شود كه طي آن جريان آزاد انديشه، انسان، كالا، خدمات، و سرمايه در دنيا ميسر مي‌شود.[2] در چارچوب اين گونه تعاريف، عالمان علم جغرافيا نيز در توصيف وضعيت و جايگاه كلانشهرها بر مفهوم اقتصادي جهاني‌شدن تأكيد مي‌كنند، و سعي دارند محدوده تعريف مذكور را مورد توجه قرار دهند.

چنانچه در يكي از اين گونه مقالات ذكر شده: «جهاني شدن اقتصاد به تشديد جريان كالا، خدمات، اطلاعات، سرمايه‌گذاري و عوامل توليد در سطح بين‌المللي دلالت دارد كه منجر به يكپارچگي اقتصادي جهان مي‌شود»[3]. آنچه در تعاريف مزبور از نظر پديده‌هاي جمعي مورد توجه است، پيوند فرهنگ و اقتصاد در بين آحاد اجتماعي در عرصه بين‌المللي است كه وقوع آن با شرايط نوين زمان و مكان، توجيه‌پذير است.

هرگاه مفهوم متغير مكان را از جنبه سياسي و جغرافيايي ارزيابي نماييم كه تا چه حد ماهيت سياسي آن از نظر دولت- ملت تغيير يافته، يا اين كه به جهت بروز تحولات سياسي شهروند بين‌المللي از ديدگاه دولت‌ها اهميت يافته، روشن مي‌شود كه روابط انسان با انسان،‌ و انسان با طبيعت و فناوري، عرصه پويايي را در حوزه جهاني شدن دارا مي‌باشد. در مقابل، فرآيند جهاني‌شدن از نظر جغرافيايي به مسائل بومي و همگاني‌كردن بومي(Particularism) نيز مرتبط است، نمادي كه مستلزم همگاني‌شدن اجزاي اجتماعي و بالطبع بومي‌كردن همگاني(Universalism)، يا جامعيت بخشيدن به آحاد جمعي خواهد شد [4].

در خصوص متغير زمان، به جهت دگرگوني در فرآورده‌هاي مادي اطلاعات و نفوذ فناوري، گستره اطلاعات و روش‌هاي بازيابي به حدي دگرگون شده كه بر دسترسي‌پذيري آن اثرات مختلفي گذاشته است، به نحوي كه فرايندهاي كتابداري در دوره كتاب و عصر چاپي، چندان كاربردي در دنياي مدرن امروز ندارد. بر اين مبنا «مانوئل‌كاستلز» اشاره‌اي به وضعيت دگرگونه كنوني در اثر خويش دارد: «عصر اطلاعات، جبر تكنولوژيك است… جهاني شدن و اطلاعات‌پردازي، ساختارهاي بنيادين جوامع ما در سرتاسر جهان‌اند… فضاي مجازي هم اكنون اين قلمرو [همگاني] را پديد آورده است» [5]. در مفهومي عيان و آشكار، هر چند جهاني‌شدن موجب دگرگوني در قواعد ارتباطات، خدمات و اقتصاد شده، ولي اين امكان را براي ملل و جوامع فراهم آورده كه ارتباطات و حريم روابط آن، قابليت تعريف مجدد بيابند، بر اين قرار كه اجزاي ارتباطات در مفاهيم الكترونيكي، وضعيت نويني را در بين آحاد استفاده‌كنندگان تعريف مي‌كند.

مثلاً تصميمات نوين در خصوص استفاده منصفانه از مواد بدون اجازه صاحب آن بر روي وب‌سايت‌ها، از مواردي است كه در ايالات متحده آمريكا شرايط جديد و نويني را براي پژوهشگران پديده آورده است [6].

بر اين قرار طبيعي است كه حوزه اطلاع‌رساني، از ديدگاه جهاني‌شدن (با توجه به تعاريف ارائه‌شده) متأثر باشد، زيرا فرايند روابط جهاني‌شدن از چارچوب اطلاعات و عوامل آن در سطح بين‌المللي عبور مي‌كند و اين جريان، زمينه‌هاي اطلاع‌رساني و عوامل خدماتي آن را تحت تأثير قرار مي‌دهد و مفاهيم اين رشته را با توجه به بناي نوين جامعه اطلاعاتي تفسير مي‌كند. در اين خصوص گفته مي‌شود كه اقتصاد، مرزهاي جغرافيايي را در نورديده و ارتباطات به منزله ابزاري از وسايل اين انقلاب تلقي شده است:

مقوله جهاني‌سازي اقتصاد، مرزهاي جغرافيايي را مقدم بر معاملات تجاري، مبادلات تحقيقات علمي و القاي ارزش‌هاي فرهنگي بين‌المللي و آرزوهاي شخصي، تغيير داده است. اينترنت و ارتباطات راه دور باعث ايجاد انقلاب در ابزارهايي شده‌اند كه از آن طريق، مبادلات تجاري، ارتباطات، توليد، دريافت، كوتاه‌سازي، تحليل و انتشار اطلاعات به انجام مي‌رسد. [7]

  1. جهاني شدن و تأثير آن بر آزادسازي اطلاعات

موردي كه ديدگاه و گستره جهاني شدن را در عرصه زندگي امروز توسعه بخشيده، وسعت اين نظريه و مفهوم است كه جنبه‌هاي متنوع سياسي، اقتصادي، اجتماعي، جغرافيايي، معماري، و اطلاع‌رساني را قابل توجيه مي‌كند. از ديدگاه ماهوي، جهاني‌شدن با حوزه اطلاع‌رساني داراي روابطي است كه به ايجاد جامعه‌اي علمي متنهي مي‌شود كه در آن، جريان پيوسته اطلاعات، انتشار سريع عقايد و افكار را تسهيل مي‌كند [8]. برخي از انديشمندان ايراني اين ميسر را ملازم «سهولت ارتباط بين افراد» تلفي كرده‌اند [9]. در راستاي اين انديشه، چارچوب جهاني شدن بر مبناي افزايش شمار پيوندها و ارتباطات متقابل، شكل گرفته است كه از دولت فراتر مي‌رود. ارتباطات در اخذ تصميمات و در فعاليت‌هاي ملي و محلي نتايج قابلي را براي افراد و جوامع دربرخواهد داشت.

بر اين قرار، مفهوم جهاني شدن با متغيرهاي ويژه خود (چون زمان و مكان) در عرصه اطلاع‌رساني مؤثر واقع شده، و در عرصه اطلاعات و ارتباطات به پديده‌اي اطلاق مي‌شود كه موجب فشردگي زمان و مكان گرديده و به تعبيري،‌ «دهكده جهاني» اشاره‌اي به كوچك‌شدن زيست‌كره زمين است. زيرا فشردگي مزبور با درك متحولي از زمان و مكان همراه است كه بر حوزه‌هاي فرهنگي مؤثر واقع مي‌شود.

ابعاد جهاني شدن متأثر از روند مؤثري است كه بي‌ترديد پيامدهاي فرهنگي خود را از نظر اطلاعاتي به جاي خواهد گذاشت. «آنتوني ماكفرو» اين تأثير را به چهار عامل تقسيم كرده كه عبارت‌اند از: رقابت قدرت‌هاي بزرگ، نوآوري‌هاي فناورانه، جهاني شدن توليد و مبادله، و تجدد و نوگرايي [10]. آنچه از تأثيرات مزبور در چارچوب دستيابي به اطلاعات همگاني بر مي‌خيزد، ويژگي‌هاي نوين فرهنگي است كه بر مناطق مختلف اثر مي‌گذارد و به سمت شبيه‌سازي سوق مي‌دهد. چنين چارچوبي متأثر از پيامدهاي جبر اقتصادي و سياسي است و اهداف خود را به فرهنگ‌هاي ملي و محلي تحميل مي‌كند. اين چارچوب در حوزه ايدئولوژي نو- محافظه‌كاران سياسي در ايالات متحده آمريكا قابل مطالعه است؛ مثلاً در پي حملات 11 سپتامبر 2001 ميلادي به واشنگتن و نيويورك، افكاري در زمينه مبارزه با تروريسم بين‌المللي و اطلاعاتي پديد آمد كه احتمالاً آزادي‌هاي فردي و مدني در دسترس‌پذيري به اطلاعات را محدود خواهد كرد. اين موارد به دليل امكان حذف اسناد و مدارك از اينترنت، موجب گرديد خدمت‌دهندگان اينترنتي را موظف كنند كه فهرستي از اطلاعات مبادله‌شده را در بايگاني خود حفظ نمايند [11].

از وجوه انتقادي بر حوزه جهاني‌شدن در عرصه اطلاعات و ارتباطات، تأثير جنبه‌هاي رفتاري بر كاركرد اين فرايند است؛‌ بر اين قرار كه جهاني‌شدن، فرهنگ را در مقوله‌هاي رفتاري، بر مبناي هجوم و استيلاي ابزارهاي فناورانه در زندگي و اقتصاد سرمايه‌داري، دستخوش تهاجم قرار داده و با عموميت رسانه‌هاي تصويري و خبري مانند تلويزيون و ماهواره و بهره‌جويي از شبكه جهاني اطلاع‌رساني وب، زمينه مواردي مانند شبيه‌سازي و تضعيف فرهنگ ملي به منزله آسيب اجتماعي، در بين ملل و اقوام فراهم مي‌شود [12].

بر اين قرار در عرصه پيوستگي جهاني اطلاعاتي و ارتباطي، برنامه جهاني‌سازي مبتني بر انحصارات و اليگارشي‌هاي مالي است و فرهنگ محلي و ملي را در هم مي‌شكند و به نوعي امپرياليسم فرهنگي منتهي مي‌گردد. در تداوم وضعيت مزبور، وجه و نموداري تاريك از رابطه اطلاع‌رساني و اطلاعات با حيات فرهنگي و اخلاقي ملل مشاهده مي‌شود: «بي‌مرزسازي اقتصادي و اجتماعي بيش از آنكه به ايجاد يك نظام نوين بين‌المللي يا نظم جهاني منجر شود، به ايجاد بي‌نظمي و هرج و مرج منجر شده است [13].»

آنچه مفهوم جهاني‌سازي اطلاع‌رساني را از نظر فوايد و مضرات آن قابل ترسيم مي‌كند، به حد و مرز اطلاعات و نفوذ آن در چارچوب دولت- ملت وابسته است كه به نوعي، جامعه پژوهشي اقوام و ملل را تحت تأثير قرار مي‌دهد. به واقع آيا مي‌توان بر محدوديت اطلاعات، ارتباطات، و اطلاع‌رساني در چارچوب جهاني‌شدن انديشيد؟ طرفداران انديشه جهاني‌شدن بر آشنايي آحاد اجتماعي مردم با فرهنگ‌هاي مختلف ملي و محلي و تنوع فرهنگي از منظر ارتباطي تأكيد دارند و دهكده جهاني را در عصر ارتباطات، مبتني بر تعاطي فكر و انديشه اقوام مختلف پنداشته‌اند.

حركت در اين عرصه بر چند محور قرار دارد كه بحثي مستوفا مي‌طلبد. رئوس مطالب اين تغييرات و دگرگوني‌ها عبارت‌اند از:

_ فناوري اطلاعات قوه تفكر انسان را توسعه مي‌دهد.

_ فناوري اطلاعات تمام جهان را به هم مرتبط مي‌كند.

_ فناوري اطلاعات مردم جهان را به يكديگر نزديك مي‌كند.

_ فناوري اطلاعات از پيچيدگي‌هاي دنيا مي‌كاهد.

به واقع زماني كه تلگراف و تلفن بهره‌برداري مي‌شد، همواره سوءاستفاده‌هاي اطلاعاتي، ترس غالب و مستولي بر كاربران بود. اين كه فناوري‌هاي نوين تا چه حد جنبه‌هاي محدودكننده‌اي را در جهاني شدن دارد، مباحثي نو و جديد تلقي مي‌شوند [14].

تفكر به شيوه‌هاي فوق، اعم از قابليت نفوذ عناصر فيزيكي ارتباطات در جوامع يا مقابله با آن و محدوديت و حصار فرهنگي، رويه‌هاي نظري و عملي را در چارچوب سياستگذاري اطلاعاتي ترسيم مي‌كند و اين رويه‌ها كه به بنيادهاي اجتماعي هر ملتي وابسته است، بي ترديد با تضادهاي فكري و عملي آحاد اجتماعي مواجه خواهد شد.

  1. بررسي داده‌هاي كمّي از حوزه اطلاعات در صحنه جهاني

بي‌ترديد موضوعي كه بر جهاني‌شدن به طور عيني تأثير داشته رشد شبكه ارتباطات جهاني در عرصه كنوني روابط فردي و اجتماعي است. اين گستره جايگاه عميقي را از نظر فناوري و ارتباطات و وسايل و ابزار ارتباطي در صحنه بين‌المللي فراهم آورده و رشد فناوري اينترنت و زايش وب‌سايت‌ها، جايگاه نويني را در عرصه بين‌المللي پديد آورده است. روايت‌هاي متفاوتي از ميزان كمّي رشد اينترنت جهاني قبل از هزاره جديد در سال 2000 ميلادي موجود است. مثلاً دكتر «فرهنگ رجايي» به نقل از نيويورك تايمز استفاده‌كنندگان از اينترنت را تا 1994 ميلادي 50 ميليون نفر شمرده [15] و دكتر «حسن افراخته» كاربران را تا 1997 ميلادي حدود 30 ميليون نفر ذكر مي‌كند [16]. بر همين مبنا رشد وب‌سايت‌هاي جهاني در فاصله سال‌هاي 1993 تا 1998 ميلادي نفوذ چشمگيري در عرصه اطلاعات به همراه داشته و از 10000 به 800000 وب‌سايت ترقي يافته. به همين دليل بود كه «آنتوني‌گيدنز» و حاميان وي به نظريه «زمان جهاني» گرايش يافتند. يكي از مفسرين اين نظريه مي‌نويسد: «هر حادثه‌اي در هر گوشه‌اي از جهان به بخشي از زندگي روزمرة‌ جهاني و به موضوعي تبديل مي‌گردد كه همه مي‌توانند آن را ببينند، درباره‌اش داوري كنند و نسبت به آن اعمال فشار نمايند [17].

گستره توجه به فناوري اطلاعات در سال‌هاي دهه هشتاد ميلادي آغاز شد، يعني زماني كه صاحبان صنايع بيش از يك تريليون دلار در اين حوزه سرمايه‌گذاري كردند و تا پايان دهه نود به بازدهي قابل توجهي در صنايع توليدي و خدماتي فناوري اطلاعات منتهي شد. بر اساس تحقيقي كه به سفارش «دانشگاه بركلي» در ايالات متحده آمريكا صورت يافته، حافظه ديجيتالي به منزله كارآمدترين رسانه ذخيره‌سازي اطلاعات مورد توجه قرار گرفته است. بر اين اساس، قيمت حفظ و نگهداري اطلاعات به شدت در حال كاهش است، به طوري كه قيمت يك گيگا بايت ظرفيت ذخيره‌سازي اطلاعات كه در سال 2000 ميلادي كمتر از 10 دلار بود، در سال 2005 به يك دلار تنزل خواهد يافت [18].

بر اساس اين گزارش سه عامل در توليد رسانه‌هاي اطلاعاتي (مشتمل بر كاغذ، فيلم، ديسك‌هاي نوري، و مغناطيسي) مؤثر بوده كه عبارت‌اند از: كاهش ميزان منابع چاپي، مردمي كردن توليد اطلاعات، و پذيرش واقعيت غلبه رسانه ديجيتال بر ديگر بسترهاي اطلاعاتي. درصد رشد سالانه اطلاعات ذخيره‌شده جهان در سال 1999 از اين قرار است: كاغذي 20 درصد، فيلم 4 درصد، ديسك‌هاي نوري 70 درصد، و مواد مغناطيسي 55 درصد.

همين گزارش در بخش ارتباطات ديجيتالي به رشد چشمگير حجم صفحات ايستا(Html) در وب در سال 2000 اشاره كرد كه حدود 21 ترابايت بوده و هر سال دو برابر مي‌شود. بالاترين ميانگين مصرف اطلاعاتي در آغاز هزاره نوين مربوط به راديو و تلويزيون، و كمترين ميانگين مصرف مربوط به رسانه‌هاي چاپي نظير كتاب، مجله، و روزنامه بوده است. بالاخره اين كه بالاترين رشد فزاينده مربوط به فيلم‌ها، بازي‌هاي ويديويي، و استفاده از اينترنت است [19]

  1. جهاني‌شدن و تأثير آن بر حوزه اطلاع‌رساني

از تأثير جهاني‌سازي بر حوزه‌هاي موضوعي و تخصصي در رشته‌هاي متفاوت به تناوب سخن رفته. مثلاً در خصوص تأثير جنبه‌هاي اطلاعاتي و دگرگوني‌هاي حاصل از آن بر مديريت، مباحث چندي مطرح شده كه بر شيوه‌هاي تصميم‌گيري مؤثر مي‌باشند. تصميم‌پذيري كمّي اطلاعات در جهان امروز مبتني بر دگرگوني و تغييراتي است كه در ساختار كتابخانه‌ها و كاركرد منابع انساني در دوره معاصر حاصل شده است؛ از جمله ميزان انعطاف‌پذيري در مبادله اسناد، صرفه‌جويي در زمان، كوتاه‌شدن فواصل جغرافيايي، و توسعه همكاري‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي [20]، در حالي كه آشكار است نقش كتابداران و كتابخانه‌ها در چارچوب كنترل منابع ملي در اين حوزه بسيار مهم تلقي مي‌شود. بر اين قرار است كه بسياري از رؤياهاي دوران گذشته مانند كتابشناسي جهاني، فهرستگان‌هاي منطقه‌اي، و تفاهم‌نامه‌هاي حق تأليف در عرصه جهاني،‌ صورت واقعيت پيدا مي‌كنند.

مهم‌ترين تغيير و دگرگوني در وظايف كتابداران و اطلاع‌رسانان به تنوع محمل‌هاي اطلاعاتي مربوط مي‌شود، و انتظار مي‌رود كه ابزارهاي ارتباطي در فضاي عصر نوين مبتني بر كتاب و روزنامه‌‌هاي الكترونيكي فزوني يابند و در شيوه بازيابي و خدمات‌دهي، وقوع يك تحول قابل ملاحظه را در نظام تعامل مراجعين و پاسخگويان موجب گردد. در اين زمينه ابزارهاي نوين آموزشي و فرهنگي مانند آموزش الكترونيكي، مدرسه‌هاي هوشمند،‌ و ابزارهاي كمكي آن مثل كتابخانه‌هاي الكترونيكي اهميت درخوري پيدا مي‌كنند. همچنين ارتباطات الكترونيكي مانند بهره‌جويي از پست الكترونيكي، اشاعه گزينشي اطلاعات، توسعه وبلاگ‌ها و تله‌كنفرانس‌ها جايگاه وسيع‌تري را در بين عامه اهل تحقيق و عموم مردم به دست خواهند آورد.

تغيير ثانوي، مبتني بر طرح و بناي مديريت نوين در اداره كتابخانه‌ها است و سازمان‌هاي متكي بر دانش را در بطن خود خلق كرده است. استفاده گسترده از فناوري نوين موجب دگرگوني در حفظ و نگهداري اطلاعات در كتابخانه‌ها، دسترس‌پذيري به مواد، و فرآيند مهارت‌هاي ارتباطي در سازمان كتابخانه‌ها شده، به طوري كه مكانيسم كتابخانه‌ها، مبتني بر فرآيند نوين فناوري تلقي مي‌شود. اين كه سازمان كتابخانه‌ها چه مشكلاتي را براي استقرار مديريتي نوين دارد، بحثي مديريتي است كه در اداره نوين كتابخانه‌ها قابليت طرح و پيگيري دارد.

  1. نتيجه‌گيري

تبيين جهاني‌شدن در زمينه آينده تغييرپذير جهان، بر دگرگوني در دسترسي آزاد به اطلاعات، در فرايند جامعه اطلاعاتي دنياي نوين مبتني است. از ديدگاه «كاستلز» در كتاب سه‌گانه عصر اطلاعات، منظره نوين جهاني بر ساختار شبكه اطلاعاتي استوار است. «گيدنز» بحث جهاني شدن را بر مبناي نظريه «زمان جهاني» طرح كرده و «دراكر»(Druker) مبحث فناوري را از ديدگاه مديريتي بررسي مي‌كند. علوم متنوعي (مثلاً جغرافيا) بحث جهاني شدن را از منظر كلانشهرها و زيست انسان در شهر و محله مورد توجه قرار داده‌اند و عالمان مديريت، تأثير اين حوزه را بر سازماندهي دانش و شيوه اداره ساختار بوروكراسي، ارزيابي كرده‌اند. در مقابل، اطلاع‌رساني تأثير جهاني‌شدن را بر مبناي استفاده از ابزارهاي نوين دنياي فناوري و نفوذ فناوري در سازماندهي و خدمات به مراجعين، مورد توجه قرار مي‌دهد. به واقع هر چند كه حوزه اقتصاد آزاد و نظريه‌هاي سياسي از نظم نوين جهاني متأثر شده‌اند، ولي جهاني‌شدن و تأثير آن در عرصه اطلاع‌رساني از ويژگي‌هاي جامعه اطلاعاتي است كه مرزهاي دولت- ملت را در مي‌نوردد و دستيابي به اطلاعات را (با توجه به ابزارهاي اطلاعاتي نوين) مورد توجه قرار مي‌دهد.

اين كه كشورهاي در حال توسعه در هزاره جديد، به ابزارهاي نويني براي دسترسي به اطلاعات نياز دارند، بحثي جداگانه را مي‌طلبد. در حال حاضر تمدن نوين اطلاعاتي بحث‌هاي نويي را در اطلاع‌رساني مورد توجه قرار داده: ابزارهاي جديدي از قبيل كتابخانه‌هاي ديجيتالي، كتابخانه‌هاي الكترونيكي، يا كتابخانه‌هاي بي‌كاغذ كه از ابهام معنايي برخوردارند؛ يا ابزارهاي عمومي مانند ديسك‌هاي مغناطيسي و نوري كه جنبه‌اي عام يافته‌اند، ولي بهره‌جويي از آن‌ها نيازمند تجهيزات ويژه‌اي است

منابع1.

چند ويژه نامه از نشريات چاپي به جهاني شدن پرداخته‌اند كه مشخصات برخي از اين مطبوعات به قرار زير است:

– مطالعات ملي. سال سوم. شماره 10 (زمستان 1380).

– مطالعات ملي. سال سوم. شماره 11 (بهار 1381).

– انديشه حوزه. سال هشتم. شماره 6 (خرداد و تير 1382).

– گزارش گفت و گو. سال دوم. شماره 28 (مرداد 1381).

– كتاب نقد. سال ششم. شماره 4 (پاييز 1381)

– كتاب نقد. سال هفتم شماره 1 (زمستان 1381).

– كتاب ماه علوم اجتماعي. سال ششم. شماره 9 و 10 (تير و مرداد 1382).

  1. ادوارد آني نات. «رويارويي با چالش‌هاي جهاني شدن» سايت آينده‌نگر (Ayandehnegar.Com) 6 نوامبر. 2003. ص 1.
  2. حسن افراخته. «جهاني شدن اقتصاد و نقش آن در ساختار فضايي و اجتماعي شهرها». اطلاعات سياسي-اقتصادي. سال شانزدهم- شماره اول و دوم (مهر – آبان 1380) ص 144.
  3. فرهنگ رجايي. پديده جهاني شدن: ‌وضعيت بشري و تمدن اطلاعاتي. ترجمه عبدالحسين آذرنگ. تهران:‌ نشر آگاه، 1379. ص 149-148.
  4. مانوئل كاستلز. «درباره‌ي عصر اطلاعات». ترجمه افشين جهانديده. كتاب ماه علوم اجتماعي. سال ششم- شماره نهم و دهم (تير و مرداد 1382)، ص 6-4.
  5. عليرضا نوروزي. حقوق مالكيت فكري؛ حق مؤلف و مالكيت صنعتي. تهران: چاپار، 1381، ص 140.
  6. داود نبي‌رهني. «فرصت‌ها و رقابت‌هاي علمي كشورهاي در حال توسعه در قرن بيست و يكم» رهيافت. شماره 29 (بهار 1382)، ص 90.

8 . علي اسماعيلي. «جهاني شدن: تهديدها و فرصت‌هاي ناشي از آن» آموزه. شماره 17 (1381)، ص 22.

  1. ابوالحسن رياضي. «جهاني شدن و شهر؛ بررسي پارادايم فضايي در جامعه‌شناسي شهري» اطلاعات سياسي- اقتصادي. سال شانزدهم- شماره اول و دوم (مهر- آبان 1380)، ص 170.
  2. سليمان ايران‌زاده. «جهاني شدن و تحولات استراتژيك در مديريت» اطلاعات سياسي- اقتصادي. سال پانزدهم. شماره پانزدهم و دوازدهم (مرداد- شهريور 1380)، ص 92
  3. عليرضا نوروزي، ص 136.
  4. ابوالحسن رياضي، ص 171.
  5. سرژلاتوشه. غربي‌سازي جهان. ترجمه فرهاد مشتاق صفت. تهران: سمت، 1379. ص 132.
  6. «دنيايي كه با ICT متحول مي‌شود». ترجمه ثريا پاك‌نظر. وب. شماره 55 (دي 1383)، ص 22-20
  7. فرهنگ رجايي، ص 119.
  8. حسن افراخته، ص 147.
  9. حسين گدازگر. «جهاني‌سازي يا محلي‌سازي؟ نقدي بر تئوري زمان جهاني آنتوني گيدنز و طرفداران او». نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز. سال 45. شماره 184-183 (تابستان – پاييز 1381)، ص 234.
  10. عباس رجبي. «بشر در محاصره اطلاعات بيكران جهاني». وب. شماره 40 (مهر 1382)، ص 20.
  11. همان، ص 21-22.
  12. «دنيايي كه با ICT متحول مي‌شود»، ص 21.

+ نوشته شده توسط ریحانه عزیزی.حمیده عربی.زهرااسلامی در جمعه پانزدهم ارديبهشت 1385 و ساعت 12:4 | پيشنهادات سازنده وبلاگي بهتر آسیب های روان شناختی اینترنت یکی از وسایل ارتباطات و اطلاعات

بى شك، رشد روزافزون اينترنت فوايد و اهميت غير قابل انكارى دارد، چندان كه در دوران حاضر، نقش محورى اينترنت چنان اساسى است كه بدون آن امكان برنامه ريزى، توسعه و بهره‏ورى در زمينه‏هايى چون: فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و علمى در جهان آينده امكان‏پذير نخواهد بود. با وجود اين، نبايد از پيامدهاى ناگوار و مخرب آن به‏ويژه در زمينه‏هاى اجتماعى و فرهنگى غافل ماند.

به ديگر سخن، اينترنت با همه خوبى‏ها و فوايدش، از كاستى‏ها و آسيب‏هايى نيز برخوردار است كه همگان به ويژه دولت‏مردان، سياست‏گذاران و اوليا و مربيان و والدين بايد بدان واقف باشند. البته سخن گفتن از آسيب‏هاى اينترنت به معناى نفى اين پديده و نگاه منفى بدان نيست؛ بلكه واقعيت اين است كه اينترنت داراى كاركردهاى مثبت و منفى مى باشد كه پاره‏اى از كاركردهاى مثبت را در مقاله پيشين بيان كرديم و اكنون به بيان برخى از آسيب‏هاى آن مى پردازيم. آسيب شناسى اينترنت، همچنان كه از عنوان آن پيداست، عنوانى كلى و وسيع است، چندان كه مى‏توان آن را از رويكردها و ابعاد مختلف مورد مطالعه و بررسى قرار داد؛ براى مثال، در بُعد فنى آسيب‏هايى نظير امنيت شبكه‏اى و نرم‏افزارى در برابر ويروس‏ها و نفوذگرها (هكرها)، برنامه‏نويسى‏هاى گوناگون و گاهى غير استاندارد، همچنين در ابعاد مختلف ديگرى چون ابعاد سياسى و بررسى مسائلى مانند تاءثير اينترنت بر مرزهاى ملى، دموكراسى و آزادى، در بُعد اقتصادى مباحثى از قبيل: اينترنت و بازارهاى الكترونيكى و تاثير آن در جهانى شدن و اقتصاد جهانى و ابعاد گوناگون ديگر را مى‏توان مطرح كرد. اما در اين نوشتار فقط به آسيب‏هاى روان‏شناختى اشاره خواهيم كرد.

انواع آسيب‏هاى فردى و روان‏شناختى

امروزه آسيب‏هاى فردى و روان‏شناختى اينترنت، از سابر خطرات آن بيشتر است. در بعد روان شناختى، اينترنت آسيب‏هاى جدى متعددى از جمله: هويت نامشخص، اضطراب، افسردگى و انزوا، اعتياد به اينترنت و به خصوص اعتياد به گپ‏زنى (چت) را مى‏تواند براى كاربران به همراه داشته باشد؛ همچنان كه فوايد و مزاياى متعددى را نيز مى‏تواند براى او به ارمغان آورد.

شناخت واقعى و عملى نيازهاى نسل جوان امروز، مستلزم بررسى ابعاد مختلف عوامل تاءثيرگذار و اثرپذيرى از فنّاورى نوين ارتباطى است. متاسفانه بخش عمده‏اى از مديران و مسئولان و برنامه‏ريزان و تصميم‏سازان ما يا نمى‏خواهند و يا نمى‏توانند به شناخت اين فنّاورى بپردازند. اينترنت و رايانه نه تنها ميزان و سطح اطلاعات نسل جوان را افزايش داده، بلكه بر تمايلات و گرايشات آنان نيز تاءثير گذاشته است. نسلى كه با اينترنت سر و كار دارند همين جوانانى هستند كه در نهادهاى مختلف مشغول كارند. از اين‏رو برچسب منحرف و مانند آن زدن به چنين كاربرانى به هيچ عنوان روا نيست. اما در عين حال بايد توجه داشت كه اين رسانه جهانى حاوى پيام‏ها و پيامدهايى است كه مى‏تواند شخصيت جوان و نوجوان را به سادگى تحت تاءثير قرار دهد و به سمت و سويى خطرناك بكشاند. از اين رو، جا دارد كه با انجام تحقيقاتى وسيع در حوزه روان‏شناسى و جامعه‏شناسى اينترنت، مباحثى كه در جوامع پيشرفته مهم و حياتى قلمداد مى‏شوند، جامعه را از آفت‏هاى واقعى آنها مطلع، و در صورت امكان از برخى از آنها پيش‏گيرى كرد.

يكى از مسائل روان‏شناختى در باره اينترنت، هويت ناشناس كاربر است. هويت، واجد سه عنصر است: شخصى، فرهنگى و اجتماعى، كه هر يك در تكوين شخصيت فرد نقش مهمى را ايفا مى‏كنند. در مقايسه‏ها، هويت شخصى ويژگى بى‏همتاى فرد را تشكيل مى‏دهد و هويت اجتماعى در پيوند با گروه‏ها و اجتماعات مختلف قرار مى گيرد. اينترنت صحنه فرهنگى و اجتماعى است كه فرد خود را درموقعيت‏هاى متنوع نقش‏ها و سبك‏هاى زندگى قرار مى دهد. در اين فضاى عمومى، مهارت فرهنگى جديدى لازم است تا با تنظيمات نمادين بتوان بازى كرد. پايگاه شخصى نمونه‏اى مدرن است كه چگونه كاربر اينترنت خود را براى مخاطبان جهانى معرفى مى‏كند. براى بيان افكار، احساسات، علايق و آراء از متن مناسب، گرافيك، صدا و فيلم استفاده مى‏شود. «ميلر» اهميت و پيوندهاى پايگاه شخصى را ذكر مى‏كند و مى‏گويد كه: «به من بگو لينك‏هايت چيستند تا بگويم كه چه شخصى هستى.»

دكتر محمد عطاران معتقد است كه با امكانات و گزينه‏هاى فراوانى كه رسانه‏هاى عمومى از جمله اينترنت در اختيار جوانان مى‏گذارند، آنان دائماً با محرك‏هاى جديد و انواع مختلف رفتار آشنا مى‏شوند. چنين فضايى هويت نامشخص و پيوسته متحولى را مى آفريند، خصوصا براى نسلى كه در مقايسه با نسل قبل با محرك‏هاى فراوانى مواجه است. همچنين از طريق رسانه‏هاى جمعى، افراد خط مفروض ميان فضاى عمومى و خصوصى را تجديد سازمان مى‏كنند و اين امكانى است كه جوانان فعالانه از آن استفاده مى‏كنند.(1)

بحران هويت جوانان

جوان، به خصوص در دوران بلوغ كه مرحله شكل‏گيرى هويت اوست و همواره به دنبال كشف ارزش‏ها و درونى كردن آنها مى‏باشد، با اينترنت و حجم گسترده، حيرت‏انگيز و گوناگون اطلاعات مواجه مى‏شود و ناچار كه در اين دنياى مجازى، هويت خويش را از طريق جستجو پيدا كند و بدين‏سان، ممكن است برخى و شايد تعداد زيادى از نوجوانان راه را در اينترنت گم كنند و دوران هويت‏يابى خويش را بيش از پيش با بحران سپرى كنند.

از سوى ديگر، گاهى برخى از ويژگى‏هاى شخصيتى مانند: سن، تحصيلات، محل سكونت و حتى جنسيت در اينترنت از بين مى‏رود؛ به عنوان نمونه، بسيارى از افرادى كه در اتاق‏هاى چت مشغول گفتگو با يكديگر مى‏باشند با مشخصاتى غير واقعى ظاهر شده و از زبان شخصيتى دروغين كه از خود ساخته‏اند و آن را به مخاطب يا مخاطبان خود معرفى كرده‏اند، صحبت مى‏كنند و با اين حال، چه تاءثيراتى كه همين شخصيت‏هاى ناشناس بر يكديگر دارند.

سوء استفاده جنسى

يكى ديگر از خطرات جدى اينترنت در دوران كنونى متوجه كودكان و نوجوانان است. از جمله اين خطرات سوء استفاده جنسى از طريق اينترنت است. كودكان و نوجوانان به خصوص در جوامع پيشرفته كه استفاده از اينترنت در خانه و مدرسه براى آنان ميسر است، خاصه از طريق اتاق‏هاى چت و گپ‏زنى مورد اغفال و سوء استفاده جنسى قرار مى‏گيرند. در مواردى كار اغفال كودكان توسط باند و تشكيلات برنامه‏ريزى‏شده انجام مى‏شود كه يكى از موارد آن در ايالت «كنتاكى» در آمريكا اتفاق افتاد. در آنجا يك بازرس پليس موفق شد يك شبكه انتشار صور قبيحه كودكان را برچيند.(2)

بنا بر مطالعاتى كه در غرب در اين زمينه انجام گرفته است، اغلب نوجوانانى كه مورد اغفال و سوء استفاده جنسى واقع مى‏شوند، زير 18 سال سن دارند و در بيشتر موارد تصاوير تحريك‏كننده‏اى از طريق چت يا تلفن همراه برايشان ارسال، و سپس از آنها براى حضور فيزيكى در محل خاصى دعوت شده و بدين ترتيب فريب خورده و مورد تجاوز جنسى واقع مى‏شوند.(3) اين مسئله در حال حاضر، به يكى از معضلات جدى در مغرب زمين مبدل شده است؛ چندان كه غالب دانشمندان و سياست‏گذاران به‏اين امر بيش از پيش وقوف و توجه داشتهاند و مقالات، كتاب‏ها و همايش‏هاى متعددى در ارتباط با آن برگزار كرده‏اند؛ براى مثال، ده سال پس از تصويب كنوانسيون حقوق كودك توسط سازمان ملل در سال 1989م؛ يعنى در سال 1999م گردهمايى جهانى تحت عنوان «كارشناسى براى حمايت كودكان در برابر سوء استفاده جنسى از طريق اينترنت» برگزار گرديد كه منجر به صدور قطعنامه‏اى شد كه در آن آمده است: «هر چه اينترنت بيشتر توسعه پيدا كند، كودكان بيشتر در معرض محتويات خطرناك آن قرار خواهند گرفت. فعاليت‏هاى مجرمانه مربوط به فحشاى كودكان و پورنوگرافى آنان، كه از طريق اينترنت مورد سوءاستفاده واقع مى‏شوند، اكنون از مسائل حاد به شمار مى‏رود. اگر چه سودمندى‏هاى اينترنت از زيان‏هاى بالقوه آن بيشتر است، در عين‏حال نبايد از شناخت خطرات آن، غفلت كرد. در صورتى كه براى مقابله با اين خطرات، اقدامى صورت نگيرد، تهديدهاى سنگين آن بر كودكان باقى خواهد ماند و سبب بازدارى از كاربرد صحيح اينترنت در آينده خواهند شد».(4) نكته بسيار مهم آن است كه چون اينترنت «جهانى» است، قواعد ناظر به آن نيز بايد «بين‏المللى» باشد و مبارزه با مفاسد اينترنت از جمله ترويج فحشاى كودكان، همتى جهانى طلب مى‏كند و نيازمند يك رويكرد استراتژيك جهانى و منحصر به فرد و مستلزم ضمانت اجرايى بين‏المللى است.

بدين‏سان، پايگاه‏هاى زيادى درباره با آثار مخرب اينترنت و به خصوص چت براى نوجوانان و جوانان و راه‏هاى پيشگيرى از اين آثار راه‏اندازى شده است كه از جمله اين پايگاه‏ها عبارتاند از:

http://www.safeteens.com/

http://www.cyberkids.com/kc/index.html

http://www.kidsworld.org/

http://www.kids-online.com/

http://www.kidssafenet.com/

حتى براى جستجوى مطمئن و متناسب با نوجوانان، موتورهاى جستجوى تخصصى مطمئن و فيلتردارى تاءسيس شده‏اند كه نمونه‏هاى زير از آن جمله‏اند:

http://www.ajkids.com/

http://www.yahooligans.com/

http://sunsite.berkeley.edu/KidsClick

http://cybersleuth-kids.com/

بنابراين، ضرورى است كه پيش از شيوع چنين خطرات اينترنتى در بين نوجوانان جامعه ما، تدابير امنيتى مناسبى انديشيده شود و مفاهيم مبتنى بر فنّاورى ارتباطى روز و خطرات احتمالى و نحوه استفاده صحيح از آن توسط رسانه‏هاى جمعى، براى نوجوانان كشور، به عنوان يك نياز ضرورى و فورى قلمداد شده، آموزش داده شود. واقعيت اين است كه جامعه كاربران ميليونى اينترنت كشور در 10 سال آينده، امروز تعليم مى بينند. هر اندازه اين تعليم، بر اساس درك بيشتر و توجه به قابليت‏هاى كودكان استوار شده باشد، خطر آسيب‏پذيرى نوجوانان و جوانان كشور از فعاليت‏هاى مبتذل فرهنگى غرب از طريق فنّاورى روز، كاهش مى‏يابد و راه حضور صحيح و روشمند نوجوانان ايرانى در اينترنت هموارتر مى‏گردد.

اعتياد به اينترنت

اعتياد به اينترنت(5) يا استفاده بيش از حد از ديگر آسيب‏هاى فردى، و تا حدودى اجتماعى اينترنت است كه گاهى از اين بيمارى تحت عنوان اعتياد مجازى(6) و مشهوتر از آن با عنوان «اختلال به اعتياد اينترنت»(7) نام برده مى شود. اختلال اعتياد به اينترنت يك پديده بين رشته‏اى است و علوم مختلف پزشكى، رايانه‏اى، جامعه‏شناسى، حقوق، اخلاق و روان شناسى هر يك از زواياى مختلف اين پديده را مورد بررسى قرار داده‏اند و در هر يك از اين علوم مختلف نظريه‏هايى براى اين اختلال مطرح شده است. اما به رغم تحقيقات زياد براى شناختن عوامل اصلى اعتياد به اينترنت، ابهامات بسيارى در بين دانشمندان اين حوزه وجود دارد.

ممكن است تا به حال چندين بار از طريق رسانه‏هاى جمعى به ويژه تلويزيون، باخبر شده باشيد كه در آمريكا و برخى از جوامع پيشرفته، تعداد معتادان به اينترنت از اعتياد به مواد مخدر، الكل و ساير چيزها بيشتر است. بنا بر يك گزارش، برخى از آمريكايى‏ها تا جايى اعتياد پيدا كرده‏اند كه روزانه بيش از 18 ساعت از وقت خود را صرف اينترنت مى‏كنند، كه اين امر منجر به قبض‏هاى تلفن سرسام‏آور و عدم‏توجه به خانواده مى‏شود. از اين رو، اينترنت زندگى بسيارى از مردم را مختل كرده است. اين بيمارى در آمريكا به قدرى فاجعه‏بار است كه كليساها، پيشوايان مذهبى با فريادهاى كمك خواهى زن و شوهر، يا يكى از آنها، براى رهايى از اين نوع اعتياد مواجه هستند و مؤسسه‏هاى مشاوره‏اى مسيحى در حال تدوين مشاوره‏هاى اعتياد به اينترنت مى‏باشند.(8) تشخيص اعتياد به اينترنت از مواردى است كه بحث‏هاى زيادى درباره آن صورت گرفته است. سرپرست مركز درمانى اعتياد به الكل و مواد مخدر در دانشگاه استنفورد در اين مورد مى گويد: «اگر فردى متوجه شد كه قادر نيست يك روز را بدون استفاده از اينترنت سپرى كند، شكى نيست كه اين فرد به استفاده از اينترنت معتاد شده است».(9) البته حق اين است كه زمان به تنهايى نمى‏تواند معيار كامل و دقيقى براى تشخيص اعتياد به اينترنت باشد؛ بلكه در كنار آن بايد شاخص‏هاى ديگرى نظير اين كه شخص استفاده كننده چه كسى است، در نظر گرفته شود، بايد توجه شود. كه آيا كاربر دانشجو و استاد دانشگاه است كه هر روز براى تهيه برخى مطالب و آمارها به اينترنت مراجعه مى‏كند؟ آيا تاجرى است كه هر روز چندين ساعت وقت خويش را صرف تجارت الكترونيكى مى‏كند؟ يا اينكه فردى است كه عادت كرده است تا بخشى از وقت خويش را براى چت و گپ‏زنى و ايجاد روابط اينترنتى سپرى كند؟ بى شك، در مورد اوّل و دوم به سختى مى توان برچسب معتاد اينترنتى را براى كاربران آن حرفه روا دانست. نكته قابل توجه اينكه بسيارى از مطالعات و تحقيقات انجام گرفته در اين مورد، مطالعات موردى است كه تعميم نتايج آن به همه شرايط و همه جوامع چندان آسان نيست. به همين جهت، معيار و نشانه‏هاى گوناگونى در اين باب مطرح شده است. از جلمه نشانه‏هاى ديگر اعتياد به اينترنت، موارد زير را مى‏توان يادآور شد، هرچند كه اين نشانه‏ها به تنهايى نمى‏توانند معيار مستقل و كاملى براى اعتياد مجازى به شمار آيند:

كم بيرون رفتن از خانه، صرف زمان بسيار كوتاه براى وعده‏هاى غذايى، شكايت ديگران از صرف زمان طولانى در اينترنت، بررسى و سر زدن به صندوق الكترونيكى چندين مرتبه در روز، رفتن به سراغ اينترنت در مواقع تنهايى و خلوت و زمانى كه كسى در خانه نيست.(10)

علت و ريشه اعتياد به اينترنت از مباحثى داغى است كه نظريه‏پردازان مختلفى را به خود مشغول كرده است و نظرات مختلفى دراين باره وجود دارد. دكتر «جان گروهول»(11) كه گفته مى‏شود توسط وى تحقيقات وسيعى در اين زمينه انجام گرفته است، معتقد است چيزى كه باعث اعتيادآور شدن اينترنت گرديده، اجتماعى شدن(12) است. به عقيده گروهول جنبه‏هايى از اينترنت كه كاربران بيشترين وقت خود را در آنها سپرى مى‏كنند، با تعامل اجتماعى مرتبط است؛ به عنوان مثال، كاربران با انسان‏هاى همانند و دلخواه خود از طريق پست الكترونيكى، گروه‏هاى مباحثه يا خبرى، چت، بازى آن‏لاين و مانند آن وارد تعامل اجتماعى مى شوند.

البته انسان‏ها و مخصوصا جوانان ساعت ها وقت خويش را براى كتاب خواندن، تماشاى تلويزيون و مكالمه تلفنى مى‏كنند، و حتى گاهى از خانواده و دوستان و محيط خويش غافل مى شوند، ولى آيا مى توان گفت كه آنها معتاد تلفن و تلويزيون هستند؟ البته نه. سرّ اختلاف اينترنت با ديگر رسانه‏ها و خصيصه اعتيادزاى آن در اين است كه جوان هنگام كار با اينترنت به دنبال هويت‏يابى و تعامل اجتماعى است و اين فرايند اجتماعى شدن است كه آن را اعتيادآور مى سازد.(13)

دكتر كيمبرلى اس. يانگ(14) يكى ديگر از متخصصان و محققان مسائل اينترنت، ريشه فريبندگى و اعتيادآور بودن اينترنت را در مدلى تحت عنوان ACE به سه عامل پيوند مى‏دهد. اين سه عامل عبارتند از:

گمنامى: آيا تا به حال اصطلاح «شما به اندازه رازهايتان نگران هستيد» را شنيده‏ايد؟ مسئله اعتياد به اينترنت نيز چنين است. نه از روى قبض‏هاى تلفن مى شود فهميد و نه كسى از كليسا شما را در حال خروج از كتاب‏فروشى مخصوص بزرگسالان خواهد ديد. فقط كاربر و گيرنده پيام از اين موضوع آگاهى دارند. كسى نمى‏تواند بفهمد شخصى كه به اينترنت متصل است، مشغول چه كارى است.

راحتى و آسودگى: شما درخانه خود مى‏توانيد با نوك انگشتانتان با دنيا ارتباط داشته باشيد. با چند ضربه انگشت مى‏توانيد داستان‏هاى عاشقانه، رابطه جنسى اينترنتى، بازى‏ها و كتاب‏هاى بزرگسالان و ديگر چيزها را به داخل خانه خود بياوريد.

گريز: دكتر يانگ مى‏نويسد: «اگر افراد در زندگى روزمره روز بدى داشته باشند، مى‏توانند با مراجعه به اينترنت به تسكين و آسودگى برسند. بعضى از افراد معتاد، اينترنت را به عنوان يك مسكن و بعضى ديگر به عنوان آزاد شدن يكباره هورمون آدرنالين مى‏دانند. بالاتر از اين شما در اينترنت مى‏توانيد هر چيزى يا شخصى باشيد. شما مى‏توانيد وزنتان را كمتر بگوييد، اگر چه سنگين وزن باشيد. خود را مجرد معرفى كنيد، اگر چه متاهل باشيد. و شما مى‏توانيد يك زندگى تخيلى و خيالى داشته باشيد. از اين جهت، اينترنت مى‏تواند باعث گمراهى افراد شود.»(15) پيامدهاى اعتياد به اينترنت و حتى كار زياد با اينترنت كه در حد اعتياد نباشد، نتايج و پيامدهاى زيان‏بخشى براى فرد و جامعه در پى داشته و آسيب هاى شديد جسمانى، مالى، خانوادگى، اجتماعى و روانى را به همراه دارد. يكى از پيامدهاى فردى و اجتماعى اعتياد و كار زياد با اينترنت، انزوا و كناره‏گيرى اجتماعى است.

پوت‏نام(16) (1991م) معتقد است كه در طى 35 سال گذشته كاهش چشمگيرى در ارتباطات اجتماعى افراد در آمريكا رخ داده است. مردم كمتر به راءى‏گيرى و كليسا مى روند، به ندرت موضوعات سياسى را با همسايه‏ها در ميان گذاشته يا عضويت گروههاى دواطلبانه را قبول مى‏كنند، مهمانى شام كمترى دارند و كمتر به منظورهاى اجتماعى دور هم جمع مى‏شوند. اين موضوع پيامدهاى عمده‏اى براى جامعه و فرد دارد؛ زيرا وقتى مردم از نظر اجتماعى درگير باشند، سالم‏تر و خوشبخت‏تر زندگى مى‏كنند.(17)

از ديگر پيامدهاى اعتياد اينترنتى مشكلات خانوادگى و تاءثير آن بر روى روابط زناشويى، والدين و فرزندان است. امروزه اصطلاح «بيوه اينترنتى»(18) براى همسر معتاد به اينترنت اطلاق مى شود. آمار نشان مى‏دهد كه اعتياد به اينترنت ممكن است به فروپاشى خانواده و طلاق منجر شود. شايد باور كردن اينكه شخصى همسر خود را فقط به علت ارتباط با فرد ديگر در اينترنت ترك مى‏كند، براى كسانى كه به اينترنت اعتياد پيدا نكرده‏اند، وحشتناك به نظر برسد؛ ولى اين مسئله هر روز در دنياى اينترنت اتفاق مى‏افتد.

دكتر يانگ معتقد است كه اگر چه زمانْ تنها عامل تعيين كننده در تعريف اعتياد به اينترنت نيست، ولى عموما معتادان بين 40 تا 80 درصد از وقت خود را با جلساتى كه ممكن است هر كدام حتى تا 20 ساعت طول بكشد، صرف مى‏كنند و اين كار باعث مى شود اختلالاتى در ميزان و زمان خواب كاربر به وجود آيد. در موارد شديد حتى قرص‏هاى كافئين براى تسهيل زمان طولانى‏ترى در اينترنت بودن مصرف مى‏شود. اين اختلال، خستگى بيش از اندازه در بدن ايجاد مى‏كند كه كاركرد درسى و شغلى را تحث تاءثير قرار مى دهد و ممكن است نظام ايمنى بدن را ضعيف كند و فرد آسيب‏پذيرى بيشترى به بيمارى‏ها پيدا كند. افزون بر اين، به علت عدم ورزش و حركات مناسب، مشكلات عصب‏هاى مچ و درد پشت، چشم‏درد و مانند آن به وجود مى آيد.(19)

براى كسب اطلاعات بيشتر در باره اعتياد به اينترنت به پايگاه‏هاى زير مراجعه كنيد:

http://www.netaddiction.com/

http://www.addictionrecov.org/wrkguide _www.htm

http://psychcentral.com/netaddiction

پى‏ نوشت‏ها:

  1. حميد ضيايى‏پرور، آسيب شناسى نسل اينترنت،

[Online].

http://www.itiran.com/artic/show_user_archive.asp?des <8203&id<19. [Accessed 17 April 4002].

  1. حسن صادقى، اينترنت و تاثيرات اجتماعى آن، مجله اصلاح تربيت، شماره 22، ص 8.
  2. Larry Magid, Help childen know the risks of chat rooms, [Online].

http://www.larrysworld.com/articles/sjm_chatrooms.htm. [Accessed 17 April 2004

۴. شيرين عبادى، حمايت از كودكان در برابر مخاطرات اينترنتى،

  1. Internet addiction

Virtual Addiction .۶

۷. Internet AddictionDisorder (IAD) Addiction to

  1. Leslie Armstrong, How to Beat CYBERSPACE, July, 2001, [Online]

[http://www.findarticles.com/cf_0/m0826/mag.jhtml. [Accessed 17 April 4002

۹. حسن صادقى، همان، ص 9.

  1. Addictions, Symptoms of Internet Addiction, 11/30/01,[Online].

http://www.addictions.org/internet.htm. [Accessed 17 April 2004].

  1. John M. Grohol

socialization .۱۲

۱۳. John M. Grohol, Internet Addiction guide, March, 2003, [Online].

http://psychcentral.com/netaddiction. [Accessed 17 April 2004].

  1. Kimberly S. Young.
  2. Leslie Armstrong, How to Beat Addiction to CYBERSPACE, [Online]. http://www.findarticles.com/cf_0/m0826/mag.jhtml. [Accessed 17 April 2004].
  3. Putnam 17.

۱۷. احمد اميدوار و على اكبر صابرى، اعتياد به اينترنت، ص 58.

  1. Internet Widow

۱۹. احمد اميدوار و على اكبر صارمى، همان، ص 60 و 61 .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 × دو =