کسب و بهبود تعادل

1,058

طرح کلی یک ساعت درس تربیت بدنی

مطالب مرتبط
1 از 218
مشخصات کلی عنوان درس: آمادگی جسمانی   موضوع: کسب و بهبود تعادل  مدت جلسه: 45 دقیقه   شماره درس: 3   نام دانشجو معلم: معصومه چوب بر   تاریخ: 20/01/86   روش تدریس: توضیحی – نمایشی
هدف کلی کسب تعادل
اهداف جزئی حیطه دانشی: آشنایی با چگونگی حفظ تعادل هنگام حرکت و وضعیت های مختلف بدن- آشنای با برخی تمرینات تعادلی

حیطه مهارتی: مهارت در حفظ تعادل هنگام حرکات و وضعیت های مختلف بدن – مهارت در انجام برخی تمرینات تعادلی

حیطه نگرشی: توجه به وضعیت تعادل خود هنگام حرکات و وضعیت های مختلف بدن – علاقمندی به انجام تمرینات تعادلی

وسایل مورد نیاز گچ برای خط کشی و علامت گذاری – مانع – زمین مناسب

مراحل تدریس زمان

(دقیقه)

فعالیت شرح
  آمادگی سازمان 4

8%

تعویض لباس در حضور و غیاب در هنگام لباس عوض کردن رعایت بهداشت تذکر داده می شود با توجه به جای هر دانش آموز حضور و غیاب صورت می گیرد.
ایستادن در صف وستون به صورت ستونی دانش آموزان را در صف می کنیم
آمادگی سازمانی بدنی عمومی (گرم کردن) 8

18%

حرکات گرم کننده انواع نرمش ها – به صورت کشش دست ها و مثل زرافه راه رفتن، دویدن – جهش – حرکات تقلیدی (حرکات تشبیهی – مثل پروانه رفتن) – (شیرین کاری – کف دستها را به هم داده – روی پنجه پا ایستاده به کف دست ها فشار می آورند.)
اختصاصی حرکات بدنی در ارتباط با کسب تعادل به کار گیری حفظ تعادل در راه رفتن روی خط مستقیم مسیرهای متقاطع انواع راه رفتن های سریع، دویدن آرام، لی لی کردن، حرکات قدرتی و استقامتی پاها و بالاتنه، دوهای مایکویی، حرکات تعادلی، مثل پیرزن راه رفتن، حالا می شم نظامی
مرحله پیاده کردن هدف یا مرحله اصلی 23

50%

دادن انواع بازیهای دبستانی، حرکات تقلیدی مثل راه رفتن فیل برای تعادل بدن لی لی کردن روس خط مستقیم و منحنی کنترل تکنیک و تاکتیک صحیح پیاده شدن اهداف راه رفتن روی طناب به پهلو و کنترل بچه ها انواع دویدن ها، مثل آدم آهنی راه بروید، درست دویدن
مرحله بازگشت به حالت اولیه فعالیت با استراحت فعال 10

24%

انواع دوها، نفس گیری عمیق ضمن حرکت حرکات جهت پایین آوردن ضربان قلب کنترل بدن تذکراتی در مورد نگهداری بدن و رعایت بهداشت بعد از دو، پنجه راه برو، مثل زرافه راه برو
تذکراتی در مورد تغذیه، بهداشت ایمنی تذکراتی در ابعاد عاطفی- اجتماعی آوردن هویج به مدرسه و خوردن آن چون برای بدن مفید است
شست و شو و نظافت شست و شوی دست ها قبل از خوردن هویج تذکراتی درباره بهداشت، تغذیه، ایمنی و …

روش اجرا

از دانش آموزان می خواهیم روی خطوطی که از قبل کشیده شده است، پشت سر هم در صفوفی منظم با رعایت فاصله بایستند و تمرینات زیر را انجام دهند.

1- دست های خود را به طرفین باز کنند و روی خط در مسیر مستقیم با حفظ تعادل، چند قدمی جلو بیایند.

2- از روی همان خط با حفظ تعادل به عقب برگردند.

3- در حالتی که دست ها به موازات شانه ها از طرفین بالا آمده است یک پا را زا زمین بلند کنند، به طوری که پا مستقیم به جلو بیاید. به مدت 10 ثانیه تعادل خود را روی یک پا حفظ کنند. (روی پای دیگر اجرا نمایند.)

4- پای آزاد را به عقب ببرند و بدن را به جلو خم کنند، سر را بالا کرده، دست ها را به طرفین باز کنند و به موازات زمین قرار دهند. با کشیدن پای آزاد و دست ها به سمت بالا به مدت 10 ثانیه حرکت تعادلی فرشته را انجام دهند.

5- به روی خطوط منحنی، خطوط مارپیچ یا از بین موانع که قبلا آماده شده است – با حفظ تعادل راه بروند.

6- به صورت لی لی از روی خطوط منحنی و خطوط مستقیم و موانع عبور کنند.

7- یکی از بچه ها روی خط راست بنشیند و دوستش با حفظ تعادل پای خود را از روی او رد کند و در طرف دیگر او روی خط راست بگذارد و عبور کند – یک بار با پای راست و یک بار با پای راست و یک بار با پای چپ این کار را انجام دهد.

8- تمرین بالا را به تعداد نفرات بیشتری که روی خط راست به فاصله یک متر یا بیشتر از همدیگر نشسته باشند انجام دهند.

9- روی طنابی که بر روی زمین قرار گرفته است راه بروند و تعادل خود را حفظ کنند.

10- روی طنابی که روی زمین قرار گرفته به پهلو راه بروند.

11- روی طنابی که روی زمین قرار گرفته است روی یک پا بایستد و کم کم دست ها را به طرفین باز کند. (30 ثانیه) روی هر دو پا اجرا شود.

12- تمرین بالا را به حالت تعادلی فرشته انجام دهند. (روی هر دو پا اجرا شود.)

13- سه نفر از دانش آموزان چوب های 90 سانتی متری (3 الی 4 چوب) را به فاصله مساوی و به ارتفاع طناب می گیرند. بچه ها پای خود را از روی آنها عبور می دهند. مجددا پا را بر روی طناب می گذارند سپس از چوب های دیگر عبور می کنند تا آخر

14- با استفاده از سه قسمت از بدن خود تعادلشان را حفظ کنند.

15- یک پای خودشان را با دست بگیرند و دور حلقه هولی هوپ یا دایره ای که روی زمین ترسیم شده است، لی لی کنند.

چه عواملی موجب نگرانی کودکان می شود.

«نگرانی» در فرهنگ لغت به معنای دلواپسی، دلشوره داشتن و پریشانی خاطر آمده است.

اما در موزه روان شناسی، نگرانی حالتی است که فرد در قبال آینده ی غیر قابل پیش بینی دچار آن می شود، به طوری که کارکرد او را عملا تحت الشعاع قرار می دهد و فرد نمی تواند از موقعیت کنونی لذت ببرد.

دنیای کودک سرشار از نشاط و سرزندگی باشد؛ ولی متاسفانه بعضی از خانواده ها چنان محیط متشنج و دلهره آوری برای کودکان خود فراهم می کنند که آن ها از همان ابتدای کودکی دچار تشویق و نگرانی می شوند. این گروه از کودکان هنگام روبه رو شدن با مسایل گوناگون دچار افکار منفی و فاجعه آمیزی می شوند که مانع از رفتارهای سالم و عادی آنان می گردد. نگرانی عامل باز دارنده ای است که قوه ی خلاقیت را از کودک می گیرد؛ به طوری که توان شرکت در فعالیت های جدید و مبتکارانه را از دست می دهد و در تعامل با دیگران دچار شکست می شود.

کودک نگران

برخی کودکان بیشتر اوقات نگرانند آنها به همه مطالب دلهره آور کتابها، روزنامه ها و برنامه های تلویزیون توجه می کنند و آنها را به خود ربط می دهند ظاهراً این کودکان پس از آنکه در مورد موضوعی دچار دلهره می شوند، دیگر نمی توانند این نگرانی را زا خود دور کنند و به جای آنکه رویداد دلهره آور را واقع بینانه ببینند و رها کنند، اغلب به پدر و مادرشان روی می آورند و آن ها را در سیلی از پرسش غرق می کنند.

کودک: اگه دزد به خونمون بیاد چکار کنیم؟

والد: دزد نمی آد، درها قفل هستند.

کودک: اما اگه بیاد، چی؟

والد: به پلیس تلفن می کنیم.

کودک: اما اگه دزدها سیم تلفن را قطع کنند، چی؟

والد: از سگمون می ترسند و فرار می کنند.

کودک: اگه سگ را بکشند چی؟

والد: بسه! مسخره بازی در نیار!

در این مرحله، پدر و مادر از این که نمی تواند فرزندش را خاطر جمع کند، به شدت ناراحت و کم کم عصبانی می شود. کودک با شنیدن لحن خشمگین بیشتر هراسان می شود و با التماس، پرسش های بیشتری مطرح می کند به این ترتیب گفت و گوی والد و فرزند، احساسی تر می شود و در حالی که پدر (یا مادر) احساس بیچارگی می کند، نمی داند با کودک چه رفتاری داشته باشد، بعضی پدر و مادرها گفته اند که در این مرحله باید صحنه را ترک کنند؛ چرا که اگر بمانند، ممکن است کودک درمانده را بزند! باید توجه داشته باشید که کودکانی که به علت نگرانی درباره چیزی به پدر و مادر خود رجوع می کنند، قصد آزار پدر و مادر را ندارند.

کودکان نگران چگونه فکر می کنند؟

شیوه تفکر کودک نگران با کودک معمولی فرق دارد. گویی این کودکان راداری برای تشخیص خطر دارند یا آنها در هر جایی خطری می بینند و فقط ترسناک ترین و ناراحت کننده ترین جنبه های رویدادها را به یاد می سپارند. پژوهشگران متوجه شده اند که افرادی دچار دلشوره هستند، در هر سنی که باشند، به همین ترتیب فقط چیزهای دلهره آور را به یاد می سپارند. علاوه بر این، آنها معمولا توانایی خود را در سازگاری با شرایط دست کم می گیرند و در نتیجه، ترسشان را تشدید می کنند.

نکته آخر این که این افراد، اغلب در زمان حال زندگی نمی کنند، تمرکز آنها یا بر مرور شکست های گذشته (از دیدگاه آن ها) است یا بر فجایع احتمالی آینده نگرانیهای گوناگون مانع از آن می شود که چنین کودکانی هر لحظه از رویدادهای متنوع اطراف خود لذت ببرند یا حتی به آنها توجه کنند.

نگرانی شدید در کودکان، اختلال اضطراب مفرط یا اختلال اضطراب گسترده نام دارد. برخی از این کودکان، با وجود آنکه مضطرب به نظر می رسند خودشان متوجه این شکل نیستند. علت این امر در کودکان خردسال، می تواند این باشد که آنها اصلا نمی دانند نگران بودن چیست؟ کودکان دیگر ممکن است از ناراحتی های جسمانی شکایت کنند، این ناراحتی ها در نتیجه دلشوره از رویدادهای آتی در آنها ایجاد می شود. برای نمونه منقبض شدن عضلات می تواند به دل درد یا سر درد قبل از امتحانات بینجامد. شاید هم شب امتحان، کودک دچار بی خوابی بشود. تکرار این ناراحتی ها به خستگی، بداخلاقی و حساسیت کودکان می انجامد و سرانجام، نگرانی مداوم و بی خوابی می تواند بر تمرکز آنها به اندازه ای تاثیر بگذارد که به اشتباه تصور شود که به مشکل فقدان تمرکز دچارند. این اشتباه در مورد پسران نگران بیشتر پیش می آید و ناراحتی آن ها را اختلال کمبود توجه تشخیص می دهند. در حالی که ممکن است مشکل تمرکزشان از اضطراب باشد.

عجیب این که انتظار یک رویداد ترسناک، مانند امتحان، ناراحتیهای بیشتری ایجاد می کند تا خود آن رویداد وقتی کودک مشغول امتحان دادن است، نشانه های ناراحتی بر طرف می شوند؛ زیرا سرانجام می تواند کاری در ارتباط با نگرانی اش بکند و این اقدام، احساس ناتوانی او را کاهش می دهد. علاوه بر آن، امتحان اصلا به آن بدی که کودک تصور می کرد، نیست.

پرت کردن حواس

می توان به کودکان کمک کرد تا کمتر نگران بشوند. بسیاری از پدر و مادرها فرزندشان را تشویق می کنند کار مورد علاقه اش را انجام دهد، کتاب جالبی بخواند. یا برنامه تفریحی تلویزیون را تماشا کند و به این ترتیب، حواس او را هر از نگران بودن پرت می کنند. این ترفند معمولا موقتی است و فقط وقتی به کار می آید که واقعا وقت ندارید در آن موقعیت به نگررانیهای کودکتان بپردازید. بسیاری از کودکان سرانجام راههایی برای پرت کردن حواس خود ابداع می کنند. البته در طولانی مدت، نگرانی هم درست مانند ترس است، کودک باید با موارد نگرانی رو به رو و بر آنها مسلط شود تا حساسیتش کاهش یابد.

تشخیص تفکر کودکان نگران

کودکان باید برای غلبه کردن بر نگرانی، طرز تفکرشان را تغییر دهند. تفکر نگران، مخدوش باید با تفکر واقع بینانه تر و انعطاف پذیرتری جایگزین شود. اما پیش از آنکه این روش جدید تفکر را به کودکان یاد بدهیم، بد نیست ببینیم همه ما بعضی وقت ها چگونه تفکرمان را مخدوش می کنیم تا زندگی، ترسناک تر یا غم انگیز تر از آنچه هست، به نظرمان برسد.

به کودکان نگران کمک کنیم تا مسائلشان را حل کنند:

با وجود تمام کوششی که می کنید تا تفکر واقع بینانه را به فرزندتان یاد دهید، باز هم ممکن است گاه به گاه کودکتان با نگرانی ها و پرسشهای «اگر … » به نزدتان بیاید. گرایش کودکان حساس، به متمرکز شدن بر ترسناک ترین جنبه های امور، یک شبه عوض نمی شود. در این فصل، به روشی اشاره می کنیم که می توانید به آن شیوه، به کودکانی که ابراز نگرانی می کنند، اطمینان خاطر بدهید. یکی از وضعیت هایی که معمولا کودکان حساس را نگران می کند، این است: فرض می کنیم آموزگار کودکتان بی دلیل بد اخلاق است و سر فرزندتان داد می کشد که چرا بی اجازه صحبت کرده است.

کودک معمولی با خودش می گوید: «خانم اسمیت امروز خیلی بد اخلاقه. بهتره خودمونو نشونش ندم.»

در حالی که کودک مضطرب چنین فکر می کند: «ای وای! سر من داد کشید! پس حتما از من بدش می آد! منو رد می کنه! امسال رد می شم و دیگه هیچ وقت نمی تونم در مدرسه موفق بشم!» اما کودک مضطربی که گفت و گوی ذهنی برای سازگاری با شرایط را آموخته است، فکر می کند: «داد کشیدن خانم اسمیت، می تونه به چند دلیل باشه این طور نیست که حتما از من بدش می آد. تازه، اگر از من بدش بیاد، چه اهمیتی داره؟ اون که نمی تونه منو بکشه. بدترین کاری که می تونه بکنه. این است که نمره منو کم کنه. حتی اگر این کار را هم بکنه. فکر نمی کنم رد بشم، چون تا حالا امتحانامو خوب دادم. تازه، معلمای دیگه منو دوست دارن و نمره های بهتری به من می دن. بهتره ناراحت نشم. ببینیم امروز توی کلاس دیگه چه خبرهایی هس؟ چگونه کودکتان را متقاعد می کنید که این طور فکر کند؟ برای این کار، هیج راه حل قطعی وجود ندارد. متقاعد کردن کودکان مضطرب، تقریبا غیر ممکن است البته می توانید واقعی بودن نگرانی های او را بررسی کنید و به این ترتیب، به او یاری دهید تا گفت و گوی ذهنی سازگاری را تقویت کند. گفت و گوی ذهنی سازگاری، بر مبنای درک واقع بینانه وضعیت ترسناک است، نه صرفا تفکر مثبت ساده لوحانه، افرادی که خوب از عهده مسائل زندگی بر می آیند، برخورد تجربی با زندگی دارند و وقتی وضعیتی برایشان ترسناک است، نه صرفا تفکر مثبت ساده لوحانه: افرادی که خوب از عهده مسائل زندگی بر می آیند، برخورد تجربی با زندگی دارند و وقتی وضعیتی برایشان ترسناک است، برای بررسی کردن واقعیت، از خود می پرسند: «آیا این ترس یا نگرانی، ناشی از خطری واقعی است یا به اضطراب مربوط می شود؟» اگر به طور قطع ندانند، مسئله را بیشتر بررسی می کنند. اگر ترسشان واقع بینانه نباشد، اضطراب خود را می پذیرندو با استفاده از گفت و گوی ذهنی سازگاری، آن را کاهش می دهند وقتی به فرزندتان کمک می کنید تا واقعیت را بررسی کند، نشان می دهید که عواطف فرزندتان برایتان مهم است و حاضرید در تلاش برای روبه روش دن با آنها، با او همکاری کنید. اگر کودکی می گوید یک دزد داخل کمد پنهان شده است، با او جر و بحث نکنید. در کمد را باز کنید و داخل آن را ببینید. اگر کودکی می بیند خانه همسایه آتش گرفته و خراب شده و در نتیجه، از امکان آتش گرفتن خانه اش به هراس افتاده است، بررسی کنید که آیا ترسش مبنای واقعی دارد یا نه؟ اگر دستگاه آژیر آتش سوزی منزل از کار افتاده باشد، نمی توانید فرزندتان را با گفتن این که احتمال آتش گرفتن دو خانه در یک خیابان خیلی کم است، قانع کنید.

تسکین فشار جسمانی

بسیاری از کودکان که به نگرانی یا ترس دچارند، به نشانه های جسمانی استرس نیز مبتلا هستند. برای نمونه: سردرد، دل درد یا مشکلات تنفسی، گفت و گوی ذهنی برای کودکان که چندان علاقه ای به حرف زدن ندارند، ممکن است کار سختی باشد. شاید برای این کودکان مفیدتر باشد که یاد بگیرند هنگام هراس، چه کارهایی بکنند. حتی کودکانی که شیوه گفت و گوی ذهنی را به شکلی موثر به کار می برند هم می توانند از این حرکات آرام بخش بهره ببرند.

تمرین آرام بودن، پایه ای ترین اقدام برای کاهش اضطراب است. به نظر می رسد که آسوده بودن کار ساده باشد، مگر همه نمی دانند چگونه آسوده باشند؟ این آزمایش را انجام دهید: دفعه بعد که یکی از نزدیکانتان مضطرب به نظر می رسد، به او دستور بدهید که آرام بشود. چه اتفاقی می افتد؟ دفعه بعد که شب خوابتان نمی برد؟ به خودتان بگویید: «آرام بگیر!» چه اتفاقی می افتد؟ متاسفانه آرام بودن کار چندان ساده ای نیست. بیشتر افراد در وضعیت های خاصی آرامش دارند (مانند دراز کشیدن در ساحل دریا هنگام تعطیلات، اما توانایی آسوده بودن در زندگی روزانه، چیزی است که باید آن را یاد گرفت و به تمرین نیاز دارد. آرامش هم مانند اضطراب، جنبه های جسمانی، روانی و عاطفی دارد. برای نمونه، بی حرکت نشستن جلوی تلویزیون، راه خوبی برای پاک کردن ذهن از نگرانیها یا آرام کردن احساس های ناراحت کننده نیست.

به یاد دارید که واکنش جنگ یا گریز، بدن را برای وضعیت های خطرناک، آماده می کند. این واکنش، از طریق دستگاه عصبی سمپاتیک فعال می شود. نقطه مقابل این واکنش، دستگاه عصبی پاراسمپاتیک است که واکنش طبیعی آرام بخش را در بدن به راه می اندازد. این دو دستگاه، با هم در رقابت هستند و شدت و ضعف اضطراب در افراد، بستگی به این دارد که در یک لحظه خاص، کدام دستگاه غالب باشد. اشخاص نمی توانند خود را مجبور به آرامش کنند، اما ما روش هایی را شرح می دهیم که احتمال فعال شدن دستگاه عصبی پاراسمپاتیک (واکنش آسودگی) را از دستگاه عصبی سمپاتیک (واکنش جنگ یا گریز) بیشتر می کند.

تنفس شکمی:

روش ابتدایی و آرامش بخش تنفس شکمی را کودکان در هر سنی می توانند یاد بگیرند، به خصوص اگر بزرگسالی در کنار کودک تمرین کند. از کودک بخواهید که لباس نسبتا گشادی بپوشد و صاف (بدون قوز) و در عین حال راحت بنشیند. تنفس او را تماشا کنید. سپس از کودک بخواهید که هر بار که نفس را فرو می برد به آرامی تا شماره 4 بشمارد و سپس نفسش را بیرون دهد. شانه های او را تماشا کنید. اگر شانه باز بالا می کشد. از او بخواهید که به تنفس آرام ادامه دهد، اما شانه هایش را بالا نکشد. این کار را به صورت بازی درآورید. اکنون از کودک بخواهید تا دستش را روی کمربند (ناف) بگذارد و سعی کند با فرو بردن هوا، کمربند را به بیرون بفرستد. این تنفس شکمی است.

هدف این است که هوا، به آهستگی به قسمت پایین شش ها فرستاده شود. این کار موجب انبساط دیافراگم، ماهیچه زیر شش ها می شود. اعصاب متصل به دیافراگم، واکنش آسودگی طبیعی بدن را فعال می کند. در بیشتر روش های مراقبه این گونه تنفس به کار برده می شود خوانندگان تعلیم یافته، مربیان هنرهای رزمی و برخی ورزشکاران نیز از همین سبک تنفس استفاده می کنند. برای کودکان انجام این تنفس، درست پیش از خواب ساده تر است و علاوه بر آن، آسوده بوده به خواب آنها کمک می کند. پس از سه یا چهار هفته تمرین روزانه، بیشتر کودکان خواهند توانست در طی روز، هر وقت که مضطرب هستند، این روش را به کار گیرند.

رها کردن تدریجی عضلات:

شل کردن تدریجی عضلات، یکی از روش های ساده ای است که اغلب برای آرام شدن به کار می رود. از کودک بخواهید تا لباس راحتی به تن کند و دراز بکشد یا راحت بنشیند. با انگشتان شروع کنید. ابتدا از کودک بخواهید تا با تمام قدرت، انگشتانش را جمع و سپس آن ها را رها کند. در مرحله بعد، به او بگویید تا با تمام قوا، دو دستش را مشت و سپس باز کند. به همین ترتیب روی همه عضلات کار کنید و به یاد داشته باشید که صورت و فک هم ماهیچه هایی دارند که اغلب منقبض اند. بهتر است که از نوار تخصصی یا با نواری با صدای خودتان استفاده کنید. هدف این است که کودک یاد بگیرد قضاوت بین حالت منقبض و وانهاده عضلات را تشخیص بدهد.

درد جسمانی در مقابل درد روانی:

بسیاری از کودکان با اعتراض می گویند: «اما درد من واقعی است، تخیلی نیست.» این کودکان نمی توانند نشانه های جسمی را به حالات عاطفی ربط بدهند. وقتی به آنها می گویند که علت دردشان عاطفی است، آزرده می شوند و فکر می کنند حرفشان را نمی فهمید. احتمالا تا وقتی آزردگی شان را درک نکنید، در هیچ یک از تمرین های آسوده سازی، شرکت نخواهند کرد. به جای آنکه در این مورد با کودک بگو مگو کنید، بهتر است همدردی خود را به کودک نشان دهید و به راه حل متمرکز شوید کودکان وقتی متوجه می شوند که مسئله قابل حل است، آمادگی بیشتری دارند تا به شرح علت های ناراحتی شان گوش کنند. با وجود این، باز هم بر جسمانی بودن دردشان پافشاری می کنند چه باید کرد؟ این مسئله اهمیتی ندارد اگر بتوانند ناراحتی شان را حل کنند، این پرسش که علت ناراحتی چه بوده است، خیلی مهم نخواهد بود. به یاد داشته باشید که درد ناشی از انقباض عضلات، می تواند همان قدر دردناک باشد که درد ناشی از زخم معده یا سایر دردهای جسمانی.

اشلی (Ashley) معتقد بود که دل درد او ناشی از یک بیماری جدی است. آزمایشهای گوناگون پزشکی نشان می داد که او به بیماری خاصی مبتلا نیست. اما اشلی حرف دکتر را باور نمی کرد. او اصرار داشت که شکمش مشکل دارد، نه روانش، اشلی چند مشکل خانوادگی داشت که بی تردید در او تنش ایجاد کرده بودند، اما جر و بحث با او فایده ای نداشت.

در عوض، از او خواسته شد که شدت درد را تعیین کند. اشلی گفت: هشت از ده. سپس با او درباره موضوعات عادی صحبت کردند. اردوی مدرسه، کلاس باله که برایش لذت بخش بود و … اشلی سرگرم گفت و گو شد و شروع به جوک گفتن و خندیدن کرد او دیگر محکم شکمش را نگرفته بود. پس از نیم ساعت از او پرسیدند: «راستی الان درد در چه وضعیته؟» او با تعجب پاسخ داد: سه از ده. مشاور چیزی نگفت (هیچ چیزی بدتر از آن نیست که یک بزرگسال به کودک بگوید: «دیدی گفتم!» اما همان روش را در دو جلسه بعد تکرار کرد. اشلی هیچ وقت نپذیرفت که دچار اضطراب است اما یاد گرفت که برای دور کردن فکرش از دل درد، با دوستانش صحبت کند. دل درد او سرانجام رفع شد.

تجسم:

تجسم چیزی لذت بخش یا آرام بخش، اغلب به کودکان خردسال کمک می کند تا فکرشان را از نگرانی یا درد دور کنند. کودک را تشویق کنید که صفحه دلخواه را با تمام جزئیات، صداها، حس ها، بوها و مزه ها تجسم کند. اضافه کردن یا شخصیت اطمینان بخش مانند پدر یا مادر، دوست یا قهرمان قصه به صحنه نیز می تواند مفید باشد. برای نمونه، یک پسر کوچولو وقتی روی صندلی مطب دندانپزشک نشسته بود، تجسم می کرد که با قهرمان تلویزیونی محبوبش، در شهربازی دیزنی لند، در حال گردش است.

کودکتان را به تمرین تشویق کنید:

نمی توان کودکان را مجبور کرد که این تمرین ها را انجام دهند. فقط می توان آنها را تشویق کرد اگر شما هم همراه کودک در این تمرین ها شرکت کنید و شاد باشید به احتمال زیاد همکاری کودک بیشتر می شود. امتیاز دیگر روش های آرام بخش این است که مزاحم کسی نیستند بنابراین، کودک وقتی نگران می شود، می تواند این روش ها را به کار ببرد، بدون آن که هیچ کس مطلع شود. این نکته برای کودکانی که از مضطرب بودن خود خجالت می کشند، جذاب است، با این همه، اگر کودک تمایلی به همکاری نشان نداد، او را مجبور نکنید. بهتر است کودکان را تشویق کنید که روش های گوناگون سازگاری را امتحان کنند و خودشان تصمیم بگیرند کدام ها برایشان مفید است تا آنکه درباره هر روشی بگو مگو کند، در ضمن می توانید یک نوار آرامش بخش هم در اتاق کودک بگذارید؛ زیرا برخی کودکان دوست ندارند کاری را که پدر و مادرشان از آنها خواسته اند، انجام دهند. در حالی که وقتی تنها می شوند، خودشان انجام می دهند.

وقتی به کودکتان کمک می کنید تا آرام بگیرد، از احساسات شدید منفی دور کنید. عواطف تند منفی، به خصوص خشم، هر روش آرامش بخشی را خنثی می سازد. در خانه ای که هر شب مشاجرات خانوادگی در می گیرد، فایده ای ندارد که به کودک تنفسی شکمی یا تجسم را یاد بدهید. اگر پیش از به کار گیری روش آرامش بخش، کدورتی پیش آمده است، درباره آن صحبت کنید تا فضا مناسب شود. هیچ کس با وجود دلتنگی و غصه، آرام نمی شود و خوب نمی خوابد.

علل و عوامل گوناگون نگرانی از دیدگاه روان شناسی:

1- اختلاف والدین: اولین عامل ایجاد کننده[1] نگرانی در کودک، اختلاف و ستیز والدین است در صورتی که بین والدین درگیری وجود داشته باشد، آرامش و آسایش از فرزندان آن خانواده سلب می شود. تحقیقات نشان داده است فرزندانی که در چنین خانواده هایی زندگی می کننددچار نگرانی شدیدند، وقتی پدر و مادر با هم توافق ندارند[2] و بحث و مشاجره می کنند، کودک در معرض عدم توافق و اختلاف های آنان قرار می گیرد و این امر نه تنها برای او ناراحت کننده است، بلکه الگویی انحرافی برای کودک در جهت حل تعارض بوجود می آید، در خانواده هایی که بین والدین نزاع و کشمکش زیاد وجود دارد، کودکان معمولا کم حرفه، گوشه گیر و بهانه جو بار می آیند و نگران آنند که مبادا جنگ و ستیز به جایی برسد که یکی از والدین یا هر دو، آن ها را ترک گویند و تنها بمانند.

2- فشار برای موفقیت: [3]کودکان افراد ناپخته و در حال رشدند. کودکی دوره ای است مشخص و با تغییر و نیاز به انطباق، بنابراین زمانی که توقعات از کودک فراوان است. نگرانی او ظاهر می شود. بعضی از کودکان در محیط خانواده تحت فشار والدین اند و پدر و مادر از آنان انتظارات بی جا دارند، مثلا اصرار دارند که فرزندشان در فلان درس حتما نمره بیست یا نوزده بگیرد. در این خواست هم هدف آنان پیش از آن که پیشرفت کودک باشد، چشم پوشی و به رخ کشیدن نزد دیگران است.

اعمال فشار توسط والدین بر روی کودک، برای دست یابی به نتایج بهتر، سبب می شود که او به منظور کسب رضایت پدر و مادر و زندگی تلاش کند. این کودک فکر می کند زمانی ارزش دارد که موفق باشد. بدون موفقیت احساس می کند کسی نیست و هیچ کس به او احترام نخواهد گذاشت. با این شرایط جایی برای فضای خاکستری نیست یا هر چه هست سیاه است و سفید.

انتظاراتی که والدین از کودک خود دارند، غالبا مبتنی بر ایده آل ها و آرزوهای خود آنهاست، نه واقعیت وجودی کودک، بنابراین اعمال این گونه فشارها و تحمیلات نتیجه ای جز ایجاد نگرانی، فرسایش روانی کودک و در پایان، خفه کردن قوه خلاقیت او ندارد.

3- خط و بطلان کشیدن:[4]

گاهی کودک در خانه بدرفتاری و کج خلقی می کند و مادرش او را تهدید می کند که اگر پدر بیاید، شکایت او را مطرح خواهد کرد. کودک از آن لحظه تا زمانی که وقت موعود و مورد نظر فرا برسد، دچار بیقراری است. در خانه ممکن است شب هنگام قبل از ورود پدر به خانه، بخوابد، ولی نگرانی او باعث می شود که خوابش عمیق نباشد، یا از خواب بپرد و بجنبد، در حالی که اگر تنبیه می شد خاطر جمع و خوابش راحت تر بود و دیگر نگرانی نداشت.

4- احساس گناه: اگر شور و شوق[5] کودک را والدین یا دیگران شدیداً مهار یا خنثی کنند، ناامیدی و نگرانی بر او مسلط شده، احساس گناه در او بوجود می آید.

احساس گناه در کودک را می توان یکی دیگر از عوامل مهم در ایجاد نگرانی به شما درآورد. کودکی که در داخل خانواده نمی تواند اجازه ندارد عقاید منفی خود را بیان کند، مثلا احساس تنفر خود را در مورد خاصی نسبت به برادر یا خواهر خردسالش ابراز کند، دائماً با نوعی اضطراب و نگرانی مواجه است؛ زیرا نگران است مبادا با ابزار عقیده اش مورد تنبیه شدید والدین قرار گیرد.

5- بیماری سخت[6] افراد خانواده: بیماری سخت و طولانی افراد خانواده نظیر: پدر، مادر یا دیگران می تواند از جنبه های مختلف اثرهای نا مطلوب بر روی کودک بر جا بگذارد برای مثال وقتی پدر دارای بیماری صعب العلاج است محیط خانواده دارای جوی نگران کننده خواهد بود و بچه های خانواده با لطبع دچار همان نگرانی ها و اضطراب ها خواهند شد.

6- ترس از مرگ خود یا اطرافیان:[7] کودک بر اثر مشاهده مرگ دیگران یا برخی داستان هایی که شنیده است، دائماً نگران آن است که که مبادا خودش بمیرد یا این که یکی از بستگانش را از دست بدهد. هم اکنون در برخی از نظامهای آموزشی، تحمل مرگ و قبول آن را به عنوان یک بعد از زندگی، به کودکان آموزش می دهند.

7- نبود والدین در منزل: نبود والدین در خانه، عامل دیگری در نگرانی کودک محسوب می شود به ویژه، زمانی که کودک از مدرسه مراجعت می کند و می بیند که پدر یا مادر یا هر دو در خانه نیستند، احساس نگرانی می کند.

8- احساس طرد شدگی: احساس طرد شدگی از والدین؛ یکی دیگر از عوامل مهمی است که در کودک ایجاد نگرانی می کند. در این حالت کودک احساس می کند پدر و مادرش او را دوست ندارند، کودکی ناخواسته است، این احساس با ناراحتی و غم شدید همراه می باشد، به طوری که در تمام اعمال و رفتار کودک تاثیر نامطلوب بر جای می گذارد.

9- احساس بدگمانی: گاهی نگرانی بدان علت است که بدگمانی بر احساس کودک غلبه کرده است. او به مقتضای امکان و قدرتش کاری را انجام داده و خواستار آن است از او قدردانی شود، ولی متاسفانه پدر و مادر به علت کار و اشتغال و احیاناً بی توجهی و کوچک دانستن تلاش کودک، قدردانی لازم را زا او به عمل نمی آورند یا آن چنان که باید به عمل وی ارج نمی نهند، کودک از این قضیه ناراحت می شود و خجالت می کشد که از حق خود دفاع کند، بنابراین دچار نگرانی شدید می شود.

10- تضادهای انضباطی: گاهی نگرانی کودک از تضادهای انضباطی است در خانه پدر یک گونه دستور می دهد و مادر دستورهای دیگر. گاهی این تضاد بین خانه و مدرسه نیز دیده می شود، یعنی کودک یک نوع دستورالعمل از والدین می گیرد و از معلم یا مدیر مدرسه نوع دیگر.

بنابراین در این تضاد گرفتار می شود که کدام امر و نهی را بپذیرد و کدام یک را مورد توجه و عمل قرار دهد.

11- ممانعت کودک از شرکت در بازی ها و فعالیت ها:[8] بازی زبان کودک است و بدین وسیله کودک مسایل و مطالب خود را روشن تر و بهتر بیان می کند. بازی تجربه ای است که کودک را در خود بسیار غرق می کند و برای او حتی بیشتر از کار برای بزرگسال اهمیت دارد. عدم اطلاع و آگاهی بعضی از والدین از آثار مثبت و سازنده بازی در پیشگیری و حل مشکلات روحی و روانی کودکان سبب شده است که از بازی آنها ممانعت کنند. کودک منع از بازی را نوعی تنبیه می پندارد و نگران رفتار والدین و محبت آنها نسبت به خود می شود.

12- بی توجی به حس مالکیت کودک: کودک اسباب بازیهای خود را دوست دارد و به آسانی حاضر نمی شود، آن را به کودک دیگری بدهد، زیرا حس مالکیت در او بسیار قوی است. متاسفانه به دلیل عدم شناخت بعضی از والدین از مسئله[9] «احساس مالکیت کودکان» و رشد آن در رشد شخصیت آنان، آسیب های روحی و روانی جبران ناپذیری بر شخصیت کودک دارد می آورند؛ مثلا با آمدن کودکی به عنوان مهمان به خانه، والدین سعی دارند به کودک تفهیم کنند که اسباب بازی های خود را به کودک مهمان بدهد. به او تلقین می کنند که کودک مهمان دوست اوست و باید با اسباب بازیهای وی شریک گردد. در صورتی که کودک در مقابل نظر والدین مخالفت کند، آنان ابتدا با تشویق، سپس با تهدید، یا تنبیه کودک را وادار می سازند که بر خلاف میل باطنی اش، اسباب بازی ماشین را به کودک مهمان بدهد، در حالی که در همین زمان حس مالکیت در کودک گل گرده و با ندادن اسباب بازی به کودک دیگر می خواهد اعلام کند که آن ها در مالکیت اوست و اگر به ناچار آنها را به کودک مهمان بدهد به خاطر این است که از توجه و محبت پدر و مادر محروم نشود. اگر والدین کودک را مجبور کنند تا اسباب بازیهای خود را به کودک دیگر بدهد یا اسباب بازیهای او را به زور از دستش بگیرند و به کودک مهمان بدهند، کودک احساس عدم امنیت می کند و همواره این دلواپسی و نگرانی را خواهد داشت که مبادا کسی اسباب بازیهایش را بگیرد و در نتیجه با نزدیک شدن هر کودک به حریم بازی خود، دچار ترس و اضطراب می شود.

می خواهیم فرزندانمان از تنش و نگرانی در امان باشند:

انسان توانمند می داند که تنها حاصل اضطراب، کاهش کارایی و تضعیف عملکرد انسان است و انسان توانمند در زندگی چیزی نمی بیند که در مورد آن شکایتی داشته باشد. او هر گز دیگران را فریب نمی دهد و اجازه نمی دهد تا دیگران او را فریب دهند. او یاد گرفته است از افکار نگران کننده پرهیز کند. انسان توانمند در تنهایی همان قدر خوشحال است که در کنار دیگران او به دنبال آرامش است. آرامش و تفریح را با هم دارد، هر وقت که بخواهد برای رسیدن به آرامش کامل استاد ااست خلقت کامل است، جای هیچ گونه نگرانی در آن وجود ندارد. … در هیچ جااین مردم هستند که افکار نگران کننده دارند:

هر روز در مورد مردمی که گرفتار نگرانی هستند، مطالبی به گوش می رسد حتی در زمینه افزایش مصرف انواع آرام بخشها، قرص خواب، قرص ضد تنش، قرص پایین آورنده فشار، قرص بالا برنده فشار و داروهای مختلف دیگر آمارهای گوناگونی را مشاهده کرده اید. ما هر روز بیش از پیش به داروها و اکسیرها روی می آوریم تا خود را از شر چیزی خلاص کنیم که وجود خارجی ندارد.

نگرانی پدیده ای نیست که انسان را مورد حمله قرار دهد. بلکه مردم افکار نگران و پریشان را در زندگی خود انتخاب می کنند، بعد به دنبال دارویی می گردند تا خود را از چیز مبهمی که نگرانی نام دارد خلاص کنند. فرزندان ما در محیطی پر از افکار نگران کننده پرورش می یابند که تلفات ناگواری به همراه دارد. افزایش میزان خودکشی در میان جوانان به مرز خطرناکی رسیده است. تعداد کودکانی که نیاز به خدمات روانپزشکی دارند تا بتوانند خود را با پیچیدگی های رو به رشد دنیای جدید هماهنگ سازند، رو به افزایش است. کودکان وقتی به سنین بالا می رسند دچار فشار خون، ناراحتی های گوارشی، یا مشکلات قلبی و سردردهای میگرنی می شوند بسیاری از این افراد در حرفه جدیدی به نام مدیریت تنش وارد می شوند، در حالی که بسیاری از متخصصین تنش به جای این که افکار تنش زا را محکوم کنند، خود تنش را محکوم می کنند. شما می توانید فرزندانتان را طوری تربیت کنید که کاملا از آثار مخرب یک زندگی نگران کننده در امان باشند. لزومی ندارد فرزند شما بخشی از آمارهای بالا باشند، انسان توانمند کسی است که در زندگی خود همواره از نگرانی فارغ باشد. لذا اگر شما فرزندان خود را طوری تربیت کنید که انسانهای توانمندی باشند، به این معنا است که آنها باور دارند می توانند نگرانی را مهار نمایند. به این معنا که به آنها آموخته اید مسئولیت استفاده از ضمیر و ذهن خود را بپذیرند. به این معنا است که به آنها آموخته اید طوری بیندیشند تا درون خود را با آثار جسمی و روانی تنش و نگرانی، مسموم نکنند. نگاهی دقیق به فرایند تربیت کودک بیندازید تا مطمئن شوید آنها هرگز چنین کلمات غلط و نامعقولی را به زبان نمی آورند. «که من نگران هستم» و حتی باور نداشته باشند که چنین چیزی ممکن است می توان تضمین نمود که کودکان یک عمر بدون نگرانی باشند، مشروط به این که شما آنها را تشویق کنید تا باور کنند تسلط زیادی بر آنچه در درونشان می گذارد، دارند.

با تشویق شما فرزند شما مجبور نخواهد شد در آینده قرص والیوم مصرف کند تا خود را به مسائل زندگی هماهنگ نماید یا مرتب به روانپزشک مراجعه کند و در مورد دوران کودکی خود بحث نماید تا نحوه حل مشکل خود را پیدا کند. فرزندان شما به گونه ای رشد نخواهند کرد که دارای ناراحتی عصبی باشند و با دیدن اولین علائم آن، در پی تهیه قرص ضد تنش یا ضد دلهره باشند.

استرس و فشار هرگز:

علت عمده نگرانیها، وجود زمینه برای افکار تنش زا می باشد ممکن است در مورد مطالعات انجام شده در زمینه تنش یا فشار مطالبی خوانده یا شنیده باشید. در این مطالعات اشاره شده که هر گونه تصمیم گیری در زندگی منجر به افزایش تنش    می شود. براساس این مطالعات عامل تنش وقایعی چون طلاق، افزایش ناگهانی مالیات، تغییر شغل، بچه دار شدن، تغییرات سیاسی و امثال آن است. از لحاظ نظری تمام این وقایع با افزایش تنش ها ارتباط دارند. در واقع مردمی که در زندگی دچار تنش می شوند افرادی هستند که یاد گرفته اند افکار تنش زا داشته باشند در حالی که در دنیای ما تنش وجود ندارد. و دنیا فقط دنیا دنیا است. انسانها دنیا را با شیوه خاص خود ادراک می کنند، بعد یاد می گیرند با شیوه های تنش زا فکر کنند، که در نتیجه ناراحتی درونی آنها را چند برابر می کند. در حالی که حوادث عامل تنش نیستند بلکه نحوه تفکر ما تنش زاست.

ارل نایتینگل می گوید: هر یک از ما باید از ثمره افکار خود در آینده استفاده کند زیرا آنچه شما امروز و فردا، ماه آینده و سال آینده فکر می کنید، زندگی شما را شکل می دهد و آینده شما را ترسیم می کند. در واقع ذهن شما، شما را هدایت می کند. کودکان نیز از این امر مستثنی نیستند. آنها نیز باید با این باور رشد کنند که هر کسی حاصل مجموعه افکار خود است. و باید باور کنند که نمی توانند به دلیل فشاری که در درون احساس می کنند حوادث بیرونی را سرزنش کنند، چرا که این فشارها حاصل ادراک آنها از جهان و از زندگی است.

در سال 1974، فرید من وری روزنمن کتابی منتشر نمودند تحت عنوان رفتار نوع A و قلب شما. این دو نویسنده در واقع بیان جدیدی از یک مسئله قدیمی ارائه نمودند. انسان نوع A، انسانی است که ویژگیهای الگوی زندگی او عبارتند از بیماری شتاب، پرخاشگری و رقابت است که معمولا با مقداری تنفر همراه است. البته تعداد این افراد کم نیست. در جامعه آمریکا این افراد پنجاه درصد از مردان را تشکیل می دهد و در بین زنان نیز تعداد رو به رشد می باشد. آمار قابل توجه این کتاب که زندگی خود مرا دچار تحول نمود نشان می دهد «از هر پنج مرد آمریکایی یک نفر قبل از 60 سالگی بر اثر حمله قلبی می میرد. نود درصد این افراد از انسانهای نوع A می باشند.»

اگر این رقم در بین بزرگسالان ما صحیح باشد، به این معنا است که مردم را در کودکی برای رفتار نوع A آماده می کنیم. شرایط اجتماعی ما که تنش زا است باید تغییر کند و به جای آن، روشی برای زندگی اتخاذ شود که نگرانی کمتری داشته باشد.

در روش برخوردتان با فرزندان خود دقت کنید تا مبادا موجب تقویت رفتار نوع A شوید، ضمنا به طور هم زمان به آنها کمک کنید تا با روش مثبت و سازنده با دنیا برخورد نمایند. در این جا عبارتی را مستقیماً از کتاب مزبور نقل می کنم. «عملا سرعت جنون آمیز دائمی، تقریبا در هر زمینه ای از فعالیت انسانی که باشد، منجر به شکست و واقعه می شود.»

این اخطار از سوی دو پزشک سرشناس که پدیده مورد بحث را به طور عمیق مطالعه کرده اند کافی است. اگر فرزندان خود را با نوع تفکری که موضوع این فصل از کتاب است، یعنی تفکری که موجب اضطراب و نگرانی می شود، بزرگ می کنید، فرزندان شما در معرض خطر قرار دارند. کودکان خیلی زود به افراد نوع A تبدیل می شوند، و بر ما است تا به عنوان والدینی که مسئولیت مراقبت و تعلیم و تربیت آنها را به عهده داریم، مراقب باشیم تا تفکر تنش زا وارد زندگی فرزندانمان نشود.

راهکارها و پیشنهادها:

به منظور رفع عوامل موثر و زمینه ساز در ایجاد نگرانی و دلهره در کودکان، پیشنهادها به صورت زیر ارائه می گردد.

1- والدین حس اعتماد به نفس و خودباوری را در کودکان تقویت کنند.

2- از بحث و نزاع و دامن زدن به اختلافات به شدت بپرهیزند.

3- اگر می خواهند کودکانشان در آینده دچار ناراحتی های عصبی – روانی نشوند باید به آنها اجازه دهند تا احساسات خود را اظهار نمایند و به آنها بیاموزند که «خوب و بد بودن» ربطی به احساسات ندارد، بلکه به اعمال و رفتار آنها بستگی دارد.

4- عکس العمل والدین به گونه ای باشد که کودکان از اشتباهات خود پند گیرند.

5- اشتباهات گذشته کودکان را به رخ آنها نکشید.

6- اگر به هر دلیل کودکان را توبیخ یا تنبیه می کنند، حتما علت آن را برایشان توضیح دهند.

7- والدین باید الگویی از انسان های مستقل و آزاد اندیش برای فرزندان خود باشند.

8- مثبت اندیشی و اتکا به توانایی را به کودکان بیاموزند.

9- بین گفتار و رفتار آنها هماهنگی وجود داشته باشد.

10- به تفریحات و سرگرمی های کودکان بها دهند و با آنها همبازی شوند.

11- از گفتن الفاظی همچون «می گذارم و می روم!» بپرهیزید.

12- به والدین کارمند توصیه می شود که از همان اوان زندگی، کودک را برای جدایی آماده سازند.

13- با گفتن داستان های زیبا در مورد بهشت و پاداش اخروی تحمل مرگ و قبول آن را به کودکان آموزش دهند.

14- از مقایسه کودک خود با دیگر کودکان بپرهیزند.

15- بستری مناسب برای احساس امنیت و آرامش و درک متقابل یکدیگر در خانواده مهیا سازند.

منابع:

[1] ( افرقانی – رئیسی، 1382 ، ص 143 )

[2] ( شفیع آبادی ، 1371 ، ص 30 )

[3] ( هور ، 1375 ، ص 10 )

[4] ( قائمی ، 1378 ، ص 105 )

[5] ( شفیع آبادی ، 1371 ، ص 29 )

[6] ( فرقانی ، رئیسی ، 1382 ، ص 143 )

[7] ( شفیع آبادی ، 1371 ، ص 309 )

[8] ( علی قائمی ، 1378 ، ص 106 )

[9] ( مطهری ، 1382 ، ص 104 )

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهارده + شانزده =