پيشينه شهيد و شهادت

787

« اذقال موسي لاهله اني اسنت ناراً ساتيكم منها بخبراً و اتيكم بشهادت قبس لعكم تصطلون»

موساي زمان در تاريكي و سرماي جهل و توفان هجوم غارتگران و تازيانه هاي دردناك ظلم،‌امتش را به آتشي نجاتبخش و نوراني نويد داد كه رو بسوي «طور» كنيد و پاي افزار و تعلقات دنيوي را به درآريد و به نور روي محبوب چشم بدوزيد و خود را در آن آتش افكنيد كه مبارك باد بر كسي كه آتش «طور» بر جانش افتد و پا از آن گرمي گرفته و سرمست شود.  به زمزمه عشق در طور سيناي اسلام گوش فرا دهيد و بدانيد آتش را كه بشنويد نداي حق است كه شما را برگزيد تا همراه من به جنگ فرعونيان بياييد، شما نيز چون من عصاي خودبيني و قدرت محدود و ناچيز خود را بر زمين اندازيد و عصاي توكل به دست گيريد تا آن را به اژدهايي تبديل نمايد كه هر چه از نيرنگ و قدرت و شوكت فرعونيان در سر راه بينيد، يكباره ببلعد و آنها را رسوا كند و در لحظه هاي غافلگير شدن و نابودي حتي در نيلگونه درياهاي حوادث و هجوم دشمنان راههاي بسيار بر شما بگشايد.

اكنون بر ماست كه در تجسم فضا و پراكندن عطر شهادت جانهايي را شادي و نشاط بخشيم، برماست كه با تلاشي خستگي ناپذير خود نشان دهيم كه:

اگر جوانانمان در خون خويش غلطيدند، اگر همراهانشان سرپرست خود  را از دست دادند، اگر كودكانشان ديگر دست خود را در دست پدر نمي بينند و اگر شبها را با تنها و ياد ايشان به سر مي برند انقلاب اسلامي زنده است و اسلامي بودن انقلاب زنده تر، ارزشهاي انقلاب متعالي و فرياد رهبر رعد آساتر، بايد وجد و شعف اين انقلاب را تا تمامي سالها در جنين و دلهاي اين عزيزان زنده نگه داريم.

بايد چشمان كودكانشان به نشاط و درخشش درآيد. بايد خستگي همه شهيد از اين همه تنهاي و كشيدن بار مسئوليتي چنين سنگين برطرف شود. بايد دل آن دختر خردسال كه هنوز منتظر باباست شاد شود. بايد قلب آن مادر شهيد كه چون شمع مي سوزد و ذوب مي شود، با رويت ارزشهاي انقلاب اسلامي و زنده بودن آنها شفا يابد. بايد صداي هل من ناصر پدران شهيد را در طنين فرياد بر طاغوتيان و شيطان بزرگ ياري و نصرت داد تا صداي ايشان به گوش همه دلهاي آماده برسد. بايد ايشان را در حفظ وصايا و آرزوهاي الهي گلهاي پرپرشان ياور بود و همه امت و مسئولان را به ياري ايشان فراخواند. (ضميمه اطلاعات شماره 20982 بهمن 75)

سخن از حفظ حرمت شهيدان پاسداري خونهاي مقدس و مطهري است با رنگ خدائي بر سرزمين عشق و محبت ريخته مي شود تا شجره طيبه اسلام و حق عدالت و آزادي و انسانيت را آبياري كند و اين نخل بارآور جاودانه را از پژمردگي و فنا صيانت نمايد. سخن از ميراث گرانقدري است كه از شهيدان پاك باخته و به حق پيوسته برجاي چهره هاي جاويد سيلان اين فرهنگ والا جاري و ساري باشد و بجاي ارزشهاي مادي چشم و دل آنان را پر كند.

ديروز آلاله هاي جانباخته، شقايقهاي سوخته چون پروانه هايي در حريم شمع دوست به پرواز درآمده بودند و با ارزاني كردن زيباترين دارايي خويش به اوج وصال رسيدند، توانستند كه قاب ناز و نياز بر دريا را به تماشا كشند و امروز بر ماست كه ياد و خاطره آن رادمرداني را كه جان را در راه جانان به بهانه عشق و بهاي لقاي معشوق هديه كردند، زنده نگه داريم و تصوير حماسه ها و جلوه ايثارهاي آنان را به صحنه عصر حاضر و صفحه سبز خاطر كشانيم.

همانهايي كه عرشيان را با ورود خود به استقبال و پيشواز فرا خواندند و فرشيان را با عروج خود در اندوه و ماتم نشاندند و داغ فراق جانگدازشان را بر جگر دلسوختگان و بازماندگان نهادند. پرستوهاي مهاجري كه در لابلاي ني زارهاي نرم مجنون و جاي جاي كويرگرم جنوب ياد و نامي از خود به يادگار گذاشتند و با وضوي خوني كه از ردوپاي پرمعناي كربلا ساخته بودند، رو بسوي قبله معبود كردند و نماز آخرين را با تير خلاص نفس برپاداشتند.

بررسي مفهوم شهادت

اولين موضوع براي ادراك يك پديده و يا مفهوم بررسي مفهوم لغوي و معنوي آن است. مفهوم شهادت را ابتدا از منظر قرآن كريم بررسي مي كنيم. كلمات شهيد و شهادت در تعبيري كه امروزه بكار مي رود در قران كريم استفاده نشده است. شهادت در قرآن بعنوان ادراك استعمال شده است. در اين باره علامه طباطبائي معتقد است « شهادت رسيدن به خود شيء است يا به حبس ظاهري مانند ادراك محسوسات و يا به احساس باطني مانند ادراك وجدانيات از قبيل علم اراده و حب و بغض » (تفسير الميزان علامه طباطبائي ج4ص41 )

شهيد نيز از ماده شهود و شهادت است و لذا شهيد هم به معني حضور و هم به معني علم و يقين و هم به معني معينه و مشاهده است. در قرآن كريم از مفاهيمي استفاده شده است كه بر مصداق واژه «شهيد» آنطوريكه ما امروزه استعمال مي كنيم، دلالت دارد. مثلاً واژه «قتيل» بويژه قتل في سبيل ا… كه كشته شدن را در راه حق و فدا كردن جان در ارزشهاي مقدس معنوي است.

بنابراين معني شهادت و شهيد در قرآن وسيعتر از مفهومي است كه در ادبيات كاربرد دارد. با توجه به برخي از مطالبي كه در قرآن و سنت و تفاسير آمده است مي توان دلايلي را كه موجب شده است بجاي كلمات مترادف ديگر از واژه شهيد انقياد شود، بيان نمود.

الف: يكي از كساني كه در روز قيامت بعنوان شاهد اعمال و رفتار انسانها و امتها برانگيخته مي شود و گواهي مي دهد كسي است كه حيات و ممات او في سبيل ا… باشد و آن كسي جز «شهيد» نيست. بنابراين شهيد همرديف انبياء و اولياء و صديقين بعنوان شاهد مورد توجه است و در بارگاه عدل الهي به حرف او استناد مي شود.

ب: از آن جهت از واژه «شهيد» استفاده مي شود كه در تعابير آن، شهيد جاودانه و زنده و حاضر و ناظر است و نبايد او را مرده پنداشت چون او حيات معنوي دارد و الگو و شاهدي براي جامعه و بشريت است. ‹زنده را زنده نخوانند كه مرگ از پي اوست› و يا به قول سعدي عليه الرحمه ‹مرده آنست كه نامش به نكوئي نبرند›

نام شهيد در دنيا زنده است چون راه او انگيزه و چراغ هدايت و سفينه نجات است و شهادت او موجب بقاء و زندگي ديگران است، بنابراين تا حقيقت و عدالت و انسانيت زنده است او هم زنده است.

ج: از آنجا كه شهيد با علم حصولي و حضوري حقاينت آيين خدا را و وعده هاي الهي را درك كرده به مراحل والاي يقين و شهود و قرب رسيده است. بنابراين او فقط «وصف يار» نشنيده بلكه ‹وصل يار› و ‹شهيد لذت دار› را ادراك مي نمايد. به هر حال انتخاب واژه شهيد در فرهنگ ما ناشي از سه جنبه است: جنبه اول ناشي از تاثير شهادت بر حيات اعتقادي و اجتماعي جامعه و نقش الگويي و بيدارگري و حماسه آفريني شهيد است. جنبه دوم ناشي از مقام حيات جاويد و طيبه شهداء در روز قيامت و گواهي و شفاعت آنهااست. جنبه سوم ناشي از علم حصولي و وصولي و حضوري انه نسبت به كاري است كه انجام داده و مسيري كه طي مي كنند. آنها سلسله مراتب والاي عشق و عرفان و اشراق را طي كرده و به سرچشمه مقصود رسيده اند.

عده اي ريشه و تعريف مفهوم شهادت را با مفهوم خارجي آن يعني (Matyldom) معادل و در عده اي مرتبط و عده اي مخالف مي دانند. فرهنگ انگليسي – فارسي آكسفورد واژه شهادت را اينگونه تعريف مي كند:

‹ شهادت به عملي اطلاق مي شود كه فرد به خاطر اعتقادات مذهبي و يا بخاطر دلايل و اصول مهمي مي ميرد و يا خود را به رنج دچار مي كند. › (فرهنگ انگلسي – فارسي آكسفورد ص382)

در فرهنگ علوم سياسي شهادت اينگونه تعريف شده است: ‹ 1- كشته شدن در راه عقيده 2- در اصلاح حديث و در تاريخ و ادب اسلامي به كشته شدن ضمن جهاد در راه خدا به دست مخالفان دين گفته مي شود. شهادت داراي دو ركن است: يكي اينكه در راه خدا و في سبيل ا.. باشد، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف كند و دوم اينكه آگاهانه صورت گرفته باشد. › (فرهنگ علوم سياسي، انتشارات مركز اطلاعات مدارك علمي ايران ص 237)

از ديدگاه دوركيم شهادت طلبي نوعي خودكشي دگرخواهانه ايت. تعريف او از خودكشي عبارت است از: ‹ مرگ كه به طور مستقيم يا غير مستقيم از عمل مثبت يا منفي قرباني كردن خويش ناشي مي شود به گونه اي كه قرباني خود مي داند آن عمل اين نتيجه را به بار خواهد آورد› (مراحل اساسي انديشه در جامعه شناسي زيمون آرون ص385)

از ديدگاه علامه جعفري: ‹ شهادت عبارت است از پايان دادن به فروغ درخشان حيات در كمال هوشياري و آزادي براي رسيدن به هدفي والاتر و بهتر از زندگي طبيعي دنيا› ( تفسير نهج البلاغه محمد تقي جعفري ج6 ص3)

از ديدگاه ايشان برخي از ابعاد شهادت بدين قرار است:

  1. پايان دادن به زندگي طبيعي معمولي در راه دفاع از ارزشها و حيات حقيقي
  2. شكافتن كالبد مادي و به پرواز درآوردن روح در مقام شهود الهي در راه وصول كمال و بزرگداشت حيات معقول
  3. تعيين كردن ملاك و ميزان براي زندگي قابل تفسير در اين دنيا.

دكتر شريعتي معتقد است: كه واژه «شهيد» در فرهنگ اسلامي در مقايسه با فرهنگ عربي داراي اختلاف معناي و بينشي عميق است، زيرا: ‹در ممالك اروپايي به شهيد، مارتير مي گويند از ريشه موت به معناي مرگ و مردن ولي در اسلام و بالاخص در فرهنگ شيعي كه تكيه اصلي آن شهادت است بجاي كلمع مارتير و بجاي ريشه موت، اين مفهوم يعني كلمه اي از ريشه «شهد» به معناي حضور، حيات، گواه، نمونه، حي، حاضر انتخاب شده است و اين كلمه اختلاف دو بينش، دو نوع نگاه، دو نوع تلقي و شعور و فهم را در اسلام تشيع علوي با فرهنگهاي ديگر جهان نشان مي دهد. (شيعه، علي شريعتي، ص172)

شهادت مفهومي مقدس است كه در وهله اول ريشه در دين دارد. تاريخ نشان داده است كه ايدئولوژيهايي كه ريشه در «دين» داشته اند موثرترين و بيشترين انگيزه ها را در افراد ايجاد نموده اند. تاريخ زندگي انبياء نشان مي دهد كه آنها در تبليغ و ترويج رسالت خود ايثار و از جان گذشتگي هاي فراواني نموده اند. (جامعه شناسي شهادت طلبي و انگيزه هاي شهيدان محمد حسين شاعري ص 21)

شهادت طلبي در اديان مختلف

شهادت طلبي در آيين يهود

راه زندگي حضرت موسي (ع) از آغاز ولادت تا بعثت و رسالت از كنار شهادت مي گذرد. او به دور از چشم جلادان فرعون متولد مي شود و به امواج خروشان نيل سپرده مي شود. همراه تحت تعقيب قبطانيان است و بارها با توطئه اشراف قوم يهود تهديد به قتل مي شود و شهادت و استدلال و اعجاز او در برابر فرعون، حتي بر ساحران نيز اثر مي گذارد و آنها را كه براي شكست موسي (ع) آمده بودند به تسليم مي كشاند، تا جايي كه فرعون آنها را تهديد به قتل فجيع مي كند، اما آنها ايمان به خدا و معاد و تاكيد بر حقانيت رسالت حضرت موسي (ع) از فرعون نمي هراسند و به استقبال مرگ مي روند.

در تاريخ از صديقين و انبياء زيادي ياد مي شود كه به دست بني اسرائيل كشته شده اند. شهادت طلبي حبيب نجار كه به مومن آل ياسين معروف است و نيز شهادت گروه زيادي از پيامبران تبليغي كه در پي تحقيق آرمانهاي واقعي دين يهود بودند نمونه هايي از آن است. يكي از پيامبران بني اسرائيل كه شهيد شد (ارمياي نبي) كه از قتل نهراسيد و كراراً قوم بني اسرائيل قصد جان او را نمودند و بطور نامعلومي و احتمالاً تحت شكنجه هلاك گرديد. همچنين در تاريخ اديان به شهادت حضرت زكرياء (ع) و نيز حضرت يحيي (ع) اشاره شده است. حضرت يحيي‌(ع) در سن جواني بدست هيرودسين كه از پادشاهان يهودي بود به شهادت رسيد.

مطالب مرتبط
1 از 218

شهادت طلبي در مسيحيت و غرب

حضرت عيسي (ع) هنگامي ظهور نمود كه دين حضرت موسي (ع) به انحراف كشيده شده بود. پادشاهان و كاهنان و حتي رهبابانان و احبار و بسياري از طبقات مردم نيز فريفته دنيا شده و زر و زور و شهوت و ريا و ظلم انها را از حقيقت آيين موسي (ع) دور كرد.

طبيعي بود ظهور مسيح كه مبشر عدالت و رحمت و صلح در بين مردم و نيز ايثار مال و جان در راه خدا بود  با مخالفت گمراهان و سودجويان و منحرفان مواجه شود. از نظر عده  زيادي از مسيحيان حضرت عيسي (ع) براي رهايي انسانها به استقبال مرگ رفت. او كشته شد تا گناهان پيروانش بخشيده شود.

بنابراين مسيح «شهيد» و فدايي امت است تا گناهان آنها بازخريد شود. از ديدگاه مسيحيان نخستين مرگ مسيح يك حادثه زميني نبود. همچنين ماجراي اصحاب كهف و روحيه جانبازي آنها در راه عقيده و حقانيت تعاليم مسيح نيز معروف است. آنها بخاطر اينكه حاضر نشدند در مقابل امپراطور و بت پرستان زمان تسليم شوند تحت تعقيب قرار گرفته و هجرت نمودند. آنگاه در غاري بخوابي طولاني فرو رفتند. مسيحيان كه گمان مي كردند آنها مرده اند سالهاي زيادي از آنان به عنوان شهيدان غار آنجلس ياد مي كردند و انگيزه دين خواهي و ظلم ستيزي آنها را مي ستودند.

اين جانبازي ها و شهادتهاي مسيحيان اوليه و بعد از آن اين واقعيت را ثابت كرد كه مسيحي شدن و مسيحي ماندن نيازمند ترك آسايش و اهداي مال و حتي ايثار جان است و افرادي چون سن اگوستين برتوجيه جنگ و كشته شدن در جنگ پرداختند و اعلان كردند اگر جنگ تجلي خواست خدا باشد بدون اشكال است و كشته شدن در آن شهادت محسوب مي شود.

شهادت طلبي در تاريخ معاصر ژاپن

تاثير طريقت بوشيد و آيين سامورائي در قرن اخير نيز كاملاً مشهود بود. جانبازيهاي فراوان سپاهيان در دفاع از وطن و بروز حد اعلاي شجاعت و ايثار مبين اين بود كه يك دلاور ژاپني سربازي فداكار براي وطن است و از مرگ و خطر نمي هراسد تا آزادي و استقلال وطن خود را حفظ كند و لباس خواري نپوشد.

در تاريخ معاصر ژاپن موارد بسياري از خودكشي هاراگيري گزارش شده است. يك مرد شرافتمند در صورت اسارت يا عدم اجراي وظيفه بايد هاراگيري مي كرد. در تاريخچخ نظامي ژاپن مواردي از شهادت طلبي قهرمانانه ژاپني ها درج شده است. روحيه استقلال طلبي از مرگ و داوطلب شدن براي ايثارگري در جريان جنگهاي جهاني اول و دوم تجلي يافت.

بعضي از خلبانان ژاپني در عمليات انتحاري خود را به ناوهاي دشمن مي زدند تا مانع پيروزي انها شوند و قهرمانانه بميرند. (خلبانان داوطلب جوان، شب پيش از انجام ماموريت انتحاري (Kamikaze) در مراسم عزاداري شركت مي كردند. آنان لباس سفيد، يعني جامه هاي عزا مي پوشيدند و بدين ترتيب به گونه اي نمادين خود را از تمام علائق دنيوي مي پيراستند.). (جامعه شناسي جنگ، گاستون بوتول، ترجمه هوشنگ فرخسته  ص8)

شهادت طلبي در ايران

الف: نمونه ها و انگيزه هاي شهادت طلبي در ايران باستان (ايران قبل از اسلام)

از جان گذشتگي و ايثار در راه اهداف و ارزشهاي جامعه در فرهنگ و ادبيات و فلمرو پهلواني و حماسي ايران باستان جلوه اي زيبا دارد. كين خواهي، حماسه، فداكاري، سربازي، جانبازي، مقابله با نامرديها و ناپاكيها و برحذرداشتن از جور و اداء حق محرومان، مبارزه با بيدادگران و پاسداشت قهرمانان از ويژگي هاي بارز انسان آرماني و اسطوره اي ايران باستان است. در تاريخ و ادبيات باستاني ايران از پهلوانان، قهرمانان دادجو و حقيقت طلب چون رستم دستان نام برده مي شود كه داراي خصلت و منش پلوانانه بوده اند. انسان اساطيري و پلواني از مرگ هراسي ندارد، چون يادش همواره پابرجا مي ماند. رستم دستان در بسياري از داستانهاي شاهنامه بعنوان قهرمان ملي جلوه اي از بندگي يزدان و تمسك به آيين جوانمردي و مظهر فضيلت و آزادگي و عدالت جويي و عامل تنبيه پادشاهان خيره سر است. مثلاً هنگامي كه پادشاه ايران كاووس شاه، او را تهديد به مرگ مي كند در جواب مي گويد:

مرا زور و پيروزي از داور است     نه از پادشاه و نه از لشگر است

پهلوان اسطوره اي آرماني ايران حاضر نيست در مقابل تهديدها و تحمل‌هاي ناروا سرخم كند، چون در حماسه هاي اساطيري و پهلواني و آرماني، شمشير در خدمت يزدان پرستي و فضايل انساني و شرافت و حقيقت و در برابر ظلم و تجاوز است.

يكي از مهمترين انگيزه هاي نبرد در شاهنامه اجراي فرمان خداوند و سروش ايزدي و مقابله با اهريمن است. بر اين اساس است كه يكي از جنگهاي اوليه ايرانيان با انگيزه هاي مذهبي شكل مي گيرد. كيومرث و سيامك توسط سروش ايزدي از تصميم اهريمن به نبردآگاه شده و به مقابله برمي خيزند. درجنگ سيامك به شهادت مي رسد.

البته اعتقادات ملت ايران تا حد زيادي تحت تاثير تعاليم زرتشت بود. دين زرتشت بر پايه طريقه يكتاپرستي بنا نهاده شده و او اعتقاد به خداي حكيم و اهورامزدا را وجه خود ساخته بود. از نظر او درون انسانها صحنه نبرد دايم خير و شر است و اين تضاد همواره در درون آدمي شعله ور است. وظيفه هر انساني اين است كه نداي منادي و فرشته نيكي را اجابت كند و از سخن ديو بگريزد.

زردشتيان بايد ديو را دشمن بينگارند وو مزدا را بپرستند. هر كسي كه در گروه ديوان باشد  بد و شرير است و با پيروان و متابعان ديوان بايد جنگيد. بنابراين راه صلح و خوبي آن است كه مردم كردار نيك، گفتار نيك و پندار نيك داشته باشند و يزدان را بپرستند و راه بدي و شر آن است كه با بدان و بدكاران همكاري كنند. در روز رستاخيز نيكوكاران به بهشت و بدكاران به جهنم مي روند. از نظر زردشت نبرد و تنازع بين خير و شر سرانجام بعد از آنكه دور زمان تكميل به پيروي اهورامزدا بر اهريمن مي انجامد. معروف آن است كه زردشت آتش نمي پرستيد ولي آتس را رمز قدوسي و نشاني گرانبها از اهورامزدا مي دانست. اما عده اي از پيروان او بعداً كيش آتش پرستي را بنيان نهادند. منقول است كه زردشت بخاطر بخاطر ترويج دين خود سالها زنداني شد و پس از آزادي چندين پيكار با دشمنان بر پا كرد. عده اي از نويسندگان اوستا معتقدند كه زردشت عاقبت در راه تعاليم خود شهيد شد.

ب) شهادت طلبي تا قبل از انقلاب اسلامي

ايرانيان بخاطر وجود برخي از مسائل داخلي و نيز توجه به حقانيت ايين اسلام به حاكميت مسلمين تن دادند . اگر چه در آغاز حكومت اسلامي از مسير اصلي خارج شد و بجاي اينكه حاكمان بر اساس مباني اسلامي جون علم و تقوي و عدالت انتخاب شوند ، موضوع ((الحق لمن غلب)) مطرح شد . اين بدعت ، با روحيه و تفكر ناب محمدي و سنت علوي كه بسيارياز ايرانيان به آن دل بسته بودند ناسازگار بود .

براي رهايي جامعه ايراني از استبداد بني اميه و بني عباس و حاكمان وابسته به آنها و نيز عناصربيگانهچون مغولها ، تاريخ ايران شاهد مبارزات  و شهادت طلبي ها و از جان گذشتگي هاي فراوان بود . در قيام ابومسلم خراساني عليه بين اميه ، بهره گيري از شهادت امام حسين (ع) و خونخواهي شهيدان كربلا ، از عوامل مهم ايجاد روحيه ايثار و شهادت طلبي و موفقيت او بوده است . همچنين تأسي بسياري از ايرانيان به سنت پيامبر (ع) و ائمه معصومين موجب استقبال آنها از سنت شهادت بود . ايران ملجأوپايگاه بسياري از قيامهاي شهادت طلبانه فرزندان ائمه شد . همچنين بسياري از عارفان بزرگ اسلامي نيز در راه ارمانهاي الهي و انگيزه هاي معنوي به شهادت رسيدند چنانچه عين القضات ، نجم الدين كبري ، حسين بن منصور حلاج و … تا سرحد اهداي جان پيش رفتند . در باره شهادت طلبي نجم الدين كبري نقل شده است كع وقتي سپاهيان مغول چه مي كنند و به او پيشنهاد كرد كه به سرزمين امني بروند . نجم الدين كبري جواب داد : مردم را بگذاريم بكجا برويم ! من نميروم و در اينجا شهيد خواهم شد و همانطور كه عبدالرحمن جاي در نفحات الانس نوشته است ، او در موقع مصاف با سپاهيان متجاوز به يارانش گفت :

((قوموا علي اسم الله نقاتل في سبيل الله)) يعني به نام خدا برخيزيد تا در راه خدا بجنگيم . آنگاه پيكار خوبي نبود و به لقاءا… پيوست و در صف عارفان شهيد جاي گرفت . عين القضات نيز عارفي كامل و فاضل بود كه همواره عاشق معشوق حقيق و اتصال به او بوده و در اين راه آرزوي شهادت داشت و همواره از شهادت خود خبر مي داد و دوست داشت مرگي چون حلاج داشته باشد . رهبران سلسله صفويه كه به عنوان اولين حكومت مستقل ايراني بعداز هجوم اعراب به كشور به شمار مي رفتند بيشترين استفاده را از عنصر عاطفي شهادت شهيدان كريلا به عمل آوردند . انتساب صفويه به ائمه و علاقه وافر مردم به خاندان عصمت و طهارت باعث شد كه آنها از حادثه كربلا و شعائر عاشورا به عنوان يك ابزار براي استقرار حاكميت خود سود جستند . اگر چه اين برداشت احساسي از عاشورا فوايد و كاركردهايي براي استقلال ايران داشت اما برداشت كامل از ابعاد معنوي و اجتماعي شهادت نبود .

در نهضت تنباكو ، از جان گذشتگي و آمادگي مردم براي شهادت ، استعمار انگليس و ايددي داخلي شان را وادار به عقب نشيني كرد . در انقلاب مشروطيت ايران نيز از جان گذشتگي و شهادت طلبي و ايثار در راه آزادي و استقلال بعنوان يك ارزش مثبت مطرح شد و عده زيادي از مردم و نيز بزرگان در جهت استقرار مشروطه و نيز جلوگيري از انحراف مشروطه به شهادت رسيدند . همچنين قيامهايي همراه با ايثار و شهادت طلبي انجام گرفت كه مبارزات شهيد مدرس ، قيام دليران تنگستان به رهبري رئيس علي داواري ، قيام جنگل به رهبري ميرزا كوچك خان و قيام شيخ محمد خياباني در تبريز و مبارزات آيت العظمي لاري در جنوب و نيز مجاهدت و شهادت بسياري از علما و روشنفكران و گروههاي اجتماعي مردم در حكومتهاي قاجار و پهلوي از نمونه هاي آن است . فداكاري در راه پيروزي نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران نيز يكي از جلوه هاي از خودگذشتگي و مجاهدت ملت ايران است (جامعه شناسي شهادت طلبي و انگيزه هاي شهيدان ، محمد حسين شاعري ، ص 37)

ج) شهادت طلبي در انقلاب اسلامي و دفاع مقدس

بدون شك 15 خرداد 42 آغاز فصل جديد نهضت ملت ايران و بهتبع آن شكل گيري و تداوم انقلاب اسلامي ايران بدون ترديد يك ياز جلوه هاي ايثار و شهادت طلبي در قرون اخير است .

مقاومت دلاور مردانه ملت مسلمان ايران در طول دوران انقلاب از 15 خرداد 42 تا 17 شهريور 57 و 22 بهمن  و بعداز ان همواره با ايثار و گذشت و فداكاري و از جان گذشتگي عجين بوده است . بررسي شعارهاي انقلاب اسلامي محرم 1342 تا محرم 57 و پس از آن نشان مي دهد كه تذثير حادثه كربلا و نهضت عاشورا در انقلاب اسلامي بسيار مشهور است .

بي شك شعارهايي از قبيل : كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا ، خون بر شمشير پيروز است و غيره … ايثار و شهادت طلبي در انقلاب اسلامي بصورت يك ارزش اجتماعي در بين بسياري از افراد و بويژه جوانان مطرحخ شده بود .در سايه انقلاب اسلامي و رهنمودهاي رهبران انقلاب اسلامي با الهام از تعاليم قرآن كريم نسلي پرورش يافته بودند كه شهادت را سعادت مي دانستند و آرزومي كردند در راه اهداف عاليه انقلاب اسلامي به درجه شهادت برسند . مقابله با مردان و زنان از جان گذشته اي كه غسل شهادت كرده و كفن مي پوشيدند م به راهپيمايي مي آمدند براي حومت پهلوي و حاميان آن امري ثقيل و ضعب بود . در عصري كه سخن منسوب به نيچه كه خدا را ديگر مرده مي پنداشت و سخن منسوب به ماركس كه دين را انيون توده ها مي خواند ، هنوز پُر مشتري بود ، ما شاهد يكي از بزرگترين انقلابات جهان آنهم با تأسي از فرامين خداوند و پيروي از كتاب و و سنت و الهام از رهبران ديني و روشنفكران مذهبي بوديم . (از همان منبع ، ص 37)

نقطة اوج و عظمت شهادت طلبي و جانبازي ملت مسلمان ايران در دفاع مقدس بود 8 سال جنگ تحميلي شاهد صحنه هاي بياد ماندني فرهنگ جهاد و شهادت است . فرهنگي كه در آن عرصه ، شهيدان بزرگي چون چمرانها ، فهميده ها ، بابائي ها ، شيرودي ها و هزاران شهيد ديگر بود كه به نداي هل من ناصر ينصرني امام خود لبيك گفته بودند و براي دفاع از استقلال و آزادي و جمهوري اسلامي در مقابل هجوم رژيم اشغالگر بعث و حاميان داخلي و خارجي آن به ميدان مبارزه آمدند . اگر چه ايثارگرذي و از جان گذشتگي در جنگ تحميلي در بين تمام قشرهاي اجتماعي و در سنين مختلف وجود داشت  اما جلوه هاي حضور قهرمانانه بسيجيان در جبهه هاو شهادت طلبي آنها در ميدان رزم ، از افتخارات تاريخ معاصر كشور ماست . با الهام از روحيه ، بسياري از مبارزان و ازاد مردان در اقصي نقاط جهان به مقابله با استكبار پرداختند و ترويج اين روحيه در بين مردم دنيا زنگ خطري بزرگ براي مروجان فرهنگ استبدادي و استعاماري بشمار مي رفت و سالهاي مديدي است كه جامعه شناسان و سياستمداران نظام ظلطه مي كوشيدند تا به كنه و عظمت اين روحيه پي ببرند . اينان كوشيده اند  تحقيقات زيادي را براي شناخت و مهار حركتهاي اسلامي اي كه از نوع شهادت طلبانه بوده و ريشه در نهضت عاشوراي حسيني دارند بعمل آورده اند . . اما همچنان كه در شناخت فلسفه نهضت امام حسين (ع) دچار مشكل معرفتي هستند در شناخت انقلاب اسلامي و روحيه شهادت طلبي مردم مسلمان ايران نيز همچنان دچار تقليل گرايي و ابهام هستند .

تأثير آموزه هاي عاشورا در انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و نيز روحيه شهادت طلبي و از جان گذشتگي رزمندگان اسلام در جنگ تحميلي در اعترافات نويسندگان ، خبرنگاران ، سياستمداران و مفسران خارجي بسيار مشهود است .

جلوه هاي فرهنگ ايثار و شهادت طلبي را مي توان با مروري بر وصيت نامه ها ( كه عصاره انديشه ها و ارزشها و انگيزة شهيدان است ) شعارها ، پيشاني بندها ، نام و رمز عملياتها ، گفت و گوي شبهاي عمليات ، خاطرات و نامه هاي شهدا و رزمندگان اسلام ، سخنان خانواده هاي شهدا ، مجالس تشييع و بزرگداشت شهدا ، سنگهاي مزار شهدا ، تابلو هاي مناطق عملياتي و نوحه ها ، سرودها و اشعار و داستانها و فيلمهاي مستند دفاع مقدس ، سخنراني ها و پيامهاي رهبران انقلاب و فرماندهان جنگ بوضوع يافت . ( همان منبع ص 38و39)

انگيزه دفاع اتز انقلاب ، يكي از قوي ترين انگيزه هاي شهادت طلبي است . اين انقلاب اسلامي ايران را بزرگترين عطيه الهي مي دانستند كه در پرتو لطف خدا و رهبري امام (ره) به پيروزي رسيد ، و براي اين پيروزي و استمرار آن شهداي فراوان تقديم شده است و لذا حفظ انقلاب و خون شهيدان نيز در گرو مجاهدت است .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

12 + هفت =