مقدمه:
در صورتيكه عقايد، اعمال و قوآنين خويش را به آيات روشن و محكم قرآن منطبق نمائيم علاوه بر آنكه موجبات رستگاري اخروي خود را مهيا مي كنيم دامنه عدالت، آزادي، رفاه، امنيت و ساير نيكويي ها را در دنيا گسترش خواهيم داد:
بعضي قول و حديث ها حق را به باطل پوشانده و شرك و خرافه را به توحيد و يگانه پرستي آميخته و تفرقه و فساد را افزايش داده اند و به بيان قرآن كه مي فرمايد: « … لِمَ تَلْبِسونَ الْحَقَّ بِالباطلِ … چرا حق را به باطل
مي پوشآنيد …( 71 آل عمرآن) وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ… – و از مردمان كساني( هستند كه) بدون دانش، خريدار رواياتي بيهوده اند تا( خود و ديگران را) از راه خدا گم نمايند …
«6 لقمان)» برخي از ما انسان ها ندانسته به تعدادي از احاديث نادرست گرايش پيدا كرده و بعضي از اعتقادات و اعمال خود را بر اساس آن ها شكل داده ايم ، در حاليكه طبق بعضي بررسي ها و به تصريح آياتي كه نمونه هايي از آن ها ذيلاً بيان مي شود قرآن كريم بهترين حديث، كتاب هدايت خدا، نور، قانوني كامل و نعمتي تمام، فرقان و ميزان سنجش حق و باطل، رحمت و بيان كننده همه حقايق مورد نياز براي هدايت و كمال و رستگاري بشر ميباشد، و حضرت محمد(ص) نيز رسول خدا و ابلاغ كننده قرآن، امام و رحمت و در متابعت از قرآن و درعمل به دستورات آن سرمشقي نيكو براي جهانيان بوده ، آن حضرت و ساير انسان ها مخصوصاً مسلمانان به تمسك به قرآن و اجراي دستورات آن موظف گرديده و از تفرقه و داشتن عقيده و عمل خلاف قرآن ممنوع شده اند.
البته بعضي روايات داراي مفاهيمي حكيمانه، پندآموز و در جهت تبيين و تفسير مطالب مندرج در كتاب هاي الهي مي باشند، ولي آنچه مسلم است، آنستكه ما انسان ها با شنيدن يا ديدن چيزي نمي توآني تمام قسمت ها و جوانب آن را به ذهن خود بسپاريم و بازگو كنندگان حديث و خبر به فرض اين كه راستگو و بي غرض بوده باشند، هر يك از آنان برداشت و نظر خود را بيان كرده اند و معمولاً كمبود اطلاع و اشتباه و فراموشي موجب تغييري موثر در عبارات و مفاهيم حديث و خبر مي باشد و علاوه بر تغيير غير عمد اكثر عبارات و مفاهيم روايات، چون در طول تاريخ حديث، رواياتي نيز تسط افراد بي تقوا، جعل و تحريف گرديده و بسياري از آن ها و خيلي از احاديثي كه بغير عمد تغيير يافته است به رسولان و اولياء دين خدا استناد و نسبت داده شده و در اثر اغواگري ها، كم تقوايي، جعل و تغيير روايات و به سبب وجود روياهاي شيطاني كه تاييد كننده عقايد باطلند، خيلي از آثار رسالت انبياء خدا از ميان رفته و ايمان واعمال اكثر افراد خداپرست به شرك و خرافه پرستي گرائيده است. لذا مي بايد بيش از پيش به قرآن اهميت و بها بدهيم و با مطالعه دقيق و مداوم آن، به زبان و مفاهيم اين كتاب عظيم آشنا و مانوس شويم و در مقام تفسير هر آيه آن، بدون پيش داوري و حب و بغض، ضمن در نظر داشتن اهداف كلي نزول قرآن به توضيحات و اشاراتي كه در ساير آيه هاي قرآن و با جمع بندي كليه آيه هاي مربوط به موضوع آيه مورد نظر، تفسير آن آيه را مشخص نمائيم و نه تنها نظر خود يا بعضي روايات مورد نظر خود را به قرآن تحميل نكنيم، بلكه به وسيله قرآن اعتبار و ارزش روايت ها را بسنجيم و رواياتي كه با آيات محكم قرآن هم خواني و هماهنگي ندارند به كنار بگذاريم و بيشترين جهاد و تلاش ما بر آن باشد كه با افزايش دانش و بهره گيري هر چه بهتر از خرد خويش همه اعتقادات و اعمال خود را قرآني نمائيم، تا با متابعت از خشنودي خداوند مهربان در دنيا و آخرت سعادتمند و رستگار باشيم.
نمونه آيات مورد استناد:
1/1- قرآن از هر حديثي بهتر است
آيه 23سوره زمر:« اللهُ نَزَّلَ اَحْسَنَ الحَديث … – خداوند قرآن را كه بهترين حديث است نازل كرد (تا هر كه بخواهد هدايت شود به وسيله آن او را هدايت نمايد) …»
2/1 – قرآن كتاب هدايت خداوند است:
آيه 9 سوره اسراء :« ان هذا القرآن يَهدي لِلَّتي هِيَ اَقْوَمُ … – اين قرآن به درستي و به آنچه راست تر و پايدارتر است هدايت مي نمايد …»
3/1- قرآن نور است :
آيه 174 سوره نساء : « يا ايها الناسُ قَدْ جاءَكم بُرهان مِنْ رَبِكُمْ وَ انزَلنا اليكم نوراً مُبينا – اي مردم
( براي هدايت شما) از جانب پروردگارتان حجت حق( و دليلي آشكار) آمد و به سوي شما نوري تابان نازل كرده ايم »
4/1- قرآن قانوني كامل و نعمتي تمام است:
آيه 3 سوره مائده:« … اَكْمَلْتُ لَكُم دينكم وَ اَتْمَمْتُ عليكم نِعْمَتي … – (قانون) دين شما را به حد كمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم .»
5/1- قرآن فرقان و جداكننده حق از باطل است:
آيه 1 سوره فرقان :« تَباركَ الذي نَزَّلَ الفُرقان عَلي عَبده ليكونَ لِلعالمينَ نَذيراً – خجسته و پر بركت است آن كه فرقان( جدا كننده حق از باطل) را بر بنده اش نازل كرد تا براي جهانيان هشدار دهنده باشد» .
6/1- قرآن ميزان سنجش حق و باطل است:
آيه 17 سوره شورا:« الله الذي انزَلَ الكتابَ بالحقِ وَ الميزان … – خدا كسي است كه كتاب را به حق و ميزان نازل كرد …»
7/1- قرآن رحمت و بيان كننده همه حقايق مورد نياز براي هدايت و رستگاري است:
آيه 89 سوره نحل: « … وَ نَزَّلنا عَلَيْكَ الكِتابَ تبيانا لكلِّ شيئٍ وَ هُديً وَ رحمه و بشري للمسلمين – و ما كتاب را كه تبيين كننده هر چيز و هدايت و رحمت و بشارت براي تسليم شدگان ( به حق) است بر تو نازل كرديم»
8/1- حضرت محمد(ص) رسول خداوند براي همه مردم است:
آيه 28 سوره سبا :« … و ما ارسلناك الا كافه للناس بشيرا و نذيراً… – و ما تو را به پيامبري نفرستاديم مگر براي همه مردم مژده دهنده و بيم رسان …»
9/1- حضرت محمد(ص) ابلاغ كننده قرآن است:
آيه 5 سوره نور:« … و ان تطيعوه تهتدوا و ما علي الرسول الا البلاغ المبين … – و اگر آنرا اطاعت كنيد هدايت
مي شويد و بر پيغمبر چيزي جز ابلاغ آشكار نمي باشد »
10/1- حضرت محمد(ص) امام و رحمت براي جهانيان است:
آيه 80 سوره نساء: « من يطع الرسول فقد اطاع الله … – كسي كه رسول خدا را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است …» و آيه 107 سوره انبياء: « و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين – ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم »
11/1- حضرت محمد(ص)مكلف به متابعت از قرآن بوده است:
آيه 2 سوره احزاب:« و اتبع ما يوحي اليك من ربك …- و آنچه از سوي پروردگارت به تو وحي مي شود پيروي كن …»
12/1- حضرت محمد(ص) طبق احكام قرآن قضاوت و رفتار مينموده است:
آيه 49 سوره مائده :« و ان احكم بينهم بما انزل الله و لا تتبع اهواء هم و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما انزل الله اليك …- و ميانشان بر وفق آنچه خدا نازل كرده است حكم كن و از هوس هايشان پيروي مكن و از ايشان بر حذر باش كه مبادا بفريبندت تا از بعضي از چيزهايي كه خدا بر تو نازل كرده غفلت نمائي …»
13/1- رسول خداوند امام و سرمشقي نيكو است:
آيه 21 سره احزاب:« لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيراً …- براي كساني از شما كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را زياد ياد مي كنند رسول خدا، امام و الگوئي نيكو مي باشد»
14/1- همه ما بايد قرآن را وسيله اتحاد خود با يكديگر قرار بدهيم:
آيه 103 سوره آل عمرآن:« واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرَّقوا …- همگي به ريسمان خدا
( قرآن) چنگ بزنيد و متفرق نشويد…»
15/1- حضرت محمد (ص) و مسلمانان( و ساير انسانها)به تمسك به قرآن و اجراي دستورات آن موظف گرديده آند:
آيه هاي 43 44 سوره زخرف: فاستمسك بالذي اوحي اليك انك علي صراط مستقيم – ( اي محمد) پس به آنچه به تو وحي شده چنگ بزن( در اين صورت) تو بر راه راست هستي(43) و انه لذكر لك و لقومك و سوف تسئلون – و به درستي كه اين (قرآن) قانون تو و قانون قوم توست و به زودي( در مورد نحوه عمل به آن) مورد سوال قرار خواهيد گرفت 44»
16/1- در اثر اغواگريها، جعل و تغيير روايات و بعضي روياهاي شيطاني، خيلي از آثار رسالت انبياء خداوند از ميان رفته و ايمان و اعمال اكثر افراد خداپرست به شرك و خرافه پرستي گرائيده است، نمونه آيات مبين اين موضوع:
آيه هاي 116 و 117 سوره مائده:« و اذ قال الله يا عيسي ابن مريم ءانت قلت للناس اتخذ وني و امي الهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لي ان اقول ما ليس لي بحق ان كنت قلته فقد علمته تعلم ما في نفسي و لا اعلم ما في نفسك انك انت علام الغيوب – و هنگامي كه( در روز قيامت) خداوند گفت: اي عيسي پسر مريم، آيا تو براي مردم گفته اي كه مرا و مادرم را از دون خدا پرستش نمائيد؟! (حضرت مسيح در بيان واقعيت خواهد) گفت پاك و منزهي از هر گونه شريك، شايسته و سزاوار من نيست كه سخني بگويم كه حقم نباشد، اگر چنين ناحقي را گفته بودم تو خود ميدانستي، تو به اسرار و ضمير من آگاهي و من از آنچه در ذات تو است بي خبرم، به درستي كه تو داناي غيب هائي(116) ما قلت لهم الا ما امرتني به ان اعبدوا الله ربي و ربكم و كنت عليهم شهيدا ما دمت فيهم فلما توفيتني كنت انت الرقيب عليهم و انت علي كل شيء شهيدٌ- تنها چيزي كه من براي آنان گفتم، همان بود كه به من ماموريت دادي تا آنان را دعوت به عبادت تو نمايم و بگويم خداوند يگانه را كه پروردگار من و پروردگار شماست پرستش كنيد و تا زماني كه در ميانشان بودم گواه بر آنان بودم( و حتي الامكان نگذاشتم شرك ورزي و خرافه پرستي نمايند) و وقتي مرا برگرفته و ميراندي( ديگر اطلاعي از آنان نداشتم) تو خود مراقب آنان بودي و تو بر هر چيز گواهي(117)» .
17/1- قرآن مي بايد بطور مداوم مورد مطالعه قرار گيرد:
آيه 20 سوره مزمل:« … فاقروا ما تيسر من القرآن … – پس هرچه ميسر است قرآن بخوانيد( با توجه به آيات 1 تا 4 و آيه 20 سوره مزمل و بعضي ايه هاي ديگر قرآن كريم، شايد بهتر باشد كه حتي الامكان حدود 6 ساعت از شبانه روز قرآن را به دقت مطالعه و در آن تدبر و تفكر نمائيم)»
18/1- خداوند براي آشنايي و عمل به قرآن، فراگيري اين كتاب عظيم را آسان نمود:
آيه 17 سوره قمر:« و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مذكر – ما قرآن را براي ذكر (يادآوري، حكمت آموزي و به عنوان وسيله هدايت و قانوني لازم الاجرا) آسان نموديم، پس آيا پندگيرنده( و اجرا كننده) اي هست؟
(كه حق آن را به جاي آورده، از كم اعتنايي به آن اجتناب كرده و هدايت شونده باشد) »
19/1- بايد براي افزايش دانش قرآني و بهره گيري هر چه بهتر از خرد خويش تلاش كنيم:
آيه 114 سوره طه: « … و قل رب زدني علما – و بگو پروردگارا به دانش من بيفزايي» و آيه 9 زمر:« … هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اولوالالباب – آيا كساني كه مي دانند با آنان كه نمي دانند برابرند؟! تنها خردمندان پند مي پذيرند» و آيه هاي 7 و 8 بينه« ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه – كساني كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته انجام دادند بهترين آفريدگانند (7) جزاوهم عند ربهم جنات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا رضي الله عنهم و رضوا عنه ذلك لمن خشي ربه – پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشت هاي جاويد است كه از زير آن نهرها جاريست و تا ابد در آن متنعمند هم خدا از آنان خشنود است و هم آنان از خدا خشنود مي باشند، آن( مقام و موقعيت عالي در آخرت) براي كسي است كه
( در دنيا) از نافرماني پروردگارش بيمناك بوده است(8) و به موجب آيه 28 فاطر تنها بندگان داناي خدا از نافرماني او و از اين كه افكار يا گفتار و يا كردارشان خلاف رضاي خدا باشد بيمناك
مي باشند:« … انما يخشي الله من عباده العلموا …»
20/1- با متابعت از هدايت و خشنودي خداوند متعال در دنيا و اخرت سعادتمند و رستگار باشيم:
آيه 71 سوره انعام:« … قل ان هدي الله هو الهدي و امرنا لنسلم لرب العالمين – بگو هدايت خدا هدايت است، . امر شده ايم كه براي پروردگار جهانيان تسليم شويم» و آيه هاي 15 و 16 سوره مائده :« …قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين- از جانب خداوند نور و كتاب آشكار بر شما نازل شده است(15) يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الي النور باذنه و يهديهم الي صراط مستقيم- خداوند به وسيله آن هر كس را كه در پي خشنودي اوست به راه هاي سلامت، آرامش و رستگاري هدايت مي كند و طبق مشيت خود آنان را از ظلمت ها( ظلمت شرك، ستم، دروغ، نادرستي و … ) خارج و به سوي نور( نور توحيد، عدل، راستي، درستي و …) رهبري و ايشان را به راه راست هدايت مي نمايد»
اميد است قرآن پژوهان خردمند و حقوقدانان و قضات آشنا به مفاهيم قرآن از راه هاي مقتضي در رفع نقائص اين جزوه و در تكميل مطالب آن اقدام فرمايند، باشد كه به عنايت خداوند مهربان و در اثر تبليغ قرآن و عمل به دستورات آن در انجام تعهد خود نسبت به دين حق موفق شويم و همچون افراد مرتد يا كساني كه آيات خدا را كتمان مي كنند مورد لعن خدا و ملائكه و مردمان نباشيم و يا از آناني محسوب نشويم كه به گناه بي اعتنائي به قرآن مشمول شكايت رسول خدا بوده آند .
الف/1- در رابطه با ارتداد: « كيف يهدي الله قوما كفروا بعد ايمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاء هم البينات و الله لا يهدي القوم الظالمين – چگونه خداوند جمعيتي را هدايت كند كه بعد از ايمان و گواهي به حقانيت رسل، و آمدن نشانه هاي روشن كافر( مرتد) شدند، خداوند جمعيت ستمكاران را هدايت نمي كند اولئك جزاوهم ان عليهم لعنه الله و الملائكه و الناس اجمعين – كيفر اين افراد مرتد آنست كه خداوند و ملائكه و مردمان بر آنان لعن فرستند( و به ايشان بي اعتنائي نمايند) 87 ال عمرآن و …
ب/1- در خصوص مخفي نگهداشتن آيات:« ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدي من بعد ما بيناه للناس في الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون – كساني را كه آيات روشن و هدايت كننده اي را كه نازل نموده ايم پس از آن كه در كتاب براي مردم بيانشان كرديم كتمان مي كنند، خداوند لعنت ( و از رحمت خود دورشان) مي كند و لعنت كنندگان نيز آنان را( در رديف افراد مرتد) لعنت مي كنند) (159 بقره) ( با توجه به آياتي نظير آيه هاي 174 و 217 بقره ، 26 انعام، 24 و 42 انفال، 6 غافر، 49 توبه، 97 نحل، 167 تا 171 آل عمرآن ، 26 يس، 50 و 51 حج و 99 تا آخر سوره مومنون، كساني كه با كتمان قرآن آنرا فداي دنياي خود مي كنند در حقيقت جز آتش در بطون خود نمي خورند و مانند افراديكه ازدين حق برگشته و مرتد شده اند با ساير تباه كرداران از اهل هلاكت ميشوند و همچون ال فرعون و ديگر كافراني كه گوئي از هم اكنون جهنم ناظر و محيط بر آنانست اين كتمان كنندگان قرآن نيز جهنم را جايگاه دائمي خود مي كنند، اما افراد مومني كه با رعايت قرآن و عمل به آن از اعمالي صالح برخوردارند همچون كشته شدگان در راه خدا اهل جنت و حيات طيبه مي شوند و روز قيامت در جنت و جوار رحمت خدا متنعم و شاد خواهند شد) و …
پ/1- در مورد شكايت رسول خدا: « و قال الرسول يا رب ان قومي اتخذوا هذا القرآن مهجورا – پيامبر گفت: اي پروردگار من، قوم من از اين قرآن دوري جستند ( و آنطور كه لازمست به آن اعتناء ندارند) 30 فرقآن » و …
2- مقدمه:
الف/2- قرآن باطل كننده اتهاماتي است كه عليه اسلام مطرح ميشود:
در جهت تبيين پاسخ قرآن به بعضي اتهامات از قبيل اتهام تجويز بعضي رفتارهاي ظالمانه و مخالفت با پاره اي از حقوق بشر، در اين جزوه به جرائمي كه مجازات دنيائي آنها در قرآن مشخص شده و موارد تجويز جنگ و به آياتي مربوط به حجاب، حقوق زن، تعدد زوجات، حقوق اقليت ها … اشاره گرديده است تا با تدبر و تفكر در قرآن، ضمن توجه به مردود بودن اتهام هاي ذكور، پيوسته در مسير حق و در جهت رضاي خدا قرار داشته و با عمل به قرآن از خوبان و رستگاران باشيم.
ب/ 2- لزوم اصلاح قوآنين پيشي گيرنده از قرآن:
« لا تقدموا بين يدي الله و رسوله …- از خدا رسول او پيشي نگيريد( 1 حجرات) … من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون – … من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون – … و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون – طبق كتاب هدايت خدا قضاوت و رفتار نماييد تا از كافران، ظالمان و فاسقان محسوب نگرديد( 44 و 45 و 47 مائده) »…
با آنكه در شريعت اسلام انسان ها در اعمال خود به ويژه در تعيين مجازات خطاكاران نبايد از خداوند و رسول او پيشي بگيرند و مجازاتي سنگين تر از آنچه در قرآن كريم تصريح گرديده است براي افراد مجرم معين كنند و عليرغم آن كه قرآن به اعدام مرتكبين غير حرفه اي يا غير مفسد بزه هاي زنا و لواط دستور نداده و مجازات خاصي نيز براي مرتكب شرب خمر مقرر نكرده است، بعضي افراد و جمعيت ها مجازات اعدام براي مرتكبين بزه هاي زنا و لواط و نيز مجازات 80 ضربه شلاق براي مرتكب بزه شرب مسكر، و بعضي مجازات هاي ديگر كه قرآن مجيد بر لزوم آن ها نيز تصريح نفرموده مانند اعدام براي سب النبي را بهانه اي جهت تخطئه دين مبين اسلام قرار داده اند و با بيان اين كه مجازات هاي مذكور غير عادلانه، خشن و خلاف حقوق بشر مي باشد حقانيت قرآن را در انظار جهانيان مخدوش جلوه مي دهند( موضوع قسمت هائي از مواد 82 تا 126 و مواد 174 و 513 قانون مجازات ايران مصوب دهه 1370) در حالي كه قرآن ضمن تاكيد به تقويت تقوا پيروان خود را به عدالت و ميانه روي و اجتناب از سخت گيري هاي جبارانه امر فرموده و خواسته است مانند اقوامي همچون قوم عاد نباشيم كه در ايه 130 سوره شعرا با خطاب:« و اذا بطشتم بطشتم جبارين» مورد سرزنش قرار گرفته اند، و تقواي الهي نيز اقتضا مي كند كه براي خودداري از ظلم، اگر ابهامي وجود دارد آنرا به نفع افراد متهم تفسير نمائيم …
البته قرآن تمام جرائمي را كه در موقعيت هاي گوناگون وقوع مي يابند نام نبرده ، ولي با نشان دادن خط مشي كلي و مشخص نمودن نمونه هائي از جرائم و مجازات آنها، روش تشخيص جرم و نحوه تعيين مجازات عادلانه را ضمن دستوالعملهاي لازم تبيين نموده است.
3- جرائمي كه مجازات دنيائي آنها در قرآن مشخص شده است:
1- زنا ولواط
2- محاربه با خدا و رسول و افساد في الارض و قتل عمد
3- قذف يا رمي بهتان زنا
4- سرقت
5- ايراد صدمه عمدي به بدن ديگران
6- قتل غير عمد
7- شكستن عهد و سوگند
8- ظهار
9- نشوز زوجه
10- شكار حيوانات صحرائي در حال احرام
11- شرك ورزي به خدا در داخل مسجد.
1/3- كيفر قرآني زنا و لواط:
طبق آيه 2 سوره نور كه مي فرمايد: « الزانيه و الزاني فاجلدوا كل واحد منهما مائه جلده و لا تاخذكم بهما رافه في دين الله …» مجازات افراد زناكار صد ضربه شلاق مي باشد و عند الاقتضا، به ويژه اگر زانيه شوهر دار باشد به تجويز آياتي نظير ايه 15 و 16 سوره نساء:« والاتي ياتين الفاحشه من نسائكم فاستشهدوا عليهن اربعه منكم فان شهدوا فامسكوهن في البيوت حتي يتوفهن الموت او يجعل الله لهن سبيلا و(15) الذان ياتيانها منكم فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان الله كان توابا رحيما (16) اضافه بر محكوميت به تحمل شلاق مي توان هر يك از زانيه و زاني را مدتي در محل مناسبي زنداني نمود تا هم شاكي تسكين يابد و هم فرد مجرم با فراگيري مفاهيم قرآن تربيت و اصلاح شود، و مرتكبين لواط و بعضي ديگر از برقرار كنندگان روابط نامشروع نيز طبق ايات 15 و 16 فوق الذكر مي بايد مورد اذيت يا مجازات هائي از قبيل حبس، شلاق و تبعيد قرار گيرند تا توبه نموده و اصلاح گردند و در تكميل كيفرهاي مذكور به دلالت اياتي مانند ايه 19 سوره نساء كه استرداد بعضي از آنچه به زوجه داده شده را ممنوع فرموده مگر هنگاميكه مشاراليها مرتكب عملي ناشايست شود:
« لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتيتموهم الا ان ياتين بفاحشه مبينه … » همسر شخصي كه مرتكب زنا يا لواط گرديده است مي تواند خساراتي عادلانه از زوجه يا زوج خطاكار خويش دريافت نمايد و اگر خواهان طلاق نيز باشد در صورتي كه شخصاً به زنا يا لواط آلودگي نداشته و پاك باشد با استناد به آيات 3 و 26 سوره نور كه زناكار و ناپاك را فاقد شايستگي جهت همسري شخص پاك معرفي مي نمايد مي توآند براي جدائي از همسر ناپاكش از تسهيلاتي ويژه استفاده و او را از زندگي خود خارج نمايد:« الزاني لا ينكح الا زانيه او مشركه و الزانيه لا ينحكها الا زان او مشرك و حرم ذلك علي المومنين – مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشركه نكاح نكند و زن زناكار را جز مرد زناكار يا مشرك به نكاح خود درنياورد و اين كار بر مومنين حرام است (3)الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات و الطيبات للطيبين و الطيبون للطيبات …- زنان پليد براي مردان پليدند و مردان پليد براي زنان پاك … (26) و …
تبصره – به موجب آيه 25 سوره نساء كه مي فرمايد:« … فاذا احصن فان اتين بفاحشه فعليهن نصف ما علي المحصنات من العذاب …» كيفر كنيزان شوهرداري كه مرتكب زنا و ديگر روابط نامشروع مي شوند نصف كيفر زنان آزاد شوهرداري مي باشد كه مرتكب آن جرائم مي گردند.
تذكره: به بيان ماده 82 قانون مجازات اسلامي ايران مصوب دهه 1370: « حد زنا در موارد زير قتل است و فرقي بين جوان و غير جوان و محصن ( داراي همسر) و غير محصن نيست: الف- زنا با محارم نسبي.
ب- زنا با زن پدر كه موجب قتل زاني است ج- زناي غير مسلمان يا زن مسلمان كه موجب قتل زاني است . د- زناي به عنف و اكراه كه موجب قتل زاني اكراه كننده است» و به بيان ماده 83:« حد زنا در موارد زير رجم است: الف- زناي مرد محصن ب- زناي زن محصنه با مرد بالغ …» و به بيان ماده 88:« حد زناي زن يا مردي كه واجد شرايط احصان نباشند صد تازيانه است.» و به بيان ماده 90:« هرگاه زن يا مردي ( كه مجرد است و يا در وضعيت تجرد قرار دارد) چند بار زنا كند و بعد از هر بار حد(تازيانه) بر او جاري شود در مرتبه چهارم كشته مي شود»
و به موجب ماده 108:« لواط و طي انسان مذكر است چه بصورت دخول باشد يا تفخيذ» و طبث ماده 109:« فاعل و مفعول لواط هر دو محكوم به حد خواهند شد» و به موجب ماده 110:« حد لواط در صورت دخول قتل است …» و بموجب ماده 111:« لواط در صورتي موجب قتل مي شود كه فاعل و مفعول بالغ و عاقل و مختار باشند» و بموجب ماده 112:« هرگاه مرد بالغ و عاقل با نابالغي لواط كند فاعل كشته مي شود و مفعول اگر مكره نباشد تا 74 ضربه شلاق تعزير مي شود» و طبق ماده 113:« هرگاه نابالغي نابالغ ديگر را وطي كند تا 74 ضربه شلاق تعزير مي شود مگر آنكه يكي از آنها اكراه شده باشد» و بموجب ماده 121 و تبصره ذيل آن:« حد تفخيذ و نظاير آن بين دو مرد بدون دخول براي هر يك صد تازيانه است. و در صورتي كه فاعل غير مسلمان و مفعول مسلمان باشد حد فاعل قتل است» و بموجب ماده 122 قانون فوق الذكر:
« اگر تفخيذ و نظاير آن سه بار تكرار و بعد از هر بار حد جاري شود در مرتبه چهارم حد آن قتل است.»
2/3- اعلام مجازاتي است براي محاربه با خدا و رسول و افساد في الارض و قتل عمد:
به موجب آياتي نظير آيه هاي 33 و 34 سوره مائده :« انما جزاوا الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فساداً ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزيٌ في الدنيا و لهم في الاخره عذاب عظيم (33)الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم فاعلموا ان الله غفور رحيم(34) .كسآني كه با كارهاي حرامي مانند قيام مسلحانه عليه قرآن واحكام آن مرتكب محاربه با خدا ورسول او شوند وبراي ايجاد فساد در زمين تلاش نمايند ،اگر قبل از آن كه مورد تعقيب قرار گيرند توبه نكرده باشند ،مجازات آنان يا اعدام يا آويخته شدن به صليب يا قطع دست وپا ويا نفي بلد است وبه موجب آياتي نظير آيه 178 سوره بقره :«يا ايها الذين امنوا كتب عليكم القصاص في القتلي الحر بالحر والعبد بالعبد والانثي بالآنثي فمن عفي له من اخيه شي فاتباع بالمعروف واداءاليه باحسان ذلك تخفيف من ربكم ورحمة فمن اعتدي بعد ذلك فله عذاب اليم » كسي كه به طور عمد وبه ناروا انساني بي تقصير را بكشد در صورت نبود جهتي براي تخفيف مجازات او ،مجازاتش اعدام مي باشد .اما مرتكب يك بار زنا يا لواط وحتي كسي كه يك بار مرتكب بزه اهانت به نبي عاليقدر اسلام (ص) شده اگر تلاشي براي گسترش فساد در اجتماع به عمل نياورده وعليه حكومت قرآن جنگ ننموده است به نظر نمي رسد كه محارب ومفسد في الارضي محسوب شود كه به موجب آيات فوق الاشعار ، اعدام وي امكان پذير باشد وقانون گذار محترم ايران نيز با آن كه اعدام را براي بزه هاي مذكور منظور داشته است در مقام تعريف بزه محاربه وافساد في الارض ، بزه هاي سب النبي ، لواط وزنا را از مصاديق محاربه وافساد في الارض محسوب ننموده است .
1/2/3- بزه محاربه وافساد في الارض در قانون مجازات :
در ماده 183 «هر كس كه براي ايجاد رعب وهراس وسلب آزادي وامنيت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب ومفسد في الارض مي باشد …»ودر ماده 185 «سارق مسلح وقطاع الطريق هر گاه با اسلحه امنيت مردم يا جاده را بر هم بزند و رعب و وحشت ايجاد كند محارب است .» ودر ماده 186 «هر گروه يا جمعيت متشكل كه در برابر حكومت اسلامي قيام مسلحانه كند مادام كه مركزيت آن باقي است تمام اعضاء وهواداران آن كه موضع آن گروه يا جمعيت يا سازمان را مي دانند وبه نحوي در پيشبرد اهداف آن فعاليت وتلاش موثر دارند محاربند ، اگر چه در شاخه نظامي شركت نداشته باشند …» و در ماده 187« هر فرد يا گروه كه طرح براندازي حكومت اسلامي را بريزد و براي اين منظور اسلحه و مواد منفجره تهيه كند و نيز كسآني كه با اگاهي و اختيار امكانات مالي موثر و يا وسايل و اسباب كار و سلاح در اتيار آن ها بگذارند محارب و مفسد في الارض مي باشند» و در ماده 188 « هر كس در طرح براندازي حكومت اسلامي خود را نامزد يكي از پست هاي حساس حكومت كودتا نمايد و نامزدي او در تحقق كودتا به نحوي موثر باشد، محارب و مفسد في الارض است.»
2/2/3- مصاديقي قرآني از بزه محاربه و افساد في الارض( توام با بيان بعضي اهداف حجاب)
الف- : با توجه به آياتي مانند ايه هاي 57 الي 62 سوره احزاب ، اگر كسي بي اعتناء به بعضي اموزش هاي قرآن كريم، با تكرار كارهاي مجرمانه اي از قبيل ايجاد مزاحمت براي بانوان با تقوا و نشر اكاذيبي كه موجب بدنام شدن افراد خوب است سبب ناامني يا فساد محيط و يا موجب آزار برخي مومنين به قرآن باشد و اقدامات پيش گيرانه و مجازات هاي تاديبي و بازدارنده نيز در مورد او موثر واقع نشود و به تكرار رفتار ظالمانه ادامه داده، زيان او براي جامعه قرآني و بندگان صالح خدا با زيان مرتكب محاربه و افساد في الارض برابري كند، چنين فرد مفسدي را دادگاه مي توانند از محاربه كنندگان يا در حكم محاربه كننده با خدا و رسول به حساب اورد و براي سالم سازي محيط زندگي به مجازات اعدام محكوم نمايد:« ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره و اعد لهم عذابا مهينا (57). والذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره و اعد لهم عذابا مهينا(58). يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نسائ المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادني ان يعرفن فلا يوذين و كآن الله غفورا رحيما (59). لئن لم ينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدينه لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيهم الا قليلا(60) . ملعونين اينما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا (61). سنه الله في الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنه الله تبديلا (62)– همانا كساني كه خدا و پيامبرش را مي رنجانند خداوند آن ها را در دنيا و اخرت از رحمت خود دورمي سازد و براي آنان عذابي خوار كننده آماده كرده است . و كساني كه مردان وزنان با ايمان را( به ناحق) به خاطر كار بدي كه نكرده اند ازار مي دهد بهتان و گناه اشكاري را حمل
مي كنند . اي پيامبر به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو كه از جلباب هاي خود( يا لباسهاي رويي كه سر را پوشيده و نقاط هوس انگيز و برجستگي هاي تحريك كننده بدن را پنهان مي دارند) بر خويشتن بپوشانند اين نزديك تر است به اين كه( به داشتن ايمان و به پرهيزگاري) شناخته شوند ( با پوشش و رفتار مناسب از تحريك شهوت و از برانگيخته شدن طمع مردم نسبت به خود جلوگيري كنند) تا مورد اذيت( دو ريان و بيمار دلان) واقع نشوند و ( از آنجا كه) خداوند آمرزنده و مهربان است( علاوه بر استفاده از امنيت و مصونيتي كه پوشش مورد نظر ايجاد مي كند با رعايت تقواي خداوند هر چه بيشتر از بخشايش و رحمت او برخوردار شوند) . اگر منافقين و بيماردلان و مرجفون در مدينه ( از اعمال ظالمانه اي كه سبب رجفه يا تشنج و نگراني در بين مردم است) باز نايستند تو را بر آن ها مي گماريم تا جز اندكي نزديكت در شهر باقي نمانند. لعنت شدگان( كه نفرت عمومي عليه ايشان است) هر كجا يافت شوند دستگي( محاكمه) و كشته شوند. كشته شدني عادلانه . اين سنت خداوند است در آنان كه از پيش گذشتند و هرگز در سنت خدا دگرگوني نخواهي يافت.
ب- با توجه به آياتي نظير آيه هاي 88 تا 91 سوره نساء هر منافقي كه به سبب دشمني و مخالفت با قرآن مجيد با مسلمانان جنگ نمايد، هم چنين هر شخص فتنه جوئي كه انسان ها را بدون مجوز قرآني مورد تعرض و تعدي قرار داده موجب سلب آزادي و امنيت آنان باشد،
مي توان به اتهام محاربه با خدا و رسول و ايجاد فساد در زمين محاكمه و به مجازات اعدام محكوم نمود:
« فما لكم في المنافقين فئتين و الله اركسهم بما كسبوا اتريدون ان تهدوا من اضل الله و من يظلل الله فلن تجد له سبيلا(88). ودوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء فلا تتخذوا منهم اولياء حتي يهاجروا في سبيل الله فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم حيث وجدتموهم و لا تتخذوا منهم وليا و لا نصيرا (89). الا الذين يصلون الي قوم بينكم و بينهم ميثاق اوجاوكم حصرت صدورهم ان يقاتلوكم او يقاتلوا قومهم و لو شاء الله لسلطهم عليكم فلقاتلوكم فان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم والقوا اليكم السلم فما جعل الله لكم عليهم سبيلا(90). چرا در مورد منافقان دو گروه شده ايد و حال آن كه خدا آنان را به سبب كردارشان مردود ساخته است، آيا مي خواهيد كسي را كه خدا ( به طور ضابطه مند) گمراه كرده است هدايت كنيد؟ و هر كه را كه نخواهد با قرآن هدايت شود و او را) خدا گمراه نمايد هرگز راهي براي( هدايت) او نخواهي يافت(88). دوست دارند همچنان كه خود به راه كفر
مي روند شما نيز كفر ورزيده همانند آنان باشيد، پس با آنان دوستي نكنيد تا در راه خدا هجرت نمايند. پس اگر( در جهت كمك به نيروهاي كفار و مشركين حربي، به اسلام) پشت كردند( علاوه بر آن كه بايد) از آن ها يار و ياور اختيار نكنيد، مي بايد هر كجا آنان را يافتيد دستگي( محاكمه) و به قتل برسانيد(89) به جز آنان كه به قومي مي پيوندند كه ميان شما و آن قوم پيمان وجود دارد ، يا در حالي كه از جنگيدن با قوم خود دلتنگ شده باشند نزد شما بيايند، و اگر خدا مي خواست آنان را بر شما تسلط مي داد تا با شما جنگ كنند، پس اگر از تعرض به شما خودداري كردند و با شما نجنگيدند و به شما پيشنهاد صلح كردند، در اين حالت خدا راهي براي تعرض به آنان براي شما قرار نداده است(90) ستجدون اخرين يريدون ان يامنوكم و يامنوا قومهم كل ماردوا الي الفتنه اركسوا فيها فان لم يعتزلوكم و يلقوا اليكم السلم و يكفوا ايديهم فخذوهم واقتلوهم حيث ثقفتموهم … – به زودي گروهي ديگررا خواهيد يافت كه مي خواهند از شما و از قوم خود در امان باشند ولي هرگاه به فتنه اي خوانده شوند در آن سرنگون مي شوند( و سعي خود را براي ايجاد فساد به كار مي برند) پس اگر از ايجاد فتنه و فساد عليه شما خودداري نكردند و به شما پيشنهاد صلح و سازش ندادند و از تجاوزات ظالمانه باز نايستادند، ايشان را هر كجا يافتيد دستگير( محاكمه) و به قتل برسانيد …( 91 نساء)
3/3 – هشتاد ضربه شلاق: كيفر قذف – يارمي بهتان زنا:
خداوند متعال در آيات 4 و 5 سوره نور با بيان « والذين يرمون المحصنات ثم لم ياتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانين جلده و لا تقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئك هم الفاسقون- الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا فان الله غفور رحيم» براي كيفر افراد بي تقوائي كه زنان عفيف را به زنا متهم مي كنند و در اثبات ادعاي خود چهار شاهد معرفي نمي نمايند، هشتاد ضربه شلاق مقر فرموده است، تا اگر بعد از بهتاني كه زده اند توبه نكرده، با جبران گناه خويش به صلاح در نيامده باشند ضمن محروميت از قبول شهادت، مجازات مذكور را تحمل نمايند.
شايان ذكر آن كه قانونگذار محترم طي مواد 139 تا 164 قانون مجازات ، در ماده 139 نسبت دادن زنا يا لواط به اشخاص را قذف ناميده است و در ماده 140 و دو تبصره آن بيان داشته« حد قذف براي قذف كننده مرد يا زن هشتاد تازيانه است. تبصره 1- اجراي حد قذف منوط به مطالبه مقذوف است. تبصره 2- هرگاه كسي امري غير از زنا يا لواط ، مانند مساحقه و ساير كارهاي حرام را به شخصي نسبت دهد به شلاق تا 74 ضربه محكوم خواهد شد.» و در ماده 145 بيان نموده است :« هر دشنامي كه باعث اذيت شنونده شود و دلالت بر قذف نكند مانند اينكه كسي به زنش بگويد تو باكره نبودي موجب محكوميت گوينده به شلاق تا 74 ضربه مي شود.» و در ماده 146 بيان كرده:« قذف در مواردي موجب حد مي شود كه قذف كننده بالغ و عاقل و مختار و داراي قصد باشد و قذف شونده نيز بالغ و عاقل و مسلمان و عفيف باشد …» و در ماده 157 قانون مذكور بيان داشته است :
« هرگاه كسي چند بار اشخاص را قذف كند و بعد از هر بار حد بر او جاري شود در مرتبه چهارم كشته
مي شود»
4/3- قطع دست: كيفر سارق
سوره مائده ، آيات كريمه 38 و 39:« السارق و السارقه فاقطعوا ايديهما جزاء بما كسبا نكالا من الله و الله عزيز حكيم(38) فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله يتوب عليه ان الله غفور رحيم(39) دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر گناهي كه كرده اند ببريد، اين عوقبتي است از جانب خدا، خدا قدرتمند و حكيم است (38) پس كسي كه بعد از ظلمش توبه كند و با جبران گناه خود به صلاح درآيد خدا او را خواهد بخشيد، خدا امرزنده و مهربان است»
كيفر سارقي كه بعد از ربودن اموال ديگران پشيمان نمي شود و نمي خواهد ظلم خويش را جبران كند آنست كه دست او بريده شود. و اگر سارق به سبب نحوه سرقت يا به علت تكرار جرم محارب و مفسد في الارض محسوب شود در آن صورت به مجازات محارب و مفسد في الارض محكوم مي گردد.
البته بايدتوجه داشت كه خداوند اگر در يك آيه به بريدن دست سارق دستور داده است در آيات متعدد به انفاق، پرداخت زكاه، دادن صدقه و قرض الحسنه امر فرموده و با قرار دادن ثروت هاي عمومي و بيت المال اعم از انفال، و بسياري از وجوهاتي نظير خمس و زكاه دراختيار رسول خود، و بعد از رسول (ص) با قرار دادن آنها در اختيار حكومت هاي مومن عادل مردمي خواسته است به امامت قرآن و در جهت اجراي عدالت و تامين امنيت و رفاه عمومي ضمن به كيفر رساندن شخص مجرم براي تقليل بيكاري، فقر مالي، جهل و ضعف ايمان و تقوا تلاش و سرمايه گذاري كنيم و رفع محروميت در زمينه هاي تغذيه، مسكن، كار، بهداشت و اموزش و پرورش را از اهم اهداف خود قرار داده و در مسيري باشيم كه از نظر رشد معنوي و مادي سرامد امت ها گرديم.
1/1/4/3- اگر سارق بسبب نحوه سرقت يا به علت تكرار جرم محارب و مفسد في الارض محسوب شود، در آنصورت مي توان او را به استناد آيات 33 و 34 سوره مائده به مجازات محارب و مفسد في الارض محكوم نمود:
« انما جزاءا الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزيٌ في الدنيا و لهم في الاخره عذاب عظيم( 33 مائده) الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا فاعملوا ان الله غفور رحيم- كيفر كساني كه با خدا و رسولش مي جنگند و سعي شان آنست كه در زمين فساد كنند انست كه كشته شوند يا به صليب كشيده شوند يا يك دست و يك پاي آنان از خلاف يكديگر قطع شود يا از زمين رانده شوند، اين براي ايشان خواري است در دنيا و ايشان را در آخرت عذابي عظيم است (33) مگر آنان كه پيش از دست يابي برايشان توبه كنند. پس بدانيد خداوند آمرزنده و مهربان است
( 34 مائده)
2/1/4/3- بعضي حقايق و راهكارهاي مهم و ضرورت انفاق:
« يا ايها الذين امنوا انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه و لا خله و لا شفاعه …- اي كساني كه ايمان اورده ايد از انچه به شما روزي داده ايم انفاق كنيد پيش از آن كه روزي فرا رسد كه نه خريد و فروش در آن است و نه رابطه دوستي و نه شفاعت …( 254 بقره)- والذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلوه و امرهم شوري بينهم و مما رزقناهم ينفقون – و ( از مومنين اهل توكل به خدا و انان كه نزد خداوند پاداشي نيكو و باقي ماندني خواهند داشت) آنانند كه به پروردگار خويش پاسخ مثبت داده اند و نماز را بر پا ميدارند و امر آنها( بويژه در اداره كشور) بطريق شورا و ( مشاركت و مشورت با يكديگر) صورت مي گيرد و از آنچه به ايشان روزي داده ايم انفاق مينمايند( 38 شورا) »
3/1/4/3- لزوم پرداخت زكات و توجه به اينكه نحوه پرداخت زكات( اعم از ماليات حكومت اسلامي و كمك به افراد جامعه) نشاندهنده ميزان ايمان پرداخت كننده آن است:
« … يا ايها الذين امنوا انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه و لا خله و لا شفاعه …- اي كساني كه ايمان اورده ايد از انچه به شما روزي داده ايم انفاق كنيد پيش از آن كه روزي فرا رسد كه نه خريد و نه فروش در آن است و نه رابطه دوستي و نه شفاعت …( 254بقره) والذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلوه و امرهم شوري بينهم و مما رزقنا هم ينفقون – و( از مومنين اهل توكل به خدا و انان كه نزد خداوند پاداشي نيكو و باقي ماندني خواهند داشت) آنانند كه به پروردگار خويش پاسخ مثبت داده اند و نماز را برپا مي دارند و امر انها( بويژه در اداره كشور) بطريق شورا( و مشاركت و مشورت با يكديگر) صورت ميگيرد و از آنچه به ايشان روزي داده ايم انفاق مينمايند(38 شورا)
3/1/4/3- لزوم پرداخت زكات و توجه به اينكه نحوه پرداخت زكات( اعم از ماليات حكومت اسلامي و كمك به افراد جامعه) نشاندهنده ميزان ايمان پرداخت كننده آن است:
« … و لينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز – خدا ياري مي كند كسي را كه( با متابعت از حق و دفاع از عدالت، بطور مالي يا جاني در اجراي قوانين واقعي شرع) او را ياري نمايد، خدا توانا و عزتمند است( 40 حج) الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزكوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر … – كسانيكه اگر انان را در زمين مكنت دهيم، نماز را بر پا مي دارند و زكات مي پردازند و امر به خوبي و نهي از بدي مي كنند …( 41حج) … انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكاه و هم راكعون – جز اين نيست كه دوست شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آوردند، انان كه برپا مي دارند نماز را و مي پردازند زكات را و ايشان ركوع كنندگانند(55 مائده)
طبق اياتي نظير آيه 55 فوق الذكر، از نشانه هاي مومن اصيل انست كه نه تنها زكات خود را بموقع و كامل پرداخت مي كند، زكات وي هر مقدار زياد هم باشد انرا در مقابل احسان و نعمتهاي خدا اندك مي بيند و مانند بدهكاري شرمنده، با طيب خاطر و متواضعانه بحالت خميده زكات مي دهد.
4/1/4/3- در رابطه با پرداخت صدقه:
« لا خير في كثير من نجواهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بين الناس …» در بسياري از نجواها خيري نيست مگر براي كسي كه به صدقه دادن يا نيكي كردن و يا اصلاح نمودن بين مردم توصيه نمايد( 114 نساء)…
5/1/4/3- در خصوص قرض الحسنه:
« من ذا الذي يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اضعافا كثيره …- كيست به خدا قرض الحسنه دهد تا خدا آن را برايش چندين برابر كند… (25 بقره) – … و اقيموا الصلوه و ءاتوا الزكاه و اقرضوا الله قرضا حسنا …- و نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و وام دهيد خدا را وامي نيكو …( 20 مزمل) » و …
6/1/4/3- در مورد انفال …
:« يسئلونك عن الانفال قل الانفال لله و الرسول …- اي رسول از تو راجع به انفال( يا امال اضافي كه فاقد مالك خصوصي مي باشد) سوال مي كند، بگو انفال براي خدا و رسول است(1 سوره انفال) ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل كي لا يكون دوله بين الاغنياء منكم و ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نها كم عنه فانتهوا …- خداوند آنچه را از انفال به رسولش از اهل ابادي ها ارزاني داشت از براي خدا و رسول و نزديكان و يتيمان و درماندگان و راه گذران است تا( با مصرف آن ها در كارهاي اساسي و بين نيازمندان جامعه) ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد…( 7 حشر) »
7/1/4/3- آيه مربوط به خمس و موارد مصرف آن:
« واعلموا انما غنمتم من شي ء فان لله خمسه وللرسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل …- و بدانيد انچه غنيمت بدست آورده ايد خمس آن( مانند انفال) از براي خدا و رسول و نزديكان و يتيمان و درماندگان و راه گذران است …( 41 انفال)»
تبصره( در خصوص خمس): با توجه به اينكه سازمان هاي مسئول ساماندهي ايتام و محرومين كشور براي انجام مسئوليت هاي خود فاقد امكانات كافي مي باشند و در اكثر شهرستان ها براي نگهداري مجانين، مجرمين غير مسئول، ايتام و سايرمحجورين بي سرپرست و اطفال و زناني كه به علت اختلافات خانوادگي و طلاق ولگرد و خياباني شده اند مكاني وجود ندارد و كم توجهي به مسئله نگهداري، آموزش و اشتغال محجورين و محرومين سبب افزايش جرائم، مفاسد و ناامني جامعه است. در صورتي كه مراجع قانوني مسئول، نظير سازمان بهزيستي و كميته امداد، با موافقت و نظارت مسئولين رده بالاي كشور، ضمن تبليغ اهداف، برنامه ها و عملكرد خويش، افراد ملت را تشويق به انجام حكم منعكسه در ايه كريمه 1 سوره انفال و واريز خمس شرعي به حساب بانكي آن سازمان نموده، با تهيه املاك آموزشگاه ها و كارگاه هاي مجهز و كافي در مناطق مختلف كشور، وجوه دريافتي را جهت نگهداري- آموزش- اشتغال و تامين آتيه محجورين و محرومين هزينه و سرمايه گذاري كنند علاوه بر آنكه در رفع مشكلات موجود و در مبارزه با مفاسد و پيشگيري از جرائم موثر مي باشد، براي رفاه و تعالي مردم و سربلندي قرآن و تحكيم نظام اسلامي سودمند خواهد بود.
8/1/4/3- وجوب عدالت ورزي حاكمان بر اساس آموزشهاي قرآن:
« … قل امنتُ بما انزل الله من كتاب و امرت لاعدل بينكم … – بگو ايمان اوردم بدانچه فرستاد خدا از كتاب و مامور شدم كه ميان شما عدالت كنم …( 15 شوري) » و …
9/1/4/3- وجوب اطاعت از سرپرستان امور، در حدود وظيفه و مسئوليت انان- بايد تا جائيكه بر خلاف آموزشهاي قرآن و سنت رسول خدا نباشد از مسئوليتي كه در مصدر كارها قرار داده ايم اطاعت نمائيم تا همه امور ما بخوبي انجام پذيرد:
« يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شيء فردوه الي الله و الرسول … – اي كساني كه ايمان اورده ايد اطاعت كنيد خدا و اطاعت كنيد رسول را و اولياء امر از خودتان را و اگر در چيزي اختلاف كرديد آن را به ( قرآن) خدا و (سنت قرآني) رسول ارجاع دهيد …( 59 نساء) و …
10/1/4/3- بايد به امامت قرآن براي اصلاح امور فردي و اجتماعي تلاش كرد:
« اتبعوا ما انزل اليكم من ربكم و لا تتبعوا من دونه …- از آنچه از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است پيروي كنيد و غير از آن را پيروي نكنيد …( 3 اعراف) – و هذا كتاب انزلناه مبارك فاتبعوه …- و اين كتابي است پر بركت و سرچشمه خيرات و نيكي ها، پس از آن پيروي كنيد …( 155 انعام) – ان اتبع الا ما يوحي الي – (مَنِ رسول هم) از چيزي جز آنچه به من وحي كرده شد پيروي نمي كنم …( 50 انعام) … من قبله كتاب موسي اماما و رحمه …- از پيش از قران كتاب موسي امام و رحمت بود …( 12 احقاف و 17 هود)»
11/1/4/3- مي بايد عدالت را در كليه زمينه ها برقرار نمائيم تا انگيزه اي قابل توجه براي ارتكاب جرايمي نظير سرقت باقي نماند:
« لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط …- همانا فرستاديم رسولانمان را با دلائل روشن و نازل كرديم باانان كتاب و ميزان را تا مردم به عدالت قيام كنند …(25 حديد) » و …
12/1/4/3- خداوند براي بندگان خود امنيت و رفاه را مي پسندد:
« … يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر …- خداوند راحتي شما را مي خواهد و ناراحتي شما را
نمي خواهد …( 185 بقره) … ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج …- خداوند نمي خواهد شما را در تنگنا قرار دهد( 6 مائده) و لو ان اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليكم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون – اگر اهل قريه ها ايمان آورده و از نافرماني پرهيز كرده بودند هر آينه گشاده بوديم بر ايشان بركت ها از آسمان و زمين، و لكن تكذيب كردند پس گرفتيم ايشان را به آنچه كسب مي كردند( 96 اعراف) » و …
13/1/4/3- هر چه تقواي مومنين به قرآن افزايش يابد، تدبر و دقت آنان در اين كتاب الهي بيشتر مي شود و در نتيجه بد و خوب را بهتر تشخيص مي دهند و ضمن دوري بيشتر از ارتكاب جرائم، سعي ايشان براي اصلاح خود و امور جامعه افزايش مي يابد:
« يا ايها الذين امنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم سياتكم … – اي كساني كه ايمان اورده اي اگر تقواي خدا را داشته باشيد براي شما( قران را) وسيله تشخيص حق و باطل قرار مي دهد و ( به اين وسيله) بدي هايتان را مزدايد …( 29 انفال)» و …
(اميد است با مطالعه دقيق قرآن و تفكر در پديده هاي جهان قلب هايمان در برابر عظمت خدا نرم و خاشع شود و از بيم آن كه مبادا موجب ناخشنودي خدا، يا مستوجب عذاب ناشي از نافرماني او شويم، قرآن را مرجع و امام خود قرار دهيم و در اثر آشنايي با مفاهيم و ضوابط آن، خير و شر، و حق و باطل را به درستي تشخيص داده و در اجتناب از عقايد، گفتار و اعمال خلاف حق موفق باشيم.)
14/1/4/3- مسلمانان بايد از لحاظ رشد، سرامد امتها باشند:
« … ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا ماء تين و ان يكن منكم مائه يغلبوا الفا من الذين كفروا بانهم قوم لا يفقهون – به سبب آن كه دشمنان شما نسبت به حق كافر و مردماني ناشكيبا و كم فهمند، اگر از شما بيست نفر با استقامت باشند بر دويست نفر آنان غلبه مي كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر ايشان غلبه خواهند كرد(65 انفال)» و …
ما مسلمانان مي بايد با فهم قرآن و عمل به آن، از نظر فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و رفاهي
الگوي رشد و پيشرفت ساير ملت ها و به عنوان بهترين امت« كنتم خير امه اخرجت للناس …- (110 آل عمران)» شاهد و معرف حقانيت قرآن نزد جهانيان بوده« … تكونوا شهداء علي الناس …( 78 حج)» از نظر دفاعي آنچنان قوي و مجهز باشيم كه دشمن جرأت تجاوز به حقوق ما را نداشته باشد« و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم و آخرين من دونهم …(61 انفال)
2/4/3- بزه سرقت در قانون مجازات ايران:
بزه سرقت از جرايم عمديست و يكي از اركان تشكيل دهنده آن سوئيت مجرمانه مي باشد. قانون مجازات ايران در باب هشتم كتاب حدود شامل مواد 197 تا 203، در تعريف سرقت بيان داشته:« سرقت عبارت است از ربودن مال ديگري به طور پنهاني» و در مواد 198 و 200 در صورتي حكم قطع يد يا حد را قابل صدور مي داند كه سارق: بالغ، عاقل، مختار، قاصد و غير مضطر باشد و بداند كه مال غير را به ناحق و به عنوان دزدي مي ربايد و مال نيز در حرز مناسبي نگهداري شده باشد و محل نگهداري آن هم از سارق غصب نشده باشد و نيز ارزش مال مسروقه درهر بار سرقت كمتر از 5/4 نخود طلاي مسكوك نباشد همچنين مال متعلق به فرزند سارق و يا از اموال دولتي و وقف و مانند آن كه مالك شخصي ندارد نباشد و سرقت در سال قحطي هم صورت نگرفته يا سارق قبل از بيرون آوردن مال از حرز دستگير نشده و نيز سارق پس از سرقت مال را تحت يد مالك قرار نداده باشد و علاوه بر كليه شرايط مذكور صاحب مال از سارق نزد قاضي شكايت كرده و قبل از شكايت هم نه مال را به سارق بخشيده و نه سارق را بخشيده باشد و مال مسروقه نيز قبل از ثبوت جرم از راه خريد و مانند آن به ملك سارق در نيامده و يا سارق قبل از ثبوت سرقت توبه نكرده باشد.
توضيح آن كه قانونگذار محترم در ماده 201، حد سرقت را در مرتبه اول قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهاي آن و در مرتبه دوم قطع نصف كف پاي چپ و در مرتبه سوم حبس ابد، و در مرتبه چارم اعدام مي داند، و در ماده 203 سرقتي را كه فاقد شرايط اجراي حد باشد و موجب اخلال در نظم يا خوف شده يا بيم تجري مرتكب يا ديگران باشد موجب يك تا پنج سال حبس دانسته است. و در فصل بيست و يكم كتاب تعزيرات و مجازات هاي بازدارنده شامل مواد 651 تا 667 براي بسياري از اقسام سرقت مجازات حبس و شلاق تعيين نموده است.
5/3- قصاص عضو: كيفر كسي كه عمداً و به ناحق به بدن ديگران صدمه مي زند.
با توجه به آياتي نظير آيه 45 سوره مائده:« و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس و العين بالعين و الانف بالانف و الاذن بالاذن والسن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو كفاره له و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون – مقرر كرديم برايشان در تورات، كه انسان در برابر انسان است و چشم در برابر چشم و بيني در برابر بيني و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و در جراحت ها قصاص است. پس كسي كه تصدق كندد به آن، پس آن زاينده گناه اوست و كساني كه به آنچه خداوند نازل كرده است حكم نكنند هم انان ظالم
مي باشند» و آيه 126 سوره نحل:« و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خير للصابرين- اگر خواستيد مجازات كنيد فقط به مقداري كه به شما تعدي شده كيفر دهيد. ولي اگر شكيبايي پيشه كنيد اين كار براي شكيبايان بهتر است» و ايه 40 سوره شوري:« و جزاو سيئه سيئه مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علي الله انه لا يحب الظالمين – و جزاي بدي كيفري همانند آنست پس آن كه عفو كرد و اصلاح نمود پاداش او به عهده خداوند است، خداوند ستمكاران را دوست نمي دارد» و ايه 179 سوره بقره:« و لكم في القصاص حيوه يا اولي الالباب لعلكم تتقون- اي خردمندان براي شما در قصاص زندگاني است تا شايد ( در اثر اجراي قانن قصاص از ايراد صدمه به يكديگر و از بي عدالتي در كيفر مجرم و از ناامن كردن محيط زندگي …) پرهيز نماييد.» و با توجه به ايه 13 شوري:« شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا والذي اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي … – قرار داد براي شما از دين، انچه نوح را به آن توصيه كرد و آنچه بر تو وحي كرديم و آنچه به ابراهيم و موسي و عيسي وصيت كرديم …» چنين استنباط مي شود كه در دين خداوند متعال از زمان هاي قبل از نزول قرآن كريم و شايد از زمان شروع زندگي انسان ها در زمين، كيفر عادلانه قصاص كه مجازاتي كاملاً برابر و متناسب با جرم مجرم است، علاوه بر مورد قتل عمد، در موارد ايراد صدمه عمدي به اعضاء بدن انسان قابل اعمال بوده و در صورتي كه شاكي حاضر به سازش نبوده، يا موردي براي تخفيف مجازات وجود نداشته، به عنوان بهترين نوع كيفر، به اجراي دقيق آن توصيه گرديده است.( موضوع قسمت هايي از مواد 269 تا 293 قانون مجازات) .
6/3- كيفر قتل غير عمد: پرداخت ديه و ازاد نمودن بنده اي مومن …
طبق آياتي نظير آيه 92 سوره نساء:« ما كان لمومن اي يقتل مومنا الا خطا و من قتل مومنا خطا فتحرير رقبه مومنه و ديه مسلمه ال اهله الا ان يصدقوا فان كان من قوم عدو لكم و هو مومن فتحرير رقبه مومنه و ان كان من قم بينكم و بينهم ميثاق فديه مسلمه الي اهله و تحرير رقبه مومنه فمن لم يجد فصيام شهرين متتعابعين توبه من الله و كان الله عليما حكيما- هيج مومني شخص مومن را نمي كشد مگر به خطا و هر كس به خطا مومني را به قتل برساند بايد بنده اي مومن را آزاد نمايد و خون بهاي مقتول را نيز به اهلش بپردازد مگر آن خون بها را ببخشند و اگر مقتول فردي مومن بود ولي قوم او دشمن شما باشند بايد بنده اي مومن آزاد گردد( همانطور كه اين دشمنان از پرداخت خون بها به مسلمانان خودداري مي كنند از پرداخت خون بها به انان خودداري شود … فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم .. آيه 194 سوره بقره) و اگر مقتول از قومي است كه بين شما و ايشان پيمان وجود دارد( طبق پيمان و تعهدات متقابل يا عرف عادلانه اي كه پذيرفته و معمول مي باشد يا همانند اقدام انان در موارد مشابه) خون بها را به خانواده مقتول پرداخت كنيد و بنده مومني را نيز ازاد نماييد و هر كس بنده مومن نيابد دو ماه پي در پي روزه بگيرد( و اگر از گرفتن روزه نيز معذور باشد حداقل، شصت نفر مسكين را خوراك دهد… فمن لم يستطع فاطعام ستين مسكينا … آيه 4 سوره مجادله) توبه اي از خدا و خدا دانا و حكيم است.»
1/6/3- در رابطه با حقوق ميهمانان و اقليت هاي كشور:
قانونگذار محترم در ماده 297 قانون مجازات با بيان اينكه:« ديه قتل مرد مسلمان يكي از امور ششگانه …» و در تبصره دوم الحاقي به اين ماده با بيان:« بر اساس نظر حكومتي ولي امر، ديه اقليت هاي ديني شناخته شده در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به اندازه ديه مسلمان تعيين مي گردد.» و در ماده 300 قانون مذكور با بيان اينكه:« ديه قتل زن مسلمان خواه عمدي خواه غير عمدي نصف ديه مرد مسلمان است…» براي هموطنان و ميهماناني كه مسلمان، زرتشتي، كليمي و مسيحي گفته نمي شوند ديه معلوم ننموده، همچنين درماده 207 با بيان:« هرگاه مسلماني كشته شود قاتل قصاص مي شود…» و در ماده 210 با بيان:
« هرگاه كافر ذمي عمدا كافر ذمي ديگر را بكشد قصاص مي شود …« در مواردي كه مسلمان مرتكب قتل عمد غير مسلمان گردد مجازات او را معين نكرده است. لذا صرفنظر از سردرگمي و دغدغه خاطر قضاتي كه به شكايت اقليت هاي كشور و اتباع خارجي رسيدگي مي كنند، اتخاذ تصميم بر خلاف ميثاق هاي ملي و بين المللي و حقوق پذيرفته شده سياسي و مدني موجب نارضايتي و بدبيني طيف وسيعي از ملت ايران و نيز بهانه اي موثر براي تبليغ عليه اسلام در جامعه جهاني مي باشد
در صورت توجه به آياتي از قرآن كريم كه هدف از فرستادن رسولان و ارسال كتاب هاي الهي را اقامه عدل بيان مي فرمايند، نظير آيه 25 سوره حديد:« لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط …- همانا پيغمبران خويش را با دلايل و كتاب و ميزان فرستاديم تا مردم به عدالت قيام نمايند…» و با عنايت به اينكه نمي بايد آيه اي از ايات قرآن كريم به گونه اي تفسير شود كه بر خلاف هدف نزول آن داراي نتيجه اي غير عادلانه باشد. و با توجه به آيه هايي نظير ايه 8 سوره ممتحنه كه رفتار عادلانه توام با نيكي را در مورد كافراني كه به خاطر دين با مسلمانان جنگ ننموده اند تجويز فرموده است، همچنين باتوجه به بعضي اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، نظير اصل چهاردهم كه بيان داشته: « به حكم آيه شريفه: لاينها كم الله عن الذين لم يقاتلو كم في الدين و لم يخرجواكم من دياركم عن تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين- دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل عمل نمايند و حقوق انساني آنان را رعايت كند. اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند.»
و اصل نوزدهم با بيان:« مردم ايران از هر قوم و قبيله كه باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اين ها امتياز نخواهد بود.»
و اصل بيستم با بيان:« همه افراد ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سياسي، اقتصادي و فرهنگي با رعايت موازين اسلام برخورداند.» و با عنايت به اينكه در قرآن ( كتاب پيغمبر خاتم(ص)) تصريح نگريده است كه اگر از مسلمانان كسي غير مسلماني را به ناحق بكشد قصاص نداشته و يا مقدار ديه كافر غير حربي كمتر از خون بهاي يك مسلمان باشد، و به موجب كتاب هاي پيغمبران پيشين نيز كه خداوند متعال آن ها را امام و راهنماي مردم زمان خود توصيف نموده و در ايه 12 سوره احقاف و آيه 17 هود با بيان« و من قبله كتاب موسي اماما و رحمه …» كتاب حضرت موسي را امامي از زمان قبل از نزول قرآن معرفي كرده و در آيه 45 مائده فرموده است:« و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس و العين بالعين و الانف بالانف و الاذن و بالاذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو كفاره له و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون – مقرر كرديم بر ايشان در آن ( تورات) كه انسان در برابر انسان است و چشم در برابر چشم و بيني در برابر بيني و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و در جراحت ها قصاص است. پس كسي كه تصدق كند به آن، پس آن زداينده گناه اوست و كساني كه به آنچه خداوند نازل كرده است حكم نكن هم انان ظالم مي باشند» به نظر نمي رسد در زمان هاي پيش از نزول قرآن ديه غير مومن و مومن تفاوت داشته يا اگر مومن غير مومني را عمدا و به ناحق مي كشت از مجازات قصاص معاف بوده باشد و با توجه به سيره عادلانه پيغمبر رحمت حضرت محمد و روش قراني ائمه هدي صلوات الله عليهم اجمعين و تكليف ما انسان ها به تلاش براي بهره مندي كامل از پندار، گفتارو كردار عادلانه ( منطبق با راهنمايي هاي قرآن كريم ) و با توجه به تعهد مسئولين محترم كشور به اجراي عدالت، اميد است علاوه بر قوانين مربوط به اقليت هاي كشور، قسمت عمده نقاط ضعف بعضي قوانين ديگر( منجمله قوانين مربوط به حقوق زن) برطرف و از مشكلات مربوط به آن ها كاسته گردد.
2/6/3- در رابطه با حقوق زن : عدم بيان يا عدم تصريح قرآن به تفاوت ديه زن و مرد:
بر خلاف موضوع ارث كه در اكثر موارد سهم زن نصف سهم مرد بوده ، در بعضي از موارد سهم الارث زن با مرد برابر است( و كمبود سهم الارث زن به وسيله مهريه و نفقه جبران گرديده است) در قرآن مجيد به نصف بودن ديه زن تصريح نگرديده و مورد خاصي نيز بيان نگشته است تا در آن مورد خاص ديه زن نصف ديه مرد قرار داده شود. با توجه به آياتي كه ملاك برتري و فضيلت را تقوا مي دانند، مانند:« … ان اكرمكم عندالله اتقكم …- گرامي ترين شما نزد خدا با تقوا ترين شما است … ( 13 حجرات)» و ايه هايي كه مانع اسراف در قتل مي باشند و اجازه نمي دهند بيش از تعدادي كه به عمد و به ناحق كشته شده اند از مرتكبين قتل انان كشته شوند، نظير:« يا ايها الذين امنوا كتب عليكم القصاص في القتلي الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثي بالانثي …- اي كساني كه ايمان اورده ايد نوشته شده است بر شما قصاص در كشتگان، آزاد به آزاد، بنده به بنده و زن به زن …(178 بقره) و « … ان النفس بالنفس …- جان برابر جان … (5 مائده) » و « و لا تقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل انه كان منصورا- نفسي را كه خدا محترم قرار داده جز به حق نكشيد و كسي كه مظلوم كشته شده ما براي ولي دم او حق قصاص قرار داده ايم، اما نبايد در قتل اسراف كند همانا او ياري شده است( 33 سره اسرا)» و با توجه به آياتي كه قضاوت ها و اقدامات ما را در مورد همه مردم و در هم حال عادلانه مي خواهند، مانند:« … اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل …
( 58 نساء) و « يا ايها الذين امنوا كونوا قوامين بالقسط …(135 نساء) لازم است در كليه محاكمات جزائي به ميزان تقصير هر متهم: قصد وي در عمل ارتكابي، وضع خاص و اوضاع و احوالي كه تحت تاثير آنها مرتكب جرم گرديده است( از قبيل رفتار مجرمانه يا تحريك آميز مجني عليه و انگيزه حق طلبانه يا شرافتمندانه جاني) دقيقا توجه گردد و مجازات هايي كه تعيين مي شود از همه لحاظ متناسب و عادلانه بوده و هيچ تعارضي با فلسفه حكم الهي قصاص نداشته باشد. توضيح ان كه به سبب نقص بعضي قوانين و به علت اين كه قضات دادگاه ها در مورد بسياري از جرائم مجاز به لحاظ كردن جهات مخففه و مشدده كيفر نمي باشند، تعداد قابل توجهي از احكامي كه با استناد به موادي نظير ماده 206،209،297 و 300 قانون مجازات صادر مي شود با عدالت قراني سازگاري ندارند، مانند آن كه: اگر مرد با سوء نيت متعرض زني با تقوا گردد و زن بي گناه را ضمن شكنجه با وضعي فجيع به قتل برساند قابل قصاص نيست مگر ان كه خانواده مقتوله نصف ديه كامل را به مرد مجرم بدهند، و گار انساني خوب( اعم از زن و مرد) هنگام تعرض مردي مزاحم بدون آن كه بخواهد مرد را بكشد در دفاعي نامتناسب مرتكب عملي شود كه نوعا كشنده است، فرضاً در حالتي كه بدون ايراد ضرب هم مي تواند رهايي يابد ضربه اي به يكي از نقاط حساس مرد مزاحم بزند و مرد بميرد
( چون طبق ماده 206 مذكور يكي از موارد قتل عمد آن است كه قاتل عمدا كاري را انجام دهد كه نوعا كشنده باشد هر چند قصد كشتن شخص را نداشته باشد و طبق مواد 625 ، 627 و 629 در مورد دفاع از نفس يا عرض يا مال، قتل شخص متجاوز لازم باشد لذا) عليرغم رفتار مجرمانه يا تحريك آميز مرد مقتول و انگيزه حق طلبانه يا شرافتمندانه قاتل و غير عمدي بودن نفس قتل، قاتل بدون دريافت ديه و بدون برخورداري از هر گونه تخفيف قانوني به تقاضاي خانواده مقتول اعدام مي شود…
ضمنا در رابطه با ارث كه قبلا بهان اشاره شد لازم است بيان شود كه مواد 946، 947 و 948 قانون مدني موجب محروميت زوجه از زمين شوهر متوفاي وي و سبب گلايه و انتقاد و زير سوال بردن حقانيت قرآن و اسلام مي باشد زيرا به حكم مواد مذكور حتي زناني كه با شوهران خود در منزلي كه به نام شوهر است زندگي و در زمين و مزرعه شوهر به وي كمك و كشت و زرع و امرار معاش مي نمايند، وقتي شوهر قبل از زن فوت كند و ورثه براي صدور گواهي حصر وراثت و تقسيم ما ترك اقدام نمايند، دادگاه در گواهي حصر وراثت زندگي و در زمين و مزرعه شوهر به وي كمك و كشت و زرع و امرار معاش مي نمايند، وقتي شوهر قبل از زن فوت كند و ورثه براي صدور گواهي حصر وراثت و تقسيم ما ترك اقدام نمايند، دادگاه در گواهي حصر وراثت، ضمن تعيين ورثه و سهم الارث هر يك، قيد نمايند كه سهم الارث زوجه( حسب مورد) يك هشتم يا يك چهارم از اموال منقول و بهاء ابنيه و اشجار متوفي مي باشد( زوجه از بردن ارث از زمين محروم اعلام مي شود) و ساير وراث ضمن برداشت سهم خود از اموال منقول، با پرداخت مبلغي ناچيز بابت سهميه زوجه از ابنيه و اشجار( بدون پرداخت سهم زن از زمين) با حمايت قانون زوجه را از خانه محل سكونت و از زمين وسيله امرار معاش وي بيرون مي كنند. لذا با توجه به مفاد آياتي نظير آيه 25 سوره حديد كه هدف از ارسال رسولان و نازل كردن كتب آسماني را قيام كردن به عدالت بيان فرموده است و با توجه به آيه 12 سوره نساء داثر بر اين كه اگر زن هنگام فوت فرزند نداشته باشد شوهر نصف ماترك و اگر مشاراليها هنگام فوت فرزند نداشته باشد زوجه يك چهارم و اگر مشاراليها هنگام فوت فرزند داشته باشد زوجه يك هشتم ما ترك او را به ارث مي برد و بين زن و شوهر از لحاظ نوع اموالي كه بايد ارث ببرند فرقي گذاشته نشده است و با توجه به اين كه در آيات ديگر قران كريم نيز زوجه از ارث بردن زمين محروم نشده است و با توجه به آيه 240 سوره بقره:« والذين يتوفون منكم و بذرون ازواجا وصيه لازواجهم متاعا الي الحول غير اخراج …» كه علاوه بر منع اخراج زن از مسكن شوهر متوفاي وي مفادا مقرر شده وسيله امرار معاش مشاراليها نيز( حداقل تا يك سال) فراهم باشد و با توجه به سيره قرآني حضرت محمد(ص) و روش عادلانه ائمه هدي(ع) : به نظر مي رسد كه نسخ مواد 946 و 947 و 948 قانون مدني موجب خدمت به اسلام و سبب خشنودي خداوند متعال مي باشد. شايان ذكر آن كه حكم عادلانه و قراني سهم الارث زن و شوهر در مواد 913 ،927 ،938 و 941 قانون مدني بيان شده است و نسخ سه ماده 946 و 947 و 948 خلأ و اشكالي بوجود نخواهد آورد.
7/3- كيفر شكستن عهد و سوگند: كمك به نيازمندان جامعه و گرفتن روزه:
« لا يواخذكم الله بالغو في ايمانكم و لكن يواخذكم بما عقدتم الايمان فكفارته اطعام عشره مساكين من اوسط ما تطعمون اهليكم اوكسوتهم او تحرير رقبه فمن لم يجد فصيام ثلثه ايام ذلك كفاره ايمانكم اذا حلفتم و احفظوا ايمانكم كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تشكرون – خداوند شما را براي عهد و قسم هاي لغو( از ان قبيل كه بدون هدف و بي اراده سر مي زنند) ماخذه نمي كند ولي براي سوگندي كه به اراده و اختيار ياد كنيد مورد ماخذه قرار مي دهد و كفاره آن طعام داده ده نفر مسكين از متوسط غذايي است كه به خانواده خود مي دهيد، يا لباس پوشاندن آنان، يا آزادي بنده، پس كسي كه( فاقد امكانات ماليست و يا در موقعيتي قرار دارد كه به هيچ يك از موارد مذكور) دسترسي ندارد بايد سه روز روزه بگيرد، اين كفاره قسم هاي شما مي باشد وقتي سوگند خوريد( و خلاف كنيد) سوگندهاي خود را حفظ كنيد( سوگند ظالمانه و ناروا و سوگندي كه عمل به آن نافرماني از احكام خدا بوده و شكستن ان لازم باشد ياد نكنيد و از عهد و سوگندهاي صحيح خود نيز تخلف ننماييد) اين چنين خداوند اياتش رابراي شما بيان مي كند تا( با عمل به آن ها) شكرگزار باشيد( 89 مائده) » و …
8/3- كيفر ظهار: ياري نيازمندان و گرفتن روزه و يا طلاق زوجه ضمن پرداخت مهريه او:
« الذين يظاهرون منكم من نسائهم ما هن امهاتهم ان امهاتهم الا اللائي ولدنهم و انهم ليقولون منكرا من القول و زورا و ان الله لعفو غفور(2) و الذين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون لما قالوا فتحرير رقبه من قبل ان يتماسا ذلكم توعظون بله والله بما تعملون خبير(3) فمن لم يجد فصيام شهرين متتعابعين من قبل ان يتماسا فمن لم يستطع فاطعام ستين مسكينا ذلك لتومنوا بالله و رسوله و تلك حدود الله و للكافرين عذاب اليم(4 مجادله)» خداوند حكيم در آيات مذكور ضمن تقبيح ظهار و تحريم گفتار مرداني كه همسر خود را هماند مادر خويش توصيف و از آميزش با آنان دوري مي كنند، به ظهاركنندگان توصيه مي فرمايد كه از سخن ناپسند و باطل خود بازگردند و پيش از اميزش جنسي با زوجه اي كه نسبت به وي ظهار كرده اند بنده اي را نيز ازاد نمايند و هر يك از انان بنده اي براي ازادي نيابد قبل از تماس دو ماه پي در پي روزه بگيرد و اگر نتواند روزه بگيرد شصت نفر مسكين را خوراك دهد تا با افزودن به تقوا و اعمال صالح و ايمان خود از عفو و آمرزش او برخوردار شوند و از كساني نباشند كه به سبب كفران حدود خدا به عذابي دردناك گرفتار خواهند شد.
تبصره: هرگاه ظهار كننده ظرف چهار ماه از سخن نارواي خود باز نگردد و به طور متعارف با زوجه خويش آميزش نمايد، زوجه حق دارد با مراجعه به دادگاه به استناد آيات فوق الذكر و آيه هايي نظير آيات 226 و 227 سوره بقره كه مي فرمايد:« للذين يولون من نسائهم تربص اربعه اشهر فان فاوا فان الله غفور رحيم(226) و ان عزموا الطلاق فان الله سميع عليم(227)» شوهر را موظف سازد كه يا از طريق طلاق متاركه كند و يا با دادن كفاره به زندگي زناشويي بازگشت نمايد.
9/3- كيفر زوجه ناشزه: 1 تذكر 2- بي اعتنايي در بستر 3- ضرب ساده و بي خطر 4- متاركه اي منصفانه
« الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله و اللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن في المضاجع واضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا ان الله كان عليما كبيرا(34) و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله كان عليما خبيرا(35) و اعبدوا الله و لا تشركوا به شيا و …(36 نساء) مردان از ان جهت كه خدا بعضي را بر بعضي برتري داده است و به انچه كه از مال خود نفقه مي دهند قيام كننده بر( دفاع، تهيه مايحتاج و انتظام امور) زنانند پس زنان شايسته در برابر شوهران خود متواضع هستند و در غياب شوهر حقوقي را كه خدا براي او قرار داده است حفظ مي كنند( زنان حق شناس، فروتن و خوش رفتاري كه رضايت و آرامش شوهر را بر خواسته هاي غير ضروري و بر هواي نفس خويش ترجيح مي دهند و در مراقبت از ناموس و نگهداري مال و در انجام وظايف مرتكب خيانت نمي شوند و مربي و سرمشقي خوب براي فرزنداني حق شناس و مسئوليت پذير و صالح مي باشند، زناني خوش بين و مناسب براي ازدواجي موفق، ازدواجي كه ارامش و دوستي و مهرباني را در نهاد خود داشته و خداوند درباره ان فرموده است:« و من اياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه …- و از ايات او آنست كه براي شما جفت هايي از خودتان افريد تا در كنار هم ارامش يابيد و ميانتان دوستي و مهرباني قرار داد(21 روم) چنين زن هايي همسراني نيكو و شايسته محبت عميق و در خور احترام قلبي شوهران خويشند، و اگر در رعايت تقواي الهي و عمل به دستورات قرآن كريم از همسران خود سبقت بگيرند، هم در دنيا ا ايشان عزتمند تر و داراي ارامش بيشتري هستند هم طبق اياتي نظير:« … ان اكرمكم عند الله اتقكم …( 13 حجرات )» در نزد خداوند و در جهان اخرت از شوهران خويش برتر و براي برخورداري از سعادت ابدي نسبت به انان مقدم مي باشند)
1/9/3- لزوم تذكر به همسري كه از انجام وظايف زوجيت خودداري مي كند:
« واللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن – و زناني را كه از خطر سركشي انان مي ترسيد موعظه كنيد»
بايد توجه داشته باشيم خداوند كه تمام اسماء و صفات او در نهايت نيكوئي، زيبايي و كمال است« و لله الاسمائ الحسني …( 180 اعراف)» ما را نيافريده است مگر براي بندگي خود« و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون( 56 ذاريات) » تا با اطاعت از مواعظ حكيمانه اش سعادتمند گرديده، تكامل و رفعت يافته، در دنيا و در اخرت از نيكان و از مقربين و از كسب كنندگان رحمت و رضوان او باشيم« وجيها في الدنيا و الاخره و من المقربين( 45 آل عمران) و رضوان من الله اكبر …(72 توبه) …» و براي ان كه روش بندگي و مواعظ خود را ابلاغ و روشن كند پيامبران را مبعوث و كتاب هاي اسماني را نازل فرمود و هدف از ارسال پيامبران و نزول كتاب و ميزان را قيام مردم به عدالت ناميد تا معلوم باشد كه عقيده و گفته و عمل غير عادلانه در جهت خلاف بندگي او قرار دارد و ما انسان ها مي بايد از ظلم اجتناب كرده داراي پندار، گفتار و كرداري صحيح، نيكو و عادلانه باشيم« لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط …- به درستي كه فرستاديم رسولانمان را با دلايل و نازل كرديم با ايشان كتاب و ميزان را تا ردم به عدالت قيام نمايند … (25 حديد)» و چون قرآن ذكر و قانون و موعظه پروردگار جهان است« و انه لذكر لك و لقومك و سوف تسئلون – همانا قرآن ذكر تو و قومت مي باشد و به زودي در خصوص نحوه رعايت آن پرسش مي شويد(45 زخرف)» و اين كتاب است كه براي آنچه در ضمير انسان مي باشد و براي بيماري هاي اعتقادي و اخلاقي و بسياري از بيماريهاي روحي و جسمي شفاء بوده و وسيله هدايت و رحمتي براي اهل ايمان است« يا ايها الناس قد جاء تكم موعظه من ربكم و شفاء لما في الصدور و هدي و رحمه للمومنين (57 يونس) …» لذا همچنان كه در ايه 20 سوره مزمل تاكيد گرديده:«… فاقروا ما تيسر من القرآن … تا مي توانيد قران بخوانيد …» لازم است با مداومت در مطالعه قرآن و تدبر در ان:« افلا يتدبرون القرآن- آيا در قران تدبر نمي كنند(24 محمد)» به كتاب اسماني خود انس بگيريم و چون قرآن به زباني ساده و قابل فهم نازل گرديده است:« و لقد يسرنا القران للذكر …- به درستي كه قران را براي فهميدن و ياداوري آسان نموديم …( 17 قمر)» با اشنايي به موضوعات و مفاهيم آن، ضمن تطبيق و جمع بندي مطالبي كه در خصوص هر موضوع در ايات مختلف بيان شده است حق و باطل را تشخيص داده در مسير حق قرار داشته و در رابطه با ديگران و به ويژه در ارتباط با همسر خويش انتظاراتي ناروا و خودخواهانه نداشته باشيم و در صورت سركشي و خشونت زوجه نيز با راهنمايي هاي قران و كمك مشاوريني كه داراي حسن نيت و اشنا به مفاهيم قران مي باشند ضمن بررسي علت بدرفتاري زوجه و دادن پاسخ مثبت به انتظارات به حق او، به طريقي خردمندانه وي را به وظيفه قرانيش اشنا و به پايان دادن رفتار ظالمانه و به اصلاح رابطه زوجيت ياري نماييم.« لا تستوي الحسنه و لا السيئه ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك و بينه عداوه كانه ولي حميم- و نيست يكسان خوبي و بدي، دفع كن به آنچه آنست بهتر، پس آنگاه كسي كه ميانه تو و اوست دشمني، گويا كه دوستي گرم و صميمي است( 34 فصلت)».
2/9/3- بي اعتنايي در بستر:
« واهجروهن في المضاجع – و در بستر از ان ها دري كنيد».
مرحله دوم از كيفر همسر ناشزه اي كه تذكرات عادلانه را نمي پذيرد و بدون عذر قراني به ناسازگاري و امتناع از انجام وظايف مهم زوجيت ادامه مي دهد انست كه در خوابگاه مشترك مورد بي اعتنايي قرار گيرد
و همسرش را از آميزش جنسي با او خودداري نمايد.
3/9/3- ضرب ساده و بي خطر:
« اضربوهن – و انان را بزنيد»
مرحله سوم از كيفر زن ناشزه اي كه تذكرات عادلانه را نپذيرفته است و دري شوهر از بستر وي نيز مشاراليها را از سركشي باز نداشته و بدون عذر موجه همچنان به رفتار ظالمانه ادامه مي دهد آن است كه در جهت اصلاح و تربيت، مورد تنبيه بدني ساده و بي خطر قرار گيرد، مثلا با دست يا وسيله اي نظير تركه يك يا چند ضربه به بعضي نقاط مقاوم و غير حساس او ناخته شود تا شايد به خود ايد و باتجديد نظر در رفتار بد خويش، ارامشي را كه خداوند مقرر داشته و وجود آن از لوازم دوام زوجيت و زندگي سعادتمندانه است نابود ننمايد« هو الذي خلقكم من نفس واحده و جعل منهما زوجها ليسكن اليها …- او كسي است كه افريد شما را از نفس واحد و قرار داد از آن جفتش را تا( با نيك منشي، راستي، پاكي، فروتني، مهرورزي و كمك به هم) در كنار يكديگر ارامش يابند …( 189 سوره اعراف)»
لازمست اين نكته ياددآوري شود كه در قوانين ايران، نشوز شوهر از پرداخت نفقه زن، علاوه بر جنبه اصطلاحا حقوقي، داراي جنبه جزايي مي باشد و با دادخواست و شكايت زني كه شوهرش از تهيه پرداخت نيازهاي متعارف او از قبيل مسكن، لباس، غذا، اثاث منزل، هزينه هاي درمان … خودداري نمايد مراجع قضايي علاوه بر اينكه از نظر حقوقي شوهر را به تهيه و تامين نفقه زن محكوم مي نمايند از نظر جزايي هم به استناد ماده 642 قانون مجازات، او را تعقيب و مجازات مي كنند:« ماده 642- هر كس با داشتن استطاعت مالي نفقه زن خود را در صورت تمكين ندهد يا از تاديه نفقه ساير اشخاص واجب النفقه امتناع نمايد دادگاه او را از سه ماه و يك روز تا پنج ماه حبس محكوم مي نمايد.» اما نشوز و عدم تمكين زوجه فقط جنبه حقوقي دارد و زوجه سركش و خوددار از انجام وظايف را نمي توان توسط شوهر به زوجه وارد شود نيز حتي اگر موجب ايجاد اثري ناچيز گردد مانند آن كه به ادازه پشت ناخن از پوست بدن او را سر كند شوهر با شكايت زوجه، به اتهام ايراد ضرب مورد تعقيب جزايي قرار مي گيرد و چون نحوه تنظيم قانون موجود در مورد ديه و قصاص به گونه اي است كه دادگاه نمي تواند آن طور كه لازم مي باشد براي اجراي عدالت به كيفيات مخففه كيفر و به سوء رفتار شاكي و انگيزه حق طلبانه متهم توجه نمايد لذا بدون آن كه تخفيفي بدهد شوهر را( كه بدون سوء رفتار شاكي و انگيزه حق طلبانه متهم توجه نمايد لذا بدون آن كه تخفيفي بدهد شوهر را( كه بدون سوء نيت مجرمانه با همسر ناشزه خود درگيري پيدا كرده و با قصد اصلاح و براي دفع ستم از خود او را مورد ضرب قرار داده است) به پرداخت تمام ديه صدمه وارده محكوم مي نمايد، در حالي كه در مانحن فيه شاكيه به ناروا و به طور مستمر داراي سوء رفتار و سبب اختلال رواني شوهر و محرك و مقصر اصلي در مضروب شدن خويش بوده و مجازات شوهر مذكور نبايد به مقدار مجازات شخص بيگانه اي باشد كه با سوء نيت و به ناروا زوجه شخص ديگري را كتك زده و موجب ايجاد صدمه اي مشابه شده است.
ناگفته نماند كه در رابطه با جنبه جزايي نشوز، چون ماده 608 قانون مجازات بيان مي دارد كه: توهين به افراد از قبيل فحاشي و استعمال الفاظ ركيك چنانچه موجب حد قذف نباشد موجب محكوميت به مجازات شلاق تا(74) ضربه و يا پنجاه هزار تا يك ميليون ريال جزاي نقدي خواهدبود.» لذا اگر رفتار زن يا شوهر توام با فحاشي و استعمال الفاظ ركيك باشد و اهانتي كه به يكديگر مي كنند قابل انطباق با ماده 608 مذكور محسوب مي شود، تعقيب جزايي و مجازات همسر فحاش و اهانتگر نيز مانند ساير افراد جامعه، از طريق مراجع قضايي امكان پذير مي باشد.
1/3/9/3- در رابطه با حقوق و تكاليف قانوني زوجين نسبت به يكديگر و والدين نسبت به فرزندان:
به موجب مواد 1103 و 1104 قانون مدني زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكديگرند و بايد در تشييد مباني خانواده و تربيت اولاد خود به يكديگر معاضدت نمايند و طبق ماده 1105:« در روابط زوجين رياست خانواده از خصايص شوهر است» و بنا به ماده 1106:« در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است» و طبق ماده 1108: « هرگاه زن بدون مانع مشروع از اداي وظايف زوجيت امتناع كند مستحق نفقه نخواهد بود» و به موجب ماده 1111:« زن مي تواند در صورت استنكاف شوهر از دادن نفقه به محكمه رجوع كند در اين صورت محكمه ميزان نفقه را معين و شوهر را به دادن آن محكوم خواهد كرد.» طبق ماده 1168:
« نگاهداري اطفال هم حق و هم تكليف ابوين است» و به موجب ماده 1177:« – طفل بايد مطيع ابوين خود بوده و در هر سني كه باشد بايد به ان ها احترام كنند» و بنا به ماده 1178:« ابوين مكلف هستند كه
در حدود توانايي خود به تربيت اطفال خويش بر حسب مقتضي اقدام كنند و نبايد آن ها را مهمل بگذارند» و طبق ماده 1179 قانون فوق الذكر:« ابوين حق تنبيه طفل خود را دارند ولي به استناد اين حق نمي توانند طفل خود را به خارج از حدود تاديب تنبيه نمايند.»
2/3/9/3- نظريه و پيشنهاد در مورد جنبه جزايي نشوز:
چون زنها براي جهيزيه اي كه به خانه شوهر مي برند و كمكي كه در زندگي مشترك مي كنند و در قبال خوبي ها و حسن رفتار خود از شوهر انتظار قدرداني دارند و شوهر ها نيز براي مهريه و نفقه اي كه
مي پردازند و براي تلاشي كه در جهت رفع نيازمندي هاي خانواده مي كنند و در قبال خوش رفتاري و فداكاري خود از زوجه توقع دارند كه حق شناس باشد، لذا هنگامي كه برخي زن ها يا شوهرها علاوه بر حق ناشناسي با زشتي هايي ديگر نظير بهانه جويي، زياده طلبي، تند خويي، ستيزه جويي، بدانديشي، بدگويي، تحقير همسر نزد كودك و با بدبين و ناسپاس و اهانتگر نمودن فرزندان نسبت به همسر و يا با هر سوء رفتار ديگري از انجام صحيح وظايف زوجيت امتناع مي نمايند و همسر خود را مرد آزار روحي و در آشفتگي قرار مي دهند،همسران انان با از دست دادن تحمل خويش و نيافتن راه و مرجعي كه به وسيله ان بتوانند خود را نجات دهند بعضا دست به كارهاي ناصحيح و جنون آميزي مي زنند كه داراي زيان هايي بزرگ و غير قابل جبران مي باشد. بنابراين و بنابر بعضي علل ديگر، بهتر است نقص يا خلا قانون در مورد جنبه جزايي نشوز برطرف شود و مرحله سوم كيفر همسر ناشزه (ضرب) طبق راي مرجع قضايي به اجرا درايد تا بدرفتاري هاي درون خانواده ها كم گردد و عقده هاي عميق و زيان هاي بزرگ ناشي از درگيري هاي خانوادگي كاهش يابد، در اين راستا پيشنهاد مي شود ماده 642 قانون مجازات كه متن ان ذكر گرديد به شرح ذيل اصلاح شود:
ماده 642( اصلاحي)- هر كس با داشتن استطاعت مالي نفقه زن خود را در صورت تمكين ندهد يا از تاديه نفقه ساير اشخاص واجب التفقه امتناع نمايد، و زني كه عليرغم استفاده از نفقه شوهر، بدون عذر موجه و بيش از چهار ماه از شوهر خود تمكين ننموده و نسبت به او سركش و خشن باشد، و همچنين هر يك از اعضاء خانواده( اعم از فرزندان، زن و شوهر) كه با ابراز حق ناشناسي يا ناسپاسي در برابر وظيفه شناسي يا خوبي بعضي اعضاء ديگر خانواده، با زشتي هايي نظير بهانه جويي، زياده طلبي، تند خويي، ستيزه جويي، بدانديشي، بدگويي و يا با هر رفتار سو ديگري كه نوعا تحمل آن براي بشر مشقت بار و زجراور است در ارامش خانه اخلال كرده و برخي بستگان خود را در ناراحتي و مورد آزار و آشفتگي روحي قرار داده باشد، دادگاه عندالاقتضاء ضمن استفاده از بعضي مشاوران يا مددكاران اگاه و امين، شخص مجرم را به 1 تا 74 ضربه شلاق يا به سه ماه و يك روز تا پنج ماه حبس و يا به پرداخت جزاي نقدي كه بيش از مابه الازاء پنج ماه حبس نباشد و يا به سرزنش و ارشاد و دادن تعهد و يا به مطالعه كتاب و يا به هر اقامي كه سنگين تر از پنج ماه حبس نبوده و براي تاديب و اصلاح او مفيد باشد محكوم خواهد كرد.
4/9/3- متاركه اي منصفانه:
« فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا ان الله كان عليا كبيرا- پس اگر آن زن ها از شما اطاعت كردند، راهي براي برتري بر آنان مجوييد( و به ياد داشته باشيد كه شما برتر بزرگ نيستيد) به دستي كه خداوند برتر بزرگ است( 34) و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله كان عليما خبيرا – و اگر( به سبب زيادي اختلاف) بيم جدايي دو همسر را داشته باشيد داوري از كسان شوهر و داوري از كسان زن انتخاب كنيد اگر هدفشان اصلاح باشد خدا ميان انان سازگاري مي دهد به درستي كه خدا داناي خبير است( 35) واعبدوا الله و لا تشركوا به شيا و بالوالدين احسانا و بذي القربي و اليتامي و المساكين و الجار ذي القربي و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبيل و ما ملكت ايمانكم ان الله لا يحب من كان مختالا فخورا – و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكي كنيد و همچنين به نزديكان ، يتيمان، بينوايان، همسايگان نزديك، همسايگان دور، معاشر يا مصاحب نزديك، مسافر وامانده و به زيردستان خود، به درستي كه خدا شخص خود برتربين خودخواه فخر كننده را دوست نمي دارد(36 نساء)»
اگر بعد از اجراي سه مرحله كيفر نشوز( تذكر- دوري از بستر و ضرب) همچنان زوجه به سركشي و بد رفتاري ادامه بدهد و داورها نيز نتوانند او را به رعايت اعتدال متقاعد نمايند متاركه منصفانه مي تواند پايانبخش بسياري از درگيري ها باشد:
با توجه به اياتي كه هرگونه بي عدالتي را منوع و احسان را نسبت به نزديكاني مانند همسر واجب فرموده اند و اياتي كه حق يكسان زن و مرد در ورود به ازدواج و انتخاب آزادانه همسر و داشتن رضايت كامل هنگام انعقاد نكاح و برخورداري از حقوق متناسب و عادلانه در برابر مسئوليت هاي متفاوت دوران زناشويي و هنگام جدايي را تبيين مي كند مانند:« يا ايها الذين امنوا لا يحل لكم ان ترثوالنسساء كرها و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتيتموهن الا ان ياتين بفاحشه مبينه و عاشروهن بالمعروف فان كرهتموهن فعسي ان تكرهوا شيا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا – اي كساني كه ايمان آورده ايد حلال نيست براي شما كه عليرغم وجود اكراه به ميراث گيريد زنان را ( بايد با زناني كه راضي به ازدواج با شما نيستند و نيز با زناني كه از انان خوشتن نمي آيد ازدواج نكنيد و بعد از ازدواج هم نه تنها مالي از ايشان را خلاف ميلشان در اختيار خود نگيريد) انان را تحت فشار قرار ندهيد تا بعضي از انچه بهايشان داده ايد( از قبيل مهريه) را باز پس ستانيد مگر انكه عمل زشت اشكاري انجام بدهند و با انان انطور كه خوب و شايسته است رفتار كنيد، پس اگر( همسرانتان از شما اكراه پيدا نمودند و خواهان جدايي هستند بطريقي منصفانه از انان جدا شويد و اگر شما) از همسرانتان اكراه پيدا كرديد( زود تصميم به جدايي نگيريد) اي بسا چيزي را كه نمي پسنديد خداوند در ان خير كثيري قرار داده باشد( 19 نساء) و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج واتيتم احديهن قنطارا فلا تاخذوا منه شيا اتاخذونه بهتانا و اثما مبينا- و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگري به جاي همسر او را بگيريد و مال فراواني ( به عنوان مهريه و هديه) به همسر خود داده ايد، چيزي از آن نگيريد آيا براي پس گرفتن آن متوسل به بهتان و گناه اشكار مي شويد (20 نساء)
و كيف تاخذونه و قد افضي بعضكم الي بعض و اخذن منكم ميثاقا غليظا- چگونه ان(مال) را پس مي گيريد در حالي كه با يكديگر آميزش داشته ايد و همسران شما پيمان محكمي به هنگام عقد ازدواج از شما گرفته اند(21 نساء)»…
چون مهريه سنگين و يا مال پربهايي كه شوهر به زن مي دهد و يا تعهد مي كند كه آن را به او بدهد عرفا براي آنست كه زن تا پايان عمر در كنار شوهر به وظايف زوجيت عمل نمايد و ن نيز هنگامي به خواستگار خود پاسخ مثبت مي دهد كه او متعهد به انجام وظايف و ميثاق زوجيت باشد. لذا مويدا به آياتي كه به موجب آن ها خداوند نمي پسندد كه بندگانش در سختي و تنگنا قرار داشته باشند نظير:« … و ما جعل عليكم في الدين من حرج …(78 حرج) … يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر …( 185 بقره)» به نظر
مي رسد حتي اگر زوجه اي كه ناشزه است با طلاق خود مخالفت نمايد، شوهر حق دارد ضمن پس گرفتن قسمت عادلانه اي از اموالي كه به او داده است و يا يا با كم كردن ميزان تعهدات خود نسبت به وي، مشاراليها را مطلقه كند، همچنان كه اگر شوهر داراي نشوز يا سوء رفتاري باشد كه زندگي زن را توام با عسر و حرج نمايد و نخواهد زن را طلاق بدهد زن ضمن دريافت مبلغي عادلانه بابت مهريه و نفقه، حق دارد با او متاركه نمايد.
« الطلاق مرتان فامساك بعروف او تسريح باحسان و لا يحل لكم ان تاخذوا مما اتيتموهن شيا الا ان يخافا الا يقيما حدود الله فان خفتم الا يقيما حدود الله فلا جناح عليهما فيما افتدت به تلك حدود الله فلا تعتدوها و من يعتد حدود الله فاولئك هم الظالمون- جدايي بين زن و شوهر دو بار است، پس نگهداشتني به خوبي،يا رها ساختني به احسان، حلال نيست براي شما از انچه به زنان داده ايد پس بگيريد مگر ان كه بترسند كه حدود خدا را برپا ندارند. پس اگر بترسيد كه حدود خدا را رعايت نكنند گناهي بر آن دو نيست كه زن فديه بپردازد، اين حدود الهي است از ان تجاوز نكنيد و كسي كه از حدود خدا( و از مسير حق يا عدالت قرآني) تجاوز كند هم ايشان ستمگرانند(229) فان طلقها فلا تحل له من بعد حتي تنكح زوجا غيره فلا طلقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنا ان يقيما حدود الله …- پس اگر( بعداز دو مرتبه طلاق- سه بار ازدواج، بار ديگر) مرد زن را طلاق داد، آن زن بر او بعد از ان حلال نخواهد شد مگر اينكه بامرد ديگري ازدواج كند ، پس اگر شوهر بعدي او را طلاق داد، گناهي ندارد كه آن دو بار ديگر ازدواج نمايد مشروط بر اين كه اميدوار باشند كه حدود الهي را رعايت خواهند كرد …(230)و اذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسكوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف و لا تمسكوهن ضرارا لتعتدوا …- هنگامي كه زنان را طلاق دهيد و عده انان فرا رسد پس نگهداريد ايشان را به خوبي، يا رهايشان كنيد به خوبي، و هرگز به خاطر ضرر رسانيدن و تعدي كردن انان را نگه مداريد…(231) و للمطلقات متاع بالمعروف …- و براي زنان مطلقه متاعي شايسته فراهم نمائيد …(21 سوره بقره)… و اشهدوا ذوي عدل منكم …- و( هنگام هر بار طلاق و جدايي) دو نفر عادل از خودتان گواه بگيريد…(2 سوره طلاق)»
1/4/9/3- قانون در رابطه با طلاق و اقسام آن:
قانون مدني در رابطه با طلاق درماده 1133 اصلاحي و تبصره ذيل آن بيان داشته است كه:« مرد مي تواند با رعايت شرايط مقرر در اين قانون با مراجعه به دادگاه تقاضاي طلاق همسرش را بنمايد.
تبصره- زن نيز مي تواند با وجود شرايط مقرر در مواد 1119- 1129 و 1130 اين قانون، از دادگاه تقاضاي طلاق نمايد.» طبق ماده 1119:« طرفين عقد ازدواج مي توانند هر شرطي كه مخالف با مقتضاي عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگر بنمايند مثل اين كه شرط شود هرگاه شوهر زن ديگر بگيرد يا در مدت معيني غايب شود يا ترك انفاق نمايد يا بر عليه حيات زن سؤ قصد كند يا سؤ رفتاري نمايد كه زندگاني ان ها با يكديگر غير قابل تحمل شود زن وكيل و وكيل در توكيل باشد كه پس از اثبات تحقق شرط در محكمه و صدور حكم نهايي خود را مطلقه سازد» و به موجب ماده 1129:« در صورت استنكاف شوهر از دادن نفقه و عدم امكان اجرائ حكم محكمه و الزام او به دادن نفقه، زن مي تواند براي طلاق به حاكم رجوع كند و حاكم شوهر را اجبار به طلاق مي نمايد. همچنين است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.» و بنا به ماده 1130:« در صورتي كه دوام زوجيت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وي مي تواند به حاكم شرع مراجعه و تقاضاي طلاق كند. چنانچه عسر و حرج مذكور در محكمه ثابت شود، دادگاه مي تواند زوج را اجبار به طلاق نمايد و در صورتي كه اجبار ميسر نباشد زوجه به اذن حاكم شرع طلاق داده
مي شود» و در ارتباط با اقسام طلاق، در ماده 1143 بيان داشته است كه: طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعي» و طبق ماده 1144:« در طلاق بائن براي شوهر حق رجوع نيست» و به موجب ماده 1145: « در موارد ذيل طلاق بائن است:1- طلاقي كه قبل از نزديكي واقع شود 2- طلاق يائسه 3- طلاق خلع و مبادرت مادام كه زن رجوع به عوض نكرده باشد.4- سومين طلاق كه بعد از سه وصلت متوالي به عمل ايد اعم از اين كه وصلت در نتيجه رجوع باشد يا نتيجه نكاح جديد»
و بنا به ماده 1146:« طلاق خلع ان است كه زن به واسطه كراهتي كه از شوهر خود دارد در مقابل مالي كه به شوهر مي دهد طلاق بگيرد اعم از اين كه مال مزبور عين مهر يا معادل آن و يا بيشتر و يا كمتر از مهر باشد»
و به بيان ماده 1147:« طلاق مبادرت آن است كه كراهت از طرفين باشد ولي در اين صورت عوض بايد زائد بر ميزان مهر نباشد» و طبق ماده 1148 قانون مدني:« در طلاق رجعي براي شوهر در مدت عده حق رجوع است»
2/4/9/3- هدف قرآن از تجويز مشروط و محدد تعدد زوجات: حمايت از يتيمان و زنان بي شوهر، دفاع از عدالت اجتماعي و فردي، منع ستم و فحشاء…
با توجه به آيه هايي نظير آيات ابتداي سوره نساء كه انسان ها را از يك در و مادر و نسبت به هم خويشاوند و مسئول رفع بسياري از نيازهاي يكديگر مي دانند هرگاه به علتي مانند جنگ، تعداد زنان بي شوهري كه خواهان ازدواجند از مردان بدون زني كه اماده ازدواجند بيشتر گردد، به منظور اجراي عدالت نسبي ميان زنان اجتماع و رفع ستم از ايتام و ممانعت از فحشاء، بعضي مردان توانمندي كه مانع و معترض ذيحقي نداشته باشند اجازه خواهند يافت كه هر يك تا چهار نفر از زنان موافق و اماده زندگي دوستانه با هَوُو را به نكاح خود دراورند و ضمن رفتاري عادلانه بين انان، براي فراهم شدن موجبات آسايش و رفاه ايشان كوشش نمايند:« يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نساء واتقوا الله الذي تساء لون به و الا رحام ان الله كان عليكم رقيبا- اي انسان ها دوري كنيد از نافرماني پروردگار خود كه افريد شما را از يك تن و جفتش را نيز از او افريد و گسترانيد از ان دو تن مردان بسيار و زنان را، بپرهيزيد نافرماني خداوندي را كه سوال شويد به او و رحمها( بپرهيزيد از نافرماني خداوندي كه نيازهاي خود را به مشيت و با نعمت هاي او، و بسياري را به كمك خويشاوندان برطرف مي كنيد و در روز جزا
مي بايد در مورد نحوه بندگي او و چگونگي رفتار خود با خويشاوندان پاسخگو باشيد) همانا خداوند بر شما مراقب است( 1 نساء) و اتوا اليتامي اموالهم و لا تتبدلوا الخبيث بالطيب و لا تاكلوا اموالهم الي امالكم انه كان حوبا كبيرا- اموال يتيمان را به ايشان بدهيد و مال خبيث را با مال طيب انان عوض نكنيد و( اگر با افراد يتيم هم خرج و هم سفره مي باشيد استفاده از اموال انان را بر استفاده از اموال خود مقدم نداريد) و اموال انان را نخوريد تا به اموال خويش، به درستي كه اين استفاده ناروا و غير عادلانه گناهي بزرگ است(29)و ان خفتم الا تقسطوا في اليتامي فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثني و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعتدوا فواحده او ما ملكت ايمانكم ذلك ادني ان لا تعولوا- اگر بيم داريد كه در مورد زنان و اطفال بي سرپرست نتوانيد عدالت را رعايت كنيد( و در وضعيتي هستيد كه براي اجراي عدالت و براي رعايت منافع يتيمان لازم مي دانيد كه با تعدادي از زنان بي شوهر ازدواج نماييد) پس دو و سه و يا چهار تا از زناني را كه براي شما پاك و دلنشينند به نكاح خود دراوريد، اما اگر بيم داريد كه ميان زنان خود نتوانيد عادلانه رفتار كنيد پس با يك زن ازاد يا يك كنيز ازدواج نماييد. اين نزديكتر است به انكه مرتكب ستم نشويد( بهتر انست كه فقط يك زن داشته باشيد) (3)واتوا النساء صدقاتهن نحله فان طبن لكم عن شي منه نفسا فكلوه هنيئا مريئا- و مهريه و ساير حقوق زنان را بخشش گونه( قبل از آنكه براي دريافت ان اصراري نمايند) عطا كنيد پس اگر خود ايشان چيزي از آن را دوست داشتند كه براي شما باشد بخوريد آن را سازگار گوارا(4) و لا تؤتوا السفهاء امالكم التي جعل الله لكم قياما وارزقوهم فيها واكسوهم و قولوا لهم قولا معروفا- و ندهيد به كم خردان اموالتان را كه خدا وسيله ايستادگي شما قرار داده است و رزق دهيدشان در ان و بپوشانيدشان و بگوييد براي ايشان گفتاري نيكو(5) وابتلوا اليتامي حتي اذا بلغوا النكاح فان انستم منهم رشدا فادفعوا اليهم اموالهم و لا تاكلوها اسرافا و بداراً ان يكبروا و من كان غنيا فليسعفف و من كان فقيرا فلياكل بالمعروف فاذا دفعتم اليهم امالهم فاشهدوا عليهم و كفي بالله حسيبا- يتيمان را (طبق آمزش هاي قران تربيت و) امتحان نماييد تا به توانايي نكاح( و تشكيل خانواده) برسند، پس اگر رشد( و لا خرد ورزي لازم را) از انان ديديد، اموالشان را به ايشان برگردانيد و ان را با اسرافكاري و پيش از آن كه بزرگ شوند (بابت مزد سرپرستي خود) نخوريد، و كسي كه بي نياز است درگذرد و كسي كه فقير است منصفانه اندكي را( به ازاء زحماتي كه به نفع يتيم كشيده است) بخورد، پس هرگاه اموال آنان را بخودشان داديد گواه بگيريد…( و بدانيد كه براي محاسبه اعمال هر كس نظارت) و حسابرسي خداوند كفايت مي كند06) …ان الذين ياكلون اموال اليتامي ظلما انما ياكلون في بطونهم نارا و سيصلون سعيرا،- آنكه اموال يتيمان را ظالمانه
مي خورند آتش در شكمهاي خود فرو مي برند و بزودي در اتش فروزان قرار مي گيرند(10 نساء) »
(ابتداي ايه 6 سوره نساء كه لزوم امادگي جسماني و تربيتي و رشد عقلاني يتيمان را براي ازدواج و نيز لزوم رشد يا بزرگي انان را براي دريافت اموال و استفاده عقلاني از اموال مورد عنايت قرار داده است بايد در تعيين بلوغ و رشد و در تشخيص صلاحيت افراد براي ازدواج مورد توجه باشد)
تكلمه: علاوه بر موارديكه بعضي مردان توانمند براي اجراي عدالت نسبي ميان زنان بي شوهر و براي رفع ستم از افراد يتيم اجازه ازدواج مجدد مي يابند، در موارد ديگري نيز براي رعايت مصلحت توام با اجراي عدالت، ازدواج مجدد يا تعدد زوجات قابل تجويز است، از انجمله : هرگاه زوجه ناشزه يا زوجه اي كه قادر به انجام وظايف زوجيت نيست نخواهد به طريقي منصفانه از شوهر طلاق بگيرد…
3/4/9/3- قانون و تعدد زوجات:
در رابطه با تعدد زوجات و ازدواج مجدد، قانون مدني با بيان:« هيچ كس نمي تواند دختربرادر زن و يا دختر خواهر زن خودرا بگيرد مگر با اجازه زن خود» در ماده 1049، اجازه زوجه را فقط براي ازدواج مجدد با دختر برادر و دختر خواهر وي لازم دانسته است. و در ماده 1119 بيان نموده است:« طرفين عقد ازدواج مي توانند هر شرطي كه مخالف با مقتضاي عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگر بنمايند مثل اين كه شرط شود هرگاه شوهر زن ديگر بگيرد… زن وكيل و وكيل در توكيل باشد كه پس از اثبات تحقق شرط در محكمه و صدور حكم نهايي خود را مطلقه سازد» و در ماده 1128 با بيان:« هرگاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذكور در عقد تصريح شده با عقد متباينا بر آن واقع شده باشد» ظاهرا حق زوجه جديد را براي جدا شدن از مرد متاهلي كه خود را مجرد معرفي نموده پذيرفته است، ولي براي رعايت حق زوجه اي كه فاقد وكالت مذكور در ماده 1119 مي باشد و شوهرش بر خلاف قول و قرارهاي قبل از ازدواج خود مجددا ازدواج مي كند ضابطه و راهكار جامع الاطرافي ارائه نكرده است. و قانون مجازات مصوب 1370 نيز در ماده 647 با بيان:« چنانچه هر يك از زوجين قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهي از قبيل داشتن تحصيلات عالي، تمكن مالي، موقعيت اجتماعي، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال ان فريب دهد و عقد بر مبناي هر يك از انها واقع شود مرتكب به حبس تعزيري از شش ماه تا دو سال محكوم
مي گردد.» به زوجه دوم و بعد از او اجازه داده تا شوهري را كه خود را به دروغ مجرد معرفي كرده است تعقيب كيفري و توسط مراجع قضايي مجازات نمايند ولي مجوزي صادر نكرده است تا اگر شوهري با انجام ازدواج مجدد در حق زوجه مقدم خود ستم روا داشته باشد زوجه مقدم بتواند در مرجع قضايي شوهر پيمان شكن را مورد تعقيب كيفري قرار بدهد لذا براي رفع بعضي نواقص فوق الاشعار پيشنهاد مي شود:
الف- از لحاظ حقوقي، ماده 1049 قانون مدني كه بيان مي دارد:« هيچ كس نمي تواند دختر برادر زن و يا دختر خواهر زن خود را بگيرد مگر با اجازه زن خود.» بشرح ذيل اصلاح و تكميل گردد:
ماده 1049( اصلاحي)-مرد نمي تواند بدون موافقت زن خود ازدواج مجدد نمايد مگر انكه زن او ناشزه و يا
ناتوان از انجام وظايف زوجيت باشد.
– تبصره: هيچ كس نمي تواند بدون اجازه زن خود دختر برادر زن يا دختر خواهر زن خود را بگيرد حتي اگر زن او ناشزه و يا ناتوان از انجام وظايف زوجيت باشد.
ب- از لحاظ كيفري، با اضافه نمودن عبارت : ( مردي كه داراي زوجه اي متواضع و توانا به انجام وظايف زوجيت مي باشد اگر بدون موافقت مشاراليها مجددا ازدواج نمايد از 3 ماه تا يك سال حبس و يا از 18الي 74 ضربه شلاق محكوم خواهد شد) به ماده 647 قانون مجازات، ماده مذكور بشرح ذيل اصلاح شود:
ماده 647( اصلاحي) – الف: چنانچه هر يك از زوجين قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهي از قبيل داشتن تحصيلات عالي، تمكن مالي، موقعيت اجتماعي، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال ان فريب دهد و عقد بر مبناي هر يك از انها واقع شود مرتكب به حبس تعزيري از شش ماه تا دو سال محكوم
مي گردد.
ب: مردي كه داراي زوجه اي متواضع و توانا به انجام وظايف زوجيت مي باشد اگر بدون موافقت مشاراليها مجددا ازدواج نمايد از 3 ماه تا يك سال حبس و يا به 18 تا 74 ضربه شلاق محكوم خواهد شد.
10/3- كيفر كسي كه در حال احرام شكار كند: اهداء قرباني يا اطعام مساكين و يا گرفتن روزه
به موجب آياتي نظير آيه هاي 95 و 96 سوره مائده، هنگامي كه شخص به قصد انجام آداب حج و عمره محرم مي شود، مادامي كه در احرام است شكار حيوانات صحرايي بر او حرام مي باشد و اگر در حالت احرام صيدي بري را به قتل برساند، براي ان كه عقوبت كار خود را بچشد مي بايد همانند شكاري كه به قتل رسانده است هديه به كعبه رساند و يا براي كفاره عملش به افراد فقير طعام دهد و يا معادل آن روزه بگيرد: يا ايها الذين امنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حرم و من قتله منكم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم يحكم به ذوا عدل منكم هديا بالغ الكعبه ظلما انما ياكلون في بطونهم نارا و سيصلون سعيرا،- انانكه اموال يتيمان را ظالمانه مي خوردند آتش در شكمهاي خود فرو مي برند و بزودي در اتش فروزان قرار مي گيرند( 10 نساء)
(ابتداي آيه 6 سوره نساء كه لزوم امادگي جسماني و تربيتي و رشد عقلاني يتيمان را براي ازدواج و نيز لزوم رشد يا بزرگي انان را براي دريافت اموال و استفاده عقلاني از اموال مورد عنايت قرار داده است . بايد در تعيين بلوغ و رشد و در تشخيص صلاحيت افراد براي ازدواج مورد توجه باشد)
تكلمه: علاوه بر موارديكه بعضي مردان توانمند براي اجراي عدالت نسبي ميان زنان بي شوهر و براي رفع ستم از افراد ستم از افراد يتيم اجازه ازدواج مجدد مي يابند، در موارد ديگري نيز براي رعايت مصلحت توام با اجراي عدالت، ازدواج مجدد يا تعدد زوجات قابل تجويز است، از انجمله: هرگاه زوجه ناشزه يا زوجه اي كه قادر به انجام وظايف زوجيت نيست نخواهد به طريقي منصفانه از شوهر طلاق بگيرد …
3/4/9/3- قانون و تعدد زوجات:
در رابطه با تعدد زوجات و ازدواج مجدد، قانون مدني با بيان: « هيچ كس نمي تواند دختر برادر زن و يا دختر خواهر زن خود را بگيرد مگر با اجازه زن خود» در ماده 1049، اجازه زوجه را فقط براي ازوداج مجدد با دختر برادر و دختر خواهر وي لازم دانسته است. و در ماده 1119 بيان نموده است:« طرفين عقد ازدواج مي توانند هر شرطي كه مخالف با مقتضاي عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگر بنمايد مثل اين كه شرط شود هرگاه شوهر زن ديگر بگيرد …. زن وكيل و وكيل در توكيل باشد كه پس از اثبات تحقق شرط در محكمه و صدور حكم نهايي خود را مطلقه سازد» و در ماده 1128 با بيان:« هرگاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه صفت مذكور در عقد تصريح شده يا عقد متباينا بر آن واقع شده باشد» ظاهرا حق زوجه جديد را براي جدا شدن از مرد متاهلي كه خود را مجرد معرفي نموده پذيرفته است، ولي براي رعايت حق زوجه اي كه فاقد وكالت مذكور در ماده 1119 مي باشد و شوهرش بر خلاف قول و قرارهاي قبل ازدواج خود مجددا ازدواج مي كند ضابطه و راهكار جامع الاطرافي ارائه نكرده است. و قانون مجازات مصوب 1370 نيز در ماده 647 با بيان:« چنانچه هر يك از زوجين قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهي از قبيل داشتن تحصيلات عالي، تمكن مالي، موقعيت اجتماعي، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال ان فريب دهد و عقد بر مبناي هر يك از ان ها واقع شود مرتكب به حبس تعزيري از شش ماه تا دو سال محكوم مي گردد.» به زوجه دوم و بعد از او اجازه داده تا شوهري را كه خود را به دروغ مجرد معرفي كرده است تعقيب كيفري و توسط مراجع قضايي مجازات نمايند ولي مجوزي صادر نكرده است تا اگر شوهري باانجام ازدواج مجدد در حق زوجه مقدم خود ستم روا داشته باشد زوجه مقدم بتواند در مرجع قضايي شوهر پيمان شكن را مورد تعقيب يفري قرار بدهد لذا براي رفع بعضي نواقص فوق الاشعار پيشنهاد مي شود:
الف) از لحاظ حقوقي، ماده 1049 قانون مدني كه بيان مي دارد:« هيچ كس نمي تواند دختر برادر زن يا دختر خواهر زن خود را بگيرد مگر با اجازه زن خود» بشرح ذيل اصلاح و تكميل گردد:
ماده 1049(اصلاحي)- مرد نمي تواند بدون موافقت زن خود ازدواج نمايد مگر ان كه زن او ناشزه و يا ناتوان از انجام وظايف زوجيت باشد- تبصره: هيچ كس نمي تواند بدون اجازه زن خود دختر برادر زن يا دختر خواهر زن خود را بگيرد حتي اگر زن او ناشزه و يا ناتوان ازانجام وظايف زوجيت باشد.
ب) از لحاظ كيفري، با اضافه نمودن عبارت: ( مردي كه داراي زوجه اي متواضع و توانا به انجام وظايف زوجيت مي باشد اگر بدون موافقت مشاراليها مجددا ازدواج نمايد از 3 ماه تا يك سال حبس و يا از 18 تا 74 ضربه شلاق محكوم خواهد شد) به ماده 647 قانون مجازات، ماده مذكور بشرح ذيل اصلاح شود:
ماده 647 ( اصلاحي) – الف: چنانچه هر يك از زوجين قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهي از قبيل داشتن تحصيلات عالي، تمكن مالي، موقعيت اجتماعي، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فريب دهد و عقد بر مبناي هر يك از آنها واقع شود مرتكب به حبس از شش ماه تا دو سال محكوم مي گردد.
ب: مردي كه داراي زوجه اي متواضع و توانا به انجام وظايف زوجيت مي باشد اگر بدون موافقت مشارالها مجددا ازدواج نمايد از 3 ماه تا يك سال حبس و يا به 18 الي 74 ضربه شلاق محكوم خواهد شد.
10/3- كيفر كسي كه در حال احرام شكار كند: اهداء قرباني يا اطعام مساكين و يا گرفتن روزه
به موجب آياتي نظير آيه هاي 95 و 96 سوره مائده، هنگامي كه شخص به قصد انجام آداب حج و عمره محرم مي شود، مادامي كه در احرام است شكار حيوانات صحرايي بر او حرام مي باشد و اگر در حالت احرام صيدي بري را به قتل برساند، براي آن كه عقوبت كار خود را بچشد مي بايد همانند شكاري كه به قتل رسانده است هديه به كعبه رساند و يا براي كفاره عملش به افراد فقير طعام دهد و يا معادل آن روزه بگيرد: يا ايها الذين امنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حرم و من قتله منكم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم يحكم به ذوا عدل منكم هديا بالغ الكعبه او كفاره طعام مساكين او عدل ذلك صياما ليذوق و بال امره …(95) احل لكم صيد البحر و طعامه متاعا لكم و للسياره و حرم عليكم صيد البر مادمتم حرما واتقوا الله الذي اليه تحشرون (96) »
توضيح آنكه آيه 197 سوره بقره با بيان:« … فلا رفث و لا فسوق و لا جدال في الحج و ما تفعلوا من خير يعلمه الله و تزودوا فان خير الزاد التقوي و اتقون يا اولي الاباب » علاوه بر دادن توجه به ممنوع بودن ارتكاب فسوق( شامل هر گناه كبيره و صغيره) اميزش جنسي باهمسر و بحث و جدل، خشونت و هل دادن را هنگام انجام حج ممنوع نموده و از صاحبان خرد خواسته است با انجام امور خير، بخصوص با افزايش تقواي الهي، براي دنيا و اخرت خويش بهترين توشه ها را تهيه نمايند( البته به هدايت قرآن)
11/3- كيفر كسي كه بعد از ارشاد و تذكر در داخل مسجد شرك ورزي مي كند اخراج است از مسجد:
طبق اياتي كه نمونه هايي از انها ذيلا بيان خواهد شد:
الف) شرك ظلمي عظيم و گناهي غير قابل بخشش و موجب تباه شدن اعمال بندگان است
ب) گناه شرك به خدا در مسحد، بخصوص در مسجدالحرام از گناه شرك در ساير مكان ها بزرگتر است
پ) مسجد جايگاه خاص عبادت پروردگار است و بايد از مظاهر خرافه پرستي و شرك ورزي طاهر باشد و كسي كه داخل مسجد شرك ورزي مي كند لازمست در جهت امر به معروف و نهي از منكر با گفتاري نرم او را به نمونه اي از اياتي كه از آن ها تخلف كرده است توجه داد و در صورتي كه بعد از تذكر قرآني همچنان به شرك ورزي ادامه دهد وي را به اخراج از مسجد محكوم و حضورش را در مسجد به اجتناب از رفتار شرك اميز مشروط نمود.
1/11/3- نمونه آيات (در رابطه با مبحث كيفر شرك در مساجد)
1/1/11/3- شرك ورزيدن به خداوند ستمي عظيم است:
آيه 13 سوره لقمان:« … لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم – هرگز به خدا شرك مورز به درستي كه شرك ظلمي عظيم است.»
2/1/11/3- شرك ورزيدن به خداوند گناهي غير قابل بخشش مي باشد:
آيه هاي 48 و 116 سوره نساء:« ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء …- خداوند شرك را نمي بخشد و پايين تر از آن را براي هر كس كه بخواهد مي بخشد …»
3/1/11/3- شرك به پروردگار جهان موجب تباهي اعمال است:
آيه 65 سوره زمر« … لئن اشركت ليحبطن عملك و لتكونن من الخاسرين – اگر شرك بورزي عملت تباه مي شود و از زيانكاران مي باشي.»
4/1/11/3- گناه شرك به خدا در مسجد، بخصوص در مسجد الحرام از گناه شرك در ساير مكانها بزرگتر است:
آيه 28 سوره توبه:« … انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام …- مشركان نجسند و نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند» و ايه 26 سوره حج:« و اذ بوانا لابراهيم مكان البيت ان لا تشرك بي شيئا و طهر بيتي للطائفين و القائمين و الركع السجود- ابراهيم را در بيت جاي داديم كه به من شرك مورز و بيتم را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و نماز گذاران پاك گردان » و ….
5/1/11/3- مسجد بايد از مظاهر خرافه پرستي و شرك ورزي پاك باشد و در آن از خواندن غير خدا اجتناب نمائيم:
آيه 18 سوره جن: « و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا – مسجدها براي( سجده و پرستش) خداوند ميباشند پس با خدا كسي را نخوانيد (بويژه در مسجد).»و…
2/11/3- نمونه هايي از رفتارهاي شرك اميز: خواندن غير خدا با خدا، خواندن غير خدا به دعا( دعا به درگاه غير خدا) و طلب امداد غيبي از غير خدا:
در استنباط از آياتي كه نمونه هايي از ان ها ذيلا بيان مي شود، به استثناء افراد با تقوايي كه عالم و عامل به اوامر خداوند بوده در برابر وسوسه هاي شيطاني مقاوم باشند بقيه افراد را ابليس و ساير شياطين با تزئين اعمال ناصحيح و القاء شبهه مي توانند از صراط مستقيم حق و عدالت منحرف و جهنمي نمايند لذا با اغواگري هاي شياطين جن و انس نه تنها اكثر مردم به قرآن ايمان نمي اورند، بيشتر افراد مومن به خدا نيز به طرق گوناگون نسبت به خدا شرك ورزيده، بعضا با غلو در مورد بزرگان دين(ع) يا قرار دادن نام بزرگان مورد نظر خود ر رديف نام خدا، هم خدا را و هم انان را مي خوانند و به انان نيز توكل و در حضور خدا از انان طلب امداد غيبي مي كنند…
نمونه هايي از ايات مورد استنباط ( در رابطه با مبحث رفتارهاي شرك اميز):
1/2/11/3- شيطان در گمراه نمودن اكثر ما انسانها موفق مي باشد:
آيه هاي 39 و40 سوره حجر:« … لازينن لهم في الارض و لاغوينهم اجمعين(39) الا عبادك منهم المخلصين- ( ابليس گفت) هر اينه آنچه اغوا كننده و زيان اور است براي انسان ها در زمين زينت مي دهم و همه انان را گمراه مي كنم مگر بندگان خالص شده ات را» و آيه هاي 63 نحل و 24 نمل و 28 عنكبوت:
« … زيّن لهم الشيطان اعمالهم …- شيطان اعمال ( خرافي و ناصحيح) انان را براي انان زينت داد» و …
2/2/11/3- اكثر مردم به قران ايمان نخواهند آورد:
آيه 103 سوره يوسف:« و ما اكثر الناس و لو حرصت بمومنين- هر چند به ايمانشان حريص باشي وتلاش كني كه ايمان بياورند، اكثر مردم ايمان نمي اورند» و …
3/2/11/3- بيشتر افراد مومن به خدا نسبت به او شرك مي ورزند:
آيه 106 سوره يوسف:« و ما يومن اكثرهم بالله الا و هم مشركون- و اكثرشان به خدا ايمان نمي اورند الا و ايشان شرك ورزندگانند» و آيات 84 تا 89 مومنون:« قل لمن الارض و من فيها ان كنتم تعملون- بگو زمين و آنچه در آنست از آن كيست اگر مي دانيد؟ (84) سيقولون لله قل افلا تذكرون- مي گويند از آن خداست، بگو پس آيا متذكر نمي شويد(85) قل من رب السموات السبع و رب العرش العظيم- بگو چه كسي پروردگار آسمان هاي هفتگانه و پروردگار عرش عظيم است(86) سيقولون لله قل افلا تتقون- مي گويند ( مالكيت و ربوبيت انها نيز) از ان خداست، بگو پس چرا از خدا پروا نمي كنيد(87) قل من بيده ملكوت كل شي و هو يجير و لا يجار عليه ان كنتم تعلمون- بگو چه كسي حكومت همه موجودات را در دست دارد و او پناه مي دهد و نياز به پناه ندارد اگر مي دانيد؟(88) سيقولون لله قل فاني تسحرون- مي گويند( حكومت همه چيز) از ان خداست بگو پس چرا فريب مي خوريد( نذر به درگاه غير خدا مي كنيد، غير خدا را هم به هنگام دعا
مي خوانيد و از غير خدا امداد غيبي مي خواهيد …)» و …
4/2/11/3- ممنوعيت غلو در دين- نمونه هائي از شرك ورزي ما انسانها – بعضي
هشدارهاي قران در رابطه با پندار، گفتار و رفتارهاي مشركانه:
الف- ايه 171 نساء و ايه 77 مائده:« … لا تغلوا في دينكم …- در دين خود غلو نكنيد …»
ب- ايه 31 سوره توبه:« اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسيح ابن مريم و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما يشركون- علماء مذهبي و زاهدانشان را از دون خدا ارباب گرفتند همچنين مسيح پسر مريم را،( افراد مورد توجهي از مذهب مورد نظر خود، و نيز پيامبران مقرب و امامان به حقي نظير حضرت مسيح را در ربوبيت خدا شركت مي دهند و به انان بعد از خدا توكل مي كنند و ايشان را به دعا مي خوانند و از انان هم امداد غيبي طلب مي كنند و …) در صورتي كه دستور ندارند مگر اينكه الهي يگانه را پرستش كنند، معبودي كه غير از او الهي نيست و پاك است از انچه به او شرك مي ورزند.
پ- آيه هاي 18 و 106 سوره يونس:« و يعبودن من دون الله ما لا يضرهم و لا ينفعهم و يقولون هولاء شفعاؤ ناعند الله قل اتنبئون الله بما لا يعلم في السموات و لا في الارض سبحانه و تعالي عما يشركون- سواي خدا چيزهايي را مي پرستند كه نه زيان و نه سودي به آنان مي رسانند و مي گويند اين ها شفيعان ما نزد خدا مي باشند، بگو ايا خدا را به چيزي خبر مي دهيد كه در آسمان ها و زمين از آن سراغي ندارد؟ او منزه و برتر است از آنچه شرك مي اورند(18) و لا تدع من دون الله ما لا ينفعك و لا يضرك فان فعلت فانك اذا من الظالمين- مخوان سواي خدا آنچه را كه نه سودت دهد و نه گزندت برساند، اگر غير خدا را به دعا خواندي از ستمكاراني»
ت- آيه هاي 194 و 195 سوره اعراف:« ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوا لكم ان كنتم صادقين- آنان كه به جز خدا مي خوانيد بندگاني همچون خود شما هستند اگر دعاي شما در مورد انان درست بوده و از راستگويان باشيد بايد دعاهاي شما را مستجاب و حاجت هايتان را براورده سازند(194) الهم ارجل يمشون بها ام لهم ايدٍ يبطشون بها ام لهم اعين يبصرون بها ام لهم اذان يسمعون بها …- آيا انان را پاهايي هست كه با آن راه بروند يا دست هايي دارند كه با آن بگيرند يا براي ايشان چشم هايي هست كه با آن بتوانند ببينند يا گوش هايي دارند كه با آن بشنوند؟…»
ث- آيه 34 سوره انبياء :« و ما جعلنا لبشر من قبلك الخلد …- و براي هيچ بشري قبل از تو عمر مداوم نداديم …» و آيه هاي 30 و 31 سوره زمر:« انك ميت و انهم ميتون- ( اي محمد) و مي ميري و انان نيز مردگان و ميرندگانند. ثم انكم يوم القيامه عند ربكم تختصمون- سپس روز قيامت ( زنده مي شويد) و نزد پروردگارتان مخاصمه مي كنيد»
ج- آيه هاي 13 و14 و 22 سوره فاطر :« … والذين تدعون من دونه ما يملكون من قطمير- و كساني را كه به جز پروردگار ميخوانيد مالك پوسته هسته خرمايي هم نيستند(13) ان تدعوهم لا يسمعوا دعاءكم و لو سمعوا ما استجابوا لكم و يوم القيامه يكفرون بشرككم …- هنگامي كه بخوانيدشان دعاي شما را نمي شنوند و اگر هم بشنوند اجابت نميكنند و روز قيامت به شركي كه ورزيده اند كفر مي ورزند،…(14) … و ما انت بمسمع من في القبور-( اي محمد) تو نميتواني سخن خود را به آنان كه در گورها هستند برساني(22 فاطر) … » وقتي گوش و ساير اعضاي فوت شدگان از كار افتاده باشد و انطور كه آياتي نظير آيه هاي 259 بقره، 19 كهف، 113 مومنون و 45 يونس دلالت مي كند بدون بدن زنده نتوانند گذر زمان و چيزي را تشخيص بدهند، حتي اگر آنان از اهل هلاكت و مردگاني جهنمي نبوده و مانند كشته شدگان در راه خدا و همچون حضرت عيسي از رفعت يافتگان و در اخرت داخل بهشت داراي زندگي شاد و پاكيزه باشند ايا ممكن است قبل از قيامت سخنها و خواسته هاي مردم دنيا را بشنوند و آنها را اجابت نيز برسانند؟ انهم با توجه به اينكه هيچ يك از اعمال انسان بي پاداش نميماند و هر كس شفاعت نيكو و يا شفاعتي بد كند مزد آن را مي گيرد؟ « من يشفع شفاعه حسنه يكن له نصيب منها و من يشفع شفاعه سيئه يكن له كفل منها …(15 نساء)» و اينكه فرصت هر كس براي انجام عمل تا قبل از فوتش مي باشد:« … قد خلت لها ما كسبت…( 134 و141 بقره)…» و اينكه در روز قيامت است كه خدا با دادن شكل و جان و آگاهي به ما دوباره ما را زنده
مي كند:« … كنتم اماتا فاحياكم ثم يميتكم ثم يحييكم …(28 بقره)» و در آن روز است كه همه اعمال ما و حقيقت عملها اشكار مي گردد:« و قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المومنون …(105 توبه)»
همه اعمال و حقيقت عملها اشكار مي گردد:« و قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المومنون …( 105 توبه)» و اينكه قيامت وقت دريافت مزد اعمال است:« … انما توفون اجوركم يوم القيامه …( 185 ال عمران)» و …
ج- آيه 186 سوره بقره:« و اذا سالك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لي و ليومنوا بي لعلهم يرشدون- و هنگاميكه بندگانم از تو درباره من سال كنند بگو من نزديكم( … نحن اقرب اليه من حبل الوريد- از رگ گردن به انان نزديكترم(16 ق)) دعاي دعاكننده را موقعي كه مرا مي خواند اجابت مي كنم پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من بگروند تا شايد( از هدايت قرآن بهره لازم را بگيرند و) رشد يافته رستگار شوند» و آيه 60 غافر:« … ادعوني استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين- مرا بخوانيد تا برايتان اجابت كنم انانكه از خواندن و عبادت من تكبر ورزند با خواري داخل جهنم مي شوند».
ح- آيه هاي 5 و 6 سوره احقاف:« و من اضل ممن يدعوا من دون الله من لا يستجيب له الي يوم القيامه و هم عن دعائهم غافلون- چه كسي گمراه تر است از كسي كه غير خدا را به دعا مي خواند، ان را كه تا قيامت هم او را بخواند اجابت نخواهد كرد، و مخلقاتي كه در مقام دعا خوانده مي شوند از دعاي دعا كنندگان غافل هستند(5) و اذا حشر الناس كانوا لهم اعداء و كانوا بعبادتهم كافرين- و هنگام قيامت وقتي محشور شوند( و حقايق برملا گردد، انان كه به دعا خوانده شده و وسيله شرك به خدا قرار گرفته اند) دشمن خوانندگان خو خواهند بود و به پرستش عبادت كنندگان خويش كفر خواهند ورزيد» و…
3/11/3- توضيح( در رابطه با مبحث كيفر شرك در مساجد):
اگر شرك را دو نوع بدانيم: شرك در خلقت( شريك قرار دادن براي خدا در آفريدن موجودات و مالكيت آنها) و شرك در ربوبيت( شريك قرار دادن براي خدا در پرورش موجودات و انتظام امور انها) در صدر اسلام، غالب مشركين و بت پرستان مكه خدا خدا را خالق و مالك هستي مي دانستند و شرك ورزي انان نوعا در ربوبيت ( مربيگري يا پروردگاري) خدا بود و اگر از انها سوال ميشد كه چه كسي اسمانها و زمين را خلق كرده است ميگفتند خدا:« و لئن سالتهم من خلق السمات و الارض ليقولن الله …(38 زمر)» و شر ورزي مشركين مذكور در ربوبيت خدا نيز در حدي نبود كه بت ها و بزرگاني نظير حضرت ابراهيم و اسماعيل(ع) را در رديف خدا قرار بدهند و هنگام مواجه شدن با خطرهايي از قبيل خطر غرق شدن در دريا، هم از انها و هم از خدا ياري بخواهند:« فاذا ركبوا في الفلك دعوا الله مخلصين له الدين فلما نجاهم الي البر اذا هم يشركون(65 عنكبوت) همچنين شرك انان در ربوبيت خدا به حدي نبود كه به طور صريح براي خدا شريك مطرح نمايند، وقتي از انان سوال ميشد كه چه كسي از اسمان و زمين به شما رزق مي دهد و چه كسي امور جهان را تدبير مي كند؟ مي گفتند خدا:« قل من يرزقكم من السماء و الارض … و من يدبر الامر فسيقولون الله …(31 يونس)» حتي بسياري از انان پرستش معبودهاي ساختگي خود را از موجبات تقرب به خدا ميپنداشتند. و خواندن آنها و طلب امداد غيبي از انها را اقدامي غير مشركانه و عملي خداپسندانه ميدانستند:« … والذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم الا ليقربوناالي الله زلفي …(3 زمر)»… همچنانكه در زمان حاضر نيز برخي بت پرستان جهان بت هاي خود را وسيله ارتباط با خدا و واسطه كسب نعمت و رحمت ا تلقي مي كنند و اقدامات عبادي مشركانه خود را نه تنها مغاير با يگانه پرستي نمي دانند بلكه انرا از موجبات خشنودي خدا و سبب تقرب به او
مي پندارند … البته گرايش به خرافه و شرك در همه قومها كم و بيش وجود داشته و دارد، با توجه به آيه هائي نظير آيات 103 تا 171 سوره اعراف و 77 تا 98 سوره طه، در زمان حضرت موسي بسياري از بني اسرائيل كه خدا را خالق و پروردگار جهان مي دانستند در اثر تبليغ و توجيه ناصحيح، به سركردگي سامري كه خود را شخصيتي بصير و دين شناس مي پنداشت بر خلاف آموزه هاي دين خود و عليرغم مخالفت پيامبر مقبول خويش، با زيورالات به ساختن معبودي به شكل گوساله پرداختند( شايد به اين خيال باطل كه بنا به اذن خدا، آن بت جلوه اي از خدا و واسطه اي براي نزدكي به او و سيله اي براي برخورداري از رحمت خدا و كانوني براي همبستگي و موجبي براي رونق دين انان است؟! ) … در جمع بندي مفاهيم آيات قرآن كريم به نظر مي رسد كه:
الف/3/11/3- قرار دادن نام مخلوق در كنار نام خالق بي همتا، از يك طرف، بالانمايي بيش از حد مقام مخلوق و غلو است در مورد او، از طرف ديگر، پايين و كوچك نماياندن شان خالق جهان و نوعي تقصير و اهانت است نسبت به پروردگار بزرگ.
ب 3/11/3- به دعا خواندن و طلب امداد غيبي كردن از مصاديق پرستش مخاطب دعا مي باشد و چون تنها خدا شايسته پرستش است لذا هرگاه از غير خدا انتظار امداد غيبي داشته باشيم و غير خدا را مخاطب دعا قرار دهيم و به درگاه غير خدا دعا كنيم، مرتكب رفتاري خرافي و مشركانه گرديده ايم.
پ/3/11/3- بهترين راه براي اجتناب از ارتكاب شرك و خرافه پرستي اين است كه ضمن مطالعه عميق و مداوم قرآن، پندار و گفتار و كردار خود را بر آيات رشن و محكم اين كتاب الهي منطبق سازيم و سعي نماييم براي خدا بنده اي متواضع ، دقيق و متفكر بوده، در حالي كه با كلماتي نظير« اياك نعبد و اياك نستعين» خطاب به او مي گوييم فقط تو را مي پرستيم و فقط از تو ياري مي جوييم در گفتار خود صادق باشيم، تا در روز جزا، روزي كه راستگويان را صداقت انان سود مي دهد « … يوم ينفع الصادقين صدقهم … (119 مائده) از زيانكاران نباشيم و در حدي مطلوب از رحمت و رضوان پروردگار مهربان برخردار شويم.
4- تجويز جنگ هاي دفاعي عادلانه ضمن تاكيد به تقويت توانمندي هاي جامعه اسلامي در جهت استقرار صلح عادلانه :
طبق آياتي كه نمونه هايي از ان ها ذيلا بيان مي شود مسلمان اصيل بايد اگاه به قرآن، با تقوا، متواضع، حق گو، دفاع كننده از حق، كمك كننده به مظلوم، مقاوم، صلح جو و از هر نظر عادل و نيكو باشد و خردمندانه براي قرآني كردن جامعه كوشش كند تا در اثر ارتقاء علم، ايمان، تكنيك و ساير توانمندي ها جامعه اسلامي در جايگاه رفيع خود قرار بگيرد و كسي جرات تجاوز به حقوق مسلمانان را نداشته و صلح و آزادي و امنيت در مناطق اسلامي مستقر باشد و در صورتي كه كفار با تجاوز به حقوق مسلمانان جنگ را به انان تحميل نمايند با شدتي كه مقتضي اجراي عدالت است با كفار متجاوز برخورد كند و پيوسته خدا را در نظر اشته باشد و از كمترين ستم حتي نسبت به دشمن ستمگر خود دوري نمايد.
نمونه هايي از ايات مرتبط به مبحث جنگ:
1/4- لازم است حتي الامكان ساعاتي از شبانه روز را به مطالعه قرآن بپردازيم و آن را ياد بگيريم و اعتقادات اعمال خود را به آن تطبيق بدهيم:
آيه 17 سوره قمر و ايه 20 مزمل:« و لقد يسرنا القرآن للذكر …- قرآن را براي پندگيري ( اموختن و عمل كردن) آسان نموديم …( 17 قمر) … فاقروا ما تيسر من القرآن …- پس تا مي توانيد از قرآن بخوانيد …(20 مزمل) » و …
2/4- تقوا نيرويي بازدارنده از هر گونه ستم و محرك انجام نيكويي هاست و هر انساني بخصوص هر مسلمان اصيلي بايد با تقوا باشد:
آيه 13 سوره حجرات: « … ان اكرمكم عند الله اتقاكم …- گرامي ترين شما نزد خدا با تقوا ترين شما
مي باشد …»
از ميان انسان ها انساني باتقواتر است كه در مقابل خدا خاشع تر و از نافرماني او خوفناك تر و براي تشخيص وظايف الهي خود جدي تر و دقيق تر و در انجام آن وظايف كوشاتر و محتاط تر و در راه كسب رضايت خدا و رسيدن به جوار رحمت او فداكارتر باشد، لذا انسان هاي با تقوا بايد كتاب هدايت خدا را بطور مرتب مورد مطالعه قرار بدهند و با تشخيص حق و باطل و عدل و ظلم و خوب و بد، از بدي ها دوري كنند و براي انجام امور خداپسند نهايت تلاش خود را به كار ببرند و چنان بر هواي نفس خود مسلط و خداخواه باشند كه هنگام جنگ با دشمن متجاوز نيز علاوه بر امتناع از ارتكاب هر گونه ستم، اگر دشمن انان بخواهد مطلبي در مورد دين بداند، طبق آيه 6 سوره توبه كه مي فرمايد« و ان احد من المشركين استجارك فاجره حتي يسمع كلام الله ثم ابلغه مامنه … هرگاه يكي از مشركان از تو پناه خاست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس به مكان امنش برسان …» اگر شده ان دشمن فرد پيمان شكني باشد كه سال ها عليه اسلام توطئه و پيكار نموده و صدمات زيادي به مسلمانان وارد كرده و در اخراج رسول خدا از خانه و شهرش شركت داشته است به او پناه مي دهند تا به پيام قرآن اگاهي بيشتري يافته و از ناحيه مسلمانان در تبليغ و فراهم اوردن موجبات رستگاري دشمن كوتاهي صورت نگرفته باشد.
3/4- كسي كه خود را بنده و تسليم خداي مهربان بداند بايد نسبت به مردمان مهربان و متواضع باشد:
آيه 63 سور فرقان:« و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما- ( از صفات) بندگان خاص خداوند مهربان( انست كه) ملايم و متواضعند و بدون تكبر بر زمين راه مي روند و زماني كه افراد جاهل آنان را مرد خطاب قرار مي دهند در پاسخ به انان سلام مي گويند» و …
4/4- مسلمان دقت و بررسي مي كند تا سخني كه مي گويد منطبق با واقع، خدشه ناپذير، خردمندانه، كامل و پاك باشد و از سخن او كمترين ستم و فسادي ايجاد نگردد:
آيه 70 سوره احزاب:« يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و قولوا قولا سديدا- اي اهل ايمان از نافرماني خدا بپرهيزيد و به حق سخن بگوييد» و …
5/4- در دفاع از حق:
الف/5/4- كساني كه مورد ستم قرار گرفته اند و براي دفاع از حق خود راه صحيحي بغير از جنگ نمي يابند اجازه دارند كه جنگ نمايند:
آيات 39 تا 41 سوره حج:« اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير- براي كساني كه جنگ از طرف دشمن به آنان تحميل شده است و مورد ستم قرار گرفته اند اجازه جنگ داده شد و خدا بر ياري آنان توانا مي باشد(39) الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا و لينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز- همان كساني كه چون مي گفتند پروردگار ما خداوند يكتا است به ناحق از خانه هاي خود رانده شدند و اگر خدا بعضي از مردم را به وسيله بعضي ديگر دفع نكند صوامع و بيع و نمازها و مسجدهايي كه در ان ها زياد ياد خدا مي گردد همه خراب شدن به نابودي مي رفت، و خدا ياري مي كند كسي كه او را ياري كند خدا قوي و شكست ناپذير است(40) الذين ان مكناهم في الارض اقاما الصلوه و اتوا الزكوه و امروا بالعمروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبه الامور- ( ياري دهندگان خدا) آنانند كه هرگاه در زمين به انان تمكين بدهيم نماز را برپا مي دارند و زكات را ادا مي كنند و امر به خوبي و نهي از بدي مي نمايند، و سرانجام امور براي خدا است()» و …
ب/5/4- دفاع بايد متناسب با حمله و ستم دشمن باشد:
آيه هاي 190 و 193 سوره بقره:« و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين-( اي گروندگان به قرآن) با كساني كه با شما جنگ مي كنند در راه خدا جنگ كنيد( رضاي خدا را در نظر داشته باشيد) و از عدالت تجاوزنكنيد كه خدا ستم كاران را دوست ندارد(190) … و قاتلوهم حتي لا تكون فتنه و يكون الدين لله فان انتهوا فلا عدوان الا علي الظالمين- و با آنان جنگ كنيد تا فتنه برطرف شود و دين براي خدا باشد( و مانع تبليغ قرآن و بازدارنده از عمل به آن نباشند) پس اگر( از ادامه جنگ و فتنه) باز ايستادند( جز با ستمگاران با بقيه آنان دشمني نكنيد كه) دشمني جز بر ستمگران روا نمي باشد(193)» و …
پ/5/4- براي دفاع از حق در مقابل مشركين و كفاري كه پيمان ترك مخاصمه را شكسته و آغازگر جنگ و اخراج كننده مسلمانان از شهر و مانع اجراي قرآن و طعنه زننده به حقايق دين اسلامند مي بايد جنگيد:
آيات 12 و 13 و 36 سوره توبه:« و ان نكثوا ايمانهم من بعد عهدهم و طعنوا في دينكم فقاتلوا ائمه الكفر انهم لا ايمان لهم لعلهم ينتهون- اگر پس از بستن پيمان، سوگند خود را شكستند و در دين شما طعنه زدند، با امامان كفر بجنگيد تا شايد( از ضربه وارد كردن به اسلام) باز ايستند(12) الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدوكم اول مره …- آيا با مردمي كه سوگند خود را شكستند و براي اخراج رسول كوشيدند و اغازگر جنگ بودند نمي جنگيد؟ …(13) … و قاتلوا المشركين كافه كما يقاتلونكم كافه و اعلموا ان الله مع المتقين- همچنان كه مشركان همگي به جنگ شما برخاسته اند شما نيز همگي به جنگ انان برخيزيد و بدانيد كه خدا با اهل تقوي مي باشد(36)» و …
ت/5/4- لزوم جنگ با گروهي از مسلمانان كه به گروهي ديگر ستم مي كنند و نمي خواهند از تجاوز به حقوق انان خودداري و يا تجاوز خود را جبران نمايند:
آيه 9 سوره حجرات:« و ان طائفتان من المومنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احديهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفي الي امر الله فان فات فاصلحوا بينهما بالعدل و اقسطوا ان الله يحب المقسطين- اگر دو گروه از مونان با يكديگر به جنگ برخاستند، ميانشان اشتي بدهيد و اگر يكي از ان دو گروه بر ديگري ستم نمود با ان گروهي كه ستم مي كند بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد پس اگر به فرمان خدا بازگشت، ميانشان صلحي عادلانه برقرار كنيد و ( هميشه نسبت به دوست و دشمن) عدالت نماييد كه خداوند عدالت كنندگان را دوست مي دارد» .
ث/5/4- اجازه پيكار با كافران به قران كه به صورت اقليت در كشور اسلامي زندگي و بطور خصمانه يا بحالت طغيانگري از پرداخت ماليات عادلانه خودداري مي كنند، پس از ابلاغ قرآن و رعايت قبح عقاب بلاييان:
آيه 29 سوره توبه:« قاتلوا الذين لا يومنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الكتاب حتي يعطوا الجزيه عن يدوهم صاغرون- با كساني ( از اقليت هاي كشور) كه عليرغم ابلاغ كتاب خدا( و توان بهره مندي از هدايت قرآن) به خدا و آخرت ايمان نمي اورند و آنچه خدا و رسولش حرام كرده حرام نمي دانند و دين خدا را دين نمي دارند جنگ نماييد تا به دست خود جزيه ( يا ماليات و سهم عادلانه از مبلغ خدمات مورد بهره برداري را) بپردازند و( رفتارتان قرآني، خردمندانه و عادلانه باشد تا انان) در برابر احكام اجتماعي قرآن تواضع و به ضابط جامعه اسلامي عمل نمايند» و …
6/4- براي كمك به انسان هاي مظلوم و دفع ستم از انان اگر راه اي مسالمت بسته باشد جنگ مي بايد كرد:
ايه 75 سوره نساء:« و ما لكم لا تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القريه الظالم و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيرا- چرا در راه خدا و مستضعفين از مردان و زنان و كودكان تحت ستم كه مي گويند خدايا ما را از اين شهر كه اهلش ستمگرند بيرون ببر و براي ما يار و ياوري قرار بده جنگ نمي كنيد؟»
7/4- مسلمان بايد در راه خدا مقاوم و براي اجراي عدالت و احقاق حق استوار باشد:
آيه 123 سوره توبه:« قاتلوا الذين يلونكم من الكفار وليجدوا فيكم غلظه واعلموا ان الله مع المتقين- اي اهل ايمان با كافران حربي كه براي جنگ با اسلام به سوي شما برگشته و به شما نزديك شده اند بجنگيد، بايد در شما غلظت بيابند( شما را در جنگ قوي و در عمل به قرآن پابرجا و خود را از نفوذ بر شما ناتوان ببينند) و بدانيد كه خدا با تقوا پيشگان است ( و در هر موقعيتي نبايد تعدي يا تفريط نماييد)» و ايه هاي 15 و 45 سوره انفال:« يا ايها الذين امنوا اذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلا تولوهم الادبار- اي كساني كه ايمان آورده ايد هرگاه با تهاجم كافران روبرو شديد با پشت كردن بر آن ها از مبارزه فرار نكنيد(15) … اذا لقيتم فئه فاثبتوا واذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون- هنگامي كه گروهي از دشمنان را ملاقات كرديد پايداري كنيد و خدا( و دستورالعمل هاي او در قرآن) را زياد ياد كنيد، باشد كه رستگار شويد(45)» و آيه 4 سوره صف:« ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كانهم مرصوص – خدا كساني را كه همچون صفي استوار در راه او پيكار مي كنند دوست
مي دارد» و …
8/4- مسلمان جنگ طلب نيست و تا جايي كه عدالت قراني خدشه دار نشود صلح جويانه با مشكلات برخورد مي كند:
ايه 208 سوره بقره:« يا ايها الذين امنوا ادخلوا في السلم كافه …- اي اهل ايمان همگي به سلم اندر آيدد( تسليم خدا و صلح جو باشيد…» و ايه 128 سوره نساء:« … والصلح خير …- صلح خوب است …» و ايه 108 سوره انعام :« و لا تسبوا الذين يدعون من دو نالله فيسبوا الله عدوا بغير علم …- انان را كه جز از خدا مي خوانند دشنام ندهبد ( اگر شما به مشركان و يا به مقدسات انان دشنام بدهيد) انان نيز خصمانه و به ناداني خدا را دشنام مي دهند …» و آيه 1 سوره انفال:« … فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم …- بترسيد از نافرماني خدا رابط خويش را اصلاح و بين خود صلح برقرار كنيد …» و ايه هاي 151 و 152 سوره شعرا:« و لا تطيعوا امر المسرفين – و دستور اسراف كاران را اطاعت نكنيد(151) الذين يفسدون في الارض و لا يصلحون – انان كه در زمين فساد مي كنند و اصلاح نمي نمايند» و آيه هاي 55 ، 56 ، 57 و 61 سوره انفال:« ان شر الدواب عند الله الذين كفروا فهم لا يومنون- هر اينه بدترين جنبندگان در نزد خدا ان ها هستند كه كافر شده اند و( به حقايق روشني كه در قرآن بيان گرديده است) ايمان نمي اورند(55) الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهد هم في كل مره و هم لا يتقون- ان ها كه هر بار از ايشان پيمان گرفتي پيمان خود را شكستند و( از پيمان شكني، خيانت و ستمگري) پروايي ندارند(56) فاما تثقفنهم في الحرب فشردبهم من خلفهم لعلهم يذكرون- پس اگر ان ها را در جنگ يافتي طوري پراكنده شان ساز كه پشتي هايشان نيز پراكنده شوند باشد كه عبرت گيرند(57) … و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل علي الله انه هو السميع العليم- و اگر تمايل به صلح نشان دادن تو نيز مايل به صلح باش و بر خدا توكل كن كه او شنوا و دانا است(61)» و …
9/4- انسان ها به ويژه مسلمانان كه خود را تسليم اوامر خدا مي دانند بايد داراي پندار، گفتار و كرداري عادلانه باشند و براي عدالت قيام كنند:
ايه 25 سوره حديد:« لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط …- ما رسولانمان را با دلايل روشن فرستاديم و با انان كتاب و ميزان ( وسيله شناسايي حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند …» و …
10/4- انسان ها بخصوص مسلمانان بايد از پندار، گفتار و كرداري نيكو برخوردار باشند و پيوسته در مسير خير و صلاح، راستي و درستي و حقو عدل تلاش نمايند:
ايه 195 سوره بقره:« … و احسنوا ان الله يحب المحسنين – نيكويي كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست مي دارد» وآيه هاي 2 و 3 سوره عصر:« ان الانسان الفي خسر( در هر زمان به ويژه در زمان مرگ و قيامت) انسان زيانكار و دچار خسارت مي باشد(2) الا الذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر- مگر كساني كه( به آنچه رسولان خدا لزوم ايمان به آن را ابلاغ كرده اند) ايمان اورده و ( طبق وحي الهي، و در زمان امامت قرآن كريم به هدايت اين كتاب الهي) عمل هايشان نيكو بده يكديگر را به حق توصيه نموده و راي استقامت در مسير حق( ضمن تهيه وسايل مورد نياز) به يكديگر سفارش هاي لازم را كرده باشند»و …
11/4- مسلمانان بايد انچنان قوي و عزتمند باشند كه كسي جرات تجاوز به حقوق انان را نداشته باشد:
آيه هاي 60 و 65 سورا انفال:« و اعدوا لهم ما استعطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم و اخرين من دنهم لا تعلمونهم الله يعلمهم …- تا مي توانيد خود را نيرومند و به بهترين سلاح ها و وسايل ارتباطي و سواري مجهز سازيد به طوري كه دشمن خدا و دشمن خود و بعضي جمعيت هاي ديگر را كه خدا مي شناسد بترسانيد ( تا جرات نكند به حريم اسلام و به حقوق مسلمانان تجاوز نمايند) …(60) … و ان يكن منكم مائه يغلبوا الفا من الذين كفروا بانهم قوم لا يفقهون – و اگر( خود و جامعه خويش را به هدايت قرآن قوي ساخته و هنگام نبرد نيز صابر باشيد) صد نفر از شما بر هزار نفر از كافران اسلام ستيز غلبه مي كنند زيرا ان كافران فاقد بينش و دانش عميقند( هر قوم و ملتي كه بيشتر و اگاهانه تر به اموزش هاي قراني عمل كند قوي تر و عزتمند تر مي گردد) » و…
12/4- با كفار حربي كه براي رسانيدن آسيب به اسلام فتنه و جنگ مي نمايند بايد با قاطعيت و شدتي عادلانه برخورد كرد، باشد كه ديگر به حقوق مسلمانان تجاوز ننمايند:
آيه 29 سوره فتح:« محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم ….- محمد (ص) فرستاده خدا است و كساني كه با او هستند در برابر كفار( دشمنان حربي اسلام) شديد و در بين خود مهربان مي باشند …» طبق آياتي نظير ايه هاي 8 و 9 سوره ممتحنه، به كفار غير حربي كه در امر دين به مسلمانان صدمه نزده اند مي توان ملايمت و نيكويي كرد و تا انجه كه براي اسلام ضرري نداشته باشد با انان دوستي نمود:
« لا ينهكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين- خدا شما را از نيكي كردن و رعايت عدالت نسبت به كساني كه با شما در امر دين پيكار نكردند و از خانه هايتان بيرون نراندند باز نميدارد( در هر حال و با هر كس عدالت را رعايت كنيد زيرا) خدا عدالت پيشگان را دوست مي دارد (8) انما ينهكم الله عن الذين قاتلوكم في الدين و اخرجوكم من ديارهم و ظاهروا علي اخراجكم ان تولوهم و من يتولهم فاولئك هم الظالمون – خدا شما را از دوستي با كساني باز مي دارد كه در امر دين با شما پيكار كردند و از خانه هايتان بيرون راندند و يا به بيرون راندن شما كمك كردند و هر كس با اين كافران دوستي كند ستمگر مي باشد» و …
13/4- بايد پيوسته خداوند را در نظر داشت و از كمترين ستم حتي نسبت به دشمن ستمگر خود دوري نمود:
آيه 94 سوره نساء:« يا ايها الذين امنوا اذا ضربتم في سبيل الله فتبينوا و لا تقولوا لمن القي اليكم السلام لست مومنا تبتغون عرض الحيوه الدنيا فعند الله مغانم كثيره كذلك كنتم من قبل فمن الله عليكم فتبينوا ان الله كان بماا تعملون خبيرا- اي كساني كه ايمان اورده ايد وقتي درراه خدا مبارزه مي كنيد بايد( حقانيت دين خدا و درستي روش خود را براي ديگران به ويژه براي دشمنان، و علت و چگونگي جنگ و صلح دشمن را براي خود) تبيين و روشن نماييد و به كسي كه( از سپاه دشمن) به شما سلام مي دهد( به گمان اينكه كافر و قصد او فريب و غافلگيريست ) نگوييد مومن نيستي، اگر غنيمت زندگاني دنيا را مي جوئيد، غنيمت هاي زياد نزد خدا است شما از قبل انچنان بوديد( كفر مي ورزيديد و براي متاع دنيا ستيز مي كرديد) خدا بر شما منت نهاد( و براي ايمان به حق به وسيله قرآن هدايتتان نمود و اكنون كه هدف شما تبليغ قرآن و اجراي عدالت براي كسب رضايت خداد است نبايد در اثر كوتاهي در بيان حق و به سبب گمان باطل مرتكب ظلمي شويد كه روز جزا شرمنده و پشيمان باشيد) پس تبيين كنيد( و اگر كسي جرم قابل مجازاتي نكرده است و خطري هم براي شما ندارد او را رها كنيد و بدانيد كه) خداوند به آنچه انجام مي دهيد اگاه است» و ايه 8 سوره مائده:
« …كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم شنئان قوم علي الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوي …- قوام يافته و قيام كننده و مستقيم براي خدا بده، شهادت دهنده به حق و عدل، و الگوي راستي و درستي ( بر ساير ملت ها) باشيد و كينه و دشمني نسبت به قومي موجب بي عدالتي و مجرميت شما نباشد( و چون هر انساني بايد متقي باشد لذا) عدالت كنيد كه عدل به تقوا نزديك تر است …» و …
تبصره-«… نبلوكم بالشر و الخير …- بيازماييم شما را به بدي و خوبي …(35 انبياء)» انسان به طرق مختلف در دنيا مورد امتحان قرار مي گيرد تا ضمن ساختن خويش چگونگي بينش، تقوا، عدالت و بندگي خود را مشخص كند و در اخرت به جزا و جايگاهي كه شايسته ايمان و عمل و شخصيت اوست برسد، در اين راستا، كسي كه داراي پندار و اعمالي ناپسند باشد و بطور عمد در جهت لاف حكم خدا انساني صالح را نيز بكشد، با ارتكاب اين جنايت ممكن است ثابت نمايد كه از تقوا و عدالت خاليست و در صورت داشتن فرصت و مكنت، از كشتن بقيه انسان ها نيز در جهت ارضاي اميال و اغراض خود امتناع نخواهد كرد و به اين سبب در اخرت همچون كشنده تمام انسانه با او برخورد شود و دائمان در عذابي اليم گرفتار باشد:« … من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فكانما قتل الناس جميعا …- هر كس انساني را كه كسي را نكشته يا در زمين فسادي ايجاد نكرده است بكشد مثل انست كه همه انسان ها را كشته است …( 32 مائده)» .
در خاتمه: ما انسان ها معمولا عقايد و اعمال ناشي از عقايد خود را صحيح و حق مي دانيم و در دنيا از داشتن آن ها خوشحالي نيز مي نمائيم :« … كل حزب بما لديهم فرحون ( 53 سوره مومنون و 32 سوره روم» در حالي كه علاوه بر كتاب هدايت خدا كه ميزان تشخيص حق و باطل بوده و اعتقادات و اعمال ناصحيح را مشخص نموده است ، اختلاف و تضادهايي كه بين باورهاي پيروان مذاهب و گروه هاي مختلف وجود دارد دليلي گويا به ناصحيح بودن اكثر عقايد و اعمال ما جهانيان است و براي انكه در اخرت دچار اندوه و مشكلاتي عظيم و خساراتي غير قابل جبران نباشيم واجب است با استفاده از قرآن( كه تنها كتاب كامل براي هدايت بشر بوده كه به نسبت كتاب هايي نظير تورات و انجيل، از اميخته شدن با روايات و تغيير وتبديل مصون مانده است) اعتقادات و اعمال خود را خردمندانه مورد رسيدگي و ارزيابي قرار دهيم و ضمن مطالعه دقيق اين كتاب الهي، در جهت كسب رضاي خدا و با اميد به برخورداري از ياري او، در رفع ايراد عقايد و اعمال خويش بكوشيم:« و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين – و كساني كه در ما كوشيدند ( و با تدبر در قرآن براي تشخيص حق و پذيرش و عمل ان تلاش نمودند) انان را به راه هاي خويش هدايت مي كنيم، و محققا خداوند با نيكوكاران است(69 عنكبوت)» و علاوه بر اينكه نسبه به همه، اعم از دوست و دشمن رفتارمان عادلانه باشد از نيكي به يكديگر منجمله به كافراني كه در مورد دين با مسلمانان جنگ نكرده اند مضايقه نماييم(سوره ممتحنه) و بخصوص نسبت به مسلمانان نه تنها كمترين دشمني و كينه اي نداشته باشيم بلكه انان را برادران ايماني خود دانسته و هميشه خيرخواه و دعاگوي ايشان باشيم و پيوسته به پيشگاه خدا عرضه بداريم كه: …« ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين امنوا ربنا انك روف رحيم– پروردگارا ما را و برادرانمان را كه پيش از ما ايمان اورده اند ببخش و هيچ كينه اي نسبت به مومنين( به قرآن) در دل ما قرار مده، پروردگارا بدرستي كه تو رئوف و رحيمي (10 حشر)»
با تشكر از شما حق جويان عزيزي كه به احترام قرآن سخانان نارساي اين نگارنده كوچك را تحمل فرموده ايد و براي رفع نواقص آن و در جهت رستگاري خويش قرآن را مورد تدبر و تفكر قرار مي دهيد.
« والسلام علي من اتبع الهدي » قاضي بازنشسته- محمود جاويدان
فهرست مطالب
عنوان صفحه
1- پيشگفتار ……………………………………………………………………………………………………….
1/1- قرآن از هر حديثي بهتر است…………………………………………………………………………….
2/1 – قرآن كتاب هدايت خداوند است ……………………………………………………………………..
3/1- قرآن نور است………………………………………………………………………………………………
4/1- قرآن قانوني كامل و نعمتي تمام است …………………………………………………………………
5/1- قرآن فرقان و جداكننده حق از باطل است ……………………………………………………………
6/1- قرآن ميزان سنجش حق و باطل است ………………………………………………………………….
7/1- قرآن رحمت و بيان كننده همه حقايق مورد نياز براي هدايت و رستگاري است ………………
8/1- حضرت محمد(ص) رسول خداوند براي همه مردم است……………………………………………
9/1- حضرت محمد(ص) ابلاغ كننده قرآن است ………………………………………………………….
10/1- حضرت محمد(ص) امام و رحمت براي جهانيان است ……………………………………………
11/1- حضرت محمد(ص)مكلف به متابعت از قرآن بوده است………………………………………….
12/1- حضرت محمد(ص) طبق احكام قرآن قضاوت و رفتار مينموده است ………………………….
13/1- رسول خداوند امام و سرمشقي نيكو است ………………………………………………………………….
14/1- همه ما بايد قرآن را وسيله اتحاد خود با يكديگر قرار بدهيم …………………………………….
15/1- حضرت محمد و ساير افراد به تمسك به قرآن موظف گرديده آند …………………………….
16/1- در اثر اغواگريها، ايمان و اعمال اكثر افراد خداپرست به شرك گرائيده ……………………….
17/1- قرآن مي بايد بطور مداوم مورد مطالعه قرار گيرد……………………………………………………
18/1- خداوند براي آشنايي و عمل به قرآن، فراگيري اين كتاب عظيم را آسان نموده………………
19/1- بايد براي افزايش دانش و بهره گيري از خرد خويش تلاش كنيم ………………………………
20/1- با متابعت از هدايت خداوند رستگار باشيم…………………………………………………………..
2- مقدمه……………………………………………………………………………………………………………
الف/2- قرآن باطل كننده اتهامات مطروحه عليه اسلام است……………………………………………..
ب/ 2- لزوم اصلاح قوآنين پيشي گيرنده از قرآن…………………………………………………………..
3- جرائمي كه مجازات دنيائي آنها در قرآن مشخص شده ………………………………………………
1/3- كيفر قرآني زنا و لواط ……………………………………………………………………………………
2/3- اعلام مجازاتي است براي محاربه با خدا و رسول و افساد في الارض و قتل عمد……………….
1/2/3- بزه محاربه وافساد في الارض در قانون مجازات ………………………………………………….
2/2/3- مصاديقي قرآني از بزه محاربه و افساد توام با فلسفه حجاب) …………………………………..
3/3 – كيفر قذف يارمي بهتان زنا …………………………………………………………………………….
4/3- كيفر سارق …………………………………………………………………………………………………
1/4/3- نمونه هايي از ايات مورد استناد در رابطه با مبحث سرقت ………………………………………
1/1/4/3- اگر سارق محارب و مفسد في الارض محسوب شود، به مجازات محارب و مفسد محكوم مي شود
2/1/4/3- ضرورت انفاق ……………………………………………………………………………………….
3/1/4/3- پرداخت زكات ………………………………………………………………………………………
4/1/4/3- پرداخت صدقه ……………………………………………………………………………………….
5/1/4/3- در خصوص قرض الحسنه ………………………………………………………………………….
6/1/4/3- در مورد انفال ………………………………………………………………………………………. …
7/1/4/3- آيه مربوط به خمس و موارد مصرف آن…………………………………………………………
8/1/4/3- وجوب عدالت ورزي حاكمان…………………………………………………………………….
9/1/4/3- وجوب اطاعت از سرپرستان امور، در حدود وظيفه و مسئوليت انان…………………………
10/1/4/3- بايد به امامت قرآن براي اصلاح امور فردي و اجتماعي تلاش كرد ……………………….
11/1/4/3- با برقراري عدالت انگيزه جرائمي نظير سرقت را به حداقل برسانيم ……………………….
12/1/4/3- خداوند براي بندگان خود امنيت و رفاه را مي پسندد…………………………………………
13/1/4/3- اگر تقواي مومن افزايش يابد دقت او در قران بيشتر و بديهايش كم مي شود…………….
14/1/4/3- مسلمانان بايد از لحاظ رشد، سرامد امتها باشند ……………………………………………….
2/4/3- بزه سرقت در قانون مجازات ايران …………………………………………………………………..
5/3- قصاص عضو: كيفر كسي كه به بدن ديگران صدمه مي زند………………………………………..
6/3- كيفر قتل غير عمد………………………………………………………………………………………….
1/6/3- در رابطه با حقوق ميهمانان و اقليت هاي كشور……………………………………………………
2/6/3- در رابطه با حقوق زن ………………………………………………………………………………….
7/3- كيفر شكستن عهد و سوگند …………………………………………………………………………….
8/3- كيفر ظهار……………………………………………………………………………………………………
9/3- كيفر زوجه ناشزه ………………………………………………………………………………………….
1/9/3- لزوم تذكر به همسري كه از انجام وظايف زوجيت خودداري مي كند………………………..
2/9/3- بي اعتنايي در بستر ……………………………………………………………………………………..
3/9/3- ضرب ساده و بي خطر ………………………………………………………………………………..
1/3/9/3- در رابطه با حقوق و تكاليف قانوني زوجين نسبت به يكديگر و فرزندان…………………..
2/3/9/3- نظريه و پيشنهاد در مورد جنبه جزايي نشوز ……………………………………………………..
4/9/3- متاركه اي منصفانه ……………………………………………………………………………………..
1/4/9/3- قانون در رابطه با طلاق و اقسام آن ……………………………………………………………….
2/4/9/3- هدف قرآن از تجويز تعدد زوجات……………………………………………………………….
3/4/9/3- قانون و تعدد زوجات ……………………………………………………………………………….
10/3- كيفر كسي كه در حال احرام شكار كند …………………………………………………………….
11/3- كيفر كسي كه در مسجد شرك ورزي مي كند ……………………………………………………
1/11/3- نمونه آيات در رابطه با مبحث شرك……………………………………………………………..
1/1/11/3- شرك به خداوند ستمي عظيم است ……………………………………………………………
2/1/11/3- شرك به خداوند گناهي غير قابل بخشش مي باشد …………………………………………
3/1/11/3- شرك به پروردگار موجب تباهي اعمال است…………………………………………………
4/1/11/3- گناه شرك در مسجد، از گناه شرك در ساير مكانها بزرگتر است ……………………….
5/1/11/3- مسجد بايد از مظاهر خرافه پرستي و شرك ورزي پاك باشد………………………………
2/11/3- نمونه هايي از رفتارهاي شرك اميز…………………………………………………………………
1/2/11/3- شيطان در گمراه نمودن اكثر ما انسانها موفق مي باشد ………………………………………
2/2/11/3- اكثر مردم به قران ايمان نخواهند آورد………………………………………………………….
3/2/11/3- بيشتر افراد مومن به خدا نسبت به او شرك مي ورزند ……………………………………….
4/2/11/3- ممنوعيت غلو در دين- نمونه هائي از شرك ورزي ما انسانها ……………………………..
3/11/3- توضيح( در رابطه با مبحث كيفر شرك در مساجد) ……………………………………………
الف/3/11/3- قرار دادن نام مخلوق در كنار نام خالق بي همتا …………………………………………..
ب 3/11/3- خواندن غير خداوند و طلب امداد غيبي………………………………………………………..
پ/3/11/3- بهترين راه براي اجتناب از ارتكاب شرك خودسازي طبق امزه هاي قران است……….
4- تجويز جنگ هاي دفاعي عادلانه ضمن تاكيد به تقويت توانمندي هاي جامعه اسلامي …………
1/4- لزوم جديت و مداومت در مطالعه قران………………………………………………………………….
2/4- تقوا نيرويي بازدارنده از هر گونه ستم و محرك انجام نيكويي هاست …………………………..
3/4- بنده خداي مهربان نسبت به مردمان مهربان و متواضع باشد………………………………………….
4/4- مسلمان دقت مي كند تا سخن او منطبق با واقع وخردمندانه باشد………………………………….
5/4- در دفاع از حق……………………………………………………………………………………………..
الف/5/4- اذن جنگ به مظلوم براي دفاع از حق خود……………………………………………………..
ب/5/4- دفاع بايد متناسب با حمله و ستم دشمن باشد ……………………………………………………
پ/5/4- اذن دفاع از حق در مقابل مشركين و كفار پيمانشكن……………………………………………
ت/5/4- لزوم جنگ با گروهي از مسلمانان كه به گروهي ديگر ستم مي كنند………………………..
ث/5/4- اجازه پيكار با كافران كه از پرداخت ماليات عادلانه خودداري مي كنند……………………
6/4- جنگ براي كمك به مظلومين و دفع ستم از آنان……………………………………………………
7/4- مسلمان بايد در راه خدا و احقاق حق مقاوم باشد ……………………………………………………
8/4- مسلمان نبايد جنگ طلب باشد…………………………………………………………………………..
9/4- انسان ها بايد با پندار، گفتار و كرداري عادلانه باشند و براي عدالت قيام كنند …………………
10/4- انسان ها بايد از پندار، گفتار و كرداري نيكو مسير صلاح و حق و عدل تلاش نمايند ……….
11/4- مسلمانان بايد قوي و عزتمند باشند ……………………………………………………………………
12/4- لزوم ابراز قاطعيت در برابر كفار حربي………………………………………………………………..
13/4- لزوم تبيين حق و خودداري از ستم……………………………………………………………………