وزراي خارجه در دوره پهلوي اول به ترتيب:
1)حسن مشار دسامبر 1925 تا ژوئيه 1926- جمادي الاخر 1343 هـ.ق- آذر 1304 تا تير ماه 1305 هـ.ش
2)عليقلي خان مشاور الممالك انصاري 1926 تا 1928- 1344 تا 1347 هـ.ق 1305 تا 1307 هـ.ش
3)فتح الله پاكروان (كفيل) 1928 تا 1931 م 1347 تا 1349 هـ.ق- 1307 تا 1309 هـ.ش
4)محمد علي فروغي 1931 تا 1933 م- 1349 تا 1352 هـ.ق- 1309 تا 1313 هـ.ش
5)سيد باقر كاظمي 1933 تا 1937 م- 1352 تا 1356 هـ.ق- 1311 تا 1316 هـ.ش
6)عنايت الله سميعي 1937 تا 1939 م- 1356 تا 1358 هـ.ق- 1316 تا 1318 هـ.ش
7)مظفر اعلم 1939 تا 1941 م 1358 تا 1360 هـ.ق 1318 تا 1320 هـ.ش
8) علي سهيلي 1941 تا 1942 م- 1360 تا 1361 هـ.ق- 1320 تا 1321 هـ.ش
در اين بخش از تحقيق ابتدا زندگي نامه هر يك از وزراي خارجه و سپس فعاليت هاي هر يك از آنها توضيح داده شده است.
«حسن مشار»
1)زندگي نامه
حسن مشار معروف به مشارالملك از رجال و وزرايي است كه در طول حيات خود در دوره چهار پادشاه مشاغل مهمي را بر عهده داشت، وي گذشته از اينكه ده بار به مقام وزارت و دوباره به نمايندگي مجلس و يكبار وزير دربار احمد شاه بوده است يكي از رجال ثروتمند و اعيان ايران مي باشد كه دوران حيات خود را در «مونت كارلو » در قصر با شكوهي با رفاه و آسايش گذراند. تولد در سال 1243 هـ .ش و وفاتش در سال 1327 هـ .ش اتفاق افتاد و پدرش مشار كه از اعضاي وزارت خارجه بود فرزند خود را براي جانشيني در آن وزارتخانه تربيت كرد گذشته از فارسي و عربي به زبان فرانسه نيز آشنايي داشت و در سال 1307 هـ.ش داخل وزارت خارجه تا نهضت مشروطه در آن وزارتخانه بود مصدر مشاغلي از قبيل رياست اداره حسابداري شد. در كودتاي 1299 هـ .ش مشارالملك وزير دربار بود و در برانداختن سيد ضيا و تبعيد او از ايران نقشي داشت ولي مردي با سواد و اهل حساب و كتاب و مال انديش بود در دوران وزارت خود در پنج وزارت خانه كار موثري انجام نداد و هيچگونه آثار علمي از او به يادگار نمانده است و در سال 1300ش ظاهراً به جرم تحريك عليه قوام و سردار سپه تحت تعقير قرار گرفته و تبعيد شد ولي اين تبعيد زياد طول نكشيد و مجدداً به ايران آمد و با رضا شاه نزديكي بيشتري يافت به طوري كه بيش از اندازه مقرب و محرم شد و از طرف رضا شاه ماموريت رسيدگي به اموال و املاك سپهسالار تنكابني به او واگذار شد و نيز قسمتي از املاك او را براي شاه به عنوان هديه در نظر گرفت.[1]
وي در انتخاب دوره اول مجلس از طرف اعيان و ملاكين تهران به وكالت رسيد ولي در ماجراي مبارزه با محمد علي شاه و تند روي هاي بعضي از نمايندگان آن دوره دخالت نداشت به همين دليل بعد از استبداد صغير كار مهمي به او ارجاع نشد و در وزارت ماليه مدتي رئيس تشخيص عايدات بود.
در سال 1329 هـ.ق به معاونت وزارت ماليه رسيد تا اينكه در سال 1295 ش فرمان رياست وزرائي وثوق الدوله صادر شد وثوق در ظرف 10 روز توانست اعضاي كابينه خود را معرفي كند و لذا از كار كناره گرفت ولي استعفاي او مورد موافقت واقع نشد و كابينه خود را تشكيل داد در آن كابينه حسن مشار به وزارت ماليه انتخاب شد و سرپرستي وزارت تجارت نيز با او بود. در كابينه عين الدوله و صمصام السلطنه مشار الملك همچنان وزارت ماليه را بر عهده داشت در سال 1297 هـ.ش در نخست وزيري دوم وثوق الدوله مجدداً به وزارت ماليه رسيد و در ترميم كابينه وزير مشاور شد و سپس به وزارت دربار احمد شاه برگزيده شد. در كودتاي 1299 هـ.ش مشارالملك وزير دربار بود و در برانداختن حكومت سيد ضياء و تبعيد او از ايران نقشي داشت زيرا خود سوال رياست وزرايي داشت ولي سر نگرفت و قوام السلطنه به اين سمت گمارده شد. مشار المك تا سال 1300 هـ.ش وزير دربار بود بعد جاي خود را به صاحب اختيار داد و به مجلس شوراي ملي رفت زيرا از طرف مردم سيرجان به نمايندگي انتخاب شده بود. در سال 1303 هـ.ش در دو كابينه سردار سپه عنوان وزارت خارجه دانست و در كابينه مخبر السلطنه هدايت بود كه در سوم آذر 1308 هـ.ش به وزارت ماليه معرفي شد ولي بيش از پنج ماه در اين سمت نبود كه از كابينه خارج گرديد و از آن تاريخ به بعد ديگر كاري را عهده دار نشد و قبل از شهريور 1320 هـ.ش به اروپا رفت و با ثروت زياد نوبه زندگي پرداخت.[2]
مشار الملك مردي باسواد و اهل حساب و كتاب و مال انديش بود در دوران وزارت خود در پنج وزارت خانه كار موثري انجام نداد و هيچگونه آثار علمي از او به يادگار نمانده است.
فعاليت هاي حسن مشار
روز 29 آذر ماه 1304 هـ.ش برابر با سوم جمادي الاخر 1344 هـ.ش و دسامبر 1925 م در ساعت 9 صبح فروغي اولين كابينه را به رضا شاه معرفي و سپس به مجلس شوراي ملي معرفي نمود در اين كابينه ميرزا حسن خان مشاور وزير امور خارجه بوده است. اين كابينه تا تير ماه 1305 هـ.ش در اين مقام باقي بود و انتخابات دوره ششم در دوره زمامداري وي انجام شد. توضيح آنكه فروغي در دوران پهلوي مدتي با سمت كفالت عهده دار امور بوده ولي بعداً به سمت رئيس الوزرا مشغول كار شده است و در اين دوره زمامداري از افرادي مانند ابوالحسن پير نيا- قاسم صور- محمد علي فرزين- نظام الدين حكمت- غلام رضا هدايت در پشت، عدليه، ماليه، فوايد عدليه و تجارت رسميت و تلگراف بايد يادآوري نمود[3].
وزارت امور خارجه 16 آبان 1304، نمره 19232 فوري
حكومت جليله تهران و توابع
ابلاغيه اي راجع به شناسايي والاحضرت اقدس دامت عظمته به رياست موقت مملكت تهيه شده كه حسب الامر مبارك، تلواً ارسال مي دادم كه بفرمائيد امشب در صفحه اول تمام جرايد طبع نمايند.در زمان حسن مشار كه وي به عنوان وزير امور خارجه معرفي شده بود معاهده نامه وداديه ما بين ايران و تركيه منعقد شد كه از طرف دولت ايران آقاي ميرزا داوود خان مفتاح به عنوان كفيل وزارت خارجه و از طرف تركيه شوكت بيگ ايلچي و سفير كبير تركيه در ايران پس از ارائه اختيار نامه هاي خود كه معتبر شناخته شد مذاكراتي را آغاز كردند و قرارداد آنها در 5 فصل منعقد شد و هر دو كشور نسبت به يكديگر تعهداتي را كردند. فصل اول در رابطه با صلح خلل ناپذير و دوستي صميمي و دائمي ما بين مملكت شاهنشاهي ايران و جمهوريت تركيه و همچنين ما بين اتباع آنها برقرار خواهد بود.
فصل دوم: در صورت عمليات نظامي از طرف يك يا چند ناحيه دولت مخالف نسبت به يكي از دولتين متعاهدتين طرف متعاهد ديگر متعهد است كه بي طرفي خود را نسبت به متعاهد خود محفوظ بدارد.
فصل سوم: هر يك از متعاهدين تقبل مي نمايند كه از جمله نسبت به متعاهد ديگر خودداري كرده و در هيچ نوع اتحاد و يا ائتلاف سياسي و اقتصادي و يا مالي كه از طرف يك يا چند دولت ثالث متعاهد ديگر يا برضد امنيت نظامي وآن منعقد شده باشد شركت بجويد.
فصل چهارم: در صورتي كه يك يا چند دولت در موقع جنگ با يكي از متعاهدين معظمين بي طرف متعاهد ديگر را نقض كرده و از خاك آن مملكت قشون و اسلحه و مهمات جنگي عبور دهد و يا بخواهد آذوقه چهارپايان و يا هر چيزي كه براي جنگ لازم باشد در آن مملكت تهيه نمايد و يا قشون خود را كه عقب نشيني مي نمايند از آنجا عبور دهد و يا سكنه مملكت بي طرف را براي مقاصد نظامي تشويق به قيام كند و يا در خاك مملكت بي طرف ملزم است كه استكشافات نظامي به عمل آورد متعاهد با قواي مصلحت خود از عمليات مذكوره جلوگيري كرده و بي طرفي خود را حفظ نمايند[4].
فصل پنجم: طرفين معظمين متعاهدين تعهد مي نمايند كه تاسيس و توقف تاسيسات و دستجات را كه مقصد آنها بر هم زدن صلح و امنيت مملكت متعاهد و يا تغيير حكومت آن باشد در خاك خود اجازه نداده و همچنين اشخاص و دستجاتي را كه به وسيله تبليغات با ساير وسايل درصدد مبارزه با مملكت متعاهد ديگر باشد ممنوع از توقف در خاك خود بدارد.
البته لازم به ذكر است كه در پنجم ارديبهشت 1305 هـ .ش معاهده و داديه و تامينه بين دولت ايران و دولت تركيه منعقد شد و با امضاي اين معاهده تصور ميشد كه ايران و تركيه از حس هجواري استفاده نمودند و برخوردي روي نخواهد داد ولي چنين نشد و در شهريور 1306 هـ .ش بر اثر تصادم سر حدي اختلافاتي به وجود آمد كه منجر به صدور يادداشت هاي از طرفين گرديد و بالاخره در 17 مهر ماه 1306 هـ .ش وزارت خارجه ايران ابلاغيه را صادر نمود كه چگونگي ماجرا شرح داده شد و اين ابلاغيه در زمان عليقلي خان مشاور الممالك انصاري صادر شد.[5] در آوريل 1926 م عهدنامه مودت بين دو كشور منعقد گرديد و قرار شد مذاكرات مربوطه به انعقاد موافقت نامه هاي گمركي و مرزي و مبادلات پستي و غيره نيز بلافاصله شروع شود. در 5 نوامبر 1934م نيز دو قرارداد مورت و امنيت و بي طرفي و همكاري اقتصادي بين دو كشور در آنكارا به امضا رسيد البته اين قرارداد در زمان نخست وزيري فروغي و سيد باقر كاظمي كه وي به عنوان وزير امور خارجه ايران معرفي شده بود بسته شد.[6]
زندگي نامه عليقلي خان مشارالممالك انصاري
عليقلي خان انصاري مشاور الممالك متولد 1248 خورشيدي پسر ميرزا حسن خان نايب الوزرا و نوه حاج ميرزا مسعود ايشلقي گرمرودي انصاري وزير امور خارجه در زمان محمد شاه قاجار مي باشد. نامبرده از كارمندان وزارت خارجه بوده است و از سال 1319 تا 1322 هـ.ق كه ميرزا حسنخان مشير الملك (مشيرالدوله) وزير مختار ايران در پطرزبورگ بود، علي قليخان مشاور الممالك سمت نيابت و بعد مستشاري سفارت را داشت و براي اولين بار در كابينه عبدالحسين ميرزا فرمانفرما در سال 1334 هـ.ق، 1294 خورشيدي وزير امور خارجه شد و در دو كابينه حسن مستوفي الممالك د ر سال 1296 خورشيدي، 1336 هـ.ق و در كابينه نجفقلي خان صمصام السلطنه بختياري وزير خارجه بود. در سال 1297 شمسي مطابق با 1919 ميلادي در كابينه وثوق الدوله معروف به كابينه قرارداد چندي وزير امور خارجه بود و بعد در راس هياتي عازم پاريس شد كه به نمايندگي دولت ايران در مذاكرات كنگره صلح و رساي شركت نمايد.
لكن چون بين انگلستان و وثوق الدوله دست نشانده است براي عقد قراردادي كه براي به تحت الحمايگي انگلستان در آيد مذاكراتي در جريان بود و با گرفتن صد و سي هزار ليره صورت هم گرفت، بنابراين از طرف وثوق الدوله نخست وزير چندان توجهي به هيات مزبور نشد و اقدامات آن تاييد نگرديد و اين عدم توجه دولت ايران به هيات مزبور باعث تعجب دول ديگر از آن جمله آمريكا شد و چون شهرت داشت كه دول فاتح در كنفرانس در سالي توجه زيادي به ايران نكرده اند در اين باره ابلاغيه اي نيز صادر شد.[7]
در سال 1298 خورشيدي برابر با 1338 هـ.ق چون وثوق الدوله قرارداد گذايي 1919 ميلادي را با انگليس بست و ايران را به موجب قرارداد مزبور رسماً به تحت الحمايگي انگلستان درآورد با اين وضع ديگر لزومي نداشت كه ايران هيات نمايندگي در كنفرانس صلح ورساي داشته باشد بنابراين اين هيئت نمايندگي را احضار و مشاور الممالك را به سمت سفير كبير ايران در اسلامبول نمود. پس از سقوط وثوق الدوله كه به واسطه بستن قرارداد 1919 فوق العاده طرف تنفر عموم واقع شده بود و روي كار آمدن مشير الدوله (حسين پيرنيا)، او مشاور الممالك را براي تنظيم قرارداد با دولت شوروي به مسكو فرستاد و قرارداد تحت 26 ماده با وزير امور خارجه امضا شد.[8]
وي در سال 1305 هـ .ش وزير ايران در مسكو بود از آنجا احضار شده و در كابينه مستوفي الممالك بجاي تقي زاده كه مستعفي و مامور اداره غرفه ايران در نمايشگاه فيلادلفي شده بود وزير خارجه گرديد و در فروردين سال 1306 خورشيدي با سمت وزير امور خارجه ايران براي تجديد مذاكرات با شوروي در زمينه افتتاح مناسبات بازرگاني دارد مسكو شد و بر او اين كابينه هدايت مخبر السلطنه در سال 1306 نيز وزير امور خارجه شد. وي در سال 1319 هـ.ش در سن 71 سالگي در تهران در گذشت. [9]
فعاليت هاي «عليقلي خان مشاور الممالك انصاري»
در كابينه مستوفي الممالك ابتدا سيد حسن تقي زاده به عنوان وزير امور خارجه معرفي شد ولي تقي زاده قبول نكرد و به جاي او عليقلي خان مشاور الممالك انصاري به اين سمت منصوب شد در روز 21 خرداد 1305 هـ .ش مستوفي الممالك كابينه خود را به مجلس معرفي كرد. و همچنين در كابينه دوم مستوفي الممالك نيز مشاور الممالك انصاري به عنوان وزير امور خارجه ايران معرفي شدند. در كابينه مخبر السلطنه هدايت نيز وي به عنوان وزير امور خارجه ايران معرفي شدند كه در مسكو بودند بعد از او فردي به او عنوان وزير امور خارجه ايران معرفي شدند.
در زمان مشاور الممالك انصاري يكي از مهمترين مسائل مطرح شده اختلاف ايران و شوروي در رابطه با قصبه فيروزه كه يكي از موارد اختلاف ميان آن در كشور بوده است در زمان نخست وزيري مشير الدوله در 1299 خورشيدي سريعاً وي به مشاور الممالك انصاري دستور داد كه به مسكو رفت درباره معاهده دوستي و ايجاد روابط ميان را در مذاكره شود، وي پس از چند ماه مذاكره بالاخره موفق شد كه متن عهدنامه را تهيه و در روزهاي آخر رياست وزرايي در تاريخ 29 فوريه 1921 به امضا رسانيد و روابط دوستانه برقرار شد.[10]
دولت اتحاد جماهير شوروي بارها در مكاتبات و اعلاميه هاي رسمي خود كه خطاب به ملت ايران و دولت ايران صادر مي كرد كه قسمت هايي از خاك ايران در دوران فرمانفرمايي تزارها من غير حق و بر خلاف ميل ملت و دولت ايران به خاك روسيه ضميمه شده است و وعده ميدهد كه دولت جديد سوسياليستي حاضر است اسباب فرضيه خاطر دولت ايران را فراهم نمايد. و بارها گفته شده بود كه قصبه فيروزه و اراضي مجاور آنرا كه دولت ايران بنا بر قرارداد مورخه 28 ماه مه 1928 م به روسيه واگذار كرده بود به دولت ايران مسترد مي دارد و به دولت ايران متقبل ميشود كه شهر سرخس كه حاليه به اسم سرخس روس يا سرخس كهنه معروف است و اراضي اطراف آن را جزء متصرفات روسيه بداند. در رابطه با قصبه فيروزه دولت ايران بارها تلگرافي را به سفارت روسيه فرستاد وي سفارت روسيه هر بار در دادن جواب قطعي تفره مي رفت.[11]
«تلگراف مشاور الممالك»
حضرت اشرف رياست وزرا در باب اختلافات سر حدي رايج به فيروزه و حصار و نيم دائره عباس آباد در 120 تقاضاي شوروي را به عرض رسانده ام. در باب مغان مي خواهند بهرام تپه طرف شوروي و تازه كند طرف ايران بماند، به اين ترتيب نسبت به خط سر حدي موافق عهدنامه تركمن چاي و حفظ خط سر حدي 1914 كيلومتر مربع اراضي ايران طرف شوروي بماند. در باب خط سر حدي اترك مي خواهد خط سر حدي موافق قرارداد 1881 و پروتكل هاي 1886 معين شود بدين ترتيب خليج حسينقلي طرف شوروي خواهد ماند.
در مسئله سر حد آذربايجان و خراسان مذاكرات بسيار شد كه اسناد آن در وزارت خارجه ضبط است، طرف خراسان به زمان ناصر الدين شاه، محمد صادق خان سرتيپ توپخانه مامور تعيين خط سر حدي بوده و ارفع الدوله مترجم پروتكل 1886 راجع به آن تشخيص است دانسرويا ندانسته موسي خان را كه براي آوردن آب به صحرا بوده است و اترك مسافتي از اين نهر به طرف شمال است خليج حسينقلي چندين فرسخ مربع خاك ايران از دست رفته است.
اما از طرف آذربايجان حدي كه در عهد نامه گلستان معين شده است امتداد رود ارس است تا آنجايي كه رود مزبور سير دارد اختلاف در جهت بقيه خط است كه مقدار مهمي از اراضي در طرف شوروي است. اما در رابطه با قصبه فيروزه كه محلي بسيار خوش آب و هوا است كه در زمان ناصر الدين شاه به خواهش امپراطور روس به روسيه واگذار شد و در عوض قصبه حصار كه محله اي خراب است و بسيار بد آب و هوا به دولت ايران واگذار شد. در عهدنامه 1921 م كه شوروي عهدنامه تركمن چاي را لغو كرده بود متصرفات دولت امپراطوري را به ايران برگرداند منجمله قصبه فيروزه، ولي از قصبه فيروزه دست بر نداشت و گمان نمي رفت كه اين اختلاف حل شود مگر در صورت دادن امتيازاتي به دولت شوروي. تا اينكه در 28 مرداد 1332 هـ .ش در حكومت زاهدي قرار شد مسائل ارزي و مرزي را حل و فصل نمايند تا اينكه در آذر ماه 1333 هـ .ش موافقت نامه اي در تهران به امضا رسيد و قرار شد قصبه فيروزه همچنان در اختيار روسها باقي بماند و در عوض اختلافات در مغان به نفع ايران حل شود.[12]
«عزيمت به مسكو»
در دهه اول مرداد 1305 هـ .ش تيمور تاش وزير دربار به عنوان نماينده فوق العاده دولت اتنخاب گرديد كه به مسكو مسافرت نموده درباره قرارداد تجارتي و ساير امور مورد اختلاف با دولت شوروي وارد مذاكره شود كه وي مدتي در مسكو بود و توفيقي حاصل ننمود و قرار شد عليقلي خان مشاور الممالك انصاري كه در مورد قرارداد 1921 م ايران و شوروي نماينده تام الاختيار دولت ايران بوده و شوروي ها نسبت به خوش بين بودند ماموريت داده شد كه به مسكو رفته كه به مذاكره بپردازند. در قرار 1921 م ايران و شوروي عليقلي خان مشاور الممالك انصاري امتيازات بسياري را به دولت شوروي واگذار كرده بود از اين رو بسيار مورد حمايت شوروي بود. بعد از ورود انصاري به مسكو بود كه با جديت مشغول مذاكره گرديد و بعد از يك سال قرارداد تجارتي و تامينه شيلات بين ايران و اتحاد جماهير شوروي در روز بيستم مهر 1306 هـ .ش به امضا رسيد[13].
«ملاقات مستوفي با سفير شوروي»
در سوم خرداد 1306 هـ .ش مستوفي الممالك به سفارت شوروي رفت و قريب او ساعت با يورنيف سفير كبير شوروي درباره روابط تجارتي كه در چند كابينه دچار وقفه شده بود و مورد اختلاف بوده مذاكره نمود. بيشتر اختلافات بر سر حق ترانزيت بود كه در قرارداد 1921 م براي ايران به رسميت شناخته شده بود ولي در امضا قرارداد تجارتي مي خواستند اين حق را از ايران سلب نمايند و در حقيقت حق ترانزيت را در گرو شيلات ايران گرفته بودند. در آن زمان تنها مشتري صادرات ايران شوروي ها بودند و نيز بيشترين واردات نيز از كشور شوروي صورت مي گرفت كه اين موضوع به تجار ايراني لطمه بسياري را وارد كرده بود.[14]
در تلگراف 13 خرداد 1306 هـ .ش مشاور الممالك انصاري بالاخره توافق هايي حاصل شد كه در رابطه با ميزان صادرات در سال 50 ميليون دوبل باشد و معادل همين مبلغ مال التجاره روسيه به ايران وارد شود. در خصوص ترانزيت نيز دولت روسيه اعلام كرد كه با هر كشوري كه دولت روسيه داراي مناسبات تجارتي است دولت ايران مي تواند ترانزيت آزاد داشته باشد ولي دولت ايران درصدد بود به صورت آزاد با هر كشوري حق ترانزيت آزاد داشته باشد دولت روسيه موافقت كرده است كه نازل ترين تعرفه راه آهن و كشتي راني را از مال التجاره ايران اخذ نمايد و صد ده از قيمت اجناس تجار را در خود روسيه براي مخارجي كه لازم دارند بپردازند و صد پنج ديگر را هم وجه نقد و بقيه را جنس تحويل دهد. دولت روسيه بعدها موضوع صادر كردن جوازها را لغو و مال التجاره هاي ايران را در گمركات سر حدي خود فقط پلومپ ميكند. در مقابل نيز دولت روسيه از دولت ايران خواست كه در خصوص شيلات دولت ايران موافقت هايي را در مقابل دولت روسيه انجام دهد. سريعاً مخبر السلطنه تلگرافي را به مشاور الممالك مخابره كرد و به او گفت تمام درخواست ها پذيرفته ميشود فقط در 2 مورد اختلاف است كه اميد است حل شود.[15]
«قرارداد شيلات»
از جمله قراردادهاي مهمي كه در آن دوره با دولت شوروي بسته شد قرارداد شيلات بود كه به موجب اين قرارداد كه در زمان عليقلي خان مشاور الممالك انصاري بسته شده امتيازات بسياري به دولت شوروي داده شد اين قرارداد در 21 ماده بسته شد كه شامل چندين بخش شد كه در اين دوره حق بهره برداري از شيلات به دولت شوروي داده شد.[16]
«قرارداد گمركي»
دولت شاهنشاهي ايران از يك طرف و دولت اتحاد جماهير شوروي از طرف ديگر با تمايل به تسهيل روابط تجارتي كه خوشبختانه فيما بين مملكتين موجود است و براي ايفاي به تعهدات منتجه از ماده 19 معاهده 26 فوريه 1921 م تصميم گرفتند يك معاهده گمركي منعقد نمايند و براي انجام اين منظور نمايندگان هر دو كشور معرفي شدند كه از طرف دولت ايران عليقلي خان مشاور الممالك انصاري و از طرف دولت شوروي مسيو-ل. كاراخان معاون كميسر خارجه اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي انتخاب شوند، اين معاهده كه در چهار ماده بسته شد كه اين قرارداد تا 5 سال مجري خواهد بود، هر گاه قبل از انقضاي مدت يكي از طرفين قصد فسخ آن را اظهار ندارند و قرارداد منحصراً به زبان فرانسه نوشته شد و امضاء شد. به موجب اين قرارداد امتيازات گمركي بسياري به دولت شوروي سوسياليستي داده شد و ايران در زمينه گمركات نيز اگر چه امتيازات بسيار ناچيزي كسب كرد ولي در عوض امتيازات بسياري نيز واگذار كرد كه اين موضوع براي تجار ايراني بسيار لطمه محسوب شد.[17]
«شرح تصويب قرارداد ايران و شوروي»
روز اول اكتبر 1927 م برابر با 8 مهر 1306 هـ .ش بي سيم مسكو خبر امضا قرارداد را مخابره كرد، در مورد يك سلسله معاهدات بين اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي و ايران ابلاغيه اي صادر شد:
1)قرارداد تامينه و بي طرفي كه به نام استحكام دوستي براي طرفين تعهدات متقابله راجع به عدم تعرض و عدم مداخله در امور داخلي و عدم شركت در اتحادها و معاهدات سياسي و همچنين تحريم و محاصره هاي اقتصادي كه بر ضد طرف ديگر باشد مقرر مي دارد.
2)مبادله يادداشت ها راجع به مناسبات متقابله تجارتي بين اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي و ايران كه ترتيب اجراي مبادله جنسي بين مملكتين را معين ميكند ترتيب مزبور به وسيله تعيين 50 ميليون معات براي واردات مال التجاره وطني ايران به اتحاد شوروي معين ميشود و حدود اين مبلغ براي تجار ايراني ترتيب داده براي واردات مال التجاره ايران به اتحاد شوروي و صادرات مال التجاره شوروي به ايران به طريقي كه معادل 90 و 100 واردات اجناس شوروي صادر شود قرار داده شده است. در ضمن يادداشت هاي متبادله شده پيش بيني شده كه ممكن است بر مقدار صادرات ايران به اتحاد شوروي افزوده شود و همچنين در تجارت با اتحاد شوروي مزاياي اساسي براي تجار ايراني پيش بيني شده و تجار ايراني را در يك سلسله از مسائل مهمه در رديف وضعيت متساوي با تشكيلات دولتي و تعاوني و اقتصادي شوروي قرار داده اند به ايران ترانزيت صادراتي آزاد از خاك اتحاد جماهير شوروي به ممالك و همچنين ترانزيت واردات در حدود صورت هاي مخصوصي از ممالك ثالث كه اتحاد شوروي روابط تجارتي با آنها داده شود.[18]
3)قرارداد استفاده از شيلات سواحل جنوبي بحر خزر ايران كه ترتيبات و شرايط كار كمپاني مختلط شوروي- ايران را در شيلات به مدت 25 سال معين ميكند.
4)مبادله يادداشت ها راجع به پرت پهلوي كه براي نگاهداري پرت و ابنيه آن از طرف دولت ايران از زمان تحويل پرت به ايران به ترتيب شايسته كه براي حوائج بحر پيمائي لازم است شرايطي معين ميكند.
5)قرارداد گمركي كه تعرفه قراردادي در روابط تجارتي بين اتحاد جماهير شوروي و ايران مقرر مي گردد و همچنين اصل معامله متقابله كامله الوداد را در تعرفه ها و مسائل گمركي برقرار ميسازد قرار داد مزبور منافع توسعه روابط تجارتي بين اتحاد شوروي و ايران و منافع افتضايات ملي ايران و صناعت ملي ايران پيش بيني ميكند.
اين معاهده را از طرف اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي رفيق چيچرين كميسر ملي امور خارجه و رفيق كاراخان كميسري خارجه و از طرف ايران آقاي عليقلي خان مشاور الممالك انصاري وزير امور خارجه امضا كرد.[19]
در قرارداد اجاره جداگانه كه در حين مبادله يادداشت ها به امضا رسيده ترتيب استفاده شركت سهامي كشتي راني به جز خزر در مبناي اصول اجاره از كرپي ها و انبارها و ساير ابنيه ها واقعه در بندر پهلوي كه حاليه در تصرف دارد معين ميشود و قرارداد اجاره مذكور را رفيق بولويان عضو مشاوره كميسري طرق و شوارع از طرف كشي راي بحر خزر امضا كرد.[20]
زندگي نامه فتح الله پاكروان
وي معروف به مشير حضور، در سال 1297 هـ.ق در تبريز تولد يافت پدرش حاج ميرزا كاظم خان مشير لشكر و جدش خان معتمد بود. مادرش دختر ميرزا تقي خان امير كبير بود. پاكروان پس از اتمام تحصيلات مقدماتي و مطابق معمول زمان، براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت و بر مدرسه نظامي سن سير پاريس را به اتمام رسانيد و به ايران بازگشت در سال 1280 ش به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و پس از چندي ژنرال قنسول از سير شد در انتخابات دوره روم مجلس شوراي ملي از طرف مجلس به جاي وثوق الدوله كه مقام وزارت گرفته بود به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد. پس از اتمام دوره مجلس وابسته نظامي ايران در تركيه و بعد روسيه ترازي شد و پس از آن ژنرال قسنول استامبول گرديد. مدتي هم مصر و بعد در جده شارژ دافر بود در سال 1301 هـ .ش وزير مختار در مصر شد از اوايل 1307 تا پايان 1308 هـ .ش كفيل وزارت امور خارجه بود. در آن سال وزير مختار در اتريش و ايتاليا شد و علاوه بر آن در كشور امور مربوط به كشورهاي مجارستان و چكسلواكي نيز توسط او اداره مي شد يعني در حقيقت وزير مختار در چها ركشور اروپايي بود. در سال 1310 هـ .ش به سمت سفير كبير ايران در اتحاد جماهير شوروي تعيين گرديد و علاوه بر آن سفير لتوني و استوني نيز بود در اواسط سال 1313 هـ .ش به تهران احضار شد و به سمت استانداري خراسان تعيين گرديد در سال 1314 هـ .ش كه موضوع تغيير كلاه بيش آمد در مشهد بين پاكروان استاندار و اسدي نائب التوليه اختلاف نظر ايجاد شد و اسدي معتقد به اين نكته بود كه در مشهد موضوع كلاه فرنگي در بوته اجمال باقي بماند ولي پاكروان اعتقاد داشت اجراي آن مشكلاتي را ايجاد نخواهد كرد. اسدي به دليل نزديكي به رضا شاه در عقيده خود پا فشاري كرد غافل از اينكه پاكروان م مورد علاقه شاه وقت بود.[21]
سرانجام در اثر اجراي طرح كلاه وقايعي در مشهد رخ داد و قيام مسجد گوهر شاد به وجود آمد كه عده زيادي از مردم مشهد و زوار شهيد شدند و پس از رسيدگي محرك واقعه اسدي را تشخيص دادند كه محاكمه و اعدام شد پس از اعدام اسدي امور نيابت اسدي نيز به عهده پاكروان قرار گرفت و در حقيقت دوالريا ستين شد.
پاكروان بلامنازع تا مهر ماه 1320 هـ .ش در سمت مزبور بود تا اينكه به تهران احضار شد و پس از چندي به علت قتل اسدي و قتل شهيد سيد حسن مدرس تحت تعقيب ديوان كيفر قرار گرفت و به زندان رفت. چندي بدون شغل در تهران گذرانيد تا به همت رجال آذربايجان به سفارت كبراي ايران در ايتاليا منصوب شد. در دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي عده اي از نمايندگان طالب نخست وزيري او بودند ولي صدارت او انجام نگرفت تا در سال 1330 هـ .ش در گذشت. پاكروان مردي با كفايت، جدي، تحصيل كرده و ديكتاتور بود.[22]
فعاليتهاي فتح الله پاكروان
فتح الله پاكروان از سال 1307 هـ.ش تا 1309 هـ.ش به عنوان كفيل وزارت خارجه معرفي شد. و همچنين در كابينه دوم هدايت نيز آقاي پاكروان به عنوان كفيل خارجه معرفي شده بود همه ساله فرزند شيخ عيسي (شيخ بحرين) براي شكار آهو به بندر لنگه مي آمد، در سال 1302 هـ .ش نيز بر طبق معمول وارد لنگه شد و با سر گرد علي اصغر خان فرمانده گردان بنادر ملاقات نمود و از طرف وي پذيراي گرمي از شيخ حمد به عمل مي آيد. انگليس ها متوحش شده و به شيخ حمد اطلاع مي دهند كه در بحرين اغتشاشي رخ داده است و به وي فشاري آورند تا با كشتي جنگي لارنس مراجعت كند. شيخ حمد در روز 5/2/1302 خ مراجعت مي نمايد و فرمانده گردان بنادر به عنوان مشايعت تا بندر منامه رفته و در آنجا پياده ميشود. هنگام ورود شيخ حمد به معيت فرمانده گردان بنادر به بندر منامه در حدود 12 هزار نفر از اهالي بحرين كه در اسكله حاضر شده بودند حتي پليس هاي بحرين با فرياد زنده باد ايران زنده باد افسران ايران، زنده باد فرمانده گردان بنادر براي سرگرد علي اصغر خان ابراز احساسات ميكنند و هورا ميكشند. فرمانده گردان ايران پس از ابراز تفقد به ايران براي بازديد مدرسه اتحاديه كه متعلق به ايرانيان بود رفته دانش آموزان با سرود مهيبي مقدم افسران ايراني را استقبال ميكنند. افسر مزبور بعد از دو سه روز به بندر لنگه مراجعت ميكنند. اين پيش آمد ثابت كرد كه كليه اهالي بحرين مطيع و هوا خواه ايران بوده و تبعيت از حكومت ايران است.
ار روزنامه رسمي جامعه ملل مورخ مه 1928 صفحه 605 تا 607- 23 شهريور 1927
«اعتراض وزارت خارجه ايران به وزارت خارجه انگلستان كه در طهران به وزير مختار انگليس آقاي سر ربرت كلايو تسليم شده است.»[23]
مطابق اطلاعاتي كه به دولت ايران رسيده است در ماده 6 معاهده كه در تاريخ بيست مه 1927 ما بين سلطان عبدالعزيز ابن مسعود و دولت انگليس منعقد گرديده اينطور ذكر شده است كه اعليحضرت پادشاه حجاز و نجد و مضافات متعهد ميشود مناسبات دوستانه و صلح طلبانه با اراضي كويت و بحرين و مشايخ قطر و ساحل عمان كه داراي مناسبات عهدي مخصوص با دولت انگلستان ميباشد حفظ نمايد. نظر به اينكه مالكيت ايران بر بحرين محرز و در موقع عقد عهدنامه مخصوص بين دولت انگلستان و شيخ بحرين حقاً از طرف دولت ايران اعتراض شده و لرد كلارندن در جوابي كه به وزير مختار ايران در لندن در تاريخ 29 آوريل 1869 م رسماً اعتراض دولت ايران را وارد دانسته است، تصديق مي فرماييد كه ماده مذكور فوق تا درجه اي كه مربوط به بحرين است بر خلاف تماميت ارضي ايران و با مناسبات حسنه اي كه هميشه بين د و دولت همجوار موجود بوده است منافات دارد عليهذا دولت ايران به اين قسمت از معاهده مذكور جداً اعتراض را انتظار دارد كه اولياي دولت انگلستان بزودي اقدامات لازمه را در موقع آن اتخاذ فرمايند. محض اطلاع خاطر محترم آن جناب زحمت افزا مي شود كه دولت ايران نظر بعضويت در جامعه ملل و بنا به ماده 10 اساسنامه جامعه كه تماميت ارضي دول عضو را تضمين مي نمايد سواد اين مراسله را به جامعه ملل ارسال و تذكر خواهد داد كه اين اعتراض دولت ايران را در نظر بگيرند.[24]
مراسله مهديقلي خان هدايت رئيس الوزراء ايران به رئيس دارالانشاء جامعه ملل 23 نوامبر 1927 م توقيراً براي استحضار ممالك عضو جامعه ملل كه بوسيله اساسنامه جامعه و مخصوصاً بوسيله ماده دهم آن كه تماميت ارضي هر يك از آنها را تضمين مي نمايد به يكديگر مرتبط هستند و همچنين براي حفظ حقوق مسلم ايران نسبت به جزاير بحرين اعتراض نامه اي را كه دولت ايران به محض اطلاع از مفاد عهدنامه مورخه 20 مه 1927 م منعقده در جده بين اعليحضرت پادشاه انگلستان و نماينده مجاز به دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان راجع به ماده ششم عهد نامه مزبور فرستاده است ارسال مي دارد.
«نامه دولت انگليس به دبيرخانه جامعه ملل»
وزير خارجه انگلستان جواب به نامه دولت ايران را در تاريخ 18 ژانويه 1928 م در لندن تسليم وزير مختار ايران نمود و در 25 فوريه 1928 م نامه اي را با رونوشت نامه جوابيه به پوست آن تسليم جامعه ملل كرد كه با توجه به آن ما سه دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان هيچ دليل موجهي را كه به موجب آن دولت ايران بتواند ادعاي مالكيت بر بحرين نمايد نمي شناسد و دولت ايران كاملاً در اشتباه است اگر فرض كند كه دولت انگلستان يك زمان بحرين را جز خاك ايران دانسته باشد[25].
آگهي در بحرين
حق مالكيت اراضي و سكني
آگهي 26 جمادي الثاني (30 آذر ماه 1306)
پس از آنكه انگليسي ها از شكايت ايران به جامعه ملل اطلاع حاصل كردند در بحرين يك آگهي منتشر كردند كه كليه املاك اهالي بايد ثبت شود و املاكي كه حائز شرايط بنا شد متعلق به شيخ بحرين خواهد بود. اين آگهي فقط براي بيرون كردن ايرانيان يا مطيع كردن آنان ابداع شد زيرا تنها ايرانيان بودند كه خود را به ايران و جزاير را نيز ملك ايران مي دانستند، پس از انتشار اين آگهي عده زيادي از اهالي املاك علاقه جات خود را به قيمت هاي نازلي فروخته و به ايران مهاجرت كردند و بقيه كه ناچار با قامت بودند تبعيت شيخ را پذيرفتند.[26]
نامه دولت انگليس به دبيرخانه جامعه ملل
وزير خارجه انگلستان جواب به نامه دولت ايران را در تاريخ 18 ژانويه 1928 در لندن تسليم وزير مختار ايران نمود و در 25 فوريه 1928 نامه را با رونوشت نامه جوابيه به پيوست آن تسليم جامعه ملل كرد و در آن نامه نوشته بود كه دولت انگلستان هيچ دليل موجهي را كه به موجب آ» دولت ايران بتواند ادعاي مالكيت بر بحرين بنمايد نمي شناسد و دولت ايران كاملاً در اشتباه است اگر فرض كند كه دولت انگلستان يك زمان بحرين را جز خاك ايران دانسته باشد. [27]
مراسله وزير خارجه انگلستان سر استين چمبرلين به وزير مختار ايران در لندن 18 ژانويه 1928 م
آقاي وزير مختار
افتخار دارم وصول يادداشت شماره 206-910 مورخه 22 نوامبر جنابعالي را كه شامل اعتراض رسمي است كه دولت ايران مقتضي ديده اند بر عليه ماده 6 عهدنامه جده منعقده.
20 مه 1927 م بين دولتين اعليحضرت پادشاه انگلستان و پادشاه حجاز و نجد و توابع بنمايند بر اينكه اشاره اي را كه در آن ماده نسبت به جزاير بحرين شده منافي تماميت ارضي ايران است اشاره دارد.
1.متشكرم مي شوم اگر دولت خود را جواب مطلع سازيد كه دولت پادشاه انگلستان از هيچ زمينه معتبري كه دولت ايران بتواند ادعاي خود را با آن مبتني سازد اطلاع ندارد از نقطه نظر جغرافيايي بحرين جز ايران نسبت و ساكنين آن نيز ايراني نژاد نيستند دولت انگلستان مطلع است كه در قسمتي از قرن 17 و چند سال آخر قرن 18 بحرين از طرف قشون ايران با كمك بعضي روساي سواحل شرقي خليج فارس تسخير شده تحت تصرف درآمده بود ولي به نظر مي آيد كه به تحقيق در سال 1783م يا در آن حدود در نتيجه استيلاي قبايل عرب در تحت رياست مستقيم شيخ حاليه مالكيت جزاير شاهنشاهي ايران از دست داده اند و از آن به بعد هيچ وقت جزاير در تحت نظارت موثر ايران در نيامده است.
2.دولت ايران در موارد مختلفه دعوي نموده كه ادعاي ايران داير به حق مالكيت به جزاير بحرين از طرف دولت پادشاهي انگلستان تصديق شده،دولت اعليحضرت پادشاهي احساس مي نمايد كه بايد براي يك مرتبه و براي هميشه اظهار دارد كه اين اظهارات به كلي غير قابل قبول است.
3.روابط عهدنامه مخصوص بين دولت اعليحضرت پادشاه و شيوخ بحرين كه بدان دو عهدنامه اشاره شده متجاوز از صد سال است وجود دارد اولين قدمي كه در انعقاد اين رشته قرارداد برداشته شده در سال 1820 م به امضا رسيده است و تمام قراردادها بر اين اصول بسته شده كه شيخ يك امير مستقلي است.[28]
4.در مراسله مزبوره اشاره شده است كه عليا حضرت ملكه انگلستان اعتراض ايران راجع به حقوق حاكميت ايران بر جزاير بحرين كه ازطرف اوليا امور انگلستان مورد توجه واقع نشده تحت توجه قرار داده ولي به هيچ وجه چنين حقي را تصديق نموده است بالعكس لحن تمام يادداشت بايستي اين مسئله را روشن نموده باشد كه دولت اعلي حضرت ملكه انگلستان حاضر است با ميل بعضي وظايف را در خليج فارس كه براي اجراي آن روابط عهدنامه ترتيب داده شده در صورتيكه دولت ايران قادر و مايل به اجراي آن باشد به آن دولت انتقال دهد و نيز نظر به احساسات دوستانه كه دولت انگليس به ايران داشت پيشنهاد شده كه در صورت مسير بودن دولت ايران را از اقداماتي كه براي مطيع ساختن شيوخ مي نمايد. قبلاً مطلع سازد واضح است كه در يادداشت مقصود تصديق اعتبار اعتراض دولت ايران با ادعاي آن دولت در حاكميت نبوده با آن اشاره نشده است.[29]
5.پس مراسله كه وزير مختار انگلستان در تهران در سال 1906 م بر حسب دستور سلف اينجانب به دولت ايران داد رويه دولت اعلي حضرت پادشاه انگلستان واضح تر گرديد دولت انگلستان هيچ وقت مالكيت با ادعاي مالكيت ايران را بر بحرين تصديق نموده و اين ادعا به عقيده دولت انگلستان غير قابل قبول است، دولت انگلستان جزاير بحرين و سكنه آن را تحت حمايت انگلستان مي شناسد و مي بايستي از تعقيب مذاكرات در اين موضوع خودداري شود. در يادداشت مزبور اضافه شده بود كه همين جواب عيناً به دولت عثماني كه چندين مرتبه ادعا بر بحرين نموده داده شده است.
6.از اشارات فوق ملاحظه اي شود كه دولت ايران محق نسبت فرض نمايد كه انگلستان در سال 1869 م يا هر موقع ديگر خواسته است تصديق نمايد بحرين جز ايران است و يا هر چند وقت يك دفعه كه ادعاي در اين موضوع از طرف دولت ايران شده دولت انگليس هيچ وقت صحت اين ادعا را كه دولت تركيه و دولت ايران مكرر در گذشته آورده اند تصديق ننموده است. رويه دائم دولت انگلستان در قضيه بحرين اين بود كه سع غاب ترقي مسالمت آميز جزاير و راحتي ساكنين عرب آن! با اقدامات غير محقانه همسايگان آن كه بخواهند آن را تحت سلطه خارجي قرار دهند مشوب نشود. مراتب احترام……. استين چمبرلين
جواب دولت ايران به دولت انگلستان كه از طرف جامعه ملل منتشر شده است
براي ابلاغ به شورا و دول عضو جامعه ژنو مورخه 24 اوت 1928م جزاير بحرين اعتراض ايران بر ماده 6 عهدنامه جده مورخه 20 مه 1927م منعقده انگلستان و حجاز.
يادداشت رئيس دارالانشاء در تعقيب اسناد نمره 7-1927 و 219/م/658 س و نمره 7-1928 26 م 66 س رئيس دارالانشاء افتخار دارد كه مراسله زير را به تاريخ دوم اوت 1928م و ضميمه آن را كه دولت ايران به دبيرخانه جامعه ملل ارسال دانسته است به شورا و دول عضو جامعه ابلاغ نمايد.[30]
مراسله دولت ايران به رئيس دبيرخانه جامعه ملل
تهران دوم اوت 1928 م در تعقيب مراسله مورخه بيست و سوم نوامبر 1927 م خود داير به حقوق ايران بر جزاير بحرين كه در روزنامه رسمي جامعه ملل تحت نمره 7-1927-1219 م- 658 س انتشار يافته افتخار دارم سواد جوابي را كه اين جانب به مراسله سراستين جمبرلين مورخه 18 ژانويه 1928 م كه در روزنامه رسمي تحت نمره 7-1928-26-م670 منتشر شده داده ام اما براي تاميل اطلاع دول عضو جامعه ارسال دارم بطوريكه ملاحظه مي فرماييد دولت ايران بر اعتراض خود به ماده 6 عهدنامه جده مورخه 20- مه 1927م بين انگلستان و حجاز كاملاً باقيست[31].
مراسله دولت ايران به سفارت انگليس راجع به بحرين
آقاي شارژ دافر بر حسب امر دولت متبوعه خود احتراماً جواب دولت ايران را به مراسله اي كه جناب سراستين چمبرلين وزير امور خارجه انگلستان در تاريخ 18 ژانويه 1928 م نمره 91-51-220 راجع به بحرين به وزير مختار ايران و لندن تسليم داشته اند به اطلاع شما برساند[32].
1.دلايكيله جناب وزير خارجه انگلستان در ضمن مراسله مزبور دارد اعتراض دولت ايران مورخه 22 نوامبر 1927 م نسبت به ماده 6 عهدنامه جده منعقده بين اعليحضرت پادشاه انگلستان و سلطان عبدالعزيز بن مسعود اقامه كرده اند به هيچ وجه نمي تواند دولت ايران را متقاعد و آن را از طريق مداخله حق مسلم حاكميت خود بر جزاير بحرين منصرف دارد.
2.قبل از تشريح و رد اظهاراتي كه وزير امور خارجه انگلستان بر عليه اعتراض ايران و براي اثبات حقانيت سياست انگلستان نموده اند لازم مي داند توجه دولت متبوعه شما را باصل حقوق بين المللي ذيل معطوف دارد:
خاكي كه متعلق به يك مملكت مستلقي باشد ممكن نيست از آن مملكت قانوناً مجزا شود ماداميكه حق مالكيت بوسيله يك سند رسمي مثل قرارداد به دولت ديگري منتقل نشده و يا الحاق آن قطعه و يا استقلال آن از طرف مملكتي كه قانوناً مالك آنست رسماً شناخته نشده باشد اينكه جزاير بحرين متعلق به ايران ميباشد مثل تمام حقايق تاريخي بديهي است هيچ وقت در عالم دولت مستقلي باسم بحرين وجود نداشته و هيچ وقت دولت ايران از حاكميت خود بر جزاير مزبوره صرفنظر نكرد و اين حق خود را به دولت ديگري منتقل ننموده و هيچ يك از شيوخ جزاير مزبور را به عنوان حكمران مستقل نشناخته است در تاريخ ايران بسيار اتفاق افتاده است كه حكام و شيوخ و خوانين يا ساير روساي محلي بر عليه حكومت مركزي عصيان نموده و بعد بلافاصله به اطاعت برگشته و يا چندي به حال خود سري مانده و يا در ميان روساي محلي مخاصمه رخ داده و آنكس كه قوي تر بوده است رياست محلي را از ديگران منتزع نموده ولي مانند هميشه باز تابع و مطيع د ولت مركزي بوده است بديهي است اين رقابت ها منازعات دروني هيچ وقت خللي به حق سيادت و تمامي ملكي ايران وارد نياورده است.[33] بنابر آنچه گذشت به قطعي ترين وجهي بنام دولت خود اظهار مي كند كه جزاير بحرين جز لاينفك ايران بوده و دولت ايران نمي تواند قبول كند كه خود سري موقتي يا كم مشايخ بتواند بحق سيادت ايران بر اين جزاير خلل وارد آورد. [34]
مشايخ عرب كه حكومت آن جزاير را داشته اند حتي در قرون گذشته هم مانند يك حكمران مستقلي حكومت نداشته اند بلكه مانند روساي قبايل و خوانين محلي بعضي از نواحي ايران تا چند سال قبول حكومت دائم و يا ارثي داشته اند و هميشه در تحت تابعيت دولت ايران بوده اند. مشايخ بحرين هميشه حاكميت ايران را شناخته و نه فقط تا اواخر قرن 18 بلكه بعدها هم بوسيله اسناد معتبري كه در دست است اطاعت كامل و وفاداري خود را به حكومت ابراز كرده اند و ماليات بحرين به خزانه ايران عايد مي گرديده است كه اين خود بهترين دليل اطاعت مشايخ بحرين نسبت به حكومت ايران بوده است. واضح است كه اين تبعيت تا وقتيكه آنان در اثر مداخله يا تهديد و يا فشار دولت خارجي بعدم اطاعت تشويق نشده اند مداومت داشته است.
2.نه تنها بديهي است كه دولت ايران هيچ وقت ترديدي راجع به مالكيت و حاكميت خود بر بحرين نداشته بلكه دولت انگليس هم در اين حق ايران ترديد نداشته است جواب اين حقيقت مكاتبه اي است كه لرد كلارندن وزير خارجه انگليس با سفارت ايران در لندن نموده است لرد كلارندون بعد از اطلاع از اسنادي كه سفارت ايران در لندن به او ارائه نموده و پس از شور با هم قطار خود وزير هندوستان در مراسله 29 آوريل 1869 م اعلام داشته است «دولت انگليس به سهولت اعتراف ميكند كه دولت شاه بر اينكه حق حاكميت ايران به بحرين از طرف مامورين انگليسي مورد توجه واقع نشده اعتراض كرده و دولت انگلستان اين اعتراض را مورد توجه لازم قرار داده است.[35]»
به اين ترتيب لرد كلارندون پس از استحضار از كيفيات و اسناد مربوطه اعلام مي دارد كه دولت انگلستان اعتراض دولت ايران را در مراعات نشدن حق حاكميت او بر بحرين مورد توجهي كه شايسته آن است قرار داده است به عقيده ما ممكن نيست براي الفاظي كه لرد كلارندون وزير امور خارجه وقت در مراسه خود استعمال نموده معني ديگري قايل شد يا تعبير ديگري غير از آنچه مشهود است فرض نمود و همين كه لرد مشاراليه در مراسله خود سعي ميكند كه علت مشروعي براي روابط انگلستان با مشايخ بحرين در مقابل دولت ايران اقامه نمايد كه البته اين قبيل توضيحات فقط در مقابل مالك مورد پيدا ميكند و اينكه از طرف ديگر سالي است كه اقدامات دولت انگلستان را در آنجا به جلوگيري از دزدي دريايي و تجارت برده و حفظ امنيت خليج محدود نمايد دليل بر حق حاكميت ايران بر جزاير مزبوره مي باشد[36] و همچنين فتح الله پاكروان قسمتي از گفته هاي سرد مشاراليه را ذكر كرد كه وي گفته بود كه دولت انگلستان شيخ بحرين را فقط براي جلوگيري از دزدي دريايي و تجارت غلام و نگاهداري نظم خليج وادار به اجراي تعهدات ميسازد پس بايد گفت كه هيچ قسمتي از حقي براي دولت انگلستان نسبت به بحرين يا استقلال جزاير مزبوره و شيوخ آن در بين نبوده است.
و همچنين در جاي ديگر مراسه مزبور شناسايي حاكميت ايران بر بحرين بطور ثابتي تابيد شده است به اين معنا كه هر وقت دولت ايران مهيا به انتظام خليج باشد دولت انگلستان از وظيفه سنگين و پر خرجي كه در آن جا متحمل ميشود رهايي يافته قواي خود را از آنجا خواهد برد و اين وظايف را به عهده مالك حقيقي جزاير مزبوره كه بايد در آن عمل نمايد واگذار خواهد كرد و همچنين با توجه به گفته هاي ديگر لرد مشاراليه بيان كرد كه دولت انگلستان خود را موظف با اطلاع دادن مراتب به مالك واقعي جزاير مزبور مي دانسته است اظهارات صريح مذكوره فوق از طرفي و تعهد رسمي دولت انگلستان در سال 1869 از طرف ديگر دليل واضح بر سستي ادعاي انگلستان و شاهد قوي براي حق مالكيت ايران نسبت به جزاير بحرين است دولت ايران هيچ وقت اظهار نكرده است كه شناسايي حق ايران در بحرين از طرف اولياي دولت انگلستان دليل آن حق بوده چنانكه بالعكس هم نمي تواند قبول نمايد كه عدم شناسايي از طرف دولت مشاراليه حق مزبور را ساقط نمايد زير حق حاكميت بر آن جزاير بدون تكيه به نظريات خارجي برقرار بوده و خواهد بود معهذا يك نكته خالي از اهميت نيست كه دولت انگلستان كه امروز معارض اين حق ايران است آن حق را مكرراً در ادوار مختلفه شناخته است[37].
3.تنها استدلالي كه دولت انگليس مكرر در موضوع بحرين بر رد حاكميت ايران بر آن جزاير مي نمايد دخول دولت انگليس در بعضي تعهدات و قراردادها با شيوخ يا حكام بحرين مي باشد در مقابل اين اعتراف دولت انگليس دولت ايران سوالاتي را مطرح ميكند. الف) آيا نقض يكي از قواعد مقدماتي حقوقي بين المللي حقي براي نقض كننده ايجاد و يا او را مجاز مي دارد كه نتايجي را كه از اين سياست براي وي متناسب است اتخاذ نمايد؟ اگر يك نفر حاكم يا يكي از روساي محلي قطعه اي از خاك يك كشور مستقلي بدون اجازه صريح دولت مركزي داخل در روابط مستقيم با يك دولت خارجي بشود آيا از لحاظ حقوق بين المللي براي اين عمل هيچ اثري را مي توان قائل شد؟ آيا حكام و رساي مهمتر مي توانند با تكاي قرارداد مزبور دعوي استقلال نماينمد؟ دولت ايران هر وقت از چنين قراردادهايي مطلع شده از اعتراضات رسمي نسبت به آنها خودداري نكرده است[38].
4.اظهارات وزير مختار انگليس تهران در سال 1906 م در انكار حقوق ايران بر جزاير بحرين و دعوي حمايت دولت انگلستان نسبت به جزاير مزبوره كه وزير امور خارجه انگلستان در مراسله خود به آنها اشاره نموده است ابداً بدعاوي انگليس قوت به نميدهد در سنه مزبور دولت ايران فوراً به آن اظهارات اعتراض كرده و ضمناً به قرارداد مورخه بيست و دوم اوت 1822 م بين كاپيتن پروس و شاهزاده حاكم فارس كه حق حاكميت ايران را نسبت به بحرين مشخص مي نمايد متكي شده است البته دولت انگلستان از قبول اين موضوع خودداري كرده ولي بر فرض اينكه اين قرارداد تصويب هم نشده باشد باز بايد اعتراف نمود كه قرارداد مزبور سند تاريخي فوق العاده گرانبهايي است كه كاشف وضع دولت ايران و انگلستان و آن زمان نسبت به جزاير بحرين و مشايخ آن ميباشد نكته مهمي كه در آن قرارداد ديده ميشود آن است كه جزاير بحرين هميشه تابع ايالت فارس بوده است. حقيقت اين است كه دولت ايران هيچ وقت حتي در پتره ترين مواقع خود از اغشام حاكميتش بر بحرين غفلت نكرده و مخصوصاً در مورد قرارداد 1822 م در جوابي كه وزير مختار انگليس در تهران داده صريحاً اعلام داشته است كه قرارداد 1822 م ولو به جهت آنكه آن جناب احتمال ميدهد كه اجرا نشده باشد نسبت به منظوري كه اولياي نسبت به منظوري كه اولياي دولت ايران در آن قرارداد دارند مزاحم نسبت و مامورين دولت انگليس در آن موقع احوال آن جزاير و حقوق ايران را ديده و شناخته و تصديق كرده اند حالا اگر قرارداد اجرا نشده ربطي به اصل تصديق مامورين آن دولت به حقوق ايران در جزاير بحرين ندارد و بر روي همين اصل است كه دولت ايران منتظر حق گذاري آن دولت است كه اين حق را كه از قديم در آن جزاير براي ايران شناخته اند مراعات نمايند[39].
5.از زمان ارسال مراسله سابق الذكر لرد كلارندون كه صريحاً متضمن اعتراف به حق حاكميت ايران بر جزاير بحرين است تا اين تاريخ هم هيچگونه حقي براي دولت انگلستان در آن جزاير حاصل نشده است و از اين قرار دولت انگلستان حق نداشته است. در قراردادي كه با سلطان عبدالعزيز يزين السعود در مه 1927 م منعقد داشته در اين حق مسلم ايران دخالت بنمايد اين است كه دولت ايران به ساده عهد نامه جده در قسمت راجع به بحرين اعتراض كرده و به اعتراض خود باقي است و در خاتمه بيان كرد كه دولت انگلستان به دلايل تاريخي و حقوقي فوق توجهي كرده و تصديق فرمايند كه چنين قديي كه در ماده 6 عهدنامه جده راجع به بحرين مندرج است فقط مي تواند از طرف مالك حقيقي جزاير بحرين كه ايران است بسته شود.[40]
نامه دولت ايران به تاريخ 13 ژانويه 1929 م به دبير كل جامعه ملل
عطف به ما مه 2 اوت 1928 م اين جانب (روزنامه رسمي جامعه ملل سپتامبر 1928 م صفحه 1360) مربوط به جزاير بحرين افتخار دارم جهت اطلاع دول عضو جامعه ملل رونوشت نامه اي را كه خطاب به سر هنري ربرت كلايو وزير مختار انگليس در تهران در 15 ژانويه 1929 فرستاده شده جهت شما ارسال دارم.[41]
طهران 5 ژانويه 1929
افتخار دارم توجه جنابعالي را به نكات زير جلب نمايم:
اكنون ايرانياني كه به بحرين مسافرت مي كرده اند پس از اجازه هاي مرسومه براي حركت از يك بندر داخلي به بندر ديگر احتياج نداشتند و هيچ اشكالي براي ادامه مسافرت آنان در پيش نبوده است دولت اينجانب اطلاع حاصل كرده است كه اخيراً براي حركت ايرانيان به بحرين دستور صدور پاسپورت داده شده است مثل اينكه بحرين خارج از كشور ايران ميباشد، تغييرات در عمل سابقي كه شامل شناسايي حقوق قابل انكار ايران بر جزاير بحرين بود به وسيله عمال انگليسي به هيچ وجه باعث تضعيف اين شناسايي نخواهد شد به خصوص در اين موقع كه موضوع به جامعه ملل مراجعه شده به نظر مي آيد كه در هر حال دولت ايران ناگزير است كه بر عليه اين عملي كه مانع حركت اتباع ايران از يك نقطه داخلي كشور به نقطه ديگري شود جداً اعتراض نمايد. اينجانب افتخار دارم كه به شما اطلاع دهم كه با هيچگونه پاسپورتي از طرف دولت ايران جهت مسافرت به بحرين موافقت نخواهد شد و مسئوليت خساراتي كه از اين بابت متوجه اتباع ايران شده و دولت انگليس با يك عمل غير عادلانه مانع خروج و دخول آنان بشود و متوجه دولت انگليس خواهد بود بعلاوه افتخار دارم به شما اطلاع دهم كه دولت ايران ناگزير است رونوشت اين نامه را براي اطلاع دول عضو جامعه ملل ارسال دارد.[42]
«الغاي كاپيتولاسيون»
در چنين شرايطي بود كه در كابينه سيد ضياء الدين طباطبايي از اينكه جلوي و تبليغات و اعمال خلاف كمونيست ها گرفته شود، سيد ضياء و وزير مختار انگليس توافق كرد كه كاپيتولاسيون ملغي شود و علت ديگري كه انگليس ها و موافقت به لغو كاپيتولاسيون كردن اين بود كه قرارداد 1921 م ايران و شوروي ديگر براي دولت شوروي حق قضاوت كنسولي قائل نشده بود چون روسيه ترازي كاپيتولاسيون را به موجب قرارداد تركمن چاي به ايران تحميل كرده بود حال كه ديگر آن عهدنامه ننگين ملغي گرديده ديگر موجبي براي برقراري آن باقي نخواهد ماند بالغو كاپيتولاسيون بايد در كليه قراردادها و معاهدات تجديد نظر شده و موضوع كاپيتولاسيون را از آن معاهدات حذف و ملغي نمود و قراردادها و معاهدات جديدي منعقد كرد. البته لازم به ذكر است كه كاپيتولاسيون به موجب معاهده تركمن چاي به ايران تحميل شده بود و كشورهاي ديگر هم بعداً با ايران معاهدات و قرارداهايي منعقد نمودند و مبناي آن روي مسئله كامله الوداد بود كه غالب آن كشورها از كاپيتولاسيون استفاده نمود و براي اتباع خود حق قضاوت كنسول قائل شدند وقتي قرارداد تركمن چاي از بين رفت و قرارداد 1921 م به امضا رسيد ديگر معني و مفهومي نداشت.[43]
«مبادله عهدنامه جديد »
در روز 20 ارديبهشت 1307 هـ .ش مهلتي كه براي الفاء رژيم كاپيتولاسيون داده شده بود منقضي ميگردند لازم بود عهدنامه هاي جديدي با كليه دول خارجي منعقد گردد از طرفي به دليل فيق دقت ممكن نبود مواد و شرايط كامل عهدنامه قطعي حاضر و مهيا شود دولت تصميم گرفت موقتاً براي تنظيم روابط دولت با ساير دول عهد نامه هايي منعقد گردد و ضمناً زمينه عهدنامه هاي قطعي فراهم و پس از موافقت با دولت ايران با دول ذيعلاقه عهده نامه هاي مذكور بسته شود.. لذا كميسيوني مركب از اعضاء وزارت خارجه تشكيل گرديد تا فصول و شرايط نامه هاي موقتي و عهدنامه گمركي را تهيه كنند و متن قراردادها را تنظيم و با متن فرانسه تطبيق و ترجمه نمايند. به همين دليل با توجه به وقت قبلي كه تعيين شده بود فتح الله پاكروان كفيل وزارت خارجه با كلايو وزير مختار انگليس جلسه رسمي تشكيل داد سپس دولت هاي فرانسه با دولت ايران عهدنامه هاي موقتي را امضا كردند البته دولت هاي آمريكا و آلمان و ايتاليا و بلژيك مذاكرات آنها با ايران خاتمه يافت ولي بعداً به امضا رساندند.[44]
«عهد نامه بين ايران و انگلستان راجع به تعرفه گمركي»
از طرف دولت ايران فتح الله پاكروان و از طرف بريتانياي كبير و ايرلند و مستملكات انگليس ماوراء التجار و امپراطور هندوستان كه براي بريتانياي كبير و ايرلند شمالي و كليه قطعات مملكت انگلستان كه شخصاً عضو جامعه ملل نيستند« سر ربرت هانري كلايو» وزير مختار و «ايلچي مخصوص اعلي حضرت پادشاه انگلستان در ايران». پس از مبادله اعتبار نامه هاي خود كه آنها را صحيح و معتبر يافت در مراتب ذيل وافقت حاصل نمودند، البته لازم به ذكر است كه اين عهد نامه در 6 فصل بست شد.[45]
فصل اول) در رابطه با استقلال گمركي بر ايران است كه پادشاه انگلستان ملتفت اهميت استقلال گمركي براي اين هستند كه به مناسبت روابط مودت بين دولتين هيات پادشاه ايران را در اين قسمت تسهيل نمايند و موافقت ميكنند تمام مقررات عهود بين طرفين كه به نحوي از انحاء استقلال كامل دولت ايران را در موقع وضع تعرفه گمركي خود ساخت ملغ بدارند.
فصل دوم: در ظرف مدت اين عهدنامه و بشرط معامله متقابله كامله امتعه محصوله يا مصنوعي در هر قسمت از خاك پادشاه انگلستان كه اين عهدنامه شامل آن شود در وقف ورود به ايران بنمايد مورد اداي هيچگونه حق گمركي ملي كوئفيسيان يا سورتاكس يا هر قسم تاكس ورودي زيادتر يا غير از حقوق كوئفيسيان سورتاكس يا تاكس وروري حداقلي از امتعه متشابه وارده از هر يك از ممالك خارجه اخذ ميشود واقع گردد و همچنين در ظرف مدت اين عهدنامه در هر قسمت از مملكت ايران كه به هر يك از قطعات خاك پادشاه انگلستان كه اين عهدنامه شامل آن ميشود صادر ميگردد در موقع خروج از ايران نبايستي مورد اداي هيچگونه حق گمركي كه از هر مملكت خارجي ديگري اخذ ميشود واقع گردد، پادشاه انگلستان از خود موافقت دارند كه امتعه محصوله يا مصنوعه در ايران در موقع ورود بهر قطعه از قطعات خاك اعليحضرت كه مشمول اين عهدنامه ميباشد از تعرفه حداقل كه در هر موقع درباره علت كامله الوداد معمول ميشود بهره مند گردد آشكار است كه هر گاه در طي مدتي كه اين عهدنامه مجرا است ايران در هر يك از سر حد است خود بخواهد يك يا چند قلم از اقلام اين تعرفه را تخفيف دهد تخفيفات مزبوره به خودي خود شامل امتعه محصوله يا مصنوعه در خاك اعلاحضرت.پادشاه انگلستان كه مشمول اين عهد نامه ميباشد از هر سر حدي كه وارد شود خواهد بود[46].
فصل سوم: امتعه محصوله يا مصنوعه در خاك هايي كه مشمول اين عهدنامه و متعلق به يكي از طرفين معظمين متعاهدين ميباشد و مرتباًبه خاك هاي متعلقه بطرف مقابل كه مشمول اين عهدنامه است وارد ميگردد پس از اداي مقرره گمركي و عوارضي كه بر طبق قوانين مملكت از امتعه خارجي درم وقع ورود ماخوذ ميگردد نبايستي به هيچ وجه مورد اداي هيچ ماليات و يا عوارض داخله غير از آنچه را كه اشياء متشابه حاصله در داخل مملكت يا وارد از هر مملكت خارجه ديگري گرفته ميشود واضح گردد.
فصل چهارم: شاهنشاه ايران و پادشاه انگلستان نظر به اين كه علاقمند هستند تجار آزادي كامل در امر صادرات و واردات داشته باشند بجز در مورد كالاهايي كه براي آنها مقرراتي در نظر گرفته شد به علاوه هيچ چيز نمي تواند بحق طرفين متاهدين در اجراي اقدامات معينه واردات يا صادرات راجع به حفظ منافع حيايي مملكت در موقع فوق العاده و غير طبيعي لطمه وارد آورد. هر گاه اين قبيل اقدامات اتخاذ شود بايد طوري اجرا شود كه به هيچ وجه نتيجه آن تبعيض بلا مجوزي بر ضرر يكي از طرفين متعاهدين نشود دوام اقدامات مزبور بايد به همان مدت و كيفياتي محدود باشد كه سبب اتخاذ آنها بوده است.
و هر دو كشور موافقت مي نمايند كه مقررات اين ماده در مورد هر گونه ممنوعيت يا راجع به واردات يا صادرات مدرك قرار داده شود كه آن ممنوعيت يا تجديد با مقررات قرارداد بين المللي امضاء شده در ژانويه تاريبخ 8 نوامبر 1927 راجع با الغاي ممنوعيت ها و تحديدات مربوط به واردات و صادرات مخالف باشد.
فصل پنجم: قيمتي كه بايد براي محسوب داشتن حقوق گمركي در مورد واردات به ايران اظهار شود در موارديكه تعرفه حقوق گمركي از روي قيمت معين نمايد بايد مساوي با قيمت بازار اجناس روز در محل اصلي يا محل ساختن آنها به علاوه مخارج لفاف بندي فروش و بيمه و كميسيون و حمل و نقل به انضمام ساير مخارج لازمه براي وارد كردن اجناس به سر حد ايران در هيچ موردي اين قيمت نمي تواند پايين تر از قيمت عمده فروشي اجناس متشابه در محل ورود و در موقع ورود بوده باشد و يك تخفيفي از قرارهاي ده بانضمام يكي مبلغي كه معادل با حقوق گمركي و عوارضي كه آن قسم محصولات در موقع ورود مي پردازد باشد منظور خواهد شد در وقتيكه قيمت اجناس در اول به پول خارجه اظهار شده باشد پول مزبور به پول مملكتي كه اجناس در آن وارد شده بر طبق آخرين مظنه بانك هاي محلي قبل از تسليم اظهار نامه به گمرك تبديل ميشود.
فصل ششم: اين عهدنامه بايد به تصويب رسيده و نسخ مصوبه آن هر چه ممكن باشد زودتر در تهران مبادله گردد و بلافاصله پس از تصويب به موقع اجرا گذارده شود و از تاريخ اجرا براي مدت 8 سال معتبر خواهد بود. هر گاه هيچ يك از طرفين معظمين متعاهدين شش ماه قبل از انقضاي 8 سال مزبور قصد خود را در خاتمه دادن به اين عهدنامه به هر طرف مقابل اطلاع ندهد اين عهدنامه به قوه خود باقي خواهد ماند انقضاء مدت 6 ماه از هر تاريخي كه يكي از طرفين متعاهدين آن را فسخ كرده باشند. اين عهدنامه دو نسخه فارسي و انگليسي نوشته شده و زماني كه متن فرانسه آماده شود متن فرانسه آن معتبر تر است.[47]
مبادله قرارداد با آمريكا
روز 24 ارديبهشت 1307 هـ .ش كفيل وزارت خارجه و هوفمان فيليپ وزير مختار آمريكا قرارداد موقتي بين ايران و ايالات متحده آمريكا امضاء و مبادله كردند.
ساير كشورها ظرف يكي. دو.سه روز مقررات موقتي جديد را امضا و به رسميت شناختند. وزير خارجه انگليس در جواب سوالاتي چنين اظهار داشت كه رژيم كاپيتولاسيون ايران در دهم مه خاتمه پيدا خواهد كرد و فعلاً مذاكراتي بين دولت ايران و نمايندگان دول خارجه مقيم طهران راجع به وضعيت اتباع خارجه مقيم ايران از دهه سه به بعد جريان دارد و من فعلاً نمي توانم تا وقتي كه مذاكرات تمام نشده است پيش از اين اظهاراتي نمايم.
سپس راجع به تعرفه گمركي ايران كه از دهم اجرا خواهد شد چنين اظهار داشت كه تجارت انگليس با ايران فعلاً به موجب تعرفه 1920 م جريان دارد كه قرار نبود تا 1930م تجديد نظري در آن به عمل آيد لكن دولت ايران با دولت پادشاهي انگليس نزديك شده و مذاكرات در اين موضوع جريان دارد و روسيه تعرفه جديد را به شكل قسمتي از عهدنامه عمومي روس و ايران كه در سال گذشته منعقد شده پذيرفته است.[48]
«عهدنامه و وداديه و تامينه بين ايران و افغانستان»
دولتين ايران و افغانستان نظر به مناسبات و ارتباطات مادي و معنوي و نظر به وضعيت جغرافيايي و نيز از يگانگي ديني و حسي و ديگر احتياجات وظايفي را كه در عصر حاضر براي ملتين روز به روز ايجاد و ايجاب مي نمايد زير نظر ملاحظه آورده خواستند به اعتقاد جازم رشته دوستي و برادري موجود را كه در شان ثابت و پايدار است روشن تر و روابط صميمي خود را متين تر و امين تر نمايند به همين منظور در 9 فصل يك عهد نامه و داريه و تامينه ميان ميرزا سيد مهدي خان فرخ وزير مختار و ايلچي مخصوص شاهنشاهي ايران
از طرف دولت شاهي افغانستان سردار اعلي غلام صديق خان كفيل وزارت خارجه ايجاد شد. در فصل ششم اين عهدنامه آورده شد كه طرفين متعاهدين توافق نمودند كه براي تصفيه تسويه اختلافاتي كه ممكن است فيما بين بروز كند و بطريق عادي ديپلماتيك حل نشود و بطريق مخصوصي كه در پروتكل ضميمه توضيح شده است حل خواهند نمود و همچنين در پروتكل ضميمه آورده شد كه در صورت بروز اختلاف ما بين طرفين متعاهدين هر گاه از مجراي سياسي حل قضيه نشود هر يك از طرفين يكي از رجال مهم مملكت خود را به طور تفويض انتخاب مي نمايند در صورت عدم موافقت راي ما بين آنها در حكم مزبور متفقاً يكي از رجل مهم مملكت بي طرف ثالثي را انتخاب خواهند نمود و راي آن حكم ثالث خواهد بود كه در آن دوره وزير مختار و ايلچي مخصوص شاهنشاه ايران مهدي فرخ و وكيل وزير خارجيه غلام صديق بود و بر اثر اين پروتكل بود كه قبل از انعقاد پيمان سعد آباد چون افغانستان فاقد معادن نمك بود و احتياج به معادن نمك ايران كه در مرز بود دانست اختلاف مرزي را بهانه قرار داد و از حكم ثالث از كشور تركيه و گويا نامش فخرالدين پاشاه بوده آن معادن را به افغانستان واگذار نمود و اين هم يكي از مضاربان سعدآباد بود[49].
«پروتكل 25 خرداد 1307 هـ .ش منضمه به عهد نامه و دادسير و تامينه ششم آذر ماه 1306 بين مملكتين ايران و افغانستان»
از طرف دولت ايران جناب ميرزا فتح الله خان پاك روان كفيل وزارت امور خارجه و از طرف پادشاه افغانستان سردار اعلي غلام صديق خان كفيل اين پروتكل را امضا كردند و اين پروتكل در 4 ماده به امضا رسيد كه در اين پروتكل گفته شد در صورتي كه هر يك از مملكتين مورد حمله دشمنان قرار گرفت و متعاهد ديگر مكلف است كه تمام كوشش خود را به عمل آورد كه وضعيت مذكوره را اصلاح نمايد.[50]
در ماده دوم اين پروتكل آورده شد كه جهت ترقي و تعالي مملكتين و ملتين هر گونه وسايل و وسايطي را براي طرف ديگر نافع و مورد احتياج بوده و در مملكت طرف مقابل موجود باشد اعم از وسايل مادي و متخصصين فني و غيره به اختيار طرف مقابل واگذار و طرف مقابل را به آن معاونت نمايد و ترتيب واگذاري و معاونت مذكور را بر طبق مقادلات مخصوص معين خواهد كرد و همچنين هر دو دولت با يكديگر تسريك مساعي اقتصادي بنمايند.
ماده سوم آورده شد كه اتباع متعاهدين در خاك يكديگر در مسائل عمومي مورد معامله ملت كامله الوداد خواهند بود.
در ماده چهارم آورده شد كه مدت اعتبار اين پروتكل كه پس از تصويب و صحت مقامات صلاحيت دار مملكتين داراي اعتبار خواهد بود تا آخر مدت اعتبار عهدنامه وداديه و تامينه منعقده در تاريخ ششم آذر ماه 1306 خواهد بود و اين پروتكل در نسخه اصل فارسي امضا نمودند. در كابينه دوم مخبر السلطنه هدايت آقاي فتح الله پاكروان به عنوان كفيل خارجه ايران معرفي شد.
«اختلافات سر حدي ايران و شوروي»
يادداشتي است كه فروغي راجع به اختلافات سر حدي ايران و شوروي كه بعد از ملاقات مسيوليتونيف در مسكو حسب الوعده تهيه كرده براي آقاي پاكروان فرستاده كه به كسب ريالي خارجه بدهند به تاريخ دوم مهر ماه 1311 (24 سپتامبر 1932)
در ضمن مذاكراتي كه راجع به تسويه اختلاف سر حدي دولتين شوروي و ايران بين آقاي ليتونيف و كاراخان و فروغي با حضور آقاي پاكروان و پطرفسكي واقع شد آقاي ليتونيف و كاراخان اظهار مي داشت كه بعضي مقامات مربوطه شوروي و همچنين هيئت دولت شوروي هنوز اين مسائل را مطالعه نكرده و از قضايا كما هو حقه استحضار حاصل ننموده اند، به اين دليل آقاي فروغي وعده كردن براي تسهيل كار كميسارياي خارجه در روشن كردن مطالب راجع به اين مسائل تذكاريه اي تهيه و توسط سفارت كبراي ايران به كميسارياي خارجه داده شده، لهذا وعده را وفا كرده توضيحات ذيل را مي شماريم. در واقع بعضي مقامات شوروي تصور ميكنند دولت ايران مي خواهد از خاك شوروي چيزي بگيرد اين تصور به كلي خطاست چرا كه دولت ايران نه از خاك شوروي و نه از خاك هيچ يك از همسايگان خود نمي خواهد چيزي اخذ كند و هر چه ادعا ميكند به دليل و برهان ملك خاص خود مي داند و از دولت شوروي متوقع است نسبت به دولت ايران مطابق همان اصل مرامي كه مسيو استالين اعلام كرده كه نه يك وجب خاك ديگران را مي خواهيم و نه از يك وجب خاك شوروي صرف نظر مي كنيم. «صميمانه رفتار كند و در واقع قطعات زياد از خاك ايران در تصرف دولت شوروي هست كه ملك دولت ايران بوده و دولت جابر ترازي روس آنها را به زور جنگ و قهر و غلبه از دولت ايران غصب كرده بود و اگر دولت شوروي مي خواست حقوق ايران را به هد مي بايستي هزاران كيلومتر اراضي را به دولت ايران به هد چنانكه با دولت تركيه هم همين معامله را كرده است در و اقع دولت ايران چنين چيزي را از دولت شوروي نمي خواهد و فقط آرزويي كه دارد اين است كه دولت شوروي اقلاًاز دولت تزاري نسبت به ايران متجاوز تر نشود و اراضي را كه تا آخرين روز دولت تزاري بلكه چندين سال بعد از آن هم در تصرف ايران بوده ضبط نكند و مقرراتي را كه به موجب عهدنامه قبول كرده است منكر نگردد و به عهد و پيمان خود وفا كند[51]
زندگي نامه محمد علي فروغي
يكي از مهره هاي شطرنج سياسي ايران در دوران مشروطيت و انقراض سلسله قاجار و روي كار آوردن رضاخان پهلوي ميرزا محمد عليخان فروغي (زكاء الملك) بوده است. او يكي از فرماسون هاي باهوش و تحصيل كرده و دانشمند و صاحب تاليفات در ادبيات و حكمت و فلسفه مي باشد و از جمله سياستمداران و افرادي است كه همواره طرفدار سياست انگلستان در ايران و مورد حمايت و اعتماد آنها بوده است. به همين جهت هم مقامات و مشاغل مهمي را شاغل گرديده است فروغي رضاخان يا از جهت هوش فطري و يا از لحاظ آگاهي به سياست انگلستان در مورد «تمركز حكومت قدرت» و ايجاد ديكتاتوري همواره او را تقويت مي كرده و در بسياري از بازي هاي سياسي مبتكر و در حقيقت يكي از تعزيه گردان هاي اصلي بوده است و از عجايب آن كه دربه و سلطنت رسيدن پهلوي از رئيس الوزراء و در آخرين روزهاي سلطنت هم او رئيس الوزراء بوده است.
محمد علي فروغي متولد سال 1294 هجري قمري پسر ميرزا محمد حسين ذكاء الملك متخلص به فروغي پسر آقا محمد ارباب اصفهاني (جد اعلاي اين خانواده اصلاً از يهودي هاي بغداد بوده كه در زمان قديم براي تجارت به ايران آمده و سپس از مهاجرت به ايران و سكونت در اصفهان مسلمان شده است.)
وي پس از تحصيلات مقدماتي در دارالفنون تهران مشغول به تحصيبل طب گرديد و بعد به واسطه ذوق فطري كه به ادبيات داشت از طب منصرف گشت و در رشته ادبيات داخل گرديد و بعد از چندي معلم مدرسه تهراني شد. وي بعد از درگذشت پدرش در سال 1326 هـ .ش ملقب به ذكاء الملك گرديد. در دوره اول مجلس شوراي ملي رئيس دفتر مجلس بود. در دوره دوم انتخابات مجلس در سال 1327 ق از تهران وكيل شد و پس از چندي به سمت رياست مجلس شوراي ملي انتخاب گرديد و در دوره سوم نيز از تهران وكيل شد و بعد در سال 1329 ق به وزارت دارايي و بعد مدت كمي به وزارت دادگستري منصوب شد و بعد به رياست ديوان عالي كشور منصوب شد. [52]
فروغي از مدت عمر اداري خود چند بار وزير خارجه- چهار بار وزير دارايي- سه بار وزير دادگستري چهار بار وزير جنگ و يك بار وزير اقتصاد ملي و يك بار وزير دربار و چهار بار نخست وزير بوده است. پدرش در سال 1314 هـ.ق به انتشار مجله تربيت همت گماشت و محمد علي در كار اين نشريه دخالتي تام داشت گذشته از سر دبيري آن ترجمه هايي از او منتشر مي شد و اين روزنامه قريب 10 سال انتشار مي كرد. در سال 1317 هـ.ق كه ميرزا نصرالله خان مشير الدوله به تشويق دو فرزند خود موتمن الملك و مشير الملك (بعدها مشير الدوله) مدرسه عالي علوم سياسي را بنياد نهاد پدرش به استادي آنجا برگزيده شد و محمد علي فروغي پس از چندي معلم تاريخ در مدرسه سياسي گرديد و بعد از مدتي پدر زن به رياست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونت انتخاب كرد اين وضع تا اوايل مشروطيت ادامه داشت در اين سال پدرش درگذشت و لقب و شغلش به فرزند ارشدش واگذار شد و محمد علي فروغي با لقب ذكاء الملك به رياست مدرسه عالي علوم سياسي منصوب گرديد. بعد از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس اول كه در حقيقت مجلس موسسان بود فروغي به رياست دبيرخانه دعوت شد و كار اداري مجلس را انجام داد و سازمان اداري و تاسيس كتابخانه از كارهاي اوليه اوست در انتخابات دوره دوم مجلس كه بعد از استبدار صغير انجام گرفت ولي به نمايندگي مردم تهران انتخاب شد و پس از چندي به رياست مجلس شوراي ملي انتخاب گرديد بعد از چندي ماهي جاي خود را به مئمن الملك سپرد و خود به نيابت رياست رسيد در سال 1290 هـ .ش در كابينه صممام السلطنه بختياري ابتدا وزير ماليه و بعد وزير عدليه سدر در كابينه مشير الدوله همچنان وزير عدليه بوده در دوره سوم وكيل مجلس شد و بعد به رياست ديوان عالي كشور رسيد و مدتي را در اين سمت باقي ماند بعد از پايان جنگ جهاني اول به اتفاق مشاور الملك انصاري به كنفرانس صلح رفتند ولي موفق به حضور در كنفرانس نشدند و آنها را مودبانه جواب كردند در سال 1301 هـ .ش در كابينه مستوفي الممالك وزير امور خارجه شد و در جدال مستوفي و مدرس نقش اساسي داشت از سال 1302 هـ .ش تا 9 آبان 1304 هـ .ش در چهار كابينه سردار سپه دو بار وزير خارجه و دو بار وزير ماليه بود. تا سرانجام پنجم طرح انقراض قاجاريه را تصويب كرد و حكومت موقتي به رضا خان پهلوي سپرده.[53]
سرانجام در 9 آبان 1304 هـ .ش مجلس پنجم طرح انقراض قاجاريه را به تصويب رسانيد و حكومت موقت را بر رضا خان پهلوي سپرد زكاء الملك در اين تاريخ به كفالت نخست وزيري و سرپرستي دولت تعيين شد در آذر 1304 هـ .ش محمد علي فروغي به عنوان اولين نخست وزير سلطنت پهلوي انتخاب شد او قريب 6 ماه رئيس دولت بود تاج گذاري رضاه شاه، انتخابات دوره هشتم قانون نظام اجباري و القاء القاب و قانون ثبت در دوران نخست وزيري او انجام شد وي در اثر دخالت هاي تيمور تاش وزير دربار تاب مقاومت نياورد و از شاه اجازه استعفا گرفت و بعد از مذاكرات در كابينه سعيدي وزير جنگ شد ولي كارهاي وزارت جنگ را رضا شاه انجام بدهد در اين مدت وي به همراه دو فرزند خود جواد و محسن عازم اروپا شد تا ترتيب تحصيل فرزندان خود را تحت نظر علامه محمد قزويني در پاريس بدهد. وي چند ماهي در پاريس اقامت داشت تا به سمت سفارت كبراي ايران در نقره تعيين شد و مراتب تلگرافي به او ابلاغ گرديد و مدت ماموريتش در تركيه 2 ماه به طول انجاميد و در ايجاد حسن روابط بين دو كشور زحماتي متحمل شد و در سفر تركيه دوستي و نزديكي بسياري با رجال ترك مخصوصاً كمال آتاتورك كه دوستي او زبانزد بود و همه روزه با او ملاقات مي كرد در سال 1308 هـ .ش با سمت رياست هيئت نمايندگي ايران در جامعه ملل به نو رفت و به رياست جامعه ملل انتخاب شد و جامعه ملل در دوران رياست فروغي قدم هايي براي رفاه مردم دنيا و صلح كشورها برداشت كه يقيناً فروغي نيز سهم بسزايي در اين امر مهم دانست. سپس به تهران آمد و در كابينه مخبر السلطنه هدايت وزارت امور خارجه ضميمه كار او شد ولي تا شهريور 1312 هـ .ش رسميت وزارت امور خارجه مستقر بود. [54]
در شهريور 1312 هـ .ش مهديقلي خان هدايت پس از 6 سال و نيم صدارت از كار كناره گرفت و فروغي به جاي او نخست وزير شد و در اين دوران فعاليت هاي بسياري را انجام داد در دوران او بود كه رضاشاه براي اولين بار از كشور خارج شد وي قريب 2 سال در راس دولت بود تا واقعه گوهر شاد پيش آمد و پاكروان استاندارد نوايي رئيس شهرباني كاسه و كوزه را بر سر محمد ولي اسدي نايب التوليه شكستند.
«زندگي نامه فروغي»
در آن تاريخ يكي از دختران فروغي عروس نايب التواليه بود همين امر سبب شد كه در مقام شفاعت برآمد ولي آتش غضب رضا شاه تند تر شد نه تنها شفاعت او را پذيرفت بلكه فروغي را هم از كار كنار گذاشت. فروغي تا سال 1320 هـ .ش در انزوا به سر مي برد تا اينكه سپس از حمله روس و انگليس به ايران رضا شاه تا به سراغ او رفت و در ايام پر تلاطم سكان كشتي نجات ايران را به دست او داد.[55]
فروغي داراي دو چهره متضاد است يكي فروغي سياستمدار و ديگري فروغي دانشمند و اديب و فيلسوف. در چهره اول مراحل ترقي و مشاغل مهم مملكت را پشت سر گذاشت او در طول زندگاني سياسي خود سه بار نخست وزيري، يك بار كفيل نخست وزيري، يك بار رئيس مجلس شوراي ملي، پانزده بار وزير امور خارجه،دارايي، جنگ، عدليه، اقتصاد ملي، يك بار سفير، وزير دربار، رئيس جامعه ملل، رئيس مدرسه عالي، و بالاخره رئيس ديوان عالي كشور بوده است. ممكن است كه از لحاظ سياسي دانسته يا نداسته اشتباهاتي مرتكب شده است ولي آنچه مسلم است فروغي از پايه گذاران سلسله پهلوي بوده است و هنگام جلوس پدر و پسر به سلطنت، نخست وزيري را در اختيار داشته است. وي از بزرگان و محققين درجه اول محسوب شد در جواني به امر ترجمه اشتغال داشت چندين بار تاريخ دنيا را ترجمه و تلخيص كرد كه در مدارس آن روز كشور و سپس ميشد و بعد به تصحيح ديوان شعرا پرداخت. در تاسيس فرهنگستان و احياء زبان فارسي تلاش فراواني كرد. پربار ترين دوران حيات فروغي از سال 1314 هـ .ش تا 1320 هـ .ش است كه موفق شد آثار مهمي از خود به يادگار بگذارد. او فلسفه شرق و غرب را به خوبي مي دانست در اواخر عمر درصدد برآمد خاطرات خود را بنويسد كه بيش از 50 صفحه از آن را نوشته بود كه اجل مهلتش نداد. او در نقاشي هم توانايي بسياري داشت و در جواني با كمال الملك در زمينه نقاشي هم كار كرده بود. وي علاوه بر مسايل سياسي و علمي نيز به خانواده خود علاقه بسياري داشت بعد از فوت پدر سرپرستي و سه خواهر و يك برادر را بر عهده داشت. وي در جواني با خواهر زاده نظام السلطنه (رضا قلي) ازدواج كرد و ثمره ازدواجش 4 پسر و دو دختر بود كه همسرش در 30 سالگي به دليل بيماري سل در گذشت و بعد از مرگ همسرش هرگز ازدواج نكرد.
فروغي از مسائل دنيا بهره اي نداشت پدرش در خيابان منيريه نزديك باغ انتظام السلطنه خانه اي داشت كه بعد از مرگش فرزندانش در آن خانه زندگي مي كردند كه فروغي در حوالي سال 1300 هـ .ش آن خانه را فروخت و با پس اندازي كه داشت يك خانه چهار هزار متر مربع در خيابان سپه خريد و بعد از مرگش اين خانه را به وزارت بهداري اجاره دادند و بيمارستاني به نام نجات در آنجا مستقر شد.
دانشگاه تهران چند بار براي بزرگداشت فروغي جشن هايي ترتيب دادند درباره مقام علمي و سياسي از سخن بسيار رفت. حبيب يغمايي مدير مجله يغما، مجموعه اي از مقالات او را تحت عنوان «مقالات فروغي» انتشار داده است. فروغي در جواني وارد لژمز اماسوني شدن و به استاد اعظمي رسيد در سال 1321 هـ .ش درگذشت.[56]
همزمان با استعفاي مستوفي الممالك بود كه مخبر السلطنه هدايت به عنوان نخست وزير از مجلس راي اعتماد گرفت و كابينه خود را معرفي مي كرد كه در كابينه او محمد علي فروغي به عنوان وزير امور خارجه معرفي شد[57].
در اين كابينه بود اختلاف ايران و انگليس نيز كاملاً ديده ميشد كه اين اختلافات بر سر جزاير بحرين بود كه دولت انگليس اعلام مي كرد كه جزاير بحرين متعلق به دولت ايران نميباشند كه در اين دوره محمد علي فروغي به عنوان وزير امور خارجه نامه اي را به وزير انگليس و تهران ارسال كرد:
«طبق خبرهايي كه در جرايد مختلف منتشر گرديده است، مخصوصاً در (Near Eastaed india baghdad times) مورخه 5 و 18 ژوئن گذشته يك سنديكاي انگليسي از شيخ بحرين امتياز استخراج نفت جزيره را تحصيل كرده و به سرگرد «هول» نماينده سنديكاي مزبور گويا در آنجا شروع به كار كرده است، نظر به اينكه جزاير بحرين جز لايتجزاي ايران ميباشد و در حقوق حاكميت ايران بر اين جزاير ابداً جاي ترديد نيست و بطوريكه به دست متبوع آن جناب و جامعه ملل در مراسلات 26 نوامبر 1927 م و دوم اوت 1928م گرديده است و شناسايي معلم حقوق حاكميت ايران به جزاير بحرين از طرف دولت متبوع شما در تاريخ 1869 م يادآوري گرديده بود، دولت متبوعه اين جانب شديداً عليه امتياز مورد بحث و كليه امتيازات ديگري كه مستقيماً از طرف دولت ايران در جزاير بحرين داده شده باشد اعتراض كرده و اعلام مي دارد كه آنها را باطل و كان لم يكن مي داند، با روح انصافي كه در دولت متبوع شما سراغ د ارم؟ خيلي متاسفم كه گاهگاهي در اين باب ناگزير هستم اعتراضات خود را تجديد نمايم. مسلم است كه اين قبيل رويه ها و عدم آشنايي حقوق حقه ايران به اين جزاير، هيچ اثري در تضعيف حقوق مسلم ايران نداشته و دولت متبوع اين جانب حق استرداد كليه منافع ناشي از اين امتياز مزبور تقاضاي جبران كليه خسارات وارده و مطالبه منافع مربوط را محفوظ مي دارد.[58]
در واقع مي توان گفت دولت انگلستان مخارج پليس جنوب و وجوهي كه باستناد قرار 1919 م نموده بود مطالبه مي كرد و حكومت هاي مشير الدوله و قوم السلطنه و مستوفي الممالك با پرداخت آن موافقت نكردند ولي طبق سند موجود در وزارت خارجه محمد علي فروغي آن را تصديق كرد كه اين موضوع در زمان محمد علي فروغي كه وزارت امور خارجه را بر عهده داشت صورت گرفت.
در اين دوره قطع رابطه با فرانسه صورت گرفت يكي از نقاط ضعف پهلوي اين بود كه در برابر انتقاد جرايد خارج از كشور و حمله مطبوعات بي طاقت بود و او مي توانست باور كند كه در خارج جرايد سانسور بردار نيست و دولت ها در رابطه با مطالبي كه جرايد مي نويسند نمي توانند كاري كنند كه رضا شاه دستور قطع رابطه داد تا اينكه هيتي از فرانسه به ايران آمدند رسماً عذرخواهي كردند در اين دوره عهدنامه مودت بين ايران و مملكت حجاز و نجد صورت گرفت و ايران و كشور سعودي رابطه سياسي برقرار نمودند.[59]
دومين يادداشت دولت انگليس توسط سفارت انگليس در تهران
حساب مستطاب اشرف ميرزا محمد عليخان فروغي وزير امور خارجه
آقاي وزير دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان در مملكت متحده انگليس مراسله جناب اشرف را كه در جواب مراسله دوستدار مورخه 2 دسامبر 11 آذر 1311 مرقوم فرموده بوده اند راجع بود به القا امتياز شركت نفت انگليس و ايران از طرف دولت ايران مورد مطالعه قرار دادند اينك محترماً خاطر شما عرض مي كنم كه دولت انگلستان نمي تواند اعتبار القا يك جانبه را كه از امتياز مزبور آمده است تصديق نمايد يك چنين الغايي يك اقدامي است كه داراي چند توقيفي است و يك نقض صريحي است از قانون بين المللي كه بر عليه يك كمپاني انگليسي به عمل آمده و دولت انگلستان خود را مجبور مي بيند كه اين موضوع را براي اعمال خود در حفظ مصالح اتباع خويش مورد اقدام قرار دهد.
تيرگي روابط ايران و تركيه
قبلاً گفته شد در پنجم ارديبهشت 1305 هـ .ش معاهده وداديه و تامينيه بين دولت ايران و دولت تركيه منعقد شد. و با امضاي اين معاهده تصور ميشد كه ايران و تركيه از حسن همجواري استفاده نموده و برخوردي روي نخواهد داد ولي چنين نشد، در شهريور 1306 هـ .ش بر اثر تصادم سر حدي اختلافاتي به وجود آمد كه منجر به صدور يادداشت هاي از طرفين گرديد و بالاخره در 17 مهر ماه 1306 وزارت خارجه ايران ابلاغيه زير را صادر نمود كه چگونه ماجرا را شرح داده است[60].
ابلاغيه وزارت امور خارجه:
«شارژ دافر تركيه در بيستم ماه ايلول (پنجم سپتامبر 13 شهريور) مراسله اي به وزارت خارجه نوشته كه چون دولت تركيه در ظرف ماه ايلول به تاديب اكراد خود در اقري طاغ كه در سر حد شرارت مي كنند اقدام خواهد نمود از دولت ايران تقاضا مي نمايد از اشراري كه بخواهند به خاك ايران پناهنده بشوند با قواي تامينه خود ممانعت بنمايند و نيز از دولت ايران خواهش مي كند براي اقدامات دولت تركيه موثر واقع شود، تشريك مساعي در اين باب بنمايد. در تاريخ 19 شهريور و در تعيب آن در 4 مهر ماه 1306 وزارت امور خارجه به سفارت تركيه نوشته است كه البته دولت تركيه در تدمير عشاير خود مختار است و دولت ايران از نقطه نظر ميل به تحكيم روابط وداديه و صميميت كامل بين مملكتين از نقطه نظر وظايف همجواري با وجود كمي وقت و تاخير اطلاع به دولت ايران اكراد خود را در تحت مراقبت قرار خواهد داد كه از طرف آنها كمكي به اكراد تركيه نشود و براي اينكه مبادا در تحت تاثير تعصبات هم نژادي و خويشاوندي از طرف آنها اقدامي به عمل آيد سعي خواهد كرد ايلات سر حد نشين خود را از خط سرحدي دور نموده و به داخله مملكت بكوچاند و به مامورين قشوني و حدودي دستور داده شده است در صورتيكه اكراد تركيه در مقابل عمليات قواي نظامي تركيه به خاك ايران فرار نمايند آنها را نگذارند كه در سر حد مانده و بتوانند مجدداً عملياتي بر ضد قشون ترك بنمايند، صاحب منصب ارشدي نيز براي مراقبت در مقررات فوق اعزام و به او امر داده شد كه با فرماندهي قواي ترك در ارتباط مستقيم بوده از مساعدت هاي لازمه خودداري نكرده و در جلوگيري از عبور عناصر متمرد كرد از سرحد ايران اقدام مقتضيه به عمل آورد و در همان حال دولت ايران نقظه نظر دائمي خود را يك مرتبه ديگر به دولت تركيه خاطر نشان نمود كه ماداميكه اختلافات حدودي كه از طرف دولت تركيه ايجاد شده است مرتفع نگرديده و تجاوز به خاك مسلم ايران از طرف مامورين سرحدي و قواي مسلح تركيه موقوف نشود و مسائل سر حدي تصفيه نگردد و همچنين از طرف دولت تركيه از تخطيات دستجات اشرار تركيه به خاك ايران جلوگيري به عمل نيايد همكاري جدي دولت ايران با دولت تركيه غير مقدور خواهد بود[61].
در جواب مراسله 19 شهريور وزارت خارجه، شارژ دافر تركيه به نام دولت خود از مساعدت هاي دولت ايران اظهار امتنان نمود.
با تمام مساعدت هاي دولت ايران و اجراي همه قسم وظايف دوستي و همجواري در چندي قبل خبر رسيد كه طيارات تركيه به خاك ايران بمب انداخته و چند نفر را مجروح كرده است و قشون تركيه به نقطه اي در حدود «سردار بلاغي» تجاوز و نقطه مزبور را آتش زده است. در خلال اين احوال در اول تشرين (اكتبر 8 مهر) مراسله اي از شارژ دافر تركيه رسيد كه يك عده نظامي ترك كه در حال عبور در خاك تركيه بوده اند مورد هجوم عشاير كرد گرديده 44 نفر نظامي و چند صاحب منصب و 5 مسلسل به دست مهاجمين افتاده و به خاك ايران برده اند و در مدت ده روز استخلاص اسراء و تسليم اسلحه هايي كه گرفته شده و جبران خسارت وارد و بيان معذرت از دولت تركيه را خواستار و اشعار داشتند كه در صورت عدم اجراي آنها قطع مناسبات سياسي غير قابل اجتناب است.
محتاج به ذكر نيست كه وصول مراسله مزبور موجب حيرت و تاسف دولت ايران گرديده علي الخصوص كه مطابق اطلاعات واصله به دولت ايران و اظهارات صاحب منصبان تركيه كه در دست اكراد اسير بوده و فراراً خود را به قرارگاه هاي پست هاي ايران رسانيده بودند نيز مويد آن است از اين قرار است[62].
در 31 شهريور يك نفر صاحب منصب ترك كه مجروح شده بود موسوم به «مين باشي محمد شكري بيك» به قرارگاه قراولان سرحدي ايران پناه آورده و اظهار داشته است كه با قسمت خود به طرف «آيدر» در خاك ترك حركت مي كرده غفلتاً به محاصره اكراد قاچاق تركيه افتاده اغلب عساگر مقتول و مسلسل ها و ساير آلات به غارت رفته و مشاراليه و چند نفر صاحب منصب اسير مي شوند. محمد شكري بيك را به شخصي مي سپارند كه او را به خانه عبدالقادر ببرد و اين شخص در راه گلوله به سر محمد شكري بيك مي زند و به تصور اينكه مضروب مرده است او را گذاشته و مي رود و او هم به هر نحو بوده خود را به پست قراول هاي ايران مي رساند از طرف پست سر حدي ايران از مين باشي شكري بيك پذيرايي به عمل آمده و مشاراليه را به پشت هاي قشوني تركيه روانه مي نمايند و همچنين اظهارات صاحب منصب ديگري صلاح الدين بيك نيز كه به پست ايران آمده بوده است مويد همين اطلاعات است[63].
در 13 مهر از وزارت خارجه مفصلاً جواب مراسله سفارت تركيه صادر و با دلايلي كه در دست بود اظهارات دولت تركيه را رد كرده و اظهار نمود كه هيچ نوع مسئوليتي از اينكه عساكر تركيه به واسطه بي احتياطي در منطقه جنگي مورد حمله از طرف اكراد تركيه به واسطه بي احتياطي در منطقه جنگي مورد حمله از طرف اكراد تركيه در خاك تركيه شده متوجه دولت ايران نمي تواند بشود. و توجه دادن اين قضايا به دولت ايران غير منطقي و مورد اعتراض دولت ايران است. از اينكه اكراد قاچاق تركيه اسرا و اسلحه را به خاك ايران برده اند دولت ايران اطلاع مثبتي نداشته بلكه اطلاعات منابع ايراني آنرا تاييد نمي نمايد و در هر صورت مطلب محتاج به تحقيق و رسيدگي است و بالنتيجه دولت ايران ضرب الاجل دولت تركيه و مندرجات مراسله اول اكتبر را نپذيرفته ولي براي ابراز حسن نيت خود پيشنهاد مي نمايد كه هيئتي مركب از مامورين طرفين مطلب را در محل تحت تحقيق بگذارند تا حقيقت مكشوف و در صورت بودن مرتكبين در خاك ايران دولت ايران آنها را مورد تنبيه قرار داده و اگر اسرا يا اسلحه را اكراد قاچاق تركيه به خاك ايران آورده باشند در استرداد آنها اقدام خواهد نمود[64].
اگر چه وصول مراسله فوق الذكر از طرف دولت تركيه چنانكه گفته شده اسباب تاثر و تحير دولت ايران گرديده است معذلك هنوز مايوس نيستيم كه سياست اساسي و منافع عاليه مملكتين و احساسات و جرياناتي كه موجد آنها شايد مطلعيت و مسئولين سياست خارجي تركيه نباشد غلبه كرده و دولت تركيه با در نظر گرفتن مشكلاتي كه در سياست شرقيه از تيرگي روابط ايران و تركيه ممكن است حاصل شود بالمال روح مسالمت و مودتي كه از طرف دولت ايران ابراز ميشود از طرف دولت تركيه نيز ابراز شده و قضيه به حسن خاتمه منجر گردد.
در همين اوان كه فروغي از اروپا عازم ايران بود از طرف دولت به وي دستور داده شد كه از راه تركيه مراجعت نموده و در آنكارا با مقامات تركيه مذاكره و در بهبود روابط اقدام نمايد.
فروغي از روز پنجم و ششم آبان ماه 1306 در آنكارا مذاكراتي را شروع كرد و تا اول آذرماه ادامه داد كه تا حدودي توانست سوء تفاهمات را مرتفع و در ايجاد حسن همجواري موثر باشد[65].
«باقر كاظمي»
معروف به «مهذب الدوله» فرزند سيد محمد معتصم الدوله در 1271 ش در تهران متولد شد و از مدرسه سياسي ديپلم گرفت و وارد وزارت امور خارجه گرديد مراحل ترقي را در آن وزارت خانه طي كرد و مدتي رئيس دفتر وزارتي و زماني مدير كل آن بود در سال 1308 ش به كفالت وزارتخانه رسيد و بعد وزير شد قريب به 2 سال در آنجا بود تا با سمت وزير مختار به بغداد عزيمت نمود در شهريور 1312 ش كه ذكاء الملك فروغي مامور تشكيل كابينه شد و كاظمي را به سمت وزير امور خارجه تعيين كرد، ولي در كابينه جم نيز اين سمت را داشت و در سال 1315 ش با عنوان سفير كبير به تركيه رفت و بعد سفير ايران در افغانستان شد.[66]
فعاليت هاي سيد باقر كاظمي
روز 27 خرداد 1314 هـ .ش كه مجلس دهم آمادگي و رسميت خود را اعلام داشت. ميرزا محمد عليخان فروغي (ذكاء الملك) به اتفاق وزيران در مجلس حاضر شد و پشت تريبون رفته چنين گفت:
«اداره مقدس اعليحضرت همايوني بر اين است كه هيئت مشغول خدمتگزاري بوده اند باز هم برقرار باشد و بنده را مفتخر فرموده و ماموريت داده اند كه هيئت دولت را به مجلس شوراي ملي معرفي كنم بنابراين آقاي جم وزير داخله و اقاي داور وزير ماليه و آقاي منصور وزير طرق و آقاي كاظمي وزير خارجه و آقاي صدر وزير عدليه و آقاي نظام الدين حكمت وزير پست و آقاي حكمت وزير معارف و آقاي امير لشكر محمد نخجوان كفالت وزارت جنگ و آقاي مظفر اعلم رئيس كل تجارت و آقاي مصطفي قلي بيات رئيس كل فلاحت و آقاي امين رئيس كل صناعت معرفي ميشوند.[67]
بعد از شهريور 1320 د هـ .ش ر دو كابينه فروغي وزارت گرفت ابتدا وزير بهداري شد و بعد به وزارت كشور معرفي گرديد در سال 1321 هـ .ش در كابينه احمد قوام براي بار د وم به وزارت كشور معرفي شد و در ترميم كابينه عهده دار وزارت دارايي گرديد. در سال 1323 هـ .ش ساعد او را وزير فرهنگ كرد و بعد از ساقط شدن كابينه با عنوان سفير كبيري وزير مختار ايران در كشورهاي اسكانديناوي به عهده او قرار گرفت و در انتخابات دوره اول مجلس سنا،سناتور است. در سال 1330 هـ .ش هنگام نخست وزير دكتر مصدق به وزارت امور خارجه معرفي گرديد و پس از چندي نائب نخست وزير شد و از وزارت خارجه به وزارت دارايي رفت. در سال 1331 هـ .ش به سمت سفير كبير ايران در پاريس تعيين شد و تا شهريور 1332 هـ .ش در آن سمت باقي ماند پس از سقوط مصدق از سفارت استعفا د اد. دولت تكليف ادامه خدمت نبود و نپذيرفت و به ايران آمد. پس از چندي به دليل فعاليت هاي سياسي بازداشت شد سپس او را تبعيت نمودند پس از رهايي از قيد و بند اسارت به رياست شوراي عالي جبهه مالي انتخاب شد و تا پايان عمر در راه مصدق گام بر مي داشت در سال 1355 هـ .ش در سن 15 سالگي در تهران در گذشت ولي در جواني دختر قهرمان ميرزا عين السلطنه را به زني گرفت و دو فرزند از خود باقي گذاشت فرزند زكورا و بنام عزالدين در وزارت امور خارجه رشد نمود و به مقام سفارت رسيد. ترقيات سيد باقر كاظمي مديون زكاء الملك فروغي و سيد حسن نقي زاده است او در شر فراماسوني[68] عضويت داشت و حزب عاميون را تشكيل داد وي مردي ثروتمند ولي بي غايت مملكت بود.[69]
وزرا و نحوه انتخاب آنها
پروگرام دولت همچنين تغيير نكرده است و دنباله اصلاحات و عمران مملكت بخصوص كارهاي ساختماني تعقيب ميشود و اميدواريم قبل از انقضاي دوره دهم مجلس راه آهن شمال به تهران برسد به علاوه توسعه معارف و تاسيس مدارس از ابتدايي و متوسطه و مالي و ساختمان هاي لازم براي دبستان ها و اقدامات براي تامين صحت و سلامت مردم و تكميل موسسات عدليه و بهبود امور اقتصاد مورد توجه دولت ميباشد.
الغاي تعهدات گمركي 1307
در آبان ماه 1314 هـ .ش وزارت امور خارجه بخشنامه اي به كميته سفارت خانه هاي مقيم ايران و نمايندگان دولت ها كه دولت ايران با آنها قرارداد گمركي داشت صادر نمود و متذكر شد كه چون تعهدات قراردادهاي گمركي ايران با دول خارجي طبق تصويب مجلس شوراهاي مورخه 12/2/1307 براي هشت سال بوده و مدت مزبور در تاريخ 20/2/1315 منقضي خواهد شد بنابراين خاتمه تعهدات را اعلام مي دارد.[70]
منظور از اين بخش نامه اين بود كه دولت ايران تصميم دارد درباره ميزان گمركات تغييراتي بدهد و بر نرخ آن بيفزايد. دولت ها بايستي براي پذيرش نرخ هاي جديد خود را آماده نمايند.
اختلاف بين ايران و شوروي
طبق قراردادهاي تجارتي بين ايران و شوروي مي بايستي بين صادرات و واردات توازني باشد ولي معلوم شد كه ميزان واردات خيلي بيشتر از صادرات بوده است مخصوصاً كه شوروي از تحويل گرفتن برنج يكي از اقلام مهم صادرات ايران، حدودي خودداري مي نمود و قيمت برنج تنزل كرده بود و چون رضاشاه هم مقدار زيادي برنج داشت در حقيقت باعث فروش مي گرديد.[71]
عدم توازن صادرات و واردات موجبات تغييرش گرديده و دستور داد كميسيوني رسيدگي نموده، گزارش دهند. اختلاف بين ايران و شوروي باقي ماند و روابط تجارتي به سر مي گرائيد و در واردات و صادرات نقصان كلي حاصل گرديد تا اينكه پس از حدود دو سال شوروي هاي قدم پيش گذاشتند و از دولت دعوت نمودند كه هيئتي براي مطالعه در امور تجارتي و فلاحتي و صنعتي به روسيه بروند. اين دعوت قبول شد و هيئتي در فروردين 1314 هـ .ش به رياست مظفر اعلم رئيس كل تجارت به مسكو عزيمت نمود. اين هيئت مدت چهار هفته مهمان دولت شوروي بودند و مذاكراتي را آغاز كردند كه در مراجعت مظفر اعلم طي اعلاميه اي كه انتشار داد از مهمان نوازي دولت شوروي تشكر نمود و اعلام نمود علاوه بر مطالعاتي كه در رشته هاي مختلف به عمل آمد در خصوص روابط تجارتي مملكتين بر اصل توازن مذاكراتي صورت گرفت و اميدواري حاصل است حاصل است كه اين تبادل نظر موجب تحكيم و توسعه روابط تجارتي گردد. بدين طريق در روابط تجارتي، يعني ميزان واردات و صادرات تا حدودي توافق حاصل گرديد. [72]
سفر هيئت اقتصادي ايران و روسيه
اوايل سال 1314 خورشيدي كه يك هيئت ايراني عبارت از مظفر اعلم رئيس اداره كل تجارت به رياست هيئت به روسيه عزيمت نمودند و مدت چهار هفت ميهمان دولت شوروي بودند. در مراجعت اعلم اعلاميه اي انتشار داد و از مهمان نوازي شوروي تشكر نموده گفت علاوه بر مطالعاتي كه در رشته هاي مختلف به عمل آمد در خصوص روابط تجارتي مملكتين بر اصل توازن مذاكره شد و اميدواري حاصل سات كه اين تبادل موجب تحيم و توسعه روابط تجارتي گردد.[73]
«نامه دولت ايران به جامعه ملل»
22 مه 1934
«… در تعقيب نامه اي كه ميرزا محمد عليخان فروغي وزير اسبق خارجه ايران در 24 ژوئيه 1930 م ارسال داشتند و در روزنامه جامعه ملل در سپتامبر 1930 م صفحه 1583 تحت نمره 710-11806-1214 درج و به عنوان سرار يك دردمند دبير كل سابق جامعه ملل ارسال شده است سوار مراسله اي را كه براي سفارت آمريكا در تهران فرستاده شده براي اطلاع جامعه ملل ارسال ميگردد.[74]
«سواد مراسله دولت ايران به سفارت آمريكا»
«… دولت مطبوعه اين جانب براي اولين مرتبه از طريق جرايد اطلاع حاصل كرده كه يك كمپاني انگليسي امتياز استخراج نفت بحرين را تحصيل كرده و شروع به عملياتي در آنجا نموده است. با در نظر گرفتن اينك بحرين جز لاينفك ايران است دول ايران حق حاكميت بر آنجا دارد. بر عليه اين موضوع اعتراض جدي از طريق سفارت انگلستان در طهران بدولت مزبور شده است كه امتياز كمپاني مزبور غير قانوني بدست آمده و ثروت اراضي اين دولت را استخراج و به حقوق حاكميت ايران لطمه وارد آمده است.
رونوشت اين نامه نيز به جامعه مال ارسال شد كه بنا به درخواست دولت ايران با اطلاع كميته دول عضو جامعه ملل برسانند. بعدها اطلاع ديگري به دولت ايران رسيد كه امتياز استخراج نفت بحرين به كمپاني استاندارد اويل اف كاليفرنيا واگذار شده است و به عملياتي كه در بحرين دست زده و مقدار زيادي نفت استخراج كرده است.
اينجانب افتخار دارم كه توجه آن جناب را جلب و اطلاع دهم كه يك چنين امتيازي كه بوسيله كمپاني استاندارد با هر كمپاني ديگري كه از دولت ايران كه بر بحرين حق حاكميت داشته و ملك اصلي آنست بدست نياورده باشد و از طريق كسان و يا مقاماتي كه حق واگذاري چنين امتيازي نداشته اند اخذ شده باشد به هيچ وجه رسميت نداشته و كان لم يكن محسوب خواهد شد و باعث اعتراضات هميشه دولت ايران كه تمام حقوق مالكيت خود را مصراً محفوظ خواهد داشته بوده و هر چه منافع مصوبه اي كه از اين امتيازات برده شده به علاوه كليه خساراتي كه نتيجه آن ها خواهد شد خواستار است بالنتيجه از آن جناب خواهشمندم كه مضمون نامه را با اطلاع جماهير متحده آمريكا رسانده و همچنين به كمپاني استاندارد اويل اطلاع دهند.[75]
وزير خارجه ب- كاظمي
«نامه وزير خارجه انگلستان به دولت ايران»
در تاريخ 23 ژوئيه 1934 م نامه اي از طرف وزير خارجه انگلستان سر جان سيمون بدين مضمون ارسال گرديد كه: «وزارت اعليحضرت پادشاهي انگلستان مايل نيست مطلب ديگري به يادداشت هاي مورخه 18 ژانويه 1928 م و 18 فوريه 1928 م اضافه نمايد.»
طبق يادداشت هاي مورخه 18 ژانويه 1928 م و 18 فوريه 1928م وزير خارجه انگلستان سر استين چمبرلين به وزير مختار ايران در لندن، از او خواست كه دولت خود را مطلع سازد كه دولت اعليحضرت پادشاهي انگلستان از هيچ زمينه معتبري كه دولت ايران بتواند ادعاي خود را با آن مبتني سازد اطلاع ندارد از نقطه نظر جغرافيايي بحرين جزء ايران نيست و ساكنين آن نيز ايراني نژاد نيستند و دولت ايران در مورد بحرين هيچگونه حقي ندارد[76].
اعلاميه جامعه ملل براي اعضاي جامعه
ژنو 27 ژوئيه 1934 ث 328-م 149- 1934-7
جزاير بحرين- اطلاعيه دولت پادشاهي انگليس- يادداشت دبير كل جامعه ملل
دبير كل افتخار دارد كه براي اطلاع به اعضاي دول جامعه نامه زير را كه از دولت پادشاهي انگليس رسيده است اعلام دارد. به دبير خانه كل جامعه ملل لندن 23 ژوئيه 19134.
افتخار دارم كه ازط رف سر جان سيمون وزير خارجه وصول نامه
1)شماره 11- 11421 ث مورخه 12 ژوئن شما را كه رونوشت نامه وزارت خارجه ايران را با دعاي مالكيت آن دولت بر جزاير بحرين را نيز همراه داشت اعلام دارم.
2-دلايلي كه به موجب آن دولت امپراطوري انگلستان ادعاي ايران را وارد نمي داند. در نامه هاي 18 ژانويه 1928 و 18 فوريه 1939 كه از طرف سر استبن چمبرلين به عنوان اوانس خان مساعد وزير مختار ايران در لندن تسليم شده است دولت امپراطوري انگليس فعلاً مايل نيست مطلب ديگري به يادداشت اضافه نمايد.
3-از جانب سر جان سيمون خواهش ميشود كه رونوشت اين نامه را به اطلاع دول عضو جامعه برسانيد. امضاء ژو- راندل.[77]
هيئت نمايندگي عراق در تهران
روز 13 مرداد 1314 هـ .ش هيئت نمايندگي عراق به رياست نوري سعيد پاشا وزير خارجه عراق و صمد زكي بيك وزير عدليه و نصرت بيك فارسي معاون وزارت خارجه عراق با هواپيما به تهران آمدند و در كاخ صاحبقرانيه اقامت نمودند و پذيرايي شدند. بايد متذكر شد كه نوري سعيد يكي از عوامل موثر انگليس ها در عراق بوده و چندين مرتبه رئيس الوزراء عراق شد در آخرين مرتبه كه رئيس الوزراء بوده مصادف با كودتاي عبدالكريم قاسم گرديد و به وضع فجيعي به قتل رسيد و رژيم سلطنتي عراق به جمهوري تبديل گفت[78].
علت مسافرت هيئت نمايندگي عراق به تهران اين بود كه عراق درباره اختلافات سر حدي به جامعه ملل شكايت نموده بود و بنا شده بود كه طرفين اختلافات خود را مستقيماً حل و تسويه نمايند.
به اين جهت هيئت نمايندگي مزبور مدت 20 روز در تهران توقف نمود و به افتخار آنها ضيافت هايي ترتيب داده شد و مسافرتي هم به مازندران كردند. در اين مدت پس از يك سلسله مذاكره و مطالعه در روز حركت از تهران اين اعلاميه مشترك منتشر گرديد:
«در مدت توقف هيئت نمايندگي عراق در تهران مذاكرات بين هيئت نمايندگان مزبور و دولت شاهنشاهي با روح مودت و صميمت جريان يافته و قسمت عمده سوء تفاهمات سابق برطرف و اينك موافقت كامل بين طرفين ظاهر و مشهود ميباشد، چون به ملاحظه لزوم حضور نمايندگان دولتين در جلسه عمومي آينده جامعه ملل امكان نيافت مذاكرات در طهران خاتمه يابد بنابراين مذاكرات به تعويق افتاده و طرفين تصميم نمودند كه آنرا در ژنو با همان روح صميميت و ودادي كه تا به حال آنها حكم فرما بوده و با اميدواري كامل به تحصيل نتيجه قطعي سريع تعقيب نمايند.[79]
«فعاليت هاي سيد باقر كاظمي»
بايد متذكر شد كه نتيجه رفع اختلافات بضرر ايران تمام شد يعني شط العرب به عراق واگذار شد و با اين كيفيت مقدمات انعقاد پيمان سعد آباد فراهم گرديد.
نامه خصوصي و محرمانه سفير كبير ايران در عراق به وزير خارجه ايران كه در آن زمان سفير كبير ايران آقاي سيد باقر كاظمي بوده كه نامه را به محمد علي فروغي وزير امور خارجه نوشته است.
تصدقت شوم البته راپرتهاي رسمي و محرمانه همه از لحاظ مبارك گذشته و ملاحظه فرموده اند در انيجا اجازه مي خواهم خاطر مبارك را به دو سه موضوع ذيل كه به جهات عديده مقتضي ندانستم ضمن راپرت ها اشاره بكنم معطوف دارم:
اولاً: به طور كلي رفتار نظاميان و امنيه ها در حدود خوب نيست. بي جهت مردم را اذيت ميكنند، دارايي مردم را ضبط مي نمايند. راپرت ها و اخبار دروغ و مبالغه آميز به وزارت جنگ ميدهند براي پرده پوشي از سيئات اعمال خود تقصير را گردن ديگران مي گذارند، كاهي را كوهي مي كند. امنيه هاي حدودي با قاچاقچيان مساعدت دارند و از اشخاص قاچاقچي وجه مختصري گرفته نديده مي انگارند. در چند نقطه نظاميان اموال مردم را ضبط كرده اند. چند نفر بتواتر نشاني اشياء غارت شده خود را در منزل سرهنگ حسين پور رئيس قواي زهاب مي دهند.
اخيراً در پاوه نزديك حدود كردستان مقدار زيادي اسباب و اثاثيه غارتي را نظاميان جمع كرده بودند، اتباع افراسياب بيك نمي دانم بچه وسيله مطلع شده آن اسبابها را مي برند و مقداري از آنها را پرده پوشي حركات خود از قونسول سليمانيدي خواهند اسبابي فراهم آورد كه اين اثاثيه را به آنها عودت دهند[80].
عريضه صوفي بيك را كه عيناً تقديم كرده بودم البته ملاحظه فرموده اند كه چطور از رفتار اين نظامي ها شكايت ميكند راپرت هاي دروغ صاحب منصبان را به طهران كه اشرار به خاك عراق رفته و چنين و چنان ملاحظه مي فرمايند.[81]
پس از روبرو شدن و گفتگو با صاحب منصبان عراق در حضور ويس قونسول خلاف آنها ثابت ميشود تقاضاي ورود به خاك ايران را كه سرهنگ احمد خان كرده بود و فرموده ايد كه اينطور اسباب اعتراض دولت شده بود و اگر فردي نپختگي كرده بودم شايد كار بجاهاي بد مي رسيد.
به هزار زحمت كميسر عراق را در قلعه صالح حاضر كردم كه در روز معين از دو طرف اشرار مجتمعه در هور را محاصره و قلع و قمع نمايند. معلوم نشد چرا كميسر… (اين كلمه خوانده نميشوده) را منفصل كرده و اين كاريتا نيز افتاده و هزاران مسائل ديگر كه نمي خواهم موجب تصديع خاطر مبارك شوم نمي دانم اين كارها چاره اي دانسته باشد خواهيد فرمود والا بايد سوخت و ساخت.
ثانياً: مدتي است تلگرافاً و كتباً عرض مي كنم به تدريج اشرار دور صوفي بيك و احمد بيك جمع مي شوند و كم كم محل اقامت او مركز فساد خواهد شد، معلوم نيست چرا نظاميان نشسته و هيچ اقدامي نمي كنند و بعد كه كاري شد تقصير را گردن ديگران مي گذارند. الان قوه او كم است احمد بيك پسر جعفر سلطان و محمد رشيد و دو سه نفر ديگر نزد او هستند و با افراسياب و غيره رابطه دارد و اسلحه و آدم و آذوقه به آنها مي رساند و همه در خاك ايران هستند، چرا اقدام مي كنند خدا عالم است.
پس فردا كه كار سخت شد اسباب زحمت حضرت اشرفه و بنده را فراهم مي كنند اگر ممكن باشد اقدامي بفرماييد كه زودتر شر اين آدم را دفع كنند و يا طوري او را استمالت كرده با احمد بيگ و ديگران به داخله ايران بفرستند بسيار بجاست.
ثالثاً: در مسئله شط العرب بنده عقيده ام اين است كه دولت ايران بايد خيلي سخت بگيرد و اين موقع را از دست ندهد (چنانكه تيمور تاش در موقع شناسايي عراق، از دست داد) و صريحاً بگويد اگر حاضر به اين كار نيستند ما هم اصلاً هيچ عهدنامه با شما نخواهيم به سبب تا اين موضوع به نفع ما تمام شود در اين باب منتظر تعليمات هستم احتمال دارد توفيق سعيدي را به رم بفرستند و ناجي شوكت رئيس الوزراء سابق را مامور طهران كنند. حدس بنده اين است كه چون ناجي شوكت قدري در مجلس بر ضد كابينه حاضره شيطنت مي كند مي خواهند او را دور كند به بنده تا بحال چيزي نگفته اند نمي دانم در طهران اقدامي كرده اند يا خير؟
راجع براپرتي كه براي روانه وزد طرق اتصال ايران به درياي آزاد عرض كرده ام البته مطالعات فرموده ايد. بنده شخصاً شور و ذوق خاصي به اين كار دارم و اگر دولت بخواهد با سوريه و فرانسوي ها عهد نامه و قراري در اين باب بگذارد داوطلبانه حاضر براي اين خدمت هستم.
ملك فيصل در اواسط خرداد به لندن ميرود، وزير خارجه وعده اي از وزرا با او مي روند.
در تابستان سفراي خارجه و غالب وزرا هم از بغداد مي روند و در حقيقت كارها دو سه ماه تعطيل است بنده حاضر هستم چهل و پنجاه روز به سوريه رفته اين كار را بر طبق دستور دولت انجام دهم استدعا دارم حضرت اشرف اين موضوع را در نظر داشته و در صورت امكان اقدام براي ارجاع اين خدمت به فردي بفرماييد كه موجب كمال تشكر خواهد شد.
چون يقين دارم حضرت اشرف به بي غرضي و حسن نيت فردي اطمينان داريد اجازه مي خواهم در اين تغييرات جديد وزارتخانه اشخاصي را كه به نظرم مي رسد حضور مبارك معرفي نمايم. براي معاونت كل به نظر بنده آقاي نجم الملك يا آقاي سهيلي از تمام كانديداهاي ديگر بهتر هستند و هر كدام را انتخاب فرمائيد از آنها راضي خواهيد بود.
محسن ميرزا هم كه فعلای در تاشكند است البته معرف حضور مبارك ميباشد براي رياست پرسنل و يا كفالت اداره انگليس از هر كس مناسب تر است و سابقه زيادي در كار اداره انگليس دارد و در صورتيكه او را به رياست پرسنل معين فرمايند همايون به نظر بنده از كسان ديگري براي اداره انگليسي مناسب تر از سايرين ميباشد. از اين جسارت كه فقط و فقط براي علاقه كامل به اوضاع وزارتخانه در زمان وزارت حضرت اشرف و تنها براي يادآوري ميباشد از حضور مبارك تمناي عفو دارم و در انتظار زيارت اوامر مطاعه مي باشم زياده جسارت است.[82]
روز 21 شهريور 1312 هـ .ش مخبر السلطنه هدايت احضار شد و به او تكليف شد كه استعفا بدهد و در روز 22 شهريور جرايد تهران خبر استعفاي كابينه را اعلام نمودند. چهار روز بعد ميرزا محمد عليخان فروغي (ذكاء الملك) كه به رياست دولت برگزيده شده بود كابينه خود را معرفي كرد و در اين كابينه سيد باقر كاظمي (مهذب الملك)وزير خارجه معرفي شد و بايد بيان كرد كه سيد باقر كاظمي در آن زمان وزير مختار ايران در بغداد بود كه به ايران حركت كرد[83].
«توقف مدير گمرك با سعيد توسط انگليسي ها»
در اوايل مهر ماه 1312 مدير گمرك «با سعيد» در جنوب را حين انجام وظيفه سربازان بحريني انگليس كه در آن حدود بودند توقف نمودند و به كشتي جنگي انگليس برده و بازپرسي كرده و سپس از آن با كشتي جنگي خودشان به بندر عباس فرستادند. اين خبر پس از چند روز منتشر گرديد و موجب گرديد كه در مجلس موضوع مطرح و موجب شد كه وزير خارجه از طرف حاج محتشم السلطنه مورد سوال رسمي قرار گيرد. وزير خارجه سيد باقر كاظمي در پاسخ گفت: متاسفانه خبر صحت دارد و موضوع هم اين است كه در دوره هاي ضعف ايران، انگليس ها با اجازه دولت مركزي در قسمت باسعيد وي كهنه انبار زغال و مريض خانه كوچكي براي جريمه خود درست كردند و بعد چند بناي ديگر از قبيل مسافر خانه و غيره و تلگراف بي سيم بر آن افزوده شد. چند روز قبل مدير گمرك باسعيد و براي انجام وظيفه تفتيش و تحقيقات به آن نقطه ميرود ولي چهار نفر نظامي مسلح انگليسي او را توقف كرده به كشتي انگليسي مي برند اين عمل مورد اعتراض شديدي مي باشد زيرا باسعيد و جز خاك ايران ميباشد و هيچ قسم حق دخالتي در اين نقطه ندارند. در تعقيب اين پيش آمد اقدامات به عمل آمد كه انگليسي ها بايد جبران نمايند و از تكرار نظاير آن در آينده جداً خودداري كنند و مقامات انگليسي قبول كرده اند كه در مقام جبران برآيند.[84]
چند روز بعد در جلسه 25 دي ماه در جواب دكتر طاهري كه در اين باره سوال كرده بود وزير خارجه اظهار داشت:
راجع به واقعه با سعيد و اهانتي كه به رئيس گمرك آنجا از طرف انگليس شده بود، از طرف دولت انگليس چه كتباً و چه شفاً توضيحاتي به دولت داده شد كه اين پيش آمد از روي اشتباه و بدون سوء نيت و قصد توهين نبوده است و در اواسط آذر ماه گذشته قوائي را كه من غير حق انگليسي ها در باسعيد وارد كرده بودند احضار و تاسيساتي را هم كه اخيراً در آنجا بدون اجازه كرده بودند بهم زدند.[85]
روز شنبه 12 خرداد 1313 رضا شاه با همراهان خود كه وزير امور خارجه آن سيد باقر كافي بوده از راه قزوين و زنجان و تبريز عازم تركيه شدند علت اينكه جزء همراهان از تمام صنوف ارتش انتخاب شده بودند اين بود كه ترك ها برنامه ميهماني را طوري تنظيم كرده بودند كه بيشتر منظورشان نشان دادن قدرت نظامي بود و براي باديد مكان ها و نقاط و ساختمان ها و رژه ارتش و مانور هوايي و دريايي گنجانيده شده بود تا بتوانند با اين بازديدها قدرت هوايي و دريايي و زميني خود را به رخ رضا شاه بكشند و در سفري كه رضاشاه به تركيه رفت مشاهده اقدامات كمال پاشا در روحيه پهلوي بي اثر نبود و تا حدودي او را تحت تاثير قرار داد به طوري مخبر السلطنه هدايت در خاطرات خود مي نويسد كشف حجاب سوغات سفر تركيه بود كه پهلوي به ايران آورد[86]. مصطفي كمال پاشا كارهاي عجيبي كرده بود و دست به اقداماتي زده بود كه تا آن موقع در كشوري كه سلاطين عثماني خود را خليفه مسلمين مي خواندند باور نكردني بود منجمله كشف حجاب و تغيير خط تركي به لاتين و تغيير تعطيل روز جمعه به روز يكشنبه وصغ قوانيني كه با اصول و مبادي اسلامي مغايرت دانست حتي مبدا تاريخ هجري را به ميلادي تبديل كرده بود و تغييراتي كه در تركيه صورت گرفته بود تاثيرات بسياري را در انديشه هاي رضا شاه ايجاد كرد.
خبري در جرايد خارجي و داخلي منتشر گرديد كه يك سنديكاي انگليسي امتياز استخراج نفت بحرين را تحصيل نموده و در آنجا شروع به عمليات اكتشاف و استخراج نموده است. انتشار اين خبر در جرايد پايتخت موجب گرديد تا در مجلس از دولت در اين مسئله سوال و از دولت بخواهد كه براي جواب حاضر شود. كاظمي وزير خارجه در جلسه سوم خرداد 1313 در پاسخ وثوق السلطنه داد و گفت[87]:
«دولت در اوايل 1309 اطلاع پيدا كرد كه يك سنديكاي انگليسي امتياز استخراج نفت بحرين را تحصيل نموده و در آن شروع به عمليات استخراجي كرده است فوراً پروتست شد كه اين عمليات ناقض حقوق حاكميت و سلطنت ايران بوده و دولت امتياز ادعايي را از درجه اعتبار ساقط مي داند در همان موقع يعني چهار سال قبل سواد اين اعتراضات به جامعه ملل ارسال گرديده حالا معلوم ميشود شركت آمريكايي نفت استاندارد اوايل كاليفرنيا نيز در امتياز ادعايي شركت انگليسي مداخله پيدا كرده و شروع به استخراج نفت در بحرين نموده اند. اين امتياز از ناحيه دولت شاهنشاهي كه يگانه مركز صلاحيت دار براي اعطاي اين گونه امتيازات در خاك خود ميباشد داده نشده و از ناحيه مقاماتي تحصيل شده است كه هيچگونه حق و صلاحيت قانوني در اعطاي اين قبيل امتيازات نداشته و ندارد و اين امر خلاف قانون از درجه اعتبار ساقط و مورد اعتراض شديد دولت ايران است.»[88]
بطوري كه ملاحظه ميشود دولت كه خيلي خود را قدرتمند نشان ميداد هيچگونه اقدام جدي در اين مورد به عمل نياورد و شركت نفت آمريكايي مشغول استخراج نفت و صدور آن گرديد و موضوع همچنان لاينحال باقي ماند حتي پس از شهريور 20 هم اقدامي نشد تا آنكه در مجلس پانزدهم از طرف عباس اسكندري و نگارنده در مجلس مطرح گرديد و اقدامي به عمل نيامد تا آنكه محمد رضا شاه استقلال آن را به رسميت شناخت و افرادي هم كه نسبت به اين شناسايي اعتراض نمودند مورد تعقيب قرار گرفته و به زندان افتادند. در خلال مذاكرات با عراق و تركيه درباره پيمان عدم تعرض قراردادهايي هم با دولت اتحاد جماهير شوروي منعقد گرديد تا وانمود شود كه دولت ايران مي خواهد با تمام همسايگان خود هيچگونه اختلاف نداشته باشد و نقطه ابهام و اختلافي باقي نمانده است. حال ببينيم كه قراردادهاي با دولت شوروي چگونه بوده است:
روز چهارم شهريور ماه 1314 بين سيد باقر خان كاظمي وزير امور خارجه ايران و الكسي جرنيخ سفير كبير اتحاد شوروي در تهران قراردادهاي بازرگاني و اقامت بحر بمائي بين دو كشور را امضا شد.
به موجب اين قرارداد تجارتي قسمتي از سهميه واردات و صادرات ايران به اتحاد جماهير شوروي اختصاص يافت و مقرر گرديد كه پنبه و پشم و پوست و كنف و خشكبار به شوروي تحويل و در مقابل قند، كبريت، پارچه هاي نخي- سيمان- آهن آلات- ماشين آلات و ابزار فلاحي و ماشين آلات صنعتي براي پاك كني و پنبه پاك كني و تاسيسات انبار غله معاون ميزان خريدهاي دولت شوروي از دولت ايران بشود. ضمناً مقرر گرديد محصولات طبيعي و صنعتي ايران هم به توسط موسسات اقتصادي شوروي و مختلط و هم به توسط تجار ايراني به اتحاد جماهير شوروي وارد شود دولت اتحاد جماهير شوروي ترانزيت آزاد از خاك خود به ايران براي محصولات طبيعي يا صنعتي را در نظر گرفت[89].
مجلس دوره دهم در تاريخ 15 خرداد 1314 برابر ربيع الاول 1354 گشايش يافت و روز 22 خرداد برابر ژوئن 1935 رسميت خود را اعلام نمود و محمد علي فروغي اعضاي كابينه خود را معرفي نمود كه برلين كابينه سيد باقر كاظمي به عنوان وزير خارجه معرفي شد و پس از دستگيري محمد وليخان اسدي نايب التوليه آستان قدس رضوي و جستج و تهيه مدارك به نامه اي برخوردند كه فروغي رئيس الوزراء آستان قدس درباره گرفتاري اسدي نوشته بود كه اين موضوع باعث شد كه فروغي فوراً استعفا نمايد و به سمت رياست وزراء انتخاب گرديد و پست وزارت داخله نيز با ايشان خواهد بود و ساير آقايان وزرا و روساي ادات مستقل كابينه سابق در پست هاي خود باقي هستند. در روز 25 فروردين 1315 عنايت الله سميعي به وزارت امور خارجه انتخاب شد.[90]
«زندگي نامه عنايت الله سميعي»
ولي در سال 1267 هـ .ش در رشت متولد شد تحصيلات مقدماتي را در آنجا پايان داد و وارد مدرسه عالي علوم سياسي گرديد و دوره آن را به اتمام رسانيد. آنگاه به اروپا رفت و در رشته حقوق ادامه تحصيل داد. در سال 1293 هـ .ش در دستگاه دولت استخدام گرديد و چندي رئيس معارف و اوقاف گيلان شد و بعد در وزارت كشور مديره اداره شرق گرديد و از آنجا به مقام مدير كلي وزارت معارف منصوب شد، هنگامي كه رضاخان، سردار سپه به نخست وزيري رسيد رياست دفتر نخست وزيري و رياست كابينه هيئت وزيران را به او سپرد[91].
در اوايل سلطنت رضا شاه معاون وزرات كشور گرديد و بعد معاون وزارت معارف به عهده او قرار گرفت. مدتي وزير مختار در بغداد بود تا به تهران احضار و كفالت وزارت اقتصاد ملي را عهده دار شد. بعد وزير مختار ايران در برلين و رئيس هيئت اعطاي ايران در كميسيون اقتصادي جهان گرديد. در سال 1314 مجدداً پست وزير مختاري ايران را در عراق عهده دار شد. در سال 1315 در كابينه جم به وزارت امور خارجه منصوب شد در سال 1317 با بيماري سرطان در برلين در گذشت.
سميعي به هنگام رياست دفتر سردار سپه، توانست اعتماد كامل او را نسبت به خود جلب كند و فوق العاده مورد اعتماد بود و به زبان انگليسي و آلماني و فرانسه تسلط داشت.[92]
2)فعاليت هاي عنايت الله سميعي
روز 27 شهريور مجلس رسميت خود را اعلام و محمود جم اعضاي كابينه خود را به شرح زير معرفي كرد:
رئيس الوزراء- محمود جم، وزير عدليه- دكتر احمد متين دفتري، وزير خارجه- عنايت الله سميعي كفيل وزارت داخله- ابوالقاسم فروهر، وزير ماليه- محمود بدر، كفيل وزارت جنگ. سرلشكر امير فضلي- وزير معارف و اوقاف و صنايع مستنظرفه- علي اصغر حكمت، وزير طرق و شوارع- مجيد آهي، وزير پست و تلگراف بعداً معرفي خواهد شد، رئيس اداره كل تجارت- حسين علاد، رئيس اداره كل صناعت و معادن- مهدي فرخ، كفيل اراده فلاحت- احمد حسين عدل.
در هشتم مهر ماه 1316 هـ .ش دو اداره تجارت و صناعت به دو وزارتخانه بازرگاني و صناعت و معادن تبديل شد. حسين علاء به وزارت بازرگاني و مهدي فرخ به وزارت صناعت و معادن منصوب و ابوالقاسم فروهر عهده دار وزارت داخله گرديد. بايد اضافه نمود كه دكتر متين دفتري قبلاً در زمان وزارت صدرالاشراف به سمت معاونت وزارت عدليه را دارا بود و روز 5 مهر 1315 هـ .ش به سمت وزارت عدليه به جاي صدر معرفي و مشغول كار شد. از دوران وزارت عدليه دكتر متين دفتري داستان هايي نقل ميكنند و مي گويند آلت اجراي مقاصد رئيس شهرباني بود و حتي در اين مورد به قدري كودكانه اطاعت مي نمود كه بنا بر دستور مختاري يك نفر قاضي را بدون آنكه از محكمه انتظامي قضات سلب صلاحيت او را تقاضا نمايد دستور داد دستبند زده از زنجان به تهران بياورند.[93]روز 18 بهمن 1315 هـ .ش لايحه نفت از تصويب نهايي مجلس گذشت و روز 21 بهمن يعني پس از سه روز خبر خودكشي داور منتشر ميشود. درست يك روز قبل از خودكشي علي اكبر داور بود كه ساعت ده بامداد روز بيستم بهمن ماه 1315 هـ .ش تلفنچي دربار به محمود جم نخست وزير و علي اكبر داور و سرتيپ امير خسروي رئيس بانك ملي اطلاع داد كه ساعت ده و نيم همان روز در كاخ مرمر احضار شده اند. امير خسروي رئيس بانك ملي نزد رضا شاه رفته بود و شاه از او سئوالاتي را در رابطه با معامله پنبه با دولت شوروي پرسيده بود و شاه نيز به دليل قانع نشدن از سوي سوالات گوناگوني را در آن زمينه از وي كرد. محمود جم هنگامي كه نزد شاه رفت و شاه نيز در آن زمينه سئوالاتي را از جم پرسيد كه جم در پاسخ به شاه گفت: در مورد معامله پنبه با دولت شوروي داور و زير ماليه اطلاعات وسيعي دارد كه در آن هنگام داور نزد شاه رفت و شاه سوالاتي را از او پرسيد ولي بدليل آنكه وي در هنگام جواب دادن يك مرتبه كلمه فرانسوي «دفيكولئه» را كه به معناي اشكالات است بر زبان راند عصبانيت شاه از شنيدن اين كلمه برابر شد و صداي كاخ را به لرزه انداخت و داور نيز وقتي از پله هاي كاخ پائين مي رفت تعادل خود را از دست داده بود و طوري ناراحت و افسرده بود كه جم زير بغل او را گرفت تا نقش زمين نشود[94].
قرار بود ساعت پنج بعد از ظهر آن روز جلسه اي در اطاق عنايت الله سميعي وزير خارجه با شركت محمود جم نخست وزير، دكتر متين دفتري وزير دادگستري، داور وزير ماليه و سهيلي معاون وزارت امور خارجه تشكيل شود تا به تذكاريه دولت شوروي در مورد واگذاري نفت شمال ايران به يك كمپاني آمريكايي پاسخ لازم داده شود. در ضمن دولت فرانسه تقاضاي امتياز نفت قسم را كرده بود و دولت شوروي نيز به اين امر اعتراض كرده بود. داور به جاي ساعت پنج بعد از ظهر ساعت چهار به اتاق وزير امور خارجه رفت و در حالي كه هنوز هيچ يك از اعضاي كميسيون خارجه، حاضر نشده حتي ميزبان يعني وزير امور خارجه نيز به دفتر خود نيامده بود داور در اتاق تنها نشسته بود و در انديشه هاي دور و دراز خود فرو رفته بود.
در ساعت پنج اعضاي كميسيون حاضر شدند و مذاكرات پيرامون مطلب آغاز شد در آن جلسه بر خلاف انتظار داور با حوصله و دقت مخصوص در مذاكرات كميسيون دخالت مي كرد.
مثل اينكه مي خواست انقلاب دروني خود را تصميم خطيري كه اتخاذ كرده بود عملاً پنهان كند. در آن جلسه داور به مناسبتي از مستوفي الممالك ياري كند و چندين بار براي او طلب مغفرت و اظهار تاسف كرده و گفته بود از اينكه آن مرد را در زمان حياتش درست بجا نياورديم و او را به عنوان يك مرد منفي تختطئه مي كرديم متاسفم. داور گفت: مستوفي الممالك مي گفت: در مملكت ايران هر كس از كارها طفره بزند هميشه در امان است و حتي اگر ترك واجب هم كرده باشد مسئول نميشود، اما همين كه براي انجام دادن وظيفه است به يك كار مثبتي بزند هر كس ميرسد به او ايرادي مي گيرد و طوري عرصه را بر او تنگ ميكنند كه از كرده پشيمان و از زندگي بيزار شود. ما نمي فهميديم مستوفي چه دردي داشت در انتهاي جلسه همگي از اطاق خارج شد و داور به خانه رفت و مقداري ترياك كه از اداره انحصار ترياك ظاهراً براي آزمايش گرفته بود را نورد و به اين ترتيب به زندگي پر ماجراي 50 ساله خود و آرزوهاي جاه طلبانه خويش پايان داد.[95]
ورود رئيس الوزراء افغانستان به تهران
روز 11 آبان ماه 1315 سردار شاه محمود خان صدر اعظم و وزير جنگ افغانستان به دعوت رسمي دولت ايران وارد تهران شد و پس از دو هفته كه ميهمان رسمي بود از راه مازندران و گرگان ايران را ترك گفت. در اين مسافرت رئيس ستاد ارتش افغانستان همراه شاه محمود خان بود. در اين مدت برنامه مفصلي براي پذيرايي نام برده تنظيم يافته بود وچند بار شاه و وليعهد ناهار و شام صرف كرد. تمام موسسات مهم لشكري و كشوري را بازديد نمنود. مذاكراتي كه درباره روابط ايران و افغانستان صورت گرفت مقدمه ورود در پيماني بود كه به پيمان سعدآباد معروف گشت ولي در آن موقع مطلقاً درباره پيمان مزبور در خارج صحبتي به جرايد داده نميشد و اين مذاكرات محرمانه بود و فقط بين رضاشاه و صدر اعظم افغانستان جريان داشت. در مورد رفع اختلاف مرزي با افغانستان علاوه بر اينكه موضوع رود هيرمند حل نشد و اختلاف باقي ماند راي حكميت گل اسميت انگليسي، افغانها حاضر نشدند كنار بيايند نيز جايزهاي هم به آنها داده شد به اين ترتيب كه چون افغانستان به واسطه عدم معادن نمك در مفيقه بود و در قسمتهاي از نقاط نزديك مرزي متعلق به ايران داراي معادن نمك بود آن قسمتها را به افغانستان واگذار نمودند.
اما از لحاظ سياسي و استفاده از پيمان سعدآباد در شهريور ماه 1320 هـ .ش كاملاً روشن گرديد كه براي ايران ثمري نداشت و از طرف شمال و جنوب به ايران جمله گرديدند و كشور ايران را قواي خارجي اشغال نمودند[96].
بر حسب دعوتي كه از وزير خارجه دولت عراق شده بود آقاي ناجي الاصيل روز پنجشنبه تيرماه طهران وارد شده به قصر صاحبقرانيه تشريف بردند و عصر يكشنبه 3 تيرماه عهدنامه تحديد حدود ايران و عراق و حل اختلاف راجعبه شطالعرب در عمارت وزارت خارجه توسط جناب آقاي سميعي وزير امور خارجه دولت شاهنشاهي و جناب ناجي الاصيل وزير امور خارجه عراق امضاء و ابلاغيه ذيل نيز از طرف نمايندگان در دولت منتشر شد[97]:
ابلاغيه
مذاكراتي كه از چندي پيش بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي عراق راجعبه سرحدات مشترك دولتين و موضوع شط العرب ادامه داشت با موفقيت خاتمه يافته و منتهي به عقد نامه سرحدي و پروتكل ضميمه آن گرديد.
با انعقاد اين عهدنامه اختلافاتي كه از ساليان دراز بين ايران و عراق موجود بود مرتفع و جاي نهايت مسرت است كه اينك در تحت توجهات اعليحضرت شاهنشاهي ايران و اعليحضرت پادشاه عراق اوقات عظيماشان در كشور دوست و همسايه محيط حسن تفاهم واقعي و صدق و صفا كه حاكي از روح مودت و الفت فيمابين است در مناسبات در دولت حكم/فرما شده و موجبات تشبيه روابط برادرانه بين دو ملتي كه داراي علائق بيشمار مساوي و معنوي ميباشند فراهم گرديده و زمينه همنكاري دو كشور را در طريق معاضدت براي تحكمي مباني صلح بر اساس متني استوار ساخته است.[98]
وزير امور خارجه دولت شاهنشاهي ايران ـ سميعي
وزير امور خارجه دولت پادشاهي عراق ـ ناجيالاصيل
در تعقيب مذاكرات ايران و تركيه
مذاكراتي از چندي پيش بين دولت شاهنشاهي ايران از يك طرف و هيئت نمايندگي تركيه از طرف ديگر جريان داشت با موفقيت خاتمه يافت و به امضاي قراردادهاي ذيل منتهي شد. 1) قرارداد اقامت 2) قرارداد امنيت منطقه سرحدي و تسويه حوادث و اختلافي كه در منطقه مزبور به ظهور ميرسد 3) قرارد تعاون قضائي در مسائل حقوقي و تجارتي 4) عهدنامه استرداد و تعاون قضائي در امور جزائي 5) موافقت نامه براي تنظيم طرز عمل اداره گمركات ايران و تركيه كه در سر حد دائر خواهد شد. 6) موافقت نامه مخصوص راجعبه دائر كردن پاره خطوط تلگرافي و تلفني بين دولتين 7) قرارداد هواپيمائي 8) موافقتنامه مربوط به تسهيل و ازدياد ترانزيت و حمل مالالتجاره و مسافر از طريق طرابوزان ـ تبريز ـ تهران و بالعكس 9) قرارداد وام پزشكي 10) عهدنامه تجارت و دريانوردي.
علاوه بر قراردادهاي مذكور موافقهائي نيز در مسائل مختلفي كه مربوط به منافع مشترك دو كشور و اسباب مزيد همكاري فيمابين است حاصل گرديد در تمام جريان مذاكرات يك محيط صدق و صفا كه حاكي از روح مودت و الفت فيمابين است حكمفرما بود و نمايندگان طرفين با ايمان به لزوم تشبيه علائق برادري دو ملت ايران و ترك تقاطي نظر مينمودند.
يقين است كه با عطف قراردادهاي جديد مناسبات دوستي و يگانگي ايران و تركيه كه نتيجه راي دوربين و اراده تواناي عظيمالشان دو ملت برادر است بر اساس تزلزل ناپذيري استوار و معاضدت و همكاري ايران و ترك از هر جهت پيش از پيش فراهم خواهد گرديد[99].
وزير امور خارجه «سميعي» ـ رئيس هيئت نمايندگي تركيه
«جمال حسني تارالي»
اينك ابلاغيه و متن عهدنامه عدم تعرض
وزراي امور خارجه دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي افغانستان و دولت پادشاهي عراق و دولت جمهوري تركيه امروز 17 تيرماه 1316 هـ .ش در قصر تابستاني سعدآباد (شميران ـ طهران) به امضاي پيماني در تاريخ (9 مهرماه 1314 هـ .ش) دوم اكتبر 1935 م بين عراق و ايران و تركيه پاراف شده و دولت افغانستان نيز بعداً موافقت تام خود را با آن اعلام داشته بود مبادرت ورزيدند. اين پيمان كه نتيجه مناسبات صادقانه و با صميميت موجود بين چهار كشور امضاءكننده ميباشد و حاكي از روح مودتي است كه در روابط آنها با كليه كشورهاي ديگر حكمفرما است.
اشتراك منافع و تعاون برادرانه آنها را تثبيت ميكند و اراده راسخ آنان را در استفاده از مناسبات مذكور براي تحكيم صلح عمومي به منضّه ظهور ميرساند. وزراي امور خارجه افغانستان وعراق در تركيه در مدت توقف خود در طهران چندين نوبت با جناب آقاي محمود جم رئيس الوزراء و جناب آقاي عنايتاله سميعي وزير امور خارجه ايران ملاقات نمودند. چه در ضمن اين ملاقاتها و چه در موقع مطالعه كه وزراي خارجه چهار دولت نسبت به مسائل خاصه مربوط به منافع مشتركه خود به عمل آوردند و همچنين در ضمن مطالعه مسائل راجعبه وضعيت سياست عمومي ملاحظه نمودند كه بين آنها وحدت نظر كاملي حكمفرما است[100].
وزير امور خارچه شاهنشاهي ايران ـ سميعي
وزير امور خارجه پادشاهي افغانستان ـ فيض عموخان
وزير امور خارجه دولتهاي پادشاهي عراق ـ ناجيالاصيل
وزير امور خارجه جمهوري تركيه ـ توفيق رشدي اراس
در اين دوره كه پيمان سعدآباد در مجلس شورا هم بدون يك نقطه كم و زياد به تصويب رسيده و كشورها نسبت به يكديگر تعهداتي را پذيرفتند در آن دوره حسن اسفندياري به عنوان رئيس مجلس شورا معرفي شده بود و مجلس شوراي ملي عهدنامه عدم تعرض بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي افغانستان و دولت جمهوري تركيه و دولت پادشاهي عراق را كه مشتمل بر 10 ماده است و در تاريخ 17 تيرماه 1316 هـ .ش مطابق با 8 ژوئيه 1937 م در قصر سعدآباد به امضاء رسيده است تصويب مينمايد[101].
نظر به تمايلي كه در فراهم ساختن موجبات حفظ روابط وداديه و حسن تفاهم بين خود با تمام وسايل موجود خود دارند و براي تامين و استقرار صلح و امنيت در شرق نزديك به وسيله تضمينات تكميليه در حدود ميثاق جامعه ملل براي كمك به صلح عمومي و براي ايفاء به وظايفي كه موجب عهدنامه تحريم جنگ مورخه 27 اوت 1928 م پاريس و عهود ديگر كه در آنها شركت نمودند متقبل شده است و تماماً با ميثاق جامعه ملل و عهدنامه تحريم جنگ موافقت دارد. تصميم نمودند كه اين عهدنامه را منعقد نمايند و براي اين مظور نمايندگان مختار خود را به قرار ذيل:
اعليحضرت همايون شاهنشاه ايران: جناب آقاي عنايتاله سميعي وزير امور خارجه ايران
اعليحضرت پادشاه افغانستان: جناب آقاي فيض محمدخان وزر امور خارجه افغانستان
اعليحضرت پادشاه عراق: جناب آقاي دكتر ناجيالاصيل وزير امور خارجه عراق.
حضرت رئيس جمهور تركيه: جناب آقاي دكتر توفيق رشدي اراس وزير امور خارجه تركيه
تعيين نمودند و وزراي امور خارجه هريك از چهار كشور در 10 ماده نسبت به يكديگر تعهداتي را بيان كردند و نسبت به آن تعهدات موافقت نمودند و همچنين اين عهدنامه بين دولت پادشاهي افغانستان و شاهشناهي ايران و دولت جمهوري تركيه و دولت پادشاهي عراق در جلسه 25 اسفند 1316 هـ .ش در مجلس شوراي ملي كه رئيس مجلس حسن اسفندياري بود به تصويب رسيد[102].
تصويب عهدنامه سرحدي بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي عراق
مجلس شوراي ملي عهدنامه سرحدي بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي عراق را كه مشتمل بر شش ماده و يك پروتكل است و در تاريخ سيزدهم تيرماه 1316 هـ .ش مطابق چهارم ژوئيه 1937 م در طهران به امضاء رسيده است تصويب مينمايد. اين قانون كه مشتمل بر يك ماده و متن عهدنامه ضميمه است در جلسه بيست و پنجم اسفند ماه يكهزار و سيصد و شانزده به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد[103]. متن عهدنامه از اين قرار بود:
اعليحضرت همايون شاهنشاهي ايران از يك طرف و اعليحضرت پادشاهي عراق از طرف ديگر. نظريه ميلي كه در تحيكم علائق مودت برادرانه و حسن موافقت بين دو كشور دارند و براي اينكه به طور قطع خاتمه مسئله سر حدي بين مملكتين به هند تصميم به انعقاد اين عهدنامه نموده و براي اين منظور اختيارداران خود را به قرار ذيل معين نمودند:
اعليحضرت همايون شاهنشاه ايران: جناب آقاي عنايتاله سميعي وزير امور خارجه ايران.
اعليحضرت پادشاه عراق: جناب آقاي دكتر ناجيالاصيل وزير امور خارجه عراق1.
مسئله مهم مورد اختلاف ايران و عراق موضوع كشتيراني در شطالعرب بود و هيچيك از عهدنامههاي مرزي منعقده بين ايران و عثماني موضووع حاكميت و تعيين خط مرزي بين دو كشور در شطالعرب تصريح نشده بود ولي در دولت عملاً به طور مشترك در اين رودخانه بينالمللي اعمال حاكميت مينمودند در سال 1934 دولت عراق براي جلوگيري ايران در شطالعرب با پشتيباني انگلستان به جامعه ملل شكايت كرد جامعه طرفين را به مذاكرات مستقيم دعوت نمود. سرانجام بر اثر اصرار و فشار انگليسيها كه عجله داشتند هرچه زودتر پيمان منطقهاي منعقد شود و در چهارم ژوئيه 1937 قراردادي بين ايران و عراق به امضاء رسيد[104]. اين چه نوع سياست خارجي است؟ چرا با فشار دولت ديگري قرارداد امضاء شود؟ قراردادي كه با فشار ديگران امضاء شود چه تضميمني در آن وجود دارد كه منافع ملي را در نظر گرفته باشد همه اينها بيانگر بيسياستي دستگاه ديپلماسي خارجي رضاشاه بوده است. در واقع ميتوان گفت ماده 4 اين عهدنامه از اين قرار بود:
ماده 4: از نقطهاي كه حدود ارضي دولتين به شطالعرب ميرسد تا دريا مقررات ذيل نسبت به شطالعرب اجراء خواهد گرديد:
الف) شطالعرب به طور متساوي براي كشتيهاي تجارتي كليه كشور بازنخواهد بود. كليه عوارض ماخوذه جنبه حقالزحمه را داشتند و منحصراً به طور عادلانه به مصارف نگاهداري و قابل كشتيراني بودن يا بهبود راه كشتيراني و مدخل شط از طرف دريا تخصيص داده خواهد شد و يا به مصارفي كه مفيد براي كشتيراني است خواهد رسيد عوارض مذكوره بر اساس ظرفيت رسمي كشتيها و يا آب نوري و يا تواماً هر دو حساب خواهد شد.
ب) شطالعرب براي عبور ناوهاي جنگي و كشتيهاي ديگر طرفين كه براي تجارت اختصاص ندارند باز خواهد بود.
ت) اين موضوع كه در شطالعرب خط سر حدي گاهي حد آبهاي جزري و گاهي تالوك و يا وسط المياه را تعقيب مينمايد به هيچ وجه حق استفاده طرفين مقعه هدين در تمام مجراي شط صدمه وارد نميآورد.
ماده 5: نظريه اينكه طرفين متعاهدين به طوريكه در ماده 4 اين عهدنامه تصريح گرديده منافع مشتركه در كشتيراني شطالعرب دادند متعهد ميشوند قراردادي راجعبه نگهداري و بهبود راه كشتيراني و حفاري و راهنمائي و عوارضي كه بايد اخذ بشود و تدابير صحي و اقداماتي كه بايد براي جلوگيري از قاچاق بشود و همچنين كليه مسائل راجعبه بحر پيمائي در شطالعرب منعقد سازند به طوريكه در ماده 4 اين عهدنامه تصريح گرديده است[105].
تصويب عهدنامه مودت بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي عراق
مجلس شوراي ملي عهدنامه مودت بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي عراق را كه مشتمل بر چهار ماده است و در تاريخ 27 تيرماه 1316 هـ .ش مطابق 18 ژوئيه 1937م در تهران به امضاء رسيد تصويب مينمايد اين قانون مشتمل بر يك ماده و متن عهدنامه ضميمه است و در جلسه بيست و پنجم اسفندماه يكهزار و سيصد وشانزده به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.[106]
عهدنامه مودت بين دولت پادشاهي ايران و دولت پادشاهي عراق
اعليحضرت همايون شاهشنشاه ايران از يك طرف و اعليحضرت پادشاه عراق از طرف ديگر كه هر دو با نهايت صداقت مايلند مناسبات دوستي صميمانه كه همواره بين كشور شاهنشاهي ايران و كشور پادشاهي عراق موجود بوده محكمتر گردد و يقين كامل دارند كه تشديد روابط برادرانه بر اساس معامله متقابل و مساوات كاملي موجب سعادت و رفاه دو ملت ايران وعراق خواهد شد. موافقت در انعقاد عهدنامه مودت نموده و براي اين مقصود نمايندگان مختار خود را به قرار ذيل معين كردند:
اعليحضرت همايون شاهنشاه ايران: جناب آقاي عنايتاله سميعي وزير امور خارجه ايران
اعليحضرت پادشاه عراق: جناب آقاي دكتر ناجيالاصيل وزير امور خارجه عراق[107]
ماده اول) بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي عراق و همچنين بين اتباع دو كشور صلح دائمي و دوستي خلل ناپذير برقرار خواهد بود.
ماده دوم) نمايندگان سياسي و قنسولي هريك از دو دولت معظم متعاهد در خاك طرف ديگر به شرط رعايت كامل معامله متقابله از حقوق و مزايا و مصونيتها و معافيتهائي كه به نمايندگان سياسي و قنسولي دولت كاملهالوداد داده شده و به موجب اصول و معمول حقوق عمومي بينالمللي مقرر گرديده است بهرهمند خواهند شد.
ماده سوم) دو كشور معظم متعاهد موافقت دادند كه پس از تصويب عهدنامه حاضر و در اسرع اوقات عهدنامه و قراردادهاي ذيل را منعقد سازند.
- قرارداد حس همجواري و راجعبه امنيت منطقه سرحدي و تسويه اختلافاتي كه درمنطقه مذكور اتفاق ميافتد.
- عهدنامه استرداد مجرمين. 3ـ عهدنامه اقامت و تابعيت 4. عهدنامه تجارتي 5. قرارداد تعاون قضائي 6ـ قرارداد قونسولي 7. قرارداد راجعبه پست و تلگراف
ماده چهارم) اين عهدنامه به تصويب خواهد رسيد و اسناد تصويب در بغداد مبادله خواهد شد. عهدنامه از تاريخ مبادله اسناد تصويب به موقع اجرا درخواهد آمد.
نظر به مراتب فوق نمايندگان مختار طرفين عهدنامه حاضر را امضاء نمودند در تهران در دو نسخه به زبان فارسي و عربي و فرانسه نوشته شده در صورت بروز اختلافات متن فرانسه معتبر خواهد بود[108].
نظر به مراتب فوق نمايندگان مختار طرفين عهدنامه حاضر را امضاء نمودند در تهران در دو نسخه به زبانهاي فارسي و عربي و فرانسه نوشته شده و در صورت بروز اختلاف متن فرانسه معتبر خواهد بود.
عهدنامه مودت بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي عراق به شرح بالا در جلسه 25 اسفندماه 1316 به تصويب رسيده است. 1
تصويب عهدنامه تسويه مسالمتآميز اختلافات بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت پادشاهي عراق
اعليحضرت همايون شاهشنشاه ايران و اعليحضرت ملك عراق
نظر به احساسات مودتآميز موجوده بين مملكتين و نظر به اينكه مايلند به وسائل مسالمتآميز و در حدود ميثاق جامعه ملل تصفيه هرگونه اختلافاتي كه بين آنها بروز نمايد تامين نمايند، تصميم به انعقاد عهدنامه بين خود گرفته و براي نيل به اين منظور وزراء مختار خود را به طريق ذيل تعيين نمودند:
اعلا حضرت همايون شاهنشاه ايران: جناب آقاي عنايتاله سميعي وزير امور خارجه ايران.
اعلاحضرت ملك عراق: جناب آقاي دكتر ناجيالاصل وزير امور خارجه عراق.
ماده اول ـ طرفين معظمتين متعاهد بين متقبل مينمودند كه هرگونه اختلافاتي كه بين آنها برود نمايد و تصفيه آن به وسائل معموله مذاكرات سياسي ممكن نشود به ترتيب تصفيه مسالمتآميز مقرره دراين عهدنامه حل نمايند[109].
ماده 2-1 كليه اختلافات به استثناي موارد مقرره در بند سوم اين ماده دائر به حقي كه هريك از طرفين براي خود قائل شده و مورد موافقت طرف ديگر نيست به ديوان داوري دائمي بينالمللي ارجاع خواهد شد. مگر آنكه قوانين تصفيه آن را به توسط يك ديوان حكميتي كه ذيلاً پيشبيني شده است ترجيح دهند.
2ـ بديهي است كه اختلافات فوقالذكر عبارتند از اختلافاتي كه مخصوصاً در ماده 36 نظامنامه ديوان داوري بينالمللي تصريح شده است.
3ـ بند اول اين ماده شامل اختلافات ذيل خواهد شد:
الف) اختلافاتي كه قبل از اجراي اين عهدنامه بروز نمودند و يا اختلافاتي كه رايج است به وضعيات و مسائل موجوده قبل از اجراي اين عهدنامه.
ب) اختلافات راجعبه مسائلي كه حقوق بينالمللي تصفيه آن را در صلاحيت مانع للغير ييك از طرفين معظمين متعاهدين قرار ميدهد.
ج) اختلافات راجعبه وضعيت ارضي يكي از طرفين متعاهدين.
ماده 3 در صورتي كه بين طرفين موافقت حاصل شود كه يكي از اختلافات مذكوره در بند اول ماده قبل را به يك ديوان حكميت ارجاع نمايند موافقت نامه مخصوصي منظم و در آن موضوعو اختلاف و حكمهايي كه انتساب شده و طريقه اجراي حكميت را معين خواهند نمود[110].
ماده 4) هرگاه طرفين متعاهدين راجعبه موافقتنامه مخصوص مقرره در ماده سابق موافقت حاصل ننمودند و يا اينكه نتوانستند حكمها را تعيين نمايند هريك از طرفين ميتوانند بعد از يك اخطار قبلي سه ماهه اختلاف را به موجب تقاضاي مستقيم به ديوان دائمي داوري بينالمللي ارجاع سازند.
در مورد اختلافات مذكوره در ماده 2 بند اول طرفين ميتوانند قبل از هر اقدامي در پيشگاه ديوان دائمي داوري بينالمللي يا قبل از مبادرت به هرگونه اقدام براي ارجاع امر به حكميت براي تصفيه موضوع به ترتيب اصلاح ذاتالبين مقرره در اين عهدنامه متوسل شوند.
ماده 6 هرگونه اختلافي كه تصفيه آن به موجب مقررات اين عهدنامه به وسيله تصميم قضائي با حكميت مقدور نباشد به طريقه اصلاح ذاتالبين حل خواهد گرديد.
ماده 7 اختلاف مذكوره در ماده قبل به يك كميسيون اصلاح ذاتالبين كه به توسط طرفين متعاهدين به طريقي كه ذيلاً پيشبيني شده است تشكيل ميشوند مراجعه خواهد گرديد.
ماده 8 در صورت بروز اختلاف بين طرفين يك كميسيون اصلاح ذاتالبين سه ماه بود از تاريخ ابلاغ تقاضاي يكي از طرفين براي انعقاد آن به طرف ديگر به جهت رسيدگي به اختلاف مزبور منعقد خواهد گرديد كميسيون اصلاح ذاتالبين به جز در مواردي كه طرفين ذيعقلانه تصميم ديگري اتخاذ نمايند به گونهاي ديگر تصميم ميگيرد.[111]
ماده 9 هرگاه انتصاب كميسرهايي كه بايد از اتباع دول ثالث انتساب شودند در مدت مقرر ماده 8 به عمل نيايد رئيس متصدي شوراي جامعه ملل به تقاضاي يكي از طرفين مبادرت به انتخاب كميسر مزبور خواهد نمود.
ماده 10 كميسيون اصلاح ذاتالبين در اثر تقاضائي كه يكي از طرفين با موافقت طرف ديگر از رئيس آن نموده و يا صدور عدم توافق تقاضاي مزبور را يكي از طرفين مستقيماً آزاد نموده باشد رسيدگي به امر را عهدهدار ميشود.
ماده 11 كميسيون اصلاح ذات البين به جز در مواردي كه طرفين مواد ديگر موافقت حاصل كنند در محلي كه رئيس آن معين نمايد منعقد خواهد شد و كميسيون ميتواند در هر موقع از رئيس دارالانشاء جامعه ملل خواهش نمايد كه در اجراي ماموريت آن به وي مساعدت نمايد.
ماده 12 عمليات كميسيون اصلاح ذاتالبين منتشر نخواهد شد مگر به موجب تصميم كميسيون و با رضايت متعاهدين.
ماده 13 تصميمات كميسيون اصلاح ذات البين جزء در مواردي كه طرفين متعاهدين به طرفين ديگر موافقت نمايند به اكثريت آراء اتخاذ خواهد شد و كميسيون نميتوند راجعبه اصل اختلاف اظهارنظر نمايد مگر آنكه كليه اعضاء آن حاضر باشد.
ماده 14 طرفين متعهد ميشوند كه عمليات كميسيون اصلاح ذاتالبين را تسهيل نموده و مخصوصاً هر قدر بيشتر ممكن است اسناد و اطلاعات مفيد را در دسترس آن بگذارند و براي آنكه كميسيون بتواند در خاك طرفين و بر طبق قوانين آنها به انحصار و امضاء شهود و يا متخصصين و يا معاينه محلي اقدام نمايد هرگونه وسائلي كه براي طرفين ممكن شود جهت كميسيون فراهم نمايد.
ماده 16 در مدت عمليات كميسيون هريك از اعضاي آن كه اتباع دول ثالث باشند فوقالعاده كه مبلغ آن با موافقت طرفين متعاهدين معين خواهد شد دريافت خواهند نمود و هريك از طرفين نصف مبلغ مزبور را تاديه مينمايد پرداخت كليه مخارجي كه براي اجراي عمليات كميسيون مصرف خواهد شد به همين طريق بين طرفين متعاهدين تقسيم خواهد گرديد.
ماده 18 هرگاه بعد از اختتام عمليات كميسيون اصلاح ذاتالبين تا مدت يك ماه طرفين به وسيله ديگري جهت تصفيه مسالمتآميز موافقت حاصل نكنند اختلاف مزبور مشمول مقررات ماده 15 اساسنامه جامعه ملل خواهد گرديد[112].
ماده 19 طرفين متعهد ميشوند كه از هرگونه اقدامي كه ممكن است بالنتيجه اسباب مزاحمت براي اجراي تصميم قضائي و حكميت و ترتيب پيشنهادي كميسيون اصلاح ذاتالبين با شوراي جامعه ملل را فراهم سازد خودداري نمايند و به طور كلي مبادرت به هر اقدامي كه اختلافات موجود را سختتر ساخته و يا آن را توسعه دهد نمايند.
ماده 20 مقررات اين عهدنامه بين طرفين متعاهدين در صورتي كه دولت ثالثي در اختلاف موجود بين طرفين ذينفع باشد هجري و مدعي خواهد بود.
ماده 21 اختلافات راجعبه تفسير يا اعمال اين عهدنامه همچنين اختلافات راجعبه تعريف اختلاف و يا مفهوم و توسعه مستثنيات به ديوان دائمي داوري بينالمللي ارجاع خواهد شد.
ماده 22 هيچيك از مقررات اين عهدنامه را نميتوان طوري توجيه نمود كه لطمه به حقوق طرفين متعاهدين در استمداد شوراي جامعه مللي در مورد ميثاق جامعه و يا اين عهدنامه وارد سازند.
ماده 23 اين عهدنامه به تصويب خواهد رسيد و اسناد مصدق آن هرچه زودتر به بغداد مبادله خواهد شد.
ماده 24 اين عهدنامه براي مدت پنج سال از تارخي اجراي آن منعقد ميشود.
در تهران در 2 نسخه به زبان فرانسه نوشته شد. به نتايج 22 ژوئيه 1938 م در موقع انعقاد عهدنامه تصفيه مسالمتآميز اختلافات بين كشور شاهنشاهي ايران و كشور پادشاهي عراق نمايندگان مختار طرفين موافقت نمودند كه همان متن عهدنامه مذكور را در تاريخ 22 ژوئيه 1937م پاراف شده است امضاء نمايند[113]. طهران 24 ژوئيه 1937م
امضاء سميعي وزير امور خارجه ايران امضاء وزير امور خارجه عراق
زيان پيمان سعدآباد
پيمان سعدآباد هم از لحاظ مساوي و هم از نظر سياسي به زبان دولت ايران و به نفع كشورهاي تركيه، افغانستان و عراق بوده است. زيرا قسمتي از ارتفاعات آرارات كه داراي موقعيت سوقالجيشي مهمي بود و همان طور كه سرلشكر ارمني كه عضو كميسيون تعيين خط سرحدي بوده در يادداشتهاي خود نوشته رضا شاه در مورد واگذاري اين ارتفاعات گفته بود اساس دوستي ايران و تركيه ميباشد حال اين تپه جزو خاك ايران يا خاك تركيه باشد مهم نيست به آنها واگذار كنيد.
در تعيين خط مرزي ايران و عراق هم رضات شاه از كميسر خليفه بخشيد و منافع نفتي ايران و نصف شطالعرب را كه طبق اصول و مقررات بينالمللي كه خط مرزي وسط المياه است به عراق واگذار نمود. علت واگذاري اين بود كه در آن موقع عوايد عراق براي مسلح شدن كم بود و احتياج به منابع ارزي بيشتري داشت، نصف شطالعرب به عراق واگذار شد تا ساليانه بابت عبور كشتيهاي نفتكش از آب دان ايران مبالغ هنگفتي به عنوان حقالعبور يا تنقيه شط به دولت عراق پرداخت شود و بدين وسيله بودجه ارت شعراق تامين گردد و اين بذل و بخشش را انگليسيها موجب گرديد.[114]
البته لازم به ذكر است كه پيمان سعدآباد در زمان عنايتاله سميعي كه رياست وزارت خارجه را داشت بهتر شد.
مجلس دوره يازدهم به گونهاي فعاليت خود را آغاز كرد كه محمود جم به عنوان رئيسالوزرا انتساب شد و روز 22 شهريور مجلس رسميت خود را اعلام و محمود جم اعضاي كابينه خود را معرفي كرد. شب هشتم اسفند 1316 م عنايتاله سميعي درگذشت و مدت يكي دو ماه وزارت خارجه بدون وزير بود تا اينكه علي سهيلي كه در آن موقع وزير مختار ايران در لندن بود به تهران احضار و سمت وزير امور خارجه انتخاب گرديد.[115]
زندگي نامه مظفر اعلم
مظفر اعلم معروف به القاب (سالار مظفر ـ سردار انتصاب) در 1261 در قفقاز متولد شد. پدرش ميرزا علي اكبر خان معتمد الوزاره قزويني از اعضاء برجسته وزارت امور خارجه بود و مدتي در بادكوبه، اسلامبول، دمشق و بغداد مقام كنسولي داشت[116]. مظفر تحصيلات مقدماتي را در بادكوبه و تهران به اتمام رسانيد و براي ادامه تحصيل به كشور عثماني رفت و مدرسه عربيه آن كشور را به پايان رسانيد سپس براي ادامه تحصيل به فرانسه اعزام شد و دانشكده افسري سن سير بادسيس را طي كرد و پس از ورود به ايران به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد و مدتي كنسول در دمشق بود. در 1289 هـ.ش از وزارت امور خارجه استعفا داد و در دوران وزارت جنگ احمد قوامالسلطنه در همان سال با درجه سرهنگي به فرماندهي قواي خراسان منصوب شد و در اين سمت توانست امنيت نسبي در منطقه برقرار نمايد در اين سمت لقب سالار مظفر و درجه سرتيپي گرفت در 1290 هـ.ش به حكومت كردستان منصوب شد ولي رفتار و اعمال وي مورد پسند مردم واقع نشد و مآلاً اهالي او برشوريدند در اين شورمان جمعي از همراهان او مقتول شده و خود از بيراهه به تهران گريخت و جان به سلامت برد. پس از شهادت يپرم خان ارمني رئيس نظميه در جنگ با سالار الدوله كه در حوالي كرمانشاه رخ داد سالار مظفر به رياست نظميه گمارده شد در اين سمت تلاش بسيار كرد و تهران را كه دستخوش ناامني بود امنيت بخشيد مخصوصاً در مبارزه با فساد و فحشا توفيق زيادي پيدا كرد و از احمد شاه به پاس خدماتش درجه سرداري و لقب «سردار انتصار» را گرفت و به رياست بريگارد مركزي كه از اهم مشاغل قزاقخانه بود منصوب شد در 1297 هـ.ش وثوقالدوله رئيسالوزراء او براي سركوبي سميتقوياعي كرد كه قسمتي از آذربايجان را مورد تاخت و تاز قرار داده بود با سمت رياست قشون به آذربايجان فرستاد ابتدا وي در شرق خانه اردو زد و به جمعآوري قوا پرداخت و با حمايت از طرف حزب دموكرات كه ليدر آن شيخ محمد خياباني بود قواي سميتقو را شكست داد و با وي قرارداد عدم تعرض به ايران را انعقاد نمود و بعد از اين ماموريت به حكومت و فرماندهي قشون اصفهان منصوب گرديد[117].
در سال 1302 هـ.ش نظميمه تهران توطئهاي را كشف كرد كه در حال تكوين بود در اين توطئه قصد اين بوده است كه سردار پسر رضا خان وزير جنگ را به قتل برسانند در رابطه با اين موضوع عدهاي از جمله قوام السلطنه نخست وزير سابق و مظفرخان سردار انتصار بازداشت شدند. در سال 1303 هـ.ش براي بار دوم به حكمراني كردستان منصوب شد چون حكومت مركزي قدرتي به هم زده بود چند سال بلامعارض در آنجا حكومت كرد سپس به حكومت بنادر جنوب و خليجفارس و لرستان و استانداري فارس و آذربايجان غربي منصوب شد و سرانجام در سال 1314هـ.ش به رياست اداره كل تجارت برگزيده شد و در اين تسمت به رياست هيئتي براي توسعه مبادلات بازرگاني به شوروي سفر كرد و زمينه قرارداد پاياني بين ايران و شوروي را فراهم نمود. سپس وي به عنوان وزير مختار به عراق رفت. در سال 1317هـ.ش به تهران احضار و در كابينه محمود جم به وزارت امور خارجه منصوب شد و اين سمت را در كابينههاي دكتر احمد متين دفتري و علي منصور حفظ كرد و در سال 1319 از خدمت وزارت امور خارجه معاف شد و دوباره استاندار آذربايجان غربي گرديد. سپس وي بعد از شهريور 1320هـ.ش بعد چند ماموريت موقت براي تعيين حدود مرزي به اروپا و آسيا اعزام شد. ايران در عربستان سعودي منصوب گرديد در سال 1332هـ.ش وزير مختار ايران در بغداد شد در روز 25 مرداد 1332هـ.ش پس از كودتاي نافرجام لشكر گارد شاه از رامسر به بغداد رفت. دكتر حسين فاطمي وزير امور خارجه وقت تلگرافي به اعلم اطلاع داده بود كه شاه منعزل است هيچ گونه استقبال و تماسي با وي نبايد گرفته شود. اعلم با توجه به دستورالعمل وزارت خارجه برخلاف تاكيد و اصرار فوري سعيد پاشا نخست وزير عراق در استقبال از شاه به فرودگاه نرفت بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 شاه از رم به بغداد بازگشت. در فرودگاه بغداد نوري سعيد پاشاه و وزيران كابينه وي و كور ديپماتيك حضور به هم رسانيدند. مظفر اعلم هم در فرودگاه حاضر شد و مشاجره تندي ميان او و نوري سعيد پاشا ايجاد شد و وي عراق را ترك كرد به سوريه رفت و مدتي بعد به اروپا رفت چندي مرتبه درخواست كرد كه به ايران بازگردد ولي شاه نپذيرفت سرانجام در سال 1350 اجازه ورود به ايران به او داده شد دو سالي در اختفا زندگي ميكرد تا اينكه در سن 90 سالگي در گذشت[118].
فعاليت هاي مظفر اعلم
روز 27 شهريور مجلس رسميت خود را اعلام و محمود جم اعضاي كابينه خود را معرفي كرد در اين كابينه عنايتاله سميعي به عنوان وزارت خارجه معرفي شد و در شب ششم اسفند 1316 هـ.ش عنايت الله سميعي درگذشت و يكي دو ماه وزارت خارجه بدون وزير بود تا اينكه علي سهيلي كه در آن موقع وزير مختار ايران در لندن بود به تهران احضار و به سمت وزير امورخارجه انتصاب گرديد[119]. روز 27 تيرماه 1317 هـ.ش علي سهيلي وزير امورخارجه و علي اصغر حكمت وزير معارف از كار بركنار شد و علت بركناري را محافل مطلع مخابره دو تلگراف به وزير كشور فرانسه بدون جلب نظر رضا شاه ميدانستند تااينكه مظفر اعلم وزير مختار ايران در عراق به جاي سهيلي به سمت وزير خارجه منصوب شد در اين زمان بودك ه دروز 16 بهمن 1317هـ.ش هيئتي مركب كه آقاي دلپاك رئيس اداره دوم سياسي وزارت امور خارجه به سمت نمايندگي دولت ايران براي مطالعه در كارهاي بازرگاني به مسكو اعزام شدند در اين شرايط بود كه خبر مرگ آتاتورك به اطلاع ملت ايران راسنيد در اين موقع رضا شاه در خارج از تهران بودند مظفر اعظم وزير امور خارجه اين موضوع را سريع به شاه خبر دادند و طبق دستور رضا شاه آقاي مظفر اعلم وزير خارجه در سفارت تركيه حضور به هم رسانيدند و مراتب تاسف و تاثر خانواده سلطنتي دولت و ملت ايران را به سفير كبير تركيه ابلاغ نمودند و فهيمي سفير كبير دولت ايران مقيم آنكارا و هيئت لشكري و يك دسته مركب از پنجاه و دو نفر از سپاهيان و سه نفر از افسران براي شركت در مراسم تشييع به آنكارا اعزام گرديدند[120].
قطع رابطه با فرانسه
در دوره مظفر اعلم بود كه قطع رابطه با دولت فرانسه صورت گرفت در جرايد فرانسه مقالاتي عليه رضا شاه و سيستم حكومتي ايران مرتباً منتشر ميشد و سفارت ايران در پاريس مجبور بود آن مقالات را با ترجمه فارسي فوراً به ايران ارسال و گزارش دهد و مقامات فرانسه به سفارت ايران خبر ميدادند كه در كشور فرانسه جرايد آزار ميدادند و قوانين آن كشور اجازه نميدهند كه آن جرايد را توقيف كند اما رضا شاه كه از اين گفتهها متوجه شد كه به جايي نميرسد و ديد كه اقدامات سياسي چه در تهران و چه در فرانسه به جائي نميرسد و ديد كه اقدامات سياسي چه در تهران و چه در فرانسه به جائي نميرسد بالاخره روز هشتم دي ماه 1317 دولت ايران به وزير مختار خود در پاريس دستور داد طي يادداشتي رسمي قطع رابطه سياسي را به دولت فرانسه اطلاع دهد و اين قطع رابطه تا 30 بهمن 1317 هـ.ش ادامه داشت[121].
امتيازات به هلنديها
زماني كه مظفر اعلم به عنوان وزير امور خارجه معرفي شده بود امتياز معادن به كمپانيهاي هلندي در كابينه محمود جم صورت گرفت در ابتدا داور وزير دارائي با دستور رضا شاه امتيازي به كمپانيهاي نفت آمريكائي داده بود كه از تصويب مجلس هم گذشت ولي انگليسيها و شورويها نسبت به اعطاي امتياز مذكور سخت به دولت اعتراض نمودند و بعد از اين اعتراضها و مرگ مشكوك داور در سال 1317 هـ.ش رسماً اعلام گرديد كه امتياز نامه مذكور از درجه اعتبار ساقط است. اما فكر استفاده از منابع و معادن هرگز از خاطر رضا شاه محو نميشد و در صدد بود به هر كيفيتي شده با اعطاي امتياز به خارجيها از محل ارز خارجي آن عايدات بيشتري تحليل نمايد تا هم مبلغي صرف تسليحات كند و هم قسمتي را جهت خريد كارخانجات شخص خود به مصرف برساند مخصوصاً كه در آن هنگام اروپا در شرايط نامناسبي به سر ميبرد و حضور آلمانها به رضا شاه اجازه را داده بود كه ديگر از انگليسيها نترسد بنابراين امتياز به هلنديها را داد كه نه تنها مربوط به منافع نفتي بود بلكه شامل كليه معادن در يك منطقه و در منطقه ديگر فقط خاك سرخ و نفت استثناء شده بود ولي با حمله آلمان به شوروي بود كه بدليل آنكه هلنديها هم نتوانستند درباره اكتشافات به جايي برسند خود به خود اين امتيازات لغو شد.[122]
پس از گشايش مجلس دوره دوازدهم در پنجم آبان ماه 1318 هـ.ش هيئت دولت مستعفي شد و دكتر متين دفتري وزير دادگستري كابينه قبلي به سمت وزير انتخاب و محمود جم به سمت وزير دربار منصوب شد.
تغيير پنج سفير
در زمان نخستوزيري متين دفتري و مظفر اعلم كه به عنوان وزير خارجه ايران معرفي شده بود تغيير سفراي 5 كشور شوروي، تركيه، انگليس، فرانسه و آلمان ظرف مدت كوتاهي اين سئوال را پيش ميآورد كه كشورهاي مزبور چه سياستي در پيش دارند و چه رويهاي اتخاذ خواهند كرد كه ناگهان تصميم به تغيير سفراي خود در ايران گرفتهاند؟ و آيا اوضاع جنگ دوم چنين تغييراتي در پي داشته و يا آنكه كشورهاي مزبور به ايران دست به اقداماتي خواهند زد كه سفراي جديد با تعليمات جديدي كه به آنها داده شده بايد وارد عمل و اقدام شوند؟ زيرا در اوايل شهريور ماه 1318هـ.ش نخست سفير كبير شوروي «فيلي منوف» وارد تهران شد و در تاريخ 28 شهريور به حضور رضا شاه باريافت و نامههاي خود را تسليم نمود. سفير كبير تركيه «سواد دواز» مهرماه 1318هـ.ش وارد تهران شد و روز 15 عهدنامهها و استوارنامه خود را به رضاشاه تقديم نمود و همچنين وزير مختار جديد انگليس و وزير مختار فرانسه و همچنين آلمان به ترتيب در روز هفتم دي ماه 1318 هـ.ش و 23 دي ماه 1318هـ.ش و 7 اسفند 1318هـ.ش به تهران وارد شدند و اعتبارنامههاي خود را به حضور رضاشاه تسليم نمودند[123].
در زمان نخستوزيري متين دفتري بود كه آغاز جنگ جهاني دوم با حمله آلمان به لهستان صورت گرفت و سريعاً متين دفتري بيطرفي ايران را در جنگ دوم جهاني اعلام نمود در چنين شرايطي بود كه براي حفظ دانشجويان ايران مقيم اروپا روز 14 شهريور 1318هـ.ش به ادارات پستي در كشورهاي اروپايي دستور داده شد كه سريعاً وسايل بازگشت فراهم شود[124].
با وقوع جنگ جهاني دوم بلافاصله تاثيرات خود را در بازارهاي ايران به جاي گذاشت و دولت براي جلوگيري از گرانفروشي كالاهاي مورد احتياج كشور مقرراتي وضع و اجرا گذاشت ولي بديهي است يك چنين پديده اجتماعي ـ اقتصادي را كه نتيجه جبري و قهري جنگ است هيچگاه با وضع مقررات و اعمال زور نميتوان جلو گرفت و چون تقاضا بر عرضه غلبه داشت اقداماتي براي جلوگيري از گرانفروشي و احتكار به عمل آمده موثر واقع نگرديد و قيمتها روز به روز بالا رفت.
روز پنجم تيرماه 1319 هـ.ش دكتر متين دفتري از كار بركنار و علي منصور وزير پيشه و هنر به سمت نخست وزير منصوب گرديد و در هيئت جديد سيد مظفر اعلم به عنوان وزير خارجه معرفي گرديد[125].
به محض اينكه جنگ دوم جهاني آغاز گشت و تا دو سال بعد از آن صنعت نفت ايران و بهرهبرداري از آن مواجه بامشكلات بسياري گرديد. پيش رفتهاي سريع قوالي آلمان نازي در اروپا موجب گرديد كه بازارهاي اروپائي از دست شركت نفت برود و صادرات نفت ايران محدود به بازارهاي شرقي گردد. رضاشاه پس از سالها خدمت به سياست انگلستان ناگهان به فكر افتاد كه طناب خود را از زير بار لندن بكشد و در مقابل آنها قدري راست كند. بنابراين درباره ميزان استخراج نفت و سهميه ايران و تخلفات شركت نفت انگليس صداي خود را بلند نموده و دستور داد وزير دارائي در مورد تخلفات شركت نفت اعتراض نمايد و جريان را به گوش مجلس شوراي ملي و از آن طريق به گوش جهانيان برساند.[126]
هيئت نمايندگي ايران به رياست آقاي حميد سياح مدير كل وزارت امور خارجه ايران در چند هفته اخير با دولت آلمان براي ميزان مبادله كالاهائي كه بايد ظرف سال آينده طبق عهدنامه بازرگاني ميان ايران و آلمان انجام گيرد مشغول مذاكره بود و اينك مذاكرات پايان يافته و موافقت نامه در روز آينده از طرف دولت آلمان به امضاي كلوديوس وزير آلمان و از طرف دولت ايران به امضاي سياح مدير كل رسيده است اسفندياري وزير مختار ايران در آلمان در هنگام امضاي قرارداد در عمارت وزارت امور خارجه آلمان حضور داشتند[127].
انعقاد قرارداد تهاتري با آلمان
در سال 1314هـ.ش هيئتي مركب از: سيد معاون وزارت ماليه، وثيقي معاون اداره كل تجارت و انصاري رئيس اداره اقتصاديات وزارت خارجه براي مذاكره در امور تجاري و اقتصادي و مذاكرات پاياني بين ايران و آلمان به برلن رفته بودند موفق به عقد قرارداد تهاتري بين ايران و آلمان گرديدند و بر رئيس هيئت اعزامي ايران ضيافتي در هتل اسپلانا با شركت دكتر شانت وزير اقتصاد و جمعي از رجال آن كشور داده شد. در سرميز بدر گفت: در هيئت ايراني و آلماني از ابتدا تا انتها با كمال مودت با يكديگر همكاري نمودند تا موفق به عقد قرارداد مرضيالطرفين شديم… دكتر شانت در جواب نطق بدر درباره اهميت روابط اقتصادي فيمابين مملكتين توضيح داد و اظهار اميدواري كرد كه قرارداد منعقده و شناسايي يكيدگر موجبات روابط نزديكتري براي پيشرفت مصالح مملكتين فراهم كند.[128]
بعد اضافه نمود انعقاد قرارداد مزبور ايران را از اينكه ناچار باشد كليه كالاهاي صادراتي خود را به روسيه بفروشند و در عوض كالاهائي از آن كشور وارد نمايد تا حدودي بينياز ميسازد و ايران ديگر مجبور نيست كه شورويها به هر قيمت خواستن بخرند و يا فروشند[129].
القاي تعهدات گمركي 1307
در آبان ماه 1314 هـ.ش وزارت امور خارجه بخشنامهاي به كليه سفارتخانههاي مقيم ايران و نمايندگان دولتها كه دولت ايران با آنها قرارداد گمركي داشت صادر نمود و متذكر شد كه چون تعهدات قراردادهاي گمركي ايران با دول خارجه طبق تصويب مجلس شوراي ملي مورخ 12/2/1307هـ.ش براي هفت سال بوده و مدت مزبور در تاريخ 20/2/1315هـ.ش منقضي خواهد شد. بنابراين خاتمه تعهدات گمركي را اعلام ميدارد. منظور از اين بخشنامه اين بود كه دولت تصميم دارد درباره ميزان گمركات تغييراتي بدهد و بر نرخ آن بيفزايد و دولتها بايستي براي پذيرش نرخهاي جديد خود را آماده نمايد[130].
وزراي خارجه در دوره پهلوي اول
وزرا و نحوه انتخاب آنها
فعاليت هاي عنايت الله سميعي
در چنين شرايطي بود كه جنگ جهاني دوم آغاز شد و اثري را در ايران ايجاد كرد كه سريعاً دولت ايران العاميه اي را منتشر كرد كه دولت ايران در طول جنگ جهاني دوم كاملاً بي طرف است. با حمله آلمان به لهستان بود كه روز پنجم تير ماه 1319 هـ.ش دكتر متين دفتري از كار بر كنار شد و علي منصور به سمت نخست وزير منصوب شد در كابينه او مظفر اعلم وزير خارجه معرفي شد. در روز 16 تير ماه 1319 هـ.ش بود كه وزير دارايي و منصور نخست وزير در مجلس حضور يافت و گزارشي در مورد رويه و طرز عمل شركت نفت انگليس و ايران به مجلس دادند و بر اين شرايط بود كه رضا شاه تصميم گرفته بود قد علم كند و ديگر زير سلطه و نفوذ انگليس نباشد بنابراين در مورد ميزان استخراج نفت و سهميه ايران صداي خود را بلند كرد روز 19 آذر ماه 1319هـ.ش هيئت نمايندگي ايران به رياست آقاي حميد سياح مدير كل وزارت امور خارجه ايران با دولت آلمان براي تعيين ميزان مبادله كالاهايي كه بايد در ظرف يك سال آينده طبق عهدنامه بازرگاني ميان ايران و آلمان انجام گيرد مشغول مذاكره بودند و مذاكرات به پايان رسيد و موافقت نامه ايي ميان آنها به امضا رسيد و وزير مختار ايران و نماينده بازرگاني دولت ايران و مدير كل وزارت بازرگاني در عمارت وزارت امور خارجه آلمان حضور داشت.[131]
«مكاتبات وزارت خارجه ايران با سفراي خود قبل از شهريور 1320 هـ.ش بسياري از مردم تصور ميكنند كه در واقع سوم شهريور 1320 هـ.ش و اشغال ايران توسط انگلستان و اتحاد جماهير شوروي، ايران غافلگير شده و ناگهان قواي متفقين به ايران حمله ور گرديده و بي طرفي ايران را نقض نموده اند!
در صورتي كه اسناد سياسي وزارت خارجه ايران با سفراي خود در لندن و مسكو و واشنگتن و همچنين اسناد مهم سياسي منتشره از طرف وزارت خارجه آمريكا (اسناد سياسي 1941- جلد سوم) پرده از قسمت هاي تاريك مسائل سياسي و تاريخي حمله قواي روس و انگليس به ايران بر مي دارد و روشن مي سازد كه از سال 1319هـ.ش و تير ماه 1320 هـ.ش روسها و انگليس ها پي بهانه بودند.[132]
«علي سهيلي»
الف) زندگي نامه
در سال 1274 ش در آذربايجان در يك خانواده متوسط تولد يافت تحصيلات ابتدايي و متوسط را در تبريز و تهران انجام داد وارد مدرسه قزاقخانه و سپس مدرسه عالي علوم سياسي شد و در سال 1293هـ.ش در سن 19 سالگي به درجه ليسانس نائل شد ضمناً عربي- ادبيات فارسي و زبان فرانسه و روسي را نيز به خوبي آموخت و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد. هوش- استعداد و پشتكار زبان داني سهيلي باعث شد كه در وزارت خارجه مورد توجه قرار گيرد و با وجود اينكه از يك خانواده عادي بود مراحل اداري را طي كرد و در سال 1304 ش رئيس اداره شوروي گرديد و يك سفر نيز به عنوان منشي هيئت به مسكو رفت. در سال 1313 ش به معاونت وزارت امور خارجه رسيد و مدت 3 سال در اين سمت انجام وظيفه نمود و در سال 1315 هـ.ش به جاي حسين علاء وزير مختار ايران در لندن امور را در دست گرفت و يك سال بعد محمود جم نخست وزير او را به جاي عنايت الله سميعي وزير خارجه كه به صورت ناگهاني درگذشته بود به سمت وزير امور خارجه معرفي كرد هنوز بيش از 2 ماه از خدمت او در وزارت امور خارجه نگذشته بود كه به علت يك خط سياسي از كار بركنار شد و كمتر از يكسال در آن بود كه سفير كبير در كشور افغانستان گرديد و بالاخره در تير ماه 1319 ش در كابينه علي منصور به سمت وزير كشور تعيين و معرفي شد.[133] فروغي تا اسفند ماه 1320 هـ.ش چهار بار كابينه خود را ترميم كرد و پست وزارت در هر چهار بار با سهيلي بود ولي در يازدهم اسفند وقتي فروغي كابينه خود را ترميم كرد با اكثريت ضعيفي راي اعتماد گرفت.
فروغي معتقد به خدمات خود بود و به خوبي به نقشي كه در چند ماه اخير براي استقلال و تماميت ايران معمول داشته بود و قوت داشت ولي كار شكني هاي نمايندگان مجلس در آن روز به اهميت اوضاع سياسي ايران واقف نبودند و فروغي پيرمرد را خسته كرد و به جاي قدرداني از او به تشويش سنگ پرتاب كردند.[134]
سهيلي جوان و فروغي پيرو در نيمه دوم سال 1320هـ.ش حوادث مهم و پر درد سري را پشت سر گذراندند بالاخره در بهمن ماه همان سال به ميان اتحاد بين ايران و انگلستان و شوروي را منعقد نمودند. روز سوم شهريور 1320 هـ.ش سهيلي به اتفاق ساير وزيران به كاخ سعد آباد رفتند و منصور نخست وزير از كار كنار گرفت و بالاخره فرعه به نام فروغي اصابت كرد و او كه 6 سال دور از كارهاي سياسي به خواندن و كتاب نوشتن مشغول بود نخست وزير ايران گرديد در كابينه فروغي سهيلي به وزارت خارجه معرفي شد و جواد عامري كه در پست وزارت خارجه بود به عكس از وزارت خانه به وزير كشوري تعيين شد اوضاع آشفته و در هم در آن روز و روزهاي بعد و نقش مهم وزير خارجه در ايام جنگ و اشغال كشور و معلوم و مسلم است. علي الخصوص وزير خارجه اي كه عضو شوراي عالي دفاع كشور هم باشد فروغي همواره قبل از ترك ميز نخست وزيري به عده اي از وكلا توصيه نموده بود كه به جاي سهيلي وزير خارجه كابينه اش را انتخاب كنند زيرا در آن روزها مهمترين مسئله سياست خارجي كشور بود و بعد از فروغي، علي سهيلي وزير خارجه پر كار و جوان كابينه را به نخست وزير برگزيده شد و سهيلي سريعاً وزارت خارجه را به ساعد مراغه سفير ايران در شوروي واگذار كرد و تلگرافي او را احضار نمود در كابينه سهيلي در واقع هيچ مهره اي در جاي خود قرار نگرفته بود مثلاً علي اصغر حكمت وزير بهداري شده بود كابينه سهيلي فقط 5 ماه دوام پيدا كرد و بعد از قوام السلطنه جايگزين او شد.[135]
البته سهيلي بار ديگر هم به نخست وزيري رسيد در دوره نخست وزيري او بود كه متفقين عده اي از رجال ايران را با جرم روشي با آلمان ها بازداشت كردند و سيد محمد تدين وزير كشور كابينه او بود سپس از افتتاح مجلس سيد مهدي فرخ نماينده زابل كه در زمامداري اول سهيلي وزير كشور و خواروبار كابينه اش بود عليه نخست وزير و وزير كشور اعلام جرم كرد و ادعاي او دخالت در انتخابات بود.
پرونده سهيلي تشكيل شد و پس از اجازه مجلس در سال 1326هـ.ش محاكمه وي با حضور كليه مستشاران تمبر آغاز گرديد سهيلي چند روز پس از برائت وارد كابينه حكيم الملك شد و با سمت وزارت مشاور مجدداً داخل در هيئت حاكمه گرديد و پس از مدتي كوتاه سفير كبير ايران در فرانسه شد و در اواخر 1332هـ.ش با عنوان سفير كبير عازم لندن شد وي در سن 63 سالگي با بيماري سرطان درگذشت و جسد او را به ايران آوردند و در ايران مقبره ناصرالدين شاه در كنار آرامگاه هژير به خاك سپرده شد سهيلي مردي دانشمند و زبان دان بود وي از ميان شوري مردم برخاست و به مقامات بزرگ رسيد در دوران زمامداري اول و دوم او وضع اقتصاد كشور مغشوش بود چند بار اجازه چاپ اسكناس گرفت او مقصر نبود احتياج متفقين به ريال دولت را وادار به طبع و نشر اسكناس مي نمود روي هم رفته سهيلي از چهره هاي معروف اين كشور محسوب ميشود مردي فهميده و با هوش و مطلع بود نسبت به سوء استفاده به وي ما كنون داده نشده است. سرتيپ سهيلي كه سالها معاون شهرباني بود برادر ارشد و اكبر اوست.[136]
«فعاليت ها»
فروغي زماني كه كابينه خود را معرفي كرد و در آن كابينه سهيلي به عنوان وزير خارجه معرفي شد روز پنج شنبه ششم شهريور ماه 1320هـ.ش فروغي نمايندگان خود را به مجلس معرفي نمود.
فروغي به دليل كسالت در جلسه روز سه شنبه 18 شهريور 1320هـ.ش بيان كرد كه بدليل بيماري نمي توانم بيان مفصلي بكنم آقاي وزير خارجه مطالب را به استحضار مجلس شوراي ملي خواهند رسانيد. سهيلي بيان كرد كه سخن بر سر قضايا و پيش آمدهاي اخير است كه نظر به اهميت آنها لازم است خاطر نمايندگان محترم و عموم ملت از آن آگاه باشد بخاطر داريد كه روز پنج شنبه هيات دولتي كه همان روز به مجلس شوراي ملي معرفي شد در ضمن برنامه خود اطلاع داد كه دولت ايران نظر به نيات صلح خواهانه و مصلحت كشور تصميم گرفته است كه در مقابل قواي دولتين شوروي و انگليس به قواي خود امر دهد كه از مقاومت خودداري نمايند نمايندگان محترم هم در ضمن راي اعتماد به دولت ايران تصميم را تصويب نمودند بنابراين همان روز شرح ذيل به سفارت كبراي شوروي و سفارت انگليس نوشته شد.[137]
«فعاليت ها»
«ششم شهريور 1320هـ.ش نامه به سفير كبير سفارت جماهير شوروي و وزير مختار انگليس»
دولت شاهنشاهي ايران با رعايت سياست بي طرفي پيوسته كوشش داشته است مناسبات دوستانه خود را به ويژه با دولت هاي همسايه خود محفوظ بدارد در اين موقع نبردهاي جنگي دولت اتحاد جماهير شوروي وارد خاك ايران گرديده است و دولت ايران براي ابراز كمال حسن نيت و حفظ مناسبات همجواري مبادرت به جنگ نموده است. با اين حال قواي آن دولت اقدام به عمليات جنگي و بمباران شهرها نموده و نيروي پادگان ايران در شهرستان ها هم طبعاً در مقابل حمله اي كه به آنها شده است ناگزير از خود دفاع و مقاومت نموده اند. اينك به استحضار خاطر عالي مي رساند كه دولت ايران براي اثبات نيت صلح خواهانه خود دستور داد نيروي دولتي به كلي ترك مقاومت نموده از هر گونه اقدامي خودداري نمايند انتظار دارم كه قواي آن دولت هم حركت خود متوقف ساخته عمليات جنگي را متروك دارد. اين تصميم دولت به اطلاع نمايندگان دول ديگر هم ميرسد. همين امر سبب شد كه در روز هشتم شهريور ماه نمايندگان دولتين به ملاقات جناب آقاي نخست وزير و اينجانب آمده و يادداشت هاي تسليم نمودند و بيان كردند كه دولتين اعليحضرت انگلستان و شوروي هيچ نقشه اي بر عليه استقلال و يا تماميت ارضي ايران ندارند و علت اينكه مجبور شده اند اقدامات نظامي به عمل آورند، اين بوده است كه دولت ايران توجهي به پيشنهادات دوستانه آنها ننموده است ليكن اينگونه اقدامات بر عليه خود ايران اتخاذ نگرديده بلكه فقط بر عليه تهديد اقدامات ممكنه آلماني هايي بوده كه در نقاط مهم تمام كشور قرار گرفته بوده اند، چنانچه دولت ايران فعلاً حاضر به تشريك مساعي باشند علت ندارد كه عمليات خصمانه ادامه پيدا نمايد و همچنين دولت شوروي و انگليس خواستار بعضي ضمانت هايي ميباشند كه فعلاً دولت ايران در حقيقت مايل به انجام تقاضاهاي عادلانه آنها هستند و تقاضاهاي مزبور به قرار زير است:[138]
الف) دولت ايران بايد امر صادر نمايند كه قشون ايران بدون مقاومت بيشتري از شمال و شرق عقب نشيني نمايند و اين توالي كه قواي ايران عقب نشيني ميكند توسط قشون انگليس و شوروي اشغال خواهد شد.
فعاليت هاي سياسي
ب)دولت ايران بايستي در ظرف يك هفته كليه اتباع آلمان به استثناي اعضاي حقيقي سفارت آلمان و چند نفر اشخاص فني كه در بنگاه هاي مخابرات يا نظامي نباشند از ايران خارج نموده و صورت اسامي آلماني هاي مزبور را براي موافقت نمايندگان سياسي انگليس و شوروي در تهران تسليم نمايند.
ج)دولت ايران بايستي تعهد بدهد كه اتباع آلماني ديگر به خاك ايران وارد نشوند.
و)دولت ايران بايستي تعهد نمايند كه مانعي در راه حمل و نقل لوازمي كه شامل ادوات جنگي نيز خواهد شد و از وسط خاك ايران بين نيروهاي انگليس و شوروي به عمل خواهد آمد قرار نداده بلكه تعهد نمايند وسايل تسهيل حمل و نقل اين قبيل لوازم را كه يا بوسيله راه خط آهن و يا از طريق هوا حمل ميشوند فراهم سازند.
در مقابل دولت شوروي و انگليس موافقت مي نمايند كه:
الف)حقوق مربوط به نفت و غيره ايران را كما في السابق بپردازند.
ب)وسايل تسهيل لوازم مورد احتياجات اقتصادي ايران را فراهم سازند.
ج) پيشروي زياد تر نيروهاي خود را متوقف ساخته و به محض اينكه وضعيت نظامي اجازه دهد قشون خود را از خاك ايران خارج نمايند.
علاوه بر اين دولت ايران تعهد مي نمايند كه بي طرفي خود را ادامه داده و هيچگونه عملي كه بر خلاف منافع دولتين انگليس يا شوروي باشد در اين مبارزه كه بر اثر تجاوز آلمان بر آنها تحميل گرديده است ننمايند.[139]
ضمناً بايد عرض كنم كه يك روز بعد از آنكه دولتين يادداشت خود را تسلم نمودند يعني در نهم شهريور ماه از سفارت، انگليس يادداشت ديگري به اين مضمون:
سفارت انگليس 9 شهريور 1320 سفارت اعليحضرت پادشاه انگستان تعارفات خود را به وزارت امور خارجه شاهنشاهي اظهار و محترماً اشعار مي دارد كه نظر به حوادث و برپايات سريع چند روز گذشته كه در نتيجه كليه طرقي كه آلمانيها از آن مي توانند از ايران خارج شوند بر روي آنها بسته شد دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان حال مايلند كه آلمان ها بعوض اين كه توسط دولت شاهنشاهي ايران از اين مملكت اخراج شوند به قواي انگليس يا سويت تسليم گردند.
بنابراين نامه اي كه وزير مختار اعليحضرت پادشاه انگلستان محترماً در تاريخ 30 اوت (8 شهريور 1320هـ.ش) به جناب آقاي نخست وزير تسليم نمودند به قرار ذيل است:
دولت ايران بايستي در ظرف يك هفته كليه اتباع آلماني به استثناي اعضاي حقيقي سفارت آلمان و چند نفر از اشخاص فني را كه در بنگاه هاي مخابرات يا نظامي به قواي انگليس يا سويت تحويل و صورت آماني هاي مزبور كه با موافقت سفارت خانه هاي انگليس و سويت تنظيم ميشود به ميسيونهاي مزبور تسليم كنند. از آن روز تا كنون دولت ايران از لحاظ اينكه اين تقاضاي دولت انگليس مبني بر اينكه آلمانها بجاي اخراج شدن به قواي انگليس و شوروي تسليم گردند خوش آيند نبود، در جلسات متعدد با دلايل زياد كه ذكر آنها در اينجا رايد است سع كرد نمايندگان دولتين از اين موضوع صرفنظر نمايند ولي هنوز موفقيت در اين خصوص حاصل نشده است.[140]
در 14 شهريور ماه نمايندگان دولتين به وزارت امور خارجه آمده به دلايلي كه در يادداشت هاي بعدي آنها مذكور هست تقاضا نمودند سفارتخانه هاي آلمان و ايتاليا و مجار و روماني و همچنين اتباع دول ايتاليا و مجار و روماني ايران را ترك كنند.[141]
فرداي آن روز يعنر در 15 شهريور ماه به وزارت امور خارجه آمده، جواب يادداشت دول تايران را همراه آوردند كه متن آنها خوانده ميشود.
15 شهريور ماه 1320 آقاي وزير در پاسخ نامه جنابعالي شماره 3615 مورخه 10 شهريور ماه جاري (اول سپتامبر) محترماً مراتب ذيل را به استحضار خاطر آن جناب مي رسانم. در عرض چند روز گذشته اوضاع محلي به نحوي تغيير يافته كه در زماني كه دولت متبوعه دوستدار تعليماتي را كه نامه اين جانب مورخه 30 اوت (8 شهريور) بر آن مبتني بوده تنظيم نمودند پيش بيني نگرديده بود از لحاظ اينكه تصفيه امر جهت دولت ايران آسان تر گردد، قواي متحدين شهر تهران را اشغال نمودند لكن سفارت خانه هاي دول محور اين خودداري را فقط علامت ضعف پنداشته و از آزادي كه از اين رهگذر جهت آنها بيش آمده بود استفاده نموده بوسيله هجو و تنفيذ دولتين اعليحضرت پادشاه انگلستان و اتحاد جماهير شوروي و نخديش از همان عمومي توسط تبليغات محلي و راديوي آلمان و ايتاليا موجبات زحمت و اشكال دولت ايران را فراهم نموده است. بنابراين دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان ناگزير شد به دولت ايران اطلاع دهند كه لازم است به اسرع اوقات ممكنه سفارت آلمان به انضمام سفارت خانه هاي ديگر كه تحت اداره آلمانها ميباشند بر چيده شوند اين تقاضا امروز صبح شفاهاً به جنابعالي ابلاغ گرديد لكن مقتضي مي دانم آنرا كتباً نيز اظهار داشته و خاطر آن جناب را متذكر شوم كه تا زماني كه سفارت خانه هاي نامبرده بسته نشده دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان از دولت ايران تقاضا مي نمايند كليه تسهيلات مربوط به يك موقوف نموده و نگذارند سفارتخانه هاي نامبرده شده از دستگاه هاي بي سيم فرستنده خود استفاده كنند و در مورد افرادي كه در اين سفارت خانه ها رفت و آمد مي كنند و همچنين در باب عمليات و اقدامات اين سفارت خانه ها كه مورد سوء ظن است تفتيش و مراقبت كاملي به عمل آيد.[142]
اكنون مشروحاً به جواب نامه فوق الذكر به جنابعالي مبادرت مي نمايم:
الف) اگر چه دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان حاضر نيستند هيچ يك از شهرهاي مقرره و مطروحه را از نواحي متصرفي كه قبلاً به دولت ايران ابلاغ گرديده مجزا نمايند اصولاً ايرادي ندارند به اينكه در محل ترتيبي فيما بين مامورين نظامي را انگليس و مامورين وابسته ايران داده شود كه بر طبق آن عده اي از ارتش يا امنيه براي وقايه نظم و آرامش در دزفول و خرم آباد و كرمانشاهان بوده باشد معذلك در صورتي كه احتياجات نظامي انگليس ايجاب نمايد ترتيب نامبرده ممكن است مورد تجديد نظر واقع شود.
ب)در نواحي متصرفي لازم خواهد بود مامورين اداري ايران مشاغل و وظايف جاريه خود را با معاضدت كامل مامورين نظامي انگليس انجام دهند مامورين نظامي نامبرده به سهم خود سعي خواهند نمود كه با احتياجات نظامي انگليس موافقت نمايند تمايلات نظامي اولياي امور اداري ايران را انجام دهد.
ج)در رابطه با آذوقه و مسكن و ساير احتياجات توسط مامورين ادار ايران ترتيباتي داده خواهد شد كه احتياجات مامورين نظامي انگليس در اين مورد به نحوي تامين شود كه مضيقه اي جهت اين كشور توليد نگردد.
د)هر گونه اقدامات لازمه به عمل خواهد آمد كه از حدوث حوادث تاگدار فيما بين قواي متصرفي و ساكنين محل جلوگيري شود.[143]
يادداشت سفارت شوروي 6 سپتامبر 1941
در ظرف چند روز اخير وضعيت ايران در جهتي بكلي مخالف آنچه در موقعي كه دولت اينجانب شرايط مندرجه را يادداشت سي ام اوت 1941 تصريح نموده و مبناي مذاكرات دولتين شوروي و بريتانياي كبير با دولت شاهنشاهي بود سير نموده است.
براي اينكه حل قضيه براي دولت ايران سهل شود قشون شوروي و انگليس از اشغال تهران خودداري نمودند سفارت هاي دول محور اين عمل نجيبانه را نشانه ضعف دانسته و از موقع استفاده نموده اند كه دولت ايران را در محظور قرار داده دول شوروي و انگلستان را بي اعتبار نموده و به تبليغات خود در ايران چه در محل و چه بوسيله راديوهاي آلمان و ايتاليا توسعه دهند.
نظر به اين قضيه دولت شوروي مجبور است در مقابل دولت ايران راجع به لزوم خارج نمودن سفارت آلمان و سفارت هايي كه تحت نظارت آلمان هستند اصرار ورزد. دولت ايران عهده دار است حتي قبل از عزيمت اين سفارت ها از خاك ايران آنها را از ارتباطات بوسيله پيك و رمز و استعمال ايستگاه هاي فرستنده ممنوع سازد و نظارت جدي راجع به اشخاصي كه به اين سفارت مي روند و رفتار آنها طرف سوء ظن است به عمل آورد. در رابطه با تقاضاي دولت ايران از شوروي بايد بگويم كه در مورد نواحي اشغال شده توسط شوروي اين موضوع با دقت بسياري صورت گرفته و دولت شوروي نمي تواند به هيچ تغييري در اين خط رضايت دهد و در نواحي اشغال شده از طرف نيروي شوروي ادارات محلي ايراني وقايف معمولي خود را انجام خواهند داد در عين حال دولت شوروي انتظار دارد كه اولياي امور محلي معاضدت كامل با فرماندهي نظامي ارتش سرخ راجع به رفع حوائج آن و مخصوصاً جا دادن آنها به عمل آورند و فرماندهي نظامي شوروي هيچ در نظر ندارد كه راجع به احتياجات ارتش سرباز دولت ايران بشود. همكاري ما بين فرماندهي قشون سرخ و اولياي امور محلي ايران براي رفع احتياجات ارتش سرخ برقرار خواهد شد به نحوي كه اين احتياجات موجب مشكلات براي كشور نشود. اولياي نظامي شوروي رژيم مناسبي براي قشون برقرار خواهند نمود. اقدامات لازمه به عمل خواهد آمد كه از حوادث ناگوار جلوگيري شود و بي دولت شوروي نمي تواند رژيمي را قبول كند كه بكلي قواي ما را از مردم جدا سازد.[144]
اتباع دولت آلمان بايد تسليم اولياي شوروي و انگلستان بشوند و همچنين دولت شوروي موافقت دارد كه منع ورود آلمانها در ايران محدود به مدت جنگ با آلمان خواهد بود. در موقع ترانزيت كالاها و مواد جنگي شوروي از ايران لزوم جلوگيري از اختلال در حمل و نقل داخلي مورد توجه قرار خواهد گرفت معاضدتي كه از طرف دولت ايران راجع به ترانزيت كالاها و مواد جنگي شوروي كه بوسيله راهها شوسه و راه آهن همچنين راه هاي هوايي فرستاده ميشوند تقاضا شده بر طبق احتياجات نظامي تعيين خواهد شد.
دولت شوروي از حاضر بودن دولت ايران در انعقاد قرارداد جديدي براي استخراج نفت كوير نوريان كه پيشرفت آن در مدت چندين سال از طرف ايران مختل شده بود.
اتخاد شد مي نمايد. دولت شوروي هر چه ممكن باشد براي مساعدت اقتصادي با ايران منجمله خريد كالاهاي ايران به عمل خواهد آورد. دولت شوروي حاضر خواهد بود وقتي كه ضرورت توقف ارتش سرخ در خاك ايران مرتفع شود موضوع پس دادن تسليحات ارتش ايران را مورد بررسي قرار دهد و تا آن موقع اين تسليحات در تصرف ارتش شوروي خواهد بود. در مورد جبران خسارات وارده به واسطه جنگ و بمباران ها اين تقاضاي دولت ايران نمي تواند مورد قبول واقع شود زيرا اين جنگ مادامي دوام دانست كه ارتش ايران در مقابل ارتش ما مقاوت مي كرد.[145] هيات دولت بعد از مطالعه و مشاوره به اين نتيجه رسيدند كه جواب دولتين را به اين مضمون بدهند:
آقاي وزير مختار- در پاسخ نامه تاريخ 15 شهريور جاري (6 سپتامبر 1941م) جنابعالي و در تعقيب نامه به تاريخ 10 شهريور ماه شماره 3615 خود راجع به حل مسائلي كه بر خلاف انتظار بر اثر ورود قواي نظامي دولت انگلستان و دولت اتحاد جماهير شوروي به خاك ايران پيش آمده و مطرح گرديده است اين جانب اختيار دارد مطالب زير را كه دليل منتهاي حسن اراده دولت شاهنشاهي ايران بر اصلاح ذات البين ميباشد به استحضار آن جناب برساند. [146]
1.راجع بر چيدن سفارتخانه هاي آلمان و ايتاليا و روماني و مجارستان اقداماتي كه در نامه آن جناب خواسته بودند نسبت به آن سفارت خانه ها و اتباع آلمان به عمل آيد خاطر شما را مستحضر مي دارد كه براي ابراز كمال حسن نيت و مساعدت نسبت به رفع نگراني دولت انگلستان و دولت اتحاد جماهير شوروي دولت شاهنشاهي ايران نظر به وضعيت فعلي ناگزير موافقت نموده و اقدام فوري به عمل آورده كه ترتيب انجام تقاضاهاي آن در دولت در اين قسمت براي مرتفع ساختن هر سوء تفاهي هر چه زودتر داده شود وي لازم مي داند متذكر گردد كه علاوه بر پيش بيني هاي گذشته با اقداماتي كه از طرف دولت در همين چند روز نيز براي جلوگيري از هر گونه سوء اتفاقي به عمل آمده تغييري در اوضاع محلي رخ نداده و مشكلاتي بر اثر اقدامات آلمان ها و ايتاليايي هاي مقيم تهران براي دولت ايران ايجاد نشده است تا جاي آن باشد كه موضوع عدم ورود قواي دولتين انگلستان و شوروي را به تهران كه هيچگونه سبب و بهانه اي هم براي آن نبوده و نيست تذكر دهند.[147]
2.دولت شاهنشاهي ايران متاسف است كه دولت انگلستان و دولت اعتماد جماهير شوروي نخواسته اند مختصر تقاضاي دولت ايران را حتي در تاريخ ساختن شهرهاي سمنان و شاهرود و قزوين و خرم آباد و دزفول از خطي كه دريا داشت اولي خود معين كرده بودند بپذيرند، هر چند به نظر دولت ايران موانعي براي رد اين تقاضا نبوده است و نسبت به اين كه موفقت نموده اند در نقاط خرم آباد و دزفول و كرمانشاهان ترتيبي بين مامورين نظامي انگليس و مامورين وابسته ايران داده شود كه بر طبق آن عده اي از ارتش يا امنيه ايران براي رقايه نظم و آرامش در دزفول و خرم آباد در كرمانشاهان بوده باشند دولت شاهنشاهي ايران با اطمينان از اينكه خود نظم و آرامش در همه جا مورد توجه و علاقه دولت انگلستان ميباشد اميدوار است موافقت خواهند نمود كه همين رويه در نقاط ديگر كه طبق يادداشت اول شما قواي آن دولت موقتاً در آنجاها متوقف مي گردند برقرار شود. ضمناً به اين نكته هم توجه مي نمايد كه موضوع لزوم وجود امنيه در ساير نقاط محل توقف قواي دولتين هم همواره مورد موافقت بوده و محرز ميباشد.
3.راجع به معاضدت متقابل ادارات كشوري دولتي از جمله امنيه و شهرباني با قواي نظامي دولتين كه محل توقف آنها ميباشد دولت ايران اميد وار است رو به حسن تفاهم بين آنها كاملاً استقرار يابد كه احتياجات قواي دولتين برآورده شود و مامورين ايراني هم مطابق مقررات كشور بدون مانع از عهده وظايف خود برآيند.
بنا بر مراتب بالا دولت شاهنشاهي ايران يقين دارد اكنون كه از هر جهت وسايل اطمينان خاطر دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان و دولت اتحاد شوروي فراهم گرديده است اوامر فوري موثر به قواي آن دولت خواهند نمود كه در حدود موافقت هاي حاصله عمل نمايند تا مامورين دولت ايران در آن نقاط براي اعاده وضعيت عادي و انجام وظايف خود منظماً اقدام نمايند.[148]
همچنين در جواب آقاي سفير كبير علاوه بر 3 موادي كه به وزير مختار گفته شد 2 مورد ديگر نيز به سفير كبير گفته شد.
4.راجع به غرامت خسارت وارده كه از سوي اتحاد جماهير شوروي صورت گرفته بود و ابتدا شوروي حمله خود را آغاز كرد و حتي زماني كه دولت ايران به نيروهاي خود دستور هيچ گونه مقاومتي را ندارد ولي بعد از آن هم دولت شوروي خسارت هايي را وارد كرد، بنابراين دولت ايران انتظار دارد كه موضوع غرامت مورد تجديد نظر و توجه خاص دولت شوروي واقع شود.
5.همچنين در مورد اسلحه و مهماتي كه از سوي شوروي گرفته شد دولت شاهنشاهي ايران براي نگهداري اسلحه و مهماتي كه از قواي ايران گرفته شده است موجبي نمي بيند با يان حال اگر دولت شوروي اصرار در نگهداري اين اسلحه ها و مهمات دارد اقتضا دارد كه فهرستي از اين اسلحه ها و مهمات با حضور نمايندگان طرفين تنظيم گردد. تا بعد از جنگ و يا در يك موقعيت مناسب به دولت ايران تحويل داده شود.[149]
وزير مختار ايران علي سهيلي اعلام كرد در حضور نمايندگان كه آنچه تا كنون واقع شده است اين است كه بي كم و زياد به استحضار رسانيد و البته بعد ها هم هر چه واقع شود به اطلاع آقايان خواهد رسيد.
و همچنين بيان كرد كه دولت ايران همواره نسبت به كليه كشورهايي كه با ايران مناسبت دانسته اند به نظر احترام نگريسته و هميشه اهتمام كرده است تفوق آنها را رعايت كند وسع نموده است مناسبات دوستانه برقرار و روابط عادي را ادامه و اين سياست مخصوصاً نسبت به دول همجوار با نظر خاصي تعقيب شده است ما هميشه سعي نموده ايم از اين جنگ بركنار و بي طرفي خود را حفظ كنيم.[150]
و بيان كرد كه اميدواريم بزودي عللي كه سبب اين پيش آمد ناگوار شده مرتفع گرديده و با اطمينان هايي كه دولتين چه در نامه هاي خود و چه در اظهارات شفاهي تاييد و تصريح كرده اند قواي آنها خاك ايران را ترك كنند. در چنين شرايطي بود كه رئيس مجلس دكتر طاهري مطالبي را مطرح كرد كه وزير امور خارجه در جواب ايشان بيان كرد كه اخبارهاي خارج از حقيقت در اين روزها زياد است ولي منكر نمي توان شد كه وقايعي نوعاً روي داده آنچه ظاهراً به نظر ميرسد اين وقايع مربوط به روزهاي اول و آن ايامي است كه هنوز اوضاع به حال عادي برنگشته بود، ما البته هيچ نوع از مذاكره و اقدام فرو گذار نگرديم و نخواهيم كرد و با مذاكراتي كه شده است حالا هم كه اوضاع مي رود صورت عادي به خود بگيرد و اميدوار هستيم با توجه به وعده هايي كه دولتين داده اند ديگر اين وقايع رخ نخواهد داد.[151]
در چنين شرايطي بود كه آقاي نخست وزير اظهارات خود را بيان كرد و تقاضاي راي اعتماد و ابراز اعتماد به دولت را بيان كرد. كه راي اعتماد به هيات دولت كه تحت رياست فروغي است داده شد و اكثريت نمايندگان كه موافق بود برخاستند و دولت فروغي راي اعتماد گرفت.
صورت مشروح مجلس روز سه شنبه 25 شهريور ماه 1320هـ.ش
رئيس مجلس سريعاً اعلام كرد به دليل آنكه آقاي نخست وزير به واسطه اتفاق مهمي كه افتاده است جلسه مجلس كه قرار بود در تاريخ 30 شهريور 1320هـ.ش انجام شود در تاريخ 25 شهريور 1320 انجام شد و آقاي نخست وزير مطالب خود را بيان كرد كه در اين مجلس فروغي اعلام استعفاي رضا شاه پهلوي و قرائت استفعا نامه ايشان و اعلام سلطنت وليعهد يعني محمد رضا پهلوي را اعلام كرد. در چنين شرايطي بود اعلام شد بنا بر تمايلي كه مجلس شوراي ملي اظهار فرموده اند به اينكه آقاي فروغي به سمت نخست وزيري انتخاب شود و كابينه خود را تشكيل دهند كه در اين كابينه علي سهيلي به عنوان وزير امور خارجه معرفي شد.[152]
نوشته هاي يكه نكات تاريك تاريخ را روشن مي كند
در زمان نخست وزيري منصور بود كه درست در سوم شهريور 1320 هـ.ش سفراي روس و انگليس شبانه نزد نخست وزير رفته و اعلام كردند كه قواي روس از شمال و قواي انگليس از جنوب به سمت تهران در حال حركت هستند. علي سهيلي در همان چند دقيقه اول از جريان مطلع شده بود و فهميد كه درست بعد از نصف شب وزير مختار انگليس و سفير كبير شوروي منصور را از خواب بيدار كرده اند و مطالب خود را بيان كرده اند و ساعت 8 شوراي وزيران در حضور شاه تشكيل شد و چندين ساعت طول كشيد و آن روز پس از چندين سال پادشاه اين كشور دموكرات براي اولين مرتبه به طور «مشروطه وار» با وزرايش شور كرد. در چنين شرايطي بود كه دايماً وزير مختار آمريكا در ايران (دريفوس) به وزير امور خارجه آمريكا مطالب و واقعي كه در ايران صورت گرفته بود را بيان مي كرد.[153]
تلگراف رضا شاه به پرزيدنت روزولت
تهران 25 اوت 1941 (سوم شهريور 1320هـ.ش) ساعت 1 بعد از ظهر (روز 25 اوت ساعت 10:51 بعد از ظهر دريافت شد)
حضرت رئيس جمهور قطعاً اطلاع حاصل كرده اند كه قواي روس و انگليس ناگهان و بدون اخطار قبلي از سر حدات اين كشور عبور نموده و بعضي از نواحي را اشغال و عده اي از شهرهاي باز و بلاد دفاع را بمباران كرده است. بهانه كهنه دولت هاي روس و انگليس اين است كه آنها ادعا دارند كه از اقامت معدودي از آلماني ها در ايران نگران ميباشند و حال آنكه دولت من همه نوع اطمينان هايي را داده كه آلماني ها به زوري خاك اين كشور را ترك خواهند گفت و موجبي براي نگراني ديگران نمي تواند ديگر وجود داشته باشد و من نمي توانم بفهمم كه به چه علت آنها متشب به اعمال تجاوز شده و شهر ها را بدون جهت زير بمباران گرفته اند. با اتكاء به بياناتي كه درباره لزوم دفاع از اصول عدالت بين المللي و حق آزادي مردم مكرراً ايراد نموده اند وظيفه خود مي دانم نظر آن جناب را لطفاً به اين واقعه كه كشوري بي طرف و صلح دوست را كه فكري جزء تامين آرامش خود و اصلاح امور مملكت نداشته گرفتار جنگ نموده جلب نمايم و از آن جناب تمنا دارم كه اقدامات فوري موثر و انساني براي خاتمه دادن به اين اعمال تجاوز اتخاذ نمايند.[154] رضا پهلوي
وزير خارجه آمريكا گفتگوي خود را با وزير مختار ايران شرح ميدهد:
واشنگتن-27 اوت 1941هـ.ش (پنجم شهريور 1320هـ.ش)
وزير خارجه آمريكا اعلام مي كند كه زماني كه وزير مختار ايران نزد او رفته است اعلام كرده است كه در حال حاضر در جنگي كه در اروپا صورت گرفته است كشور ايران كاملاً اعلام بي طرفي كرده است و كشور او حق دارد كه در صلح و آرامش زندگي كند و از مداخلات خارج فارغ باشد و نسبت به خود مختاري و آزادي و استقلال كشورش مزاحمتي به عمل نيايد در چنين شرايطي قواي انگليس و شوروي به منظور تجاوز و در تعقيب سياست تجاوز آميز اخيراً به خاك ايران هجوم آورده اند و قواي شوروي عده اي از شهرها و آبادي هاي بلاد دفاع ايران را بمباران نموده و مردم غير نظامي را كشته اند بنابراين ايراني ها از كشور آمريكا تقاضا دارند كه به مواعظ خود كه اصول هشتگانه (اصول منشور آتلانتيك) راجع به ملل صلح دوست و آزاد ميباشد عمل كند و هر گونه اقدام ممكن براي كمك به ايران و آزاد ساختن اين كشور از اشغال نظامي به عمل آورد.[155]
وزير خارجه آمريكا اعلام كرد كه در حال حاضر چيزي براي گفتن ندارد جز اينكه راجع به همه اين موضوع و منجمله نظريات و منجمله نظريات مخالف از دولت ايران از يك طرف و از دولت هاي انگليس و شوروي از طرف ديگر مشغول جمع آوري اطلاعات ميباشد و تا اين مطلب جمع آوري نشده نمي تواند از روي فهم و خواست در مورد اين موضوع بحث كند و بيان كرد كه بهتر بود كه دولت متبوع وي چند روز بيش از اين نزد ما مي آمد و مطالب خود را براي ما بيان مي كرد.
وزير خارجه آمريكا بيان كرد كه وزير مختار ايران دايماً اعلام مي كرد كه كشور ايران كاملاً بي طرفي خود را اعلام كرده است از اين رو دولت هاي شوروي و انگليس نبايد به ايران حمله ور شوند و همچنين وزير خارجه آمريكا در جواب او گفت: كه اين دولت (دولت آمريكا) كه از دوستان ديرين ايران است از مشكلاتي كه اكنون براي ايراني ها پيش آمده بي نهايت متاسف است و ما سي اي چهل ميليارد دلار يك قلم براي كمك نظامي مستقيم جهت ملت هاي بزرگ و كوچكي كه مورد حمله بدترين بي دادگران و دشمن بشريت در سراسر تاريخ بشري واقع شده اند صرف مي كنيم و باز هم اعلام كرد كه حالا راجع به وصفي كه در ايران پيش آمده چيزي ندارم بگويم جز اينكه مشغول هستم واقعيت و حقيقت را راجع به اين موضوع بدست آوريم.[156]
تلگراف پرزيدنت روزولت به رضا شاه
واشنگتن- دوم سپتامبر 1941هـ.ش (يازدهم شهريور 1320هـ.ش)
روزولت اعلام كرد كه تلگراف شاه ايران را در مورد وقايعي كه صورت گرفته دريافت داشته ام و اعلام كرد كه اين موضوع بايد مورد توجه جدي كليه ملل آزاد عالم و از جمله خود اينجانب قرار گيرد و شاه ايران ميتواند اطمينان داشته باشد كه ما چنين توجه را به وصفي كه پيش آمده مبذول مي داريم. در عين حال شاه ايران هم بايد با هم عقيده باشد كه بايد به اوضاع با توجه كامل به حوادث و پيش آمدهاي كنوني دنيا ناظر باشيم و همچنين در مورد جاه طلبي هاي مي خواهد اين را به زير سلطه و تسخير خود در آورد بيان كرد و اعلام كرد كه كشورهايي كه ميل دارند استقالل خود را محفوظ نگاه دارند بايد در يك مجاهده عظيم و مشتركي شركت كنند تا يكي يكي نظير آنچه بر سر عده اي از كشورهاي اروپا آمد غرق و نابود نشوند و اعلام كرد كه آمريكا يادداشت هايي كه دولت هاي انگليس و شوروي را به دولت ايران مبني بر اينكه آنها نظري عليه استقلال و تماميت ارضي ندارند ملاحظه نموده است و همچنين از كشورهاي انگليس و شوروي خواسته ام بسيار معقول و پسنديده در مورد ايران رفتار كنند.[157]
«اولين ژست سياسي سهيلي»
سهيلي وظايف وزارت خارجه آن روز خود را كاملاً مطابق مقتضيات سياست انجام داد و اولين تظاهر رسميش نامه اي بود كه به شرح زير از طرف دولت ايران به رفيق اسميرنوف و سر ريدر پولارد نوشت:
«خاطر آن جناب مستحضر است كه دولت شاهنشاهي ايران با رعايت سياست بي طرفي پيوسته كوشش داشته است مناسبات دوستانه خود را بويژه با دولت هاي همسايه خود محفوظ بدارد در اين موقع هم كه نيروي هاي جنگي اتحاد جماهير شوروي و انگليس وارد خاك ايران گرديده اند دولت ايران براي ابراز كمال حسن نيت و حفظ مناسبات همجواري مبادرت به جنگ نموده است با اين حال قواي آن دولت اقدام به عملياتي جنگي و بمباران شهرها نموده است و نيروي پادگان ايران در شهرستانها هم طبعاً در مقابل حمله اي كه به آنها شده است ناگزير از خود دفاع و مقاومت نموده است. اينك به استحضار خاطر عالي مي رساند كه دولت شاهنشاهي ايران براي اثبات نيت صلح خواهانه خود دستور داده نيروي دولتي بكلي ترك مقاومت نموده و از هر گونه اقدامي خودداري نمايند و قواي آن دولت هم حركت خود را متوقف ساخته و عمليات جنگي را متروك دارند.» سهيلي و فروغي با اين يادداشت ماهرانه و بجا، اندازه اي عوارض اعلاميه اي و آخري بزرگ ارتشتاران فرمانده را جبران كردند. ترك مقاومتي كه سهيلي در روز هشتم يعني فقط در سه روز بعد از بارش اوراق از طياره هاي شوروي به متفقين فرستاد زياد حسن اثر بخشيد و او توانست با همين يك نامه خود را در دل آنها جا كند مهاجمين آن روز كه متفقين امروز ما هستند هرگز باور نمي كردند كه كار به اين آساني و معامله به اين ارزاني تمام شود چون شوروي همواره تصور مي كرد كه احساسات ايرانيان با وجود دشمن يك مرتبه آتش وطن پرستي و غيرت ملي شان شعله ور ميشود و اگر شعله ور شود ديگر در آن موقع به هيچ وجه از مرگ هراسي ندارند و همچنين از ارتش ايران و قدرت آن هم كه خود انگليس ها هم از آن صحبت مي كردند نگران بودند ولي نمي دانستند كه كار به چه راحتي تمام شود.[158]
ساعت هفت بعد از ظهر روز هشتم شهريور سهيلي در هيات وزرا نشسته بود، سهيلي كه حوادث آن روز سياست خارجي او را طبيعتاً در رديف شاخص ترين وزراي هيات گذاشته بود در نامه كه عبارت از دو مدرك بسيار مهم سياسي بود با يك نقشه قطعه اي از ايران بدست گرفته و با رفقاي خود نزد شاه رفت و در چنين شرايطي شاه در نظر داشت و اعلام كرد من مي خواهم گردشي به اصفهان كم و خواستم شما هم مطلع باشيد كه سهيلي نزد شاه رفت را بيان كرد كه بنظر چاكر ابداً اين گردش دراين موقع به صلاح شاه نيست و شاه بسيار عصباني شد و سهيلي در جواب او اعلام كرد كه شاه كاملاً آزاد است كه به هر جا كه بخواهد برود ولي در يك چنين موقعيتي تشريف فرما شدن از پايتخت اولاً موجب اغتشاش خواهد شد و اگر كار بدست رجاله افتاد ديگر به اين آساني نميشود حريف آنها گرديد و ثانياً براي خود اعليحضرت هم از نظر خارجي و داخلي هم خوب نيست و سهيلي اعلام كرد بهر حال با اين دو نامه اي كه همسايگان نوشته اند تكليف تا حدودي مشخص است و آنها معلوم كرده اند كه از ما چه مي خواهند.[159]
سهيلي كه دانسته بود تيرش به هدف خورده سريعاً جلو رفت و دو نامه يكي از سر ريدر بولارد و ديگري از رفيق اسميرنوف به عنوان وزارت خارجه ايران در همان روز رسيده بود به دست شاه داد و سهيلي به شاه گفت كه مطابق اين دو مراسله باب معتقد و مطمئن است كه در همان جايي كه رسيده اند خواهند ماند اين هم نقشه اي است كه بطور مشخص معلوم مي كند قشون روس وانگليس تا كجا رسيده است.
و سهيلي بيان كرد دو دولت روس و انگليس رسماً اين دو نامه را نمايندگان صلاحيت را آنها تحت نمره و تاريخ به وزارت خانه ما نوشته است و ديگر تصور نمي كنم كه ترديدي باشد. چند روز بعد سهيلي با مشورت مدبرانه فروغي جواب بسيار مناسبي تهيه كرد و پس از تصويب شاه براي نمايندگان متفقين فرستاد.[160] صبح روز بيست و پنجم شهريور فروغي شخصاً از سهيلي خواست سريعاًبه كاخ سعد آباد برويد والا در سفارت شوروي منتظر من باشيد به دليل آنكه هيچ كسي در كاخ سعد آباد نبود سهيلي سريعاً به سفارت شوروي رفت و وزير مختار انگليس را در آنجا منتظر واقعه اي ديد و بعد از مدتي فروغي را در يك حالت بسيار خسته و متاثر ديد كه وارد شد و كاغذي در دست داشت اين كاغذ چيزي بشود واژگوني يك رژيم پادشاهي بسيار محكمي كه طلسم آن در مدت بيست سال تمام پانزده ميليون جمعيت را به اشاره انگشت فقط يك نفر مي رقصانيد اين كاغذ چند سطري تا خورده بود در سند عزل يك شاهنشاه بي سواد ايران بود كه به غلط يا صحيح هر چه مي كرد فقط بخاطر ترقي و استقلال و بزرگي و جلال دو معشوقش (اول پسرش و دوم وطنش) بود كه آنها را از جانش هم عزيز تر مي دانست.[161] سهيلي متن نامه را سريعاً خواهند در چنين شرايطي بود كه نمايندگان آمريكا در ايران و انگليس براي وزارت خارجه نامه هايي را ارسال كردند. نمايندگان انگليس و شوروي سريعاً نزد فروغي و سهيلي رفته و در جواب نامه ششم شهريور ماه دولت ايران يادداشتي را به آنها تحويل دادند در چنين شرايطي بود كه فروغي به همراه سهيلي و چند تن ديگر تصميم گرفت كه سربازان كه تعدادي از سربازان را از سربازخانه ها بيرون كنند چون اعتقاد داشت حضور اين همه سرباز خطرناك است شاه نيز با اين موضوع هم موافقت كرد در چنين شرايطي بود كه طي روزهاي بعد روس و انگليس فشارهاي ديگري آوردند كه در نتيجه اعليحضرت از شاهنشاهي كناره گيري كردند و از ايران خارج شدند و در بيست و پنجم شهريوي 1320 بود كه پسرش جانشين او شد.[162]
نكته جالبي كه باب به آن اشاره كرد اين است كه دولت هاي شوروي و انگليس به دولت ايران مي گفتند كه باب اتباع آلمان از ايران خارج شوند در چنين شرايطي بود كه فروغي كابينه خود را معرفي كرده و سهيلي به عنوان وزارت خارجه انتصاب شده بود كه آقاي دريفوس وزير مختار آمريكا به ديدن سهيلي آمد در چنين شرايطي بود عبدالله انتظام به عنوان رئيس اداره سوم سياسي وزارت امور خارجه منصوب شده بود كه دريفوس اين مقام او را تبريك گفت. سفارت هاي انگليس و شوري يادداشتي را به دولت داده بود كه اتباع آلماني بايد شناسايي و تحويل دولت هاي انگليس و شوروي شوند فروغي از عبدالله انتظام خواست كه با وزير مختار انگليس ملاقاتي را انجام دهد كه وي با وزير مختار تماس گرفت مطلع شد كه شب قبل سفارت انگليس در ايران از لندن خواست كه در اين موضوع كناره گيري كند ولي لندن دستور داده بود كه خيلي شديد تر به اين موضوع رسيدگي شود و دستور داده شد كليه اتباع شناسايي شوند و تحويل دولت هاي انگليس و روسيه شوند همين مسئله باعث شد كه دائماً عبدالله انتظام از يك طرف با سفارت آلمان در حال گفتگو بود و از طرف ديگر با سفارت هاي انگليس و شوروي كه بايد كليه اتباع شناسايي و تحويل داده شوند و در رابطه با چگونگي تروج آنها نيز مشكلات بسياري ايجاد شد.[163]
چيزي كه از همه بيشتر در پيمان اتحاد آقاي سهيلي با آقايان نمايندگان روس و انگليس هر كس را دچار بهت و حيرت ميسازد تحميلات فوق العاده و بلاعوضي است كه بر ملت ما وارد مي آيد اين نوع تحميلات تا به امروز جريان حل و عقد امور بين المللي و بعد از ظهور و بروز حوادثي كه محتاج به تصفيه روابط چند ملت باشد كاملاً بي سابقه و هيچ شنيده نشده است كه بدون هيچ جهت و دليلي دو دولت از قوي ترين با دولت هاي جهان با يك دولت ضعيف كه در دوره تاريخ چند ساله اش جزء دوستي و صميمت و به غير از نقض و فروتني حس ديگري در برابر آنها نشان نداده است به اين نحو رفتار نماينده گفته شد كه بر اثر اشغال خاك ايران توسط اتحاد جماهير شوروي و انگلستان پيمان سه جانبه به ايران ديكته شد و همين كه متن آن منتشر گرديد در بين مطلعين به امور سياسي بحث هايي را پيش آورد و مضار آن مورد توجه قرار گرفت ولي كشور ايران در حال اشغال بود و اگر بعضي از جرايد مطالبي عليه اشغال ايران درج مي كردند مورد توجه سفارت خانه هاي دول متفق قرار مي گرفت و درخواست توقف آن جريده را مي نمودند البته مقاله اي هم به قلم يوسف مشار منتشر گرديد كه از همان مقاله نتيجه مطلوب بدست آمد و نمايندگان مجلس كاملاً به اهميت نكاتي كه در اين مقاله منتشر شده بود توجه كردند و اعتراضات خود را اعلام كردند كه تصويب به ميان را چند روزي به تاخير انداخت و چون نمايندگان شوروي و انگليس نتوانستند در مقابل اعتراضات نمايندگان دفاع كنند ناچار با ارسال در مراسله به عنوان ضميمه بميان موافقت نمودند و دو مطلب اساسي مورد اعتراض به ترتيب رضايت بخشي تصريح و توضيح گرديد. اين دو نكته يكي موضوع عدم تحميل مخارج گوناگون متفقين در ايران بود كه براي تاسيسات نظامي از كيسته خود مي بايست تامين بنمايند و ميزان آن طبعاً خيلي گزاف و فوق العاده ميشد. ديگري عدم شركت نظاميان ايران در ميدان هاي جنگ. همين كه اين مراسلات به دولت ايران رسيد و مانند متن بميان تلقي گرديد ديگر براي تصويب آن اشكالي باقي نماند.[164]
5.6 «نقاط ضعف و ناركارآمدي وزراي خارجه در دوره پهلوي»
وزراي خارجه در دوره پهلوي اول به ترتيب حسن مشار، عليقلي خان مشاور الممالك انصاري- فتح الله پاكروان (كفيل)- محمد علي فروغي- باقر كاظمي- عنايت الله سميعي- مظفر اعلم- علي سهيلي بودند.[165]
رضا شاه به دليل عدم آشنايي با مقوله سياست خارجي، چون خودش نيز در موضع سياست خارجي هيچ نقشي نداشت و منفعل بود، لذا ساختار وزارت خارجه به گونه اي نبود كه بتوان در آن دوران از امثال تيمور تاش استفاده كرد و ساختار وزارت خارجه ايران از دوره قاجار به گونه اي نبود كه نخبه ديپلماتيك در آن پرورش يابد بنابراين نخبه ديپلماتيك در آن دوره به دوره بعد پهلوي انتقال نيافت و رضا شاه نيروي متخصص لازم در اين دوره نداشت لذا مجبور بود از افراد بله قربان گو استفاده كند.[166]
در رابطه با نحوه انتخاب وزراي خارجه در دوره پهلوي اول به گونه اي بود كه در ابتدا رضا شاه درصدد برآمد كه به كسب حمايت مردم بپردازد ولي بعد از يك دوره سريعاً قدرت را در دست خود گرفت و تمامي امور زير سلطه خود رضا شاه بود همين مسئله سبب شد كه وزراي خارجه نيز توسط خود او انتخاب مي شدند.
از جمله وظايف اصلي ديپلمات ها عبارت از: (1) حفظ منافع ملي كشور (2) حفظ روابط ها (3) انجام مذاكرات كه اهميت آنها بسيار است كه وظيفه اصلي ديپلمات ها است.[167]
با توجه به مفاهيم بالا مي توان گفت: كليه وزراي خارجه در دوره پهلوي اول به هيچ كدام از وظايف اصلي ديپلمات ها توجه اي نمي كردند و شايد علت اصلي اين مسئله اين بود كه كليه امور زير نظر خود رضا شاه بود و كليه تصميم گيري ها توسط او انجام مي گرفت پس به دليل آنكه رضاشاه نيز خود به امور سياسي آگاهي كاملي نداشت از اين رو در زمينه وزراي خارجه نيز نمي توان و همچنين ساختار وزارت خارجه در دوره پهلوي اول به گونه اي بود كه ادامه دهنده وزارت خارجه در دوره قاجار بود. در دوره پهلوي اول هم مانند دوره قاجاريه كاملاً ديده شد كه وزارت خارجه نتوانست به صورت يك ركن مستقل در تاريخ روابط خارجي ايران چهره نمايان سازد و همواره تابعي از شرايط داخلي بوده است.
در دوره پهلوي اول نيز مانند دوره قاجاريه كشورهاي خارجي در زمينه هاي مختلف نفوذ كامل در ايران داشته همين مسئله باعث مي شد كه در زمينه سياست خارجي نتواند فعاليت كافي از خود نشان دهند و رضاخان را ديگران بر سر كار آوردند پس نبايد خيلي از وي توقع يك سياست خارجي مستقل و آزادانه داشته باشيم.
بنا به نوشته سفير انگليس از روي كارآمدن رضا شاه تا اقدامات اصلاحي داخلي و سياست خارجي ولي در راستاي اهداف گوناگون ديگران بوده است و او كسي نبود جز يك فرمانبر![168]
رضا شاه با ياري و پشتيباني اسارت گران امپرياليستي وارد صحنه شد و هميشه به يكي از آنها اصلاحات را جانشين اصلاحات بنيادي ساخت و همه اينها در يك زمان تاريخي بسي پيش افتاده و در كشوري كه در آن نيروي ذخيره معنوي و انساني واقعي براي يك تحول مترقي جدي وجود داشت و با توجه به اين موارد مي بينيم كه سياست خارجي رضا شاه ناشي از يك اراده مستقل آزاد نبود كه بماند، بلكه وابستگي آن به انگلستان بر هر كسي كه الفباي سياست را مي داند مشخص و معلوم است.[169]
منابع:
[1] -باقر عاقلي، 1372، شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، ج3، ص1434
[2] -ر.ك.احمد عبدالله پور 1384 وزراي ايران از مشروطه تا سال 1346 هـ.ش، تهران نشرآغاز، ص108
[3] -حسين مكي تاريخ بيست ساله تهران جلد 4 ص22
[4] – محمود طاهري احمدي 1374 ، تهران ، سازمان اسناد وزارت امور خارجه ايران،ص 42
[5] – منبع پيشين، ص59
[6] – عبدالرضا هوشنگ مهدوي ، 1377، تاريخ روابط خارجي ايران، تهران، امير كبير، ص392
[7] -مهدي بامداد، ، شرح حال رجال ايران، ج2، ص259
[8] -منبع پيشين ص461
[9] -باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، ج1، ص1150
[10] -ر.ك، سياست دولت شوروي در ايران، محمد علي منشور گرگاني، 1326، تهران، مظاهري، ص210
[11] -منبع پيشين، ص215
[12] -ر.ك. تاريخ روابط خارجي ايران از كهن ترين زمان تاريخي تا عصر حاضر، عبدالرضا حقيقت رفيع، 1380، تهران، كوهش، ص 118
[13] – حسين مك، تاريخ بيست ساله ايران جلد 4 ص 352
[14] -محمود طاهر احمدي، اسنادي از روابط ايران و شوروي، ص193
[15] -منبع پيشين، ص194
[16] -ر.ك. روابط خارجي ايران از كهن ترين زمان تا عصر حاضر،عبدالرضا حقيقت رفيع، ص210
[17] – منبع پيشين، ص220
[18] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج4، ص369
[19] -منبع پيشين، ص370
[20] -منبع پيشين، ص371
[21] -باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، ج1، ص364
[22]-ر.ك. تاريخ بيداري ايرانيان،مهدي بامداد ج 2 ، ص 1140
[23] -حسين مكي،تاريخ بيست ساله ايران، ج4، ص56
[24] -منبع پيشين، ص57
[25] -ر. ك ، دو قرن نيرنگ ،دنيس رايت ،ترجمه محمود طلوعي 1385 ، تهران نشر علم ، ص120
[26] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج14، ص58
[27] -همان جا، ص58
[28] -ر.ك.دنيس رايت ،ترجمه كريم امامي،1385، ايرانيان در ميان انگليس ها، تهران، فرزان روز، ص118
[29] -منبع پيشين، ص119
[30] -حسين مكي. تاريخ بيست ساله ايران. ج4. ص63
[31] -منبع پيشين ، ص65
[32] -بهناز زرين كلك ، 1382 ،اسناد از روابط ايران و انگليس ،تهران ،سازمان اسناد و كتابخانه ملي ، ص50
[33] – منبع پيشين، ص52
[34] -منبع پيشين، ص53
[35] -منبع پيشين، 53
[36] -منبع پيشين، ص 54
[37] – منبع پيشين، ص 56
[38] – ر. ك ، تاريخ بيست ساله ايران ، حسين مكي ،ج 4 ، ص60
[39] – منبع پيشين، ص 62
[40] -منبع پيشين ، ص69
[41] -بهناز زرين كلك، اسنادي از روابط ايران و انگليس، ص85
[42] -منبع پيشين، ص90
[43] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج4، ص80
[44] -منبع پيشين، ص80
[45] -بهناز زرين كلك، اسنادي از روابط ايران و انگليس، ص80
[46] – منبع پيشين ، ص 83
[47] -منبع پيشين، ص85
[48] -حسين مكي ، تاريخ بيست ساله ايران ،ج 4 ، ص 106
[49] – نورالله حسين خاني ، 1383 ، روابط سياسي ايران با كشورهاي همسايه ، تهران مسعي ، ص 190
[50] -منبع پيشين، ص192
[51] -محمود طاهر احمدي، اسنادي از روابط ايران و شوروي، ص 40
[52] -مهدي بامداد،شرح حال رجال ايران، ج 3 ، ص 1148
[53] -باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي نظامي معاصر ايران، ج2، ص1109
[54] -منبع پيشين 1111
[55] -ر.ك. شرح حال رجال ايران، مهدي، بامداد ح3 ،1152
[56] -باقر عاقلي ،شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران ، ح 2 ، ص 1112
[57] – حسين مكي ،تاريخ بيست ساله ايران ،ج4 ، ص120
[58] – بهناز زرين كلك، اسنادي از روابط ايران و انگليس، ص118
[59] -حسين مكي، تاريخ سياست بيت ساله ايران، ج5، ص37
[60] – حسين مكي ، تاريخ بيست ساله ايران ،ج 4 ، ص 282
[61] – خديجه صلح ميرزايي ، 1382 ، اسنادي از روابط ايران و تركيه (1304 تا 1320 هـ .ش ) تهران ،سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران ، ص128
[62] – منبع پيشين ، ص 131
[63] – حسين مكي ، تاريخ بيست ساله ايران ،ج 4، ص 285
[64] -خديجه صلح ميرزايي ،اسناري از روابط ايران و تركيه ،ص 133
[65] – منبع پيشين
[66] -باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، ج3، ص1280
[67] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج6؛ ص246
[68] -سازماني است كه داراي مقررات خاص و مجامع سري و مرموز ميباشد و در بعضي از كشورها مخصوصاً انگلستان تشكيلات دارد و اعضاي آن فراماسيون ناميده ميشود مرام آنها طرف داري از انسانيت و تهذيب اخلاق و رشد فكري مردم و برطرف ساختن اختلافات مذهبي است. در فارسي آن را فراموش خانه هم گفته اند.
[69] -منبع پيشين، ص1282
[70] -ر.ك. مروري بر سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، منوچهر محمدي، ص250
[71] -همان منبع، ص251
[72] – منبع پيشين، ص130
[73] -محمد علي منشور گرگاني ، سياست دولت شوروي در ايران ، تهران ،عطائي ،ص 168
[74] -حسين مكي ،تاريخ بيست ساله ايران ، ج6 ،ص 87
[75] – منبع پيشين، ص88
[76] – لوسوئراميل ، 1368 ، نفوذ انگليس ها در ايران ،تهران ،كتاب براي همه ،ص 210
[77]- منبع پيشين ص212
[78] – ر. ك ،روابط سياسسي ايران با كشورهاي همسايه ، تورالله حسين خاني ،ص68
[79] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج5، ص229
[80] -حسين مكي ،تاريخ بيست ساله ايران ،ج 5 ،ص 228
[81] – منبع پيشين، ص230
[82] -منبع پيشين، ص232
[83] – ر. ك. ،شرح حال رجال ايران مهدي بامداد ج4 ،ص 1150
[84] -ر.ك. بهناز زرين كلك، اسنادي از روابط ايران و انگليس، ص240
[85] -حسين مكي ،تاريخ بيست ساله ايران ،ج 5 ،ص 240
[86] – خديجه صلح ميرزايي ، اسنادي از روابط ايران و تركيه ، ص128
[87] -منبع پيشين ،ص130
[88] – ر.ك. ايرانيان در ميان انگليس ها،دنيس رايت، ترجمه كريم امامي ، ص115
[89] – نورالله حسين خاني ، روابط سياسي ايران كشورهاي همسايه ،ص 75
[90] – حسين مكي ، تاريخ بيست ساله ايران ، ج 5 ، ص260
[91] -مهدي بامداد ،شر ح حال رجال ايران ،ج 3 ، ص1205
[92] – باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظامي ايران، ج2، ص830
[93] – حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص417
[94] – منبع پيشين ،ص 345
[95] -منبع پيشين، ص360
[96]- ر.ك، تاريخ سياست خارجي ايران (از شاهنشاهي هخامنشي تا به امروز)، غلام رضا علي بابايي، ص 210
[97] – نورالله حسين خاني ،روابط سياسي ايران و كشورهاي همسايه، ص88
[98]- حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ح 6، ص 391
[99]- خديجه صلح ميرزايي، اسنادي از روابط ايران و تركيه، ص 60
[100] – نورالله حسين خاني ، روابط سياسي ايران با كشورهاي همسايه ،ص 148
[101]- حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ح 6، ص 393
[102]- منبع پيشين، ص 394
[103]- منوچهر محمدي، مروري بر سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، ص 68
[104]- حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج 6، ص 398
[105]- منبع پيشين، ص 399
[106]- اسنادي از روابط ايران و كشورهاي همجوار، تهران، سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، ص 102
[107] – نورالله حسين خاني روابط سياسي ايران با كشورهاي همسايه ص 215
[108]- منبع پيشين، ص 108
[109] – حسين مكي تاريخ بيست ساله ايران جلد 6ص 396
[110]- منبع پيشين ،ص398
[111] -منبع پيشين، ص400
[112]- منبع پيشين، ص 408
[113] -منبع پيشين، ص409
[114] -نور الله حسين خاني، روابط سياسي ايران با كشورهاي همسايه، ص228
[115] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ص410
[116]- ميرزاعلي اكبر خان معتمدالوزراء فرزند اسدالله بيك پسر خاله حاج ميرزا حسين خان سپهسالار قزويني بود. وقتي ميرزا حسين خان به ژنرال قنسولگري تفليس منصوب شد ميرزاعل ياكبر خان را همراه خود به تفليس برد و در آنجا به عضويت قنسولگري درآورده و پس از مدتي قنسول طرابوزان و قنسول بادكوبه شد ولي ميرزا حسين خان سفير كبير ايران در عثماني گرديد و ميرزا علي اكبر خان را به استانبول انتقال داد و به ترتيب قنسول دمشق، بغداد و استانبول گرديد و مدت 40 سال در اين ماموريت انجام وظيفه كرد معتمدالوزراء زماني كه در طرابوزان اقامت داشت با دختر عبدالحميد خان داغستاني ازدواج كرد و صاحب 9 فرزند ذكور و 5 فرزند اناث گرديد و تمام فرزندان ولي در استانبول موفق به تحصيلات عاليه شدند هنگامي كه انتخاب نام خانوادگي در ايران اجباري شد ولي نام خانوادگي «اعلم» را براي خود برگزيد
[117]- باقر عاقلي، رجال سياسي و نظامي معاصر ايران،ج 1، ص 141
[118]- باقر عاقلي، رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، ج1، ص144
[119] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج5، ص118
[120]- منبع پيشين، ص 120
[121]- ر.ك، تاريخ روابط خارجي ايران، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، ص119
[122]- حسين ملكي، تاريخ بيست ساله ايران، ح 5، ص 150
[123]- منبع پيشين، ص 187
[124]- ر.ك، مروري بر سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، منوچهر محمدي، ص 220
[125]- حسين ملكي، تاريخ بيست ساله ايران، ح 6، ص 190
[126]- ر.ك. در آخرين روزهاي رضا شاه (تهاجم روس و انگليس به ايران در شهريور 1320)، استوارت ريچارد آنتولي، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، 1379، تهران، معين، ص 160
[127]- منبع پيشين، ص 165
[128] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص222
[129]- منبع پيشين، ص250
[130]- منبع پيشين، ص251
[131] -ر.ك. مروري بر سياست خارجي ايران، منوچهر، محمدي، ص68،
[132] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص255
[133] -مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران، ج4، ص1145
[134] -باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، ج2، ص839
[135] -مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران، ج4، ص1146
[136] -همان منبع، ص840
[137] – تاريخ بيست ساله ايران، مكي، حسين، ص185 ج7
[138] ر.ك. در آخرين روزهاي رضا شاه (تهاجم روس و انگليس به ايران در شهريور 1320) استوارت ريچارد آنتوني، ترجمه عبدالرضا هوشنگ صدري، ص250
[139] -منبع پيشين، ص255
[140] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج7، ص199
[141] – منبع پيشين، ص199
[142] منبع پيشين، ص200
[143] – ر.ك.در آخرين روزهاي رضا شاه (تهاجم روس و انگليس به ايران در شهريور 1320) استوارت ريچارد آنتوني، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، ص215
[144] – ر.ك. سياست دولت شوروي در ايران (1296-1306) محمد علي منشور گرگاني، ص195
[145] – منبع پيشين، ص200
[146] – محمود طاهر احمدي، اسنادي از روابط ايران و شوروي، ص68
[147] -ر.ك.در آخرين روزهاي رضا شاه (تهاجم روس و انگليس به ايران در شهريور 1320)، استوارت ريچارد آنتوني، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، ص260
[148] – منبع پيشين، ص75
[149] -منبع پيشين، ص264
[150] -حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج7، ص205
[151] – منبع پيشين، ص210
[152] – منبع پيشين، ص212
[153] – ر.ك. تاريخ تحولات خارجي ايران در دوره رضا شاه، علي اصغر زرگر، ص185
[154] – حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج7، ص270
[155] – منبع پيشين، ص275
[156] – منبع پيشين، ص277
[157] – بهروز طيراني، 1379، روز شمار روابط ايران و آمريكا، تهران، وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي، ص110
[158] – حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج7، ص316
[159] – ابراهيم خواجه نوري، 1387، بازيگران عصر طلايي، تهران، ماهي، ص98
[160] – منبع پيشين، ص110
[161] – حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج7، ص320
[162] – همان منبع ص322
[163] – ر.ك. ايران در قرن بيستم، ريگارد ژان پير، 1377، تهران، نشر البرز، ص160
[164] – حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج7، ص360
[165] – محمود افشار، تاريخ سياسي و ديپلماسي ايران، ص180
[166] -احسان طبري، 1356، ايران در دوران رضا شاه، تهران، نشر ني، ص71
[167] -ر.ك.جامعه شناسي بي طرفي و روان شناسي انزوا گراي در تاريخ ديپلماسي ايران، احمد نقيب زاده، 1383، تهران وزارت امور خارجه، 174، ص58
[168] -غلامعلي پارسا، 1382، سياست خارجي رضا شاه،مشهد، نشر الف، ص152
[169] – احسان طبري، ايران در دوران رضا شاه، ص72