مقدمه:
خلیج فارس از سمت شمال با ایران، از غرب با کویت و عراق و از جنوب با عربستان، بحرین و امارت متحده عربی همسایه است. وسعت آن 240،000 کیلومتر است و پس از خلیج مکزیکو و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان محسوب میشود.
این خلیج توسط تنگه هرمز به دریای عمان و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط است و جزایر مهم آن عبارتاند از: خارک، ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک، کیش، قشم، و لاوان که تمامی آنها به ایران تعلق دارد.
خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشورهایی چون کویت، عربستان و امارات متحده عربی است. به همین دلیل، منطقهای مهم و استراژیک محسوب میشود. بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها میتوان بندر شارجه، دوبی، ابوظبی و بندر عباس را نام برد.
دریانوردی در خلیج فارس سابقه بسیار طولانی دارد ولی اولین مدارک قطعی در این زمینه به قرن چهارم قبل از میلاد مربوط است.
پس از بسته شدن راه تجارت بین شرق و غرب در دوره عثمانی، پرتغالیها متوجه اهمیت این خلیج شدند، به طوری که سراسر قرن شانزدهم میلادی خلیج فارس را در تصرف خود داشتند. اما پس از آن انگلستان توانست کشورهای رقیب را از آن خارج کند و در آغاز قرن نوزدهم بر آن تسلط یابد. با این حال، در سالهای بعد نیز کشورهای حاشیه جنوبی آن به تدریج مستقل شدند و انگلستان پایگاههای خود را از دست داد.
خليج فارس در آينه تاريخ
در طول تاريخ، خليج فارس نه تنها بخشي از خاك ايران محسوب ميشده و حاكميت آن در دست ايرانيها بوده است، بلكه به اذعان تمام منابع تاريخي موجود اين پهنه آبي با عناويني نظير خليج فارس، خليج عجم، درياي فارس و يا بحر فارس شناخته شده است.
نام خليج فارس از جمله نامهاي تاريخي است كه از گذشته بسيار دور تاكنون در اسناد، قراردادها و مكاتبات مورد استفاده همه اقوام و ملت هاي دور و نزديك آن، از فارس و عرب، ترك و هندي تا اروپاييان قرار داشته است. از اين رو خليج فارس به عنوان مهمترين گذرگاه نفتي جهان با موقعيت تمدني ايران پيوندي تنگاتنگ داشته و دارد.
با اين حال در دهههاي گذشته برخي از همسايگان در اقدامي كه با روح همزيستي مسالمتآميز ملل و فرهنگهاي منطقه ناسازگار بوده است، به جاي استفاده از نام معتبر «خليج فارس»، نام خليج عربي يا خليج را به كار گرفتهاند و اخيراً نيز علاوه بر كشورهاي عربي پارهاي از سازمانها، ارگانها، خبرگزاريها يا مجلات و رسانههاي بينالمللي به اين نامگذاري مجعول روي آوردهاند.
با توجه به اينكه كوششهاي مليگرايان افراطي عرب براي تغيير نام «خليج فارس» به «خليج عربي» در سطح بينالمللي از هيچ گونه پايه و اساس علمي برخوردار نيست، كوشش آنها تنها وحدت واقعي جهان اسلام را به مخاطره مياندازد. بعضي كشورهاي عربي كه در تقابل با ايران به سر ميبرند، در قبال نام خليج فارس به دنبال منافع خود هستند و در اين بين وحدت جهان اسلام را ناديده ميگيرند. اين عمل در شرايطي صورت ميپذيرد كه نيروهاي فرامنطقهاي حضور روز افزون خود را با استفاده از همين گونه تنشها و اختلافات تثبيت ميكنند.
در اين نوشتار ضمن تشريح موقعيت استراتژيكي خليج فارس، به بررسي تبارشناسانه نام خليج فارس و چگونگي شكلگيري ادعاهاي واهي اعراب در استفاده از نام جعلي خليج يا خليج عربي خواهيم پرداخت.
جغرافياي طبيعي و راهبردي خليج فارس
خليج فارس، شيار هلالي شكلي است كه بيش از يك چهارم ذخاير فسيلي جهان را در خودجاي داده و از طريق درياي عمان به اقيانوس هند و آبهاي آزاد راه مييابد. اين خليج طولي نزديك به 900 كيلومتر و پهنايي نزديك به 240 كيلومتر دارد و در كشاله و چينخوردگيهاي پست و فرو افتاده جنوب زاگرس پديد آمده است.
خليج فارس به عنوان شعبهاي بزرگ از اقيانوس هند كه بر سر راه كليه خطوط دريائي در مشرق عدن واقع شده است، مانند دالاني است كه بين 24 دقيقه 30 درجه عرض شمالي و 48 دقيقه 50 درجه طول شرقي واقع شده است. حدود آن از شمال و شمال خاوري به سواحل ايران، از شرق به درياي عمان، از جنوب و غرب به شبه جزيره عربستان محدود است. رودخانههاي دجله و فرات و كارون و كرخه كه از جبال ارمنستان و تركيه سرچشمه گرفتهاند، به انضمام رودخانههاي جراح، هنديان و رودهاي كوچك ديگر به اين دريا ميريزند.
آبهاي خليج فارس كم عمق و زير بستر آن داراي منابع نفت و گاز (هيدروكربن) فراوان است. اين عمق در دهانه خليج 70 تا 90 متر است و هر قدر به طرف بالاي خليج ميرود كمتر ميشود و به مسافت 90 كيلومتري تا دهانه شط به 30 متر ميرسد. عمق خليج فارس در بيشتر موارد از 50 متر تجاوز نميكند و حداكثر عمق آن به حدود صد متر ميرسد. اين امر به سادگي امكان حفاري و استخراج منابع آن را فراهم ميسازد. در صيدگاههاي مرواريد عمق خليج فارس كمتر از 36 متر است. مساحت خليج فارس 97 هزار مايل مربع است و طول آن از سواحل عمان تا رأس دريا در حدود 50 مايل و عرض آن در مناطق گوناگون ميان 29 تا 180 مايل است.
حاشيه خليج فارس شامل كشورهاي ايران، عراق، كويت، بحرين، عربستان، قطر، امارات و عمان ميشود و در اين بين بيشترين ساحل خليج فارس كه قابليت كشتيراني نيز دارد، تحت حاكميت ايران ميباشد.
خليج فارس به مثابه يك راه آبي و دريايي از آغاز تاريخ موقعيت برجسته سياسي داشته است و به نوعي خاستگاه تمدنهاي بزرگ خاور باستان با پيشينهاي چند هزار ساله است. از قرنها پيش عيلاميها از بندر بوشهر و جزيره خارك براي سكنا و كشتيراني و حكمفرمايي بر سواحل خليج فارس و بازرگاني با هند غربي و دره نيل استفاده ميكردند.
اكثر مورخان يوناني ـ از جمله هرودوت ـ معتقدند كه بابليها وسائل مورد نياز خود را كه از عربستان و هندوستان تهيه ميكردند، از طريق خليج فارس حمل مينمودند. به لحاظ موقعيت سوقالجيشي نيز بابل در حوالي خليج فارس در كنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه درياي فارس، هند و اسود را به هم مرتبط ميساخت. همچنين هرودوت و استرابون تأكيد ميكنند كه در اين نواحي مراكز مهم تجارتي وجود داشته است.
هم اكنون نيز خليج فارس مهمترين آبراه بينالمللي جهان است كه بيش از 50 درصد انرژي جهان در آن نهفته است . 3 خليجفارس و كشورهاي ريز و درشت پيرامون آن (ايران، عراق، كويت، عربستان سعودي، بحرين، قطر، امارات متحده عربي و عمان) نزديك به 10 درصد ازگستره 44 ميليون كيلومتر مربع قاره آسيا را در بر ميگيرند.
خليج فارس در مقام محل و معبر مبادله كالا و تجارت ميان شرق و غرب؛ نه تنها از زمانهاي دور صحنه رقابت و كشمكشهاي ملل ذينفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است بلكه هميشه و بيش از هر درياي ديگري مورد توجه علماي معرفهالارض و باستانشناسان و مورخان و جغرافيا نويسان قرار داشته است.
پيشينه تاريخي
بنابر مدارك متقن، خليج فارس از هزاران سال پيش نه توسط ايرانيان، بلكه توسط ملتهايي كه با ايرانيان مراوده داشتهاند، از جمله يونانيان و روميان با عنوان «درياي پارسي» ناميده شده است. عربهانيز قرنها آن را «خليجفارس» يا «بحر فارس» ناميدهاند. خليج فارس با همين نام طي هزاران سال گذشته شناخته شده و تمامي كشورها و اقوام مختلف از جمله اعراب از اين نام استفاده كردهاند.
تمام متون قديمي جغرافي جهان از نقشههاي هكاتايوس و بطلميوس تا آثار جغرافيدانان و جهانگردان مسيحي و مسلمانان، شعبهاي بزرگ از اقيانوس هند را كه از جنوب ايران به موازات بحر احمر تا قلب دنياي قديم پيش رفته است، خليج فارس يا درياي فارس ناميدهاند.
از سدههاي هفتم و هشتم پيش ميلاد تمام عالمان از جمله آناكسي ماندر، هكاتوس، هرودوت، اراتوستن، هيپارك، پومپوني مله، كراتس مالوس، استرابون، بطلميوس، مايكروپيوس، ايزيدورسويلي، محمدبن موسي الخوارزمي، ابوزيد بلخي، ابن سرابيون، ابن رسته، ابن فقيه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودي، استخري، ابن حوقل، مقدسي، ناصرخسرو، ادريسي، جيحاني، فرازي، بيروني، ابن جبير، ياقوت، قزويني، مستوفي، ابن بطوطه، حافظ، شرفالدين علي يزدي، ابوالغازي و … درياي جنوبي ايران را تحت اسامي و عناويني نظير خليج فارس، خليج پارس، درياي فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سينوس پرسيكوس، ماره پرسيكوس، گلف پرسيك،6پرژن گلف (گالف)، پرزشير گلف، پرسيس ياپرسيكوس، ناميدهاند.
بررسي و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعي،سياسي و اقتصادي خليج فارس و جزاير آن پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغاليها و تشريح وضعيت آن از عصر صفويه تا امروز مبحثي عظيم ميطلبد كه از حوصله اين نوشتار خارج است. در ادامه به بررسي سنديت نام خليج فارس از ميان منابع تاريخي ـ جغرافيايي ايراني، يوناني، اسلامي، غربي و اسناد حقوقي خواهيم پرداخت.
1ـ منابع ايراني:
خليج فارس طبق اسناد موجود از هزاره هشتم پيش از ميلاد مورد استفاده تجاري و نظامي ملل دنياي قديم قرار گرفته است. در سنگ نبشته داريوش هخامنشي در مصر متعلق به سال 518 تا 505 پيش از ميلاد، كه هنگام حفر كانال سوئز به دست آمده است، در عبارت «درايه تپه هچا پارسا آيي تي هني» به معناي دريايي كه از پارس ميرود يا سر ميگيرد، نام درياي پارس آمده است.
ايرانيان در روزگار هخامنشي اين دريا را «پارسا درايا» يا درياي پارس ميخواندند. در كتيبههايي كه از داريوش در تنگه هرمز نيز يافت شده، عبارتي پيرامون دريايي كه از «پارسرود» سرچشمه ميگرفته است به چشم ميخورد.
در كتاب حدود العالم به عنوان قديميترين كتاب جغرافيا به زبان فارسي كه حدود هزار سال قبل تأليف شده است آمده است: «خليج پارس از حد پارس برگيرد، با پهناي اندك تا به حدود سند.»
ميتوان گفت از هنگامي كه بشر تاريخنويسي را آغاز كرد درياي جدا كننده فلات ايران از شبه جزيره عربستان را «درياي فارس» يا «خليج فارس» ناميده است. و در هيچ يك از اين ادوار تاريخي نام ديگري به آن نهاده نشده است.
2 ـ منابع يوناني
طبق نوشته مورخان و جغرافي نگاران يوناني كه پيش از ميلاد مسيح ميزيستهاند چون هرودت (484 ـ 425 ق. م) كتزياس (445ـ 380 ق. م)، گزنفون (430 ـ 352 ق. م) استرابن (63 ق. م ـ 24 م)، يونانيان نخستين ملتي هستند كه به اين دريا نام پرس و به سرزمين ايران پارسه، پرساي، پرسپوليس، يعني شهر يا مملكت پارسيان دادهاند.
نئارخوس، سردار مقدوني نيز موجب اشتهار درياي مكران و پارس شده است.وي در سال 326 ق . م به دستور اسكندر مقدوني، از رود سند گذشت و درياي مكران و خليج فارس را با كشتي طي كرد و تا دهانه آن پيش رفت.
«هكاتيوس هلطي» از علماي قديم يونان و ملقب به پدر جغرافيا در سال 475 قبل از ميلاد از نام درياي پارس استفاده كرده است. در نقشههاي باستاني از قول هرودوت و گزنفون به اين دريا، درياي پارس1 اطلاق شده است.
كلوديوس پتوله مااوس (بطلميوس)، جغرافينگار، نقشهنگار و رياضيدان مشهور قرن دوم ميلادي، در كتاب جغرافياي عالم كه به زبان لاتين نگاشته شده، و همچنين در نقشهاي كه كشيده، از خليج فارس با نام پرسيكوس سينوس ياد كرده است.
«كوين توس كوروسيوس روفوس» مورخ رومي كه در قرن اول ميلادي ميزيسته اين دريا را درياي پارس يا آبگير فارس خوانده است. همچنين در كتابهاي جغرافيايي لاتين، آبهاي جنوب ايران (درياي مكران و خليج فارس) را ماره پرسيكوم يعني درياي پارس نوشتهاند.
بنابراين مورخان و جغرافينگاران يوناني پيش از ميلاد در شرح وقايع تا سده 7 ق. م يعني سقوط حكومت عيلام و تشكيل حكومت ماد و روي كار آمدن هخامنشيان درياي مكران و خليج فارس را درياي پارس ميخواندند.
3ـ منابع اسلامي
پس از فتح ايران توسط اعراب در سده هفتم پس از ميلاد، تلاشي براي تغيير نام «درياي پارسي» صورت نگرفت. اعراب مسلمان، عموماً اين خليج را«بحرالفارسي» (درياي پارسي) ميناميدند و اين نام از سوي امپراتوريهاي ايراني، ترك و عربي هم كه در 1200 سال بعد منطقه را تحت سلطه خود داشتند مورد احترام قرار گرفت.
محققان اسلامي نظير استخري، مسعودي، بيروني، ابن حقول، مقدسي، مستوفي، ناصرخسرو، الطاهرين مطهر المقدسي (بشاري)، ابوالقاسم بن محمدبن حوقل و … كه مطالعه در اطراف اين درياي ايراني را تا قرن 15 ادامه دادند، در اثار و نوشتههاي خود از آبهاي جنوب ايران به نامهاي بحر فارس، البحر الفارسي، بحر مكران، الخليج الفارسي و خليج فارس ياد كردهاند. حتي از اين جغرافيدانان نقشههايي موجود ميباشد كه اقيانوس هند را البحر الفارسي نام گذاردهاند.
جغرافيدانان عرب و اسلامي اين نام را از دو تمدن باستاني گرفتند و همزمان مورد استفاده قرار دادند. بدين ترتيب كه «پارسا دراياي» ايراني را «بحر فارس» و «سينوس پرسيكوس» يوناني را «خليج فارس» ميناميدند و حتي منظور از دو دريا در سورهالرحمن قرآن مجيد را نيز همان درياي فارس و درياي متوسط ميدانستند.
ابوعلي احمد بن عمر معروف به ابن رسته در كتاب الاعلاق النفسيه كه در سال 290 هجري به رشته تأليف درآورده، تصريح ميكند: «فاما البحر الهندي يخرج منه خليج الي ناحيه فارس يسمي الخليج الفارسي». «اما از درياي هند خليجي بيرو ميآيد به سمت سرزمين فارس كه آن را «خليج فارس» مينامند.»
به گفته جرجي زيدان تاريخدان عرب، «بحر فارس» محدود به آبهايي ميشود كه دنياي عرب را دور ميزند. جرجي زيدان ميگويد: «بحرفارس ـ ويراد به عندهم كل البحور المحيطيه ببلاد العرب من مصب ماء دجله فيالعراق الي ايله فيدخل فيه مانعبر عنه اليوم بخليج فارس و بحرالعرب و خليج عدن و البحر الاحمر و خليج العقبه…». «درياي فارس ـ نزد آنان مقدم بر همه درياهايي كه سرزمينهاي عرب از مصب آب دجله گرفته تا ايله را احاطه ميكند، به عنوان درياي فارس تعبير ميشده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير ميشده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير ميكنيم».
محمد عبدالكريم صبحي نيز در كتاب «علمالخرائط» در نقشههايي كه با ترجمه عربي نقل كرده است، درياي جنوب ايران را «الخليج الفارسي» و «بحر فارس» ناميده است.
نقشههاي فراواني كه از اين قرون در دست است، علاوه بر تأكيد و تأييد نام خليج فارس، دگرگوني ياد شده در تغيير نام بحر فارسي و دگرگوني در دايره شمول اين نامها را ترسيم ميكنند.
4ـ منابع غربي:
بيشتر كساني كه در مورد درياي پارسي و درياي مكران مطلب نوشتهاند بيگانگان و به ويژه انگليسيها بودهاند، زيرا به لحاظ موقعيت ويژهاي كه در اين منطقه داشتهاند كوشيدهاند تا حقيقت نهفته بماند و نامهاي جعلي و ناقص جاي اسامي درست را بگيرد. اما منابعي از آنها بجاي مانده است كه بر صراحت نام خليج فارس تكيه ميكنند.
در سال 1892، لرد كرزن، وزير خارجه انگلستان، در كتاب «ايران و قضيه ايران» مكرراً به نام خليج فارس اشاره كرده است.
ويليام راجرز، وزير امور خارجه وقت ايالات متحده آمريكا، در گزارش مورخه 1971 ميلادي خود در مورد سياست خارجي اين كشور از نام خليج فارس استفاده كرده است.
در فرهنگهايي كه به زبانهاي مختلف تدوين و چاپ شده است، از جمله فرهنگهاي آلماني، انگليسي، امريكايي،فرانسوي، تركي و … خليج فارس نيز به همين نام آورده شده است.
امروزه در ميانآثار اعراب نيز بحر فارس به فراموشي سپرده شده و از تركيب خليج فارس استفاده ميشود. يكي از معروفترين دايرهالمعارفهاي دنيا يعني المنجد، سند قاطعي براي مراجعه است كه از تركيب خليج فارس بهره برده است.
5ـ اسناد حقوقي
الف ) اسناد
دلايل و مستندات حقوقي معتبري درباره اصالت نام خليج فارس وجود دارد كه به قرن 16 ميلادي باز ميگردد. طي سالهاي 1507 تا 1560 در كليه موافقتهايي كه پرتغال، اسپانيا، بريتانيا، هلند، فرانسه، آلمان با دولت ايران داشتند حتي در متون عربي نيز از عبارت «خليج الفارسي» و در متن انگليسي «پرشين گلف» استفاده شده است.
از جمله اين اسناد استقلال كويت است كه ميان امير اين كشور ونمايندگان بريتانيا منعقدشده است. اين سند كه توسط عبدالسالم الصباح نيز امضا شده است، چنين آغاز ميشود: «حضرت صاحب الفخامه الفخيم السياسي لصاحبه اجلاله من الخليج فارسي المحترم …»
ب ) سازمان ملل متحد:
سازمان ملل متحد تا به حال دو بار نام تاريخي و اصيل اين آبراه را «خليج فارس» اعلام كرده است. سازمان ملل خليج فارس را نامي تازه ميداند كه از آغاز قرن بيستم جانشين نام كهن درياي پارس شده و بيش از درياي فارس مورد استفاده قرار گرفته است.
دبيرخانه اين سازمان در سند مورخ 5 مارس سال 1971 ميلادي و يادداشت (AD311/GEN) به دولت ايران يادآور ميشود كه بنابر عرف جاري در دبيرخانه سازمان ملل متحد در اسناد و نقشههاي جغرافيايي، منطقه آبي بين ايران از سمت شمال و خاور و تعدادي از كشورهاي عربي از سوي جنوب و باختر به نام خليج فارس ناميده ميشود،و اين بنا بر عرف قديمي انتشار اطلسها و فرهنگهاي جغرافيايي است.
دومين بيانيه به تاريخ دهم آگوست 1984 ثبت شده است و در هر موقعيت، همه 22 كشور عربي نيز اسناد سازمان ملل را امضا كردهاند.
اين دبيرخانه همچنين بابت اشتباهاتي كه سازمان ملل در برخي اسناد در به كار بردن نام خليج فارس مرتكب شده، عذرخواهي كرده آن را اشتباه سهوي دانسته (سند 26 ژوئن 1991 ميلادي در سازمان ملل) و از كارگزاران سازمان خواسته است كه همواره اين موضع ايران را در نظر داشته باشند. ضمن اينكه كنفرانس ساليانه سازمان ملل درباره هماهنگي در مورد نامهاي جغرافيايي نيز هر سال بر نام خليج فارس تأكيد كرده است.
ادعاهاي واهي
چندين دهه از كوششهاي برنامهريزي شده اعراب براي تغيير نام تاريخي خليج فارس ميگذرد. آبراهي كه ايران را از شبه جزيره عربستان جدا ميسازد بر اساس تمام اسناد تاريخيـ جغرافيايي، نقشههاي موجود از يونان باستان تا دوره معاصر و همچنين بيانيههاي سازمان ملل متحد، «خليج فارس» نام دارد و حتي در تمام نوشتهها و نقشههاي عربي كه پيش از دهه 1960 به چاپ رسيده است از عنوان «الخليج الفارسي يا بحر فارس» استفاده شده است. صحت ادعاي فوق حتي در بخشي از سرود ملي قديمي مصر نيز ديده ميشود كه در آن از خليج فارس ياد شده و مرزهاي اعراب را از خليج فارس تا درياي مديترانه ترسيم نموده است: «حدود نامن الخليج الفارسي حتي بحر الابيض.»
موضوع تغيير نام خليج فارس از دهه سوم قرن بيستم به دنبال سياست فارسيزدايي انگليسيها در منطقه خليج فارس مطرح شد. هدف اصلي سياست ياد شده توسعه سرزمين انگلستان در منطقه خليج فارس بود مانع اصلي اين سياست را بايد هويت ايراني دانست كه ساليان دراز بر منطقه خليج فارس سايه افكنده بود.
اصطلاح «خليج عربي» براي اولين بار از سوي يك ديپلمات بريتانيايي در منطقه خليج فارس عنوان شد. «سرچارلز بلگريو» كه بيش از سه دهه نماينده سياسي دولت بريتانيا در خليج فارس بود، پس از مراجعت به لندن درسال 1345 هجري خورشيدي كتابي درباره سواحل جنوبي خليج فارس منتشر كرد و در آن براي نخستين بار از عنوان تازه و جعلي خليج عربي استفاده نمود. چارلز بلگريو در كتاب خود با عنوان «ساحل دزدان» ـ نامي كه پيشتر به سواحل جنوبي خليج فارس اطلاق ميشد ـ ادعا نموده بود كه اعراب علاقهمندند خليج فارس را خليج عربي بنامند. بدين ترتيب بلافاصله پس از انتشار كتاب،استفاده از اصطلاح جعلي خليج عربي در مطبوعات آغاز شد و پس از چندي در مكاتبات رسمي كشورهاي حاشيه خليج فارس، نام خليج عربي به جاي خليج فارس نشست.
اگر چه دولت ايران در همان زمان در قبال اين عمل واكنش نشان داد و از قبول محمولههايي كه نام «خليج عربي» را به خود داشت خودداري مينمود، اما ديپلمات بريتانيايي ـ در راستاي سياست قديمي تفرقه بيانداز و حكومت كن ـ كار خود را كرده بود و اعراب را با واژه تازهاي آشنا نموده بود كه بيش از پيش به جنگ لفظي عرب و عجم دامن ميزد. از اين رو دولتهاي حاشيهاي خليج فارس تبليغات سياسي، مكاتبات ديپلماتيك و محور برنامههاي آموزشي خود را بر نام خليج عربي متمركز نمودند.
در اقدامي ديگر از سوي انگليسيها، روزنامه تايمز لندن در سال 1962 در يكي از مقالات خود از خليج عربي به جاي خليج فارس استفاده كرد و از آن زمان به بعد برخي از دولتها و شيخنشينان عرب با خريدن روزنامهنگاران و خبرنگاران خارجي و يا با پرداخت مبالغ هنگفت به چاپ نقشههايي كه خليج فارس را خليج عربي نشان ميداد مبادرت نمودند. اين تحركات ابتدا از سوي چهرههايي چون عبدالكريم قاسم در عراق و سپس توسط جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر ادامه يافت.
در سال 1958 سرهنگ عبدالكريم قاسم با كودتايي در عراق به حكومت رسيد و پس از مدتي داعيهدار رهبري جهان عرب گرديد. در راستاي چنين انديشهاي از تاكتيك دشمنتراشي براي تحريك احساسات عمومي ملي سود جست و براي نخستين بار «خليج فارس» را به نام جعلي «خليج عربي» خواند. قاسم كه با اين عمل قصد داشت با مطرح نمودن ايران به عنوان دشمن اصلي اعراب، توجه جهان عرب را از قاهره به بغداد جلب كند و به رهبري خود در جهان عرب دامن زند، با شكست مواجه شد. به شهادت اسنادي كه در همان دوران در عراق و حتي از سوي دانشگاه بغداد چاپ و منتشر شد، قاسم حتي نتوانست توجه مقامات رسمي دانشگاهي عراق را نيز به خود جلب نمايد.
سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر كه در نظريه وحدت عربي خود، دنياي عرب را از اقيانوس اطلس تا خليج فارس «من المحيط الاطلسي الي الخليج الفارسي» ناميده بود، ديري نپائيد كه با اوجگيري هياهو و جنجال پان عربيسم خود،و براي سرپوش گذاشتن بر شكستهاي اعراب از اسرائيل از نام ساختگي خليج عربي سود جست. ناصر با طرح چنين سياستي دو هدف عمده را پيگيري ميكرد. نخست زنده كردن تعصبات نژادي اعراب و سپس رويارويي با شاه ايران كه با اسرائيل روابط خوبي برقرار كرده بود.
دولت ناسيوناليست مصر كه با دامن زدن به چنين مسائلي سعي در قوام و دوام بخشيدن به اتحاديه عرب داشت، از شيخ نشينهاي بحرين، قطر، دوبي، ابوظبي، شارجه و سلطاننشين عمان نيز درخواست نمود كه در راه آرمانهاي مشترك ملت عرب و رفاه عمومي منطقه با جمهوري عربي متحده21 همكاري نمايند. از اين رو در مرداد 1342 كميسيون اتحاديه عرب در شيخنشينهاي خليج فارس براي نخستين بار نام خليج عربي را در يك سند رسمي ذكر نموده و به دنبال آن اتحاديه عرب تصميم گرفت اين نام مجعول را در برنامههاي درسي كليه كشورهاي عضو اتحاده و مكاتبات رسمي به كار گيرد.
با اين حال مقاصد اعراب از تغيير نام خليج فارس فراتر ميرفت و شامل استان نفتخيز خوزستان نيز ميشد كه آن را عربستان ميناميدند. اعراب خوزستان را بخشي از سرزمين عربي ميدانستند كه رضاشاه با حمايت و پشتيباني انگلستان از چنگ اعراب خارج ساخته است در اين راستا در دسامبر 1964 كنفرانس حقوق دانان عرب، خوزستان را جزو لاينفك ميهن عربي دانست و در 10 نوامبر 1965 رژيم بعثي سوريه اين ادعا را پذيرفت و از آن پشتيباني كرد. در واقع پشت كلمه خليج عربي، جزاير عربي، خوزستان عربي (عربستان)، حكم فرمايي بر تنگه هرمز و تبديل كردن ايران به زائده جهان عرب نهفته بود.
اگر چه تلاشهاي ناصر برخي از سياستمداران عرب را نيز با وي همراه كرده بود اما در نهايت نتيجه دلخواهي در پي نداشت. زيرا رستاخيز عرب آنطور كه ناصر در روياي خود مجسم كرده بود، با واقعيات فاصلههاي زيادي داشت. علت اصلي آن نيز عدم انسجام و يكپارچگي دولتهاي عربي بود. در واقع ملتي كه ناصر از آن دم ميزد، چيزي جز تخيل نبود.
تلاشهاي قاسم و ناصر در جهان عرب با قدرت يافتن صدام حسين در عراق بار ديگر توسط او ادامه يافت. صدام كه در وهله نخست صدها ميليون دلار هزينه كرده بود تا با كمك گروهي روزنامهنگار، دانشگاهي، ناشر و مركز نقشهسازي، نام خليج فارس را تغيير دهد؛ در پي وقوع انقلاب اسلامي در ايران دست به تجاوز به خاك ايران زد. هشت سال جنگ تحميلي كه با ادعاهاي واهي صدام مبني بر حاكميت بر اروند رود و عربي خواندن خوزستان و شهرهاي ديگر ايران آغاز شده بود، در نهايت با شكست عراق خاتمه يافت. در واقع نتيجه عملي اين تجاوز، افزايش حساسيت ايرانيان بر نام خليج فارس بود كه در پي آن ايرانيان استفاده از نام خليج عربي را نوعي ستيز با ايرانيت و تجاوز به تاريخ ايران قلمداد نمودند.
پس از جنگ دوم خليج فارس و تهاجم عراق به كويت در سال 1991، نفوذ نظامي ايالات متحده بر منطقه بيشتر شد و ديري نپائيد كه امريكاييها براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران به رودر رويي كشورها و شيخنشينهاي ساحل جنوبي خليج فارس با ايران دامن زدند. از اين رو شيخنشينهاي شارجه و ابوظبي در مقابل ايران قرار گرفتند و به طرح ادعاهاي واهي نسبت به مالكيت جزاير سه گانه (ابوموسي، تنب كوچك و تنب بزرگ) پرداختند. شيخ زايد بن سلطان آل نهيان، صدها ميليون دلار براي تغيير نام خليج فارس و ترديد آفريدن بر مالكيت مطلق ايران بر جزاير سه گانه هزينه كرد ولي گذشت زمان به او نشان داد كه در اين زمينه به موفقيتي دست نخواهد يافت. اگر چه ادعاي «شوراي همكاري خليج فارس» در بيست و پنجمين نشست سران كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس در بحرين نام شوراي همكاري كشورهاي خليج فارس را به شوراي همكاري كشورهاي خليج عربي (مجلس التعاون لدول الخليج العربيه) تغيير دادند؛اما به نظر ميرسد سياست ايرانيزدايي و فارسي ستيزي اعراب، با توجه به تعلق بيش از نيمي از خليج فارس و حساسترين نقاط استراتژيك و ژئواكونوميك آن به ايران راه به جايي نخواهد برد. در واقع همانگونه كه تلاش براي كنار گذاردن و يا ناديده انگاشتن ايران از ساختار امنيتي منطقه بيثمر ميباشد، تغيير نام خليج فارس نيز ناممكن مينمايد.
با اين حال نبايد از خاطر برد كه اعراب در طول ساليان و دهههاي اخير تبليغات گستردهاي را به منظور تغيير نام خليجفارس آغاز كردهاند. آنها در حالي نام شركتهاي هواپيمائي، روزنامهها، مجلات، شركتها و بسياري از چيزهاي ديگر را بنام خليج يا خليج عربي تغيير دادهاند كه نام «خليج پارس» در برگيرنده هزاران سال تاريخ است و عدم استفاده از آن، بيارزش ساختن پيشينه و تمدنهايي است كه پيرامون آن باليدهاند.
به كار بردن نام جعلي «خليج عربي» به جاي «خليج فارس»،عنوان «شيخ شعيب» براي «جزيره لاوان»، «قيس» براي جزيرهي «كيش» ـ و «شطالعرب» براي «اروند رود» از جمله مواردي است كه عليرغم مسلمان بودن مردم منطقه، به منازعات هويتي و قومي ميان كشورها دامن ميزند. زيرا تغيير نامهاي كهن جغرافيايي، تحريف واقعيتهاي تاريخي و جعل هويتهاي موجود است.
خليج فارس بزرگترين پناهگاه موجودات دريايی به ويژه آبزيان ظريف و كوچك از قبيل ماهی های تزئينی زيبا و رنگارنگ مرجان ها، صدف ها، حلزون ها، نرم تنان، شقايق ها، اسفنج ها، عروس های دريايی و غيره است.تعداد زيادی از اين آبزيان كه در نوع خود زيباترين موجودات دريايی هستند، به علت حوادث مختلف و مسايل زيستی به اين پناهگاه آرام وگرم پناه آورده اند و از هزاران سال پيش در آن به زندگی خويش ادامه می دهند. قباد( شاه ماهي)، را شكوه حلوا سفيد يا زبيده، شوريده، حلوا سياه، سرخو، شعري، سبيتي، خاور و دختر ناخدا از مهمترين ماهی های خــوراكی و اره ماهي، بمبك، ماهی لقمه،اسب ماهی از ماهی های غير خوراكی خليج فارس محسوب می شوند.علاوه بر اين خليج فارس دارای صدها گونه ماهی تزئينی است. كه برخی از نمونه های آن مانند(امپراتور) در جهان نادر است جراح دم زرد، آنتن دار، دلقك آبي، كاردينال، هامور، سقماهي، دم گاوي، نئون، آرايشگر، صندوق ماهي، شاخدار، خروس دريايي، پيكاسو، ملوان، چيتي، شقايق، ژله و پيكاسوی مشكی از ديگر ماهی های تزئينی آبهای پيرامون كيش هستند.
ماهیهای خوراکی خلیج فارس
شیر ماهی: شیر ماهی در خلیج فارس زیست و صید می شود و دارای اسکلت استخوانی است. ماهی شیر تقریباً به شکل هواپیمای جت است و رگه های عرضی تیره به مقدار کم و روی بدن ماهی مشاهده می شود و تقریباً شبیه ماهی قباد بوده اما از آن بزرگتر است.
هوور یا تن: این ماهی دارای گوشتی پرخون به رنگ شکلاتی تیره است و در بنادر خلیج فارس از آن برای تهیه ماهی سوری استفاده می کنند.
کولی: همان کوسه است که در داخل دهان دارای دندانهای مخروطی نوک تیز و بسیار برنده است. از انواع کولی می توان به انواع زیر اشاره کرد: کولی بلند، کولی بی دندان، کولی پنگ، کولی جرجور(ظاهر این کوسه نوزاد خود را در شکم پرورش داده و بعد به دریا رها می سازد).
شوریده: این ماهی که در بندرعباس موش دندان نامیده می شود در جلوفک دو دندان شبیه دندان موش دارد و رنگ بدن آن در پشت و در قسمت شکم نقره ای می باشد و پولک های آن ریز است.
حلوا: این ماهی از انواع ماهی استخوانی است که دو نوع حلوا سفید و حلوا سیاه دارد. ماهیهای حلوا عموماً در دریا زندگی کرده و وارد خلیج کوچک چابهار و خورموسی شده و تغذیه می کنند و در زمستان و اواسط پاییز به دریا می آیند.
شورت: بدن ماهی شورت نقره ای با اثرات تیره در پهلوهاست. دارای 11 تا 12 شعاع در باله پشتی است. ماهی شورت بیشتر در شن و یا روی شن و در کنار دریا زندگی می کند.
سرخو: نام دیگر این ماهی حمرو یا سبیتی است. رنگ آن قرمز متمایل به صورتی می باشد و دارای گردن ضخیم و گوشتالویی است، دهان سرخو بزرگ بوده و کوهان دارد، وزن آن به سه تا چهار کیلو هم می رسد. از انواع آن می توان به سرخوی دم سیاه، سرخوی خونی، سرخوی کم پولک و … اشاره کرد.
شهری: رنگ این ماهی سفید مایل به زرد و دارای پولک است، لبه سرپوش آبشش نوعی از آن قرمز درخشنده است. از سخت پوستان و نرم تنان تغذیه می نماید، از انواع آن می توان به شهری خال قرمز، دراز صورت، جلادار، نوار زرد و قوزی چشم درشت اشاره کرد.
سنگسر یا دختر ناخدا: تقریباً دراز و به رنگ سفید تقریباً دراز و به رنگ سفید و مات بوده، پشت سرش مثل سنگ سفت و شکم و پهلوهایش دارای پولکهای کاملاً نقره ای است. رنگ بدن در ماهی بالغ خاکستری با جلای نقره ای می باشد.
میش ماهی یا ماهی کر(KER): ماهی درشت و بزرگی است، رنگ شکم آن تقریباً کاهی سفید و سرش بزرگ است، پولکهای نسبتاً پهنی داشته و در پشت قهوه ای رنگ و در ناحیه شکم سفید متمایل به زرد می باشد.
گاریز یا کاریز: ماهی کوچکی است به اندازه 10 تا 15 سانتیمتر یا بیشتر به وسیله مشتا Moushta یا حدر (Hadr) صید می شود.
چمن: شبیه سرخو و از نوع سرخو است. اما بزرگتر و کمرنگتر از آن است و تقریباً صورتی است.
بیاه: این ماهی بزرگ و شبیه ماهی راشگو است ولی سرش پهن تر می باشد و در بیشتر مواقع در سطح آب شناور است.
راشگو: این ماهی در آبهای گرم و ساحل شنی به مقدار خیلی کم یافت می شود ولی طرفداران بسیار دارد. پشت این ماهی سرمه ای کم رنگ و شکم آن نقره ای است. ماهی راشگو نسبتاً بزرگ و دارای گوشت لذیذی است،ضممناً خیلی زود صید می شود.
قباد: این ماهی در قسمت شکم نقره ای رنگ و در سراسر پشت سیاه می باشد و در زمره ماهیان پرطرفدار جنوب می باشد.
سچل: این ماهی را سه کله، سکله هم می نامند و معتقدند که در اصل سگ کله بوده است، رنگ آن سیاه روشن است، طول آن نیز گاهی به شصت سانتیمتر می رسد و گوشت خوشمزه ای دارد و از خانواده تن ماهیان است.
صافی یا سافی: دو نوع دارد. صافی عجمی، با رنگ سیاه (یا قهوه ای متمایل به سبز) و لکه های سفید و ماهی صافی عربی با رنگ قهوه ای روشن تا سبز و شکم نقره ای. این ماهی در ماههای تیر و مرداد و شهریور در آبهای خلیج فارس فراوان است و با گرگور صید می شود. جثه ماهی صافی کوچک است و طول بزرگترین آن به سی و پنج سانتیمتر می رسد و گوشت لذیذی دارد.
ساردین: ساردین یا حشینه یا مومغ دارای رنگ سفید است و طول آن بین 10 تا 20 سانتیمتر می باشد. پشت این ماهی متمایل به رنگ آبی، پهلوها نقره ای و بدن دراز و الستوانه ای می باشد. در بنادر و جزایر خلیج فارس این ماهی را نمک سود کرده و با آن مهیاوه تهیه می کنند.
سینگو SINGOO: در اصطلاح مردم جنوب، به خرچنگ سنگو(Sengoo) یا سینگو، می گویند. سینگو دارای انواعی به این شرح می باشد:
سینگو آدمی: خوراکی است.
سینگو کلگری(Kolgery): خرچنگی است که به وسیله کلگر یا قفس سیمی صید می شود.
سینگو شه یوب(hahyyoob): به مصرف صید ماهیان می رسد.
سینگو باکمال(Bacoumal): در سنگهای ساحلی زندگی می کند.
سینگو کندراشکن(Kandar Eshkan)، یا خرچنگ چوب شکن، سینگو گاری: چثه ای کوچک دارد.
سینگو ملا(Mulla): رنگش سفید و پشتش گل گلی است.
خرچنگ: دراری رنگ سرخ است و سنگو نرمو: پشتش نرم است.
سینگو مرجان: در محلهای سنگی و در بین مرجانها، زندگی می کند.
میگوی خلیج فارس
یکی از محصولات پر ارزش خلیج فارس و دریای عمان، میگو، است.میگوی خلیج فارس از جنس پنائاس، میباشدو بین 7 تا 15 سانتیمتر طول دارد. بدن میگو کشیده و دراز و از دو طرف به هم فشرده است، میگو از سه قسمت سر و سینه و شکم تشکیل یافته و بر روی سر و قطعات سینه، پوسته سختی موجود است. در دنبال شکم، دم میگو واقع گردیده که از شش حلقه کیتینی پوشیده شده است، این قسمت که در واقع دنبه میگو محسوب می شود مملو از یک قطعه پروتئینی سفید است. همین دم میگو است که پس از صید در کشتی بلافاصله از سر جدا و مخلوط با یخ نگهداری شده تا به موقع ممنجمد و بسته بندی و آماده صدور به داخل یا خارج کشور گردد.
انواع میگو: بنا به اظهار کارشناسان شیلات، تاکنون بیش از ده نوع میگو در آبهای خلیج فارس صید و شناخته شده است که مشهورترین آنها لابستر یا شاه میگو است که وزن آن تا یک کیلو و گاه بیشتر می رسد. از این نوع میگوی کمیاب که در سواحل صخره ای و نزدیک ساحل زیست می کند سالی حدود 200 هزار عدد صید می شود. بعد از شاه میگو معروفترین نوع میگو یوفایو است که هر 5 عدد آن یک پاوند وزن دارد. کوچکترین نوع میگوی خلیج فارس که در زبان محلی به آن چکو و سرتیز میگویند، برای کنسرو مورد استفاده قرار می گیرد. وزن یکصد تا دویست عدد از این میگو به یک پاوند میرسد و به حد وفور در خلیج فارس یافت می شود.
راههای صید میگو: صید میگو تا چند سال گذشته توسط صیادان محلی و به مقدار ناچیز انجام می شد ولی از چند سال پیش به این طرف شرکت سهامی شیلات جنوب اهمیت خاصی به این محصول داده و بهره برداری بیشتر، از آن به عمل می آید. صید محلی به وسیله تورهای مخصوص و در برخی مناطق توسط قایقهای کوچک و موتور لنج انجام می شود، گرچه وفور محصول در سواحل جنوبی ایران به حدی است که حتی با وسایل ابتدایی صیادان محلی، و در اعماق 5/3 تا 5/5 متر نیز صید قابل ملاحظه ای انجام می شود. میگو معمولاً چسبیده به کف دریا زندگی می کند، روی این اصل تورهای کشتیهای صید میگو از نوع تورهای خاص کیسه ای هستند که می توانند با دهانه باز خود در حال حرکت کشتی در کف دریا میگو را صید نمایند. هر کشتی دارای دو دستگاه از این تورها می باشد، تورها بوسیله دو بازوی چسبیده به دکل اصلی کشتی از قسمت پاشنه یا عقب آن، به کف دریا فرستاده می شوند. میگوهای صید شده با ماهیهای خوراکی و غیر خوراکی و سایر آبزیان به عرشه کشتی کشیده می شوند، میگوها را از ماهیها و سایر آبزیان جدا کرده و پس از کندن سر آنها، دم میگو را که قسمت اصلی آن است پس از شستشو برای مخلوط کردن با یخ و نگهداری، به انبار عایق بندی شده کشتی حمل می نمایند.
گوشت میگو: از نقطه نظر پروتئین بسیار غنی و نسبت به گوشت دامهای کشتاری دارای میزان پروتئین بیشتری است، مزیت دیگر گوشت میگو بالا بودن میزان املاح و بخصوص کلسیم فسفر است، میزان فسفر و کلسیم آن نسبت به گوشت دامهای کشتاری بسیار قابل توجه است. با توجه به این نکته که ارزش غذایی گوشتهای مختلف در درجه اول مربوط به میزان پروتئین و املاح آن(خصوصاً فسفر) است، گوشت میگو از این نقطه نظر دارای کیفیتی ممتاز می باشد. گرچه ارزش حیاتی گوشتهای قرمز از نظر تامین اسید های آمینه لازم، بیشتر از سایر گوشتها می باشد ولی از نقطه نظر تامین پروتئین غذایی، بخصوص پروتئین حیوانی و با در نظر گرفتن میزان صید میگو و امکان توسعه و تکثیر این محصول در دریای جنوب بایستی توجه خاص به این محصول با ارزش مبذول شود.
فصل و مقدار صید: فصل صید میگو معمولاً از مرداد ماه هر سال تا اواسط آبان ماه ادامه دارد و پس از آن چون فصل تخمکگذاری میگو فرا می رسد ممنوعیت صید آغاز می گردد و تا اردیبهشت ماه ادامه پیدا می کند صید معمولاً هر سال دوبار انجام می شود و مدت آن بستگی به نظر کارشناسان شیلات دارد. ددر اوایل پاییز در منطقه آبهای قشم، بندرعباس و میناب صید میگو روزانه به حدود 40 تا 50 تن می رسد ولی بعداً هر چه به خاتمه فصل صید نزدیک می شود، مقدار صید کاهش می یابد و به حداکثر 10 تا 15 تن بالغ می گردد.
منابع :
- براي مطالعه بيشتر در مورد ژئوپلتيك خليج فارس رجوع كنيد به:
پيروز مجتهدزاده، كشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتيك خليج فارس، ترجمه: حميدرضا ملك، محمد نوري، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، 1382.
- هرودوت، تاريخ هرودوت، ترجمه هادي هدايتي، دانشگاه تهران، جلد اول، صص 58ـ 40.
- 565 ميلياد بشكه نفت (65 درصد از ذخاير نفتي دنيا) و 30/7 تريليون متر مكعب گاز در خليج فارس ميباشد.
- Sinus Persicus
- Mare Persicum
- Sinus Persicus
- Mare Persicus
- Gulf Persique
- Persis Gulf
- Persis
- Persicus
- Sinus Persicus
- ابوعلي احمد بن عمر (ابن رسته)، الاعلاق النفسيه، جلد هفتم، ص 84.
- عليرضا باونديان، خليج هميشه فارس در آينه داوري تاريخ، باشگاه انديشه، 12/11/1383.
- پيروز مجتهدزاده، دروغي از آن سوي خليج فارس، ماهنامه زمانه، 29 دي 1383.
- Arabian Gulf
- Persian Gulf
- در دوران حكومت «جمال عبدالناصر» و گسترش ايدئولوژي «پان عربيسم» در جهان عرب نفوذ معنوي و تاريخي مصر عمق بيشتري يافت و در اين ميان جنبشهاي متعددي نيز در كشورهاي عربي پا گرفت كه از ناسيوناليستهاي افراطي تا اسلامگرايان بنيادگرا رادر بر ميگرفت.
- در جنگ ژوئن سال 1967 كشورهاي عرب در مدت 6 روز از اسرائيل شكست خوردند. شكست اعراب و از دست دادن نقاط استراتژيك سرزمين فلسطين ـ غرب رود اردن و باريكه غزه ـ و اشغال بخشي از دو كشور عربي (سوريه و مصر) توسط اسرائيل آنچنان براي اعراب تحقيرآميز بود كه هيچ گاه نتوانستند خاطره تلخ آن را به فراموشي بسپارند.
- جمهوري عربي متحده از اتحاد مصر و سوريه و يمن بوجود آمد. ليبي نيز پس از مرگ ناصر به اين اتحاد پيوست.
- عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، تهران: نشر پيكان، 1380، ص 349.
- روزنامه كيهان، 23 آذر 1343.
- احمد ميرفندرسكي، در همسايگي خرس، تهران: پليكان، 1382، ص 206.
- خبرگزاري كار ايران (ايلنا).