سلامت سازماني

1,152

مقدمه

چكيده مفهوم سلامت سازماني مفهوم بي نظيري است كه به ما اجازه مي دهد تصوير بزرگي از سلامت سازمان داشته باشيم. در سازمانهاي سالم، كارمندان متعهد و وظيفه شناس و سودمند هستند و از روحيه و عملكرد بالايي برخوردارند.
سازمان سالم جايي است كه افراد با علاقه به محل كارشان مي آيند و به كاركردن در اين محل افتخار مي كنند. درحقيقت سلامتي سازمان از لحاظ فيزيكي، رواني، امنيت، تعلق، شـــــايسته سالاري و ارزشگذاري به دانايي، تخصص، و شخصيت ذي نفعان، و رشد دادن به قابليتهاي آنها و انجام وظايف محول شده از سوي فراسيستم هاي خود در اثربخشي رفتار هر سيستمي تاثير بسزايي دارد. در اين مقاله سعي شده است مفهوم سلامت سازماني، ويژگيهاي سازمان سالم، مولفه هاي سلامت سازماني، كاركردهاي سيستم براي حفظ سلامت خود، و تحقيقات انجام شده در اين زمينه به بحث و بررسي گذاشته شود و نتايج و پيشنهادات عملي در اين زمينه بيان گردد.آموزش و پرورش به عنــــوان اساس و زيربناي توسعه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي هر جامعه است، امروزه در اغلب كشورها آموزش و پرورش صنعت رشد قلمداد مي شود و پس از امور دفاعي بيشترين بودجه دولتي را به خود اختصاص مي دهد. از آنجايي كه بخش قابل توجهي از آموزش و پرورش در مدارس صورت مي گيرد مدارس به عنوان يك نظام اجتماعي حساس و مهم، از جايگاه خاصي برخوردارند. مدارس در صورتي خواهند توانست وظيفه خطيري را كه به دوش آنهاست به نحواحسن انجام دهند كه سازمانهاي سالم و پويايي باشند.
به نظرمايلز سلامت سازماني عبارت است از دوام و بقاي سازمان در محيط خود و سازگاري با آن و ارتقا و گسترش توانايي خود براي سازگاري بيشتر. ازنظر لايدن و كلينگل سلامت سازماني يك مفهوم تقريباً تازه اي است و شامل توانايي سازمان براي انجام وظايف خود به طور موثر و رشد و بهبود سازمان مي گردد. يك سازمان سالم جايي است كه افراد مي خواهند در آنجا بمانند و كار كنند و خود افرادي سودمند و موثر باشند.

بنابراين، مدارس سالم موجبات انگيزش و علاقه مندي به كار را در معلمان به وجود آورده و از اين طريق اثربخشي خود را بالا مي برند.

ازطرفي ديگر، جو سازماني سالم و حمايتگر باعث اعتماد بيشتر افراد و روحيه بالاي آنان و بالطبع باعث افزايش كارايي معلمان مي شود كه افزايش كارايي معلمان به نوبه خود عامل مهمي در افزايش اثربخشي مدرسه محسوب مي شود.
مطلب ديگري كه در كنار مفهوم سلامت سازماني توجه به آن حائزاهميت است نقش مديريت به عنوان عامل اصلي ايجاد و ارتقاي سطح سلامت در سازمان است. در مدارس مديران وظايفي دارند كه براي انجام آن بايستي نقشهاي سازماني و روابط بين فردي و اهداف مدرسه را به طور روشن بفهمند و درجهت تامين نيازهاي اعضاي مدرسه و ارباب رجوع تلاش كنند و سازمان مدرسه را قادر به برخورد موفقيت آميز با نيروهاي داخلي و خارجي كرده تا بتواند نيروهاي مخرب را نيز درجهت هدف اصلي سازمان هدايت كرده و با تامين اهداف مدرسه، سودمندي و ادامه حيات آن را تضمين كنند.

مفهوم سلامت

سلامت به معني فقدان بيماري و نارسايي در ارگـــانيسم است.
مايلز معتقد است صرف نظـــــر از اشكالاتي كه مفهوم ارگانيسم پنداري سازمان و نوع آرماني بودن مفهوم سلامت كامل به بار مي آورند. رويكرد سلامت سازماني از لحاظ فهم پوياييهاي سازمانها و پژوهش و كوشش جهت بهسازي آنها، مزاياي علمي قابل ملاحظه اي دارد.
سلامت سازماني
سلامت سازماني را مايلز در سال 1969 تعريف كرد و ضمن پيشنهاد طرحي براي سنجش سلامت سازمانها، خاطرنشان كرد كه سازمان هميشه سالم نخواهدبود. به نظر او سلامت سازماني اشاره مي كند به دوام و بقاي سازمان در محيط خود و سازگاري با آن و ارتقا و گسترش توانايي خود براي سازش بيشتر.
عباس زاده ويژگيهاي سازماني كه جو سالمي دارد را به شرح زير بيان مي كند:
در مبادله اطلاعات قابل اعتماد است؛
داراي قابليت انعطاف و خلاقيت براي ايجاد تغييرات لازم برحسب اطلاعات به دست آمده است؛
نسبت به اهداف سازمان داراي يگانگي و تعهد است؛
حمايت داخلي و آزادي از ترس و تهديد را فراهم مي آورد، زيرا تهديد به ارتباط خوب و سالم آسيب مي رساند، قابليت انعطاف را كاهش داده و به جاي علاقه به كل نظام، حفاظت از خود را تحريك مي كند.
لايدن و كلينگل درمورد سلامت سازماني مي نويسند؛ سلامت سازماني مفهوم تقريباً تازه اي است و تنها شامل توانايي سازمان براي انجام وظايف به طور موثر نيست بلكه شــامل توانايي سازمان براي رشد و بهبود نيز مي گردد. ناظران در سازمانهاي سالم كاركناني متعهد و وظيفه شناس، روحيه بالا، كانال هاي ارتباطي باز و موفقيت بالا مي يابند و يك سازمان سالم جايي است كه افراد مي خواهند در آنجا بمانند و كار كنند و به آن افتخار كنند و خود افرادي سودمند و موثر هستند.
پوياييهاي سازماني: سالم تا غيرسالم: سلامت سازمــاني مدرسه چارچوب ديگري براي مفهوم سازي جو عمومي مدرسه است. مفهوم سلامتي مثبت در يك سازمان، توجه را به شرايطي جلب مي كند كه رشد و توسعه سازمان را تسهيل كرده و يا مانع پوياييهاي سازمان است.
همان طور كه پارسونز مي گويد: همه سيستم هاي اجتماعي، اگر قرار باشد كه رشد و توسعه يابند، بايد چهار كاركرد اساسي (انطباق)، (كسب هدف)، (يگانگي)، و (دوام). را با موفقيت انجام دهند. به عبارت ديگر، سازمانها درحل چهار مشكل موفق باشند:
1 – مشكل كسب منابع كافي و سازش با محيط خود؛
2 – مشكل تعيين و اجراي هدف؛
3 – مشكل نگهداري وحدت در داخل سازمان؛
4 – مشكل ايجاد و حفظ ارزشهاي منحصر سيستم.
بنابراين، سازمان بايد با نيازهاي انطباق و كسب هدف و نيز نيازهاي بياني، يگانگي اجتماعي و هنجاري برخورد بكند، درواقع فرض بر اين است كه سازمانهاي سالم، به طور اثربخشــــي هر دو دسته از نيازها را برآورد مي كنند.
ويژگيهاي سازمان سالم
براساس ابعاد و ويژگيهايي كه مايلز، بنيس، سرجيوواني، آرجريس، پارسونز و ديگران براي سازمانهاي سالم قائلند، ساعتچي ويــژگيهاي سازمان سالم را به شرح زير بيان مي كند:
اهداف موسسه براي اكثريت كاركنان سازمان روشن است و كليه فعاليتها درجهت اهداف انجام مي پذيرد؛
كاركنان نسبت بـــه سازمان احساس تعلق مي كنند و علاقه مند به اعلام نظرات خود درمورد مشكل هستند؛ زيرا نسبت به حل آنها با خوش بيني اقدام مي شود؛
مسائل در چارچوب امكانات موجود به صورت فعال و واقع بينانه برطرف مي شود. كاركنان در جهت حل مشكلات به صورت غيررسمي و فارغ از عنوان و مقام رسمي با يكديگر همكاري مي كنند و درگير اين نيستند كه ببينند مديران سطح بالا چگونه فكر مي كنند و حتي خواسته ها و نظرات رئيس موسسه را موردسوال قرار مي دهند؛
تصميم گيري براي افزايش كارايي موسسه براساس عواملي از قبيل توانايي، احساس مسئوليت، وجود اطلاعات، حجم كار، زمان منــــاسب و تجزيه وتحليل منطقي صورت مي گيرد؛
برنامه ريزي در موسسه براساس واقعيتها، آينده نگري، عملكرد و برقراري نظم صورت مي گيرد و در اين مورد روحيه همكاري وجود دارد. به عبارت ديگر، قبول مسئوليت توسط مشـــاركت فعال كليه اعضا به خوبي مشاهده مي شود؛
قضاوت و خواسته هاي منطقي كاركنان سطوح پايين سازمان موردتوجه و احترام است؛
مسائلي كـــــه در موسسه موردبررسي و حل و فصل قرار مي گيرند، شامل نيازهاي شخصي و روابط انساني نيز مي شود؛
تشريك مساعي به صورت آزاد و داوطلبانه صورت مي گيرد. كاركنان آماده براي كمك و همكاري سازنده درجهت نيل به اهداف تعيين شــــده هستند، و در اين راستا تلاش زيادي مي كنند؛
هرگاه بحراني موسسه را تهديد كند، براي رفع آن با يكديگر متحد شده و خود را موظف به رفع بحران مي دانند؛
تضاد در امر تصميم گيري مهم تلقي مي شود و به طور موثر با همكاران مطرح مي گردد، كاركنان آنچــــــه را احساس مي كنند ابراز مي دارند و از ديگران نيز همين توقع را دارند؛
يادگيري حين انجام كار به مقدار زيادي براساس طريق، و كوشش خود يادگيرنده و راهنمايي و توصيه ياددهنده صورت مي گيرد. كاركنان يكديگر را به عنوان يك فرد مستعد و توانا براي يادگيري و توسعه مي بينند؛ انتقاد گروهي درارتباط با پيشرفت كار به طور عادي انجام مي گيرد؛ صداقت در رفتار كاملاً مشهود است و كاركنان نسبت به يكديگر احساس احترام و تعلق دارند و خود را تنها حس نمي كنند؛
كاركنان كاملاً متحرك هستند. براساس انتخاب و علاقه در فعاليتها مشاركت مي كنند و حضور در موسسه برايشان مهم و لذت بخش است؛
مديريت و رهبري به صورت انعطاف پذيري در موسسه اعمال مي شود و در مواقع لزوم، مديريت و سازمان خود را با موقعيتها و تغييرات محيط تطبيق مي دهد؛
حس اعتماد، آزادي ومسئوليت متقابل در بين همكاران زياد است. افراد واقف هستند كه چه چيزهايي براي سازمان مهم است و چه چيزهايي كم اهميت؛
قبول ريسك به عنوان يكي از شرايط توسعه و تغيير، موردقبول مديريت و كاركنان موسسه است؛
موسسه معتقد است كه افراد بايد از اشتباهات گذشته ياد بگيرند كه چنين اشتباهاتي اثراتي در كار داشته است؛
عملكرد ضعيف در موسسه به فوريت تشخيص داده مي شود و به طور منــاسب و دسته جمعي براي رفع آن اقدام مي گردد؛
ساخت سازماني و خط و مشي ها و دستورالعملها طوري تنظيم شده است كه بتواند كاركنان را در انجام وظايف كمك كرده و بقا و سلامت موسسه را در بلندمدت تضمين كند. درضمن ساخت ســازماني، دستورالعملها و خط مشي هاي سازمــان در موارد لزوم تغيير مي كند تا موسســه بتواند خود را با شرايط محيطي تطبيق دهد؛
در موسسه علاوه بر نظم، تحرك سازنده وجود دارد و ابداعات و ابتكارات به مقدار زيادي مشهود است. روشهاي سنتي موردسوال قرارگرفته و درصورت عدم كارايي كنار گذاشته مي شود؛
سازمان، سرعت خود را با امكانات و تغييرات بازار كه خريدار محصولات و يا خدمات موسسه است تطبيق مي دهد، و كاركنان سعي در پيش بيني آينده دارند؛
بين مسئوليت و اختيار تعادل و توازن منطقي وجود دارد و امور موسسه به دليل نداشتن بوروكراسي بيمار، به سرعت انجام مي شود.
لايدن و كلينگل برخي از نشانه هاي ضعف سلامت ســازماني را به شرح زير بيان مي دارند:
1 – كاهش سودمندي و منفعت سازمان؛
2 – افزايش غيبت كاركنان؛
3 – فقدان كانال هاي ارتباطي باز؛
4 – اتخاذ همه تصميمات در سطوح عالي سازمان؛
5 – فقدان تعهد كاركنان نسبت به سازمان؛
6 – وجود سطوح پاييني از روحيه و انگيزش در كاركنان؛
7 – ناديده انگاشتن اعتبار سازمان توسط كاركنان؛
8 – فقدان وجود رفتارهاي غيراخلاقي در سازمان؛
9 – اهداف منظم و دسته بندي شده؛
10 – فقدان دوستان مجرب و يا اطمينان براي كاركنان در سازمان؛
11 – فقدان برنامه هاي آموزشي و توسعه اي؛
12 – فقدان اعتماد بين كاركنان سازمان.
مولفه هاي سلامت سازماني
لايدن و كلينگل باتوجه به يافته هاي تحقيق آماري كه درمورد ارزيابي سلامت سازماني دانشكده آموزش عالي انجام داده اند براي سلامت سازماني 11 مؤلفه (بعد جداگانه اما مرتبط به هم) ارائه كرده اند: بعد اول) ارتباط: در سازمان سالم ارتباط مستمر ميان كاركنان و به همان خوبي ميان زيردستان و فرادستان بايد تسهيل شود. ارتباط بايد دوطرفه باشد و در سطوح مختلف سازمان برقرار باشد. در سازمان سالم، بحثهاي چهره به چهره به همان اندازه اهميت اسناد و مدارك نوشته شده، مهم است.
بعد دوم) مشاركت و درگير بودن در سازمان: در يك سازمان سالم كاركنان همه سطوح به طور مناسبي درگير تصميم گيريهاي سازمـــــان مي شوند.
بعد سوم) وفاداري و تعهد: در سازمان سالم يك جو اعتماد بالايي ميان اشخاص وجود دارد. كاركنان منتظر اين هستند كه سر كار بيايند و احساس مي كنند شركت آنها مكان خوبي براي كاركردن است.
بعد چهارم) اعتبار يا شهرت موسسه يا شركت: يك سازمان سالم ادراكات از اعتبار و شهرت مثبت را به كاركنان منعكس مي كند. وكاركنان به طور كلي به شهرت و اعتبار بخش يا حوزه خود ارزش قائلند.
بعد پنجم) روحيـــه: روحيه مناسب در سازمان به وسيله يك جو دوستانه درجايي كه كاركنان عمدتاً همديگر و شغلشان را دوست دارند و رويهمرفته هم به طور شخصي و هم به خاطر سازمــــان برانگيخته مي شوند، نمايش داده مي شود.
بعد ششم) اخلاقيات: در يك سازمان سالم عموماً رفتار غيراخلاقي وجود ندارد. كاركنان تمايل دارند بيشتر به اخلاق باطني ارزش قائل شوند و جايي را براي سياست در سازمان نبينند.
بعد هفتم) شناسايي يا بازشناسي عملكرد: در يك سازمان سالم كاركنان براي به فعليت درآوردن استعدادهايشان تشويق مي شوند و موردحمايت قرار مي گيرند، عموماً آنها احساس مي كنند ارزشمند هستند، آنها به طور مناسبي براي پيشـــرفت درون يك جوي از حق شناسي و مراقبت شناسايي مي شوند.
بعد هشتم) مسير هدف: درون يك جو سالم كاركنان مي توانند تمركز بالاي بخشهايشان را تشخيص دهند و اهداف را درون سازمان تشخيص دهند چون در تنظيم اهداف مشاركت دارند.
بعد نهم) رهبـــري: رهبران به عنوان عامل تعيين كننده اي بر سوددهي و اثربخشي سازمان به شمار مي روند و عموماً رفتاري دوستانه دارند و كاركنان به راحتي مي توانند با آنها ارتباط برقرار كنند.
بعد دهم) بهبود يا توسعه كارايي كاركنان: در يك محيط سالم سازماني،‌ اغلب هيئت ويژه اي براي حمايت از آموزش و بهبود مستمر نيروهاي موجود در سازمان وجود دارد.
بعد يازدهم) كاربرد منابع: كاركنان بايد مشاهده كنند كه منابع و امكانات به طور شايسته و به طريق سازگار با انتظارات آنها از پيشرفتشان، بين آنها تقسيم شده است.
ابعاد سلامت سازماني ازنظر مايلز: مايلز ويژگيهاي سازمان سالم را در تامين سه نياز اصلي يعني: 1 – نيازهاي وظيفه اي سازمان 2 – نيازهاي بقا و… 3 – نيازهاي رشد و توسعه سازمان، دانسته و باتوجه به اين سه نياز، ابعاد سلامت ســـــازماني را شامل 10 مورد زير مي داند: سازگاري، شايستگي حل مسئله، تمركز بر اهداف، شايستگي ارتباطات، حداكثر برابري قدرت، به كارگيري منابع، انسجام و يگانگي، روحيه، استقلال، نوآوري.
سه مـــورد اول را جزو تامين نيازهاي وظيفه اي سازمان هستند و نيازهاي بقا شامل سه مورد بعدي مي شوند و ابعاد نوآوري، استقلال، سازگاري و شايستگي حل مسئله در چارچوب تامين نيازهاي رشد و توسعه قرار مي گيرند.
كاركردهاي سيستم
پارسونز چهار كاركرد اصلي را كه كليه سيستم هاي اجتماعي براي بقا و حفظ سلامت و رشد و توسعه خود بايد انجام دهند به شرح زير بيان مي كند: (5)
1 – انطباق (ADAPTATION) : مسئله تحصيل منابع كافي يا فرايند به كار انداختن وسايل فني براي دستيابي به هدف؛
2 – نيل به هدف (GOAL ATTAINMENT): هدفگذاري و اجراي آن يا تامين حركت پيوسته سازمان به سوي هدفهايش؛
3 – انسجام و يكپارچگي (INTEGRATION): همكاري و هماهنگي بين اجزا و واحدهاي فرعي سيستم يا فرايند برقراري و حفظ روابط عاطفي و اجتماعي مناسب درميان افرادي كه مستقيماً در فرايند دستيابي به هدف همكاري مي كنند؛
4 – دوام (LATENCY): ايجاد و حفظ فرهنگ و ارزشهاي خاص سيستم.
سلامت سازماني و اثربخشي
شاين مي گويد كه نظريه هاي قديمي سازمان عواملي نظير به حداكثر رساندن سود، فراهم ساختن خدمت مفيد، توليد زياد و روحيه قوي كاركنان را به عنوان معيارهاي كافي براي اثربخشي قبول دارد. لكن آنچه پذيرش دائمي اين معيارها را متزلزل كرده دو عامل زير بوده است:
كشف اين واقعيت كه هرگاه معيار سنجش تنها سودآوري و خدمت مفيد باشد، سازمانهاي ظاهراً معقول داراي روشي موثر و كارآمد نيستند.
پي بردن به اين واقعيت كه سازمانها وظايف گوناگونــي را انجام مي دهند و هدفهاي جداگانه اي دارند كه پاره اي از آنها ممكن است با هم تضاد داشته باشند.
با قبول اينكه هر سيستمي داراي وظايف مختلفي است و در محيطي به حيات خود ادامه مي دهد كه داده هاي غيرقابل پيش بيني براي آن فراهم مي كند، اثربخشي يك سيســـتم را مي توان برحسب توانايي آن به ادامه حيات خود در موارد بحراني، سازش، حفظ خود و رشد و توسعه اش بدون توجه به وظايف خاصي كه انجام مي دهد تعريف كرد و از اين نوع ايده افرادي مثل آرجريس، تريست، بنيس، رايس و افــــرادي ديگر نيز به طور قاطع پشتيباني كرده اند.
به عقيده بنيس اگر سازمانها را به عنوان ساختمانهاي سازش پذير، حلال مشكلات و ارگانيك موردملاحظه و توجه قرار دهيم، در اين صورت اشتباهات مربوط به اثربخشي بايد براساس فعل و انفعالاتي صورت گيرد كه سازمان با اتخـــاذ آنها مشكلات را بررسي و حل و فصل مي كند، نه از اندازه گيريهاي جامد و استاتيك بازار كار.
با ملاحظه روي تعريفي كه شاين، بنيس و ديگران از اثربخشي دارند درمي يابيم كه سلامت سازماني به عنوان معياري براي تعيين اثربخشي سازمان نيز به كار مي رود. هر سازماني براي اينكه اثربخش باشد قبل از هر چيز بايستي بتواند در موارد بحراني ضمن انطباق و سازش با محيط متغير و مقابله با هر مشكلي بهترين منابع خود را به كار گرفته و با نيروهـــاي تهديدكننده خارجي به طور موفقيت آميزي برخورد كرده و نيروي آنها را درجهت هدف اصلي سازمان هدايت كند و همواره با حفظ تواناييهاي بقاي خود، آن را رشد و توسعه دهد و به تعبيري ديگر از سلامتي سازماني برخوردار باشد. در مدل پيشنهادي پارسونز نيز، در هر زماني سيستم اجتماعي براي ادامه حيات خود و يا به عبارتي براي تامين سلامتي و اثربخشي خود ضروري است كه چهار مشكل اساسي يعني انطباق، نيل به هدف، انسجام و يگانگي، و دوام (فرهنگ و ارزشها) خود را حل كند.
در اين حالت مدارس براي حل مشكلات مربوط به انطباق، نيل به هدف، انسجام و يگانگي و دوام خود به روش زير عمل مي كنند:
در مواجهه با تغيير شرايط محيط خارجي و تلاش درجهت تغيير برنامه هاي داخلي، خود را با شــــرايط اصلي محيط و سوالها منطبق مي سازند؛ پيشرفت تحصيلي، تامين منابع و كيفيت يادگيري دانش آموزان و خدمات را به عنوان شاخصهاي نيل به اهداف به كار مي گيرند؛
با استفاده از انسجام و يگانگي اجتماعي، بر مسائل اجتماعي موردنظر در مدرسه، نظير تامين رضايت شغلي كاركنان، تعارض روابط شخصي، غيبت و روحيه دانش آموزان و كاركنان فائق مي آيند؛
و درنهايت در مدارس اثربخش و سالم از معلمان و دانش آموزان، تعهد زياد و رفتار مناسب انتظار دارند و شاخصهاي اصلي در اينگونه مدارس براي حل مشكل دوام كه به حفظ و نگهداري سيستم ارزشي اشاره دارد، شامل وفاداري و توجه به فعاليتهاي مدرسه، حس هويت مشترك با مدرسه، انگيزه هاي فرد براي كــــــاركردن و انطباق نقش و هنجار مي شوند.
مروري بر تحقيقات انجام شده درمورد سلامت سازماني
الف) تحقيقات انجام شده در داخل كشور: تحقيقي توسط حاجي پور، تحت عنوان مطالعه و مقايسه سلامت سازماني دبيرستانهاي دخترانه دولتي و غيرانتفاعي شهر تهران از ديدگاه دبيران در سال 1375 انجام گرفته است.
نتايج تحقيق او نشان داده است كه بين سلامت سازماني دبيرستانهاي دولتي و غيرانتفاعي دخترانــــه شهر تهران تفاوت معني داري وجود دارد.
از ديگر نتايج تحقيق او، عدم تفاوت بين سطح نهادي دو نوع دبيرستان و وجود تفاوت در سطوح اداري و فني بين دو نوع دبيرستان است.
تحقيقي تحت عنوان بررسي و مقايسه سلامت سازماني مدارس دولتي و غيرانتفاعي دوره هاي راهنمايي و متوسطه شهر تهران توسط زنگل در سال 1374 انجام گرفته است. وي با پرسشنامه (OHD) به سنجش سلامت سازماني پرداخته است. نتايج تحقيق او نشان داده است كه ميان مدارس دولتي و غيرانتفاعي در مقاطع تحصيلي راهنمايي و متوسطه از لحاظ سلامت سازماني در سطح نهادي تفاوت معني داري وجود ندارد ولي در سطوح فني و اداري رابطه معني داري وجود داشت.
اسكندري در سال 1378 به بررسي رابطه بين سلامت سازماني و عملكرد مديران مدارس متوسطه مشكين شهر پرداخته است. در پژوهش او ويژگيهاي هفتگانه انسجام نهادي، نفوذ مدير، مـــراعات، ساخت دهي، حمايت به وسيله منابع، روحيه و تاكيد علمي، عوامل اصلي مورد سنجش در سلامت سازماني مدارس متوسطه بوده است. قلمروهاي ششگانه وظايف مديران آموزشي شامل برنامه آموزش و تدريس، امور دانش آموزان، امور كاركنان، روابط مدرسه – اجتماع، تسهيلات و تجهيزات و امور اداري و مالي، به عنوان معيارهاي عملكرد در نظر گرفته شده است.
نتايج به دست آمده حاكي از اين بود كه ميان سلامت سازماني و عملكرد مديران آموزشي و همچنين ميان سلامت سازماني و هريك از ابعاد ششگانه قلمرو عملكرد مديران رابطه مثبت و معني داري وجود دارد. (12) بررسي رابطه بين سلامت سازماني و روحيه دبيران دبيرستانهاي پسرانه دولتي شهر تهران عنوان تحقيقي است كه در سال 1381 توسط طاهري انجام شده است. در اين پژوهش ويژگيهاي ششگانه، انسجام نهادي، نفوذ مدير در مقامات مافوق، مراعات، ساخت دهي، حمايت به وسيله منابع و تاكيد علمي، عوامل اصلي موردسنجش در سلامت سازماني بوده است.
يافته هاي تحقيق فوق نشان داد كه بين سلامت سازماني و روحيه دبيران همبستگي بالايي وجود دارد. بيشترين تاثير بر متغير روحيه مربوط به بعد مراعات بوده و ابعاد ساخت دهي، حمايت منابع و انسجام نهادي به ترتيب تاثيرات بعدي را داشته اند. همچنين ميزان سلامت سازماني و روحيه دبيران دبيرستانهاي تهران نامناسب تشخيص داده شد. و مي توان گفت سلامت سازماني نامناسب مدارس تا حد زيادي در كاهش روحيه دبيران دخيل بوده است.
همچنين بين سلامت سازماني و هريك از مؤلفه هاي دهگانه ذكر شده رابطه متوسطي تشخيص داده شد.
ب) پژوهشهايي درباره سلامت سازماني در خارج از كشور: مطالعه اثرات محيط بيروني بر روي سلامت سازماني مدرسه، عنوان تز تسان وينگ، لئونگ (LEUNG, STAN-WHNG) در دانشگاه هنگ كنگ چين است. ابزار اندازه گيري محقق شامل دو پرسشنامه سنجش فاكتورهاي فشار بيروني بر محيط مدرسه تهيه شده به وسيله لام (LAM)، و پرسشنامه فهرست سلامت سازماني مدرسه (OHD) تهيه شده توسط هوي و كارتر كاتكمپ بود. نتيجه اين بود كه مدارس سالم داراي فشار كمي از بيرون هستند ولي مدارس ناسالم داراي فشار كمي از محيط بيروني هستند.
در تحقيق ديگري كه توسط هوي، تاتر و كاتكمپ (B, KOTTCAMP)، به منظور بررسي ميزان سلامت جو مدارس انجام شد، چنين نتيجه گيري شده است كه ميزان سلامت جو مدرسه سالم از نظر ابعاد هفتگانه سلامت سازماني به طور قابل ملاحظه اي در سطحي بالاتر از ميانگين است، در حالي كه جو مدارس ناسالم ازنظر اين ابعاد در سطح پايين تر از ميانگين قرار گرفته است. (15) پاتل (PATEL) تحقيقي به منظور بررسي رابطه بين سلامت سازماني و تعهد سازماني در بين كارمندان صنعتي انجام داده است. نتايج تحقيق او يك ارتباط مثبت و معني داري بين سلامت سازماني و تعهد سازماني آشكار كرد. به علاوه 50 نفر از كاركنان ماهر كه ازنظر سلامت سازماني، سازمانشان را وضعيت مطلوب مي دانستند داراي تعهد بيشتري به سازمانشان نسبت به كارگران يا كاركنان عادي بودند. (16)
هوي و وولفوك (HOY AND WOOLFOLK) ، نيز ارتباط بين اثربخشي تدريس معلمان و ابعاد هفتگانه سلامت سازماني را موردبـــررسي قرار داده اند و دريافته اند كه تنها دو عامل از بين ابعاد سلامت سازماني يعني يگانگي نهادي و روحيه معلمان در ارتباط با اثربخشي تدريس گروهي معلمان است و بــــــــاعث بالارفتن اين اثربخشي مي شود.
تحقيق ديگري به تعيين رابطه بين سلامت سازماني و پيشرفت تحصيلي پرداخته است. آليسون، اين پژوهش را در دبيرستانهاي ميسوري انجام داده است. نتايج نشان داد كه بين سلامت سازماني و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ارتباط مثبت وجود دارد و نتيجه ديگر اينكه، وحدت نهادي و نفوذ مدير همبستگي بالايي با سلامت سازماني داشتند.
مايلر (MILLER)، تحقيقي تحت عنوان رابطه بين ادراك معلمان از سلامت سازماني مدرسه و ميزان اعتماد دبيران به مدير، همكاران و سازمان انجام داده است. يافته هاي تحقيق نشان دادند كه بين ادراك از معلمان، سلامت سازماني و اعتماد به مدير، همكاران و مدرسه همبستگي مستقيم و معني داري وجود دارد.
رابطه بين سلامت سازماني مدارس راهنمايي و اعتماد و اطمينان و مشاركت در تصميم گيري دبيران عنوان رساله دكتراي بارنز (BARNES) است كه شش بعد سلامت سازماني در اين تحقيق عبارت بودند از وابستگي معلم، رهبري آموزشي، حمايت منابع، تاكيد علمي، يگانگي نهادي و نفوذ مدير.
نتايج تحقيق نشان داده است كه بين اعتماد مديران به دبيران و سلامت سازماني رابطه وجود دارد. همچنين رابطه اي معكوس بين محدوديت دبيران در تصميم گيري مربوط به كلاس و سازمان مدرسه، با سلامت سازماني مشاهده شده است.
هوي و وولفوك در تحقيق ديگري تحت عنوان بررسي رابطه بين كارايي معلمان و سلامت سازماني مدرسه به مطالعه روابط بين دو بعـــد كارايي معلم (فردي و گروهي) با جنبه هاي جو مدرسه سالم (انسجام نهادي، نفوذ مدير، مراعات، ساخت دهـــي، حمايت به وسيلـــه منابع، روحيه و تاكيد علمي) پرداخته اند.
نتايج تحقيق نشان داده كه جو يك مدرسه سالم با تاكيد قوي بر جنبه هاي علمي و وجود مديري با نفوذ، با كارايي فردي و گروهي معلمان رابطه بسيار قوي دارد.
نتيجه گيري و پيشنهادات
مفهوم سلامت سازماني به ما اجازه مي دهد تصوير بزرگي از سلامت سازمان داشته باشيم. در سازمانهاي سالم كــــارمندان متعهد و وظيفه شناس هستند، روحيه و عملكرد بالايي دارند، كانال هاي ارتباطي باز و سودمند هستند، و سازمان سالم جايي است كه افراد دوست دارند به محل كارشان بيايند و به اينكه در اين محل كار كنند، افتخار مي كنند. اگر به سازمان سالم به عنوان سيستم نگاه كنيم درچنين حالتي سلامت سازماني را نه در بهداشت و سلامت جسماني و رواني كاركنان به صورت فردي و گروهي، بلكه در موجوديت و بقاي خود سازمان جستجو مي كنيم.
بنابر مطالب ارائه شده در اين مقاله و نتايج به دست آمده از پژوهشهاي مربوطه، مديران (بويژه مديران آموزشي) مي بايست موارد زير را مدنظر قرار دهند: تخصص و كارايي نيروهاي سطوح فني و اداري عامل بسيار مهمي در رشد و بهبود مستمر سازمان و بقاي آن است. وقتي اين نيروها از قبيل معلمان و كاركنان عملكرد مطلوبي داشته باشند درحقيقت به اثربخشي سيستم مدرسه كمك كرده و نقش خود را به عنوان خرده سيستم جامعه اجرا كرده اند و در اين صورت سطح اداري مي تواند در جذب منابع و تسهيلات براي ادامه فعاليت سيستم موفق باشد. اثربخشي مدرسه باعث خواهدشد نهادي در تعيين اهداف، فلسفه، ارزشها، قوانين، معيارها و كنترل فراگردهاي آموزشي و پرورشي و… اعضاي مدرسه را مشاركت دهد. و اين مشاركت مزاياي بسياري از قبيل بهبود مستمر كارايي فردي و سازماني، امنيت شغلي و رواني، رضايت كارنان و ارباب رجوع، افزايش انگيزش، شناخته شدن استعدادها و فراهم ساختن زمينه شكوفايي آنها، ترويج روحيه تفكر علمي و نوآوري، ترويج روحيه همكاري، همياري و هم افزايي، فراهم شدن زمينه انتقادات و پيشنهادات سازنده، تسريع و تصريح فرايند تصميم گيري در سازمان و… خواهدشد كه مجموع آنها باعث افزايش اثربخشي و سلامت سازماني مدرسه مي شود.

 در مدارس داراي جو سالم، باز، و پويا روحيه معلمان و كاركنان و درجه اعتمادشان به مدير و همكاران و ميزان تعهد سازماني بالاست. پس بايد توجه داشت كه ايجاد جوي باز و سازنده از وظايف اساسي مدير است زيرا چنين جوي ارتباط بالايي با معيارهاي اثربخشي سازمان دارد.
مدارس سالم، خواهان مديراني با نفوذ هستند، مديران اين مدارس لازم است با ويژگيهاي سازمان سالم آشنايي كامل داشته باشند و خود افرادي متخصص و رهبر در زمينه كاريشان باشند، رهبر بودن مدير سبب ايجاد روحيه علمي، وظيفه شناسي و بالارفتن بهداشت رواني اعضاي مدرسه شده، كارايي فردي و گروهي معلمان را افزايش مي دهد. درنهايت پيشنهاد مي شود كه:
1 – با استفاده از استادان دانشگاه و صاحبنظران، در زمينه مفهوم و اهميت سلامت سازماني كلاسهاي آموزش ضمن خدمت براي مديران تدارك ديده شود؛
2 – مديران مدارس به وضعيت بهداشت رواني و جسمي، امنيت شغلي، روحيه، مشاركت، تخصص فني، انگيزش و… معلمان توجه بيشتري كنند و اقدامات لازم را درجهت افزايش و بهبود اين موارد انجام دهند؛
3 – مديران مي توانند جهت آگاهي از سلامت سازماني مدرسه و رابطه آن با متغيرهاي مربوط به اثربخشي سيستم مدرسه با استفاده از ابزار سنجش سلامت سازماني و ابزار مربوط به هريك از متغيرهاي اثربخشي تحقيق كنند و اقدامات لازم را درجهت بهبود اثربخشي مدرسه انجام دهند؛
4 – در گزينش مديران، بايد مهارتهاي فني، انساني و ادراكي آنها را ارزيابي كرد و آموزشهاي لازم را به آنها ارائه داد؛
5 – مديران مدارس بايد با استفاده از مشاركت دادن اعضاي مدرسه در تصميم گيري و حل تعارضات، ايجاد نظام پيشنهادات، كمك به تامين نيازهـــاي جسمي و رواني، برگزاري دوره هاي آموزشي لازم، شايسته سالاري، ايجاد روحيه خلاقيت و نوآوري، روزآمدي و استفاده از مشاوران و صاحبنظران باعث ايجاد جو باز و سازنده شوند تا بتوانند سلامت سازماني مدرسه را تضمين كنند. 1

منابع و مأخذ:
1 – علاقه بند، علي، سلامت سازماني مدرسه، فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش، شماره 21، بهار 1378، ص 14.
2 – WAYNE.K, AND JOHN A, FELDMAN. “ORGANIZATIONAL HEALTH: THE CONCEPT AND ITS MEASURE”. JOURNAL OF RESEARCH AND DEVELOPMENT IN EDUCATION, NUMBER 4, 1987, P:30.
3 – عباس زاده، ميرمحمد، حرفه معلمي و رضايت شغلي، فصلنامه تعليم و تربيت، شماره 1، 1369، ص 74 – 58.
4 -JULIE A LYNDEN & WILLIAM, KLINGLE. “SUPERVISING ORGANIZATIONAL HEALTH”. SUPERVISION JOURNAL, 2000, PP: 3-5.
– هوي و ميسكل، تئوري، تحقيق و عمل در مديريت آموزشي، ترجمه: سيدعباس زاده. ميرمحمد، جلد دوم، اروميه، انتشارات انزلي، 1371، ص 35. بقيه منابع در دفتر مجله موجود است.1 – علاقه بند، علي، سلامت سازماني مدرسه، فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش، شماره 21، بهار 1378، ص 14.
5 – WAYNE.K, AND JOHN A, FELDMAN. “ORGANIZATIONAL HEALTH: THE CONCEPT AND ITS MEASURE”. JOURNAL OF RESEARCH AND DEVELOPMENT IN EDUCATION, NUMBER 4, 1987, P:30.
6- عباس زاده، ميرمحمد، حرفه معلمي و رضايت شغلي، فصلنامه تعليم و تربيت، شماره 1، 1369، ص 74 – 58.
7 -JULIE A LYNDEN & WILLIAM, KLINGLE. “SUPERVISING ORGANIZATIONAL HEALTH”. SUPERVISION JOURNAL, 2000, PP: 3-5.
– هوي و ميسكل، تئوري، تحقيق و عمل در مديريت آموزشي، ترجمه: سيدعباس زاده. ميرمحمد، جلد دوم، اروميه، انتشارات انزلي، 1371، ص 35. بقيه منابع در دفتر مجله موجود است.

آذر، عادل. و مومني، سفور. 1380. آمار و كاربرد آن در مديريت،‌ جلد دوم. تهران: سمت.

پرهيزكار، كمال. 1382. مديريت منابع انساني و اداره امور استخدامي. تهران: آگاه.

مطالب مرتبط
1 از 218

تيموري نژاد، حسين. منابع انساني با كيفيت كليد طلايي رقابت. تدبير 160.

خاكي، غلامرضا. 1379. روش تحقيق در مدريت. تهران: دانشگاه آزاد اسلامي .

رحمان پور، لقمان. شناسايي عوامل موثر در حفظ و نگهداري منابع انساني. پايان نامه كارشناسي ارشد. تهران: دانشگاه تربيت مدرس.

رضايي، حميدرضا. و صانعي، مهدي. مزيت رقابتي پايدار. فصلنامه اطلاع رساني. شماره 3 و 4.

سعادت، ا. 1381. مديريت منابع انساني. تهران: سمت.

سكاون، ا. 1381. روشهاي تحقيق درمديريت. ترجمه محمد صبائي و محمود شيرازي. تهران: مؤسسه مديريت وبرنامه ريزي.

سيد جوادين، سيدرضا. 1383. مديريت رفتار سازماني. تهران: نگاه دانش.

مير سپاسي، ناصر. 1381. مديريت استراتژيك منابع انساني و روابط كار. تهران: مير.

Baker, Kathryn A. and Branch, Kristi M. 2002. Concept underlying Organizational Effectiveness.Ch.1.http://WWW.SC.DOV/SC-5/BENCHMARK/.

http://imi.ir/tadbir/tadbir-159/article-159/1.asp

http://samashr.blogfa.com/post-9.aspx

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

10 + نه =